ازدواج و تشکیل خانواده در قرآن
موضوع: ازدواج و تشکیل خانواده در قرآن
تاریخ پخش: 28/04/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث این جلسه ما، راجع به مسائل خانوادگی است. اسلام و مسائل خانوادگی، قرآن و خانواده. اولین نکته این است که همه مسئول هستند برای تشکیل خانواده اقدام کنند. بسیج شدن دولت و ملت برای ایجاد تسهیلات، قرآن میفرماید: «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ» (نور/32) به نکاح در بیاورید، «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى» یعنی کسانی که همسر ندارند، برخیزید و قیام کنید اینها را همسر بدهید «مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ» (نور/32) این یک. بعد هم گفته که «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ» (نور/32) اول گفته است «منکم» یعنی چه خودتان باشید چه عبد شما باشد. «عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ» چه کنیزتان باشد. یعنی در مسئله شهوت حرّ و بنده و آزاد ندارد. گاهی وقتها ما فکر میکنیم که حالا چون این نوکر ما است دیگر شهوت ندارد یا مثلاً فکر میکنیم این یک کارگر، این فقیر، مثلاً حالا هر جوری که هست.
1- نیاز به ازدواج، امری همگانی و عمومی
ما گاهی وقتها اگر کسی تاجر بود، غریب بود، آیت الله بود حجاب را سفت میکنیم، اما اگر کارگر در خانه بود یا بچه فقیر بود خودمان را آزاد میکنیم. قرآن میگوید چه «منکم» یعنی حر باشد چه «مِنْ عِبَادِکُمْ» عبد شما باشد برده شما باشد «وَإِمَائِکُمْ» کنیز باشد دخترهایی و زنهایی هستند که به خاطر مشکلات مالی در خانهها کار میکنند ما فکر میکنیم این چون فقیر است شهوت ندارد. مرد مثلاً با یک لباس بسیار بسیار ساده میآید رو به روی این به خانم میگوید این چنین کن این را بردار این را بگذار، بابا بالاخره این زن جوان است قیافه تو را میبیند تحریک میشود اصلا گاهی وقتها فکر میکنیم خواهر برادر این طور نیست. بابا درست است که خواهر و برادر به هم محرم هستند امّا تو جوان با این تیپ این لباس کوتاه را پا کردی تنگ و کوتاه این خواهرت درست است که محرم توست ولی نگاه به این قیافه تو میکند و تحریک میشود.
مسئله شهوت خواهر و برادری ندارد. گاهی ممکن است خواهر نگاه به برادرش کند، و آن نگاه مشکل به وجود بیاورد. خواهر هم همین طور است. خواهر هم باید مواظب باشد آرایش فقط برای همسر، بعضی از لباسها تحریک کننده است حتی در خانه حتی برادر برای خواهر. باید مواظب باشیم. بسیج شویم ازدواج را آسان کنیم «وَأَنکِحُوا»، «انکحوا» امر است یعنی به نکاح در بیاورید. به من این را اجازه دهید که بگویم. حالا البته نمیدانم، فکر میکنم در ایران بیشترین سخنرانی را در دانشگاههای ایران را من داشته باشم. پارسال سال 85 بیش از 100 تا مسافرت داشتهام در اکثر سفرهایم در دانشگاهها هر استانی میروم سخنرانی میکنم یکی از مشکلات این است که بعضی از نامهها که دستم رسیده که دانشجو نفرین میکند به پدر و مادرش. میگوید: خواستگارهای خوبی داشتم زمان پیش دانشگاهی، دبیرستان، حتی سال اول دانشگاه پدر و مادر گفتند: باشد لیسانس بگیرد حالا زود است و خلاصه خواستگارهای خوب من را رد کردند الان لیسانس گرفتهام بعضیها هم فوق لیسانس گرفتهاند دیگر خواستگارهای قبلی پیدایشان نیست و حالا این گناه من را چه کسی گردن میگیرد اولین خواستگاری که برای دخترتان آمد دخترتان را بدهید اگر فکرش سالم است مشکلی ندارد به ژیان و بنز گیر ندهید موکت و قالی نباشید موکت و قالی جماد است دختر شما انسان، انسان را فدای جماد نکنید. داماد خانه دارد یا ندارد خانه جماد است دختر شما انسان است. پسر شما انسان است. لیسانس بگیرد یا نگیرد لیسانس فضیلت است ازدواج ضرورت، ضرورت را فدای فضیلت نکنید ازدواج را جدی بگیرید «وَأَنکِحُوا» این یک،
2- وساطت در امر ازدواج دختران و پسران
دوم دلالی کنید «مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَهً حَسَنَهً» (نساء/85) یعنی کسی که شفاعت کند یعنی دلالی کند، واسطه گری، امامان شفاعت میکنند یعنی واسطه میشوند. واسطه بشویم میدانید فلانی دختر خوبی دارد معرفی کنید میدانید پسر، پسر خوبی است معرفی کنید نگویید به ما چه هر کسی برای خودش برود پیدا کند هرکس دختر خوب و پسر خوبی سراغ دارد به دیگران دلالی کند «مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَهً حَسَنَهً». خوب کسی که دیگری را همسر بدهد در سایه عرش خدا زندگی میکند.
