اسلام، بن بست ندارد
2- یأس از رحمت الهی، بزرگ ترین گناه کبیره
3- سخن امام سجّاد علیه السّلام درباره یأس از رحمت الهی
4- ولایت عالمان رباّنی در ادیان آسمانی
5- برنامه اسلام برای رفع اختلافات خانوادگی
6- نقش زکات در رفع مشکلات اقتصادی در جامعه
7- دستورات اسلام برای خارج شدن از بن بست
موضوع: اسلام، بن بست ندارد
تاریخ پخش: 05/06/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون رمضان 88 اولین شب جمعه درسهایی از قرآن و سیامین سال است. موضوع بحث امروز موضوع این است که در اسلام بن بست نیست. در مکتبهای دیگر انسان به بن بست میرسد. مأیوس میشود. دست به خودکشی میزند. خودش را آتش میزند.در اسلام بن بست نیست. این عنوان ما است. آنوقت در این عنوان نکات قرآنی دارم. میگویم و این بحث خوبی هم هست. چون انسان اگر امید از او قطع شود،در مسائل اقتصادی ورشکست میشود. در مسائل سیاسی خودش را میبازد. در مسائل فرار میکند. در مسائلی خودکشی میکند که چراغ امید اگر خاموش شود، پس موضوع بحثمان در این جلسه این است که در اسلام بن بست نیست.
1- توبه، نشانه رحمت الهی بر گنهکاران
مثلاً خلافکار نباید احساس کند که در بن بست قرار گرفته است. دیشب شمردیم 5 بار در قرآن گفته است «اِلاَّ الَّذینَ تابُوا» مگر کسی توبه کند. خلافکار توبه کند. دو بار هم داریم «إِلاَّ مَنْ تابَ»، «مَنْ تابَ»، «تابُوا»، «الَّذینَ تابُوا» یا «من تابَ» کسانی که توبه کنند، یا کسی که توبه کند. همهی گناهها توبه دارد؟ بله. بعضیها میگویند: آقا برای ما هم توبه هست. بله! گناهی که توبه نداشته باشد نیست. حتی مشرک ایمان بیاورد، تمام میشود. گذشتههایش هم پاک میشود. یعنی اگر کسی مثلاً هشتم ماه رمضان، ششم ماه رمضان ایمان آورد. بیستم ماه رمضان ایمان آورد. نباید بگوید: حالا که ایمان آوردم، روزههای قبلم چه میشود؟ از حالا باید شروع کنی. روزههای قبلت بخشیده میشود. «یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَف» (انفال/38) «ما قَدْ سَلَف» آیهی قرآن است. یعنی گذشتهها بخشیده میشود. «الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه» (بحارالانوار/ج6/ص22) کسی که مسلمان شد دیگر حالا قبل از اسلام هرکاری کرده است، خلاص. ما توبه داریم.
بعضی دخترها در دانشگاه قبول نمیشوند. یا پسرها در دانشگاه قبول نمیشوند. فکر میکنند دنیا تاریک شد. پدر و مادرش احساس میکنند… چه شده؟ بچهی من دانشگاه قبول نشد!!! نشد که نشد. نشد که نشد. چه اصل و قانونی داریم که هرکس در دانشگاه رفت حتماً خوشبخت است و هرکس نرفت حتماً بدبخت است. خیلیها دانشگاه نرفتند در زندگی مشکلی ندارند. و خیلیها بالاترین درجه در دانشگاهی را طی کردند، هزار و یک مشکل دارند. البته دانشگاه خوب است. دانشگاه یک توفیقی است. اما معنایش این نیست اگر کسی دانشگاه نرفت احساس کند ورشکست است. احساس کند در بن بست قرار گرفته است. این نباید اینطور احساس کند.
مسئلهی دیگر حالا نمیدانم یک ماجرایی است مربوط به خودم است، نمیدانم گفتم یا نگفتم. گیر من این است که هم پیر شدم و هم یک سری از حرفها را نمیدانم گفتم یا نگفتم.
حالا ما با مرحوم پدرمان خدا انشاءالله همهی اموات را بیامرزد. درگیر بودیم، پدر من میخواست من طلبه شوم. من میخواستم دکتر و مهندس شوم. هر شب دعوا داشتیم. تا بالاخره با گریه و ناله و این حرفها ما دبیرستان رفتیم. با بچههای دبیرستان بحثمان شد و حرفمان شد و ما شکایت کردیم و مدیر دبیرستان آمد بچهها را توبیخ کرد و بچهها دوباره گفتند، برای آخر سال بگذاریم. روز آخری که دبیرستان تعطیل میشود حساب قرائتی را میرسیم. روز آخر هم من میخواستم نروم. گفتم: حالا خواهند گفت: ترسید نیامد. غرور اجازه نداد. ما رفتیم و آقا هفده، هجده تا بچه دبیرستانی سر ما ریختند. کتکی به من زدند. که سر و صورتم سیاه شد افتادم. دیگر روی زمین افتادم و نشد بلند شوم. یک مدتی که روی زمین خوابیده بودم، بعد بلند شدم دوّلا، دولاّ در حال رکوع دستم را به دیوار گرفتم و خانه رفتم. شب پدرم از بازار امد گفت: چرا چنین شدی؟ چرا صورتت چنین است؟ گفتم: میخواهم بروم طلبه شوم. دیگر دبیرستان نخواندم. ما کلاس هفت هم خواندیم، دیگر هشت هم نخواندیم. خوب حالا، ولی خوب در دنیای طلبگی رفتیم، بن بست نیست. راهها باز شد. الآن من کتاب تفسیر نوشتم در دانشگاه تدریس میشود. کلاسهایی دارم همه استاد دانشگاه هستند. روزهای معمولی من تهران در دانشگاه صحبت میکنم، هزار و پانصد، دو هزار تا دانشجو و استاد هر روز داریم. اینطور نیست که حالا اگر نجّاری شکست، پارچه فروشی. پارچه فروشی ورشکست شد. اصلاً هیچکس بن بست ندارد. گاهی وقتها آدم میخواهد مکه برود نمیشود. بعد میگوید: چه خوب شد نشد. دانشگاه ارزش است.
بعضیها شوهرشان شهید میشود یا از دنیا میرود.دیگر این خانم ازدواج نمیکند. میگوید: نه من اگر شانس داشتم همان شوهر اول خوب بود. همان که خدا او را گرفت پیداست من دیگر بدبخت هستم. این خانم به بنبست رسیده است. قرآن اصلاً برای ازدواج مکرّر آیه دارد. میگوید: چه میدانی شاید با ازدواج مکرّر زندگیات رو به راه شد. یا مثلاً دو تا دختر خدا به او میدهد دفعهی سوم جلوگیری میکند میگوید: میترسم، سومیاش هم دختر باشد. این چه فکری است؟ اینها شرک است. یعنی چه؟ به تو چه. به من چه. خدا به هرکس میخواهد، به هرکسی میخواهد دختر میدهد. به هرکس میخواهد پسر میدهد. به هرکسی نمیخواهد بچه نمیدهد. تک فرزند به او میدهد. افراد زود خودشان را میبازند. سر یک کنکور، سر یک دختر، سر یک پسر، سر یک شغل، سر یک تصادف، سر یک مرگ و میر، اسلام بن بست ندارد.
2- یأس از رحمت الهی، بزرگ ترین گناه کبیره
بالاترین گناهها یأس از رحمت خداست. در قرآن میفرماید: دو رقم گناه داریم. کبیره و صغیره. میگوید: اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید، «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِر» (نسا/31) گناه کبیره انجام ندهید، گناه صغیره را من میبخشم. حالا در اینکه گناه کبیره چیست، گناه صغیره چیست، تمام روایات و علما که در بحث گناه کبیره مطلبی گفتند و نوشتند همه آنها اولین گناه کبیره را گفتند: یأس از رحمت خدا. یعنی آدم بگوید: من دیگر به درد بخور نیستم. خیلی معتاد داشتیم، نجات پیدا کرده است. اینطور نیست حالا که من معتاد شدم، خیلی آدمها در یک راه شکست میخورند. آقا من دیگر با ایشان مشورت نمیکنم. با او مشورت کردم پیر من درآمد. بابا قرآن میگوید: پیغمبر با مردم مشورت کرد که چه کنیم؟ در کوچههای مدینه سنگر بگیریم، یا به استقبال دشمن برویم. جوانهای انقلابی و حساس رأی دادند که بیرون برویم. زشت است در کوچه بیاییم. خود پیغمبر نظرش بود در کوچهها باشد. چون اگر در کوچه ها باشد از پشت بام و زنها هم میشود کمک گرفت. اما در بیابان فقط باید جوانهای رزمنده باشند. دیگر از زنها و بامها و کوچه و پس کوچهها نمیشود. بالاخره رفتند و در جنگ احد هم شکست خوردند. خدا بعد از جنگ احد میگوید: پیغمبر با جوانها مشورت کردی. نظرشان بد بود. شکست خوردی. اما باز هم «وَ شاوِرْهُمْ» (آلعمران/159) آیهی «وَ شاوِرْهُمْ» بعد از شکست احد است. یعنی نگو چون مشورت کردم بد رأی دادند من دیگر با اینها مشورت نمیکنم. پسرت رفته جنس خریده سرش کلاه رفته است. برو گمشو! من دیگر پول دست تو نمیدهم. بابا به بن بست رسیدی؟ خوب یکبار پسر شما رفته جنس بخرد، سرش کلاه رفته است. این پدر چنین به بن بست… نه نه نه! دیگر دست او پول نده. این یکبار ماشین را برد تصادف کرد. دیگر ماشین دست او نده. افراد زود تصمیم میگیرند. با یک شکست و دو شکست و ده شکست… بالاترین گناهان را کردی. خدا میگوید: تو را میبخشم.
3- سخن امام سجّاد علیه السّلام درباره یأس از رحمت الهی
یک کسی پردهی کعبه را گرفته بود،میگفت: ای خدا! مرا ببخش. بعد میگفت: میدانم نمیبخشی. (خنده حضار) امام سجاد فرمود: این چه دعایی است تو میکنی؟گفت: آخر تو نمیدانی من چه کردم. خدا من را نمیبخشد. گفت:چه گناهی کردی؟ گفت: من از بنی امیه و یزید پول گرفتم، رفتم کربلا امام حسین را بکشم. امام سجاد فرمود: این که میگویی: خدایا مرا نمیبخشی، به بن بست رسیدی مأیوس شدی، یأس تو از امام حسین کشتن تو گناهش کمتر نیست. مأیوس نشو. برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند. به قصد کشت.در عین حال یوسف که بنده بود وقتی برادرها گفتند: «إِنَّا کُنَّا خاطِئین» (یوسف/97) ما خطا کردیم، گفت: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ» (یوسف/92) سرتان را بلند کنید. شما را بخشیدم. خلق خدا برادرهای قاتل خودش را میبخشد. آنوقت خدا ما را نمیبخشد؟ اگر نمیخواست ببخشد که ماه رمضان را قرار نمیداد. اصلاً ماه رمضان برای، منتهی ما باید رو به آن برویم. با خدا آشتی کنیم. چند ساعت پای تلویزیون نشستیم، چند ساعت به قرآن نگاه کردیم؟ چقدر خرج چیزهای دیگر کردیم، چقدر خرج دینمان کردیم؟ چقدر حرف بیهوده زدیم، چقدر حرف حق زدیم؟ بنشینیم خودمان را محاسبه کنیم. بن بست نیست.
