موضوع: امام علی(ع) آیه انفاق
تاریخ پخش: 11/3/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. »
شب 13رجب است، شب تولد مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) است. شب عید و شب جمعه است و بحمدالله برادران رزمنده هم در جنگ با رمز یا علی پیروز میشوند. بنابراین ما جلسه درسهایی از قرآن را به آیههایی که دربارهی علی بن ابیطالب است، ربط میدهیم.
1- آیهای که عمل به آن منحصر به حضرت علی (ع) است
علی بن ابیطالب میفرماید: در این قرآن آیهای است که احدی جز من به آیه عمل نکرده است. خوب این آیه کدام آیه است و ما از این آیه چه درسی میتوانیم بگیریم؟ برای محصلین عزیز میگویم که آیهای در قرآن است که هیچ کس جز علی بن ابیطالب به آن عمل نکرده است، و عملش منحصر به امیرالمؤمنین علی(ع) است. میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»(مجادله/12) نزول این آیه ماجرایی دارد و از این قصه چه درسی میگیریم؟ درسی که میگیریم این است که عاشق علی بن ابیطالب، عاشق تحصیل است. پیغمبر اسلام(ص) گاهی مینشست و مردم دائم وقت خصوصی میخواستند. سر پیغمبر شلوغ بود، برای این که سر پیغمبر خلوت بشود و مسلمانها آزمایش بشوند و مشخص شود اینهایی که دور پیغمبر را میگیرند تا کجا حاضرند با پیغمبر باشند و کسانی که کار خصوصی دارند و وقت خصوصی میخواهند تا چقدر عاشق هستند، یک آیه نازل شد که: «ای مسلمانها وای مؤمنین! هنگامی که میخواهید با پیغمبر خصوصی حرف بزنید، قبل از آن که با پیغمبر خصوصی صحبت کنید، باید بروید یک پولی در واقع به عنوان صدقه بدهید، بعد بروید صحبت کنید. »
تا این آیه نازل شد که هر کس وقت خصوصی میخواهد، باید به نفع محرومان پول بدهد، همه رفتند و گفتند که ما بحث خصوصی نداشتیم. غرض یک سلام و علیک بود و بلند شدند و رفتند. فقط رسول خدا باقی ماند. علی بن ابیطالب در آن زمان پولی نداشت، رفت یک دینار قرض کرد، و آن یک دینار را خرد کرد. مثلاً 20 تومان را 20 تا یک تومانی گرفت. یک درهم میداد و نزد رسول اکرم میآمد، مقداری استفاده میکرد، سؤال میکرد، مطالبی را میگرفت، میرفت و دو مرتبه یک درهم دیگر میداد و باز میآمد. آن وقت آیه نازل شد که این قانون را برداشتیم. فقط میخواستیم مشخص بشود، شما که وقت خصوصی میخواهید، اگر مسئلهی پول به میان بیاید، هیچ کدام کار خصوصی ندارید.
منتهی مثلی است که میگویند: «آخوند مفتی گیرت آمد، استخاره کن». «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ»(مجادله/13) ای ترسوها! ترسیدید پول بدهید. یعنی تماس با رسول الله به اندازهی دل از پول کندن برای شما ارزش نداشت؟ این آیه برداشته شد ولی این آیه، آیهی ترمز کنندهای بود. البته این را گردن خدا نیندازم، آدم اینطور میفهمد که بعضی از دستورات قرآن، دستورات ترمز کننده است. یعنی خدا این قانون را گذاشته است تا مردم یک ترمزی در زندگی داشته باشد. مثل اتوبوس که در جادهها و کوچه و خیابان که میرود، یک قدری سطح آسفالت را بالا میآورند که سرعت ماشین را بگیرد، در قرآن و اسلام هم یک قوانینی وجود دارد که خاصیت سرعت گیری دارد، این آیه از آن آیههای سرعت گیر است. یعنی وقتی همهی مردم هجوم میآورند، میگوید هر کس کار دارد باید پول بدهد، تا یک خرده سرعتشان کم بشود. مثل دست گذاشتن روی مرده است. یک کسی که از دنیا میرود، همه کفنش را پس میزنند، میخواهند او را ببینند، اسلام گفته هر کس به مرده دست بگذارد، باید غسل کند. میبینی همه کنار میایستند.
یا اینکه هر کس میخواهد زنش را طلاق بدهد، یک قوانینی را اسلام به نام قوانین سرعت گیر گذاشته است که هر کس زود عصبانی شد، خانمش را طلاق ندهد، اول اختیار طلاق را به مرد داده است. به خاطر این که زن چون مهر و عاطفهاش زیاد است، ممکن است زود عصبانی بشود و فشار کارهای خانه روی او اثر بگذارد. بالاخره مرد در بیرون از خانه میآید، آدمها را میبیند، گفتگو میکند و ناراحتیاش برطرف میشود، اما زن در خانه بیشتر ناراحتی به او فشار میآورد و این ممکن است منجر به عصبانیت بشود و لذا گفته طلاق به دست مرد است و با این وجود به مرد هم نگفته است که تو اختیار مطلق برای طلاق داری، گفته است اگر میخواهی طلاق بدهی، باید در فلان ایام باشد، در پاکی زن باشد، در ایامی باشد که زن و شوهر آمیزش نکرده باشند. اگر خواستی طلاق بدهی باید صیغه طلاق به عربی جاری بشود، که هر کس نتواند به زبان فارسی و براحتی زنش را طلاق بدهد، باید وقتی طلاق میدهی دو آدم عادل شاهد باشند. و در عین حال این را هم گفته که بدترین و مبغوض ترین چیزها در نزد خدا طلاق است و گفته شده است که شما اگر عادل هستید، وقتی میخواهند صیغه طلاق را بخوانند، سعی کنید که اینها طلاق نگیرند و طفره بروید. تازه اگر زن طلاق داده شد و در حضور دو تا شاهد عادل بود، با این که شوهر طلاقش داده، زن حق ندارد در ایام عده از خانه بیرون برود، باید تا مدتها در خانهی شوهر باشد که بلکه شوهر میرود و میآید از رفتار خودش پشیمان بشود و بعد به زن گفتهاند حق داری خودت را آرایش کنی و خودت را نشان شوهر بدهی و بعد به مرد هم گفتهاند اگر یک وقت تک جملهای گفتی طلاق باطل میشود. اگر خواستی گره را پاره کنی، طلاق بدهی، حتماً باید دو تا شاهد عادل باشد و لی اما اگر خواستی گره بزنی لازم نیست دو تا عادل پیدا کند. مثلاً اگر اسلام میگفت هر کس میخواهد زنش را طلاق بدهد، و هر کس میخواهد دو مرتبه بعد از طلاق با زنش ازدواج کند، باید دو نفر عادل پیدا کند، ممکن است باز شوهر پشیمان بشود، و لذا گفته اگر خواستی از خانمت جدا بشوی، باید بروی دو نفر عادل پیدا کنی، اما اگر خواستید با هم باشید، دیگر عادل لازم نیست، و در همان خانه و حتی به شوخی(مثلاً لب حوض وقتی یک خرده آب روی خانمت ریختی) طلاق باطل میشود. لازم نیست عربی باشد، اگر فارسی هم بگویید با هم زن و شوهر میشوید. لازم نیست دو نفر عادل باشد، تنهایی هم زن و شوهرید، اصلاً لازم نیست زبانی باشد به چشم و ابرو هم بگویید کافی است، یعنی برای گره خوردن هیچ سرعت گیری نگذاشته است، اما برای جداشدن سرعت گیر گذاشته است.
ما برای وصل کردن آمدیم *** نی برای فصل کردن آمدیم
یکی از آیههای سرعت گیر این است «ای مسلمانها! هر کس کار خصوصی با پیغمبر دارد، باید برود شکم محرومان را سیر کند، بعد برای وقت خصوصی بیاید. » تا این آیه نازل شد مردم همه فرار کردند و فقط علی بن ابیطالب به این آیه عمل کرد. خوب از این آیه چه میفهمیم؟ از این آیه میفهمیم محصلینی که عاشق تحصیل هستند، باید حتی از همه چیز بگذرند. اگر آدم موتورش را بفروشد که درس بخواند، طوری نیست. میخواهد ماشین باشد، خانه باشد و. . . کسی که عاشق تحصیل است، باید چنین باشد. امیرالمؤمنین پول نداشت، پول قرض کرد و تحصیل کرد و مطالبی را از رسول اکرم(ص) یاد گرفت. این آیه نشان دهندهی عشق به تحصیل است. ما خیلی عاشق نیستیم. بی کاره هایمان هم خیلی بی کار نیستند و آنهایی هم که دنبال کار میگردند، خیلی عاشق کار نیستند. من دربارهی عاشق کار یک مطلبی را برایتان میخوانم:
2- درسی از رسول اکرم دربارهی کار کردن
یک کسی نزد پیغمبر آمد. رسول اکرم با یک جمعیتی نشسته بود، آمد و گفت: یا رسول الله! یک پولی به ما برای خرجی بده. گفت برو کاسبی کن. گفت: ندارم. گفت برو کارگری کن. گفت هیچ وسیله ندارم. گفت در خانهات چه چیزی داری؟ گفت: هیچ چیز! گفت هیچ چیز که نمیشود. برو از تو خانهات یک چیزی بیاور و بفروش، گفت: هیچ ندارم. این هم رفت یک پلاسی را که رویش میخوابید با متکا برداشت و آورد. گفت: یا رسول الله! این پلاسم، این هم متکایم است. خود پیغمبر عامل فروش شد و گفت چه کسی اینها را میخرد؟ یک نفر گفت من دوتایش را یک درهم میخرم. پیغمبر فرمود: نه! یک درهم کم است. باز فرمود: چه کسی میخرد؟ در جلسه خود رسول اکرم عامل فروش شده بود، یک نفر گفت: من دو درهم میخرم. پیغمبر فرمود: من به تو فروختم. پیغمبر یک درهم را به او داد و گفت: برو نان و گوشتی برای زن و بچهات بخر، باید یک درهم دیگر هم به بازار برو و یک تبر بخر. این هم رفت یک درهم را نان و گوشت خرید و در خانه گذاشت و یک درهم دیگر را هم به بازار برد که تبر بخرد. چون تبر قیمتش از یک درهم بیشتر بود، این یک سر تبر گرفت(یعنی تبر بی دسته) و نزد پیغمبر آورد. سر تبر را آورد و گفت: یا رسول الله! با یک درهم تبر نمیدهند. این سر تبر است. رسول الله گفت: آنرا به من بده تا من خودم یک دستهای پیدا میکنم. پیغمبر به اصحاب فرمود: یک چوبی میخواهم برای این که این تبر را دسته کنم. چه کسی چوب دارد؟ یکی از اصحاب گفت: ما در خانه(مثلاً در انباری، یا زیر زمین) چوب داریم که برای دستهی این تبر مناسب است. ایشان رفت و چوب را آورد. پیغمبر هم نجار شد. تا حالا عامل فروش بود، حالا نجار شد، یک تیشه برداشت و این چوب را خوب تراشید و خودش با دست خودش این چوب را در تبر جاسازی کرد و بعد تبر را به این کارگر داد و گفت: برو به سلامت. با همین تبر هیزم بکن و بیاور بفروش و گدایی نکن.
از این حدیث آدم چه میفهمد؟ میفهمد که خیلی بیکارهها اگر قالیشان را بفروشند و بجای آن از زیلو استفاده کنند، سرمایهای برای کار پیدا میکنند. زنجیرطلا به گردنش است، ساعت آنچنانی هم در دستش هست، حلقهی دامادی هم هست، میگوید: بیکارم. بسیاری از زنها هستند که در جهیزیه ایشان یک چیزهای دکوری قیمتی دارند که اگر اینها را به پول تبدیل کنند شوهرشان را راه میاندازند. آن قدر در خانهها و در انبارخانهها، اجناسی هست که مورد استفاده نیست، که اگر انبار خانهها خالی بشود، خیلی تبرها دسته دار میشود. باید بزرگان جامعه مثل رسول اکرم خودشان شخصاً جلو بیایند و. . .
به امید روزی که بچههای ما عاشق تحصیل بشوند. نگویند که بشود یک ماه دیگر درس هایمان تعطیل بشود، کیف میکنند که یک ماه دیگر مدرسهها تعطیل میشود. یعضی از معلمان هم اینطور هستند. اگر یک روز رادیو بگوید به مناسبت برف و باران دبیرستانها تعطیل است، معلم هم میگوید: به! امروز روز خوبی است و ما نمیتوانیم بگوییم شیعهی علی هستیم.
3- عشق علی به خدا و پیامبر اسلام
شب تولد علی بن ابیطالب است. علی بن ابیطالب عاشق خدا و رسول خداست. علی بن ابیطالب، عاشق جنگ و عاشق وحدت است. شب جمعه و شب 13 رجب است. یکی از جملات دعای کمیل این است، میفرماید: «یا إلهی و سیدی و مولای و ربی صبرت على عذابک فکیف أصبر على فراقک»(مصباح المتهجد، ص847) خدایا من صبر بر عذاب تو میکنم، من حرفی ندارم که علی را تو به جهنم بسوزانی، اما از فراق تو چه کنم. به جهنمت میسازم، ولی به فراقت نمیتوانم. این عاشق خداست. علی بن ابیطالب عاشق خداست. یا فرزند عزیزش زین العابدین میفرماید: «وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّک»(إقبال الأعمال، ص685) ای خدایا اگر من را تو به جهنم ببری، آن جا شعار میدهم، و در جهنم میگویم: جهنمیها من خدا را دوست دارم. یعنی اگر هم من را بسوزانی، من تو را دوست دارم. ایمان ما ایمان نیست که اگر یک وقت دست بچهام بین در رفت، میگوییم: ای خدا! و اگر حادثهی تلخی برای من پیش آمد، عشقم از خدا کم نمیشود. من اگر در جهنم بروم شعار میدهم، تو را دوست دارم. عاشق خداست که در حال نماز تیر از پایش میکشند، در این دنیا نیست، عاشق رسول خداست. نمیدانم شنیدهاید یا نه! انسان وقتی به یک نعمتی رسید، به شکرانهی آن نعمت سجده میکند و میگوید: «الحمدلله رب العالمین». هیچ میدانید که اولین کسی که سجدهی شکر کرد که بود؟ علی بن ابیطالب بود. امیرالمؤمنین در طول تاریخ اولین کسی بود که سجدهی شکر کرد. حال چرا چنین کرد؟ چون رسول خدا به او گفت: میخواهند شبانه در خانه بریزند و من را ترور کنند. از هر قبیله در سطح مکه یک تروریست انتخاب شده که من را ترور کنند و بعد خون من بین فامیلها و قبیلهها تقسیم بشود و کاری نشود کرد. آیا جای من میخوابی؟ گفت: یا رسول الله اگر علی جای شما بخوابد، جان شما سالم میماند؟ گفت: بله! علی بن ابیطالب جای پیغمبر خوابید و خداوند به میکائیل و جبرائیل گفت: کدامتان حاضرید قربان هم بشوید؟ به هم نگاه کردند، خداوند گفت: پس نگاه کنید به محمد و علی که چگونه جانشان را قربان هم میکنند. عاشق رسول خدا بود و وقتی متوجه شد که جانش باعث شده جان رسول الله خدا را حفظ کند سجدهی شکر کرد و اولین سجدهی شکر را علی بن ابیطالب به جا آورد.
4- علی (ع) مولود کعبه است
امشب شب تولد علی بن ابیطالب است. علی در کجا متولد شد؟ در کعبه متولد شد. خدا علامه امینی را رحمت کند، ایشان نام پنجاه نفر از بزرگان شیعه را از قبیل طوسی، حلی، شیخ مفید، طبرسی و. . . را در جلد ششم الغدیر میبرد، که همه نوشتهاند علی بن ابیطالب در کعبه متولد شد. و نام چنیدن نفر از علمای بزرگ اهل سنت را هم میبرد که آنها هم گفتهاند علی بن ابیطالب در کعبه متولد شد. آن وقت جالب این است که علی بن ابیطالب در کعبه متولد شد و به همهی مردم گفتند: حاجیها بروید و دور کعبه بگردید، یعنی دور زایشگاه بگردید، تا توجه به این نوزاد هم پیدا کنید، چرخیدن دور کعبه، یعنی چرخیدن دور گهواره حضرت علی(ع). به خاطر این که مردم متوجه مولود این گهواره هم بشوند، به همهی ما هم گفته: ای مسلمانها! هر وقت خواستید نماز بخوانید، رو به کعبه نماز بخوانید تا توجه به کعبه، توجه به رهبری را هم زنده کنید. خدا علی را در کعبه متولد کرد و بعد به ما گفتند: رو به کعبه بایستید و نماز بخوانید. آیا این انسان را متوجه به رهبری علی بن ابیطالب نمیکند؟
مادر علی(ع) در مسجد الحرام آمد و مقابل کعبه ایستاده بود، یک مرتبه درد زائیدن گرفت، همین که درد زائیدن گرفت مضطر شد، چه کند؟ دست به دعا برداشت کهای خدا، تا دست به دعا برداشت، دیوار کعبه شکافت و این زن با جلال – مادر امیرالمؤمنین(ع) وارد کعبه شد و دیوار به هم آمد. افرادی تا این را دیدند، سر و صدا کردند. رفتند همهی شهر را خبردار کردند، آمدند دور کعبه که این زن آمد دعایی کرد و کعبه باز شد، و داخل خانه خدا شد. معجزه زیاد است. برادران رزمندهی ما در جبهه گفتند: به ما مدتی آب نرسیده بود، از تشنگی داشتیم اذیت میشدیم، یک مرتبه گفتیم: ای خدا تشنه هستیم، زیر خمپاره نتوانستند به ما آب برسانند. یک خمپاره آمد و به یک قطعه سنگ خورد و منفجر شد. تا منفجر شد، یک چشمه آبی گوارا از زمین جوشید و. . . قرآن میگوید: خدا اگر بخواهد از عصای موسی دو کار میکند. یک جا خدا میگوید: موسی عصایت را به زمین بزن، آب بیرون میآید، یک جا میگوید: عصا را به آب بزن، خشک میشود. یعنی اگر خدا بخواهد با عصا هم خشکیهاتر میشود، و هم تریها خشک میشود. یک جا میگوید: «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً»(بقره/60) عصا را به سنگ بزن، آب میجوشد. یک جا میگوید عصا را به دریا بزن تا دریا خشک بشود و از وسط دریا عبور کنی.
خداوند هم سبب ساز و هم سبب سوز است. سبب ساز است یعنی چیزی که سبب نیست سبب میکند. سبب سوز است، یعنی آن که سبب است، سببیت آن را میسوزاند. آتش را که میسوزاند، خداوند سوزاندن را از آن میگیرد و. . .
5- علی (ع) عاشق تحصیل بود
علی بن ابیطالب عاشق تحصیل است و این درسی برای تمام محصلینی است که وقتی میخواهند درس بخوانند عاشق تحصیل نیستند. انسان اگر عاشق تحصیل باشد، هیچ مانعی ندارد که تابستانها کار کند و پول جمع کند و زمستانها درس بخواند. من خودم طلبههایی را سراغ دارم که تابستانها قالی میبافتند و پولشان را جمع میکردند، زمستانها به حوزهی علمیهی قم میآمدند درس میخواندند. آدم اگر عاشق درس باشد، این طور است.
زمان شاه یک بچه مدرسهای نامه نوشته بود که من عاشق مطالعه هستم ولی پدرم فقیر است، پول ندارد، آن زمان تغذیهی رایگان میدادند. این تغذیهی رایگان را نمیخورم. سیبم را به بچه پول دارها در مدرسه میفروشم، روزی پنج ریال میگیرم و این پنج ریال، پنج ریال را جمع کردهام و 20 تومان شده است. 20 تومان را در یک پاکت گذاشته بود و به قم فرستاده بود که کتاب بخرند و برایش بفرستند که مطالعه کند. اگر کسی عاشق باشد، از همان متکا و پلاسی که رویش میخوابد، میتواند سرمایه درست کند و اگر کسی عاشق باشد با دمپایی هم به دانشگاه میرود و اگر کسی عاشق باشد خودش این مسائل را حل میکند.
6- علی (ع) عاشق جنگ و شهادت و وحدت و عدالت
علی بن ابیطالب عاشق جنگ بود. میفرماید: اگر هزار بار در جبهه شهید بشوم، خوشتر دارم تا این که یک مرتبه در بستر از دنیا بروم. میفرماید: به خدا قسم علی بن ابیطالب، به لقای خدا از طفل به پستان مأنوستر است. انسی که علی با شهادت و مرگ دارد از انسی که طفل به پستان مادرش دارد بیشتر است. علی بن ابیطالب عاشق وحدت بود. 25 سال سکوت ایشان برای این بود که وحدت مسلمانها به هم نخورد. امشب شب تولد علی است. شب تولد عدالت است. از عدالت علی چه میدانیم؟ بیت المال را نزد امیرالمؤمنین آورده بودند، بنا بود تقسیم بشود. بیت المال یک چیز خوردنی بود، حالا نمیدانم چه بود. ولی یک چیزی بود که همان جا میشد خورد. یکی از نوههای امیرالمؤمنین آمد و یکی از آنها را برداشت و به سویی دوید. علی(ع) هم دوید و آن را از بچه گرفت. مردم گفتند: آقا این بچه دو، سه ساله است، کوچک است، حالا یک چیزی برمی دارد بخورد، شما خیلی سخت گیری نکنید. فرمود: این بیت المال است. پدر بچه سهم دارد. من سهم پدر بچه را که دادم، از سهم خودش به بچه خواهد داد. مسائل عاطفی جلوی مسائل حقوقی را نباید بگیرد. شما در مسائل عاطفی حق داری خودت را ببخشی، اما این بنده خدا که دیر به اداره آمده، چون اداره بیت المال است، شما حق نداری او را ببخشی. شما روزی هشت ساعت به ملت بدهکار هستی. اگر بیست دقیقه دیر آمدی و رئیس اداره اظهار ناراحتی کرد، شما نباید بگویی چقدر سخت گیر است. رئیس اداره اگر خانهاش را به شما ببخشد حق دارد، ولی حق ندارد پنج دقیقه وقتت که برای بیت المال است به شما ببخشد. مسائل عاطفی را باید از مسائل حقوقی جدا کرد.
قنبر کسی است که سالها در کنار علی بن ابیطالب بود. یک نفر خلاف کار بنا بود مثلاً صد ضربه شلاق بخورد، شلاق را به قنبر دادند، گفتند: بزن. طرف را خواباند شلاق زد، همین که شلاق میزد عصبانی شد و به جای 100 ضربه 103 ضربه تا زد. حضرت فرمود: چند تا زدی؟ گفت: 103 ضربه! حضرت فرمود: شلاق رابده به من، شلاق را گرفت، قنبر را خواباند و آن سه ضربهای که اضافه زد، خودش به او زد.
امشب شب تولد امیرالمؤمنین است و کیست در روی کرهی زمین که هم در مسجد متولد بشود و هم در مسجد شهید بشود و جالب این که روی کرهی زمین پیدا کنید شخصیتی را که ترور بشود، قاتل او را بگیرند، وقتی لیوان شیر برایش میبرند، میگوید: نصف لیوان را به قاتلم بدهید، چون اسیر است و با او مدارا کنید. و لذا این است که بسیاری از گروهکهایی که در زندان بودند، زندان برایشان درس بود. چون اگر زندان آدم را از فتنههای بیرون زندان نجات بدهد، بهتر است. حضرت یوسف بیرون زندان نزدیک بود در دام بیفتد، زلیخا خودش را آرایش کرده بود، درها بسته بود، میخواست یوسف عزیز و پیغمبر را به فساد و زنا بکشد. یوسف گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»(یوسف/33) اگر در زندان من از گناه دور میمانم، زندان برای من از بیرون زندان بهتر است. الان در زندان برای زندانیها کلاس میگذارند و دوره برایشان میگذارند و با ایشان حرف میزنند، حقیقت را برایشان میگویند و. . . در زندانی که انسان حقیقت را بیابد از بیرون زندانی که دچار دامها بشود، ارزشش بیشتر است.
امیدوارم رزمندگان ما در این شبها که با رمز یا علی حمله را شروع کردهاند به خون مقدس علی بن ابیطالب و یاران با وفای علی بن ابیطالب هر چه زودتر این جنگ به پیروزی کشیده بشود. ما هم به تبع همه مسجدها که این دعا را میکنند، دعا را سه مرتبه بگوییم، چون اخیراً در همهی مسجدها تا آن جایی که من سراغ دارم بعد از نماز دست هایشان را بلند میکنند و این دعا را میخوانند.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»