ایام فراغت -1
قرآن و عقل به ما می گوید هیچ چیز در هستی بیهوده آفریده نشده ممکن است فایدهاش را ما ندانیم بگوئیم این جنگلها برای چیست؟ اما صدها آثار و برکت در این جنگلها هست کوهها،درهها،معدنها،حیوانها،رنگها،انسانها،موجودات، تمام هستی یک هدف درست در آن هست و هدف همه هستی که با هدف درست شده اینست که ما استفاده کنیم آنوقت اگر انسان موجود بی هدفی باشد همه هستی را از بین برده مثل بچهای که خوب درس نخواند کل نظام آموزش و پرورش را از بین برده چون استخدام گزینش، روابط عمومی، تبلیغات، آزمایشگاه، کتابخانه، استاد،معلم، نمره، امتحان، مدرسه، زنگ، فضای آموزشی تمام این برنامههای آموزش و پرورش برای اینست که این آقازاده، دخترخانم، آقا پسر درس بخواند اگر این هرزه شد و درس نخواند کل آموزش و پرورش را هدر داده.
هستی هدفدار است، کار بیهوده نکنیم
اگر ما از عمرمان استفاده نکنیم هستی هدر رفته. این خورشید که می تابد روی هدف می تابد هدفش هم بنده هستم و اگر بنده از عمرم استفاده نکنم نه اینکه خودم حرام شده بلکه نور خورشید هم حرام شد مثل بچهای که درس نمی خواند نه اینکه خودش حرام شده آموزش و پرورش را هم حرام کرده. «ان مع العسر یسرا»، «فان مع العسر یسرا» با سختیها آسانی است با سختیها آسانی است بعد می فرماید «فاذا فرغت فانصب»، «اذا» همینکه «فرغت» فراغت شدی «فانصب» یک کار نو شروع کن کارات هم جهت دار باشد چه جهتی؟ «و الی ربک فارغب» در قرآن واژهها و لغتهایی مورد انتقاد است مثلا می فرماید دوری کنید از کار عبث از لغو از لهو از لعب از باطل (کار عبث) کار بی هدف. زنجیری دستش گرفته و می چرخاند تمام که شد از طرف دیگر می چرخاند هدفش چیست؟
قرآن از افرادی تعریف می کند و می فرماید افرادی هستند «انا سمعوا اللغو اعرضوا» (سوره قصص، آیه 55) یک حرف لغو که شنیدند نمی نشینند گوش دهند بلند می شوند و می روند می گوید حیف است یک نوار کاستی که چند صد تومان بخری روی آن حرف صدایی ضبط نمی کنی می گویی پولش را دادهام نوار مغز من از نوار کاست مهمتر است من گوش به حرف تو نمی دهم نوار مغزم را با این حرفها پر نمی کنم «و اذا اسمعوا اللغو اعرضوا» لغو که شنیدند دوری می کنند «و الذین لایشهدون الزور» (سوره نساء، آیه 166) در جلسات (زور) یعنی باطل اگر دیدند یک جاهایی حرف یاوهای گفته می شود «لایشهدون» شاهد و گواه آن چنین جلساتی نیستند.
جامعه بهشتی، از کار لغو دور است
از برکات بهشت یکی اینست که «لایسمعون فیها لغوا» در بهشت حرف لغو نیست جامعهای که در آن حرف لغو نباشد جامعه بهشتی است جلسهای که در آن لغو نباشد جلسه بهشتی است جلسهای که در آن چرت و پرت باشد جلسه دوزخی است البته من نمی گویم همه جلسهها روضه و سخنرانی و موعظه باشد دهها و صدها کار مفید و شیرین داریم ولی لغو نیست. قرآن انتقاد می کند و می فرماید بعضیها «لاهیه قلوبهم» اصلا قلب شان و روحشان و فکرشان لهو است اصلا هدف ندارند مثل ظرف خالی هرچه شد پر می شود هوا شد، بنزین شد، آب شد، گل شد ظرفشان بی ارزش است در اختیار هر مظروفی است. انتقادهای قرآن از لهو و لعب زیاد است. سرگرمیهای غلط در صدر اسلام دو قبیله با هم سرشماری کردند آن گفت ما بیشتریم دیگری گفت ما بیشتریم گفتند دعوا ندارد سرشماری کنیم سرشماری کردند فامیل (ب) باخت گفت نه خیر زنهای حامله را دو تا حساب کنیم از نو سرشماری کردند باز هم باخت گفت نه بیشترمان مرده برویم قبرستان مرده هایمان را هم بشماریم رفتند قبرستان گور پدرشان را بشمارند آیه نازل شد: «الهکم التکاثر» «حتی زرتم المقابر» «الهکم» لهو است اینقدر شما سرگرم حرفهای چرند و پرند هستید حتی «زرتم» یعنی زیارت کردید «المقابر» مقبره را، یعنی اینقدر شما گیجید رفتید مقبره شماری. هستی آفریده شده باطل نیست چرا من باطل باشم شما حاضرید یک وصله ناهمرنگ به لباست بزنی؟ انسان باطل وصله همرنگ هستی نیست «ربنا ما خلقت هذا باطلا» مومنین به عایشه گفتند یک خاطره از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بگو عایشه گفت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سحرها می آمد به اطراف آسمان نگاه می کرد آیه آخر سوره آل عمران را می خواند: «ان فی خلق السموات و الارض» در آفرینش آسمان و زمین آیه هایی است برای صاحبان عقل. صاحبان عقل کسانی هستند که «یتفکرون فی خلق السموات» فکر می کنند در آفرینش بعدا اقرار می کنند می گویند: «ربنا ماخلقت هذا باطلا» خدایا این هستی باطل آفریده نشده هستی باطل نیست من هم نباید باطل باشم حالا باطل چیست؟
حق، آب است و باطل، کف
باطل بی فایده است چون قرآن می فرماید: «یضرب الله الحق و الباطل» یک ضرب المثل می زنم برای حق و باطل باطل کف است و حق آب است کف می پرد آب می ماند. قرآن وقتی از خودش تعریف می کند می فرماید کتابی است که یک کلمه باطل در آن نیست شما بعضی از کتابهای تعریف شده آسمانی را ببینید مثلا در انجیل حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش رفت عروسی شراب کم آمد صاحبخانه خجالت کشید دوید گفت چکار کنم؟ گفتند غصه نخور ظرفها را پر آب کن من با معجزه آنرا شراب می کنم یعنی حضرت عیسی (علیه السلام) پیغمبر شراب ساز می شود ولی در قرآن یک کلمه حرف باطل نیست «لایاتیه الباطل من بین یدیه» (سوره فصلت، آیه 42) وقتی می گویم باطل نه اینکه ورزش و خنده نکنید می خواهم بگویم خندهها هم خندههای هدف داری باشد یک وقت انسان می خواهد قدم بزند خوب قدم بزند حالا که بناست قدم بزنیم از این خیابان برویم به عمو هم سلام کنیم به خانه عمه هم سلام کنیم ما که بناست مسابقه دو بگذاریم چرا می گوئیم از پمپ بنزین تا پمپ بنزین از این مسجد تا آن مسجد ما که بناست صورتمان را بشوریم خوب قصد وضو می کنیم ما که بناست بنشینیم رو به قبله بنشینیم ما که بناست گوشواره برای دخترم بخریم مثلا می گویم اگر درس ات خوب شد همین گوشواره خریدن هم می شود هدف دار من که شیرجه می روم خوب قصد غسل جمعه می کنم می شود انسان کارهایش را از رهایی دادن به آن جهت بدهد من که صدقه می دهم به کمیته امداد برای سلامتی خودم می گویم برای سلامتی همه مسلمانها انسان می تواند با یک فکر جمله را عوض کند. حدیث داریم شیعه و سنی آن را نقل کردهاند «ان الله یغضب الشابه الفارغ» خداوند غضب می کند بر آدم ول آدم هرزه. حضرت فرمود سر کوچه بیخود ننشینید سر چهار راه نایستید حالا اگر می خواهید بایستید این کارها را بکنید. رفته بودم چین پیرمردهای 80-90 ساله بازنشسته یک چهارپایه به آنها می دهند لب چهار راه می نشینند با یک سوت هر ماشینی که می خواهد بیخود پارک کند سوت می زند که اینجا پارک نکن برو آنجا یعنی از آن پیرمردهایی که حال راه رفتن ندارند استفاده می کنند. بعضی کشورها از زمینشان سه بار استفاده می کنند.
شیطان گام به گام در انسان نفوذ می کند
باطل هم رشد می کند حضرت امیر (علیه السلام) صحنهای را از باطل گراها نقل می کند می فرماید باطل بذری است دانهای است تخمی است که شیطان در دل انسان می نشاند این تخم جوجه می شود جوجهها رشد می کند ذره ذره وجود آدم باطل می شود اول یک فکر باطل است اگر فکر باطل در نرود توی ذهن می ماند و آن را سیاه می کند مثل دود که اگر از پنجره بیرون نرود توی اتاق می ماند و کل اتاق را سیاه می کند و لذا قرآن می فرماید شیطان چند رقم می آید اول با انسان تماس می گیرد مثل (پنی سیلین) که اول آمپول را تست می کنند- اول تست می کند «مسهم طائف من الشیطان»، «مسهم» یعنی تماس می گیرد اگر دید شما قبول کردید وارد روح می شود تو می رود «یوسوس فی صدور الناس» «فی» یعنی می رود تو وقتی شیطان در روح رفت باز نگاه می کند بیرونش می کنی یا نه اگر دید با او رفیق شدی همانجا می ایستد «وهوله قرین» «قرین» یعنی همنشین می شود بعد ذره ذره حرف که می زنی حرفها شیطنت فکرها شیطنت کارها شیطنت امضاء،تصمیم اصلا وجود سر تا پا می شود شیطان منتهی شیطان انسی «شیاطین الانس و الجان». روایت هم داریم گناه اول یک نقطه می شود ذره ذره تمام روح را می گیرد مثل سیب فاسدی که اگر از صندوق سیب بیرون نیاید به مرور زمان همه صندوق را فاسد می کند.
جوان بهشتی از لهو و لعب دوری می کند
حدیثی داریم «ما من شاب یدعوا لذته الدنیا و لهوها و یستقبل بشابه طاعه الله الا اعطی الله اجرا ثنین و سبعین صدیقا» اگر لهو و لعبی پیش آمد جوانی گفت این کار هرزگی است من دنبال این هرزگیها نمی روم این کار خلاف است و به جای هرزه گری کار الهی انجام دهد خداوند پاداش 72 صدیق به او می دهد. (صدیق) از (صدق) است یعنی راستگو (صدیق) کسی است که تمام وجودش صداقت است یعنی فکرش با چشمش با گفتارش با عمل اش همهاش با هم همخوانی دارد بعد خداوند هم می فرماید ای جوان تو مثل بعضی از فرشتهها هستی یعنی فرشته می شود. می شود انسان در زمین باشد و خدا به او بگوید تو فرشته ایی. فرشته کیست؟ انسانهایی که از هرزگی دوری می کنند.
سفارش اسلام به تفریح و ورزش
ایام فراغت چگونه باید پر شود؟ ایام فراغت بخشی از آن باید با تفریح پر بشود اسلام با ورزش موافق است این آیه مال ورزش (تفریح) است: برادران یوسف (علیه السلام) می خواستند او را بردارند و توی چاه بیندازند گفتند چکار کنیم که بابا یوسف (علیه السلام) را تحویل بدهد گفتند بگویم بابا یوسف (علیه السلام) نوجوان است نوجوان می خواهد بازی کند نیاز نوجوان به بازی نیاز واقعی و درستی است و پیغمبر هم نسبت به این نیاز تسلیم می شود پس به نزد بابا برویم و بگوییم «ارسله معنا» بفرست اش با ما بیاید برویم «یرتع و یلعب»، «یرتع» مراتع «یعلب» بازی برویم گردش و بازی. یعنی برادران یوسف (علیه السلام) فکر کردند قویترین حرفی که می توانند یوسف (علیه السلام) را از بابا تحویل بگیرند اینست که مسئله ورزش را مطرح کنند این اصل ورزش است.
تفریحات سالم: اول اینکه تفریح باید برای همه باشد هم زن و هم مرد هم دختر و هم پسر هم کوچک و هم بزرگ بالاخره روح انسان گرفته می شود خسته می شود و لذا روایت هم نمی گوید به پسرها تیراندازی یاد بدهید نمی گوید: «علمو ابنائکم» می گوید: «علموا اولادکم» «ولد» هم شامل پسر می شود هم دختر اما «ابن» یعنی پسر یکسری کارها را باید همه بلد باشند مثل شنا، تیراندازی تازه این دو ورزشهایی هستند که آینده هم به درد می خورد اگر افراد امتی همه تیراندازی بلد بودند می توانند از خودشان دفاع کنند بازی هایی که صادراتی است به ایران و به باقی کشورها این بازیها امروز در آن ورزش است اما آدم هیچوقت با این ورزش نمی تواند از جان خودش دفاع کند شنا ورزشی است که من هم می توانم خودم را نجات دهم و هم یک روزی شخصی را نجات دهم حالا شنا، قایق، بلم، هر چی کشتی تیراندازی و تمام آموزشهای نظامی هم امروز می توانم از خودم و کشورم دفاع کنم اما حالا مثلا یک سری بازیهای دیگر امروز ورزش دارد اما… اسلام می گوید می خواهی ورزش کنی دو تا آرم داشته باشد 1-باید ورزشی باشد که امروز در آن لذت باشد 2-فردا در آن خدمت باشد. بعضی ورزشها امروز در آن لذت نیست مثلا سیگار، مشروبات
ورزش همراه با لذت و خدمت
یکسری ورزشها امروز هیچ لذتی ندارد فردا هم همینطور نمی گویی خوب شد من سیگار کشیدم وگرنه وضع مملکت به هم خورده بود. یکسری ورزشها نه امروز دارد نه فردا یکسری ورزشها امروز دارد بعضی بازی هایی که ما الان می کنیم امروز یک لذتی است اما احدی نیست که بگوید بسم الله الرحمن الرحیم من جمهوری اسلامی ایران را به خاطر این عمل از سقوط نجات دادم نه اینطور نیست ورزشی که اسلام طراحی کرده هم امروز دارد هم فردا حالا انتخاب با خودتان مثل کف و صلوات بنده یک کاری می کنم شما به احترام من کف می زنید کف زدن شما تشکر است تشکر از یک عمل خوب اما برای قیامت شما چیزی ذخیره نمی شود او تشویق می شود اما شما چیزی ندارید اما اگر گفتی برای سلامتی این آقا صلوات بفرستید با این صلوات هم آن آقا تشویق می شود هم یک ذکر خدایی برای شما ذخیره می شود. شما اگر خواسته باشی پولت را پولی کنی که در یک کشور مصرف داشته باشد یا تبدیل به طلا کنی که درهمه دنیا ارزش داشته باشد اگربناست اسکناس را طلا کنی طلا ارزش اش بیشتر از اسکناس است چون اسکناس کشور که عوض شد ارزشش پایین و بالا می رود اما طلا در دنیا قیمت ثابتی دارد ما گر بناست تشویق کنیم خوب شما تشویق می شوی من هم یک چیزی برای خودم داشته باشم پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خوشحال می شود چون نامش برده می شود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم چون (آل محمد) است خوشحال می شود طرف هم تشویق می شود یک ذکر خدایی هم در پرونده عملت ثبت می شود کف زدن حرام نیست اما من که می خواهم تشویق کنم یک طوری تشویق کنم که هم امروز راداشته باشد هم فردا (می شود انسان بلوزی داشته باشد یقهاش طوری باشد که هم دختر بپوشد هم پسر هم عاشورا بپوشیم هم سیزده بدر می شود هم رنگ و گل لباس طوری باشد که فقط یک قشر بپوشد آن هم یک روز یعنی روز که عوض شد دیگر قابل پوشیدن نیست آدم عاقل همیشه لباسی را انتخاب می کند…
