پشیمانی – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sat, 30 Sep 2023 05:52:44 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 ندامتگاه قیامت (2) https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-2/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-2/#respond Thu, 28 Sep 2023 05:47:56 +0000 https://gharaati.ir/?p=10265 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.07.06.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.07.06.mp3 https://www.aparat.com/embed/VClDd?data[rnddiv]=83933092508&data[responsive]=yes]]>

موضوع: ندامتگاه قیامت (2)
تاريخ پخش: 06/07/1402
عناوين:
1- خطر هم‌ردیف شمردن خدا و بندگانش
2- حفظ ارتباط معنوی با رسول خدا و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام
3- خطر تأخیر در انجام واجبات دینی
4- خطر غفلت از مسئولیت‌ها در دنیا
5- حسرت و پشیمانی دوری از راه اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام
6- حسرت عدم انفاق اموال در راه خدا
7- انجام مسئولیت‌ها در حدّ توان و امکان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلسه‌ی قبل راجع به صحنه‌هایی از قیامت گفتیم که پر است قرآن از این آیه‌ها و باید گاهی، بی‌گاهی این آیه‌ها را بخوانیم. داشتیم می‌گفتیم یکی از اسم‌های قیامت، ندامتگاه است. روز قیامت آدم پشیمان می‌شود؛ این چه کاری بود؟! چه امضایی بود؟! چه شراکتی بود؟! چه رفاقتی بود؟! چه ازدواجی بود؟! چه کاری بود؟! چه درآمدی بود؟! این چه کسی بود؟! چی بود؟! چرا همچین شد؟! آن وقت آنجا دیگر حسرت هم جایگزین ندارد که بگوییم حالا اینجا آدم برود زندان، می‌تواند یک سپرده بگذارد، بیرون بیاید ولی پشیمانی سودی ندارد. داشتیم این آیات را می‌گفتیم، چند تا آیه‌اش ماند.
1- خطر هم‌ردیف شمردن خدا و بندگانش
آیاتی از قرآن می‌گوید که این‌ها پشیمانی‌شان با کلمه‌ی «يا لَيْتَني‏» است، «يا لَيْتَني‏» در قرآن زیاد است، در دعاها هم زیاد است، یعنی ای کاش، «يا لَيْتَني‏ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً» (کهف/ 42)، کاش کسی را شریک خدا قرار نمی‌دادم. یک بچّه به پیغمبر سلام کرد، گفت: «سلام»، گفت: «سلام علیکم»، گفت: «پسر جان من را دوست داری؟» گفت: «بله، پیغمبر اسلام هستید»، گفت: «خدا را هم دوست داری؟»، گفت: «بله، خدا خالق ما هست.»، گفت: «من را بیش‌تر دوست داری یا خدا را؟»، گفت: «تو را هم به خاطر خدا دوست دارم.»، خیلی پیغمبر خوشش آمد.
ما گاهی که همدیگر را می‌بینیم، می‌گوییم: «اوّل به خاطر شما، اوّل که دلتنگ شده بودم، آمده بود سلامی عرض کنم، شما را ببینم، دوّم هم یک کاری داشتم.»، خب این بعضی جاهایش دروغ است، شما اوّل کار داشتید آمدید، اوّل کار داشتید. یک بار حدود یک بعد نصف شب بود، خوابیده بودیم. دیدیم تلفن زنگ می‌زند. گفتیم: «این وقت شب چه کسی است که زنگ می‌زند؟! گفتیم: «شاید یک کار مهمّی است، یک آشنایی است.» بلند شدم، گوشی را برداشتم. دیدیم بله، یک کسی هست، او را شناختم، گفت: «تبریک عرض می‌کنم»، گفتم: «الآن چه چیزی را تبریک می‌گویی؟!»، ماه اردیبهشت بود، یک بعد نصف شب بود، گفتیم عید نوروزی گذشته، حالمان گرفته شد که آخر بی‌وقت تبریک عرض می‌کند. گفتم: «این فردا یک کاری دارد، می‌آید پهلوی ما.» اتّفاقاً تبریک گفت و فردایش آمد و گفت: «آقا من یک مشکلی دارم»، گفتم: «من مشکل حل نمی‌کنم، من خودم ده تا مشکل دارم، من مشکل حل نمی‌کنم.»
یک کسی می‌گفت: «ما در هیئت عزاداری هم آمدیم و نماز هم خواندیم، نماز جمعه هم رفتیم ولی مشکلمان حل نشد!»، شما راهت را روشن کن، آیا دین برای دست یافتن به قلّه‌های معنویت است یا دین برای پر کردن چاله‌های زندگی؟ تو می‌گویی من قرض داشتم، سربازی پسرم بود، مریضی دخترم بود، مشکلات خانوادگی داشتم، نماز خواندم، حل نشد. اگر بناست با نماز باشد، باید امامان ما هیچ کدام مشکل نداشته باشند، چون آن‎ها بهترین نماز را ‌خواندند، نماز و توجّه به دین برای فتح قلّه‌های معنویت است؛ یعنی کمالات را برو درک کن، نه برای پر کردن چاله‌های مادیات، ما قاطی کردیم. مثل این‌که شما سرکه می‌خوری، می‌گویی ترش است، خب اصلاً سرکه مال ترشی است، مربّا مال شیرینی است. این مربّا را می‌خورد، توقّع سرکه دارد، سرکه را می‌خورد، توقّع مربّا دارد. بنا نیست که مؤمنین مشکل نداشته باشند، قرآن می‌گوید: «أَخَذْناهُمْ …» (انعام/ 42)، اصلاً بعضی وقت‌ها آیه‌ی قرآن می‌گوید من زیر پایت را داغ می‌کنم که بروی، چون اگر زیر پایت را داغ نکنم، نمی‌روی می‌ایستی، «أَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (انعام/ 42)، می‌گوید گاهی وقت‌ها گوشمالی بهت می‌دهم، زندگی‌ات را تلخ می‌کنم، «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» (انعام/ 42).
«يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً (فرقان/ 28)، ای کاش با فلانی، فلانی را شریکِ … قرآن می‌گوید منافقین می‌گویند اشتباه ما این بود که خدا را پهلوی شما گذاشتیم، «إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمين‏» (شعراء/ 98)، یعنی اشکال ما این بود که شما را با خدا قاطی کردیم، گفتیم: «اوّل به امید خدا، دوّم به امید تو»، این حرف غلط است. دخالت در کار خدا می‌کنیم، می‌گوییم: «زود مُرد»، به تو چه؟! زود مرد! خدا داد، خدا گرفت، عمر دست خداست، با حکمت و مصلحتی که دارد. «زودش بود، حیف شد.» به ما چه حیف شد یا حیف نشد! بگو: «خدا بیامرزدش، خدا رحمش کند.» این کلماتی که می‌گوییم، مبنای منطقی و حکیمانه ندارد، دخالت در کار خدا می‌کنیم.
یک پیرزنی بود، داغی دیده بود، مشکلی برایش پیش آمده بود، داشت خدا را محاکمه می‌کرد، می‌گفت: «خدایا، نمی‌توانی خدایی کنی، از آسمان بیا پایین، چرا بچّه‌ی من رفت؟!» در حالی که بچّه‌اش مشکل (5:28) شده، داشت خدا را از خدایی عزل می‌کرد و می‌گفت: «بیا اگر نمی‌توانی، بیا من بهت بگویم چه کن!» کسی را پهلوی خدا قرار ندهیم، پهلوی اولیای خدا قرار ندهیم.
2- حفظ ارتباط معنوی با رسول خدا و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام
«يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» (فرقان/ 27)، کاش با خدا یک «سَبیلاً»، یعنی راه کوچک، حتّی راه کوچک، هیچ راهی بین من و پیغمبر نبود، حتّی حاضر نشدم اسم بچّه‌ام را محمّد و احمد و محمود بگذارم، حاضر نشدم اسم بچّه‌ام را صادق و باقر و هادی بگذارم، حتّی در این حد و رابطه، در اسم‌‌گذاری، می‌گوید: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»، کاش با خدا یک راهی باز می‌کردم، یعنی همه‌ی درها را بستم. نه رابطه‌ی علمی، کلماتشان را بلد هستم، نه رابطه‌ی عاطفی زیارتشان رفتم. این‌هایی که زیارت اربعین می‌روند، این‌ها یک بیعت عملی می‌کنند.
کاش یک رابطه‌ای داشته باشد. چند تا شماره تلفن در جیبت است؟ من نمی‌دانیم، یک شماره تلفن یک اسلام‌شناس سنگینی که نمی‌کند، اگر فردا پسرت، دخترت، در دانشگاه، پادگان، خوابگاه، بازار، کوچه، دبیرستان، یک اشکالی کرد و شما جوابش را بلد نیستی، یک اسلام‌شناسی که به خانه‌ات نزدیک است، زنگش بزن، بگو آقا من پسرم یک همچین اشکالی دارد، جوابش را به من بگو، من به پسرم بگویم. یک رابطه‌ای حتّی با واسطه یا رابطه‌ای حتّی با نام‌گذاری، «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» (فرقان/ 27).
«يا لَيْتَني‏ كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً» (نساء/ 73)، کاش با خوب‌ها بودم، من هم به فوز رستگاری می‌رسیدم. افرادی روز قیامت می‌بینند عجب! این کجا، آن کجا؟! به هم هم التماس می‌کنند. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید که مجرمین روز قیامت به مؤمنین، اهل گنهکارها به مؤمن‌ها می‌گویند: «انْظُرُونا» (حدید/ 13)، «انْظُرُونا» یعنی نظر کنید به ما، یک نگاهی به ما بکنید؛ «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» (حدید/ 13): رویتان را برگردانید، ما از نور شما استفاده کنی؛ عربی‌هایی که می‌خوانم، قرآن است، «قيلَ ارْجِعُوا» (حدید/ 13): برگردید، مراجعت کنید به دنیا؛ «فَالْتَمِسُوا نُوراً»: از آنجا نور بیاورید. اینجا نیست که ما صورتمان را برگردانیم، از نور ما نور بگیرید، برگردید به دنیا، از دنیا نور بیاورید.
3- خطر تأخیر در انجام واجبات دینی
بعد این‌ها می‌گویند: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؟» (حدید/ 14) ما با هم نبودیم؟ در یک دانشگاه و پادگان، در یک مزرعه و شهر و روستا با هم نبودیم؟ در یک بازارچه و پاساژ با هم نبودیم؟ می‌گوید: «چرا با هم بودیم امّا تو برای معامله‌ات دروغ می‌گفتی، من نمی‌گفتم، تو کلاهبرداری می‌کردی، من نمی‌کردم، تو در اداره اختلاس می‌کردی، من نمی‌کردم»، «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؟»، می‌گوید چرا، ولی «تَرَبَّصْتُمْ»، شما منّ و من می‌کردید، سال‌ها واجب‌الحج بودی، اسمت را برای حج ننوشتی، شما اسمت را بنویس، چند سال دیگر نوبتت شد، نگویند تو از این واجب غافل بودی. «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؟» (حدید/ 14)، می‌گوید چرا، «وَ لكِنَّكُم‏ … تَرَبَّصْتُمْ» (حدید/ 14)، «تَرَبُّص» یعنی منّ و من کردید. آقا خمس می‌دهی؟ حالا بعد خواهم داد، نماز خواندی؟ باشد بعد نماز را می‌خوانیم، نمازش را می‌گذارد آخر وقت، خمسش را می‌گذارد آخر وقت، منّ و من می‌کند. صلواتی بفرستید.
یک خاطره‌ی جالبی من دارم، از دو نفر از علما شنیدم، حدیث هست، منتها این حدیث به این صورت عملی خیلی قشنگ است. در عراق آیت الله عظمای حکیم، سیّد محسن، حکیم بزرگ که از فامیلش ده‌ها نفر شهید شدند، با یک تاجر بغدادی شیعه، این‌ها رفیق بودند. با هم قرار گذاشتند اگر آیت الله عظمای حکیم از دنیا رفت، خبرهای برزخ را برای این تاجر بگوید، اگر تاجر هم زودتر مُرد، خبرهای قبر و قیامت را برای آقای حکیم بگوید. رفیق آقای حکیم از دنیا رفت. آقای حکیم منتظر بود که این رفیقش بیاید به خوابش، بگوید شب اوّل قبر چه گذشت. یک شب، دو شب، یک هفته، دو هفته، یک ماه، دو ماه، سه ماه، یک سال، از یک سال که رد شد، خواب او را دید، گفت: «آقا، من یک سال هست که منتظر خواب تو هستم، مگر قرار نگذاشتیم هر کس که زودتر مُرد، اخبار را به دیگران بگوید؟!»، گفت: «آخر من دیشب آزاد شدم!»، گفت: «چرا؟!» گفت: «آخر وقت مرگ به من گفتند شما مکّه نرفتی و اسلام گفته هر کس واجب‌الحج باشد، یعنی حج به گردنش آمده نرود، لحظه‌ی مرگ یا یهودی می‌میرد یا مسیحی. به من گفتند تو یا یهودی بمیر یا مسیحی، تو به واجب عمل نکردی.»، گفتم: «من؟! یک عمری شیعه‌ی علی بن أبی طالب علیه السلام بودم، حالا بعد از یک عمری، من یهودی بمیرم؟!» حدیث همین را می‌گوید. می‌گفت: «امام‌ها را دیدم آنجا نشستند. ای امام صادق یهودی بمیرم؟! ای امام رضا من یهودی بمیرم؟! می‌گفت: «التماس کردم، دیدم دستم بسته شد.»، آخرش یک فریاد کشیدم، گفتم: «یا فاطمه، یهودی بمیرم؟!»، می‌گفت: «حضرت زهرا رویش را به حضرت مهدی کرد، گفت شما امسال که به مکّه می‌روی، به نیابت ایشان برو، ایشان از شیعیان مخلص ما بود.» می‌گفت: «یک سال من را بایگانی کردند تا امام زمان رفت مکّه، اعمال حج که تمام شد، ثواب حج را به من منتقل کرد، گفتند: برگرد.»
روایت داریم کسی اگر حج به گردنش واجب است، نرود، لحظه‌ی مرگ می‌گویند یا یهودی یا مسیحی. (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏8، أَبْوَابُ وُجُوبِ الْحَجِّ وَ شَرَائِطِه‏، باب 6، ح 5، ص 18 و 19) و کسانی هم که می‌گویند: «کار داریم»، آخر بعضی‌ها می‌گویند کار داریم. یک کسی گفت: «آقا من این‌قدر گرفتارم که دو برابر پول حج حاضرم به فقرا بدهم امّا وقت ندارم یک ماه، کم‎تر و بیش‌تر تعطیل کنم، به مکّه بروم.» به او گفتم: «اگر خدای نکرده، خدای نکرده زنت مُرد، مغازه را باز می‌کنی؟»، گفت: «نه، اگر خانمم بمیرد که چند روزی می‌بندیم.» گفتم: «اگر بعد از دو، سه روز که می‌روی دکّان را باز کنی، مادرت از دنیا رفت، خدای نکرده. بعد از دو سه روز هم برای مادرت تا رفتی باز کنی، پسرت از دنیا رفت. اگر پنج تا از فامیل‌های شما همین‌طور قطاری، پشت سر هم مُردند، هر کدامش را سه روز تعطیل نمی‌کنی؟!» گفت: «چرا، چاره‌ای نیست.»، گفتم: «پس می‌توانی تعطیل کنی»، نگو: «من تاجرم، با خیلی از کشورها رابطه دارم، من نمی‌توانم.» نه، ما هر کاری را بخواهیم بکنیم، راهش را پیدا می‌کنیم.
من بارها همین مَثَل را زدم، الآن اگر به من بگویی بدو، من دیگر نمی‌توانم پای تخته سیاه هم بایستم، این تخته سیاه شده علامت ما ولی اگر یک گرگ دنبالم کند، یک وقت می‌بینی صد کیلومتر، نه، حدّاقل صد متر دویدم. نگویید: «نمی‌توانستید، نمی‌شد»، چرا نمی‌شد؟ یکی از علما دکّان سبزی‌فروشی رفت، گفت که: «یک ریال سبزی بده»، قدیم. سبزی‌فروش گفت: «آقا یک ریال که سبزی نمی‌شود.»، گفت: «آقا دو ریال بده.»، دیگر چون عالم محلّه بود و زمان قدیم هم با دو ریال می‌شد سبزی خرید، می‌گفت: «دو ریال سبزی در روزنامه درست کرد و گفت بگیر.»، گفت: «می‌شود یک زحمت بکشی؟» گفت: «بفرما»؛ گفت: «این سبزی را برای من نصفه کن.»، گفت: «باشه نصفه می‎کنم.»، گفت: «این یک ریال است، آن هم یک ریال، چرا گفتی یک ریال نمی‌شود؟! من گفتم یک ریال سبزی، گفتی نمی‌شود، گفتم دو ریال شد، پس حالا که می‌گویم دو ریال را نصفه کن، می‌گویی یک ریال، پس شد. زود نگو نمی‌شود، من که نمی‌توانم.»
4- خطر غفلت از مسئولیت‌ها در دنیا
روز حسرت. «يا لَيْتَني‏ لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ» (حاقّة/ 25)، آیاتی در قرآن داریم که روز قیامت اعمال افراد مکتوب نوشته می‌شود و دست راستشان داده می‌شود. می‌بیند به به! نامه به دست راستش رسیده، من پیروز شدم! «هاؤُمُ» (حاقّة/ 19)، «هاؤُمُ» یعنی بیایید؛ «اقْرَؤُا كِتابِيَهْ» (حاقّة/ 19): نامه‌ی مرا بخوانید؛ «إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ» (حاقّة/ 20): من یاد قیامت بودم، در دنیا به فکر قیامتم بودم، غافل نبودم.
در قرآن آیاتی برای غفلت داریم، «نَسُوا اللَّه‏» (توبه/ 67، حشر/19): از خدا غافل است؛ «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ» (ص/ 26): از قیامت غافل است؛ از مکتب و قانون الهی «أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها» (طه/ 126)، از آیات الهی و احکام الهی غافل است؛ از فقرا غافل است، «لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ» (مدّثّر/ 44)، از فقرا غافل است؛ از استعدادهای خودش غافل است؛ از دشمن غافل است، از توطئه‌های دشمن غافل است، خیلی غفلت مهم است. من در دنیا به فکر غفلت‌ها بودم.
«أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ» (حاقّة/ 25)، امّا اگر کسی نامه‌ی عملش را به دست چپش بدهند، «فَيَقُولُ» (حاقّة/ 25)، رد شدیم، «يا لَيْتَني‏ لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ» (حاقّة/ 25): کاش نامه را به من نداده بودند؛ «وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ» (حاقّة/ 26): کاش خبر از این نامه نداشتم؛ «يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ» (حاقّة/ 27): کاش پرونده مختومه می‌شد، اصلش این نامه را نمی‌دادند، شتر دیدی ندیدی، هیچی به هیچی.
گاهی انسان می‌گوید: «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً» (نبأ/ 40)، کاش خاک بودم. کاش خاک بودم یعنی چه؟ شما تا حالا روی خاک فکر کردید؟ این خاکی که زیر پای ما هست، اوّل که یک تصفیه‌خانه هست، آب زباله را می‌گیرد، چند متری‌اش آب زلال بیرون می‌دهد، اینجا را می‌کَنی، آب زباله پایین می‌رود، آب آلوده، فاضلاب پایین می‌رود، کنارش آب زلال بیرون می‌آید، این یک تصفیه‌خانه. این تصفیه‌خانه:
1- پول برق ندارد؛ 2- تعمیرات نمی‌خواهد؛ 3- زمان نیست که صبح‌ها کار می‌کند یا شب‌ها، بیست و چهار ساعته کار می‌کند؛ 4- فرق هم بین مردم نمی‌گذارد که این‌که روی زمین راه می‌رود، مؤمن است یا فاسق، فرقی بین مشتری‌هایش نیست؛ 5- تعطیلی ندارد؛ 6- نقص فنّی ندارد؛ 7- برای همه یک جور است؛ 8- آن وقت یک دانه‌اش می‌دهی، یک خوشه بیرون می‌دهد، شما یک دانه می‌کاری، یک خوشه بیرون می‌‎دهد، یک تخم هندوانه می‌کاری، یک وقت می‌بینی یک مزرعه هندوانه شد، سخاوتش؛ 9- پا رویش می‌گذاری، حسّاسیت ندارد؛ 10- مرده‌ی ما را بایگانی می‌کند، این همه مرده را کجا می‌خواستید دفن کنید؟! شما چند روز، شهرهای بزرگ زباله‌هایش را بیرون نکند، شهر روی هوا می‌رود، تمام زباله‌های دنیا را زمین هش می‌کشد. زباله‌ها را، وزن ما را حمل می‌کند، آلودگی ما را دفن می‌کند. روز قیامت «يا لَيْتَني‏ كُنْتُ تُراباً» (نبأ/ 40).
«يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا؟» (یس/ 52)، باز می‌گویند خدایا چه کسی ما را زنده کرد؟ چرا آمدیم؟ کاش رفته بودیم! «مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا؟».
5- حسرت و پشیمانی دوری از راه اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام
از کسانی که روز قیامت خیلی پشیمان می‌شوند، آن‌هایی که بله‌قربان‌گوی طاغوت بودند. آخر امام صادق را گذاشتی، سراغ چه کسی رفتی؟! سراغ منصور دوانقی! یک بار یک کسی آمد با منصور دوانقی اگر اشتباه نکنم، بیعت کند. منصور دوانقی گفت: «حال ندارم بلند شوم، تو با پای من بیعت کن!»، بعد گفت: «بله، جزای کسی که با دست امام صادق بیعت نکند این است که با پای منصور دوانقی بیعت کند.»
این‌ها مهم است، مگر نماز ما چه‌قدر طول می‌کشد؟ نماز ما هفده تا کلمه است، باقی‌اش یا مستحب است یا تکراری. این این هفده تا کلمه را ما نمی‌توانیم؟ شما انگلیسی بلدی، خیلی افراد هستند که چند تا زبان حفظند، چند تا زبان بلدند، حسرت خواهیم خورد که ای کاش یک رابطه با خدا داشتیم.
پیروان طاغوت حسرت می‌خورند. روز قیامت قرآن می‌گوید انسان دست و پا می‌زند، اوّل به خوب‌ها دست و پا می‌زند، می‌گوید: «ای رفقا، ما با شما در دنیا رفیق بودیم هان، بیایید نجات بدهید.»، می‌گویند: «نمی‌توانیم نجات بدهیم»، همه‌اش آیه‌ی قرآن است. گاهی به شیطان می‌گویند: «تو گولمان زدی؟»، می‌گوید: «نه، من شما را به گناه دعوت کردم، هلت که ندادم، بلندت نکردم در گناه بگذارم، کیش کیشت کردم، خودت با پای خودت آمدی. مثل باغبان، باغبان نمی‌آید درخت را خشک کند، می‌آید درختی را که خودش خشک هست، ارّه می‌کند، شما خودتان خشک بودید، من آمدم شما را ارّه کردم.»
بدها به بدها پناه می‌برند، می‌گویند: «شما بودید که ما را منحرف کردید»، می‌گویند: «خب نباید عقب ما بیایید! ما مجبورتان نکردیم!» ندامت‌ها در قیامت خیلی زیاد است، چاره‌ای هم نیست، البتّه در دنیا آدم اگر پشیمان بشود، عذرخواهی کنیم، حالا یک دادی زدی سر همسرت، سر بچّه‌ات، سر کارگرت، شریکت، شاگردت، به یک مظلومی یک توهینی شده تا آن روز نیامده، عذرخواهی کن، همین امشب زنگ بزن: «آقا سلام علیکم، من نسبت به شما یک توهینی، جسارتی، یک کلمه‌ای گفتم که نباید بگویم، الآن پشیمان هستم، خواهش می‌کنم من را ببخش.»، شما هم او را ببخشید، چون قرآن می‌گوید که اگر تو بخشیدی، من هم تو را می‌بخشم، «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/ 22): باید همدیگر را عفو کنند؛ «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور/ 22): مگر نمی‌خواهی تو را ببخشم، خدا می‌گوید اگر می‌خواهی تو را ببخشمت، تو هم مردم را ببخش، عفو کنیم، یک جایی خلاف کردیم، اعتراف کنیم. اعتراف در دنیا مفید است که آدم بگوید: خدایا، «مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلًا مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً»، در دعای کمیل حضرت امیر با نه تا تعبیر، همه‌اش می‌گوید: من اعتراف می‌کنم، قبول می‌کنم، قبول می‌کنم، اقرار می‌کنم، «مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلًا مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً»، نه تا جمله هست که می‌گوید پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، پشیمانم، با نه تا تعبیر حضرت امیر در دعای کمیل عذرخواهی می‌کند، ما هم عذرخواهی کنیم. گناه را آن‌هایی نبینیم که پیداست، آخر وقتی می‌گوییم: «آقا یک عذرخواهی کن»، می‌گوید: «مگر کسی را کشتم؟! مگر از دیوار خانه‌ی کسی بالا رفتم؟!»؛ یعنی گناه را آدم‌کشی و دزدی می‌داند. نه، همین مقدار که جواب او را ندادی، وام خواست، می‌توانستی هم به او بدهی، ندادی، جواب سلامش را ندادی، به او بی‌اعتنایی کردی، تحقیرش کردی، خواستگار سراغ دخترت آمد، می‌دانستی هم این عروس و داماد خوبند، منتها چون دستش خالی است، گفتی نه، این فقیر است یا فقیرزاده است، یا وضعش هنوز خانه ندارد یا سربازی نرفته، شغل ندارد، یک جاهایی کم گذاشتی، اگر الآن عذرخواهی نکنیم، بعد روز قیامت دیگر جای عذرخواهی نیست، این یک مسئله.
کسانی که رسالت پیغمبر را قبول ندارند، حسرت خواهند خورد.
گویندگان بی‌عمل، پناه بر خدا، حسرت بزرگ مال این است که نصیحت می‌کند، خودش عمل نمی‌کند، وای بر من و امثال من، چه‌قدر در تلویزیون و غیر تلویزیون، روی منبر و محراب و مقاله و کتاب مردم را به خیر دعوت کردیم امّا خودمان اهل خیر نبودیم.
6- حسرت عدم انفاق اموال در راه خدا
یکی از حسرت‌هایی که در روایت داریم، آدم‌های پولداری که پولشان را در راه خدا خرج نمی‌کنند، می‌میرند، این پول به وارث می‌رسد، آن وقت وارث دارد کار خیر می‌کند. (نهج البلاغه، حکمت 429) جانش را پدر کَند، پول و ارث را پهلوی پسر گذاشت، پسر از روی همان ارث پدر کار خیر می‌کند، آن وقت پسر با پول پدرش به بهشت می‌رود ولی پدر به دوزخ می‌رود، به خاطر این‌که انفاق نکرده. هر کس، هر چه دارد، باید صاف و راست و حسینی، اعتراف کنیم.
همنشینی و مجالست‌های بیهوده. داریم اگر در یک جایی نشستی، حرفی خلاف زده می‌شود، بلند شو، برو، چرا نشستی؟! همین که نشستی، جلسه‌ی او را گرم کردی. یک جایی دارند قمار می‌کنند، شما رسیدی، ایستادی نگاه کردی، نگاه کردن به سفره‌ی قمار هم گناه است، شما قمار نمی‌کنی امّا به سفره‌ی قمار نگاه می‌کنی، چون هر چه تماشاچی زیاد بشود، آن‌ها رونق کارشان بیش‌تر می‌شود، شما گناه نکردی امّا به گنهکار رونق دادی، ما نباید رونق بدهیم.
هر جلسه‌ای که حرف حق زده نشود و کار خیر در آن نشود، روز قیامت باعث حسرت است. دور هم نشستیم، امشب چه کاری می‌توانیم امشب بکنیم؟ امشب حالا عیدی، عزایی، افطاری، سحری، اطعامی، مهمانی، عروسی، همین که دور هم نشستیم، یک حرف خوبی مطرح کنیم، حتّی در عروسی، فقط بستنی بخوریم و تخمه بشکنیم که نشد. خب این عروس چه کمبودی دارد؟ کدام مشکل جهازیه‌ی عروس را می‌توانیم با هم حل کنیم؟ دور این میز که نشستید یا دور یک اتاق که نشستید، بگویید یک مشکل را حل کنید، هر کدامی کمک کنید، جهازیه را حل کنید.
خدا رحمت کند مرحوم آقای حجّة الإسلام طباطبایی را، یک جایی عقد بود، ایشان بود، بنده هم بودم. صیغه‌ی عقد را که می‌خواهند بخواهند، می‌گویند پدر عروس هم باید اجازه بدهد، دختر باکره غیر از این‌که خودش می‌گوید بله، پدرش هم باید بگوید بله. گفت: «شما پدر عروسی؟» گفت: «اجازه می‌دهید عقد دخترت را برای این آقا داماد بخوانم؟»، گفت: «بله»، شما چه کسی هستی؟ گفت: «من شوهر خاله‌اش هستم.»، گفت: «اجازه می‎دهی؟»، شما چه کسی هستی؟ گفت: «من شوهر عمّه‌اش هستم»، شما چه کسی هستی؟ «عمو هستم»، من به آقای طباطبایی گفتم که اسلام می‌گوید اگر خواستید عقد دخترب را بخوانید، از پدر عروس اجازه بگیرید، شما از عمو و عمّه و از همه اجازه گرفتید؟!» گفت: «آقای قرائتی، این‌ها دیگر فوت آخوندی است، من جهازیه‌ی دختر را جور کردم، وقتی به شوهر خاله‌اش گفتم با اجازه‌ی تو صیغه‌ی عقد را می‌خوانم، این می‌رود یک سماور می‌آورد، او می‌رود یک پتو می‌آورد، من وقتی با اجازه‌ی این‌ها عقد را خواندم، هر کدام یک چیزی می‌آورند، جهازیه‌ی عروس درست می‌شود، اگر این‌ها بیایند بنشینند و کسی به آن‌ها محل نگذارد، این‌ها هم انگیزه‌ای ندارند برای این‌که کمک کنند، من این‌ها را تشویق کردم که جهازیه‌ی عروس جور بشود.»، گفتم: «این‌ها دیگر در کتاب‌ها نیست، این‌ها تجربه‎های عملی شماست.»
روضه‌خوانی می‌کنیم، پایان روضه قطعنامه‌اش این باشد که یک گوسفندی به محلّه‌ی فقرا داده بشود، صله‌ی رحم است، هر کاری می‌توانید بکنید، بکنید. ما دو رقم کار باید بکنیم، اگر انجام می‌دهید خوشا به حالتان. یک آیاتی داریم، می‌گوید حقّ کار را انجام بدهید.
7- انجام مسئولیت‌ها در حدّ توان و امکان
چند تا حق در قرآن هست، تقوا داری؟ «حَقَّ تُقاتِهِ» (آل عمران/ 102)، تلاوت کتاب آسمانی «حَقَّ تِلاوَتِهِ» (بقره/ 121)، «حَقَّ تُقاتِهِ»، «حَقَّ تِلاوَتِهِ»، جهاد می‌کنی «حَقَّ جِهادِهِ» (حج/ 78)، حقّش را انجام بده، یعنی کمش نگذار، بیست بیست بیست، نمره از بیست پایین‌تر نیار. خب همه که آدم نمی‌تواند بگوید که من حقّش را انجام دادم، مثلاً من حقّ شهدا را انجام دادم، حقّ معلّم، حقّ پدر، مادر، کسی جرأت می‌کند که بگوید من حقّ کار را انجام دادم؟ می‌گوید: «اگر حقّش را نمی‎توانی انجام بدهی، حدّاقل هر چه می‎توانی، کمش نگذار، تقوا نمی‌توانی «حَقَّ تُقاتِهِ»، حدّاقل «اتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن/ 16)، هر چه می‌توانی، اگر حقّ جهاد را نمی‌توانی، حدّاقل «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (انفال/ 60)، هر چه می‌توانی» ما بهتر از این نمی‌توانیم باشیم؟ بهتر از این نمی‌توانیم کار کنیم؟ مسئولین ما، خود ما بهتر از این نمی‌توانیم باشیم؟ می‌توانیم بهتر باشیم، تصمیم نگرفتیم. قرآن می‌گوید اگر کار می‌کنید یا حقّش را انجام بدهید یا اگر حقّش را نمی‌توانید انجام بدهید، حدّاقل «مَا اسْتَطَعْتُمْ» (انفال/ 60، تغابن/ 16)، «أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ»، «جاهدوا فی الله ما استطعتم».
خدایا خیلی کار می‌توانستیم بکنیم، نکردیم، مطالعه که نمی‌کنیم، درس می‌خوانیم، واقعاً این‌هایی که می‌خوانیم، حالا اوّل مهر هم هست بحث را گوش می‌دهید، در آستانه‌ی اوّل مهر است، یک انقلابی باید در آموزش و پرورش بشود، خاک آموزش و پرورش را باید عوض کرد، خاکش را باید عوض کرد، چون این آموزش و پرورش، دیپلم‌هایش همین‌هایی هستند که فردا بیکارند، فوق دیپلم‌هایش این‌هایی هستند که فردا بیکارند، دانشگاه ما، بسیاری از تحصیل‌کرده‌های دانشگاه‌ فردا بیکارند، این به خاطر این است که در دبیرستان و دانشگاه هنر و مهارت یاد نگرفت، چه اشکال دارد نمره را از …، کوه هیمالیا چند متر است؟ به من چه چند متر است، حالا ده متر درازتر، ده متر کوتاه‌‌تر، کوه هیمالیا چه نقشی در زندگی من دارد؟ پایتخت زیمبابوه کجاست؟ خب من مگر می‌خواهم به زیمبابوه بروم؟ چه رابطه‌ای است بین من و زیمبابوه؟ و بعد دختر بی‌هنر، مادر بی‌هنر. باید نمره‌ها را این را به فکر باشیم، مقام معظّم رهبری و مسئولین هم کم و بیش در فرمایشاتشان بوده که مهارت، نمره برای مهارت بگذاریم، سرباز این کار ارتش الحمدلله شده، سرلشکر باقری با یارانش همّت کردند، مسئله‌ی مهارت را در پادگان‌ها آوردند، خیلی وسیع نیست ولی سر و کلّه‌اش پیدا شده، به سرباز می‌گویند: «تو اگر این مهارت را نداشته باشی، پایان کارت را نمی‌دهیم»؛ نمی‌شود سرباز با نماز غلط می‌آید، با نماز غلط می‌رود، شنا بلد نیست می‌آید، بعد دو سال هم بیرون می‌رود، شنا بلد نیست، تیراندازی یاد می‌گیرد ولی شنا یاد نمی‌گیرد و حال آن‌که تمام روایات شنا با تیراندازی با هم هست، روایات ما می‌گوید: «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَة» (الكافي، ج ‏6، كِتَابُ الْعَقِيقَة، بَابُ تَأْدِيبِ الْوَلَد، ح 4، ص 47)، تیزاندازی و شنا را یاد بچّه‌ها بدهید. ما تیراندازی را در پادگان‌ها یاد می‌دهیم امّا شنا اجباری نیست، این یعنی به بخشی از دین عمل می‌کنیم. خیلی از درس‌هایی که بچّه‌های ما می‌خوانند، بخوانند جایی آباد نمی‌شود، نخوانند جایی خراب نمی‌شود. یک انقلابی می‌خواهد، یک تحوّلی می‌خواهد.
خدایا تو را به حقّ همه‌ی آبرومندان درگاهت، قسمت می‌دهم هر چه تا حالا خوابمان برده، غافل شدیم، فراموش کردیم، جاهایی که عمر و سرمایه را تلف کردیم، جوانی‌مان را تلف کردیم، در راه خیر نبوده، گذشته‌ی ما را ببخش و از الآن تا ابد کم‌تر از آنی هیچ کدام از ما را به ما واگذار نکن.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 98 سوره شعراء، به کدام یک از زمینه‌های شرک و گمراهی اشاره دارد؟
1) پرستش بت‌های سنگی و چوبی
2) پرستش مال و مقام و ثروت
3) برابر دانستن بندگان با خدا

2- آیه 27 سوره فرقان، به کدام یک از حسرت‌های قیامت اشاره دارد؟
1) عدم پیروی از رسول خدا
2) عدم پیروی از دستورات خدا
3) عدم همراهی با مؤمنان

3- آیه 14 سوره حدید، به کدام یک از آفت‌های دین‌داری اشاره می‌کند؟
1) تبعیض میان دستورات دین
2) تأخیر در انجام دستورات دین
3) تعطیل برخی دستورات دین

4- آیه 40 سوره نبأ به کدام آرزوی دوزخیان اشاره دارد؟
1) ای کاش به دنیا نیامده بودم
2) ای کاش خاک بودم
3) ای کاش نمرده بودم

5- آیه 22 سوره نور، چه کاری را مقدمه دریافت مغفرت الهی می‌داند؟
1) توبه و استغفار
2) صدقه و انفاق
3) عفو و گذشت دیگران

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-2/feed/ 0
ندامتگاه قیامت (1) https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-1/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-1/#respond Wed, 20 Sep 2023 15:08:15 +0000 https://gharaati.ir/?p=10254 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.06.30.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.06.30.mp3 https://www.aparat.com/embed/VClDd?data[rnddiv]=83933092508&data[responsive]=yes]]>

موضوع: ندامتگاه قیامت (1)
تاريخ پخش: 30/06/1402
عناوين:
1- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
2- عذاب مضاعف، برای رهبران و پیروان منحرف
3- حسرت کوتاهی در کارهای خیر
4- تفریح و ورزش، برای لذت امروز و خدمت فردا
5- درخواست بازگشت به دنیا و جبران کوتاهی‌ها
6- ای کاش گفتن‌ها در قیامت
7- خطر انتظار ستایش در برابر کارهای نکرده

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

برنامه‌ی ما، درس‌هایی از قرآن بحث‌های مختلفی راجع به قیامت داشتیم، در این جلسه‌ی بیست و چند دقیقه‌ای بحث ندامتگاه، جاهایی که آدم که آدم می‌گوید: «کاش نبود، کاش نمی‌گفتم، کاش نمی‌رفتم، کاش نمی‌نوشتم، کاش امضا نمی‌کردم»، آیات ندامت زیاد است، من همان مقداری که در یک جلسه‌ی کوچک بتوانم چند آیه بگویم، می‌گویم، قصّه هم قصّه‌ی جدّی است.
1- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
یکی از اسم‌های قیامت، حسرت است، «يَوْمَ الْحَسْرَة» (مریم/ 39)، ای کاش. شما الآن یک جنسی را می‌خری، زمینی، خانه‌ای، آپارتمانی، فرشی، ماشینی، موتوری، چیزی می‌خری، بعد می‌بینی که ارزان شد یا گران شد. اگر ببینی ارزان شد، غصّه می‌خوری، می‌گویی: «اِه، کاش صبر می‌کردیم، مثلاً حالا می‌خریدیم!» حالا این حسرت‌ها قابل جبران است، اسم قیامت، قیامت خیلی اسم دارد، قیامت ده‌ها اسم دارد، هر اسمش هم یک معنایی دارد، «يَوْمَ الْحِساب‏» (ص/ 26)، «يَوْمَ الْقِيامَة» (مریم/ 95 و …)، «يَوْمُ التَّغابُن» (تغابن/ 9)، «يَوْمَ التَّلاقِ» (غافر/ 15)، تلاق با ت دو نقطه؛ یعنی «تَلاقی»، ملاقات کردن. قیامت ده‌ها اسم دارد، هر اسمی‌اش، خودش یک بحثی است که این اسم اشاره به چه چیزی است، خداوندی که هزاران اسم در دعای جوشن کبیر دارد، قیامت هم اسم‌های زیادی دارد، یکی از اسم‌هایش «يَوْمَ الْحَسْرَة» است، آدم حسرت می‌خورد.
در دنیا آدم وقتی غصّه می‌خورد، دست‌هایش را به هم می‌مالد، کاش زبانم بند می‌آمد، کاش پایم می‌شکست، نمی‌رفتم فلان مجلس، «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ» (کهف/ 42)، یعنی باغ سرسبز و مزرعه‌ی سرسبزی بوده، به فقرا نمی‌داده، زکات نمی‌داده، خمس نمی‌داده، آنجا یک وقت می‌بیند همه‌ی اموالش که دود شده، می‌بیند، می‌گوید: «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ»، «يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ» یعنی دست‌هایش را همچینی می‌کند. گاهی پشیمانی و ندامتگاه جوری هست که دو تا دستش را گاز می‌گیرد، آخر آدم این‌طوری است، آدم وقتی ناراحت شد، انگشتش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی ناراحت شد، دو تا انگشتش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی عصبانی شد، چهار تا انگشت‌هایش را گاز می‌گیرد. یک آیه داریم می‌گوید دو تا دستش را، ده تا انگشتش را گاز می‌گیرد، یعنی دست‌هایش را روی هم می‌گذارد، «يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ» (فرقان/ 27)، «يَدَيْهِ» یعنی دو تا دستش را، «يَعَضُّ» با عین و ضاد یعنی گاز می‌گیرد، «عَلى‏ يَدَيْهِ» دو تا دستش را با هم، این دیگر اوج حسرت است. «يَوْمَ الْحَسْرَة»، چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی؟! این چه کسی بود با او رفیق شدم؟! این چه فیلمی بود دیدم؟! این چه مقاله و مجلّه‌ای بود خواندم؟! این چه بله‌قربانی بود، به چه کسی بله‌قربان گفتم؟!
2- عذاب مضاعف، برای رهبران و پیروان منحرف
یک آیه داریم روز قیامت مستضعفین، مستضعفین جهنّمی‌ها، مستضعف هم جهنّم می‌رود، هم مستکبر می‌رود که تکبّر کرده، هم مستضعف می‌رود که کوتاهی کرده، می‌گویند که: «ضِعْفاً مِنَ النَّارِ» (اعراف/ 38)، عربی‌هایی که می‌خوانم، قرآن است، «ضِعْف» مثل همان«ضَعف»، می‌گویند فلانی «ضَعف» کرده، «ضِعْف» یعنی دو برابر، می‌گوید: «ضِعْفاً مِنَ النَّارِ» (اعراف/ 38)، عذابی دو برابر به این بدهید، قرآن جواب می‌دهد، می‌گوید: «لِكُلٍّ ضِعْفٌ» (اعراف/ 38)، هر دویتان دو برابرید.
علّامه در تفسیر می‌گوید: «هر دو چرا دو برابرند؟»، می‌گوید: «مستکبرین دو برابرند، چون هم کج رفتند، هم جامعه را کج بردند، این مال دانه درشت‌ها؛ مستضعفین چرا دو برابرند؟ مستضعفین هم کج رفتند، هم به خاطر کفی که زدند، تشویقی که کردند، مستکبرین را هی تقویت کردند.» نمی‌شود نخ به سوزن بگوید که: «تقصیر تو بود سفت بودی، خب من آهن بودم و تیز بودم و در پارچه فرو رفتم، تو را هم عقب خودم بردم، تو چرا این‌قدر شل بودی که عقب من آمدی؟!» خدایا مستکبرین دوبله، خدا می‌گوید: «لِكُلٍّ ضِعْفٌ» (اعراف/ 38)، برای هر دویتان دوبله.
یک بار دیگر من تکرار می‌کنم، نصفش را من می‎‌گویم، نصفش را شما بگویید: «مستکبرین دوبله، چون هم کج رفتند، هم عدّه‌ای را کج بردند. مستضعفین دوبله، دو برابر، چرا؟ برای این‌که مستضعفین هم کج رفتند، هم با تشویق کج‌روها را تقویت کردند و لذا داریم که: «فَلا تَقْعُدْ» (انعام/ 68)، آیه‌ی قرآن است، می‌گوید اگر در یک جلسه‌ای دارد گناه می‌شود، نباید بنشینی، «لا تَقْعُدْ» (انعام/ 68)، یعنی نباید بنشینی. نشستی تا آخر فیلم را دیدی، تا آخر حرف را …، می‌دانستی رفاقت با این عاقبتش چه می‌شود. آخر آدم انتخاب همسر را در پارک می‌کند؟! در پارک هم جای انتخاب همسر است؟! او از آن کوچه آمده و او هم از آن خیابان آمده، آنجا هم همدیگر را می‌بینند و بعد هم یک بستنی می‌خورند و آغاز گفت‌و‌گو شروع می‌شود. انتخاب همسر یعنی سرنوشت نسل آینده، با یک بستنی، با یک پارک، خیلی ساده؟! یا مثلاً دوستش دارم، خب حالا این دوستش دارم، مبنای این دوستی‌ چیه؟ کمالی دارد، دوستش داری؟ یا ماشینش قشنگ است، دوستش داری؟ آن وقت وقتی برای ماشین و خانه و پول و شکل و این‌ها شد، این‌ها همه عوض می‌شود، زیبایی با یک مرضی تب می‌کنی، رنگش عوض می‌شود، خوشگلی فردا برادر تو ازدواج می‌کند، خواهر تو ازدواج می‌کند، می‌بینی اِه، همسرش از همسر تو خوشگل‌تر هست! می‌گویی: «من با کی بود ازدواج کردم؟!» وقتی به خاطر زیبایی شد، زیبایی از بین می‌رود، ماشین، مدلش عوض می‌شود، ساختمان کهنه می‌شود، می‌گویند: «این ساختمان دیگر مال پنجاه سال پیش است»، مدل خانه و زندگی عوض می‌شود. مواظب باشیم کاری نکنیم که به چه کنم چه کنم، بیفتیم. یکی از اسم‌های قیامت، «یَومَ الحَسرَة» است.
3- حسرت کوتاهی در کارهای خیر
آیه‌ی دیگر چه هست؟ آیه‌ی دیگر قرآن می‌فرماید: «أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» (بقره/ 167)، یعنی عملش حسرت می‌شود. فکر هم نکنیم که اگر این پول را خرج نکنیم، در جیبمان می‌ماند، من این حدیث را باز هم خوانده‌ام، بگذارید یک بار دیگر بخوانم، سه تا حدیث می‌خوانم، هر حدیثی بیست ثانیه، یعنی سه تا حدیث‌هایم، سه تایش یک دقیقه می‌شود:
بیست ثانیه‌ی اوّل، امام جواد فرمود: «کسانی که خمس می‌دهند، من امام جواد ضامنم که مالشان کم نشود.» درست است ده میلیونت را دو میلیونش را خمس دادی، هشت میلیون می‌شود، کم شد امّا جای دیگر جبران می‌شود، اسم خدا «جبّار» است، یعنی جبران می‌کند.
بیست ثانیه‌ی دوّم، امام کاظم فرمود: «اگر پولی را به‌جا خرج نکنی، صحنه‌ای برایت پیش می‌آید، دو برابرش را در راه بی‌جا خرج می‌کنی.» (تحف العقول، ص 408) یعنی به یک آدم خوب کمک نکردی، زندگی همچین تابت می‌دهد که دو برابر همین را خرج آدم بد بکنی.
بیست ثانیه‌ی سوّم، امام رضا فرمود: «کسانی که به حق پول خرج نمی‌کنند، ما به آن‌ها دعا نمی‌کنیم.» (الكافي، ج ‏1، کتاب الحجّة، أَبْوَابُ التَّارِيخ‏، بَابُ الْفَيْ‏ءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِيرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا يَجِبُ فِيه‏، ح 25، ص 547 و 548) تمام شد، رفت.
«أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ» (بقره/ 167)، کارهایش باعث حسرت شد. اگر بناست یک چیزی را حفظ کنیم، یک چیز خوبی حفظ کنیم. افرادی حافظه دارند، خدا حافظه‌ی قوی به آن‌ها داده، حفظ هم می‌کنند امّا یک چیزهای غیر مفید، ما که می‌توانیم، ما این همه شاعرهای حکیم داریم، شعرهایشان براساس حکمت و نصیحت و بصیرت و دعوت به خداست. شما نگاه کن، این شعر چه‌قدر قشنگ است: «هر نفسی که فرو می‌رود، ممدّ حیات است»، ممدّ حیات است، یعنی ادامه‌ی حیات، «ممد» یعنی ادامه، ادامه‌ی زنده بودن ما به این است که هوا در ریه برود، «و چون برمی‌گردد»، از آن طرف که اکسیژن رفت، کربن برمی‌گردد، «مفرّح ذات»، اگر کربن بماند، اذیت می‌شویم. با نفس رفتن در ریه، ادامه‌ی حیات داریم، با برگشتن کربن، احساس راحتی می‌کنیم. «پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هم نعمتی شکری واجب»، بعدش شعر می‌گوید: «از دست و زبان که برآید، کز عهده‌ی شکرش به درآید»، حالا این سعدی است که مرد حکیمی بوده است و این شعر را و خیلی از شعرهای دیگر را گفته.
امام صادق فرمود: «در هر نفسی چند هزار نعمت است»، نه دو نعمت؛ یعنی بنده که نفس می‌کشم، این برگ درخت بالای سر من هم کمک می‌کند، چون من اکسیژن می‌گیرم، کربن می‌دهم، اگر این کربن را تبدیل به اکسیژن نکند، نمی‌توانیم نفس بکشیم، پس باید ما با درخت‌ها هماهنگ باشیم، ما اکسیژن می‌گیریم، کربن می‌دهیم، او کربن را می‌گیرد، اکسیژنش می‌کند. امام صادق می‌فرماید: «در هر نفسی چند هزار نعمت است.»
4- تفریح و ورزش، برای لذت امروز و خدمت فردا
آخر انسان در این همه غفلت، بعد عمرش را صرف چه می‌کند، می‌نشیند مثلاً یک جدول‌هایی حل می‌کند که حالا وقتی حل شد، چه می‌شود؟ وقتی حل نشد، چه می‌شود؟ بیش‌ترش سرگرمی است. تفریح هم که می‌کنیم، یک تفریح مکتبی بکنیم، یک تفریح حکیمانه. حالا در آستانه‌ی باز شدن مدارس هم هستیم. ورزش ما باید یک ورزشی باشد، اسلام برای ورزش دو تا قانون گفته ورزشتان این باشد: «امروز لذّت، فردا خدمت.» این ورزش اسلامی است. شنا، شنا امروز یک تفریح است، فردا هم کسی که شنا بلد بود، می‌تواند خودش را نجات بدهد، دیگران را هم نجات بدهد. دیگر چی؟ تیزاندازی، آموزش‌های نظامی هفته‌‌ی دفاع مقدّس است، آموزش‌های نظامی را بروی یاد بگیری، امروز یک سرگرمی است، فردا هم کسی که اسلحه بلد باشد، می‌تواند از خودش و ناموسش و کشورش دفاع کند. اسب‌سواری، موتورسواری، ماشین‌سواری، آموزش رانندگی، امروز یک سرگرمی مفیدی است، فردا هم کسی که راننده هست، می‌تواند به جامعه خدمت بکند، امروز لذّت، فردا خدمت.
جایزه‌اش چی؟ جایزه‌اش تولید. حضرت وقتی مسابقه‌‌ای بین مسلمان‌ها ایجاد می‌کرد، به برنده‌ها ابزار تولیدی می‌داد، سکّه و مِکّه و این‌ها نمی‌داد یا شتر حامله می‌داد یا درخت خرمای باردار؛ شتر حامله تولید شیر، تولید گوشت، تولید کرک، حمل و نقل اثاثیه، همه‌ی این‌ها در تولید شتر است، شتر حامله، تولید مشابه خودش، یعنی شتر، شتر را می‌زاید. دیگر چی؟ درخت خرما، درخت خرما سایه‌اش، برگش، خرمای خشکش، خرمای تازه‌اش، چوبش، کربن‌گیری‌اش، اکسیژن پس دادنش. جایزه می‌دهی، خب حالا این آقا، این دولت فعلی بیاید این کار را بکند، بیاییم بگوییم که هر کس برنده شد، پرچم جمهوری اسلامی، در هر کشوری، به هر دلیلی بالا رفت، به قهرمانش، یک قطعه زمین بدهیم، مشکل مسکنش را حل کنیم.
این بنده خدا که در تنهایی دست خالی دوید، رفت تروریست شاهچراغ را گرفت، این را می‌خواستند جایزه‌اش بدهند، از شیراز به تهران آورند، اگر اشتباه نکنم، چهل و پنج تا قاب به او دارند، این اتاق نداشت، قاب‌ها را داخلش بگذارد، از یک نفر پرسید: «با قاب‌ها چه کنم؟!» گفت: «ببر در موزه‌ی شاهچراغ بگذار!» آخر کسی که زن دارد، بچّه دارد، شغل ندارد، خانه ندارد، استخدام ندارد، قاب به او می‌دهید، جا ندارد که قاب را بگذارد. مشکلش را حل کنید، البتّه به فکر افتادند و به فکر هم بودند قبلاً، منتها تلفن ما هم شاید بی‌اثر نبود.
«شَرَّ النَّدَامَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (تفسير القمي، ج ‏1، ص 291)، این هم یک حدیث است، بدترین جاهای پشمیمانی، قیامت است، نمی‌شود برگشت.
5- درخواست بازگشت به دنیا و جبران کوتاهی‌ها
آیه‌ی سوّم، قرآن می‌فرماید که: «لَوْ أَنَّ لي‏ كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ» (زمر/ 58)، «کَرَّة» یعنی تکرار، اگر تکرار بشود من به دنیا برگردم، از سر زندگی را شروع کنیم، «فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ»: من نیکوکار می‌شوم، خدایا من را به دنیا برگردان، این سفر آدم خوبی می‌شوم.
آیه‌ی بعد: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعيرِ» (ملک/ 10)، «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ»: اگر می‌شنیدیم، به ما گفتند ولی گوش ندادیم، گفتند: «حجاب واجب است»، برو بابا! «بلند شو نماز بخوان»، برو بابا! «آقا، مال مردم را بده»، برو بابا! از کجایش آورده! توجیه گناه هم خیلی گناه است، نمی‌گوید: «من دزد هستم، من مال مردم را دارم اختلاس می‌کنم»، می‌گوید: «از کجایش آورده، او از کجایش آورده»، نمی‌گوید: «من چه کردم». اگر «لَوْ أَنَّ لي‏ كَرَّةً»: اگر زندگی تکرار می‌شد، برمی‌گشتم از نو زندگی می‌کردم، «فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنينَ» (زمر/ 58).
آیه‌ی دیگر: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»، اگر گوش می‌دادم یا تعقّل می‌کردم، «ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعيرِ» (ملک/ 10)، امروز اینجا بدبخت نمی‌شدم.
چند تا آیه داریم ندامت‌ها با «آیا» می‌شود:
– «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟» (اعراف/ 53)، پناه بر خدا، «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟»: ما شفیع دیگر نداریم؟! هیچ کس نیست به فریاد ما برسد؟! می‌گویند: «نه».
– «هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبيلٍ؟» (شوری/ 44): می‌شود برگردیم؟ می‌گویند: «نه». چرا همچین شدید؟ می‌گویند: «غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/ 106)، من خدا را قبول داشتم ولی شقاوت غلبه کرد و لذا گفتند: «اگر گناه کردی، سریع برو مسجد، نماز بخوان، آن نماز گناه را پاک می‌کند.»
یک جوانی قبل از انقلاب کلاس‌ها ما می‌آمد. یک مدّتی نیامد و خب کلاس‌های من هم چهل، پنجاه تا دور هم، حدود سی، چهل تا غالباً بودند. یک روز او را دیدم، گفتم: «نمی‌بینمت»، گفت: «من دیگر به درد جلسه‌ی مذهبی نمی‌خورم! گول خوردم، رفیق بد گرفتم، منحرف شدم، فلان فیلم را دیدم، چی دیدم.» گفتم: «همین منطق تو، منطقی است که شیطان می‌خواهد، شیطان می‌خواهد گولت بزند، یک خلافی بکنی، بعد بگوید مسجد نمی‌خواهد بروی، برو آن کارت را تعطیل کن.» یا مثلاً می‌خواهد سیگاری‌ات کند، اوّل می‌گوید: «حالا آدم با یک لب، با یک سیگار، با یک بست تریاک، معتاد نمی‌شود، غصّه نخور.» یک کسی می‌گفت: «من نود سال است تریاک می‌کشم، هنوز هم معتاد نشدم!» پس معتاد چه چی هست؟ همین معتاد است. کسی در جنگل رفته بود، جنگل را ببیند، می‌گفت: «این درخت‌ها نمی‌گذارند من جنگل را ببینم؟!» خب همین درخت‌ها جنگل است دیگر. نود سال است معتادی، می‌گویی هنوز معتاد نشدم؟! البتّه شوخی می‌کنند. یک کسی خوابش برده بود، به او گفتند: «چرا خوابی؟!» گفت: «خواب نیستم»، گفتند: «چشم‌هایت هم است!» گفت: «من چشم‌هایم را هم می‌گذارم که خواب توش نرود!» توجیه می‌کنیم. «هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبيلٍ؟» (شوری/ 44): می‌شود برگردم؟ نه، «هَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ؟» (اعراف/ 53): واسطه‌ای هست من را شفاعت کند؟ نه. پناه بر خدا.
آیه‌ای دیگر: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (سجده/ 12)، می‌گوید خدایا من را برگردان، این سفر آدم خوبی می‌‌شوم. قرآن به این‌هایی که می‌گویند: «ما را برگردان، خوب می‌شویم»، می‌گوید: «نه، بر هم گردید، همینید که هستید، «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» (انعام/ 28)»، اگر به دنیا هم برگردند، همان کارها را تکرار می‌کنند. ما در دنیا چند دفعه گیر کردیم؟ گیر کردیم، گفتیم: «خدایا اگر این گیر حل بشود، چنین و چنان می‌کنیم»، گیرمان برطرف شده، نکردیم، «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» (انسان/ 7)، نذر می‌کنیم ولی وقتی خرمان از پل گذشت، فراموش می‌کنیم. می‌گویند خدایا ما را برگردان ولی قرآن جواب می‌دهد، می‌گوید بر هم گردید، همینید که هستید، «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»، «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ».
یک جا می‌گوید: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/ 107)، خدایا ما را از قهر خودت، از دوزخ «أَخْرِجْنا»: خارج کن، «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ»: اگر این سفر دومرتبه ما بد کردیم، ما ظالم هستیم. می‌گویند یک بار دیگر، یک فرصت دیگر به ما بده. مثل بچّه‌ای که امتحانش رد شده، به استاد می‌گوید: «آقا یک فرصت دیگر، دو ماه دیگر، ده روز دیگر من بیایم یک بار امتحان بدهم.» من را برگردان، من آدم خوبی می‌شوم. می‌گویند: «فایده ندارد.» خیلی ندامتگاه زیاد است.
6- ای کاش گفتن‌ها در قیامت
یک آیه در قرآن داریم، می‌گوید: «يا لَيْتَ بَيْني‏ وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ» (زخرف/ 38)، انسان وقتی با طرفش روبه‌رو می‌شود که او این را به گناه وادار کرد، ‌می‌گوید: «ای کاش تو آن طرف دنیا بودی، من این طرف دنیا»، «بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ»، یعنی یک سمتمان مشرق بود، یک سمتمان مغرب، کاش فاصله‌ی مشرق و مغرب بین ما بود، من با تو دوست نمی‌شدم. حالا امروز یک غذایی است، نمی‌دانم ساندویچی، بستنی، فیلمی، سینمایی، تو را مهمان کرد یک باغی، بوستانی، یک جلسه‌ی عیش و نوشی درست کرد، این‌ها ممکن است حسرت هم باشد، اگر در راه خدا نباشد. اسلام با تفریح مخالفت نمی‌کند. یک روز امام صادق را دیدند که در باغ‌ها دارد قدم می‌زند، گفتند: «آقا چه عجب؟!» فرمود: «آمدم استراحت کنم»، «نُزْهَة»، «نُزْهَة»، نزاهت، یعنی آمدم تفریح کنم. اسلام با تفریح مخالف نیست. به قول امام، امام رضوان الله تعالی علیه وقتی وارد ایران شد، می‌گفت: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالفیم، سینما یک هنر است، فیلم بد است که ممکن است این‌ها را منحرف کند.»
چند تا از حسرت‌ها با «يا لَيْتَني‏» است، پنج، شش تا «يا لَيْتَني» در قرآن هست، برایتان بخوانم. «يا لَيْتَني‏ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً» (کهف/ 42)، کاش کسی را شریک خدا قرار نمی‌دادم. شعار منافقین این بود: «به نام خدا و خلق خدا»، «به نام خدا» توحید است، «به نام خدا و خلق خدا» این شرک است.
می‌گویند: «هم خدا را می‌خواهد، هم خرما را»، این هم یک قصّه‌ای دارد، برایتان بگویم. زمان جاهلیت بت چوبی، بت سنگی، یک بت هم از خرما درست کردند. مقدار زیادی خرما آورند، هسته‌اش را بیرون آوردند، خرما را خمیر کردند، یک مجسّمه مثل آدم برفی که درست می‌کنند، آدم خرمایی درست کردند و راستش گریه می‌کردند، می‌گفتند: «خدا این است!» خدا می‌گوید: بابا، با دست خودت تراشیدی، «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ؟!» (صافّات/ 95)، با دست خودت می‌تراشی، حالا راستش اشک می‌ریزی؟! قحطی شد، هر چه داشتند خوردند، گفتند: «آقا چند کیلو خرما خشک است، تبر آوردند این خرمای خشک را تکّه تکّه کنند، آب بزنند، نرم شود، بخورند.» گفتند: «بابا، تو خدا را می‌شکنی، می‌خوری؟!» گفت: «خدا نیست که خرماست» رفتند بخورند، گفتند: «خداست»، عقب آمدند، دیدند گرسنه‌شان است، گفتند: «نه، خدا نیست، خرماست!» گفتند: «هم خدا را می‌خواهد، هم خرما را»، این مَثَل از آنجا هست.
کسی را پهلوی خدا نگذارید، پهلوی امام‌ها هم کسی را نگذارید. مرحوم آیت الله عظمای صافی یک قصّه‌ای نقل می‌کرد، می‌گفت آقای بروجردی، آقای بروجردی تقریباً استاد همه‌ی مراجع بود. علما دو تا خانه دارند، یک خانه هست که خانواده و زن و بچّه‌اش زندگی می‌کند، یک خانه هم هست مردم می‌آیند و می‌روند، سؤال و جواب و … این دو تا خانه به هم در دارد، یکی را بیرونی، یکی را اندرونی می‌گویند. می‌گفت: «ایشان در اتاق خانوادگی بی‌حال بود، زیر کرسی مثلاً خوابیده بود. یک نفر در خانه‌ی بغلی که مردم جمع شده بودند، گفت: «برای سلامتی آقا امام زمان و آیت الله عظمای بروجردی صلوات.» تا این را شنید، آقای بروجردی عصایش بغلش بود، برداشت کوبید به در، محکم، زد زد زد! آمدند، گفتند: «آقا چیه؟!» گفت: «چه کسی بود صلوات ختم کرد؟» گفت: «آقا، یکی از این‌هایی که روضه آمدند، گفتند صلوات ختم کنیم، مگر طوری شده؟!» گفت: «به من گفت برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی، چرا اسم من را پهلوی امام زمان می‌گذارید؟! حساب امام زمان جداست. آدم نمی‌گوید بگوید که برای سلامتی خورشید و سلامتی لامپ، لامپ نور است، خورشید هم نور است ولی این‌ها تفاوت دارد، چرا اسم من را پهلوی امام زمان گذاشتید؟» پهلوی خدا نمی‌شود چیزی را آورد، من هم شما را دوست دارم، هم خرما را. این خیلی مهم است. آقای بروجردی این‌طور دفاع کرد که از من تجلیل نکنید، این تجلیل را قبول ندارم.
از مقام معظّم رهبری هم مشابهش نقل شده که ایشان در یک هواپیما قاطی مردم داشت می‌رفت، دید این مهماندارهای هواپیما گفتند: «با سلام به روح کبیر رهبر عزیز امام خمینی و مقام معظّم رهبری»، ایشان فرمود: «چرا من را می‌گویید؟ شما برای شادی روح امام و سلامتی مسافرها صلوات بفرستید، برای سلامتی من نفرستید.»
امیرالمؤمنین می‌گوید: «آدم متّقی کسی است که وقتی تعریفش را می‌کنی، ناراحت بشود»، «إذا مُدِحَ»، ناراحت بشود که چرا مردم تعریف من را می‌کنند. وای به کسانی که طی می‌کنند که ما می‌آییم به شرط این‌که به ما این لقب را به ما بدهند، اگر آن لقب را ندهند، برایشان سنگین است.
7- خطر انتظار ستایش در برابر کارهای نکرده
ما چهار رقم آدم داریم، ببینید شما از کدام‌ها هستید، من از کدام‌ها هستم:
1- آدم‌هایی که هم کار می‌کنند، هم ستایش می‌شوند. این‌ها هم هم، هم کار می‌کنند، هم مورد تشکّرند، خب این عیبی ندارد، کار کرده، از او تشکّر می‌کنند. قرآن هم به پیغمبر می‌گوید: به آن‌هایی که زکات می‌دهند، درود بفرست، «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً»: از مردم صدقه، زکات بگیر، «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» (توبه/ 103)، هم کار، هم تشکّر، این خوب است؛
2- بعضی‌ها که نه کار می‌کنند، نه کسی از او تشکّر می‌کند، این که هیچی؛
3- بعضی‌ها کار می‌کنند، می‌گویند: «اسم من را نبرید»، این‌ها مخلص هستند؛
4- بعضی‌‌ها کار نکرده، می‌گویند: «اسم من را ببرید».
یک بار دیگر می‌گویم، با هم ببینیم. هم کار، هم تشکّر، این عیبی ندارد؛ نه کار نه تشکّر، این هیچی، بی‌خاصیت است؛ کار می‌کند، می‌گوید اسم نبرید، مخلص است؛ کار نمی‌کند، می‌گوید اسم ببرید. آن وقت این آخری که کار نکرده، می‌گوید اسم من را هم ببرید، قرآن می‌گوید احتمال ندهید این روسفید بشود، قطعاً روسیاه است، آیه‌اش این است: «يُحِبُّونَ»، یعنی دوست دارد؛ «أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» (آل عمران/ 188): دوست دارد ستایش بشود به چیزی که انجام نداده، به کارهای نکرده می‌گوید اسم من را هم ببرید، ما هم بودیم، ما انقلاب کردیم، مثلاً دو بار در زمان شاه در راهپیمایی آمده، همه‌اش می‌گوید ما انقلاب کردیم، آدم‌هایی هستند که چند تا شهید دادند، این شب‌ها، پنج دقیقه‌های قبل از بیست و سی، خانواده‌ها را نشان می‌دهد که چه ایثارهایی کردند و می‌گویند: «نه، اسم ما را نبرید.» خلاصه یکی از اسم‌های قیامت، ندامت است، پشیمان خواهیم شد.
یک دعا می‌کنم، آمین بگویید: خدایا به آبروی آن‌هایی که پشیمان نیستند، یعنی کار کردند و با اخلاص کار کردند، دل ما را از علاقه‌های منحرف کننده پاک کن، همه‌ی ما را، برای همیشه، در همه کار، در راه مستقیم قرار بده و قیامت را روز حسرت و خسارت و پشیمانی ما قرار نده.
هفته‌ی دفاع مقدّس را تبریک می‌گوییم، تشکّر می‌کنیم، برای شادی روح شهدای عزیز صلوات، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 39 سوره مریم، به کدام یک از نام‌های قیامت اشاره دارد؟
1) روز حساب اعمال
2) روز ملاقات خدا
3) روز حسرت و ندامت

2- بر اساس آیه 38 سوره اعراف، چه کسانی عذاب مضاعف دارند؟
1) مستکبران منحرف
2) مستضعفان منحرف
3) هر دو مورد

3- آیه 68 سوره انعام از چه امری نهی می‌کند؟
1) نشستن در مجلس گناه
2) مشارکت در انجام گناه
3) تشویق گنهکار

4- آیه 12 سوره سجده، به کدام درخواست دوزخیان اشاره دارد؟
1) تخفیف در عذاب
2) بازگشت به دنیا
3) خروج از دوزخ

5- آیه 188 سوره آل‌‌عمران، چه کسانی را بدعاقبت می‌داند؟
1) اخلاص نداشتن در کار نیک
2) انجام ندادن کار نیک
3) انتظار ستایش در برابر کارهای نکرده

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%85%d8%aa%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa-1/feed/ 0
خطر هوای نفس در زندگی https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d9%87%d9%88%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%81%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c/ https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d9%87%d9%88%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%81%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c/#respond Thu, 18 Feb 2021 12:23:19 +0000 https://gharaati.ir/?p=8110 https://gharaati.ir/archive/pdf/99.11.30.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/99.11.30.mp3 https://www.aparat.com/embed/X6Nom?data[rnddiv]=87227388256&data[responsive]=yes]]>

موضوع: خطر هوای نفس در زندگی
تاريخ پخش: 30/11/99
1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه
2- جدی بودن خطر هواپرستی
3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه
4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا
5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون
6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس
7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان درباره این است که نفس یعنی گاهی می‌گوییم فلانی هواپرست است، هوا و هوس‌ها، در این زمینه می‌خواهیم صحبت کنیم. امیرالمؤمنین در نامه‌ای به استاندار می‌فرماید: «أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ‏ مِنَ‏ الشَّهَوَاتِ» ای کسی که استاندار می‌شوی، ای مالک اشتر، جلوی نفست را بگیر. خوب حالا این را باید کسانی صحبت کنند که امتحان داده باشند ولی می‌خواستم آیات و روایات را توجه پیدا کردم دیدم بحث‌ها باید گفته شود، شما کار به گوینده نداشته باشید.
1- مراتب نفس، اماره، لوامه، مطمئنه
در قرآن سه تا نفس داریم. نفس اماره، پس موضوع بحث، هوس‌ها [پای تخته] موضوع بحث نفس، هوس‌ها و تمایلات، خیلی بحث مهمی است. یک نمونه‌اش هشت سال بمباران ایران و جنگی که به ایران تحمیل شد بخاطر این بود که صدام هوس کرد قهرمان عرب شود و سردار قادسیه شود. یک هوس، مشکل آمریکا امروز این است که رئیس جمهور می‌گوید: من باید باشم. من می‌گویم: تقلب، یا من رئیس جمهور هستم یا می‌گویم: تقلب، هوس است. یکوقت یک کسی بود خیلی حرف می‌زد از اینکه مثلاً فلان‌جا فلان اشکال را دارد، فلان‌جا… به او گفتند که شما هر اشکالی داری چیه؟ گفت: مهم‌ترین اشکالم این است. گفت: برویم وارسی کنیم. اگر دیدی خلاف فهمیدی و اشتباه به تو گفتند و اشتباه برداشت کردی، حاضری بگویی اشتباه کردی؟ گفت: نه، بررسی کنید ولی اگر من اشتباه کردم اقرار نمی‌کنم اشتباه کردم. این نفس است. ما چقدر آدم تا به حال کشته دادیم بخاطر نفس آقای پزشک، پزشک مرض را تشخیص نمی‌دهد و حاضر نیست بگوید: نفهمیدم. همینطور یک داروی اشتباه می‌دهد یا امتحانی می‌دهد یا می‌گوید: این نسخه را عمل کن، یک هفته دیگر بیا ببینم زنده‌ای یا مرده؟ بلد نیستم. این نفس خیلی کار دستش است. سه تا نفس در قرآن است، یکی می‌فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف/53) هوس‌ها،«إِنَّ النَّفْسَ» یعنی هوس‌ها «لَأَمَّارَةٌ» یعنی امر می‌کند و دستور می‌دهد. «بِالسُّوءِ» به بدی. نفس انسان را به سمت گناه هول می‌دهد.
2- جدی بودن خطر هواپرستی
از این غذا خوشش می‌آید. زیاد می‌خورد و بد خوری می‌کند بیمارستان، خوشش می‌خورد از این مقام، غذا، لقب، خیلی هم خطرناک است. این «انّ» یعنی حتما، در ادبیات عرب یک نکته هست، می‌گویند: اگر آغاز فعل، اگر آغاز یک جمله‌ای با اسم بود تأکید است. نگفته «یامر النفس» اگر می‌گفت: اگر می‌گفت: یأمرُ، أمرَ یأمرُ مضارع است. فعل است. می‌گوید: «إِنَّ النَّفْسَ» کلمه‌ی نفس هم در ادبیات عرب که کار نداریم، این هم یعنی حتماً، جمله اسمیه درونش تأکید است. لام لَ یعنی حتماً، کلمه أماره نمی‌گوید: آمره، یعنی حتماً. ة هم یعنی حتماً، مثل علامه، علام یعنی خیلی باسواد است. مثل حداد، بقال، خباز، علامه که گفته یعنی خیلی خیلی. این ة هم، در یک جمله می‌گوید: حتماً، حتماً، حتماً حتماً، انّ یعنی حتماً، جمله اسمیه یعنی حتماً، لام ل حتماً، أماره حتماً، ة حتماً، بالسوء هم یعنی همه چیز، همه‌ی بدی‌ها، نمی‌شود گفت مثلاً هوا و هوس فقط تولید دروغ می‌کند. هوس‌ها تولید همه گناهی می‌کند. پیغمبرکشی، پیغمبر را کشتند. «وَ قَتْلَهُمُ‏ الْأَنْبِياء» در قرآن داریم. بخاطر اینکه می‌گفتند: ما خوشمان نمی‌آید که تو پیغمبر باشی.
برادر را کشتند، چرا یوسف عزیزتر است نزد پدر از ما؟ چرا یوسف از ما عزیزتر است؟ حسادت، هوای نفس است. برویم او را بکشیم و در چاه بیاندازیم. چرا یوسف زندان رفت؟ زن شاه عاشق او شد. او حاضر نشد عشق او را انجام بدهد. به او تهمت زد و به پاکترین جوان، بدترین تهمت را زدند و یوسف را در چاه انداختند. در چاه افتادن بخاطر هوس برادرها بود. در زندان افتادن بخاطر هوس زلیخا بود. هشت سال جنگ ما هوس بود. الآن در آمریکا آنچه حاکم است هوس است. می‌گوید: من، او می‌گوید: من. این خیلی مهم است. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» بله می‌گوید: «إِلَّا ما رَحِمَ‏ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» مگر اینکه خدا رحم کند. این «إِلَّا ما رَحِمَ‏ رَبِّي» یعنی فقط یک راه مانده و آن هم خداست. کسی نمی‌تواند بگوید: چون من فوق لیسانس شدم، یا دکتر شدم، یا علامه و آیت الله شدم، دیگر نفس با من کاری ندارد. در جاده دارد می‌رود دلش می‌خواهد ویراژ بدهد، چقدر تصادف بخاطر ویراژ بی‌خودی است و چقدر کشته داریم.
جوان سوار موتور است و دارد می‌رود هوسش گل می‌کند که چرخ جلو را بلند کند، این تک چرخ برود. چرخ را بلند می‌کند مردم او را ببینند، خوشش بیاید. می‌افتد مغزش شکافته می‌شود و می‌میرد. چقدر پول درمان و بیمارستان و پرستار، چه بودجه‌ای باید خرج کنیم برای تصادفات موتوری، نگاه می‌کنی، به هرجا نگاه می‌کنی می‌بینی هوس بود. یک حرف را روی هوس می‌زند. قانون‌ها روی هوس است. یک موجی می‌آید، بعضی‌ها البته، یک چیزی را نامگذاری می‌کند. ما در تهران میدان داریم که از اول انقلاب تا حالا چند بار اسمش عوض شده است. امروز می‌گوید: به نظرم اسمش را این بگذاریم. مراسمی و پرچمی را قیچی می‌کنند یک نواری را، فردا دوباره یک استاندار و شهردار و فرماندار عوض می‌شود و اسمش را عوض می‌کنند. سیگاری که می‌کشیم چقدر پول سیگار می‌دهیم و چقدر پول ما دود می‌شود. سیگار چیست؟ چه ویتامینی و اثری دارد؟ دلش می‌خواهد و هوس است. چه پول‌هایی خرج هوس می‌شود. چه آدم‌هایی بخاطر هوس می‌میرند. این نفس لوامه است. نفس أماره است.
3- پشیمانی از گناه، مقدمه توبه از گناه
یک نفس داریم نفس لوامه، یعنی نفس سه حالت دارد. لوامه یعنی وجدان اخلاقی، آدم یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، کاش این حرف را نزده بودم. این نفس لوامه است. این خوب است، یعنی آدم را وادار می کند که پشیمان شود، توبه کند. عذرخواهی کند. یک حرف زشتی می‌زند بعد می‌گوید: نه، حیف نبود تو این حرف را زدی؟ برو عذرخواهی کن. نفس لوامه، این کار خوبی است. هرکس در هر مقامی هست، خودش را توبیخ کند. یک مثال قدیمی بزنم و یک مثال جدید، مثال قدیمی، علی بن یقطین، وزیر هارون الرشید بود. شیعه بود ولی وزیر بنی عباس بود. امام کاظم فرموده بود در دستگاه باش و مؤمنین و شیعیان ما را از شر این حکومت بنی عباس نجات بده. این جناب وزیر تصمیم می‌گیرد مکه برود. مدینه می‌آید خدمت امام کاظم برسد امام کاظم راهش نمی‌دهد. من وزیر هستم. نماینده خود شما هستم، ای امام کاظم، موسی بن جعفر، من نماینده شما در دستگاه هستم، راه به من نمی‌دهی بروم؟ فرمود: نه، چرا؟ یک شتربان در دفتر شما آمد چون آدم ضعیفی بود راهش ندادی. ما اطلاع پیدا کردیم. من به تو راه نمی‌دهم و مکه هم بروی قبول نیست. برمی‌گردد در همان منطقه حکومتش آن شتربان را پیدا می‌کند، این وزیر صورتش را روی خاک می‌گذارد و به این شتربان می‌گوید: پایت را روی صورت من بگذار، بخاطر جسارتی که به تو کردم. این نفس لوامه است که آدم وقتی یک کاری می‌کند می‌گوید: بد کردم، من نباید یک حرفی را بزنم. نباید این غذا را بخورم. نباید با فلانی رفیق شوم، نباید فلانجا می‌رفتم، نباید دخترم را به این می‌دادم. من جذب هیکلش شدم، کیلویی داماد انتخاب کردم. از هیکلش خوشم آمد گفتم این داماد ما، حالا که داماد ما شده می‌بینم این سرش به حساب نیست. رابطه‌اش با خدا قطع است. با پدر و مادرش قطع است. با حق و منطق رابطه ندارد. همینطور کیلویی داماد خوبی است. کیلویی عروس خوبی است.
حدیث داریم عروس‌ها را نگاه کردید، نگاه به شکلش نکنید. خیلی عروس‌ها باطنشان خراب است. شکلش خوب است. کمالاتش ضعیف است. بعضی کمال که ندارند صفات منفی دارند. تشبیه شده این دختر و پسرهایی که زیبا هستند ولی باطنشان خوب نیست مثل گلی که رو پهن است. گل است، نگاه می‌کنی گل است اما ریشه‌اش در پهن است. لقمه‌ای که خورده حرام است. درسی که خوانده، رفیق‌هایی که دارد و اخلاقش،
4- آرامش و اطمینان در گرو یاد خدا
یکی نفس مطمئنه است. نفس مطمئن یعنی دل آرام است. اگر ما خواسته باشیم در زمان خودمان عصاره‌‌گیری کردیم، بگوییم: عصاره‌ی اسلام امام خمینی است. دستمان به امام زمان که نمی‌رسد، آن کسی که ما دستمان به او می‌رسد عصاره‌اش امام خمینی است. بعد می‌گویند: عصاره امام خمینی چیست؟ می‌گوییم: وصیت‌نامه‌اش. چون وصیت‌نامه مهمی بود. دهها صفحه بود. بگویند: در وصیت‌نامه عصاره‌اش کدام است؟ می‌گوییم: این کلمه، لذا سر قبر امام خمینی هم در وصیت‌نامه فقط این کلمه را کاشی‌کاری کردند. من با دلی آرام و نفسی مطمئن، یعنی من دارم رو به قیامت می‌روم آرامش دارم. به وظیفه‌ام عمل کردم. تقصیر و قصوری از خداست، معذرت می‌خواهم از مردم معذرت می‌خواهم. این من با دلی آرام… در هواپیما نشست… دوازده بهمن ایران بیاید، با او مصاحبه کردند چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی. هیچی یعنی چه؟ یعنی دلم آرام است. ممکن است هواپیما سرنگون شود ولی من آرامش دارم.
ایام جنگ که تهران بمباران شد به امام گفتند: شما بفرمایید قسمت پایین، طبقه پایین آنجا امنیت بیشتر است. ایشان فرمود: من دلم آرام است. گفتند: دل ما آرام نیست. آمدند پایین رفتند جایش را عوض کردند و به دکتر گفتند: الآن که تهران بمباران می‌شود ایام جنگ، فشار قلب امام و وضعش را ببینید، امام فرمود: اول قلب خود این آقا را وارسی کنید، دل من آرام است. پس سه نفس داریم، نفس أماره یعنی هوس‌های زودگذری که انسان را به آتش می‌کشد. نفس لوامه یعنی وجدان اخلاقی، انسان وقتی خلاف کرد می‌فهمد بد کرد و به فکر این است که پشیمان شود و عذرخواهی کند و از مردم، توبه می‌کند نزد خدا. نفس مطمئنه و دل آرام، این حالات نفس است.
بدترین کار این است که انسان از خودش راضی باشد. از خود رضا… انسان بگوید: نه، من به وظیفه‌ام عمل کردم و کوتاهی نکردم. چرا می‌گوید: من کوتاهی نکردم. یکوقت کار به مسئولی داشتم رفتم در اداره در را باز کردم دیدم خانمی بسیار زیبا در را باز کردند. بفرمایید. خانم هم جوان و زیبا بود. به این آقای مسئول گفتم: این خانم محرم شماست؟ گفت: نه، گفتم: شما با چنین خانمی صبح تا شب در اتاق هستید، گاهی در را می‌بندند و گاهی در باز است بالاخره شیطان وسوسه‌ات نمی‌کند. یک خرده نگاهش می‌کنی نگاه… لذتی باشد؟ گفت: حاج آقا ما از این چیزها رد شدیم. ما دیگر… دیدم خیلی از خود راضی است. گفتم: به امیرالمؤمنین گفتند: چرا به خانم‌ها سلام نمی‌کنی؟ پیغمبر به خانم‌ها سلام می‌کند، شما چرا سلام نمی‌کنی؟ حضرت فرمود: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. من نگران هستم. علی هستم و جوان هستم. نگران هستم به خانم جوانی سلام کنم و جواب سلام او در دل من اثر بگذارد. گفتم: امیرالمؤمنین می‌گوید: من از خودم راضی نیستم نگران خودم هستم. به زن جوان سلام کنم حواسم پرت شود. آنوقت تو می‌گویی ما از اینها گذشتیم؟ یعنی ایمان تو از علی بیشتر است؟
5- بدترین دشمن، دشمن درون، نه برون
ما خیلی لقب‌ها را زود می‌گوییم. می‌گوییم: فلانی حزب الله است. حزب اللهی مقامی است که امام سجاد می‌گوید: «اللهم اجعلنی من حزبک» خدایا مرا حزب اللهی قرار بده. امام سجاد می‌خواهد حزب اللهی شود. شما می‌گویی از قدیم بودم. یعنی ما از امام سجاد جلوتر هستیم. این چیه؟ از خود راضی بودن است. مسأله مهمی است. نفس مطمئنه، روایت داریم «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏» بزرگترین دشمن شما نفس است. «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» (بحارالانوار، ج 67، ص 36) عدو چیه؟ یعنی دشمن. «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏» یک چیزی از مقام معظم رهبری بگویم. یک روز ما خدمت ایشان رسیدیم گفت یک اشتباهی شما در تلویزیون کردی من یادداشت کردم، گذاشتم دیدمت به تو می‌دهم. گفتم: چه اشتباهی؟ گفت: نوشتی «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏» ولی بیست سی سال پیش است. «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏» یعنی بزرگترین دشمن تو، این «أَعْدَى» را مثل اعدی مثل موسی می‌نویسند و الف رویش می‌گذارند. تو روی تخته سیاه نوشتی اعدی عودک، تو باید اینطور بنویسی، اینطور نوشتی. گفتم توجه نداشتم یک ولی تشکر می‌کنم با همه گرفتاری‌هایی که شما داری و همه مسئولیتی که داری فکر الف مقصوره و ممدوده ما هستی که اینجا غلط بود و بله درست است. امیرالمؤمنین به استاندار می‌گوید: نگو من استاندار هستم و باید کارهای کلان بکنم، کارهای ریز هم انجام بده چون گاهی وقت‌ها می‌گوییم آقا ایشان مسئولیتش بالاتر از این حرف‌هاست. می‌گوید: نه، گاهی وقت‌ها یک کار ریز، اثری دارد که کار درشت ندارد. خوب… «أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏» بزرگترین دشمن شما نفسک، همین هوس‌هایی است که انسان دارد.
6- مناجات امام سجاد علیه‌السلام در شکایت از نفس
امام سجاد(ع) پانزده مناجات دارد در اول مفاتیح، آمده است. یکی اسمش مناجات شاکین است. شاکین یعنی خدا شکایت می‌کند. از کی شکایت می‌کند؟ از هوسم، امام سجاد می‌گوید: خدایا از هوسم شکایت می‌کنم. آنوقت برای این هوس پانزده چیز شمرده است. 1- می‌گوید: «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً» خدایا من نفس و هوسم بود. با این برویم بستنی بخوریم. با این برویم ورزش کنیم. با این فیلم ببینیم. اینطور بگوییم و اینطور باشیم. این غذا و این لباس و این رفیق، این درس، این کتاب و این دانشکده و این شهر و آن شهر و این روستا، خدایا به تو شکایت می‌کنم نفس من مرا به بدی‌ها هول داد. «وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ» نسبت به خطاها به سرعت رفتم سراغ خطا. «وَ بِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً» من به جای اینکه در فکر رضای تو باشم دنبال سخط و غضب تو رفتم. «تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ» این هوس من مرا بدبخت کرد. «وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ» مرا از هلاک شوندگان رسوا قرار داد. «كَثِيرَةَ الْعِلَلِ» خیلی نفس من بیمار است. «طَوِيلَةَ الْأَمَلِ» آرزوهای طول و درازی دارد. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ» خدایا یک نفسی دارم، هوسی دارم. شر که رسید جیغ می‌زند. انسان در مقابل سختی‌ها چهار دسته هستند. یک عده جیغ می‌زنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا» (معارج/20) این جمله قرآن بود. یعنی به سختی که رسید جیغ می‌زند و تحمل ندارد. «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» (معارج/21) خیر به او می‌رسد به کسی نمی‌دهد، شر به او می‌رسد جیغ می‌زند. خدایا نفس من، هوس من اینطور است. «إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ‏ مَيَّالَهً إِلَى اللَّعْبِ وَ اللَّهْوِ» دائماً… «میّا» دائماً به سمت لهو و لعب می‌رود. گاهی ممکن است عبادت ما هم اینطور باشد. یکوقت امام(ره) اوایل انقلاب شروع به تفسیر گفتن کرد. به نظرم هفته‌ای یک شب تفسیر می‌گفت. یک شب در تفسیرش این کلمه را گفت که جمله مهمی است. امام فرمود: چرا ما وقتی نماز می‌خوانیم حواس ما پرت است ولی وقتی به مردم درس می‌دهیم حواس ما جمع است. یعنی وقتی خداست حواس پرت می‌شود، وقتی مردم هستند با حواس جمع با مردم حرف می‌زنیم. حرف مهمی است.
افرادی هستند وقتی می‌خواهند از خانه بیرون بروند، لباسش را مرتب می‌کند. وقتی می‌خواهد سر نماز برود با شورت نماز می‌خواند. با پیراهن رکابی نماز می‌خواند. برای آجیل شکستن روی قالی می‌نشیند و برای سجاده روی گونی می‌خواند. اسم افراد را با کرامت می‌برد. عباس آقا آمدند؟ حسن آقا آمدند؟ ولی به نماز می‌رسد می‌گوید: نماز را خواندی؟ برو نماز را بخوان. نماز… نمی‌گوییم: نماز خواندیم. می‌گوییم: نماز را خواندی؟ مثل اینکه می‌گویند: کجا بودی؟ من رفته بود جلسه قرائتی. قرائتی یعنی چه؟ یعنی تحقیر است. چرا اسم امام صادق فرمود: بعضی به قدری با خدا بد حرف می‌زنید و به قدری بد نماز می‌خوانید اینطور که با خدا حرف می‌زنید اگر با همسایه‌تان حرف بزنید به حرف شما گوش نمی‌دهد.
تعقیبات، 34 بار بعد از نماز الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله. ثواب هزار رکعت نماز دارد. حالا ما چطور می‌گوییم؟ عوض اینکه بگوییم: سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله، می‌گوییم: سبح سبح سبح… شما اگر به یک پلیس بگویی: پلیس پلیس پلیس… می‌گوید: کوفت! یعنی اینطور که ما سبحان الله می‌گوییم پلیس را صدا بزنیم بی اعتنایی می‌کند. گاهی اینطور است. گاهی تحصیلات هم روی هوس است. تحصیلات روی هوس است.
این خانم استعداد فیزیک ندارد. استعداد شیمی ندارد. یک استعداد دیگر دارد. ولی چون دخترعمو و دخترخاله‌اش، همشاگردی‌هایش در آن رشته هستند این هم می‌خواهد در آن رشته برود. می‌گوید: من لیسانس فلان دارم. بابا اگر ذوقت نمی‌کشد یک لیسانس بگیر با میلت بخورد. راه دستت باشد. حدیث داریم عبادت خدا را به خودتان تحمیل نکنید، دعای کمیل می‌خوانی خسته شدی یک صحفه بس است، دو صفحه بخوان. لازم نیست همه دعا را بخوانی. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏» (نساء/43) قرآن می‌گوید وقتی بی حال و مست هستید سر نماز نروید. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» می‌گوید که آقای قرائتی دعا کن بچه من حافظ قرآن شود. خوب دعای خوبی است ولی باید بالاخره به خدا کشیده شود وگرنه شما حافظ قرآن باشی که بگویی من مادر حافظ قرآن هستم. خوب حفظ قرآن الآن یک مقامی در کشور است.
7- انگیزه کارها، خدا و آخرت، نه خود دنیا
یک ارزش و مقام هم هست اما نیت تو این نباشد. ببینید کارهای ما یا باید مستقیم خدا باشد یا اگر صاف خدا نیست مثلاً خرجی زن و بچه، می‌گوید: خرجی زن و بچه ات را بده که زن و بچه‌ات محتاج دیگران نباشد، به گناه کشیده نشوند. ذلیل نشوند، برای عزت زن و بچه، عزت زن و بچه چیست؟ عزت زن و بچه عزت اسلام است، عزت مسلمان است. یک خانواده مسلمان عزیز باشند و خدا این را دوست دارد. بالاخره به خدا می‌رسد. لذا امام می‌گوید: «وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ الْإِيمَان‏» ایمان من درجه یک باشد. کاملترین درجه ایمان را داشته باشم. یعنی ایمان من خیلی کامل باشد. «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ» یقین و ایمان و باورم بالا باشد و بعد به نیت که می‌رسد می‌گوید: نیتم اگر مستقیم خدا نیست، آخرش به خدا برسد. «وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ» ممکن است شما بگویی آقا چرا درس می‌خوانی، می‌خواهم لیسانس باشم. لیسانس که حالا آیه و حدیثی نداریم برای مدرک تحصیلی لیسانس، خوب لیسانس گرفتی چه می‌شود؟ استخدام می‌شوم یک جایی و تخصص پیدا می‌کنم در لیسانس و فوق لیسانس یا دکترا، تخصص تو چه می‌شود؟ آدم که متخصص شد بهتر می‌تواند کار بکند.
کار بهتر کردی چه می‌شود؟ کار بهتر انجام دادیم خدمت بیشتری کردیم. خدا راضی هستی. ها… همین که به خدا رسیدی خوب است. یعنی اگر یک کاری می‌کنیم، اگر مستقیم خدا نیست. بعضی کارها مستقیم خداست مثل نماز، الله اکبر، مستقیم خداست. بعضی کارها صاف خدا نیست. این باعث این است که خرجی زن و بچه، عزت زن و بچه، دین و اخلاق زن و بچه، عفت زن و بچه، یعنی اگر زندگی‌شان تأمین شد به عفت و عزت نزدیکتر هستند و این را خدا دوست دارد. یعنی آخر نیت‌ها به خدا باید برسد. یک کسی به امام گفت: من خانه بزرگی دارم، مرکب خوبی دارم، آیا دنیا پرست هستم؟ امکانات، زندگی من مرفه است. خداپرست هستم. من دنیا پرست هستم. امام فرمود: خانه بزرگ می‌خواهی چه کنی؟ گفت: گاهی مهمانی می‌دهم. آمد و رفت من زیاد است. فرمود: این نیتی که تو داری این هم خداست، این دنیا نیست. آدم دنیا را برای آخرت خواسته باشد خوب است. «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيا» (قصص/77) آیه قرآن است. به قارون گفتند: بهره‌ات را از دنیا بگیر. یعنی چه؟ یعنی از همین دنیا آخرت خود را تأمین کن. «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيا» حدیث داریم فهم دنیا را فراموش نکن یعنی چه می‌گویند فلانی چند روز مسئول شد پشتش را بست. شما امروز که مسئول هستی پشتت را ببند. یعنی ذخیره قیامت را ذخیره کن. امام چه می‌گوید؟
می‌گوید: خدایا نفس من «مملوئة بالغفله» دائماً غافل است. یکبار بنشینیم حساب کنیم دقیقه‌هایی که توجه داریم و دقیقه‌هایی که غافل هستیم. زمستان امسال دارد می‌گذرد. شب یلدا گذشت و یا می‌گذرد، هرچه… حساب کنیم دقایقی که ما مشغول شب یلدا بودیم و دقایقی که مشغول چیز دیگر بودیم. نمی‌گویم شب یلدا بد است. مثلاً یک برنامه‌ای را چقدر ساعت عمرمان را گذاشتیم که این برنامه را ببینیم. حالا تلویزیون، رادیو یا نمایش یا فیلم و هرچه… چقدر تماشای ورزش کردیم و چقدر تماشای چیز دیگر کردیم. یک جوری باشد که یکوقت چشم باز نکنیم ببینیم عجب، تمام عمر ما صرف یک مسأله شد. باقی مسائل از دست ما رفت. خدایا نفس من مرا به گناه هول می‌دهد، حتی در جای دیگر امام می‌فرماید: بعضی هستند آدم‌هایی که وقتی خبر گناه می‌شنوند می‌دوند. برای گناه می‌دوند. می‌گوییم آقا سفره عقد چه چیزهایی می‌خواهد؟ می‌گوید: این این این… سی چهل چیز را می‌گوید. مثلاً تخم مرغ می‌خواهد، گردو می‌خواهد. کله قند می‌خواهد. قرآن و شمع و آینه می‌خواهد. حالا می‌گوییم: قل هو الله را بخوان، می‌گوید: نمی‌توانم بخوانم زبانم نمی‌گردد. چهل تا سفره عقد را حفظ کرده و یک قل هو الله بلد نیست بخواند. امام سجاد می‌گوید: خدایا من پر شدم از لهو و لعب، ولی «أَشْكُو إِلَيْكَ عَدُوّاً يُضِلُّنِي‏» این نفس من دشمن من است. شکایت می‌کنم به دست تو… «وَ شَيْطَاناً يُغْوِينِي» شیطانی غیر نفس دارم. شیطان نفس چیست؟ نفس چراغ گاز است و شیطان کبریت است. شما کبریت را که به چراغ گاز بزنی روشن می‌شود. آدم‌هایی که نفسشان، دنبال نفس هستند، اینها پارچه بنزینی هستند، با یک کبریت آتش می‌زنند. گاهی انسان در قالب… بنده که اینجا نشستم برای خدا حرف می‌زنم یا برای نفس؟ روز قیامت معلوم می‌شود. این یک مورد، چون آدم خودش هم خودش را نمی‌شناسد.
اگر گفتند: آقای قرائتی شما از این شب جمعه در تلویزیون نیستی. گفتم باشد. یکوقت اگر بهتر از من آمد یا مشابه من آمد غصه نخوردم معلوم می‌شود خداست. اما اگر خودت و نمره‌ات سیزده است و اجازه نمی‌دهی یک نفر دیگر در تلویزیون بیاید این یک نفس است ولو ظاهرش این است که درسهایی از قرآن است ولی همین نفس است. خدا رحمت کند امام جمعه اسبق شیراز آیت الله حائری، می‌گفت: به آیت الله خامنه‌ای گفتم که اگر شما هشت سال ریاست جمهوری‌ات تمام شود چه می‌کنی؟ دوره آیت الله خامنه‌ای هشت سال ریاست جمهوری، دو دوره چهار ساله، ایشان در تلویزیون گفت که آیت الله خامنه‌ای به من گفت که من هشت سالم تمام شود اگر امام خمینی به من بگوید مثلاً برو سیستان بلوچستان در جاده زابل و روستای فلان، آنجا یک بسیج است، برو آنجا را اداره کن. من بدون دغدغه می‌روم. چقدر … بعد از هشت سال رئیس جمهوری گفت: کاملاً اراده و آمادگی دارم هرکجا به من گفتند اینجا جایش است، من نخیر، من اگر قائم مقام هستم قبول می‌کنم اگر مشاور هستم قبول نمی‌کنم. اگر سرهنگ هستم قبول می‌کنم و اگر سرگرد هستم قبول نمی‌کنم. اگر اختلاط من این است قبول می‌کنم، اگر راننده به من می‌دهید، ماشین به من می‌دهید، خانه سازمانی به من می‌دهید، ما کارهایمان با صد تا اگر است.
بعضی از رزمندگان ما، نه بعضی، خیلی از رزمنده‌ها مخلص بودند. وقتی جبهه می‌آمدند می‌گویند: پسر آمدی چه کنی؟ امام فرمود: دفاع واجب است، آمدم جبهه دفاع از کشورم کنم. کجا می‌خواهی بروی؟ اختیار با شماست. می‌توانی آشپزخانه عدس پاک کنی؟ اگر کسی نیست بله. می‌توانی آرپیجی بزنی؟ اگر کسی نیست بله. این را مخلص می‌گویند یعنی برایش عدس و آرپیجی فرق نمی‌کند. این کارهایی که می‌گوییم اگر چنین شد، اگر دعوتم کردند می‌آیم. اگر پول دادند می‌آیم. اگر… این اگرها که آمد دیگر از خدا دور می‌شویم. خدایا تو خودت در قرآن گفتی نفس آدم را به بدی‌ها هول می‌دهد جز اینکه خدا رحم کند. به آبروی کسانی که مورد رحم تو قرار گرفتند ما را هم از پیروان هوس‌ها و پیرو نفس و هوا و هوس قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در آیه 53 سوره یوسف، به کدام یک از مراتب نفس اشاره شده است؟
1) نفس امّاره
2) نفس لوّامه
3) نفس مطمئنّه
2- نفس لوّامه به کدام یک از حالات انسان بازمی‌گردد؟
1) نیکی در رفتار
2) وجدان اخلاقی
3) احسان به والدین
3- چرا امام کاظم علیه‌السلام نماینده خود در حکومت بنی‌عباس را راه نداد؟
1) به خاطر ترک نماز و روزه
2) به خاطر اختلاس از بیت المال
3) به خاطر بی‌اعتنایی به شتربان
4- در روایات، مهم‌ترین دشمن انسان چه کسی معرفی شده است؟
1) شیطان بیرونی
2) نفس درونی
3) کافران و مشرکان
5- آیه 77 سوره قصص، به چه امری اشاره دارد؟
1) بهره‌گیری از دنیا برای آخرت
2) ترک دنیا و زینت‌های آن
3) واگذاری دنیا به اهل دنیا

]]>
https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1-%d9%87%d9%88%d8%a7%db%8c-%d9%86%d9%81%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c/feed/ 0
عقل و وحی، در کنار یکدیگر https://gharaati.ir/%d8%b9%d9%82%d9%84-%d9%88-%d9%88%d8%ad%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/ https://gharaati.ir/%d8%b9%d9%82%d9%84-%d9%88-%d9%88%d8%ad%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/#respond Thu, 26 Nov 2020 09:47:59 +0000 https://gharaati.ir/?p=7579 https://gharaati.ir/archive/pdf/99.09.06.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/99.09.06.mp3 https://www.aparat.com/embed/QR8nj?data[rnddiv]=85733641901&data[responsive]=yes]]>

موضوع: عقل و وحی، در کنار یکدیگر
تاريخ پخش: 06/09/99
1- پشیمانی‌ها، نشانه کافی نبودن عقل بشر
2- اشتباه در تشخیص، نشانه کافی نبودن علم بشر
3- شناخت کافی نیست، ایمان لازم است
4- درخواست نابجای بنی‌اسراییل از حضرت موسی علیه‌السلام
5- استمداد از اولیای خدا برای انتخاب راه درست
6- بدعهدی‌های انسان با خدا
7- ابتدا شناخت درست، سپس اقدام و عمل

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

موضوعی که در این دور و بر نیم ساعت، 25 دقیقه، 28 دقیقه، حول و حوش نیم ساعت صحبت می‌کنیم مسأله‌ی مهمی است. اینکه ما چقدر می‌توانیم به عقلمان تکیه کنیم؟ این یک مسأله است. عقل، تعقل لازم، اما ما را از وحی بی‌نیاز نمی‌کند.
موضوع بحثمان این است، بسم الله الرحمن الرحیم، [پای تخته] هم عقل، هم وحی. عقل، لازم ولی کافی نیست. افرادی دو کلمه درس می‌خوانند، با اینکه حالا قرآن می‌گوید: درسهایی که خواندی کم است و یکوقت فکر نکنی خبری جایی هست. پنجاه کتاب خواندی دیپلم شدی، صد تا خواندی لیسانس شدی، 150 تا خواندی فوق لیسانس شدی. بیشتر خواندی، بگو آیت الله العظمی، علامه دهر، قرآن به همه باسوادها یک لقبی داده است که «وَ ما أُوتِيتُمْ‏ مِنَ‏ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء/85) آیه قرآن است. «الا قلیلا» یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید. همه با هم، نه یکی یکی، «وَ ما أُوتِيتُمْ‏» تُم یعنی همه با هم، «وَ ما أُوتِيتُمْ‏ مِنَ‏ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» تازه نگفته «وَ ما أُوتِيتُمْ‏ العلم»، «مِنَ‏ الْعِلْمِ» یعنی یک ذره از علم، یک گوشه‌ای از علم، من این بحث را برای چه مطرح می‌کنم؟ برای اینکه افرادی وقتی می‌گویند: امام صادق گفته، پیغمبر گفته، می‌گویند: درست است اینها محترم هستند و مقدس هستند اما ما خودمان عقل داریم. امروز می‌خواهم ثابت کنم عقل کافی نیست. لازم است، در قرآن خیلی سفارش شده که تعقل کنید اما می‌توانیم بگوییم: ما هرچه عقلمان پسندید عمل می‌کنیم حالا گوینده‌اش هرکس باشد.
1- پشیمانی‌ها، نشانه کافی نبودن عقل بشر
دلایلی که بنده امروز دارم، 1- اگر عقل کافی بود یک تابلو می‌شود. [پای تخته] اگر عقل به تنهایی کافی بود، پس چرا، پس این همه 1- پشیمانی برای چیست؟ یک انسان چقدر در عمرش پشیمان می‌شود؟ دهها و صدها بار پشیمان می‌شود، پشیمان است یعنی چه؟ یعنی تشخیصم درست نبود، نمی‌شود گفت: آقا برو هرچه تشخیص دادی عمل کن، ممکن است بد تشخیص بدهد. این همه پشیمانی، 2- اگر عقل کافی بود این همه پشیمانی، اگر عقل کافی بود این همه طلاق برای چیست؟ طلاق یعنی چه؟ یعنی کلی حرف زدیم، تلفن کردیم، اس ام اس، مهمانی، رفتیم خانه آنها و آنها آمدند خانه ما، مشورت کردیم، تحقیق کردیم. آخر هم می‌فهمیم نه آن چیزی که تو می‌خواستی نیست. پشیمانی دلیل بر این است که عقل کافی نیست. لازم است ولی کافی نیست. برای عقل مثل قشنگی دارم، می‌گویم: عقل مثل ترازوی طلافروش‌هاست. طلا فروش‌ها ترازو دارند اما می‌شود با آن هندوانه و کاهو کشید. خیار و بادمجان کشید، ترازو هست ولی کم می‌آورد. این یک مسأله…
اگر عقل کافی بود، این همه دعا برای راه مستقیم برای چیست؟ [پای تخته] ما هفده رکعت در شبانه‌روز نماز می‌خوانیم. هفت رکعتش سبحان الله والحمدلله است. ده رکعتش سوره حمد است، در سوره حمد دائم می‌گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» نه برای خودمان، برای همه. نمی‌گوییم: «اهدنی» می‌گوییم: «اهدنا» آخر «اهدنی» یعنی مرا هدایت کن. ممکن است بگویی خوب تو عقلت نمی‌رسد اما جامعه فرهیختگان و دانشمندان دارند. «اهدنا» یعنی همه را هدایت کن. یعنی بزرگ‌ها هم اشتباهات بزرگی می‌کنند. در زمین دنبال فرشته نگردید، دنبال معصوم نگردید. خود مجلس شورای اسلامی عقلای مملکت هستند که رأی مردم را دارند، چقدر قانون می‌گذارند، بعد می‌بینی قانون تبصره پیدا می‌کند، موادش اضافه می‌شود. تبصره‌هایش اضافه می‌شود. بازنگری می‌شود و تغییر و تکمیل پیدا می‌کند. صبح نیروی انتظامی می‌گوید: خیابان یک طرفه است و فردا می‌گوید: نخیر دو طرفه هست.
2- اشتباه در تشخیص، نشانه کافی نبودن علم بشر
چند شب پیش ایام کرونا، یکی از فوق تخصص‌ها را در تلویزیون آوردند، گفتند: پیش‌بینی شما چیست؟ یک جمله‌ای گفت ما پای تلویزیون خیلی خنده‌مان گرفت، گفت: تا حالا هرچه متخصصین و فوق تخصص‌ها گفتند، کرونا طور دیگر عمل کرده است. مثلاً گفتیم: هوا گرم شود خوب می‌شود. گرم شد خوب نشد. گفتیم: چنین شود… این کرونا هی مشت ما را باز می‌کند، یک چیزی به مردم می‌گوییم که خلافش درمی‌آید. این دیگر، اینها آدم‌های متدین، باسواد، عاقل، فرهیخته، دانشمندان ما هستند ولی عقل هم دارند. درس خواندند، زحمت می‌کشند و دلسوز هم هستند. ولی کافی نیست. ما در هر نمازی باید اهدنا بگوییم. ما را هدایت کن. خدا انشاءالله قسمت کند کاظمین زیارت امام جواد بروید، بعد از زیارت یک دعا دارد. دعا این است می‌گوید: خدایا، «الهی ارنی» ارنی یعنی نشانم بده، «اللَّهُمَّ أَرِنِي‏ الْحَقَّ» خدایا حق را نشانم بده، «حَقّاً» حق را حق ببینم، «و الباطل باطلا» باطل را باطل ببینم. طوری که حق را حق ببینم و باطل را باطل. گاهی آدم فکر می‌کند در جاده آب است. جلو می‌رود می‌بیند آب نیست، سراب است. آفتاب به آسفالت خورده، آدم خیال می‌کرد آب است. خدایا نشان بده، حق را حق ببینم و باطل را باطل ببینم. چقدر تحصیلاتی می‌کنند، پژوهش‌هایی می‌کنند، آخر عمرشان می‌گویند: که چی؟ چه مشکلی با این تحقیق من حل شد؟ عمرم را صرف کردم چه شد؟ حضرت امیر دقیقه آخر عمر را می‌گوید در چه فکری هستیم. در نهج‌البلاغه.
دقیقه آخر می‌گوید: «فیما» یعنی در چه چیزی، [پای تخته] «فیما أفنیتُ عمری» گاهی ممکن است انسان عمرش را فدای چیزی بکند، رشته علمی مهم، اما پیر که شد بگوید: مثلاً از این لازم‌تر نبود؟ این مشکل را چه مشکلی حل کرد؟ خیلی مهم است که ما هم باید درس بخوانیم، هم باید فکر کنیم و مشورت کنیم و از بزرگانمان استفاده کنیم و هم نیاز داریم خدا دست ما را بگیرد. من نباید بگویم دیشب خواب کردم، مطالعه کردم و بحثم را جور کردم، الآن می‌روم پشت تلویزیون با مردم صحبت می‌کنم. «اگر آنی کند نازی *** فرو ریزد قالب‌ها» ممکن است همینطور نوشته دستمان باشد، یادمان برود.
من سراغ دارم کسی را که حدود هشتاد سال داشت زد به گریه، گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: خانه‌ام را گم کردم، در خیابانی که خانه‌اش بود، در همان خیابان بود نمی‌دانست خانه‌اش این کوچه است یا آن کوچه. یک لحظه چطور انسان می‌گوید، شما برو فکر کن هرچه تشخیص دادی عمل کن. حالا یهودی بود، بودایی بود، مسیحی بود، شیعه بود، سنی بود. هرچه تشخیص می‌دهی عمل کن. تشخیص ما درست است؟ پس این همه طلاق برای چیست؟ تشخیص ما درست است؟ پس این همه پشیمانی برای چیست؟ پشیمانی یعنی چه؟ یعنی تشخیص درست دادی، شاعر از قدیم گفته، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
3- شناخت کافی نیست، ایمان لازم است
مسأله دیگر اصلاً به ما گفتند: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ» (نحل/ 43) از کارشناس‌ها سؤال کنید. اگر عقل ما کامل بود، چرا دستور به «فَاسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ» دادند؟ علم کافی نیست، به چه دلیل؟ قرآن آیه دارد، می‌گوید: علمای یهود و نصاری، نام و نشان پیغمبر ما را در تورات و انجیل خودشان دیده بودند. نام و نشان را در تورات و انجیل دیدند، چنان پیغمبر اسلام را می‌شناختند، گویی پدر بچه‌اش را می‌شناسد. «یعرفونه» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «يَعْرِفُونَهُ‏ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) یعنی علمای یهود پیغمبر اسلام را بخاطر نشانه‌هایی که در تورات و انجیل‌شان بود می‌شناختند. مثل اینکه بچه‌شان را می‌شناختند. «يَعْرِفُونَهُ‏ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» ولی قبول نکردند. یک آیه در قرآن داریم می‌فرماید: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/14) از بن دندان، از صمیم قلب می‌شناسد اما لج می‌کند.
یک آیه دیگر هم بخوانم. این آیه‌ها، آیه‌های قشنگی است. می‌گوید: چند جا می‌فرماید: «مِنْ‏ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (بقره/145) [پای تخته] «مِنْ‏ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» یعنی علم داشت، می‌دانست، بلد بود. گوش نمی‌داد. چه کسی است که نداند پرخوری ضرر دارد. اصلاً یک نفر روی کره زمین هست بگوید: نه، پرخوری ضرر ندارد. ولی خوب چقدر پرخور داریم؟ همین که فهمیدیم پرخوری ضرر دارد علم کافی است؟ اگر کافی است نباید کسی مریض شود. ما در قرآن آیاتی داریم می‌گوید: «لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (مؤمنون/75) لجبازی یعنی چه؟ یعنی من بلدم، می‌فهمم. نمی‌خواهم گوش بدهم. لجاجت یعنی چه؟ قرآن آیاتی دارد می‌گوید: «لَهُمْ‏ قُلُوبٌ‏ لا يَفْقَهُونَ بِها» (اعراف/179) می‌فهمد ولی تمکین نمی‌کند.
4- درخواست نابجای بنی‌اسراییل از حضرت موسی علیه‌السلام
حضرت موسی تحت تعقیب قرار گرفت، به امر خداوند فرمود: از منطقه بیرون برو. رفت با جمعیتش رسیدند به آب و دریا، یک مرتبه دیدند که فرعونیان با لشگر اینها را دنبال می‌کنند، موسی گفت: چه کنم؟ جلوی من دریاست و پشت سرم دشمن است. خدا گفت: عصایت را به آب بزن. عصایش را به آب زد و آب روی هم سوار شد، معجزه شد. کف دریا خشک شد. یهودی‌ها رد شدند. آن طرف آب همین یهودی‌هایی که از درون دریا دیدند با چشمشان دریا خشک شد و رفتند، آن طرف دریا یک گروهی را دیدند که اینها ب پرست هستند. به موسی گفتند: شما نمی‌توانی یک بت برای ما درست کنی؟ به حضرت موسی که آمده مردم را به خدا دعوت کند، گفتند. مثل اینکه آدم به یک آیت الله بگوید: می‌شود شما یک لیوان شراب برای ما بیاوری؟ آیت الله برای شما شراب بیاورد؟ حضرت موسی برای شما بت بسازد؟ قرآن می‌گوید: «اجْعَلْ‏ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/138) ببین چطور اینها بت پرست هستند؟ یک بتی هم تو برای ما درست کن. یعنی انسان با چشم خودش معجزه را می‌ییند. اما فوری فراموش می‌کند.
خود شما چرا راه دور برویم؟ چند بار تا حالا قول دادی و زیرش زدی؟ قرآن اینقدر گله می‌کند، از افرادی که در یک شرایطی قول می‌دهند زیرش می‌زنند. دو نمونه‌اش را برای شما بگویم. قرآن می‌فرماید: «حَمَلَتْ‏ حَمْلًا خَفِيفاً» (اعراف/189) عروس و داماد هم بستر می‌شوند و خانم حامله می‌شود. ولی خوب هنوز سنگین نشده است. «دعوا» عروس و داماد با هم دعا می‌کنند. خدایا یک اولاد صالحی به ما بده، «رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً» اگر خدا یک اولاد صالحی به ما بدهد، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» ما شکر می‌کنیم. «فَلَمَّا آتاهُما» همین که خدا یک اولاد صالح به آنها داد، «صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» می‌گویند: نه این فلان ویتامین بود. فلان دکتر بود. یادش می‌رود خدا بود. می‌گوید: دکتر بود، آمپول بود، این غذا را خوردم و نمی‌دانم از این حرف‌ها، تا نزاییده یک جور دعا می‌کند، زایید جور دیگر…
بچه بغل آدم نشسته است، تا نقلی هست و تمیز است او می‌گوید: عزیز من، این می‌گوید: عزیز من، هم پدر می‌گوید: عزیزم و هم مادر می‌گوید: عزیزم، تا این بچه عطسه کرد، آب بینی‌اش به صورتش ریخت. او می‌گوید: بلند شو بچه‌ات را بردار. نمی‌گوید: بچم، می‌گوید: بچه‌ات، بلند شو بچه‌ات را ضف کن… یعنی یک دقیقه پیش عزیزم و بعد از یک دقیقه بچه‌ات. انسان در یک عطسه بچه فرهنگ و ادبیاتش را تغییر می‌دهد. چطور شما می‌توانید بگویید عقل کافی است؟ الآن این مسئولینی که شما می‌گویید بعضی‌هایشان مدیریت‌شان ضعیف است، اینها تحصیل کرده نیستند؟ خیلی‌هایشان تحصیل کرده هستند. این طرح‌هایی که مثلاً کشورهای پیشرفته دارند همه درست است؟ اینها پشیمان نمی‌شوند. قانون خودشان عوض نمی‌شود؟ در کل دنیا رأی و انتخابات است. وقتی رأی و انتخابات است دور دوم که رأی نمی‌دهند معنایش چیست؟ کسی به رئیس جمهوری، مسئولی رأی می‌دهد و بار دوم دیگر رأی نمی‌دهد. اینکه بار دوم رأی نمی‌دهد پیامش چیست؟ پیامش این است که بابا اشتباه کردم و تشخیصم درست نبود. با چه جرأتی و جسارتی عده‌ای می‌آیند می‌گویند: ما به عقلمان رجوع می‌کنیم. ما عقل داریم؟ کافی است؟ زرگرها ترازو دارند، هندوانه هم می‌توانند بکشند. عقلمان کم می‌آورد. ما باید دستمان را در دست وحی بگذاریم. با عقل فکر کنیم و از وحی کمک بگیریم.
5- استمداد از اولیای خدا برای انتخاب راه درست
با مردم مشورت کنیم و تصمیم را خودمان بگیریم. پس چرا این را می‌گویند؟ این بخاطر این است که می‌خواهند دست را از درون دست دربیاورند. یعنی بچه‌ای که می‌خواهند گول بزنند اگر دستش در دست پدر و مادرش باشد نمی‌شود او را ربود. اینها هی باید یک آدامسی، شکلاتی، بستنی باشد یک جوری این بچه را از پدرش جدا کنند تا ربودن و دزدیدن بچه آسان شود. بری فکر دزدی اول باید دستمان را از دست پدرمان برداریم. یک بچه که دستش در دست پدرش است، بیمه است. به همین خاطر گفتند: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی» حصن با ح جیمی و صاد، یعنی قلعه، ولایت علی قلعه است. یعنی کسی که در قلعه باشد حفظ می‌شود. فرق بین قلعه و زندان چیست؟ قلعه را از درون در را می‌بندند. زندان را از بیرون قفل می‌کنند. شما اگر دستت در دست امیرالمؤمنین (ع) باشد، در دست امام معصوم باشد، بیمه هستی. یعنی کسی کارت ندارد. دستت را برداشتی طاغوت‌ها سراغت می‌آیند. این توت تا به درخت چسبیده شیرین است، وقتی زمین افتاد هم خاکی می‌شود و هم مورچه‌ها دورش جمع می‌شوند. «اولیائهم الطاغوت» آدم اگر دنبال ولی خدا نباشد رهبرانش طاغوت هستند. طاغوت‌ها هم هر ساعتی یک هوسی دارند. تعقل لازم است اما نمیشود به کسی گفت: هرچه تشخیص دادی. عقل ما به تنهایی کافی نیست. این برای عروس و داماد بود وقتی بچه‌دار شوند.
در مورد پول خرج کردن هم یک آیه در قرآن داریم. می‌گویند: خدایا اگر وضع ما خوب شد، وضع مالی ما خوب شد خمس می‌دهم، زکات می‌دهم. اما وضعش خوب می‌شود یادش می‌رود.
6- بدعهدی‌های انسان با خدا
شخصی به نام ثعلبه، کشاورزی‌اش توسعه پیدا کرد. آمد خدمت حضرت و گفت: یا رسول الله! من می‌خواهم کشاورزی‌ام را توسعه بدهم. فرمود: این مقداری که داری برایت کافی است و صلاحت نیست توسعه بدهی. گوش نداد و رفت توسعه داد و وقتی درآمدش سرشار شد. حضرت کسی را فرستاد که زکات بدهد. گفت: نمی‌دهم. قرآن در مورد اینها می‌گوید: اینهایی که قول می‌دهند و عمل نمی‌کنند «نِفاقاً فِي‏ قُلُوبِهِمْ» (توبه/77) تخم نفاق در دل اینها کاشته می‌شود. چون با خدا قرار می‌بندند و زیرش می‌زنند. اینها منافق می‌شوند، یک چیزی می‌گویند، منافقین اول انقلاب بعضی یادشان است. اول عکس امام خمینی را قاب کردند زیر عکس امام خمینی هم آرم منافقین بود. مجاهدین خلق، آن زمان، ولی بعد در مقابل امام ایستادند. اول با عکس امام جلو می‌آیند و بعد…
گفت: خدایا اگر وضعم خوب شود «لنصدقنّّ» من زکات می‌دهم اما همین که وضعش خوب شد، از طرف پیغمبر آمدند زکات بگیرند گفت نمی‌دهم. مگر ما از اقلیت‌های مذهبی هستیم که باید جزیه بدهیم، ما نمی‌دهیم. خود ما قول دادیم و عمل نکردیم. قرآن مکرر این را گفته است، که «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ» (عنکبوت/65) در کشتی سوار می‌شود گرفتار موج می‌شود، می‌ترسد خفه شود. یا الله، یا الله، «فَلَمّا نَجّاهُمْ‏ إِلَي…» ما عقلمان و تشخیصمان ناقص است و به اولیای خدا نیاز داریم. متأسفانه بعضی نمی‌دانم در چه شرایطی قرار می‌گیرند.
7- ابتدا شناخت درست، سپس اقدام و عمل
اینکه قرآن می‌گوید: «يَسْتَمِعُونَ‏ الْقَوْلَ‏ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) این هم گاهی یدک می‌کشند. سه دقیقه وقت دارم؟ این هم مهم است، گوش بدهید. نکات قشنگی از این قرآن استفاده می‌شود. می‌گوید: «فَبَشِّرْ عِبادِ» [پای تخته] بشارت بده، «بَشِّر» بشارت بده، خبر خوشحالی. «عباد» بندگان مرا بشارت بده. عباد چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» این آیه چه می‌گوید؟ می‌گوید: بندگان خوب من کسانی است که حرف را که شنیدند هرکدام بهتر است قبول می‌کنند. یعنی این دستاویز است که پس ما به عقلمان رجوع کنیم.
آیه را باید قشنگ شکافت. اول گفته: «عبادِ» این عبادِ وقتی هست یعنی عبادی. اول انسان باید بنده خدا باشد تا انتخاب کند. کسی اگر بنده شیطان و نفسش باشد هرچه خوشش می‌آید. اگر کسی عاشق دختر یا پسری شده باشد، هرچه می‌گویند: این پسر چنین است می‌گوید: من دوستش دارم. اینکه نمی‌تواند تشخیص احسن بدهد، این عاشق است. بنده خدا نیست، بنده شهوت خودش است. پس باید عبد باشد، یعنی بنده او نه بنده نفس، عباد باید باشد. «یستَمعون» نه «یسمعون» فرقش چیست؟ «یَسمعون» یعنی گوش بدهند، هرچه به عقلشان رسید عمل کنند. «یسمعون» یعنی گوش بدهند انتخاب کنند. «یستمعون» یعنی دل بدهند، خوب گوش بدهند. تحقیق و پژوهشی باشد. [پای تخته] با شناخت عمیق، «یستمعون» یعنی شناخت عمیق وگرنه می‌گفت «یسمعون». «قول» نه قائل، نگفته: گوینده کیست. حرف چه می‌گوید؟ یعنی شخصیت زده نباش که چون سازمان گفته، چون حزب گفته، چون فلانی گفته، حرف بزن. منطق، نه انسان. به منطق توجه شود.
«فَيَتَّبِعُونَ» یعنی علمی به درد می‌خورد که دنبالش عمل شود. این ف یعنی فوری، وقتی یاد گرفتی فوری عمل کن. «یَتَبعون» یعنی دنبال تحقیقاتی بروید که قابل اجرا باشد. بعضی تحقیقات هست ولی من چه کنم؟ مثلاً کوه هیمالیا چند متر است. اقیانوس اطلس چیه؟ اطلاعات است اما حالا من چه کنم؟ فهمیدم چند متر است، چه خاکی به سرم کنم؟ می‌گوید: دنبال درسی بروید که به دنبالش یک کار عملیاتی باشد، تبعیت پیروی کنیم. «أَحْسَنَهُ» بهترین، یعنی یک کسی باید باشد که اینقدر اطلاعاتش قوی باشد که بتواند در چند حرف خوب، احسن را انتخاب کند. همه اینها حرف دارد. درست است می‌گویند: گوش بده هرچه عقلت گرفت و پسندید عمل کن. اما انسان باید اول بنده خدا باشد. به بچه نمی‌شود گفت سر سفره هرچه دوست داری بخور، باید اول بچه غذا را بشناسد و خیر و شر خود را از دکتر حاذق بشنود. از پدر و مادر دلسوز بشوند. بعد بگوییم حالا فهمیدی، این ضرر دارد این… برو سفر سفره غذا بخور. باید اول بنده خدا باشیم، باید حرف را خوب گوش بدهیم. باید شخصیت زده نباشیم. باید بعد از یاد گرفتن فوری عمل کنیم. علمی را یاد بگیریم که قابل پیروی باشد. اطلاعات ما در سطحی باشد که قدرت تشخیص احسن و غیر احسن را داشته باشیم، این بحث امروز ما چه شد؟
عقل روی چشم، اصلاً در روایات ما باب اول باب عقل و جهل است. در قرآن چقدر در مورد عقل صحبت شده است. عقل خیلی مهم است، خیلی مهم است، خیلی مهم است اما کافی نیست. کنارش باید استمداد کنیم و پیروی کنیم، ایمان به خدا و اولیای خدا و دستور ما از اولیای خدا باشد. اولیای خدا هم ادعایی نیست. من با امام زمان رابطه دارم و این حرف‌ها قدیم هم بوده است. در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «يُوحى‏ إِلَيَ‏» (انعام/50) می‌آمدند می‌گفتند: به ما وحی شده است. در حالی که «لم یوحی» نخیر وحی نشده است. این یعنی چه؟ یعنی مدعیان دروغین، من با امام زمان رابطه دارم. من با جن رابطه دارم. من با چه رابطه دارم. باید مستند باشد.
کسی را سراغ دارم نقل کرد که نجف رفت و گفت: یا علی ما آمدیم زوار تو هستیم. من امشب، یکی دو شب که نجف هستم می‌خواهم خواب ببینم، بیا به خوابم و بگو: مرجع تقلید اعلم کیست؟ من می‌خواهم ببینم از چه کسی تقلید کنم؟ به او گفتم: چه کسی گفته باید مرجع تقلید را خواب ببینی. یا باید قدرت تشخیص داشته باشی. قدرت این است بفهمی اعلم کیست یا ببینی علما مثلاً نظرشان به اعلمیت کیست. مثلاً اگر خواب ببینی، خواب برای شما حجت است؟ خواب ارزش ندارد. یکی از بزرگان خواب دید که فردا در… چون مقارن بدی پیدا کرد این را نمی‌گوییم. اجمالاً خواب ارزش ندارد.
حرف‌هایم را جمع کنم آقایانی که دیر پای تلویزیون آمدند. بسم الله الرحمن الرحیم، هم عقل و هم وحی. کسی حق ندارد در سخنرانی‌اش، در کتاب‌هایش، در مصاحبه‌هایش بگوید به یک مشت جوان، می‌گویند آقا اینها دانشجو هستند. دانشجو، هی دانشجویان نباید، من خودم هم در دانشگاه تدریس دارم. سخنرانی دارم. وقت دارم یک دقیقه…
زیادی گوش بدهید. ما چهار سال دانشجو هستیم. ایامش را می‌خواهیم حل کنیم. 1- تعطیلات حوزه و دانشگاه [پای تخته] چهار سال است دانشگاه هستیم هر سالی صد روز تابستان است. چهارصد روز تابستان، هر سالی بیست روز عید نوروز دارد. چهار سال، چهار تا بیست تا، هشتاد روز نوروز دارد. هشتاد، هر سالی بیست روز بین ترم دارد. هشتاد روز بین ترم، هر سال 52 جمعه دارد. چهار تا 52 تا می‌شود 208 جمعه تعطیل است. 208 تا پنجشنبه تعطیل است. بیست تا مراسم شب قدر و تاسوعا و عاشورا و 22 بهمن و بیست روز هم مراسم است. چهارصد روز و هشتاد روز، این 160 و 560 تا، حالا این هشت تا هیچی، 560 تا دویست تا هم رویش بیاید، عرض کنم به حضور شما که… 560 به اضافه بیست می‌شود 580 باز دویست تا دیگر اضافه شود، شما کم کنید، جمع و تفریق کنید ببینید اصلاً چقدر درس می‌خوانیم که چنین فکر می‌کنیم که خبری جایی نیست. باید درس بخوانیم، درس روی چشم ماست. ولی اینکه آدم فکر کند حالا چون یک مدرکی گرفته من دیگر باید خودم تشخیص بدهم خودت اگر تشخیصت درست بود از عمرت پشیمان نمی‌شدی، زنت را طلاق نمی‌دادی. ما نیاز داریم بگوییم اهدنا الصراط المستقیم، خدایا دست مرا بگیر. من درسم را می‌خوانم و فکر می‌کنم و مشورت می‌کنم و تعقل می‌کنم اما باید دست مرا بگیری. مطالعه می‌کنم، زحمت می‌کشم، اما باید دست مرا بگیری، ممکن است همه مطالعات ما لحظه امتحان فراموش شود.
خدایا یک دعاست می‌گوید: «لا تکلنی الی نفسی طرفة عین» به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نکن. بعد می‌گوید: نه نه بالاتر، «لا اقل من ذلک و لا اکثر» کمتر از یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نکن. یک آمین بگوییم. خدایا همه مشکلات را برطرف بفرما، لغزش‌های ما را ببخش. عیب‌های ما را برطرف کن. بالاترین درجه عقل با استمداد به بهترین سبک وحی نصیب ما بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 85 سوره اسراء، به چه امری تأکید دارد؟
1) عظمت علم بشر
2) اندک بودن علم بشر
3) بی‌ارزش بودن علم بشر
2- آیه 43 سوره نحل، به چه کاری سفارش می‌کند؟
1) پرسش از کارشناسان
2) پرسش از پیامبران
3) پرسش از والدین
3- بر اساس قرآن، اهل کتاب ساکن مدینه، پیامبر را مانند چه کسی می‌شناختند؟
1) مانند پدران خود
2) مانند برادران خود
3) مانند فرزندان خود
4- آیه 14 سوره نمل، به چه گروهی اشاره دارد؟
1) به حقانیت پیامبر یقین دارند
2) حقانیت پیامبر را انکار می‌کنند
3) هر دو مورد
5- بر اساس قرآن، شرط پیروی از بهترین قول کدام است؟
1) دوری از هوی و هوس
2) تحقیق و بررسی کامل
3) هر دو مورد

]]>
https://gharaati.ir/%d8%b9%d9%82%d9%84-%d9%88-%d9%88%d8%ad%db%8c%d8%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/feed/ 0
راه خود یا راه خدا؟ https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7%d8%9f/ https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7%d8%9f/#respond Thu, 10 Oct 2019 09:10:08 +0000 https://gharaati.ir/?p=4279 موضوع: راه خود یا راه خدا؟
تاريخ پخش: 18/07/98
1- دین و آیین، در زندگی همه انسان‌ها
2- راه خود و دیگران، همراه با خطا و پشیمانی
3- آفات و آسیب‌های نظام قانون‌گذاری بشری
4- پیروی از اکثریت، در مسایل اجتماعی، نه اعتقادی
5- سفارش اسلام، تبعیت از امامان معصوم علیهم‌السلام
6- قوانین الهی، فطری است و پایدار
7- هستی برای بشر، و بشر برای بندگی خدا
8- حمایت زبانی، همراه با تسلیم‌بودن عملی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

چون چهل سال در تلویزیون حرفهایی زدیم، دوستان گفتند که آن نسلی که قبل‌ها بودند، مرد شدند، خانم شدند، خانه‌دار شدند، بعضی‌هایشان پدربزرگ شدند. نسل نو را باید شما یک دور اصول عقاید بگویید که ما پذیرفتیم. یکی دو تا بحث شد، این بحث سوم به نظرم که اصلاً لازم است ما دین داشته باشیم؟ مردم زندگی کنند، چه کار دارید اصرار دارید که مردم حتماً دین داشته باشند؟ دین چرا؟ یک بخش را گفتیم، یک بخش دوم ماند. دلیل دین، فلسفه‌ی دین، چرایی دین؟
ببینید در جلسه قبل گفتم: انسان بی دین نمی‌شود.
1- دین و آیین، در زندگی همه انسان‌ها
دین یعنی راه، بالآخره هرکسی با یک کسی دوست است و با کسی قهر است، یک غذایی می‌خورد و یک غذایی نمی‌خورد. یک فکری دارد و یک فکری مخالفش است. تمام افکار و باورهای انسان دین انسان است. بت پرست‌ها هم دین دارند. خداوند به بت‌پرست‌ها می‌گوید: «لَكُمْ دِينُكُمْ‏ وَلِىَ‏ دِين» (کافرون/6) یعنی شما هم که بت پرست هستید، دین دارید منتهی دینتان بت است. ما نمی‌توانیم بی خط باشیم. منتهی راهمان را از کجا بگیریم؟ اینجا سه تا راه بیشتر نداریم. موضوع اول اینکه [پای تخته می‌نویسند] دین برای چه؟ این سؤال است. پاسخ: دین همان باورها و عمل‌هاست. باورش آمده این مجسمه سنگی، این بت مفید است. یک کسی می‌گوید: نه این غلط است. بدون راه نمی‌شود. کدام راه برویم؟ کدام باور. [پای تخته] سه راه داریم. 1- بگوییم: راه خودم. هرچه خودم دوست دارم، همان را انجام می‌دهم. من کار به هیچی ندارم. یکی بگوییم: راه دیگران. حالا دیگران باز چند رقم هستند. دیگران نیاکان باشد. من ببینم آباء و اجداد ما چطور بودند، این نیاکان است. یا دین غرب، ببینیم غربی‌ها سبک زندگی‌مان، عقاید ما غربی باشد. یا شرقی باشد. یا مسئولین باشد. ببینیم بزرگان ما چه می‌گویند ما همان راه بزرگان را برویم.
2- راه خود و دیگران، همراه با خطا و پشیمانی
راه سوم، راه خداست. روی این سه کلمه، دو سه کلمه حرف بزنم. این درست است بگوییم: من نیاز به پیغمبر و دین ندارم. هرچه خودم خوشم می‌آید انجام می‌دهم. این راه درست نیست. چرا؟ برای اینکه هر انسانی صدها هزارها بار پشیمان شده و پشیمانی یعنی راهی که رفتم، غلط کردم. انسان که پشیمان می‌شود، یعنی چه؟ یعنی انتخاب من درست نیست. این همه آمار طلاق برای چیست؟ آمار طلاق یعنی در انتخاب اشتباه کردم. اگر فرض کنید شش میلیارد جمعیت روی کره زمین است و هر آدمی صد بار پشیمان شده باشد، شش میلیارد ضرب در صد می‌شود ششصد میلیارد بار پشیمانی، یک پشیمانی کافی است برای اینکه عقل ما ناقص است. تا چه رسد به صد بار و تا چه رسد به ششصد هزار بار. راه خودمان غلط است که انتخاب کنیم به دلیل اینکه ما عقلمان کم است. سوادمان کم است. خبر از آینده نداریم. عمق چیزها را شناخت نداریم. راه خود غلط به دلیل پشیمانی. 2- راه دیگران؛ این را شما فکر کنید. بگوییم: آقا ببینیم نیاکان به بت پرستان می‌گفتند: چرا بت می‌پرستید؟ می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/22) پدران ما بت می‌پرستیدند، ما هم بت می‌پرستیم. یا ببینیم «الناس على دين ملوكهم‏» پادشاهان و رئیس جمهورها و مسئولین چه می‌کنند، یا بگوییم غربی‌ها و شرقی‌ها چه می‌کنند؟ از دیگران بگیریم. دیگران چه باشد؟ محیط باشد، خانواده باشد. فامیل باشد. راه دیگران هم غلط است. چرا؟ سی ثانیه دیگر می‌خواهم بگویم. شما در این سی ثانیه فکر کنید.
کسی هست بگوید؟ راه دیگران هم غلط است. چون همینطور که من پشیمان می‌شوم، دیگران هم پشیمان می‌شوند. با هم بگویید. پشیمان می‌شود… به همان دلیلی که می‌گویم راه خودم نه، چون پشیمان می‌شوم. من بگویم: شما چه می‌گویی؟ خوب شما هم پشیمان می‌شوی. شما ببینی من چه می‌گویم، خوب من هم پشیمان می‌شوم. چون پشیمانی در کار است، نه راه خود، نه راه دیگران. دین یعنی راه خدا. چون خدا خلق کرده، او می‌داند چه ساخته است. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «أَ لا يَعْلَمُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير» (ملک/14) او که خلق کرده می‌داند چه ساخته است و قانون من هم باید او بدهد. علاوه بر تجربه، می‌گویند: قانون آمریکا، تا حالا 25 بار قانون اساسی‌اش عوض شده است، آنوقت من ببینم آمریکایی‌ها چه می‌گویند؟ خودشان 25 بار غلط کردند. غلطی بوده که خودشان اقرار کردند و الا دائماً غلط می‌کنند.
اسمش از ذهنم پرید ولی این را دیدم در کتابی که در فلان کشور 119 بار قانون اساسی‌اش عوض شده است. حالا چرا نرویم در کشورهای دنیا، نیروی انتظامی صبح می‌گوید: خیابان یک طرفه، فردا می‌گوید: دو طرفه، بعضی از میدان‌ها را چند بار هی تغییر نام می‌دهند. یک روز می‌گویند: میدان چه، یک روز می‌گویند: میدان چه. گوشه‌ای از خیابان را باز می‌کنند می‌گویند: اینجا برای دوچرخه سوارها، بعد پاک می‌کنند، می‌گویند: نه، ماشین سوارها. خانه‌هایی که خراب می‌کنند و می‌سازند یعنی چه؟ یعنی این نقشه برای بیست سال پیش است و امروز به درد نمی‌خورد. شرایط عوض می‌شود. زمانی که ایران بمباران شد، مهندسین ایران می‌گفتند: هرکس می‌خواهد خانه بسازد باید یک چیز هم بسازد… سنگر، پناهگاه بسازد. چرا؟ برای اینکه محیط جنگ است و فکر آدم عوض می‌شود.
به هر حال حرف تمام… انسان بی راه نمی‌شود. انسان باید یک راهی را برود. باید بعضی جاها بگوید: بله و بعضی جاها بگوید: نه، بعضی جاها برود و بعضی جاها نرود. رفتار و کردار هرکسی دینش است. پس انسان بی راه نمی‌شود. راه هم سه راه بیشتر نداریم. یا راه خودم نه، چون پشیمان می‌شوم. یا راه دیگران آن هم نه، چون آنها هم پشیمان می‌شوند. راه راه خداست. این دلیل دین ماست و روانترین استدلال است.
3- آفات و آسیب‌های نظام قانون‌گذاری بشری
قوانین بشر مشکلاتی دارد. اول اینکه متغیر است. آفات، یعنی آسیب‌های قانون‌های بشری. سازمان ملل چه کرده؟ الآن یک چیز دیگری هم که هر نفس کشی این قصه را می‌فهمد. حق وتو یعنی چه؟ حق وتو یعنی اینکه اگر همه دنیا گفتند: بله، من تنهایی می‌گویم: نخیر! این بدترین نوع زور و قلدری است. همه بگویید من همه را وتو می‌کنم. تا وتو روی کره زمین هست، عدالت نیست. تمام… تازه این دموکراسی که می‌گویند بخاطر مصلحت روزگار ما می‌گوییم دموکراسی وگرنه چه کسی گفت: اگر 51 نفر گفتند: الف، 49 نفر گفتند: ب، بگوییم: زنده باد الف، چرا؟ برای اینکه یک رأی بیشتر آورد. حالا اگر کسی یک رأی بیشتر آورد یعنی کارهایش درست است؟ مگر ایران به بنی صدر رأی یازده میلیونی نداد بعد فهمیدند اشتباه کردند؟ مگر یازده میلیون اشتباه نکردند؟ همان آدم‌هایی که تک تکشان پشیمان می‌شوند با هم ممکن است… بگویید… با هم پشیمان شوند. همینطور که آدم تنهایی گم می‌شود ممکن است با هم، هم گم شود.
مکه دیدم یک کسی گریه می‌کند. گفتم: چته؟ گفت: گم شدم. گفتم: خوشا به حالت، تو تنهایی گم شدی، ما با کاروان همه با هم گم شدیم. (خنده حضار) این خندید… همینطور که تک تک اشتباه می‌کنند، ممکن است جمع هم اشتباه کنند. حق وتو یعنی عدالت بی عدالت، یعنی زور. منتهی سیستم حکومت، یک راهی را باید برویم. پنج راه داریم، این پنج راه، این همه پرسی بهترینش است، نه اینکه بی عیب باشد، بهترین است. نه بی عیب است. راه‌هایی که حکومت تعیین می‌کنند، راه تشکیل حکومت، [پای تخته می‌نویسند] 1- کودتا، 2- جانشینی، 3- اکثریت، 4- اقلیت، 5- هیچکدام.
کودتا درست است؟ نه، کودتا یعنی یک جمعی بیایند یک عده را بگیرند و ببندند و بکشند و حکومت را دست بگیرند. کودتا دلیل بر حقانیت نیست. رضاشاه کودتا کرد. یعنی حق است؟ صدام کودتا کرد؟ یعنی حق است. کودتا دلیل بر حقانیت نیست. پس کودتا برود. جانشینی هم زور است. چه کسی گفت: اگر خاندان آل سعود حاکم شدند وقتی مردند باید پسرش حاکم شود؟ رضاشاه رفت باید پسر رضاشاه، پسر رضاشاه باید پسر پسرش، چه کسی گفت اگر من پیشنماز هستم، وقتی مردم باید پسرم پیشنماز باشد. ممکن است مردم مرا قبول داشته باشند، پسرم را قبول نداشته باشند. این جانشینی هم تحمیل است. پس کودتا زور است. جانشینی تحمیل است.
4- پیروی از اکثریت، در مسایل اجتماعی، نه اعتقادی
اکثریت مثل قرعه است. اکثریت آدم را از بن بست بیرون می‌آورد. چون نمی‌دانیم این باشد یا آن، می‌گوییم: رأی بدهید هرکس بیشتر شد. مثل قرعه، قرعه یک موتور است، دو نفر می‌گویند تقاضا می‌کنند. می‌گوییم: حالا قرعه بکشید. موتور را نمی‌شود نصف کرد. قرعه می‌کشیم، ممکن است قرعه حق نباشد. ممکن است این قرعه به نام کسی بیاید که نه تا موتور دیگر هم دارد. هیچ دلیل بر این نیست که اگر قرعه به نام این آمد حق این است. قرعه نشانه حقانیت نیست.
قرعه مثل استخاره است. یک کسی گفت: آقای قرائتی ما استخاره کنیم خوب است؟ گفتم: نه، استخاره یعنی از تردید بیرون بیا. یا این یا آن، معنایش این نیست که اگر خوب آمد حتماً این ازدواج موفق است و حتماً این تجارت هم سود خواهد کرد. استخاره یعنی از بن بست بیرون بیا. مثل قرعه است. قرعه یعنی از بن بست بیرون بیا. اکثریت یعنی از بن بست بیرون بیا. ولی اکثریت نشان حقانیت نیست. اگر 49 نفر گفتند: ب و 51 نفر گفتند: الف، بگوییم: حق با الف است. نه یک چنین دلیلی نیست. اقلیت هم زور است که بگوییم: یک پارلمانی و مجلسی بیاید و یک نفر را تعیین کند. اسلام چه می‌گوید؟ دین می‌گوید و اسلام می‌گوید، من به شما اینطور می‌گویم. رهبر شما چه کسی باشد؟ دستتان را در دست چه کسی بگذارید؟ 1- اول می‌گوید: نه، این یکی نه، مفسد، نه. چرا؟ قرآن می‌گوید: «لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ‏ الْمُفْسِدِينَ‏» (اعراف/142) از مفسد پیروی نکن. پس مفسدین کنار بروند.
مسرف، ولخرج آن هم نه. «أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ‏» (شعرا/151) مسرف، مفسد، هیچکدام. غافل، نه! «لا تُطِعْ‏ مَنْ‏ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» (کهقف/28) از کسی که قلبش از یاد خدا غافل است، نه. «كُلَّ حَلَّاف‏» یک مشت گفتند: گوش به حرف این نده. جاهل، نه! «سَبِيلَ‏ الَّذِينَ‏ لا يَعْلَمُونَ» (یونس/89) «لا یعلمون» یعنی جاهل است، نه. هواپرست نه، «و لا تتبّع اهوائهم‏» اینهایی که دنبال هوا و هوس فکر می‌کنند، نه. شما ببینید صدام هم عراق را چقدر ضربه زد، هم ایران و هم کویت، سه کشور را به هم ریخت بخاطر اینکه به هوس افتاد که قهرمان عرب شود. سردار قادسیه و قهرمان عرب! چون هوس کرد سردار شود، گفت: بگیرید، بزنید، هرکاری می‌کنید بکنید که من باید سردار باشم. مثل یک جنایتکار دنیا را به هم می‌ریزد. هواپرست نه، ظالم نه، مفسد نه، مسرف نه، «ضَلُّوا مِنْ‏ قَبْلُ» (مائده/77) سابقه‌اش خراب است، قبلاً منحرف بوده، نه.
5- سفارش اسلام، تبعیت از امامان معصوم علیهم‌السلام
ما اینها را گفتیم، پس چه کسی آره. باید یک کسی باشد معصوم، اسلام می‌گوید: دین می‌گوید: دستتان را در دست معصوم بگذارید. معصوم کیست؟ گناه نمی‌کند و فکرش هم نمی‌کند. مگر می‌شود؟ بله، خود شما هم که اینجا نشستید، در بعضی کارها معصوم هستید. چطور؟ یعنی گناه در عمرتان نکردید، فکرش هم نکردید. یکی از گناهان این است که آدم بالای منار برود و خودش را پرت کند. در عمرتان نکردید و فکرش هم نکردید. آب لجن در جوب خیابان را بخورد. نه خوردم و نه فکرش را کردم. با بنزین خودمان را بسوزانیم. نه کردیم و نه فکرش را کردیم. چرا؟ برای اینکه می‌دانیم آتش زدن با بنزین چقدر بد است. آب لجن چقدر بد است. از منار پرت شود چقدر فاصله زیاد است و بد است. هرجا را بدانیم بد است نمی‌کنیم، آن گناهانی که می‌کنیم نمی‌دانیم چقدر بد است. یک صلوات بفرستید (صلوات حضار)
هر گناهی می‌کنیم بدی‌اش را نمی‌دانیم. مثلاً نمی‌دانیم ربا چقدر است. هی رو بانک، رو بانک، در خیابان می‌بینی که… گاهی چهل خیابان می‌روی یک کتابفروشی نیست. ولی در یک خیابان گاهی چهل بانک است. بعد سرمان به سنگ می‌خورد و برمی‌گردیم. رهبرمان چه کسی باشد؟ دین بگوید. چطور بندگی کنیم؟ دین بگوید چطور بندگی کنیم. اگر انسان را به حال خودش وا بگذارند، همان چوپانی می‌شود که خدایا کجایی سرت را شانه کنم و چه و چه… چه غذایی بخوریم؟ قرآن گفته: «کلوا، کلوا» هفت هشت تا «کلوا» است یعنی این غذا را بخور. «لا تأکلوا، لا تأکلوا» این غذا را نخور. سبک زندگی همین است، چه بخوریم، چه نخوریم؟ با چه کسی باشیم؟ «وَ كُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِينَ» (توبه/119) با چه کسی نباشیم؟ «لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ» (قلم/49) با این آدم باش، با این آدم نباش. با این رفیق باش، با این رفیق نباش. همسر که باشد؟ این رقم آدم سراغ شما آمد، همسر خوبی است. با این صفات همسر بدی است. با چه کسی رفیق شویم؟ این رقم آدم خوب است، با چه کسی رفیق شویم؟ با کسی رفیق شو که نماز می‌خواند. چون اگر رفیق شما نماز نمی‌خواند یعنی لطف خدا را نادیده می‌گیرد. برای خدا تشکر نمی‌کند، کسی که برای خدا تشکر نکند، برای تو هم تشکر نخواهد کرد. به پدر و مادرش خدمت می‌کند یا نه؟ کسی که خدمات بابا و ننه را نادیده گرفت، تو هم رفیق شوی و به او خدمت کنی، کسی که خدمات پدر و مادر را نادیده گرفت، خدمات تو را هم نادیده خواهد گرفت. رفیق‌های قبلی، کسی که رفیق‌های قبلی‌اش را رها کرد، تو هم رفیقش شوی، ولت خواهد کرد.
در انتخاب همسر، در ریز و درشت، قانون باید قانون خدا باشد. قانون‌های دیگر متغیر است. محدود است. همراه با عوارض است. ممکن است یک دین یک جایی و یک قانون یک جایی مفید باشد، اما عقبه‌اش، صابون لباس را پاک می‌کند اما در عوض استحکام لباس کم می‌شود. بعضی از قرص‌ها درد دندان را کم می‌کند، درد گوش پیدا می کند. برای گوش خوب است، برای چشم خوب نیست. انسان چون علمش محدود است یک جایی را توجه می‌کند و یک جایی را غفلت می‌کند. دین باید از طرف خدا باشد. دین برای چیست؟ ما قانون می‌خواهیم، قانون بشری هم ضعیف است. کودتایش نه، جانشینی‌اش نه، این کسی که ما را ساخته باید قانون ما را بدهد.
خدا رحمت کند نواب صفوی را، بیان از ایشان است. می‌گفت: همینطور که هر کالایی که می‌خرید، مهندس قانون می‌دهد که این را ساخته، شما هم باید قانونتان را مهندسی بدهد که شما را ساخته است. حالا…
6- قوانین الهی، فطری است و پایدار
قوانین الهی، فطری است. دین کهنه می‌شود، ابدا. شما یک مسأله دینی بگو که کهنه شده است. دستور به تعقل کهنه شده؟ دستور به مشورت کهنه شده؟ استفاده از طیبات کهنه شده؟ بندگی خدا کهنه شده؟ تحصیل کهنه شده؟ حقوق کهنه شده؟ منتهی دست ما از اسلام خالی است. حالا یک ذره یک ذره من، دارد چشم‌هایم باز می‌شود. شصت سال است آخوند هستم. پانزده سالگی طلبه شدم الآن 75 سال دارم. بعد از شصت سال در حوزه و مطالعه و قرآن و تفسیر، حالا فهمیدم اصلاً نفهمیدیم دین چیست. رفتیم وزارت اطلاعات سخنرانی کنیم برای پرسنلش، گفتم: شما اطلاعات در قرآن کار کردید؟ به هم نگاه کردند. گفتم: من یک دور قرآن را به قصد اطلاعات می‌خوانم. از اول قرآن شروع کردم با نگاه اطلاعاتی. سیصد، چهارصد آیه و حدیث گیرمان آمد. نوشتیم دادیم به اداره اطلاعات و وزرای قبل و حال… دیروز از آنجا آمدند و گفتند: ما این را چاپ می‌کنیم. من که اطلاعاتی نیستم. من سیکل هم ندارم. من هشت کلاس هم نخواندم، من شش کلاس خواندم. الآن پنج شش کتاب ما در دانشگاه تدریس می‌شود. دو هزار و ششصد نکته حقوقی در قرآن پیدا کردیم. حقوق کیفری، جزایی، حقوق بین الملل، حقوق زن و حقوق چه و چه… دست ما از اسلام خالی است. در عوض چیزهایی که باید بدانیم، نمی‌دانیم.
به امید روزی که در آموزش و پرورش و دانشگاه و حوزه یک انقلابی شود، خاک باغچه را عوض کرد. هر علمی مفید است روی چشم و هر علمی فایده ندارد، کنار بگذاریم. بچه‌های نسل نو را کله‌شان را پر می‌کنیم از اطلاعات بی خاصیت، بعد دیپلم و لیسانس است ولی هیچی بلد نیست. آموزش و پرورش خوب است، خاکش را باید عوض کرد. باغچه خوب است. خاک باغچه میوه‌هایش همین است که هست. وزیر آموزش و پرورش یکوقت در تلویزیون آمد و گفت: دیپلمه را روز درختکاری بردیم درخت بکارد، دیپلمه بیل را از این طرف دست می‌گرفت. گفتیم: پسر، بیل از این طرف است. این دیپلم ماست.
آقای دکتر رهبر رئیس دانشگاه تهران آزاد، یک مدتی رئیس دانشگاه تهران بود و یک مدتی رئیس دانشگاه آزاد بود. ایشان می‌گفت: از فوق لیسانس کشاورزی پرسیدیم: برق چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر؟ گفت: نمی‌دانم. فوق لیسانس کشاورزی، این مدرک‌ها ارزش ندارد. یک کودتایی باید در این کتاب‌های درسی شود. خیلی اطلاعاتی می‌خوانیم که هیچ فایده‌ای ندارد. هر درسی می‌خوانید بچه‌ها بلند شوید به استاد بگویید: فایده درس چیست؟ جهت اطلاع، من نمی‌خواهم اطلاع بدهم، کوه هیمالیا چند متر است؟ بگو بوعلی سینا چند کیلو است. مگر هرچه آدم بداند خوب است؟ یک شعار غلطی در ایران آمده که این شعار صد در صد غلط است. می‌گویند: انسان هرچه را بداند، چه… بهتر از این است که نداند. خوب نخیر غلط است. شما عیب‌های مرا بدانی بهتر است؟ پای حرف‌های من نمی‌نشینی. من عیب شما را بدانم بهتر است؟ اصلاً دعوت شما نمی‌آیم. این یعنی چه… قرآن می‌گوید: خیلی از چیزها را بدانی مضر است. «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُم‏ و لا یَنفعُهم» (بقره/102) یاد می‌گیرد ولی ضرر، بنابراین قوانین بشری کافی نیست. قانون باید قانون خدا باشد. بشر درونش مانده است. این هم منتظر ناجی و منجی هستیم بخاطر اینکه حدیث داریم هر دو سه روزی یک کسی رئیس می‌شود و می‌گوید: من مشکل را حل می‌کنم. می‌آید مثل وزنه بردارها بلند می‌کند، می‌بیند نمی‌تواند زمین می‌اندازد. یک ده نفر می‌آیند وسط راه زمین می‌اندازند. باید همه اینهایی که کله‌شان، در فکرشان این است که ما مملکت را اصلاح می‌کنیم. اصولگرا و اصلاح طلب و شرقی و غربی، هرکسی با هر سلیقه‌ای دو سه روز رئیس شود، ببینیم چه کرد. بعد می‌بینیم هیچکدام هیچ کاری نکردند.
البته هیچ کدام هیچ کاری نه، کاری که در چشم بزند. مشکل حل نکردند. نه چیزی ارزان شد. نه نرخ دلار کم شد. نه سکه کم شد و نه و نه و نه… حدیث داریم قبل از ظهور امام زمان هرکسی ادعا دارد دو سه روز رئیس می‌شود، نمی‌تواند کار کند، بعد مردم منتظر امام زمان می‌شوند. می‌گویند: خوب پس اینها نتوانستند، برویم فکر بالاتر کنیم. قله هدف ما این است که دین خدا را از وحی بگیریم.
7- هستی برای بشر، و بشر برای بندگی خدا
اصلاً اگر رهبری ما درست نباشد، کل هستی خراب می‌شود. یک خرده به من دقت کنید. کل هستی خراب می‌شود. 1- هستی برای کیست؟ برای ماست. «خلق لکم، سخر لکم» ابر و باد و مه و خورشید برای ماست. خورشید را خدا برای ما آفریده است. دریا و اقیانوس برای ماست. نهنگ‌های دریا برای ماست. چون در دریا کلی ماهی می‌میرند و نهنگ‌ها ماهی‌های مرده را می‌خورند. اگر نخورند ماهی مرده‌ها آب دریا را بدبو می‌کنند، آب دریا بد بو شود تنفس برای ما مشکل می‌شود. هستی برای ماست. اکسیژن برای ماست. یک کسی می‌گفت: ما نماز می‌خوانیم، خدا به نماز ما نیاز دارد؟ گفتم: خدا به تو نیاز دارد؟ خلق خدا هم به تو نیاز ندارد. تو به زنبور عسل نیاز داری، زنبور عسل به تو چه نیازی دارد؟ تو نیاز به اکسیژن داری، اکسیژن چه نیازی به تو دارد؟ تو به جنگل نیاز داری، جنگل‌ها چه نیازی به تو دارند؟ نه که خدا به ما نیاز ندارد، خلق خدا هم نیاز ندارد.
خدا هستی را برای بشر و بشر را برای عبادت آفریده است. عبادت نه نماز، یعنی کار الهی، تحصیل، مشورت، تفریح، آئین همسرداری، هستی برای بشر است و بشر برای عبادت است. این بشری که خدا آفریده و هستی را معطل این بشر قرار داده آنوقت دستشان را در دست آدم نا اهل بگذاریم. ظلم به بشریت است. انسان نیاز به دین دارد. اگر بگویید: چرا کشورهای دیندار عقب مانده هستند؟ جواب این است که اولاً کشورهای بی دین هم خیلی‌هایشان عقب ماندند. من در کشورهای کمونیستی رفتم، چندتایشان، صف طولانی چهار بانده یعنی چهار نفر پشت رد هم، نه یکی یکی، چهار تا چهار تا برای خرید گوشت یخی، استخوان یخی گوشت خوک، اینطور نیست که حالا هرکس کمونیست است وضعش خوب باشد. دوم اینکه اسم اسلام دارند، خود اسلام که نیست. اگر یک کشوری می‌گوید: آقا این کشور نماز می‌خواند پس چرا عقب افتاده است؟ این پوست نماز است. پوست تخمه را بکاری که سبز نمی‌شود. مغزش هم بکاری سبز نمی‌شود. باید پوست را با مغز با هم بکاری سبز شود. ظاهر و باطن،
8- حمایت زبانی، همراه با تسلیم‌بودن عملی
خدا وقتی می‌خواهد بگوید: صلوات ختم کن، نمی‌گوید: مردم صلوات… می‌گوید: «صلوا علیه و سلموا» کنار صلوا می‌گوید: سلموا، «صلوا» یعنی با زبان، صلوات بفرست. «سلموا» یعنی در عمل هم تسلیم باش. خیلی‌ها عکس امام خمینی را می‌زنند ولی کارشان ضد امام است.
لباس سیاه می‌پوشد و عزاداری هم برای امام حسین می‌کند اما نسبت به نماز کاهل است. «صلوا» هست و «سلموا» نیست. پنجاه درصد است. به کسی گفتند: شنا بلدی؟ گفت: پنجاه درصد. گفت: چه می‌کنی؟ گفت: شیرجه می‌روم بیرون نمی‌آیم. گفت: خوب هیچی! (خنده حضار) «صلوا و سلموا» این کشورهایی که می‌بینی، مثلاً سعودی کجایش به اسلام می‌خورد؟ اگر کسی غیرت داشته باشد باید بخاطر این جمله که می‌گوید: آل سعود گاو شیرده هستند باید از غصه سکته کند. این بی غیرت‌ها ککشان نگزید که کسی بیاید، نفتشان را ببرد، دلارشان را ببرد، اسلحه‌هایشان را بفروشد و بعد هم بگوید: گاو، یک جو غیرت… یک قطره خون امام خمینی را اگر ما می‌ریختیم در اقیانوس اطلس، آب اقیانوس اطلس را آمپول می‌کردیم و به همه بی غیرت‌ها می‌زدیم همه با غیرت می‌شدند. (خنده حضار) اینقدر آدم بی غیرت باشد. دستمان را از دست معصوم برداریم، دستمان را از دست مجتهد عادل برداریم همین‌هایی می‌شود که شدند.
خدایا، هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی، بر عقل و علم و ایمان و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. من از این برنامه 28 ساله که از یک مدرسه شروع شد و بعد به یک منطقه کشیده شد و بعد به تهران کشیده شد، بعد از تهران به ایران کشیده شد و حالا چند میلیون علی التناوب مشتری دارد آن هم مشتری نسل نو، ارزانترین کار… یک خاطره برای ارزانترین کار بگویم. از خودم خنده‌ام گرفت. یکبار مکه بودم کنار کعبه خیلی دعا کردم. دعایم تمام شد گفتیم: بالا برویم. رفتیم یک مقدار که پله رفتم تا بیرون بروم، گفتم: یک دعا نکردم. دعا نکردم کارهایت ارزان باشد. دومرتبه برگشتم دم کعبه، خنده‌ام از اینجاست که فکر کردم خدا آنجاست!!! (خنده حضار) رفتم، فکر کردم دعا نکردم برگشتم کنار کعبه، وقتی برگشتم گفتم: مگر خدا آنجاست؟ گفتم: حالا روی عوامی… گفتم: خدایا یک دعای دیگر دارم، یادم رفته بودم دعا کنم. این کار من ارزان باشد. یعنی یک برنامه‌ای که رایگان و ارزان، این فرهنگی بی مسأله، بی حاشیه، بعضی دیگر هم افرادی را کلاس‌هایی می‌گذارند بعد معلوم می‌شود کلاس نبود، ستاد انتخاباتی بود. هیچ… یک کدخدا هم از این چهل سال درس تلویزیون بیرون نمی‌آید. هیچ تعصبی من ندارم. در مورد فرد یا راجع به… دانه دانه حرف‌های آدم‌ها را می‌شنوم، خوب بود قبول می‌کنم و خوب نبود قبول نمی‌کنم. خودم هم یک عقلی دارم. نمی‌گذارم موج مرا بگیرد. شما مواظب باشید موج زده نباشید. همینطور می‌گویند: زنده باد. همینطور می‌گویند: مرده باد. کارهایتان را روی دقت انجام بدهید. به هر حال کاری است از صفر شروع شد، الآن درخت تنومندی شده و از مؤسسین و همکاران و دست اندر کاران و شما عزیزانی که برنده در این جوایز هستید، من هم هیچ نقشی ندارم. فقط بحثم را در تلویزیون می‌گویم. دیگر قبلش چه می‌شود و بعدش چه می‌شود من نقشی ندارم. باید از خداوند که این سفره را برای ما باز کرد و ما را سر سفره قرآن نشاند، و تشکر کنم از شما و قبل از شما از شهدایی که این چراغ‌ها را برای ما سبز کردند و درها را برای ما باز کردند.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در انتخاب راه زندگی، کدام راه گرفتار خطا و پشیمانی است؟
1) راه خود
2) راه دیگران
3) هر دو مورد
2- بت‌پرستان، برای توجیه کار خود، آن را به چه کسانی مُنتسب می‌کردند؟
1) نیاکان
2) دانشمندان
3) حاکمان
3- در انتخاب حاکمان جامعه، کدام راه معقول‌تر است؟
1) نظام موروثی
2) رأی اکثریت
3) نظر اقلیت
4- آیه 119 سوره توبه، دوستی با چه کسانی را توصیه می‌کند؟
1) باسوادان
2) راستگویان
3) نمازگزاران
5- آیه 102 سوره بقره، از فراگیری چه علومی مذمّت می‌کند؟
1) علوم بی‌فایده
2) دانستنی‌های زیان‌آور
3) هر دو مورد

]]>
https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%db%8c%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%ae%d8%af%d8%a7%d8%9f/feed/ 0