امام حسین (ع)، تغییر جامعه فاسد

موضوع: امام حسین(ع)، تغییر جامعه فاسد، (محرم 61)
تاریخ: 03/07/61

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و اهل بیته»

«السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک»

1- وجود رهبر برای تغییر امت
به مناسبت ایام عاشورا، درسهایی از قرآن را با مباحثی از عاشورا تلفیق می‎نمائیم. کار امام حسین(ع) تغییر امت بود. امت فاسد زمان خود را با انقلاب و خون خود عوض کردند. یزید وقتی حکومت را در دست گرفت، جامعه چگونه بود؟ پیرمردانی که پیامبر و اسلام واقعی را دیده بودند از دنیا رفته بودند، چرا که از فوت پیامبر تا آمدن یزید پنجاه سال طول کشید و جوانانی که تازه چشم باز کرده بودند و پیامبر را که مجسمه اسلام واقعی بود، ندیده بودند، حکومت اسلامی‎ را در کارنامه و قیافه یزید می‎دیدند. اگر امام حسین این جامعه را واژگون نمی‎کرد، جوانان گمان می‎کردند که اسلام واقعی همان جامعه یزیدی است. خداوند نشانه‎های جامعه غیراسلامی ‎را در قرآن بیان فرموده است: فساد، خفقان، تقلید نابجا، محیط زدگی، تبعید مردان خدا، ارتجاع، مصرف نابجا، مواد آموزشی، تفرقه، تعصب، مردم را در جهل نگاه داشتن، نیش و تحقیر و. . .
جامعه غیر اسلامی ‎را چه کسی جز امام می‎تواند عوض کند؟ جامعه فاسد را چه کسی جز عالم باید عوض کند؟ امام زین العابدین(ع) به یکی از علما(آخوندها) نامه‎ای می‎نویسند و می‎فرمایند: تو که در جامعه به مانند سلاطین رفت و آمد می‎کنی چرا در برابر برخورد با فساد ساکت هستی؟ مگر نان و مزد سکوتت را می‎خوری؟ نامه امام نامه‎ای تند و داغ بود مبنی بر اینکه جامعه فاسد را باید عالم حق عوض کند. درست است که مردم باید جامعه را عوض نمایند، ولی مردم رهبر می‎خواهند. بعضی از جوانانی که امروز در جبهه هستند ممکن است دیروز در صف سینما و مکانهای دیگری بودند، اما رهبر انقلاب بود که آمد و آنها را عوض نمود.
در یکی از جنگها نادر شاه پیرمردی را دید که خیلی خوب می‎جنگد. از او پرسید تو که در پیری بدین خوبی جنگ می‎کنی، پس چرا در جوانی اجازه دادی که ایران از دست برود؟ پیرمرد جواب داد که من بودم ولی تو نبودی. یعنی استعداد بود و رهبر نبود که نیروها را بسیج کند.
2- خفقان و فساد در زمان یزید
1- خفقان: مردی از علاقه مندان به اسلام وارد شام شد در حالی که سوار بر شتر بود ناگهان مردی از اهالی شام گفت: که این «ابل» یعنی شتر ماده برای من است و هر چه مرد غریبه انکار کرد، مرد شامی ‎زیر بار نرفت تا جایی که کار به محکمه کشید. مرد شامی ‎از غریبی صاحب شتر سوء استفاده کرد و با آوردن چند شاهد ساختگی شتر را از چنگ صاحبش درآورد. مرد نیز برای احقاق حقش شکایت را به کاخ حاکم شهر برد ولی رئیس کاخ نیز گفت که این ابل برای مرد شامی ‎است. مرد شامی ‎که تعجب کرده بود گفت: شما که از شاهد تا قاضی و حاکم می‌گویید که این ابل برای مرد شامی‎ است، دست کم نگاه می‎کردید تا ببینید که این شتر ابل(یعنی شتر ماده) نیست، بلکه جمل(یعنی شتر نر) است. در شام خفقان به قدری بود که گفتند هر گاه ما به شتر نر، ماده گفتیم شما هم باید آن را تصدیق کنید و حق مخالفت ندارید. حال با این شرایط جز امام حسین(ع) چه کسی باید این جامعه را عوض نماید؟
2- فساد: در دعای کمیل می‎خوانیم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ»(مصباح‏ المتهجد، ص‏844) یعنی خدایا گناهانی را که باعث پرده دری می‎شود را بیامرز.
انسان پاک و مؤمن وقتی مرتکب گناه می‎شود، ناراحت است و مانند برق گرفته می‎لرزد و این نشانه ایمان است. می‎گویند اگر می‎خواهی بدانی که مؤمن هستی یا منافق ببینید که وقتی به یاد گناهانتان می‎افتید، چه حالتی دارید؟ اگر ناراحت می‎شوید، مؤمن هستید ولی اگر بی‎خیال و بی‎تفاوت بودید، معلوم می‎شود که منافق هستید. در زمان یزید فساد به حدی بود که «تَهْتِکُ الْعِصَمَ» شده بود، یعنی پرده‎ها دریده شده بود. «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»(توبه/67) به وجود آمده بود. خداوند در قرآن می‎فرماید که در بعضی از جوامع فاسد بجای «یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»(آل عمران/104) و امر کردن به خوبیها، «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ» امر به منکر می‎کردند.
3- تقلید نابجا و بدعت‌ها و محیط‌زدگی‌ در زمان یزید
3- تقلید: بسیاری از سنت‌های پیامبر عوض شده بود و بسیاری از بدعت‌ها وارد جامعه شده بود. در حدیث آمده که اگر در جامعه اسلامی ‎بدعتی پیدا شد و علماء در برابر این بدعت نایستند، لعنت خداوند بر آنها فرستاده می‎شود. بدعت یعنی چیزی که در دین نمی‎باشد را در دین وارد نمایند. مثلاً اقتصادی را که اسلامی ‎نیست یا اخلاقی را که اسلامی ‎نیست، اسلامی ‎به شمار آورند. اینکار بدعت است. پس اگر چیزی را که جزء دین نیست، در طرز تفکر و معارف اسلامی ‎آورند و بخواهند باصطلاح امروز، التقاطی شوند، نباید علماء ساکت بنشینند و اگر فریاد اعتراض نکشند، مورد لعنت الهی قرار می‎گیرند. تقلید نابجا هم یعنی تبعیت از کسی که خود او نیز نمی‎فهمد و در قرآن آیات زیادی وجود دارد که اینکار را بسیار نهی می‌کند. در این بین نکته‌ای را بگویم که حائز اهمیت است: آن تقلیدی که می‎گویند در فقه واجب است، این است که باید انسانی که مهارت ندارد به اشخاصی که مهارت و علم دارند، رجوع کرده و از آنها سؤال کند. درست مثل اینکه ما وقتی مریض می‎شویم و نمی‎دانیم چه مریضی داریم، به پزشک مراجعه می‎کنیم یا اینکه برای اصلاح سر به آرایشگاه می‎رویم و یا اینکه پیراهن را به خیاط و ساختمان را به معمار می‌سپاریم. پس همینطور سؤال دینی را از دین شناس می‎پرسیم. پس تقلید واجب رجوع به کارشناس است و تقلید حرام، تقلیدی است که کورکورانه باشد. اسم دیگر تقلید کورکورانه، مد می‎باشد، یعنی کاری به دلیلش علم نداریم و اکتفا به مد بودن آن می‌کنیم.
4- محیط زدگی: در شام بخاطر اینکه سیستم و فرهنگ زندگی، فرهنگ مسیحیت بود و بعد از اسلام این دو فرهنگ با هم تعارض داشتند، به دلیل شرایط خاص این شهر فرهنگ مسیحی در حال غلبه بود و کم کم وارد زندگی مسلمانان شده بود و اخلاق آنها را تحت تأثیر قرار داده بود.
یک ماجرایی را از قرآن در مورد محیط زدگی نقل کنم. حضرت موسی(ع) و افرادی که به دین ایشان ایمان آورده بودند از دست فرعون و سپاهیانش فرار می‎کردند تا اینکه به دریا رسیدند و دریا به اذن الهی و با عصای حضرت موسی شکافته شد و یاران حضرت موسی نجات پیدا کردند و فرعون و سپاهیانش غرق شدند. همین که یاران حضرت موسی نجات پیدا کردند به گروهی بت‎پرست در آن طرف رود یا دریا رسیدند، به حضرت موسی(ع) گفتند: برای ما مثل این بت پرستان، الهی بیاور. افرادی خداپرست بودند گفتند: «یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ»(اعراف/138)‌ ای موسی! همینطور که اینها خداهای بتی دارند، ما هم مثل اینها را می‎خواهیم. یعنی این سوی رودخانه خداپرست بودند، ولی آن سوی رودخانه بت‎پرستی را دیدند و از پیامبرشان خواستند که برایشان بتی بیاورد. این بهترین آیه قرآن درباره محیط زدگی است.
4- تبعید مردان خدا در جامعه فاسد
5- تبعید مردان خدا: ابوذر را تبعید کردند و حتی اجازه بدرقه کردن ایشان را نیز ندادند و هنگامی‎ که حضرت علی و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) به بدرقه او رفتند، حکومت وقت از آنها انتقاد کرد که با پاسخ کوبنده امیرالمؤمنین(ع) مواجه شدند و در هنگام تبعید ابوذر حضرت علی به او فرمود: ‌ای ابی ذر! تو بخاطر دینت تبعید می‎شوی و اینها نتوانستند ترا تحمل کنند که در جامعه باشی.
خداوند درباره تبعید در جامعه فاسد می‎فرماید: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ»(اعراف/82) این مردان خدا مزاحمند، پس از شهرهایتان آنها را بیرون کنید. در زمان شاه بعضی افراد روحانی‎ها را سوار ماشینشان نمی‎کردند، برای اینکه مزاحم موسیقی گوش دادنشان نشوند و حتی برخی حاضر بودند که برای گوش دادن موسیقی روحانی‎ها را در بیابان رها کنند. «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوت»(بقره/257) یعنی افرادی که کافرند، ولی و سرپرستشان طاغوت است. اما جامعه مؤمن طاغوت را نمی‎پذیرد.
5- ارتجاع و مصرف نابجا در جامعه فاسد
6- ارتجاع: خداوند در قرآن در این باره می‎فرماید: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»(بقره/51)‌ای طرفداران خداپرست موسی! چرا به عقب برگشتید و مرتجع شدید و سراغ گوساله پرستی رفتید؟ «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»(نساء/137) ایمان داشتید ولی بعد از آن کافر شدید. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ»(بقره/64) چرا عقب گرد کردید؟
7- مصرف نابجا: در این باره نیز می‌فرماید: «أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی‏ أَمْوالِنا ما نَشؤُا»(هود/87) نشانه جامعه فاسد این است که مردم آن اموال خودشان را به دلخواه خود مصرف می‎کنند. در اسلام مالکیت داریم، ولی نوع مصرف مشخص شده است و در این موارد آزادی مطلق وجود ندارد. به پیامبر خدا می‎گفتند: «أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی‏ أَمْوالِنا ما نَشؤُا»(هود/87) آیا بخاطر نماز تو، ما معبودان پدرانمان را ترک کنیم یا اینکه اموالمان را به دلخواه تصرف نکنیم؟ و حاضر نشدند مصرف دل بخواهی اموالشان را رها کنند.
6- تفرقه و مواد آموزشی مضر و در جهل نگه داشتن مردم در جامعه فاسد
8- مواد آموزشی: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»(بقره/102) چیزهایی که برایشان مضر است و سودی برایشان ندارد را می‎آموزند و. . . الان آمریکا فاسد است، شوروی فاسد است، دنیا فاسد است و به تعبیر امام خمینی(ره) علیل و مریض است، چرا؟ چون اینهمه فکر و آموزش خرج تسلیحات جنگی می‎شود که همگی برای انسان مضر است. بسیاری از چیزهایی هم که الان در مدرسه‎ها آموزش می‎دهند، متعلق به جامعه فاسد است و مضر می‎باشد.
9- تفرقه: خداوند می‌فرماید: «لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ»(مومنون/91) یعنی در مسئله اثبات توحید، اگر غیر از خداوند چند خدا بود و در آفرینش همه شریک بودند، هر خدایی سراغ مخلوقات خودش می‎رفت، مثل اینکه هر مادری سراغ بچه خودش می‎رود. اگر در جامعه‎ای گروه‌هایی تشکیل شوند که هر کدام مؤسس دردسری شوند و باعث تفرقه شوند، این کار باعث فساد جامعه می‎شود.
10- مردم را در جهل نگهداشتن: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» برای اینکه مردم را در جهل نگهدارند، می‎گویند: «به قرآن گوش نکنید.» مثلاً برای نگهداشتن مردم در جهل می‎گویند: کتابهای مطهری را نخوانید، یا گوش به بحث فلان فرد نکنید، یا می‌گویند: تحلیل‌های آقای رفسنجانی را گوش نکنید. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»(فصلت/26)
7- فلسفه قیام امام حسین اصلاح جامعه فاسد بود
ایام عاشورا است، جامعه فاسد جامعه‎ای است که رئیس آن به شتر ماده شتر نر بگوید و مردم حق حرف زدن در آن جامعه را نداشته باشند. جامعه‎ای که مردم را به منکرات دعوت می‎کند، جامعه‎ای که از خرافات تقلید می‎کند و اسم آن را مد می‎گذارد، جامعه‎ای که محیط زده است و رنگ شرق و غرب را بخود می‎گیرد، جامعه‎ای که برای باز شدن میدان برای فسادشان، مردان خدا را بیرون می‎کنند، جامعه‎ای که طاغوت را می‎پذیرند، جامعه‎ای که بسوی ارتجاع بر می‎گردند، جامعه‎ای که مصرف نابجا دارند، این موارد نشان دهنده فساد جامعه است و در زمان یزید جامعه به اوج فساد رسیده بود و حکومت بکلی از مدار اسلامیت خارج شده بود. در این هنگام حرکتی لازم بود تا به مقابله با این فساد بر خیزد.
گاهی مواردی فساد با یک اشاره، تلفن یا تلگراف، نامه، نصیحت، سخنرانی و یا راهپیمایی عوض و اصلاح می‎شود، گاهی هم تا انفجاری صورت نگیرد فساد درست نمی‎شود. در زمان حکومت یزید جامعه‎ای وجود داشت که حکومت رسول الله(ص) تبدیل به حکومت فاسد یزیدی شده بود. در فاصله پنجاه سال، از حکومت اسلامی قدم به قدم رنگ اسلام کم شد و این کمرنگی بجایی رسید که «لَا یَبْقَى. . . وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ»(کافى، ج‏8، ص‏307) چیزی از اسلام به جز اسمش باقی نمانده بود. مثل ماشینی که از هر طرف با چیزی تصادف کند به طوری که «لا یبقی من الماشین لا قیافه» یعنی وقتی در کنار جاده به آن نگاه کنیم می‎گوئیم که این یک زمانی ماشین بوده است. در چنین جامعه فاسدی تنها حرکت امام حسین(ع) بود که می‎توانست عقل‌های خفته و چشم‌های خواب و دل‌های سنگ و چشمه‎های خشک و فکرهای راکد و اراده‌های ضعیف و بدن‌های ترسو و تفرقه‎ها را به حرکت و توجه وادار کند و این است فلسفه قیام امام حسین(ع) بود.
«السَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله وَ عَلَی الاَرواحِ الَّتی حَلَّت بِفَنائِک عَلَیکَ مِنِّی سَلامُ الله اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقی اللَّیلِ وَ النَّهار وَ لا جَعَلَهُ الله آخِرَ العَهدِ مِنِّی لِزیارَتِکُم اَلسَلامُ عَلَی الحُسَین وَ عَلی عَلی بنَ الحُسَین وَ عَلی اَولادَ الحُسَین وَ عَلی اَصحابَ الحُسَین وَ رَحمَهُ الله وَ بَرَکاتُه»

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment