امام حسن (ع)

موضوع: امام حسن(ع)
تاریخ پخش:76/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما راجع به امام حسن مجتبی است. می‌خواهیم درباره‌ی امام حسن در آیات قرآن، امام حسن در روایات، امام حسن در خاطرات صحبت کنیم.
1- قرآن و امام حسین(ع) و آیه مباهله
آیه 61 آل‌عمران آیه مباهله است. «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ» (آل‌عمران/61) نام این آیه مباهله است. چرا مباهله می‌گویند؟ مباهله از کلمه‌ی نبتهل است. مباهله از همین «نَبْتَهِلْ» است. مثل اینکه می‌گویند: چرا به یهودی‌ها می‌گویند: یهودی؟ چون می‌گویند «إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ» (اعراف/156) یهودی‌ها گفتند: خدایا ما به سمت تو توبه کردیم. «هُدْنا» یعنی به سمت تو برگشتیم. این یهودی از هدناست. می‌گوید: چرا به نصارا می‌گویند: نصارا؟ چون گفتند «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه» (آل‌عمران/52)
آیه مباهله از کلمه «نَبْتَهِلْ» است. «نَبْتَهِلْ» یعنی بیایید ابتهال کنید. «ابتهال» یعنی دست به دعا برداریم. با خضوع و تضرع از خدا بخواهیم. قصه به این صورت است. پیغمبر وقتی می‌‌آید حقش این است که معجزه بیاورد. معجزه می‌آورد. استدلال می‌کند. اما بعضی‌ها در مقابل معجزه و استدلال گردن کلفتی می‌کنند. بعد از گردن کلفتی سه حالت دارد. پس مراحل دعوت و امر به معروف چیست؟ اولین مرحله استدلال است. بعد معجزه می‌آورد. اگر هم ایمان نیاورند، در شرایطی جنگ، جزیه و در آخر هم نفرین است. نفرین گام آخر است. یعنی زود نفرین نکنید. یکی از حکمت‌های خدا این است که نفرین‌ها را گوش نمی‌دهد. اگر بنا بود خداوند به نفرین‌ها گوش بدهد، روی کره زمین هیچ کس باقی نمی‌ماند. چون تا یک چیزی می‌شود مادر یا پدر می‌گویند: انشاء الله داغت را ببینم. انشاء الله زیر ماشین بروی. از الطاف خدا این است که به نفرین‌ها گوش نمی‌دهد. اگر گوش می‌داد، هیچکس نبود. یک کسی سور داد و مهمانی کرد. گفتند: یک نفر دعا بخواند. یک نفر از ته سفره گفت: خدایا یک جو عقل به این صاحب خانه بده. صاحب خانه گفت: با این دعا رزقتان قطع شد. چون اگر من عاقل باشم به شما نامردها سور نمی‌دهم. نباید نفرین کرد. آخرین مراحل نفرین است. گام اول استدلال است. آدمی که منطق دارد، چرا قسم بخورد؟ چرا فحش بدهد؟ قرآن می‌فرماید: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (بقره/111) استدلال کنید. «وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى‌ هُدىً أَوْ فی‌ ضَلالٍ مُبینٍ» (سبأ/24) بیایید با هم حرف بزنیم. شما حرفتان را بزنید. ما هم حرفمان را بزنیم. ببینیم دل چه کسی می‌سوزد؟ بحث آزاد است. بدون جسارت استدلال کنید. قرآن می‌فرماید: حتی به بت پرست‌ها فحش ندهید. «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ» (انعام/108) «وَ لا تَسُبُّوا» یعنی فحش ندهید. برای اینکه اگر شما به بت پرستها فحش بدهید «فَیَسُبُّوا اللَّهَ» آن‌ها هم به خدای شما فحش می‌دهند. دیگران را تحریک نکنید. فحش ندهید.