4- ولایت عالمان رباّنی در ادیان آسمانی
2- در اختلافات سیاسی، ولایت فقیه داریم. من یک چیزی است یک آیه را امروز میخواهم برای شما بخوانم. آیهی عرض کنم که سورهی مائده آیهی 44. اگر کسی پای تلویزیون قرآن دستش است بردارد نگاه کند. سورهی مائده جز ششم است. جز السادس، السادس یعنی ششم. سورهی مائده آیهی 44. این ولایت فقیه مربوط به مسلمانها نیست. قبل از اسلام که میدانید حضرت عیسی بوده است. 500 سال قبل از اسلام عیسی بوده است. قبل از عیسی هم موسی بوده است. این مسئله ولایت فقیه در دین موسی هم بوده است. من آیه را مینویسم ریشهی ولایت فقیه را در ادیان قبل شاید این برای شما نو باشد. عنایت کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم. «إِنَّا» میتوانید «إِنَّا» را معنی کنید؟ معنی کنید. به درستی که ما، «أَنْزَلْنَا» نازل کردیم. «التَّوْراهَ»ما کتاب تورات را نازل کردیم. «فیها» در تورات، «هُدىً» هدایت است. «وَ نُورٌ»، «یَحْکُم» حکم میکند. «بِهَا»به همین تورات، «النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا» تا اینجا را که خودتان فهمیدید. ما تورات را فرستادیم. در تورات هدایت است. در تورات نور است. حکومت میکند. یا قضاوت میکند، به همین تورات. چه کسی حکومت میکند؟ طبق قانون تورات چه کسی حکومت میکند؟«النَّبِیُّونَ» انبیا، انبیا چه کسانی هستند؟ انبیا که تسلیم خدا هستند. برای چه کسی حکومت میکنند؟ برای یهودیها. «لِلَّذینَ هادُوا» خوب دیگر چه کسی حکومت میکند؟ تا اینجا برای ولایت فقیه نیست. برای انبیا، «النَّبِیُّونَ» یعنی انبیا. بعد میگوید: «وَ الرَّبَّانِیُّونَ» ربانیون یعنی علمای ربانّی، «وَ الْأَحْبارُ» دانشمندان. ببینید. ولایت فقیه یعنی چه؟ یعنی عالم دینی طبق کتاب آسمانی حکومت کند. این هم کتاب آسمانی است.تورات، میگوید: ما کتاب آسمانی تورات را فرستادیم. در این کتاب آسمانی تورات نور و هدایت است. طبق همین کتاب آسمانی انبیای مسلمان حکومت میکند. یعنی انبیایی که تسلیم خدا هستند. حکومتشان برای یهودیها است. دیگر چه کسی حکومت میکند؟ غیر از اینکه نبیّون حکومت میکند. ربانیّون و احبار یعنی دانشمندان هم طبق همین تورات حکومت میکنند. پس این یعنی چه؟ یعنی حکومت، یعنی حکومت علما طبق کتاب آسمانی. این ولایت فقیه است. ولایت فقیه یعنی عالم ربّانی طبق کتاب آسمانی حکومت کند. «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ» محبت کنید هر کلمهای را من انگشت گذاشتم شما معنی کنید. به درستی که ما نازل کردیم، تورات را. در این تورات هدایت است و در این تورات نور است. طبق این «بِها» یعنی طبق همین،طبق همین تورات «یَحْکُمُ بِهَا» حکومت میکند. چه کسی حکومت میکند؟ انبیا. دیگر چه کسانی حکومت میکنند؟ «الرَّبَّانِیُّونَ»، دیگر چه کسی؟ «الْأَحْبارُ». یعنی طبق تورات انبیاء و علما حکومت میکنند. حکومت عالم طبق کتاب آسمانی. این ولایت فقیه در ادیان قبل است. پس فکر نکنید ولایت فقیه یک چیزی است که فقط امام خمینی آورده است. برای اختلافات سیاسی ولایت فقیه داریم. حرف آخر را او بزند.
5- برنامه اسلام برای رفع اختلافات خانوادگی
برای اختلافات خانوادگی، اختلافات خانوادگی زود دادگاه میروند. چقدر این عروس و دامادها و زن و شوهرهایی که زود دادگاه میروند اشتباه میکنند. آخر این قاضی که پهلوی او میروی دوستت دارد؟ نه! تو را میشناسد؟ نه! دلش میسوزد؟ نه! یک حقوقدان است نشسته میگوید: طبق تبصرهی فلان از مادهی فلان، یک قانون خشک خشک، یک آدم ناشناس قانون خشک. اسلام چه میگوید؟ اسلام میگوید: عروس و داماد، زن و شوهر اختلاف دارند، آیهاش این است. «فَابْعَثُوا حَکَماً» حکم یعنی داور، «مِنْ أَهْلِهِ»، «أَهْلِهِ» یعنی از فامیل مرد، «وَ حَکَماً» یک دارو «مِنْ أَهْلِها» (نسا/35) از فامیل زن. این آیهی قرآن است. اگر عروس و داماد و زن و شوهر با هم اختلاف دارند، طلاق نکشند. طلاق بن بست است. یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن، بنشینند قصه را حل کنند. فرقش با دادگاه چیست؟ دادگاه ناشناس است. «مِنْ أَهْلِهِ»، «مِنْ أَهْلِها» یعنی اهل است. اهل آدم را میشناسد. قاضی بیرونی آدم را نمیشناسد. اهل دلش به حال آدم میسوزد. قاضی بیرونی نمیسوزد. اهل ممکن است از خودش مایه بگذارد. قاضی بیرونی از خودش مایه نمیگذارد. اهل ساعت 8 دعوایتان شود، غروب میشود جلسه را تشکیل بدهند. دادگاه پرونده درست میکند، میگوید: برو سه ماه دیگر بیا. اهل مفت است. دادگاه پول میگیرد. پس ببینید امتیازات:
امتیازات قانون خدا: سوز دارند. شناخت دارند. سرعت دارند. دقت دارند. چون فامیل، فامیل را میشناسد. هزینه ندارند. هزینه ندارند. آبروریزی دارند یا ندارند؟ ندارند. چون فامیل است دیگر. من و خانم من دعوا کردیم. غروب یکی از فامیل ما، یکی از فامیل زن میآید مشکل را بررسی کند، حل کند. آبروی کسی نمیریزد. قاضی است. زن و شوهر همدانی میروند نزد قاضی جیرفتی. زن و شوهر جیرفتی نزد قاضی نیشابوری میروند. همه همدیگر را میفهمند. سوز ببین این حکم خدا این است. اینکه میگویند: اسلام، دست به هرجای اسلام بگذاری امتیاز دارد. امتیاز دادگاه خانوادهی قوّهی قضاییه و دادگاههای خانوادهی دنیای شرق و غرب با قانون اسلام این است که این قانون اسلام آیهاش این است. آیهی 35 سورهی نساء است. سوز، شناخت، سرعت، دقّت، بیخرج، بدون آبروریزی. در اسلام بن بست نیست. نه با هم نمیتوانیم توافق کنیم. دیگر چه؟
در مثال فقهی، قرآن میفرماید: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ» (شوری/10) الو! آقای مرجع تقلید ما شما هستید؟ ما یک چنین مسئلهای داریم. خدا دربارهی ما چه گفته است؟ حکم خدا چیست؟ آخر شبی که متولد شدیم، یا روزی که متولد شدیم، که بله قرباگو نبودیم. به چه دلیل حالا که بزرگ شدیم بله قربان گوی قانون شرق یا قانون غرب باشیم؟ ما بلهقربانگوی هیچکس نیستیم. او که مرا آفریده برای من قانون وضع کرده است. قانون هم از پیغمبر، از امام در زمانی که امام زمان غایب است، از مرجع تقلید میپرسند.
ورشکسته، افرادی هستند ورشکست هستند. من سراغ دارم جوانی که سر یک کاری در یک کاری ورشکست شده است. الان بیست سال است در خانه نشسته است. میگوید: نه! من شانس ندارم. این دیگر خودش را باخته است. بد نیست یک حدیث بخوانم. حدیث داریم اگر در یک رشته شکست خوردی فوری شغلت را عوض کن. ممکن است در رشتهی دیگر نابغه باشی. یکی از کسانی که ما خیلی فکر میکنیم نابغه هست داروین است. داروین پدرش پزشک بود. او را دانشکدهی پزشکی فرستاد. شکست خورد. ضمناً پدر داروین آخوند هم بود. یعنی کشیش مسیحیها، گفت: برو در علوم دینی مسیحّیت، آخوند مسیحیها شو. در آن رشته هم شکست خورد. دنبال علوم طبیعی رفت. داروین دارای فلان نظریه شد. حالا نظریهاش هم رد شده است کار نداریم. ولی بالاخره آن کسی که شما فکر میکنید داروین از نوابغ است، نخیرداروین دانشجوی شکست خورده است. بسیاری حالا من نمیخواهم اسم ببرم. بسیار هستند افرادی که ما فکر میکنیم اینها نابغه هستند، اینها در یکجایی شکست خوردند. اینطور نیست. اینطور نیست. یکی از نمیدانم بگویم یا نه؟ یکی از بزرگان مهم، ایشان سه دفعه منبر رفت خراب کرد. یکبار روی منبر گفت: خواست بگوید: صلوات بلند ختم کنید، گفت:یک بسم الله بلند ختم کنید. به او خندیدند. در روضه هم یک چیز را قاطی پاتی کرد. دو شاخهی تلفن را در برق زد. دو شاخهی برق را به تلفن زد. یعنی مثلاً به عکس یک چیزی حالا نمیتوانم بگویم. مثلاً… سه بار روی منبر خراب کرد. گفت: معلوم میشود ما شانس منبر نداریم. رفت دنبال درس و یکی از مراجع تقلید خیلی مهم شد. یعنی اینکه فکر میکنی مرجع تقلید است، نه آقا ایشان منبر رفته، نگرفته. انسان ممکن است در یک راهی شکست بخورد ولی بن بست نداریم. شغلت را عوض کن. این هم یکی، غارمین چیست؟ قرآن یک آیه دارد برای ورشکستهها. میفرماید: زکات که گرفتی، حالا من که اسم زکات را آوردم، ماه رمضان هم هست یک جمله بگویم. یک چیزی میپرسم شما پای تلویزیون مخاطبین عزیز جواب بدهید.
6- نقش زکات در رفع مشکلات اقتصادی در جامعه
به نظر شما در واجبات از همه واجبتر چیست؟ با هم بگویید. با هم بگویید. (همه حضار با هم جواب میدهند) بنده یک چیز نو میخواهم بگویم. زکات مهمتر از نماز است. زکات؟ گفتم: بله! دلیل اینکه نماز است چون میگویند: نماز عمود دین است. اگر نماز قبول شود همه کاری قبول میشود. نماز رد شود… حالا نماز قبول میشود یا رد میشود، میگوید: اگر زکات بدهی نمازت قبول است. ببینید آجر مهمتر است یا بند؟ آجر مهمتر از بند است اما اگر این بند آجر را نکشی، آجر هم پایین میافتد. بند دیوار چیزی نیست اما همین بند است که…
یک عالمی داشتیم به نام آیت الله ستوده، تقریباً حالا کلمهی تقریباً را بگویم. تقریباً همهی آخوندهای قم پهلوی او درس خواندند. با یک کلمهی تقریباً. یعنی میشود گفت: هفتاد، هشتاد درصد طلبههای قم شاگرد او بودند. بنده خودم هم افتخار داشتم. ایشان یک پدری داشت، زمان رضاشاه هم عمامهها را برمیداشتند، هم حجاب را. ایشان برای عمامّه برداشتن خیلی ناراحت بود. اما برای اینکه چادر از سر زنها برمیداشتند ناراحت نبود. یک نفر گفت: آقا… یعنی آنقدر ناراحت نبود. یکی گفت: آقا! عمامه مستحب است. حالا نبود هم نبود. ولی حجاب واجب است. شما برای مستحب ناراحت هستی. ولی برای واجب آن مقدار ناراحت نیستی. گفت: عمامه مستحب است، اما اگر این مستحب بود، حجاب هم هست. اگر این مستحب نبود واجب هم نیست. گاهی بند دیوار چیزی نیست، دو کیلو سیمان است. آن دو تن آجر است. این صد کیلو سیمان است. اما اگر این صد کیلو سیمان بود، دو تن آجر روی هم میایستد. نخ دو متر است. سوزن 5 سانت است. اگر این 5 سانت فرو رفت، دو متر هم فرو میرود. اگر زکات دادیم نماز قبول میشود. بیایید مردم ایران به شکرانهی اینکه ما در گندم به مرز خودکفایی رسیدیم، به شکرانهی اینکه امسال بارندگی خوب بوده زکات بدهیم. چیزی نیست. ده کیلو، یک کیلو. پانزده کیلو، یک کیلو. حالا اگر دیمی است بیشتر، اگر پول آب میدهید کمتر. گوسفندها خوب اگر پول علف دادی که نمیخواهد زکات بدهید. زکات از گوسفندی، هر 40 تا گوسفند یک گوسفند زکات است. به شرطی که پول علف ندهی. اگر پول علف دادی… گاو و شتر هم همینطور است. زکات چیزی نیست. ولی این زکات برکت است. در قرآن سیو دو کلمه زکات آمده یعنی سی و دو بار کلمهی زکات آمده است، سی و دو بار هم کلمهی برکت. این پیداست زکات مساوی با برکت است. ضمناً به مسئولین کشوری هم عرض کنم تمام بودجهای که خرج زمین کنار میگذارید، به وزیر کشور میدهید. وزیر کشور هم در اختیار استاندارها میگذارد برای حوادث غیر مترقبّه، نه یک حدیث و دو حدیث و سه حدیث و چهار حدیث و پنج حدیث، یک هیئت حدیث داریم. که هر حادثهای پیش آمد به خاطر این است که زکات ندادیم. حدیث را عربیاش را میخوانم ترجمه کنید. «مَا تَلِفَ مَالٌ» مالی تلف نشد «فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ» در دریا و خشکی مالی تلف نمیشود، «إِلَّا بِمَنْعِ الزَّکَاه» (وسائلالشیعه/ج9/ص24) مگر اینکه زکات ندهی. اگر زکات ندادید، مالتان تلف میشود. یعنی زکات کشور را بیمه میکند. اموال را بیمه میکند. انسان را از بخل نجات میدهد. فقرا سیر میشوند. زکاتمان هم خیلی است. صدها میلیارد تومان زکات است. بخشی از پول زکات برای ورشکستهها است.
قرآن میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقات» زکات گرفتید، تقسیم بر هشت، یکی «وَ الْغارِمین» (توبه/60) ورشکسته است. پس ورشکسته نباید احساس کند… حکومت اسلامی باید ورشکستهها را بیاورد و احیا کند. منتهی ورشکستگان به حق را. یعنی بندهی خدا کامیون دارد در درّه افتاده است. داشته میرفته پل خراب شده افتاده است. قایق غرق شده است. کشتیاش سوخته است. پاساژش سوخته است. این ورشکسته است. وگرنه کسی که دارد برج میسازد و می فهمد چه میکند، دائم وام میگیرد و وامش سود روی سود و روی سود، بعد ورشکست میشود، اینها نه. اینها ورشکستگان نا حق هستند. یکوقت آدم بچّهاش مریض میشود. خودش مریض میشود. یک مرتبه میگویند: ده میلیون خرج عمل جراحیات میشود. یعنی یک مرتبه ده میلیون، بیست میلیون، سی میلیون، برای آدم خطر پیش میآید خود انسان هم تقصیری نداشته است. آن ورشکستگان این رقمی را میگوید: زکات بدهید. آقا بدهکار هستم. بن بست هستم.غرق در طلبکار هستم. میگوید: بن بست نیست.
7- دستورات اسلام برای خارج شدن از بن بست
خداوند به همهی بستانکارها گفته: اگر بدهکار ندارد بدهد، حق ندارید او را در زندان کنید. درست است او چک به شما داده است. من بدهکار هستم میتوانی شما مرا زندانی کنی؟ قرآن میگوید: لااقل بدهکارها این آیه را حفظ میکنند. به نفع خودشان است. بدهکارها این آیه را حفظ کنید. «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» (بقره/280) آیهی قرآن است. یعنی منتظر باش تا طرف میسور شود. بتواند بدهد. نمیشود بدهکار را زندان کرد. «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَه» یک حدیث هم بخوانم به نفع طلبکارها. آقایان بدهکار اگر دارید بدهید، ندهید، هر شبی که میخوابید گناه دزد پای شما مینویسند. حدیث است. بنده دو میلیون به شما بدهکار هستم، میتوانم بدهم. طفره میروم. هر شبی که میخوابم انگار آن شب دو میلیون دزدی کردم. اگر بدهکار ندهد، گناه دزد پای او مینویسند. اگر طلبکار چک بکشد، و او را زندان کند به قرآن عمل نکرده است.
در انتخاب آدم نمیداند چه کند؟ قرعه! قرعه یکی از راههای خروج از بن بست است. آقا آمده از ما وام بگیرد. من میترسم ببرد برود که برود که برود که برود. قرآن میگوید: «فَرِهانٌ مَقْبُوضَه» (بقره/283) آیهی قرآن است. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَه» یعنی او را رهن بگیرید. برو سند خانهاش را گرو بگیر به او پول قرض بده. طرف را نمیشناسیم. قرآن میگوید: «وَ أَنَا بِهِ زَعیمٌ» (یوسف/72) ضامن بگیر. بن بست ندارد. آقا من ایشان را نمیشناسم.
آقا من این را نمیشناسم. نمیشناسی تحقیق کن. بالاخره خواستگار برای دخترت آمده و این جوان هم نمیشناسی، بنبست که نیست. نمیشناسی یک موتور سوار شو یا یک موتور سوار به برادرهای عروس، عموی عروس، دایی عروس، فامیلهای عروس بگو:آقا بروند راجع به این جوان تحقیق کنند. نباید دختر را در خانه نگه داشت که والله دو نفر آمد ما چون نمیشناختیم گفتیم: نه! هجده ماه نمیشناسی! نمیشناسی برو شناسایی کن.
نماز نمیتوانم بخوانم. بنشین! نمیتوانم بنشینم. بخواب! «قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُم» (نساء/103) «قِیاماً» یعنی بایست. «قُعُوداً» یعنی بنشین. «عَلى جُنُوبِکُم» یعنی بخواب. بن بست نیست.
شیر برای بچهام ضرر دارد. روزهات را بخور. آخر دلم نمیآید. بیخود دلت نمیآید. لازم نیست ببینی دلت چه میگوید. ببین خدا چه میگوید. خدا میگوید: اگر شیر دادن مادر به بچّه، اگر روزه بگیری این روزهی شما در شیر دادن اثر دارد روزهات را بخور.
تقوا، هرکس تقوا داتشه باشد، «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا» (انفال/29) «یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً» (حدید/28) سه تا آیه داریم. اگر کسی تقوا داشته باشد، «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» یعنی خدا در خروجی باز میکند. به او میگوید که چون تو دین داری به تو میگویم اینجا چه کن. «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا» فرقان یعنی خدا فکری به او میدهد که بین حق و باطل فرق بگذارد. «یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً» خدا نوری جلوی چشمش باز میکند که بفهمد چه تصمیمی بگیرد. تقوا، متقّی در بن بست قرار نمیگیرد. متقّی پشیمان نمیشود.
اضطرار در اسلام، مضطر شدی. بن بست نیست. از اضطرار استفاده کن. یکوقت آدم مضطر میشود. مرد نیست. پزشک زن است. آدم پهلوی پزشک زن میرود. زن میبیند مضطر شده است. پزشک زن نیست، خوب پهلوی مرد میرود. زن میرود پزشک پهلوی پزشک مرد، مرد میرود پهلوی پزشک زن، به شرطی که اضطرار باشد. یعنی مشابه آن نباشد. خلاصه در اسلام بن بست نیست. آدم نمیتواند بگوید: من دیگر نه در تحصیل بن بست… این درس نشد یک درس دیگر. این شغل نشد، یک شغل دیگر. در اسلام بن بست نیست. و کسی که به بن بست میرسد، به خودکشی تصمیم میگیرد، از جامعه قهر میکند، خودش را باخته است، اینها یأس است و یأس از گناهان کبیره است.
خدایا به ما ایمانی بده که در یک لحظه ما از تو مأیوس نشویم. خودباختگان ما را یک ایمانی و یک نشاطی دوباره مرحمت بفرما. اموات ما را، خود ما بیامرز. هرچه به خوبان تاریخ دادی و میدهی همه را به ما هم و نسل ما هم مرحمت بفرما. کشور ما، رهبر ما، دولت ما، امّت ما، جوانهای ما، نسل ما، ناموس ما، مرز ما، انقلاب ما، دین ما، دنیای ما، آبروی ما، هرچه را که به ما دادی، در پناه آقا حضرت مهدی (ع) حفظ بفرما.
1- خداوند، توبه را برای چه گناهانی قرار داده است؟
1) گناهان صغیره
2 ) گناهان کبیره
3) همه گناهان
2- بر اساس روایات، بزرگترین گناه کدام است؟
1) یأس از رحمت الهی
2) غیبت و تهمت
3) دروغ و بهتان
3- براساس آیه 44 سوره مائده، چه کسانی حق حکومت دارند؟
1) پیامبران الهی
2) عالمان رباّنی
3) پیامبران و عالمان
4- اسلام برای رفع اختلافات خانوادگی، چه کسانی را داور قرار داده است؟
1) دو داور از سوی مرد و یک داور از سوی زن
2) یک داور از سوی مرد و یک داور از سوی زن
3) یک داور از سوی مرد و یک داور از سوی حکومت
5- اسلام برای جبران خسارت مالی ورشکستگان چه راهی قرار داده است؟
1) تأمین خسارت از زکات
2) تأمین خسارت از انفاق
3) تأمین خسارت از بیت المال