من سراغ دارم تاجری که خیلی هم مهم است پولدار است می گفت من هیچوقت یک جفت جوراب نمی خرم دو سه جفت می خرم همهاش یک رنگ جوراب فروش فکر می کند که من چند تا پسر دارم می گوید برای پسرها می خری می گویم نه برای خودم می خرم می گوید پس چرا چند جفت برمی داری همه را یک رنگ می گفت اگر رنگ هایش فرق کند اگر یکی از جورابها سوراخ شد باید دو تا را دور بیندازم اما اگر الان یکی سوراخ شد یکی از آنها را عوض می کنم چون همه همرنگ است تاجر است ولی در خرید جوراب عقلش را بکار برده ما می توانیم در بنایی طوری بنایی کنیم که هم این سالن کتابخانه باشد هم نمازخانه هم این سالن میز پینگ پنگ باشد هم این سالن نماز جماعت باشد و می شود هم طوری طراحی کرد که فقط سالن کنفرانس بشود هیچ خاصیت دیگری نداشته باشد. خداوند یک لب توی صورت گذاشته است چندین کار از آن انجام می دهد مکیدن، جویدن، سخنرانی، گرفتن اکسیژن، بوسیدن، پس دادن کربن همه از همین لب است اما دست مهندسها بده یک لوله کشی می کنند برای خروجی کربن یک لوله کشی می کند برای ورودی اکسیژن کله ما را پر از دودکش و دکمه می کند این هنر خداست با یک شکاف چند منظوره حضرت یوسف (علیه السلام) یک لیوان داشت که هم با آن آب می خورد و هم با آن چیزی کیل می کرد و لذا در قرآن داریم «سواع الملک» «ساع» یعنی وسیلهای که کلمه «سقایه» هم داریم یعنی آب می خورد شاه بود عزیز مصر بود حکومت دست اش بود اما با لیوان هم آب می خورد و هم کیل بود. بخشی از مشکلات جامعه ما بخاطر کم عقلی مان است یک ظرف مال شیرخوری یک ظرف مال قهوه خوری یک ظرف مال چای خوری یک ظرف مال شربت خوری می شود طوری طراحی کرد در همین لیوانی که چای می خوریم پرش کنیم شربت می شود نصفهاش می کنیم چای می شود ته لیوان یک خورده کمتر می ریزیم قهوه می شود البته ممکن است به من بخندند خوب بخندند اما می دانید چقدر فقیر در مملکت داریم؟ دهها هزار خانه هست که گوجه را در آب جوش می جوشانند و به بچه شان می گویند آبگوشت داریم به اسم آب گوشت آب گوجه می دهند امکان خرید گوشت ندارند آنوقت ما می خندیم که این حرفهای املی چیه قرائتی می زند)
ورزش همراه با صمیمیت نه کدورت
2-تفریح بدون کدورت تفریح سالم اینست که در آن کینه نباشد در بعضی از تفریحات ما کینه است چطور؟ من و شما با هم رفیق ایم می شینیم قمار من از شما می برم وقتی برنده شدم پول را توی جیبم گذاشتم بعد از قمار دیگر شما من را دوست ندارید با هم علاقه نمره 14 بود نشستیم وقتی پول را توی جیبم گذاشتم علاقه 10 درجه می شود ولذا اول بگویند فلانی مریض شد می گویی عجب! چی شد حالا قرصی، کاری، دکتری، دوایی بعد که مبلغی از شما برنده شدم بگویند فلانی مریض شده می گویی: به درک چشمش هم کور پولمان را برد. قرآن می فرماید قمار نکنید چرا؟ «یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء» دوست می نشینید دشمن بلند می شوید متاسفم از بعضی ورزشها فوتبال می شود گروهی برنده می شود یک حرکاتی بعضی از افراد می کنند که این تفریح را تبدیل به کینه می کنند به جسارت می کنند بابا من و تو توی یک کشوریم توی یک شهریم حالا تو طرفدار این گروه هستی من طرفدار آن گروه هستم چرا حرف زشت می زنید.
3-تفریح همراه با تولید یکی از اشتباهاتی که در ذهن خیلی از جوانها شده اینست که فکر می کنند تفریح با تولید منافات دارد کشاورزان ما ضمن اینکه تولید می کنند گلکار، دامدار، پیوندکار افرادی هستند در عین اینکه تفریح می کنند تولید هم می کنند. امیرالمومنین (علیه السلام) با دستش وصله می کرد ذکر خدا می گفت گفتند یاعلی (علیه السلام) چه کار می کنی؟ فرمود با دست کار می کنم چرا زبانم بیکار باشد. (می دانید چقدر از دانشجوهای ما خوابگاه ندارند؟ می دانید چقدر زمین بیخودی داریم؟ می دانید توی دانشگاهها چقدر مهندس داریم؟ مهندس هست نقشه و زمین هم هست این دانشجو 10 روز بیاید عملگی کند بسیج شوند یک سالن برای خوابگاه خودشان بسازند دنبال سازمان برنامه و بودجه می گردیم که او پول تصویب کند 50 میلیون چقدر هم از آن حرام می شود تا یک سالن ساخته شود من هم تابستان نشستهام دانشجو عمراش تلف می شود جای خواب هم ندارد.)
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مسابقه می گذاشت هر کس برنده می شد یا درخت خرمای باردار به او می داد یا شتر حامله که خود شتر حامله تولید می کند، گوشت، شیر، کرک یا درخت خرما چوبش، خرماش. (الان مثلا وسیله تولید آقا گروه فلان برنده شد بسیار خوب علاقمندان این تیم یک حساب باز کنند همه عاشقانی که مثلا می گویند یا قرمز یا آبی یا هر رنگی طرفداران همان رنگ پول بریزند به حساب 100 هزار، 10 میلیون به عشق آن پول بریزند می بینی پول یک کارخانه شد و این کارخانه لباس تولید کند صد نفر جوان علاف بیکار کار تولید کنند لباس ارزان برای آن کسانی که لباس ورزشی می خواهند تهیه بشود سرمایهای بشود بعد زمین کارخانه گران می شود برهنهها پوشیده می شوند بیکارها کاردار می شوند ما همینطور بغلش می کنیم و می بوسیمش بعد هم پولش می شویم بعد عکس می گیریم بعد سوت بعد هم گل به سرش می اندازیم بعد هم گل پرپر می شود هیچی به هیچی واقعا بلد نیستیم.) بازی چه نوع بازی باشد؟ امروز لذا فردا خدمت در بازی هیجان نباشد چون هیجان ضد تفریح است جوایز، جوایزی باشد که خود جایزه اشتغال زا باشد من چند سال پیش در تلویزیون یک حرفی زدم به یک عده هم برخورد یک نامه تندی هم به من نوشتند ولی چون من حرف خودم را قبول دارم تکرار می کنم آقا زمین دارد آب هم دارد حالا زمین متری چند کاری نداریم به او می گوییم آقا شما نمی شود کاهو بکارید؟ کاهو! خانم گفت دهاتی من سوپردولوکسام خیلی خوب چه می کاری؟ چمن من آخوند شما را محاکمه می کنم می دانید بذر کاهو کیلویی چنده و بذر چمن کیلویی چند؟ بذر چمن کیلویی 50 – 60 هزارتومان است بذر کاهو کیلو چندهزارتومان است؟ پس بذرش ارزانتر است 2-بذر کاهو داخلی است بذر چمن را باید از خارج بیاورند 3-برگ کاهو بزرگتر است و هر برگی بزرگتر باشد تولید اکسیزن اش بیشتر است 4-کاهو هفتهای یکی دو بار آب می خواهد چمن هر روز آب می خواهد می دانید مصرف آب در کاهو کمتر است؟ 5-کاهو سلول بدن انسان می شود امام صادق (علیه السلام) فرمود کاهو بخورید خونتان صاف می شود کاهو خیلی خاصیت دارد ولی چمن سلول بدن الاغ هم نمی شود آنوقت من املام تو روشنفکری؟ آقای یک خورده بازی در آوردیم حاضر هم نیستیم فکر کنیم همه هم داریم گرسنگی می کشیم توی سرخودمان هم می زنیم عین بت پرستها شدیم قرآن برای بت پرستها آیهای دارد که می فرماید: «اتعبدون ما تنحتون» با دست خودت بت تراشیدی راستش گریه می کند ما با دست خودمان بت تراشیدیم که داره باید چمن باشد (بسمه تعالی) کاهو زشت است در شان اداره نیست باید در ورزش حتما فحش باشد شکستن شیشه اتوبوس باشد هیجان داشته باشد برد و باخت داشته باشد اگر فوتبالیستی قبول شد باید سوت بکشیم به او جام بدهیم طلا بدهیم حالا برادرش قوتبالیست بیکار است خواهرش جهازیه ندارد خود فوتبالیست می خواهد ازدواج کند پول ندارد خانه ندارد من کاری ندارم من نگاه می کنم اتریش چه داد اروپا چه داد آمریکا چه داد من هم اینطوری هستم اگر ما تفریح مان را خودمان طراحی کنیم… (من یک چیزی گفتم روزنامه گل آقا من را مسخره کرد ولی حرف منطقی با مسخره از بین نمی رود گفتم)
ورزش همراه با حیا و اخلاق
این آقای ورزشکار که این همه وزنه سنگین بلند می کند نمی تواند لباس خودش دو سانت اضافه باشد که اینقدر لباس اش تنگ نیفتد کیست که حاضر باشد خواهرش و دخترش بی حیا باشد و این ورزشکار را با لباس تنگ توی تلویزیون نشان می دهد حیای دخترها و پسرها از بین می رود شما که صد کیلو بلند می کنی دو سانت هم شلوار خودت را گشاد کن نه این لباس استاندارد بین المللی است حالا یعنی اسرائیل تمام قوانین بین الملل را عمل می کند؟ آمریکا را نمی بینی که تمام قوانین سازمان را وتو می کند آنوقت آنها برای بمباران کشورها هیچ گوش نمی دهند شما برای حیای دخترت منتظر می مانی استاندارد شود استاندارد چیه؟ استاندارد من عقیدهام است من مسلمانم من حیا دارم من دین دارم من ناموس دارم او ممکن است هیچی نداشته باشد من که نمی توانم لباس ورزشام را طبق استاندارد… وزنه برداری کنیم بعلاوه حیا مهندسی کنیم بعلاوه حیا، ورزش کنیم بعلاوه تولید. ماباید ایام فراغتمان را خودمان طراحی کنیم کاری به دیگران نداشته باشیم.
«والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته»