انتخابات، معیارهای انتخاب
موضوع: انتخابات، ملاکهای انتخاب
تاریخ پخش: 23/12/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
شب جمعهای که عزیزان پای تلویزیون بحث را میبینند، شب جمعهای است که فردای آن بناست رأی بدهند. این رأی همان است که در قرآن میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» (آلعمران/159) «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» (شوری/38) مشورت کنید. و این مشورت کتبی است. به نظر شما چه کسی به مجلس برود؟ یا به نظر شما چه کسی به شورای شهر برود و یا رئیس جمهور و یا حتی هر انتخابی! این یک مشورت است. و مشورت خیلی مبارک است. مشورت و انتخابات برکاتی دارد. بنابراین موضوع بحثمان، انتخابات!
1- برکات انتخابات در جامعه
برکات انتخابات:
1- احترام به افکار عمومی: کسی که با مردم مشورت نمیکند، این استبداد است. و روایت داریم که هلاک میشود کسی که خود رأی و بدون توجه به افکار عمومی باشد.
2- حضور در صحنه
3- ارتباط مسئولین با مردم
4- کار را از دست نور چشمیها خارج کردن: این هم یکی از برکاتش است. کشورهایی که در آن انتخابات نیست، شاه به شاهزاده میدهد، آن شاهزاده به آن شاهزاده میدهد، اصلش بین خودشان کار را تقسیم میکنند، کار در خود سران کشور و نورچشمیها تاب میخورد. خوب و قهراً…
5- طرد ریاست طلبان: آنهایی که فکر میکنند همیشه باید رئیس باشند، نه خیر! مردم میگویند ما این دوره میخواهیم کس دیگری رئیس باشد. در قرآن داریم که بنی اسرائیل میگفتند پیغمبر باید نژادش اسرائیلی باشد. چرا از عربها پیغمبر شد؟ قرآن میگوید: به تو چه!!! «أَ هُمْ یَقْسِمُون» مگر مسئول تقسیم شما هستید؟ «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ» (زخرف/32) «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (بقره/247) لطف خدا وسعت دارد. «تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاس» (آلعمران/140) هر دو سه روزی یک کسی رئیس باشد، ببینیم چه میکند.
خوب! انتخابات، آقایانی که خودشان را کاندیدا کردند، یا طرفدارانشان، باید مواظب باشند، خیلی هم حلوای گلوسوزی نیست. یعنی واقعاً اگر کسی نتواند کار کند… و خیلیهایشان هم نمیتوانند کار بکنند. یادم نمیرود که در بعضی از دورهها، چند نفر آمدند نزد من و گفتند: آقای قرائتی! بشارت! گفتم: چه؟ گفتند: ما یک مشت حزب اللهیها آمدهایم در مجلس، این واجب فراموش شده را پرچمش را بلند میکنیم. گفتم: کدام! گفتند: مگر زکات نیست؟ گفتم: چرا! گفت: به! نمیدانی چه میکنیم. و هیچ کاری نکرد. هیچ کاری نکرد. اینها گاهی وقتها در عالم خیال… من اگر… من آنم که رستم بود پهلوان! خبری جایی نیست. اگر واقعاً کسی خودش را اهل نداند و دلش میخواهد که برود و رئیس شود، روایت داریم که: «ملعون من ترأس» خدا لعنت کند کسی را که لایق نیست ولی دوست دارد که رئیس باشد. «ملعون من هم بها» خدا لعنت کند کسی را که همت میگذارد به اینکه رئیس شود، ولی اهلش نیست. «ملعون من حدّث بها نفسه» خدا لعنت کند کسی را که پیش بینی میکند که چنین میکنیم… بعد چنین میکنیم… بعد چنین میکنیم، بعد جای کیا مینشینیم. یعنی این کارها را اگر وظیفه بود و به عنوان تکلیف انجام بدهیم، از کجا که مثلاً ما برویم مجلس! ما داشتهایم آدمهای محترم، آدمهای خوب، با چه زحمتی خودشان را کاندیدا کردند، با چه خرجی رأی آوردند، اما حتی برای نیم ساعت هم در مجلس، ننشستند. یعنی خداوند آنها را برد. رزقش نبود. رزق داشتن نیست. رزق کامیابی است. خیلیها دارند و رزقشان نیست.
یک کسی یک سیب برداشت و گفت من با این سیب آبروی امام صادق را میریزم. گفتند چه میکنی؟ گفت میروم و میگویم: ای امام صادق! این رزق من هست یا نه؟ اگر گفت رزقت نیست، میخورم! تا گفت: رزقت نیست، میخورم، امام صادق خجالت میکشد و شرمنده میشود. اگر گفت رزقت هست، لگد میکنم، هر چه امام گفت، ضدش را انجام میدهم، امام رسوا میشود. گفتند: آقا! برویم و ببینیم چیست؟ یک عده هم همیشه آدمهایی هستند که ریگ در کفششان است. مریض هستند. اینها را برداشت و برد و گفت: آقا! این سیب رزق من هست؟ امام صادق (علیهالسلام) مرتب به ایشان نگاه کرد و به سیب و… به ایشان و به سیب و… به ایشان و به سیب و… یک خورده… بعد فرمود: اگر از گلویت پایین برود، معلوم میشود رزق تو است. و این فکر کرد چه کند! خیلی وقتها نماینده مجلس هم میشوند، اما نمایندگی از گلویشان پایین نمیرود. بنابراین خیلی چنین هیجان زده نباشیم. برای خدا برویم، شد شد، نشد نشد.
2- دوری از برتری طلبی و بلندپروازی
قرآن یک آیه دارد که امام… ما که نبودیم. ولی آنهایی که بودند، گفتند. گفتند امام که در قدیم درس اخلاق میگفته است، آخر درسش این آیه را میخوانده، میفرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ» این قیامت «نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» (قصص/83) آخرت برای کسی است که بلند پروازی و فسادگر نباشد. عزت در مجلس نیست. کنکور هم همینطور است. بعضیها همینکه در کنکور رد میشوند، اینگار تمام درهای سعادت به رویشان بسته شده است. من وارد خانه شدم، دخترم گفت: بابا! گفتم: بله! گفت در دانشگاه قبول شدم. گفتم خوب الحمدلله! گفت: میخواستم یک هیجانی نشان بدهی! چه دلیلی داریم که هر کس به دانشگاه رفت خوشبخت است و هر کس نرفت بدبخت است؟ دانشگاه یک کمال است. دانشگاه بیش از یک کمال نیست. ولی خیلیها ممکن است مدارک عالیه را هم داشته باشند، زندگیشان هزار و یک مشکل داشته باشد. چه کسی گفت اگر بنده مجتهد و حجهالاسلام شدم، خوشبخت هستم؟ آدم هست که یک هزارم من سواد دارد، هزار برابر من به خدا نزدیک است. آدم هست که یک مهر کوچک دارد و یک نمازهای باحالی میخواند. آدم هست که مهر در سجادهاش هست، یک وجب در دو وجب! یک رکعت نماز باحال نمیخواند. چه کسی گفت هر کس مهرش درازتر است، نمازش مقبولتر است؟ چه کسی گفت هر چه مناز درازتر است، بر روی آن اذان بهتری گفته میشود؟ اینقدر منارهایی هست که فقط گنجشک روی آن مینشیند. و اینقدر کف ایوان و حیاط و بالکن هستند افراد مؤمنی که دارند اذان میگویند. دم اتاقش اذان میگوید، روی منار نود متری یک گنجشک هم نمیپرد. اینطور که ما خیال میکنیم، نیست. فقط میخواهم بگویم خیالات ما… قرآن خیلی آیه دارد. هی میگوید: «یحسبون» چنین خیال میکنید. «لا تحسبنّ» «افحسبتم» اینطور نیست. اینطور نیست. بنده نسبت به مسئله زکات از نمایندگانی که به من قول دادند، که ما برویم مجلس زکات را زنده میکنیم، هیچ کاری نکردند، هیچ! هیچ! هیچ! و حال آنکه قرآن میگوید مؤمن وقتی حکومت به دست گرفت، اولین کارش «أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاه» (بقره/277) ما هنوز مشکل نماز داریم، همین امروز که به اینجا میآمدم، ما متوجه شدیم که چندین هزار، دهها هزار نفر از کرج به تهران میآیند برای اینکه به هفت و نیم برسند، نمازشان بین تهرا ن و کرج قضا میشود. و اینهمه مسئولین مملکتی یک مسجد در جاده کرج – تهران نساختند. 29 سال از انقلاب میگذرد. دلمان را خوش نکنیم که مثلاً… یک جاهایی گیر خواهیم بود. همه هم با هم گیر هستیم.
در یک استانی رفتم گفتند چهار ماهه چندین سالن ورزشی برای دخترها ساختیم. گفتم: خوب دست شما درد نکند. دخترها هم مثل پسرها نیاز به ورزش دارند به خصوص سالن خصوصی که راحتتر بتوانند ورزش کنند. ولی خوب ما حالا نمیگوییم: آنرا چرا ساختی؟ میگوییم: آیا نیست که در این استان 2000 مدرسه دارید که بچهها میخواهند نماز بخوانند و جا ندارند؟ ما حکومت به دست گرفتیم که سالن ورزش بسازیم، یا حکومت به دست گرفتیم که نماز را اقامه کنیم؟ نمیگوییم که سالن ورزش نسازید… سمپاشی نکنید. من خودم تا جان داشتم ورزش میکردم، حالا دیگر پاهایم درد می کند، نمیتوانم. وگرنه والیبال بازی میکردم. ورزش لازم است، برای پیرها لازمتر است. ولی چرا ورزش از نماز جلوتر بیفتد؟ چرا باید در استانی که هزارها، دهها هزار نسل نو ظهر میخواهند نماز بخوانند، جا ندارند. آن وقت سالن ورزشمان زودتر از نماز باشد؟ اینها یک خورده نامیزانهایی است. عدالت هنوز در کشور پیاده نشده است. مثلاً ما زیارت عاشورا در یک شهر دویست تا با کم و زیادش داریم، اما جلسهی تفسیر نداریم. در هر شهری ما یک نهج البلاغه نداریم. یعنی حضرت امیر(ع) در ایران هم غریب است. اگر 500 تا فرمانده داریم، 500 تا نهج البلاغه نداریم. یک مقداری ما باید مواظب باشیم که غافل نشویم.
خوب عرض کنم به حضور شما راجع به انتخابات چندحرف دارم که بزنم.
یک اینکه معیار انتخابات چیست؟ در قرآن چند آیه داریم برای معیار عزل و نصب. یک اینکه میگوید روی اینها تکیه کنید. ملاکهایی که مربوط به گرفتن پست است:
3- حفظ بیت المال و کاردان بودن، شرط مسئولیت پذیری
1- «إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف/55) یوسف گفت: مسئولیت گندم کشور را به من بده! گندم منطقه را… «إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» من هم میتوانم حفظ کنم، هم آگاه هستم. هم علمش را دارم و هم قدرتش را دارم. جیره بندی میکنم که در این هفت سال قحطی که در مصر است، به کسی بد نگذرد. پس یک «حَفیظٌ عَلیمٌ»
ملاکهای عزل و نصب. یک: «حَفیظٌ عَلیمٌ»
2- دختر شعیب به حضرت شعیب گفت که این جوانی که هست – یعنی حضرت موسی – این را اجیرش کن! «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26) «الْقَوِیُّ الْأَمینُ» باید توان داشته باشد. ما الان مساجدی داریم که پیشنمازش قوی نیست. 70 – 80 – 90 سالش است، واقعاً بسیار آدم خوبی است، اما دیگر از نظر سن و حوصله، قدرت ارتباط با نسل نو و منطقه را ندارد. همین عالمی هم که اینجا پیشنماز ایستاده و پیر است که دیگر قوی نیست، قوی نیست، عالم هست ولی قوی نیست، یعنی علیم هست، ولی قوی نیست. پیر شده است دیگر. همین آقا یا پسرش طلبه است، یا دامادش طلبه است، یا برادر زنش طلبه است، یا شاگردش طلبه است، بالاخره یک طلبه جوان را بیاورد و بگوید آقا جان من پیر شدهام، نماز را من میخوانم، ارتباط با نسل نو منطقه با تو. نماز را میخوانم، تقسیم کار کنیم. از موسی یاد بگیرید. موسی گفت ببین! خدایا! درست است که من موسی و پیامبر اولوالعزم هستم، اما هارون از من بیانش بهتر است. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی» (قصص/34) «أَفْصَحُ مِنِّی» او بیانش از من فصیحتر است. چه اشکالی دارد؟ مگر امام نمینشست و آقای کوثری روضه میخواند؟ از این چه یاد میگیرید؟ یعنی کسی ممکن است برای رهبری درجه یک باشد، اما روز عاشورا در عزاداری، یک نفر دیگر را صدا بزند و بگوید تو بیا و روضه بخوان! تو دهانت، صوتت، سابقت، تسلطت بر روضه خوانی از من بیشتر است. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی» از امام یاد بگیریم. اگر پیشنمازهای پیرمرد ما مسجدشان را به طلبه جوان بدهند، بسیار جوانها به مسجد راغب میشوند، ببینید یک لولهی 6 که میخواهد وصل به یک لولهی 2 شود، زانویی میخواهد. ما یک زانویی میخواهیم یک جاهایی…
«وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم» (بقره/247) «زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم» خداوند فرمود طالوت به درد رهبری میخورد. گفتند طالوت جیبش خالی است. فرمود چه کار به جیبش دارید؟ رهبر نظامی باید بازویش قوی باشد، اطلاعات رزمی هم داشته باشد. «وَ زادَهُ بَسْطَهً…» «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقا» (سجده/18) مؤمن با فاسق یک جور است؟ یعنی ایمان شرط است. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» (واقعه/10) «أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11) سابقه شرط است.
4- آمادگی برای هجرت به مناطق محروم
«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا» کسانی که ایمان دارند ولی هجرت نمیکنند. قرآن میگوید اینها را نه دوستشان داشته باشید، نه پست به آنها بدهید و نه به آنها رأی بدهید. «آمَنُوا» ایمان دارد ولی «وَ لَمْ یُهاجِرُوا» تکان نمیخورد. تکان نمیخورد. میگوید همینجا خوب است، چسبیده. «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض» (اعراف/176) کسانی که «آمنوا» ایمان دارند «وَ لَمْ یُهاجِرُوا» هجرت نمیکنند، «ما لَکُم» حق ندارید شما «مِنْ وَلایَتِهِم» (انفال/72) از محبتشان و یا از حکومتی که به ایشان میدهید، حق ندارید هیچ به آنها بدهید. نه پست دهید به اینها و نه رأی دهید به اینها، و نه دوستشان داشته باشید. چون «آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا» وقتی هم میخواهد هجرت کند، رفاهیات را میگیرد. بله اگر عمره شد، الحمدلله میرویم. مشهد هم شد میرویم. البته سوریه را هم حرفی نداریم برویم. مثل این مسافرها هستند، تهران – کرج! هیچ خیابان دیگری نمیرود، فقط تهران – کرج! بعضیها هم هجرت میکنند، واشنگتن، نیویورک،آلمان، اتریش… یعنی مثلاً دائم عقربک روحش این است که خیز بگیرد و کدام سفر را مرفه برود. یک سفر مثلاً تلخ باشد، نه! آن چیزهایش را سوا میکند، آره راحتهایش را سوا میکند! «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا»
امیرالمؤمنین می فرماید: ببینید ای مردم! من کسی را برای شما فرستادم که «لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْف» وقت خوف نمیخوابد. یعنی یک چنین عنصری بدرد میخورد. که آن وقتی که ناامنی است، خوابش نبرد. و دلش برای مردم بسوزد. «وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْع» ساعات ترس غافل نشود. «أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّار» نسبت به دشمن آتش است، «فَاسْتَمِعُوا لَه» این را گوش به حرفش بدهید. «وَ أَطِیعُوا أَمْرَه» و اطاعت از فرمانش کنید. البته باز هم «فِیمَا طَابَقَ الْحَق» (بحارالانوار/ج33/ص595) تا آنجایی که حق هست.
قرآن تعریف میکند، میگوید: «لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِم» (مائده/54) از نیشها نترسد. گاهی وقتها میگویند آقا! رادیو بیبیسی چنین گفت، عقب میزند. اول انقلاب یک عدهای بودند که مثلاً وقتی میگفتند دست دزد را قطع کن، گفتند: آخر قانون قصاص نه با مدنیت میسازد و نه با تمدن بشری میسازد و نه با حقوق بشر میسازد، بمباران فلسطین به همه میسازد، حالا قطع دزد، این را هم اسلام نگفته که هر کس دزدی کرد. هر دزدی را که دستش را قطع نمیکنند، 26 شرط دارد. دزد باید حتماً دیواری را خراب کند، قفلی را بشکند. اگر دزد از یک پادگانی، وزاتخانهای، مسجدی، نمیدانم، حسینیهای، دانشگاهی چیزی برداشته است، دزد هست، اما دستش را قطع نمیکنند. حتماً باید یک جایی قفل باشد و قفل را بشکند. یا دیواری را خراب کند. باید قانون را هم بداند، اگر دزد بگوید که من نمیدانستم دستم را قطع میکنید، دستش را قطع نمیکنند. باید قانون را هم بداند. دیوار را بشکند. زمان قحطی نان و آب هم نباشد. یعنی زمان قحطی اگر کسی نان دزدید و خورد، دستش را قطع نمیکنند. قحطی است. برای شریک و شاگردش هم نباشد. نرخم هم نمیدانم فلان… 26 شرط دارد. برای قطع دست دزد گفتند نه… تعبیرش را یادم رفت که… نه انسانی… اصطلاح همان آقایی که نمیدانم حالا زنده است یا مرده است. میگفت که قانون قصاص نه نمیدانم مدنی است و نه انسانی است و نه فلان است.
5- ایستادگی در برابر نیشها و نوشهای دشمن
نترسیم. اگر همهی رادیوها هم علیه ما چیزی گفتند، میگوییم: آقا! همین است که میگوییم. نه روی یکدندگی، خدا همین را گفته است انجام بدهیم. پیش پدرشان!!! هر که میخواهد خوشش بیاید، هر کس میخواهد بدش بیاید.
نزد امام آمدند، گفتند آقا این دستوری که شما دادید برای اعدام سلمان رشدی، این چیز نیستها، با قوانین بینالملل سازگار نیست. این با قوانین بینالملل سازگار نیست. فرمود: به درک!!! آبروی رسول الله را برد. کاش خودم قدرت داشتم و میرفتم و میکشتم و به شما نمیگفتم. به درک!!! آبروی رسول الله را برد. این غیرت دینی است. ما تا مثلاً میگوییم فلان مجله و فلان روزنامه یک کاریکاتور، عقب مینشینیم. هر چه میخواهند بگویند، بگویند. امیرالمؤمنین میفرمایند اگر در دستت طلاست، همه بگویند: سفاله! سفاله!… سفاله! سفاله! خودت که میدانی طلاست، آرام باش. اگر هم در دستت سفال است، همه گفتند: طلاست! طلاست! طلاست! خودم که میدانم سفال است. یعنی ما سوار موج نشویم. سوار موج نشویم. گاهی وقتها خشونت و بداخلاقی ارزش است. بعضیها میگویند من از فلانی خوشم نمیآید، آدم تندی است. ببینم تندیاش کجاست؟ آمدند و گفتند یا رسول الله! علی بن ابیطالب همه چیزش خوب است، یک کمی خشک است. خشن است. فرمود این خشنی خوب است. «إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج41/ص116) چون در جنگ مثلاً غنائم را برمیداشتند و فرار میکردند. میفرمود: بیا و پس بده! بگذار سر جایش. میگفت: اَی… دیگر حالگیری میکنی! یک خورده میگفتند حالمان را میگیرد. حالا پیروز شدیم، نمیدانم دشمن را کشتیم، حالا بگذار لباسش را برداریم و ساعتش را برداریم، می فرمود: نه! برگردانید اینجا! بعد از جنگ تقسیم عادلانه. یک خورده از عدالت علی بن ابیطالب… خیلیها که از حضرت علی فرار کردند، عدالت را تحمل نمیکردند. به علیابن ابیطالب گفتند که ببین فلانی آمد باید به او یک چیزی بدهی. سبیلش را باید چرب کنی. پولش ندادی، رفت. به فلانی ملحق شد. حضرت علی فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) این آیه برای نماز است. یعنی نماز سنگین است. مگر برای افراد خاشع. من هم برای بعضیها سنگین هستم، نمیتوانند مرا تحمل کنند، آن وقت نتیجه کسی که حسین را تحمل نکرد، این است که در طول تاریخ چوب بخورد. یا صدام بیاید و یا بدتر از صدام بیاید. و آب خوش از گلوی اینها پایین نرود. چه کسانی بر عراق حاکم شدند. از صدر اسلام تا الان؟ آب خوش از گلویشان پایین نرفت. چرا؟ برای اینکه نگذاشتند یک لیوان آب خوش از گلوی امام حسین پایین برود. چه چوبی خوردند. باید مواظب باشیم که خوشم میآید، خوشم نمیآید… اینرا دوستش ندارم. من عکس این را خوشم آمده من به این رأی میدهم. این عکسش خیلی قشنگ است. خیلی آدم باید پایین فکر کند، که مثلاً جذب عکس بشود. سرنوشت مملکت را بدهیم به خوشکلها!!! نمیگویم به زشتها بدهید. میگویم وای به فکری که… این باید یک نمرهی صفر بدهد به خودش، منتها نه صفر کوچک. یک صفر اندازه درب قوری! کسانی که به خاطر عکس رأی میدهند، اینها از نظر سیاسی، از نظر دینی نمرهشان صفر است. صفر بزرگ. البته شکل خوب هم خوب است. منتها به شرطی که حالا… یک وقتی همه یک جور هستند، یک وقت نه ایشان میدانم از همهی آنها، لیاقتش، سوادش، سابقهاش، شجاعتش، تقوایش… ولی میدانی خیلی خوشکل است. پس اگر اینطور شد، آن وقت در انتخابات هی میروند به خصوص افرادی که جوانتر هستند، میروند هی عکسهای قشنگتری چاپ میکنند. آن مثلاً مملکتمان را عکس… سرونوشتمان را عکس روشن میکند. خوشکلی معین میکند.
6- انتخاب افراد باتجربه و اصیل
«تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَه» امیرالمؤمنین میفرماید انتخاب کن اهل تجربه را… این تجربه داشته باشد. «الْحَیَاءِ» عفت داشته باشد. «الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَه» از خانواده شریف و اصیلی باشد. در خطبهی 172 میفرماید «إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ» کسی میتواند امور مملکت را به دست بگیرد که «أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ» قویترین فرد باشد. «وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّه» رضای خدا و فرمان خدا را بهتر بشناسد. هم راه خدا را بهتر بشناسد و هم قوی ترین فرد باشد نسبت به رقبایش. قویترین! باتقواترین! این جمهوری اسلامی امانت است. اگر کسی در انتخابات جز حق به کس دیگری رأی بدهد، به امانت خیانت کرده است. به خون شهداء خیانت کرده است. هنوز هستند افرادی که 25 سال است که فقط گردنشان حرکت میکند. بدنشان یعنی از گردن به پایین… نخاعی هستند. این روی تخت خواب نشسته است و آن وقت شما میگویی: این همزبانی ما است. این هم لهجهی ما است. به لهجه رأی میدهیم. به لباس رأی میدهیم، چون این آخوند، یا چون این کت و شلواری است. چون این مهندس است. چون این دکتر است. چون این وکیل است. چون این نمیدانم چه است و چه است… لهجه، لباس، وطن، اینها هیچ کدام در انتخابات نباید سهم اصلی داشته باشد. سهم اصلی با تقواترین، باحیاترین، چه بود یکبار دیگر بگویم. حفاظت، علم، قدرت بدنی، امانت، ایمان، سابقه، نترسیدن از نیش و نوشها، وگرنه ممکن است یک موجی راه بیفتد و طرف تو بزند. با موج تو بزند. تعصب نباید داشته باشیم. تعصب نباید داشته باشیم. این خیلی مهم است که تعصب نباید داشته باشیم.
خوب حالا چند مسئلهی دیگر هم هست که خدمتتان بگویم. آقایان نامزدها اگر رأی آوردید، مغرور نشوید. ممکن است دورهی بعدی به شما رأی ندهند. ممکن است این زنده بادها تبدیل به چیز دیگری بشود. مغرور نشویم. محبت دست خداست. اینطور نیست که اگر مردم به شما رأی دادند، حتماً هم همیشه وفادار باشند. ممکن است شما امروز و فردا جور دیگری بشوید. ممکن است مردم جور دیگری بشوند. انسان خبر ندارد.
به امیرالمؤمنین گفتند: چقدر میگویی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم»؟ تو که راهت مستقیم است. گفت من تا الان راهم مستقیم است. فردا چه میشود؟ فردا چه میشود. من که خبر از… ما که خبر از آینده نداریم. فردا ممکن است یک جا بلند شوی و بنشینی یک چیزی را امضاء کنی، یک موضع گیری بکنی، همه چیز بهم بریزد. مغرور نشویم.
7- دوری از نفاق و دورویی با مردم
اگر رأی نیاورد آراء را مخدوش نکند. البته حالا فرار کردند. سالهای اول منافقین هم خودشان را کاندیدا کرده بودند، برای اینکه رأی جمع کنند، این شهر و آن شهر حرف میزدند. ملت قهرمان! ملت قهرمان! ملت قهرمان! هی ملت قهرمان! رأیها را شمردند و گفتند فلانی و فلانی رأی نیاورند. گفت: این تودهی ناآگاه! یعنی پیش از ظهر همه ملت قهرمان بودند، عصری شدند تودهی ناآگاه! این نامردی است که اگر به من رأی دادند، مردم حزب اللهی هستند، اگر به من رأی ندادند، تودهی ناآگاه هستند. قرآن میفرماید که یک مشت آدم داریم، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» میگویند: پیغمبر! زکات ها را معلوم نیست چه میکنی! ما که نفهمیدیم پولها کجا رفت. قرآن میگوید میدانی! اینها عقدهای هستند. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» اگر یک خورده و یک سکه در کف مشتش بگذاری راضی میشود و میگوید نه واقعاً پیغمبر… خیلی تو خوب هستی. و اگر عطا نشود «إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ» (توبه/58) سخط و ناراحتیشان برای این است که به آنها ندادی. به آنها بدهی خوب هستی و اگر ندهی بد میشوی. قرآن میگوید که این علامت منافقین است. منافق را اگر به او بدهی راضی شد، اگر خدای نکرده رأی آوردیم، امت فهمیده و رشید هستند، اگر رأی نیاوریم تودهی نا آگاه هستند. این خصلت را قرآن نقل میکند و میگوید این خصلت برای منافقین است. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» اگر چیزی به آنها عطا شد، راضی هستند «وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا» اگر رأی نیاوردی… اصلاً اگر دنیا به شما پشت کرد، چرا میگویی مردم؟ بگو خودم! بگو خودم! ما زود توپ را خانهی همسایه میاندازیم. گاهی هم گردن خدا میگذاریم. میگوییم: «رَبِّی أَکْرَمَنِ» (فجر/15) « رَبِّی أَهانَنِ» (فجر/16) خدا به من اکرام کرد. خدا به من اهانت کرد. نه خیر خدا نه… خدا میگوید برای خودت است. «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» (فجر/17) پارسال به تو دادیم، ندادی به یتیم، امسال سوزاندیم. پارسال به تو دادیم، به یتیم ندادی، امسال سوزاندیم، چرا هی میگویی امسال چند میلیمتر باران آمده است، پارسال چند میلیمتر باران آمده است. فلانجا آتش سوزی شد، فلانجا سیل شد، فلانجا نمیدانم چه شد، چه شد، چه شد، چه شد، چرا تقصیر خودت را حساب نمیکنی؟ یک گناهانی کردهایم که باید چوب بخوریم. «اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم» در دعای کمیل است. خدایا گناهان نعمتها را واژگون میکند. گناه میکنیم، واژگون میکند. هیچ کس هم از این حرفها نمیزند. که بگوید آقا به خاطر اینکه گناه کردیم، سیلی خوردیم. این سرما، این گرما، این قحطی، این خشکسالی، این نمیدانم آفت، این سیل، این زلزله… یکی نمینشیند و بگوید که آقا خودم بودم. هی میگوییم: «رَبِّی أَکْرَمَنِ»، «رَبِّی أَهانَنِ» خدا چنین کرد، خدا چنان کرد. نه «کَلاَّ»! «کَلاَّ» یعنی این تحلیلها را کنار بگذار. «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» پارسال به تو دادیم و به یتیم ندادی، امسال گرفتیم. امام کاظم(ع) فرمود: اگر پول حقی را باید بدهید و ندهید. یک جایی، یک خمسی و یک زکاتی، انفاقی، یک جایی باید به یک کسی رحم کنی، نکردی، مثلاً یک میلیون باید کمک کنی، نکردی! بیست هزار تومان باید کمک کنی، نکردی! امام کاظم(ع) فرمود: هر کس پول حقی را ندهد، خدا جوری زندگیاش را تاب میدهد، که دو برابرش را در راه باطل بدهد. یعنی یک بیست تومانی به حق نمیدهی، یک خرج چهل تومانی خدا روی دستت میگذارد. یک خرج چهل تومانی روی دستت میگذارد، این حدیث است. «تغیر النعم»
8- طرد افراد متملق و چاپلوس
جلوی ستایشها را بگیریم. اسوهی تقوا! اسوهی تقوا! نمیدانم فلان. تبلیغات، ستایشها، «احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب» (فقیه/ج4/ص11) میگوید اگر کسی مدح بیجا میکند، و اگر کسی خوشش بیاید، قطعاً جهنمی است. اُخ اُخ اُخ اُخ… اُخ اُخ اُخ اُخ… یک کسی کتاب مینویسد، رویش مینویسد که مولف من و حال اینکه برای خودش نیست. یک شعری میگوید و میگوید که این شعر برای من است. ستایش میکند که ایشان سابقهی انقلابی، سابقهی چه و سابقهی چه دارد. یعنی مردم برای او ستایشی میکنند که اهلش نیست. اگر سکوت کند و راضی باشد و خوشش بیاید از این ستایش نابجا قرآن میگوید قطعاً جهنمی است. آیهاش را بخوانم و بحثم تمام. کسانی که «یُحِبُّونَ» آیه قرآن است که میخوانم. «یُحِبُّونَ» یعنی محب دارد و دوست دارد. چه دوست دارد؟ «أَنْ یُحْمَدُوا» دوست دارد که حمد و ستایش شود «بِما لَمْ یَفْعَلُوا» خوشش میآید که وقتی دکتر نیست، به او دکتر بگویند. مهندس نیست، به او مهندس بگویند. آیت الله نیست و به او آیت الله بگویند. این هم زیرسبیلی رد میکند. خوب بلند شو و بگو آقا من آیت الله نیستم. من مجتهد نیستم. نعره بکش. آقا من دکتر نیستم. من مهندس نیستم. بابا این کتاب برای من نیست. شاعر فرزانه… فیلسوف فرزانه… نمیدانم عارف فرزانه… بابا چه عارفی، چه فیلسوفی، اگر کسی نیست، به او لقبی را بند میکنند، و اگر نعره نکشد و خوشش بیاید، از این ستایشها، «فَلا» این که میگویم متن وحی است. متن قرآن است. «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَه» «مَفازَه»، «فوز» فوز یعنی رستگاری، «لا تَحْسَبَنَّهُمْ» یعنی احتمال نده که یک روز اهل رستگاری باشد. یعنی قطعاً جهنمی است. قطعاً جهنمی هستند کسانی که ستایشهای الکی به خودشان بند میکنند. مواظب باشیم.
حضرت فرمود: تو ولی ما نیستی مگر اینکه اگر همهی اهل شهر گفتند بدی باکی نداشته باشی، اگر همه مردم هم گفتند خوب هستی، باکی نداشته باشی. یعنی دنبال موج و دهن مردم نباشی. و این پستی هم که گرفتی، «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَه» (بحارالانوار/ج32/ص361) طعمه نیست و به گردنت امانت است. «ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/14) سورهی یونس میگوید ما شما را دو سه روز پستتان دادیم «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» ببینیم که شما چه میکنید. شرکت در انتخابات لازم است. هر چه آمار شرکت کنندگان بیشتر شود، دشمن ما تحقیر میشود. عزت ما بیشتر میشود. در انتخابات شرکت کنیم، یک وقت هم نگویید آقا چه فایدهای؟ ما هر چه جان میکنیم، خانه گران شد، تخم مرغ گران شد، نمیدانم لپه گران شد، نظام را با لپه و نخود و تخم مرغ مقایسه نکنید. نظام را اینگونه حساب کنید که الان دنیا روی ما حساب میکند. همینکه به شما میگویند نظر شما چیست، خودش ارزش است. عمری شاه و شاهنشاهی بود، کسی به ما نگفت که نظر شما چیست؟ الان جمهوری اسلامی تا به حال حدود سی بار از ما پرسیده که نظر شما چیست؟ همینکه به من اختیار دادند که من نظر بدهم، ارزش است. البته نمیگویم، گرانیها را باید توجیه کرد. گرانیها را هر چه میشود باید جلویش را گرفت. ولی ما یک مرتبه گرانی را پای حساب اصل انقلاب نگذاریم. مثلاً یک استاد است، حالا مریض شده است و موهای سر و صورتش ریخته است، نباید بگوییم بابا این دیگر مو به کلهاش نیست. بابا چه کار داری؟ این کلهاش کار میکند. خیلی از کشورها، زلفی هستند، اما خل هستند. ما اگر هم موهای سرمان ریخته است، از تو عاقل هستیم. ممکن است بعضی از کشورها خیلی سوپردولوکس باشند، اما یا خفقان است، یا توحش است، یا فساد و فحشاست، یا… و یا… و یا… قدر این نظام را داشته باشیم. با همهی ضعفهایی که من بیش از شما سراغ دارم، در عین حال رانندهمان امام است، مقام معظم رهبری است. ماشینمان اسلام است. حالا مسافرها آن شهردار، آن وکیل، آن امام جمعه، آن سفیر، آن بازاری، آن تاجر، آن کارمند، آن شهردار، یکی رشوه میگیرد، یکی پارتی بازی میکند، خلافکاری در مملکت هست، اما خلافکاریها مثل مسافرهایی است که یکی سیگار میکشد، یکی سیر خورده است، یکی پیاز خورده است، یکی پوست تخمه میریزد، یکی پرتقال میریزد، بله مسافرها هر کدام یک دسته گلی آب میدهند، اما از این ماشین نباید پیاده شد، چرا؟ چون ماشینمان اسلام است و رانندهمان امام است. اگر از این ماشین پیاده شوی، باقی مسافرها ممکن است که سوپردولوکس بنشینند، اما یا ماشینشان موتور ندارد، یا رانندهشان مست است. ما ماشین و رانندهمان درست است، اما حالا مسافرها دسته گل به آب میدهند. باقی مسافرها… باقی ماشینها یا گیر راننده دارند و یا گیر ماشین. ماشین ما اسلام است، رانندهمان امام است، نقاط ضعفی هم داریم که باید حل شود. خدایا مشکلات مملکت ما را حل کن. آنهایی که ناآگانه ضرر میزنند، به آنها هوشیاری و دین بده. آنهایی که آگاهانه ضربه میزنند، دستشان را قطع کن. روز به روز بر عزت نظام ما بیفزا.
شرکت در انتخابات لازم، سبب عزت و وفاداری به خون شهداست. حتماً شرکت کنید، به هر که خواستیم رأی بدهیم، رأی بدهیم، منتها در رأی مواظب دینمان باشیم. دینتان را به بچه محل و به لباس و شکل و نمیدانم لهجه و… دین خودتان را به اینها نفروشید. دین از همهی اینها ارزشش بیشتر است.