نظارت – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sun, 02 Aug 2020 08:53:02 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 نظارت مردم بر مسئولان https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a8%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%88%d9%84%d8%a7%d9%86/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a8%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%88%d9%84%d8%a7%d9%86/#respond Wed, 08 Jul 2020 11:05:33 +0000 https://gharaati.ir/?p=4987 https://gharaati.ir/archive/pdf/99.04.19.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/99.04.19.mp3 https://www.aparat.com/embed/GwFiR?data[rnddiv]=47555079198&data[responsive]=yes]]>

موضوع: نظارت مردم بر مسئولان
تاريخ پخش: 19/04/99

1- اطلاع‌رسانی به موقع در هنگام خطر
2- گناه آگاهانه یا ناآگاهانه؟
3- مبارزه با گران‌فروشی و احتکار
4- بخشش جاهل و مجازات عالم
5- خطر کلاه شرعی و بازی با دستورات الهی
6- شکل‌های گوناگون رشوه
7- تناسب کیفر و پاداش الهی با عمل انسان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سلام علیکم و رحمة الله، بحثمان راجع به این بود که الآن بخشی از مشکلات مملکت ما کارهایی است که می‌شود، نفت و دلار و خودرو و احتکار و اختلاس و خبرهای تلخی که می‌شنویم و کار هم به دولت می‌خواهیم واگذار کنیم، خود دولت هم… در همه جا آدم بد هست، در دولت هم ممکن است آدم بد باشد. بعضی از این کارها را خود دولتی‌ها ممکن است انجام بدهند، در مجلس. بنابراین اگر می‌خواهید مشکل حل شود که می‌خواهید انشاءالله حل شود، همه ما باید هروقت به یقین رسیدیم که یک فتنه‌ای هست این را به مسئولش اطلاع بدهیم، نگوییم وظیفه من نیست. به من چه که برد، که خورد. بالاخره ممکن است یک زن خانه‌دار با اینکه کارش در خانه هست اما مطلع شود که فلان‌جا تریاک جا به جا شد. فلان‌جا ارز و دلار و ریال جا به جا شد. فلانی فلان جلسه، آیه‌اش را در جلسه قبل خواندیم.
1- اطلاع‌رسانی به موقع در هنگام خطر
یک نفر فهمید که دارند برنامه می‌ریزند که حضرت موسی (ع) را بکشند. با سرعت آمد…«و جاء رجلٌ» دو نفر هم نبودند، یک نفر بود. «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» (قصص/20) یک نفر فهمید، با دو آمد گفت: موسی، «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ» برنامه این است که تو را بگیرند و دادگاه صحرایی بکشند، زود فرار کن. یک نفر بود از منطقه دور تنهایی با دو آمد خبر داد. ما همه باید یک چنین رگ و غیرتی داشته باشیم. «بعضکم من بعض» من از تو هستم و تو هم از من هستی. چه فرقی می‌کند؟ بی خیالی خیلی بد است.
آقا پشت موتور نشسته و سوار موتور شده، خانمش هم پشت سرش است. این چادر خانم هی تکان می‌خورد و ممکن است زیر پره‌های موتور برود، موتور را کله ملق کند. می‌گوییم: آقا یواش برو به این موتوری بگوییم این لباس خانم ممکن است لای پره‌های موتور برود. به تو چه آقای قرائتی! به ما چه؟ می‌افتند چشمش باز می‌شود. این خیلی بی خیالی است. یک خانم بچه بغلش است یا حامله است یا نشسته، ممکن است این سرنگون شود، می‌گوید: به درک! بی خیالی، قرآن در مورد بی‌خیال‌ها خیلی آیه دارد. «وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» (صافات/13) هرچه می‌گویی تکان نمی‌خورد. «صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ» (بقره/18) انگار کور است، انگار کر است، انسان مسئول است، متعهد است. به تو چه در اسلام نداریم. حتی آنهایی که نمی‌توانند جبهه بروند، نمی‌توانند بگویند: من پیر هستم، لنگ هستم، نابینا هستم، فلج هستم. جهاد بر من واجب نیست. جهاد بر تو واجب نیست اما خیرخواهی که بر تو واجب است. لذا قرآن می‌گوید: «لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ» (نور/61) آدم نابینا جبهه نرود. آدم لنگ جبهه نرود. فلانی نرود، نرود، نرود. آخر گفته: «إِذا نَصَحُوا» (توبه/91) می‌گویم جبهه نرو ولی خیرخواهی کن. یعنی با قلبت خیرخواهی کن.
چین بودم رفتیم ماشین را پارک کنیم یک جایی یک پیرزن پیر پیر پیر، موها مثل برف، سوت کشید. راننده گفت: می‌گوید اینجا پارک نکن. گفتم: این پیرزن مگر پلیس است؟ گفت: بله، آدم‌های پیری که هیچ کار نمی‌توانند بکنند، سوت که می‌تواند بکشد. سوت می‌کشد و بعد می‌گوید: اینجا پارک نکن. یعنی کار یک جوان را می‌کند. اگر کسی خواسته باشد احساس مسئولیت بکند پیر و جوان ندارد. در نظارت اموری را باید دقت کنیم، یکی این است که اگر آدم، آدم خوبی است برایش حساب باز کنیم. چون در قرآن هفت مرتبه این کلمه آمده است. «وَ هُوَ مُؤْمِن» (نساء/92) می‌گوید: فلانی این کار را کرد، «وَ هُوَ مُؤْمِن» مؤمن است. فرق می‌کند کسی که پایش را روی الله می‌گذارد، نمی‌فهمد. ایمان به خدا دارد، منتهی نفهمید پایش را روی کلمه الله گذاشت با کسی که می‌فهمد الله است و پا می‌گذارد. کسی ممکن است دستشویی‌اش رو به قبله باشد، رو به قبله ممنوع است ولی خوب نمی‌داند قبله از این طرف است. چون خبر نداشته، فرق می‌کند با کسی که آگاهانه باشد، با توجه باشد، قرآن آیاتی دارد می‌گوید: «بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ» (بقره/225) بخاطر اینکه با توجه این کار را کردی تنبیه می‌شوی. کسی توجه نداشته باشد خیلی از گناه‌ها را ممکن است بگوید: نفهمیدم، نمی‌دانستم.
2- گناه آگاهانه یا ناآگاهانه؟
در نظارت باید حساب افراد را کرد که آگاهانه بود یا ناآگاهانه، دفعه اول بود یا دفعه چندم بود. قرآن یکسری از گناهان را می‌گوید چون دفعه چندم است گوشت را می‌گیرم. «بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (انعام/129)، «بِما كانُوا يَعْمَلُون» (انعام/108) کانوا یعنی راهت این است. آخر گاهی یک کسی یک کاری را می‌کند. یک کسی… یاد خاطره افتادم بگذارید بگویم، خوشمزه است. یکی از آقایان اصفهان سید محترمی است. می‌گفت: سوار ماشین شدم وقتی رفتم پول بدهم دیدم که من آن قبایی که پول درونش است نپوشیدم. آن را شسته بودم روی بند بود. یک قبای دیگر پوشیدم و به راننده تاکسی گفتم: آقای راننده من قبایم را عوض کردم یادم رفته پول درونش بگذارم. حالا یک تلفنی بکن من پول شما را بدهم. گفت: نمی‌خواهد مهمان من باش برو. قصه گذشت و چند ماه و چند سال گذشت نمی‌دانم. ولی یکبار دیگر باز همین سید و همین لباس را پوشید و سوار همین تاکسی شد. می‌گفت: تا رفتم پول بدهم، گفتم: آقای راننده ببخشید… فکر کرد می‌خواهم بگویم پول ندارم. گفت: سید کارِت است… به زبان اصفهانی شیرین، گفت: سید کارِت است… یعنی فرق می‌کند کسی یکبار پول در جیبش نباشد یا اصلاً این شغلش باشد… کارِت است. لذا قرآن می‌گوید: اگر کارِت بود، یک خلاف، دو خلاف، حسابش فرق می‌کند اما کارِت است. «بما کانوا یعملون»، «بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» (مائده/14)، «کانوا یکسبون» این کانوا یعنی این کاره است.
پس در بازرسی باید بدانیم این کاره است، یک قلم جنس را گران فروخته یا نه اصلاً گرانفروش است. با برنامه… من برای برنامه یک چیزی برای شما بگویم.
3- مبارزه با گران‌فروشی و احتکار
یک روز امام صادق پولی به یک نفر داد و گفت: برو جنس بخر بفروش، هرچه سود کرد نصف برای تو و نصف برای من که صاحب سرمایه هستم، ایشان هم رفت و یک جنسی را، فرض کنید نخود خرید. مقداری نخود خرید و می‌خواست در یک منطقه‌ای بفروشد و سود کند. وقتی داشت آن منطقه می‌رفت، یک نفر از آن منطقه داشت بیرون می‌آمد. گفت: وضع نخود چطور است؟ گفت: آقا خیلی نایاب است. هر قیمتی بگویید می‌خرند. گفت: عه این شانس است. نخود نیست ما هم به هر قیمتی می‌فروشیم. حالا یکی دو تا دیگر هم همکار پیدا کرد یا نکرد خبر ندارم ولی نخود را به قیمت دوبله فروخت. دو برابر و سود خوبی برای امام صادق آورد. امام فرمود: خیلی سود کردی! یعنی یک میلیون، یک میلیون سود! گفت: شانست گفت. ما قبل از اینکه وارد منطقه شدیم فهمیدیم نخود نیست و ما هم نرخ را بالا کشیدیم. امام پول را پس داد و فرمود: این پول برای من گوارا نیست. تو همین که دیدی مردم نیاز دارد، از نیاز مردم سوء استفاده کردی. بازار سیاه درست کردی و با همکارانت توطئه کردید. برگردان، برگردان! این درآمدی است که برمی‌گرداند. چرا؟ برای اینکه برنامه‌ریزی است برای اینکه گرانفروشی کنیم اما یکوقت نه، یک کسی گران می‌فروشد و برنامه‌ریزی ندارد. این هم باز یک حدیث داریم.
امام صادق(ع) به یک نفر گفت: برو گوسفندی بگیر و بیاور. یک گوسفندی خرید و داشت خانه امام صادق می‌آورد، در راه یک نفر گفت: من این گوسفندان تو را می‌خرم. نگاه کرد به گوسفند خوشش آمد، گفت: چند؟ فرض کنید یک میلیون گوسفند را خریده بود، گفت: دو میلیون. گفت: خریدم. عه! فروخت و رفت بازار گوسفند فروش‌ها یک گوسفند خرید و با همان یک میلیون برگشت. یک میلیون خرید و دو میلیون فروخت، از یک میلیون دوباره یک میلیون گوسفند خرید با یک میلیون پول نقد. آمد خدمت امام، امام فرمود: چه کردی؟ گفت: والا، داشتیم می‌آمدیم. یک کسی عاشق این شد. ما هم گفتیم: دو برابر، او هم خرید. امام فرمود: بارک الله! عربی امام را بخوانم «بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي صَفْقَةِ يَمِينِكَ» (جامع أحاديث الشيعة (بروجردي)، ج23، ص264) این بارک الله همان است که ما بارک الله می‌گوییم. یعنی آفرین! سؤال ما اینجاست چطور نخود را گفت بد؟ درآمد نخود را فرمود بد و درآمد گوسفند را فرمود خوب؟ نخود را یک توطئه کرد بازار سیاه درست کرد. برنامه‌ریزی کرد و با برنامه این کار را کرد. یعنی تشکیلاتی و باندی. مدیر کل را می‌بینند، فلان وکیل، وزیر، سفیر، مسئول، تاجر، کارمند، حتی آبدارچی، با برنامه‌ریزی اگر کار شود این یک حسابی دارد.
یکبار هم یک کسی، من یک انگشتر دارم، شما به انگشتر نگاه می‌کنی خوشت می‌آید. می‌گویی: حاج آقا این را به من بفروش. من هم می‌بینم عاشقش شدی مثلاً می‌گویم: فلان مقدار. یکوقت یک کسی گران فروش است جرقه است. یک کسی گران فروش است، جریان است. فرق است بین جرقه و جریان، جرقه یعنی یکبار و جریان یعنی همیشه و برنامه‌ریزی شده. در بازرسی باید این حساب‌ها شود. گاهی وقت‌ها رضایت‌ها فرق می‌کند. حدیث قشنگی بخوانم. کسی شتری اجاره کرد، فرض کنید اسبی، شتری، قاطری، حیوانی را اجاره کرد مثلاً برود از مشهد به نیشابور، از بدهکار پول بگیرد. چند؟ فلان مبلغ، حیوان را گرفت و سوار شد و به نیشابور رفت. وقتی سراغش را گرفت، گفتند: بله ایشان اینجا بود ولی رفت سبزوار، گفت: تا اینجا آمدیم برویم سبزوار پیدایش کنیم پول بگیریم. رفت سبزوار، گفتند: عه، رفت دامغان، رفت سمنان، این سفر یک روزه پانزده روز شد. برگشت و طرف گفت: خوب، قرارمان… گفت: قرار ما یک روز این مبلغ بود. شما پانزده روز کشیده، باید پانزده برابر بدهید. گفت: نخیر ما قرارمان همان یک روز است. خیلی ناراحت شد و رفتند نزد ابو حنیفه، در ذهنم ابوحنیفه است. حالا هر مُلای دیگر، چون قرار شما یک روز بوده یک روز، منتهی اگر حیوان را کشته بود و نیاورده بود، ولی چون حیوان را سالم برگردانده همان کرایه یک روز. ایشان هم هی می‌گفت: «لا حول ولا قوة الا بالله، لا اله الا الله» چه کشوری است؟ یک روز قاطر و اسب از من اجاره کردند، پانزده روز کشیده، پول یک روز به من می‌دهند. مُلای اینها هم می‌گوید: همان یک روز! چون حیوان را سالم برگردانده بدهی بر گردن شما نیست. می‌گفت: از بس که این «لا حول و لا قوة الا بالله» گفت، خود این آقایی که اسب اجاره کرده بود گفت: دلم برایش سوخت که ما اسب این را یک روز کردیم پانزده روز، دلم سوخت دیدم هی «لا حول و لا» می‌گوید. چون دلم سوخت یک خرده پول دادم و گفتم: بگیر. راضی هستی؟ گفت: بله راضی هستم. چاره چیه؟ قصه تمام شد و این آقا مکه آمد. امام صادق(ع) را دید و گفت: چنین معامله‌ای هست. حیوانی اجاره کردیم برای طلبکار، یک روز شد پانزده روزه ولی ما پول یک روز دادیم. فقیه آن زمان هم گفت: یک روز چون حیوان سالم برگشته همان پول یک روز کافی است. من از بس «لا حول و لا قوة الا بالله» گفت، دلم سوخت و یک پولی دادم و راضی شد. امام فرمود: این رضایت فایده ندارد و این رضایت اجباری است. برو بگو: حقت پانزده روز کرایه است. اگر فهمید حقش پانزده روز است و راضی شد، تو گفتی یک روز! عالم هم گفته یک روز طبق عقیده‌ای که داشته است. این دیده عجب چه خاکی بر سرش شد. از درد لاعلاجی دیده شما چیزی دادی، گفت که از بدن خرس یک مو هم بکنی ارزش است. بالاخره همین مقدار هم ارزش است. شما بگو: حقت پانزده روز است. خیلی وقت‌ها می‌گوید: من راضی‌اش کردم.
گاهی وقت‌ها می‌گوید: آقا من راضی‌اش کردم، گاهی وقت‌ها یک کسی یک چیزی را خورده از آن طرف هم وجدان دینی دارد، می‌گوید: آقا هرچه بدی و غلط دیدی حلال کن! من هم فکر می‌کنم گفتی قرائتی خواب آلود است. قرائتی بی سواد است. یک چیزی پشت سرم گفتی، هی می‌گویی: حلالم کن، من هم می‌گویم: حلال! بعد می‌فهمم عه این مال مرا خورده است. به او بگو مالت را خوردم، حلال می‌کنی؟ همینطور روبوسی کنیم و حلال کنیم در اینها خلاف شرع است. باید بداند که من حقم اینقدر است و از حقم گذشتم. اگر بدانی و گذشتی مهم است. می‌گویند: یک کسی از بالای بلندی خودش را پایین پرت کرد. همه برایش کف زدند که عجب، به. خوب که کف زدند، این آقایی که افتاده بود گفت: فلان فلان شده که بود مرا هول داد؟ در صورتی که هولش دادند! اگر از بالا با توجه پرید باید برای کف زد. اما اگر کسی هولش داد، از درد لا علاجی پایین افتاد این دیگر کف نمی‌خواهد. خلاصه در بازرسی‌ها و حق و ناحق‌ها باید مواظب باشیم که آگاهانه هست یا جاهلانه. 2- دفعه اولش است یا دفعه دومش است. اینها فرمول‌هایش فرق می‌کند.
یکوقت یک کسی خدمت امام جواد آمد، گفت: در مکه ما یک حیوانی را شکار کردیم، جریمه‌اش چقدر است؟ امام جواد فرمود: این حیوان نر بود یا ماده بود؟ 2- شب بود یا روز؟ 3- داخل حرم بود یا بیرون حرم؟ 4- مسأله را می‌دانست یا نمی‌دانست؟ 5- دفعه اولش بود یا دفعه چندمش بود؟  یعنی اینقدر امام جواد این را نخ نخ کرد که طرف قاطی کرد و گفت: آقا اصلاً نفهمیدم. به کسی گفتند: شما شب‌ها می‌خوابی ریش‌هایش را روی لحاف می‌گذاری یا زیر لحاف؟ گفت: نمی‌دانم می‌خوابم، امشب امتحان می‌کنم. رفت بخوابد گفت: ما اینطور می‌خوابیدیم؟ اینطور می‌خوابیدیم. ای خدا لعنتت کند با این پژوهشت! سؤالی از ما کردی و خواب را از سر ما بردی؟ گاهی وقت‌ها یک چیزی را هی اینقدر این نخ نخ شد که قاطی کرد. حکم خدا فرق می‌کند.
4- بخشش جاهل و مجازات عالم
لذا داریم که خدا هفتاد گناه جاهل را می‌بخشد و یک گناه عالم را نمی‌بخشد. حدیث است. از جاهل هفتاد گناه بخشیده می‌شود قبل از اینکه از عالم حتی یک گناه بخشیده شود. چون عالم می‌دانسته است. فرق است بین کسی که با علم و عمد تیراندازی کند یا کسی که رفته گنجشک بزند و تیرش به جای گنجشک به آدم خورده است. قتل عمدی جزایش جهنم است. قتل خطایی، رفته گنجشک بزند به آدم خورده است. کمانه کرده است، این قتل خطا است و قتل خطا جریمه‌اش اعدام نیست. عمد باشد یا خطا…
دزد بار اول یک حکم دارد، بار دوم یک حکم دیگر دارد. دفعه سوم یک حکم دیگر دارد و اینها فرق می‌کند. لذا قرآن هفت مرتبه گفته: «و هو محسن» یعنی اگر آدمی نیکوکار است و کارش قبول است. ممکن است کسی نیکوکار نباشد، به قصد شهرت یک کاری بکند. می‌خواهد مشهور شود، جنسش فروش برود. من یک تابلویی دیدم در یکی از شهرها متأسفانه، نوشته بود ساندویچ پانزده کیلویی، هرکس این ساندویچ را یک ربع بخورد یک ماشین فلان به او جایزه می‌دهیم. یعنی صد در صد خریت، یعنی غیر از کلمه خریت هیچ لقبی به این آدم نمی‌شود داد. هم آن ساندویچ فروش و هم آن کسی که در این مسابقه شرکت می‌کند. گاهی وقت‌ها فرق می‌کند به اینکه گاهی وقت‌ها سیمای یک شخصی را به هم می‌زنند، گاهی ممکن است صلوات هم بفرستد اما «و هو مؤمن» نباشد.
شهادت امام صادق بود، سال قبل از 42 من مسجد فیضیه بودم، طلبه جوانی بودم، آیت الله العظمی گلپایگانی بود. دوم نوروز بود و شهادت امام صادق بود. ایشان بود، دیدم عده‌ای دارند فیضیه می‌آیند ولی همه گاردی و نظامی می‌آیند، گفتم: اینها برای روضه می‌آیند؟ قیافه به روضه نمی‌خورد. روضه این رقمی نمی‌آیند، اینها ستونی می‌آیند مثل اینکه می‌خواهند رژه بروند. هی نگاه کردم چرا اینها چنین می‌کنند؟ یک مرتبه دیدم که مرحوم آقای انصاری واعظ آن زمان مشهور بود. یک مرتبه وسط مجلس گفتند: اللهم… تا ایشان… اللهم صل علی محمد… این صلوات هست ولی «و هو مؤمن» نیست. صلوات می‌فرستند که منبر آقا را خراب کنند. یا شما نزد من می‌آیی غیبت کسی را می‌کنی. می‌گویم: عجب! ایشان یک چنین عیبی دارد؟ لا اله الا الله، یعنی باقی‌اش را بگو بیاید. یعنی هی سبحان الله، عجب، عجب… من هی ذکر خدا را می‌گویم ولی این ذکر ثواب گناه دارد. چرا؟ برای اینکه با این ذکر تحریک می‌کنم که شما باقی عیب‌های مردم را بگویی. اینها شیطنت‌هایی است که انسان دارد. مثل خود ما، گاهی خیابان یک طرفه است، می‌گوییم پشت پشت برو. پشت پشت بروی یا پس پس بروی که گفتند: یک طرفه هست. مثل اینکه شما خانه ما می‌آیی، می‌گویم: راضی نیستم. راضی نیستی؟ نه، راضی نیستم. می‌گوید: آقا من پشت پشت خانه تو می‌آیم. وقتی راضی نباشی چه پشت پشت خانه ما بیایی، چه روبرو خانه ما بیایی. گاهی کلاهبرداری می‌کنیم.
5- خطر کلاه شرعی و بازی با دستورات الهی
به یهودی‌ها گفتند: شنبه‌ها ماهی نگیرید. روز شنبه‌ ماهی‌ها می‌آمدند روی آب هی خودشان را به یهودی‌ها نشان می‌دادند. «تَأْتِيهِمْ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ» (اعراف/163) یعنی روز شنبه که بنا بود ماهی نگیرند هی ماهی‌ها می‌آمدند خودشان را نشان می‌دادند. روزی که «وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تأتیهم» روزی که شنبه نبود ماهی‌ها نمی‌آمدند. اینها هی دهانشان پر از آب می‌شد که عجب شنبه گفتند: ماهی نگیر! حالا ماهی‌ها خودشان را نشان می‌دهند. آمدند کنار رودخانه حوضچه ساختند. این حوضچه را سوراخ کردند به رودخانه، ماهی از این سوراخ در حوضچه می‌آمد، در سوراخ را می‌گرفتند که ماهی در این حوضچه گیر کند، فردا می‌گرفتند و می‌گفتند ما شنبه ماهی نگرفتیم. الآن هم همینطور است. الآن هم یک مسلمانی که با یهودی‌های آمریکا سر و کار داشت، گفت: این همسایه ما است. من مسلمان هستم و این هم یهودی، ولی مرا دوست دارد. روز شنبه که می‌شود کلید را به من می‌دهد و می‌گوید: اگر مشتری آمد قالی را به او بفروش. منتهی پولش را یکشنبه به من بده. نگذار مشتری رد شود. هم من باید بگویم… اینها توجیهات…
خیلی خوب… چقدر وقت داریم؟ ده دقیقه دیگر.؟ صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
یکی اینکه ناظر توجه داشته باشد که تذکرات برای نظارت، خود ناظر هم زیر نظر است. یک خاطره برای شما بگویم. امام حسین را کربلا کشتند، حکومت بنی امیه قوی شد. امام سجاد خانه نشین شد. سوت و کور، هیچ راهی برای تبلیغ مکتب اهل‌بیت نبود. جز چند راه، یکی از راه‌ها این است که آدم برده بخرد. خرید و فروش برده آزاد بود. امام سجاد(ع) برده می‌خرید و در خانه با این برده‌ها کار می‌کرد و شب عید فطر هم همه را آزاد می‌کرد، یعنی یک دانشگاه و یک مدرسه بود که شب عید فطر فارغ التحصیل بیرون می‌داد. برای هر برده یک پرونده داشت. مثلاً پنجاه تا برده خریده بود، می‌گفت: برده فلان شماره فلان، جناب آقای فلانی، شما هفت ماه است در منزل ما هستید. قبول است. در این هفت ماه چند خلاف کردی. فلان جا ظرف را شکستی، فلان جا دیر رفتی و فلان‌جا در را نبستی، فلان جا، فلان‌جا، گفت: آقا همه درست است، گفت: خیلی خوب! برده دیگر، ورقه می‌زد، دانه دانه برده‌ها خلاف‌هایشان را امام سجاد می‌گفت. شب عید فطر! بعد می‌گفت: ای برده‌ها امشب شب عید فطر است می‌خواهم همه شما را آزاد کنم. می‌گفت: همه شما را آزاد کردم فقط هرچه می‌گویم با هم بگویید. می‌گفتند: چشم! خوب برده هستند، آقایشان می‌گوید: هرچه من می‌گویم بگو، می‌گویند: چشم! گفت: بگو، ای علی بن الحسین… همه برده‌ها می‌گفتند: ای علی بن الحسین… همانگونه که تو، همه می‌گفتند: همانگونه که تو… ضعف‌های ما را نوشتی. همه با هم می‌گفتند: ضعف‌های ما را نوشتی! خدا هم ضعف‌های تو را نوشته است. فکر نکن تو ضعف‌های ما را نوشتی. خدا ضعف‌های تو را نوشته است. «وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» (زخرف/80) قرآن می‌گوید: فرشته‌ها ریز ریز کارها را می‌نویسند. «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت» (تکویر/10) تمام پرونده‌ها روز قیامت باز می‌شود. تو عیب‌های ما را نوشتی و خدا هم عیب‌های تو را نوشته است. بعد می‌گفت: خدایا شب عید فطر است و من همه را آزاد کردم. بعد می‌گفت: خدایا تو هم سید سجاد را آزاد کن!
6- شکل‌های گوناگون رشوه
یعنی ناظر باید بداند خودش هم ناظر دارد. رشوه هم می‌دهند، حالا رشوه هم لازم نیست پول بدهد و بگوید… آقا ما یک ویلایی شمال داریم، اگر خواستید با خانواده بروید در خدمت هستم. کلید ویلا را می‌دهد که چند روزی به شمال یا کیش یا دبی یا هرجا که می‌خواهند بروند. با ویلایش مهمانت می‌کند، این هم یک رشوه است. تبریک می‌گوید، این هم یک رشوه است. آقا سالروز تولد شماست. سالروز عزل شماست، نصب شماست، تبریک می‌گوید این هم رشوه است. گاهی می‌گوید: یک شرکتی داریم می‌خواهی شما هم شریک شوی. این رشوه است. اصلاً گاهی دام است. یک روز در دانشگاه تهران ما پیشنماز بودیم، یک جوانی آمد گفت: پدرم مرحوم شده، وصیت کرده که یک هشتصد میلیونی در اختیار شما بگذاریم برای نماز و تفسیر و اینها. گفت: تشریف بیاورید منزل ما یک فاتحه بخوانید، پول هم بگیرید. گفتم: پول را دفتر مقام معظم رهبری بدهید من از آنجا بگیرم. یا بدهید به یکی از مراجع تقلید من از آنها بگیرم. گفت: گفته دست خودش بدهید. گفتم: من نمی‌گیرم. من یا باید پول را از مرجع بگیرم یا از رهبر! هرکدام خواستید. اصلاً بعد معلوم شد نه پدری بوده، نه مرگی بود، نه وصیتی و نه هشتصد میلیونی! یک دامی بوده که بنده را در خانه ببرند، دوربین هم کار گذاشتند، یک پولی به من بدهند از روی صحنه فیلم بگیرند.
ایمان‌ها خیلی باید… ناظر باید بداند خودش هم زیر نظر است. امروز تو نوشتی خدا هم می‌نویسد. این یک مسأله است. مسأله دیگر، بعد از نظارت باید اقدام هم بشود. آخر بعضی نظارت می‌کنند و گزارش تهیه می‌کنند، فلانجا رفتیم و بازدید کردیم و چند نفر بودیم و چه و چه، اما عملی نمی‌شود. یک کسی می‌گفت: من هفته‌ای دو تا نامه تند به شاه می‌نوشتم و همه حرف‌هایم را به او می‌زدم. گفت: پس چرا شاه آدم نشد؟ گفت: می‌نوشتم منتهی زیر تشک می‌گذاشتم. حالا گاهی وقت‌ها بازرسی می‌شود ولی پیگیری نمی‌شود. اول انقلاب حالا دیگر همه آشنا شدند. اول انقلاب بعضی ناشی بودند. به یک ناشی گفتند: شما اینجا بایست بازدید بدنی کن. هرکس می‌آمد دست به اینجا می‌گذاشت و می‌گفت برو! یک نفر می‌گفت دست به من گذاشت من یک کلت در جیبم بود. کلت را درآورد، گفت: گفتم بله کلت است. گذاشت گفت: بفرما. گفتم: تو بازرس هستی؟ گفت: به من نگفتند کلت بگیر. گفتند: بازرسی کن و من هم هرکس می‌آید چنین می‌کنم.
به یک کسی گفتند: ساعتت را ببین. ایشان هم ساعتش را دید. گفت: چه ساعتی است؟ گفت: شما نگفتی چه ساعتی است؟ گفتی ببین و من هم دیدم! یک خرده وقتی آدم نظارت می‌کند باید عمل هم بشود و بعد برخوردی شود. در بازرسی دل شما نسوزد. قرآن می‌گوید: اگر خلاف کار را دیدید، این مقدار شلاقش بزنید. بعد می‌گوید: «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَة» (نور/2) غصه‌‌تان هم نشود. در حکم خدا، اجرای یک حد یعنی یک دزد، یک زناکار، یک مجرم که شلاق می‌خورد اجرای حکم به اندازه چهل روز باران مبارک است. ارزش چهل روز باران با برکت دارد. اسلام دین رحم است. هیچ کلمه‌ای در نماز به اندازه رحم گفته نمی‌شود. هفده رکعت نماز که می‌خوانیم، هفت تا حمد و قل هو الله هست و در هر حمدی شش بار رحم می‌گوییم. بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، دوباره می‌گوییم «الرحمن، الرحیم» باز برای «قل هو الله» می‌گوییم: بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی ده رکعتش که حمد و سوره هست در هر رکعتش شش بار رحم می‌گوییم. اسلام دین رحم است منتهی یک جاهایی هم نباید رحم کرد. ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستمکاری بود بر گوسفندان!
7- تناسب کیفر و پاداش الهی با عمل انسان
مسأله دیگر اینکه توبیخ باید مناسب کار باشد. گاهی وقت‌ها حتی ما طلبه‌ها، بعضی‌هایمان، مثلاً می‌خواهیم مردم را تشویق کنیم می‌گوییم: هرکس فلان عبادت را بکند، ثواب هزار شهید دارد، ثواب هزار برده را آزاد کند، ثواب هزار گرسنه را سیر کند، ثواب هزار هزار… اینها روایتی هم هست منتهی باید معلوم شود این عمومی نیست. چون قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «جَزاءً وِفاقا» (نبأ/26) جزا باید به جرم بخورد. شما اگر یک مورچه دیدی با توک انگشت روی سرش می‌زنی اگر مورچه موزی باشد اما برای کشتن یک مورچه که کوه هیمالیا را سر مورچه نمی‌زنی. «جَزاءً وِفاقا»، «عَطاءً حِساباً» (نبأ/36) فضل خدا زیاد است. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه» (نساء/173) بعضی وقت‌ها در یک شرایطی ممکن است چیز مهمی باشد. مثلاً یک لیوان آب ظهر عاشورا ده میلیارد تومان می‌ارزد. ظهر عاشوراست، غروب عاشورا یک قران هم نمی‌ارزد. ممکن است چیزی در یک زمانی ارزش داشته باشد و در یک زمان دیگر نه! «ضربة علی» نه کسی دیگر، «یوم الخندق» نه «یوم الخیبر» گاهی شرایط یک شرایطی است یک مرگ بر شاه گفتن در حضور شاه خیلی ارزش دارد ولی الآن من زیر لحاف بروم و تا صبح مرگ بر شاه بگویم یک قران هم نمی‌دهند. بگوییم: بعد از اینکه شاه رفته شما شب زیر لحاف خصوصی مرگ بر شاه می‌گویی. «کلمة حق عند امام جائر» اگر روبروی شاه مرگ بر شاه گفتی مهم است.
بنابراین در بازرسی و کیفر و عقوبت باید هم عدالت باشد و هم توجه به جهات دیگر هم داشته باشد. مثلاً مجرم را می‌خواهند شلاق بزنند، بسم الله. شلاق بزنید اما اگر قاضی گفت: این مجرم را در بازار ببرید شلاق بزنید. خوب چرا؟ نه، در دکان پدرش بزنید که وقتی این شلاق می‌خورد آبروی پدرش هم بریزد. وقتی هم شلاق می‌زنی تابش بده. وقتی هم می‌زنی هوم… هوم… یک هوم بکن و یک لبخندی هم در دلت بزن. اینها دیگر در اسلام نیست. اسلام می‌گوید: جرم کرده شلاق بخور، اما دکان پدرش کجا گفته است؟ من مجرم هستم پدرم چرا باید آبرویش در بازار بریزد؟ اصلاً وقتی من شلاق می‌زنم باید غصه بخورم، چرا کیف می‌کنم وقتی شلاق می‌زنم؟ مگر تو عقده‌ای هستی؟ آدم‌های عقده‌ای وقتی انتقام می‌گیرند کیف می‌کنند. مگر تو عقده داری؟ غصه بخور که چرا این بنده خدا گرفتار شد که من حالا باید شلاقش بزنم. تازه شلاق هم در مسجد نزنید، مسجد جای رحم است. مجرم است ببرید جای دیگر شلاق بزنید. قصاص و اعدام و بزن و بکوب در مسجد نباید باشد. مردم باید از مسجد خاطره خوبی داشته باشند نه خاطره تلخی. کار خیلی ظریف است. هرچه فکر می‌کنیم می‌بینیم ما فاصله داریم نسبت به خیلی کارها جلو هستیم و نسبت به بعضی کارها خیلی فاصله داریم.
خدایا کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن و همه ما را همیشه در همه کار به راه مستقیم هدایت کن.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- آیه 13 سوره صافات درباره چه کسانی است؟
1) افراد لاابالی
2) افراد بی‌تفاوت
3) افراد حسود
2- آیه 235 سوره بقره به چه امری اشاره دارد؟
1) گناه آگاهانه و عامدانه
2) گناه از روی خطا و نسیان
3) تکرار و اصرار بر گناه
3- آیه 163 سوره اعراف، به کدام ویژگی یهودیان اشاره دارد؟
1) بازی با احکام الهی
2) کشتن پیامبران الهی
3) کشتن حضرت عیسی
4- آیه 80 سوره زخرف، به کدام یک از ناظران الهی اشاره دارد؟
1) اعضای بدن
2) فرشتگان
3) پیامبران
5- در فرهنگ اسلامی، کدام لطف و رحمت، نهی شده است؟
1) ترحم بر نیازمندان
2) ترحم بر خویشاوندان
3) ترحم بر مجرمان

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-%d8%a8%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%88%d9%84%d8%a7%d9%86/feed/ 0
نیاز جامعه به نظارت عمومی https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c/ https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c/#respond Thu, 02 Jul 2020 18:33:32 +0000 https://gharaati.ir/?p=4716 موضوع: نیاز جامعه به نظارت عمومی
تاريخ پخش: 12/04/99
عناوين:
1- اعضای بدن، ناظران الهی
2- مسئولیت افراد جامعه در نظارت بر امور
3- توجه به خوب و بد آدم‌ها و کارها
4- تساوی مرد و زن در نظارت بر جامعه
5- دوری از سوء‌ظن و تجسس در نظارت
6- نظارت خداوند بر ناظران و بازرسان
7- نظارت والدین بر امور فرزندان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان یک بحث قرآنی، روایی، مدیریتی و سیاسی، مشکل‌گشای امروز ماست. چون الآن مشکل مملکت این است که کارهای که می‌شود نظارت ناقص است. هم دولتی‌ها می‌گویند: نظارت ناقص است، هم مردم می‌گویند. همه این را فهمیدند. لذا من درباره نظارت می‌خواهم یک خرده صحبت کنم، یک جلسه هم صحبت کردم. از نظر اعتقادی ما عقیده داریم که خدا ناظر ما هست. فرموده خدا خبیر است، آیه دیگر علیم است. آیه دیگر شهید است. آیه دیگر لبالمرصاد است. آیه دیگر حفیظ است. آیاتی داریم که فرشته‌ها ناظر بر شما هستند. آیاتی داریم که خدا و پیغمبر و مؤمنون نظارت بر شما می‌کنند. مراد از مؤمنون امامان معصوم هستند نه هرکس.
یک خرده درباره اینها جلسه قبل نیم ساعتی صحبت کردیم، در این جلسه ادامه بحث است. نظارت هم فکر نکنید کار سیاسی است. پدران ناظر بر دختران و پسران خود هستند. پدرها توجه دارند بچه‌ها چه فیلمی می‌بینند. گاهی وقت‌ها ممکن است یک فیلمی هم ببینند و رویش هم عکس یک چیز دیگر بزنند و… یک مقدار در مورد اینها می‌خواهیم صحبت کنیم.
1- اعضای بدن، ناظران الهی
بسم الله الرحمن الرحیم، [پای تخته] یکی از ناظرها اعضای بدن هست. چند جای قرآن می‌فرماید: دست و پای شما روز قیامت شهادت می‌دهد کجا رفتی و چه کردی؟ آدم بداند که دور تا دورش دوربین است. عضو بدن من شهادت می‌دهد. زمین شهادت می‌دهد. «بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى‏ لَها» (زلزله/5) در سوره زلزله می‌گوید: زمین حرف می‌زند. چرا باید نظارت باشد؟ بخاطر اینکه «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» (سجده/18) این دلیل نظارت است. موضوع بحث ما نظارت است. «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» یعنی کسی که خوب کار می‌کند، با ایمان کار می‌کند با کسی که فسق و فجور انجام می‌دهد باید یکسان باشد؟ اینها باید تفاوت داشته باشد و برای شناخت تفاوت باید بازرس بفرستیم ببینیم کی چه کرده است؟ این یک.
دلیل دوم امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه به استاندار می‌گوید: «لا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِي‏ءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءِ» (نهج‏البلاغه، نامه53) خوبان و بدان نباید یکجور باشد. هرکس خائن است و هرکس خادم است، خادم و خائن یکجور نباشند، باید آدم تشخیص بدهد و برای تشخیصش باید نظارت کرد.
مسأله دیگر اینکه خود ناظر هم، «انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً» می‌گوید: ناظرها خودشان باید گزینش شوند، یکوقت می‌بینی یک کسی ناظر است که خودش هم دزد است. عمّال یعنی کارگزاران کشور نگاه کن یا علی، ببخشید… یا مالک… حضرت امیر می‌نویسد: ای مالک اشتر، ای استاندار، دقت کن و اینها را دانه دانه گزینش کن. گزینش‌ها اینطور نیست که اگر یکی خوب است تا آخر خوب باشد. مثل پلیس راه، پلیس راه هم مهر می‌زند تا اینجا سالم آمد، ممکن است دو کیلومتر بعد تصادف کند. بنابراین وقتی گزینش شد باید این گزینش، نظارت، آن چیزی که مملکت را اصلاح می‌کند این است که همه مردم خودشان را مسئول بدانند و کسی نگوید: به من چه؟
2- مسئولیت افراد جامعه در نظارت بر امور
جمله‌اش را بخوانم. «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸) مسئول عربی هست ولی فارس‌ها هم بلد هستند. همه مسئول هستید. یک دختر نه ساله که به تکلیف رسیده نسبت به رئیس جمهور مسئول است. اگر رئیس جمهور خلاف کرد، این دختر نه ساله می‌تواند اعتراض کند، چون نهی از منکر واجب است، اگر از بالاترین مقام هم خلافی دید، این می‌تواند حق امر به معروف و نهی از منکر کند. نباید گفت: نه، فلانی نباید باشد، قاضی من باید فلانی باشد. هرکس را دستگاه انتخاب کرد، یعنی خط ویژه برای کسی نباید رفت.
نقل شد امیرالمؤمنین در دادگاهی شاهد بود، قاضی به یک نفر گفت: مثلاً جناب آقای قرائتی ولی به او گفت: آقای فلانی، جناب آقا را به من اضافه کرد. حضرت فرمود: تو به درد قضاوت نمی‌خوری و بین اینها فرق گذاشتی حتی داریم نگاه‌هایت را یک طور نگاه کن، اگر به این طرف دعوا پنج دقیقه نگاه کردی یا ده ثانیه، به او هم ده ثانیه نگاه کن. الله اکبر الله اکبر الله اکبر! نکند به کسی کمتر نگاه کنی و به یکی بیشتر، یکجور… فرق بین نهج‌البلاغه و آمریکا را برای شما بگویم. نهج‌البلاغه، حضرت علی فرمود: ابن ملجم یک ضربت شب نوزدهم به من زد، شما هم یکی بزنید. نگویید: چون او امیرالمؤمنین را کشته ما هم باید تکه تکه‌اش کنیم، نه. یکی به یکی، «ضربة بضربه» این دین ما هست. مرام آمریکا، می‌گوید: دوقلوهای آمریکا را زدند، کل افغانستان را اشغال می‌کنیم. زدند یا نزدند، خودشان زدند یا دیگران زدند، کار نداریم. فرض کنید گروهی آمدند و دوقلوهای آمریکا، برج آمریکا را زدند. دو تا برج به دو تا برج، نه یک کشور به دو تا برج! امام رضا فرمود: مردم شیرینی… دیشب یک عکس را دیدم از آیت الله العظمی صافی که طلبه‌های سیاهپوست در قم نزد او رفته بودند، آیت الله صافی، عکس هم خیلی شفاف است، خم شد دست این سیاهپوست را بوسید. ما همین دو تا عکس را نشان بدهیم، یک سیاهپوست زیر پای آمریکایی له می‌شود، بالا‌ترین مقام علمی ما که مراجع تقلید هستند دست طلبه سیاهپوست را می‌بوسند. این همین دو تا عکس کافی است برای اینکه ما که هستیم و آنها چه کسی هستند؟ دقت در…
حضرت امیر فرمود: تو او را احترام گرفتی، او را احترام نگرفتی، چرا فرق گذاشتی؟ مردم هم خیلی قشنگ می‌فهمند، کسی بود می‌گفت: من فلانی را قبول ندارم. گفتیم: چرا، آدم باتقوایی است. گفت: نه، تقوا دارد ولی خیلی خوشم نیامد. گفتیم: حالا چه شده است؟ گفت: سه رقم جواب سلام می‌دهد. بچه‌ها که سلامش می‌کنند می‌گوید: علیک السلام، علیک السلام! بزرگ‌ها که سلام می‌کنند، می‌گوید: سلام علیکم، سلام علیکم، یک خرده کلاسش بالاتر است. پولدارها که سلام می‌کنند، می‌گوید: سلام علیکم، صبحکم الله بالخیر! حالتان چطور است؟ می‌گفت: پولدارها را طور دیگر جواب می‌دهد. یکی می‌گفت: من وقتی می‌خواهم دعای سفره بخوانم نگاه به سفره می‌کنم، اگر سفره ساده بود «رحم الله من قرأ الفاتحه» یک فاتحه برای صاحبش می‌خوانم. اگر سفره مفصل‌تر بود، یک خرده دست‌ها بالا، «یا حمید بحق محمد و یا عالی بحق عالی» اگر خیلی سفره سلطنتی بود با مایه دعا می‌کنم، براساس شکم.
به کسی گفتند: روضه برویم، گفت: من شام خوردم. من روضه که می‌آیم اگر شام باشد می‌آیم. شام خورده باشم روضه نمی‌آیم. خیلی باید غربالگری کنیم تا ببینیم چطور آدم‌هایی هستیم. نظارت اگر می‌خواهی انجام بدهی خود آن ناظر آدم حسابی باشد. اختباراً یعنی امتحانش کن. نسبت به او خبیر باش. «ثُمَ‏ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ» کارهای مسئولین مملکتی را زیر نظر بگیر. بعد هم چهار رقم کار داریم. برای همه اینها یک کدی هست. یا الله… آقایان بازرس… درس برای همه خوب است. برای دانشجو، طلبه، برای همه ما خوب است.
3- توجه به خوب و بد آدم‌ها و کارها
[پای تخته] بسم الله الرحمن الرحیم، انواع بازرسی‌ها، 1- هم آدم بد است و هم کار بد. آدم بد است و کارش هم بد است. این یک رقم بازرسی می‌خواهد. این یک کد توبیخ دارد. 2- آدم خوب است، ولی کار بد است. آدم خوبی بود ولی این حرف زشت را نباید زد. این هم بدجنس نیست، آدم خوبی است حالا از دستش در رفته، به جای ترمز گاز داده و به جای گاز ترمز زده و یک حادثه‌ای رخ داده است. 3- آدم بد است ولی کار خوبی انجام داده است. گاهی ممکن است آدم منحرفی باشد ولی این کارش، کار خوبی است. این حرفش درست است. 4- هم آدم خوب است، هم کار خوب است. هم آدم بد است، هم کار بد است. هم آدم خوب است و هم کار خوب، آدم خوب است و کارش بد است. آدم بد است و کارش خوب است. اینها هرکدام یک فرمی دارد.
یک کسی به کسی گفت: گوشم درد می‌کند، گفت: برو بکش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد می‌کرد کشیدم. گفت: دندان کشیدی گوش هم باید کشید؟ قرآن می‌گوید: بعضی‌ها کار بد که انجام می‌دهند این کار بد را هم بد انجام می‌دهند. «أَسَاءُوا السُّوء»، «أساءوا» یعنی غلط کردند، این سوء را هم بد عمل کردند. مثل ماجرای کربلا، کشتن امام خیلی بد است و دیگر از این بدتر نمی‌شود. اما حالا کشتن امام روبروی زن و بچه‌اش بدتر شد، با لب تشنه بدتر شد. با هزاران نامه دعوت، بدتر شد. غریب، بدتر شد. با تیر بدتر شد. روی دست بابا، بدتر شد. زیر سم اسب بدتر شد، آتش زدن خیمه، بدتر شد. گاهی وقت‌ها یک کاری بد است و این کار بد هم بد انجام می‌دهند. هم گوشت فاسد است و هم آشپز بد پخته است. یکوقت گوشت سالم است و این بد می‌پزد و یکوقت گوشت فاسد است و این خوب می‌پزد. یکوقت هم آشپز خراب است و هم غذا فاسد است. مواد غذایی سالم نیست. در بازرسی باید اینها را دقت کرد. یک آیه بخوانم. قرآن یک آیه دارد خیلی آیه قشنگی است. جهت مدیران… قرآن می‌فرماید: «انی» من، انی یعنی من، «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‏ مِنَ الْقالِين‏» (شعرا/168) آیه قرآن است، یعنی من عمل شما را بد می‌دانم. پیغمبر به جنایتکارهای زمان خودش نمی‌گفت: شما بد هستید، می‌گفت: عملتان بد است. یکوقت به بچه می‌گوییم: بچه تو بد هستی! خوب این بچه می‌گوید: من سقوط کردم پیش چشم پدر و مادر، می‌گویم: بچه تو بچه خوبی هستی، این کارت غلط است. اگر بگویی خوب هستی و این کارت غلط است، بچه آماده می‌شود اصلاح کند، اما اگر گفتم: تو جنست غلط است. ذاتت خراب است، فرق می‌کند. «انّی لعملکُم» اگر می‌خواهی انتقاد کنی نگو تو بد هستی، بگو: کارت بد است. یعنی تو آدم خوبی هستی ولی این کار… «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‏ مِنَ الْقالِين‏»
4- تساوی مرد و زن در نظارت بر جامعه
عرض کنم به حضور شما که مسأله دیگر اینکه… زن و مرد هم فرق نگذاریم. یک چیزی هست خواهش می‌کنم این یک دقیقه را خانم‌ها زیادی گوش بدهند چون چیز لطیفی می‌خواهم بگویم. یک جمله در نهج‌البلاغه داریم، «هنّ نواقص العقول» زن عقلش ناقص است. عه! حضرت امیر گفته است، نصف جامعه زن هستند، اینها ناقص هستند؟ ما وقتی می‌خواهیم یک چیزی را معنا کنیم باید توجه کنیم به آیات قرآن و باقی حدیث‌ها همه را جمع کنیم و با هم نگاه کنیم. نباید صبح زود بگوییم: هوا سرد است. صبر کن ظهر شود و عصر شود، غروب بگو هوا چطور بود. یعنی از یک ساعت روز سنجش را، یک ساعت از روز را وسیله سنجش قرار نده. قرآن می‌فرماید: خدا نمره 19.5 خلق نکرده است. تمام آنچه آفریده نمره‌اش بیست است. یعنی چه؟ یعنی نمی‌شود گفت: نصف جامعه عقل ندارند و کم عقل هستند. «الَّذِي‏ أَحْسَنَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ» (سجده/7) این عربی است و قرآن است ولی معنی‌اش را می‌فهمید. چون بعضی آیه‌های قرآن به قدری آسان است که هر فارسی بلد است. «کل شیء» یعنی همه چیز، «أحسن» همه کارهای خدا أحسن است. یعنی خدا هرچه آفریده نمره بیست است. مگر می‌شود بگوییم: نصف جامعه نمره‌اش بد است. پس حضرت علی که می‌گوید: ناقص است، یعنی تفاوت دارد. نقص به معنی تفاوت است.
مثل اینکه بگوییم: شست من کوتاه است. اینکه می‌گوییم کوتاه است معنایش این نیست که ناقص است، می‌خواهد بگوید این شست با آن چهار تا فرق دارد، این کوتاهی عیب نیست. شست هم اگر مثل باقی انگشت‌ها بلند بود، بسیاری از کارها فلج می‌شد. بسیاری از کارهای ما سر انگشت شست است. انگشت شست را کنار بگذاری با این چهار انگشت نه می‌شود بیل دست گرفت و نه می‌شود نوشت و نه می‌شود آمپول زد و نه می‌شود پیچ گوشتی دست گرفت. شما انگشت شست را کنار بگذار اصلاً نمی‌توانی شلوار پا کنی. کت بپوشی، پس اگر گفتند: شست کوتاه است، کوتاهی عیب نیست. «هنو نواقص العقول» یعنی زن و مرد تفاوت دارد. اینها دو نژاد هستند و برای دو رقم کار آفریده شده است. کار زن یک کار دیگر است و کار مرد یک کار دیگر است. بنابراین حالا برای خوشحال شدن خانم‌ها هم یک چیزی بگویم به شرط اینکه زیادی گوش بدهید. جمله قشنگی است.
سوره آل عمران چند آیه دارد، می‌گوید: «إِنَّ فِي‏ خَلْقِ‏ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب‏» (آل‌عمران/190) در آفرینش آسمان‌ها و زمین برای صاحبان عقل آیه هست، یعنی آدم‌های عاقل فکر کنند از این گردش هستی خدا را می‌شناسند. «اولوالاباب» کسانی هستند که «الَّذِينَ…» چنین چنین چنین،«الَّذِينَ…» چنین چنین چنین چند آیه هم می‌گوید: اولوالالباب چه کسانی هستند. پس در آفرینش هستی برای صاحبان عقل زمینه فکر است و صاحبان فکر هم اینها هستند. آخر آیه می‌گوید: خدا به اینها می‌گوید: «أَنِّي لا أُضِيعُ‏» (آل‌عمران/195) من ضایع نمی‌کنم، «عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ» هرکس از شما عملی انجام بدهد، من نمی‌گذارم ضایع شود، «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» چه مرد، چه زن. یعنی چه؟ نمی‌شود وقتی خدا در قرآن می‌گوید: چه مرد، چه زن دوش به دوش هم کارهایشان قبول می‌شود، دوش به دوش هم کارهایشان ثبت و ضبط می‌شود، پس نمی‌شود گفت نصف جامعه کم عقل هستند. باید دید مراد حضرت امیر از نقص چه بود؟ شخص خاصی بود، زمان خاصی بود؟ ماجرای جنگ جمل بوده که زن پیغمبر را سوار شتر کردند. نظر به شخص بوده، نظر به زمان بوده، نظر به مکان بوده، حساب اینها فرق می‌کند.
شما یکوقت می‌گویی: چای سرد شده است، یعنی دیگر داغ نیست، یکوقت می‌گویی: آب سرد است، یعنی آب یخ است. سردی نسبت به چای یک معنا دارد، سردی به… یکوقت می‌گویی: در حمام شیر دیدم، می‌گوید: مراد یک آدم شجاعی بود، چون شیر جنگل در حمام نمی‌رود، وقتی می‌گویی: در حمام شیر دیدم یعنی یک آدم شجاعی دیدم. وقتی می‌گویی: در جنگل شیر دیدم این شیر یک معنای دیگر دارد. یکوقت می‌گویی: شیر خوردم، شیر پاستوریزه و گاو خوردم. کلمه شیر هرجایی یک معنی دارد. پولدارها به میلیارد می‌گویند: یک تومان، متوسطین به میلیون یک تومان می‌گویند. فقرا به یک تومان می‌گویند: یک تومان، یک تومان در هرجا یک معنایی دارد. اگر حضرت امیر می‌گوید: زن ناقص العقل است یعنی زن و مرد دو نژاد هستند. دو رقم هستند، هردو آدم هستند و هردو به عالی‌ترین درجات کمال می‌توانند برسند و حتی می‌توانند مورد خطاب فرشته‌ها قرار بگیرند.
یا مریم، خدا به مریم خطاب می‌کند، خدا مستقیم با مریم حرف می‌زند. زن می‌تواند به اینجا برسد، یا مریم! همینطور که می‌گوییم: یا موسی، یا نوح، یا مریم هم داریم. زن از نظر قرب به خدا هیچ کم ندارد. پس ما در گزینش‌ها باید مواظب باشیم یک کسی را پس نزنیم. بگوییم اینکه کارش معلوم است. از کجا معلوم است. گاهی وقت‌ها هول می‌شویم. یک خاطره بگویم. برای سرشماری در خانه ما آمدند، نمی‌دانستند خانه ما است. در زدند و در را باز کردم، گفتم: بفرمایید. گفت: شما آقای قرائتی هستید؟ گفتم: بله، قرائتی تلویزیون؟ گفتم: بله، دوید به او خبر داد و او هم به او خبر داد، هیچی، اصلاً از من نپرسید چند نفر هستید در خانه؟ اصلاً اصل مسأله فراموش شد. یعنی گاهی وقت‌ها طرف هول می‌شود و فکر می‌کند حالا که ایشان است بازرسی نمی‌خواهد. رودروایسی با کسی نکنید. در بازرسی زن و مرد باید یکسان باشند.
5- دوری از سوء‌ظن و تجسس در نظارت
بازرس‌ها چند تا تذکر است که من بیست سی مورد نوشتم، حالا پدر یا مادر هرکس می‌خواهد بازرسی کند نسبت به منتهی بازرسی نباید جاسوسی باشد. با کمال تأسف با کمال تأسف گاهی آدم می‌شنود که زن و شوهر به هم اطمینان ندارند. روی توهمات و روی سوء ظن یا یک کار غلط، اما بخاطر یک کار غلط اصلاً زندگی از هم متلاشی شده، به خاطر اینکه یک غلطی از ایشان دیدم، حالا اگر کارش غلط باشد. اگر غلط باشد. گاهی وقت‌ها مثلاً می‌گوییم: با این فامیل وصلت نکن. می‌گوید: چرا؟ می‌گوید: دخترخاله‌اش زمان ناصرالدین شاه تب کرده است. بابا ول کن دیگر، حالا یک غلطی یک نفر در فامیل یک زمانی داشته است. یک غلط از یک نفر در فامیل بوده است، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/164) گناه کسی را گسترش به همه ندهید. اینها فامیل هستند اینطور هستند. یک کسی می‌گفت: با فلانی ازدواج نکن، گفت: چرا؟ گفت: اینها دو تا زن می‌گیرند. گفتم: دلیل شما چیه؟ گفت: یک پدربزرگ داشت دو تا زن گرفت. جد هفتمش هم دو تا زن داشت. جد شانزدهمش دو تا زن داشت. یعنی برمی‌دارند در یک سلسله آدم مثلاً بیست تا مرد بودند دو تا از آنها دو تا زن گرفتند، حالا مگر دو تا زن گرفتند عیب است، اگر کسی عادل است منتهی عادل نیست. کسی عادل باشد که…
من با چشم‌های خودم دیدم، خدا رحمتش کند. پدر دو شهید به قدری عادل بود شوهر همشیره‌ی دکتر بهشتی، از علمای اسلام بود. اگر می‌خواست چادر بخرد، مثلاً می‌گفت: این خانم نیم متر کمتر چادر می‌خواهد، پول نیم متر را به او می‌داد. یعنی اینقدر عدالت را رعایت می‌کرد. پیغمبر ما روزهایی که مریض بود حتی بستر رختخوابش را در اتاق هرکس بود، در اتاق او می‌خوابید. عادل پیدا شد ده تا زن بگیرد، منتهی عادل نیست. اگر پیدا شد…
یک کسی گفت: شب عید فطر چه نمازی دارد؟ گفت: شب عید فطر دو رکعت نماز دارد. رکعت اول بعد از حمد هزار تا «قل هو الله» گفت: اوه، هزار تا «قل هو الله» گفت: خوب بله، گفت: رکعت دوم، گفت: در این هزار تا می‌میری. اگر بودی رکعت دوم یک «قل هو الله» بخوان. کسی هزار تا «قل هو الله» بخواند، در رکعت اول خلاص است. حالا اگر جان داشت در رکعت اول توانست به سلامت بخواند، رکعت دوم یک «قل هو الله» بخواند. اگر عادلی پیدا شد. ولی ما بعضی کارها را عیب می‌دانیم و اینکه عیب نیست. بعضی کارها را باد می‌کنیم. یعنی یک جرقه را تبدیل به یک جریان می‌کنیم. یکبار یک غلطی کرده است، می‌گوییم: این چاقوکش است، قمار باز است، عرق خور است، بابا یک غلطی کرد، یک جایی یک جرعه عرق نوشید، آنوقت اگر عرق خور است می‌شود گفت: دزد هم هست؟ یک کسی را شما دیدی در خیابان عرق می‌خورد. شما حق داری بگویی: این عرق خورد. این هم چون در خیابان است. در خانه‌اش بخورد حق نداری بگویی. در خانه‌اش عرق خورده به تو چه!
حالا اگر در خیابان خورد و شما هم دیدی می‌توانی بگویی: عرق خور است، چاقوکش است، دزد است، زنا… بابا… آنچه تو دیدی، این از اول هم بوده است. یکبار کسی خدمت امام صادق آمد و گفت: می‌خواهیم بحث کنیم. امام صادق(ع) فرمود: با این شاگردها بحث کنید. آن سؤال و جواب و سؤال و جواب، بحث طول کشید و بعد هم بحث تمام شد و این آقایی که سؤال داشت بلند شد رفت. شاگردها از امام صادق پرسیدند: بحث ما خوب بود؟ بلد بودیم با مخالفین بحث کنیم؟ امام فرمود: بله خوب بود. اما تو، اما تو… نقاط ضعفش هم گفت. به یکی گفت: اما تو خوبی‌های طرف را هم قبول نمی‌کردی. مثلاً گفتی که فرض کنید الآن روز هست یا نه؟ می‌گفتیم: نه، از کجا روز باشد؟ بابا الآن که روز است بگو: بله، این حرفت را قبول دارم. تو از ترس اینکه بعد از قبولی حرف یک چیز دیگر نگوید، از ترس جمله دوم، جمله اولش هم زیرش می‌زدی. آقا حلیمش خوب بود حالا امشب عدسی‌اش خراب شد. دیشب غذایش خوب بود، امشب غذایش سوخت.
شما یک چیزی را جریان نده، از یک زمان به همه زمان‌ها، از یک نفر به همه، از یک نفر به فامیل، از یک نفر به یک شهر، گاهی یک چیزی را به یک شهر نسبت می‌دهیم. مثلاً می‌گوییم: فلان شهر ترسو هستند. خوب به چه دلیل؟ بله فلان شهر ممکن است آدم ترسو هم درونش باشد. شما… اینها مشکل قیامتی دارد که انسان یک گناه شراب خوردن را بگوید و دزد هم هست. از یک نفر بگوید و همه فامیلشان، از یک نفر بگوید همه شهرشان، از یک نفر بگوید همه روستایشان، از یک نفر بگوید همه سیاه پوست‌ها، عرب‌ها را می‌بینی چنین هستند. فارس‌ها را می‌بینی چنان هستند. آخوندها را می‌بینی چطور هستند. نمی‌شود اینطور حرف زد. جواب دارد اینها. قیامت گیر هستیم و بسیاری از عبادت‌های ما بخاطر همین گناهان از بین می‌رود. قرآن چند آیه داریم می‌گوید: تمام کارهای خیری که می‌کنید در قیامت دود می‌شود. «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) یعنی پودر می‌شود. می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: عبادت کردی، خرابش کردی.
یک چیزی را قبول نداری، خوب قبول نداری مسجد نرو. چه دلیلی دارد که می‌گوید: من فلانی را قبول ندارم و پشت سرش نماز نمی‌خوانم. اگر گناه کبیره دیدی، اگر گناه کبیره دیدی، می‌توانی پشت سرش، اما حق نداری اعلام کنی من این را فاسق می‌دانم. اعلامش مشکل است. اینها در بازرسی باید باشد.
6- نظارت خداوند بر ناظران و بازرسان
بازرس‌ها باید بدانند خودشان هم زیر نظر خدا هستند. گاهی وقت‌ها بازرسی ما خودش گناه است. یک کسی لجن‌های جوی خیابان را بیرون می‌کشید و با همان لجن‌های کثیف و سیاه به دیوار سفید می‌نوشت: نظافت را رعایت کنید!!! می‌گفت: بابا همین سفارش تو کثافت کاری است. دیوار به این خوبی را برمی‌داری لجنی می‌کنی؟ آنوقت در لجن نوشته نظافت را رعایت کنید. خیلی وقت‌ها بازرسی ما، خلاف است. طرف وقتی از ماشین پیاده می‌شود انگار مثلاً یک…
حضرت امیر می‌گوید: ای مسئولین مملکتی اگر رفتید زکات بگیرید، از طرف بپرس زکات داری یا نداری؟ اگر گفت: ندارم، بار دوم به او مراجعت نکن، یعنی حرفش را قبول کن. بابا می‌گوید: من بدهکار نیستم. آقا من نماز خواندم، کجا خواندی؟ کی خواندی؟ کی دید؟ بابا وقتی می‌گوید: خواندم، خوانده است. این آقا می‌گوید: من لباس را شستم، پاک است. نه، با کجا شستی، با چه آبی شستی؟ کی شستی و کجا شستی؟ یک مسلمان وقتی گفت: شستم کافی است. با سوء ظن… یک جمله داریم انشاءالله توضیح می‌دهم. حضرت می‌فرماید: اگر می‌خواهید بازرسی کنید مثل پدری که بازرسی اولادش را می‌کند، پدر چطوری بازرسی اولاد می‌کند، اجازه بدهید ببینم می‌توانم زود پیدا کنم… اللهم صل علی محمد و آل محمد…
7- نظارت والدین بر امور فرزندان
جمله این است. «تَفَقَّدْ مِنْ‏ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا» (نهج‌البلاغه، نامه 53) بازرسین وقتی برای بازرسی می‌روند انگار پدری است که می‌رود خانه بچه‌اش را ببیند، پدر و مادر بازرسی‌شان چطور است؟ 1- بازرسی‌شان دائمی است. یعنی از کودکی هست تا آخر. 2- بازرسی‌شان همراه با محبت و دلسوزی است. 3- در بازرسی عیب‌ها را بزرگ نشان نمی‌دهند. یعنی مو را طناب نمی‌کنند. آینه هستند و هرچه هست می‌گویند. ذره‌بین نیستند که بزرگش کنند. برای اصلاح بازرسی می‌کنند نه برای حذف و نابودی، گاهی عده‌ای بازرسی می‌روند که ریشه اینها را بزنند.
فرزند هم به تفقد والدین خوش‌بین است. بچه هم مطمئن است که بازرسی او… اصیل‌ترین بازرسی و قدیمی‌ترین بازرسی همین رقم بازرسی است. در بازرسی برکاتی است که خواهم گفت. خیلی فاصله داریم با اینکه با اسلام ناب آشنا شویم. حضرت امیر یک جمله در دعای کمیل دارد می‌گوید: خدایا، با اینکه کار را به فرشته‌ها سپردی، باز هم برای فرشته‌ها بازرس فرستادی. نگو ایشان نماز شب می‌خواند و ریش دارد، چادرش مشکی است. ممکن است با همین ریش و با همین چادر مشکلی خلاف کند. دعای کمیل این است «و کنت أنت الرقیب علیهم من ورائهم» در مملکت ما بعضی می‌گویند: آقازاده‌ها، برادر فلانی، پسر فلانی، خواهر فلانی، داماد فلانی، برادرزن فلانی، مسئولینی که فامیل‌هایش خراب می‌شوند بخاطر اینکه مسئول می‌گوید: من به این اطمینان دارم. در دعای کمیل می‌گوید: خدایا اگر به فرشته‌های معصوم هم کار سپردی باز هم نظارت کن. یکبار دیگر بخوانم. «و منت أنت الرقیب» رقیب از رقبه هست، رقبه یعنی گردن، رقیب یعنی کسی که گردنش را چنین می‌کند. دیدی صندلی عقب ماشین می‌نشینی، ماشین یکباره تصادف می‌کند. تا تصادف کرد اینکه عقب نشسته اینطور می‌کند. چه شد؟ این را رقیب می‌گویند. رقبه گردن، گردن می‌کشد ببیند چیه؟ می‌گوید: خدایا با اینکه به فرشته‌ها کار سپردی ولی باز هم رقیبشان هستی. ببینی آنها خلاف نکنند. «و الشاهد لما خفی عنهم» ممکن است حرامزادگی نباشد ولی چیزی از دستش در رفته، یادش رفته بنویسد و امضاء کند. هرچه مخفی می‌ماند… از این معلوم می‌شود اگر بالاترین مقام، فرشته‌ها معصوم هستند، «لا يَعْصُونَ‏ اللَّه‏» قرآن می‌گوید: فرشته‌ها معصیت نمی‌کنند. فرشته معصوم را اگر کار سپردی به فرشته‌ها هم نگو آقا این پسر من است، داماد من است حتماً آدم خوبی است، به هرکس کار سپردی نظارت کن.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- سوره زلزال درباره کدام یک از ناظران الهی است؟
1) زمین
2) زمان
3) فرشتگان
2- در آیه 18 سوره سجده، کدام تقابل مطرح شده است؟
1) عالم و جاهل
2) مؤمن و فاسق
3) مؤمن و کافر
3- بر اساس آیه 168 سوره شعراء، از کدام بُعد خلافکاران باید انتقاد کرد؟
1) کار بد
2) فکر بد
3) ذات بد
4- در آیه 195 سوره آل‌عمران، از چه کسانی تمجید شده است؟
1) مردان مؤمن
2) زنان مؤمن
3) هر دو مورد
5- آیه 23 سوره فرقان، نسبت به چه امری هشدار می‌دهد؟
1) عمل ناصالح
2) حبط عمل
3) کیفر عمل

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c/feed/ 0
نظارت عمومی در جامعه https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/#respond Wed, 24 Jun 2020 10:56:56 +0000 https://gharaati.ir/?p=4708 عناوين: نظارت عمومی در جامعه
تاريخ پخش: 05/04/99
1- شیوه‌های تربیتی در قرآن کریم
2- گواهان روز قیامت
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
6- نظارت بر خود و کارهای خود
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضع‌گیری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

این جلسه می‌خواهیم در مورد بازرسی صحبت کنیم، چون خیلی وقت‌ها خبرهای تلخی که از تلویزیون پخش می‌شود در بعضی از گاوبندی‌ها و معاملات، ارز، دلار، خرید و فروش، کارها و اختلاس‌هایی که می‌شود آخرش مجلس و دولت و همه مردم به یک چیز می‌رسند، نظارت ضعیف است. چون نظارت ضعیف است وگرنه چطور یک کسی هزار تا ماشین می‌تواند بخرد و یک جایی انبار کند. چه پارکینگی باید زیر سرش باشد که هزار تا ماشین بتواند یا مثلاً در خرید و فروش هر چیزی، الآن کشور ما به جایی رسیده که عموم مردم می‌گویند: نظارت ضعیف است. حالا مجلس باید نظارت کند، بسم الله، دولت باید نظارت کند، بسم الله، خود ما باید نظارت کنیم بسم الله، می‌خواهم یک مقدار در مورد نظارت صحبت کنم. از آیات قرآن، ماشاءالله قرآن یک کتابی است که هر موضوعی بخواهی بروی، تحویلت می‌دهد. حالا که من پا به سن گذاشتم نگاه می‌کنم گاهی مسائلی که به ذهنم نمی‌آید مثلاً قرآن در مورد این چیزی دارد یا نه، فکر می‌کنیم، کلی‌اش را می‌دانیم. «لا رَطْبٍ‏ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (انعام/59) امام فرمود: اگر من مخاطب اهل را پیدا می‌کردم از این آیه بسیار مطالب بیرون می‌کشیدم. منتهی شاگردی ندارم که اینها را جمع کند. کلی‌اش را می‌دانیم.
1- شیوه‌های تربیتی در قرآن کریم
اما گاهی هم نگاه می‌کنیم حتی طلبه‌های جزء هم هرچه می‌خواهیم در قرآن هست، یکوقت یک کسی از حوزه‌ها رفتند ده دوازده سال آمریکا و کانادا ماندند و زبان انگلیسی مسلط شدند و آنجا هم دکترا گرفتند، بعضی از آنها با ما رفیق بودند. من رفتم خانه‌شان، گفتم: شما دکترای چه گرفتی؟ گفت: دکترای تعلیم و تربیت، گفتم: یک نکته تعلیم و تربیتی از این دکترهای غرب برای من بگو. گفت: چکیده‌اش دو نظریه است که آیا خواسته باشیم کسی را تربیت کنیم، تربیت باید از بالا حرف‌هایی به بچه القاء کنیم که این کار را بکن، و این کار را نکن بچه تربیت شود، یا بچه را آزاد بگذاریم همراه با وجدان و خواسته‌های بچه حرکت کنیم. دم بزنگاه به او تذکر بدهیم. یعنی بگذاریم بچه خودش انتخاب کند و ما کمکش کنیم. یا از بالا امر و نهی کنیم. حرف‌هایش که تمام شد گفتم: حالا قرآن… آخوند بود، گفتم: شما که آخوند هستی به قرآن مراجعه کردی؟ قرآن می‌گوید: از هردو، در قرآن هم یا بنیَّ داریم هم یا أبتِ، یا أبتِ یعنی بچه تصمیم بگیرد و پدر کمکش کند و ره بچه را برود. «یا بنیّ» یعنی پدر القاء کند. اشکالی دارد هردو باشد؟
یکوقتی بحثی بود که انقلاب اسلامی درست است یا اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی همان است که امام خمینی درست کرد که انقلاب براساس وظیفه شرعی بود، اسلام انقلابی یعنی همه چیز اسلام، آخر بعضی چیزها را می‌گویند: انقلابی نیست. دیگر دعا و مناجات و تضرع و نماز شب انقلاب نیست. آنجا که بزن و بکوب است آن اسلام، اسلام خوبی است. اسلام انقلابی است. نه هم باید اسلام انقلابی باشد و هم انقلاب اسلامی باشد. امیرالمؤمنین که در جبهه آن رقمی می‌جنگید، بچه یتیم می‌دید زار زار گریه می‌کرد. همه باید باشد. قرآن کتابی است که همه چیز را به هم متصل می‌کند. مثلاً به ترازودارها به بازاری‌ها می‌گوید: کشیدن شما چیز باشد، کم فروشی نکنید. از کهکشان شروع می‌کنیم. آخر کهکشان چه کار دارد به این سیب زمینی که ایشان می‌خواهد وزن کند. آیه‌اش را ببینید، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» (الرحمن/7) در این کرات آسمانی توازن مستقر کرد. توازن در کرات آسمانی، بعد پشت سرش می‌گوید: «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» تو هم در مغازه سیب زمینی می‌فروشی مواظب توازن باش. آخر توازن در کهکشان با توان در دکان بقالی، به هم چسباندن اینها خیلی مهم است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ»
یا در خداشناسی می‌گوید: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ‏ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت‏» (غاشیه/17) به شتر نگاه کن چطور شتر را خلق کردیم؟ پشت سر شتر می‌گوید: به آسمان نگاه کن، «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» می‌خواهی خدا را بشناسی، همین شتر دلیل خوبی برای خداشناسی است. همین آسمان دلیل خوبی است. یعنی شتر و آسمان را کنار هم می‌گذارد، ترازوی سیب زمینی فروش را با کهکشان کنار هم می‌گذارد. چیزی نیست، مثلاً در مورد نظارت، شما یک دقیقه، حالا اگر کلاس بود من این کار را می‌کردم، پای تلویزیون نمی‌توانم این کار را بکنم. در کلاس من می‌گفتم: یک دقیقه فکر کنید. دو دقیقه فکر کنید. اسلام در مورد نظارت چه دارد؟
2- گواهان روز قیامت
اصلاً همه دین ما نظارت است. یک آیه دیگر داریم می‌گوید: روز قیامت، «وَ يَوْمَ‏ يَقُومُ‏ الْأَشْهادُ» (غافر/51) یعنی شاهدها روز قیامت همه شهادت می‌دهند. حالا اشهاد چیست؟ زمین شهادت می‌دهد «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَ‏ رَبَّكَ‏ أَوْحى‏ لَها» (زلزله/4و5) زمین حرف می‌زند. همینطور که در دنیا یک نوار برای شما حرف می‌زند با یک هنری که روی این نوار شد، نوار برای شما حرف می‌زند. دیگر چه؟ زمان حرف می‌زند. عه… دیگر چه؟ پوست بدن حرف می‌زند. چند جای قرآن می‌گوید: همین پوست و گوشت و دست و پای شما، حرف می‌زند. لبت بسته می‌شود، ولی پوست حرف می‌زند. می‌گوید: «لِمَ شَهِدْتُم‏» (فصلت/21) چرا علیه من حرف می‌زنید؟ می‌گوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» خدا که همه چیز را به نطق درآورده ما را هم به نطق درآورده است. پوست حرف می‌زند، اعضاء حرف می‌زنند. زمین و زمان حرف می‌زنند. فرشته‌ها حرف می‌زنند. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (ق/18) لب تکان می‌دهی فرشته‌ها ثبت می‌کنند.
ملائکه، زمین، اعضاء، پیغمبر شهادت می‌دهد. «وَ جِئْنا بِكَ‏ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً» (نساء/41) پیغمبر، انبیاء شاهد بر امت هستند و تو بر همه امت شاهد و ناظر هستی. نظارت خیلی مهم است. تعبیرات مهمی در مورد نظارت داریم مثل تعبیر شهید، مثل تعبیر «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) «بِما تَعْمَلُونَ‏ خَبِير» (بقره/234) «بِما تَعْمَلُونَ‏ عَلِيم‏» (بقره/283) «لِنَنْظُرَ كَيْفَ‏ تَعْمَلُونَ‏» (یونس/14) نظارت کار خداست. خدا ناظر است. آمدند بروند دم خیمه‌ای بزغاله و میش بود، گفتند: شیر به ما می‌دهی بخوریم؟ گفت: من مالک نیستم، این چوپان مالک این شیر کسی دیگر است. گفت: مالکش که نیست، چه کار به مالک دارید؟ بده بخوریم… این خانم بیابان نشین گفت: صاحبش نیست، خدا که هست. من این شیر را بخواهم به شما بدهم یا باید پولش را بگیرم یا باید صاحبش راضی باشد. همینطور مفت بدهم بخورید بروید. ایمان داشته باشیم به اینکه خدا شاهد است. آنوقت این اشک آدم را درمی‌آورد که خدا دید، خدا شنید. نظارت کار خداست، کار فرشتگان است، کار انبیاء است.
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
در قرآن یکجا داریم «یمشی» یکجا داریم «یمشون» یمشی یعنی راه می‌رفت، برای پیغمبر خودمان است. «یمشون» یعنی همه انبیاء راه می‌رفتند. این راه رفتن در بازار چیست؟ داریم حضرت امیر، نمی‌گوید: «یمشی»، «مشی» مشی یعنی یکبار پیغمبر از بازاری رد شد. اما «یمشی» یعنی کارش این بود در بازارها تاب بخورد. این یعنی به قول ما طلبه‌ها فعل مضارع برای استمرار است. نه اینکه یکبار دری به تخته خورد و ایشان از بازار رد شد. نمی‌گوید: «یمشی فی السوق» می‌گوید: «يَمْشِي‏ فِي‏ الْأَسْواق‏» (فرقان/7) در همه بازارها… اینطور نیست فقط نرخ قالی دستش باشد، نرخ آهن هم دستش بود. نرخ گوشت هم دستش بود. نرخ خانه هم دستش بود.
این نظارت پیغمبر است. داریم حضرت امیر در بازارها راه می‌رفت، شلاق دستش بود. قدم به قدم می‌ایستاد و موعظه می‌کرد. بازاری‌ها هم کارشان را تعطیل می‌کردند و موعظه‌های حضرت امیر را گوش می‌دادند. کار وجدان است که بحث وجدان یک بحث مفصلی نسبتاً داشتیم که کلاه خودت را قاضی کن، فقط به ما وعده دادند کلک بزنی، کلک می‌خوری و تمام. «مَنْ‏ غَشَ‏ غُش‏» کلک بزنی، کلک می‌خوری. نگاه بد به ناموس کسی کنی، نگاه بد به ناموست می‌کنند. این حسابش است. کارهایی که خدا با ما می‌کند عکس العمل کارهای ماست. هرطور ما برخورد کردیم خدا هم… یک کسی آبکش برداشت، آبکش سوراخ سوراخ است. آبکش‌هایی را روی صورتش گذاشت. به نفر روبرویی گفت: مرا چطور می‌بینی؟ گفت: سوراخ سوراخ می‌بینم. همانطور که مرا سوراخ سوراخ می‌بینی، من هم تو را سوراخ سوراخ می‌بینم. درست تو را نمی‌بینم. قسمتی از صورت شما را در آن سوراخ‌ها می‌بینم. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) یادم کنی یادت می‌کنم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم‏» (محمد/7) کمک خدا کنی، خدا کمکت می‌کند. «جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) در راه ما تلاش کنی کمکت می‌کنم. «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» (صف/5) منحرف شوی، منحرفت می‌کنند. نظارت، ما بدانیم که خدا بر کار ما ناظر است، وجدان، «و أنتم تعلمون»
همه مردم وظیفه دارند، نظارت کار همه مردم است. سه رقم بازرس و نظارت داریم. یکی اینکه هر انسان مسلمانی در جامعه اسلامی اگر توطئه و خطری را دید، خبر بده، یک عزیز ارتشی اول انقلاب از کنار اتاق خلبان‌ها رد می‌شد. یکی از خلبان‌ها می‌گفت: بمباران جماران با من، سرباز هم بود. پرسنل عادی بود. پشت در ایستاد و گوش داد، شبانه رفت مادرش را از خواب بیدار کرد، مادر رفت مقام معظم رهبری و آیت الله خامنه‌ای را پیدا کرد، گفت: پسر من ارتشی است. عبور می‌کرد از پشت در اتاق دید یکی اینطور گفته است. کودتای نوژه بود. نزدیک همدان، لو رفت. قرآن می‌گوید: بی تفاوت نباشید. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» (قصص/20) یعنی از دورترین منطقه شهر، دید که فرعون با اطرافیانش مشورت می‌کنند که چه کنیم موسی را دستگیر کنیم، اعدام کنیم؟ اعدام انقلابی؟ «یسعی» یعنی با دو آمد. نگفت بگذار باشد فردا. «یسعی.. و جاء رجلٌ» دو نفر هم نبود. نگفت: آخر ما تیمی نیستیم. یک نفر که هستی. «و جاء رجلٌ» یک نفر، «من أقصی المدینه» راه هم دور است. راه هم دور باشد… الله اکبر!
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
[پای تخته] موضوع بحثمان را بنویسم، معذرت می‌خواهم از اینکه چابک نیستم. موضوع نظارت، کار 1- خداوند است. کار فرشته است. کار انبیاء است. کار حکومت اسلامی است. کار فرد است. حالا این فرد فرد را توضیح می‌دهم. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ‏» (قصص/20) یأتمرون، یعنی مشورت می‌کنند. برای چه؟ می‌خواهند تو را بکشند و اعدامت کنند. جلسه مشورتی برای دستگیری تو و اعدام فوری است. اعدام صحرایی مثلاً، خوب، خدا تعریف می‌کند.
«وَ جاءَ رَجُلٌ» یعنی گروه نبودند، یک نفر بود. یعنی گاهی یک نفر می‌تواند یک کشور را نجات بدهد. یک نفر می‌تواند یک توطئه را خنثی کند. «مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» مسافت مهم نیست، دورترین نقطه هم هست باید خودت را برسانی. خیلی وقت‌ها اگر خبر به وقت نرسد، همه برنامه‌ها هدر می‌رود. گاهی یک چیزی به خصوص زمان ما، کارها ثانیه‌ای شده است. مثلاً می‌گویند: هفت ثانیه زودتر برسد چنین می‌شود، هفت ثانیه دیرتر برسد چنین می‌شود. در همه چیز همینطور است. شما آمپول که می‌خواهی بزنی اگر در رگ بزنی، این آمپول شما را شفا می‌دهد. اگر یک میلی‌متر بیرون رگ بزنیم، درد می‌گیرد. سوییچ ماشین همینطور است. اگر سوییچ اینطور باشد، در باز می‌شود. یک خرده سوییچ، دنده‌های این کلید کلفت یا نازک باشد، قفل باز نمی‌شود. همه چیز حساب و کتاب دارد. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» یسعی یعنی می‌دوید، با دو آمد گفت. خبر حساس است. گفت: چه؟ گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ‏» یعنی مشورت می‌کنند. ای موسی جلسه شورای نظامی تشکیل شده برای دستگیری و اعدام تو. خارج شو، او هم فوری ترتیب اثر داد.
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ» (قصص/21) یعنی با ترس و لرز از شهر فرار کرد و به منطقه مدین رفت و کار نداریم سرنوشتش چه شد؟ گاهی یک پیرزنی یک اطلاعی دارد، یک بچه یک اطلاعی دارد. باید اطلاع بدهد، به خصوص نه جاسوسی، جاسوسی، یک کسی با خانمش قهر است. یک کسی با برادرش قهر است. مسأله شخصی و خانوادگی را حق تجسس نداریم. در قرآن می‌گوید: «لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) اما اگر یک کاری مربوط به فرد نیست، مربوط به جامعه است، یک کودتاست، یک بمباران است، خبر کشتن یک ولی خداست، اینجا نباید من و من کنیم. نظارت کنیم. نظارت…
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
سه رقم ناظر داریم. سه ناظر را بنویسم. [ پای تخته] یکی می‌گوید که… ناظر، سه رقم ناظر داریم. 1- ناظر مردمی و عمومی 2- ناظر استخدامی، استخدامش می‌کنیم برای اینکه نظارت کند. 3- ناظر ویژه، هر سه تا هست. مردمی می‌گوید: «بَلَغَنِي‏ أَنَّكَ‏» حضرت امیر می‌نوشت می‌گفت: به من گزارش دادند. «بَلَغنی» کی؟ مردم، به من گزارش دادند که تو استاندار چنین و چنان کردی. استخدام حضرت امیر به استاندار می‌گوید: «وَ ابْعَثِ‏ الْعُيُونَ» «ابعث» یعنی بعث، برانگیز، عیون یعنی بازرس، یعنی یک عده بازرس را حقوق بده بروند بررسی کنند و بیایند. جمله‌اش این است «عینی بالمغرب» یعنی بازرس ویژه من، جامعه باید همه ناظر باشند. دولت نمی‌تواند اداره کند. برای هرکسی نمی‌شود دو تا ناظر بفرستد. باید همه مردم ناظر هم باشند. جاسوس نه، مسائل شخصی و فردی، حسابش جداست، اینکه می‌گویم: نظارت، نظارت این است که… چطور شد یک مرتبه دو هزار تا ماشین فروش می‌رود و کسی نمی‌فهمد این پول از کجا آمد؟ چه کسی این را امضاء کرد و چه کسی اجازه داد. قانون‌های ما، خیلی از قانون‌ها، سوراخ‌های گشادی دارد. اگر مردم کمک نکنند خیلی سیلی‌های سخت‌تری خواهیم خورد. همه باید ناظر باشیم و بر همدیگر نظارت کنیم.
عقاید ما باید ناظر باشد. گاهی یک جوان تصمیم می‌گیرد برای خودش، چند وقت پیش یک جوانی آمد دانشگاهش را طی کرده بود. دست به کاری زده بود، حرف‌هایش را به من زد. گفتم: این تصمیمی که گرفتی مبنایت چیست؟ براساس کدام عقل استدلال عقلی، براساس کدام آیه، به سفارش کی؟ گفت به دلم برات شده… گفتم: می‌خواهی کل عمر و بودجه و جوانی‌ات را صرف کنی به چیزی که آخرش مبنا ندارد. کارهای ما باید مبنا داشته باشد. اگر پول خرج می‌کنی مبنا باشد.
نقل شد که زمان قدیم منزل امام(ره) مراسمی بود، عیدی بود، عزایی بود، یک مداحی خوانده است و آن زمان هم امام ده تومان به تو داده است. ده تومان آن زمان قبل از انقلاب، یک مداح دیگر آمد او هم چند تا شعر خواند و مراسم را طی کرد و امام حرف‌هایش را گوش داد و پنج ریال داد. مداح دوم یک خرده جا خورد که پنج ریال؟ وارسی کرد دید بله اولی ده تومان گرفت و این پنج ریال نتوانست تحمل کند، گفت: آقا، توجه دارید به بنده پنج ریال دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: توجه دارید به آن کسی که قبل از من بود، ده تومان دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: قبلی از امام صادق تجلیل کرد. تو از من تجلیل کردی. اگر ملاحظات نبود به تو هیچی نمی‌دادم. یعنی مبنا دارد که چرا به او بیشتر بدهیم و به او کمتر بدهیم.
گاهی افرادی یک کتابی می‌نویسند هرچه فکر می‌کنی خدایا چه کسی به این نفرین کرده است؟ من سراغ دارم آدم‌هایی که کتاب‌های بسیار نوشتند رفتم خانه‌شان کتاب‌هایشان را که دیدم آمدم بیرون گفتم: یک کسی به این نفرین کرده است. گفتند: انشاءالله خیر از عمرت نبینی. نشسته تحقیق کرده و پژوهش کرده در مورد اینکه حالا این بشود یا نشود. من نمی‌دانم چه کسی حرف‌های مرا می‌شنود؟ خیلی دارم غصه می‌خورم از عمرهایی که به تاراج هدر می‌رود. اصلاً ما باید برای هرکسی براساس وطنش چیزی را یادش بدهیم. امام وقتی دعا می‌کند برای هر عضوی یک دعا می‌کند، می‌گوید: «ایدینا عن السرقه» خدایا دست مرا از دزدی بازدار. چون آدم با دستش دزدی می‌کند. «السنتنا عن الغیبة» زبانم غیبت نکند. «اعیننا عن الخیانه» چشمم خیانت نکند. «بطوننا عن الحرام و الشبهه» شکمم لقمه حرام نرود. یعنی برای هر عضوی یک دعا می‌کند. این آقا طلبه کاشان است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. جوان کاشانی است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. فیض کاشانی که بود که دویست تا کتاب علمی با کم و زیادش نوشته است؟ ما یکی را هم نمی‌توانیم بخوانیم، او دویست تا نوشت. تبریز است، علامه طباطبایی کیه؟ علامه امینی کیه؟ شخصیت‌های خودمان و فرهیختگان خودمان تاریخ و شهر و وطنمان، یک چیزهایی را می‌خوانیم و هیچ فایده‌ای ندارد، من این را زیاد گفتم و اگر عمری داشته باشم تا آخر عمر خواهم گفت. چون می‌بینم عمرهایی که تلف می‌شودو بودجه‌هایی که تلف می‌شود. یعنی این پژوهش هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.
ما چند هزار پایان نامه داریم که هیچ فایده‌ای ندارد. مسأله مهمی است. پایان نامه باید مشکلی را حل کند. نه یک کشف علمی کنید. هر کشف علمی هم مهم نیست. ما بیاییم تحقیق کنیم که مثلاً سی و سه پل اصفهان را چند روزه ساختند؟ آجرهایش از نجف آباد بود یا از خود اصفهان بود؟ معمارش چند نفر بودند؟ مهندسش چند نفر بودند؟ چه تاریخی ساخته شد؟ اطلاعاتی که بدانیم جایی آباد نمی‌شود و ندانیم جایی خراب نمی‌شود. برای ما گفتند: اگر می‌خواهید بدانید آخوند، آخوند خوبی است علامت آخوند خوب این است، «اذا مات» آخوند خوب کسی است که اگر بمیرد «ثُلِمَ فِى الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا يَسُدُّهَا شَىْ‏ءٌ» (كافى، ج 1، ص 38) آخوند خوب کسی است که وقتی بمیرد، جایش خالی باشد. مطهری نداریم، بهشتی نداریم. این آخوند خوب است. اما یک کسی است که این کار را هم نکنند کسی دیگر هست. گاهی مسجدها کنار هم است. هر چند متر یک مسجد است. هر چند متر یک روضه خوانی است. حالا اگر روضه خوانی نبود، چه؟ می‌رفت بیست متر عقب‌تر یک مسجد هست، می‌رفت آنجا نماز می‌خواند. نگاه کنید کجا مسجد نیست، مدرسه کجا نیست؟
6- نظارت بر خود و کارهای خود
نظارت کنیم بر خودمان نظارت کنیم. امام کاظم فرمود: شب به شب فکر کنید امروز چه کردید؟ اگر کار خوبی کردید شکر کنید و اگر خلافی کردید، عذرخواهی کنید. امام کاظم فرمود: اگر شب به شب حساب خود را نرسید، ما شما را جزء شیعیان درجه یک خود حساب نمی‌کنیم. شیعه واقعی ما کسی است که شب به شب از خود حسابرسی کند. «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا» (كافي، ج 8، ص 143)
بحث نظارت بود. اگر می‌خواهید مملکت ما، بچه‌مان را پول می‌دهیم. کجا خرج کرد؟ نظارت کنیم. من کسی را سراغ دارم که سالها قبل از انقلاب، شاید پنجاه سال پیش یک پنج ریالی به پچه اش داد، بچه‌اش مدرسه رفت. در راه که مدرسه می‌رفت، یک فقیری را دید و این پنج ریال را به فقیر داد. رفت درس خواند و ظهر که آمد گفت: آقا جون آن پنج ریال صبح را به فقیر دادم. گفت: بارک الله، بیا آقاجون! بچه را نشاند و قرآن را باز کرد. گفت: ببین این آیه قرآن است. « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ‏ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) اگر کسی کار خوب بکند ده برابر ثوابش می‌دهیم. تو پنج ریال دادی، من هم می‌خواهم از خدا یاد بگیرم، پنج تومان دادم. یعنی پنج ریال را ضرب در ده کرد. این بچه اینطور تربیت شده، هم فقیر پولدار شده و هم پدر… فقیر پولدار شده، پدر هم نظارت کرد به اینکه پنج ریال کجا خرج شد، تشویق کرد و یک آیه هم تفسیر کرد. ما باید قرآن را سر سفره‌ها ببریم. قرآن سر سفره‌ها نیست. بله در مراسم افتتاحیه قرآن می‌خوانند ولی تشریفات است. بر خودمان نظارت کنیم، بر درآمدمان نظارت کنیم.
امیرالمؤمنین می‌فرمود: «ارْفَعْ‏ إِلَيَ‏ حِسَابَكَ» بیا ببینم از کجا آوردی؟ حسابت را پس بده. نمی‌گوید: چرا داری؟ می‌گوید: از کجا آوردی؟ ممکن است کسی پولدار باشد و از راه حلالی هم آورده است. گاهی وقت‌ها پولدارها آدم‌های خوبی هستند. یکبار در مسجد دانشگاه یک دانشجو می‌خواست تقریباً مرا به چالش بکشد. گفت: آقای قرائتی شما طرفدار پولدارها هستی یا مستضعفین؟ گفتم: والا 124 هزار پیغمبر داریم، 25 نفر اسمشان در قرآن است. در این 25 نفر دو نفر پولدار هستند. یکی حضرت سلیمان خیلی وضعش خوب بود و یکی حضرت یوسف به پادشاهی رسید. این دو پیغمبر را بکشیم، خفه کنیم، اسمشان را از قرآن پاک کنیم، چه کنیم؟ اصل این نیست که پولدار است یا فقیر است؟ اصل این است که از کجا آورده است. ممکن است پول داشته باشد حلال باشد. ممکن است کم هم داشته باشد، ممکن است ماشین داشته باشد کاسبی پیدا کرده و ممکن است دوچرخه داشته باشد و دزدی باشد. اصل این است که مالک است یا دزد است؟ اصل این نیست که دوچرخه است یا ماشین؟ قرآن می‌گوید: شما در عدالت‌ها کار نداشته باش که این فقیر است کمکش کنیم. گاهی وقت‌ها دلمان به کسی می‌سوزد می‌گوییم: فقیر است، ولش کن برود. قرآن بخوانم، چشم! «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً» (نساء/135) اگر فقیر بود یا غنی بود، تو کار نداشته باش فقر و غنا، ببین حق با چه کسی است.
پلیس ایستاده، اگر ژیان قراضه و یک ماشین کهنه‌ای رد شود، ول کن بدبخت است. ول کن.. بدبخت است. اما اگر یک ماشین قیمتی باشد، بگیر پدرسوخته را، بگیر، به تو چه این پدرسوخته است یا بدبخت است، هرکس از چراغ قرمز رد شد، جریمه‌اش کن. حالا چه بنز باشد، «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً» به زبان من… «ان یکن بنزا او ژیانا» بنز باشد یا ژیان باشد، تو حافظ حقوق باید باشی. بر همه نظارت کنیم. بچه‌ها خوب است نظارت کنند. اتفاقاً یکی از حرف‌های غلطی که می‌زنیم، بعضی خانه‌ها به بچه می‌گویند: بچه حرف نزن! این همه آدم بزرگ نشسته تو حرف می‌زنی؟ قرآن می‌گوید: اصلاً به بچه‌ها بگو حرف بزن. تو می‌گویی: بچه حرف نمی‌زند؟
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضع‌گیری
بچه حرف می‌زند. «یا بنیَّ» لقمان می‌گوید: پسر کوچولو، «يا بُنَيَّ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/17) حرف بزن، «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» حرف بزن، در خوبی‌ها تشویق کن و در بدی‌ها داد بزن. بچه باید حرف بزند، اینها می‌گویند: بچه حرف نمی‌زند. زن که حرف نمی‌زند. چرا زن حرف نمی‌زند؟ یک زن یک کلمه گفت، یک امت را نجات داد.
فرعون کنار دریا نشسته بود، دریا می‌دید. دید جعبه‌ای روی آب است. گفت: بروید جعبه را بگیرید و بیاورید. جعبه را گرفتند و آوردند نزد فرعون، در را باز کردند دیدند یک نوزاد است. نوزاد کیست؟ حضرت موسی بود. مادرش او را زاییده بود، چون فرعون پسرها را می‌کشت، ترسید او را بکشند. خدا به مادر موسی گفت: شیرش بده و در جعبه بیانداز و در دریا بیانداز، این جعبه را برمی‌گردانیم. در اینجا مادر موسی به خواهر موسی گفت: نظارت کن و عقب موسی برو. مادر موسی به خواهر موسی گفت: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ‏ قُصِّيهِ» (قصص/11) قصه را دنبال کن. من بچه را شیر دادم، در جعبه انداختم. تو دنبال این رودخانه برو ببین کجا می‌رود. دختر خیلی وزارت اطلاعاتی بود. عادی سازی کرد، جیغ بزند، شیون کند، طوری حرکت انجام بدهد که بفهمند این بچه کیه، این کیه تو برایش گریه می‌کنی؟ خیلی عادی انگار نه انگار. جعبه را گرفتند اینجا خواستند بچه را بکشند، اینجا یک زن یک کلمه گفت: «لا تَقْتُلُوه» (قصص/9) او را نکش. به فرعون گفت: ما بچه‌دار نمی‌شویم. این بچه را آب آورده است. می‌بریم خانه خودمان بزرگش می‌کنیم، این بچه ما باشد. «نَتَّخِذَهُ‏ وَلَدا» (قصص/9) بچه خودمان باشد. یک زن یک نهی از منکر کرد و گفت: «لا تَقْتُلُوه» این بچه را نکش، شوهرش را منصرف کرد، بچه را نکشتند. بعد این بچه…
بچه گرسنه است. همه دایه‌ها را آوردند، سینه هیچکس را نمکید. فرعونی که می‌گفت: «أنا ربکم الاعلی» در شیر دادن یک بچه عاجز شد. فکری بود چه کند. این دختر جلو آمد و باز با جیغ نه، خیلی اطلاعاتی برخورد کرد. من وزارت اطلاعات سخنرانی رفتم، گفتم: کار اطلاعاتی این است. یک بچه دختر اینقدر مدیریت داشته باشد. آمد گفت: «هَلْ أَدُلُّكُمْ‏» (قصص/12) اجازه می‌دهید دلالی کنم، «عَلى‏ أَهْلِ بَيْتٍ» من بروم دلالی کنم، یک خانواده‌ای را سراغ دارم، بیاورم که شاید سینه او را مکید؟ اینها چون عاجز بودند، سینه هیچ خانمی را نمکید، این بچه دختر، نمی‌دانند این دختر کیه، گفتند: خوب برو بگو. وقتی خدا می‌خواهد ذلیل کند، فرعون برای شیر دادن یک نوزاد ذلیل است، عاجز است. به پیشنهاد بچه هم گوش می‌دهد. «فَرَدَدْناهُ‏ إِلى‏ أُمِّهِ» (قصص/13) باز مادر هم اطلاعاتی آمد. جیغ بزند، قربانت بروم، چه خوب شد دیدمت! یک خرده دسته گل آب می‌داد می‌فهمیدند چه کسی زاییده است. بنا بود کسی نفهمد چه کسی این را زاییده است. خیلی حرکت‌ها اطلاعاتی بود. بچه را به مادر دادند و گفتند: در کاخ خودمان باش. دو تا پیغمبرها در کاخ زندگی کردند یکی یوسف بود، یکی موسی بود. در کاخ فرعون زندگی کرد. بحث این است که از کجا آورده‌ای؟ با کی بند و بست کردی؟ آیا این راهی که رفتی برای دیگران هم باز است یا گاوبندی کردی؟ به هرحال نظارت وظیفه همه ماست. «کلکم راع» همه مسئول هستیم. به من ابلاغ نشده، به من چه؟ بعد هم کسی که خلاف کرد همه را نگویید. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/164) گناه کسی را گردن همه نگذارید. یک بازاری کلک زده، نگو بازاری‌ها دزد هستند. نگو این را، گناه است. یک اداری هم رشوه گرفت. همه… نگو همه بگو بعضی‌شان، یک آخوندی بد درآمد، این هم آخوندها، بابا این چه کرده است؟ این گناه کرده تازه ثابت کنید، اول ثابت کنید و بعد هم وقتی ثابت شد خودش را بگویید نه باقی‌اش را… ممکن است این آقا خودش خوب باشد، زنش بد باشد، پسرش، برادرش، پاسدارش، شریکش، شاگردش… هم تحقیق کنیم بی خود آبروی کسی را نریزیم، بعد از اینکه تحقیق کردیم این بلا را گسترش ندهیم.
خدایا تو خود می‌دانی که ناظر ما هستی، اعضای بدن، زمین و زمان و انبیاء همه ناظر ما هستند، آنچه خلاف کرده‌ایم ببخش و بیامرز و ما را با وظیفه‌مان آشنا بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در آیات اولیه سوره الرحمن، به چه موضوعی اشاره شده است؟
1) توازن در کرات آسمانی
2) رعایت میزان در معاملات
3) هر دو مورد
2- قرآن در سوره زلزال، از کدام شاهدان قیامت سخن می‌گوید؟
1) فرشتگان
2) زمان
3) زمین
3- در آیه 15 سوره قاف، به مراقبت فرشتگان از چه امری اشاره می‌شود؟
1) گفتار انسان‌ها
2) عبادت مؤمنان
3) رفتار بدکاران
4- امام کاظم علیه‌السلام چه کاری را شرط شیعه واقعی دانستند؟
1) نظارت بر مردم
2) نظارت و محاسبه خود
3) نظارت بر حاکمان
5- لقمان، فرزندش را به چه کاری دعوت می‌کرد؟
1) اقامه نماز
2) امر به معروف
3) هر دو مورد

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/feed/ 0