ارزش نیّت و انگیزه در کارها
موضوع: ارزش نیت و انگیزه در کارها
تاریخ پخش:23/01/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را در فروردین 86 میبینند. موضوع بحثمان، اصلی است در تعلیم و تربیت که اسلام به آن توجه دارد و بعضی دیگر توجه ندارند و آن مسئله فکر و نیت است، فکر و نیت یک بحث مهمی است. دنیا درباره خوب مثلا میگوید این ساختمان خوب است، این خانه قشنگ است، فرش را خوب بافتهاند، لباس را خوب دوختهاند، خط، خط خوبی است، اما حالا نیت این بافنده و این سازنده و این خطاط چی است، کاری به نیت ندارد، میگوید نمرهاش بیست است حالا به چه نیتی درس خوانده، کاری به نیتش ندارد. این موضوع بحث ارزش انگیزهها، فکرها، نیتها. بحثمان این است.
1- انگیزه مهمتر از کار است
یک عروس و داماد بودند مشهد، عروس حلقه طلایی که داماد برایش آورده، میگوید آغاز زندگیمان میخواهیم هدیه کنیم به امام رضا، این حلقه نامزدیاش را میاندازد توی ضریح، این حلقه نامزدی قیمتش خیلی مهم نیست. اما عروس اول زندگیاش از حلقه نامزدیاش به عشق امام رضا دل میکند، آن انگیزهاش مهم است. ببینید یک گرم خاک روی عبای من مینشیند، روی لباس من، شما این یک گرم خاک را هی دست میزنید پاکش میکنید، یک گرم خاک ارزشی ندارد، اما من به شما میگویم دست شما را بوسیدم، مخلص شما هستم، متشکرم، قربان شما، شرمنده کردی من را، تشکر برای یک گرم خاک نیست، برای سوز دلت است که دلت سوخت که چرا عبای من باید خاکی باشد. ماشین شما میافتد توی جوی، یک نیازی به هُل دارد، من پیاده میشوم هُلش میدهم، یک هُل دادن من شاید یک دقیقه هم نکشد، اما شما شصت سال وقتی من را دیدی میگویی سلام علیکم، میگویند این کی است؟ میگویی یک بار در یک جادهای پیاده شد ماشین من را هُل داد. یک دقیقه بیشتر نیست، یک دقیقه بگو اگر ساعتی 2000 تومان هم حساب کنی، یک دقیقه میشود مثلا هفتزار و ده شاهی، هشتزار، یک دقیقه نرخ پولی ندارد، اما نرخ انسانی دارد. هشتاد سال به من احترام میگذاری به خاطر یک دقیقه. برعکسش هم همینطور است. یک ثانیه من یک فحش میدهم، شما یک فحش میدهی خدای ناکرده، یک فحش چند ثانیه بیشتر طول نمیکشد، اما هفتاد سال من شما را میبینم یادِ آن فحش میافتم. پس همه چیز را نباید متری و ساعتی حساب کرد، که چند ساعت کار کرده، چند صفحه خوانده، نمرهاش چند است، معدلش چند است، مگر چند میارزد، یعنی همه چیزها را با متر و کیلو نباید قیمت کرد، انگیزهها، فکرها، نیتها. خیلی من این مسئله را گفتم، اجازه بدهید یک بار دیگر هم تکرار کنم. این را شاید همه ایران از من شنیده باشند، اجازه بدهید یک بار دیگر هم تکرار کنم، چون بالاخره من دهه سوم است، از اول انقلاب الان 27 سال است در تلویزیون هستم، آن دهه ممکن است افرادی بحث من را شنیده باشند ولی آنهایی که جوان بودند پیر شدند، بچههایی که توی قنداق بودند بزرگ شدند، من نمیتوانم بگویم این حرف را زدم. من یک مثال را تکراری برایتان بزنم.
2- مقایسه میان انگیزههای متفاوت در یک عمل
من یک لیوان آب را به سه نفر تعارف میکنم، گروه اول نمیخورند میگویند ما با تو قهریم، چون با من قهر هستند آب را از دستِ من نمیگیرند. گروه دوم نمیخورند میگویند ما میل نداریم، گروه سوم نمیخورند میگوییم شما دیگر چرا؟ میگویند گروه چهارم تشنهتر است. یک نمیخورد قهر کرده، دو نمیخورد میل ندارد، سه نمیخورد میگوید چون چهار تشنهتر است من نمیخورم. زندهباد یک یا زندهباد دو یا زندهباد گروه سه؟ زنده باد گروه سه. چرا؟ انگیزه. یکی انگیزهاش قهر است، مهم نیست. یکی انگیزهاش این است که میل ندارد، مهم نیست، آن انگیزه سوم مهم است، میگوید به چه دلیل نخورد؟ میگوید انگیزه تو این بود که چهارمی تشنهتر است. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره میکنند، از چاقوکش پول میگیرند، به جراح پول میدهند، چون انگیزه چاقوکش کشتن بود، انگیزه پزشک جراح سلامتی است. خیلی انگیزه مهم است. شما چرا درس خواندید؟ الان شما نوجوان هستید، بنده که 62 سالم است، خوب پشمم را بافتم و زمینم را ساختم و جوانیام را از دست دادم. شما نوجوان هستید، این چهل سال عمرتان را میخواهید چه کنید، پنجاه سال را میخواهید چه کنید؟ چون پیری که…، دیگر حالا چشمها ضعیف میشود و دندانها ضعیف میشود و کمر و پا و هر روزی یک پیچ آدم شُل میشود. این عمری که شما دارید، انگیزه کار چی است؟ فکرتان چی است، نیتتان چی است. بحث خیلی خوبی است. آنوقت اگر انسان فکرش خوب باشد، دائماً میتواند در حال عبادت باشد. در دعای کمیل یک جمله هست میگوید خدایا توفیقم بده که «و حالی فی خدمتک سرمدا» (اقبال/709) این جمله در دعای کمیل است. یعنی همیشه من در خدمت خدا باشم، همیشه در خدمت خدا باشم یعنی همیشه نماز بخوانم؟ خوشا آنان که دائم در نمازند، یعنی دائما نماز بخواند؟ مگر کار دیگری نیست؟ خوب دائم در نمازند، پس کی به ما نان میدهد بخوریم؟ کی مشکلات مملکت را حل کند؟ این دائم در نمازند نه یعنی دائم سر نماز هستند، یعنی همه کارهایشان رنگ خدایی دارد، درس هم که میخواند برای خدا میخواند، کار هم که میکند، سلام هم که میکند، سلام علیکم، برای خدا سلام میکند، نه بخاطر اینکه یک نمره خوب بگیریم از معلم، یا بخاطر اینکه پولدار است یا بخاطر اینکه زور دارد یا بخاطر اینکه، یا بخاطر اینکه، من اصلا نمیدانم این کی است، در کوچه راه میروم نمیدانم این کی است، سلام علیکم، اگر هر کسی را شناختی به او سلام کردی که مهم نیست، اگر به ناشناس سلام کردی هنر است.
3- انگیزه خدایی، همه کارها را عبادت میکند
آن وقت اگر انسان انگیزهاش خوب باشد، تمام کارها برای خدا میشود. تمام کارها برای خدا میشود. یک ساعت فکر از زمانهای طولانی عبادت بیشتر است، تا چه فکری باشد. ببینید الان بخشی از پول ساختمان را میدهند به مهندس طراح ساختمان، چون میگویند هرچه پول به مهندس بیشتر بدهیم نقشه هرچه بهتر باشد، این ارزش ساختمان بیشتر است. اصلا ما خانههایی داریم که اگر بگویند مهندسش فلانی است، بخاطر طراحی مهندس، نرخ خانه بیشتر است، میگویند اگر مهندسش فلانی است. ما الان بسیاری از مملکتمان پولهایش آتش میگیرد بخاطر اینکه مهندسیهایش خوب نیست. یک سالن میسازند میگویند این برای نمازخانه است، یک سالن میسازند آنفی تئاتر، یک سالن میسازند میگویند قرائتخانه، یک سالن، سالن کنفرانس. بیائیم طراحی کنیم که با پولِ کم چطور بهرهوری زیادی انجام بدهیم. دقیقههای فکرمان، سؤال: شما که اینجا نشستی میتوانی در عمل خیر همه مردم شریک شوی؟ مثلا یکی در هندوستان کارِ خیر میکند، یکی در آمریکا، یکی در اندونزی، مالزی، شما این گوشه ایران نشستی، میتوانی در همه خیرهای هستی شریک شوی؟ بله. چطور؟
4- شریک کردن دیگران در کارهای خیر
انگیزه و فکر و نیتت را عوض کن، در همه خیرها شریک. صبح میخواهی صدقه بدهی، یک وقت میگویی برای سلامتی خودم، خودم، خودم که شد فرد است، یک وقت میگویی برای سلامتی خودم و فامیلم، یک خورده بهتر است، خودم و همه مردم، یک وقت میگویی برای سلامتی جان امام زمان علیهالسلام و برای سلامتی همه مردم کره زمین، دفع بلا از هر موجودی، فکر شما دفع بلا از خودم، انحصاری است، دفع بلا از تمام موجودات هستی، این، با این انگیزه و فکرت، پول هم فرق نمیکند، همان مبلغی که میاندازی بینداز، پول پنجاه تومان است، صد تومان کمتر یا بیشتر، پولی که میاندازی مهم نیست، پشت این پول انگیزهات چی است؟ انگیزهات سلامتی خودت است یا سلامتی همه مردم کره زمین، دفع بلا از زندههاست یا دفع بلا از زندهها و مردهها؟ ماشینمان چپ نشود یا کشتی هم غرق نشود یا هواپیما هم سقوط نکند. شما با نیتت میتوانی در همه خیرها شریک باشی. پس مواظب باش. چرا درس میخوانی؟ ما خوب دیپلم را که باید داشت. خوب ببخشید بعدش کنکور، خوب آخر دانشگاه هم باید رفت، خوب بعدش، باید یک مدرکی گرفت، خوب بعدش، استخدام، خوب بعدش، خوب یک زندگی بکنیم، آخرش میشود زندگی، یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، خانه، ماشین، تلفن، این عاقبت است، یعنی اگر نیت خودم باشم اول خودم و نمرهام، بعد خودم و دانشگاهم، بعد خودم و استخدامم، هیچ وقت این در طول 60 سال از خودم بیرون نمیرود، اما فکر. امام را ببینید، «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیر» حتی دشمنانش را دعا میکند. عدهای رفتند کربلا امام حسین را کشتند، همین حکومتی که امام حسین را کشت، لبِ مرزها سرباز داشت، امام سجاد به سربازهایی که لب مرز هستند، دعا میکند. دعای امام سجاد به مرزبانان، آنهایی که لبِ مرز هستند.ای امام سجاد به کی دعا میکنی؟ مرزبانان، مرزبانان حقوق بگیر کی هستند؟ حقوقبگیر بنیامیه هستند، بنی امیه کی است؟ همان که آمد بابایم را کشت در کربلا، تو به حکومتی که بابایت را کشت و الان نیرو گذاشته لبِ مرز، به آن نیروها دعا میکنی؟ بله، بابایم را کشت غلط کرد، ولی فعلاً مرز حکومت اسلامی آنجا ایستاده، و ما باید فکرمان، بالاتر از این باشد که حکومت، حکومت باطل است، اما مرز کشور اسلامی باید حفظ شود. فکر باید بالا باشد. آقا ارزش شما چقدر است. الان میگویند کی ارزش دارد؟ این خیلی پسر خوبی است، این خیلی ارزش دارد، اوه، میگوییم چی است، میگوید همه نمرههایش بیست است. نخیر. ممکن است کسی نمرهاش شانزده باشد ولی فکرش بیست باشد، ممکن است کسی نمرهاش بیست باشد اما فکرش… یعنی ممکن است بیست بگرد برای اینکه زندگی خودش را تأمین کند، این کوچک است، ممکن است شانزده بگیرد ولی هدفش خیر رسانی به همه دنیا است. بیائیم یک کاری کنیم خیر برسانیم. میروی نان بگیری، یک پیرزن، پیرمرد همسایهات را بگو پدر جان، من میروم نانوائی، میخواهی یک نان هم برای تو بگیرم؟ اصلا میخواهی یک قرار بگذاریم من هر روز که میروم نانوائی یک نان هم برای تو میگیرم، بعد هم پولش را بده. اصلا خیر برسانید، به من چه چشمش کور! بابا درست است تو سنگ را نینداختی، ولی فعلا این سنگ در جاده یک لاستیک را ممکن است بترکاند. شما این سنگ را بردار، مگر من نوکرشم؟ آقا نوکرش نیستی، خیر برسان.
یک دعا است همه ایرانیها حفظ هستند، دعایی که همه ایرانیها حفظ هستند این است، آیه قرآن است در همه دعاهایشان میخوانند، میگویند: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً» (بقره/201) خدایا، «رَبَّنَا» یعنی خدایا، «آتِنَا» یعنی به ما بده، در دنیا حسنه، «حَسَنَهً» یعنی خیر. خدایا در دنیا به ما خیر بده. خدا میگوید چشم، میدهم، اما میدانی به کی؟ «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ» (نحل/30) برای کسانی که به مردم خیر برسانند در این دنیا، مگر نمیگویی «فِی الدُّنْیَا حَسَنَهٌ» خدا میگوید «فِی الدُّنْیَا حَسَنَهٌ» منتهی به کی میدهم؟ «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا» یعنی اگر میخواهی خدا به تو خیر بدهد، تو هم باید به دیگران خیر برسانی. نمرهات خوب است، پسرعمویت ضعیف است، بگو بیا کمکت کنم. چشمش کور، درسهایش را بخواند. بابا حالا نخوانده ضعیف شده، کمکش کن، کمکش کن. اگر کمک درسی کردی، دو تا خودکار دارد، این هم حالا خودکارش را نیاورده، چشمش کور، بیاور از خانه. بابا، آقاجان من یک خودکار دارم، بیا بنویس بعد به من برگردان. تو که خودکارت را نمیدهی، تو که در دنیا از «أَحْسَنُوا» یک خودکار احسان نمیکنی، بعد میگویی «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً» خوب تو خودت حسنه انجام دادی؟
5- شرط استجابت دعا در نزد خدا
بعضیها میگویند حاج آقای قرائتی، مگر خدا نگفته، نصفش را من میخوانم، نصفش را شما بخوانید، همه با هم بخوانید، از این آیههایی است که حفظ هستید. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) دعا کنید مستجاب میکنم، پس چرا دعاهای ما مستجاب نمیشود؟ قرآن گفته «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ» (انفال/24) قرآن میفرماید که «اسْتَجِیبُوا» این آیه قرآن است، یعنی اگر پیغمبر شما را دعوت کرد به کاری، «اسْتَجِیبُوا»، یعنی دعوت پیغمبر را استجابت کنید، یک سؤال میکنم، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» دو تا آیه داریم در قرآن، یک آیه داریم مردم شما جواب مثبت بدهید، شما هم دعا کنید ما جواب مثبت میدهیم. خدا که به شما میگوید یک کاری بکن، شما جواب خدا را نمیدهید، آنوقت توقع دارید خدا جواب شما را بدهد؟ میگوید آقای قرائتی خدا گفته «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» دعا کنید من مستجاب میکنم، من دعا کردم مستجاب نشد، بیا، خدا یک حرف که نزده، خدا هم گفته «أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، هم گفته «اسْتَجِیبُوا» یعنی من حرف میزنم تو گوش بده، تو هم حرف میزنی من گوش میدهم. دو طرفه است. بگذار چند تا آیه دو طرفه بخوانم. آیات دوطرفه: 1- «أَوْفُوا بِعَهْدِی» (بقره/40) شما به عهد من وفا کنید، «أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» من هم به عهد شما وفا میکنم. شما وفا کنید، من هم وفا میکنم. من گفتم فحش نده، خوب فحش دادی، من گفتم نماز بخوان، نخواندی، گفتم این لقمه حرام است نخور، گفتم مؤمن را مسخره نکن، برای اینکه خودت کیف کنی به هر که رسیدی یک متلک گفتی، راحت به هرکه میخواهی متلک میگویی، راحت به هر که میخواهی فحش میدهی، راحت هرچه میخواهی آبروی کسی را میریزی، خوب آبرو ریختی، حالا آبرویت را میریزند. وفا کنید، وفا میکند. «إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ» (محمد/7) اگر شما نصرت کنید خدا را، «یَنصُرْکُمْ» خدا هم شما را نصرت میکند. «زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ» (صف/5) چپه شدی خدا هم چپهات میکند. «اذکرونی اذکرکم» شما یاد من باشید، من هم یادِ شما هستم. «اسْتَجِیبُوا»، «أَسْتَجِبْ» (غافر/60). گندم از گندم بروید، جو ز جو، چی کاشتی که میخواهی برداری؟ مسیر شرق رفتی میخواهی به غرب برسی، مسیر غرب رفتی میخواهی به شرق برسی.
چه دارم میگویم؟ آقایانی که دیر تلویزیون را روشن کردند، بحث امشب ما این است، فروردین 86 بحثمان این است، ارزشها و فکرها و نیتها، خیلی بحث مهمی است، خیلی ساده است، بحث علمی نیست، ولی عملی است چه عملی. انسان میتواند با فکرش و با انگیزهاش و با نیتش در همه خیرها شریک شود.
6- رضایت به کار دیگران، شرکت در کیفر و پاداش آنان
مخت نمیکشد درس بخوانی یا پیر شدی، پیر شدی از سنت گذشته یا مغزت دیگر نمیکشد، پول که داری، الو، کمیته امداد، من دیگر خودم پیر شدم مخم نمیکشد، دیگر حالش را ندارم اما وضع مالیام خوب است، دو تا سه تا از این بچههای محروم و فقیر که هوششان خوب است ولی بابایشان پول ندارد اینها را بفرستد دانشگاه، پول ندارد برایشان کامپیوتر و کتابخانه و اینها درست کند، پنج تا از این جوانهای فقیر را من بانی میشوم تا پنج سال بروند اینجا باسواد شوند. بیایند اینجا من ببینم با آنها احوالپرسی هم بکنم، رویشان را هم ببوسم، پولشان و خرجیشان را میدهم. شما پیر هستید ولی اگر پنج تا مهندس و دکتر به جمهوری اسلامی اضافه شد، این پیرمردی هم که حال ندارد از خانهاش راه برود، در آن شریک است. بنده میافتم مریض میشوم، این آمپولزن و پزشک میآیند من را معاینه میکنند، معالجه میکنند، آمپول میزند، دارو و درمان میدهد، من خوب میشوم، وقتی خوب شدم تا آخر عمر هرچه حدیث در تلویزیون و جای دیگر بخوانم، آن آمپولزن هم در کارِ من شریک است، به شرطی که نیتش پول نباشد.
7- کار برای خدا، نه کسب دنیا
برای خدا کار کنید، فکرتان خدا باشد، پول هم بگیرید، ببینید بنده آمدم اینجا، دیدید، آب خوردم اما به این قرآن قسم به نیت آب نیامدم اینجا، آب بخورید اما نیت آب نکنید. شما که اینجا نشستهاید همهتان از اکسیژن استفاده میکنید، اما هیچکدام نیتتان اکسیژن نیست. نمیگویم پول نگیرید، میگویم نیتتان پول نباشد. یک حمامی درِ حمام را باز میکند بگوید حمام را باز میکنم مردم نیاز دارند، برای حلّ مشکل مردم در حمام را باز کند. خوب مردم پول هم میدهند، فرقی هم نمیکند، برای پول برود مردم پول میدهند، برای حلّ مشکل مردم برود باز هم مردم پول میدهند، فقط از جیبش رفته، تو اگر قصدت حلّ مشکل مردم بود، ثواب داشتی، اما چون قصدت به دست آوردن پول بود از ثواب محروم شدی. شما که درس میخوانید نیتتان این باشد، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، من درس میخوانم تا با علمم به جامعه خدمت کنم، به جامعه خدمت کنی که رأی بگیری از مردم؟ رئیس جمهور شوی؟ وکیل بشوی؟ مردم به من رأی بدهند یا ندهند، مردم بندگان خدا هستند، من میخواهم به مردم خدمت کنم تا خالق مردم راضی بشود. چون رضایت مردم کاری دستش نیست، حالا مثلا مردم از من راضی باشند، فوقش وقتی میگویند قرائتی مُرد، میگویند اه، یک اه خواهند گفت، راضی هم نباشند خواهند گفت به درک که مُرد. یعنی مردم خواهند گفت اه، یا خواهند گفت خوب شد که مُرد. رضایت مردم خیلی هم ارزش ندارد، خوب است ولی رضای خدا بهتر است. قرآن بخوانم: «وَرِضْوَانٌ مِنْ اللَّهِ أَکْبَرُ» (توبه/72) یعنی رضایت خدا اکبر است، اکبر یعنی بالاتر است. حالا مثلا شما از من خوشتان بیاید، چه میکنید؟ یک کف خواهید زد، یعنی پای تلویزیون خوشت بیاید همچین میکنی، مغرور باشی همچین گوش میدهی، بیتفاوت باشی همچین مینشینی. حالا یک جوری مینشینی، یا همچین مینشینی، یا همچین مینشینی، یا همچین مینشینی، حالا هرجور میخواهی بنشین، مردم خوششان بیاید و بدشان بیاید خیلی…، بگذار قرآن بخوانم چرا از خودت حرف میزنی؟ «قُلْ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/91) بگو خدا، خودت را به غیر خدا نفروش، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى» (توبه/111) خدا مشتری است، به بهشت میخرد، مردم به کف میخرند، به سوت میخرند، امروز میگویند زنده باد، فردا میگویند مرده باد. خودتان را نفروشید.
انگیزهها، فکرها، نیتها، این خیلی مهم است. یک کسی کشته شد، گفتند شهید راه خر، عربیاش را بخوانم، «قتیل الحمار» یعنی کشته راه الاغ، میدانید چرا این لقب را گرفت؟ چون در جبهه بود دید فلانی الاغ خوبی دارد، گفت به چه الاغی، بروم بکشمش الاغش را به غنیمت بردارم، رفت این را بکشد که الاغش را بگیرد، او این را کشت، شهید شد، اما شهیدِ الاغ. بعضیها میروند دزدی کنند به پول برسند، پلیس هم اینها را میگیرد، هم از دنیا ماندهاند، هم از آخرت. بعضی برای خدا کار میکنند، هم آخرت را دارند، دنیایشان هم تأمین میشود.
8- معلّمی، بهترین شغل دنیا
خوب؛ معلم هم همینطور است، معلم یک وقت درس میدهد برای حقوق مختصری که میگیرد، یک معلم سر و ته حقوقش چند صد تومان است، اما این چند صد تومان میارزد؟ این اگر برود اداره دخانیات که حقوقش بیشتر است. معلمی ارزش است، دخانیات میدانی چه میکند؟ دود میرساند به ریهها، معلمی چه میکند؟ علم میرساند به مغزها، آخر علم به مغز برسانی کجا، دود به ریه برسانی کجا، شغلت ارزش دارد، آنوقت شما که شغلت اینقدر ارزش است برای پول درس نده، برای خدا درس بده، حقوقت را هم بگیر. اینکه میگویند برای خدا معنایش این نیست که پول نگیرید، پول بگیرید، اما فکر و انگیزه باید…
9- جوانان، سرمایهدارترین انسانها
جوانها یک سرمایهای خدا به شما داده، به شما بگویم سرمایهدار تاجرها نیستند، تاجرها سکه دارند و دلار و پول و مزرعه و برج، شما سرمایهدار هستید، چرا؟ برای اینکه شما شانزده سالت است، هفده سالت است، تا هشتاد سالگی شصت سال عمر داری، سرمایه شصت سال عمر است، اگر عمرتان، فکرتان خوب باشد، انگیزهتان خوب باشد، نیتت خوب باشد، در همه خیرها میتوانید سرمایهگذاری کنید، ولو در یک مدرسه هستی اما خیرت به همه برسد. صبح که دعا میکنی، نگو خدایا در کنکور قبول شوم، بگو بشویم. نگو من، بگو ما، از نماز یاد بگیر. نماز نمیگوید «السلام علیّ» بگو: «السلام علینا» نگو: «ایاک اعبد و ایاک استعین» چقدر تکمحوری، بگو «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (حمد/5) متکلم معالغیر. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» یکی هم که نماز میخوانی انگار نماینده کره زمین هستی، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» (حمد/5). همه با هم هستیم، نگو: «اهدنی» بگو «اهْدِنَا»، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (حمد/6)، «اهْدِنَا»، «نَا» یعنی ما، «نی» یعنی من، دعا میکنی عمومی، صدقه میدهی عمومی، نان میگیری برای همسایهات هم بگیر، سنگ هم در خیابان دیدی بردار، بگو ماشین ما که گذشت، پیش پدر ماشین بعدی. نگو ما که قبول شدیم، به درک که دیگران تجدید شدند، آخر سال کمک درسی بکنید، اگر یک چیزی بلدی به شاگرد یاد بده، از یک دانه خودکار گرفته تا یک دانه نان برای همسایه پیر، تا برداشتن یک سنگ تا برداشتن خار، آنوقت درس زندگی با درس بندگی باید با هم باشد. اگر دبیرستان و دانشگاه ما درس زندگی را خواندند، یعنی فیزیک و شیمی همه میآیند سرِ کلاس، آنوقت نمازخانه یک عده نمیآیند، میگویند باشد بعد. درس زندگی رفت بالا، درس بندگی افتاد پائین، آخرش میشویم آمریکا. اف 16 درست میکند برای بمباران کردن مردم لبنان. کمک میکند اما به اسرائیل، اگر درس زندگی بالا رفت اما درس بندگی پائین افتاد، علم بالا رفت، تقوا آمد پائین، این جنایت است، یعنی هرچه باسوادتر بشویم جنایتمان، باید زندگی و بندگی، علم و تقوا، «یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ» (آلعمران/164) باید باشد، اگر یک پرنده یک بالش بزرگ شد، یک بالش کوچک، سقوط میکند.
خدایا، یک دعا میکنم شما نوجوان هستید یا بیگناه هستید یا کمگناه، نو هستید ولی دعای شما مستجاب میشود، خدایا تو را به حق قرآن و تو را به حق پیغمبرت و تو را به حق هرکس که در قرآن از آنها ستایش کردهای، اگر تا حالا انگیزهها و فکرها و نیتهای ما خراب بوده، این خرابیهای ما را اصلاح کن از الان تا ابد بهترین انگیزهها، بهترین فکرها، بهترین نیتها را در همه کارها به ما مرحمت بفرما. دنیای ما را تأمین کن اما نیت ما را از دنیا بالاتر قرار بده. ما را عزیز کن اما فکر ما را عزت مردمی قرار نده. این خوب است که آدم در جامعه عزیز باشد اما نیتش این نباشد که پهلوی مردم، نیتش برای خدا باشد، خدا به او عزت بدهد. انگیزهها، فکرها، نیتهای ما را اصلاح بفرما.