امدادهای غیبی در قرآن

موضوع: امدادهای غیبی در قرآن

تاریخ پخش: 03/03/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما سوم خرداد. روز آزادی خرمشهرپخش می‌شود و امام رضوان الله تعالی علیه فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این کلمه یعنی چه؟ ما بحثی داریم به نام امدادهای غیبی. من در اینجا 10 امداد غیبی را نوشته‌ام که برایتان می‌گویم که هم یک بحث قرآنی و تقریباً صد در صد قرآنی است و هم آشنا بشویم که پشت پرده هم خبری هست. یعنی اینطور نیست که همه عزّتها برای ابزار ظاهری باشد که اگر او همسرم بود، اگر خانه‌ام این بود، اگر شغل پدرم این بود، اگر مدرسه‌ام این بود، عزیز می‌شوم. یک زمانی همه اینها هست ولی عزیز نمی‌شوی، و یک زمانی هم هیچکدام نیست ولی عزیز هستی.

1- تلاش و کوشش همراه با توکل به خداوند

تمام تلاشهای ما 50 درصد است، پنجاه درصد برای این است که شما دقّت‌های کشاورزی را بکنی، خاک شناسی، آب شناسی، هواشناسی، حشره شناسی، آفت شناسی، سم پاشی، اصلاح بذر. همه علوم طبیعی و کشاورزی قبول. امّا ممکن است همه دقّتت را بکنی امّا باز هم میوه‌ای را بدست نیاوری. درست را خوب می‌خوانی و حفظ می‌کنی، تیزهوش، بهترین استاد، از کامپیوتر از اینترنت و نمی‌دانم از دوستان از همه امکانات استفاده می‌کنی ولی یک وقت می‌بینی که سر امتحان همه چیزها از یادت می‌رود. یک وقتی هم آدم همه چیزها یادش می‌آید. مثل ما مثل کسانی است که می‌روند تعلیم رانندگی. آنهایی که تعلیم رانندگی می‌روند کنار راننده می‌نشینند، گاز دارد و ترمز هم دارد ولی گاهی وقتها گاز می‌دهد ولی آن کسی که کنارش نشسته ماشین را نگه داشته است. او گاز می‌دهد ولی ماشین نمی‌رود چون که نفر کناری نگه داشته است و گاهی هم او گاز نداده ماشین تند می‌رود بعد می‌بیند که نفر کناری گاز می‌دهد. یعنی اینکه خلاصه ماشین ما دو تا گاز دارد و دو تا هم ترمز دارد. یکسری اش دست ما می‌باشد و یکسری دیگر دست کس دیگر می‌باشد. به هر حال من می‌خواهم در این جلسه نمونه‌های امدادهای غیبی را برای عزیزان بگویم. پس موضوع بحث ما: امدادهای غیبی به مناسبت فتح خرمشهر.

2- الهام خداوند به دل‌های مؤمنان

انواع امدادها:

1- گاهی با الهام: گاهی امدادهای غیبی به آدم الهام می‌شود. یک چیزی به انسان الهام می‌شود هیچ پیش فرضی هم نیست. آخر گاهی وقتها از قبل یک فکری داری و همان را خواب می‌بینی. می‌گویند: شتر در خواب بیند پنبه دانه. مثلاً در روز با کسی دعوا کرده‌ای شب هم در خواب می‌بینی که دعوا می‌کنی. بعضی از خوابها فتوکپی کارهای روز می‌باشد. امّا بعضی وقتها آدم یکسری خوابهایی می‌بیند که اصلاً سابقه ذهنی ندارد. اصلاً سخنران نیست و در عمرش هم سخنرانی نکرده است امّا در خواب می‌بیند که بلند شده و برای جمعیّیتی سخنرانی می‌کند. عرض کنم به حضور شما که این امدادهای غیبی گاهی با الهام است. مثلاً به فرعون گفتند که امسال یک زنی یک پسری به دنیا می‌آورد و پسرش کاخ تو را زیر و رو خواهد کرد. و او هم گفت که هر زنی که پسر به دنیا آورد بچّه اش را بکشید. مادر موسی پسر به دنیا آورد و گیج شد که حالا مأموران فرعون گزارش می‌دهند و پسر عزیز مرا می‌کشند. قرآن می‌گوید: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى‌ام مُوسَى» (قصص/7). اوحی یعنی وحی کردیم به مادر موسی، یعنی الهام کردیم: «أَنْ أَرْضِعِیهِ» (قصص/7) شیرش را بده و در جعبه بگذار و «فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی» (قصص/7) بیاندازش در دریا. و بعد هم می‌گوید: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنْ الْمُرْسَلِینَ» (قصص/7) من این را برمی گردانم. تو نیکی میکن و در دجله انداز. خوب اینکه آدم بچّه شیرخواره را در دریا بیاندازد، با روانشناسی، جامعه شناسی و نمی‌دانم با هیچ متری قابل متر نیست.

2- گاهی یک چیزهایی به انسان الهام می‌شود. من یکی از علما را سراغ دارم که می‌گفت از خانه بیرون آمدم که بروم درس. به قلبم الهام شد که برگرد به خانه. گفتم: آخر کاری ندارم که برگردم. امروز روز تعطیلی نیست درسها هست و کلاسها هستند، خوب باید بروم. هرچقدر که خواستم پا پیش بگذارم، نشد و برگشتم. آمدم به خانه دیدم بچّه‌ام در آب افتاده است و غرق می‌شود. هر کسی در عمرش یک بار یا دو بار از این جرقّه‌ها را دیده یا شنیده است. که یکمرتبه به مغزش یا قلبش خطور می‌کند و می‌بیند که عجب خطور خوبی هم بود. چقدر بجا بوده است.

3- ایجاد رعب و وحشت در دل‌های دشمنان

عرض کنم به حضور شما که گاهی با الهام است و گاهی هم با رعب است. با ترس در دل دشمن. مثلاً شاه راحت می‌توانست که امام را بکُشد، صدّام راحت می‌توانست که آیت الله سیستانی را بکُشد، امّا گاهی وقتها با این که بالاترین درجه جنایت و سنگدلی را دارند، امّا برای یک جان انگار وحشت می‌کنند. امام در زندان شاه بود، امّا «المؤمن کالجبل» حدیث داریم که مؤمن مثل کوه است. روی کوه که می‌رویم با اینکه کوه در زیر پایمان است ولی باز هم از آن می‌ترسیم، با اینکه تو سوار بر کوه هستی و کوه در زیر پای تو است اما باز هم می‌ترسی. «المؤمن کالجبل»: مؤمن مثل کوه است شاید که یکی از معانی اش این باشد که: ولو مسلّط بر آن هم بشوی باز هم از آن می‌ترسی. من در لبنان که بودم شنیدم که اسرائیل بالاترین یعنی یک میلیارد دلار جایزه تعیین کرده برای کسی که سیّد حسن نصرالله را شهید کند. یعنی الآن آمریکا از هیچ پادگان و قدرتی نمی‌ترسد به غیر از این سیّد.

4- امدادهای الهی در جنگ بدر

در جنگ بدر، ماجرای جنگ بدر را می‌دانید من در یک دقیقه می‌گویم: اصلاً در جنگ بدر بنا نبود که جنگ بشود یک کاروان تجارتی از چند کیلومتری مدینه می‌گذشتند. (حدود 100 کیلومتری). پیغمبر فرمود: که‌ای مسلمانان شما که در مکه بودید کفّار و مشرکین و بت پرستان اموال شما را گرفتند و دست خالی شما را روانه مدینه کردند و شدید مهاجر به مدینه. حالا کاروان مکه دارد با سرمایه می‌رود. برویم اموالشان را به جبران اموالی که آنها از شما گرفتند بگیریم. مصادره کنیم چون کفّار اموال مسلمانان را گرفتند، ما هم اموال آنها را بگیریم. آنها رفتند که مال بگیرند اما وقتی که رفتند خداوند گفت: که جنگ کنید و با اینها بجنگید. آمادگی نداشتند، مسلمانان هم یک جمعیّت کمی رفتند. قرآن می‌گوید: اوّل که «یُقَلِّلُکُمْ فی‏ أَعْیُنِهِمْ» (انفال/44) یقل یعنی قلیل. در چشم دشمن شما کم بودید و گفتند که مسلمانان یک مُشت هستند و اصلاً لازم نیست که بجنگیم به برده هایمان می‌گوییم که بروید و اینها را بکشید. مثل اینکه بگویی به بچّه‌ام می‌گویم که برو… این آیه قرآن است: می‌گوید که در چشم دشمن کم بودید، شما را خداوند کم جلوه داد و چون کم جلوه داد، اینها جرأت کردند و آمدند جلو. کفّار که جلو آمدند یکمرتبه قرآن می‌گوید: «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ» (آل‌عمران/13) اینها را دوبرابر دیدند. مثل اینکه دم استخر آدم می‌بیند که آنها می‌روند بالا و شیرجه می‌روند در آب. آدم می‌گوید: چیزی نیست 3 یا 4 متری می‌باشد. ولی خودش که می‌رود که بپرد می‌گوید (اُه) و می‌ترسد. یعنی اول از پایین می‌گوید چیزی نیست بعد از بالا وحشت می‌کند. در مرحله اوّل آنها را کم دیدند، چرا کم دیدند؟ برای اینکه از مکه کمک نگیرند گفتند: اینها که چیزی نیستند خودمان ترتیبشان را می‌دهیم. در بدر اول مسلمانان را کم دیدند، تا اینکه جرأت کنند و جلو بروند و از کسی هم کمک نگیرند و بگویند که آنها چیزی نیستند و حریفشان می‌شویم و وسط جنگ یکمرتبه این جماعت را دو برابر دیدند و حشت کردند. این امداد غیبی است که خداوند دیدها را عوض می‌کند. 3- گاهی با حرکت جمادات است. گاهی خداوند با جمادات امداد می‌کند. شن‌های طبس می‌رود درون هلکوپتر آمریکا «تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ» (فیل/4) لشگر فیل سوار می‌آیند که کعبه را خراب کنند. یک لشگر پرنده می‌آیند که چیزهایی را در نوکشان دارند که از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر است که روی سر آنها می‌ریزند و آنها پودر می‌شوند «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» (فیل/5) عصف یعنی کاه. مأکول یعنی خورده شده. کاه خورده شده می‌شود پهن. پودر می‌شوند. گاهی خداوند با جماد امداد غیبی را می‌رساند.

5- نقش حیوانات در امدادهای الهی

گاهی هم با حیوانات کسی را کمک می‌کند. یک حیوان راهی را برای انسان باز می‌کند. قرآن می‌گوید: که سلیمان نگاه کرد، گفت: هدهد کجاست آن را نمی‌بینم «وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِی لَا أَرَى الْهُدْهُدَ‌ام کَانَ مِنْ الْغَائِبِینَ» (نمل/20) این خودش در مدیریت اسلامی، در مدیریت قرآنی یک اصل است که بالاترین مقام، یعنی حضرت سلیمان از پرنده کوچک احوالپرسی می‌کند. آخر ما گاهی وقتها می‌گوییم که نه در شأن شما نیست که به عیادت بروی، یکی دو نفر را از دفترت بفرست ولی در شأن شما نیست. سلیمان از یک هدهد احوالپرسی می‌کند و می‌گوید: هدهد را در جمعیت نمی‌بینم «مَا لِی لَا أَرَى الْهُدْهُدَ‌ام کَانَ مِنْ الْغَائِبِینَ» (نمل/20) هدهد آمد و گفت کجا بودی؟ گفت: راستش را بخواهی من یک چیزی را می‌دانم که تو نمی‌دانی. این حکومت اسلامی باید بقدری آزادی داشته باشد که هدهد به سلیمان بگوید که من چیزی را می‌دانم که تو سلیمان نمی‌دانی. «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِه‏» (نمل/22) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. احاطه دارم به چیزی که تو در آن خبره نیستی. یعنی من هدهد چیزی را می‌دانم که تو سلیمان نمی‌دانی. سلیمان گفت: چه می‌دانی؟ گفت: از منطقه‌ای پرواز می‌کردم، مردم خورشید پرست بودند و یک پادشاهی داشتند که خانم بود و تخت بزرگی داشت و مردم چنین و چنان بودند. این هدهد خبر آورد. پیداست که از نیروی هوایی هم استفاده اطلاعاتی کرده است. نامه‌ای نوشت و به هدهد داد و هدهد رفت نامه را داد به آن خانم و خلاصه که قصّه مفصّلی دارد که نمی‌خواهم که بگویم. به هرحال از طریق هدهد متوجه شد که یک منطقه‌ای منحرف هستند و با چند تا نامه و رفت و برگشت، این خانم پادشاه مسلمان شد و جمعی هم مسلمان شدند. یعنی یک منطقه‌ای مسلمان می‌شوند به خاطر گزارش یک هدهد.

 نمونه دیگر را داریم: حضرت آدم دو پسر داشت با نام‌های هابیل و قابیل، یکی دیگری را کشت، وقتی کشت گفت: حالا با این جنازه چه کنم؟ یک خورده جنازه را روی کتفش برداشت و رفت دید خسته شد و جنازه را روی زمین گذاشت و مانده بود که با آن چه کند. یک کلاغ آمد روبرویش یک خورده خاک را کنار زد و یک چیزی را زیر خاک گذاشت و رویش خاک ریخت. کلاغ به او یاد داد که تو هم جنازه را خاک کن. یعنی معلّم چند میلیارد بشر که مُرده اشان را خاک کرده‌اند یک کلاغ بوده است یعنی خداوند اگر بخواهد از این کارها می‌کند و یک کلاغ می‌آید و راه را باز می‌کند.

گاهی هم یک کودک راه را باز می‌کند. مریم بدون شوهر زایید و بچّه اش را بغل گرفت و مردم گفتند: به به مادرت خوب و پدرت خوب، بچّه را از کجا آوردی؟ تو که ازدواج نکردی بچّه را از کجا آوردی؟ «مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/28) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است پدرت که مرد بدی نبود. «وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (مریم/28) مادرت هم زن خوبی بود. کسی که پدرت و مادرت خوب هستند، تو چطور مریم نعوذبالله با چه کسی رابطه داشتی که بچّه دار شدی؟ مریم خیلی خودش را باخت و گفت: « یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا» (مریم/23) کاش مرده بودم «وَکُنتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا» (مریم/23) کاش نامی از من در دهر نبود که نسبت زنا به من می‌دهند. خداوند گفت: به بچّه اشاره کن. عیسی بچه در گهواره یکمرتبه در گهواره گفت: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» (مریم/30) من بنده خدا هستم «آتَانِی الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» (مریم/30) من پیغمبر خواهم شد و صاحب کتاب خواهم شد و مادرم پاک است. یعنی این نوزاد مادر را از تهمت نجات داد. گاهی با جنّ. جنّ می‌تواند. قرآن می‌گوید: «وَمِنْ الشَّیَاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ» (انبیاء/82) جنّی‌ها برای سلیمان کار می‌کردند امدادهایی از طریق جنّ می‌شود. «وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ» (ص/37) جنّ‌ها در دریا فرو می‌رفتند و غوّاصی می‌کردند. برای سلیمان بنّایی می‌کردند.

6- امدادهای الهی از طریق افراد ناشناس

گاهی با یکسری آدم‌های عادی با افراد و انسان هایی. یک کسی همینطور می‌دود و خبری را به انسان می‌دهد. در کاخ فرعون شورای نظامی تشکیل داده‌اند برای اعدام و ترور موسی. یک نفر فهمید و آمد به موسی گفت موسی برو، موسی گفت: چه شده است؟ گفت من خبر دارم که فرعون در کاخ یک تشکیلات نظامی تشکیل داده «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنْ النَّاصِحِینَ» (قصص/20) و جمعیت تصمیم گرفته‌اند که تو را بگیرند و در دادگاه نظامی تو را بکشند. سریع فرار کن. یعنی گاهی وقتها یک انسانی، می‌تواند انسان دیگر را نجات بدهد. گاهی انسان خواب می‌بیند. رویای صادقه. البته بعضی خوابها دروغ است. پرخوری است یا شتر در خواب بیند پنبه دانه است. ولی بعضی از خوابها الهام است. یعنی انسان خواب می‌بیند و این خواب راه را برای انسان باز می‌کند. مثل خوابی که یوسف دید یا خوابی که عزیز مصر دید. گاهی هم اولیاء خدا امداد غیبی می‌کنند. یعنی مثلاً مردانی هستند با غیب رابطه دارند و امدادهای غیبی. در دنیا خبرهایی هست. چند وقت قبل به مناسبت زیارت اربعین میلیونها آدم پیاده به کربلا می‌روند. دو تا دکتر نزد من آمدند که نجفی بودند و من آنها را عمیقاً می‌شناسم. گفتند: با چشم خودمان دیدیم، ایّام اربعین کربلا از عاشورا و همه مراسمها شلوغ تر است و چند میلیون جمعیّت به کربلا می‌روند پابرهنه هم می‌روند و از صد یا دویست متری و هر چه که به کربلا نزدیکتر می‌شود جمعیّت فشرده تر می‌شود و مردم هم چه جور بریز و بپاش می‌کنند، دیگ‌های بزرگ بار می‌کنند کنار جادّه که هرکس که می‌آید بخورد. چند تا دیگ بار می‌گذارند، گاز تمام می‌شود و آن صاحب یا کسی که میزبان است می‌بیند که گاز خالی شد و غذا هم نپخته و جمعیّت هم مثل راهپیمایی. گاز را بر می‌دارد که حالا توی این جمعیّت کجا ببریم و چرا توجّه نکردیم که کپسول بیشتر گاز داشته باشد؟ بالاخره گاز تمام می‌شود و تا گاز را کنار می‌کشند می‌بینند که چراغها خودش می‌سوزد یعنی اصلاً گاز نیست ولی چراغها می‌سوزد. به قدری فیلمبرداری کردند که حتی تلویزیون بغداد هم نشان داد. حتی روی موبایل‌های بعضی از ایرانی‌ها هم آمد. بچّه من می‌گفت من در موبایل صحنه را دیدم و این آقا می‌گفت که من خودم دیدم. گاز را می‌کشند بیرون، می‌بینند که خاموش می‌شود، زیر دیگ که می‌گذارند روشن می‌شود. امام حسین می‌گوید نمی‌گذارم که مهمان‌ها در بیابان گرسنه بمانند. از این چیزها خیلی می‌شود و هرکسی یک یا دو بار این صحنه‌ها را دیده، شنیده و یافته است.

7- امدادهای الهی در جریان جنگ و انقلاب

اینکه امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد همین است و امدادهای غیبی هست. وجود انقلاب، شما اگر زمان شاه می‌نوشتی، یا همین الآن هم به دنیا بگوییم که آقا شهری داریم که 165 موشک در آن افتاد و مردم روانی نشدند. می‌گویند که محال است. یکی از این موشکهایی که زمان جنگ در دزفول افتاد. در هر دانشکده روانشناسی بیفتد، اساتید دانشگاه روانشناسی، روانی می‌شوند مگر می‌شود که 165 موشک بیفتد ولی مردم روانی نشوند. دزفول را بروید و ببینید که آیا مردم دزفول روانی هستند؟ یا مؤمن هستند؟ یا مثلاً شما بگویید که یک نفر را داریم که می‌خواهد در قبر برود، با خودکارش بنویسد که من با دلی آرام و نفسی مطمئن می‌میرم. الآن رئیس جمهور آمریکا حاضر هست که بنویسد من با دلی آرام می‌میرم؟ اصلاً چه کسی می‌تواند که این را بنویسد؟ وقتی امام در هواپیما می‌نشیند که به تهران بیاید از او می‌پرسند که چه احساسی دارید؟ می‌گوید: هیچ. با اینکه پیش بینی می‌کنند که هواپیما سرنگون بشود. قدرت هنوز دست بختیار و شاه و آمریکا بود. این دل آرام از کجاست؟ این نفس مطمئنه از کجاست؟ این امدادهای غیبی است که انسان دلش آرام می‌گیرد. تهران بمباران می‌شد. به دکتر قلب می‌گفتند که یک نوار از قلب امام بگیرید که الآن که تهران بمباران می‌شود، … امام فرمود اول از خود این آقا بگیرید. من دلم آرام است.

 این جوانی که در جبهه بود قبلاً همین جوان دوچرخه اش را به برادرش نمی‌داد یعنی اگر برادرش دوچرخه اش را برمی داشت کتکش می‌زد. آن کسی که از دوچرخه اش نمی‌گذرد چطور از جانش گذشت؟ این غیب نیست؟ الهام غیبی نیست؟ توپش را به برادرش نمی‌داد که بازی کند حالا چطور جانش را می‌دهد؟ چطور انسان عوض می‌شود؟ اصلاً کسی که از یک باتوم می‌ترسید خوب در زمان شاه یادم می‌آید که پلیس‌ها یک باتوم کنارشان داشتند و همه مردم از این باتوم‌ها می‌ترسیدند. یکمرتبه همین جمعیّتی که از باتوم می‌ترسیدند، آمدند در خیابانها و گفتند: توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد.

8- آرامش دل، در اوج مصیبت و سختی

یک حادثه برای بچّه رخ می‌داد مادر به در و دیوار فحش می‌داد. من مادری را دیدم که چهار تا از جوانانش شهید شد گفت: به امام بگویید برای ما غصّه نخورد. چطور شد مثلاً آدم وقتی حلقه طلایش گم شود گریه می‌کند. کفشش تابه تا شود اعصابش خورد می‌شود. کسی که با تابه تا شدن کفشش اعصابش خورد می‌شود چطور می‌شود که چهار تا جوان مثل گل به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند و اعصابش خورد نمی‌شود. برای این چه تحلیلی دارید؟ متر بیاورید متر کنیم ببینیم که این چیست؟ جز امدادهای غیبی یعنی «انزل السّکینه» خداوند آرامش را بر دل‌ها نازل می‌کند. حالا بگذریم که اینها نمونه‌های جزیی است و همه معجزات امدادهای غیبی هستند. تأثیر کلام امداد غیبی است. اصلاً الآن ابرقدرت دنیا آمریکا است و 28 سال است که ابرقدرت دنیا هر چه که توانست جنایت کرد. به کشتی بزند به هواپیما بزند به هواپیمای مسافربری بزند نمیدانم بمباران کند. 28 سال آمریکا هر چه که توانست جنایت کرد و الآن روزبه روز در دنیا ایران عزیزتر می‌شود و آمریکا ذلیل تر. این را روانشناس و جامعه شناس و مصلحین و نمی‌دانم نویسندگان و گویندگان و روحانیّون و اساتید و بیایید آقا تحلیل کنید. ابرقدرت 28 سال است که در دنیا هرکاری می‌کند ولی ما الآن در دنیا عزیز هستیم و دلهای دنیا با ما است. امدادهای غیبی. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (بقره/3) ایمان به غیب. درستان را بخوانید امّا فکر نکنید که اگر تیزهوش بودی موفّق هستی. بسیاری از آدم‌های تیزهوش را در دنیا داریم که در زندگی خود بسیار گرفتار هستند. مثل ماشین‌ها که بسیاری از ماشین‌های تندرو تصادف می‌کنند و بسیاری از ماشین‌های معمولی سالم به مقصد می‌رسند. یعنی اینکه مغرور نشوید به اینکه چون قشنگ هستم خواستگار خواهم داشت. آنقدر دخترهای زیبا در خانه مانده‌اند و خواستگار ندارند و آنقدر دخترهای زشت که چه شوهرهای خوب نصیبشان شده. آنقدر شلغم فروشها چند بار رفته‌اند مکّه و آنقدر تاجرهای قالی که هرسال ورشکست می‌شوند و آنقدر ماشینهای مدل پایین به مقصد می‌رسند و ماشینهای سوپردولوکس در جاده می‌مانند. درسمان را باید بخوانیم ولی باید بدانیم که ما همه کاره نیستیم و جای دیگری هم یکسری خبرها هست. یک گاز و ترمز زیر پایمان هست ولی یک گاز و ترمز هم زیرپای معلمی است که رانندگی یادمان می‌دهد. باید 50 درصد ایمان و تلاشمان برای دنیا باشد و 50 درصد هم ایمان به غیب داشته باشیم. در قرآن 115 کلمه دنیا آمده و 115 کلمه هم آخرت آمده است. هم «یؤمنون بالغیب» و هم تلاش جدّی. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» (نجم/39) هم تلاش یعنی از تلاش کم نکنید و عالی ترین درجه تلاش را باید بکنیم اما باید بدانیم که پشت تلاشهای ما یک اراده دیگر هم هست. خدا خرمشهر را خدا آزاد کرد اصلاً انقلاب را خدا پیروز کرد و یک امام خمینی دست خالی آمد ولی شاه دست پر بود. با چشم خودمان دیدیم که آن کسی که با دست پر بود با دست خالی رفت و آن کسی که با دست خالی آمد با دست پر رفت. تو هر چیزی که بخواهی دست کسی را که بخواهی پر می‌کنی و دست هر که را که بخواهی خالی می‌کنی و همه چیز دست تو می‌باشد. این خدارا باید از طریق نماز، دعا، تضرّع و رابطه داشته باشیم و ایمان به غیب داشته باشیم. توسّلات ما را پررنگ کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3071

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.