اگر زن و شوهری از هم طلاق گرفتند حتی بعد از طلاق اینجا پدر و مادر و فامیل میآیند و دخالت میکنند ممکن است که زن عصبانی شده و مرد هم عصبانی شده، دری به تختهای خورده اینها از هم جدا شدند، مادر میآید میگوید ببین دیگر تلفن نکن و به فامیلش هم اعتنا نکن این اگر آدم بود تو را نگه داشته بود. ممکن است شوهر عصبانی شده و دختر شما را طلاق داده است حالا دختر باز علاقمند شده به زندگی یا پسر پشیمان شده و علاقمند شده به زندگی. فامیل پسر فامیل دختر تحریک نکنند که مقاومت کن قرآن میفرماید: «َبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ» (بقره/228) باز هم همسر اول بهتر است. گاهی دو همسر دعوایشان میشود از هم جدا میشوند. بعد از یک مدتی عاقل تر میشوند فکر میکنند خوب بچه هایم بی سرپرست شدند آبرویم میرود خوب بالاخره شتر دیدیم ندیدیم حالا ناراحتیها را فراموش کنیم میگوید: شوهر اول این سزاوار است که برگردد به همان، چرا؟ برای اینکه بالاخره اینها یک وقتی با هم خوش بودند حالا جدا شدن باز یاد ایام خوشی میافتند اگر ّدلشان هوای همدیگر را کرد فامیلها شکاف را زیاد نکنند بگویند حالا یک غلطی بوده، طلاق بوده، یک اشتباهی بوده، عصبانی بوده، هیجانی بوده تمام شده حالا هم زن سر عقل آمده هم مرد سر عقل آمده دیگر میخواهند برگردند فامیلها نگویند نه، مرد باید حرفش یکی باشد. این یک کلمه خیلی کلمه بدی است که حرف مرد یکی است بنده میگویم حرف مرد صد تا است یعنی اگر نود و نه حرف زدی بعد فهمیدی حرف صدم بهتر است نگو حالا که گفتم گفته باشم شما وارد یک خط سیاسی میشوید حالا یا چپ یا راست در جلسه میبینی که اینها دارند نامردی میکنند اینها تقوا را کنار گذاشتهاند خط بازی میکنند. بسم ا.. الرحمن الرحیم بنده جزء شما نیستم
3- مقدم داشتن حق بر عواطف
اگر یک وقتی یک چیزی را دیدید که این حق است حتی زن گاهی وقتها واجب است شوهرش را زندانی کند بابا نان و نمک هم را خورده ایم آدم نمک خورد نمکدان را نمیشکند این هم از دروغها است حضرت موسی یک عمری نمک فرعون را خورد تو کاخ فرعون نان و کبابهایش را خورد خودش هم فرعون را غرق اش کرد آدم باید گاهی نان را بخورد طرف را غرق اش هم بکند. یکبار دیگر هم میگویم حضرت موسی تو کاخ فرعون بزرگ شد نان و نمک فرعون را خورد فرعون را هم غرق کرد. این حرفها چیست؟ این شوهر شما میدانید چقدر تریاک آورده و هروئین دارد تقسیم میکند فوری به پلیس خبر بدهید، نگویید حالا پسر دایی، پسر عمه، همسایه است چشممان به هم باز میافتد. بابا تو مواظب عاطفه شخصی هستی این تریاکی که آورده جوانهای مملکت را دارد از بین میبرد تو چه دینی داری که حاضری جوانهای مملکت از بین بروند که رفاقتت با پسر عمه ات محفوظ بماند. مرگ بر این رفاقتها ما اول بنده خدا هستیم، بعد همسر همسرمان، بعد پدر بچهمان اول بنده خدا هستیم. «َبُعُولَتُهُنَّ» یعنی شوهر قبلی «أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ» اگر زن و شوهری در شرایطی از هم جدا شدند بعد دلشان هوای همدیگر را کرد بستگان دخالت بکنند و سعی کنند اینها به هم برسند «َبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ» این هم یکی.
4- حق سالاری؛ نه مردسالاری و نه زن سالاری
عدالت، دو کلمه غلط در جامعه ما هست مرد سالاری بسم ا… الرحمن الرحیم غلط است زن سالاری بسم ا… الرحمن الرحیم غلط است پس چه چیز، حق سالاری. قرآن میفرماید: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ» (بقره/228) یعنی برای خانمها مثل همان چیزی است که بر علیه خانمها است به همان مقداری که بر ضد خانمها هست باید به نفع خانمها هم باید باشد، «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ» (بقره/228) یعنی اگر یک تکلیفی بر دوش خانمها هست پس باید یک منافعی هم به جیب خانم برود. اگر یک تکلیفی بر دوش مرد هست پس باید یک بهرهای هم مرد داشته باشد. اگر خرج خانه با مرد است یعنی آب و گاز و برق و تلفن و امکانات و لباس و خوراک و پوشاک و اگر بار زندگی روی دوش مرد است پس تمکین بر زن هم واجب است.. خیلی کلمه قشنگی است ولهن به نفع خانمها است «مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ» به مقداری که زن سختی میکشد باید سود هم ببرد. بعد قرآن میفرماید: مردها یک قدرتی دارند اما سوء استفاده نکنند مرد حق حکومت دارد اما حق تحکم ندارد. قرآن میفرماید: «وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ» (بقره/228) درجه، برای مردها بر زن ها، مرد درجهای بر زن اضافه دارد چرا برای اینکه بار زندگی بر دوش مرد است منتهی پشت سر آن گفته: و الله عزیز، خدا عزیز است، حکیم است یعنی خدا قدرت دارد اگر زور بگویی به زن خدا هم زور میگوید اگر تو خواسته باشی ظلم کنی مزه ظلمت را میچشی. بالاخره چند نفر که بخواهند زندگی کنند باید یکی حرف آخر را بزند. قرآن میفرماید: مرد حق حکومت دارد، حکومت یعنی چه؟ حکومت یعنی فرمان حکیمانه. تحکم یعنی چه؟ یعنی فرمان قلدرانه. مرد حق فرمان حکیمانه دارد اما حق فرمان قلدرانه ندارد. مرد میتواند بگوید من فکرهایم را کردم خوبیهای مسئله را دیدم، بدیها را دیدم مشورت هایم را کردم با مشورت و تعقل و مقداری که از اسلام بلد هستم این کار صلاح نیست زن هم اطاعت کند. اما یک وقت مرد میگوید میخواهم بسوزانم ات حالا که تو همچین کردی من هم همچین میکنم این پیدا است که روی یک دنده افتاده است اگر مرد روی یک دنده افتاد و خواست از مردی اش سوء استفاده کند و تحکم کند مرد حق تحکم ندارد چون تحکم یعنی فرمان قلدرانه یعنی فرمانی که پشتوانه اش عقل و وحی نیست اگر دستور آمد به پشتیبانی عقل و وحی قبول است اگر حرف مرد پشتیبانش قرآن و حدیث است حرف مرد حرمت دارد اما اگر حرف مرد پشتیبانش قلدری و زوری است تحکم است قابل ارزش نیست.
5- تقویت عوامل پیوند در جامعه
اصولاً اسلام در تمام مسائل طرفدار جوش دادن است حالا غیر از زن و شوهر هر چیزی که جامعه را به هم جوش میدهد اسلام گفته خوب است سلام کردن، هدیه دادن، مسافرت کردن، روبوسی کردن، سوغاتی بردن، دید و بازدید، افطاری، اطعام، عیادت مریض، تشییع جنازه، تفقد. هر چیزی که روابط جامعه را به هم جوش میدهد اسلام گفته یا واجب است یا مستحب. هر چیزی که روابط را از هم شل میکند انسجام را شل میکند یا حرام است یا مکروه. سخن چینی، غیبت، بالاخره شما سیزده درجه من را دوست دارید یک کسی پهلوی شما مینشیند میگوید قرائتی چنین است و چنان است غیبت من را میکند علاقه شما از سیزده درجه میشود ده درجه یعنی علاقه شما به من و علاقه من به شما را با غیبت و سخن چینی از بین میبرد حرام است سخن چینی، غیبت، مسخره کردن بالاخره دو نفر سیزده درجه با هم رفیق هستند. یکی دیگر را مسخره میکند خب علاقه کم میشود هر عملی که انسجام را متزلزل کند حرام یا مکروه است هر عملی که وحدت و انسجام را تقویت کند یا واجب یا مستحب است. حتی در مسائل خانواده آنجا که نمیتوانند با هم زندگی کنند واقعاً سلیقه مرد با سلیقه زن اصلاً جوش نمیآید اصلاً به هم پیوند نمیخورند مثل اسفناج و گلابی است، اسفناج خاصیت دارد گلابی هم خاصیت دارد ولی هیچ کشاورزی نمیتواند این دو تا را به هم پیوند بزند اگر واقعاً رسید کار به اینجا که پیوند، پیوند اسفناج و گلابی باشد خب جدا شوید. اما در طلاق شروطی است، در صورت اضطرار اگر واقعاً رسیدید که باید طلاق بدهید، در صورت اضطرار طلاق، چه کار کنیم باید: نه کینه، نه انتقام، نه تحقیر، نه تهمت، نه شایعه پس چی؟ قرآن میفرماید: «سَرَاحًا جَمِیلًا» (احزاب/28) خیلی زیبا از هم جدا شوند در طلاق سه کلمه است این سه کلمه در آیات طلاق است جمیل یعنی زیبا، زیبا از هم جدا شوید. به طور عاقلانه و معروف یعنی پسندیده از هم جدا شوید. با احسان و محبت از هم جدا شوید یعنی در اسلام جدایی است. نمیگوید واقعاً اگر زن و مرد با هم نمیخورند تا آخر عمر بسوزند اگر واقعاً نمیخورید به هم از هم جدا شوید اما نه کینه، نه انتقام، نه تحقیر، نه تهمت، نه شایعه پس چی؟ کلمه جمیل در قرآن، کلمه معروف و کلمه احسان. تقابل با تقابل، ما دو تا تقابل داریم یک تقابل که مثل تقابل دو تا گربه که به هم میپرند این تقابل است یک تقابل که تو بهشت تختهای بهشتیان در مقابل هم هستند «عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ» (صافات/44) مثل کوپههای قطار یعنی راست هم نشستهاند این هم تقابل است ولی تقابل«إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا» (واقعه/26) تقابل محبت. اگر هم مقابل هم هستید مقابل هم مثل گرگ و میش نباشید، گرگ و میش هم مقابل هم هستند این یک مقابل است ولی یک تقابل آن هم تقابل بهشتیان، بهشتیان روبروی هم هستند اما با هم برخورد ندارند. مراجع تقلید ما چند تا هستند؟ چند تا مرجع تقلید داریم و همه آنها در یک شهر هستند اکثر آنها در یک شهر هستند، خانه هایشان در یک کوچه است گاهی در یک خیابان گاهی در یک کوچه من در قم سراغ دارم در یک کوچه چند مرجع تقلید خانه هایشان در آنجاست او یک میلیون مقلد دارد آن یکی یک میلیون مقلد و اختلاف فتوا دارند و ذرهّای درگیری هم بین آنها نیست.
6- هوی و هوس، منشأ اختلافات و درگیری ها
آدم اگر هوا و هوس نداشته باشد درگیر نیست یک مدرسهای است در تهران بنام مدرسه مروی موقوفات زیادی دارد مغازه، پاساژ، مزرعه نمیدانم مروی موقوفات زیادی دارد در موقوفات نوشته که این موقوفات زیر نظر اعلم علمای تهران خرج میشود یعنی در تهران با سوادترین آیت الله کدام است، با سوادترین نظر دهد امام که در قم بود اعلم علمای تهران آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بود و زیر نظر آیت الله خوانساری خرج میشد امام که مریض شد آمدند تهران برای معالجه قلب آیت الله خوانساری گفتند چون امام آمدهاند تهران احتیاط این است که پولها را به امام بدهید خدمت امام رسیدند امام عرض کردند من آیت الله تهران نیستم من آیت الله قم هستم ولی چون مریض شدم بخاطر قلبم من را آوردند تهران که امکانات خوبی دارد که اگر خطری برای من پیش آمد به دکتر مراجعه کنم خلاصه وقتی خدا است، اگر میلیاردها تومان پول باشد این آیت الله میگوید احتیاط این است که بدهید به آن، آن آیت الله میگوید احتیاط این است که بدهید به این یعنی وقتی هوس نیست دعوا هم نیست اگر در هیئت عزاداری ما دعوا هست پیداست امام حسین (ع) نیست چون هیچ وقت امام حسین(ع) و امام حسن(ع) با هم دعوا نمیکردند اما اگر هیئت الف با هیئت ب با هم دعوا کردند پیداست حسن و حسین نیست سلیقههای شخصی قاطی اش هست سلیقه شخصی دعواش شده است هزار تا پیغمبر در یک روستا باشند دعوایشان نمیشود. اختلاف اشکالی ندارد اما تضاد، درگیری. ممکن است زن و شوهر بگویند ما با هم نمیسازیم زن غیظش گرفته میگوید آقا زندگی با این مرد برایم قابل تحمل نیست جوش آورده مرد میگوید زندگی با این خانم قابل تحمل نیست ما هیچکدام نمیتوانیم به وظیفه شرعی مان عمل کنیم قرآن میگوید
7- جدایی و طلاق، در جهت حفظ حدود الهی
«أَنْ یَخافا» یعنی عروس و داماد خوف دارند هر دو میترسند که چی؟ «أَلاَّ یُقیما حُدُودَ اللَّه» (بقره/229) زن و شوهر میترسند حدود خدا را اقامه نکنند یعنی زن میگوید من با این شوهر نمیتوانم دین داشته باشم بی دینی میکنم مرد هم میگوید من با این زن بی دینی میکنم یعنی نمیتوانیم در یک سقف زندگی کنیم اگر زن و شوهر خوف دارند که نمیتوانند اقامه حدود خدا را کنند از هم جدا شوند میگویند به شرطی از هم جدا شوید که «خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیمَا» (بقره/229) یعنی ممکن است عروس و داماد بگویند ما خوف داریم اما جامعه بگوید نه اینها دروغ میگویند هیجانی هستند آتش شان بخوابد هر دو با هم رفیق میشوند پس به شرطی از هم جدا شوند که خوف عروس و داماد یک خوف واقعی بشود یعنی همه بیگانگان هم زندگی اینها را ببینند قضاوت عموم هم این باشد که اینها با هم سازگار نیستند. یعنی صرف اینکه عروس و داماد میگویند ما با هم نمیسازیم وقت طلاق نیست. به شرطی عروس و داماد که میگویند با هم نمیسازیم وقت طلاق است که این قضاوت عروس و داماد به قضاوت عمومی کشیده بشود پس آیهای که میگوید: «یخافا»، یخافا تثنیه است یعنی عروس و داماد خوف دارند میگوید خوف عروس و داماد کافی نیست به شرطی که «یخافا» به «خفتم» هم برسد یعنی باید واقعاًٌ عموم مردم هر کس صحنه و اخلاق این عروس و داماد را میداند میگوید با این خصوصیتی که من از عروس سراغ دارم با این خصوصیاتی که من از داماد سراغ دارم اینها زندگی شان به سر نمیرسد. قرآن گفته این دو تا بترسند، علاوه بر این دو تا، جامعه هم بترسد یعنی نگرانی، نگرانی عمومی باشد.
بسم ا… الرحمان الرحیم. قرآن و خانواده: 1) دولت و ملت باید بسیج شوند تا تسهیلات فراهم کنند. خدا میداند ما میتوانیم ازدواج را آسان کنیم. اینقدر جهیزیه بی خودی میدهیم آنقدر پولهای بی خودی داماد خرج میکند اگر فامیل عروس و داماد با هم بنشینند و بگویند این مقداری که شما میخواهید خرج عروسی کنید بدهید، ما هم خرج دامادی میکنیم بدهیم این چند میلیون را روی هم بگذاریم یک قطعه زمین بخریم، یک جا را رهن کنیم از آغاز این عروس و داماد را از بدبختی نجات دهیم. کمد میخرند، مبل میخرند، چوب میخرند، استیل میخرند، ظرف میخرند، طلا میخرند، گل میخرند، همه گشنه. گفتند نانش ندارد اشکنه بادش دماغ را میشکنه. ما شده ایم مثل این بت پرست ها، بت پرستها با دست خودشان سنگ میتراشیدند و برایش گریه میکردند. قرآن میفرماید: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت بت تراشیدی حالا براش گریه میکنی؟ ما هم با دست خودمان آداب و رسومی درست کردیم خودمان در آداب و رسوم خودمان گریه میکنیم گیر کردیم. همه آداب و رسومی که طبق قرآن و روایت نیست باید یکی یکی گرهها را باز کرد. خدایا ازدواج را برای همه بی همسرها آسان بفرما.