2- نفرین آخرین مرحله دعوت
گام اول دعوت استدلال است. گام دوم معجزه است. پیغمبر می‌آید و می‌گوید: من از طرف خدا هستم. می‌گویند: اگر از طرف خدا هستی، یک کار خدایی بکن. یک کار خدایی می‌کند. یعنی کاری که مردم عاجز باشند. اگر افرادی در برابر این معجزه الهی مقاومت کنند، گاهی جهاد پیش می‌آید. گاهی جزیه پیش می‌‌آید. یک مرحله هم نفرین است. این آیه مرحله آخر است. «فَمَنْ حَاجَّکَ فیه»، «حَاجَّ» یعنی محاجه می‌کند. یعنی جدل و جر و بحث می‌کند. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ» یعنی بعد از آنکه منطق گفتی. استدلال گفتی. می‌فهمد اما لجاجت می‌کند. بگو: یک راه دیگر «فَقُلْ» یعنی به آنها بگو. جمعی از مسیحی‌های نجران بودند و گفتند: اگر می‌خواهید بدانید چه کسی راست می‌گوید. من یک نفرین به شما می‌کنم. یک نفرین هم شما به من کنید. هر نفرینی گیرا شد، معلوم می‌شود که حرف صاحب نفرین حق است. مثلاً می‌گویم: خدایا یکی از چشم‌های ایشان کور شود. هر چشمی کور شود. هر نفسی گرفته شود. معلوم می‌شود که صاحب نفس نزد خدا آبرو دارد که نفرینش می‌گیرد. «فَقُلْ» آنهایی که محاجه می‌کنند، بعد از اینکه علم آمد، منطق را گفتی. «فَقُلْ» به آنها بگو «تَعالَوْا» یعنی بیایید. اما «تَعالَوْا» معمولاً از علو و عالی می‌آید. «تَعالَوْا» یعنی بیا من تو را رشد بدهم. به این صورت بچه هایمان را دعوت کنیم. شما هم بچه هایتان را دعوت کنید. خانم خود را دعوت کنید. خودتان هم حاضر شوید. بعد در مقابل خدا تضرع می‌کنیم. آه می‌کشیم. بر دروغگو لعنت می‌گوییم. خدایا لعنت و غضب خودت را به دروغگو نشان بده. قهر خودت را به او نشان بده. آن وقت هر کدام از نفرین هایمان مستجاب شد، حق با او است.
پیغمبر وقتی می‌خواهد دعا کند «أَبْناءَنا» پیغمبر پسر نداشت. امام حسن و امام حسین هم کوچک بودند. آدمی که راست می‌گوید از خودش مایه می‌گذارد. گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید: جان تو! تو شاید دوست نداشته باشی که به جان تو قسم بخورد. اما وقتی بگوید: جان خودم! معلوم است کسی که از جان خودش مایه می‌گذارد، یعنی به حرفش اعتماد دارد. پیغمبر از جان خودش مایه گذاشت. اول نوه هایش امام حسن و امام حسین را می‌گوید. بعد دخترش زهرا را می‌گوید و بعد خودش را می‌گوید. کسی که از خودش، دخترش و نوه‌اش مایه گذاشت، معلوم است که خیلی جدی است. کسی که به جبهه می‌رود و خودش در خط اول است پیداست که به جنگ اعتقاد دارد.
3- خاطراتی از شهامت و شجاعت امام خمینی
یک روز امام در خانه راه می‌رفت و دائم لب هایش را می‌جوید. هیجانی بود. گفتند: آقا چرا امروز قدم می‌زنید؟ خیلی هیجانی هستید؟ گفت: غصه می‌خورم که چرا پیر هستم؟ می‌خواهم جوان باشم و خودم به انگلستان بروم و سلمان رشدی را بکشم و برگردم. یعنی غصه می‌خورد از اینکه چرا پیر است؟ چون امام خیلی شهامت داشت.
