خداوند لطف کرد که ماه رمضان امسال بحثمان درباره تفسیر نامه 53 نهج البلاغه نامهای که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مالک اشتر مینویسد. ای مالک خیلی لیاقت داری خیلی شجاعت داری تو بخاطر قدرتت و سابقه درخشانت قدرت و افتخاری که داری فرماندار مصر میشوی. مصر جای حساسی است من شرح وظایف برایت مینویسم که عمل کنی. . . .
(ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ) اى استاندار وصیت کن و سفارش کن تاجرها را. خود حضرت امیر(علیه السلام) شلاق دست مىگرفت و مىآمد توى بازار و وسط بازار سخنرانى مىکرد. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) وقتى به مدینه آمدند اول مسجد ساخت بعد کنار مسجد بازار ساخت و فرمود تمام مسلمانان تولیدشان را بیاورند توى همین بازار و نیازهایشان را هم از همین بازار تهیه کنند تا نیازى به بازار یهودىها نداشته باشیم یعنى استقلال اقتصادى، الان کسى بیاید مکّه انگار تمام کشورهاى غربى آمدهاند که تا بازار مکه را پر کنند از یکى از کشورهاى اسلامى جنس توى بازار مکه نیست و حال مىشد چونکه در مکه تمام دنیا جمع مىشوند مسلمانها تولیداتشان را آنجا بیاورند و بازار مشترک و نمایشگاه بین المللى مال مسلمانها باشد.
اسلام راجع به بازار عنایت دارد و حتى کلنگ بازار را پیغمبر(صلی الله علیه و آله) زد و جایش را مشخص کرده. سفارش کن تجار را(وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ) و اهل صناعات را(وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْراً) و اینها را وصیت خیر بکن(الْمُقِیمِ مِنْهُمْ) چه آنها که مغازه دارند و مقیمند و چه اینهایى که چرخ دستى دارند(حالا ممکن است شهردار بگوید ما داریم چرخ دستىها را جمع مىکنیم ماکارى به شهردار نداریم) بازارىها دو نوعند بعضىها مغازهشان ثابت است و بعضى هم خیر، آخوندها هم همینطور هستند بعضى مسجد ثابت دارند و بعضى هم مثل من دوره گرد هستند. (وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ) آنکه دارد با بدنش جان مىکند شغل بازویى دارد. بد نیست بگویم شغل بازویى از نظر قرآن و حدیث از تجارت ارزشش بیشتر است تمام امامان ما شغلشان بازویى بوده و تمام انبیاء هم یا چوپان بودهاند یا کشاورز یک پیغمبر داشتیم که خیاط بود و یک پیغمبر هم داشتیم که آهنگر بود و مابقى همه کشاورز.
(فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ) این آقایان منافع را مىکشانند. بالاخره جنس از کجاى دنیا این آقا مىکشاند مىآورد اینجا(وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ) اسباب راحتى مردم را فراهم مىکنند(وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ) جلب مىکند و مىکشاند از راههاى دور و پرت شده یعنى از هر سوراخ و سمبهاى که هست جنسهاى مورد نیاز مردم را مىآورد دم خانهاش(فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ) گاهى جنس را از راه خشک و یا از راه دریا گاهى توى جادههاى کویرى و درهها و بالاخره اینطور نیست که کاسبها مفت خور باشند. شخصى به یک طلبه گفت تو مفت خورى گفت چطور گفت دیدى افطارى دعوتت کردند مفت خوردى گفت خدا مىداند کلى مطالعه کردم عرق ریختم حدیث پیدا کردم که سور دادن چقدر ثواب دارد تو آمدى سور خوردن مرا دیدى اما حدیثهایى که برایش خواندم را ندیدى. الکى که سور نمىدهد کلى باید آدم برایش حدیث بخواند تا یک سور بدهد. (وَ حَیْثُ لَا یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا) اصلاً مردم خبر ندارد چى، چى کجاست. مىگویند به یک شخصى گفتند هر که یک جفت کفش از بیرون از ایران وارد کند لب مرز کفشى 5 تومان باید گمرک بدهد. یک آدم زرنگى که خوشبختانه مسلمان نبود خواست کفش وارد کند 10 هزار جفت کفش وارد کرده بود. 10 هزار لنگه را از مرز بازرگان آورده بود 10 هزار لنگهاش را از جنوب آورده بود. لب مرز گفت قانون مىگوید هر کس یک جفت کفش وارد کند. خیلى خوب شما یک جفت کفش را پیدا کنید خوب ده هزار تا پا به پا بعد آورده بود تهران اینها را با هم جفت کرده بود خوب اینکه مىتواند سر دولت را کلاه بگذارد این شیطنتى را که این دارد هیچ کس ندارد افرادى هستند که مىدانند چطور و از کجا و به چه روشى و با چه شیوهاى جنس را تهیه کنند که گاهى افراد تحصیل کرده هم نمىدانند گاهى یک نفر با تجربه به اندازه چند تحصیل کرده کارشناس تجربى است.
روایت داریم که آدمهایى که جرأت دارند در آمد هم پیدا مىکنند آدمهاى ترسو هیچ وقت در آمد پیدا نمىکنند چونکه هر وقت مىخواهد جنسى بخرد مىگوید نکند ضرر کنم و هى شک مىکند در هنر هم اینطور است هر کس بترسد شناگر نمىشود بالاخره آن کسى شناگر مىشود که خودش را به آب و آتش بزند. حالا بازارىها چطور آدم هایى هستند(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) اینها توسعه گر نیستند بازارى فقط یک خطر دارد کم فروشى، گران فروشى، احتکار این خطر را دارد که میشود جلوى آنرا گرفت اما دست به اسلحه ببرند، نه اینها دنبال زندگیشان هستند بنابراین(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) هیچوقت یک گروه مسلح از توى بازار پیدا نمىشود(لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ)(بائقته) یعنى شر اینها از شرشان نمىترسیم. (وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ) اینها اهل زندگى هستند یعنى اینها نه غائله دارند یعنى فساد و نه بائقه دارند یعنى شر، شر و فساد توى بازارى نیست(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ)(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ) خوب کارهایشان را تفقد کن انبارهایشان را سر کشى کن ناظر بفرست نرخشان را کنترل کن حالا چه اینهایى که در متن هستند و چه اینهایى که(وَ فِی حَوَاشِی بِلَادِکَ) در اطراف شهر دکه و دکان مىزنند.
(فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ) اگر دیدى احتکار مىکنند منعش کن براى اینکه(فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ) پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که(مَنَعَ مِنْهُ) احتکار را منع کرد تو احتکار را منع کن براى اینکه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) «منع منه» منع کرده.
(وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً) در معاملات مواظب باش که معاملهاى باشد(سَمْحاً) معامله خوبى باشد(بِمَوَازِینِ عَدْلٍ) عادلانه باشد «واسعار» نرخ گذارى طورى باشد که(وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ) به خریدار و فروشنده اجحاف نشود نه سیخ بسوزد و نه کباب نه او را آزاد بگذار که هر طور دلش خواست بفروشد و نه جیره بندى کن که مجبور بشود دروغ بگوید چون اول انقلاب طورى برنامه ریزى کردند که تقریباً تمام بازارىها دروغگو شدند. ما خودمان رفته بودیم توى بازار بعضىها مىگفتند: آقا اینقدر جنس به ما دادهاند و گفتهاند هر کیلویى اینقدر بفروشید حساب کردهام دیدیم ماهى 3700 تومان گیر من مىآید 45 سال است که توى بازارم بعد از 45 سال جیره بندى من شده ماهى 3700 تومان این آقایى که دیروز آمده در نظام جمهورى اسلامى استخدام شده بگو ماهى چقدر مىگیرى این آقا خودش ماهیانه 9000 هزار مىگیرد اما من 3700 تومان با اینکه باید مالیات بدهم، آب، برق، کرایه و. . (مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ) فروشنده و خریدار برنامهاش خوب باشد(فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَهً) اما اگر بعد کسى مرتکب احتکار شد(بَعْدَ نَهْیِکَ) با اینکه مىگویى جنست را احتکار نکن باز هم مىبینى گوش نمىدهد این دنبال سودش است(إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ) قفلش را بکش انبارش را پلمپ کن سختگیرى کن(وَ عَاقِبْ) تحت تعقیب قرارش بده(فِی غَیْرِ إِسْرَافٍ) تحت تعقیب هم بایستى به اندازه باشد یعنى به همان مقدارى که احتکار کرده.
گاهى وقتها حق یک کسى این است که انسان مالش را بگیرد و بقیمت عادلانه بفروشد گاهى وقتها نه باید اسمش را توى روزنامهها نوشت گاهى باید اعدامش کرد یک وقت دارو است یک وقت گندم است یک وقت نایلون است، نوع جرم در نوع عقوبت فرق مىکند یک وقت دفعه اولش است یک وقت دفعه دهم است یک وقت یک آدم حزب الهى اشتباهى کرده، گول خورده یک وقت نه ذاتاً با طاغوتىها سروسامان دارد تمام برنامه هایش را روى تلفن با شرق و غرب برنامه ریزى مىکند که آقا بیاید براى اینکه مردم را ناراضى کنیم مسأله شکر را همچین برنامهاى اجرا کنیم.
بعضى احتکارها بند به جاهایى است. (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) من گفتم این بازارىها آدمهاى خوبى هستند اما با اینکه گفتیم خوبند(وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ أَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ ضَیْقاً) بعضىهاشان تنگ نظرند و بعضى از این بازارىها خیلى بخیلند یک بخل قبیحى دارند(ضَیْقاً فَاحِشاً) یعنى تنگ نظرى شدیدى دارند(وَ شُحّاً قَبِیحاً) خیلى بخیلند(وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ) کثیرى از اینها احتکار مىکنند منافع مردم را(وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ) بعضى از اینها تحکم مىکنند یعنى جنس آشغال را غالب مىکنند و این قبیل کارها(وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ) ضرر براى عموم است(وَ عَیْبٌ عَلَى الْوِلَایَهِ) واى بر والى که بازارى بتواند در حکومتش بخل کند، احتکار کند.
اى مالک اشتر تو که استاندار هستى در زمان حکومت تو اگر بازارى توانست احتکار کند اگر بازارى توانست تنگ نظر باشد، اگر بازارى توانست جنسش را غالب کند(مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ) براى عموم ضرر دارد و عیب است بر(ولاه) یعنى والى حکومت زشت است در نظامش اینطور باشد. بعضىها سودهاى مفت مىخورند، مفت خورى ممنوع و حرام. دانشجوها خوابگاه مىخواهند. یک آدم زرنگى پیدا مىشود قبل از شروع ترم در دانشگاه، بیست واحد خانه اجاره مىکند 20*20 مىشود 400 هزار تومان بعد این خانهها را اجاره مىدهد پانصد هزار تومان صد هزار تومان این وسط مىخورد حلال است فرمود: نه مگر اینکه یک نقشى داشته باشد مثلاً خانه کاه گلى را سفید کارى کند، بى آب را بگیرد لوله کشى کند.
اصل تجارت چیز خوبى است و سفارش هم شده حدیث داریم اگر توى جبهه جنگ که دارند درگیر مىشوند اگر ده دقیقه وقت دارى و در آنجا مىتوانى چیزى بفروشى، بفروش. البته نه اسلحه و خشاب چیزهاى دولتى را نمىشود کش رفت به هر حال تجارت را ما خیال مىکنیم بد است نه خیر بد نیست امام صادق(علیه السلام) تجارت مىکرد ما فکر مىکنیم طلبه و دانشجو نباید تجارت کنند کما اینکه کار هم اشکال ندارد.
قرآن مىفرماید مواظب باشید تجارت شما را گیج نکند »رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ« تا قد قامت الصلوه گفتند در را ببندید بروید نماز سنىها در اینجا از ما بهترند. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود واى بر تجار از بس قسم مىخورند و واى بر کارگرها(وَ وَیْلٌ لِصُنَّاعِ أُمَّتِی مِنَ الْیَوْمَ وَ غَداً) وسائلالشیعه ج17 ص 420- هى مىگویند برو امروز بیا برو فردا بیا، امروز و فردا کردن مال نجارها و مکانیکها و آره ولله، نه ولله، مال تاجرها.
تنظیم اسناد تجارى، در قرآن آیهاى داریم که بسیار بزرگ است این آیه حدود یک صفحه و نیم و در سوره بقره است که مىفرماید اگر یک جنسى را خواستید داد و ستدد کنید »یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا« اى مسلمانها «إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ» بقره282- وقتى به هم وام مىدهید «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» یا یک یا دو ماه «فَاکْتُبُوهُ» بنویسد، سواد ندارد؟ چرا سواد ندارد؟ نهضت سواد آموزى خبر تلخ هم برایتان بگویم بناست انشاءالله چند ماه دیگر هرکس باسواد نیست و نمىآید سر کلاس، کوپناش را قطع کنند. چون ماسه رقم آدم داریم. آدمهایى داریم توتى، تکانش که مىدهى مىریزد یک مشت مردم مثل توت شیرینند گفتیم بیاید سر کلاس آمدند سه میلیون نفر باسواد شدند. یک مشت آدم داریم گیلاسى که باید تک تک چید، تک تک رفتیم در خانه هایشان و آمدند. یک مشت آدم داریم گردویى یعنى باید با چوب بزنیم پس کلهشان تا بیایند. و یک جریمه دیگر اینکه اگر دخترش دیپلم گرفت به او مدرک ندهند چونکه مادرش بى سواد است 12 سال جمهورى اسلامى خرج دبیر و مدرسه شما را داده شما چهل روز خواندن و نوشتن را به مادرت یاد بده. حالا بى سوادها چى «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِب» بى سوادها یک کاتب باید بیاید و بنویسد « وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ» با سواد هم ناز نکند گفتند بیا بنویس بیاید و بنویسد بهر حال تنظیم اسناد تجارتى بزرگترین آیه است. اگر کسى وام داد رسید نگرفت بعد طرف بُرد خورد اسلام مىگوید بزن توى سر خودت که چرا از او رسید نگرفتى «فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» حدیث است یعنى بزن توى سر خودت نگو آقا این که قابل نیست قرآن مىگوید «صَغیراً أَوْ کَبیراً« چه کم بود و چه زیاد از او رسید بگیرد «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ« البقره(280) کسى که ندارد به او وام بدهید نمىشود بدهکار را زندان کرد. هیچ بدهکارى به خاطر بدهى حق ندارد برود زندان مگر اینکه دروغ بگوید. اطلاعات لازم(مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا) شرحنهجالبلاغه ج20 ص97 حدیث داریم اطلاعات و احکام تجارت را بدانید و توجیه شوید بعد وارد بازار شوید.
تجارت در محل زندگى خوشا به حال کسى که پهلوى زن و بچهاش کاسبى بکند بعضىها زنشان را مىگذارند ایران مىروند دبى زنش را مىگذارد توى ده مىآید شهر اینها ممکن است ده الى بیست هزار تومان اضافه گیرش بیاید ولى به همین خاطر خانمش به خاطر نداشتن شوهر و بچه هایش به خاطر بالا سر نبودن پدر یک مفاسدى ممکن است پیدا کنند که از بیست هزار تومان. . . خوشا بحال کسى که در آمدش کم است اما پیش زن و بچهاش باشد کارهاى دستى ارزشش بیشتر است زنها توى خانه کار کنند. در همه صداها حدیث داریم که خداوند سه صدا را دوست دارد 1 – صداى چرخ پیرزنها، قدیم توى خانهها پیرزنها پنبه و پشم را با چرخ توى خانه نخ مىکردند. 2 – صداى قلم دانشمند، قدیم با نى مىنوشتند تق تق مىکرد. 3 – صداى پاى سرباز که بند کفشش را بسته و آماده باش است.
الان چرخ پیرزن نیست کارخانه است، تق تق قلم نیست چاپخانه است. پاى سرباز هم توپخانه. به بیان دیگر یعنى جامعهاى مورد رضاى خدا است که هم تولید و اقتصادش رو به پیشرفت باشد هم فرهنگش و هم قدرت نظامى ببینید حدیث پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چقدر قشنگ است. ما چند روز پیش جلسه داشتیم که آقایانى که باسواد مىشدند چطورى جایزه بدهیم قطع کوپن که تهدید بود اما این تشویق است. گفتند رادیو و تلویزیون و امثال ذلک من گفتم یک حدیث بخوانیم. حدیث داریم وقتى که تشویق مىکنید چیزى تشویق کنید که خود تشویق دکور نباشد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هر کس در مسابقهها برنده مىشد شتر آبستن به او مىداد یا درخت خرما اما الان در والیبال و فوتبال یک چیز دکورى مصرفى مىدهند که طرف آنرا در تاقچه مىگذارد اما خود درخت خرما هم تولیدى است و هم خود درخت خرما از آدم کار مىکشد گفتم چرخ خیاطى بدهیم، دوچرخه بدهیم که لااقل مردم مسافتهاى دو، سه کیلومترى را با دوچرخه بروند که یک خورده دود تهران کم بشود یک طورى باشد که مسیرهاى دور را با ماشین برویم و مسافتهاى کوتاه را با دوچرخه که خود دوچرخه هم کار طلب است هوا را سالم مىکند و انرژى بدن را هم بکار مىاندازد.
رادیو ضبط و تلویزیون نمىگویم حرام است اما براى جایزه خوب نیست. چیزهاى کوچولو نفروشید، آدامس، قرقره، بادکنک، سیگار، روایت داریم در خرید و فروش نگوئید پولش خوب است و خودتان را با چیزهاى پست سرگرم نکنید. کم فروشى »وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ« المطففین(1) حدیث داریم محتکر ملعون است و یک حدیث شیرین، اگر کسى جنسى را احتکار کند و گران شود، بفروشد تمام پولش را در راه خدا بدهد ثواب در راه خدا دادن جبران گناه احتکارش را نمىکند. در معامله کسى وارد نشوید. دخترى را نامزد کردهاند براى کسى جوان دیگر نامه پرانى و تلفن، عجله نکند. با افراد پست معامله نکنید، در معامله قسم نخورید، جنستان را زینت ندهید، بین مشترىها با یک چشم نگاه کنید. اگر خریدار پشیمان شد و جنسى را برگرداند آن را پس بگیرید حدیث داریم(أَقَالَ مُسْلِماً نَدَامَهً فِی الْبَیْعِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ) منلایحضرهالفقیه ج3 ص196- اگر مشترى جنسى را خریده برد خانه پدرش، شوهرش، برادرش، دعوایش کرده و گفته این جنس خوب نیست و اگر پس داده آنرا قبول کنید. و حدیث داریم اگر فروشنده و بازارى جنسى را پس برداشت خداوند روز قیامت گناهانش را بر مىدارد. اینها چند تذکر است به بازارى.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
امام علی (علیه السلام)، نامه به مالک اشتر – 22
بسم الله الرّحمن الرّحیم