گذشت – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Tue, 19 Jul 2022 06:13:53 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 پاسخ نیک به بدی‌ها https://gharaati.ir/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%86%db%8c%da%a9-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%87%d8%a7/ https://gharaati.ir/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%86%db%8c%da%a9-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%87%d8%a7/#respond Sat, 16 Jul 2022 12:57:48 +0000 https://gharaati.ir/?p=9020 https://gharaati.ir/archive/pdf/0005.pdf]]>

پاسخ نیک به بدی‌ها

1- برخوردهای کریمانه خداوند

تشويق بايد بيش از تنبيه و مجازات باشد. این روش برخورد خداوند با بندگان است. اعطاى پاداش زيادتر و مضاعف، با تعبير «زِيادَةٌ»، «ضِعْفٌ» و «اضعاف» مكرّر در قرآن آمده است. قرآن می‌فرماید: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَةٌ * وَ الَّذِینَ کسَبُوا السَّیئاتِ جَزاءُ سَیئَةٍ بِمِثْلِها»[1]

کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک و زیاده بر آن دارند و آنان که به دنبال کسب بدی‌ها رفتند، به قدر همان بدی‌ها مجازات دارند.

و در جای دیگر می‌فرماید: «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّـهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[2] ‏بگو: ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف (و ستم) کرده‌اید! از رحمت خداوند مأیوس نشوید، همانا خداوند همه‌ی گناهان را می‌بخشد، زیرا که او بسیار آمرزنده و مهربان است.

خداوندی که در برابر کارهایی کوچک پاداش‌هایی بسیار بزرگ قرار داده است. مثلاً کسی که حاجات برادران دینی خود را برآورده کند، بالاتر از طواف و طواف‌هاست. «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشَرَةً»[3] در روایات، گاهی فرموده‌اند خدمت به خلق خدا و دستگیری از نیازمندان، ثواب یک حج و عمره دارد. گاهی می‌فرمایند: ثواب آن معادل بیست حج و عمرۀ مقبول است. گاهی ثواب ده تا هفتاد حج برای آن شمرده‌اند، و حتّی ثواب هزار حجّ مقبول نیز برای این امر مهم در روایات ذکر شده است.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حَجَّةً کلُّ حَجَّةٍ ینْفِقُ فِیهَا صَاحِبُهَا مِائَةَ أَلْف‏»[4] هر آینه روا ساختن حاجت مؤمن نزد خدا از بیست حجّ که براى هر حجّ صد هزار [درهم یا دینار] خرج شده باشد، محبوب‌تر است.

آری فضل خدا محدودیت ندارد، گرچه حساب و کتاب دارد. قرآن 4 مرتبه می‌فرماید: «وَ یزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» و در جای دیگر می‌فرماید: فضل خدا نسبت به بندگان مخلصش بزرگ است. «إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیک کبِیراً»[5] در قرآن گاهی پاداش دو برابر «وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِ»[6]، گاهی چند برابر «أَضْعافاً مُضاعَفَةً»[7] گاهی ده برابر «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[8] و گاهی هفتصد برابر «کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»[9] و گاهی بی‌شمار و غیر قابل شمارش بیان شده است. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ»[10] برای بعضی کارها هیچ کس نمی‌داند که چه پاداشی در انتظار است.

به طور مثال تمام عبادت‌های ما در صورت اختیار به قصد قربت است، اما همین که به ماه رمضان می‌رسیم، خداوند نسبت به کارهای غیرارادی ما نیز پاداش می‌دهد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: خواب شما در رمضان عبادت است. «نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» نفس کشیدن در این ماه ثواب سبحان الله دارد. «أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ» اعمال شما در این ماه مورد قبول است. «وَ عَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُولٌ»[11]

یا اگر تعداد مأمومین در نماز جماعت از ده نفر بیش‌تر شد، در صورتی که همه دریاها و زمین جوهر و درختان قلم شوند و جن و انس بنویسند، نمی‌توانند ثواب یک رکعت، آن را بنویسند. «فَلَوْ صَارَ بِحَارُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ کلُّهَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلَاماً وَ الثَّقَلَانِ وَ الْمَلَائِکةُ کتَّاباً لَمْ یقْدِرُوا أَنْ یکتُبُوا ثَوَابَ رَکعَةٍ وَاحِدَة»[12] پس چنین پاداش‌هایی شاید به دور از تصور ما باشد، ولی به دور از فضل و عنایت و رحمت خدا نیست.

2- احسان در همه حال

قرآن نسبت به مردم فرمان عدل و احسان می‌دهد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان»[13] اگر كسى به شما حرف ناروایی زد، مى‌توانى بگويى خودت هستى! اگر گفت ابتر، می‌توانی بگویی: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»[14] خودش ابتر است. اگر گفتند: اينهايى كه ايمان آوردند، نادان و سفیه‌اند هستند. می‌توانی بگویی: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»[15] خودشان نادان هستند. اما اگر پدر به بچه‌اش گفت: احمق! بچه نمى‌تواند بگويد: خودت احمقى! نسبت به والدين عدل و احسان نيست، فقط و فقط احسان است.

در چهار سوره از قرآن مجید نیكى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم‌ردیف بودن دو مسئله بیان‌گر این است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. آیات بقره آیه 83، نساء آیه 36، انعام آیه 151 و آیه 23 سوره اسراء که می‌فرماید: «وَ قَضى‏ رَبُّكَ‏ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِیماً» پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكى كنید. اگر یكى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو.

قرآن و روایات صریحاً توصیه مى‏كنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند رعایت احترامشان لازم است.

در آیه 15 سوره لقمان مى‏خوانیم: «وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِی ما لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» اگر آن‌ها به تو اصرار كنند كه مشرك شوى اطاعتشان مكن، ولى در زندگى دنیا به نیكى با آنها معاشرت نما!

حتی شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شكرگزارى در برابر نعمت‌هاى خدا قرار داده شده است. چنان‌كه مى‏خوانیم: «أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیكَ»[16] براى من و پدر و مادرت سپاس‌گزار. با اینكه نعمت خدا بیش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى‏باشد.

در احسان به پدر و مادر، فرقى ميان آن دو نيست و مسلمان بودن آنها شرط نيست. نمى‏فرمايد: «بالوالدين المؤمنين احساناً» لذا در حديث مى‏خوانيم: «براً كان أو فاجراً» يعنى چه نيكوكار چه فاجر، بايد به هر دو احسان كنيد و بار معنایی کلمه احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت، ادب، آموزش، مشورت، اطاعت، تشكّر، مراقبت و امثال اين‌ها مى‏شود.

احسان به والدين، حدّ و مرز ندارد. (نه مثل فقير، كه تا سير شود، و جهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد.) حتی حد زمانی هم ندارد. (به پدر و مادر چه زنده و چه مرده باید احسان کرد.)

3- مهلت‌دادن به بدهکار ناتوان

بخشيدن بدهكار فقير، نوعی صدقه است. قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‌ مَیسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[17] ‏و اگر (بدهکار) تنگ‌دست بود، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و (در صورتی که واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشید برای شما بهتر است، اگر (نتایج آنرا) بدانید.

بر این اساس گذشت از بدهكار نادار، براى شما بهتر است، زيرا:

الف: شايد فردا براى خود شما نيز اين صحنه پيش آيد.

ب: مال فراموش مى‌شود، ولى بخشيدن به نادار هرگز فراموش نمى‌شود.

ج: كسب رضايت دل محروم و رضاى خالق، از كسب درآمد به مراتب بهتر است.

4- گذشت به جای قصاص

عفو ما از مجرم، عفو الهى را برای خود ما به دنبال دارد. قرآن می‌فرماید: «وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَةٌ لَهُ»[18] و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص صرف نظر کند) کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود.

5- معاشرت نیکوتر

قرآن می‌فرماید: «وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّه فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»[19] و هرگاه شما را به درودی ستایش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحیت گویید یا (لااقّل) همانند آن را (در پاسخ) باز گویید.

مراد از «تحيّت»، سلام كردن به ديگران، يا هر امر ديگرى است كه با آرزوى حيات و سلامتى و شادى ديگران همراه باشد، هم‌چون هديه دادن.[20] چنانكه وقتى كنيزى به امام حسن عليه السلام دسته‌گلى هديه داد، امام او را آزاد كرد و اين آيه را قرائت فرمود. در اسلام، تشويق به سلام به ديگران شده، چه آنان را بشناسيم يا نشناسيم. و بخيل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به هركس مى‌رسيد حتّى به كودكان، سلام مى‌داد.

در نظام تربيتى اسلام، تحيّت تنها از كوچك نسبت به بزرگ نيست، خدا، پيامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى‌دهند.

سلام خدا. «سَلاٰمٌ عَلىٰ نُوحٍ فِي الْعٰالَمِينَ»[21]

سلام پيامبر. «إِذٰا جٰاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ»[22]

سلام فرشتگان. «تَتَوَفّٰاهُمُ الْمَلاٰئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ»[23]

6- صبر در برابر انتقام

مقابله به مثل، حقّ طبيعى و الهى است اما در صبر لذّتى است كه در انتقام نيست. قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرِینَ»[24] ‏و اگر عقوبت می‌کنید، چنان عقوبت کنید که شما را بدان عقوبت کردند و البتّه اگر صبر و شکیبایی کنید قطعاً صبر برای صابران بهتر است.

به گفته روايات، همين‌كه حضرت حمزه در جنگ احد شهيد و قطعه قطعه شد، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اگر ما بر كفّار غالب شويم آنها را مُثله (قطعه قطعه) خواهيم كرد. در اين هنگام اين آيه نازل شد كه در صورت انتقام عدالت و صبر را از دست ندهيد، حضرت فرمود: صبر مى‌كنم صبر مى‌كنم. آرى، براى معرّفى اسلام بايد جنگ احد را در كنار فتح مكّه و عفو رسول اللَّه در كنار هم مقايسه كنيم.

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: «إِنَّهُ لَیعْجِبُنِی الرَّجُلُ أَنْ یدْرِكَهُ حِلْمُهُ عِنْدَ غَضَبِه‏»[25] همانا من از مردى كه هنگام خشم، بردباریش او را دریابد به وجد می‌آیم.

7- تغافل در برابر بدی‌ها

قرآن کریم به ما فرمان می‌دهد: «وَ لیَعفوا وَ لیَصفَحوا أَلا تُحِبّونَ أَن یَغفِرَ اللَّـهُ لَکُم»[26]  باید ببخشند و نادیده بگیرند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟

بین «عفو» و «صفح» تفاوتی وجود دارد. «عفو» یعنی گذشت، آدم یک چیزی را می‌داند، طرف هم می‌داند که خطا کرده است، به او اعلام می‌کنیم که از تو گذشتم. «صفح» به معنای نادیده گرفتن است. صفحه را برگرداندن است. یعنی انسان به گونه‌ای رفتار کند که اصلاً بدی ندیده باشد، به این «تغافل» یا «صفح» می‌گویند.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «مَنْ لَم یَتَغافَل وَ لا یَغُضَّ عَن کَثیرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَت عِیشَتُه»[27] کسی که تغافل پیشه نکند و از بسیاری امور چشم‌پوشی نکند، [لذت] زندگیش کم می‌شود.

از نظر اسلام گاهى بايد انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر كند كه «من متوجه خلاف تو نشدم» تا از اين طريق، كرامت و شخصيت افراد شكسته نشود. قرآن مى‌فرمايد كه برادران يوسف كه پس از ده‌ها سال او را ديدند و نشناختند، به يوسف گفتند: «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»[28] ما قبلاً برادرى داشتيم به نام يوسف كه دزد بود. يوسف خود را به تغافل زد و هيچ نگفت كه آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مى‌دهيد.

آری افشاگرى هميشه ارزش نيست و جوانمردى و سعه‏صدر، رمز رهبرى است.

8- گذشت در برابر بدی‌ها

عفو و اصلاح از كسى كه قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت. قرآن می‌فرماید: «وَ جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّـهِ»[29] و جزای بدی بدیی مانند آن است، پس هر که عفو کند و اصلاح نماید پس پاداش او بر خداست.

دريافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. در قرآن كريم دوبار عبارت «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» آمده است: يك بار در سوره‏‌ى نساء آيه 100 كه مربوط به مهاجرين مخلص است و يك بار در اين آيه كه مربوط به عفو از بدى‌‏هاى مردم است، پس معلوم مى‌‏شود پاداش عفو و اصلاح هم وزن پاداش مهاجرت الى اللّه است.

و در آیه دیگر می فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَ بَینَهُ عَداوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»[30] و نیکی با بدی یکسان نیست؛ (بدی دیگران را) با شیوه‌ی بهتر (که نیکی است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنی است همچون دوست گرم می‌شود (و عداوتش نسبت به تو تمام می‌شود).

در برابر كسانى كه مردم را به خدا دعوت مى‌‏كنند افراد بى‌تفاوت و نااهل و بدرفتارى پيدا مى‏‌شوند كه اگر مبلّغ دين، با اخلاق خوش و سعه‌‏ى صدر با آنان برخورد نكند توفيقى حاصل نمى‏‌شود. اين آيه سفارش مى‏‌كند كه بدى‌‏ها را با خوبى پاسخ بده و اهل انتقام نباش، همان‌گونه كه در دعاى مكارم الاخلاق، امام زين العابدين عليه‌السلام از خداوند مى‏‌خواهد به او توفيق دهد كه:

«وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ» ایستادن در برابر کسی که به من خیانت کرده، با سلاح نصیحت و خیرخواهی؛

«وَ أَجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ» پاداش دادن به کسی که از من دوری جسته، با نیکی و خوبی؛

«وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ» جزا دادن به کسی که مرا از عطایش محروم ساخته، با بذل و بخشش؛

«وَ أُكَافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ» تلافی کردن نسبت به کسی که با من قطع رابطه کرده، با صله و پیوند؛

«وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ» مخالفت ورزیدن با کسی که از من غیبت کرده، با نیکو یاد کردن از او؛

«وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِی عَنِ السَّیئَةِ»  به جا آوردن سپاس، در برابر خوبی و چشم‌پوشی از بدی.

بارها در سيره‏ى پيامبر اكرم و اهل بيت معصوم آن حضرت نمونه‌‏هايى از اين برخوردها را مى‏‌خوانيم كه سرسخت‏‌ترين مخالفان را به طرف‌دار آنان تبديل كرده است.

روزى یكى از خدمتكاران امام سجاد علیه‌السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه‌السلام را زخمى كرد. او دریافت كه امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: تو را عفو كردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.[31]

یکی از بستگان امام سجاد علیه‌السلام به آن حضرت جسارتی کرد و رفت. امام فرمود: آیا سخنان ایشان را شنیبدید؟ گفتند: بله! فرمود: همراه من بیایید تا پاسخ من به ایشان را ببینید. امام در مسیر آیه «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِین‏»[32] را تلاوت می‌کرد و به در خانه آن شخص رفتند. او خیال کرد که حضرت برای برخورد سخت با او آمده است. به نوعی آماده مقابله شد. امام فرمود: من فرزند امام حسین علیه‌السلام هستم آنچه گفتی اگر در من هست، خدا مرا ببخشد، و اگر در من نیست، خدا تو را ببخشد. آن شخص از برخورد کریمانه امام شرمسار شد و پیشانی امام را بوسید.[33]

9- خوش‌زبانی در برابر بدزبانی

قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[34]و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با ملایمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.

و در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»[35] و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند.


[1]. (یونس، ۲۶ و ۲۷)

[2]. (زمر،۵۳)

[3]. (کافی، ج2، ص194)

[4]. (کافی، ج2، ص193)

[5]. (اسراء، 87)

[6]. (احزاب، 31)

[7]. (آل‌عمران، 130)

[8]. (انعام، 160)

[9]. (بقره، 261)

[10]. (سجده، 17)

[11]. (امالی صدوق، ص93)

[12]. (بحارالانوار، ج85، ص15)

[13]. (نحل، 90)

[14]. (كوثر، 3)

[15].  (بقره، 13)

[16]. (لقمان، 14)

[17]. (بقره،۲۸۰)

[18]. (مائده، ۴۵)

[19]. (نساء، ۸۶)

[20]. (تفسير قمى، ج1، ص145)

[21]. (صافات، 79)

[22]. (انعام، 54)

[23]. (نحل، 32)

[24]. (نحل، ۱۲۶)

[25].  (کافی، ج2، ص112)

[26]. (نور، 22)

[27]. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح10375)

[28]. (یوسف، 77)

[29]. (شوری، ۴۰)

[30]. (فصلت،۳۴) ‏

[31]. (تفاسیر مجمع‏البیان و روح‏البیان‏)

[32]. (آل‌عمران، 134)

[33]. (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص145)

[34]. (فرقان،۶۳)

[35]. (فرقان، 72)

]]>
https://gharaati.ir/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d9%86%db%8c%da%a9-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%af%db%8c%d9%87%d8%a7/feed/ 0
کربلا، تجسّم آیات قرآن https://gharaati.ir/%da%a9%d8%b1%d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%8c-%d8%aa%d8%ac%d8%b3%d9%91%d9%85-%d8%a2%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86/ https://gharaati.ir/%da%a9%d8%b1%d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%8c-%d8%aa%d8%ac%d8%b3%d9%91%d9%85-%d8%a2%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86/#respond Thu, 19 Aug 2021 07:32:49 +0000 https://gharaati.ir/?p=8321 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.05.28.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.05.28.mp3 https://www.aparat.com/embed/gPCM8?data[rnddiv]=88665243036&data[responsive]=yes]]>

موضوع: کربلا، تجسّم آیات قرآن
تاريخ پخش: 28/05/1400
عناوين:
1- تقسیم کار امام حسین علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها
2- قیام امام حسین علیه السلام برای مبارزه با منکر و احیای معروف
3- ذکر مصیبت مظلومان در قرآن
4- محبوبیت امام حسین علیه السلام در طول تاریخ
5- برکت نام امام حسین علیه السلام و احیای مجالس دینی
6- دنیاپرستی، عامل سقوط اهل ایمان
7- گذشت از فرزندان و عزیزان درکربلا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را در آستانه‌ی غروب عاشورا می‌بینند. شبی رفته بودم روضه بیت مقام معظم رهبری، آن عزیزی که داشت روضه می‌خواند، شب عاشورا بود، یک بابی را باز کرد تحت عنوان تقسیم کار، یعنی شب عاشورا زینب کبری و امام حسین علیهماالسلام، این‌ها کار را تقسیم کردند. من آن شب آمدم این بحث را یادداشت کردم. یک چند دقیقه‌ای از این نیم ساعت بگویم این قصه را:
1- تقسیم کار امام حسین علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها
1- شهادت از تو، اسارت از من. غروب عاشوراست دیگر. شهادت از تو، اسارت از من.
2- قرآن خواندن سر نِی از تو، سخنرانی در کوفه و شام از من. تقسیم کار بین برادر و خواهر.
3- ضربه‌ها به بدن از تو، ضربه‌ها به روح از من.
4- زیر سم اسب رفتن از تو، سوار شدن بر کجاوه از من.
5- علی اصغر با تو، آرام کردن ربابه مادرش از من.
6- گودی قتلگاه از تو، سوار شدن بر کجاوه از من.
7- دل کندن از علی اصغر از تو، دل کندن از حسین از من.
8- قتلگاه از تو، خرابه‌ی شام از من.
9- نماز ایستاده از تو، نماز نشسته از من.
10- سرکشی یاران از تو، سرکشی داغداران از من.
11- خونِ گردن از تو، خونِ سر از من.
12- قرآن خواندن از تو، قرآن شنیدن از من.
13- داغ ابالفضل از تو، پرستاری سجاد از من.
14- آرام کردن من از تو، آرام کردن بچه‌ها با من.
خیلی این بحث، تابلویی است که چه به ما می‌گوید؟ یعنی هر کسی یک مسئولیتی دارد. نمی‌تواند بگوید آقا من مسئولیت ندارم. سیل بیاید، زلزله بیاید، آتش‌سوزی بشود، کرونا باشد، هر کسی باشد، هر کسی، هر جا هست، باید مسئولیت داشته باشد. نمی‌شود بگوید من مسئول نیستم.
15- تیر و نیزه از تو، ضربه و تازیانه از من.
16- کاروان شهداء از تو، کاروان اسراء با من.
17- تشنه رفتن از تو، مرثیه خواندن از من.
18- برنگشتن برای تو، در خیمه ماندن برای من.
19- پرواز برای تو، پرهای شکسته از من.
20- خسته رفتن از تو، خسته ماندن برای من.
21- دست بیعت برای تو، خط ولایت برای من.
22- پسران همه از تو، این همه دختران برای من.
23- تیغ دشمن برای تو، آتش دشمن برای من.
24- اینجا ماندن برای تو، تا کوفه رفتن برای من.
25- خواب راحت برای تو، گریه برای تو، برای من.
لا اله الّا الله، کربلا چه تابلویی است برای تاریخ؟ کربلا چند تا چیز را ثابت کرد، یعنی ثابت کرد که یک گروه هفتاد و دو نفره در نصف روز می‌توانند تاریخ بشریت باشند در طول تاریخ، هفتاد و دو نفر، نصف روز، به شرطی که همه‌ی کارها خدایی باشد.
2- قیام امام حسین علیه السلام برای مبارزه با منکر و احیای معروف
امام حسین فرمود: من نمی‌روم برای حکومت، «الا ترون الى الحقّ لا يعمل به»، نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود؟! «و الى الباطل لا يتناهى عنه‏» (غم نامه كربلا، ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص 102)، نمی‌بینید منکر را جلویش را نمی‌گیرند، هر کس هر کاری می‌خواهد می‌کند، نه کسی جلوی فساد را می‌گیرد، نه کسی امر به معروف می‌کند، اصلاً من می‌روم برای امر به معروف. کربلا بنا شد اول، صحبتی شد که روز تاسوعا حمله کنند، امام حسین فرمود که بروید بگویید که جنگ را بیندازید فردا عاشورا، من امشب هم زنده باشم، «انّى احبّ الصّلاة» (غم نامه كربلا، ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص 112)، عزیزانی که بحث را میبینید آیا ما نماز را دوست داریم؟ آن‌که می‌خواند نماز را می‌خواند، اما اگر بداند که یک جوری بشود با پول نماز نخواند، نمی‌خواند. یک آقایی، مرجع تقلیدی پیدا کنیم که بگوید نماز واجب نیست، از او تقلید می‌کنیم. نماز را اما دوست هم داریم؟ «أحبّ الصلاة» مهم این است ما نماز می‌خوانیم اما نماز را دوست نداریم، «انّى احبّ الصّلاة» من نماز را دوست دارم، قرآن را دوست دارم، این محبت نماز است. نماز چه هست؟ ببینید هواپیما که روی زمین است، شما نگاه می‌کنید به زمین مثلاً اینجا چند هکتار است، اما همین هواپیما وقتی رفت از زمین بالا، این زمین چند هکتاری می‌شود زمین یک هکتاری، پرواز می‌رود بالاتر، می‌شود هزار متر، صد متر، برو بالاتر، پنجاه متر، بیست متر، سی متر، تا خلاصه این‌قدر شما می‌توانی بروی بالا که این چند هکتار بشود قد یک دانه نخود و عدس. یعنی هر چی اوج بگیرد زمین کوچک‌تر می‌شود.
دعای عرفه‌ی امام حسین را نگاه کنید. وقتی امام با خدا دارد صحبت می‌کند، می‌گوید همه چیز دست تو، یعنی کسی که خدا را دید، به قول مناجات می‌گوید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ» کسی که خدا پهلویش بزرگ است، «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم‏» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 193) چیز دیگری بزرگ نیست. وقتی هواپیما اوج گرفت، رفت، بالاها، دیگر کره‌ی زمین کوچک می‌شود.
نقل می‌کنند زینب کبری بدن امام حسین را که دید گفت: خدایا این قلیل را از ما بپذیر، قلیل، یعنی کم؟ کسی که خدا را دید، امام حسین را هم می‌گوید قابل شما را ندارد، به خدا می‌گوید قابل شما را ندارد. انسان با معرفت به کجا می‌رسد؟
دعای عرفه را آدم می‌خواند از توفیقاتی است که جمهوری اسلامی پیدا کرده این است که روز عرفه تقریباً خیلی از شبکههای دعای عرفه‌ی امام حسین را میخوانند. دعای عرفه چه می‌گوید؟ اصلاً آدم می‌ماند. در دعاها چه می‌خوانیم؟ یک جمله دعا را بخوانم:
میگوید خدایا اگر من را جهنم هم ببری، به اهل جهنم خبر می‌دهم که من تو را دوست دارم. این خیلی مهم است. اگر جهنم هم ببری، حبّ تو از دل من بیرون نمی‌رود، این خیلی معرفت است. گاهی وقت‌ها ما یک کسی را دوست داریم، آن وقت خدا هم چه‌قدر این محبت را جایگزین کرد، عشق مردم به امام حسین. از کلماتی که بسیار در جامعه‌ی ما الحمدلله هست، کلمه‌ی حسین است، عشق به امام حسین، محمدحسین، علی‌حسین، نمی‌دانم امیرحسین.
من یک تابلویی دارم برایتان بگویم، چند تایش را می‌گویم حدود چهل، پنجاه تا هست، هفت، هشتایش را تند تند می‌خوانم.
قرآن و امام حسین.
یعنی این را می‌خواهم بگویم که کربلا مجسمه‌ی قرآن است، هر چه در قرآن می‌خوانی، می‌گوییم خب نمونه‌اش؟ می‌گوید: کربلا.
3- ذکر مصیبت مظلومان در قرآن
روضه‌خوانی در قرآن هست. قرآن در سوره‌ی بروج می‌گوید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود» (بروج/ 4). یک نامردانی بودند، مؤمنین را گرفتند، در دره ریختند، سوزاندند و این‌ها نشستند بالای دره تماشا کردند، جزغاله شدن مؤمنین را می‌دیدند، خدا می‌گوید مرگ بر این‌ها که این‌قدر سنگدل بودند، به جرم ایمان، این‌ها را سوزاندند و نشستند نگاه کردند. این یعنی چه؟ یعنی خدا روضه می‌خواند برای مؤمنینی که جزغاله شدند. پس هر کس در طول تاریخ سوخت باید از او تجلیل کرد، کمااین‎که در سوره‌ی بروج خدا از شهداء تجلیل می‌کند و از سنگدلی انتقاد می‌کند.
قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك‏» (شرح/ 4)، ای رسول ما، به پیغمبر می‌گوید: ای رسول ما، ما نام تو را بلند می‌کنیم. الآن نام چه کسی بلندتر از نام امام حسین است؟ «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك‏». نمونه‌اش در قرآن است.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید حضرت ابراهیم کعبه را که ساخت گفت: خدایا دل‌ها را به سمت کعبه هُل بده، به سمت اهل بیت من هُل بده. الآن دل‌ها به سمت کربلا هُل نمی‌خورد؟ این آیه مال حضرت ابراهیم است: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِم‏» (ابراهیم/ 37) حضرت ابراهیم گفت: خدایا دل مردم را به اهل بیت من هُل بده. الآن دل‌ها به سمت امام حسین هُل نمی‌خورد؟ خودش دیر به دیر گوشت می‌خورد، یا گاهی نمی‌خورد، یا اگر بخرد، مثلاً ولی گوسفند تازه‌اش را برای نذر می‌دهد. خانه‌ی خودش خشتی است، ولی حسینیه را با آجر می‌سازد. البته حالا که خانه‌ها همه آجری است، آن زمانی هم که خانه‌ها خشتی بود، مسجد و حسینیه را با آجر می‌ساختند، نه آجر خالی، آجر با کاشی‌کاری، در خانه‌ی خشتی می‌نشست ولی برای اهل بیت سنگ‌ِتمام می‌گذاشت.
قرآن می‌گوید عزت برای خدا و رسول و مؤمنین است. الآن امام حسین عزیزترین فرد هستی نیست؟ کدام رئیس جمهور، کدام شخصیت، کدام قهرمان، کدام تاریخ، کدام افراد مشهور دنیا بعد از مرگشان هزار و دویست سال از مرگشان می‌رود، تازه مسافر میلیونی دارند، اربعین و عاشورا و وقت‌های دیگر. این مهم است. عزت مال او هست.
4- محبوبیت امام حسین علیه السلام در طول تاریخ
معنای عزت نفس کشیدن نیست، ممکن است کسی نفس بکشد، ولی عزیز نباشد. ممکن است کسی رئیس‌جمهور هم باشد، ولی مردم او را دوست نداشته باشند، مگر ما بنی‌صدر را نداشتیم، هم رئیس جمهور بود، هم منفور بود و فرار کرد. شهرت نیست، کوه هیمالیا هم مشهور است، ولی مردم کسی کوه هیمالیا را دوست ندارد، بله، شهرت دارد، ولی دوست ندارد، شهرت غیر از محبوبیت است، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» (مریم/ 96). قرآن می‌گوید کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند مهرش در دل‌ها می‌نشیند، مردم قلباً او را دوست دارند. «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» یعنی در تاریخ، «سَيَجْعَل»، نمی‌گوید: «جَعَلَ»، «جَعَلَ»: یعنی مردم دوستش داشتند، «سَيَجْعَل»: یعنی در آینده هم مردم به او عشق می‌ورزند. بیاید زمانی که کربلا سطر به سطرش پیام‌هایش گفته بشود.
کربلا تلخی دارد ولی زیبایی‌هایی هم دارد. ایثار، شهامت، صلابت، قدرت، وفا، عبادت، بصیرت، این‌ها همه‌اش در کربلا هست. شما خبر دارید امام حسین روز عاشورا ده تا سخنرانی کرد؟ نَه سخنرانی یک ساعته، سخنرانی دو دقیقه‌ای، هفت دقیقه‌ای، کمتر، بیشتر. ده تا سخنرانی روز عاشورا شد، ببخشید گفتم ده تا امام حسین، سه تایش برای امام حسین بود، هفت تایش هم مثلاً ابالفضل می‌آمد می‌گفت: مردم حواستان را، نگویید ما نفهمیدیم چه شد. بدانید کجا یار چه کسی هستید، به صورت چه کسی شمشیر می‌کشید. ده تا سخنرانی کوتاه برای این‌که حجت تمام بشود، کسی نگوید والله ما نفهمیدیم غافل شدیم.
قرآن می‌فرماید: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعراء/ 227). کُشتید؟ در آینده ظالمین خواهند فهمید که سرنوشتشان چه هست؟ این آیه را آدم می‌خواند که کفار در آینده خواهند فهمید چه کردند، چه غلطی کردند، با چه کسی جنگیدند. آدم وقتی این آیه را می‌خواند می‌گوید نمونه‌اش کربلا.
این آیه را آدم می‌خواند: «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحين‏» (اعراف/ 170) ما پاداش افراد مصلح را ضایع نمی‌کنیم. امام حسین هر چه داشت برای خدا داد، خدا هم هر چه اوج کمال است به امام حسین داد. تنها قبری را که میگویند کنارش بایستید دعا کنید، مستجاب میشود، قبر امام حسین است، دعا. امام دهم، امام هادی علیه السلام مریض شد، به یک نفر گفت: نماینده‌ی من برو کربلا، کنار قبر امام حسین برای من دعا کن. گفت: آقا شما امام هادی، امام دهم هستی. فرمود: دعا کنار قبر امام حسین مستجاب میشود. این مهم است.
5- برکت نام امام حسین علیه السلام و احیای مجالس دینی
این آیه را آدم می‌خواند یاد کربلا می افتد: «وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنتُ» (مریم/ 31) حضرت ابراهیم گفت: خدایا مرا وجودی مبارک قرار بده، هر کجا هستم مبارک باشم. کربلا برکت ندارد؟ فکر حسینی، اخلاق حسینی، عزادارهای حسینی، تبلیغات حسینی، این‌هابرکت نیست؟! در همین روز عاشورا ده‌ها هزار جلسه به پا می‌شود، مردم با قرآن و اسلام آشنا می‌شوند، تبلیغ می‌شود، نذر داده می‌شود، گرسنه‌ها سیر می‌شوند، یاد مظلوم می‌افتند، علیه ظالم فریاد می‌زنند، این‌ها برکت نیست؟!
مثلاً برای امام حسین فکر می‌کنید تا حالا چند هزار تا کتاب نوشته شده است، این‌ها برکت نیست؟! ما گاهی وقت‌ها یک شخصیت درجه یکی که می‌میرد، مریدها و اصحابش جمع می‌شوند، یک مصاحبه ای از این می‌کنند، یک مصاحبه‌ای از او می‌کنند، که آقا نظر شما راجع به فلانی چه بود؟ مصاحبه‌ها را جمع می‌کنند، چاپ می‌کنند، یک جزوه بیرون می‌دهند که زندگی مثلاً فلان بزرگوار. یعنی یک جزوه برایش می‌نویسند. چند هزار جلد کتاب تا حالا برای امام حسین نوشته باشند، خوب هست؟! نام این کتاب‌ها خودش یک کتاب می‌شود.
عاشورا یک عزم ملی است، چه قدرتی می‌تواند همه‌ی مردم را با یک یا حسین بکشد در خیابان؟! این کلمه‌ی یا حسین انرژی هسته‌ای است، یک یا حسین بگو، هشتاد میلیون سیاه‌پوش داوطلبانه می‌ریزند در خیابان. این قدرت نیست؟! این برکت نیست؟! پولدارهای مملکت که بمیرند، یک افراد خاصی ممکن است یک شام و ناهاری بخورند، ده‌ها میلیون گرسنه عاشورا و تاسوعا و محرم و ایام دیگر سیر می‌شوند، این برکت نیست؟! پولدارترین پولدارها اگر بمیرد ممکن است یک وعده، دو وعده به یک جمعی غذا بدهند. غذای ده‌ها میلیونی داریم ما؟! این مهم است. «وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنتُ» (مریم/ 31).
قرآن این آیه را داریم: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (مائده/ 119) خدا از این‌ها راضی است، این‌ها هم از خدا راضی هستند. می‌خواهیم ببینیم این‌ها چه کسانی هستند؟ باز ذهن آدم به کربلا می‌رود. «رضاً برضاک»، امام حسین در سخت‌ترین شرایط گفت: من راضی هستم. من دوست دارم تو را.
این آیه را در قرآن می‌خوانیم یاد کربلا می افتیم، می‌آمدند به مؤمنین می‌گفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً» (آل عمران/ 173): دشمن زیاد است، حمله نکنید، شما حریف آن‌ها نیستید، هِی مؤمنین را می‌ترساندند، ولی این‌ها چی ایمانشان زیادتر می‌شد. روایت داریم که امام حسین هر چه به ظهر عاشورا نزدیک‌تر می‌شد، برافروخته‌تر می‌شد، مثل کسی که، مادری که به پسرش نزدیک می‌شود، مادر اگر پنج کیلومتری باشد، نمی‌دود سمت پسرش، خب پسرش را ندیده، سرباز بوده، خارج بوده، داخل بوده، خیلی وقت است، همین که بیست متری، ده متری شد، دیگر مادر دست‌هایش را باز می‌کند، می‌دود، ممکن است چادر هم ممکن است سرش نباشد. قرآن می‌فرماید که افرادی هستند می‌گویند دشمن زیاد است، حمله نکنید، شما حریف نمی‌شوید، این‌ها عشقشان بیشتر می‌شود، این‌ها فقط در کربلا نمونه دارد. سبقت می‌گرفتند. خیلی کمالات این‌طور بوده است.
دیگر چی؟ باز این آیه را می‌خوانیم می‌بینیم مصداقش کربلاست. حالا من به عنوان معلم قرآن «وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْس‏» (بقره/ 177)، آیه قرآن است، خدا تجلیل می‌کند، ستایش می‌کند از افرادی که در برابر هر نوع سختی صبر می‌کردند. چه سختی بود که کربلا نبود؟ همه سختی‌ها در کربلا بود و همه هم صبر کردند.
این که می‌گویند نماز بی‌ولایت قبول نیست، درست است؟ روایت داریم؟ بله، در کربلا لشکر عمر بن سعد هم نماز می‌خواندند، اما نماز می‌خواندند، امام حسین را هم می‌کُشتند.
6- دنیاپرستی، عامل سقوط اهل ایمان
تجسم این آیه، قرآن می‌گوید: «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ» (زخرف/ 32) رزق تو دست من است، این‌ها فکر کردند. گاهی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم اینجا تیزبازی کنیم، اختلاس کنیم، رشوه بدهیم، پارتی‌بازی کنیم، دزدی کنیم، کم‌فروشی کنیم، فکر می‌کنیم رزقمان در این‌ها هست، قرآن می‌گوید: «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ» رزقت دست من است، دست تیزبازی‌های تو نیست. به عمر سعد گفتند: امام حسین را بکُشی، می‌روی فرماندار رِی می‌شوی. شد؟ تمام این‌هایی که به خاطر جایزه‌ی یزید رفتند امام حسین را کشُتند، گرفتار مختار شدند، مختار به حساب این‌ها رسید. نرسیدند، رزقشان نبود. روایت داریم که رزق هر کسی با حلال اندازه‌گیری می‌شود، آن‌هایی که به حرام حمله می‌کنند، خدا از حلال کمشان می‌گذارد، روز قیامت هم یقه‌شان را می‌گیرد. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ». روایت داریم وقتی می‌دانی رزق دست خداست، پس برای چی حرص می‌زنی. نگو درآمدش بیشتر است، ممکن است درآمدش بیشتر باشد، اما کامیابی تو هم بیشتر است؟ ممکن است آدم پول در دستش خیلی باشد ولی نتواند از آن استفاده کند، پول‌هایش همه در راه باطل خرج بشود. پول دارد ولی همه‌اش هدر می رود. ما فکر می‌کنیم و لذا حدیث داریم برای امام کاظم علیه السلام هست که کسانی که باید پولی را بدهند، نمی‌دهند می‌گویند ما نمی‌دهیم، خداوند جوری زندگیشان را تاب می‌دهد، تاب می‌دهد، تا دو برابر آن مبلغی که باید بدهد، در راه باطل خرج کند. (ر.ک به: تحف العقول، ص 408) اجازه بدهید تکرار کنم حدیث را، امام کاظم فرمود، حالا چرا؟ من در یک دقیقه سه تا حدیث می‌خواهم بخوانم، هر بیست ثانیه یک حدیث. خواهش می‌کنم این سه تا حدیث را گوش بدهید:
امام کاظم فرمود هر کس پول حلالی را، باید به یک کسی کمک کند، دوستی، آشنایی، همسایه‌ای، فقیری، می‌تواند کمک کند ولی کمک نکند، امام کاظم فرمود خدا جوری زندگی‌اش را تاب می‌دهد تا دو برابرش را در راه باطل خرج کند. این یک.
حدیث دو. امام رضا فرمود ما نیاز به پول شما نداریم، ما می‌توانیم با معجزه سنگ را هم طلا کنیم، اما این‌که شما وجوهاتتان را نمی‌دهید، خمستان را نمی‌دهید، ما به شما دعا نمی‌کنیم، خودتان را از دعای ما محروم نکنید. این هم یک.
این آیات را که آدم می‌خواند می‌گوید بهترین نمونه‌اش این است. دیگر چه؟ آیه‌ی «وَ اجْعَلْ لي‏ لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرين» (شعراء/ 84)‏. حضرت ابراهیم دعا کرد گفت: خدایا تاریخ اسم من را به نیکی ببرد، در تاریخ اسم چه کسی نیکوتر از اسم امام حسین؟! از نظر موقوفات. هیچ پیغمبری به اندازه‌ی امام حسین موقوفه شاید نداشته باشد. موقوفات و آن وقت این موقوفات چه سرمایه‌ای است. همین الآن زمین‌های وقفی چه سرمایه‌ای هست، تولید ثروت است. در هر روستایی بهترین ساختمانش همان امام‌زاده است که با یک واسطه، با چند واسطه به یکی از اهل بیت می‌رسد. محکم‌ترین ساختمان‌ها برای امام‌زاده‌ها هستند، حالا امام زاده ها مرکز چه هستند؟ جمع شدن، نماز خواندن، سخنرانی، اطعام، نذری، دید و بازدید، صله‌ی رحم، یعنی تمام برکات‌ها این است.
من این را یک وقت دیگر هم گفتم، حالا تکرار می‌کنم. یک وقت رفتیم یک امام‌زاده‌ای، دیدیم خانم‌های بدحجاب می‌آیند تا توی حرم، دم حرم ساکشان را باز می‌کنند، یک چادری سر می‌کنند، با چادر می‌روند سلام می‌دهند، برمی‌گردند و دومرتبه چادرشان را در کیف می‌گذارند. من این صحنه را که دیدم به رفقایم گفتم: ما زنده هستیم نمی‌توانیم یک خانمی را چادر سرش کنیم، این امام‌زاده هزار و دویست سال پیش از دنیا رفته، حالا کاشی‌کاری‌هایش چادر سر این می‌کند، می‌گوید اینجا امام‌زاده هست. یعنی ما وجودمان در حال حاضر خاصیتی ندارد بعضی‌هایمان، ولی وجود امام رضا برای هزار و دویست سال پیش گنبد و بارگاهش روی این‌ها اثر می‌گذارد. این‌ها مهم است.
آدم این آیه را می‌خواند می‌گوید یعنی چه؟ «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقين‏» (تکاثر/ 7) بعضی‌ها به یقین رسیده‌اند، نه حق‌الیقین و علم‌الیقین، عین‌الیقین. آخر یک وقت آدم آتش را، دودش را می‌بیند می‌گوید آتش است، یک وقت نزدیکش می‌رود آتش را می‌بیند می‌گوید آتش است، یک وقت دستش را می‌گذارد در آتش، دستش می‌سوزد، می‌گوید آتش است، یعنی به یقین می‌رسد. روز عاشورا علی اکبر به بابایش گفت بابا: «هَذَا جَدِّي رَسُولُ اللَّه‏» (بحار الأنوار، ج‏ 45، ص 45)، پیغمبر را دید، «هذا جدّی رسول الله»، این پیغمبر است، پیغمبر است. یعنی این‌ها پرده‌ها کنار رفت، حقیقت را دیدند، یعنی دستش را روی آتش گذاشتند، نه از دود وعده و وعید باشد.
بصیرت در کربلا هست. قرآن می‌گوید: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَة» (یوسف/ 108) من روی بصیرت، شناختند، ایمان آبکی نبود، ایمان عمیق بود. امیرالمؤمنین فرمود: هر پرده‌ای کنار برود، من یقینم از این بالاتر نمی‌شود. (غرر الحكم و درر الكلم، ص 566) به بالاترین درجه رسیده بود. هر کمالی هست و در قرآن می‌بینیم، می‌بینیم.
7- گذشت از فرزندان و عزیزان درکربلا
قرآن آیه دارد می‌گوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/ 92) یعنی اگر می‌خواهید به برّ برسید، جزء ابرار باشید، باید هر چرا دوست دارید، بدهید. نان کهنه و لباس پاره و کفش پاره و این‌ها نه، اگر به فقیر می‌دهید چیز خوب بدهید. آدم چه چیزی را دوست دارد؟ «مِمَّا تُحِبُّونَ»، امام حسین چه کسی را دوست دارد؟ علی اکبر را دوست دارد. امام حسین فرمود: «شبیه‌ترین آدم‌ها از نظر اخلاق، شکل، قیافه به جدّم رسول الله علی اکبر است.» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص 113) قرآن می‌گوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا»، به نیکی، به آن درجات عالی نمی‌رسید جز آن چه که هر چه دوست دارید بدهید. امام حسین روز عاشورا هر چه دوست داشت، داد.
دیگر چی؟ غیرت دینی. آخرین کلمه‌ی امام حسین راجع به ناموسش بود. از اسب زمین افتاد، دید این لشکر یزید رفتند سمت خیمه‌ها، گفت: شما سر و کارتان با من است، به ناموس من چه کار دارید؟ چه کار به زن و بچه‌ی من دارید؟ این‌ها برگشتند، یعنی آخرین سخنرانی امام حسین، دفاع از ناموس بود. دخترمان را رها نکنیم هر جوری دوست دارد لباس بپوشد، حفظ ناموس، حفظ عفاف.
قرآن آیه دارد می‌گوید که: «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» (هود/ 78). ریختند در خانه‌ی حضرت لوط، به قصد بد، حضرت لوط دید لات‌های محله جمع شدند برای کار خلاف با مهمان‌هایش. قرآن این‎طور می‌گوید، می‌گوید: «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» یک مردِ رشید در شما نیست؟! یک نفر در شما نیست درک کند ما را، من مهمان دارم، «وَ لا تُخْزُونِ في‏ ضَيْفي‏» (هود/ 78) آبروی مرا در بین مهمان‌هایم نبرید. بعد می‌بینیم امام حسین شبیه این صحنه پیش آمد: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» یک نفر نیست به من کمک کند؟! یک نفر نیست از حرم اهل بیت دفاع کند؟! من نمی‌دانم هر آیه‌ای را که می‌خوانی می‌رسی به این‌که این مصداقش کربلاست.
یک کتابی من نوشتم «نهضت حسینی در پرتو قرآن». روضه‌هایی که از قرآن است، پارسال هم یکی‌اش را خواندم. حالا امسال هم دقیقه‌ی آخرم هست، یک روضه بخوانم، تکرار همان سال قبل. به فرعون گفتند: امسال یک زن پسر می‌زاید، پسرش بزرگ می‌شود، حکومت تو را زیر و رو می‌کند. فرعون هم گفت: هر پسری بزاید، او را بکُشید. مادر موسی هم پسر زایید، طبق قانون مأموران فرعون می‌آیند او را می‌کُشند. خدا می‌خواهد بگوید دل از این نوزاد بِکَن. چهار تا آیه در قرآن برای دل کندن داریم:
«وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ» (قصص/ 7)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، به مادر موسی وحی کردیم شیرش بده، تو جعبه پرتش کن.
خب مادر بچه‌اش را بیندازد در دریا، می‌گوید: «رَبَطْنا عَلى‏ قَلْبِها» (قصص/ 10) من قلب مادر را نگه داشتم، ربطش دادم به خودم، یعنی دل مادر را به خودم گره زدم، خدا می‌گوید.
دیگر چی؟ می‌گوید: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ»، بیندازش در دریا، من این بچه را برمی‌گردانم.
دیگر چی؟ «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ» (قصص/ 7)، پیغمبرش هم می‌کنم.
یعنی یک بچه‌ی شیرخوار را می‌خواهند از مادر بگیرند، خدا می‌خواهد یک بچه شیرخوار را از مادر جدا کند، با چهار تا جرثقیل، با چهار تا قلاب، اول: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى» (قصص/ 7) به مادر موسی وحی کردیم، یعنی وصلش کردیم به غیب. «إِنَّا رَادُّوهُ» (قصص/ 7)، گفتیم که او را برمی‌گردانیم، قول دادیم به او، بچه‌ات را سالم برمی‌گردانیم، «جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ» (قصص/ 7) مقام پیغمبری به او می‌دهیم، «لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني» (قصص/ 7) نترس، یک بچه را می‌خواهیم از مادر جدا کنیم.
کربلا می‌خواهیم علی‌اصغر را از ربابه جدا کنیم. سؤال، آیا به ربابه وحی شد؟ نه، وحی نبود، به ربابه وحی نشد. «رَبَطْنا عَلى‏ قَلْبِها» (قصص/ 10) دل ربابه را با خدا گره زدیم، یک همچین چیزی نداریم، «إِنَّا رَادُّوهُ» (قصص/ 7) به ربابه گفتیم علی اصغر را بده، سالم برمی‌گردانیم؟ نه، برو که برو. آیا به ربابه گفتیم: این علی اصغر را بده، ما پیغمبرش می‌کنیم؟ نه.
یک بچه را خدا می‌خواهد از مادر بگیرد با چهار تا قلاب می‌گیرد: «أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏، رَبَطْنا، إِنَّا رَادُّوهُ، جاعِلُوهُ». با چهار تا آیه، با چهار تا قلاب بچه را جدا کردی، چه طور علی اصغر را از مادر جدا کردند، بدون هیچ یک از این‌ها، خیلی سخت است، قابل تصور نیست.
اگر امام حسین از همه چیزی گذشت ما هم از پولمان بگذریم، خمس بدهیم، زکات بدهیم. اگر امام حسین از ناموسش دفاع کرد، ما هم از ناموسمان دفاع کنیم. اگر امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر شهید شد، ما هم نسبت به امر به معروف کوتاهی‌هایمان را جبران کنیم.
عصر عاشوراست، خیلی‌ها عزاداری کرده‌‌اند، گریه کردند، چند تا دعا می‌کنم به آبروی عزاداران مخلص و اشک‌های مقدس مستجاب بشود، شما هم پای تلویزیون هستید آمین بگویید:
خدایا به آبروی حسین و مادرش و پدرش و جدش و نه فرزند معصومش و به آبروی عزاداران مخلصش، خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، نسل پاک، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت به همه‌ی ما مرحمت بفرما و کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین و سایر ائمه عزاداری کردند، خدایا همه را با امام حسین محشور بفرما.
همه بلاهای ما را، از جمله بلای کرونا و همه‌ی مصیبت‌ها و تلخی‌ها و کمبودها و ضعف‌ها و نقص‌ها، همه‌ی ضعف‌های ما را تأمین، جبران بفرما. هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، به ایمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا.
روح انبیاء و اوصیاء، روح محمد و آل محمد، روح مراجع تقلید، روح امام و شهداء از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- هدف امام حسین علیه‌السلام از قیام علیه یزید چه بود؟
1) امر به معروف و نهی از از منکر
2) رسیدن به حکومت
3) شهادت در راه خدا
2- درخواست امام حسین علیه‌السلام برای تأخیر جنگ از روز تاسوعا به عاشورا چه بود؟
1) تقویت امکانات دفاعی
2) تضعیف روحیه دشمن
3) نماز و مناجات با خدا
3- آیات 4 تا 7 سوره بروج به چه امری اشاره دارد؟
1) تجلیل از شهدای مظلوم
2) بیان سنگ‌دلی دشمنان
3) هر دو مورد
4- خداوند در آیه 96 سوره مریم، چه وعده‌ای می‌دهد؟
1) محبوبیت اهل انفاق
2) محبوبیت مؤمنان صالح
3) محبوبیت دانشمندان
5- بر اساس قرآن، شرط رسیدن به مقام ابرار چیست؟
1) جهاد در راه خدا
2) گذشت از دوست‌داشتنی‌ها
3) شهادت در راه خدا

]]>
https://gharaati.ir/%da%a9%d8%b1%d8%a8%d9%84%d8%a7%d8%8c-%d8%aa%d8%ac%d8%b3%d9%91%d9%85-%d8%a2%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86/feed/ 0
گذشت از خود و فرزندان، در راه خدا https://gharaati.ir/%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7/ https://gharaati.ir/%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7/#comments Thu, 12 Aug 2021 13:18:16 +0000 https://gharaati.ir/?p=8317 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.05.21.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.05.21.mp3 https://www.aparat.com/embed/NESlv?data[rnddiv]=60475606912&data[responsive]=yes]]>

موضوع: گذشت از خود و فرزندان، در راه خدا
تاريخ پخش: 21،05،1400
عناوين:
1- گذشت امام حسین علیه‌السلام از نوجوان کربلا
2- حرکت حضرت ابراهیم برای اقامه نماز
3- شهادت عزیزان در برابر چشم امام حسین علیه‌السلام
4- خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام در کودکی
5- کربلا، عرصه وفاداری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام
6- نماز جماعت اول وقت، در روز عاشورا
7- سفارش امامان علیهم‌السلام، به عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان سوم محرم 1400 بحث را می‌بینند. سوم محرم، موضوع بحثمان باید حول و حوش کربلا باشد. در درس‌هایی از قرآن که برنامه‌ی همیشگی ما هست، یک بحثی در قرآن داریم بحث گذشت و در کربلا همه رقم گذشتی بود اما قرآن. قرآن یک قصه‌ای را نقل می‌کند برای گذشت از جان. ماجرا به این صورت بود که از هر قبیله‌ای در مکه بنا شد یک نفر تروریست جمع شوند، همه‌ی قبایل نماینده داشته باشند، با هم بریزند در خانه‌ی پیغمبر، پیغمبر را بکشند، اسلام تمام بشود. این خبر را خداوند، این توطئه را خداوند به پیغمبر خبر داد. بنا شد یک نفر جای پیغمبر بخوابد. امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد گفت خودم می‌خوابم. آیه نازل شد که ببینید این‌ها را، این پیشمرگ او می‌شود، جانش را فدای جان پیغمبر می‌کند، برای حفظ جان پیغمبر خودش را حاضر است شهادت را بچشد. قرآن آیه نازل شد بعضی از افراد تا این درجه بالا رفته‌اند که با خدا معامله می‌کنند. (بقره، 207) این گذشت از جان بود.
در کربلا گذشت از جان هم بود، این هم چه جانی؟ جان خودش و برادرش و پسرش و نوه‌اش را.
1- گذشت امام حسین علیه‌السلام از نوجوان کربلا
2- گذشت از فرزند. از گذشت از جان بگذریم، گذشت از فرزند. قرآن قصه‌ای را نقل می‌کند که خداوند به ابراهیم علیه السلام در عالم رؤیا دستور داد که این بچه‌ای که صد سالت است، حضرت ابراهیم تا حدود صد سالگی بچه‌دار نشد، بعد صد سال که بچه‌دار شد دستور داد که بچه‌ات را بگذار در کوه‌های مکه، برو به امید خدا. حالا ده، سیزده سالش شد دستور داد سر بچه را ببر. با پسرش مشورت کرد، «فَانْظُرْ» (صافات، 102)، نظر بده، «ما ذا تری؟» (صافات، 102)، به دیدگاه تو قصه چه هست؟ فرمود: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» (صافات، 102) انجام بده، خدا دستور داده، انجام بده. قرآن این قصه را سوره‌ی صافات نقل می‌کند، پدر و پسر تسلیم شدند. حضرت ابراهیم علیه السلام، اسماعیل علیه السلام را خواباند، کادر و چاقو را گذاشت، گفتند: بردار، نمی‌خواستیم خون ریخته بشود، می‌خواستیم ببینیم تو دل می‌کنی یا نه. این را خداوند در سوره‌ی صافات در چندین آیه مطرح می‌کند. گذشت از نوجوان.
کربلا چی؟ کربلا هم گذشت از نوجوان بود، مثل حضرت قاسم علیه السلام، هم گذشت از جوان بود، هم گذشت از برادر بود، هم گذشت از زن و بچه بود.
2- حرکت حضرت ابراهیم برای اقامه نماز
3- گذشت از همسر. قرآن نقل می‌کند که خداوند به ابراهیم گفت زن و بچه را بگذار در کوه‌های مکه، برو. زن و بچه‌اش را برد مکه، همه‌ی این‌هایی که می‌روند مکه یا برای حج می‌روند یا برای عمره، فرق بین حج و عمره هم، مثل اذان و اقامه هست، اذان و اقامه شبیه به هم هست، حیّ علی الصلاة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیر العمل، در دو سه تا جمله با هم فرق می‌کند. یک هجده عمل است به آن حج می‌گویند، یک سیزده عمل است به آن عمره می‌گویند، شباهت دارد به هم. وقتی مردم می‌روند مکه یا برای حج می‌روند یا برای عمره، اما حضرت ابراهیم گفت: خدایا من آمدم مکه، ولی نه برای حج آمدم، نه برای عمره، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهیم، 37)، خدایا زن و بچه‌ام را آورده‌ام کنار کعبه در این بیابانی که هیچ گیاهی ندارد،
ربنا «لیحجّوا» نه، من برای حج نیامدم، «لیعتمروا» برای عمره هم نیامدم، پس برای چه آمدی؟ «رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ» (ابراهیم، 37). نماز چه هست که حالا پیغمبر اولواالعزمی مثل حضرت ابراهیم باید زن و بچه‌اش را ببرد آنجا، یک نفر هم آنجا زندگی نمی‌کرد، چند تا کوه خلاص، آب هم نبود، که بعد دیگه حالا قصه‌ای دارد برای پیدا شدن آب. از چی گذشت؟ از زن و بچه‌اش. «أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ». گذشت از جان، گذشت از همسر. هر گذشتی را شما بگویید، بالاترین درجه‌اش در کربلا بود. خیلی مهم بود.
4- گذشت از وطن. چه قدر آیه داریم کسانی که برای حفظ دینشان از یک منطقه خارج می‌شوند. امام حسین در کربلا گذشت از وطن. از مدینه گذشت، از مکه گذشت. حرم را از حرم کردند بیرون. قصد شهادت امام حسین را در خود مکه داشتند، حضرت فرمود: اگر خود من بمانم، خون من را اینجا می‌ریزند و قداست مکه به هم می‌خورد، می‌روم آنجایی که دعوت شدم.
به هر حال قصه‌ی کربلا یک مجموعه‌ای است. گاهی وقت‌ها یک تابلو یک چیزی را نشان می‌دهد، مثلاً رودخانه را نشان می‌دهد، یک تابلو مثلاً عکس طاووس را نشان می‌دهد. اما یک تابلویی باشد که همه چیز را نشان بدهد. چه کمالی است که در کربلا برترینش نیست؟ یعنی هیچ کدام از ماجرای کربلا رتبه دو نشدند، همه چیز رتبه یک شد.
حالا گذشت هم تا گذشت فرق می‌کند. امتیازات گذشت در کربلا. این را دیگر حالا هر کس پای تلویزیون می‌خواهد بنویسد، بنویسد، منتظر حال من نباشد. امتیازات کربلا. اگر شاعری هست بتواند به شعر دربیاورد بسم الله. و خیلی کلاسیک و روان می‌گویم. امتیازات:
1- گذشت در کربلا دائمی بود. یعنی چه؟ یعنی وقتی علی اکبر را داد، رفت، که رفت، که رفت. حضرت قاسم رفت، که رفت، اباالفضل رفت، که رفت. گاهی وقت‌ها انسان از یک چیزی می‌گذرد، مثلاً از خوابش می‌گذرد، خب شب بعد می‌خوابد، یک دو ساعت اضافه می‌خوابد، از خواب شب می‌گذرد، روز جبران می‌کند، از خواب روز می‌گذرد، شب جبران می‌کند. اما این‌که انسان عزیزانش را بدهد و دیگر هم تا آخر ملاقاتی نداشته باشد. گذشت دائمی یک.
3- شهادت عزیزان در برابر چشم امام حسین علیه‌السلام
2- گذشت در مقابل چشم پدر و مادر. آخر ممکن است به پدری بگویند پسر جبهه شهید شد. خب سخت است و خیلی سخت است، داغ است دیگر، ولی این بچه روبروی چشم بابایش نیست، در جبهه تیر به او خورده، ترکش خورده، بمباران شده، گذشت دائمی بود یک، گذشت در مقابل چشم افراد بود دو.
3- گذشت اختیاری بود، داوطلبانه بود. چون گاهی وقت‌ها مثل این کرونا، افرادی را می‌اندازد و به مرگ هم می‌برد، اما اختیار دست بیمار نیست، ناخواسته این ویروس منتقل می‌شود. گذشت اختیاری، آدم با پای خودش برود. یعنی اگر کسی را هُلش دادند که برایش کف نمی‌زنند، می‌گویند اختیاری نبود، هُلش دادند،اگر کسی خودش پرید برایش کف می‌زنند. گذشت اختیاری این سه.
4- گذشت از همه چیز.خوراک هم نداشتند، آب هم نداشتند، حتی چند قطره برای علی اصغر. گذشت از غذا. گذشت از مسکن، خیمه هم نداشتند، خیمه‌ها را هم آتش زدند. این مهم است.
5- حالا گذشت از آمادگی. آخر گاهی اوقات یک کسی یک کاری می‌کند، یک افطاری می‌دهد، نذری می‌دهد، یک کار خیری می‌کند، اما دیگر فردا بگویند می‌گوید: آقا من هفته‌ی گذشته، ماه گذشته، روز گذشته سهمم را داده‌ام، دیگر من آمادگی ندارم، اما بعضی از یاران امام حسین گفتند: حسین جان، شب عاشورا گفتند دلواپس ما نباش، هزار بار کشته بشویم، باز زنده بشویم، باز جانمان را به قربان تو می‌کنیم. این‌طور نیست که حالا یک چیزی را داده پشیمان شده یا حالا یک دفعه بوده، از دستش در رفته است، این هم یک مسئله، این هم امتیازات گذشت کربلا.
6- گذشت پی‌در‌پی. امام حسین که داشت می‌آمد کربلا، به او خبر دادند نماینده‌ی شما حضرت مسلم را در کوفه کشتند. بچه‌های مسلم در کربلا با امام حسین بودند، با کاروان امام حسین، بچه‌های مسلم هم بودند. امام حسین در کربلا به بچه‌های مسلم گفت: شما پدرتان شهید شده، بس است، شما بروید، گفتند: نه، پدرمان شهید شده، ما هم می‌خواهیم با شما بیاییم، ما دست از تو برنمی‌دارم. گاهی وقت‌ها یک کسی می‌گوید آقا ما سهممان را جبهه رفتیم، ما خمسمان را دادیم، ما فلانی را یک بار کمکش کردیم، دو بار کمکش کردیم. این گذشت و یعنی پسر حاضر نشد که بگوید بابایم رفته، بسم هست.
8- در جنگ بدر شهید دادیم ما، پیروز شدیم ما، در جنگ بدر، اما به قصد جنگ نرفتند. یک کاروان تجاری از نزدیک مدینه عبور می‌کردند. حضرت فهمید، فرمود که: بروید کاروان را اموالشان را بگیرید چون این‌ها اموال مسلمان‌ها را در مکه مصادره کرده‌اند، ما هم برویم اموال این‌ها را مصادره بکنیم، مقابله‌به‌مثل کنیم. وقتی رفتند دستور آمد بجنگیم. گفت: ما به قصد جنگ نیامده بودیم، به قصد مصادره‌ی اموال آمده بودیم. نه، باید بجنگید. اراده‌ی خدا است که باید بجنگید. باور هم نمی‌کردند، چون قوای دشمن سه برابر بود، ولی رفتند، در بدر پیروز شدند، ولی به قصد جنگ نرفتند. اینجا از مدینه که آمدند قدم به قدم، یعنی هر چند قدمی، هر چند مسافتی، یک مرتبه امام حسین آیاتی می‌خواند که معنایش این بود که دیگر می‌رویم برنمی‌گردیم هان، یعنی توجه داشته باشید. این خیلی مهم است کسی به قصد برود یا.
در مکه ابراهیم نیت کرد، بچه‌اش را بکُشد، کربلا امام حسین نیت نکرد، هم نیت کرد، هم کُشت. فرق است بین کسی که نیت یک کاری را بکند، یا کسی که هم نیت بکند و هم در عمل نیت را عملی کند. این‌ها مهم است.
4- خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام در کودکی
8- معمولاً شهداء بعد از این‌که شهید شدند، مراسمی می‌گیرند، تعزیه‌ای می‌گیرند، عزاداری می‌کنند، نامش را به نیکی می‌برند، ولی ماجرای کربلا این است که از وقت تولد، امام حسین که متولد شد همه گریه می‌کردند، یعنی خبرش قبل پخش شده بود. گریه قبل از شهادت. این کار برای حضرت امیر هم پیش آمد. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جمعه‌ی آخر شعبان، یعنی که جمعه‌ی بعدش می‌شود رمضان، داشت از ماه رمضان می‌گفت که: ای مردم ماه رمضان دارد می‌آید، چه ماه شریفی است، نَفَس کشیدن در این ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد، یک آیه قرآن خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد، به فقرا برسید، پیرمردها را احترام کنید، اطفال را احترام کنید، خیلی سفارش می‌کرد که این ماهی که دارد می‌آید استفاده کنید. سخنرانی تمام شده و نشده، امیرالمؤمنین در سخنرانی نشسته بود بلند شد. گفت: «أیّ الأعمال أفضل»؟ این ماه رمضانی که شما این قدر سر و تهش کردید، بهترین اعمال چه هست؟ فرمود: «ورع»، تقوا. بعد پیغمبر گریه کرد. گفتند: یک سؤالی بود، یک جوابی، گریه نداشت!! گفتند: یا رسول الله شما چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: همین ماه رمضانی که دارم می‌گویم چه‌قدر ماه شریفی است، در همین ماه رمضان همین علی بن أبی طالب شهید می‌شود، بیست و یکم. یعنی سی سال بعد شهید می‌شود، ولی پیغمبر برای عزای امیرالمؤمنین سی سال قبل از شهادت عزاداری کرد.
عزاداری‌ها، یعنی امتیازِ، حساب امام حسین از همه جداست. این یک کلمه‌ای که می‌گویند: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی مثل روز تو نیست، یک حقیقتی است.
5- کربلا، عرصه وفاداری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام
9- وفاداری در کربلا. خداوند در قرآن از ابراهیم تعریف که می‌کند، می‌گوید: ابراهیم وفادار بود: «إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى» (نجم، 37)، ابراهیم وفادار بود. شما وفاداری حضرت ابراهیم را دیدید، وفاداری ابالفضل را هم ببینید. آب آورد را تا لب دهانش، آب را آورد، گفت: حسین تشنه است، من آب نمی‌خورم، بچه‌های حسین تشنه‌اند، من آب نمی‌خورم. وفاداری.
ابالفضل علیه السلام یک خویش و قوم در لشکر یزید داشت، که گفت دلّالی کنم ابالفضل را بکشمش این طرف. یک امان‌نامه آورد یا پیشنهاد امان‌نامه کرد، که شما بیا این طرف، یک گذرنامه، یک دلاری را برایت می‌فرستیم، بیا این طرف آب، یک وعده‌ای می‌دهند و ابالفضل قبول نکرد امام حسین را رها کند. برای چی رها کنم؟! این وفاداری.
10- توبه در کربلا. حرّ به فاصله‌ی چند لحظه صد و هشتاد درجه عوض شد. فرمانده‌ی لشکری بود، فرمانده‌ی یک بخشی، فرمانده‌ی هزار تا سرباز، یک مرتبه همه چیز عوض شد.
11- قبول عذرخواهی در کربلا بود. حرّ رویش نمی‌شد به امام حسین نگاه کند، سرش را پایین انداخت. امام حسین فرمود: سرت را بلند کن، بخشیدمت. یعنی هر کمالی.
12- حقّ الناس در کربلا. امام حسین علیه السلام زمین‌های کربلا را خرید. فرمود: من نمی‌خواهم خونم در زمین مردم ریخته بشود. من نمی‌خواهم این‌هایی که می‌آیند به زیارت من، در زمین غصبی زیارت بیایند. خرید، وقف کرد. اصلاً شما یک کمال پیدا کن که بالاترین درجه‌اش در کربلا نباشد.
13- نماز شب در کربلا. عصر عاشورا، شب که شد، زینب کبری خواست نماز شب بخواند، دیگر رمق نداشت، نشسته نماز خواند.

6- نماز جماعت اول وقت، در روز عاشورا
14- مستحبات در کربلا، نه واجبات، مستحبات. امام حسین روز عاشورا نماز که خواند، مستحباتش را هم جا ننداخت، اول وقت مستحب است، واجب نیست، اول وقت باشد، نماز جماعت مستحب است، واجب نیست، هم جماعت مستحب است، هم اول وقت مستحب است، اذان مستحب است، اقامه مستحب است. امام حسین از نمازش که نگذشت، از مستحباتش هم نگذشت. عجب تابلویی است، این تابلو کهنه نمی‌شود، تا فطرت هست و وجدان هست و عقل هست، این تابلو هست. خیلی هم خواستند در طول تاریخ کربلا را خاموش کنند، سال به سال و روز به روز روشن‌تر شده است.
15- در اسلام راجع به شهادت و عزاداری به ما نگفتند یادبود درست کنید، روضه‌خوانی فقط برای امام حسین است. البته امام باقر علیه السلام هم وصیت کرد که بعد از شهادت من ده سال در منا عزاداری کنید، بگویید که حکومت بنی‌عباس با ما چه کرد، چون بنی‌عباس امامان را بیش از بنی‌امیه کشتند. بنی‌امیه یکی، دو امام را کشت، بنی‌عباس چند تا امام را کشتند تا امام یازدهم. ولی عزاداری کنید بگویید که ما مظلوم بودیم، مظلومیت ما نباید فراموش بشود. ولی سفارش برای عزاداری امام حسین خیلی شده است. مثلاً داریم کسی یک قطره اشک بریزد برای امام حسین، چه عبادتی دارد، البته یک معنایی هم دارد، معنایش این است به شرطی که باقی کارهایتان هم درست باشد هان. مثل این‌که می‌گویم شما یک سوئیچ بیندازی، یک کامیون را راه می‌اندازد، بله اما به شرط این‌که آن کامیون موتورش خراب نباشد، لاستیکش خراب نباشد، گاز و موتور و آب و روغن و بنزینش مشکل نداشته باشد، وگرنه اگر یک کسی بشکه را دو هزار تا سوئیچ بی‌ام‌و را در بشکه بریزید راه نمی‌رود. بشکه است. سوئیچ ماشینی را راه می‌اندازد که سالم باشد. اگر کسی خدای نکرده اهل اختلاس است، کلاهبردار است، محتکر است، اجناس عمومی، ارزاق عمومی را احتکار می‌کند، آبروی یک مسلمانی را می‌ریزد، با تهمت یک نفر را به روز سیاه می‌نشاند، حالا این سینه هم بزند. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده، 27) خدا از آدم‌های باتقوا قبول می‌کند. کربلا کجاست؟ کربلا همه‌ی زمین‌های جغرافی هستند که می‌گویند از جنوب شرقی به کجا می‌خورد، از شمال غربی به کجا می‌خورد، فقط تنها شهری که سخن از جغرافیایش نیست، کربلا است. هیچ نمی‌گوید کربلا مساحتش چه‌قدر است، شمال شرقی و جنوب غربی ندارد. کربلا تاریخ است، یعنی کربلا یک جغرافی است که پاک شد، به جای رنگ جغرافی، رنگ تاریخ گرفت. خیلی مهم است.
16- ما در جبهه می‌گفتند که آب برسانید ولی خب ما در جبهه گاهی که می‌رفتیم می‌دیدیم که نیروهای مسلح با تانکر آب می‌برند آنجا. کربلا ابالفضل با مشک هم نتوانست آب ببرد، اینجا با تانکر آب می‌بردند. نمی‌شود گفت کربلای ایران، کربلای امام حسین فرق می‌کند با کربلای ایران. کربلای ایران جوان‌هایی که شهید می‌شدند جلوی چشم پدر نبود، کربلای امام حسین روبروی چشم پدر بودند، این هم إرباً أرباً، یعنی قطعه قطعه کردن، یک وقت یک گلوله می‌خورد به مغز، تمام می‌شود، این رقمی تکه تکه کردن. چه کسی را؟ پسر پیغمبر، نوه‌ی پیغمبر. خودش آمده بود؟ نه، دعوتش کرده بودند. همه بیعت کردند در کوفه با مسلم، نماینده‌ی امام حسین، همه هم حاشا کردند. یعنی یک مرتبه یک امتی صد و هشتاد درجه زیر و رو بشود. حالا برای چی؟ حالا برای این‌که می‌خواهند فرماندار را، برای سیاست، برای رسیدن به یک خط سیاسی. مشابه این‌ها ما هم داشتیم که یک کسی، افرادی، افرادی را له می‌کردند، وقتی هم به آن‌ها می‌گفتی چرا؟ می‌گفتند: انتخابات است دیگر. خب انتخابات است یعنی به هر قیمتی هست طرف را له کنیم، هر چی می‌خواهیم بگوییم؟ این هم برای چی؟ برای این‌که یزید حکومت کند. یک وقت آدم می‌گوید من می‌خواهم خودم حاکم بشوم، یک وقت می‌گوید نه، من امام حسین را بکشم، برای این‌که یزید حکومتش باقی بماند.
کربلا هم باید تاریخ کربلا ریزش جزء کتاب‌های درسی بشود، نه دو صفحه، سه صفحه، که امام حسین چه زمانی متولد شده، کربلا شهید شده، با یارانش شهید شده، این اطلاعات شناسنامه‌ای کافی نیست. هر کمالی که در قرآن شما نگاه می‌کنید و هر آیه‌ای که راجع به هر کس، هر کمالی را گفته، بالاترش را برای امام حسین شما در کربلا می‌بینید. این است.
17- عزاداری را ساده نگیرید. عزاداری نسخه‌ی امروز دنیا است. امروز دنیا آمریکا هر کسی را می‌خواهد تحت فشار قرار بدهد مثل ایران، مثلاً می‌گوید تحریم اقتصادی، تحریم‌ اقتصادی ممکن است هواپیما به ما نفروشند، کشتی به ما نفروشند، ولی در کربلا تحریم اقتصادی آب هم نداشتند برای علی اصغر، برای بچه‌های امام حسین. تحریم اقتصادی یعنی امام حسین ثابت کرد که تحریم اقتصادی او را نمی‌شکند. بکشید ما را، زیر سم هم بگذارید، علی اصغر روی دستم پر پر بشود، اما با شما بیعت نمی‌کنم. کمالی در قرآن نیست جز این‌که اوجش در کربلا بوده است. برای هیچ پیامبری سفارش ندادند عزاداری کنید، اربعین برای هیچ کس دیگر نیست، شما یک حدیث پیدا نمی‌کنید این‌که برای فلان امام اربعین بگیرید، برای پیغمبر اربعین بگیرید، حدیث نداریم، ولی برای امام حسین اربعین بگیرید، حدیث داریم. این چه هست ماجرا؟ به ما سفارش کردند از خاک کربلا در همه‌ی خانه‌هایتان باشد، نماز که می‌خوانید سرتان را روی مهر کربلا بگذارید. بله دیگران، باقی مسلمان‌ها هم نماز می‌خوانند، سجده می‌کنند، منتها سجده‌ای که ما شیعیان به خاک کربلا می‌کنیم، یعنی هم سجده برای خدا، هم یاد شهادت، یاد امامت، یاد عطش، یاد مظلومیت، یاد وفاداری، یاد اخلاص، یاد راضی بودن از خدا، این‌ها مفاهیمی است که در مهر کربلا نهفته شده است و الّا آدم می‌خواهد نماز بخواند برای خدا سجده می‌کند، اما سجده به خاک کربلا یعنی کربلا فراموش نشود.
18- شما مسافرت که می‌روید نمازت دو رکعتی می‌شود، نمازهای چهار رکعتی در سفر دو رکعتی است، ولی به ما گفتند شما چهار جای دیگر رفتید نمازت را چهار رکعتی بخوان، ولو مسافری، آنجا انگار خانه‌ی خودت هست:
در حرم امام حسین نمازت را می‌توانی چهار رکعتی بخوانی، خانه‌ی خودت هست؛
مکه، در مسجدالحرام هم چهار رکعتی بخوان، چون خانه‌ی خودت هست؛
مدینه هم خانه‌ی خودت هست؛
مسجد کوفه هم خانه‌ی خودت هست.
یعنی غیر از خانه‌ی پدر و مادری، یا خانه‌ای که خودمان ساختیم و خریدیم و وطنمان هست، ما چهار تا خانه‌ی دیگر داریم: خانه‌ی الوهیت: مکه؛ خانه‌ی نبوت: مدینه؛ خانه‌ی ولایت: مسجد کوفه؛ خانه‌ی شهادت: حرم امام حسین.
یعنی ما چهار تا خانه‌ی دیگر هم داریم که آنجا خانه‌ی خودت است، نباید نماز را شکسته بخوانی. آدم مسافر شکسته می‌خواند، آنجا خانه‌ی خودت هست. سفارش به این.
7- سفارش امامان علیهم‌السلام، به عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام
19- عزاداری علنی، نه مخفیانه. امام صادق کسی آمد، گفت: شنیدم شما روضه می‌خوانید، مرثیه می‌خوانید؟ گفت: بله، گفت: یک مرثیه بخوان برای امام حسین. یک روضه‌ای خواند. ایشان شروع کرد خواندن، چنان امام صادق گریه کرد که صدای امام صادق تا تو کوچه رفت.
مرحوم کوثری برای امام روضه می‌خواند، می‌گفت: امام به من می‌گوید که من سیر نشدم از گریه، در حسینیه‌ی جماران سیر نشدم، بیا خانه‌ام یک روضه‌ی خصوصی برای من بخوان. مرحوم کوثری می‌گفت: می‌رفتم تو اتاق امام، روضه که می‌خواندم حالا ببین امام چه جوری گریه می‌کند. سیر نمی‌شوم از گریه. این مهم است.
نقل شده یکی از مراجع تقلید بزرگ، آیت الله عظمای خوانساری، بازار تهران، ایشان در وصیت‌نامه‌اش نوشته است که یک نگاهی به عمرم کردم، چیزی که بتوانم به آن تکیه کنم ندارم، جز اشک‌هایی که برای امام حسین ریختم. در هر خانه‌ای یک کتاب تاریخ کربلا باشد.
20- امام حسین همه‌ی مسائلش پیام داشت. سر امام حسین روی نی قرآن خواند. این یعنی چه؟ سر بریده قرآن بخواند، یعنی چه؟ معجزه است، معجزات دیگر هم هست، این معجزه پیامش چی هست؟ پیامش این هست که من سرم از تنم جدا می‌شود ولی سرم از قرآن جدا نمی‌شود. این‌ها پیام دارد.
21- امام حسین علیه السلام روز عاشورا هم بالای سر علی اکبر آمد، هم بالای سر یک غلام، این مساوات است، عدالت است. پسرم علی اکبر با یک غلام عادی یکی است. این که ما می‌گوییم کشور ولایی، ولایی، تابع ولایت فقیه و این‌ها می‌گوییم، ولایی در کربلا خودش را نشان داد.
22- امام حسین ظهر می‌خواست نماز بخواند، اول که یک نفر تذکر داد، ابوثمامه گفت: یابن رسول الله، حسین جان، الآن ظهر شده هست، امام دعایش کرد، گفت: «جعلك اللّه من المصلّين‏» خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد، پس برویم نماز بخوانیم. (تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، ج ‏2، ص 291) یعنی چه؟ یعنی گاهی وقت‌ها باید به بزرگ‌ها هم تذکر داد، آقا ظهر شده، دیگر از امام حسین بالاتر که ما نداریم ولی ابوثمامه گفت: آقا ظهر شده است. طوری نیست آقا، ایشان خودش آقا است خودش می‌داند، ایشان وزیر است، وکیل است، سفیر است، آیت الله است، هر چی، ممکن است غافل بشود.
حالا جالب این است که قرآن تعریف یک افرادی را می‌کند، می‌گوید مردان: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور، 37). این عربی که خواندم آیه قرآن بود، ما مردانی داریم که تجارت و داد وستد این‌ها را از خدا غافل نمی‌کند. خدا طرف این آدم است، طرف تاجر است ولی قد قامت الصلاة می‌گوید در را می‌بندد، می‌رود مسجد.
حالا باید برای امام حسین بگوییم رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ، مردانی که داد و ستد این‌ها را غافل نمی‌کند، رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ علی اکبر و علی اصغر عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ. قرآن از کسانی که از سود بازار، داد و ستد، تعطیل می‌کنند، به یاد خدا می‌افتند، تجلیل می‌کند، امام حسین تمام اسلحه‌ها و جمعیت‌ها او را از خدا غافل نکرد. خیلی مهم است این. ما برای یک معامله‌ای که یک سود کمی داشته باشد، هر چه می‌گویند قد قامت الصلاة، می‌گویم ول کن.
23- باید به کربلا یک نگاهی دیگر بکنیم، نه به عنوان یک روضه. این روضه‌های خانگی باید راه بیفتد. ما گاهی وقت‌ها در ذهنمان این است که بنده در تلویزیون هستم دیگر لازم نیست خصوصی با کسی صحبت کنم، حرف‌هایم را در تلویزیون زده‌ام، یک عده هم گوش دادند، ولی بعد فهمیدیم نه، اصلاً گفتگوی تن به تن یک اثری دارد که روضه‌های هفتگی ندارد، منتها روضه‌خوانش حساب شده باشد، مداحش حساب شده باشد، ساعتش حساب شده باشد، مطالبی که روضه هفتگی گفته. الآن شما تاکسی که می‌خواهید یک شماره می‌زنید، تاکسی می‌آید در خانه‌ات، یعنی برای تاکسی فرد به فرد، این فرد یک تاکسی می‌خواهد. هیچ اشکالی ندارد. آدم‌هایی که بچه دارند، مثلاً بچه‌شان دانشجو هست، دبیرستانی است، یک مشکل اعتقادی دارد، شما زنگ بزنید به تشکیلاتی، آقا من پسرم چهار تا اشکال دارد، یک کسی نیم ساعت بیاید برایش صحبت کند. چه‌طور معلم سر خانه می‌گیریم برای فیزیک و شیمی، یک معلم هم برای اعتقادات بگیریم.
24- آزادی در کربلا غوغا می‌کند. شب عاشورا امام حسین فرمود: یاران من شب است، تاریک است، از این تاریکی استفاده کنید، هر کسی می‌خواهد برود، برود، من بیعتم را برداشتم. گفتند: کجا برویم؟ آزادی دادن لحظه‌ی عملیات، کسی به سربازش آزادی بدهد، بگوید می‌خواهی بروی، برو. چه کسی مرخصی می‌دهد لحظه‌ی خطر؟ من نمی‌دانم کربلا یک جوری هست که دست به هر، نگاه به هر جزئش که می‌کنیم می‌بینیم یک مکتب است، مکتبی که دنیا نفهمیده این را. ما هر چه برای امام حسین کار بکنیم، می‌ارزد.
خدایا، یک سلام هم به امام حسین بدهیم، سوم محرم بحث را گوش می‌دهید. سلام کجای قرآن است؟ قرآن می‌گوید به اولیای خدا سلام کنید، آیه‌اش این است: «سَلامٌ عَلى‏ نُوح‏» (صافات، 79)، آیه قرآن است، «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيم‏» (صافات، 109)، آیه قرآن است، «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُون‏» (صافات، 120)، آیه قرآن است، سلام، قرآن سلام می‌کند به اولیای خدا. السَّلَامُ عَلَیْکَ یا رسولَ الله، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، سلام کردن. نفرین و لعنتی که به دشمنان می‌کنیم:
«اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ»، «آخِرَ تَابِعٍ» یعنی چه؟ یعنی انسان هم باید به خوب‌ها عشق بورزد و هم از بدها متنفر باشد. خدا در قرآن گفته: «تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏» (مسد، 1)، بریده باد دست ابولهب. ابولهب عموی پیغمبر است، ولی چون آدم منحرفی بود، خدا گفت: دستش قطع بشود. یعنی ما باید اهل عشق به خوبان و تنفر از بدان باشیم، ولایت و برائت.
شما هم با من یک سلام بدهید، سلام لحظه‌ای:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 102 سوره صافات به چه امری اشاره دارد؟
1) آمادگی برای انفاق در راه خدا
2) آمادگی برای جان‌دادن در راه خدا
3) هر دو مورد
2- بر اساس قرآن، هدف حضرت ابراهیم از آمدن به مکّه چه بود؟
1) انجام مراسم حج
2) انجام مراسم عمره
3) اقامه نماز
3- رسول خدا در خطبه‌ای که برای ماه رمضان خواندند، برای شهادت چه کسی گریه کردند؟
1) امام علی علیه‌السلام
2) امام حسین علیه‌السلام
3) وفاداری
4- آیه 37 سوره نجم، بر کدام کمال اخلاقی تأکید می‌کند؟
1) خویشتن‌داری
2) وفاداری
3) مردم‌داری
5- در قرآن، کدام یک از موارد ذیل آمده است؟
1) سلام بر اولیای خدا
2) لعن به دشمنان خدا
3) هر دو مورد

]]>
https://gharaati.ir/%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7/feed/ 1
مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/ https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/#respond Sun, 02 May 2021 05:56:50 +0000 https://gharaati.ir/?p=8215 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.02.12.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.02.12.mp3 https://www.aparat.com/embed/jS1eC?data[rnddiv]=76180365274&data[responsive]=yes]]>

موضوع: مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
تاريخ پخش: 12/02/1400
عناوين:
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
5- آثار گناه در چهره‌ی گنهکاران
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

رمضان 1400 را گفتیم بحث معاد را مطرح کنیم. یک سی، چهل تا بحث تقریباً می‌شود، هر روزی یک نیم ساعت می‌شود با دو سه دقیقه کم و زیاد. جلسه‌ی امروز این است که آن از حرف‌های گذشته چند تا چیزی مانده بود، خدمتتان بگویم. یک صلوات دیگر بفرستید. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
گفتیم که قیامت برای مجرمین حرفه‌ای. گاهی وقت‌ها می‌گویند قهر خدا چه‌قدر زیاد است، چون گاهی گناهان ما آثارش زیاد است. شما ممکن است جُرمت کم باشد، یک چاقو می‌زنی در چشمت، ولی نود سال کوری. یک حرف بد به یک رفیقت می‌زنی، نیم دقیقه، چند ثانیه، یک حرف زشتی می‌زنی، سال‌ها کینه‌ی شما در قلب رفیقت می‌ماند که ایشان به من بد گفت. «نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ» (یس/ 12)
آثارش. گاهی وقت‌ها ما یک کاری را سبک می‌شمریم. مثلاً می‌گوییم آقا، خانم، دخترت بزرگ است، با این حجاب نیاید، حداقل یک روسری سرش کن، بچه هم که هست. می‌گوید آقا نه سالش که بشود به او می‌گویم. خب این مادر نمی‌داند که اگر یک کسی نه سال به یک لباسی عادت کرد، یک مرتبه حجاب سخت است برایش، حجاب تلخ است برایش.
تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن
اصلاً می‌شود یک جوانی را ول کنی، آقا حالا شما تا چهارده، پانزده سالگی سیگار بکش، تا پانزده سالت شد، سیگار نکش. خب اگر سال‌ها سیگار کشید، معتاد می‌شود، دیگر برگشتنش مشکل است.
آثار کار. و لذا هر عضوی را جلسه‌ی قبل گفتیم که یک برنامه‌ای دارد. رسیدیم به پوست. پوستم شهادت می‌دهد. انسان به پوستش می‌گوید: «چرا شهادت می‌دهی؟» می‌گوید: «دست خودم نیست، خدا مرا به نطق واداشته است.» خیلی خب.
کمر چه؟ قرآن می‌فرماید: «يَحمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلىَ‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31) بارشان را روی دوش‌شان می‌گذارند، حالا واقعاً یا همین کمر، یا کنایه است. پوست بدن شهادت می‌دهد.
دستش چی؟ مؤمنین نامه‌ی عملشان را دست راست می‌دهند: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» (حاقه/ 19)، افراد مؤمن می‌گوید: «فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ» (حاقه/ 19) عربی‌هایی را که می‌خوانم قرآن است. «فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ» روز قیامت داد می‌زند، مردم بیایید ببینید: «اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ»، نامه‌ی مرا قرائت کنید، بخوانید. بیایید نامه‌ام را بخوانید، ببینید این را.
«إِنِّى ظَنَنتُ أَنِّى مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ» (حاقه/ 20). من می‌دانستم که یک همچین روزی و روزگاری داریم.
«فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ» (حاقه/ 21). در یک زندگی بسیار مسرور زندگی می‌کنند.
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» (حاقه/ 25) کسی که نامه‌اش را به دست چپ می‌دهند؛
«فَيَقُولُ يَا لَيْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ» (حاقه/ 25) کاش نامه را دست من نداده بودند، تا نامه را نداده بودند، امیدی بود، الآن نامه دست چپ است یعنی تمام. «يَا لَيْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ»
«يَا لَيْتَها كاَنَتِ الْقَاضِيَةَ» (حاقه/ 27). کاش مرگ بود، زنده نمی‌شدم.
«هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِيَهْ» (حاقه/ 29). من مدیر کل و استاندار و شهردار و وکیل و وزیر و سفیر بودم، من سلطنت داشتم. «هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِيَهْ»
ثروت داشتم. «مَا أَغْنىَ‏ عَنِّى مَالِيَهْ‏» (حاقه/ 28) ثروتم به دردم نخورد.
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
حکومتم به دردم نخورد، چیزی ذخیره نکردم. خیلی خبر است قیامت. هزار تا آیه تقریباً راجع به اوضاع قیامت است. البته راه هم هست هان، یک عذرخواهی جدی، یک عذرخواهی جدی. خوب شدن مشکل نیست، محال نیست، محال نیست، محال نیست. یک اراده می‌خواهد. شب قدر اگر ما می‌آییم مسجد، از خدا بخواهیم به ما عزم و اراده بدهد، بعضی‌ها مشکلمان عزم است، نمی‌توانیم دل از این بِکَنیم. عاشق شده، نمی‌تواند دل بکند. عاشق پول شده، نمی‌تواند از سود بگذرد. عاشق یک ورزشی شده، نمی‌تواند از این ورزش دل بگذرد. عاشق نشوید، علاقه طوری نیست، علاقه را انسان دارد، ولی نگذارید به عشق بکشد. قرآن می‌گوید که: «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/ 19 و 20) نمی‌گوید محبت به مال بد است، می‌گوید محبت زیادش بد است: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ‏ الْخَير لَشَدِيد» (عادیات/ 8) مال خیر است، آدم مال را دوست دارد ولی: «لِحُبِّ الْخَيرِ لَشَدِيد» (عادیات/ 8) شدیدش خوب نیست که آدم یک چیزهایی را زیر پا بیندازد.
می‌گویند یک موتور‌سواری، دوچرخه‌سواری داشت می‌رفت، زد به یک پیرزنی، انداخت او را، فرار کرد و در رفت. این خانم که افتاد زمین، گفت: «افتاد، افتاد!» این پسر فکر کرد که چیزی از موتورش، دوچرخه‌اش افتاد. برگرد گفت: «چی افتاد؟» گفت: «انسانیتت افتاد، تو که من را می‌زنی، فرار می‌کنی می‌دانی، انسانیتت افتاد، حالی‌ات نیست.»
خداوند به حضرت آدم گفت: هر چی می‌خواهید بخورید: «وَ كُلا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35)، ولی این یکی را نخورید: «وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/ 35) شیطان آمد، وسوسه‌اش کرد. همان را که خدا گفت نخور، خورد. خدا به آدم گفت: «چرا خوردی؟ چرا خوردی؟» می‌گوید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (طه/ 115) عزم نداشت، نتوانست تصمیم بگیرد، نتوانست تصمیم بگیرد.
شب قدر از خدا بخواهیم اراده‌ی قوی به ما بدهد. گاهی آدم با نذر اراده‌اش را قوی کند که اگر من این کار را کردم چنین بکنم. گاهی با رفیق‌هایی که آن‌ها صاحب اراده هستند. به هر حال یک خورده مسیرمان را کنترل کنیم. هر چه می‌خواهیم نگوییم. خیلی دین‌فروشی راحت شده، خیلی آبروریزی راحت شده، خیلی راحت شده. بعضی بچه‌های انقلاب هم گرفتار شدند، حتی بعضی از خواص هم گرفتار شدند. یک چیزی را نقل می‌کنند بعد وقتی وارسی می‌کنی می‌بینی نه، دروغ است. این‌طور نبوده یا اصلش دروغ است، یا بخشی‌اش دروغ است، بخشی‌اش راست است. مواظب باشیم.
بزرگان ما تقوا داشتند. شخص محترمی از دنیا رفت. دفتر یکی از علما نوشت که شنیدیم مادر شما از دنیا رفته، آیت الله عظمی فلان مطلع شد، به شدت ناراحت شد، تسلیت عرض می‌کنم. آوردند آقا امضا کند گفت: من به شدت ناراحت نشدم، این دروغ است، دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن حرام است، گناه کبیره است. گفت: چه کنیم؟ گفت: نامه را عوض کنید، من به شدت ناراحت نشدم. نامه نوشتند که خبر فوت مادر جنابعالی را به آیت الله عظمای فلانی گفتیم ایشان ناراحت شد، کلمه‌ی به شدتش را برداشتند. ناراحت شد. رفتند امضا کند گفت: ناراحتم نشدم، سنّش را کرده بود. من ناراحت نشدم. گفتند بروید عوض کنید. گفت بنویس خبر فوت مادر شما را فلانی شنید، خداوند ایشان را رحمت کند، به شما صبر بدهد. نه بنویس ناراحت شدم، نه بنویس به شدت ناراحت شدم. این مهم است که انسان مواظب باشد چی چی می‌گوید. گاهی وقت‌ها یک کسی مقصر هم ممکن است باشد ولی همه‌ی تقصیرها را گردن او نگذارید، ممکن است یک مسئولی مقصر باشد، خواب این هم مال آن هست؟ حالا.
خیلی دقت کنیم. در نگاهمان، در حرفمان، در امضایمان، در تصمیماتمان وارسی کنیم. قیامت چه خبر است؟ البته یک افرادی هم هستند آنجا شادند. «ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَة» (عبس/ 39) می‌خندند، به هم بشارت می‌دهند. شهدا خیلی شادند. شهدا در برزخ هم شادند. قرآن می‌گوید شهدا به همدیگر: «وَ يَسْتَبْشِرونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ‏» (آل عمران/ 170) شهدا به هم می‌گویند سه روز دیگر فلانی هم می‌آید، بیست و دو روز دیگر فلانی هم می‌آید، به ما ملحق می‌شود. خیلی مهم است انسان ملحق به امیرالمؤمنین بشود یا ملحق به کس دیگر بشود، خیلی مهم است. حالا.
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
این ایام سوگواری و ماه رمضان و مسئله‌ی شهادت امیرالمؤمنین یک چیزی دیشب به ذهنم آمد، گفتم همین را بگویم. یک مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه دارد. حالا مسجد کوفه هم به مناسبت ضربت خوردن، قتلگاه امیرالمؤمنین است، هم به معاد می‌خورد، هم به امیرالمؤمنین می‌خورد، هم به مسجد کوفه می‌خورد، گفتم همین را بگویم. و چه قدر هم قرآن مطلب دارد که می‌خواهی مناجات درست کنی با آیات قرآن. کسی بود همچین می‌گفت من وقتی می‌خواهم مناجات کنم آیاتی که به آن عمل نکردم می‌خوانم، می‌گویم: خب آقای فلان تو این هستی؟ نمازت خاشع بود؟: «فىِ صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» (مؤمنون/ 2)، نمازت را با حال خواندی؟ نه. «لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ» (مؤمنون/ 4) زکاتت را دادی؟ نه. «لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» (مؤمنون/ 5) گناهان شهوتی را کنترل کردی؟ نه. «لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون‏» (مؤمنون/ 8) این جمهوری اسلامی امانت بود، خیانت نکردی؟ نمی‌دانم، چرا، شاید. «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوَى‏» (نازعات/ 40) جلوی هوست را گرفتی؟ نه. «سُجَّداً وَ بُكِيّاً» (مریم/ 58) در سجده اشکی داشتی؟ نه. «سُجَّداً وَ قِيَاماً» (فرقان/ 64) نماز شب خواندی؟ نه. «تَتَجَافىَ‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع‏» (سجده/ 16) خودت را از رختخواب کندی؟ نه. «وَ الصَّابِرينَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/ 177) مقاومت کردی؟ نه. همین آیاتی را که عمل نکردیم بخوانیم. مناجاتمان همین آیات. خودمان را با قرآن نقد بزنیم. یعنی خط‌کش قرآن را بگذاریم، چاله چوله‌های خودمان را نگاه کنیم. اوه خیلی با قرآن فاصله داریم.
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
امیرالمؤمنین در مسجد کوفه مناجاتی دارد، می‌گوید که: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَان یَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ (شعراء/ 89)» خدایا آن روزی که مال و اولاد به درد نمی‌خورد، به من امنیت بده. إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) در قرآن سه تا قلب است: قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض. دو تایش خوب است. قلب سلیم خوب است، قلب سلیم، قلبی است که در آن تکبّر، شرک نباشد. قلب منیب، قلبی است که منحرف می‌شود اما آدم انابه می‌کند، عذرخواهی می‌کند، برمی‌گردد. قلب مریض همان است که می‌گوییم: «فىِ قُلُوبِهِم»، شما بگویید: «مَرَض» (بقره/ 10) قلب مریض است، کینه‌ای است.
یادم نمی‌رود شخصی با شخصی برخورد کرد، دستش را دراز کرد، آقا پاشو بیا اینجا، دستش را دراز کرد، بعد همچین کرد، گفت: «یازده سال پیش آمدم دیدنت، دیدنم نیامدی، این عوض آن». من نگاه کردم گفتم: «سرکه‌ی هفت ساله شنیده بودیم، کینه‌ی یازده ساله ندیده بودیم.» آدم‌هایی هستند کینه‌ای‌اند. یازده سال کینه برای اینکه چرا بازدید من نیامدی! قلب مریض. «فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض‏» (بقره/ 10). قلب که مریض شد «فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا» (بقره/ 10) یعنی قلب که مریض است، لطف خدا به قلب ما مربوط به خود ما هست. «زَاغُواْ أَزَاغَ» (صف/ 5) کج رفتی کجت می‌کنند. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ زَادَهُمْ هُدًى‏» (محمد/ 17) راه حق رفتی، راه حق یعنی مثل خوبی، خوبی می‌آورد، بدی، بدی می آورد. و لذا گفتند دروغ را شوخیش را هم نگو، چون دروغ شوخی، بستری برای دروغ جدی است. «اتَّقُوا الْكَذِبَ … جِدٍّ وَ هَزْلٍ‏» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏2، ص 338) شوخی‌اش را هم نکن، فکرش را هم نکن. به ما گفتند اگر یک جایی هستید شیطان می‌آید سراغت، می‌بینی این فکر، فکر شیطان است پاشو بدو. چون شیطان مثل دود است، دود اگر آمد در اتاق، باید پنجره را باز کرد، دود را بیرون کرد. اگر بنشینی اتاق سیاه می‌شود. فکر گناه، آدم را گناه می‌کند.
وقت خواب می‌گویند این قدر دعا آمده بخوان، بخوان تا خوابت ببرد، چون از وقت‌هایی که شیطان به سراغ آدم می‌آید، وقت خواب است، شکمش پر است، رختخواب هم نرم است، کاری هم ندارد، می‌نشیند هی فکر می‌کند. تا می‌بینید یک فکری به شما القاء شد، پنجره را باز کنید، جایتان را عوض کنید، ایستادید بنشینید، نشستید بلند شوید. آرام هستید، برو. می‌روی بدو، خودتان را مشغول کنید. روح انسان مثل ظرف خالی است، اگر آبش نکنی، در آن هوا می‌رود.
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ» خدایا امانم بده، چه روزی؟ «يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ» (فرقان/ 27) دو تا دستش را گاز می‌گیرد. این دو تا دستش را گاز می‌گیرد یعنی چه؟ یعنی خیلی است. ببین آدم وقتی خیلی ناراحت بشود، نوک یکی از انگشت‌هایش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی ناراحتی‌اش بیشتر است، نوک انگشتش را گاز نمی‌گیرد، کل انگشتش را دهانش می‌کند، وقتی شدت زیادتر می‌شود، کل دستش را در دهانش گاز می‌گیرد، وقتی بیش از این ناراحت می‌شود، دو تا دستش را روی می‌گذارد. می‌گوید چه کنم، همچین می‌کند. «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ». «يَدَيْهِ» می‌گوید، نمی‌گوید «یده». دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد می‌گوید چه؟ می‌گوید: «يَا وَيْلَتىَ‏ لَيْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً» (فرقان/ 28) کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً» (فرقان/ 27) یک راهی با پیغمبر باز کن. خدا به تو بچه می‌دهد، چرا حمید نمی‌گذاری؟ چرا احمد محمود نمی‌گذاری؟ چرا حسن و حسین نمی‌گذاریم؟ دنبال یک اسمی می‌گردیم که. حدیث داریم اگر کسی این مقدار رابطه با پیغمبر دارد که اسم بچه‌اش را اسم اهل بیت بگذارد، همین مقدار می‌تواند روز قیامت نجاتش بدهد. یک نخ برای خودتان بگذارید. «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ»
علی را دوست داریم، چرا اسم بچه‌مان را علی نگذاریم؟ این اسم‌ها کار دستش است. با اسم کودتا می‌کردند. امام حسین که شهید شد می‌دانید، امام سجاد هم شهید شد، پسر امام سجاد، زید هم شهید شد، شهیدش کردند. زید یک پسر به نام یحیی داشت، او را هم شهید کردند، یعنی نسل اهل بیت همه را شهید کردند. زنان خراسان گفتند: حالا که بنی‌عباس از اهل بیت از دَم دارد می‌کُشد، امسال هر زنی زایید، اسم پسرش را یحیی بگذارد. اعتصاب کردند، یک مرتبه دیدند اِ یک یحیی را کُشتند، هزاران یحیی به دنیا آمد، این‌ها اثر دارد. وقتی در ایران سه هزار تا علی‌آباد در روستاهای مختلف در همه‌ی ایران داریم، سه هزار تا علی‌آباد، این پیداست تاریخ ایران، تاریخ شیعی است. این اسم‌ها کار از دستش می‌آید. «مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً»، «سَبِيلاً» یعنی ولو یک راه کوچک، یک راه کوچک. حالا در طول سال نماز شب نمی‌خوانیم، هیچی. یعنی ماه رمضان هم نمی‌خواهید بخوانید؟ ماه رمضان که برای سحرش بیدار می‌شوید. نماز شب کاری ندارد، یازده رکعت است، پنج تا دو رکعت، یک یک رکعت، بی قل هو الله هم می‌شود خواند. ده دقیقه. حالا ماه رمضان را هم از دست دادی، دهه‌ی آخر را هم نمی‌خواهی بخوانی؟ دهه‌ی آخر را هم نمی‌خواهی بخوانی؟ امیرالمؤمنین در مسجد کوفه چه می‌گوید؟ می‌گوید: خدایا ظالم دو تا دستش را گاز می‌گیرد، می‌گوید کاش با پیغمبر رابطه داشتم.
5- آثار گناه در چهره‌ی گنهکاران
«و أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ (الرحمن/ 41)» سیمای مجرم نشان می‌دهد که این مجرم است، مثل گردی‌های تنه درخت، می‌گویند از گردی‌های تنه‌ی درخت می‌شود فهمید درخت چند سالش است. بعضی از حیوان‌ها را از دندان‌هایش می‌شود فهمید. مجرم از سیمایش پیداست که این مجرم است. آن روزی که مجرم پیداست که مجرم است: « فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ» (الرحمن/ 41). «نَوَاصِي» ناصیه، موی سرش را می‌گیرند، پایش را هم می‌گیرند، یعنی مثل حیوانی که سر و کله و پایش را به هم می‌بندند.
«وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ (غافر/ 52)» خدایا علی را نجات بده روزی که ظالم عذرخواهی می‌کند ولی «لا يَنْفَعُ»، عذرخواهی‌اش به درد نمی‌خورد. «يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ» (غافر/ 52) معذرت‌خواهی ظالمین کارساز نیست.
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً (انفطار/ 19)» پناه می‌برم به تو از روزی که هیچ کس به درد هیچ کس نمی‌خورد. آیه‌ای دیگر داریم: «وَ لَا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» (معارج/ 10). «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی رفیق داغ. رفیق داغ از رفیق داغ احوال نمی‌پرسد.
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (عبس/ 34)»، مناجاتی دارد امیرالمؤمنین. قیامت خیلی اسم دارد. فیض کاشانی صد تا اسم برای قیامت گفته، صد تا اسم را گفته. یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان. هر اسمی یک باری دارد، هر اسمی یک معنایی دارد. مثل خداوند که هزار تا اسم دارد، رحمان، رحیم، رب، غفور، حلیم. اسم‌های زیاد هر اسمی یک باری دارد، یک معنایی دارد، یک محتوایی دارد.
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
توسل‌ها خیلی فایده دارد. من نمی‌دانم این وهابی‌ها به چه وجدانی می‌توانند بگویند توسل شرک است. می‌گویند: «یا حسین» نگویید، بگویید: «یا الله».«یا ابالفضل»، «یا زهرا»، «یا مهدی» نگویید. این‌ها وقتی مُردند، تمام شد و رفت. جوابش را من در یکی از جلسه‌ها دادم. چون شب‌های قدر، شب توسل است این را هم بگویم. حضرت ابراهیم دید یک لاشه‌ای کنار دریاست، یک خورده‌اش در آب است، یک خورده‌اش در خشکی است، حیوان‌های دریایی نوک می‌زنند، حیوان‌های صحرایی گاز می‌گیرند، حیوان‌های هوایی نوک می‌زنند. یک خورده نگاه کرد، دید این بدن رفت در دریا و صحرا و هوا. گفت: «خدایا چه‌طور این را زنده می‌کنی، پخش شد؟» به بحث معاد ما هم می‌خورد. گفت: چهار تا پرنده را بگیر، بکوب، سر چند تا کوه بگذار، صدایشان بزن، می‌آید. آیه قرآن است. حدیث هم نیست، قرآنِ قرآنِ قرآن است: «ثُمَّ ادْعُهُنَّ» (بقره/ 260). «اُدعُ» یعنی دعوت کن، خروس، طاووس. ذرات پخش شده که قبلاً گوشتشان له شده بود، مخلوط شده بودند، سر چندتا کوه: «يَأْتِينَكَ سَعْياً» (بقره/ 260) با سرعت می‌آیند. یعنی ذرات خروس هر جا هست، می‌آید می‌چسبد به خروس. من تعجب می‌کنم از این وهابی‌ها چه‌طور صدای خروس بزنی می‌آید، صدای ابالفضل بزنی نمی‌آید؟! «ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ» (بقره/ 260) دعوت کن، می‌آیند، «سَعْياً» با دو هم می‌آیند. تو بگو طاووس، با دو می‌آید. حیوانی که کشته شده صدایش بزنی می‌آید، البته با اراده‌ی خدا، آن وقت اولیای خدا نمی‌توانند ما صدایشان بزنیم حرف ما را گوش بدهند.
علاوه بر که گاهی معجزات را هر کسی یک بار، دو بار در عمرش دیده، لازم نیست همه‌ی زندگی ما با معجزه باشد، زندگی ما طبیعی است، ولی هر کسی در عمرش یک روزنه‌هایی دیده که یک دست دیگر هم پشت کار هست، اراده‌ی خدا هم هست، توسل اهل بیت هم هست.
خب دعا که می‌کنید اول اگر می‌خواهید خدا ببخشدتان، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ لْيَعْفُواْ» (نور/ 22) شما هم دیگران را ببخشید، بالاخره حالا بنده در تلویزیون حرف می‌زنم، چهار نفر خوششان می‌آید، چهار تا هم بدشان می‌آید، آن کسی که بدش می‌آید، می‌گوید یک چیزی هم برایم گفت، ممکن است یک حرف زشتی هم به من بزند، بگویم: نه، هر کس غیبت مرا بکند، راضی نیستم. بابا حالا یک چیزی گفت، ببخشش. چه قدر روده تنگی، هسته‌ی انار داخلش گیر کرده است. مگر شما امت پیغمبر نیستید؟! پیغمبر اسلام روز فتح مکه فرمود: همه‌تان را از دَم بخشیدم. یک شهر را در یک دقیقه بخشید. آن وقت شما امت محمد هستید؟! (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) با پسر خاله‌ات، با پسر عمه‌ات، پسر دایی، عمه، هم‌شاگردی، در خوابگاه حالا یک کسی یک ظلمی به شما کرده، او را نمی‌بخشید؟! «وَ لْيَعْفُواْ» (نور/ 22) امر است، آیه قرآن است، امر است، باید ببخشید، «وَ لْيَصْفَحُواْ» (نور/ 22) صفحه را برگردان، ببخشش، «أَ لَا تُحِبُّونَ» (نور/ 22) دوست نداری «أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكمُ» (نور/ 22) اگر دوست داری خدا تو را ببخشد، تو هم دیگران را ببخش.
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد
از کارهای شب قدر این است که انسان همدیگر را ببخشد. از کارهای شب قدر به خصوص شب بیست و سوم، شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، این‌ها همه‌اش شب قدر حساب می‌شود ولی شب بیست و یکم پررنگ‌تر از نوزدهم است، شب بیست و سوم از نظر حدیث و قرآن پررنگ‌تر از شب بیست و یکم است. یکی اینکه ببخش.
یکی اینکه به دیگران دعا کنیم. به چهل تا مؤمن دعا کنی، دعای خودت هم مستجاب می‌شود. دسته‌جمعی دعا کنیم. عبادتمان داخلش اذیت نباشد. خانه‎ی یکی از مراجع رفتم، مرحوم شد، از مراجع درجه یک. گفت که: «آقای قرائتی دیشب تا صبح بال بال زدم.» گفتم: «چیه؟» گفت: «این بلندگوی مسجد هی گفت الغوث، الغوث، خلّصنا من النار یا رب، من هم بیمار بودم، دست و پا می‌زدم، رویم هم نمی‌شد که بگویند مرجع تقلید گفته بلندگو را خاموش کن، زجر کشیدم.» آخر این چه عبادتی است که مرجع تقلید را زجر می‌دهد؟!
فقط اذان را با صدای بلند در مسجد بگویید در همه‌ی شهر بپیچد. ولی بعد دیگر قبل از اذان، سحرخوانی، ما سحرخوانی در اسلام نداریم. مناجات تکی داریم، برو خانه دو لیتر گریه کن. حق نداری پشت بلندگو مناجاتمان کنی. ما گاهی عباداتمان معصیت است. امام حسین می‌گوید که:«إِلاهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ» (مفاتیح الجنان/ دعای عرفه) خدایا خوبی‌هایم بد است، بدی‌هایمایمان که دیگر هیچی. حقیقت‌هایمان ادعاست، ادعاهایمان که دیگر هیچی. ما اخلاص‌مان شرک است، شرکمان که دیگر هیچی. علم‌مان جهل است، جهل‌مان که دیگر هیچی. در مسجد باید مراعات کنیم، مراعات وقف را بکنیم. در مسجد سیگار ممنوع. هوای مسجد برای همه هست. چرا؟ شانزده نفر دارند سیگار می‌کشند، تجاوز به حریم هوایی که فقط مال هواپیمای اف 16 نیست که، همین هم که شما سیگار می‌کشی، دودش به حلق این می‌رود، این تجاوز به حریم هوایی این است، در یک شعاع کم رنگش. به دیگران دعا کنیم.
از خدا بخواهیم اراده‌مان قوی بشود که بتوانیم در مقابل گناه خودمان را حفظ کنیم. به هر حال ما امیرالمؤمنین را داریم، به یتیمان برسیم. حضرت امیر خانه‌ی یتیمی، هر چه گفت: پسر، عزیز، عزیز. این همین‌طور نگاه کرد. هر چی حرف زد که این بخندد، نخندید. امیرالمؤمنین منقلب شد، من نمی‌توانم یتیم را بخندانم. با زانو و دستانش راه رفت، صدای بزغاله کرد، بَع، مَـ تا بَع مَـ کرد این خندید. آمدند گفتند: یا علی، بد است، تو رئیس حکومت اسلامی هستی، صدای بزغاله می‌کنی، بد است. فرمود: اگر راهی پیدا می‌کردم برای خنداندن یتیم از آن راه می‌رفتم. هیچ راهی نداشتم که یتیم بخندد، گفتم صدای بز کنم که یتیم بخندد. شما شیعه‌ی علی هستی. از حکومت صدای بز می‌کند که یتیم بخندد، شما خودت را بیاور پایین، ببخشش، بگذر. هر جوری ما با مردم رفتار کنیم، خدا با ما رفتار خواهد کرد. «زَاغُواْ أَزَاغ‏» (صف/ 5). «تَنصُر یَنصُر». وَ لْيَعْفُواْ … أَ لَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكمُ‏» (نور/ 22)
خدایا تو را به حق شهید رمضان امیرالمؤمنین علیه السلام و مولود رمضان امام حسن مجتبی، تو را به حق قرآنی که هدیه‌ی رمضان است به بشریت، ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، حُسن عاقبت، عزت دارَین، هدایت برای منحرفین، شفا برای مرضا، آمرزش برای اموات، همسر خوب برای بی‌همسرها، شفای عاجل برای بیمارها، کار خوب برای بی‌کارها، علم مفید برای همه مقدّر بفرما.
در همه‌ی خیرات هستی ما را شریک کن. اگر عملی از ما سر زد که خیر بود، همه‌ی محبّین اهل بیت را در کار ما شریک کن. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.

«و السلام علیکم و رحمة الله»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/feed/ 0