از شهامت امام خاطراتی است که برایتان می‌گویم. امام در سن بیست و دو سه سالگی از خمین به قم آمدند. زمان رضا شاه بود. رضا شاه خیلی قلدر بود. ضد روحانیت، مسجد، روضه و حجاب بود. یک جانور وحشی بود. یک شخصیت مملکتی از بزرگترین چهره‌های آن زمان با غرض و مرض یک حرف زشتی زد. حالا بعضی‌ها یک حرف زشتی را از روی جهل و جاهلی و نادانی می‌زنند. اما اگر با او صحبت کنی، می‌بینی که غرض ندارد. فحش هم می‌دهد ولی اگر با او حرف بزنی، لجبازی نمی‌کند. ولی بعضی‌ها می‌فهمند و از روی علم و آگاهی یک چیزی می‌گویند. این از شخصیت‌های مملکتی بود که از روی آگاهی در زمان رضا شاه یک حرفی را زد. ایشان 75 سال داشت. امام هم تازه یک جوان 22 ساله از خمین آمده بود. آیت الله بهاءالدینی می‌گفت: امام که جوان 22 ساله بود و تازه از خمین آمده بود، چنان در گوش این پیر هتاک زد که عینکش چهار قطعه شد. در پیری بی خود نبود که به شاپور بختیار 12 بهمن در بهشت زهرا گفت: من تو دهان این دولت می‌زنم. آن کسی که در پیری می‌گوید: من تو دهان این دولت می‌زنم، باید رگ شجاعت را در جوانی داشته باشد. جوان‌های بی خاصیت می‌روند به جنگ؟ بروند. بزرگان بی خاصیت هم بروند. «فقد لعنت الله» استمداد از غیب یک مسئله است که نفرین کردن یک استمداد از غیب است. یعنی هم توانایی‌های عادیتان را به کار برید و هم از غیب استمداد کنید. یکی از اولیای خدا مریض شد. گفت: خدایا مرا شفا بده. خدا به او وحی کرد که تا دکتر نروی من تو را شفا نمی‌دهم.
4- درسهای ماجرای مباهله
حدیث داریم کسی که در خانه می‌نشیند و می‌گوید: خدایا به من رزق بده! دعایش مستجاب نمی‌شود. بلند شو حرکت کن. پس نفرین برای کسی است که از امکانات عادی استفاده کند.
اینجا می‌گوید: «أَبْناءَنا» پسرم را بیاورم. پسر دختر هم پسر خود آدم است. همانطور که پسر، پسر هم پسر خود آدم است. «أَبْناءَنا» پیغمبر پسر نداشت. زن و مرد دوشادوش همدیگر مطرح هستند. این حضور زن در صحنه است. پیغمبر وقتی می‌خواهد سراغ مسیحی‌ها برود، دخترش را می‌برد. این که بگوییم: دختر باید پنهان باشد، درست نیست. دختر باید عفیف باشد وگرنه دختر در صحنه بود. اصلاً وقتی حضرت موسی برای خواستگاری آمد. پدر زنش حضرت شعیب بود. گفت: «إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ» (قصص/27) یکی از دخترهایم را به تو می‌دهم. «هاتین» برای دختری است که آدم او را ببیند. یعنی خیلی پشت دیوار نبود. هذا یعنی چه؟ «هذا و هاتا» برای چیزی است که آدم در مقابلش باشد. «إِنِّی» یعنی چه؟ به درستی که من «أُریدُ» اراده کردم. «أَنْ أُنْکِحَکَ» به نکاح در بیاورم. به ازدواج در بیاورم. «إِحْدَى» یکی «إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ» یکی از این دوتا را به تو می‌دهم. از این آیه معلوم می‌شود که اگر داماد خوب پیدا کردی، خودت هم پیشنهاد بدهی اشکال ندارد. اینجا پدرزن گفت: می‌خواهم دخترم را به تو بدهم. من یکی از علما را دیدم که بالای منبر رفت و گفت: طلبه‌ها من چندتا دختردارم. هرکدام می‌خواهید، خواستگار بفرستید. خودم با گوش خودم شنیدم. آن روز ما خیلی خندیدیم و گفتیم: چه رویی دارد. بعد دیدیم که این روش قرآنی است. شما به سمت داماد خوب بروید. واسطه بفرست. از این معلوم می‌شود که لازم نیست حتماً دختر اول شوهر کند و بعد دختر دوم ازدواج کند. نامه‌ای از یک خواهر بدست من رسید. خیلی دلم سوخت. خواهری حدود 24 ساله است. این خواهر نوشته بود که من تا چه زمانی باید صبر کنم؟ برادرم ازدواج نمی‌کند. خواهر بزرگتر من ازدواج نمی‌کند. من می‌خواهم ازدواج کنم. اما این دو نفر راه را بند آورده‌اند. این ظلم است. خوب ممکن است که خانم به هر دلیلی نخواهد ازدواج کند. گاهی وقت‌ها می‌گویند: اگر دومی ازدواج کند اولی در خانه می‌ماند. این یک منطق است. اما یک وقت هم اولی مرغوب است و هم دومی خوب است. اولی به یک دلیلی نمی‌خواهد ازدواج کند. خوب اگر به دلیلی نمی‌خواهد ازدواج کند، چرا حق دیگران از بین برود؟ پسران بزرگی که مانع ازدواج برادرشان هستند، اینها شاید گنه کار باشند. دختران بزرگی که مانع ازدواج خواهرهایشان هستند، شاید گنه کار باشند. در بعضی از موارد قطعا گنه کار هستند. چون ازدواج راه خداست و این با ازدواج نکردنش «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (اعراف/45) جلوی راه خدا را می‌گیرد.
5- آداب دعا و توجه به حضور خانواده و کودکان
در دعا کردن آنچه مهم است انگیزه‌ها و شخصیت‌ها است و تعداد مهم نیست. گروه مباهله کننده 5 نفر بیشتر نبودند. حسن و حسین، حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و پیغمبر گروه مباهله کننده بودند. آن چه مهم است، نفس است. تعداد مهم نیست.
در مجالس دعا کودکان را هم با خود ببرید. بچه‌ها را هم باید با خودمان ببریم. من در بعضی از مسجدها دیدم که نوشته‌اند کودکان را با خود نیاورید. این غلط است. کودکان را با خود بیاورید. بعضی جاها نوشتند بچه‌ها حرف نزنند. اما قرآن می‌گوید: بچه‌ها حرف بزنند. لقمان به پسرش می‌گوید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‌ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (لقمان/17)، «بُنَیَّ» یعنی‌ای بچه کوچک «أَقِمِ الصَّلاهَ» بلند شو نماز بخوان. «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» حرف هم بزن. امر به معروف کن. «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» اگر فساد هم دیدی جلوی فساد را بگیر. آن هم بعضی از بچه‌ها که به اندازه‌ی یک انسان بزرگ می‌فهمند. الآن آقای محمد حسین طباطبایی که بچه 5 ساله است، هرچه از او در مورد قرآن سوال کنید جوابتان را می‌دهد. قرآن را حفظ است. البته نه اینکه فقط حفظ باشد. الحمدالله ما در مملکت خودمان حافظ قرآن زیاد داریم. اما این بالاتر از حفظ قرآن است. ایشان با مناسبت با قرآن حرف می‌زند. یک کسی سیگار دستش بود. گفت: یک آیه در مورد سیگار برایم بخوان. ایشان گفت «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» (بقره/195) آیه قرآن است که خودتان را با دست خودتان به هلاکت نیاندازید. تو اسکناس می‌دهی و ریه خودت را دود می‌دهی. یعنی با اسکناس خودت، با دست خودت، خودت را به هلاکت می‌اندازی. شیرینی محمد حسین طباطبایی این است که با قرآن حرف می‌زند. بچه‌ها را با خودتان ببرید. دعا آخرین برگ برنده و سلاح مومن واقعی است. همه مردم همه چیز دارند. اما ما یک خدا داریم که دیگران ندارند. قرآن می‌گوید: شما گلوله خوردید، آنها هم خوردند. شما به جبهه رفتید، آنها هم رفتند. آنها اسیر شدند، شما هم اسیر شدید. اما شما خدا دارید و آنها خدا ندارند. بت پرست‌ها یک بتی به نام بت هبل داشتند. گفتند: «اعْلُ هُبَل»، «اعْلُ هُبَل» هبل را بلند کنید. مقام هبل را بلند بدارید. پیامبر(ص) فوراً گفت: «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ» (خصال صدوق/ج‌2/ص‌397) آنان گفتند: «لَنَا عُزَّى وَ لَا عُزَّى لَکُمْ» ما بت عزی داریم. شما که بت عزی ندارید. حضرت فرمودند: این چنین شعار بدهید. «اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَکُمْ» (خصال صدوق/ ج‌2/ص‌397) ما خدا داریم. شما خدا ندارید. ارزش کار هم به همین است.
به هر حال اگر شما محکم بیاستید، دشمن به دلیل باطل بودنش عقب نشینی می‌کند. در همین اجلاس سران از کشورهای شوروی، روسیه، چین و کشورهای اسلامی جمع شدند. آن کشورها هم به ما تبریک گفتند. این باعث شد که خشم آمریکا برانگیزد. یعنی اگر ما محکم باشیم، آنها عقب هستند. یعنی دشمن مثل سگ می‌ماند. اگر از سگ فرار کنی، زود به دنبالت می‌آید. ولی اگر طرف او بدوی، فرار می‌کند. یک کسی گفت: انگشترت را به من بده. گفت: می‌خواهی چه کنی؟ گفت: می‌خواهم که هروقت به آن نگاه می‌کنم به یاد تو بیفتم. گفت: به تو نمی‌دهم که هروقت دیدی نیست یاد من بیافتی. تو اگر می‌خوای یاد من باشی، همینطوری یاد من باش.
به هر حال از نقش‌هایی که امام حسن(ع) داشت این بود که پیامبر برای آمین امام حسن، او را با خود برد. اما مسیحی‌ها به رهبرشان اطلاع دادند. گفت: ببینید اگر قرار اینها با طبل و تنبک آمدند، پوک هستند. مثل مشک آبی که آب کم دارد صدا می‌دهد. پول خرد صدا دارد. اسکناس صدا ندارد. گفت: ببینید که پیغمبر با دنگ و فنگ می‌آید یا ساده می‌آید. اگر با دنگ و فنگ آمد بروید و نفرین کنید. اما اگر دیدید ساده آمد پیداست که مایه دارد. گفتند: آقا با دو سه نفر آمده است. گفت: بترسید. نفرین این زمین و آسمان را به هم می‌ریزد. اینجا از جاهایی است که امام حسن مطرح است.
6- قرآن و امام حسن و آیه تطهیر و اطعام
آیه‌ی تطهیر «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) برای اینکه مسلمانان قبله را اشتباه نگیرند، محراب را درست کردند. برای اینکه فردا هم کسی نگوید: من عموی پیغمبر هستم. من عمه‌ی پیغمبر هستم و… پیغمبر یک عبای مشکی را روی سر انداخت وگفت: اهل بیت من این5 نفر هستند. اینجا باز هم امام حسن هست که تا چند ماه، هرروز صبح‌ها قبل از نماز یا بعد از نماز می‌آمد و زیارتنامه می‌خواند. می‌گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ» پس اهل بیت من همین 5 نفر هستند که یکی هم امام حسن است. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» (دهر/8) سوره‌ی دهر سوره‌ی انسان است. امام حسن و امام حسین(ع) کوچک بودند. مریض شدند. پیغمبر به عیادت اینها آمد. این خودش یک درس است که بزرگ ترها به دیدن کوچک ترها بروند. اینکه رییس کارخانه به دیدن کارگر برود، اشکالی ندارد. اینکه استاد به دیدن دانشجو برود، اشکالی ندارد. پیغمبر دیدن بچه‌ها رفت. وقتی عیادت کردند و می‌خواستند بیرون بیایند، مردم به حضرت علی پیشنهاد کردند. اشکال ندارد که مردم به رهبر پیشنهاد کنند. گفتند: برای شفای حسن و حسین نذر کن و روزه بگیر. علی بن ابی طالب هم پیشنهاد مردم را پذیرفت. نذر کردند و روزه گرفتند. فاطمه زهرا و حضرت امیر(ع) روزه گرفتند. به مدت سه شب، هربار خواستند افطار کنند در خانه را زدند. این دو بزرگوار هم افطاری خود را به فقیر دادند. این صحنه‌هایی است که در قرآن آمده است. 1- «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» 2- اهل بیت و 3- «أَبْناءَنا» و امام حسن از کسانی هستند که نفرینشان سریع می‌گیرد.
7- امام حسن در روایات
«حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ» (بحارالأنوار/ج‌37/ص‌74) عین این حدیث را برای امام حسن هم داریم. پیغمبر فرمود: «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ» (بشارهالمصطفى/ص‌156) «حُسَیْنٌ مِنِّی» را می‌دانیم. اما «حَسَنٌ مِنِّی» را نمی‌دانیم. پیغمبر فرمود: «حَسَنٌ مِنِّی» حسن از من است و من از حسن هستم. مقام امام حسن خیلی بالا است.
مقام امام حسن از مقام امام حسین بالاتر است. به چه دلیل؟ شب عاشورا امام حسین برای خداحافظی با دنیا شعری خواند. زینب کبری شعر را شنید و غش کرد. امام حسین(ع) آمد و خواهرش را به هوش آورد. حضرت زینب گفت: چرا داری خداحافظی می‌کنی؟ بعد امام حسین چند کلمه گفت. یکی از آن‌ها این بود که خواهرم پیغمبر از من بهتر بود و رفت. مادرم از من بهتر بود و رفت. پدرم از من بهتر بود و رفت. زینب جان امام حسن از من بهتر بود و رفت. این حدیثی از امام حسین است که می‌گوید: امام حسن از من بهتر است. امام حسن خیلی احترام داشت.
فقیری نزد امام حسن آمد. صد درهم به او داد. فقیر نزد امام حسین رفت. گفت: برادرم چه قدر به تو داد؟ گفت: صد درهم! گفت: پس من 99 درهم می‌دهم. چون من باید احترام برادر بزرگ خود را داشته باشم. باید عقب‌تر از او راه بروم.
روایت داریم «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّهُ» (بشارهالمصطفى/ص‌156) خدا کسی را که حسن را دوست دارد، دوست می‌دارد. «مَنْ أَحَبَّنِی وَ أَحَبَّ هَذَیْن» (المناقب/ج‌3/ص‌382) فرمود: هرکس من را دوست دارد، حسن را دوست داشته باشد. امام صادق(ع) فرمودند: «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) کَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِی زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ وَ کَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِیاً وَ رُبَّمَا مَشَى حَافِیاً» (أمالی صدوق/ص‌178) امام حسن در زمان خودش بهترین عبادت را داشت. خیلی پول داشت. اما چند بار اموالش را یکجا در راه خدا داد. ایشان 25 بار پیاده به مکه رفت. اما اسب و کاروان راه می‌انداخت. گفتند: لااقل سوار این اسب و شترها شو. گفت: می‌خواهم در راه مسجد کف پاهایم تاول بزند. اینها را راه می‌اندازم که نگویند: کنس است. مثل آدمی که سفره می‌اندازد و در آن مرغ و ماهی می‌گذارد. اما خودش نان خالی می‌خورد که نگویند: بخیل است. خودش نان خالی می‌خورد برای اینکه زهد را رعایت کند.
روزهای اول انقلاب بود. به خانه‌ی یک بزرگواری رفتیم. یک سوپ ساده جلوی ما گذاشت. ما گفتیم: این سوپ قبل از غذاست. برای همین سریع آن را خوردیم. آمد سینی را برد. ما گفتیم: غذا همین بود. گفت: بله! ببینید الآن ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی پیاده کنیم. گفتم: زهد یعنی خودت نخور. نه اینکه به مهمانت نده. این زهد اسلامی نیست. این بخل اسلامی است. شما برای من غذا بیاور و خودت نان خالی بخور. من چرا گرسنه باشم؟ تو می‌خواهی زاهد باشی. حضرت امیر خودش نان خالی می‌خورد. کدام حدیث را دیده‌اید که حضرت علی به مهمان‌هایش نان خالی بدهد. امام حسن پول خرج می‌کرد. اما خودش ساده زندگی می‌کرد.
پیغمبر به امام حسن مقام سید داد و فرمود: هرکس امام حسن را آزار بدهد، من را آزار داده است. به قدری عزیز بود که وقتی شهید شد مروان هم که از مخالفین بود بر شهادتش گریه کرد. شبیه ترین فرد به پیغمبر امام حسن بود.
8- قرآن و یادبود جشن‌ها
ما وقتی جشن می‌گیریم این جشنها بدعت نیست. این مصداق است. «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» (انشراح/4) وقتی پیغمبر فرموده است که اهل بیت من را دوست داشته باشید، برای این دوستی باید مایه گذاشت. شما وقتی یک کسی را دوست دارید، برایش هدیه می‌برید. ما هم وقتی کسی را دوست داریم باید چراغانی کنیم. این علامت مودت فی القربی است. بعضی‌ها می‌گویند: چراغانی و جشن بدعت است. شرک است. تو شرک هستی. ما عید می‌گیریم. قرآن می‌گوید: حضرت عیسی گفت: خدایا یک غذایی از آسمان بیاور تا مسیحی‌ها ببینند. «تَکُونُ لَنا عیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/114) اگر یک طبق غذا بیاید ما برای همیشه این روز نزول را عید می‌گیریم. آیا وجود امام زمان، وجود امام حسن، وجود پیغمبر مهم نیست. تولد اینها از یک مائده آسمانی کمتر است؟ «وَ رَفَعْنا لَکَ» ما باید جشن بگیریم و چراغانی کنیم. اصلاً باید در مسجدهای ما خنده باشد. خدا شهید مظلوم بهشتی را رحمت کند. می‌گفت: من نمی‌دانم چه کسی گفته است که ما گریه کنیم؟ گاهی هم باید بخندیم. عقد حضرت زهرا در مسجد بود.
9- بخشندگی و شجاعت امام حسن
یک بار کسی به امام حسن نگاه می‌کرد. امام گفت: چه قدر به من نگاه می‌کنی؟ گفت: خیلی اسب خوبی داری. پیاده شد و اسب را به او داد. گفت: این اسب برای تو باشد. یعنی به قدری کریم بود که نگاه می‌کردی، می‌بخشید. گرچه با معاویه صلح کرد. اما ایشان فرمانده جنگ‌های صفین، نهروان و جمل بود. یعنی امام حسن خیلی شجاع بود. در چند تا جنگ فرمانده نظامی بود. اما حالا در یک صحنه وظیفه‌اش صلح بود. مثل آنکه امام فرمود: جام زهر را می‌خورم. یک بار طبق وظیفه صلح کرد. معنایش این نیست که امام حسین شجاعت داشت و امام حسن ترسو بود. شجاعت امام حسن و امام حسین فرق نمی‌کرد. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا» (روضهالواعظین/ج‌1/ص‌156) پیغمبر فرمود: هر دو امام هستند. چه قیام کنند و چه قیام نکنند.
امیرالمؤمنین به امام حسن نامه‌ای نوشته است. این نامه یک نامه‌ی مفصل است.
خدایا به آبروی امام حسن و جدش، تمام کسانی که آرزو دارند در بقیع این عزیز را زیارت کنند، زیارت امام حسن و امام حسین را نصیب همه آرزومندان بفرما. به آبروی حسن، خلق حسن به ما مرحمت بفرما. هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی به معرفت و محبت واطاعت ما نسبت به اولیای ما بیافزای. حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود و کسی بخشیده نشود، خیلی بدبخت است. ما را از فاسقین و شرمندگان دنیا و آخرت قرار مده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2420

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

s terbungkam jackpot besar muncul mendadaks teriakan pecah scatter bertumpuk hadir jackpots tiba tiba ada getaran haluss tile emas sering munculs timing emas mahjong ways 2 kasih bonuss seakan mengerti mahjong ways 2s sekejap mata wild dan simbol emass seolah jodoh mahjong ways 2s seperti baca pikiran scatter mw2s spin mendadak lambat hati hatis suara musik berubah itu pertandaasia3133asia3134asia3135asia3136Ewallet1Ewallet2Ewallet3Ewallet4Ewallet5Ewallet6Ewallet7Ewallet8Ewallet9Ewallet10Ewallet11Ewallet12Ewallet13Ewallet14Ewallet15id strategi jitu bermain mahjong winsid cuan lewat scatter hitam yang tersembunyiid hasilkan jackpot maksimalid raih jackpot super scatterid bikin dompet auto tebalid pola paling ampuh dalam mahjong winsid mahjong wins 3 hadir dengan pola baruid cuan mengalir derasid scatter hitam muncul terus tanpa hentiid scatter hitam selalu menggodas jangan abaikan tanda tandas kaya punya instings langsung klepek klepeks layar berkedip sekejaps ledakan dahsyat kombinasis mengejutkan simbol scatters nyaris mistis mahjong ways 2s prediksi jitu cara membaca kodes putaran terasa aneh pola gacors rahasia bocor ternyata ada caraasia3127asia3128asia3129asia3130asia3131asia3132News1News2News3News4News5News6News7News8News9News10News11News12News13News14News15s fakta baru scatter mw2 ternyatas gak kebetulan scatter hitam mw2s gak pernah telat scatter mw2 selalu hadirs grafik mendadak slow motions hening sejenak lalu cuans pola misterius mahjong ways 2jackpot mahjong ways 2025 rtp live mobileprompt rtp ai mahjong wins jackpotjackpot abc1131 saldo atm naiksopir bank jabar jackpot 420jutapola abc1131 mahjong wins besokmain mahjong pas galaumahjong bikin terharumahjong tebak mood pemains bukan kebetulan detik munculnya scatters detik menegangkan scatter hitam nongols simbol diam tak bergerak rejekiasia3119asia3120asia3121asia3122asia3123asia3124asia3125asia3126mahjong pola psikologismahjong wd berkali kalis ada pola aneh di layar mws aneh tapi nyata mw2 kayaks auto jepe trik pemain lamas beneran kerasa mw2 seolah pahams berasa diselematkan scatter mws sakitnya manis scatter mahjong wins 3s saldo gendut seketika mahjong wins 3 emgs saldo pecah scatter mahjong wins 3 nongols serangan scatter mahjong wins 3 bikin pemains tak ada ampun free spin mahjong wins3s tak ada obat mahjong wins 3 bikin pemains tak bisa berhenti scatter mahjong wins3s tak terkendali perkalian mahjong wins 3s tersenyum lebar bonus tersembunyi mw3 nongolasia3111asia3112asia3113asia3114asia3115asia3116asia3117asia3118s layar goyang hati hilang scatters meleleh lihatnya scatter mahjong wins3s ngeri banget putaran mahjong wins 3 banjiris ngiler lihatnya simbol emas mw3 banjiris pecah parah scatter hitam mw3 langsung bikin sultans pola gila mahjong wins 3 kasih maxwins pusing sendiri saldo naik drastis gara garas ledakan emas satu spin mw3 bisas main sambil santai saldo malah meledaks mantap jiwa mahjong wins 3 tebar maxwins mata langsung segar jp besar mw3kejutan scatter mahjong sorotanmahjong sajikan ledakan cuansuguhkan putaran menggila scattertunggu scatter deras instanscatter mahjong muncul saat close gamemahjong sering bikin emosimahjong kadang gak ramahmahjong gak ngejar viralmahjong spin manuals insting pemain pas pola scatter mw3s jepe brutal mw3 sulap spin recehs kaget maksimal wild naga hitams klepek klepek scatter beruntun mahjong winss langsung kaya raya jackpot fantastis mw3slot thailandasiaklubmacauklubgaruda76pondok88asiawin189sakura76 kwheylink leo1131heylink macauklubheylink asiaklubheylink garuda76heylink pondok88viral asiaklubviral macauklubviral garuda76viral pondok88linklist garuda76linklist pondok88Asli777MpogalaxyMPOGALAXYsitus gacor server luar negeripsychopsysakura76 baruslot gacor hari ini