امدادهای الهی و غیبی
2- معجزه پیامبران و حکومت حضرت سلیمان
3- نزول فرشتگان الهی بر رزمندگان
4- خنثی شدن توطئههای دشمنان
5- حضور پرندگان و جنّ در دستگاه سلیمان
6- تفاوت محاسبات دنیوی با امدادهای الهی
7- امداد الهی از طریق دشمنان
موضوع: امدادهای الهی و غیبی
تاریخ پخش: 05/02/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ترجمهاش این است که خدایا زبان ما را به حرف حق باز کن و به قلب ما تقوا الهام کن.
بحث امروز دربارهی این آیه است که همه شما حفظ هستید «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ،الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» (بقره/2و3) ایمان به غیب چیست؟
موضوع بحث: امدادهای الهی و غیبی. یک کانال ظاهری داریم، کانال یک است. محاسباتی که ما میکنیم. چقدر پول داریم. مغازهی ما چند متر است؟ تولید ما چیه؟ مصرف ما چیه؟ این جمع و تفریقهایی که ما در شرکتها و بانکها و مؤسسات و خودمان با هم برنامهریزی میکنیم. این پوست کار است. یک کانال دیگر هم هست، مثل اینهایی که میروند تعلیم رانندگی، یک گاز و ترمز زیر پای ما است، یک گاز و ترمز هم زیر پای مربی است. اینطور نیست که ما هرچه میخواهیم بشود. گاهی ما میخواهیم گاز بدهیم، او ترمز میکند. ما میخواهیم خدا نمیخواهد. ما نمیخواهیم خدا میخواهد.
ایمان به غیب، من اینجا نمیدانم چند تا شماره زدم، شاید چهل تا مورد از ایمان به غیب نوشتم. بتوانم در 27، 28 دقیقه چهل مورد را بگویم خوب است.
1- دل آرام، لطف و عنایت الهی
1- ایمان به غیب، یکی از آثارش این است که خدا دل آدم را نگه میدارد. ما جوانهایی در جبهه داشتیم ممکن بود خودنویسش را به برادرش ندهد، مسواک که نباید داد. خودنویسش را به برادرش نمیدهد. دوچرخهاش را به برادرش نمیداد. ولی انقلاب که شد، جانش را برای دین میدهد. این همان بود که خودنویسش را نمیداد، چطور شد قلبش اینطور شد؟
به فرعون گفته بودند پسری متولد میشود کاخ تو را زیر و رو میکند. دستور داد امسال هر زنی پسر زایید او را بکشید. مادر موسی پسر زایید، دلش فرو ریخت که حالا مأمورین موسی او را میکشند. خدا به قلب این مادر القاء کرد که بچهات را شیر بده، و در یک جعبه بیانداز. بعد میفرماید: «لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِکُم» (انفال/11) من قلب این مادر را نگه داشتم. مگر مادر میتواند بچهاش را در دریا بیاندازد؟ یک مرتبه یک تحولی در قلب این مادر شد. این یک امداد غیبی است. آدم ترسو شجاع میشود، آدمی که خودنویس به برادرش نمیدهد، یکباره جانش را برای دین میدهد. این یک مورد.
2- استجابت دعا، ما خیلی راهها را میرویم. بعد میگوییم: خدایا باقیاش را هم تو درست کن. به حساب ما هرجا زیبایی است، دلها رو به او میرود. کعبه چه زیبایی دارد؟ در مکه هوای داغ بین چند تا کوه، در گودی، یک مکعب سیاه، ولی قرآن میگوید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِم» (ابراهیم/37) ابراهیم گفت: خدایا من زن و بچهام را پای کعبه آوردم برای اقامهی نماز دلها را متوجه کن. مردم پول میگذارند، پول سنگین هم میگذارند. سالها در نوبت هستند تا بروند آن سنگ سیاه را… کنارش کاخهای قشنگ و لوکس و سوپردولوکس پادشاهان سعودی است. کسی محلش نمیگذارد. سنگ سیاه چند هزار سال پیش را میبوسند، این ایمان به غیب است. یعنی تو این رقمی درست کن، من آن رقمی درست می کنم. من یک کاری میکنم سنگ سفید را نبوسند، سنگ سیاه را ببوسند. برای سنگ سفید یک ریال ندهند، برای سنگ سیاه میلیاردها بدهند. دست ما نیست!
3- معجزه، معجزات امداد غیبی است. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» اینها نمونههایش است. حضرت عیسی با گل گنجشک درست میکرد، پرنده درست میکرد، فوت میکرد میپرید. مرده را زنده میکرد.
2- معجزه پیامبران و حکومت حضرت سلیمان
روی محاسبه زغال را که به جایی کشیدید، چه رنگی میشود؟ سیاه، گچ را کشیدید، سفید! یعنی هر چیزی باید دلیل یک چیزی باشد. اما اگر دیدیم این زغال را که میکشیم، گاهی سفید میشود و گاهی سیاه. میگوییم: این دیگر دست ما نیست. زغال باید سیاه باشد. گچ باید سفید باشد. یک علت یک معلول دارد. این یک عصا است. خدا به موسی میگوید: «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْر» (شعرا/63) به آب بزن. «بحر» یعنی دریا، دریا خشک شد. آبها روی هم سوار شد. وسط دریا خشک شد. حضرت موسی لشکرش را عبور داد. پس این عصا به آب میخورد خشک میشود. یکبار دیگر میگوید: «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَر» (اعراف/160) «حَجَر» یعنی سنگ، عصا به سنگ میخورد، آب جاری میشود. یک عصا به آب میخورد، خشک میشود، به خشکی میخورد تر میشود. یعنی یک علت چند معلول متضاد دارد. این روی محاسبهی عقلی نیست.
4- حکومت، «آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً» (نساء/54) قرآن میگوید: ما به سلیمان ملک عظیم دادیم. این هدیه الهی بود. حضرت سلیمان کودتا نکرد. لشگرکشی نکرد. پول خرج نکرد. انتخابات نشد. امام با دست خالی جمهوری اسلامی را تشکیل داد. شاه با داشتن ارتش و حمایتهای رؤسای جمهوری دنیا، محو شد. امام با دست خالی حاکم شد… شاه در کشور بود گریهکنان فرار کرد، امام بیرون کشور بود خنده کنان وارد شد. خوب است من هرچه میگویم، «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» را بگویید. تا چنین کردم شما این کلمه را بگویید… «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب». مثل «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» (الرحمن/13) من این آیه را میخوانم، شما هم بگویید. یک.. دو… سه… با هم بگویید… «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» محکم، «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب»! ایمان به غیب.
5- سکینه، آرامش. سران مکه تصمیم گرفتند یک شبه پیغمبر را ترور کنند و بکشند، حضرت علی جای او خوابید و پیامبر به غار رفت. نزدیک غار رفیق غار پیغمبر دلش میتپید. ولی خدا میگوید: بر پیغمبر سکینه نازل کردیم. که انسان در بین دشمنانش یک آرامشی داشته باشد. این نمونهی«یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
6- نابودی دشمنان: همین آب برای عبور حضرت موسی آبها رفت روی هم سوار شد، کف دریا خشک شد. موسی لشگرش را عبور داد. فرعون که داشت موسی را تعقیب میکرد که او را بگیرد، فرعون آمد دید جاده صاف است. فرعون که وارد شد، آبهایی که روی هم سوار بود همه روی هم ریخت و فرعون غرق شد. غرق فرعون هم مصداق «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
3- نزول فرشتگان الهی بر رزمندگان
7- نزول فرشته، قرآن میفرماید: «یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلاف» (آلعمران/124) در قرآن سه آیه داریم. یک آیه داریم «الف» یعنی هزار تا فرشته فرستادیم. آیهی بعدش میگوید: «بِثَلاثَهِ آلاف» سه هزار تا، بعد میگوید: اگر ایمانتان خوب بود دو هزار تا دیگر هم برای شما، مثل بازاریها، بازاریها اول یک میلیون نسیه میدهند، اگر خوش حساب بودی دو میلیون، خوش حساب بودی، ده میلیون. هرچه خوش حسابتر باشی، اعتبار شما بیشتر میشود. هزار فرشته، دو هزار فرشته، پنج هزار فرشته، آیهاش هم پشت سر هم است.
گاهی میگویند: چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ تو چقدر به حرف خدا گوش دادی، که خدا به حرف تو گوش بدهد. خدا هرچه گفته گوش دادی، که حالا میخواهی هرچه میگویی خدا گوش بدهد. اگر شما هرچه خدا گفت، گوش دادی. تو هم هرچه بگویی دعایت مستجاب میشود. ما میخواهیم بندهی خدا نباشیم اما خدا نوکر ما باشد. این نمیشود.
8- ترس و دلهره، قرآن میفرماید: «وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْب» (احزاب/26) رعب ترس است. گاهی در دل دشمن ترس میاندازیم. امام را گرفتند در زندان کردند. شاه بیرون زندان بود و امام در یک اتاق کوچولو، در زندان. ولی شاه با همه قدرتش از این سید در اتاق تنها میترسید. این «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است. وگرنه روی حساب تانک و توپ و تفنگ و هواپیما و اف چهار و اف چهارده و اف شانزده و تجهیزات شاه که با امام قابل قیاس نبود. امام یک چاقو هم در جیبش نبود. یک پاشنه کش در جیب امام نبود که لااقل بزند در سینهی این. و او همه رقم امکانات داشت. اما خدا اراده کرد.
ببینید گاهی آدم میرود پایش را روی قله کوه میگذارد. روی کوه که رفتی با اینکه کوه زیر پایت است، اما باز هم از او میترسی. یعنی گاهی انسان پایش را هم روی کوه میگذارد ولی باز هم از کوه میترسد. پایش را روی امام میگذارد، امام را در زندان میکند، اما باز هم از او میترسد. این وحشت «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
9- گسترش دین، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» (توبه/33) این آیه سه بار آمده است. اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت. اصلاً خود جمهوری اسلامی از مصادیق ایمان به غیب است. ارتش زمان شاه متلاشی شد. بسیج هم آغاز کارش بود و سپاه آغاز کارش بود. یک لشگر مجهزی مثل صدام حمله کردند از زمین و آسمان، یک مشت آدمی که آغاز کارشان است. این آغاز کارها بر کهنهکارها پیروز شدند. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» خدا خواست.
10- آب همهی کفار را غرق کرد. نوح کشتی ساخت، افراد مؤمن سوار کشتی شدند. تمام زمین زیر آب رفت و فقط مؤمنین نجات پیدا کردند. این نمونهی ایمان به غیب است. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
4- خنثی شدن توطئههای دشمنان
11- حیلهها خنثی میشود. به درستی که خدا، «مُوهِنُ» وهن، یعنی شل میکند. «أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرینَ» (انفال/18) خدا نقشههای کافر را پودر میکند.
اول انقلاب گروه فرقان امثال مطهریها را ترور کردند. شکست نخورد! منافقین چند هزار نفر را کشتند، نمونههای دسته جمعی مثل حزب جمهوری،ترورهای کور در بازار، در راه آهن، در خیابان، ما پنج هزار شهید زن داریم. طالبان را سبز کردند. خلق کرد و خلق ترکمن و خلق عرب و خلق عجم و کشور را تکه تکه کردند. یعنی حزبهایی درست کردند. سی سال است هرکاری توانستند کردند. به هواپیما زدند. به هواپیمای مسافری زدند. کشتی را زدند. قایق را زدند. شهر را زدند. خانه را زدند. بمباران کردند. هرچه جنایت خواستند کردند، خدا جمهوری اسلامی را روز به روز بیشتر حفظ کرد. الآن قدرت ما، ابتکار، اختراع، صنعت، حالا یکبار پسته گران میشود. یکبار دلار گران میشود، یکبار آهن گران میشود، اینها موج است. اصل اسلام و اصل انقلاب این است. الآن ایران امروز از ایران سی سال پیش و ایران بیست سال پیش قویتر است. این نمونهی «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
12- یازده برادر قوی تصمیم گرفتند برای محو یک برادر به نام یوسف، این یک برادر که در چاه انداختند عزیز شد، آن یازده برادری که بیرون چاه بودند، ذلیل شدند. خدا خواسته باشد کسی را از درون چاه عزیز میکند، کسی را بیرون چاه ذلیل میکند. اینها نمونههای قدرت نمایی خداست.
5- حضور پرندگان و جنّ در دستگاه سلیمان
13- با باد، سلیمان به باد دستور داد برو اینجا و این کار را بکن. باد مثل یک هواپیمای بیسرنشین هست که از پایین پروازش میدهند. حضرت سلیمان باد را به این طرف و آن طرف میفرستاد، «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیح» (انبیاء/81) باد در اختیار سلیمان بود. ایمان به غیب است.
14- جن، «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُون» (انبیاء/82) شیاطین، یعنی جنیها! چون «کانَ مِنَ الْجِن» (کهف/50) شیطان هم از جن است. «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُون» جنیها برای سلیمان غواصی میکردند. میرفتند ته اقیانوس چیزهایی درمیآوردند و برای سلیمان عرضه میکردند. این آیاتی که میخوانم قرآن است. «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُون»
15- هدهد، یک روز سلیمان سان میدید، دید همه هستند هدهد نیست. فرمود: «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُد» (نمل/20) هدهد را نمیبینم؟ هدهد که آمد، گفت: کجا بودی؟ گفت: یک چیزی بلد هستم که تو سلیمان هم بلد نیستی. چه بلدی؟ پرواز میکردم از منطقهای که مردم خورشید پرست بودند و رئیسشان هم یک خانم به نام بالقیس بود. این خانم تخت و تاجی داشت. سلیمان یک نامه نوشت خانم بیا مسلمان شو. به خدا ایمان بیاور. خورشید پرستی را کنار بگذار. هدهد نامه را برد. رفت و برگشت و بالاخره خانم هم مسلمان شد. یعنی هدهد میشود بازوی پیامبر. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب»
16- آهن نرم شد. امروز هرچه میخوانم از قرآن است. «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ» (سبأ/10) «وَ أَلَنَّا» یعنی لیِّن کردیم. حدید یعنی آهن. آهن را در دست داود نرم کردیم. آهن سفت است در دست داود نرم میشود. خدا بخواهد این کار را میکند.
17- تار عنکبوت، دقیقه نود تار عنکبوت دم غار آمد و پیامبر را حفظ کرد. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» عقل و تدبیر و پول و برنامهریزی و تأمین اعتبار و بودجه و اینها همه کانال یک است، یک کانال دو هم داریم.
ما محساباتمان کانال یکی است. بعضیها را اسم ببرم، میشناسید چه کسی هستند. میگفت: آقای قرائتی تو زیاد در تلویزیون میآیی سبک میشوی. سالی یکی دوبار بیا که اهمیت داشته باشی. خواسته باشی در همه شبکهها، همهجا با تو مصاحبه کنند و حرف بزنی، سبک میشوی. گفتم: من که سراغ تلویزیون نرفتم، تلویزیون آمده میگوید: حرف بزن. حالا من بگویم نخیر، حدیث نمیخوانم. چرا نمیخوانی؟ میخواهم سنگین شوم. اصلاً خدا غضب میکند. من ضامن سبک و سنگینی خودم نیستم. من ضامن هستم اگر امکانات بود یک حدیث بیشتر بخوانم. اگر شبانه روز همه دوربینها راست من باشد، همینطور بحار را باز میکنم یکی یکی از اول حدیثها را میخوانم. اسلام که تمام نمیشود. سبک شوی، سنگین شوی. دست خداست. گفت: من که سالی یکبار بیشتر نمیآیم. گفتم: حالا… آن آقا سالی یکبار میآید، بنده هم همیشه شب جمعهها، گاهی وقتها همه کانالها من هستم جز کانال کولر! حالا سبک شدیم، سنگین شدیم. خدا خواسته باشد دلها را قرار میدهد. نخواسته باشد، همین نان خوردن ما ایمان به غیب است. نان را آدم هرروز میخورد، دلش را هم نمیزند. بهترین غذا را پنج بار پشت سر هم بخوری، دیگر میل نداری. خدا اراده کرده که نان را هر شب بخورند، و مردم هم خسته نشوند. اینطور نیست، اکسیژن را دائم استفاده میکنیم و بدمان هم نمیآید.
6- تفاوت محاسبات دنیوی با امدادهای الهی
این محاسباتی که ما میکنیم، او باید دیدن ما بیاید. ما اگر رنگ سقف و رنگ فرش و رنگ کفش و رنگ پرده و اینها یکسان باشد عزیز میشویم. اگر شوهر من این جوان باشد. اگر همسر من این باشد. اگر پدر زن من این باشد. پدر شوهر من این باشد. اینها همه کانال یکی است. یک وقت میبینی همه شد، و خیر ندیدیم. یک وقت میبینی هیچ کدام از اینها نیست و خیر دیدیم. اینقدر زن و شوهرهای زشت فقیر قربان هم میروند. هم زشت هستند، هم فقیر برای هم میمیرند. و اینقدر عروس و دامادهای سوپر دولوکس پولدار مثل سگ و گربه به هم میپرند. به خوشگلی نیست. گاهی آدم از زشت خوشش میآید و از خوشگل بدش میآید. دل دست خداست. «یا مقلب القلوب» قلوب یعنی قلب، قلب دست خداست.
استادی که نزد او در زمان طاغوت درس میخواندیم، میگفت: چند طلبهی فاضل عبور میکردیم در یکی از این کوچهها به چند تا بچه دختر رسیدیم. یکی از این دخترها بسیار زشت بود. من تا در این کوچه نگاهم به او خورد گفتم: بیچاره! چه کسی میآید این را بگیرد؟ در دلم این را گفتم. چه کسی میآید این را بگیرد؟ به کسی نگفتم، در دلم گفتم. خیلی زشت است. میگفت: رفتیم، هنگام برگشت که بازمیگشتیم باز این دختر با باقی بچهها در کوچه بودند. میگفت: یکی از این رفقایم نگاهش به همان دختر افتاد، و گفت: من یک زنی میخواهم مثل این. من بهتم زدم. خدا میخواست بگوید: خواسته باشم برای همین زشتها عاشق درست میکنم. اگر بخواهم، برای همین زشتها عاشق درست میکنم.
ما الآن چقدر آدم سیگاری داریم؟ پول میدهد دود تلخ میخورد. خدا اراده کرده که پول این آتش بگیرد. ریهاش هم آتش بگیرد. اگر اسکناس را آتش بزند خوب است. چون اسکناس را که آتش میزند، پولش رفته، ریهاش سالم است. اسکناس را میدهد سیگار میخرد و بعد سیگار میکشد. یعنی هم پولش رفت هم ریهاش، خدا قلب این را اینطور کرده که هم پولش را آتش بزند، هم ریهاش را از بین ببرد. به سرش مزه دودی باشد. مردم پول میدهند هوای سالم بخورند، این پول میدهد دود تلخ میخورد. وجود هر سیگاری و تریاکی، دلیل بر این است که میشود آدم عاشق یک زشت شود. به دلیل اینکه شما عاشق دود شدی.
امیدوارم سیگاریها ناراحت نشوند. ولی من حجت الاسلام هستم. حجت الاسلام یعنی هرچه اسلام گفته بگو. حالا چهار نفر هم ناراحت شدند، شدند. من خواسته باشم مراعات مردم را بکنم که مردمدار باشم. مردم پرستی مثل بت پرستی است. اگر کسی به خاطر رضای مردم حرف حقی را نزند، این در مسلمانیاش شک کند. قرار نیست که بگوییم: مردم راضی باشند. گاهی هم مردم ناراحت میشوند. ولی باید گفت: حق این است، میخواهید گوش بدهید، نمیخواهید گوش ندهید. اراده کنیم سیگار نکشیم. میشود. خود سیگاریهایی که خیلی هم سیگار میکشند، ماه رمضان که روزه میگیرند سیگار هم نمیکشند. پس به همان دلیل که آن سی روز را نکشیدند، روز سیو یکمش هم میشود نکشید. روز سی و دومش هم میشود نکشید. پس محال نیست.
18- از طریق برادر، برادرهای یوسف خواستند یوسف را در چاه بیاندازند و او را بکشند. یکی از این برادرها همان اِبن یامین، در فیلم دیدید. گفت: «لا تَقْتُلُوه» (قصص/9) او را نکشید. اگر میخواهید سر به نیستش کنید او را در چاه بیاندازید. یعنی یک پیشنهاد کرد با این پیشنهاد جلوی قتل یوسف را گرفت.
7- امداد الهی از طریق دشمنان
19- از طرق دشمن، «اللَّهُ أَکْبَر»! امداد غیبی از طریق دشمن. میدانید چه میخواهم بگویم. پای تلویزیونیها هم فکر کنید. خدا از طریق دشمن آدم را حفظ میکند. فرعون کنار دریا نشسته بود، دریا را تماشا میکرد. دید یک جعبه روی آب است. گفت: بروید او را بگیرید. جعبه را گرفتند و آوردند دیدند یک نوزاد در آن است. همان نوزادی که حضرت موسی بود و مادرش او را شیر داد و در جعبه انداخت و در آب گذاشت. گفت: امسال ما بچهها را میکشیم، پس این را هم بکشیم. زن آمد و گفت: نه نکشید. ما که بچهدار نمیشویم، این معلوم نیست پدر و مادرش کیست و چه کسی او را زاییده است. او را بیاوریم در خانه بزرگش کنیم، بچهدار نمیشویم بچهی ما شود. «نَتَّخِذَهُ وَلَدا» (قصص/9) اولاد ما شود. فرعون گفت: بچه گرسنه است. هر دایهای را آوردند، سینهی دایه را نمکید. دنبال این جعبهای که در رودخانه انداختند، مادر موسی به خواهر موسی گفت که عقب موسی برو و ببین سرنوشت چه میشود. این دختر همینطور بدون اینکه جیغ بزند و هیجانی شود. چون اگر جیغ میزد و هیجانی میشد، میفهمیدند که کدام خانواده و چه کسی زاییده است. خیلی آرام به قول وزارت اطلاعات میگوید: عادی سازی. خیلی قصه را عادی نشان داد. گفتند: این سینهی هر دایهای را میآوریم نمیمکد. گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ» (قصص/12) اینجا نگفت: «الی اُمّه» نگفت: بروم به مادرش بگویم بیاید. چون اگر میگفت: بروم به مادرش، میفهمیدند این را چه کسی زاییده و او را میکشتند. گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى أَهْلِ بَیْت یَکْفُلُونَه» یک خانوادهای هست ممکن است «یَکْفُلُونَه» نه فقط شیرش بدهند، تحت تکفل بیاورند. خوراک، پوشاک، مسکن، نظارت، حفاظت، همهی این مسائل بچه را آن خانواده به عهده بگیرد. نگفت: مادرش گفت: «عَلى أَهْلِ بَیْت» یک خانوادهای. گفتند: برو بیاور. رفت به مادر گفت. باز مادر خیلی عادی آمد. چون اگر جیغ میزد لو میرفت که این او را زاییده است. مادر خیلی این را در وزارت عادی سازی میگویند. من جزء وزارت اطلاعات نیستم. آنها چنین میگویند.
وقتی سینهی مادرش را مکید. فرعون گفت: پس تو در کاخ من بیا. مسؤول تربیت این بچه شو. «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّه» (قصص/13) یک چیزی میگویند: «تو نیکی میکن و در دجله انداز… خودم شیرجه میرم درش میآرم» (خنده حضار) اینجا موسی را شیر داد و در آب انداخت، این را گرفتند و آوردند. آنوقت مادر موسی در کاخ رفت، شیرش داد، لباس، غذا، دشمن فرعون در خانهی فرعون در اتاق فرعون، با دست فرعون، با سرمایهی فرعون حفاظت شد. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب»
20- گاهی وقتها از طریق جایگزینی، علی بن ابی طالب جای پیغمبر خوابید.
21- از طریق نام نیک، خوش نامی، «وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرینَ» (شعرا/84)
22- از طریق فرزند، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) ما به تو فاطمه دادیم، کوثر دادیم. خیر زیاد دادیم.
اشاره میکنند وقت تمام شد. در مملکت ما یکی از راههای ایمان به غیب شنهای طبس بود. این بحث در زمانی پخش میشود که سالگرد شکست طرح آمریکا است. همهی مخهای سیاسی و نظامی جمع شدند، مدتها فکر کردند، با چه برنامهریزی طراحی کردند، شنهای طبس همه طرح آنها را خنثی کرد. این «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» است.
اگر خدا بخواهد از چاه به کاخ میرود مثل یوسف، خدا بخواهد انسان دشمن خودش را در اتاق خودش پرورش میدهد. اگر خدا بخواهد زشتها همدیگر را دوست دارند، و خوشگلها همدیگر را دوست ندارند. اگر خدا بخواهد اتاق تنگ برای انسان بهشت میشود، و بهشت برای انسان اتاق تنگ میشود. اگر خدا بخواهد سنگ سیاه مکه را میبوسند، کاخهای مرمر را تف هم نمیاندازیم. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب»! در انقلاب ما از این ایمان به غیبها زیاد بوده است.
خدایا روز به روز«یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» ایمان به غیب ما را، البته ایمان به غیب معنایش این نیست که تلاش نکنیم. قرآن میگوید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (انفال/60) هرچه استطاعت داری به کار بگیر. «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِه» (حج/78) «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه» (آلعمران/102) ما باید آخرین درجهی تلاش را بکنیم، اما بدانیم یک دست دیگر هم هست. ما باید گاز و ترمز زیر پایمان باشد، اما بدانیم یک گاز و ترمز هم زیر پای این مربی است. ما همه کاره نیستیم. ما باید لامپ کشی کنیم، اما بدانیم که برق از اداره برق است. ممکن است خوب لامپها را بکشی، او دو شاخ را بکشد. تلویزیون روشن نشود. شما برق کشی و سیمکشیات خوب بوده، از مرکز قطع است. ما باید تلاش خودمان را کوتاهی نکنیم، اما بدانیم ما همه کاره نیستیم. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب»
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- آیات اولیه سوره بقره به کدام ویژگی اهل ایمان اشاره دارد؟
1) ایمان به پیامبران
2) ایمان به امامان
3) ایمان به غیب
2- کدام پیامبر، مردم را به زیارت خانه خدا دعوت کرد؟
1) حضرت نوح
2) حضرت ابراهیم
3) حضرت موسی
3- معجزه عصای حضرت موسی چه بود؟
1) ایجاد خشکی در میان رود نیل
2) جریان آب از میان کوه
3) هر دو مورد
4- آیه 26 سوره احزاب به کدام امداد الهی اشاره دارد؟
1) ایجاد رعب در دل دشمن
2) نزول آرامش بر اهل ایمان
3) نزول باران از آسمان
5- کدام پیامبر در دامان دشمن خود پرورش یافت؟
1) حضرت ابراهیم
2) حضرت موسی
3) حضرت عیسی