2- نیّت و انگیزه الهی، مایه برکت کارها
3- همت بلند و خواستههای بزرگ و فراگیر
4- نقش وقف در توسعه ظرفیتهای انسانی
5- توبه و استغفار، زمینه دریافت نعمتهای الهی
6- سنتهای حسنه و آثار ماندگار
7- دقت در شناخت سنتهای دینی
8- تلاش برای سلامت و نجات دیگران
9- نقش فعالیتهای اجتماعی در توسعه ظرفیت انسان
موضوع: راههای رشد و توسعه انسان
تاریخ پخش: 17/12/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
یک بحثی به ذهنم آمده که مردم سال به سال، به خصوص آخر سال، بانکها، شرکتها، تجار، دولت، ملت، وزارتخانهها، به هر حال یک خانه تکانی میکنند. یک انبار گردانی میکنند. محاسبه میکنند، متدینین حساب خمس و سهم امامشان را مینویسند. زیاد آوردیم، کم آوردیم، امسال چطور بود؟ نرخها، بورسها و از این حرفها.
آنچه مهم است این است که ما خودمان هم زیاد شدیم یا نه؟ بله، دلار چنین شد و چنان بود. سکه چنین بود و چنان بود. ساختمان متری چند بود، حالا متری چند شده؟ پس انداز چنان بود، چنین بود. موضوع بحث این است که چگونه خود را زیاد کنیم؟ ممکن است آدم هیکلش بزرگ شده باشد، ولی عقلش کم شده باشد. رشد انسانی، توسعه انسانی، بحث خیلی خوبی هم هست.
موضوع بحث، توسعه و رشد انسان. صادرات نفت، صادرات ارزی، صادرات غیر نفتی، بحث توسعه همه چیزی هست، جز توسعهی خودمان. چگونه خود را توسعه بدهیم؟
1- تعلیم و تعلّم، عامل رشد انسان
من تا 24 مطلب را دیشب نوشتم. اینها نمونه است. شما فکر کنید چه چیزهایی به ذهنتان میآید اضافه کنید. اصولاً یکی از راههای رشد این است که انسان حرفهای دیگر را بشنود، روی حرفهایش فکر کند و بگوید آقا این را که تو گفتی، بر وزن این، اینها را هم من اضافه کردم. «أَعْلَمِ النَّاسِ» با سوادترین مردم کسی است که «جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ» (بحارالانوار/ج1/ص197) یعنی علم دیگران را جمع کند و خودش هم یک چیزی را اضافه کند. حالا هرکس پای تلویزیون نشسته فکر کند من چه چیزی را جا انداختم. او هم با فکر خودش یک چیزهایی را اضافه کند یک بحث قشنگی میشود. شاید در حد یک کتاب شود.
2- نیّت و انگیزه الهی، مایه برکت کارها
1- نیت الهی؛ کسانی که کارهایشان را برای خدا انجام میدهند، اینها توسعه پیدا میکنند.اینها زیاد میشوند. چون به خدا وصل میشود. اگر قطره به اقیانوس وصل شد، اقیانوس میشود. دنیا میگذرد. همه چیزش، مرجعیتش، رئیس جمهوریاش، مدیر کلش، استاندارش، سفارتش، وکیلش، وزیرش، «کُلُّ شَیْءٍ هالِکإِلاَّ وَجْهَه» (قصص/88) همه چیزی میپرد، نیت خدا میماند.
الآن طلاهای شاه عباس خبری از آن نیست. حرمسرایش، کاخش، باغش، تمام آنچه شاه عباس داشت، پرید.از شاه عباس یک چیزی مانده و آن کاروانسرای شاه عباسی است. آن هم چون در راه کربلا است.
پدر ما، مادر ما، عمو، دایی، خاله، برادر، یکی از بستگان عزیز ما که از دنیا میرود، تا یک هفته، دو هفته، تا چند ماهی متأثیر هستیم و بعد هم تمام میشود. اما مثلاً بعد از هزار و چهارصد سال، هجده میلیون زیارت اربعین میروند. مثلاً این چیه؟ شما به بنده لطف دارید. بنده هم به شما ارادت دارم. اما اگر یک تیغ بردارم به لباس شما بکشم کت شما را پاره کنم، تا آخر عمر تلویزیون را خاموش میکنی و میگویی: من اصلاً به این شیخ ارادت ندارم. داشتم میرفتم یک تیغ کشید و کت مرا پاره کرد. علاقهی من و شما با پاره شدن یک کت از بین میرود. شما لباس خانم، خانم لباس شوهر را پاره کند با هم در خانه درگیر میشوند.
