مسجد کوفه – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sat, 03 Feb 2024 04:25:37 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 کمالات ویژه حضرت علی علیه‌السلام https://gharaati.ir/%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Thu, 25 Jan 2024 05:14:33 +0000 https://gharaati.ir/?p=10423 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.11.05.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.11.05.mp3 https://www.aparat.com/embed/X4rOP?data[rnddiv]=76747150755&data[responsive]=yes]]>

موضوع: کمالات ویژه حضرت علی علیه‌السلام
تاريخ پخش: 05/11/1402
عناوين:
1- تولد در کعبه، قبله نماز مسلمانان
2- شهادت در مسجد کوفه، در ماه مبارک رمضان
3- جایگاه سحر در فرهنگ اسلامی
4- خطبه‌های بدون نقطه و بدون الف حضرت علی علیه‌السلام
5- ماجرای طالوت و جالوت در قرآن
6- آیات و معجزات الهی، مایه آرامش اهل ایمان
7- صبر و پایداری در راه رسیدن به هدف

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون بحث را زمانی می‌بینند که تولّد حضرت علی علیه السلام هست. در سال‌های قبل هم مطالبی را به مناسبت سیزده رجب گفتیم، یک مروری می‌کنیم به بعضی از فضایل. هر کمالی هست و قابل تصوّر هست، بالاترین درجه‌ی آن کمال را حضرت علی علیه السلام دارد. با علی، با امیرالمؤمنین هیچ چیزی را نمی‌شود قیاس کرد.
– از نظر همسر، تنها کسی که هم خودش معصوم است، هم همسرش معصوم است، حضرت علی است، «سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»، همسر.
– از نظر فرزند، امیرالمؤمنین پدر یازده امام. در تاریخ، روی کره‌ی زمین مشابه ندارد.
1- تولد در کعبه، قبله نماز مسلمانان
– مکان تولّد، کعبه محلّ تولّد است، حالا درباره‌ی محلّ تولّد من یک مطلبی دارم، بشنوید. اواخر طاغوت جمعی از علمای ایران، اگر اشتباه نکرده باشم در این‌ها مرحوم دکتر بهشتی و شهید مفتّح و افرادی بودند، دعوت کردند از یک نویسنده‌ی مصری، یکی از دانشمندان مصر که کتاب‌های زیادی نوشته، به نام «عبدالوهاب عبدالمقصود»، علمای ایران از یکی از دانشمندان مصر دعوت کردند، به ایران آمد. یک جلسه‌ی مهمانی بود. این عالم سنّی، دانشمند اهل تسنّن گفت: «شما می‌گویید علی علیه السلام در کعبه متولّد شد، «من نظرم این است، حضرت علی علیه السلام در کعبه متولّد شد و همه‌ی مردم هم رو به کعبه نماز می‌خوانند. می‌خواهد بگوید توجّه به خدا از طریق توجّه به علی است، رابط بین خالق و مخلوق، امیرالمؤمنین است، اولیای خدا هستند. همین‌طور که در قیامت شفاعت هست، در اینجا هم استفاده از نور ولایت هست. خداوند، چون همه‌ی مردم نماز می‌خوانند مسلمان‌ها، مسلمان‌ها هم نماز که می‌خوانند، باید رو به قبله بخوانند، خدا علی را در کعبه گذاشت، یعنی توجّه به نماز، مساوی است با توجّه به علی، توجّه به علی جایگاه دارد.»
خدا علی در کعبه گذاشت که مردم هر وقت توجّه به نماز می‌کنند، این خاطره در ذهنش بماند. خب یک عالم اهل سنّت از مصر به ایران بیاید، در جلسه‌ی علمای ایران این را بگوید، مهم بود.
در آنجا خدا رحمت کند آیت الله حاج آقا مرتضی حائری، فرزند آقا شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم. ایشان هم در جلسه بوده، ایشان می‌گفت: «شما که چند تا کتاب برای حضرت علی در مصر نوشتی، هیچ توجّه کردی که تمام سخنرانی‌های امیرالمؤمنین بعد از فوت پیغمبر بود؟ تا پیغمبر زنده بود، حضرت علی سخنرانی نمی‌کرد، یعنی احترام معلّم را داشت، چون پیغمبر زنده هست، در حضور پیغمبر من خطبه نمی‌خوانم، یعنی ادب شاگرد نسبت به استاد.» ایشان هم گفت که: «من توجّه به این جهت نداشتم، سخنان حضرت علی را دیدم، شرح کردم، تاریخش را نوشتم، امّا توجه به این نکته نداشتم که تمام سخنرانی‌ها بعد از فوت پیغمبر است، تا پیغمبر زنده بود، حضرت علی چیزی نمی‌گفت، یعنی سخنرانی نمی‌کرد.»
امیرالمؤمنین کیست؟ باید یاد بچّه‌هایمان بدهیم. همسر، تنها مردی که روی کره‌ی زمین هم خودش معصوم است، هم همسرش، علی است.
– امیرالمؤمنین نسبت به شهادت. خودش شهید، همسرش شهیده، امام حسن شهید، امام حسین شهید، نسلش هم شهید. یک همچین کسی که، بی‌نظیر است.
2- شهادت در مسجد کوفه، در ماه مبارک رمضان
– مکان شهادت، مسجد کوفه. مسجد کوفه درست است مسجد کوفه هست، ولی آنجا خانه‌ی خودمان هم هست. تمام این‌هایی که به کوفه می‌روند، در مسجد کوفه ولو مسافرند، نمازشان را می‌توانند چهار رکعتی بخوانند، چون مسافر نمازش دو رکعت می‌شود، چهار رکعتی‌های مسافر دو رکعتی می‌شود، ولی می‌گویند چهار جا، شما با این‌که مسافرید، نماز را چهار رکعتی بخوان. یکی کعبه، مسجدالحرام، نمازت را در مکّه تمام بخوان یعنی چه؟ یعنی آنجا خانه‌ی خودت هست، غریبه نیستی. یکی مسجد النّبی، یعنی خانه‌ی خودت است، یکی مسجد کوفه یعنی خانه‌ی خودت است، یکی حرم امام حسین علیه السلام یعنی آنجا خانه‌ی خودت است. ما در خانه‌ی خودمان نمازمان را چهار رکعتی می‌خوانیم، آنجا هم اسلام گفته نمازت را چهار رکعتی بخوان، یعنی آنجا خانه‌ی خودت است. به یک نگاه، مسجد کوفه خانه‌ی همه‌ی امّت اسلامی است، شهادت آنجا باشد، در مسجد کوفه شهید بشود.
– در مرگ و میرها، بهترین نوع شهادت است. یک وقت یک کسی دعا می‌کرد، می‌گفت: «خدایا بهترین‌ها را نصیبم کن»، حضرت این را دید که می‌گوید بهترین‌ها را نصیبم کن، گفت: این شهید می‌شود. اگر دعا مستجاب بشود باید شهید بشود، چون در میان انواع مردن‌ها ، بهترینش شهادت است. بهترین نوع فوت، شهادت است.
– بهترین زمان فوت، ماه رمضان است، حضرت علی در ماه رمضان شهید شد. جالب است آن کسی که امیر مؤمنین هست، رهبر همه‌ی مسلمین است، این خودش از لحظه‌ی مرگ نگران بود. این قصّه دارد، بعضی قصّه‌اش را شنیدند، برای آن کسانی که نشنیدند، من بگویم. جمعه‌ی آخر ماه شعبان بود، پیغمبر اسلام داشت سخنرانی می‌کرد که مردم دارد ماه رمضان وارد می‌شود، «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ» (الأمالي، صدوق، المجلس العشرون، ح 4، ص 93)، ماه رمضان ماه خداست دارد می‌آید، آماده باشید، این ماه چه ماهی است، شب‌هایش بهترین شب است، روزهایش بهترین روز است، در این ماه چه کارهایی بکنید. مفصّل راجع به اهمیت رمضان سخنرانی می‌کرد. چه زمانی؟ آخر شعبان بود، مردم برای ماه رمضان آماده بشوند. حضرت علی بلند شد، گفت: «یا رسول الله، این ماه، این رمضان که این‌قدر مهم است، بهترین کار در ماه رمضان چی هست؟» فرمود: تقوا و دین، «وَرَع‏»، تقوا. بعد حضرت گریه‌اش گرفت. همه بهت زده شدند که حضرت علی یک سؤال کرد که ماه رمضان که این‌قدر خوب هست، بهترین کار چیه، شما فرمودید بهترین کار تقواست، گریه نداشت! گفتند: «یا رسول الله چرا گریه کردی؟» گفت: «یا علی، تو بلند شدی سؤال کردی، در همین ماه رمضان که تعریفش را کردم، در همین ماه رمضان تو را شهید خواهند کرد.» مهم اینجاست که حضرت علی نگفت چرا؟! کی من را شهید می‌کند؟! چرا شهید می‌کنند؟! کجا؟! قاتل من چه کسی است؟ چراو کجا و کی و قاتل چه کسی هست را نپرسید، فرمود که مهم این است که راهم درست است، «أ في سلامة من ديني‏؟» (تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)، ج‏ 1، ص 477؛ الأمالي، صدوق، المجلس العشرون، ح 4، ص 95)، دینم سالم است؟ حالا او دین داشت، دنبال سلامتی دینش بود، حالا بعضی‌ها که اصلاً دین ندارند. یک کسی گفت: «فلانی چه می‌کند؟» گفت: «دین‌فروشی می‌کند» یک نفر به شوخی گفت، گفت «مگر دارد که بفروشد؟!» در فقه ما داریم: «لا تَبِع ما لَیسَ عِندَک»، چیزی که نداری حق نداری بفروشی، کبوتر در هوا را که تو مالکش نیستی، آقا من این کبوتر را به تو فروختم، مال تو نیست، دست تو نیست.
– بهترین مکان، مسجد کوفه. مسجد کوفه کجاست؟ آنجایی است که مسلمان‌ها، مسافرش هم می‌تواند نمازشان را چهار رکعتی بخواند. یعنی نگاهتان به مسجدالحرام، به مسجد النبی، به مسجد کوفه، به حرم امام حسین، نگاهتان به این چهار زمین نگاهی باشد خانه‌ی خودتان است.
3- جایگاه سحر در فرهنگ اسلامی
– بهترین وقت، سحر. «أَسْتَغْفِرُ اللَّه‏» همیشه ثواب دارد، امّا در دو جای قرآن می‌گوید استغفار سحر خوب است، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات/ 18)، یا: «وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ» (آل عمران/ 17). این دو تا تعبیر است، دو تا هم معنای خاصّی دارد. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»، نماز شب. شب‌های زمستانی از خدا بخواهیم همه‌مان که توفیق نماز شب را به ما بدهد، نماز شب پنج تا دو رکعتی هست، یک یک رکعتی. حالا اسمش را بگذاریم شفع و وتر و این‌ها، اسمش را هم می‌خواهید ببرید، می‌خواهید نبرید، همانی که خدا گفته، مثل نماز صبح، منتها نماز شب را بی «قُلْ هُوَ اللَّه‏» هم می‌شود خواند، شما «وَ لاَ الضَّالِّينَ» (فاتحه/ 7) بگو، برو رکوع و سجود. می‌شود یک رکعتش را ایستاده خواند، یک رکعتش را نشسته، یک رکعتش را بلند خواند، یک رکعتش را آهسته. می‌شود در راه هم نماز شب خواند. در نافله هم همین‌طور است، در نوافل آدم می‌تواند راه هم که می‌رود، قدم بزند، به جای رکوع یک کمی سرت را پایین بیاوری، مثلاً خم می‌شوید، «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ»، یک خورده سرت را پایین بیاور، «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، سجده «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ»، بین دو تا سجده یک کمی، دو، سه سانت سرت را بالا بیاور، دومرتبه «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ». «وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ»
– بهترین وقت شهادت حضرت علی، چه زمانی هست؟ سحر، ماه رمضان، در مسجد، در مسجد کوفه، بین الطّلوعین، در حال نماز. کجای نماز خیلی مهم است؟ در حال سجده. اصلاً مشابه ندارد، با امیرالمؤمنین احدی را نمی‌شود مقایسه کرد.
– شب قدر، شهادت شب قدر.
4- خطبه‌های بدون نقطه و بدون الف حضرت علی علیه‌السلام
– در هر چیزی همین‌طور بود. خطبه‌های امیرالمؤمنین می‌درخشد. یک بار حضرت علی را می‌خواستند امتحان کنند، گفتند: «شما می‌توانی یک سخنرانی بکنی که حرف نقطه‌دار نباشد.» شما همین الآن تصمیم بگیر، قلم بردار، یک سطر بنویس، یک حرف حسابی در یک سطر که نقطه نداشته باشد. باید یا عین باشد، یا سین باشد، یا لام باشد، چند تا حرف داریم که نقطه ندارد، گفتند الآن یک سخنرانی کن در کلّ سخنرانی‌ات حرف نقطه‌دار نباشد. ایشان شروع به خواندن کرد. مردم بهتشان زد. گفتند: «یک سخنرانی بکن که الف در حرف‌هایت نباشد.» هر چه می‌خواهی حرف بزنی، به الف می‌خوری، ایشان یک سخنرانی کرد خطبه‌ی بی نقطه، خطبه‌ی بی الف.
خدا مرحوم آقای ری شهری را رحمت کند، در حرم عبدالعظیم که تولیت داشت، یک صحن جدیدی ساختند که مصلّی است، در همان صحن، خطبه‌ی بی نقطه کاشی‌کاری شده، من چند بار رفتم خوانده‌ام، دیدم بله، این خطبه یک حرف نقطه‌دار ندارد، خطبه‌ی بی الف هم کاشی‌کاری شده.
5- ماجرای طالوت و جالوت در قرآن
یک قصّه‌ای در قرآن هست، یک صلواتی هم بفرستید، «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد». سوره‌ی بقره، سوره‌ی بقره یک قصّه را نقل می‌کند، این قصّه پنج دقیقه طول شاید بکشد، وقت داریم که؟ با عنایت این قصّه را گوش بدهید. می‌فرماید که: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ» (بقره/ 246): نمی‌بینی گروهی از بنی‌اسرائیل را بعد از موسی، آمدند پهلوی پیغمبرشان، گفتند موسی مبعوث شد، پیغمبر بود و با فرعون درگیر شد و فرعون هم در آب غرق شد. حالا باز یک طاغوت دیگر غیر از فرعون آمده، فرعون دوّم پیدا شده، زور می‌گوید. ما خونمان به جوش آمده، می‌خواهیم برویم، یک فرمانده‌ی نظامی تعیین کن که ما به رهبری او برویم با دشمن دوّم، با فرعون دوّم هم بجنگیم، فرعون اوّل که غرق شد، فرعون دوّم.
«قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ» (بقره/ 246): به پیغمبرشان گفتند؛ «ابْعَثْ لَنا مَلِكاً» (بقره/ 246)، از این معلوم می‌شود که فرمانده‌ی کلّ قوا، پیغمبرها بودند که انتخاب سرهنگ را باید پیغمبر تعیین کند، «ابْعَثْ لَنا مَلِكاً»: تو برای ما یک مَلِکی، فرمانده‌ای تعیین کن، که «نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ» (بقره/ 246)، در راه خدا بجنگیم.
خب این‌ها شعار دادند، اهل عمل هم بودند؟ پیغمبرشان در گزینش با این‌ها مصاحبه کرد، گفت: «هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا» (بقره/ 246)، من نگرانم فرمان جنگ به شما بدهم، شما نجنگید، شعار می‌دهید، ولی عمل نمی‌کنید. این‌ها گفتند شما چرا به ما خوش‌بین نیستی؟! «وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ؟!» (بقره/ 246)، چرا با دشمن نجنگیم؟! «أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا» (بقره/ 246): این فرعون دوّم آمد ما را از خانه‌هایمان آواره کرد، بچّه‌هایمان را از ما گرفت، خانه‌هایمان را از ما گرفت. اگر شهدای غزّه نبودند، آدم می‌گفت مگر می‌شود، گروهی بیایند، مردم را از خانه‌ی خودشان اخراج کنند، برانند؟! بچّه‌ها را از مادرها جدا کنند، روبه‌روی پدر و مادر بچّه را بکشند. اگر ماجرای غزّه و فلسطین را نمی‌دیدیم، می‌گفتیم مگر می‌شود؟!» بله، می‌شود، «أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا» (بقره/ 246): یعنی ما را از خانه‌ی مان خارج کردند؛ «وَ أَبْنائِنا» (بقره/ 246): بچّه‌هایمان را هم از ما جدا کردند. معلوم می‌شود دفاع در وطن هم دفاع فی سبیل الله است، این‌ها می‌گفتند: «نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ» (بقره/ 246)، می‌خواهیم در راه خدا بجنگیم، می‌گوییم: «به چه دلیل؟» می‌گوید: «خانه‌مان را گرفتند، بچّه‌مان را گرفتند.» پس پیداست که دفاع از وطن هم فی سبیل الله است، چون سخن سر جنگ مِلْک و آب نبود، «نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ»، ما در راه خدا می‌خواهیم بجنگیم، چرا؟ برای این‌که این‌ها خانه و زندگی‌مان را گرفتند. پس کسی اگر برای دفاع از خانه و زندگی‌اش دفاع کرد، آن هم فی سبیل الله است. فرمانده‌ی کلّ قوا پیغمبرها بودند که گفتند تو برای ما یک مسئولی تعیین کن که برود.
قصّه را ادامه می‌دهد، می‌گوید: «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ» (بقره/ 246)، دستور جهاد که آمد، یک عدّه ریزش کردند. حالا ما در دنیای تشبیه و تمثیل و به عنوان معلّم قرآن مثال می‌زنیم، فرض کنید ده هزار نفر بودند، فرض کنید هان، عددش را من حالا نمی‌گویم، فرض کنید می‌گویم که در ذهنمان تصوّر کنیم، ده هزار نفر شعار می‌دادند: «جنگ، جنگ»، چرا؟ بچّه‌هایمان را گرفتند، خانه‌هایمان را گرفتند. همین که دستور جنگ آمد، «تَوَلَّوْا» (بقره/ 246)، اکثرشان رفتند، یعنی اکثر ده هزار تا می‌شود شش هزار تا، هفت هزار تا، اکثرشان می‌گوید. «فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ»، همین که فرمان جنگ آمد؛ «تَوَلَّوْا»: پشت کردند؛ «إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ» (بقره/ 246): یک کمی ماندند، از ده هزار نفر سه، چهار هزار تا ماندند، هفت، هشت هزار تایشان فرار کردند؛ «وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (بقره/ 246): خدا ظالمین را می‌شناسد. اینجا بحث ظالم نبود، معلوم می‌شود کسی اگر شعار بدهد، عمل نکند، ظالم است.
خب «وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً» (بقره/ 247)، پیغمبر گفت: «شما من را قبول دارید؟» بله، «می‌خواهید بجنگید؟ حتماً مرد کار هستید؟» بله. گفت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً»، شما پس فرمانده‌ی نظامی می‌خواهید، در خانه‌ی من آمدید، جناب آقای طالوت مَلِک، فرمانده‌ی نظامی آقای طالوت، شخصی بود به نام طالوت. تا گفتند طالوت، گفتند: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ» (بقره/ 247)، طالوت به درد فرماندهی نمی‌خورد، همان قدم اوّل چانه زدند، یعنی … «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ»، «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ» (بقره/ 247)، ما خودمان بهتر از طالوتیم. «وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ» (بقره/ 247)، طالوت یک بچّه فقیر هست، یک آدم فقیر چه‌طور می‌تواند فرمانده‌ی نظامی بشود؟! ما خودمان بهتریم، پولداریم. پیغمبرشان گفت: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ» (بقره/ 247): خدا گفت فرمانده، مگر شما از من فرمانده‌ی نظامی نخواستید؟ خب خدا به من گفته فرمانده‌ی نظامی طالوت، چه کار به جیبش دارید؟! فرمانده‌ی نظامی دو تا چیز باید داشته باشد: یکی مغز طرّاح داشته باشد که بتواند طرح بدهد، یکی هم بازوی اجرا داشته باشد. این هم مغز دارد، هم بازو: «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/ 247)، «بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ» یعنی طرّاح خوبی است، «فِي … الْجِسْمِ» یعنی توان جسمی‌اش هم خوب است، بازویش هم خوب است. هم مغز دارد هم بازو، هم طرح دارد هم اجرا. از همه گذشته شما می‌گویید: «چوپان بوده»، چوپان باشد، مگر یوسف به او نمی‌گفتند چوپان است؟ زلیخا وقتی می‌خواست یوسف را تحقیر کند، به او بچّه چوپان می‌گفت. اشکال دارد یک بچّه چوپانی بیاید، یوسف بشود؟ «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» (بقره/ 247): خداوند لطفش واسع است، انحصار نیست که حتماً/ یکی از مشکلات اسرائیلی‌ها، صیهونیست‌ها این است که می‌گویند و لذا یهودی‌ها تبلیغ نمی‌کنند کسی یهودی بشود، شما الآن برو پهلوی رئیس یهودی‌ها بگو می‌خواهم یهودی بشوم، راهت نمی‌دهند، می‌گویند: «اصلاً ما یک نژاد خاصّی هستیم، ما نژاد برتریم، همه‌ی دنیا هم برای نوکری ما آفریده شده‌اند.» نگاهشان این است، خودشان را نژاد برتر می‌دانند.
6- آیات و معجزات الهی، مایه آرامش اهل ایمان
خب پیغمبر چه کند؟ این‌ها فرمانده می‌خواستند، در خانه‌ی پیغمبر را زدند، پیغمبر هم از خدا خواسته، خدا هم «طالوت» را تعیین کرده، ولی برای این‌که ثابت کند که این «طالوت» فرستاده‌ی خداست، «قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ» (بقره/ 248)، یک علامت هم خدا داد، علامتش این است که: «يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» (بقره/ 248). مادر موسی که موسی را زایید، چون طرفدارهای فرعون پسرها را می‌کشتند، چون افرادی به فرعون گفته بودند امسال یک زن پسر می‌زاید، بزرگ می‌شود، حکومت فرعون را زیر و رو می‌کند. فرعون هم دستور داد هر زنی پسر زایید بکشند. مادر موسی پسر زایید، ترسید او را بکشند، خدا به مادر موسی «أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى» (قصص/ 7): به مادر موسی وحی کرد یک صندوق درست کن؛ «أَنْ أَرْضِعيهِ» (قصص/ 7): شیرش بده، در صندوق بگذار، در دریا بنداز، ما او را برمی‌گردانیم. این صندوق را یک کسی دزدیده بود، حال یهودی‌ها گرفته شده بود، چون این صندوق پهلویشان مهم بود، صندوقی بود که جان موسی را از آب نجات داد، این صندوق مقدّس بود، مثل علامت‌های هیئت‌ها که جلوی هیئت‌ها می‌برند، هر جا می‌رفتند، این صندوق را هم جلوی خودشان می‌بردند. آن صندوقی که دزیدند و شما حالتان گرفته شده و نمی‌دانید کجاست، آن صندوق را امروز فرشته‌ها روبه‌روی چشم شما زمین می‌گذارند، یعنی مثل بارانی که نازل می‌شود، این صندوق از آسمان به زمین می‌آید، این دلیل بر این است که، نشانه‌ی این است که ایشان پیغمبر هست. این‌ها منتظر بودند، دیدند بله، این صندوق آمد. حالا این صندوق چه هست؟ «فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» (بقره/ 248)، در این صندوق، «سکینه»، از سکونت، آرام‌بخش است، این صندوق برای شما آرام‌بخش است، دغدغه‌ی شما برطرف می‌شود. «سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» (بقره/ 248): در این صندوق یادگارهای موسی و هارون است.
اینجا ما یک جمله با آقایان وهّابی می‌خواهیم صحبت کنیم. وهّابی‌ها می‌گویند: «بوسیدن ضریح شرک است»، می‌گوییم: «چرا؟» این صندوق، یک صندوقی بوده، صندوق چوبی، «تابوت» یعنی صندوق چوبی، می‌گوید این صندوق چوبی که بدن موسی را حفظ کرد، یادگار موسی است، خب این هم یادگار امام کاظم هست، یادگار امام رضاست، ضریح‌هایی که ما می‌بوسیم، یادگار پیغمبر است. چه‌طور اگر «فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» (بقره/ 248)، اگر در یک صندوقی یادگارهای موسی و هارون باشد مقدّس است، اگر در یک صندوق یادگارهای محمّد و آل محمّد باشد، مقدّس نیست؟! این بهترین دلیل قرآنی است در مقابل وهّابی‌ها که می‌گویند این ضریح‌ها و گنبد و بارگاه شرک است.
اصلاً زیارت قبور را که سنّی و شیعه قبول دارند، خود سنّی‌ها هم در مکّه می‌روند قبرستان بقیع. می‌گوییم: «خب این آقایان که می‌روند قبرستان بقیع، ما اگر یک سایه‌بان درست کنیم که این‌ها زیر آفتاب نباشند، شرک است؟» آن‌ها می‌گویند ساختمان شرک است، ساختمان چی هست؟ یا یک مسجد می‌سازند بغل شهید، یا یک سالن درست می‌کنند، یا آبسردکن می‌گذارند، یا فرش می‌کنند، یا برق روشن می‌کنند، برای چه کسی؟ برای این که آقایی که آمده فاتحه بخواند زیارت قبور، زیر آفتاب نباشد، تشنه‌اش شد، آب باشد بخورد، خواست بنشیند، فرش باشد بنشیند. کجایش شرک است؟ زیارت قبور که شرک نیست، آن را که شما قبول دارید، خب این آقا آمده زیارت قبور، آفتاب به سرش بخورد، توحید است، اگر سایه‌بان درست کنیم شرک است! روی چه عقلی، روی چه منطقی؟ مگر قرآن نمی‌گوید: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» (مائده/ 2)، کارهای خیر را کمک کنید، این آقا آمده فاتحه بخواند زیارت قبور، ما هم برایش امکانات رفاهی درست می‌کنیم، فرش می‌اندازیم، سایه‌بان درست می‌کنیم، برق روشن می‌کنیم.
7- صبر و پایداری در راه رسیدن به هدف
خب این‌ها طالوت را قبول کردند، یک عدّه قبول نکردند. از آن ده هزار تا گفتیم هفت، هشت هزار تایشان رفتند، یک دو هزار تایش با کم و زیاد ماندند، طالوت هم بود، طالوت گفت: ببین یک تحریم اقتصادی، داریم می‌رویم جبهه با فرعون دوّم بجنگیم. در راه، یک نهر آبی هست، از این آب نخورید، «مَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي» (بقره/ 249): بخورید از ما نیستید، یک حصر خودمان، نخورید هان، هر کس با من است، فرماندهی من را قبول دارد، باید از این آب نخورد. به نهر آب رسیدند، دیدند آب خوبی است، نتوانستند نخورند، «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً» (بقره/ 249)، باز یک عدّه هم آب خوردند و در این امتحان هم شکست خوردند. یک عدّه دستور جهاد آمد فرار کردند، یک عدّه فرماندهی شخص طالوت را قبول نکردند، یک عدّه هم مسئله‌ی شکم، آبِ سردِ خنک، زلال، نتوانستند، «شَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً» (بقره/ 249). این‌ها هی ریزش کردند، ریزش، ریزش، ریزش. یک چند تای دیگر ماندند، این‌ها گفتند: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» (بقره/ 249). یک آیه در قرآن داریم، بیست بر دویست پیروز است، «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» (انفال/ 65)، «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» آیه‌ی قرآن بود که خواندم، معنایش این است که بیست بر دویست پیروز است، اگر مقاوم باشید.
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ» (بقره/ 250)، وقتی روبه‌روی هم قرار گرفتند، «بَرَزُوا» مبارز، یعنی آمدند خودشان را به جبهه عرضه کردند، «وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً» (بقره/ 250)، دعا کردند: خدایا مقاومت ما را زیاد کن؛ «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/ 251): این گروه کمی که باقی مانده بودند، به لطف خدا، به عنایت خدا بر گروه زیاد پیروز شدند. حالا تا اینجایش کجایش به حضرت علی می‌خورد؟ از اینجایش مال حضرت علی است، خیلی قشنگ است، خیلی قشنگ است، خیلی خیلی خیلی قشنگ است، می‌گوید: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» (بقره/ 251)، خداوند به طالوت مُلک داد، حکمت داد، «عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ» (بقره/ 251)، آن‌چه خدا می‌خواست به او داد. سؤال ما این است، زیادی گوش بدهید، اینجا یک خورده دقیق است و لطیف است. در جنگ طالوت و جالوت آن‌هایی که رهبری طالوت را پذیرفتند، سینه‌چاک جلو رفتند، جنگیدند، می‌گوید خدا به این‌ها مُلک و حکمت داد. خب جنگ کفّار با حضرت علی، مگر حضرت علی عمرو بن عبدود را نکشت؟ چه‌طور اگر در تاریخ گذشته کسی طاغوت را بکشد، «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ» (بقره/ 251)، در جنگ مسلمان‎‌ها هم حضرت علی دشمن قهرمان درجه یک خودش را کشت عمرو بن عبدود، پس مُلک و حکمت مال حضرت علی است، کسی دیگر حق ندارد حکومت کند.
این شخصیت حضرت علی بود که به مناسبت تولّد حضرت علی گفتیم. سعی کنیم اسم بچّه‌هایمان را علی بگذاریم، فاطمه بگذاریم، مطرح کنیم این‌ها را در اهل بیت، این یک. با نهج البلاغه‌اش آشنا بشویم. الحمدلله بعد از انقلاب مقدار زیادی کلاس‌های نهج البلاغه راه افتاده، با نهج البلاغه آشنا شویم، با اولاد علی رفیق بشویم، رهبری کسی را قبول کنیم که زندگی‌اش به امیرالمؤمنین شباهتش بیش‌تر از دیگران است. خدایا ماه رجب است، تمام خیرات رجب را نصیب همه‌ی ما بفرما، کسانی که رجب‌ها و شعبان‌ها و رمضان‌های سال‌های قبل بودند و الآن نیستند، همه را با محمّد و آل محمّد محشور بفرما.
نسل ما تا آخر تاریخ از بهترین شیعیان و یاوران امیرالمؤمنین و فرزندش امام زمان علیه السلام قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- تولد و شهادت حضرت علی علیه‌السلام در کدام مساجد اتفاق افتاد؟
1) مسجد الحرام – مسجد النبی
2) مسجد النبی – مسجد الحرام
3) مسجد الحرام – مسجد کوفه

2- چه کسی خبر شهادت حضرت علی علیه‌السلام در ماه رمضان را به آن حضرت داد؟
1) رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله
2) حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
3) جبرئیل امین

3- آیه 18 سوره ذاریات، به چه امری اشاره دارد؟
1) نماز در سحرگاهان
2) استغفار در سحرگاهان
3) بیداری در سحرگاهان

4- بر اساس قرآن، چه کسی از جانب پیامبر بنی‌اسرائیل برای فرماندهی جنگ انتخاب شد؟
1) طالوت
2) جالوت
3) داود

5- آیه 65 سوره انفال، به چه امری تأکید دارد؟
1) 10 نفر صابر بر 1000 نفر پیروز است.
2) 20 نفر صابر بر 200 نفر پیروز است.
3) 10 نفر صابر بر 100 نفر پیروز است.

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/ https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/#respond Sun, 02 May 2021 05:56:50 +0000 https://gharaati.ir/?p=8215 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.02.12.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.02.12.mp3 https://www.aparat.com/embed/jS1eC?data[rnddiv]=76180365274&data[responsive]=yes]]>

موضوع: مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
تاريخ پخش: 12/02/1400
عناوين:
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
5- آثار گناه در چهره‌ی گنهکاران
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

رمضان 1400 را گفتیم بحث معاد را مطرح کنیم. یک سی، چهل تا بحث تقریباً می‌شود، هر روزی یک نیم ساعت می‌شود با دو سه دقیقه کم و زیاد. جلسه‌ی امروز این است که آن از حرف‌های گذشته چند تا چیزی مانده بود، خدمتتان بگویم. یک صلوات دیگر بفرستید. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
گفتیم که قیامت برای مجرمین حرفه‌ای. گاهی وقت‌ها می‌گویند قهر خدا چه‌قدر زیاد است، چون گاهی گناهان ما آثارش زیاد است. شما ممکن است جُرمت کم باشد، یک چاقو می‌زنی در چشمت، ولی نود سال کوری. یک حرف بد به یک رفیقت می‌زنی، نیم دقیقه، چند ثانیه، یک حرف زشتی می‌زنی، سال‌ها کینه‌ی شما در قلب رفیقت می‌ماند که ایشان به من بد گفت. «نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ» (یس/ 12)
آثارش. گاهی وقت‌ها ما یک کاری را سبک می‌شمریم. مثلاً می‌گوییم آقا، خانم، دخترت بزرگ است، با این حجاب نیاید، حداقل یک روسری سرش کن، بچه هم که هست. می‌گوید آقا نه سالش که بشود به او می‌گویم. خب این مادر نمی‌داند که اگر یک کسی نه سال به یک لباسی عادت کرد، یک مرتبه حجاب سخت است برایش، حجاب تلخ است برایش.
تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن
اصلاً می‌شود یک جوانی را ول کنی، آقا حالا شما تا چهارده، پانزده سالگی سیگار بکش، تا پانزده سالت شد، سیگار نکش. خب اگر سال‌ها سیگار کشید، معتاد می‌شود، دیگر برگشتنش مشکل است.
آثار کار. و لذا هر عضوی را جلسه‌ی قبل گفتیم که یک برنامه‌ای دارد. رسیدیم به پوست. پوستم شهادت می‌دهد. انسان به پوستش می‌گوید: «چرا شهادت می‌دهی؟» می‌گوید: «دست خودم نیست، خدا مرا به نطق واداشته است.» خیلی خب.
کمر چه؟ قرآن می‌فرماید: «يَحمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلىَ‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31) بارشان را روی دوش‌شان می‌گذارند، حالا واقعاً یا همین کمر، یا کنایه است. پوست بدن شهادت می‌دهد.
دستش چی؟ مؤمنین نامه‌ی عملشان را دست راست می‌دهند: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» (حاقه/ 19)، افراد مؤمن می‌گوید: «فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ» (حاقه/ 19) عربی‌هایی را که می‌خوانم قرآن است. «فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ» روز قیامت داد می‌زند، مردم بیایید ببینید: «اقْرَءُواْ كِتَابِيَهْ»، نامه‌ی مرا قرائت کنید، بخوانید. بیایید نامه‌ام را بخوانید، ببینید این را.
«إِنِّى ظَنَنتُ أَنِّى مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ» (حاقه/ 20). من می‌دانستم که یک همچین روزی و روزگاری داریم.
«فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ» (حاقه/ 21). در یک زندگی بسیار مسرور زندگی می‌کنند.
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» (حاقه/ 25) کسی که نامه‌اش را به دست چپ می‌دهند؛
«فَيَقُولُ يَا لَيْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ» (حاقه/ 25) کاش نامه را دست من نداده بودند، تا نامه را نداده بودند، امیدی بود، الآن نامه دست چپ است یعنی تمام. «يَا لَيْتَنىِ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ»
«يَا لَيْتَها كاَنَتِ الْقَاضِيَةَ» (حاقه/ 27). کاش مرگ بود، زنده نمی‌شدم.
«هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِيَهْ» (حاقه/ 29). من مدیر کل و استاندار و شهردار و وکیل و وزیر و سفیر بودم، من سلطنت داشتم. «هَلَكَ عَنِّى سُلْطَانِيَهْ»
ثروت داشتم. «مَا أَغْنىَ‏ عَنِّى مَالِيَهْ‏» (حاقه/ 28) ثروتم به دردم نخورد.
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
حکومتم به دردم نخورد، چیزی ذخیره نکردم. خیلی خبر است قیامت. هزار تا آیه تقریباً راجع به اوضاع قیامت است. البته راه هم هست هان، یک عذرخواهی جدی، یک عذرخواهی جدی. خوب شدن مشکل نیست، محال نیست، محال نیست، محال نیست. یک اراده می‌خواهد. شب قدر اگر ما می‌آییم مسجد، از خدا بخواهیم به ما عزم و اراده بدهد، بعضی‌ها مشکلمان عزم است، نمی‌توانیم دل از این بِکَنیم. عاشق شده، نمی‌تواند دل بکند. عاشق پول شده، نمی‌تواند از سود بگذرد. عاشق یک ورزشی شده، نمی‌تواند از این ورزش دل بگذرد. عاشق نشوید، علاقه طوری نیست، علاقه را انسان دارد، ولی نگذارید به عشق بکشد. قرآن می‌گوید که: «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/ 19 و 20) نمی‌گوید محبت به مال بد است، می‌گوید محبت زیادش بد است: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ‏ الْخَير لَشَدِيد» (عادیات/ 8) مال خیر است، آدم مال را دوست دارد ولی: «لِحُبِّ الْخَيرِ لَشَدِيد» (عادیات/ 8) شدیدش خوب نیست که آدم یک چیزهایی را زیر پا بیندازد.
می‌گویند یک موتور‌سواری، دوچرخه‌سواری داشت می‌رفت، زد به یک پیرزنی، انداخت او را، فرار کرد و در رفت. این خانم که افتاد زمین، گفت: «افتاد، افتاد!» این پسر فکر کرد که چیزی از موتورش، دوچرخه‌اش افتاد. برگرد گفت: «چی افتاد؟» گفت: «انسانیتت افتاد، تو که من را می‌زنی، فرار می‌کنی می‌دانی، انسانیتت افتاد، حالی‌ات نیست.»
خداوند به حضرت آدم گفت: هر چی می‌خواهید بخورید: «وَ كُلا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35)، ولی این یکی را نخورید: «وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/ 35) شیطان آمد، وسوسه‌اش کرد. همان را که خدا گفت نخور، خورد. خدا به آدم گفت: «چرا خوردی؟ چرا خوردی؟» می‌گوید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (طه/ 115) عزم نداشت، نتوانست تصمیم بگیرد، نتوانست تصمیم بگیرد.
شب قدر از خدا بخواهیم اراده‌ی قوی به ما بدهد. گاهی آدم با نذر اراده‌اش را قوی کند که اگر من این کار را کردم چنین بکنم. گاهی با رفیق‌هایی که آن‌ها صاحب اراده هستند. به هر حال یک خورده مسیرمان را کنترل کنیم. هر چه می‌خواهیم نگوییم. خیلی دین‌فروشی راحت شده، خیلی آبروریزی راحت شده، خیلی راحت شده. بعضی بچه‌های انقلاب هم گرفتار شدند، حتی بعضی از خواص هم گرفتار شدند. یک چیزی را نقل می‌کنند بعد وقتی وارسی می‌کنی می‌بینی نه، دروغ است. این‌طور نبوده یا اصلش دروغ است، یا بخشی‌اش دروغ است، بخشی‌اش راست است. مواظب باشیم.
بزرگان ما تقوا داشتند. شخص محترمی از دنیا رفت. دفتر یکی از علما نوشت که شنیدیم مادر شما از دنیا رفته، آیت الله عظمی فلان مطلع شد، به شدت ناراحت شد، تسلیت عرض می‌کنم. آوردند آقا امضا کند گفت: من به شدت ناراحت نشدم، این دروغ است، دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن حرام است، گناه کبیره است. گفت: چه کنیم؟ گفت: نامه را عوض کنید، من به شدت ناراحت نشدم. نامه نوشتند که خبر فوت مادر جنابعالی را به آیت الله عظمای فلانی گفتیم ایشان ناراحت شد، کلمه‌ی به شدتش را برداشتند. ناراحت شد. رفتند امضا کند گفت: ناراحتم نشدم، سنّش را کرده بود. من ناراحت نشدم. گفتند بروید عوض کنید. گفت بنویس خبر فوت مادر شما را فلانی شنید، خداوند ایشان را رحمت کند، به شما صبر بدهد. نه بنویس ناراحت شدم، نه بنویس به شدت ناراحت شدم. این مهم است که انسان مواظب باشد چی چی می‌گوید. گاهی وقت‌ها یک کسی مقصر هم ممکن است باشد ولی همه‌ی تقصیرها را گردن او نگذارید، ممکن است یک مسئولی مقصر باشد، خواب این هم مال آن هست؟ حالا.
خیلی دقت کنیم. در نگاهمان، در حرفمان، در امضایمان، در تصمیماتمان وارسی کنیم. قیامت چه خبر است؟ البته یک افرادی هم هستند آنجا شادند. «ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَة» (عبس/ 39) می‌خندند، به هم بشارت می‌دهند. شهدا خیلی شادند. شهدا در برزخ هم شادند. قرآن می‌گوید شهدا به همدیگر: «وَ يَسْتَبْشِرونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ‏» (آل عمران/ 170) شهدا به هم می‌گویند سه روز دیگر فلانی هم می‌آید، بیست و دو روز دیگر فلانی هم می‌آید، به ما ملحق می‌شود. خیلی مهم است انسان ملحق به امیرالمؤمنین بشود یا ملحق به کس دیگر بشود، خیلی مهم است. حالا.
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
این ایام سوگواری و ماه رمضان و مسئله‌ی شهادت امیرالمؤمنین یک چیزی دیشب به ذهنم آمد، گفتم همین را بگویم. یک مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه دارد. حالا مسجد کوفه هم به مناسبت ضربت خوردن، قتلگاه امیرالمؤمنین است، هم به معاد می‌خورد، هم به امیرالمؤمنین می‌خورد، هم به مسجد کوفه می‌خورد، گفتم همین را بگویم. و چه قدر هم قرآن مطلب دارد که می‌خواهی مناجات درست کنی با آیات قرآن. کسی بود همچین می‌گفت من وقتی می‌خواهم مناجات کنم آیاتی که به آن عمل نکردم می‌خوانم، می‌گویم: خب آقای فلان تو این هستی؟ نمازت خاشع بود؟: «فىِ صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» (مؤمنون/ 2)، نمازت را با حال خواندی؟ نه. «لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ» (مؤمنون/ 4) زکاتت را دادی؟ نه. «لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» (مؤمنون/ 5) گناهان شهوتی را کنترل کردی؟ نه. «لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون‏» (مؤمنون/ 8) این جمهوری اسلامی امانت بود، خیانت نکردی؟ نمی‌دانم، چرا، شاید. «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوَى‏» (نازعات/ 40) جلوی هوست را گرفتی؟ نه. «سُجَّداً وَ بُكِيّاً» (مریم/ 58) در سجده اشکی داشتی؟ نه. «سُجَّداً وَ قِيَاماً» (فرقان/ 64) نماز شب خواندی؟ نه. «تَتَجَافىَ‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع‏» (سجده/ 16) خودت را از رختخواب کندی؟ نه. «وَ الصَّابِرينَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/ 177) مقاومت کردی؟ نه. همین آیاتی را که عمل نکردیم بخوانیم. مناجاتمان همین آیات. خودمان را با قرآن نقد بزنیم. یعنی خط‌کش قرآن را بگذاریم، چاله چوله‌های خودمان را نگاه کنیم. اوه خیلی با قرآن فاصله داریم.
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
امیرالمؤمنین در مسجد کوفه مناجاتی دارد، می‌گوید که: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَان یَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ (شعراء/ 89)» خدایا آن روزی که مال و اولاد به درد نمی‌خورد، به من امنیت بده. إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) در قرآن سه تا قلب است: قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض. دو تایش خوب است. قلب سلیم خوب است، قلب سلیم، قلبی است که در آن تکبّر، شرک نباشد. قلب منیب، قلبی است که منحرف می‌شود اما آدم انابه می‌کند، عذرخواهی می‌کند، برمی‌گردد. قلب مریض همان است که می‌گوییم: «فىِ قُلُوبِهِم»، شما بگویید: «مَرَض» (بقره/ 10) قلب مریض است، کینه‌ای است.
یادم نمی‌رود شخصی با شخصی برخورد کرد، دستش را دراز کرد، آقا پاشو بیا اینجا، دستش را دراز کرد، بعد همچین کرد، گفت: «یازده سال پیش آمدم دیدنت، دیدنم نیامدی، این عوض آن». من نگاه کردم گفتم: «سرکه‌ی هفت ساله شنیده بودیم، کینه‌ی یازده ساله ندیده بودیم.» آدم‌هایی هستند کینه‌ای‌اند. یازده سال کینه برای اینکه چرا بازدید من نیامدی! قلب مریض. «فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض‏» (بقره/ 10). قلب که مریض شد «فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا» (بقره/ 10) یعنی قلب که مریض است، لطف خدا به قلب ما مربوط به خود ما هست. «زَاغُواْ أَزَاغَ» (صف/ 5) کج رفتی کجت می‌کنند. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ زَادَهُمْ هُدًى‏» (محمد/ 17) راه حق رفتی، راه حق یعنی مثل خوبی، خوبی می‌آورد، بدی، بدی می آورد. و لذا گفتند دروغ را شوخیش را هم نگو، چون دروغ شوخی، بستری برای دروغ جدی است. «اتَّقُوا الْكَذِبَ … جِدٍّ وَ هَزْلٍ‏» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏2، ص 338) شوخی‌اش را هم نکن، فکرش را هم نکن. به ما گفتند اگر یک جایی هستید شیطان می‌آید سراغت، می‌بینی این فکر، فکر شیطان است پاشو بدو. چون شیطان مثل دود است، دود اگر آمد در اتاق، باید پنجره را باز کرد، دود را بیرون کرد. اگر بنشینی اتاق سیاه می‌شود. فکر گناه، آدم را گناه می‌کند.
وقت خواب می‌گویند این قدر دعا آمده بخوان، بخوان تا خوابت ببرد، چون از وقت‌هایی که شیطان به سراغ آدم می‌آید، وقت خواب است، شکمش پر است، رختخواب هم نرم است، کاری هم ندارد، می‌نشیند هی فکر می‌کند. تا می‌بینید یک فکری به شما القاء شد، پنجره را باز کنید، جایتان را عوض کنید، ایستادید بنشینید، نشستید بلند شوید. آرام هستید، برو. می‌روی بدو، خودتان را مشغول کنید. روح انسان مثل ظرف خالی است، اگر آبش نکنی، در آن هوا می‌رود.
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ» خدایا امانم بده، چه روزی؟ «يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ» (فرقان/ 27) دو تا دستش را گاز می‌گیرد. این دو تا دستش را گاز می‌گیرد یعنی چه؟ یعنی خیلی است. ببین آدم وقتی خیلی ناراحت بشود، نوک یکی از انگشت‌هایش را گاز می‌گیرد، وقتی خیلی ناراحتی‌اش بیشتر است، نوک انگشتش را گاز نمی‌گیرد، کل انگشتش را دهانش می‌کند، وقتی شدت زیادتر می‌شود، کل دستش را در دهانش گاز می‌گیرد، وقتی بیش از این ناراحت می‌شود، دو تا دستش را روی می‌گذارد. می‌گوید چه کنم، همچین می‌کند. «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ». «يَدَيْهِ» می‌گوید، نمی‌گوید «یده». دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد می‌گوید چه؟ می‌گوید: «يَا وَيْلَتىَ‏ لَيْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلاً» (فرقان/ 28) کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً» (فرقان/ 27) یک راهی با پیغمبر باز کن. خدا به تو بچه می‌دهد، چرا حمید نمی‌گذاری؟ چرا احمد محمود نمی‌گذاری؟ چرا حسن و حسین نمی‌گذاریم؟ دنبال یک اسمی می‌گردیم که. حدیث داریم اگر کسی این مقدار رابطه با پیغمبر دارد که اسم بچه‌اش را اسم اهل بیت بگذارد، همین مقدار می‌تواند روز قیامت نجاتش بدهد. یک نخ برای خودتان بگذارید. «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ»
علی را دوست داریم، چرا اسم بچه‌مان را علی نگذاریم؟ این اسم‌ها کار دستش است. با اسم کودتا می‌کردند. امام حسین که شهید شد می‌دانید، امام سجاد هم شهید شد، پسر امام سجاد، زید هم شهید شد، شهیدش کردند. زید یک پسر به نام یحیی داشت، او را هم شهید کردند، یعنی نسل اهل بیت همه را شهید کردند. زنان خراسان گفتند: حالا که بنی‌عباس از اهل بیت از دَم دارد می‌کُشد، امسال هر زنی زایید، اسم پسرش را یحیی بگذارد. اعتصاب کردند، یک مرتبه دیدند اِ یک یحیی را کُشتند، هزاران یحیی به دنیا آمد، این‌ها اثر دارد. وقتی در ایران سه هزار تا علی‌آباد در روستاهای مختلف در همه‌ی ایران داریم، سه هزار تا علی‌آباد، این پیداست تاریخ ایران، تاریخ شیعی است. این اسم‌ها کار از دستش می‌آید. «مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً»، «سَبِيلاً» یعنی ولو یک راه کوچک، یک راه کوچک. حالا در طول سال نماز شب نمی‌خوانیم، هیچی. یعنی ماه رمضان هم نمی‌خواهید بخوانید؟ ماه رمضان که برای سحرش بیدار می‌شوید. نماز شب کاری ندارد، یازده رکعت است، پنج تا دو رکعت، یک یک رکعت، بی قل هو الله هم می‌شود خواند. ده دقیقه. حالا ماه رمضان را هم از دست دادی، دهه‌ی آخر را هم نمی‌خواهی بخوانی؟ دهه‌ی آخر را هم نمی‌خواهی بخوانی؟ امیرالمؤمنین در مسجد کوفه چه می‌گوید؟ می‌گوید: خدایا ظالم دو تا دستش را گاز می‌گیرد، می‌گوید کاش با پیغمبر رابطه داشتم.
5- آثار گناه در چهره‌ی گنهکاران
«و أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ (الرحمن/ 41)» سیمای مجرم نشان می‌دهد که این مجرم است، مثل گردی‌های تنه درخت، می‌گویند از گردی‌های تنه‌ی درخت می‌شود فهمید درخت چند سالش است. بعضی از حیوان‌ها را از دندان‌هایش می‌شود فهمید. مجرم از سیمایش پیداست که این مجرم است. آن روزی که مجرم پیداست که مجرم است: « فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ» (الرحمن/ 41). «نَوَاصِي» ناصیه، موی سرش را می‌گیرند، پایش را هم می‌گیرند، یعنی مثل حیوانی که سر و کله و پایش را به هم می‌بندند.
«وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ (غافر/ 52)» خدایا علی را نجات بده روزی که ظالم عذرخواهی می‌کند ولی «لا يَنْفَعُ»، عذرخواهی‌اش به درد نمی‌خورد. «يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ» (غافر/ 52) معذرت‌خواهی ظالمین کارساز نیست.
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً (انفطار/ 19)» پناه می‌برم به تو از روزی که هیچ کس به درد هیچ کس نمی‌خورد. آیه‌ای دیگر داریم: «وَ لَا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» (معارج/ 10). «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی رفیق داغ. رفیق داغ از رفیق داغ احوال نمی‌پرسد.
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (عبس/ 34)»، مناجاتی دارد امیرالمؤمنین. قیامت خیلی اسم دارد. فیض کاشانی صد تا اسم برای قیامت گفته، صد تا اسم را گفته. یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان. هر اسمی یک باری دارد، هر اسمی یک معنایی دارد. مثل خداوند که هزار تا اسم دارد، رحمان، رحیم، رب، غفور، حلیم. اسم‌های زیاد هر اسمی یک باری دارد، یک معنایی دارد، یک محتوایی دارد.
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
توسل‌ها خیلی فایده دارد. من نمی‌دانم این وهابی‌ها به چه وجدانی می‌توانند بگویند توسل شرک است. می‌گویند: «یا حسین» نگویید، بگویید: «یا الله».«یا ابالفضل»، «یا زهرا»، «یا مهدی» نگویید. این‌ها وقتی مُردند، تمام شد و رفت. جوابش را من در یکی از جلسه‌ها دادم. چون شب‌های قدر، شب توسل است این را هم بگویم. حضرت ابراهیم دید یک لاشه‌ای کنار دریاست، یک خورده‌اش در آب است، یک خورده‌اش در خشکی است، حیوان‌های دریایی نوک می‌زنند، حیوان‌های صحرایی گاز می‌گیرند، حیوان‌های هوایی نوک می‌زنند. یک خورده نگاه کرد، دید این بدن رفت در دریا و صحرا و هوا. گفت: «خدایا چه‌طور این را زنده می‌کنی، پخش شد؟» به بحث معاد ما هم می‌خورد. گفت: چهار تا پرنده را بگیر، بکوب، سر چند تا کوه بگذار، صدایشان بزن، می‌آید. آیه قرآن است. حدیث هم نیست، قرآنِ قرآنِ قرآن است: «ثُمَّ ادْعُهُنَّ» (بقره/ 260). «اُدعُ» یعنی دعوت کن، خروس، طاووس. ذرات پخش شده که قبلاً گوشتشان له شده بود، مخلوط شده بودند، سر چندتا کوه: «يَأْتِينَكَ سَعْياً» (بقره/ 260) با سرعت می‌آیند. یعنی ذرات خروس هر جا هست، می‌آید می‌چسبد به خروس. من تعجب می‌کنم از این وهابی‌ها چه‌طور صدای خروس بزنی می‌آید، صدای ابالفضل بزنی نمی‌آید؟! «ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ» (بقره/ 260) دعوت کن، می‌آیند، «سَعْياً» با دو هم می‌آیند. تو بگو طاووس، با دو می‌آید. حیوانی که کشته شده صدایش بزنی می‌آید، البته با اراده‌ی خدا، آن وقت اولیای خدا نمی‌توانند ما صدایشان بزنیم حرف ما را گوش بدهند.
علاوه بر که گاهی معجزات را هر کسی یک بار، دو بار در عمرش دیده، لازم نیست همه‌ی زندگی ما با معجزه باشد، زندگی ما طبیعی است، ولی هر کسی در عمرش یک روزنه‌هایی دیده که یک دست دیگر هم پشت کار هست، اراده‌ی خدا هم هست، توسل اهل بیت هم هست.
خب دعا که می‌کنید اول اگر می‌خواهید خدا ببخشدتان، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ لْيَعْفُواْ» (نور/ 22) شما هم دیگران را ببخشید، بالاخره حالا بنده در تلویزیون حرف می‌زنم، چهار نفر خوششان می‌آید، چهار تا هم بدشان می‌آید، آن کسی که بدش می‌آید، می‌گوید یک چیزی هم برایم گفت، ممکن است یک حرف زشتی هم به من بزند، بگویم: نه، هر کس غیبت مرا بکند، راضی نیستم. بابا حالا یک چیزی گفت، ببخشش. چه قدر روده تنگی، هسته‌ی انار داخلش گیر کرده است. مگر شما امت پیغمبر نیستید؟! پیغمبر اسلام روز فتح مکه فرمود: همه‌تان را از دَم بخشیدم. یک شهر را در یک دقیقه بخشید. آن وقت شما امت محمد هستید؟! (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) با پسر خاله‌ات، با پسر عمه‌ات، پسر دایی، عمه، هم‌شاگردی، در خوابگاه حالا یک کسی یک ظلمی به شما کرده، او را نمی‌بخشید؟! «وَ لْيَعْفُواْ» (نور/ 22) امر است، آیه قرآن است، امر است، باید ببخشید، «وَ لْيَصْفَحُواْ» (نور/ 22) صفحه را برگردان، ببخشش، «أَ لَا تُحِبُّونَ» (نور/ 22) دوست نداری «أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكمُ» (نور/ 22) اگر دوست داری خدا تو را ببخشد، تو هم دیگران را ببخش.
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد
از کارهای شب قدر این است که انسان همدیگر را ببخشد. از کارهای شب قدر به خصوص شب بیست و سوم، شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، این‌ها همه‌اش شب قدر حساب می‌شود ولی شب بیست و یکم پررنگ‌تر از نوزدهم است، شب بیست و سوم از نظر حدیث و قرآن پررنگ‌تر از شب بیست و یکم است. یکی اینکه ببخش.
یکی اینکه به دیگران دعا کنیم. به چهل تا مؤمن دعا کنی، دعای خودت هم مستجاب می‌شود. دسته‌جمعی دعا کنیم. عبادتمان داخلش اذیت نباشد. خانه‎ی یکی از مراجع رفتم، مرحوم شد، از مراجع درجه یک. گفت که: «آقای قرائتی دیشب تا صبح بال بال زدم.» گفتم: «چیه؟» گفت: «این بلندگوی مسجد هی گفت الغوث، الغوث، خلّصنا من النار یا رب، من هم بیمار بودم، دست و پا می‌زدم، رویم هم نمی‌شد که بگویند مرجع تقلید گفته بلندگو را خاموش کن، زجر کشیدم.» آخر این چه عبادتی است که مرجع تقلید را زجر می‌دهد؟!
فقط اذان را با صدای بلند در مسجد بگویید در همه‌ی شهر بپیچد. ولی بعد دیگر قبل از اذان، سحرخوانی، ما سحرخوانی در اسلام نداریم. مناجات تکی داریم، برو خانه دو لیتر گریه کن. حق نداری پشت بلندگو مناجاتمان کنی. ما گاهی عباداتمان معصیت است. امام حسین می‌گوید که:«إِلاهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ» (مفاتیح الجنان/ دعای عرفه) خدایا خوبی‌هایم بد است، بدی‌هایمایمان که دیگر هیچی. حقیقت‌هایمان ادعاست، ادعاهایمان که دیگر هیچی. ما اخلاص‌مان شرک است، شرکمان که دیگر هیچی. علم‌مان جهل است، جهل‌مان که دیگر هیچی. در مسجد باید مراعات کنیم، مراعات وقف را بکنیم. در مسجد سیگار ممنوع. هوای مسجد برای همه هست. چرا؟ شانزده نفر دارند سیگار می‌کشند، تجاوز به حریم هوایی که فقط مال هواپیمای اف 16 نیست که، همین هم که شما سیگار می‌کشی، دودش به حلق این می‌رود، این تجاوز به حریم هوایی این است، در یک شعاع کم رنگش. به دیگران دعا کنیم.
از خدا بخواهیم اراده‌مان قوی بشود که بتوانیم در مقابل گناه خودمان را حفظ کنیم. به هر حال ما امیرالمؤمنین را داریم، به یتیمان برسیم. حضرت امیر خانه‌ی یتیمی، هر چه گفت: پسر، عزیز، عزیز. این همین‌طور نگاه کرد. هر چی حرف زد که این بخندد، نخندید. امیرالمؤمنین منقلب شد، من نمی‌توانم یتیم را بخندانم. با زانو و دستانش راه رفت، صدای بزغاله کرد، بَع، مَـ تا بَع مَـ کرد این خندید. آمدند گفتند: یا علی، بد است، تو رئیس حکومت اسلامی هستی، صدای بزغاله می‌کنی، بد است. فرمود: اگر راهی پیدا می‌کردم برای خنداندن یتیم از آن راه می‌رفتم. هیچ راهی نداشتم که یتیم بخندد، گفتم صدای بز کنم که یتیم بخندد. شما شیعه‌ی علی هستی. از حکومت صدای بز می‌کند که یتیم بخندد، شما خودت را بیاور پایین، ببخشش، بگذر. هر جوری ما با مردم رفتار کنیم، خدا با ما رفتار خواهد کرد. «زَاغُواْ أَزَاغ‏» (صف/ 5). «تَنصُر یَنصُر». وَ لْيَعْفُواْ … أَ لَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكمُ‏» (نور/ 22)
خدایا تو را به حق شهید رمضان امیرالمؤمنین علیه السلام و مولود رمضان امام حسن مجتبی، تو را به حق قرآنی که هدیه‌ی رمضان است به بشریت، ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، حُسن عاقبت، عزت دارَین، هدایت برای منحرفین، شفا برای مرضا، آمرزش برای اموات، همسر خوب برای بی‌همسرها، شفای عاجل برای بیمارها، کار خوب برای بی‌کارها، علم مفید برای همه مقدّر بفرما.
در همه‌ی خیرات هستی ما را شریک کن. اگر عملی از ما سر زد که خیر بود، همه‌ی محبّین اهل بیت را در کار ما شریک کن. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.

«و السلام علیکم و رحمة الله»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%ac%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a4%d9%85%d9%86%db%8c%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3%d8%ac%d8%af-%da%a9%d9%88%d9%81%d9%87/feed/ 0