جایگاه قرآن در زندگی مسلمانان

1- کنترل نسل و جمعیت از نگاه قرآن   
2- وظیفه مسلمانان در برابر متجاوزان
3- شکایت رسول خدا از مسلمانان درباره قرآن
4- توجه به روخوانی و تلاو ت قرآن در ماه رمضان
5- تبلیغ دین از فرصت ماه رمضان
6- اصول قابل استخراج از قرآن برای مردم جهان   
7- قرآن و روایات در کنار یکدیگر

موضوع: جایگاه قرآن در زندگی مسلمانان
تاریخ پخش: 18/03/95

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ماه رمضان آن هم در خانه‌ی امام رضا(علیه‌السلام)، جلسه‌ی اول را می‌خواهیم مقداری راجع به قرآن صحبت کنیم. عرض کنم که به ما گفتند:‌ هر وقت گیج شدید به قرآن مراجعه کنید. حدیث داریم «اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ» (وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۶۹) اگر فتنه‌ها مثل شب تاریک به شما روی آورد و گیج شدید که چه کنید، «فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ» به قرآن مراجعه کنید.
1- کنترل نسل و جمعیت از نگاه قرآن   
چند سال پیش راجع به تنظیم خانواده و کنترل نسل، اولاد کمتر زندگی بهتر،‌ بارها و بارها پیش من آمدند که تو در درسهایی از قرآن، شب‌های جمعه بگو: اولاد کمتر! گفتم: خوب قرآن ضد این را می‌گوید. قرآن می‌گوید: کم بودید، آمار شما را زیاد کردیم. آیه‌اش هم این است: «کنتُمْ قَلِیلاً فَکَثرَکمْ» (اعراف/86) قاری: «کنتُمْ قَلِیلاً فَکَثرَکمْ وَ انظرُوا کَیْف کانَ عَقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ» قلیل را بلد هستید. یعنی کم بودید. «کَثرَکمْ» یعنی جمعیت شما را زیاد کردیم. خدا منت می‌گذارد. یادتان نرود. شما مسلمان‌ها کم بودید، آمارتان زیاد شد. یعنی هر چه آمار مسلمان‌ها زیاد شود، ‌منت خدا است. افتخار ما است. این برای قرآن! در روایات هم، در بعضی دعاها داریم که اولیای خدا ناله می‌کنند، می‌گویند: خدایا! پیغمبر ما که از دنیا رفته است. امام زمان ما هم که غایب است. یکی از ناله‌ها این است. «اللّهُمَّ إنّا نَشْکو إلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُک عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا، وَکثْرَهَ عَدُوِّنا، وَقِلَّهَ عَدَدِنا» (دعای افتتاح) پیغمبر ما از دنیا رفت، امام زمان ما هم غایب است. «وَقِلَّهَ عَدَدِنا» عدد ما هم کم است. یعنی عدد کم ناله دارد، عدد زیاد افتخار دارد. هر چه آمدند و رفتند، من زیر بار نرفتم.
گاهی یک شبهه‌هایی پیش می‌آید. ازدواج چرا مشکل شده است؟ سن ازدواج بالا رفته است، هر چه سن هم بالاتر می‌رود، مشکل‌تر می‌شود. مثل سیمانی که هر چه می‌گذرد خشک می‌شود، و کاشی به آن نمی‌چسبد. حدیث داریم که هر وقت گیر کردید به سراغ قرآن بروید.
فتنه‌ی فکری است، فتنه‌ی سیاسی است، قرآن بر ما حجت را تمام کرده است، گفته است: پیغمبر، امام معصوم، فقیه جامع الشرایط! خلاص! ما آن مقداری که به کتاب مخلوق می‌رسیم، خیلی بیش از آن مقداری است که به کتاب خالق می‌رسیم. یک آیه در قرآن داریم. قاری: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (فرقان/30) این آیه‌ای که خواند، کلماتش را می‌فهمید. «وَقَالَ» یعنی گفت. «یَا رَبِّ» هم یعنی یا رب. «قَوْمِی» یعنی قوم من. «الْقُرْآنَ» را هم بلد هستید. فقط دو کلمه‌اش را من برایتان معنا کنم. «اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» یکی «اتَّخَذُوا» و دیگری «مَهْجُورًا» را معنا کنیم. ترجمه‌ی آیه این است که روز قیامت پیغمبر شکایت می‌کند که مردم قرآن را مهجور کردند.
2- وظیفه مسلمانان در برابر متجاوزان
قرآن می‌گوید: اگر در بین مسلمان‌ها اگر یک گروه مسلمان یاغی شدند، تمام کشورهای اسلامی علیه یاغی هجوم کنند. یعنی الان که سعودی به یمن حمله کرده است، تمام کشورهای اسلامی باید علیه سعودی قیام کنند. این متن قرآن است. من آیه را بخوانم. «فَإِنْ بَغَتْ» یعنی تجاوز کرد «إِحْدَاهُمَا» قاری: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» یعنی اگر تجاوز کرد. یک کشوری بر کشور دیگری، «فَقَاتِلُوا» همه بلند شوید. همه‌ی کشورهای اسلامی به پا خیزند. با چه کسی؟‌ «فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی» به متجاوز حمله کنند. «حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ» تا او تمرد و گردن‌کلفتی‌اش تمام شود و سر جایش بنشیند.
زمان جنگ جمعی از رؤسای جمهور کشورهای اسلامی خدمت امام آمدند که این جنگ را شما تمام کنید. امام چه فرمود: جواب امام همین است. شما مگر رئیس کشورهای اسلامی نیستید؟ مگر رئیس جمهوری نیستید؟ مگر پادشاه نیستید؟ صدام به ایران تجاوز کرده است. ما که تجاوز نکرد. همه‌ی شما وظیفه شرعی‌تان این بوده است که علیه صدام بشورید. نشوریدید؟ شما رئیس جمهورها بی‌عرضه هستید. به وظیفه‌تان عمل نکردید. ما از خودمان دفاع می‌کنیم. هیچی دست از پا کوتاه‌تر دم‌شان را سر کشیدند و رفتند. همین الان دوای یمن با همین آیه حل می‌شود. هر کشوری تجاوز کرد، همه‌ی امت اسلامی به پا خیزند، قلع و قمش کنند و متجاوز را قلع و قم کنند. آیه عمل نشده است. صلواتی بفرستید.
یک زمانی در ایران یک سمینار بین المللی بود. موضوعش هم این بود که چه کنیم که زندان‌ها خلوت شود. از کشورهای دیگر هم آمده بودند و ما هم برای خلوت کردن زندان‌ها به آنجا دعوت شده بودیم. گفتم که شما به قرآن مراجعه کرده‌اید؟ خود قرآن زندان‌ها را خلوت می‌کند. نیازی به کنگره‌ی بین المللی و هواپیمای دوسره و هتل و پذیرایی و هزینه سفر ندارد. اجازه بدهید من طلبه با قرآن وارد زندان بشوم. آقایان چه شده است؟‌ یک عده زندانی‌ها می‌گویند: ما راننده بودیم، خواب آلود بودیم، به جای اینکه پایمان را روی ترمز بگذاریم روی گاز گذاشتیم. یک نفر را کشتیم، ولی عمدی نبوده است. خوب اگر کسی کسی را کشت باید زندان برود؟ قرآن می‌گوید: «وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا» قاری: «وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ مُّسَلَّمَهٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ» (نساء/92) آقا به دست من هم نگاه کن، دستم را چنین کردم یعنی همان تکه! بگذارید ببینم خودتان هم می‌فهمید. «مَن قَتَلَ» یعنی کسی که کشت، «مُؤْمِنًا» یک مسلمان را کشته است. «خَطَأً» عمدی نبوده است. خواب آلود بوده است، پایش را روی گاز گذاشته است. خوب باید او را زندان بیندازیم؟ چه کسی گفت که زندان برود؟ قرآن می‌فرماید: «وَدِیَهٌ» دیه بده! خون بها بده. دارد یک جا بدهد، ندارد قسطی بدهد. راننده‌ها بیرون بروید. داریم زندان را خلوت می‌کنیم.
دوم: شما چرا زندان هستید؟ ما عصبانی شدیم، چاقو کشیدیم. قرآن راجع به چاقوکش‌ها چه می‌گوید؟ می‌گوید: «وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا» (شوری/40) همین دو سانتی را که چاقو کشیده است، چاقو بکشید. یا ببخش، یا چاقو بکش. چاقوکش‌ها هم بیرون بروند. داریم زندان را خلوت می‌کنیم.
سوم: شما چرا زندان رفتید؟ چکم برگشته است. قرآن می‌گوید: اول قبل از آنکه نسیه بدهی، از او گروگان می‌گرفتید، محضر می‌رفتید و خانه‌اش را گرو می‌گرفتی و بعد به او پول می‌دادی.  «فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَهٌ» (بقره/283) قرآن می‌گوید: رهان رهن بگیر، رهن و قبض کن. خانه‌اش را بگیر، صد میلیون به او بده. دوم ضامن بگیر. «وَأَنَا بِهِ زَعِیمٌ» (یوسف/72) سوم اگر ندارد، قرآن می‌گوید: قاری: «فَناظِرَهٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُون‏» (نمل/35) «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَه» (بقره/280) صبر کنید تا پولدار شود. دارد یک جا، ندارد قسطی! بنابراین چک و سفته‌ای‌ها هم بیرون بروند. آقا با چند آیه‌ی قرآن بیرونشان کردم و گفتم: اصلاً نیازی به این جلسه و کنگره‌ی بین‌المللی نداشت. شما از قرآن جدا شدید و گیج شدید. عمرتان را تلف می‌کنید و پول را هم حرام می‌کنید. چاقوکش «وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا» راننده «وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُّؤْمِنَهٍ وَدِیَهٌ» چک و سفته «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَه» هیچی زندان را خلوت کردیم، گفتم اگر به قرآن مراجعه می‌کردید، نیازی به این کنگره نبود. والسلام علیکم و رحمه الله! البته آن مدیر کلی هم که من را دعوت کرده بود، او را برداشتند. که قرائتی آمد و تمام کنگره‌ی ما را هوا کرد. من تا به حال خیلی جاها سخنرانی کرده‌ام و آن مدیر کل را برداشته‌اند. چون من تابع وضع موجود نمی‌شوم. مسلمان هستم و به قرآن نگاه می‌کنم. آن مقداری را که می‌فهمم، آن مقداری را هم که نمی‌فهمم، خوب خیلی نمی‌فهمم.
چه می‌گویم؟ ما هنوز به سراغ قرآن نرفته‌ایم. آقا همسر چه کسی باشد؟ قرآن راجع به انتخاب همسر چه می‌گوید؟ مهریه چقدر باشد؟ اولاد پسر یا دختر؟ قرآن جواب دارد. زن سالاری یا مردسالاری؟ هیچ سالاری، حق سالاری، نه زن و نه مرد. چند تا اولاد؟ تعداد ندارد. شغل اولاد؟ انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی، با چه کسی رفیق شویم؟ با چه کسی قهر کنیم، با چه کسی صلح کنیم، با چه کسی جنگ کنیم؟ چه بخوریم؟ چقدر بخوریم؟ چطور بخوریم؟ ما هنوز قرآن مکتبمان نشده است.
3- شکایت رسول خدا از مسلمانان درباره قرآن
«وَقَالَ الرَّسُولُ» روز قیامت پیغمبر می‌گوید: خدایا این مردم قرآن را مهجور کردند. من این آیه را یک مقداری باز کنم. چون اول ماه رمضان گوش می‌دهید. یک تصمیمی بگیریم. ما چند هزار جلسه‌ی عزاداری داریم؟ مثلاً تهران حدود شش هزار جلسه عزاداری و هیأت امام حسین(علیه‌السلام) است. استان یزد دو هزار و هفتصد تا هست. هر استانی خودش می‌داند. به تعداد جلسات عزاداری باید جلسات قرآن و تفسیر هم باشد. چون پیغمبر فرمود بین قرآن و اهل بیت نباید جدایی بیفتد. اگر امام حسین(علیه‌السلام) هزار تا عزادار، هزار دسته هیأت در این منطقه دارد، باید هزار تا جلسه‌ی قرآن هم باشد. الان اینطور نیست. الان هشتصد جلسه‌ی عزاداری یک جلسه‌ی تفسیر هم نیست. حالا از این بدتر، قرآن شب قدر هم سهم ندارد. شب قدر برای خودش است. نانوا که برای خانه‌ی خودش باید نان داشته باشد. وای به حال جایی که نانوا برای خانواده‌ی خودش هم نان گیرش نمی‌آید. این چه نانوایی است؟ قرآن شب قدر نازل شده است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»  قرآن شب قدر نازل شده است. آن وقت شب قدر سهم قرآن چقدر است؟ دعای الغوث! یک ساعت و نیم، دو ساعت! مداحی نیم ساعت! سخنرانی نیم ساعت! قرآن سر گرفتن نیم ساعت! ببخشید سهم قرآن چقدر است؟ قرآن شب قدر هم که شب نزولش هست، سهمی ندارد. شما به اوقاف مراجعه کنید. چقدر موقوفات برای قرآن است، چقدر موقوفات برای غیر قرآن است؟
پیغمبر می‌گوید: خدایا! قوم من قرآن را رها کردند. آقا به چه کسی رأی بدهیم. آیاتی داریم ملاک عزل و نصب در قرآن! چه کسی را عزلش کنیم؟ در قرآن ملاک دارد. برای همین لب ما چقدر آیه داریم. لبت را که می‌خواهی تکان بدهی، برای لب تکان دادن قرآن چند آیه دارد. «قَوْلًا سَدِیداً» (نساء/9) حرف منطقی بزن. «قَوْلًا لَیِّناً» (طه/44) حرف نرم بزن، خشن نگو. «قَوْلًا بَلِیغاً» (نساء/63) حرفت رسا باشد. «قَوْلًا کَرِیماً» (اسراء/23) با کرامت باشد. «سَدِیداً، کَرِیماً، بَلِیغاً» اصلاً برای هر عضوی آیه داریم. چطور فکر کنیم؟ با چه کسی مشورت کنیم؟ برخوردمان با همسر چگونه باشد؟ چطور بچه تربیت کنیم؟ قرآن باید بیاید و مکتب ما بشود. این سبک زندگی که مقام معظم رهبری یکی دو سال فرمود، سبک زندگی یعنی تمام آیات قرآن. سبک زندگی یعنی عمل به قرآن. عمل به قرآن سبک زندگی اسلامی است. عمل به روایات سبک زندگی اسلامی است.
آن وقت کی شکایت می‌کند؟ بزرگ‌ترین دادگاه، قیامت! عالی قاضی، خدا! چه کسی شاکی است؟ محبوب‌ترین فرد هستی، پیغمبر! «وَقَالَ الرَّسُولُ پیغمبر یک آدم عادی نیست که بگوییم عصبانی شده است و شکایت می‌کند، رسول «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» است. پیغمبر ما به قدری بزرگوار است که روز فتح مکه، مردم مکه دورش جمع شدند، گفتند: می‌خواهی با ما چه کنی؟ فرمود: یوسف با برادرانش چه کرد؟ یوسف در یک لحظه همه‌ی برادرانش را بخشید، من در یک لحظه همه‌ی مردم مکه را می‌بخشم. تمام این‌ها که خاکستر بر سرم ریختند، شکمبه‌ی شتر به من پرتاب کردند، حرف‌های زشت گفتند: شاعری، ساحری، کاهنی، مجنونی، «رَجُلٌ بِهِ جِنَّه» (مؤمنون/25) «یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» (نحل/103) یک کسی به تو یاد می‌دهد. پشت پرده یک تیمی هستند که به تو کمک می‌کنند. «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون‏» (فرقان/4) همه رقم کار کردند. ریختند در خانه که پیغمبر را بکشند و حضرت علی(علیه‌السلام) جای او خوابید. پیغمبر فرمود: سیزده سال من را شکنجه دادید، در یک لحظه کل شهر را می‌بخشم. پیغمبر «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» است. آن وقت آن «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» گله از بنده می‌کند و می‌گوید: این شیخ روی منبر سهم قرآن را نداد. شعر گفت، تاریخ گفت، تحلیل سیاسی کرد، روضه خواند، همه چیز گفت، خواب گفت، از قرآن کم گفت. یک نهضتی باید در ایران بشود. وقتش هم ماه رمضان است. لااقل این روخوانی قرآن را درست کنیم، پوست قرآن را بخوانیم، مغزش پیش کش ما.
یک کسی یک مرغی به نوکرش داد، گفت: اگر با مغز گردو فسنجان درست کنی، خوشمزه بود، آزادت می‌کنم. به عشق آزادی فسنجان درست کرد. مغز گردوهایش را خورد و مرغ را نخورد. گفت: یک بار دیگر در قابلمه بگذار، با لپه درست کن، خوشمزه بود، آزادت می‌کنم. باز فرداشب لپه‌هایش را خورد مرغ را نخورد. گفت: یک بار دیگر مرغ را در قابلمه بگذرا، با اسفناج و آلو خوشمزه بود، آزادت می‌کنم. گفت: آقا ببخشید، من را نمی‌خواهد آزاد کنید، این مرغ را آزاد کن. هر شب در قابلمه می‌رود و بیرون می‌آید.
4-توجه به روخوانی و تلاو ت قرآن در ماه رمضان
حالا ما آن کلمات بزرگ را هیچی، این روخوانی قرآن را بلد باشیم. بابا سی و چند سال از انقلاب گذشته است. تحصیلکرده‌های ما دیگر زشت است نتوانند قرآن بخوانند. تمام شبکه‌ها تقریباً، حالا که تقریباً می‌گویم با کم و زیادش. ترتیل دارند، مشهد دارد، حضرت عبدالعظیم دارد، قم دارد، شیراز دارد. هر شبکه‌ای یک زمانی را برای ترتیل گذاشته است. ساعتتان را تنظیم کنید، هر کس به هر ساعتی می‌خورد.
* یک بار یک کسی به من گفت: آقای قرائتی! این دین است که شما آخوندها برای ما آورده‌اید؟ مفاتیح را باز می‌کند. ببین! مفاتیح نوشته است، دعای ساعت اول روز. دعای ساعت دوم روز. دعای ساعت سوم. چهارم. پنجم. این چه دینی است؟ یعنی دائم بنشین و دعا بخوانید. این دین است؟ مردم کره‌ی ماه رفتند، مردم تکنولوژی و پیشرفت‌هایشان کجا رفته است، شما می‌گویی دعای ساعت اول. گفتم: آخر تو بد می‌فهمی. این که می‌گوید: دعای ساعت اول، دوم، سوم، چهارم… نه اینکه صبح تا شب بنشین و دعا بخوان، یعنی هر وقت وقت کردی، دعایش هست. مثل اینکه نوشته است، تهران – مشهد، ساعت شش. تهران – مشهد، ساعت هفت. این معنایش این نیست که برو تهران بیا مشهد. یعنی هر ساعتی خواستی بروی ماشین هست. اگر گفتند: داروخانه شبانه‌روزی، معنایش این نیست که شبانه‌روز دارو بخر. یعنی هر وقت دارو خواستی این داروخانه باز است. شما الان هر ساعتی بخواهید با قرآن آشنا شوید، این صدا و سیما است،  ماه رمضان هم هست. ماشین‌هایی هم که هوا گرفته است، در سرازیری هل می‌دهند روشن می‌شود. الان قرآن هوا گرفته است. یعنی ما هوا گرفته‌ایم. هوا گرفته‌ایم، قفل شده‌ایم. ماه رمضان، چراغتان را روشن کنید. عارتان هم نشود. ما گیر تکبر هستیم. من بارها این را گفته‌ام. سالی سیصد چهارصد میلیارد تومان در نهضت سوادآموزی آتش می‌گیرد. من هم رئیسشم هستم. قدیم بودم هنوز هم یک کاره‌ای هستم. چرا آتش می‌گیرد؟ برای اینکه در همه‌ی خانه‌ها باسواد هست. دختر باسواد، داماد باسواد، این مادرشوهر عارش می‌شود پهلوی عروس درس بخواند. من!!! پهلوی عروس؟ حرفش را نزن. چون عارش می‌شود پیش دخترش، پیش دامادش، پیش عروسش، شاگردی کند، آن وقت ما سالی سیصد میلیارد تومان باید آتش بزنیم، یک معلم از بیرون بگیریم، برود این خانم را درس بدهد. اگر این تکبر را کنار می‌گذاشت و درس می‌خواند، با این سیصد میلیارد می‌دانید چقدر مشکل حل می‌شد؟ هر یک میلیارد هزار میلیون است. ما خیلی وقت‌ها پول اخلاق می‌دهیم. اشکال دارد یک پدر پیش پسرش قرآن بخواند؟ یک مادر پیش دخترش قرآن بخواند؟ هر کس در خانه بلد است بشود معلم، هر کس بلد نیست بشود شاگرد! کمک هم کنیم. این قرآن را مطرح کنیم. پیغمبر روز قیامت این «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» از ما شکایت نکند. تلاوت قرآن، بعد ترجمه‌ی قرآن، بعد تفسیر قرآن، بعضی نمی‌توانند بخوانند، بعضی می‌توانند بخوانند، نمی‌خوانند. بعضی می‌خوانند، غلط می‌خوانند. بعضی تدبر نمی‌کنند. بعضی عمل نمی‌کنند. بعضی قرآن محور زندگی‌شان نیست. بعضی به دیگران ابلاغ نمی‌کنند.
5- تبلیغ دین از فرصت ماه رمضان

یک جمله هم بگویم برای محققینی که تحقیق می‌کنند ولی مسافرت نمی‌روند. استاد دانشگاه است، حجت الاسلام است، محقق است، پژوهش می‌کند. دو تا خاطره بگویم و حرف‌هایم را جمع کنم.
* آیت الله العظمای بروجردی، رئیس و مدرس همه‌ی مراجع بود. حتی امام هم پای درس ایشان می‌رفت. آیت الله صافی، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله تبریزی، آیت الله مکارم، همین شبیری، تمام آیت الله‌ها و تمام مراجع درس آقای بروجردی می‌رفتند. یعنی تقریباً استاد همه‌ی مراجع بود. ایشان سالی یک سخنرانی بیش‌تر نمی‌کرد. این را آیت الله امامی کاشانی می‌گفت. می‌گفت: آن روزی که آقای بروجردی بنا بود در سال یک سخنرانی کند، من آنروز چه مشکلی شد و به درس آقا نرسیدم. از آیت الله مشکینی پرسیدم امروز آیت الله بروجردی، چه گفت؟ چون رئیس مراجع سالی یک بار حرف می‌زند. دیگر معلوم می‌شود که حرف‌هایش خیلی پر مایه است. گفت: امروز آقای بروجردی گفت: تمام آیات و ورایاتی که برای علم ارزش قایل است، علمی است که به مردم گفته شود. علمی که بخوانی، مقاله بنویسی، پژوهش کنی و در طاقچه و کتابچه بگذاری، آن روایات ارزش علم شامل این علم نمی‌شود. حرف بزرگی است. چقدر ما کتاب نوشته‌ایم که خواننده ندارد؟ این یک خاطره! خاطره‌ای هم از آیت الله سبحانی دارم. ایشان می‌گفت: وارد منزل امام شدم، بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام تنهایی در خانه و زیر کرسی نشسته بود. ما هم وارد شدیم و فرمود: زیر کرسی بنشینید. نشستیم و گفتم: گاهی محرم و صفر و ماه رمضان پیش می‌آید و ما مجبور هستیم برای تبلیغ برویم. وقتی تبلیغ می‌رویم از تحقیق می‌مانیم. امام خمینی فرمود: تحقیق را می‌خواهی چه کنی؟ آن تحقیقی ارزش دارد که روی منبر بروی و برای مردم بگویی. این فضلا و پژوهشکده‌هایی که راه نمی‌افتند، این‌ها باید خودشان را برای قیامت آماده کنند. به چه دلیل شما اینقدر سواد داری و تکان نخورده‌ای؟ هر کس می‌تواند باید هجرت کند. این درس‌های رسمی ما خیلی بار ندارد. گاهی یک برخوردهای تک به تک، اثر دارد. من یک چیزی برایتان بگویم.
امام حسین(علیه‌السلام) روز عاشورا سه سخنرانی در کربلا کرد. از صبح تا ظهر ده سخنرانی کوتاه شد. سه تا برای خود امام حسین(علیه‌السلام) بود. سه تا سخنرانی که امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا کرد، کسی توبه نکرد و از یزیدی‌ها این طرف نمی‌آمدند، جز حر! سه سخنرانی یک تولید داشت آن هم حر!‌ اما در راه که می‌آمد، زهیر را دید، یک پیامی برایش فرستاد. چند لحظه خصوصی با زهیر صحبت کرد، زهیر که جزء آن خط بود در خط امام حسین(علیه‌السلام) آمد. جزء هفتاد و دو تن شد. یعنی گاهی یک ملاقات خصوصی یک زهیر درست می‌کند، سه تا سخنرانی رسمی… امام دو بار خصوصی با من صحبت کرده است. یادم هست که چه گفته است. اما تمام سخنرانی‌های عمومی امام درحسینیه جماران که میلیونی پخش شد، یادم رفته است. گفتگوی خصوصی خیلی اثر دارد. معلم خصوصی، این پسر عمو استاد بشود و باقی پسرعموها شاگرد بشوند. یک کاری هم او بلد است، او استاد این‌ها بشود. طوری نیست. یک نهضت قرآنی باید راه بیفتد. منتظر دولت و نهادهای فرهنگی هم نباشید. دولت یک سال دارد، یک سال ندارد، یک سال می‌دهد، یک سال نمی‌دهد، یک سال در مملکت مسایلی پیش می‌آید. کمبود است، خشکسالی است، زلزله است، حوادثی پیش می‌آید. خودتان روی پای خودتان بایستید. قرآن که دیگر لازم نیست که بیاید و بگوید که یاد بگیرید. خودمان از درون… ببینید چاه باید خودش آب داشته باشد، اگر در چاه با سطل آب بریزید آب دار نمی‌شود. یک نهضتی باید باشد. مادر و دختر و پسر و عروس و داماد، همه قرآنی بشویم. بعد اگر من زنده باشم یا مرده باشم، مزه‌ی قرآن را بچشید، دیگر چیز دیگری مطالعه نخواهید کرد. من در این… از پانزده روز پیش تا الان دارم یک دور قرآن را نگاه می‌کنم، به قصد اصولی که در قرآن هست. یک اصولی در قرآن است. سوره‌ی بقره دارد تمام می‌شود حدود 400 اصل تازه پیدا کرده‌ام. تازه من آیت الله و فقیه و فیلسوف و عارف و این‌ها نیستم. یک طلبه معمولی هستم. الله اکبر که چقدر نکته دارد. منتها ما نیامده‌ایم از قرآن اصول را بیرون بکشیم. یک نمونه‌اش را برای شما بگویم.
6-تبلیغ دین از فرصت ماه رمضان
نیم ساعت شد؟ پنج دقیقه‌ی دیگر؟ من در این پنج دقیقه یک چیزی برای شما بگویم که اصول از قرآن بیرون بیاید. مثلاً یک خاطره‌ی تاریخی است. حضرت ابراهیم به عمومی بت پرستش گفته است که عموجان چرا بت می‌پرستی؟ آیه‌اش را هم بخوانم. «إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ» (انبیاء/52) «قالَ» ابراهیم گفت. «لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ» ابراهیم به عمو و دار دسته‌اش گفت. «ما هذِهِ التَّماثِیلُ» تمثال یعنی مجسمه! ابراهیم به عموی بت‌پرستش گفت: چرا بت می‌پرستید؟‌ این قصه‌ی تاریخی است. به درد امروز ژاپن می‌خورد؟ کانادا، آمریکا، شرق، غرب، هند، چین، پاکستان، ایران، هر کجا؟ چند هزار سال پیش ابراهیم به عمویش گفته است: چرا بت می‌پرستی؟ خوب که چه؟‌ ولی در همین آیه پنج اصل وجود دارد. ، پنج قانون، پنج جمله در آن است که می‌شود به زبان‌های دنیا ترجمه کرد. قانون اول: در اصلاح و ارشاد امر به معروف و نهی از منکر سن شرط نیست. چون «قالَ لِأَبِیهِ» ابراهیم به عمویش گفت. نگو من بچه هستم و او بزرگ است. من دانشجو هستم و او استاد است. من طلبه هستم و او آیت الله العظمی است. خلاف دیدی تذکر بده، کاری هم به سنت نداشته باش. «قالَ لِأَبِیهِ» در اصلاح و ارشاد سن شرط نیست. اصل دوم: در اصلاح و ارشاد آمار هم شرط نیست. «قالَ» تنهایی، یکی بود «لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ» بت‌پرست‌ها خیلی بودند. نگو ما هفت نفر هستیم و آن‌ها هشتصد نفر هستند. من یک نفر هستم و آن‌ها چهل نفر هستند. در اصلاح و ارشاد سن شرط نیست. قانون است. در اصلاح و ارشاد عدد شرط نیست. قانون و اصل است. قانون سوم: در اصلاح و ارشاد از خودی‌ها شروع کنید. اول به عمویت بگو. خدا به پیغمبر می‌گوید: اول به خانمت بگو، «قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ» بعد می‌گوید: «وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِین‏» به خانمت بگو بعد به دخترت بگو بعد… «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِین‏» (شعراء/215) اول به عمویت بگو چرا بت پرست هستی؟ این هم اصل سوم. اصل چهارم: این‌ها دیگر قانون است. این‌ها را می‌شود به تمام زبان‌های دنیا ترجمه کرد. در خیابان کانادا را بیافتید و بگویید: در اصلاح و ارشاد سن شرط نیست. در اصلاح و ارشاد عدد شرط نیست. در اصلاح و ارشاد از خودی‌ها شروع کنید. در اصلاح و ارشاد اولویت را در نظر بگیرید. یک خانم هم حجابش بد است، هم نمازش بد است. حجاب و نماز هر دو واجب است، ولی نماز واجب‌تر است. اول نمازش را درست کن، بعد حجابش را. در منکرات قرآن می‌گوید: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان/13) بالاترین ظلم شرک است. این که آدم بت‌پرست است. «ما هذِهِ التَّماثِیلُ» عموجان! چرا بت می‌پرستی؟ این سنگ است. ببینید قصه تاریخی است. چند هزار سال پیش در تاریخ  ابراهیمی به عمویش گفته: چرا بت می‌پرستی؟ من چه خاکی بر سرم کنم؟‌ از این تاریخ باید اصول استخراج کنیم. من گیج می‌شوم که چقدر قرآن نکته دارد. کلاه سرمان رفت که سراغ چیزهای دیگر رفتیم.
7- قرآن و روایات در کنار یکدیگر
وقتی هم که قرآن می‌گویم، مرادم قرآن و نهج البلاغه است، قرآن و روایات است، من هر وقت قرآن می‌گویم، یعنی اهل بیت هم هست. ببینید اگر نیروی انتظامی تابلو زد، عابرین محترم، از پیاده رو عبور کنید. اینجا نباید زن‌ها وسط خیابان بدوند، که عابرین گفته است. ما جزء عابرات هستیم. عابرین یعنی مردها، عابرات یعنی زن‌ها. اینجا که رئیس شهربانی می‌گوید: عابرین محترم، یعنی هم عابرین، هم عابرات! وقتی من می‌گویم قرآن، یعنی قرآن و اهل بیت. چون این‌ها از هم جدا نمی‌شوند. سوزن بی‌نخ که نمی‌دوزد. بعضی چیزها لازم و ملزوم هستند. یکی از فقها می‌گفت، دود روزه را باطل نمی‌کند. من به ایشان یک چیزی گفتم، خیلی خندید. گفتم: یک ملای دیگری هم مثل شما می‌گفت: ‌دود روزه را باطل نمی‌کند. رفت خانه‌ی مریدش دید هم قلیان می‌کشد، هم چای می‌خورد. گفت: مگر روزه نیستی؟ گفت: من مقلد شما هستم. گفت: من گفتم: دود روزه را باطل نمی‌کند. تو قلیان کشیدی، چای هم خوردی. گفت: هر مرجع عاقلی می‌فهمد، قلیان بدون چای نمی‌شود. این‌ها… سوزن بی‌نخ نمی‌شود. عابرین شامل عابرات هم می‌شود. ما یک وقت‌هایی که می‌گوییم قرآن…
به هر حال بعضی هم سراغ علوم قرآن می‌روند. ناسخ کیست، منسوخ کیست؟ بعضی لباس شنا می‌پوشند، ولی دور استخر می‌دوند. من خودم جایی شده است که سخنرانی کرده‌ام، این از اول آمده است، به من نگاه کرده است. من فکر کردم  این دارد حرف‌های من را گوش می‌دهد. بعد دیدم می‌گوید: این در تلویزیون خوشگل‌تر است. نه در تلویزیون کوچک‌تر است، زشت‌تر است، من دارم حرف می‌زنم او دارد من را کیلویی متر می‌کند. بعضی‌ها هم نگاهشان به قرآن این است که ناسخ کیست، منسوخ چیست، فصل چیست؟ تحدی چیست؟‌ زمانی که قرآن به اردو ترجمه شد… تاریخ ترجمه‌ی زبان به اردو، تاریخ ترجمه‌ی زبان به چین، این‌ها که چه؟ یعنی اگر امام در حسینیه‌ی جماران صحبت کند، شما بروید و لامپ‌ها و پنکه‌ها و پایه‌ها و قالی‌ها را بشماری…. یک کسی آمده بود و به من می گفت: مسجد الحرام هفتصد و چهل بلندگو دارد. گفتم: مگر شمردی؟ گفت: دانه دانه شمردم. گفتم: این همه راه رفتی، خوب طواف می‌کردی. حاجی خل هم داریم. ما حاجی داریم، برگشت به من گفت: من امسال هفت متر موز خوردم. گفتم:‌ مگر موزها را متر می‌کردی؟ گفت: هر وقت موز آوردند، اندازه گرفتم، یادداشت می‌کردم در دفتر خاطراتم. ببینید از ایران می‌رود و موز متر می‌کند. بعضی‌ها هم به جای اینکه ببینند قرآن چه می‌گوید… در همین مشهد من رفتم یک جایی چند سال پیش جایزه بدهم برای کارهای قرآنی، گفتیم: کار قرآنی چه بوده است؟ گفتند: آیه‌ای در قرآن داریم که یازده قاف دارد. گفتیم: هر کس آیه را پیدا کرد، جایزه دارد. این بچه‌ها از اول تابستان، تا آخر تابستان قاف‌شماری رفته‌اند. آیه به آیه قاف شمردند. واقعاً نمی‌دانم به این‌ها چه باید گفت؟ خل هستند.
قرآن چه می‌خواست از ما و چه شدیم. چشم من اینجاست، کاشی‌کاری دم پشت بام است. من ایرانی هستم، خط کوفی است. تازه چنین می‌کنم نمی‌توانم بخوانم. بابا چشم من اینجاست، جلوی چشم من کاشی‌کاری کنید. باز و گشاد بنویسید من بتوانم بخوانم. یک قرارداد ده میلیارد تومانی بستند. البته ما هم هوچی‌گری کردیم، جلویش را گرفتیم. یک قرآن ده میلیارد تومان که هر کلمه‌اش با یک چوب است. مثلاً «والعصر» با چوب عناب است. «ان الانسان لفی خسر» با چوب انار است. «الا الذین آمنوا» با چوب پسته. یعنی هر کلمه و هر جمله‌اش با یک چوبی. ده میلیارد تومان… گفتم: می‌خواهید چه کنید؟ گفت: می‌خواهیم در یونسکو [گینس] ثبت کنیم. حضرت عباسی این‌ها را باید خواباند و شلاق زد. قرآن یک آیه داریم می‌گوید بیت المال را دست آدم خل ندهید. «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُم‏» (نساء/5) قرآنی که من می‌گویم، نه این قرآنی که فعلا با آن…
پریروز رفتم حالا کاری ندارم که بگویم کجا بود. یک جای مهمی بود. برای آدم‌های مهمی هم سخنرانی کردم. یک قرآن به من دادند، من که نتوانستم بلند کنم. بعد هر دو جمله‌اش… گفتم: می‌خواهید چه کنید؟ این را چه کسی می‌خواهد بخواند؟ از طرفی هم بعضی قرآن را… شب قدر موبایل سر گرفته بود. گفتم: موبایل. می‌گفت قرآن در آن است. یعنی نمی‌فهمند. یا قاف می‌شمریم. یا موبایل سر می‌گیریم. یا کاشی‌کاری با خط میخی می‌نویسیم. ولی نمی‌گوییم که این جمله چه می‌خواهد بگوید. پیام این جمله چیست؟ امیدوارم مزه‌ی قرآن را بچشیم. منتظر سازمان‌ها و نهادها هم نباشید. خودتان از درون به عنوان یک بچه مسلمان خودتان همین ماه رمضان از این فضای قرآنی استفاده کنید.
خدایا هر چه نسبت به قرآن غفلت کرده‌ایم، غفلت گذشته‌ی ما را ببخش و توفیق جبران مرحمت بفرما

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment