برادری، آبروداری و دوری از غیبت
2- عوامل تفرقه میان برادران ایمانی
3- دارایی و دانایی، از عوامل تحقیر دیگران
4- آشکار کردن عیوب دیگران، نشانه نفاق و دورویی
5- دوری از غیبت میان اعضای خانواده
6- موارد جوایز غیبت و شهادت و مشورت
7- غیبت در قالب ذکر خدا!
8- غیبت، خوردن گوشت برادر مرده
موضوع: برادری، آبروداری و دوری از غیبت
تاریخ پخش: 17/10/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین»
بحث این جلسهی ما راجع به یک حقی است که از همهی حقوق، بیشتر به آن تجاوز میشود. تجاوز به انسانها میشود. به زمینها میشود. به بازار میشود. به نسل، به ناموس، به خاک، به وطن، انواع تجاوزها و ظلمها هست. اما آن ظلمی که از همه بیشتر ظلم میشود و هیچ دکترای حقوقی هم تکان نمیخورد، و هیچ قانونی هم در کتابهای حقوقی نداریم، ظلم به آبرو است. تجاوز به آبرو، یعنی راحت لب را تکان میدهیم، آبروی یک نفر را میریزیم، قانونی هم برای غیبت نیست. اگر کسی زمین را بگیرد، چاقو به کسی بکشی، قالی کسی را بدزدی، تجاوز به مال، به خانه، به ناموس کلانتری هست وپلیس هست. اما آقا ایشان پشت سر من غیبت کرده است. آبروی شصت سالهی مرا ریخته است. هیچ قانونی نداریم. همهی دکترهای حقوق هم همه با هم خواب هستند. دکترهای حقوق شرق، دکترهای حقوق غرب. بیشترین ظلم و تجاوز این است که آبروی همدیگر را میریزند، مثل نقل و نبات در همهی خانهها، بسیاری از خانهها هست. و هیچ قانونی هم برایش نیست. میخواهم در این زمینه صحبت کنم، مسئلهی غیبت.
1- برادری براساس ایمان به خدا
در سورهی حجرات میگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» (حجرات/10) در قرآن 4 تا «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» داریم. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت» (انفال/2) مؤمن واقعی کسی است که یاد خدا را که شنید دلش تو بریزد. صدای اذان را که شنید، «حی علی الصلاه» دلش تو بریزد. وقتی گفتند: این لقمه حرام است، این درآمد حرام است. این کار را خدا راضی نیست، بایستد. یک «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» اینجا است.
یکجا داریم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ» کسانی هستند که وقتی با پیغمبر هستند، بدون اجازهی پیغمبر کاری نمیکنند. کارهایشان زیر نظر پیغمبر است. «لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوه» (نور/62) اگر در جبهه با پیغمبر هستند، میخواهند مرخصی بروند، با اجازهی پیغمبر میروند. سرشان را پایین نمیاندازند. مؤمن واقعی کسی است که ذکر خدا شد، دلش تو بریزد. مؤمن واقعی کسی است که سرخود، بدون اجازهی رهبر آسمانی کاری نکند.
یکی از «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» این است که میگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» حالا بحث من این است. مؤمنین با هم برادر هستند.
آیهاش این است « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» گفتم: کدام سوره؟ حجرات! مؤمنین با هم برادر هستند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» یعنی فقط، اینکه میگوید: فقط مؤمنین برادر هستند، یعنی چه؟ یعنی حزب، برادری نمیآورد. ما دیدیم که افرادی که در یک حزب هستند، بعد منشعب میشوند. از هم جدا میشوند. با هم قهر میکنند. خط سیاسیشان از هم… هموطنی، برادری نمیآورد. همشهری، برادری نمیآورد. رفاقت، برادری نمیآورد. اینها همه تخمه کدو است. لبی میجنبد، ولی شکمی سیر نمیشود. برادرهای خاراندنی، دست که میخارد، آدم حال میآید. بعد از یکدقیقه نه اینجا چیزی است، نه اینجا. موج است و کف!آنچه ریشه دارد ایمان است. برادری مؤمنین هستند تا روز قیامت، که میگوید: «إِخْواناً»، «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ»، اینجا را پاک کنم… «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ» (حجر/47) یعنی در دنیا «اخوه» در بهشت هم «إِخْوان» برادریهای ایمانی تا قیامت میماند.
اگر یک کسی یک همسر گرفت به خاطر فکرش، اینها تا آخر عمر با هم خوب زندگی میکنند. اگر یک همسری را به خاطر شکلش گرفت، خوب یک خوشگلتر پیدا شد، دلش تو میریزد. میگوید: این چه کسی بود ما گرفتیم؟ یک پولدارتر پیدا شد، اگر کسی ازدواجش به خاطر کمال باشد، این کمال همیشه هست. اما اگر ازدواجش به خاطر خانه بود، خانه قشنگتر باشد، بدش میآید. شکل قشنگتر باشد بدش میآید. از هم میپاشد. حزب و وطن و همشهری و رفیق و دوست، اینها برادریهایش پلاستیکی است. به ظرف پلاستیکی یک خرده حرارت چراغ گاز برسد، طور دیگر میشود.
«اخوه»، «اخوان» در بهشت هم روی تختها که نشستند، «مُتَقابِلینَ» تقابل، در دنیا تقابل شاخ به شاخ است. میگویند: او در مقابل فلانی ایستاده است. فلانی در مقابلش است یعنی چه؟ یعنی شاخ به شاخ هستند. در دنیا تقابل شاخ به شاخ است. درگیری است. آنجا تقابل تقابل انس است. مثل کوپههای قطار که خانوادگی میروند. صندلیهایشان راست هم است. تقابل است، اما تقابل با محبت.
2- عوامل تفرقه میان برادران ایمانی
حالا چه چیزهایی برادری را به هم میزند؟ بعد از اینکه میگوید: مؤمنین برادر هستند. عوامل به هم زدن برادری را میگوید. عوامل به هم زدن برادری: 1- مسخره، دو نفر با هم رفیق هستند، یکی یک نفر را مسخره میکند. برادریشان لغو میشود. حالا خود مسخره چیست؟ قرآن گفته که مسخره هم عواملی دارد. چرا متلک میگویی؟ متلکهایی که میگویند، عوامل متلک، عوامل متلک و مسخره: مال است. قرآن میگوید: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) هُمَزه و لُمَزه یکی یعنی متلک روبرو، یکی یعنی متلک پشت سر، «وَیْلٌ» یعنی وای به حالی که متلک میگوید. میگوید: میدانی چرا متلک میگوید؟ « الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) چون «جَمَعَ مَالًا» یعنی مال دارد. چون پول جمع کرده است، ماشینش قشنگ است، یک ماشین لوکس سوار شده، هر ماشین قراضه میبیند، بکش کنار این قراضه را! لباسهایش نو است، مسخره میکند. شکلش قشنگ است. پولش بیشتر است. خانهاش بهتر است. درسش دو نمره بیشتر آورده است.
3- دارایی و دانایی، از عوامل تحقیر دیگران
عوامل مسخره یکی مال است. یکی علم است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُم» (غافر/83) این فوق لیسانس است، حالا یک سیکل را که میبیند، مسخره میکند. دیپلم است، شش کلاس است، مسخرهاش میکند. کنکور قبول شده، آن کسی که رد شده را مسخره میکند. به خاطر دو کلمه درس! یکی فامیل است. من فامیلم چه کسی است، به خاطر فامیل مسخره میکند. یکی قدرت است، به خاطر قدرت! فرعون میگفت: «أَنَا خَیْرمِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهین» (زخرف/52) اگر غلط نخوانده باشم. من به درد میخورم، یا این موسی چوپان! من فرعون کاخ دارم. باغ دارم. «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ» (زخرف/51) حکومت مصر برای من نیست. «وَ هذِهِ الْأَنْهار» (زخرف/51) «انهار» یعنی چه؟ رودها، «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی» (زخرف/51) «تَجری» یعنی؟ جاری میشود. «تحت» یعنی؟ زیر. «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ» حکومت مصر برای من نیست؟ «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری» نمیبینید نهرها در باغ است، تاب میخورد. در باغ من رودخانهها تاب میخورد. موسی چوپان است. یعنی عوامل مسخره اینها میتواند باشد. خدا گفته: مسخره برادری را به هم میزند. قرآن میگوید: چرا مسخره میکنید؟ «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم» (حجرات/11) «لا یَسْخَرْ» یعنی مسخره نکنند، «قَوْمٌ مِنْ قَوْم» هیچکس کسی را مسخره نکند. زن، مرد، کوچک، بزرگ، روستایی، شهری، کسی حق ندارد لهجهاش را به لهجهی دیگر حرف بزند. هرکسی لهجهی خودش اصل است. برای ترک نمرهی بیست ترکی است. برای عرب نمرهی بیست عرب است. برای فارس نمرهی بیست فارسی است. «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ» (روم/22) قرآن می گوید: همینکه زبانهای شما، لهجههایتان کار میکند، این آیات الهی است. از نشانههای خدا است. چه کسی گفت: زبان تو اصل است و زبان ما فرع؟ «لا یَسْخَرْ»، «عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن» (حجرات/11) شاید او بهتر از تو باشد. تو که مسخرهاش میکنی، شاید او بهتر از تو باشد. از کجا؟
یکی از اولیای خدا داشت میرفت، یک کرم ریزی اندازهی یک سر سوزن دید. خیلی ریز ریز ریز! یک خرده نگاه کرد. خودش از اولیای خدا، انسان و این هم یک کرم ریز. گفت: خدایا برای چه این را خلق کردی؟ این را تحقیر کرد. خطاب آمد. بار اول است این سؤال را کردی. این کرم تا به حال 10 بار از من پرسیده است، تو را برای چه خلق کردم؟ چه میدانی؟ شاید او بهتر از تو باشد. مسخره برادری را به هم میزند.
