2- زیاد شدن رزق، در اثر کمک به دیگران
3- بیمهشدن اموال، در گرو خمس و زکات و انفاق
4- نمونههای متفاوت کمک به دیگران
5- نقش انفاق در اشتغال جوانان
6- کمشدن فاصله طبقاتی در سایه انفاق و احسان
7- ترک زکات و انفاق، از عوامل ورود در جهنّم
موضوع: برکات فردی و اجتماعی انفاق و کمکرسانی (1)
تاریخ پخش: 02/07/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
رمضان 88 حرفهایی را شنیدیم و گفتیم. در این جلسه و شاید یک جلسهی دیگر راجع به برکات انفاق و مقایسه بین انفاق و بخل خواهیم داشت. لیکن، عرض کردم کسی نگوید: انفاق برای پولدارها است. آن کسی که زور دارد، آن کسی که آبرو دارد، آن کسی که خطش خوب است، آن کسی که شنا بلد است. آن کسی که زبان دارد. آن کسی که قلم دارد، هرکسی هرچه دارد، قرآن میگوید: «مِمَّا آتاکُمْ» (نمل/36) نمیگوید: «مما لَکُم»، «اَموالِکُم» هم هست. ولی «آتاکُمْ» یعنی هرچه خدا به تو داده است. هرکسی را خدا به او یک چیزی داده است. خدا یک چیزهایی به من داده، به شما نداده است.یک چیزهایی به شما داده به من نداده است. هرکس هرچه دارد به دیگران کمک رسانی کند.
1- درمان بخل، اولین اثر انفاق به محرومان
پس موضوع بحث ما در این جلسه انشاءالله بحث برکات انفاق است. برکات انفاق و کمک رسانی، اول اینکه برکاتش دو نوع است. برکات فردی دارد، برکات اجتماعی هم دارد. برکات فردیاش درمان بخل، درمان بخل، بخل یک مرض است. امام جواد از سر شب تا صبح طواف میکرد و فقط یک دعا میکرد. می گفت: «شُحَّ نَفْسِی» (بحارالانوار/ج70/ص301) خدایا مرا از بخل حفظ کن. بخل، یک هنری دارد، نمیگذارد دیگران یاد گیرند. به امام جواد گفتند: دعای دیگر نیست. گفت: دعای دیگر هم هست. اما این خیلی مهم است. آدمی که بخیل است، آلوده است. به چه دلیل؟ به دلیل قرآن. قرآن به پیغمبر میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» (توبه/103) از مردم زکات بگیر. بعد میگوید: «تُطَهِّرُهُم» زکات که میگیری مردم را تطهیر میکنی. مردم را پاک میکنی. معلوم میشود کسی که زکات ندهد، پاک نیست. وقتی گفتم: آب بریز که پاک شود، یعنی اگر آب نریزی پاک نمیشود. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُم» بخل یک بیماری است، یک آلودگی است.
2- زیاد شدن رزق، در اثر کمک به دیگران
2- زیاد شدن رزق، زیاد شدن رزق، چون قرآن میگوید که: «فَأُتَاجِرُ اللَّهَ بِالصَّدَقَه»ِ (بحارالانوار/ج75/ص206) «تَاجِرُ» یعنی تجارت کنید. «تَاجِرُ اللَّهَ» با خدا تجارت کنید، با خدا معامله کنید. «بِالصَّدَقَه» صدقه، یعنی اگر کمک کردی معامله با خداست. «فَهُوَ یُخْلِفُهُ» (سبا/39) یک آیهای در قرآن داریم، میگوید: «فَهُوَ» یعنی خدا، «یُخْلِفُهُ» خلیفه یعنی جانشین، خدا جانشین میگذارد. فکر نکنی که اگر این درخت انگور را قیچی کردی انگورش کم میشود، شاخهاش را قیچی کن بارش زیاد میشود. ظاهراً مثنوی است اگر اشتباه نکنم، شعری را به این مضمون گفته است. یک شخصی روی دیوار بود، دیوار بلند، تشنهاش شد، دید اگر خودش را بیاندازد، ممکن است پایش بشکند. تشنگی را هم نمیتواند تحمل کند، همینطور با ناخنش دائم این دیوار را تراشید. لابد خشتی بوده است. هرچه پایین میآمد، به آب نزدیکتر میشد. میگفت: هرچه پایین بیاییم به آب نزدیک تر میشویم. در سجده هرچه به سجده برویم قرب به خدا پیدا میکنیم. آیهی آخر سورهی علق نمیتوانم بخوانم چون اگر بخوانم سجدهی واجب دارد. خدا به پیغمبرش میگوید: اگر میخواهی قرب به من پیدا کنی راهش سجده است. پایین بیایی قرب پیدا میکنی. «هرگز نخورد آب زمینی که بلند است»
3- بیمهشدن اموال، در گرو خمس و زکات و انفاق
3- بیمه شدن مال، بیمه شدن مال، خوب است اینها تابلو شود، لااقل کمیتهی امداد در سراسر کشور این درس امروز ما را یک تابلو کند و روی صندوقهای صدقه بچسباند. بیمه شدن مال، در مسجدها لااقل باشد. چون هیچکدام از اینها از خودم نیست همه یا قرآن است یا حدیث است. «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُم» (بحارالانوار/ج10/ص98) «َحصِّنُوا» با (ح) جیمی و (صاد) با (ح) جیمی و صاد یعنی «حفظ کنید». «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُم» یعنی مالتان را با زکات حفظ کنید. چقدر حدیث داریم. «مَا تَلِفَ مَال» (بحارالانوار/ج93/ص20) بگذارید بنویسم. یک مشت حدیث داریم میگوید: «مَا تَلِفَ مَال» بعضی حدیثها داریم «مَا ضَاعَ مَال» (بحارالانوار/ج66/ص393) بعضی حدیثها داریم «مَا هَلَکَ مَالٌ» (بحارالانوار/ج93/ص27) فرق نمیکند. مالی تلف نشد، مالی ضایع نشد، مالی نابود نشد، «إِلَّا بِتَرْکِ الزَّکَاهِ» (بحارالانوار/ج61/ص35) «إِلَّا بِتَرْکِ الزَّکَاهِ» حوادث غیر مترقبّه که پیش میآید، اگر مردم زکات ندهند، آن حوادث برطرف میشود. من هیئت دولت رفتم، به وزرای محترم عرض کردم که این بودجهای که برای حوادث غیر مترقبّه میگذارید، اگر برای زکات و فقرا بگذارید، خود خدا حوادث غیر مترقبه را رد میکند. ما نمیفهمیم چیست. وقتی می گویند: انگشتر عقیق بلا را دور میکند، آنهایی که حلقهی طلا دست میکنند اشتباه میکنند. الآن روی برجهای بلند یک مقداری الماس میگذارند. این کامیوندارها یک زنجیر زیر ماشینشان آویزان میکنند. این زنجیر بلا را از ماشین برطرف میکند. یک محاسباتی است ما نمیفهمیم، این الماس با این برج چه میکند. این عقیق برای من چه میکند. آیت الکرسی برای حفظ من چه میکند؟ یک خبرهایی است. گاهی خدا یک چیزهایی نشان میدهد. مثلاً میگوید: آقایانی که محبوبیت میخواهند اشتباه میکنند دائم فکر میکنند از راه مدرک و خانه و ماشین و مبل و تغییر دکور و اینها عزیز میشوند. قرآن میگوید: مگر محبوبیت نمیخواهی؟ کُُد محبوبیت این است. اشتباه میکنید. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (مریم/96) کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، «سَیَجْعَلُ» خداوند قرار میدهد، «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ» خداوند رحمن برای اینها قرار میدهد «وُدًّا»، «وُدًّ» یعنی مّودت، مگر مودّت نمیخواهی، موّدت به معنی محبت است. «وُدًّ» یعنی مودّت و محبّت. اگر محبّت و مودّت میخواهی، راه پیدا کردن مودّت ایمان و عمل صالح است. قرآن میگوید: اگر کسی ایمان داشته باشد، کارهایش نیکو باشد، خداوند قول داده مودّت به او بدهد.
من خانهی آیت الله العظمی بهجت رفتم. دو تا میخ کوبیده بود، پردهاش هم به میخ آویزان بود. به قدری ساده بود مثل زندگیهای مثلاً چند قرن قبل. خانهاش در کوچه و پس کوچهها، درها، شیشهها، فرش، بعد در تشییع جنازهاش میگویند: بعد از امام مشابه نداشته است. بعد به من تلفن کردند که چقدر جوان 18 ساله و 20 ساله اشک میریختند. آیت الله بهجت یک چای به اینها نداده است. یک سخنرانی برای اینها نکرده است. با این یک آدم… این آیه تفسیر میشود. «وُدًّ» مودّت. محبوبیتی که شهید رجایی داشت خیلی از شهیدها ندارند. «وُدًّ» اشتباه میکنند، من فکر میکنم اگر انگشتانم قشنگ بود، ماشینم قشنگ بود، عزیز هستم. نخیر اینطور نیست.اگر میخواهید رزق شما زیاد شود کمک کنید. اینهایی که خمس نمیدهند، نمیفهمند. نمیفهمند آنهایی که یعنی نمیفهمند یعنی غافل هستند. غافل هستند اینهایی که خمس نمیدهند. غافل هستند آنهایی که زکات نمیدهند. غافل هستند آنهایی که امکاناتی دارند در اختیار مردم نمیگذارند. قرآن میگوید: بده زیاد میشود. حالا چه برسد به اینکه شعرش را به کس دیگر نمیدهد. شاعری یک صفحه شعر دارد به کس دیگر نمیدهد. یادداشتهایش را در اختیار کس دیگر نمیگذارد. یک سی دی تولید میکند قفل میکند که کسی از روی آن چه میگویند؟ تکثیر نکند. آنوقت آن طرف دنیا، سی دی سکس درست کردند، مفت برای بچههای ایران میفرستند. فرمول هواپیمای اف 16 را یاد ایرانیها نمیدهند. فرمولهای علمی را یاد نمیدهند، اما سکس هرچه بخواهد میدهند. دیگر کافی نیست که ما بفهمیم ماهوارهها بعضیهایشان فیلمها خیلیهایشان، سی دیها بعضیهایشان، اینها دشمن ما هستند. «عَدُوٌّ مُبین» قرآن میگوید: «عَدُوٌّ مُبین» دشمن آشکار است. نگو: من نفهمیدم. آخر از این باشد… تو اگر من را دوست داری چطور عکس سکس هرچه می خواهم در اختیار من میگذاری؟ مواد مخدّر در اختیار من است؟ اما وقتی میگوید: این دانشجوی من در کشور شما است، این فرمول هواپیمای اف 16 رایاد او بده، یادش نمیدهی. حتی اگر بچههای ایران خودشان به مسألهی هستهای دست پیدا کردند،تو جیغ میزنی. خوب این «عَدُوٌّ مُبین» روشن است. اشتباه میکنیم. راه… خدا اینطور گفته است. راه محبوب شدن همین است. محبوب خدا شدن و محبوب خلق شدن. آدمهای سخی هم خدا اینها را دوست دارد. سامری خیلی جنایت کرد. چون یک مجسمهساز بود، با هنر مجسمهسازی طلاها را گرفت یک گوساله درست کرد، مردم را از خدا پرستی به گوساله پرستی دعوت کرد. یک عده هم گول خوردند. حضرت موسی می خواست او را بکشد. خدا به موسی گفت: او را نکش. ولو او جنایتکار است. این از هنرش برای انحراف سوء استفاده کرد. اما چون آدم سخی است، چون اهل سخاوت است او را نکش.
سخاوت مهم است. حدیث داریم هم خدا او را دوست دارد، هم خلق خدا دوستش دارد. دعای آدم سخی مستجاب می شود. دعای آدم سخی مستجاب میشود. نماز آدم سخی قبول میشود. اینها برکاتش است. زندگی آدم سخی در جامعه که هست شیرین میشود. «أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا حُقُوقَهُمْ لَکَانُوا عَائِشِینَ بِخَیْرٍ» (کافی/ج3/ص496) حدیث داریم اگر مردم حقوقی که به گردنشان است بدهند، زندگیشان «عَائِشِینَ بِخَیْرٍ» یعنی همه آنها شیرین زندگی میکنند. آخر شیرینی به این نیست که من دو تا سیخ کباب بخورم، او هیچی! شیرینی به این است که یک سیخ من بخورم، یک سیخ هم او بخورد. با هم که خوردیم شیرینتر میشود. این برکات فردی. حالا من نمیخواهم بحث کنم شما پای تلویزیون بنشینید. هرکسی پای تلویزیون نشسته است ببینید کجا میتواند چه کمکی بکند؟ کمک، چه کمکی باید بکند؟ هرکسی در یک راهی میتواند کمک کند.
4- نمونههای متفاوت کمک به دیگران
یک جوانی بود، زلفهایش خیلی بلند بود. خیلی خیلی بلند بود. قدیم میگفتند: هیپی! زمان شاه، پدرش مشهد به او گفت: بابا من از ترکیب تو خوشم نمیآید. گفت: تو خوشت نمیآید. من خودم خوشم میآید. خیلی پدرش التماس کرد بابا برو یک اصلاح معمولی بکن. در خیابان راه میروی تو را نگاه نکنند. پدر هم وضعش خوب بود. گفت: اگر اصلاح بروی من یک ماشین خوب برای تو میخرم. این هم با کمال جسارت گفت: که من قیافهام را بهتر از ماشین دوست دارم. گفت: خدا مرگت بدهد! گفت: با همین زلفهایم در گور میروم. دیگر حالا پررو شده بود. پدر او گفت: یک روز آمدم دیدم سرش را ماشین کرده است. یعنی حالا یا ماشین یا آنطور که ما میخواستیم. زلفش را زلف طبیعی کرد. در دلم گفتم: شاید این رفقا به او گفتند: احمق! سرت را اصلاح کن، یک خرده کوتاه کن. یک ماشین از بابا بگیر. دو مرتبه صبر کن دو ماه بعد بزرگ میشود. دیگر پشم سر چیزی است که تو یک ماشین را از دست میدهی؟ خوب برو اصلاح کن ماشین بگیر. گفتم: شاید هوس ماشین کرده است. به او گفتیم: که شما ماشین میخواهی؟ به شما گفتم: اصلاح نکردی. حالا اصلاح کردی؟ گفت: نه من ماشین نمیخواهم. گفتم: پس چرا اصلاح کردی؟ گفت: امام خمینی از پاریس دستور داده سربازها از پادگانها فرار کنند. آخرهای زمان شاه، امام چند تا دستور داد. یکی شیر نفت را ببندند. کمر اقتصادی شاه بشکند. یکی سربازها از پادگان فرار کنند. کمر نظامی شاه بشکند. سربازهای لشگر 77 مشهد فرار کردند. دژبانی اینها را در خیابان میگیرد. چون سرباز پیداست کلهاش مو ندارد. تصمیم گرفتیم، هیپیهای مشهد سرمان را ماشین کنیم در خیابانها راه برویم که آنها با ما قاطی شوند، آنها گرفتار نشوند. ببینید وقتی بنا است ولایت فقیه کار خودش را بکند، این جوان هم با زلفهای خودش به انقلاب خدمت میکند. باز زمان شاه بود در راهپیماییها زنی را دیدند مقداری پول در بشقاب گذاشته و کنار تلفن عمومی نشسته است، فکر کردند فقیر است رفتند پول بیاندازند در کاسهاش، گفت: من فقیر نیستم. گفتند: پس چرا اینجا نشستهای ظرف پول خرد دستت است؟ گفت: این جمعیتی که راهپیمایی میکنند، ممکن است بعضیهایشان خواسته باشند تلفن کنند، پول خرد نداشته باشند. و من هم پایم درد میکند، نمیتوانم راهپیمایی کنم. مقداری پول آوردم که اگر این جمعیت خواستند تلفن کنند، من پول خرد… ببین کسی که میخواهد کمک کند، منتظر نیست که میلیاردر باشد. با همان زلف هیپیاش،با همان دو ریالی و پنج ریالیاش کمک میکند.
آقای کوثری بود خدا رحمت کند برای امام روضه میخواند. یک پدر صد سالهای داشت، ما خانهی آقای کوثری رفتیم، ما را در اتاق پدرش برد. پدرش خشک شده بود. یعنی از بس که لاغر بود شاید وزنش سی کیلو شده بود. خیلی خیلی لاغر لاغر. صد ساله، نمیتوانست از سر جایش بلند شود. نمیتوانست تکان بخورد. به من گفت: آقای قرائتی من هم به درد انقلاب میخورم؟ گفتم: آخر صد ساله که نمیتواند بلند شود، شما دعا کنید. گفت: غیر از دعا دیگر کاری دست من نیست؟ هرچه فکر کردم آخر این چه میتواند برای انقلاب بکند؟ گفتم: به عقل من چیزی نمیرسد. گفت: چرا! من شبها خوابم نمیبرد. رادیو بغداد را میگیرم، با قلم و کاغذ. ایرانیهایی که اسیر بعثیها شده اند، آخر شب مصاحبه میکنند. مثلاً میگوید: من محسن قرائتی در عملیات والفجر مثلاً در فلان منطقه اسیر شدم. هرکس صدای مرا میشنود خبر سلامتی من را به پدر و مادرم برساند. می گفت: نصف شب اینها را تند تند مینویسم، آنوقت روز به آن آقا تلفن میکنم. میگویم: پسر شما دیشب دو و نیم بعد از نصف شب صحبت کرد، و من کوثری هستم پدر آقای کوثری، روحانی هستم. این را خودم شنیدم. میگفت: بسیاری از خانوادههای مضطرب را من از اضطراب… ببینید اگر کسی بخواهد کار بکند…
یک تاجری است تهران یک تابلویی بالای سرش است. تابلویش را بنویسم. خیلی قشنگ است. بعضیها واقعاً حرف هایشان حکیمانه است. این تابلو برای کارمندهای دولت خوب است. میگفت: هرکاری را که بخواهید، هر کاری را که بخواهید بکنید، راهش را پیدا میکنید و هر کاری را که نخواهید بکنید بهانهاش را پیدا میکنید. قشنگ است. اگر یک کاری را بخواهید… کارمندهای دولت هم بعضیهایشان اینطوری هستند. اگر یک مدیر و وکیل و وزیری، اگر یک کاری را بخواهد بکند، به هزار تبصره و یک طوری دو قلوهایش را به هم میچسباند، اگر یک کاری را بخواهد بکند، یک راهی پیدا میکند و اگر یک کاری را نخواهد بکند، بهانهاش را پیدا میکند. و لذا دو کلمه در ادارهها رسم است. آن کسی که یک کاری را میخواهد بکند، انجام میدهد، بعد میگوییم: چرا کردی؟ میگوید: منع قانونی ندارد. منع قانونی ندارد یعنی خوب کردم که کردم. اگر یک کاری را نخواهد بکند، نکند میگوییم: آقا چرا نمیکنی؟ میگوید: الزام قانونی ندارد. منع قانونی ندارد، الزام قانونی ندارد. راهش را پیدا میکند. بهانهاش را پیدا میکند. حالا پیری دارم، کوری دارم، فامیل خودم فقیر هستند. دخترم جهازیه ندارد. پسرم، هزار تا کلمه میگوید که یک عمره نرود. که یک حج نرود. و لذا حدیث داریم کسانی که به خاطر مشکلات دنیا مکه نمیروند، حدیث داریم. حاجیها میروند اعمالشان را انجام میدهند، و این هنوز میدود به نتیجه هم نمیرسد. آنهایی که بعد از «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» میدوند که به دنیا برسند، میدود پشت چراغ قرمز میایستد. بابا یک دقیقه اینجا بنشین من آنجا گره را باز میکنم.اینجا از خدا کم میگذاری، جای دیگر گیر میکنی.
5- نقش انفاق در اشتغال جوانان
اما برکات اجتماعی:1- ایجاد اشتغال، خیلی از جوانها هستند که اگر آدم یک ماشین به اینها بدهد، یک تاکسی برایشان بخرد، یا یک وامی به اینها بدهد، از فشلی بیرون میآید. کار میکند، داماد میشود، زندگیاش را اداره میکند. انفاق ایجاد اشتغال میکند. خدا می داند چه سرمایههایی نزد یک افرادی هست، که میتوانند سی تا چهل تا جوان را راه بیاندازند. آنها آدم نیستند؟ تو فکر میکنی خیلی عاقل هستی و خیلی زرنگ هستی؟ نه آقا چیزهایی که داریم از خودمان نیست. تلویزیون برای من نیست. هزارها دهها هزار طلبه هست که تقوایش، سوادش، هوشش، از من بیشتر است. حالا دری به تخته خورده، دوربین را راست دهان من گذاشتند. من فکر میکنم من یک کسی هستم. نخیر! اینطور نیست. اگر یک گنجشکی روی منار نشست که طاووس نیست. گنجشک است. حالا رفته روی منار نشسته است. اگر یک طاووسی هم در چاه رفت، این هم گنجشک نیست. این هم طاووس است، حالا مقدّرات این را… نه همهی آنهایی که در چاه هستند گنجشک هستند. نه همهی آنهایی که سر منار هستند، طاووس هستند. از خودت نیست. به قارون گفتند: کمک کن. خدا به تو داده است. گفت: خدا به من نداده است. «أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) «عِلْمٍ عِنْدی»، «عِلْمٍ عِنْدی»، یک علمی نزد من است من فوق لیسانس اقتصاد هستم. این مدیریت من است. این جامعه شناسی و روانشناسی من است. این ریش سفیدی من است. این سابقهی من است. این سلیقهی من است.دائم من من میکند. ایجاد اشتغال از برکات اجتماعی است.
2- جذب افراد ضعیف به مکتب و امت و رهبر: یک افرادی هستند، بالاخره اگر یک کمکی به آنها کنی علاقهمند به دین میشوند. قرآن میگوید: بخشی از زکات را به «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) به کسانی که جذب میشوند. مثلاً فرض کنید که وهابیها در تمام قسمتهای آفریقا تقریباً مسجد میسازند. بخشی از پول نفتشان برای مسجدسازی در کشورها است، و تبلیغ وهابیت میکنند. چرا مسلمانهای ما این کار را نکنند. جذب به مکتب، جذب به رهبر، جذب به دین، جذب به قرآن، خوب اینها عوامل مؤثری است. همین پولویی که روز عاشورا میدهند، این خرجی که روز عاشورا میدهند، پولوهای عاشورا را تعطیل کنی امام حسین هم مثل امام جواد میشود. در حد یک پرچم سیاه، یک سری باید پول خرج کرد که این قصه را دود و دم راه انداخت. ما گاهی وقتها باید هارت و هورت بکنیم. اسلام میگوید: هرکس 5 دقیقه میخواهد نماز بخواند، 5 دقیقه هم برود پشت بام داد بزند. خوب من میخواهم با خدا حرف بزنم. نه! داد بزن. باید موج به وجود آورد. آرایشگاهیها وقتی قیچی دست میگیرند، ریش را درست کنند یا زلف را، به مو که میرسند قیچی میکنند. یعنی ده بار هم الکی به هم میزند. دومرتبه باز الکی به هم میزند. میگوییم: آقا چرا الکی به هم میزنی؟ بگذار به مو که رسیدی بزن. میگوید: نه این فضا سازی است. این فضاسازی است. یعنی این خود این فضاسازی خودش یک چیزی است.گاهی آدم باید برای هارت و هورت پول خرج کند. البته هارت و هورت معقول! نه اینکه یک علامت بخریم، آهن سر دل بکشیم. این عظمت اسلام است. شعائر اسلام هم خود خدا گفته است. آخر بعضی ها یک پولهایی خرج میکنند، میگوییم: چرا؟ میگوید: جزء شعائر اسلام است. شعائر را خدا باید بگوید شعائر چیست. «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (حج/36) میگوید: آن شترهای بزرگ که در مکه میبرید آنها شعائر است. چرا؟ برای اینکه از شعائر یک شکمی هم سیر می شود. بله یک وقت هست کلمات امام حسین را به یک چیزی مینویسیم سر دست میگیریم، راه میرویم. «هیهات من الذله» خوب این شعار است. اما یکوقت نه! یک چیزی سر دل میکشیم که یا روی آن نوشته نیست، یا نوشتههایش قابل خواندن نیست. یا اگر نوشته است و قابل خواندن است ربطی به امام حسین ندارد. امام حسین خیلی جمله در کربلا گفته است. همان کلمات امام حسین را تابلو کنید راه بروید. یعنی علت اینکه ما باید انفاق کنیم این است. 1- ایجاد اشتغال، 2- جذب افراد ضعیف 3- کم شدن فساد؛ بسیاری از گناهان به خاطر فقر است که اگر مردم فقرشان برطرف شود دیگر دست به آن خلاف نمیکنند. فقر زدایی و کم شدن فساد.
4- تعمیق برادری؛ دو نفر به هم چهارده درجه علاقه دارند. اگر این به او کمک کند، چهارده درجه، هجده درجه میشود. یعنی برادری و اخوّتشان مثل آجری که بندش را میکشی دیوار سفت میشود. تعمیق برادری.
6- کمشدن فاصله طبقاتی در سایه انفاق و احسان
5- کم شدن فاصلهی طبقاتی؛ از پردرآمدها بخشی که سمت کم درآمدها آمد، این اختلافات طبقاتی کم میشود.
آزاد شدن بردگان، بخشی از پول زکات را میگویند: بده برده را آزاد کن. برده را آزاد کن، خوب حالا این… خوب این خیلی ارزش دارد. گاهی یک کسی میتواند بانی شود. گاهی یک قاشق ماست میخورد به یک دیگ شیر همهی شیر ماست میشود. یک طوری مایه بگذاریم. حالا این نمیدانم ریاست یا ریا نیست. حالا ریا بعد از عمل طوری نیست. ریا قبل از عمل، عمل را باطل میکند. اگر خالص باشد. اگر بعد از اینکه کار شد کس بگوید طوری نیست. به شرطی که آن زمانی که انجام میداده قصدش گفتن نباشد. حالا من یک چیزی به ذهنم آمد بگویم.
ما کتاب تفسیرمان کتاب سال جمهوری اسلامی شد. کتاب سال هم رئیس جمهور 50 سکه به ما دادند. زمان آقای خاتمی بود. و به حضور شما عرض کنم که ما یک کمی، مقداری طلبکار داشتم دادم. باقی سکهها را گفتم: چه کنم؟ وقتی که سکهها را دادند نزدیک عید بود. به رئیس زندان زنگ زدیم همین ایشان که الان استاندار اصفهان است. گفتیم: آقا! کسی هست در زندان به خاطر دویست، سیصد تومان، چهارصد تومان زندان باشد؟ گفت: اوه! خیلی. گفتم: ما یک مقدار سکه داریم شب عیدی چند نفر از اینها را آزاد کن. بعد گفت: حالا چرا خودت فقط سکه میدهی؟ تو دو نفر بیشتر را نمیتوانی آزاد کنی. 5 نفر، 10 نفر را، یک چند نفر را دعوت کردم گفتم: آقا کتاب ما برندهی کتاب سال شده است، این سکههای ما، شما هم لوتیگری کنید روی آن بگذارید، هرکس هرچه میتواند یک چند نفر را شب عیدی خوشحال کنید. ما که پهلوی زن و بچه هستیم. او هم که در زندان است کنار زن و بچهاش باشد. آنها وقتی دیدند آخوند پول میدهد. خوب آخوند زود به زود پول نمیدهد. (خنده حضار) دیدند آخوند سکه میدهد، اینها به غیرتشان برخورد. دو سه نفر یک پولهای حسابی گذاشتند. یعنی عرض کردم ما قاشق ماست شدیم، آنها دیگ شیر شدند. آقا 473 نفر را شب عید آزاد کردیم. خیلی از این کارها را میشود کرد. آقا من یک میلیون میگذارم. وضعم این است. ولی شما نفری ده میلیون بگذارید، بیایید این گرهی کور را باز کنیم. نگذاریم این ماشین در چاله بیفتد. بسیج شویم یک هل بدهیم آن را بیرون بکشیم. انفاق، بعد هم خدا مشکل را حل میکند. خدا جبّار است. اسم خدا جبّار است. یکی از اسمهای خدا، جبّار یعنی جبران می کند. در دعای عید فطر میخوانیم «و اهل الجود والجبروت» «جود» یعنی نداری به تو میدهد. «جبروت» یعنی داری کم داری، جبران میکند. یعنی هرکس ندارد خدا به او میدهد، هرکس کم دارد خدا جبران میکند. «و اهل الجود والجبروت» آزاد کردن بردگان، گرفتارها.
رونق دادن به ورشکستهها، آدمی که ورشکست است مثل پیچ و مهرهای است که روغنش تمام شده است. یک خرده روغن بزنی دومرتبه راه میافتد. بالاخره حالا ماشینش در درّه افتاد، قالیاش سوخته است.یک عمل جراحی پیش آمده چند میلیون خرج کرده است. «فَشَل» شده است. این پیچ و مهره را یک خرده روغن بزنید حل میشود.
خدا آیت الله العظمی حائری، حاج آقا مرتضی حائری را رحمت کند. یک جلسهای برای بازاری های قم داشت، کارش هم این بود یا درس خارج میداد، یا از تجّار برای فقرا پول میگرفت. خوب آیت الله حائری خودش چیزی نداشت. حضرت امام دربارهی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزهی علمیه که استاد امام بود، گفت: در عظمت ما همین بس که آن شبی که استاد ما مؤسس حوزهی علمیهی قم از دنیا رفت، بچههایش نان خوردن نداشتند. لازم هم نیست آدم خودش داشته باشد. ممکن است کسی فقیر باشد ولی آبرو داشته باشد. رونق دادن به ورشکستگان، در راه ماندهها، ارائهی خدمات، اصلاً تعدیل ثروت اینها هم برکات اجتماعی است. اشاره میکنند وقت تمام شد. حالا اگر انفاق نکنی چه؟باز اینجا یک چیزی نوشتم. فهرستش را میخوانم دیگر وقت ندارم. در نیم دقیقه، اگر در راه خدا پول خرج نکنی، چه خمس، چه زکات، چه انفاق اگر در راه خدا خرج نکنی، حدیث داریم در راه باطل خرج میکنید. حدیث داریم کسی که در راه خدا خمس ندهد، امامان و اهل بیت به او دعا نمیکنند.امام رضا فرمود: ما نیازی به خمس شما نداریم. اما کسی که حق اهل بیت را ندهد، خودش را از دعای ما محروم کرده است.
7- ترک زکات و انفاق، از عوامل ورود در جهنّم
سقوط در جهنم، قرآن میفرماید: بهشتیان میپرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) چطور شما جهنمی شدید؟ میگویند: به چهار دلیل! یکی «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ» (مدثر/44) ما کاری به فقرا نداشتیم. نمازش قبول نمیشود. روایات زیادی داریم که اگر کسی نماز بخواند زکات ندهد، نمازش قبول نیست. حضرت در مسجد آمد چند نفر را بیرون کرد. گفت: برو بیرون، برو بیرون، برو بیرون، برو بیرون! یا رسول الله چرا اینها را بیرون کردی؟ فرمود: اینها نماز میخوانند زکات نمیدهند. برکت محو میشود. حدیث داریم خدا برکت را از زندگیاش میبرد. پول خیلی دارد اما خیر نمیبیند. مالش هم تلف میشود. تلف شدن مال، حذف برکت، محرومین او را دوست ندارند. کینهی محرومین در… یعنی محرومین کینه ی او را در دل دارند. کینهی او در دل محرومین، محو برکت، تلف شدن مال، قبول نشدن نماز، سقوط در جهنم، یکی هم سنگدلی، قصاوت قلب است. اینها همه روایت است دیگر وقت نداریم بگوییم. بیایید هرکس هرچه دارد. امام صادق وقت میوه ها که میشد، میگفت: دیوار باغ را سوراخ کنید هرکس میخواهد بخورد، بیاید بخورد. راه را برای خیر رسانی باز کنید.به شرط اینکه مردم هم انصاف داشته باشند. حریم مال مردم را نگه دارند. اگر مردم تقوا داشته باشند، وقتی صاحبخانه گفت: پسرم داماد شده، کار دارم، قرض دارم. بلند شو برو، بلند شود برود. اگر مردم زود بلند شوند بروند، خانهی خالی خیلی است که به مستأجرین بدهند. اینقدر خانهی خالی هم هست که میگوییم: بابا خوب این طبقه ی بالا خالی است بده. میگوید: آخر بدهم بلند نمیشود.یعنی بیتقوایی فقرا هم باعث میشود که اغنیا بخل پیدا کنند. اگر فقرای ما عفیف باشند، اغنیای ما سخی باشند، اینقدر گیر نداریم.
خدایا به اغنیای ما سخاوت، به فقرای ما عفت مرحمت بفرما. ایمانی به ما بده که پول خرج کردن در راه رضای تو را دوست داشته باشیم. حدیث داریم که پول که به فقیر میدهی دستت را ببوس. چرا؟ برای اینکه قرآن میگوید: آنکه پول را میگیرد خداست. «اِنَّ اللهَ یَأْخُذُ الصَّدَقات» خدا صدقه… پس دستت را در دست فقیر گذاشتی، یعنی دستت را در دست خدا گذاشتی. دستت را ببوس و به فقیر بگو به من دعا کن. یعنی خودتان را بالا ندانید. خدایا روحیهی سخاوت را در ما زنده بفرما.
1- براساس آیه 103 سوره توبه، چه امری موجب پاکی انسان میگردد؟
1) توبه از گناه
2 ) پرداخت زکات
3) گرفتن روزه
2- براساس روایات، چه چیزی اموال را بیمه میکند؟
1) خواندن آیه الکرسی
2) نذر برای امامان
3) پرداخت زکات
3- براساس قرآن، محبوبیت در میان مردم، در گرو چیست؟
1) ایمان و عمل صالح
2) جلسات مهمانی و پذیرایی
3) زهد و دوری از دنیا
4- قارون، ثروت خود را از چه کسی میدانست؟
1) لطف و فضل خداوند
2) علم و دانش خود
3) خویشاوندی با حضرت موسی
5- آیه 44 سوره مدثر، عامل دوزخی شدن را چه میداند؟
1) بیاعتنایی به محرومان
2) ترک نماز و روزه
3) همنشینی با گنهکاران