اما امام آمد صدها هزار جوان را از مردم گرفت. یا شهید، یا جانباز، یا اسیر. وقتی آمد پنج میلیون استقبال کردند، وقتی از دنیا رفت ده میلیون تشییع جنازه کردند. با آنکه به خاطر فرمایش امام چقدر جوانها لت و پار شدند. شهید و جانباز شدند. این چه عشقی است که مردم به دین و امام دارند که عزیزشان را دادند ولی عشقشان از امام بگویید… کم نشد. این مثلاً چیه؟ این نیت خلوص.
شاه عباس در راه کربلا ساخت. حالا نمیخواهم بگویم شاه عباس خوب آدمی است یا بد آدمی است. فعلاً این کارش، کار خوبی بوده است. امام برای خدا قیام کرد. آدم وقتی یک کار را برای خدا کرد ماندنی میشود. شما در عمرت ممکن است 25 هزار تا خنده کرده باشی. از یک چیزی خوشت آمده و خندیدی. اما یکبار دیدی یک بچه نماز میخواند به بچه گفتی بارک الله! احسنت! یک لبخند زدی برای تشویق نماز. این بچه با لبخند شما تشویق شد. این لبخند تا قیامت میماند. 25 هزار خندهی تو تمام شد. یک چیزی میگویند کیف کردی و خندیدی. پرید! اما این خنده رنگ الهی داشت.
سیزده میلیون سلام میکنیم. این رئیس است. این پولدار است. این کدخدا است. این… یکوقت هم یک کسی گمنام است و دارد این کوچهها را جارو میکند. هم شغلش، شغل درجه یکی نیست، هم خودش آدم گمنامی است. شما میرسی میگویی: خسته نباشی، سلام علیکم. این سلام برای قیامت میماند. چون هیچ رنگی نداشت جز رنگ خدا. چیزی که آدم را ابدی میکند، وصل به ابدیت است. انسان خدایی، خدایی میشود.
3- همت بلند و خواستههای بزرگ و فراگیر
2- همت بلند است. من اگر بخواهم اینها را توضیح بدهم، نمیتوانم در یک جلسه 25 مورد را بگویم. حدیث داریم ارزش انسانها به مقدار همت آنها است. همت بلند! انسان دلش بخواهد کارهای سنگین میلیاردی کند. نه میلیارد تومانی، میلیارد نفری.
حضرت ابراهیم یک دعا کرد ولی دعایش کوتاه بود. گفت: خدایا به مؤمنین رزق بده. آیهاش را بخوانم. «وَ ارْزُقْ» رزق بده. «أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ» از ثمرات به اهل مکه رزق بده. «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ» (بقره/126) «وَ ارْزُقْ… مَنْ آمَنَ» یعنی هرکس ایمان دارد به او بده بخورد. خدا فرمود: چرا همت تو کوتاه است؟ «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُه» (بقره/126) من به کافرها هم رزق میدهم. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُه» شما حق نداری سر نماز بگویی، «السلام علیَّ» باید بگویی: «السلام علینا». در نماز حق نداری بگویی: «اهدنی» باید بگویی: «اهدنا». در نماز حق نداری بگویی: «ایاک اعبد و ایاک استعین». باید بگویی: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ». وقتی میخواهی حرف بزنی انگار نمایندهی کل بشریت هستی. خوب نیست صدقه میدهی برای سلامتی خودت بدهی. همین یک ریال هم که میدهی، یک ریال اگر هست، من یک ریال را میدهم برای دفع خطر از بشریت، نه از من! همت بلند. «اللهم اغن…»
ببینید نمیدانم این را گفتم یا نه؟ از بس که حرف میزنم نمیدانم. میترسم حرفهایم تکراری باشد. بعضی از حرفها والله مستجاب نمیشود. من یک قسم میخورم که والله این دعا مستجاب نمیشود. اما به ما گفتند: دعا کن. مثل این دعا. «اللهم…» نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذا وَ فِی کُلِّ عَام» خدایا هرسال مکه بروم. یک و نیم میلیارد مسلمان میگویند: خدایا هرسال مکه برویم. اصلاً این شدنی است؟ اصلاً میشود هر سال یک و نیم میلیارد آدم مکه بروند. دو، سه میلیون مکه هستند، مردم از شلوغی خفه میشوند. این چه دعایی است؟ میگوید: میدانم مکه نمیروی، اما باید همت تو بلند باشد. همت تو بلند باشد.
3- شکر؛ تشکر از خداوند. قرآن میگوید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم» (ابراهیم/7) «لَأَزیدَنَّکُم»، «کُم» میگوید. این «کم» مهم است. شاعر این آیه را بد معنا کرده است. شاعر اینطور معنا کرده است. میگوید: شکر نعمت، نعمتت افزون کند» قرآن این را نمیگوید. نگفته: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّ نعمتکُم». گفته: «لَأَزیدَنَّکُم». خودت بزرگ میشوی. انسان با شیر خدا بزرگ است. انسان بیخدا کوچک است.
4- نقش وقف در توسعه ظرفیتهای انسانی
4- وقف، آدم اگر یک چیزی را وقف کند، به مقداری که وقفش توسعه دارد، زیاد میشود. الآن این خانه برای من است. مُردم، برای بچههایم میشود. اما اگر خانه را وقف کردم، برای بشریت میشود. از من درمیآید ما میشود. البته معنایش این نیست که حالا اگر یک کسی خانه دارد، وقف کند. اگر کسی یک خانه دارد، مقداری مال دارد باید برای بچههایش بگذارد. اینطور نباشد کسی اموالش را وقف کند، وقتی مرد یک خیابان گدا را به بیفتد. به بچهها باید رسید. منتهی خیلیها هستند که بچههایشان واقعاً نیاز ندارند. هم پدر و مادر وضعشان خوب است. هم بچهها سر و سامان دارند. هیچ نیازی به ارث پدر ندارند. یک چیزی وقف کنید. هرکسی یک رقبه وقف کند. یک چیزی وقف کند.
ما آدمهایی داریم که مثلاً روزی دو ساعت از عمرشان را وقف میکنند. میآیند میگویند: آقا، من میخواهم روزی دو ساعت کار بکنم. پول هم نمیخواهم. روزی یک ساعت عمرمان را وقف کنیم. طوری میشود؟
آقای حائری شیرازی، امام جمعه شیراز بودند. نماز جمعه دو تا خطبه دارد. یک خطبه را که خواند گفت: و اما خطبهی دوم! شما را سفارش میکنم به تقوا و دیگر حرف نمیزنم. زمان خطبهی دوم وقف آقای فلانی. یکی از آقایان پای نماز جمعهاش آمده بود. گفت: خطبهی دوم را نمیخوانم که سریع نماز جمعه تمام شود این آقا صحبت کند. گاهی آدم وقف میکند. آبرویش را وقف میکند. زمانش را وقف میکند. میگوید: به من چه؟ بابا اگر شما ده ساعت بحث کنی این دو تا قهر با هم آشتی میکنند. دو نفر قهر هستند باید بیایی و بروی تا اینها را با هم آشتی بدهی. یک سوری باید بدهی، وقتی باید بگذاری. گاهی باید متلک هم بشنوی. گاهی هم به شما ربطی ندارد. در ذوقت هم میزنند ولی به هر حال این وقف است، حالا وقف آنهایی که پول دارند، پولشان را وقف کنند، جوانیشان را وقف کنند. زبانشان را وقف کنند.
در قرآن داریم: «وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ» (کهف/46) یعنی کارهای صالحی که باقی مانده است.
5- توبه و استغفار، زمینه دریافت نعمتهای الهی
یکی از چیزهایی که انسان زیاد میشود، استغفار است. چون قرآن میگوید: در دعای کمیل دارد: «اللهم اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم» گناهان نعمتها را پایین و بالا میکند. استغفار از گناه نعمتها را سر جایش میآورد. قرآن یک آیه دارد میگوید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُم» (نوح/10) ای مردم! خلاف کردید، از پروردگارتان عذرخواهی کنید. بعد میگوید: «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنین» (نوح/12) «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنین» اگر میخواهید مالتان، بچهتان زیاد شود استغفار کنید.
شما احتمال نمیدهی که دستور خدا را زیر پا گذاشتیم، سیلی خوردیم. خوب تحریم آمریکا، تورم، چه و چه… این چیزهایی که پیش میآید، احتمال نمیدهی به خاطر این باشد که دست در کار خدا بردیم. قرآن میگوید: چرا سنت خدا را تغییر میدهید؟ سنت خدا به این است که پسر و دختر زود ازدواج کنند. گذاشتیم پسرها شدند سی و چند ساله و دخترهابیست و هفت، هشت و ده ساله شدند. ازدواج را عقب میاندازیم. وقتی هم ازدواج کردند میگویند: بچهدار نشویم که مثلاً زندگی ما راحت باشد. دنبال راحتی میگردیم، آنوقت خدا میگوید: دنبال راحتی میگردید؟ من به کارت پیچ میدهم. افرادی بودند با نه تا بچه یک صدم گرفتاریهای تو را هم نداشتند.
ببینید شما معلم هستید. حالا چون معلم هستید… بچه سر کلاس خندهاش گرفته است. نخند! وقتی گفتی نخند، این چنین میکند پخ… بدتر میخندد! خنده یک چیزی طبیعی است، خوب خندهاش گرفت بگذار بخندد. بچه میخواهد دستشویی برود. نخیر بنشین! بچهای که ادرارش را نگه دارد اصلاً دیگر درس میفهمد؟ هم کینه خودت را در دل بچه قرار دادی. هم بچه درس را نفهمید. شما دیگر معلم بچه نیستی. بچه نمیتواند درس بخواند، در فشار است. چیزهایی که طبیعی و فطری است با فطرت مخالفت نکنید. استغفار، قرآن میگوید: «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنین»
6- صله رحم، روایت داریم اگر کسی فامیلهایش را ببیند، صله رحم عمر را زیاد میکند. در فامیلها هم اول والدین، خواهر و برادر، از دایره اول که رد شدی، خاله مهمتر از دایی است. یعنی عمو و عمه داریم، دایی و خاله داریم. در این چهار گروه نقش خاله بیشتر است. امشب اینهایی که خاله هستند و پای تلویزیون هستند، کیف میکنند. آخر من که حرف میزنم، هر کلمه از حرف من به نفع هرکس باشد به بغلی میگوید: ببین… ببین چه میگوید! (خنده حضار) من خودم هم در صله رحم مقصر هستم.
6- سنتهای حسنه و آثار ماندگار
7- مسألهی دیگر سنت حسنه و ابتکار است. اینهایی که میگویم همه ریشه دارد. «مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَه» (کافی/ج5/ص9) کسی که خط نویی را باز کرد، هرکس از آن خط برود، اجرش پای آن هست. یک تونلی میزند راه را نزدیک میکند. یک سنت حسنهای به وجود میآورد. بیاییم هرکدام یک سنت حسنهای داشته باشیم. سنت حسنه! این انقلاب خیلی سنتهای فراموش شده را زنده کرد. در ایران نماز جمعه نبود. جز تک و تایی… الآن تقریباً هفتصد، هشتصد نماز جمعه است. اعتکاف نبود، صدها هزار جوان اعتکاف میکنند. حفظ قرآن نبود، پانصد نفر حافظ قرآن هم نداشتیم، حالا هزاران نفر داریم. خود دانشگاه، توسعه دانشگاه، کتابخانه، هر وزارتخانهای در حد خودش، ولی فکر نکنیم، بنده الآن در تلویزیون اقرار میکنم روز قیامت که خدا میخواهد ما را رسوا کند یک بخش آن در دنیا رسوا شویم. خودمان، خودمان را رسوا کنیم. بنده محسن قرائتی مقصر هستم. از اول انقلاب تا الآن برای شوفرهای تاکسی کاری نکردم. ما هشتاد هزار تاکسی در تهران داریم. یک برنامه اگر برای اینها میگذاشتیم، یک شامی، افطاری، گفتگویی میگذاشتیم، دائم دنبال این هستیم که چه کسی رئیس جمهور شود؟ چه کسی رئیس مجلس شود؟ چه کسی شورای شهر شود؟ کارهای سیاسی نگذاشت ما به کارهای فرهنگی برسیم. هشتاد هزار تاکسی ظهر که میشود همه رادیو دارند. رادیو را روشن کنند، شیشه را هم پایین بکشند. هشتاد هزار اذان تهران را روی هوا میبرد. مقصر من هستم که با شوفرهای تاکسی کار نکردم. دهها هزار رفتگر داریم. از اول انقلاب تا حالا کدام یک از ما مسؤولین با اینها یک افطاری خوردیم و یک گپی زدیم؟
حوزههای علمیه دهها هزار طلبه را میفرستد. این دهها هزار طلبه بسیاری از اینها زنهای خوب و خوش بیان و با سوادی دارند. خوب تو طلبه در روستا میروی، خانم تو هم یک کلاس برای خانمها بگذارد. دهها هزار طلبه کت و شلواری داریم که چون عمامه ندارد، پیش نماز نیست و منبر نمیرود. اما این طلبه کت و شلواری میتواند با یک بستنی جوانهای محله را دعوت کند و یک چیزی برای اینها بگوید.
بنده در دنیای آخوندی مقصر هستم. اصلاً یک جاهایی خوابم برده است. یک جایی چهار چشم بیدار هستیم و یک جا هم همه با هم خواب هستیم. سر حج همه بیدار هستند. سر زکات همه خواب هستند. مثلاً میخواهیم موقوفه داشته باشیم، وقف ابالفضل همه هستند. البته حقش است. ابالفضل را هرچه وقفش کنیم حقش است. اما امام جواد نباید موقوفه داشته باشد؟ نهجالبلاغه نباید موقوفه داشته باشد؟ حضرت امیر… بگوید آقا این درآمد برای احیای نهجالبلاغه، این درآمد برای این.
یک جاهایی خواب هستیم و یک جاهایی بیدار هستیم. مقبره خریدن را بیدار هستیم. دلمان میخواهد مثلاً فلان جای مقدس مقبره بخریم ولو مثلاً چند صد میلیون که قبرمان کجا باشد. اما سر جهازیه دادن به دخترها خواب هستیم. چقدر دختر در خانه هست جهازیه ندارد و خواستگار را رد میکنند. میگویند: ندارم، جهازیه از کجا بیاورم؟ او برای استخوانهای پوسیدهی مردهاش میلیاردی خرج میکند.
عید نوروز همه بیدار هستیم. خوب عید نوروز خوب است همه بیدار باشیم. عید غدیر چه؟ ببینید اسلام را با هم و لذا مزه نمیکند. علت اینکه گوشتهای نذری خوشمزهتر است چون کل گوسفند را در دیگ میکنند. این استخوان و چربی و گوشت با هم که پخت، لذا آبگوشتش خوشمزه میشود. الآن خانمها میگویند:چربی برای ما مضر است. گوشت قرمز را آبگوشت درست میکنند وقتی میخوری مثل آب جوش میماند. اصلاً چشمت را ببندی آدم نمیفهمد این سرخ است یا… یک تکه گوشت را که پختی آبگوشتش خوشمزه نمیشود.
یک کسی میگفت: قربان امام حسین بروم، پلوهای امام حسین خوشمزه است. گفتم: بله امام حسین یک برکتی دارد. اما طباخش هم فرق میکند. طباخش برای خدا میآید.
الآن ادارهها در مزایده و مناقصه و روابط عمومی و جمع بندی و ذی حسابی و برنامهریزی و نمیدانم مسؤول مالی، مسؤول اداری، سی، چهل نفر نظارت میکنند، در برای اداره میخرند، یک مشت بزنی اصلاً در با پاشنهاش کنده میشود. آنوقت مسجد جامع شوشتر نجار در ساخته، هشتصد سال است، گلوله بزنی در آن نمیرود. چون اینقدر روابط عمومی و ذی حسابی و جمع بندی نداشته است. یک چیز دیگر باید باشد و آن عشق است. آن عشق در دل نجار نیست با مناقصه و مزایده و نظارت و ذی حسابی میگویند؟ هان… با ذی حسابی کارها حل نمیشود.
سنت حسنه، هرکسی یک کار نویی کند. فکر کنیم کار نو خیلی است. من یکوقت یک نامه به مقام معظم رهبری نوشتم بیست تا واجب میلیونی فراموش شده در جمهوری اسلامی داریم. واجب میلیونی، نه مستحب. بیست تا واجب میلیونی فراموش شده. ایشان هم زیر آن نوشت: باسمه تعالی، جناب آقای قرائتی خودتان اقدام کنید! مثل اینکه به جوانها میگویند: داماد شوید، میگوید: خودت دختر داری؟ بابا به من چه؟! (خنده حضار) من که… حالا اقدام هم کردند و یک کارهایی هم شده.
مثلاً نماز ظهر عاشورا یک چیز خوبی شد. خیلی ناراحت بودم که هی میگفتند: کاروانسرای شاه عباسی، میگفتم: آخر جمهوری اسلامی نتوانست یک مسجد در جاده بسازد؟ هی میگویند: کاروانسرای شاه عباسی، آن شاه طاغوتی بود کاروانسرا ساخت، آنوقت جمهوری اسلامی یک مسجد به درد بخور نساختیم. «الْحَمْدُ لِلَّه» بالاخره هفتصد مسجد ساخته شد. خیلی کارها شده است. هرکسی فکر کند یک کار نویی انجام بدهد. کار نو زمین مانده است. بعضی از کارهای نو هم احمقانه است.
یک کسی تحقیق میکند ما 22 تا آیه داریم که نه تا «قاف» دارد. یازده آیه داریم که هشت تا «قاف» دارد. پانزده آیه داریم که سه تا «قاف» دارد. رفته قاف را شمرده است. اصلاً بعضیها خل هستند! مثلاً به جای قرآن و تدبر و فکر و از قرآن نکته بگیرند، یاد بگیرند، میرود قاف میشمارد. یا مثلاً میگوید: آیت الکرسی را با یک نفس میخوانم. خوب بسیار غلط کردی که با یک نفس خواندی. (خنده حضار) چه کسی گفت که شما آیت الکرسی را با یک نفس بخوانی؟ ما خودمان در ایران یک لاتهایی را داریم که با یک نفس سه کیلو آبغوره سر میکشد. خوب این کمال است!!!
7- دقت در شناخت سنتهای دینی
کار ابتکاری چند شرط داشته باشد. ارزان باشد. یکبار یک نفر آمد گفت: آقا یک طرحی دارم برای اقامه نماز، شما چون اقامه نماز هستی، این خیلی طرح ابتکاری است. گفتیم: خوب بگو ببینیم. گفت: مثلاً در فلان پارک که خیلی پارک بزرگی است، بیاییم صد تا مجسمه با سنگ مرمر درست کنیم که همه دارند قنوت میخوانند. یک خرده عقبتر صد مجسمه که همه دارند رکوع میکنند. گفتم: خوب حالا این بازار مجسمه سازها راه میافتد. چه کسی تا حالا در تاریخ به خاطر مجسمهی رکوع، رکوع کرده است؟ چه کسی در تاریخ به خاطر مجسمهی سجده، سجده کرده است؟ تو خُل هستی!!!
بعضی از مؤمنین ما مشکل فکری دارند. قرآن یک آیه دارد میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» تو مؤمنی، این رقمی باش، این رقمی باش. در آخر میگوید: «إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آلعمران/118) اگر عاقل هستی. به «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» میگوید: اگر عاقل هستی. پیداست ممکن است آدم دین هم داشته باشد، همینطور یک…
ما نفهمیدیم مثلاً ختم انعام کجای دنیا است؟ فرق بین سورهی انعام با سورهی اعراف چیه؟ یک مرتبه ختم انعام در بورس است، باقی سورهها اصلاً ختم ندارد. هرچه هم فکر میکنیم این کجای دنیا است؟ اصلاً حدیثش کجاست؟ ما نفهمیدیم «أَمَّنْ یُجیب» (نمل/62) کجای دنیاست؟ «أَمَّنْ یُجیب» آیه قرآن است. مگر با باقی آیههای قرآن فرق میکند. البته تناسب دارد که «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَر» من خیلی در روایات وارسی کردم. از اسلام شناسها پرسیدم. تبرک است. خواندن «أَمَّنْ یُجیبُ» بد نیست. اما یک مرتبه روی یک چیزی حساس میشویم. حساسیتها باید مکتبی باشد. سنت باید مکتبی باشد. مورد نیاز باشد. وگرنه میشود آدم بگوید: من یک مصلی میسازم در خاورمیانه مثل آن نیست. مهندسان جمع شوند یک مصلای ابتکاری بسازند که در خاورمیانه مشابه ندارد. خیلی خوب، حالا چه کسی در این مصلی نماز میخواند؟ یعنی سنتهایی که به درد بخورد. واجب باشد. مورد نیاز باشد.
8- مسألهی دیگر تعلیم و تربیت است که کار شما معلمین است. یک خانم معلم یکی است، وقتی پیر شد چند هزار تا بچه را تربیت کرده میشود چند هزار، اصلاً قرنها میشود. چون شاگردش هم کس دیگری را تربیت میکند. او هم دیگری، او هم دیگری. معلمی را با هیچ شغلی عوض نکنیم. معلمی از مهندسی بهتر است. چون مهندس سالن میسازد، برج میسازد، اما برج، برج نمیسازد. اما معلم آدم میسازد. آدم، آدم میسازد. کار مهندس اگر خیلی خوب بسازد، این ساختمان دو سه قرن ساختمان است. اما معلم که آدم تربیت کرد، آدم تا روز قیامت آدم است. از چیزهایی که آدم را زیاد میکند، تعلیم و تربیت است.
9- دعا؛ خدایا ذریهی طیبه بده. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی» (بقره/124)، «وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرینَ» (شعرا/84) در قرآن آیات و روایاتی داریم که میگوید: دعا کنید که در تاریخ محو نشوید. در تاریخ محو نشوید. این هم مهم است. گاهی وقتها یک کار سادهای اثر میگذارد روی…
8- تلاش برای سلامت و نجات دیگران
10- نجات دیگران، قرآن یک آیه دارد میگوید: «فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا» (مائده/32) یک نفر را نجات بدهی انگار مردم کرهی زمین را نجات دادی. یک نفر را زنده کنی انگار… پزشک، آمپول زن، پرستار، بنده مریض میشوم میافتم. اینها میآیند با تخصصی که دارند مرا از مرگ نجات میدهند. تا آخر عمر هرچه حدیث بخوانم ثوابش را آقای پزشک و پرستار هم میبرند. «فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا»
11- فعالیتهای اجتماعی، که نمونهاش نماز جماعت است. یکی به یکی اقتدا کند میشود 50 رکعت. یعنی یک نفر نماز بخواند یک رکعتش یک رکعت است. یک نفر به او اقتدا کند میشود 150 تا. یکی، 150 تا میشود. دو تا، همینطور به ده تا که رسید دیگر کسی حسابش را ندارد. جز خدا کسی حسابش را ندارد. به جماعت اهمیت بدهیم.
یکی از دوستان میگفت: امام سر نماز بود، چنین نماز میخواند. «اللَّهُ أَکْبَر»! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، مَلِکِ یَوْمِ الدِّین، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» دو سه بار چنین شد. میگفت: دویدیم رفتیم گفتیم: آقا سر نماز چنین میکند. گفت: امام میخواهد، یکی بیاید اقتدا کند. نگذارید فرادی بخواند.
حاج حسن آقا نوهی امام میگفت: تازه به تکلیف رسیده بودم، روزه بودم. امام فرمود: هوا گرم است. تو تازه به تکلیف رسیدی و روزه هستی، اول افطار کن و بعد نماز بخوان. گفتم: آقا میخواهم با شما به جماعت بخوانم. گفت: باشد. امام نماز مغربش را خواند. گفت: من مینشینم دعا میکنم، برو افطار کن و بیا. بین دو نماز مغرب و عشاء. میگفت: من رفتم افطار کنم یادم رفت که من به امام قول دادم. یک ساعت، یک ساعت و نیم با کم و زیادش نشستم. دیدم اِ… من به امام گفتم برمیگردم. لابد امام نمازش را خوانده، خوابیده. یا رفته مطالعه کند. رفتم دیدم امام نشسته. گفتم: آقا خیلی وقت است.گفت: بله من نشستم. گفتم: مثلاً برای یک نفر یک ساعت و نیم نشستی؟ گفت: آخر یک نفر به یک نفر اقتدا کند، یک رکعت صد و پنجاه برابر میشود. چقدر غصه خواهند خورد اینهایی که کنار مسجد هستند و مسجد نمیروند. چقدر غصه خواهند خورد! چقدر غصه خواهند خورد آنهایی که نماز جمعه نمیروند. البته به شرطی که اینقدر نماز جمعهها را طول ندهیم.
12- راضی بودن به کار دیگران. شریکت در اجر است. شما که نمیتوانید همه کارها را بکنید. شما که نمیتوانی در تلویزیون بیایی. فعلاً قرائتی در تلویزیون آمده است. ولی من حدیث که میخوانم شما بگو: «الْحَمْدُ لِلَّه»! همین که به کار من راضی باشی، خدا ثواب مرا به شما میدهد. هرکس کار خیر میکند حسودی نکنید، بگویید: «الْحَمْدُ لِلَّه»! ما به جای اینکه «الْحَمْدُ لِلَّه» بگوییم نیش میزنیم، برو بابا مقاله را که خودش ننوشته. از روی کتابها نوشته. یعنی یک چیزی میگوییم، راضی بودن به کار دیگران.
13- دلالی، گاهی میتوانیم دلالی کنیم. در ازدواج، در آشتی دادن، «الدَّالُّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِه» (کافی/ج4/ص27) کسی که دلالی کند انگار خودش آن کار را انجام داده است.
14- نوشتن، کار را مفید میکند. ما خیلی دانشمندانی داریم که خیلی باسواد هستند، اما چون یادداشتهایشان را ننوشتند، نکات را ننوشتند، از ذهنشان پریده است. آدم هم داریم نیم کیلو سواد دارد ولی همه را نوشته و از نیم کیلو استفاده میلیونی به مردم میرساند. آدمهایی داریم دو تن سواد دارند اما چون چیزی را ثبت نکرده، میپرد. نوشتن باعث زیاد شدن میشود.
اشاره میکنند وقت تمام شد ولی حرف من تمام نشد. خلاصه صحبت توسعهی نفت و دلار و اینها را میکنید، یک خرده ببین خودت هم بزرگ شدی یا نه؟ خودمان بزرگ شدیم یا نه؟ ممکن است آدمی پولش زیاد باشد، سوادش هم زیاد باشد، فامیلش هم زیاد باشد، نوهها و بچههایش و باغ و خانهاش زیاد باشد، اما خودش رشدی نکرده باشد. یعنی از درون پوسیده، ولی از بیرون رشد کرده است.
خدایا انواع رشدها، برکتها، توسعههای معنوی را در ما زیاد بفرما. ما را از توسعههای مادی هم باز ندار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- براساس روایات، باسواد ترین مردم چه کسی است؟
1) علوم دیگران را بیاموزد
2) علوم دیگران را به علم خود بیفزاید
3) به جهل و نادانی خود اقرار کند
2- براساس آیه 126 سوره بقره، رزق الهی به چه کسانی داده میشود؟
1) مؤمنان
2) کافران
3) مؤمنان و کافران
3- براساس قرآن، شکر نعمت چه نتیجهای دارد؟
1) افزون شدن نعمت
2) بزرگ شدن انسان
3) دور شدن مصیبت
4- چه کارهایی، وجود انسان را ماندگار میسازد؟
1) وقف
2) سنت های نیکو
3) هردو مورد
5- آیه 32 سوره مائده، چه کاری را با حیات بخشیدن به همه مردم برابر میداند؟
1) نجات جان یک انسان
2) به ازدواج درآوردن یک جوان
3) انفاق و صدقه به محرومان