از عواملی که برادری را به هم میزند، مواظب باشیم کسی، کسی را مسخره نکند. در قرآن یک آیه داریم، میگوید که: یک کارگری چند دانه خرما آورد کمک به جبهه کند. پولدارها خندیدند، اوه….! با شش تا خرما آمده است به جبهه کمک کند. آیه نازل شد. «یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین» (توبه/79) «یلمزون» همان «هُمزه و لُمزه» است. این بندهی خدایی را که چهار دانه خرما آورده بود، مسخره کردید؟ «لا یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُم» (توبه/79) این بیش از این ندارد. شاید خدا آن چهار تا خرما را قبول کرد. پولهای سنگین تو را قبول نکرد. به هر حال ما نمیدانیم قصه چیست.
کسی بلند شد نماز بخواند، دید نیاز به غسل دارد. آب نداشت، خاک خشک پاک هم گیرش نیامد. دید آفتاب میزند، گفت: با بدن نجس حالا فعلاً میخوانیم تا بعداً غسل کنیم. یک دو رکعت نماز خواند، ولی خوب چون بدن و لباسش نجس بود، خیلی بدش آمد. با بدن نجس نماز خواند. بعد از نماز بر سرش زد، گفت: خاک بر سرت با این نمازت! بعد گفت: خدایا اگر مردی این نماز را قبول کن. بعد از مرگ خوابش را دیدند گفت: خدا همان نماز را قبول کرد. گفتند: چرا؟ گفت: یکوقت میبینی خدا یک نماز را قبول میکند، نمازهای خوب را قبول نمیکند. مسخره!
یکی از چیزهایی که به هم میزند، لقب زشت به هم میدهند. قرآن میگوید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» (حجرات/11) لقب همدیگر را قشنگ ببرید. اسم همدیگر را محترم ببرید. پیغمبر ما حتی اسم بچههای کوچک را نبرد. مثلاً میگفت… چون در عربی یک اسم داریم، یک کنیه. مثلاً کنیه را ابالقاسم میگوییم. ابالفضل، بچه ها را هم با کنیه، چون کنیه کلاسش بالاتر از اسم است. حتی بچهها را با احترام صدا میزند. اسم زشت برادری را به هم میزند. مؤدّب ببر.
مثلاً نماز میخوانی، بگو: من نماز خواندم. نمازِ را خواندم. نمازِ… کجا بودی؟ جلسهی قرائتیه! خوب این قرائتیه یعنی چه؟ یعنی تحقیر است دیگر. نماز، اسم را خوب ببریم.
4- آشکار کردن عیوب دیگران، نشانه نفاق و دورویی
یکی از چیزهایی که رفاقتها را به هم میزند، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» مسلمانها همه با هم برادر هستند، غیبت است. اصلاً معنای غیبت چیست؟ غیبت این است که یک چیز پنهانی را بگویی. و طرف هم از شما ناراحت میشود. اگر پیدا باشد، مثلاً میگویی: فلانی قدّش بلند است. اگر در مقام تحقیر نباشی، خوب قد بلند پیداست، میبینند قدّش بلند است. اگر یک چیزی پنهان باشد. یک عیبی من دارم که دیگران نمیدانند، آنوقت شما عیب پنهان مرا برای مردم نقل میکنی. این غیبت است. غیبت عیب پنهان است که اگر بشنود ناراحت میشود. حدیث داریم غیبت «الغِیبَهُ آیَهُ المُنافِق» (غررالحکم/221) نشانهی منافق غیبت است. در رویش نمیگوید، در رویش میگوید: حال شما خوب است. پشت سر غیبت میکند. «جُهْدُ الْعَاجِزِ» (بحارالانوار/ج72/ص262) اگر عاجزی غیبت کن. وگرنه اگر جگر داری، به خودش بگو. بگو: آقا شما یک چنین عیبی داری، عیبت را برطرف کن. چرا پشت سرش میگویی؟ معلوم میشود جرأت روبرو گفتن، ندارد.
امام صادق(ع) فرمود: «لَا تَغْتَبْ فتغتب» (بحارالانوار/ج72/ص248) هرکس غیبت بکند، غیبتش را میکنند. کارهای خدا عمل و عکسالعمل است. «اِرحَم»، «تُرحَم» رحمکنی، رحمت میکنند. کسی که غیبت بکند، دیگران هم غیبتش را خواهند کرد. حدیث داریم «اِیَّاکَ وَ الْغِیبَه» از غیبت بترسید، برای خاطر اینکه «فإنها تمقتک إلى الله و الناس و تحبط أجرک» (غررالحکم/221) غیبت اجر تو را از بین میبرد. اگر کسی غیبت کند، «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَه» نمازش قبول نیست. «وَ لَا صِیَامَه» روزهاش قبول نیست. «أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَه» (بحارالانوار/ج72/ص258) تا چهل روز نماز و روزه کسی که غیبت کند، قبول نیست. قبول نیست نه اینکه ما غیبت کردیم پس نماز نخوانیم. باید بخوانیم. از نظر فقهی اگر کسی غیبت کند، روزی صد تا هم غیبت کند، نماز واجب است، باید بخواند. ولی این نماز نماز با ارزشی نیست.
5- دوری از غیبت میان اعضای خانواده
در غیبت فرق نمیکند کوچک باشد، بزرگ باشد، زنده باشد، مرده باشد. مرد باشد یا زن باشد. پدر حق ندارد غیبت بچهاش را بکند. مادر حق ندارد غیبت دخترش را بکند. بابا بچهام است. خوب بچّهات باشد، شما حق تربیت داری، اما حق غیبت نداری. کسی هم که غیبت بشنود انگار غیبت کرده است. «السامع الساکت شریک المغتاب» (شرح نهجالبلاغه/ج9/ص68) اما اگر کسی غیبت شنید گفت: آقاجان! غیبتش را نکن. جلوی غیبت کننده را گرفتی، حدیث داریم خداوند هزار شر را در دنیا و آخرت از تو دور میکند. چون تو شری را از مؤمنی دور کردی، آقا دارد بد میگوید. آقا ساکت! عیب دارد به خودش بگو.
اصولاً کسی که غیبت میکند از کجا دروغ نگوید. چون غیبت و دروغ هردو گناه است. آن کسی که غیبت میکند، ممکن است همان غیبتش دروغ باشد. اینکه میگویند: فلانی چه کرد، چه کرد و چه کرد… آن کسی که راحت غیبت میکند، از کجا راست بگوید؟ چه فرق میکند، کسی که غیبت میکند، همینطور که غیبت میکند دروغ هم میگوید. زبان که گناه میکند، چه این گناه و چه آن گناه! از کجا راست بگوید، ما باور کنیم؟ یکجایی نشستید غیبت میشنوید، بلند شوید بروید. یا جلویش را بگیر. جلویش را بگیری، هزار شر را خدا در دنیا و آخرت از شما دور میکند. دربارهی مردگان، میگوید: فلانی مرد. میگوید: «قولوا فیه خیرا» دیگر مردهها را کار نداشته باشید. نبش قبر نکنید. حالا کسی مرده است. چه خوب، چه بد، خلاص!
گرگ، گرگ را نمیخورد. گرگ، گرگ را نمیخورد. ولی قرآن میگوید: آدمها، آدمها را میخورند. کسی که غیبت کند گوشت برادر مؤمنش را خورده است. «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» (حجرات/12) قرآن میگوید: غیبت نکنید. «بَعْضُکُمْ بَعْضا» را پدر و پسر نمیگوید. هیچکس اجازهی غیبت ندارد. فقیر، غنی، شهری، دهاتی، کوچک و بزرگ، زن و مرد، شرقی و غربی…
6- موارد جوایز غیبت و شهادت و مشورت
بله یک جاهایی غیبت جایز است که حالا خواهم گفت. مواردی غیبت جایز است مثل چه؟ در دادگستری میخواهد قضاوت شود. باید بروی نزد قاضی بگویی: آقا من دیدم که ایشان به فلانی زد. من شاهد هستم که فلان کار شد. آنجا که میخواهی شاهد باشی، غیبت جایز است. چون اگر غیبت نکنی حق مردم از بین میرود. باید بیایی شهادت بدهی آقا من بودم، دیدم که فلانی چه کرد. در دادگستری گواهی بده ولو در گواهی دادن تو غیبت باشد. خوب وقتی آدم گواهی میدهد که آقای قرائتی به فلانی کتک زد. خوب خواسته باشی گواهی بدهی، غیبت من میشود. ولی اینجا غیبت جایز است. چون حق کسی از بین میرود.
کسی که علنی گناه میکند. روبروی مردم شراب میخورد. شما در شراب، میتوانی بگویی: فلانی شرابخور است. البته نمیتوانی بگویی: فلانی کار دیگر میکند. گناهان دیگر نه، آن گناهی را که بیپرده انجام میدهد، چون خودش رو به… مثلاً اگر من روی منبر در تلویزیون یک چیزی گفتم،شما میتوانی حرف من را بگویی: قرائتی در تلویزیون گفت. چون دیگر علنی گفتم. چیزی که علنی گفتم، غیبت ندارد. خودم علنی گفتم. تجاهُر!
در مشورت غیبت جایز است. این پسر چطور پسری است؟ میخواهم دخترم را به او بدهم. این دختر چطور دختری است؟ میخواهم برای پسرم عروس بگیرم. در مشورت غیبت جایز است. در تقیّه غیبت جایز است. در تقیّه غیبت جایز است. مثلاً یک توطئهای برای یک نفر است. که فلانی چنین است. شما غیبتش را میکنی که او را از چشم اینها بیاندازی، که کار به کارش… مثلاً میگویند: فلانی فلان کار را کرده است. ای بابا! اینکه خل است. نمیفهمد. یعنی این را پایین میآوریم. تحقیرش میکنیم. غیبتش را میکنیم، که آن ظالم دست از سرش بردارد. مثل اینکه حضرت موسی و خضر در کشتی نشستند. چه کسی کشتی را سوراخ کرد؟ خضر و موسی در کشتی نشستند، خضر کشتی را سوراخ کرد. موسی گفت: بابا، کشتی را سوراخ میکنی، آب میآید، غرق میشویم. مگر میخواهی ما را خفه کنی؟ خضر گفت: جلوی راه ما یک سلطانی است کشتیهای سالم را میگیرد. میخواستم این را سوراخ کنم که از شر آن… گاهی اینطوری میشود.
یک کاسه آبگوشت بود، دو نفر میخواستند بخورند. یکی از اینهایی که میخواست بخورد، آب دهان در کاسهی آبگوشت انداخت. آن دومی گفت: اَه… کنار رفت. همه را خودش خورد. یعنی گاهی یک کسی، یک کسی را تحقیر میکند برای اینکه ان را نجات بدهد. آنوقت آن مقداری که خورد، کار خوبی نکرده است. حرامخوری کرده است. دو تا کار کرده است. یکی مؤمنی را ضایع کرد. یکی اینکه حق او را هم خورد. کسی یاد نگیرد.
ردّ ادّعای باطل! یک کسی میگوید: من آیتالله هستم. شما میدانی این درس نخوانده است. میگویی: نه آقا این آیتالله نیست. دکتر هستم. بابا دکتر نیست! راننده هستم. آقا این گواهی نامه ندارد. آمپول زن هستم، بابا کی این آمپول زن است! اگر کسی گفت: من سید هستم. بابا این سید نیست! اگر کسی ادّعا کرد، مهندس هستم، دکتر هستم، آیتالله هستم، سید هستم، نمیدانم اگر کسی ادّعا کرد، که دروغ میگوید، آنجا هم غیبتش جایز است. یعنی اسلام گفته: غیبت در اینطور جاها جایز است. 1- گواهی در دادگستری، 2- اظهار تظلّم نزد قاضی 3- کسی که علنی گناه میکند. 4- مشورت 5- تقیّه 6- ردّ ادّعاهای پوچ… مواردی است که غیبت جایز است.
7- غیبت در قالب ذکر خدا!
بعضیها غیبت نمیکنند، ولی غیبت میکنند. مثل چه؟ مثلاً میگویند: که حسن آقا را، حسن آقا! حیف که دین جلوی زبان مرا بسته است. جلوی دهان مرا بسته است. یعنی چه؟ یعنی هزارتا عیب دارد، نمیتوانم بگویم. اینکه میگویی: حیف دین جلوی دهان مرا بسته است، حرف نمیزنی. ولی طرف میگوید: این چه کسی است؟ معلوم میشود خیلی عیب دارد. گاهی سبحان الله گناه غیبت دارد. میآیی نزد من و میگویی: فلانی چه کرد؟ عجب، فلانی! سبحان الله! چنان میگویی: سبحان الله، یعنی باقیاش را بگو، ببینیم. یک غیبت دیگر میکند. الله اکبر! «لا اله الا الله»! با «لا اله الا الله» یعنی بده باقیاش را بیاید. ظاهرش این است که سبحان الله میگویی، اما با سبحان الله طرف را تحریک میکنی، که باقیاش را هم بگوید. آقا بگذار غیبتش را نکنیم. همینکه میگویی: بگذار غیبتش را نکنیم، یعنی یک عیب دارد. گاهی وقتها غیبت نکردن، با یک تعبیراتی میگوییم که غیبت نیست. امّا ویتامین غیبت را دارد.
غیبت گاهی لفظی است، با زبان است. گاهی کتبی است، نامه مینویسیم. فلانی که دارای چنین و چنان است، عیبهایش را میگوییم. نوشتن غیبت و گفتن غیبت، اشاره باشد. گاهی با تقلید، مثلاً میخواهی بگویی: فلانی نمیتواند بگوید تلویزیون، عوض تلویزیون میگوید: ترانسفورت، میگویی: بله، این ترانسفورتی آمد. میخواهی بگویی: فلانی آمد که نمیتواند تلویزیون بگوید، به جای تلویزیون میگوید: ترانسفورت، تقلیدش را میکنی. یعنی مثل او حرف میزنی. مثل او حرف میزنی یعنی چه؟ یعنی فلانی یک چنین عیبی دارد. مثل او راه میروی. مثل او چانهات را کج میکنی. یعنی اگر با یک حرکتی خواستی بگویی: فلانی این عیب را دارد، غیبت گاهی تقلیدی است. سکوت است. با عمل است. با قلم است. با اشاره است.
آثار غیبت، 1- کینه، سؤظن، اختلاف، کینه پیدا میشود. سؤظن پیدا میشود. اختلاف در جامعه ایجاد میکند. دو نفر با هم رفیق هستند. شما میگویی: این رفیقت این کاره است. تا گفتی: این کاره است، علاقهی این را به او کم میکنی. «تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» (توبه/107) خدا فرمود: مسجد ضرار را خراب کن، برای اینکه در این مسجد بین مؤمنین تفرقه میشود. هرکاری که عامل تفرقه باشد، ممنوع!
گاهی عیب خودش را میگوید، ولی میخواهد بگوید: فلانی عیب دارد. مثلاً فلانی وارد شد. اسم فلانی، حسن آقا را میگویی. همهی ما گرفتار هستیم. یعنی او هم گرفتار است. (خنده حضار) میخواهی بگویی: نمره نیاورده است. انسان گاهی نمره نمیآورد. نمیگویی: او، میگویی: گاهی انسان نمره نمیآورد. یعنی این هم نمره نیاورده است. فلانی بد رانندگی کرده است، تصادف کرده است. میخواهی غیبتش را بکنی. والله دیگر حالا بنده خودم هم تصادف میکنم. یعنی چه؟ یعنی او هم تصادف کرد. یعنی گاهی عیب خودت را میگویی، یک مثلی است میگویند: به در میگوید، دیوار بشنود. گاهی عیب خودت را میگویی، حرفی از کسی نمیزنی ولی قصد تو این است که او عیب دارد. مثلاً فلانی پرخور است. بگویی: فلانی پرخور است، غیبت است. من که گاهی وقتها دو پُرس میخورم. یعنی چه؟ یعنی ببینید او هم دارد دو پُرس میخورد. نمیگویی: او دارد دو پُرس میخورد. میگویی: من دو پُرس میخورم. با اینکه حالا پیداست تو دو پُرس نمیخوری. تو سهم خودت را خوردی. اما اینکه میگویی: من دو پُرس میخورم، بعضیها دو پُرس میخورند، یا گاهی وقتها عیبش را توجیه میکنی. ممکن است صبحانه نخورده است. گرسنهاش است. خلاصه خیلی… شیطان مارمولکی وارد میشود، و انسان را وادار به غیبت میکند. با چشم، با ابرو، با متلک، عیب خودش را میگوید. عیب دیگران را میگوید….
8- غیبت، خوردن گوشت برادر مرده
اما قرآن راجع به غیبت چه میگوید؟ میگوید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» بعضی بعضی را غیبت نکنند، دیگر زن و مرد در آن نیست. شرقی و غربی در آن نیست. کوچک و بزرگ در آن نیست. پولدار و فقیر در آن نیست. هرکس میخواهد باشد. «أَ یُحِب» قرآن برای اینکه جلوی غیبت را بگیرد، اینطور میگوید. «أَ یُحِب» آیا کسی دوست دارد، «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُم ْ أَنْ یَأْکُل» (حجرات/12) آیا کسی از شما دوست دارد، «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیه» «لَحم» یعنی گوشت. دوست دارد گوشت برادرش را بخورد، «مَیْتا» در حالی که مرده است. یعنی غیبت مثل خوردن گوشت مرده میماند. گوشت برادر مؤمن، چرا گفته: گوشت مرده؟ گوشت زنده را بکنی جای آن پُر میشود. اما گوشت مرده را بکنی، جایش پر نمیشود. غیبت چون آبروی طرف را میریزی، آبرو که رفت جای آن پر نمیشود. گوشت زنده جایش پر میشود، اما غیبت آبروی طرف میرود و جایش پر نمیشود. این یک مورد. چرا گفته: گوشت برادر مرده؟ قرآن میگوید: غیبت مثل گوشت برادر مرده است. چون مرده جان ندارد از خودش دفاع کند. آن هم که غیبتش را میکنی، نیست که از خودش دفاع کند. پس اینکه تشبیه شده غیبت مثل خوردن گوشت مرده میماند، به دو دلیل شاید باشد. یکی اینکه مرده جان ندارد از خودش دفاع کند. غیبت شونده هم نیست که از خودش دفاع کند. یکی گوشت مرده را بکنی، جایش پر نمیشود، غیبت هم چون آبروی کسی را میریزی، آبرو که رفت، جایش پر نمیشود.
یعنی در قرآن، غیبت درندگی است. میگوید: درنده است که گوشت مرده را میخورد. شغال است. گرگ است. تازه میگوید: گرگ گوشت گرگ را هم نمیخورد. ولی انسان گوشت انسان را میخورد. قرآن میگوید: بعضی انسانها از مار بدتر هستند. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل» (فرقان/44) این مار هم که گفتم نسبت به قرآن معذرت میخواهم. از گاو بدتر هستند. زبان ما از مار بدتر است. مار هرکس کنارش بیاید او را میگزد. زبان ما از اینجا آنطرف دنیا را هم میگزد. یعنی هزار فرسخی است ولی ما غیبتش را میکنیم. 20 سال پیش مرده است. یک نفر میگوید که: فلانی چه آشهای خوبی میپخت. برو بابا هروقت پخت، خراب کرد. بابا 20 سال پیش مرده است. حالا من میگویم: غذایش خوب بود، بگو: خیلی خوب! حسادت نمیگذارد. یکی از دلایلی که آدم غیبت میکند، حسادت است. نمیتواند او را ببیند، فاطمه خانم چه خطی دارد؟ برو بابا خط بابایش است. چه آشی پخت! برو بابا زهرا خانم هم کمکش کرد. چه خوب سخنرانی میکند، از بس که پررو است. ببینید یک عیبی میگویی، حسادت است. نمیتوانم ببینم فلانی خوب سخنرانی کند، حسادت است.
پس حرف امروز ما این بود، بسم الله الرحمن الرحیم. تجاوز به مال و قالی و زمین میشود. ولی بیشترین تجاوز به آبرو میشود. و دکترای حقوق شرق و غرب هم نسبت به این تجاوز میلیاردی با هم خوابیدند. قانونی برای غیبت ندارند. غیبت از گناهان کبیره است. کوچک و بزرگ هم ندارد. غیبت لازم نیست زبانی باشد. با اشاره، با خط، با اشاره، با تقلید غیبت است. غیبت اعمال را از بین میبرد. کسی که غیبت بکند، همهی عبادتهایش پایین میرود. چطور شما با این خودپردازها، با تلفن پولت از این حساب به حساب دیگر میرود. شما یک شماره حساب میگویی: آقا من صد هزار تومان میخواهم به حساب فلانی بریزم. اما در بانک با یک اشاره پول شما به حساب فلانی میشود. با یک اشاره غیبت تمام خوبیهای تو جای دیگر میرود. روز قیامت پرونده را دست انسان میدهد میگوید: عبادتهای من کجاست؟ میگوید: پرید. کجا رفت؟ رفت نزد آن کسی که غیبت کرده است. اگر عبادت نداشته باشی، گناهان ما را در پروندهی تو میریزند. میگویی: آقا من این همه گناه نکردم. میگویند: بله، یک کس دیگر گناه کرده بود. تو غیبت کردی، گناهها منتقل به تو شد. یا ثوابهای تو را منتقل میکنند. اگر ثواب نداشته باشی، گناههای او را منتقل میکنند. مواظب زبانمان باشیم.
حالا اگر غیبت کردیم چه کنیم؟ اگر غیبت را شنیده است، برو از او عذرخواهی کن. اگر نشنیده است، نمیخواهد به او بگویی: آقای قرائتی من غیبت تو را کردم. من که نشنیدم تو غیبت کردی، اگر نشنیده همینطور بگو: خدایا مرا ببخش، او را هم ببخش. اما اگر شنیده، به گوشش رسیده که شما این حرف را زدی، از او عذرخواهی کن. اگر به گوشش رسیده عذرخواهی کن. اگر به او نرسیده همینطور بگو: خدایا من را ببخش، او را هم ببخش. حالا بیایید الآن شما که پای تلویزیون هستید، دقیقهی آخر بیایید یک کاری بکنید. برای رضای خدا، بحث را هم شب جمعه گوش میدهید. یک کاری میگویم انجام بدهید. هرکس غیبت شما را کرده است، حلالش کنید. حالا یک چیزی گفته است. این میخواسته تو را سَبُک کند، آبروی تو را بریزد. اگر خدا خواسته باشد به تو عزّت بدهد، کسی نمیتواند عزّت الهی را از تو بگیرد.
خدایا هرکس پشت سر ما غیبت کرده است، ما او را بخشیدیم. ببخشید تا خدا ما را ببخشد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ایمانی به ما بده که وقت گناه آن ایمان ما را کنترل کند. در جلسات غیبت ننشینیم. گاهی هم میبینیم او گفت، او گفت، او گفت، میگوییم: حالا که همه غیبت کردند پس ما هم یک چیزی بگوییم، از غافله عقب نمانیم. کاری نداشته باشیم. برای خودمان باشیم. بحث این جلسه بود مؤمنین برادر هستند. چیزهایی که برادری را به هم میزند، مسخره، لقب بد، غیبت، یک کمی راجع به غیبت طولانی صحبت کردیم.
1- آیه 10 سورهی حجرات بر چه امری تأکید میورزد؟
1) خشوع مؤمنان در برابر خداوند
2 ) تسلیم بودن مؤمنان در برابر پیامبر
3) برادری مؤمنان با یکدیگر
2- مهمترین عوامل تحقیر دیگران چیست؟
1) ثروت و دارایی
2) قدرت و توانگری
3) هر دو مورد
3- آیه 22 سوره روم چه امری را از نشانههای قدرت خداوند می شمرد؟
1) اختلاف زبانها و لهجهها
2) اختلاف افکار و سلیقهها
3) اختلاف زن و مرد
4- حضرت علی (علیهالسلام)، غیبت را نشانه چه امری میداند؟
1) نفاق و دورویی
2) تکبّر و خود برتربینی
3) کفر و بیدینی
5- قرآن، غیبت را به چه کاری تشبیه کرده است؟
1) خوردن گوشت برادر
2) خوردن گوشت مرده
3) خوردن گوشت برادر مرده