1- سخن امام کاظم(علیهالسلام) درباره شناخت خدا
2- شناخت خلقت خدا و خواستههای خدا
3- تسریع در ازدواج، بیمه دین و روان جوانان
4- ثبت همه اعمال انسان در دنیا
5- اعضای بدن و اجزای هستی، گواهان قیامت
6- فقر واقعی در هنگام محاسبه اعمال
7- استمداد پیروان از پیشوایان در قیامت
8- لعن به شیطان و استمداد از فرشتگان
موضوع: دادگاه قیامت
تاریخ پخش: 30/09/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندهها زمانی بحث را میبینند که شب تولد امام کاظم(ع) است، امام هفتم. امام هفتم حقی که به گردن ما ایرانیها دارد، این است که تقریباً اکثر امامزادههای ایران بچههای امام کاظم هستند. که بزرگترشان امام رضا هست و حضرت معصومه، شاهچراغ، و غیر معروفهایشان هم اکثر یا بسیاری از امامزادهها بچههای امام کاظم هستند، حالا این امامزادهها در این روستاها چه میکنند، اینها در اثر فشار بنی عباس فرار میکردند. حبیب بن مظاهر وقتی نتوانست بیاید کربلا، شبها راه میرفت خودش را از کوفه به کربلا رساند. طوری بود که او را میگرفتند. این امامزادهها در مکه و مدینه و به هر روستایی پناهنده میشدند. پناهندگان بودند.
زمان شاه علمای ما تبعید بودند، مثلاً آیت الله مدنی شهید محراب (رض) نورآباد ممسنی نزدیک کازرون تبعید بود. آیت الله مشکینی چند جا تبعید بود، ماهان کرمان تبعید بود. آیت الله فاضل لنکرانی همینطور. یعنی خیلی از علما یک جاهایی تبعید بودند.
امام کاظم یک حدیثی دارد، این حدیث خیلی قشنگ است. به نظرم سالهای قبل هم من این حدیث را گفته باشم. ولی چون خیلی حدیث جالب و جامعی است من برای شما مینویسم. امام کاظم فرمود: «وَجَدْتُ» یافتم، «عِلْمَ النَّاسِ» علم مردم را در چهار چیز یافتم.
1- سخن امام کاظم(علیهالسلام) درباره شناخت خدا
1- «أَنْ تَعْرِفَ رَبَّک» (بحارالانوار/ج1/ص212) اول علم اینکه خدا را بشناسی. 2- «أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِک» بدانی خدا در تو چه کرده است. 3- «أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْک» خدا از تو چه میخواهد. 4- «أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک» چه چیز تو را از خط خدا خارج میکند. «یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک» چه جملهی قشنگی.
خدا را بشناسیم. «مَا صَنَعَ بِک»، «صَنَعَ» همان صنعت است. صنعت خدا در وجود تو. خدا با پی چشم درست کرد. با پی میبینیم. با گوش، زبان حرف میزنی و با استخوان میشنوی. خدا در تو چه کرد؟ ساختمان سلولها، ارتباطی که بین دستگاههای بدن با هم دارند. خدا در بدن تو چه قدرت نمایی کرده است. «مَا أَرَادَ مِنْک» خدا برای چه تو را خلق کرد؟ خدا از تو چه میخواهد؟ «مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک» چه چیز تو را از خط خدا خارج میکند. این چیزهایی است که در کتابهای دانشگاه دنیا نیست. یعنی کشورهای مادی این چیزها را میخوانند، اما خدا را نه. و لذا خیلی از دانشمندان ایمان به خدا ندارند، برای اینکه دانشمند هستند، میدانی چرا؟ چون این نخواسته بفهمد. ببینید یک جگر فروش یک عمری جگر به سیخ میکشد و میفروشد. اما اگر بپرسی مویرگ چیه و رگ مو چیه، شاید نتواند جواب بدهد. چون او نخواسته مویرگ را بشناسد. ولی یک معلم یک جگر میآورد سر کلاس پاره میکند، به بچهها میگوید: مویرگ این است.
یک مثال دیگر. شما از مغازه آینه فروش رد میشوی، به آینه نگاه میکنی یقهات را صاف میکنی. ولی خود آینه فروش از صبح تا شب نگاه در آینه میکند و یقهاش را هم صاف نمیکند. چون او نمیخواهد صاف کند، او میخواهد آینهاش را بفروشد. یک خانم دستمال برمیدارد آینه پاک میکند. میگوییم: خانم چه ساعتی است؟ تا میگوییم چه ساعتی است یکبار دیگر نگاه میکند. قبلاً هم داشت نگاه میکرد، ولی میخواست ساعت را پاک کند، نمیخواست ببیند چه ساعتی است. الآن که میگویی چه ساعتی است، با یک نگاه بگویید… دیگری نگاه میکنی. اگر با یک نگاه دیگری، «برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتری است…»
خیلی از نردبان فروشها خودشان بالا نمیروند. چون نمیخواهد بالا برود میخواهد بفروشد. ولی یک بنا یک نردبان میخرد، هی میرود بالا هی پایین میآید. ممکن است انسان نردبان ساز باشد، اما نردبان بالا رو نباشد. جگر فروش باشد، اما مویرگ را نشناسد. صبح تا شام در آینه نگاه کند، یقهاش را صاف نکند. ممکن است دانشمند هم باشد، اما خدا را نشناسد. نیتها… به یک کسی گفتند: بیا برویم روضه. گفت: من شام خوردم. این اصلاً پیداست که اصلاً روضه را برای شام میرود.
2- شناخت خلقت خدا و خواستههای خدا
دانشمندان ما خیلیها، نمیخواهند از این خدا را بشناسند. میخواهند خود این را بشناسند. میگویند: نه، بدانی که «مَا صَنَعَ بِک» ببینی که خدا چه صنعتی… نباید بگوییم باران بارید. خوب کمونیستها هم میگویند: باران بارید. باید بگوییم: خدا باران را باراند. باران را باراند. نباید بگوییم باران بارید. آنچه که در کتابهای ما مینویسند باران بارید، خوب کمونیست هم باشد میگوید: باران بارید. ما میگوییم: «انزلنا» ما باران را فرستادیم. «ارسلنا» ما باد را فرستادیم. «انزلنا، ارسلنا» ما باد را فرستادیم. ما باران را فرستادیم. و لذا کتابهای ما هم خیلیهایش رنگ خدا ندارد. حالا اخیراً هم یک تحولاتی در آن پیدا شده است. خدا را بشناسی، هنرنمایی خدا را ببینیم. خدا از تو چه میخواهد. خدا از ما چه خواسته است؟ خدا از ما خواسته که بخوریم؟ خوردن، برای چه؟ جان داشته باشیم کار کنیم. کار کن، یک لقمه دربیاور بخور. بخور، جان داشته باش کار کن. کار کن، نان داشته باش بخور. بخور، خوردن برای کار، کار برای خوردن. یعنی خدا از ما این را خواسته؟ و لذا جوان میگوید: امروز روز خوشی بود. میگوییم: چه بود؟ میگوید: صبح کله پاچه خوردیم. ظهر هم فلان غذا را خوردیم، شب هم جای دیگر هستیم. یعنی هر روزی به شکمش برسد میگوید: روز خوش. یک پسر دیگر میگوید: امروز روز نحسی است. میگوییم: چیه؟ میگوید: سه تا امتحان دارم. یعنی اگر درس بخواند میگوید: نحس، اگر چیزی بخورد میگوید: خوب پیداست نفهمید خدا از این چه اراده کرده است؟ بدانیم خدا ما را برای چه ساخته است؟ برای خوردن. اگر برای خوردن بود که کاش گاو بودیم. خوب گاو بیشتر میخورد، راحتتر میخورد، پوست کندن و سرخ کندن و ظرف شویی هم ندارد. اگر برای شهوت بود، کاش خروس بودیم. مرغ و خروس روزی چند بار با هم جفت میشوند، نه اتاق خالی میخواهد، نه کرایه، نه رهن، نه اجاره، نه دفتر، نه ترس و لرز، نه حراست، نه حفاظت، نه کلانتری، نه گشت ثارالله، نه گشت حزب الله، هیچی (خنده حضار) اگر برای شهوت بود کاش مردها خروس بودند. زنها مرغ! اگر برای شهوت بودیم کاش مرغ و خروس بود. اگر برای شکم بود کاش گاو بودیم. ما برای این نیستیم. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) ما آمدیم هدف چیه؟ «أَرَادَ مِنْک» چه اراده کرده است؟ «أَرَادَ مِنْک» بندهی خدا باشیم. «لِیَعْبُدُونِ»
برای تکامل، «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) کدام کار شما بهتر است. برای آباد کردن زمین. «اسْتَعْمَرَکُمْ» (هود/61) بزن تا زمین را آباد کنی. برای کمک و به دیگران. «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّه» (نسا/75)، «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ» (فجر/18) چرا به فقرا نمیرسی. چرا کمک به مستضعفین نمیکنی؟ ما آفریده شدیم که بنده خدا باشیم. رشد کنیم. زمین را آباد کنیم. به دیگران خدمت کنیم. این زندگی که زندگی حیوانی است. کار کن برای خوردن، بخور برای کار کردن. بدانیم خدا چه از ما اراده کرده است؟
چه چیزی ما را بیدین میکند؟ چه چیزی انسان را بیدین میکند؟ فاصله از اسلام شناس، با یک شبهه خیلی از افراد بیدین میشوند. با یک شبهه.
3- تسریع در ازدواج، بیمه دین و روان جوانان
دو سوم دین مربوط به ازدواج است. دین نسل نو، سنهای عادی اگر ازدواج کنند نصف دینش حفظ شده ولی حدیث داریم اگر کسی زود داماد شود، زود عروس شود، پسر هجده ساله داماد شود، دختر چهارده ساله عروس شود. اصلاً چهارده ساله از نظر اسلام دیر است. دختر باید ده، دوازده سالگی ازدواج کند. بیخود هم نگویید برای زمان عربها بوده است. نخیر برای زمان حال هم هست. این بچه هست هنوز، ما بچه هستیم که این را بچه میدانیم. بچهها بچه نیستند. بچهها میفهمند. منتها شما میگویی: بچه! او چون پدرش نشسته رویش نمیشود بگوید: نخیر من بچه نیستم.
یک بچهی کوچولو بود شش سالش بود. با قرآن آشنا بود. به او گفتیم: کی داماد میشوی؟ من خودم از او پرسیدم. پنج، شش ساله بود. یک نفر کنارش نشسته بود گفت: بابا این پنج، شش سالش است، بچه است. فوری این آیه را خواند: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ» (انبیاء/79) یعنی ما به سلیمان فهماندیم. یعنی من بچه هستم ولی میفهمم. بچههای حالا خوب میفهمند.
نان ندارد بخورد، خیلی خوب سر سفرهی پدرش میخورد. شما سه تا بچه نداری، حالا عروس هم در خانه میآید میشود چهار تا. گیر ندهیم به ازدواج. آنچه بچهها را از دین خارج میکند، دوری از اسلام شناس، یک شبههای در کله ایشان میاندازند، ایشان هم دستش به اسلام شناس نیست. این تیغ فرو میرود. یک تیغ که در پا میرود نمیتوانی راه بروی. یک تیغ هم که در مخ میرود دیگر آدم نمیتواند خوش بین شود. اشکال دارد. چون اشکال دارد در مغزش تیغ رفته است، با اسلام شناس هم رابطه ندارد.
بچهها را خواسته باشیم بیمه شوند باید با مسجد رفیق شوند. پیش نماز مسجد هم باید پر مطالعه باشد. یعنی مردم هروقت میآیند مسجد، یک چیز نویی از پیش نماز یاد بگیرند. بگویند: اوه، دیگر ما این را نمیدانستیم. ارتباط مسجد آدم را بیمه میکند. پدران ما که اینقدر کلاس ایدئولوژی و جهان بینی نداشتند. اصلاً در روستاهای ما اصلاً خیلی روستاها، یکوقتی، حالا نگاه نکنید، الحمدلله در ایران بیسوادی حذف شد. یک زمانی نود درصد روستاهای ما بیسواد بودند. یک زمانی صد در صد بیسواد بودند. فقط اینها در این امامزادهها جمع میشدند با همین توسل به اهل بیت اتصال به اولیای خدا آدم را حفظ میکند. ازدواج سریع آدم را حفظ میکند. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) من یک لباس سفید بپوشم خودم روی زمین سیاه نمینشینم. اصلاً عمامه سرم باشد در خیابان نمیدوم. آدم اگر بچه مسجد شد دیگر…
دادستان بندر عباس یا دادستان شیراز، و دادستان تهران و دادستان مشهد، به من گفتند: اکثر مجرمین ما آدمهایی هستند که نماز نمیخوانند. کی دختر و پسر را میشود دزدید، وقتی دستش در دست پدرش نیست. اگر دستش در دست پدرش باشد نمیشود او را دزدید. سعی میکنند دستش را از دست پدرش جدا کنند، بعد آنوقت میشود. اتصال به مسجد و دین و اولیای خدا و ازدواج.
تولد امام کاظم را تبریک میگوییم. برویم سراغ بحثی که داشتیم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
دادگاه قیامت، موضوع بحث ما این است: دادگاه قیامت. در قیامت دادگاهش عین دادگاههای دنیا است. در دادگاه دنیا چه میبینیم. هرچه هست در قیامت هم هست.
1- دادگاه قیامت… در دادگاه قیامت چه میگذرد؟ اول: مدارک و تشکیل پرونده. دوم: تکمیل پرونده، چطور؟سوم: گواهان چه افرادی شاهد هستند. شاهدان بیایند شهادت بدهند. چهارم: مجرم، متهم، مجرم به جرم خود آگاه شود. تفهیم شود. مجرم پرونده را بخواند. اقرار کند. اینها چیزهایی است که هست. در قیامت همه اینها هست.
4- ثبت همه اعمال انسان در دنیا
اما مدارک و تشکیل پرونده، قرآن میفرماید که: «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» (زخرف/80) فرشتگانی را برای شما قرار دادیم، ریز کارهای شما را مینویسد. «وَ رُسُلُنا» یعنی فرستادههای ما، «لَدَیْهِمْ» نزد مردم، «یَکْتُبُونَ» مینویسند. یعنی هر حرفی که «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» (ق/18) لبی که تکان میدهی، این تمام کلماتت ثبت میشود. ریزها را هم مینویسند. «وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ» (قمر/53) عربیهایی که میخوانم قرآن است، صغیر و کبیر، یعنی کوچک و بزرگ ثبت میشود. پرونده تشکیل شد. تکمیل میشود. اول تشکیل پرونده بعد تکمیل.
«نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12) یعنی هم خلاف را مینویسند، هم آثار این را مینویسند. چون گاهی وقتها خلاف چیز جزئی است. ولی آثار زیاد دارد. مثلاً شما چراغ را خاموش میکنی. چراغ خاموش کردن یک کار جزئی بود. کلید را میزنی خاموش میشود. اما بعد در این خاموشی کفشها گم میشود. آدمها از پله میافتند، شیرینیها و چاییها ریخته میشود. بچهها میترسند جیغ میزنند. بشقابها میشکند. اینها را هم باید جز پرونده آورد. نگویی: آقا ما یک لحظه چراغ را خاموش کردیم. بله یک لحظه چراغ را خاموش کردی، اما میدانی آثارش چیست؟ شما یک سوزن را در توپ فوتبال میزنی، کل بازی لغو میشود. حالا بابا، ما یک سوزن یک گوشه زدیم. خوب بله یک سوزن را یک گوشه زدی. ولی بازی به هم خورد. تکمیل پرونده.
5- اعضای بدن و اجزای هستی، گواهان قیامت
گواهان چه کسانی هستند. قرآن میفرماید: «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهید» (ق/21) آیهی قرآن است. یعنی هر انسانی یک فرشته او را به جلو هل میدهد و یک فرشته هم شاهد است. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ» (بقره/143) حدیث داریم امام صادق فرمود: گواه هر امتی امام آن امت است. امام هر امتی گواه آن امت است. خود زمین گواهی میدهد. «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا» (زلزله/1) تا میگوید: « یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزله/4) یعنی زمین حرف میزند. مگر زمین میتواند حرف بزند. به همان دلیل که امروز سیدی شما حرف میزند. شما نوار میگذاری، نوار حرف میزند. شما باور داشتی تلفن همراه پیدا شود چنین کنی با آن طرف دنیا حرف بزنی؟ با کانادا با آن طرف دنیا میشود حرف زد. این پیشرفتها باور ما را زیاد کرده است.
میگفتند: امام زمان وقتی ظهور میکند، خدایا ظهورش را تعجیل بفرما. (الهی آمین) در مکه که حرف میزند، همه مردم کرهی زمین صدایش را میشنوند. میگفتند: چطور میشود؟ قبلاً که تلویزیون و ماهواره و اینها نبود، میگفتند: یعنی چه؟ یعنی کسی در مکه حرف میزند ما اینجا… این پیشرفتهای علمی این قصهها را حل کرده است. خود خدا «و الشاهد لما خفی عنهم» در دعای کمیل داریم. روز قیامت شهادت میدهند. دست شهادت میدهد. پوست دست دارد حرف میزند که من دستم را در سر یک مظلوم زدم. با این دست سرقت کردم، با این دست ظلم کردم. این دست شهادت میدهد. قرآن بخوانم . میگوید: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (فصلت/21) انسان به دستش میگوید: چرا شهادت دادی؟ خفه شو. چرا علیه من شهادت میدهی؟ میگوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْء» (فصلت/21) اینهایی که میخوانم قرآن است. یعنی خدا من را… چطور در دنیا این تکه گوشت، در دنیا همین گوشت در دهانت زبانت حرف میزند. آن خدایی که ما را با این گوشت به سخن آورد، با این گوشت هم میتواند نطق را به وجود آورد. برای خدا که فرق نمیکند. شاهدها…
بعدش چیه؟ مجرم به جرم خودش آگاه میشود. «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» (ق/22) قرآن میگوید: انسان چنان چشمهایش باز میشود، آهن میشود. و اقرار میکند. میگوید: «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/106) حق با شماست. ما شقاوتمان، «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» شقاوت غلبه کرد. یعنی من قبول دارم. حالا ما را به دنیا برگردان، عمل صالح انجام میدهیم. میگوید: نه دیگر برگشتنی نیست.
پرونده را به خود متهم میدهند. میگویند: این پروندهی خودت، بخوان. « اقْرَأْ کِتابَک» (اسراء/14) نامه عملت را بخوان. «کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (اسراء/14) خودت بگو با تو چه کنیم؟ در سال چند ساعت پای تلویزیون نشستی و روزنامه خواندی و چند ساعت کتابهای دیگر را خواندی؟ چقدر عمرت خرج ورزش شد، چقدر عمرت خرج کارهای دیگر شد؟ چقدر پول خرج پایت کردی، چقدر پول خرج کفشت کردی؟ کفشهایت چند میارزد؟ چقدر پول دادی کفش خریدی؟ چقدر دادی کتاب خریدی؟ آیا پول کفش که برای پایت بود بیشتر شد یا پول مُخت؟ پول سیگار بیشتر شد یا پولی که به فقرا کمک کردی؟ چقدر پول دود کردی، و حال آنکه افرادی از زندگیشان دود بالا میرفت و کمکشان نکردی؟ انسان اقرار میکند. «شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» (انعام/130) قرآن میگوید: انسان میگوید من خودم شاهد خودم هستم. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِم» (ملک/11) قرآن میگوید: اینها به گناهشان اعتراف میکنند. تقاضای جبران میکنند. میگویند: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (سجده/12) برگردان از دنیا عمل صالح انجام میدهیم. میگویند: نه، برگردانند دروغ میگویم. در دنیا هم چند بار نذر کرد همین که خرش از پل گذشت به نذرش عمل نکرد. اینها دروغ میگویند. هروقت گیر میکنند میگویند: یا الله، «فَلَمَّا نَجَّاهُم» (عنکبوت/65) جفتک میزنند. در دنیا بارها خودش هم میداند که دروغ میگوید. یادت رفت بیپول بودی، گفتی: خدایا اگر به من پول بدهی، من خمس میدهم. دیدی صد میلیون به تو دادیم، بیست میلیون را ندادی؟ بارها در دنیا گفتی عمل نکردی. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» (انعام/28) حکم صد در صد القاء میشود، صدور حکم، «فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدیدِ» (ق/26) یعنی در جهنم پرتش کن. یعنی تمام آنچه در دنیا در پرونده هست، تشکیل پرونده، تکمیل پرونده، حضور شاهدان، اقرار، اعتراف، خواندن پرونده، همهی اینهایی که در دنیا هست، به نحو دقیقش در قیامت هست.
6- فقر واقعی در هنگام محاسبه اعمال
انسان آنجا میبیند هیچی ندارد. شروع میکند به گدایی. از همه افراد استمداد میکند. استمداد میکند، از خوبها. استمداد میکند از بدها. استمداد میکند از شیطان، استمداد میکند از ملائکه، استمداد میکند از خداوند. همه هم در قرآن است. از خوبها استمداد میکند. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» (حدید/13) ای خوبها، یک نگاهی به ما کنید ما از نور شما اقتباس کنیم. کمکی به ما کنید. «أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّه» (اعراف/50) یک خرده نعمتهایی که خدا در بهشت به شما داده، به ما هم پرتاب کنید. کمک ما کنید. میگویند: خوب ببینید این نعمتها برای شما حرام است. یادت هست در دنیا تو شراب میخوردی، من آب میخوردم. در دنیا شما یک چیزهای حرام میخوردی، ما نخوردیم. حالا جبران آن غذاهای حرام که خوردی، اینجا باید محروم شوی.
میگوید: «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ» (حدید/14) ما در دنیا با هم در یک منطقه نبودیم؟ هر دو منطقه هجده بودیم. هردو منطقه دوازده بودیم. هردو فلان استان بودیم، فلان روستا و شهر و کارخانه و مزرعه و مدرسه و دانشگاه بودیم. میگوید: چرا با هم بودیم. اما خط فکریمان… من حرف که میزدم به غیبت که میرسیدم، خودم را نگه میداشتم. میگفتم: حالا بگذار چیزی نگوییم. ولی شما راحت دهانت را باز میکردی، هرچه میخواستی میگفتی.
من سال اولی که وضعم خوب شد مکه رفتم. تو سالها واجب الحج بودی و مِن و مِن کردی. من دختر و پسرم را در اولین مرحله که احساس کردم باید اینها را عروس کنم، داماد کنم تو هی من و من کردی، گفتی: حالا این باشد لیسانس بگیرد. حالا باشد بناییام تمام شود.حالا باشد مدرکش را بگیرد. «تَرَبَّصْتُم» (حدید/14) این عربیهایی که میخوانم قرآن است. «تَرَبَّصْتُم» یعنی مِن و مِن کردی. در مکه رفتنت، در کمک به فقرایت، در ازدواج به بچههایت، در نمازت. نمازت را بخوان. دم غروب خواندی. دم تیغ آفتاب خواندی. مِن و مِن کردی. «تَرَبَّصْتُم»، با یعنی مِن و مِن کردی، جدی نبودی. هرچه به خوبها میگویند: کمک، میگویند: نمیتوانیم. نعمتهای بهشتی، ممنوع! چرا؟ خوب در دنیا ما هم ممنوع بودیم. از یک سری غذاها نخوردیم. با هم بودیم، میگوید: با هم بودیم اما خط فکریمان دو تا بود.
7- استمداد پیروان از پیشوایان در قیامت
استمداد از بدها میکند. اعلی حضرت ما گفتیم: جاوید شاه، جاوید شاه! ما عقب تو آمدیم، به تو رأی دادیم. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعا» (غافر/47) ما تبع شما، تابع شما بودیم. ما بله قربان گوی شما بودیم. حالا به این روزگار سیاه رسیدیم. حالا با تو آدم بدبخت شدم. میگویند: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبرَُواْ إِنَّا کلٌُّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَینَْ الْعِبَاد» (غافر/48) ما خودمان هم در جهنم هستیم. تو آمدی از من کمک بگیری، من خودم هم میسوزم. میگوید: خدایا عذاب اینها را دو برابر کن. خدا میگوید: عذاب اینها دو برابر است، شما هم دو برابر. عذاب آنها دو برابر است چون هم کج رفتند و هم یک عدهای را کج بردند. عذاب اینها دو برابر است، چون اینها هم کج رفتند و هم با پیرویشان کج روها را تقویت کردند. گرفتید؟ نه! نگرفتید. یکبار دیگر… آخر آدمی که میگیرد چنین میکند. آدمی که نمیگیرد چنین نگاه میکند. (خنده حضار) این را نگرفتید. یکبار دیگر.
مجرمین از بدها کمک میخواهند. بدها میگویند: خودمان هم میسوزیم. خدا میگوید: خدایا عذاب این دانه درشتها را دو برابر کن. خدا میگوید: هم دانه درشتها دو برابر است، «لِکُلٍّ ضِعْف» (اعراف/38) هم دانه درشتها دو برابر است، هم دانه ریزها دو برابر. علامه طباطبایی در تفسیر میگوید: دانه درشتها دو برابر هستند، چون هم دانه درشت هستند، هم کج رفتند، هم دانه ریزها را عقب خودشان بردند. دانه ریزها چرا دیگر دو برابر هستند؟ علامه میگوید: دانه ریزها هم دو برابر هستند. چون دانه ریزها هم کج رفتند، هم با پیرویشان کج روها را تقویت کردند. «لِکُلٍّ ضِعْف» هردو، دو برابر. کج رفتی و کج بردی، به او هم میگویند: کج رفتی و کج رو را تشویق کردی. و لذا نمیشود برای هرکسی کف زد. نمیشود برای هرکسی سوت کشید. نمیشود در صورت هرکسی خندید.
امام زین العابدین میگوید: خدایا اگر به ظالمی لبخند زدم، من را ببخش. نمیشود به ظالم لبخند زد. امام فرمود: تو شترهایت را به هارون الرشید اجاره دادی، گفتی بله برای مکه. گفت: حاضر هستی هارون الرشید زنده باشد، از مکه برگردد کرایهی شترهایت را بدهد؟ گفت: بله. گفت: همین مقداری که راضی هستی هارون زنده بماند، همین مقدار گناه است. تو نباید راضی باشی یک دقیقه هارون الرشید زنده باشد. ولی تو میخواهی این زنده بماند برگردی کرایهات را بگیری.
آقا خانهات را به این دادی، در خانهات خلافکاری میکند. عوضش کرایهاش خوب است. کرایهاش خوب است! خیلی خوب، برای پول یک آدم فاسدی را در خانهات آوردی و بچههایت را هم فاسد کردی. خانهی شما شد مرکز نشر فساد، چه خبر است؟ برای اینکه کرایهاش خوب است. حاضر نیستی اگر یک آدم متدین با تقوا بود، صد تومان کمتر بگیری، به یک آدم دیندار بدهی. پول خوب بدهد، من چه کار به نمازش دارم. خواست بخواند، نخواست نخواند. کرایهی ما را بدهد. چوب میخوریم. یک سری که چوب میخوریم به خاطر این تفکرات غلط است. خلاصه به بدها میگویند: کمک، میگویند: خودمان هم میسوزیم. خدایا دو برابر، خدا میگوید: خفه شوید، شما هم دو برابر.
8- لعن به شیطان و استمداد از فرشتگان
سراغ شیطان میروند، میگویند: ای خدا لعنتت کند. میگوید: چرا به من لعنت کردی؟ میگوید: تو مرا گول زدی. میگوید: «فَلا تَلُومُونی» (ابراهیم/22) عربیها قرآن است. «فَلا تَلُومُونی» مرا ملامت نکنید. «لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» خودت را ملامت کن. میگوید: آخر تو شیطان بودی. میگوید: من شیطان بودم. من که تو را هل ندادم. «دَعَوْتُکُمْ» کیش کیش کردم. «فَاسْتَجَبْتُمْ» (ابراهیم/22) آمدی، نباید بیایی. من به خیلیها کیش کیش کردم، تو آمدی، یک عده هم نیامدند. کیش کیشت کردم، مجبورت که نکردم. هیچی…
میروند نزد فرشته، به مسؤول ملائکه که مسؤول جهنم است میگویند: یا مالک! اسم مسؤول جهنم مالک است. یا مالک، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «ادْعُ لَنا رَبَّک» (بقره/68) از پروردگارت بخواه، «یُخَفَّف» پناه بر خدا، نمیگوید: جهنم تعطیل شود. میگوید: «یُخَفَّف» لا اقل تخفیف بده. نمیگوید: برای همیشه، «یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» (غافر/49)، «یُخَفَّف یَوْماً» یعنی یک روز یک خرده کمش کنید. میگوید: چند سال عمر کردی؟ میگوید: 67 سال. 75 سال، 94 سال، 38 سال، میگوید: در این سالها یک لحظه نشستی فکر کنی؟ میگوید: حالا هیچی فایده ندارد.
آخر خط نزد خود خدا میآیند. میگویند: «رَبَّنا» اینها قرآن است. «أَخْرِجْنا مِنْها» ما را از این جهم خارج کن. «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/107) برمان گردان به دنیا، اگر این سفر بد کردیم، «فَإِنَّا ظالِمُونَ» ما ظالم هستیم. « قَالَ اخْسَُواْ فِیهَا وَ لَا تُکلَِّمُونِ» (مؤمنون/108) اِخسَ یعنی چه؟ چِخ، به حیوان میگویند: چخ! اِخسَ، خفه شوید. حرف نزنید. یادتان هست یک کسی حجاب داشت مسخرهاش کردید. یک کسی نماز خواند مسخرهاش کردید. در عروسی رفت نماز بخواند، حالا شیخ نشو، بنشین حالا امشب عروسی است. گفتیم بابا این لباس، این مقدس بازیها را ول کن. برویم مکه، پولم را به این عربها بدهم. هرجای دین را گفتند، متلک گفتید. کسانی که متلک بگویند، راه خدا، قانون خدا، بندگان خدا را، روز قیامت میگوید: اِخسَ، یعنی چخ! این دادگاه قیامت است.
خدایا ما را جزء غافلین قرار نده. خدایا ما را از آنها که روز قیامت استمداد کنند قرار نده. قبل از مرگ ما را ببخش.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در سخن امام کاظم (علیه السلام)، شناخت چه کاری مقدم شمرده شده است؟
1) شناخت نعمتهای خدا
2) شناخت خواستههای خدا
3) شناخت عوامل خروج از دین
2- بر اساس آیات سوره زلزال، چه چیزی در قیامت گواهی میدهد؟
1) زمین
2) آسمان
3) زمین و آسمان
3- آیه 14 سوره اسراء به چه امری اشاره دارد؟
1) حسابرسی فرشتگان
2) حسابرسی وجدان
3) گواهی دادن اعضاء
4- مهمترین خواسته دوزخیان در قیامت چیست؟
1) مرگ و نیستی
2) ورود به بهشت
3) بازگشت به دنیا
5- بر اساس آیه 38 سوره اعراف، عذاب چه کسانی دو برابر است؟
1) پیشوایان گمراهی
2) پیروان گمراهی
3) هر دو مورد