محسن قرائتی – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Thu, 22 Feb 2024 06:21:40 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 امام زمان علیه السلام، موعود الهی https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%88%d8%af-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/ https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%88%d8%af-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/#respond Thu, 22 Feb 2024 06:21:40 +0000 https://gharaati.ir/?p=10447 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.12.03.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.12.03.mp3 https://www.aparat.com/embed/boXMC?data[rnddiv]=40642925192&data[responsive]=yes]]>

موضوع: امام زمان علیه السلام، موعود الهی
تاريخ پخش: 03/12/1402
عناوين:
1- گمشده‌ی بشر در عصر تکنولوژی
2- امام زمان علیه‌السلام ذخیره‌ی خدا برای بشر
3- خاطره‌ای از شهید رجایی در آمریکا
4- پاسخ به شبهه طول عمر امام زمان علیه‌السلام
5- دلیل غیبت امام زمان علیه‌السلام
6- بازگشت دل‌های مردم به سوی امام زمان علیه‌السلام
7- دعا برای ظهور امام زمان علیه‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث را عزیزان در آستانه‌ی نیمه‌ی شعبان می‌بینند، راجع به امام زمان هست، بیست و پنج دقیقه هست، اگر حال داشتیم اضافه می‌کنیم، ولی قانونمان بیست و پنج دقیقه هست تقریباً. گمشده‌ی بشر در دنیا چیه؟ تکنولوژی، کشورهای پیشرفته تکنولوژی دارند دیگر، مملکتشان بی‌مسئله هست؟ تکنولوژی حل نکرد، بحث ما این هست، گمشده‌ی بشر چیه؟ در خیابان، فرودگاه، انرژی هسته‌ای، تمام پیشرفت‌های علمی، آیا هر چه صنعت پیش می‌رود، آرامش صفا و صمیمیت و تقوا و پاکی بیش‌تر می‌شود؟ یا بیش‌تر نمی‌شود؟ هواپیما ساختند، خب ساختن هواپیما یک مسئله هست، حالا این هواپیما که ساخته شد، کجا را می‌خواهد بمباران کند؟ غزّه و فلسطین و بغداد و ایران و لبنان را، ساختن هواپیما یک مسئله هست، امّا حالا بعد از آن‌که هواپیما ساخته شد، کجا را می‌خواهد بمباران کند؟ علم رشد است، امّا این علم در اختیار کیه؟
1- گمشده‌ی بشر در عصر تکنولوژی
آن که گمشده‌ی بشر هست چیه؟ یک رهبری می‌خواهیم که دنیا را بتواند اداره کند. حالا یک نمی‌خواهم مقایسه کنم بین امام خمینی و امام زمان علیه السلام، فاصله بین یک پروژکتور و لامپ است با خورشید، ولی همین نظام جمهوری اسلامی راه‌هایی را می‌تواند برای ما گشایش بدهد؛ یادمان نرود.
یک خاطره‌ای را من از رئیس مجلس شورای اسلامی نقل می‌کنم. ایشان نقل می‌کرد، می‌گفت: یکی از مسئولین عراق که خانه‌اش بغداد بود، بعد از آن که آمریکایی‌ها به عراق حمله کردند، یک منطقه‌ای را گفتند اینجا محلّه‌ی خودمان باشد، یعنی سران آمریکا که در بغداد هستند، در این منطقه زندگی کنند. چند تا هم خانه گذاشتند برای سران بغداد، عراق یعنی سران آمریکا و سران بغداد، خانه‌ی شخصیت‌های درجه یکشان اینجا بود. یکی از شخصیت‌های درجه یک خانه‌اش آنجا بود، می‌گفت رفتم بروم در خانه، سرباز آمریکایی جلوی من را گرفت، گفت: «نمی‌توانی». گفتم: «چرا، من مسئول مملکتی هستم، اینجا هم خانه‌ی خودم است، کشور خودمان است، پایتخت خودمان است، خانه‌ی خودمان هست»، گفت: «هر چی می‌خواهد باشد اینجا …»، گفتم: «چرا؟!»، گفت: «خب باید بازدید بشوی»، بعد دیدم دلم شور می‌زند، گفتم: «خب بازدید کن، بیا دست‌ها بالا، بازرسی کن»، گفت: «خودم نه، سگم باید بیاید بازرسی کند!» خیلی بهم برخورد که آمریکا این است، می‌آید در عراق، می‌آید در بغداد، به صاحبخانه می‌گوید حق نداری، بازدید بشوی، خیلی خب بازدید کن، می‌گوید سگم. خیلی تحقیر شدم، خیلی تحقیر شدم، آخرش خسته شدم، گفتم: «خیلی خب، سگت بیاید بازرسی کن». رفت، برگشت، گفت: «سگم خواب است، باید صبر کنی تا سگم بیدار شود!»
مردم عربستان سعودی از وقتی متولّد می‌شوند، تا وقتی می‌میرند، یک بار پای صندوق رأی نمی‌آیند. یک خانواده هستند، این شوهر خواهر من هست، این برادر زن من هست، او پسر من هست، او پسر عمویم هست، او برادرم هست، او برادرزاده هست، یعنی یک حکومت را بین یک فامیل سعودی تقسیم کردند، از تولّد تا مرگ یک‌مرتبه پای انتخابات نمی‌روند. یادمان نرود چه کردیم. چی شد؟ عیب خیلی داریم هان، حرف‌های ما معنایش این نیست که مسئولین همه خوب هستند، همه‌ی کارهای ما هم درست هست، نه، هم مسئولین بعضی‌هایشان خلاف کردند، هم همه‌ی کارها درست نیست، ولی می‌خواهم مقایسه کنم، مقایسه کنم بین آزادی‌ای که الآن هست که میانگین هر سال یک‌مرتبه پای صندوق می‌رویم، حالا ممکن است رأی‌ها هم خیلی بعضی‌هایش کج برود، ما داشتیم رئیس جمهور هم که به او رأی دادند، بعد فرار کرد رفت خارج، ما رئیس جمهور فاسد هم داشتیم، انتخابات را …
1- گمشده‌ی بشر این است که رهبری که دنیا را بتواند اداره کند، یک.
2- امام زمان علیه‌السلام ذخیره‌ی خدا برای بشر
2- یک قانونی می‌خواهیم که قانون را هم دلواپس نباشیم، مقرّرات، صبح می‌‌گویند خیابان یک‌طرفه هست، عصر می‌گویند دوطرفه هست. فردا می‌گویند جریمه، امروز می‌گویند حذفش کن. امروز می‌گویند بگیرش، فردا می‌گویند آزادش کن. یک قانون می‌خواهیم که دست نخورده باشد، قرآن هست.
رهبری که بتواند دنیا را اداره کند، ذخیره شده، بگویید: کیه؟ بلند بگویید: امام زمان علیه السلام. رهبری می‌خواهیم بتواند دنیا را اداره کند، یک قانونی می‌خواهیم دست نخورده، یعنی براساس هوس و ترس و لرز و این‌ها نباشد، قانون صددرصد …
پس رهبرش هست، قانوش هم هست. یک آمادگی می‌خواهیم، آمادگی‌اش دست ما هست، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، جامعه‌ها، اصناف، این‌ها باید آماده باشند. امام زمان متولّد شد، ما هر سال باید عیدی بگیریم؟ بله، قرآن می‌گوید بعضی از عیدها را باید هر سال گرفت، یک آیه داریم می‌گوید: «تَكُونُ لَنا عيداً»، «عیداً» عید؛ «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/ 114)‏: یعنی از حالا تا آخر تاریخ نیمه‌ی شعبان باید عید باشد. آیه مال نیمه‌ی شعبان نبود هان، آخر بعضی‌ها می‌گویند که بابا امام زمان یک بار متولّد شد، چرا هر سال نیمه‎‌ی شعبان؟ گفتم قرآن می‌گوید مسیحی‌ها به حضرت عیسی گفتند یک طبق غذا از آسمان بیاور، مثل این‌که باران می‌آید یک طبق غذا، ما با چشممان ببینیم که این غذا از آسمان آمد، آن وقت اگر یک همچین روزی باشد، ما «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا»، از اوّل تاریخ تا آخر تاریخ می‌گوییم آن روز، روز عید است،
3- خاطره‌ای از شهید رجایی در آمریکا
مشکل دنیا این است که یک امام زمان ندارد، امام معصوم. همین امامی که نایب امام معصوم هست، جانشین او هست، یعنی نزدیک‌ترین افراد به امام زمان، به حسب ظاهر مجتهد جامع‌الشرایط و ولایت فقیه است، امّا در عین حال با همه‌ی کمبودها و ضعف‌ها و نقایصی که بین بعضی از افراد هست، کارهایی شد. رجائی یک معلّم بود. اوّل انقلاب رفت آمریکا، رئیس جمهور آمریکا گفت: «من می‌خواهم ملاقات کنم». گفت: «من به تو ملاقات نمی‌دهم، تو جنایت کردی زمان شاه.» یعنی اسلام آدم را به یک جایی می‌برد که معلّم ایرانی، مثل رجائی اجازه‌ی ملاقات‌ به رئیس جمهور آمریکا ندهد. رژیم بد کار را به جایی می‌رسد که از آمریکا، بغداد، در منطقه‌ی مسکونی سران کشور، به صاحبخانه اجازه‌ی ورود به خانه‌ی خودش را نمی‌دهد، او می‌گوید خانه‌ی خودت هم نرو، می‌گوید من به تو اجازه‌ی ملاقات نمی‌دهم. این‌ها، تفاوت‌ها را ببینید. یک صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
4- پاسخ به شبهه طول عمر امام زمان علیه‌السلام
چند تا سؤال. امام زمان می‌شود هزار و دویست سالش باشد؟ بله. قصّه‌ای برایتان نقل می‌کنم دل بدهید، این قصّه را هم این طرف و آن طرف نقل هم کنید. پیغمبری بود که به نام عُزیر معروف است، سوار الاغش بود داشت می‌رفت، به قریه‌ی خرابه‌ای رسید، یک قریه‌ی خراب شده. به خدا گفت: «خدایا، این مرده‌هایی که اینجا زیر این سقف‌ها بودند، خوابیدند، چه طور زنده می‌شوند؟» تا گفت چه‌طور، خدا روی خود پیغمبر آزمایش کرد، خود پیغمبر را که روی الاغش نشسته بود مُرد، صد سال مُرد. عربی کلمه‌ی صد چی می‌شود؟ بلدید؟ «مِائَةَ». «مِائَةَ عامٍ»، «عام» هم یعنی سال، صد سال پیغمبر مُرد. «ثُمَّ»، «ثُمَّ» یعنی چی؟ سپس؛ «بَعَثَهُ»؟: برانگیخت او را، بعد از صد سال زنده شد. «قالَ»؟ خدا از او پرسید: «كَمْ لَبِثْتَ؟»، چه‌قدر وقت هست اینجایی؟ نگاهی کرد، گفت: «يَوْماً»، یک روز، «أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»، یا نصفی روز. گفت: «نه، صد سال پیش سؤال کردی، مرگت دادم، حالا نگاه کن، الاغ مرده را می‌خواهم روبه‌روی چشمت زنده کنم»، «انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ»، ضمناً این پیغمبری که روی الاغ (16:13) بود، غذا هم داشت، یک نوع غذایی داشت و یک نوشیدنی هم داشت، حالا هر چی بوده، شیر بوده، دوغ بوده، هر چی بوده، «انْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ»، «طَعام» یعنی غذا؛ «وَ شَرابِكَ»، یعنی نوشابه؛ «لَمْ يَتَسَنَّهْ»، این‌هایی که می‌خوانم عربی‌هایش قرآن است، نگاه کن به نوشابه، نگاه کن به غذا، این غذا صد سال عوض نشده. حالا اینجا ریاضی‌تان خوب هست، یا نه؟ امتحان کن، صد سال، چند تا یک هفته هست؟ غذا یک هفته بیرون یخچال خراب می‌شود، صد سال این غذا بیرون یخچال خراب نشده، «فَانْظُرْ»، عربی می‌خوانم، شما معنایش را می‌فهمید، «انْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ»، نظر کن به غذایت؛ «وَ شَرابِكَ»: نوشابه؛ «لَمْ يَتَسَنَّهْ» (بقره/ 259). صد سال چند تا یک هفته هست؟ غذا یک هفته بیرون از یخچال خراب می‌شود. یک سال پنجاه و دو هفته هست، صد تا پنجاه تا؟ بگویید: پنج هزار تا. صد تا دو تا؟ دویست تا. پنج هزار و دویست برابر عمر طبیعی غذا سالم هست، امام زمان عمری نکرده، ماشین حساب دارید؟ هزار و دویست سالش هست تا حالا، تقسیم بر عمر هفتاد ساله، شصت ساله، عمر هم پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، هر چی، هزار و دویست، تقسیم بر هفتاد، می‌شود سیزده برابر عمر طبیعی، امام زمان با این عمر طولانی‌اش، سیزده برابر عمر طبیعی‌اش عمر کرده، قرآن می‌گوید اگر خدا بخواهد، سیزده تا که هیچی، پنج هزار و؟ کمک کنید: دویست برابر عمر طبیعی غذا سالم است، ما گیر عمر نیستیم، دست خداست.
5- دلیل غیبت امام زمان علیه‌السلام
– چرا امام زمان غائب است؟ این مَثَل را من در کتاب‌هایم هم نوشتم. اگر منطقه‌ای برق می‌خواست، از طرف دولت، سازمانی آمدند برق دادند، بچّه‌ها شکستند. لامپ دوّم، لامپ سوّم بزنید. اگر دولت یازده تا لامپ زد و ما یازده تا را شکستیم، سازمان برق یازده تا لامپ زد، ما شکستیم، هر آدم عاقلی به خودش اجازه می‌دهد می‌گوید آقا لامپ دوازدهم را دیگر نزنید، این‌ها هنوز متمدّن؟ نشدند، وحشی‌اند. یازده تا چراغ هدایت را خدا زد، امیرالمؤمنین، شکستند، کشتند. امام حسن، کشتند، امام حسین را کشتند. وقتی یازده اماممان را کشتند، خدا حق دارد لامپ دوازدهمی را وصل نکند، بگوید هر وقت آدم شدید، هر وقت آدم شدید، من لامپ دوازدهمی را وصل می‌کنم.
– امام زمان جایش کجاست؟ نمی‌دانم جایش کجاست. ولی قرآن یک آیه دارد، می‌گوید برادران یوسف که یوسف را در چاه انداختند، بعداً هم ده‌ها سال گذشت، همدیگر را دیدند، «فَعَرَفَهُمْ» (یوسف/ 58) یعنی یوسف برادرها را شناخت، ولی برادرها یوسف را نشناختند، آخر چهل سال پیش من ایشان را دیده بودم. «لَأَنْتَ يُوسُفُ؟»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «لَأَنْتَ يُوسُفُ»؟، «أنْتَ» یعنی؟ تو، تو یوسفی؟! پکیدند، عجب، ما این را در چاهش انداختیم که نیست بشود، خدا خواست، هر چه خدا بخواهد.
ما الآن مشکل توحید داریم، قدرت خدا را باور نکردیم. بچّه‌دار نمی‌شود، می‌گوییم: «چرا بچّه‌دار نمی‌شوی؟»، می‌گوید: «آخه پوشک گران است، خرجی گران است، درآمدم کم است.» می‌دانی معنای این حرف چیه؟ معنای این است که خدایا من اگر یک بچّه داشته باشم تو رزق می‌دهی، امّا اگر چهار تا داشته باشم، تو دیگر نمی‌توانی رزق بدهی. خیلی بد هست، یا ازدواج نمی‌کند، چرا؟ می‌گوید که: «خرجی ندارم»، معنایش این است که خدایا اگر این دختر در خانه‌ی بابایش باشد، تو رزق می‎دهی، امّا اگر دختر ازدواج کرد، از خانه‌ی بابایش آمد به خانه‌ش شوهرش، تو دیگر نمی‌توانی رزقش بدهی.
اگر خدا خواسته باشد حالت را بگیرد، با یک بچّه هم حالت را می‌گیرد. آدم هست چهار تا، پنج تا، شش تا، هفت تا بچّه دارد، همه هم سالم هستند، آدم هم هست یک بچّه دارد، همش قرص، همش دوا، همش دارو. خدا خواسته باشد حالت را بگیرد، با یک بچّه هم حالت را می‌گیرد. خدا خواسته باشد حالت را نگیرد، با چند تا بچّه، همه سالم هستند. ما در ازدواج باید عجله کنیم، در بچّه‌دار شدن نباید مانع بشویم. یک چیزی شنیدیم، خلاف میلمان بود بپرسیم. یک شماره تلفن اسلام‌شناس باید همه‌تان داشته باشید، همه‌ی مردم ایران، همه‌ی مردم دنیا یک شماره تلفن باید داشته باشند، یک سؤالی پیش می‌آید، یک سؤالی پیش می‌آید، بلد نیست، زنگ بزند بپرسد.
امام زمان یک سال باید عید باشد؟ نه، گفتم «عیداً»، امتحان هوش، «عیداً لـِ»؟ بلند بگویید هر کس بلد است: «أَوَّلِنا»، «عيداً لِأَوَّلِنا»؟، «وَ آخِرِنا». برای یک وجود مقدّس می‌شود هر سال هم عید گرفت، برای یادبود. باید مردم یادشان نرود که چند هزار نفر شهید شدند تا انقلاب به دست ما رسید. اگر هم اشکالی به نظام و مسئولین کردند، نه نگویید، آره هم نگویید. بگویید آره، ممکن است دروغ باشد، بگوییم نه، ممکن است سندش پیدا بشود، راست باشد، ما آقا باید تحقیق کنیم، هیچ چیزی را بدون دلیل قبول نکنید.
– دانشمندان دنیا چه‌طور با امام کنار می‌آیند؟ همین‌طور که دانشمندان ایران وقتی امام خمینی در بیست و دو بهمن موفّق شد و انقلاب پیروز شد، این خلبان‌های درجه یک ما مثل بابایی‌ها، خلبان‌های درجه یک ما که رفته بودند آمریکا، خلبان درجه یک تحصیل‌کرده‌ی آمریکا برای این‌که بازوی شاه و آمریکا باشند، تا دیدند انقلاب شد، رفتند دست امام خمینی را بوسیدند، بازوی امام خمینی شدند. پس می‌شود.
6- بازگشت دل‌های مردم به سوی امام زمان علیه‌السلام
– آیا می‌شود مردم برگردند، آیا می‌شود مردم یک‌مرتبه طرفدار امام زمان بشوند؟ بله. شما یادتان نمی‌آید، بیست و دو بهمن، بسیار، ده‌ها هزار نفر آدمی که می‌گفت جاوید شاه، جاوید شاه، بیست و دو بهمن گفت مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، می‌شود مردم برگردند. جوان در خانه‌اش سر غذا با برادرش دعوا می‌کرد، برنج پخته بودند سر ته‌دیگش، او می‌گفت مال من، او می‌گفت مال من هست، از ته‌دیگ سیب‌زمینی نمی‌گذشت، دیدیم همین جوان رفته جبهه، از جانش می‌گذرد.
یک کلماتی می‌گویند که آدم تکان می‌خورد. من این را می‌فهمم، می‌خواهم یک جمله‌ای را تکرار کنم. یکی از این نوجوان‌های شهید در وصیت‌نامه‌اش یک جمله نوشته بود، این جمله را برداشتند پلاکاردش کردند، در خیابان‌ها زدند، من این را در خیابان دیدم، نوشته بود که: «تنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، انقلاب را به شما سپردم.» خیلی جمله‌ی قشنگی است، «تنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، انقلاب را به شما سپردم.» می‌شود مردم برگردند.
افرادی هستند از یک خودکار، یک خودنویس نمی‌گذرند، بعد می‌بینی تمام اموالش را وقف می‌کند، می‌گوید وقف بیمارستان، وقف دانشگاه، وقف حوزه، وقف عمومی می‌کند.
– انسان موجودی است با ظرفیت‌ها مختلف، نیمه‌ی شعبان یعنی روز ظهور استعدادها.
یک خاطره که چه‌طور مردم برمی‌گردند؟ حضرت موسی پهلوی فرعون آمد، گفت: «ایمان به خدا بیاور، تو خدا نیستی. معجزه هم دارم»، معجزه عصایش را انداخت، اژدها شد. فرعون دستور داد که تمام جادوگرها و ساحرهای مناطق را جمع کنید، با سحر و جادو آبروی موسی را بریزند، روی موسی را کم کنند. موسی عصا انداخت اژدها شد، این جادوگرها هم یک کاری بکنند که موسی خجالت بکشد، با سحر و جادو موسی را بشکنیم. ساحرها از اطراف آمدند و عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، بعضی‌هایش را هم می‌فهمید، کلمات قرآن خیلی آسان است. «إِنَّ»، «إِنَّ» یعنی چه؟ همانا. «لَنا» یعنی چه؟ برای ما. «لَأَجْراً»، «أجْراً» یعنی اجر، مزد. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» (اعراف/ 113)؟ فرعون اگر ما با سحر و جادو آبروی موسی را بریزیم، اجری می‌آید؟ پولی، سکّه‌ای به ما می‌دهی، ما آبروی موسی را بریزیم؟ گفت: «قالَ نَعَمْ»، «قالَ نَعَمْ» یعنی چی؟ گفت بله. «إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ» (اعراف/ 114)، شما کارت سبز می‌دهم، صاف بیایید در کاخ، شما آبروی موسی را بریزید، هر چی بخواهید به شما می‌دهم. این قصّه چه زمانی بود؟ فرض کنید ساعت ده، ساعت ده صبح ساحرها را از اطراف آوردند، به فرعون گفتند پول هست، گفت بله، پول هست، کارت هم هست، شما جزء مقرّبین می‌شوید. این‌ها جادویشان را انجام دادند، حضرت موسی هم عصا را انداخت، تمام این ابزار جادو، طناب و عصا و چوب، هر چی بود، همه را قورتش داد، بلعید. تا ساحرها و جادوگرها دیدند اِه! این معجزه‌ یک چیز دیگری بود، این غیر از سحر و جادو هست، قرآن می‌گوید: «وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» (اعراف/ 120)، «أُلْقِيَ» القاء، یعنی پرت، جادوگرها همه به سجده افتادند؛ «قالُوا آمَنَّا» (اعراف/ 121)، ایمان داریم. ساعت هشت طرفدار فرعون بودند، چشم داشتند به یک سکّه‌ی فرعون، به یک کارت فرعون، هشت این بود، هشت و ربع که شد همه به حضرت موسی ایمان آوردند، به خدای موسی ایمان آوردند، فرعون گفت: «لَأُقَطِّعَنَّ»، قطعه قطعه‌تان می‌کنم؛ «لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعينَ» (اعراف/ 124)، صلیب، به دار آویزانتان می‌کنم. من شما را جمع کردم که آبروی موسی را بریزید، حالا ایمان به موسی آوردید؟ چی دارم می‌گویم؟ می‌خواهم بگویم امام زمان علیه السلام که می‌آید یک تحوّلی می‌شود این تحوّل. همین‌طور که ساحرها ساعت هشت مثلاً طرفدار فرعون بودند، هشت و ربع شدند طرفدار؟ بگویید، بگویید: موسی.
امام زمان علیه السلام که بیاید، خیلی چیزها عوض می‌شود. یک انسان عقل چهل تا مرد را پیدا می‌کند. شجاعت. انسان نمی‌تواند به امروز خودش قانع باشد، ممکن است ساعت هشت یک دین داشته باشد، هشت و نیم یک دین دیگر داشته باشد. هر کس، نوجوان‌های ما باید عقاید خودشان را محکم بدانند. دیدم یک آدم تحصیل‌کرده‌ای در سطح بالا، به من گفت: «آقای قرائتی، من یک سؤال دارم»، گفتم: «بفرما»، گفت: «خدایی را که نمی‌بینم، چرا به او ایمان بیاورم؟! من عزرائیل را ندیدم، ملائکه را ندیدم، قیامت را ندیدم، به چیزهای نادیده چرا ایمان بیاورم؟ شما چرا به ما زور می‌گویید؟ به چیزی که نمی‌بینم، ایمان بیاورم؟» گفتم: «شما، این چیه زیر پایت؟»، گفت: «زمین هست»، گفتم: «زمین جاذبه دارد، یا نه؟»، گفت: «بله، زمین جاذبه دارد، اگر جاذبه نمی‌داشت، سیب که از درخت جدا می‌شد، این طرف و آن طرف می‌رفت، سیب که پایین آمد، یعنی زمین جاذبه دارد»، گفتم: «خیلی خب، بنشین با هم به زمین نگاه کنیم، جاذبه‌ی زمین کو؟ هر چی نگاه کنی، زمین را می‌بینی، امّا جاذبه پیدا نیست، همه‌ی مردم کره‌ی زمین جاذبه را قبول دارند، احدی هم تا حال جاذبه را ندیده، از اثر پی به مؤثّر می‌بریم. از این‌که سیب افتاد، می‌گوییم پس زمین جاذبه دارد. دکترها بیماری را که نمی‌بینند، مرض را که نمی‌بینند، با آزمایش خون، با چند تا آزمایش پی می‌برند که بیماری چیه؟ مهر مادر که دیدنی نیست، ولی حرکات مادر، قربان صدقه‌ای که مادر از بچّه‌اش می‌رود، آدم از این قربان صدقه و از این حرف‌ها احساس می‌کند که مادر علاقه دارد. مگر هر چه را که قبول داریم، باید آن را ببینیم؟ شما یک کتابی را می‌خوانی، می‌فهمی نویسنده‌اش دانشمند است، دانشمند را دیدی؟ نه، ولی کتابش را خواندم، از اثر پی به مؤثّر بردم. من تعجّب کردم، تحصیلاتش خیلی بالا بود، یک آدمی که تحصیلاتش خیلی بالاست، در اوّلین چیز مانده، ما هر چه را که ایمان داریم که نباید آن را ببینیم. دستورهای مستقیم، غیر مستقیم.
7- دعا برای ظهور امام زمان علیه‌السلام
– رابطه‌ی ما با امام زمان، از رابطه‌های مفصّل گرفته، مثل دعای عهد و دعای ندبه که لااقل سالی چند بار بخوانیم، حالا اگر هر هفته نمی‌خوانیم، هر به چند هفته‌ای یک بار بخوانیم. اسم بچّه‌هایمان را مهدی بگذاریم، صدقه می‌دهیم برای سلامتی امام زمان علیه السلام صدقه بدهیم. این امّت، امّت امام زمان هست، خود امام زمان علیه السلام فرمود: «زمانی که دستتان به من نمی‌رسد، به نایب من مراجعه کنید» (كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، باب 45، ح 4، ص 484)، نایب شما کیه؟ سه تا شرط دارد: 1- مجتهد باشد، فقیه باشد؛ 2- عادل باشد؛ 3- هوس نداشته باشد، حرف‎هایش براساس هوس نباشد (الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسي، ج ‏2، ص 458).
نزدیک‌ترین افراد به امام زمان، مرجعیت هستند. نگویید داداشم مهدی دارد، من دیگر مهدی نمی‌خواهم. خب داداشت یخچال هم دارد، شما دیگر یخچال نمی‌خواهید؟ داداشت موبایل دارد، شما دیگر موبایل نمی‌خواهید؟ چه‌طور در موبایل و یخچال و فریزر نمی‌گویید داداشم دارد، تا می‌گوییم اسم زهرا بگذار، نه داداشم زهرا دارد. خب در همه‌ی خانه‌ها زهرا باشد، چی می‌شود؟ برق نه، برق نمی‌خواهم، همسایه‌ها برق دارند، برادرم هم برق دارد، در همه‌ی خانه‌ها برق باشد، چی می‌شود؟ نام امام زمان علیه السلام.
اگر پس‌اندازی پیدا کردید، هشتاد درصدش مال خودت، بیست درصدش مال امام زمان. اجازه بگیر بده به آن فقیر. اسم بچّه‌مان، نام بچّه‌مان، صدقه برای امام زمان علیه السلام، دعا و توجّه به حضرت مهدی علیه السلام، انتظار مهدی. معنای انتظار هم این نیست که بیکار بنشینی هان، ما زمستان منتظر هستیم هوا گرم شود، ولی هیچ کس نمی‌لرزد، «چته؟»، می‌لرزم، سرد هست. «خب چرا نشستی؟»، خب منتظرم تابستان بشود هوا گرم بشود. بله، منتظر تابستان باشید، انتظار امام زمان باشید، امّا سرما نخورید، خودت هم بلند شو یک چراغ روشن کن. انتظار امام زمان معنایش این نیست که بیکار باشیم. ما زمستان منتظر تابستان هستیم، امّا بیکار نمی‌شویم، یک کرسی، بخاری، شوفاژی تهیه می‌کنیم. منتظر عید هستیم، امّا معنایش این نیست که بیکار باشیم، انتظار امام زمان این نیست که دست به هیچ کاری نزن، خود امام زمان می‌آید درست می‌کند. شما منتظر مهمان که هستی، بیکار هستی؟ همین که منتظر مهمان هستی، بلند می‌شوی یک غذایی تهیه می‌کنی، سبزی، سالادی تهیه می‌کنی، معنای انتظار سکوت نیست.
خدایا هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، بر ایمان ما، معرفت ما، مودّت ما، اطاعت ما، از خودت و اولیایت بیش‌تر بفرما.
از این‌که تن صدا و بیانم ضعیف بود، معذرت می‌خواهم.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در قرآن چه چیزی به عنوان عید مسیحیان معرفی شده است؟
1) میلا حضرت عیسی علیه‌السلام
2) مائده آسمانی برای حواریون
3) ایمان حواریون به حضرت عیسی علیه‌السلام

2- در ماجرای حضرت عُزیر، چه چیزی به مدت صد سال سالم ماند؟
1) بدن حضرت عُزیر
2) بدن مرکب حضرت عُزیر
3) غذا و نوشیدنی آن حضرت

3- اولین کسی که درباره فرعون به حضرت موسی علیه‌السلام ایمان آورد که بود؟
1) ساحران و جادوگران
2) اطرافیان و درباریان
3) همسر فرعون

4- کدام دعا مرتبط با امام زمان علیه‌السلام است؟
1) دعای توسل
2) دعای ندبه
3) دعای کمیل

5- تکلیف مالی منتظران امام زمان علیه‌السلام در دوران غیبت چیست؟
1) پرداخت خمس
2) پرداخت صدقه
3) انجام نذورات

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%88%d8%af-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/feed/ 0
حقّ برادری در رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام https://gharaati.ir/%d8%ad%d9%82%d9%91-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%ad%d9%82%d9%88%d9%82-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%ac%d8%a7%d8%af-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87/ https://gharaati.ir/%d8%ad%d9%82%d9%91-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%ad%d9%82%d9%88%d9%82-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%ac%d8%a7%d8%af-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87/#respond Thu, 02 Jun 2022 12:59:11 +0000 https://gharaati.ir/?p=8720 https://gharaati.ir/archive/pdf/1401.03.12.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1401.03.12.mp3 https://www.aparat.com/embed/dYjPg?data[rnddiv]=78129998470&data[responsive]=yes]]>

موضوع: حقّ برادری در رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام
تاريخ پخش: 12/03/1401
عناوين:
1- برادری، مایه عزت، نصرت و قدرت
2- انواع قلب در قرآن
3- لزوم عفو و بخشش و صلح و آشتی میان برادران
4- بهره‌گیری از واژه برادر در روابط اجتماعی
5- برقراری عقد اخوت میان مسلمانان صدر اسلام
6- لزوم تواضع و فروتنی در روابط خانوادگی
7- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

امام سجّاد علیه السلام یک رساله‌ی حقوقی دارد، بیش از پنجاه حق مطرح کرده، ما این حقوق را تفسیر می‌کنیم: حقّ خدا، حقّ بدن، حقّ چشم، گوش، زبان، قلب، حقّ پدر، مادر، همسر، همسایه، حقوق مختلفی است، در این جلسه می‌خواهیم حقّ برادری را بگوییم.
امام سجّاد می‌فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ» (تحف العقول، ص 263)، حقّ برادر تو این است، برادر نه فقط آن‌هایی که در خانه هستند، خواهر، برادرهای در خانه، نسبی، همه‌ی امّت اسلامی با هم برادر هستند، همه به گردن هم حق دارند. «أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ»، این فعلاً خانه خانه را می‌گوییم، همان برادر، خواهرهایی که در یک خانه هستند.
«حَقُّ أَخِيكَ فَتَعْلَمُ» (تحف العقول، ص 263): بدان؛
«أَنَّهُ يَدُكَ الَّتِي تَبْسُطُهَا» (تحف العقول، ص 263): برادر دست بلندی است که می‌تواند از تو حمایت کند؛
«ظَهْرُكَ الَّذِي تَلْتَجِئُ إِلَيْهِ» (تحف العقول، ص 263): کمر تو است که می‌تواند بار را کمک تو کند؛
«عِزُّكَ الَّذِي تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ» (تحف العقول، ص 264): عزّتی است که می‌شود به او اطمینان کرد؛
«قُوَّتُكَ الَّتِي تَصُولُ بِهَا» (تحف العقول، ص 264): برادر قدرت است؛
برادر عزّت است، برادر پناهگاه است. نکند این برادری که این‌قدر کاربرد مثبت دارد، شما برادر بشوید برای این‌که یک کسی را بزنید، ظلم کنید، حقّ یک کسی را بخورید.
1- برادری، مایه عزت، نصرت و قدرت
«لَا تَتَّخِذْهُ سِلَاحاً عَلَى مَعْصِيَةِ اللَّهِ» (تحف العقول، ص 264): برادری که خداوند خلق کرده برای عزّت، قدرت، وحدت، بصیرت از این برادر استفاده کنید، چند تا برادر بشوید، دو تا، یا بیش‌تر، خواهر و برادر بشوید، برای این‌که ظلم کنید، معصیت خدا را بکنید؛
«وَ لَا عُدَّةً لِلظُّلْمِ» (تحف العقول، ص 264): همین‌طور برادرها و خواهر متحّد بشوید، کمک و بازوی ظلم بشوید.
خب پس از نگاه امام زین العابدین علیه السلام برادر دستِ بلند است که می‌تواند حمایت کند، پشت محکم است که می‌تواند پناهگاه باشد، عزّت قابل اعتماد است «تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ»، توان موفّق است: «قُوَّتُكَ الَّتِي تَصُولُ بِهَا»، این برادر است.
امیرالمؤمنین می‌فرماید خواهر، برادرها در خانه رابطه‌شان چه جور باشد:
«يَا بَنِيَّ بِالتَّوَاصُلِ»: رفت و آمد داشته باشید، «وَ التَّبَاذُلِ»: بذل ؟؟؟ 4:09، بخشش، به همدیگر چیزی ببخشید، «وَ إِيَّاكُمْ … وَ التَّدَابُرَ»: به هم پشت نکنید، «وَ التَّقَاطُعَ»: از هم جدا نشوید، قطع نشوید، برادر بازو است، عزّت است، مبادا به هم پشت کنید، با هم بد باشید.
اگر می‌خواهی کمک کنی، اوّل به برادر و خواهرت، «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج‏» (من لا يحضره الفقيه، ج‏ 2، ص 68): اگر می‌خواهی خدمتی به کسی کنی، نگاه کن تو فامیلتان اگر محتاج است، به غریبه‌ها نمی‌رسد.
خب، از یوسف یاد گیرید. برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، بزرگ‌ترین ظلم را کردند، از فراق یوسف بابایش نابینا شد، چشمش را از دست داد، سال‌ها یوسف از پدر جدا بود، فراق، غربت، تهمت، همه‌ی مصیبت‌ها را کشید، ولی وقتی برادرها گفتند غلط کردیم، فرمود الآن شما را بخشیدم، کینه‌ی کسی تو دل نباشد. اصلاً انسان حق ندارد اگر با کسی هم برخورد تند دارد، بیش از سه روز طول بکشد. «لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ» (وسائل الشيعة، ج‏ 12، ص 264)، ممکن است آدم در یک برخوردی از یک نفر ناراحت بشود، حتّی از برادر و خواهرش ناراحت بشود، ولی تا سه روز، روز چهارم باید کینه‌ها را کنار بگذارد، تا سه روز، حتّی اگر با بچّه‌ات قهر کردی. اسلام می‌فرماید بچّه‌ات را حق نداری بزنی، اما می‌توانی قهر کنی، ولی طول نکشد قهرت.
حدیث داریم چند تا چیزی را از بچّه‌ها یاد گیرید، بچّه‌ها وقتی قهر می‌کنند، بعد از چند لحظه آشتی می‌کنند. (تحرير المواعظ العددية، شیخ علی مشکینی، ج 1، ص 389) قلبی که کینه در آن است، این را آیه قرآن می‌گوید، می‌گوید: «رَبَّنَا … لا تَجْعَلْ في‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا» (حشر، 10)، خدایا کینه‌ی مؤمن در دلم نباشد، قلبی که کینه دارد، مثل ظرف آبی است که سوسک در آن افتاده است، شما خودت آب در آن ظرف نمی‌ریزی، می‌گویی بهداشتی نیست، قلب کینه‌دار، قلب پاکی نیست.
2- انواع قلب در قرآن
در قرآن سه رقم قلب داریم:
1- قلب سلیم؛ 2- قلب منیب؛ 3- قلب مریض، «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره، 10).
قلب سلیم، قلبی است که در آن غیر خدا نباشد، شرک نباشد، کینه نباشد، غرور و تکبّر نباشد، خودخواهی نباشد و قلب سالم، قلبش پاک است؛
قلب منیب این است که اگر یک انحرافی هم پیدا کرد، انابه کند، برگردد، استغفار کند و بفهمد که این شیطانی است، دور کند از خودش؛
قلب مریض، قلبی است که «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، این‌ها کینه دارند، بدخواهند، اصلاً نمی‌توانند مسلمان‌ها را ببینند، اگر ببینند که «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه، 50): اگر به شما خیری رسید، در هسته‌ای، در پتروشیمی، در عرض کنم به حضور شما در هر مسئله‌ای اگر به یک رشد علمی رسیدید، تحمّل نمی‌توانند بکنند، اگر خیری به شما رسید «تَسُؤْهُمْ»، ناراحت می‌شوند، اما اگر شرّی به شما رسید، لذّت می‌برند، این قلب مریض است. در قرآن هم آیه برای قلب زیاد داریم که مواظب قلبتان باشید، ممکن است کسی با دست و پا اهل ظلم نباشد، اما بدخواه است، یعنی قلبش سالم نیست، خوشش نمی‌آید یک نفر ترقّی کند، از نظر علمی، صنعتی، اقتصادی، سیاسی، قلب سلیم قلبی است که کینه در آن نباشد.
حقّ برادری، یوسف گفت الآن همه‌تان را بخشیدم. خیلی مهم است کسی برادرش را سی، چهل سال در چاه بیندازد، از او جدا بشود، بعد هم آن برادر هم سرنوشت طولانی پیدا کند، بعداً که همدیگر را دیدند و شناختند، گفتند: «معذرت می‌خواهیم»، گفت: «باشد، بخشیدمتان». ما آدم داریم که یک ناراحتی دیده، یک کار غلطی از برادرش دیده، می‌گوید: «نه، دیگر با من حرف نزن، تو آن طرف جوی، ما هم این طرف جوی، من و شما آبمان توی یک جوی نمی‌رود، پس دیگر با من حرف نزن.»
قرآن می‌فرماید: «قُلُوبُكُمْ … كَالْحِجارَة» (بقره، 74)، بعضی دل‌ها هم سنگ است، بعد می‌گوید: «نه، از سنگ هم سفت‌تر است، از کنار سنگ‌ها چشمه‌ی آب بیرون می‌آید، اما بعضی دل‌ها ده‌ها سال می‌گذرد، یک ذرّه نرمش در آن وجود نیامده.» قلب آرام، قلب نرم، ارزش دارد، سنگدلی، قساوت قلب مورد توبیخ است. امام در مناجاتش می‌گوید: خدایا چرا چشمم گریه ندارد؟ چرا قلبم سنگ است؟ چرا «إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ» (صافات، 13)؟ چرا به من تذکّر می‌دهند، پس می‌زنم؟ چرا از حق بدم می‌آید؟ «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گویند خدا، مشمئز می‌شوم، وقتی می‌گویند اسلام، خیلی خب حالا، حالا این حرف‌ها را نزنید، اسراف، دیگر این حرف‌ها را نزن، الآن از از این حرف‌ها گذشته است. تا می‌گوییم گناه است، دروغ است، غیبت است، اسراف است، ظلم است، خدا راضی نیست، «اشْمَأَزَّتْ» برخورد تلخ می‌کند، «وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گوییم بین‌الملل، روابط اجتماعی، تا می‌گوییم بین‌الملل باز می‌شود، تا می‌گوییم قانون الهی، گرفته می‌شود، این‌ها علامت بیماری قلب است. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (زمر، 45)، وقتی می‌گوییم خدا، مشمئز می‌شود، یعنی بدش می‌آید، وقتی می‌گوییم غیر خدا، بین‌الملل، شاد می‌شود. پناه بر خدا. یک مناجاتی دارد همین امام زین العابدین که داریم حرف‌هایش را می‌زنیم، مناجات الشّاکیّن در مفاتیح هست، پانزده تا مناجات است، هر مناجاتی یک اسم دارد، می‌گوید خدایا «إِلَيْكَ أَشْكُو» من شکایت می‌کنم، از قلبم پهلوی تو شکایت می‌کنم، این قلب من، قلب نیست، سنگ است. امیرالمؤمنین سر جایش شجاع بود، سر جایش گریه می‌کرد، هم باید انسان اشک داشته باشد. خدا رحمت کند، در آستانه‌ی رحلت امام خمینی هم هستیم، این جمله را بگویم، مرحوم کوثری بود که روز عاشورا و ایّام دیگر روضه می‌خواند در حسینیه‌ی جماران برای امام خمینی. می‌گفت که: «من گاهی وقت‌ها روضه که می‌خوانم، امام پیغام می‌دهد که بگو بیاید در خانه‌ام، یک روضه‌ی دیگر هم بخواند، این روضه‌ای که در حسینیه خواندند، من سیر نشدم.» می‌گفت: «وقتی من می‌روم در خانه، امام می‌نشیند، من روضه می‌خوانم، جوری امام گریه می‌کند که آدم تعجّب می‌کند.»، همان امامی که به آمریکا می‌گوید: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، در مقابل مظلومیت اهل بیت بعد از هزار و دویست، سیصد سال زار زار گریه می‌کند، قلب خوب است هم قاطع باشد، یک وقت فرمود: «اگر خمینی تنها هم بماند، لحظه‌ای با آمریکا آشتی نخواهم کرد»، اگر خمینی تنها بماند، این جمله مال خود امام است، در پیامی که به مناسبت حج بود، اگر خمینی تنها هم بماند، هرگز با آمریکا آشتی نخواهم کرد.
3- لزوم عفو و بخشش و صلح و آشتی میان برادران
خب قرآن می‌گوید که هم یوسف بخشید، گفت: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» (یوسف، 92)، چون دید برادرها شرمنده هستند، خجالت کشیدند که چه ظلمی کردند، گفت: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»، یعنی همین امروز، هم گفت که: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» (یوسف، 92)، هم خودش بخشید، هم از خدا خواست که خدا این‌ها را ببخشد، خیلی مهم است، خیلی این‌ها مهم است.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید اگر خدا می‌خواهید شما را ببخشد، شما هم مردم را ببخشید، «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور، 22): باید همدیگر را عفو کنند، از سر تقصیر همدیگر بگذرند، «أَ لا تُحِبُّونَ» (نور، 22): دوست ندارید، «أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» (نور، 22): مگر دوست نداری خدا تو را ببخشد، خب تو هم برادرت را ببخش. حالا این خواهر، برادر، عمو، عمّه، دایی، پسر خاله، پسر دایی، یک کلمه‌ای گفت که نباید بگوید، دیگر حالا این را به عنوان یک سند جرم ابدی قرار نده.
قلب سالم مثل ظرف سالم است، ظرف سالم باشد، شما شیر و شربت و شیرینی و چایی می‌ریزی، اما اگر ظرف آلوده باشد، این کار را نمی‌کنیم. قلب سالم الطاف الهی را دریافت می‌کند، قلب مریض مثل توپ بسته است، توپ بسته، یک توپ را شما بیندازید در اقیانوس‌ها، آب توش نمی‌رود، مقصّر آب نیست، آب نرم است، در هر جا نفوذ می‌کند، اما این توپ درش بسته است، وقتی توپ درش بسته است، دیگر آب نفوذ نمی‌کند. قلب‌های سخت مثل توپ بسته‌اند، رحمت خدا شاملشان نمی‌شود.
«فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (حجرات، 10)، قرآن دستور داده که اگر بین دو تا برادر اختلاف است، شما بیایید آشتی‌کنان راه بیندازید، واسطه‌گر باشید، اگر دو نفر که با هم قهرند، شما اقدام کردی، این‌ها را آشتی دادی، از همه‌ی نمازهای مستحبی و روزه‌های مستحبی ثوابش بیش‌تر است، روایت است، حدیث است، نگذاریم در فامیلمان افرادی با هم کدورت داشته باشند و ما بی‌خیال، بی‌تفاوت باشیم. مؤمنین همه با هم یکدست‌اند. برادرند.
زمان جنگ چند نفر رئیس‌جمهور با هم آمدند خدمت امام خمینی، که شما آتش‌بس را قبول کنید، صدّام ظلم کرده، حالا شروع کننده‌ی جنگ صدّام بوده، بعثی‌ها بودند، شما ببخشید، تمامش کنید، جنگ را تمامش کنید. امام فرمود: مگر شما مسلمان نیستید، شما رئیس‌جمهورهای چند تا کشور هستید، اسلام به شما چه گفته؟ گفته اگر یک یاغی پیدا شد، همه‌تان علیه یاغی بسیج بشوید، طبق قانون اسلام و آیه‌ی قرآن، همه‌ی شما باید علیه صدّام بسیج بشوید، عوض این‌که علیه صدّام بسیج شوید، آمدید به من می‌گویید کوتاه بیا؟! ما که شروع کننده نبودیم، «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (توبه،13)، هیچ وقت ایران شروع کننده‌ی جنگ نبوده، اسلام اجازه نمی‌دهد، قرآن آیه دارد، می‌گوید: «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»، این‌ها اوّلین مرتبه این‌ها ابتدا کردند، ما آغاز کننده‌ی جنگ نبودیم.
4- بهره‌گیری از واژه برادر در روابط اجتماعی
خب علاقه‌ی دو تا برادر عمیق است، امروز کلماتی می‌گویند: دوست، رفیق، همشهری، هم‌محلّه‌ای، این‌ها هیچ کدام معنای برادری نیست. مثل کلمه‌ی مادر، کلمه‌ی مادر را بردار یک لغت دیگر بگذار، خانم، پرستار، معلّم، مربّی، نمی‌دانم خادم، هر کلمه‌ای بگویی، مادر یک چیز دیگر است، بعضی کلمات را نمی‌شود جابه‌جا کرد. دو تا برادری که همدیگر را دوست دارند، سابقه دارد، از بُن همدیگر را می‌شناسند، علاقه‌شان فطری است، وجدانی است، مصنوعی نیست، دکور نیست، نه، منافقانه نیست، به ظاهر یک چیزی بگوید. دو تا برادر غم همدیگر را می‌خورند، شادی هر یک برای دیگری شادی است، غم هر کسی برای دیگری غمناک است. در روایت داریم دو تا برادر، مثل دو تا دست هستند، همدیگر را می‌شویند، دو تا دست همدیگر را می‌شویند، یعنی عیب همدیگر را برطرف می‌کنند.
این‌که می‌گویند مؤمنین با هم برادرند، این کلمه‌ی برادر یعنی فرهنگ برادری جا بیفتد، همه‌ی مشکلات حل می‌شود. چرا کلاهبرداری می‌کنی؟ پنیر وقتی می‌فروشی، چرا وقتی درش را باز می‌کنی، بیش‌ترش آب پنیر است؟ این یعنی چه؟ یعنی آمدم جیب این آقای مشتری را خالی کنم، نمی‌خواهم پنیر به او بدهم، آب پنیر به او می‌دهم، پول پنیر از او می‌گیرم. ایمان به برادری نداریم. کلاهبرداری‌ها، اختلاس‌ها، احتکارها، این‌ها همه به خاطر این است که کلمه‌ی برادر به معنای واقعی‌اش از بعضی دل‌ها پاک شده است، وقتی برادری پاک شد، کلاهبرداری، دولت هم نمی‌تواند، دولت که نمی‌تواند برای هر یک ترازو و برای هر یک مغازه بازرس بفرستد، خب خود آن بازرس هم اگر روح برادری نداشته باشد، خود بازرس رشوه می‌گیرد، جابه‌جا می‌کند.
یکی از نزدیکان ما مهندس تغذیه بود، می‌گفت: «رفتم بازدید از یک گاوداری، لبنیاتی، دیدم فوری آمد و یک هدیه به ما داد و گفت آقا این عیدی شماست به مناسبت تولّد شماست، یا به مناسبت ورود شما یک هدیه!» من دیدم که هدیه را داد که من گزارش تلخ ننویسم، شما بازرس هم که می‌فرستی، به بازرس چک می‌دهند، گولش می‌زند. باید ایمان درونی باشد و باور کنیم ما همه‌مان برادریم، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‏» (إسراء، 7)، خیر برسانیم، خیر می‌بینیم، باید این باورمان باشد، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‏»، اگر خیر بدهید، خیر می‌بینید، شر انجام دهید، شر می‌بینید. «مَنْ حَفَرَ لِأَخِيهِ بِئْراً وَقَعَ فِيهَا» (الكافي، چاپ إسلامية)، ج ‏8، ص 19)، اگر کسی چاه برای کسی بکند، خودش داخلش می‌افتد. می‌گویند چاه‌کن، آن کسی که خودش چاه می‌کند، همیشه خودش هم قعر چاه است، آن کسی که دارد چاه می‌کند، چون چاه می‌کند برای مردم، همیشه خودش قعر چاه است. این مسئله‌ی برادری، مسئله‌ی مهمی است.
باور کنیم برادریم. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمان» ‏(حشر، 10)، برادر دینی همیشه هست، «إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (حجر، 47) ، قرآن می‌گوید برادران دینی در بهشت هم روبه‌روی همدیگر می‌نشینند، لذّت می‌برند، اما برادران خواهر برادری این‌ها در دنیا است، قیامت که شد «لا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» (مؤمنون، 101)، «لا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» یعنی برادری قیچی می‌شود، برادر، خواهری دنیا قیچی می‌شود، ولی برادر معنوی، برادر دینی، «إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»، آیه قرآن است، تمام برادرها.
5- برقراری عقد اخوت میان مسلمانان صدر اسلام
در منطقه‌ی نخیله هفتصد و چهل نفر مسلمان بودند. جبرئیل نازل شد که خداوند بین فرشته‌ها برادری ایجاد کرده، ای پیغمبر شما هم بین مسلمان‎ها برادری ایجاد کنید، هر مسلمانی برود سراغ رفیقش که به هم می‌خورند، با هم برادر شوند، هفتصد و چهل نفر همه با هم برادر شدند، آن وقت برادری را هم یک چند تایش را نقل کردند، من اینجا نوشتم، ابوبکر با عمر برادر شد، عثمان با عبدالرّحمان، سلمان با ابوذر، طلحه با زبیر، مصعب با ابوایّوب، حمزه با زید بن حارثه، ابودرداء با بلال، جعفر طیّار برادر حضرت علی با معاذ بن جبل، مقداد با عمّار، عایشه با حفصه، امّ السلمه با صفیّه، پیغمبر با امیرالمؤمنین، با علی علیه السلام، ایجاد برادری.
یکی از کارهای عید غدیر این است که به هم که می‌رسند، صیغه‌ی برادری بخوانند، که همه‌ی حقوق را بخشیدم، اما در قیامت منتظر شفاعت تو هستم. داریم افراد زیادی را برادر خودتان قرار بدهید، هر برادری حقّ شفاعت دارد، هر برادری در حقّ برادر دعا می‌تواند بکند.
6- لزوم تواضع و فروتنی در روابط خانوادگی
اگر برادر از شما قهر کرد، می‌گوید شما مقابله به مثل نکن، «صِلْ مَنْ قَطَعَك‏» (من لا يحضره الفقيه، ج ‏4، ص 179)، او قطع رابطه کرده، تو برو سلام کن، او دیدن شما نمی‌آید، آخر من برادر بزرگم، او باید بیاید دیدن من! حالا بله، او باید بیاید، حالا نیامده، تو برو. مگر پیغمبر بزرگ نبود؟! مگر به بچّه‌ها سلام نمی‌کرد؟! چرا این‌قدر گیر خودمان هستیم؟ یک افرادی گیر شرقند، یک افرادی گیر غربند، یک افرادی گیر شرق و غرب نیستند، گیر خودشانند، همه‌اش تو دنیای خیال نشسته، من خانم بزرگم، من عمّه‌ی بزرگم، من خاله‌ی بزرگم، من برادر بزرگم، من ریش‌سفید فامیلم، همه باید بیایند دیدن من. البتّه احترام کوچک از بزرگ سفارش اسلام است، پیغمبر فرمود: «وَقِّرُوا كِبَارَكُم‏» (وسائل الشيعة، ج ‏10، ص 313)، به ریش‌سفیدها، به بزرگ‌ها احترام بگذارید، اما معنایش این نیست که حالا اگر او نیامد، پس من نروم دیدنش، اوّل صبر کنم او سلام کند، کسی که سلام می‌کند، چند برابر پاداش دارد، کسی که جواب سلام می‌دهد، یک ثواب دارد، کسی که اوّل سلام را آغاز می‌کند، چند تا ثواب دارد، ما گیر چه چیزی هستی؟!
قصّه را بارها گفتم، یک بار دیگر هم بگویم. شخصی سوار اسب بود، رسید داشت می‌رفت، رسید به نهر آبی، نهر آب هم یک وجب، دو وجب آب بیش‌تر نداشت، اسب راحت می‌توانست از توی آب برود آن طرف رودخانه. اسب ایستاد. هر چی هی زد، نرفت، شلّاق زد، نرفت. خودش پاچه‌هایش را کشید بالا، رفت تو رودخانه، افسار را کشید، دید نمی‌رود! یک مرد حکیمی گفت: «چته؟!» گفت: «آقا یک وجب آب هست، اسب می‌تواند از توی آب رد بشود، ولی ایستاده!» گفت: «یک بیل بردار، آب را گلی کن، می‌رود.» این هم یک بیلی برداشت و آب رودخانه را گلی کرد، رفت. گفت: «خدا خیرت بدهد، ما را نجات دادی، چی بود؟!» گفت: «آب که تمیز است، اسب می‌آمد، عکس خودش را می‌بیند، تو آب تمیز آدم عکس خودش را می‌بیند و کسی که خودش را ببیند، حاضر نمی‌شود پا روی خودش بگذارد و کسی که خودبین باشد، خودش را بیند، پا روی نفسش نگذارد، حرکت نمی‌کند.» خیلی جمله‌ی حکیمانه هست، حقیقت هم همین است.
لذا حدیث داریم بعضی‌ها در عبادت می‌گویند: «نه، در شأن من نیست!» حدیث داریم بیاید زمانی که اذان گفتن سبک باشد برای افراد با‌شخصیت، مثلاً یک آیت الله اذان بگوید، یک امیر لشکر، یک سردار، یک تاجر در بازار اذان بگوید، زمانی می‌آید که اذان را می‌گذارند برای افراد ضعیفی، یک افراد ضعیفی را پیدا می‌کنند، می‌گویند تو این اذان را بگو، آدم‌های سرشناس اذان نمی‌گویند، چرا به خاطر این‌که می‌گوید من با این موقعیت الله اکبر بگویم، گیر شرق نیستیم، گیر غرب نیستیم، گیر خودمان هستیم. یک خورده باید خودمان را بشکنیم، اگر خودمان را بشکنیم، توپ باز می‌شود، آب اقیانوس وارد توپ می‌شود، تا مادامی که در توپ بسته است، توی هر دریایی آب اقیانوس و دریا تو توپ نمی‌رود، گیر در توپ هست، درش بسته است.
7- جایگاه علمی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها
خب بحث را اینجا جمعش کنیم. ضمناً تولّد حضرت معصومه را تبریک می‌گویم، این خاطره را هم به ذهنم آمد بگویم. جمعی از شیعیان سؤالات بسیار مهم و علمی داشتند، آمدند مدینه، در خانه‌ی امام کاظم، سؤال‌ها را جواب بدهند، امام کاظم علیه السلام خانه نبود، حضرت معصومه که روز دختر است، خانه بود. حضرت معصومه از پشت در گفت: «چه کسی هستید شما؟»، گفتند: «ما شیعیان پدرت هستیم، سؤالات علمی زیادی آوردیم، جواب می‌خواستیم، حالا ایشان خانه نیست.» گفت: «بدهید من جواب دهم. گفتند: «می‌توانی؟» گفت: «بله» نامه‌ها را گرفت و حضرت معصومه رفت تو خانه و دانه دانه این‌ها را جواب داد و آمد نامه‌ها را پس داد. خب این‌ها شک داشتند که این جواب‌ها درست است، یا درست نیست، چون جواب را از امام کاظم می‌خواستند، نه از دخترش. در راه که برمی‌گشتند، امام کاظم را دیدند که دارد می‌رود خانه. گفتند: «آقا نبودید، دخترت جواب داد.» گفت: «دخترم همه را جواب داد؟ بدهید ببینم چی جواب داد؟» امام کاظم نامه‌ها را گرفت و یک نگاهی به نامه‌ها کرد، دید همه‌ی جواب‌ها درست است، فرمود: «فداها ابوها»، پدرش موسی بن جعفر فدای این دختر، موسی بن جعفر امام هفتم فدای این دختر، موسی بن جعفر فدای این دختر، سه مرتبه فرمود: «فداها ابوها»، همین جمله‌ای که پیغمبر به فاطمه‌ی زهرا فرمود، امام کاظم هم به حضرت معصومه فرمود. روز دختر را تبریک می‌گوییم. دختر مقامی دارد، دختری که زنده در گور می‌کردند، پیغمبر فرمود: چرا زنده در گور می‌کنید، این کوثر است؟» کوثر یعنی خیر زیاد است، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر» (کوثر، 1)، آن زمانی که دختر ننگ بود، پیغمبر به دختر فرمود: کوثر، یعنی نه خیر عادّی، خیر زیاد. حوادث تلخی هم نظیر ساختمان آبادان و حوادث تلخ دیگر هم هی باید، ما اگر این برادری را حل کنیم که واقعاً احساس کنیم، قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض‏» (آل عمران، 195)، یعنی من از شما هستم، شما هم از من هستید، این شعری که سعدی گفته: بنی آدم اعضای یکدیگرند، این حدیث است، حضرت فرمود: «انسان مثل اعضای بدن است، یک عضو درد کند، خواب از سر باقی‌ها هم می‌رود.» (صحیح بخاری، ج 8، ص 10) مثلاً انگشت من می‌رود لای در، بریده می‌شود، شکسته می‌شود، خواب از چشمم گرفته می‌شود، راحتی از بدنم گرفته می‌شود.
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
امیدوارم که هر چی‌اش کم‌تدبیری مسئولین است، متنبّه بشوند، توبه کنند، جبران کنند، هر چی‌اش هم عبرتی است برای ما که در ساختمان‌سازی، این درست نیست که در کشورهای غربی و غیر مسلمان، ساختمان چهل طبقه خراب نشود، در ایران اسلامی ساختمان ده طبقه خراب بشود، این برای اسلام عزیز نیست، این ننگ اسلام است. امام صادق فرمود: «برای ما ننگ نباشید، عزّت باشید.» (كافي، چاپ إسلامية، ج‏2، ص 77). امیدوارم این‌ها هر جوری هست، حل بشود.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در فرهنگ اسلامی، کدام گروه از نیازمندان در اولویت صدقه هستند؟
1) اقوام و خویشان نیازمند
2) بیماران بیگانه
3) سالمندان بیگانه

2- آیه 10 سوره بقره به کدام یک از انواع قلب اشاره دارد؟
1) قلب سلیم
2) قلب منیب
3) قلب مریض

3- برخورد حضرت یوسف علیه‌السلام با برادران خطاکارش چه بود؟
1) عفو و بخشش
2) دعا برای آمرزش الهی
3) هر دو مورد

4- آیه 10 سوره حجرات به چه امری فرمان می‌دهد؟
1) صلح و آشتی میان همسران
2) صلح و آشتی میان برادران
3) عفو و بخشش میان برادران

5- در صدر اسلام، ‌میان چه کسانی عقد اخوّت و برادری برقرار شد؟
1) رسول خدا و حضرت علی علیهماالسلام
2) حضرت زهرا و حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیهما
3) امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%ad%d9%82%d9%91-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%ad%d9%82%d9%88%d9%82-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%ac%d8%a7%d8%af-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87/feed/ 0
نعمت ولایت، مورد سؤال در قیامت https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa-%d9%88%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b3%d8%a4%d8%a7%d9%84-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa-%d9%88%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b3%d8%a4%d8%a7%d9%84-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/#comments Tue, 04 May 2021 06:13:24 +0000 https://gharaati.ir/?p=8219 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.02.14.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.02.14.mp3 https://www.aparat.com/embed/MqH61?data[rnddiv]=70429153292&data[responsive]=yes]]>

موضوع: نعمت ولایت، مورد سؤال در قیامت
تاريخ پخش: 14/02/1400
عناوين:
1- نقش ولایت اهل بیت علیهم السلام در هدایت انسان
2- عدالت، حتی با دشمنان
3- عدالت، حتی درباره حیوانات
4- توجه به قرآن در وصیت نامه حضرت علی علیه السلام
5- عزت دست خداست، نه پست و عنوان و مقام
6- توصیه حضرت علی علیه السلام به نماز و نیایش با خدا
7- دعا برای عاقبت بخیری در دنیا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در این رمضان 1400 را ما بحث معاد گفتیم و عزیزان بحث را روز بیست و یکم می‌خواهند گوش بدهند، روز شهادت امیرالمؤمنین. دلایل معاد را دلیل عقل، دلیل حکمت، جنبه‌های فطری معاد، حساب، کتاب، این‌ها را یک چیزهایی گفتیم در برنامه‌های بین بیست و پنج تا سی دقیقه تقریباً. رسیدیم که قیامت از چه می‌خواهند سؤال کنند؟ امروز هم که شما، یعنی روزی که شما پای تلویزیون هستید، ظاهراً بیست و یکم ماه رمضان است. از چیزهایی که سؤال می‌کنند، از امیرالمؤمنین سؤال می‌کنند: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النّعِيم‏»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النّعِيم‏» (تکاثر/ 8).
«لَتُسْئَلُنَّ» لام «لَـ» یعنی حتماً. کلمه‌ی «لَـ» یعنی حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَـفي‏ خُسْرٍ» (عصر/ 2). «إِنَّ الْإِنْسانَ لَـيَطْغى‏» (علق/ 6). «ثُمَّ لَـتُسْئَلُنَّ». این «لَـ» یعنی حتماً. نون مشدّد هم یعنی حتماً. «لَتُسْئَلُـنَّ». نون تشدید‌دار یعنی حتماً، لام هم یعنی حتماً.
«عَنِ النّعِيم‏» از نعمت‌ها سؤال می‌شود. کجا خرج کردی؟ در نعمت‌ها هم بزرگ‌ترین نعمت، نعمت ولایت است. شخصی آمد پهلوی حضرت گفت: من فقیرم. حضرت فرمود: خیلی چیزی داری. گفت: نه آقا، فقیرم. فرمود: شما با امیرالمؤمنین نیستید؟ ولایت اهل بیت را؟ گفت: چرا. گفت: تو حاضری ولایت اهل بیت را بدهی، یک کسی یک چند تا سکه به تو بدهد. گفت: نه. گفت: پس نگو چیزی ندارم.
1- نقش ولایت اهل بیت علیهم السلام در هدایت انسان
در نعمت‌ها مهم‌ترین نعمت، نعمت رهبری هست. چه‌طور؟ ببینید ما همه در حال حرکت هستیم: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق/ 6). آیه قرآن است می‌گوید: همه‌تان در حال سفر هستید، به سمت ملاقات خدا می‌روید و ملاقات هم خواهید کرد. اصولاً در سفر چند تا چیزی می‌خواهیم:
اول- از کجا حرکت کنیم؟؛
دوم- مقصدمان کجاست؟؛
سه- راه کدام است؟؛
چهار- ابزار، وسیله، مرکبمان چه هست؟
پنجم- راهنمایمان چه کسی هست؟
پنج تا چیز می‌خواهیم: مبدأ، مقصد، جاده، راهنما، ابزار مرکب. در هر سفری پنج تا چیزی لازم است، در این پنج تا مهم‌تر از همه، رهبری است، چون اگر رهبر درست باشد، راه گم نمی‌شود، ابزار، ماشین‌ها بیخود حرکت نمی‌کند، مقصد را گم نمی‌کنیم. در همه‌ی نعمت‌ها، نعمت ولایت از همه مهم‌تر است. این ولای امیرالمؤمنین یعنی پذیرفتن حکومت حضرت علی، حکومت حضرت علی برای امیرالمؤمنین. الآن دنیا هر چی ظلم می‌شود به خاطر ولایت‌های انحرافی است. شما نگاه کنید رئیس جمهورهای دنیا چه کسانی هستند؟ رهبران دنیا چه کسانی هستند؟ رهبران دنیا چه کسانی هستند؟
روز شهادت امیرالمؤمنین بحث را گوش می‌دهید. وقتی مغز شکافته شد، افرادی که وارد بودند احضار شدند و ایشان هم یک آزمایشی کرد و گفت: یا علی کار تمام است، وصیتی داری بکن. آن لحظه حضرت علی چه وصیت کرد؟ لحن وصیت هم یک چیز خاصی بود: «الله الله» یعنی شما را به خدا، شما را به خدا، دو بار گفت: «الله الله فی الأیتام»: شما را به خدا، شما را به خدا یتیمان.
«الله الله فی القرآن»: شما را به خدا، شما را به خدا قرآن.
2- عدالت، حتی با دشمنان
«الله الله». هی «الله الله» با یک ریتم خاصی موعظه کرد. بعد فرمود: «ضربةً بضربة»: ابن ملجم یکی به من زده، شما هم یکی به او بزند، اگر زنده ماندم، خودم می‌دانم چه کنم، اما اگر در اثر این ضربت شهید شدم، یکی به یکی: «ضربةً بضربة». الآن شما تابلوی «ضربةً بضربة» را تابلویش کن، در دنیا بچرخان، کدام کشور این را عمل می‌کند،؟! یکی به یکی. این آمریکاست. ساختمان‌های دوقلو آمریکا که چند سال پیش خراب شد، گفتند: پس افغانستان را اشغال کنیم، یعنی به خاطر دوقلوها یک کشور اشغال شد، این عدالت دنیاست!! حضرت علی می‌گوید: یکی به یکی، آن‌ها می‌گویند: یک کشور به یک ساختمان، به دو تا ساختمان. کجا اصل عدالت است؟ بوی عدالت را انسان نچشیده؟
الله اکبر. از عدل علی بگویم. ما با امیرالمؤمنین فاصله داریم، خود حضرت هم فرمود: شما به ما نمی‌توانید برسید، اما یک مقدار نزدیک باشیم، نسبت به باقی‌ها نزدیک باشیم.
3- عدالت، حتی درباره حیوانات
نهج‌البلاغه سه قسم است. فرض کنید این نهج‌البلاغه است. یک سوم اولش خطبه‌هاست که بیشترش اصول عقاید است؛ وسطش نامه‌ها به استاندارهاست که چه‌جوری حکومت‌داری کنید که معمولاً سیاسی است، اول معمولاً اعتقادی است، این وسط نامه‌ها سیاسی است، آخرش هم کلمات اخلاق است، کلمات قصار. این وسط که مال نامه‌ها هست، هفتاد و هفت تا نامه هست، البته نامه زیاد است، خطبه هم زیاد است، این مقداری که نهج‌البلاغه هست، هفت برابرش بعد از سید رضی پیدا شده. آن زمان که سید رضی جمع‌آوری کرده، همین مقدار بوده. منتها بعداً نوشتند مستدرک، یعنی آن‌چه که از چشم سید رضی رحمة الله علیه افتاده، جمع کردند، هفت برابر نهج‌البلاغه است. در این نهج‌البلاغه‌ی موجود، [چند تا گفتم؟ چند تا نامه بود؟ هفتاد و هفت تا]

نامه‌ی بیست و پنجمش برای زکات است. نامه‌ی بیست و پنجمش برای زکات است، یک دستوراتی داده که آدم می‌ماند. تمام عدالت‌خواهان و مصلحان کره‌ی زمین جمع بشوند، بگوییم امیرالمؤمنین به مسئول زکات می‌گوید می‌روی زکات بگیری، از جمله زکات گاو زکات دارد، شتر هم زکات دارد، گوسفند هم زکات دارد .می‌گوید: شترهای زکات را که گرفتی، یک‌جور سوارش شو، نکند یک شتر را دو ساعت سوار شوی، یک شتر را یک ساعت! «وَ لْيَعْدِلْ» یعنی مراعات عدالت کند، «بَيْنَ صَواحِباتِها». «صَواحِب» جمع صاحبه، صاحبه حیوانی که سوارش می‌شوی، باید آن حیوانی که سوارش می‌شوی، یک جور سوار بشوی، نه عدالت بین آدم‌ها، حتی عدالت بین گاو‌ها، عدالت بین شترها.
اصلاً دنیا نتوانست علی را بشناسد. ما شیعه‌ها هم علی را نمی‌شناسیم. بعضی بی‌وفایی می‌کنیم، حتی اسم بچه‌مان را حاضر نیستیم بگوییم علی، یک اسمی می‌گذاریم که به خیال خودمان مبتکر است، حالا هر چه ابتکار داری روی علی ابتکار داری؟ در همه‌‌ی خانه‌ها علی باشد، زهرا باشد.
4- توجه به قرآن در وصیت نامه حضرت علی علیه السلام
یک کتابی راجع به امیرالمؤمنین، تحصیل‌کرده‌های کشور ما یک بار نهج‌البلاغه را با شرحش بخوانند: «الله الله فی القرآن». شما را به خدا، شما را به قرآن. هر کسی، هر شهیدی را وقتی می‌خواهند قدردانی کنند، وصیت نامه‌اش را در جلسه‌ی فاتحه‌اش می‌خوانند، مردم علاقه دارند که بدانند این شهید وصیت نامه‌اش چه هست؟ شما این وصیت نامه‌ی سپهبد سلیمانی را ببینید، همه می‌خواستند بدانند ایشان چه نوشته است. امیرالمؤمنین چه نوشته است؟ فرمود: قرآن قرآن. ماه رمضان تمام شد جلسات قرائت را راه بیندازید. جلسات طولانی نباشد. جلسه نیم ساعت، نیم ساعت، دو تا آیه را بخوانید، از تفسیرهای مفید فارسی روان را هم از رویش بخوانید، حالا مفسّر که نمی‌توانیم بگوییم هر جلسه‌ای یک مفسّر داشته باشد، مفسّر نداریم. به نظر شما چند نفر در جمهوری اسلامی هستند که یک دور تفسیر دیده باشند؟ شما بگو من بخواهم خانه بخرم، برای یک کسی که یک دور تفسیر دیده باشد. حافظ قرآن داریم، ولی نه، حافظ قرآن، یک دور تفسیر قرآن دیده باشد، چون تفسیر حسابش جداست. حفظ قرآن و تلاوت قرآن این‌ها پوست است، مغزش این است که این آیه چه می‌گوید. همین آیه که خواندیم دیگر از این آیه آسان‌تر شاید در قرآن نباشد: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون‏» (زمر/ 30) پیغمبر تو می‌میری، باقی‌ها هم می‌میرند. خب این از روشن است. ما که می‌گوییم قرآن معجزه هست، کسی بیاید ما را مسخره کند، بگوید کجایش معجزه است؟ ببین یکی از آیات این است که تو می‌میری، باقی‌ها هم می‌میرند، مگر کسی شک دارد؟ این را چه‌جوری می‌خواهی به یک کسی بگویی؟ همین آیه‌ای که فکر می‌کنیم هیچی ندارد، چند تا نکته دارد:
یکی از نکته‌ها این است که با مسئولین شفاف حرف بزنید: «إِنَّكَ مَيِّتٌ». یک درس است. ما خیلی وقت‌ها جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود به جمهوری رودربایستی اسلامی. «إِنَّكَ مَيِّتٌ» بی‌رودربایستی، با مسئولین روشن حرف بزنید. این یک درس است.
دوم خبرهای تلخ را اول از خودت شروع کن، نگو تو می‌میری، بعد بگو من می‌میرم. بگو: «إِنَّكَ مَيِّتٌ» اول به پیغمبر گفت تو می‌میری، بعد بگو: «وَ إِنَّهُم مَّيِّتُون‏» مردم می‌میرند. در خبرهای تلخ از خودت شروع کن، این خودش یک درس است.
درس سوم سنّت‌های خدا استثنا‌بردار نیست. وقتی می‌گوییم: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏» (عنکبوت/ 57) همه باید بمیرند، بعد می‌گوید: تو هم باید بمیری، شوخی نداریم.
همه. ما الآن می‌گوییم آخه ایشان که نمی‌شود از این سالن برود، این شخصیت است، از یک سالن دیگر برود. یک زمانی مأموریتی بود، ما رفتیم یکی از این کشورهای غربی، حالا فرانسه بود یا آلمان. آنجا جمهوری اسلامی یک خانه‌ای داشت، خانه‌ای تمیز و فلان. این همراه ما گفت: پاشو برویم هتل. گفتم: هتل چرا؟ مگر اینجا اتاق خالی نیست، می‌خوابیم دیگر. گفت: نه، این جزء، یک اسمی هم برد، من مدیر کل اداره‌ی عطسه هستم، آن روابط عمومی اداره‌ی سرفه هست، این هماهنگی بین عطسه و سرفه هست، جایگاه ما از نظر رده‌ی اداری چی هست، ما باید برویم هتل. گفتم: بابا اینجا دست مسلمان است، ذبحش اسلامی است، قبله‌اش را می‌دانی، فرشش را می‌دانی، آدم‌هایش را می‌شناسی، آخر هتل را نمی‌دانیم کجا می‌رویم، چی می‌شود. گفت: ما می‌رویم. گفتم: برو ولی من. یک زمانی اگر قدرتی پیدا کنم خواهم رفت، خواهم گفت. که این یک کیف دست گرفته، فکر می‌کند چون مدیر کل هست باید حتماً برود هتل بخوابد، عارش می‌شود بخوابد! آخر نظافت اینجا که بهتر از هتل است، آدم‌هایش هم که بهترند، قبله و ذبح اسلامی و هر چی، برای زندگی اینجا خیلی بهتر است، مشکلی هم نیست که بگوییم شلوغ است یا فلان. بی‌رودربایستی حرف بزنید: «إِنَّكَ مَيِّتٌ». سنّت‌های خدا استثنا ندارد.
گاهی وقت‌ها ما یک پول‌هایی خرج می‌کنیم، واقعاً آتش زدیم به بیت‌المال، بعضی‌هایمان. یک کسی زا در فرودگاه می‌خواستند از آن در بیاورند. افراد از این در رفتند، او را صد دلار دادند که از آن در برود. گفتیم که آخر صد دلار می‌دهی که چه فرق می‌کند، این‌ها دو تا، هر دو درش می‌رود، او از آن در برود، هیچ فرقی نمی‌کند؟ گفت: آخه عزت جمهوری اسلامی به این است که ما از آن در برویم. ما یا قرآن را دروغ می‌دانیم، قرآن می‌گوید: عزت دست این نیست که از آن در بروی: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (یونس/ 65) تمام،«جَميعاً» یعنی همه، صد در صد، صد در صد دست خداست، تو فکر می‌کنی که اگر فلان. تو دنیای خیالی.
جوان بودیم می‌خواستیم برویم اهواز سخنرانی کنیم. بعضی از دوستان ما می‌آمدند تهران می‌خوابیدند، باهواپیما می‌رفتند اهواز، از اهواز می‌آمدند آبادان، از آبادان می آمدند اهواز. گفتیم: خب شما که قم هستی می‌خواهی بروی اهواز، قطار قم شب بخواب، صبح اهوازی. می‌روی یک شب تهران می‌خوابی، بعد آنجا می‌روی با هواپیما می‌روی آبادان، از آبادان با ماشین می‌روی اهواز، گفت: آخه وقتی می‌گویند آقا با هواپیما آمده، برای من یک حسابی، یک کلاس است برای من. من اگر با ماشین، با قطار بروم که کلاس نیست. ببین ما عزت را از قطار می‌خواهیم نه از خدا،
5- عزت دست خداست، نه پست و عنوان و مقام
خدا می‌گوید تمام عزت دست من است. «جَميعاً»، «جَميعاً»، «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (بقره/ 165)، «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (یونس/ 65)، «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَميعاً» (رعد/ 42). یعنی یک درصدش دست قطار نیست، یک درصدش دست این نیست که شما هتل خوابیدی یا اینجا. برای خودمان شأن درست کردیم، شأن‌های خیالی. در شأن من نیست. ما مشکل داریم آقا.
ما دو تا دخول داریم، البته دخول بیشتر است اما دوتایش مربوط به بحث من هست. یکی‌اش این است که انسان داخل در دین بشود، یکی این است که دین داخل در انسان بشود. اولی‌اش شده، دومی‌اش نشده. یعنی ما داخل در اسلام هستیم، اما دین تو دل نرفته است، قرآن می‌فرماید: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ». «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ» (حجرات/ 14). می‌گوید یک عده آمدند پهلوی پیغمبر گفتند: ما ایمان داریم، حضرت فرمود: نه، زیادی پُز ندهید، شما ایمان ندارید، شما مسلمانید، شما مسلمانید، هنوز ایمان تو دلتان نرفته است، «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ» یعنی دین، یقین در دلمان نرفته است.اما ولی شده «يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/ 2) ما وارد دین شدیم، در فضای جمهوری اسلامی هستیم، اما دین وارد، تو دل ما نشده، بعضی از ما.
امیرالمؤمنین می‌گوید عدالت حتی در حیوان‌ها، حتی در شیری که در بدن حیوان است. می‌گوید می‌روی شیر بدوشی، همه‌ی شیر را ندوشی هان، یک خورده شیر برای گوساله بگذار، همه‌ی شیر را می‌دوشی گوساله‌اش. الله اکبر. عاطفه را ببین!
به مسئول زکات نامه می‌دهد، نامه‌ی چند بود؟ نامه‌ی بیست و پنج. به مسئول زکات می‌گوید می‌روی زکات بگیری، مادر را از بچه‌اش جدا نکنی، بگویی من آمدم زکات بگیرم، شتر هم زکات دارد، این شتر را برداری ببری، خب این شتر را می‌بری بچه‌اش بی مادر می‌شود، وَر و وَر می‌کند. «أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا» بین شتر و بچه شتر فاصله ننداختی به اسم زکات، بچه شتر را بی‌مادرش کنی. اصلاً دنیای حقوق این‌ها را می‌فهمد؟! اصلاً می‌فهمد این‌ها را؟! حقوق بین‌الملل، حقوق بین‌الملل!!
پنجاه، شصت سال است حقوق فلسطین از بین می‌رود. این بین‌الملل چه غلطی کرد؟! هشت سال ایران بمباران بود، بین‌الملل چه غلطی کرد؟! اصلاً دنیا می‌فهمد؟! دکترای حقوق را جمع کنیم بگوییم اسلام در عدالت می‌گوید حتی در سوار شدن به شتر باید عدالت باشد، یکی. یک ضربت، یک ضربت. شیر می‌خواهی بدوشی، مقداری شیر مال شتر، مقداری برای بچه‌اش. می‌خواهی زکات بگیری، بین بچه شتر و شتر فاصله نینداز، جدایی نینداز. این حرف‌ها را اصلاً دنیا می‌فهمد؟! نه، اصلاً دنیا نمی‌فهمد.
یک آقایی بود خدا رحمتش کند، در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، از دنیا رفت. ایشان دو تا دکترای تعلیم و تربیت داشت، دو تا دکتری داشت. کتاب‌های زیادی هم نوشته بود، همه‌اش هم راجع به تعلیم و تربیت. یک روز رسیدم به او گفتم شما این مقاله‌ها و کتاب‌های علمی تعلیم و تربیت را دیدید، آیا دنیا برای تعلیم وتربیت، راجع به لقمه‌ی حرام هم حرف زده، که لقمه هم در تعلیم و تربیت اثر داد؟ گفت: نه. اصلاً مسئله‌ی لقمه در سبد دنیا نیست، در سند دنیا نیست و آن که لقمه آدم را خراب می‌کند، می‌گوید که: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‏» (مطففین/ 1) وای به کم‌فروش‌ها. کم‌فروش لقمه حرام می‌خورد کم‌فروشی می‌کند. خب بعد لقمه‌حرام‌خور چه می‌شود؟ می‌گوید: «إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ» (مطففین/ 7). پشت سر «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفين‏» می‌گوید: « كِتابَ الفُجَّارِ» یعنی لقمه حرام تو را فاسد، فاجر می‌کند، فاجر که شدی، چی می‌شود؟ می‌گوید: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبين‏‏» (مطففین/ 10). اول می‌گوید: «مُطَفِّفين‏»، بعد می‌گوید: « كِتابَ الفُجَّارِ»، بعد می‌گوید: «وَيْلٌ … لِلْمُكَذِّبين‏». یعنی اول سیگاری، بعد تریاکی، بعد هروئینی. این لقمه حرام است. روز عاشورا امام حسین فرمود: شکم‌های شما از حرام پر شده که موعظه‌ی امام حسین هم در شما اثر ندارد. اصلاً دنیا نسبت به لقمه‌ی انسان، نه خواب است، مست است. کاش خواب بود، چون آدم خواب باشد، صدایش بزنی، بیدار می‌شود. آدمی که خودش را به خواب زده، لگد در شکمش هم بزنی، خُر خُر می‌کند، خواب نیست، خودش را به خواب زده، لجبازی می‌کند. ولی دنیا سرش به سنگ خواهد خورد. بالأخره یک زمانی امیرالمؤمنین را خواهند شناخت، بالأخره یک زمانی امیرالمؤمنین را خواهند شناخت، کی بود؟ چی بود؟ تربیت بچه‌اش، امام حسن، امام حسین، خانه‌داری‌اش، همسرداری‌اش، شجاعتش، عبادتش. امیرالمؤمنین را کسی نشناخت، روز قیامت ما که شیعه هستیم و اسممان را شیعه گذاشتیم، یک مقدار بیشتر توجه کنیم. امیرالمؤمنین چنان اذان می‌گفت که تمام مردم کوفه صدای اذان را می‌شنیدند. الآن ما اذان ور افتاده، این اذان‌ها، اذان پلاستیکی است.
یک نامه‌های بدی برای من آمده در ستاد نماز، نوشته بود ما در کشورمان هر جا مهتابی سبز است، علامت این است که اینجا مسجد است ولی شما در جمهوری اسلامی هر جا مهتابی سبز است، علامت این است که سیراب شیردان است، کله پاچه. متلک به ما. از چه کسی ما متلک بشنویم؟ از کشورهای ضعیفِ فقیرِ عاجز که یک موی امام خمینی در بدن یکی از این‌ها نیست، آن وقت باید متلک بگویند
6- توصیه حضرت علی علیه السلام به نماز و نیایش با خدا
چرا ما وضع نمازمان خوب نیست. «الله الله فی الصّلوة» امیرالمؤمنین بعد از ضربت خوردن فرمود: نماز، نماز. شما صدای بچه‌ات می‌زنی می‌گویی پاشو مدرسه است دیر شده، یا پا شده نمازت قضا شد؟ داشتیم می‌رفتیم، من عقب ماشین نشسته بودم، برادرهام جلو، من دلم به خودم بود. یک مرتبه این آقایی که ما را می‌برد، گفت: آخ. من پریدم بالا گفتم: چی شد؟ گفت: پرسپولیس باخت! ببین حالا. تازه آن که مرا می‌برد حزب اللهی بود هان، از نهادهای انقلابی بود. اغلب این که کی برنده بشود در فوتبال، در والیبال.
نمی‌گویم عیب دارد هان، می‌گویم ما نباید فریادمان برای باخت بازی باشد. یک مرتبه شما گفت. الآن شب قدر مسجد می‌روید، تا حالا در دعاهایتان گفتید: خدایا عمرم دارد تمام می‌شود، این آخر عمری نمازم باحال باشد، برای نماز باخشوع دعا می‌کنیم؟ ما یک جای دیگر حواسمان جمع است. امام سجاد بچه‌دار شد، از او نمی‌پرسید پسر است یا دختر؟ نمی‌پرسید، می‌گفت: سالم هست یا نه؟ پسر و دختر فرق نمی‌کند. ما هر کس را می‌بینیم مهریه چه‌قدر؟ خانه دارد؟ داماد خانه دارد؟ شغلش چی؟ فلان، فیسال.
از خدا چی بخواهیم؟ ما بلد نیستیم دعا کنیم. به یک کسی گفتند: سه تا دعای مستجاب داری. گفتند خیلی خب. باشه. سه تا دعای مستجاب داری. یکی گفت: خدایا، دعای اولم، زن من زیباترین زن‌های دنیا باشد، نگاهش که می‌کنم لذت ببرم. دعایش مستجاب شد، آمد خانه دید چه زنی بود، چی چی شد. دید آقا پِچ پِچه افتاد در همسایه‌ها، هی مردم در کوچه صف می‌کشیدند خانمش را ببینند، دید زندگی تلخ شد.
دعای دوم گفت: خدایا زن من به قدری زشت باشد، هیچ کس به او نگاه نکند. آمد دید چانه‌ی خانم کج شد.
دعای سوم گفت خدایا زنم مثل اولش بشود. [خنده] آدم خل وقتی دعایش هم مستجاب می‌شود.
7- دعا برای عاقبت بخیری در دنیا
ما بلد نیستیم چه چیزی از امیرالمؤمنین بخواهیم. من تا حالا بزرگانی که پیدا کردم، دسترسی به آن‌ها پیدا کردم، از آن‌ها پرسیدم: اگر یک دعای مستجاب داشته باشی، چه دعایی می‌کنی؟ گفت: دعا می‌کنم خدا عاقبتم را به خیر کند. چون خوب آدم بی‌دین باشد، رأی نمی‌آورد بی‌دین می‌شود. رشوه به او می‌دهند، بی‌دین می‌شود. جنس به او می‌سپارند، در امانت خیانت می‌کند. نمی‌دانم سریع جا‌به‌جا عوض می‌شود، جا‌به‌جا می‌شود.
خدایا یک دعا می‌کنم همه آمین بگویید: تو را به حق امیرالمؤمنین و همسرش زهرا و فرزندانش امام حسن و امام حسین و زینب کبری، تو را به حق امیرالمؤمنین و اشکش و سوزش، قسمت می‌دهم عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر بکن، با ایمان کامل زندگی کنیم، با ایمان کامل از دنیا برویم.
شب قدر است بیننده‌ها بحث را گوش می‌دهید به دیگران دعا کنید یک، دعاهای آخرت را بر دعاهای دنیا مقدم بدارید «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ» (حج/ 11) بعد می‌گوید: «ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ» (حج/ 11)
روز قیامت چه می‌پرسند؟ از ولایت می‌پرسند. رهبرت که بود؟ از چند تا چیز دیگر هم می‌پرسند؟ از عمر می‌پرسند؟ عمرت را چه کردی؟ حالا می‌خواهی هم بروی بازی کنی، خودت برو بازی کن. پای تلویزیون دو ساعت می‌نشیند، می‌گوییم: چه هست؟ می‌گوید: بازی می‌کنند. می‌گویم: خب خودت پاشو بازی کن.
شما دیدید یک نفر چهار پایه بگذارد در خیابان، بنشیند به پول‌های بانک نگاه کند، چی هست؟ پول، پول، پول!! مال تو هست؟ نه. به تو هم می‌دهند؟ نه. نگاه به پول مردم چه فایده دارد برای تو؟! نگاه می‌کند به او، که او بازی می‌کند، خسته شدی خودت بازی کن. من نگاه کنم، او بازی کند، من نگاه کنم، او پول‌هایش را بشمرد. با عمرمان چه کردیم؟
گاهی کارهای عبادت ما غلط است. اینجا بود گفتم نه تا قاف دارد؟ اینجا بود گفتم؟ بگذار یک عده شاید تازه پای تلویزیون باشند. ما را بردند یک جایی، جایزه بدهیم. جایزه‌ی ششم، هفتم گفتیم: خب بپرسید چی؟ گفتند: یک آیه داریم در قرآن نه تا قاف دارد، یا یازده تا قاف دارد. گفتم: هر کس این را پیدا کرد، جایزه هست. این بچه‌ها از اول تابستان رفتند قاف شماری. ببین چه‌قدر آدم خل است!
یکی کسی یک روز آمد پهلوی من گفت: یک جایزه می‌خواهم. گفتم: چه کردی؟ گفت: یک کار قرآنی. گفتم: چه کردی؟ گفت: من قرآن را از این طرف می‌خوانم، حفظ هستم از این طرفی. مثلاً می‌گفت: ضالین، نستعین، مستقیم، رب العالمین. از این طرف می‌خواند. گفتم: همه‌ی قرآن را؟ گفت: بله. قرآن را برداشتم، گفتم: بخوان ببینم، دیدم اِ اِ اِ، اوخ، اوخ، اوخ. از این طرفش هم نمی‌توانیم بخوانیم تو از آن طرف قرآن را؟! گفت: روی کره‌ی زمین من منحصر به فرد هستم. گفت: حالا جایزه‌ی من چی هست؟ گفتم: دیوانه‌خانه با شلّاق! تو را باید بردت دیوانه‌خانه، چون یک جو عقل نداری، و بعد هم باید شلّاقت زد، چه کردی عمرت را؟
نشستند سر کلاس ادبیات بحث می‌کنند که خندقی کندند یا بکندند یا بکندندی؟ می‌گوییم آن خندق اصلی را که کندند و پیروز هم شدند، حالا تو بعد هزار و چهار صد سال نشستی خندقی بکندند، کندند، بکندندی. تحقیق می‌کنیم راجع به اینکه مأمون الرشید شیعه هست یا سنّی؟ بابا امام رضا را کشت، حالا یا شیعه هست یا سنّی. ببین تحقیقات ما.
پژوهش‌هایی می‌کنیم هیچ فایده‌ای ندارد. بعضی پژوهش‌ها خیلی خوب هست هان، پژوهش‌های ضروری، ضروری، ضروری. اما بعضی پژوهش‌ها نه، فایده ندارد. من به معاون رئیس جمهور قبل گفتم: این پول پژوهش را، چه پژوهشی را شما برایش بودجه می‌گذارید؟ گفت: والله می‌آیند یک قراردادی با ما می‌بندند، یک پولی به این‌ها می‌دهیم، این‌ها اول می‌روند یک پژو می‌خرند، این مال پژو. پژو هِش. یعنی از آن پول یکی یک پژو می‌خریم، بعد هم هِش. پژوهش باید یک راهی را باز کند نان مردم بهتر بشود، فکر مردم، همین‌طور تحقیق می‌کنیم. سر یک چیزی که حالا مثلاً باشد چه می‌شود؟ نباشد چه می‌شود؟ پژوهش باید. عمرت را چه کردی؟
خیلی‌ها در کتابخانه مطالعه می‌کنند. من کسی را سراغ دارم صد و سی جلد کتاب برای امام حسین نوشته، در یکی از کشورهای غربی است. آنجا رفته بودیم سفر، شنیدیم رفتیم خانه‌اش. گفتم صد و سی جلد کتاب برای امام حسین؟ چه چیزی نوشتی؟ سخنان امام حسین خیلی نیست. گفت: این طاقچه هست. ما بلند شدیم دیدیم بله، مثلاً یک جلد آورده، فرض کنید حالا یادم نیست، مثلا جلد سی و نه. آوردیم باز کردیم دیدیم جلد سی و نه، امام حسین. دیدم نوشته حسینیه‌های سبزه‌وار. محله‌ی فلان یک حسینیه هست، چند متر است، چند تا منبر دارد، دیگ، ظرف، چه زمانی روضه می‌خوانند؟ بانی‌اش چه کسی است؟ حسینیه‌ی دوم. یک جلدش برای حسینیه‌ی سبزه‌وار است. یک جلدش برای حسینیه‌ی نیشابور است. هر شهری هر چی حسینیه داشته رفته، متر کرده، اندازه‌گیری، یک صفحه نوشته. آخه آدم نگاه کند یک کسی برود در قلب اروپا، برود حسینیه‌ی سبزه‌وار بشمرد! من نمی‌دانم یک کسی گفته ان‌شاءالله خیر از عمرتان نبینید، خیر از عمرتان نبینید، نفرین شده هستیم. روز قیامت از عمر سؤال می‌کنند. چه کردی؟ از جوانی سؤال می‌کنند، از درآمد سؤال می‌کنند، از مصرف سؤال می‌کنند. این‌ها همه آیه و روایت دارد. اولین سؤال هم که می‌شود راجع به نماز است. نماز خواندی؟ ما در نماز غلط می‌خوانیم. شما انگلیسی که شاید دو بار، سه بار در عمرت بروی خارج، نیاز داشته باشی، انگلیسی را خیلی‌ها بلدند بخوانند، اما نماز را که هر روز واجب است، نمازمان را غلط می‌خوانیم، بعد هم نمی‌دانیم که این نماز را غلط بخوانیم معنایش فرق می‌کند هان. شما اگر گفتی: «عالِم» با عین، غلیظ، «عالِم»، «عالِم» یعنی سواد دارد ولی اگر گفتی: «آلم» یعنی مرض دارد. نماز فرق می‌کند. شما 021 را بگیرید، تهران گوشی را برمی‌دارد، 31 یک استان دیگر، 41 یک استان دیگر. نماز را باید درست خواند. سؤال می‌کنند از نماز، سؤال می‌کنند از درآمد، از جوانی.
من که هم از خودم خجالت می‌کشم، هم از حرف‌هایی که می‌زنم. چند تا دعا می‌کنم. شب قدر بحث را گوش می‌دهید، حدیث داریم دستتان را بیاورید بالا، خدا می‌گوید محروم نمی‌کنم، یا هر چیزی می‌خواهی به تو می‌دهم، یا اگر صلاح نباشد، مشابهش را به تو می‌دهم، یا اگر صلاح نباشد، اصلاً به تو نمی‌دهم ولی یک بلا از جانت دور می‌کنم، یا به نسلت می‌دهم، یا برای قیامتت ذخیره می‌کنم. دست بیاید بالا محروم نمی‌کنم.
شهادت امیرالمؤمنین را داریم، مسجد را داریم. چه قدر دعاست. به ما می‌گویند: چه دعایی بهتر است؟ صد بار امامان ما می‌گفتند: «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ» صد بار خَلِّصْنا مِنَ النّارِ، خَلِّصْنا مِنَ النّارِ، از آتش رهایی ‌ام بده، از آتش رهاییم بده، از آتش خلاصم کن. صد بار یک دعا! آن وقت سه شب احیاء، سه تا صد بار، سیصد بار باید بگوییم آتش، آتش، آتش، آتش. چی هست قصه؟! سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم رمضان دعای مجیر هست، آن هم ده‌ها بار می‌گویند: «أَجِرْنا مِنَ النَّارِ يَا مُجِير». نار، نار، آتش، آتش، آتش. چه خبر است قصه؟!
دعا می‌کنم آمین بگویید. آمین هم عربی است، فارسی‌اش این هست خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا به آبروی امیرالمؤمنین و به مظلومیتش و به اشکش و به عبادتش و به اخلاصش قسمت می‌دهم ما را شیعه‌ی واقعی امیرالمؤمنین و محبّ واقعی امیرالمؤمنین قرار بده.
نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.
به آبروی امیرالمؤمنین هر خیر و برکتی که شب قدر برای خوبان مقدّر می‌کنی، به آبروی آن خوب‌ها همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.
ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین دنیا و آخرت و از اهل حسرت یوم الحسرة قرار نده.
خدایا در حرم امام رضا بودم، یکی از عالمان آمد برود، گفت: آقای قرائتی چند سال است طلبه‌ای؟ گفتم: از پانزده سالگی طلبه بودم. گفت: امیرالمؤمنین یارانش را می‌دید، لذت می‌برد، عمّار، میثم، حجر بن عدی، آیا شده یک بار حضرت مهدی به تو نگاه کند، لذت ببرد؟ این را گفت و رفت. من فکر کردم این پیام امام رضاست.
خدایا از الآن تا ابد رفتار و گفتار و نیت ما را آن‌گونه قرار بده که هر وقت حضرت مهدی علیه السلام به ما توجه می‌برد یا لذت ببرد یا لاأقل از ما غمناک نشود. ما را از یاران مخلصش قرار بده. بدخواهان ما را شاد نکن. شر دشمنان به خصوص آمریکا، اسرائیل، شر دشمنان را به خودشان برگردان.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa-%d9%88%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b3%d8%a4%d8%a7%d9%84-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/feed/ 1
ایمان به معاد، رمز آینده‌نگری https://gharaati.ir/%d8%a7%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d8%a7%d8%af%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c/ https://gharaati.ir/%d8%a7%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d8%a7%d8%af%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c/#respond Wed, 21 Apr 2021 12:32:34 +0000 https://gharaati.ir/?p=8183 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.02.01.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.02.01.mp3 https://www.aparat.com/embed/iYZVO?data[rnddiv]=15094734495&data[responsive]=yes]]>

موضوع: ایمان به معاد، رمز آینده‌نگری
تاريخ پخش: 01/02/1400
عناوين:
1- نماز عامل توجه به معاد
2- نمونه‌های قدرت خدا در نظام آفرینش
3- آگاهی خداوند از آشکار وپنهان انسان
4- احتیاط در برابر خطر، حکم عقل
5- تفاوت مؤمن و کافر در زندگی دنیا
6- آینده‌نگری، ویژگی انسان‌های با ایمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزانی که پای تلویزیون بحث را می‌بینند در سال 1400 ماه رمضان. گرچه من بحث معاد را تقریباً سی سال پیش گفتم ولی حالا آن سی سالی‌ها بچه بودند، بزرگ شدند، بزرگ بودند، پیر شدند، خودمان پا به سن گذاشتیم، پیر شدیم. علاوه بر اینکه بحث معاد را باید دائماً آدم تذکر بدهد و گرنه انسان اگر تذکرات نباشد، یادش می‌رود.
1- نماز عامل توجه به معاد
یک خاطره بگویم. یک کسی رفت ذغال بخرد، قلیانی بود رفت ذغال بخرد. گفت ذغال کیلویی چند؟ ذغال فروش گفت ما دو رقم ذغال داریم، یک ذغال داریم قیمتش فلان است، یک ذغال داریم قیمتش دو برابر است. یک نفره است، گران است. دو نفره ارزان است. مشتری گفت نفهمیدم ذغال یک نفره چی هست؟ ذغال دو نفره چی هست؟ گفت: ذغال یک نفره گران است، چون روی قلیان که گذاشتی خودش تا آخر می‌سوزد، ذغال دو نفره که روی قلیان گذاشتی، یکی باید تند تند بادش بدهد، که یک نفر می‌خواهد بکشد، یک لحظه بادبزن را بزنی کنار، خاموش می‌شود، ذغالی است که زود خاموش می‌شود. حالا ما انسان ذغال دو نفره است، نمی‌شود گفت وقتی گفتی باید بادش بزنی. صبح باید نماز خواند، ظهر باید نماز خواند. مثل دست، دست را دائماً هی در شرایط آلوده می‌شود. صبح باید شست شب باید شست و لذا ممکن است تکرار باشد. خب ما در نماز تکرار می‌کنیم. خود نماز تکراری است، در نماز «مالک یوم الدین»اش هم تکراری است که مربوط به معاد است ولی خب.
بچه‌هایمان را چه‌طور با معاد آشنا کنیم؟
یک بحثی را من مطرح کردم که برای هر چیزی که خواسته باشد بشود یعنی دو مرتبه ما زنده بشویم معاد به پا بشود، شرایط شدن را سه تا گفتیم، همان که در جلسات قبل گفتیم، یک خورده باز کنیم.
[پای تخته] بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معاد
شرایط شدن. یعنی یک چیزی که خواسته باشد بشود، چند تا شرط دارد:
1- محال نباشد؛ محال نباشد، یعنی امکان داشته باشد؛
2- علت داشته باشد؛
3- مانع نباشد.
مثلاً شما می‌خواهی آب بخوری، این آب خوردن سه تا شرط دارد: اول باید امکان داشته باشد آب بخوری، یعنی آبی باشد. دوم بله، آب هست، امکان دارد بخوردم اما دلیل ندارم، علتش چه هست؟ تشنه‌ام. گاهی خب آب هست، تشنگی هم هست، باید مانعی نباشد. یک موقع می‌گویم ماه رمضان است، فرمان خداست، چشم نمی‌خوریم. بنده می‌خواهم یقه‌ام را پاره کنم، باید امکان داشته باشد، یعنی دست و قدرت داشته باشم، بتوانم یقه را پاره کنم. بعد باید دلیل داشته باشد، عصبانی شدم، ناراحت شدم. به چه دلیل؟ باید مانعی نباشد. یک وقت دوربین‌ها هستند، یقه‌ام را پاره کنم، سر و صورت مرا نشان می‌دهند، بدون پیراهن بد است.
آیا امکان دارد ما دومرتبه زنده بشویم؟ بله. این را در جلسه‌های قبل گفتیم، همان‌طوری که از خواب بیدار می‌شوید، مرده‌ها هم زنده می‌شوند. امکان دارد. همان‌طور که درخت‌های خشک سبز می‌شود، انسان هم دومرتبه زنده می‌شود. محال نیست. در قرآن خیلی
2- نمونه‌های قدرت خدا در نظام آفرینش
ماجرا داریم که پهلوی قدرت خدا هیچ چیز محال نیست. پهلوی ما محال است که یک زن بدون شوهر بچه‌دار بشود، قرآن است می‌گوید پهلوی ما محال نیست، به مریم بدون همسر، بدون شوهر بچه دادیم. پهلوی ما محال است درخت خشک خرمای تازه برساند، ولی پهلوی خدا می‌گوید نه، من درخت خشک را هم، از درخت خشک خرمای تازه می‌دهد: «تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا» (مریم/ 25)
ای مریم درخت خرما خشک است، تکانش بده، از درخت خشک خرما می‌آید. ما مثلاً فرض کنید که صد بار هم عصایمان را به یک جایی بزنیم، آبی نمی‌جوشد، ولی خدا در قرآن می‌گوید که به موسی گفتیم عصا را به دریا بزن، خشک می‌شود، بزن به خشکی، تر می‌شود. دو آیه داریم در قرآن، یک آیه می‌گوید که «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْر» (شعراء/ 63) یک جا می‌گوید: «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَر» (بقره/ 60).
موسی عصایت را به سنگ بزن، «فَانْفَجَرَتْ» (بقره/ 60) دوازده تا چشمه آب بیرون می‌آید. به دریا بزن خشک می‌شود، به خشکی بزنی دریا می‌شود. محال نیست، می‌گوید ما این کار را کردیم.
چیزی از عدس بزرگ‌تر، از نخود کوچک‌تر. زیر نوک ابابیل، آمدند ریختند روی سر، می‌گوید: «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُول‏» (فیل/ 5)
این ریز، قدر عدس می‌خورد، پودر می‌شدند، پودر می‌شدند. چه موادی بود؟! انرژی هسته‌ای بود؟! نمی‌دانم. چه بمبی بود؟! چه مواد شیمیایی بود؟! «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُول‏» قرآن می‌گوید.
بنابراین در معاد شک نکنید. برای قدرت خدا. ما اصلاً دائماً در بدنمان معاد است. می‌گویند هر به چند سال یک بار تمام سلول‌های بدن عوض می‌شود، یعنی بنده که مثلاً فرض کنید هفتاد و هفت سالم هست، بیش از ده مرتبه همه‌ی سلول‌های بدنم عوض شده، این رفتن و آمدن دیگران یک چیز محالی نیست. دست شما می‌سوزد، پوست ور می‌اندازد، یک مقدار درمان می‌کنند، قشنگ پوست زیری رو می‌آید، محکم می‌شود، سفت می‌شود، پوست جای پوست را می‌گیرد. گاهی بعضی از لب‌ها یک پوست خیلی نازکی در می‌آید، این پوست را می‌کنی، آن زیر لب جایش را پر می‌کند. چه محالی است؟ کجایش نشدنی است؟ کجایش نشدنی است؟
روح انسان هم همین‌طور است. یک کسی با یک کسی عصبانی است، از او عذرخواهی می‌کند، از دلش درمی‌آید، «كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏»، «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏» (فصلت/ 34)
«ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ» (مؤمنون/ 96) یعنی اگر بدی دیدی، نگو انتقام می‌کشم. تو بدی او را «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ» (فصلت/ 34) با خوبی دفع کن، آن وقت اگر خوبی کردی: «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ‏» (فصلت/ 34)، اگر تک را با پاتک محبت جبران کردی، آن دشمنت دوست تو می‌شود.
ما نمونه‌اش را با چشم خودمان دیدیم. سلام و صلوات خدا بر امام خمینی. شاه به ارتشش دستور داده بود که تیراندازی کنند به راهپیمایی‌ها، بعضی‌ها هم چند تا تیر زدند و افرادی شهید شدند. امام در پاریس بود فرمود که شما به ارتشی‌ها گل بدهید. او گلوله داد، شما گل بدهید، فردا من خودم با چشمم دیدم، در راهپیمایی بودم، افرادی گل آوردند به ارتشی‌ها گل دادند، بعد یک عده هم می‌گفتند که ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله. این را شعرش کردند. می‌دیدم با چشم‌هایم که این ارتشی که تفنگ دستش بود شُل می‌شد، شُل می‌شد. آب می‌شد، آب می‌شد.
یک وقت خدمت امام یک جعبه گز آوردند. باز کردند، امام یک خورده گز را خورد، گفت خیلی گز خوبی است. این را ببرید بدهید به فلانی، یکی از سیاسیونی که منزوی شده بود، در خانه اش بود، نمی‌دانم حالا زنده است یا مرده. گفتند آقا ایشان چند سال است که دیگر با انقلاب نیست و خطش جداست، اصلاً از ما جدا شده، اول انقلاب در دولت موقت یک چند روزی وزیر بود، ولی الآن دیگر جدا شده. گفت حالا که گز خوردن که کاری به انقلاب ندارد، بروید به او بدهید. گفتند: آقا این درش باز است، بد است، حالا یک جعبه می‌گیریم به او می‌دهیم، گفت: نه، این را بدهید بگویید فلانی خورده، خوب بوده، می‌خواهد باقی‌اش را شما بخورید. باز یک خورده گفتند شاید امام از حرفش پشیمان بشود. یک خورده طفره رفتند، امام فرمود: گز را دادید؟ اِ، پیگیر است. همان جعبه گز نیمه باز را، این حرف‌هایی که می‌زنم از یکی از نماینده‌های حضرت امام دارم نقل می‌کنم، رفتند در خانه‌اش، در را زدند، گفتند آقا امام این جعبه گز را مقداری اش را خورده، گفته باقی‌اش را بده به فلانی. این پشت در همان‌طور گفت امام گفته؟! امام احوال مرا پرسیده؟! گز برای من فرستاده؟! خود امام داده؟! اصلاً پشت در داشت آب می‌شد. «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ» بین تو و او عداوت، دشمنی بود، «كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏»، «ولیّ» دوست می‌شوی، آن هم «حمیم» یعنی حمام، حمام یعنی آب داغ، حمیم یعنی رفیق داغ، یعنی دوست جان جانی می‌شود. قهر کردی، تلفنش کن، خانم فلان، آقای فلان، همشیره، برادر، پسر دایی، پسر عمو، به هر حال شما از من ناراحتی، حالا مقصّر من هستم یا شما، ولش کن، ماه رمضان است، آشتی کنیم، عید است، آشتی کنیم. تابستان است، زمستان است، به هر حال، من تقصیر را به عهده می‌گیرم، مقصّر من هستم. تمام شد رفت.
خدا همه کاری می‌تواند بکند. سنگ‌دل را، نرم‌دل می‌کند. نرم دل را، سنگ‌دل می‌کند. در دعای سال تحویل «یا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا إلی أحسن الحال» قرآن آیاتی دارد که من زیر و رو می‌کنم. چه جور زیر و رو می‌کنی؟ «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/ 70)
خدا سیئه را حسنه می‌کند، یعنی بدی را خوبی می‌کند. چه جوری؟ در باغچه خودت نگاه کن. در باغچه آب کثیف فرو می‌رود، چند متر آن طرف‌تر آب بلور بیرون می‌آید. یعنی آب لجن، آب بد بو پایین می‌رود، آب سالم بیرون می‌آید. اصلاً این لجن پای درخت می‌ریزد، کود بود می‌دهد، لجن بد بو را پای درخت می‌ریزد، گل خوشبو برمی‌دارد. بد بو پایین می‌رود، خوشبو بالا می‌آید. دست خداست.
چرا ما این قدر خدا را دیر قبول می‌کنیم. تمام دانه‌هایی که می‌رود زیر خاک بعد می‌آید بیرون، دلیل بر معاد است، دلیل نمی‌خواهد. شما دانه را زیر خاک می‌کنی، خوشه بیرون می‌آید. به عدد هر خوشه‌ی برنج، گندم، جو، عدس، نخود، به عدد هر خوشه دلیل بر معاد است. امکان دارد، شما شک دارید. این امکان.
خب چهل مرتبه در قرآن این آیه آمده است: «إنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر». خداوند بر هر چیز قادر است. حالا.
مسئله‌ی دیگر ممکن است بگوییم سخت است. می گوید نه، «ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير» (فاطر/ 11) آسان هم هست، برای تو سخت است، برای ما آسان هست. چون ما محدودیم، نمی‌توانیم قدرت بی‌نهایت خدا را حساب کنیم، خودمان محدودیم. ما همه چیز را. اگر به پشه بگویند خدا کیست؟ اگر زبان داشته باشد می‌گوید خدا یک وجودی مثل من است منتها ممکن است شاخ هم داشته باشد. هر کسی از ظنّ خود شد یار من. بچه در گهواره نمی‌تواند حرف بزند، قرآن می‌گوید نخیر، خدا بخواهد بچه در گهواره حرف می‌زند، حضرت عیسی در گهواره حرف زد. معطل چه هستید شما؟! خب از این بگذریم.
3- آگاهی خداوند از آشکار وپنهان انسان
پس امکان دارد. سخت هم نیست: «ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»، مانعی هم نیست. چون مانع گاهی وقت‌ها که می‌گوید نمی‌دانم، یا می‌گوید نمی‌توانم، نمی‌دانم، خدا می‌گوید همه چیزها را می‌داند، عرض کنم که آیه‌اش را اگر یادم باشد اینجا نوشته باشم، که قرآن یک آیه‌ای دارد می‌فرماید: نعلم …، از ذهنم پرید، فارسی‌اش این است که ما ذراتی هم که زمین هضم کرده را می‌دانیم، یعنی می‌دانیم که این خاک استخوان شما را پوک کرد، استخوان شما در کجا قرار گرفت. تمام چیزهایی که بعد از مرگ هم می‌پوسد و خاک می‌شود قرآن می‌گوید می‌دانیم جایش کجاست، می‌دانیم جایش کجاست. یکی هم می‌توانیم جمعش کنیم. هم می‌دانیم کجاست، هم می‌توانیم. مثل یک مجرم، این مجرم را می‌دانیم کجاست و وقتی هم جایش را فهمیدیم می‌توانیم جذبش کنیم. تمام ذراتی که پوسید و حذف شد، شما می‌گویید چه کسی خواهد آورد؟ «مَنْ يُعيدُنا» (اسراء/ 51) آخر می‌گفتند کی؟ خدا، کی؟ خدا.
یک وقت دیدند پیغمبر خوابیده. یکی از این کفار گفت: خواب است بروم او را بکشم. خودش را آماده کرد، رفت بالای سر پیغمبر، تا شمشیرش را کشید پیغمبر بیدار شد. گفت کی الآن می‌تواند تو را نجاتت بدهد؟ تو خوابیدی، من با شمشیر برهنه بالای سرت هستم. پیغمبر فرمود: خدا. تا گفت خدا، پایش لغزید، افتاد. پیغمبر پا شد شمشیرش را گرفت. گفت حالا کی تو را نجات می‌دهد؟ گفت: لطف تو. گفت: خیلی خب پاشو برو.
شما نگو درس خواندم، معلمم خوب بود، در المپیاد نمره آوردم. این قدر آدم بیش از تو درس خوانده، لحظه‌ی امتحان از ذهنش می‌پرد، بارها من این را گفتم، از یکی از علما شنیدم، مرحوم آیت الله صدر، می‌گفت امام خمینی به من گفت: خدا یک بار حافظه را از من گرفت، اسم خودم یادم رفت که اسم من روح الله است. یک ربع ساعت فکر کردم، یادم رفت اسم من روح الله است، اسم من روح الله است. این یک نمونه.
یکی از علمای درجه یک که حالا نمی‌دانم مرحوم شده، ایشان هم رفت درس بدهد روی منبر که نشست، همه چیز از ذهنش پرید، یک مدتی شد گفت: آقایان ببخشید، تمام آن چیزهایی که آماده کرده بودم به شما بگویم کامل از ذهنم پاک شده است. ما آدم‌هایی داریم بیماری می‌گیرند حرف‌ها یادشان می‌رود. به نوه‌اش می‌گوید که شما کلاس چندی؟ کجا بودی؟ من اسم نمی‌توانم بگویم. یکی از دانه درشت‌ها، یکی از دانه درشت‌ها، روحانی هم هست، مرحوم شد، این آخر عمرش فراموشی پیدا کرده بود، به زنش گفت شما کی باشید؟ تو نامحرمی، چرا بدون چادر آمدی خانه‌ی من، پاشو برو. زنش هم با او شوخی می‌کرد، می‌گفت صیغه‌ام کن. نامحرم عقدم کن، گفت باشه صیغه می‌کنم. می گفت مهریه بده. یک پولی از شوهر می‌گرفت، صیغه می‌خواند. می‌گفت باز فردا شب می‌گفت: باز که تو آمدی، تو کیستی؟ چرا نامحرمی؟ می‌گفت هر شب زنش را صیغه م‌یکند. زن هم، این‌ها را می‌خندیم ولی هست، والله هست.
یک روضه آقای کوثری عاشورا خدمت امام میخواند، همه گریه می‌کنند. همان حرف‌ها را من روز عاشورا بزنم همه می‌خندند. می‌گویم علی اصغر چه شد، علی اکبر چه شد، امام حسین چه شد. همه می‌خندند. بابا امام حسین، کار دست خداست. خود من یک جایی یک چیزی گفتم، خیلی گریه کردند، روضه نبود، تذکری بود و گفتم یک عده منقلب شدند، همین تذکر را گفتم چه اثری کرد در جلسه. در یک جلسه‌ی دیگر همین حرف را زدم دیدم مردم می‌خندند و لذا قرآن می‌گوید و «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى» (نجم/ 43) این «هُوَ» یعنی خودِ خودش است. و گرنه می‌توانست بگوید «وَ أَنَّهُ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‏» خدا هم می‌خنداند، هم می‌گریاند. و«وَ أَنَّهُ هُوَ»، «هُوَ» یعنی شک نکن، خودِ خودِ خودش است. « هُوَ أَضْحَكَ» او می‌خنداند، این‌طور نیست که. بعضی‌ها به من می‌گویند ما می‌خواهیم در سخنرانی مردم را بخندانیم چه کتابی بخوانم؟ این کتابی نیست که، ممکن است همه‌ی کتاب‌های جُک را هم بخوانی، وقتی تو بگویی هیچ کس نخندد.
یک سوتک فروش کنار خیابان بود، سوتک می‌فروخت، پول می‌دادند، سوتک می‌خریدند. هر چه سوت می‌زدند نمی‌توانستند، خود سوتک فروش با همان می‌زد، یعنی او میزد صدا می‌کرد، پول می‌دادند می‌خریدند. مسئله‌ی اراده‌ی خداست. هم می‌شود، محال نیست، هم علت دارد، خدا عادل است، در دنیا که نمی‌شود خیر و شرها را جدا کرد، مزد همه را داد. بله یک تذکراتی گاهی زندانی، اعدامی این‌ها هست، اما این یک هزارم جنایات را دولت می‌فهمد، یا پلیس می‌فهمد، هزارها جنایت است که اصلاً پلیس نمی‌فهمد، امکان دارد، علت هم دارد، مانعی هم نیست. خیلی خب. این مال این. برویم سراغ مسئله‌ی دیگر.
4- احتیاط در برابر خطر، حکم عقل
ببینید اگر یک بچه آمد به شما گفت در اتاق یک سوسک هست، خب شما یک مقداری حساس می‌شوید تا حدی که بلند می‌شوید بکشید. اگر این بچه گفت موش رفت. حساسیت شما بیشتر می‌شود. اگر همین بچه گفت مار رفت. مــار!!! یعنی اگر خطر زیادتر بود، ولو او بچه هست ولی گفتن بچه هم شما را حساس می‌کند، چون خطر مهم است، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمدند گفتند معاد هست، این صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به اندازه‌ی یک بچه نباید شما را حساس کنند؟!
آخر جهنم کرسی نیست که بغلش بنشینی، شوفاژ و بخاری نیست. آتش است: «تَرْمي‏ بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ» (مرسلات/ 32)، «كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْر» (مرسلات/ 33) جرقه‌های آتشش مثل کاخ می‌ماند، یعنی انگار یک ساختمان بزرگ، جرقه‌اش این است. می‌گفت:
آب رود نیل، قورت من است خواب اصحاب کهف چرت من است.
جهنم جرقه‌اش کالقصر است. یعنی صد و بیست و چهار پیغمبر، احتمالش را نمی‌دهی. حالا احتمال ضعیف باشد، مثلاً یک شرکتی، بانکی می‌گوید ما جایزه می‌دهیم. جایزه چی؟ جایزه ی سنگین. اگر جایزه‌ی سنگین باشد شما می‌گویی ما هم شرکت کنیم، برویم ثبت نام کنیم بنا است یک پولی بخوابانیم، بخوابانیم، می‌گوید بابا در ده‌ها میلیون جمعیت ایران به یک نفر جایزه می‌دهند، می‌گویی خیلی خب، یک صدم نیست، یک هزارم نیست، یک میلیونم نیست، یک ده‌ها میلیونم هست، اما می‌دانی جایزه چه‌قدر سنگین هست! جایزه‌اش خیلی هست! چون جایزه‌اش خیلی هست، شما ثبت نام می‌کنی، ولو یک صدم نه، یک هزارم نه، یک میلیونم نه، یک ده‌ها میلیونم احتمال بدهی، چون جایزه‌اش سنگین است، بهشت است آقا، بهشت است. «فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُس‏» (زخرف/ 71). جایزه‌ی خدا خیلی قشنگ است. «قُطُوفُها دانِيَةٌ» (حاقة/ 23) شما یک گردو می‌خواهی بخری، ما یک وقت پرسیدیم چرا مغز گردو این قدر گران شد؟ گفتند کَندَنَش مشکل است. آن آقایی که می‌رود در نوک درخت، «قُطُوفُها دانِيَةٌ» قرآن می‌گوید میوه‌های بهشتی دم دست هستند، لازم نیست بلند شوی، دست دراز کنی. شاخه هایش تا دم دستت می‌آید: «قُطُوفُها دانِيَةٌ».
زنان زیبا «حُورٌ مَقْصُوراتٌ» (الرحمن/ 72) «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان‏» (الرحمن/ 74)، هیچ انس و جنی به این حور‌العین دست درازی و چشم نکرده است. «أَنْهارٌ مِنْ عَسَل‏» (محمد/ 15): نهرهایی از عسل، «أَنْهارٌ مِنْ لَبَن‏» (محمد/ 15): نهرهایی از شیر، آخر ندارد، تمام شدنی نیست: «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» (واقعه/ 33)، میوه‌های دنیا قطع می‌شود، یک فصل هست یک فصل نیست، چهار فصل هست میوه‌هایش، حالا بعضی‌ها چهار فصل هست ولی نمی‌شود خورد. می‌گوید نه، «لا مَقْطُوعَةٍ» هم چهار فصل است، هم «‌لا مَمْنُوعَةٍ»: منعی هم نیست.
5- تفاوت مؤمن و کافر در زندگی دنیا
یعنی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای ما احتمال هم نمی‌دهند، احتمال بدهیم. اصلاً مذهبی‌ها ضرری نکردند. حالا گیرم قیامت هم نباشد ما ضرری نکردیم، چون در نود درصد تا چیزها مذهبی و غیر مذهبی‌ ندارد، استفاده از اکسیژن، برنج، روغن، نمی‌دانم تفریح، ورزش، استخر، مسافرت، هواپیما، کشتی، می‌گوید در نود درصد نعمت‌ها کافر و مؤمن یک جور هستند، فقط مؤمن صبح که بلند می‌شود پنج دقیقه یک الله اکبر می‌گوید، دو رکعت نماز می‌خواند، ماه رمضان هم ناهاری که می‌خواهد یک و دو بخورد، پنج و شش می‌خورد، هفت و هشت می‌خورد. چند ساعت در سی روز ناهارش را عقب می‌اندازد. حالا گیرم قیامت نباشد، چه ضرری کردیم. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، آن آدمی که لاابالی هست چه خواهد کرد؟
مثال: هزار نفر هستیم می‌خواهیم برویم مسافرت، اتوبوس‌ها می‌آیند هر اتوبوسی سی، چهل نفر سوار شوند بروند. فرض کنید صد تا اتوبوس که می‌آید، پنجاه تایشان کمک‌های اولیه را برمی‌دارند، یک زاپاسی، جکی، نمی‌دانم پیچ گوشتی، آچاری، آفتابه‌ای، حصیری، یک چیزهایی کمک‌های اولیه صندوق عقب می‌گذارند. پنجاه تا اتوبوس این‌ها را برمی‌دارند، پنجاه تا می‌گویند برو بابا، اوه برو بابا! بالاخره مسافرها سوار این صد تا اتوبوس می‌شوند می‌روند، یا نیاز به این جک و زاپاس هست یا نیست. اگر نیاز نبود شما باهم بگویید جواب را، اگر نیاز به جک و زاپاس و چراغ قوه و آفتابه و زنجیر، هیچی. اگر نیاز نبود، این راننده‌ای که احتیاطاً این‌ها را برداشته چه‌قدر ضرر کرده است؟ بلند بگویید، بلندتر هیچی. اما اگر به هر یک از جک و زاپاس و زنجیر نیاز داشت، آن پنجاه تا راننده‌ای که این‌ها را برنداشتند چه خاکی بر سرشان خواهند کرد! ما ناهارمان را سالی چند بار عقب می‌اندازیم، با هر کس و ناکسی حرف می‌زنیم، یک ده دقیقه هم با خدا حرف بزنیم. قیامت هم نباشد ما ضرری نکردیم اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، آدم‌های لاابالی چه خواهند کرد؟ عقل می‌گوید باید دین داشته باشی. روشنفکر کسی است که متدین باشد. با خواندن نمی‌دانم چهار تا مقاله و چهار تا کتاب و یک مدرک و دو تا سفر داخل و خارج و این‌ها که آدم روشنفکر نمی‌شود. روشنفکر کسی است که آینده‌نگر باشد، آخربین باشد، نه فقط پیش پایش را ببیند.
6- آینده‌نگری، ویژگی انسان‌های با ایمان
همه‌ی کارها همین‌طور هست. انواع میوه‌ها را، می‌گوید بخور: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ» (مؤمنون/ 51) از طیبات همه رقم میوه بخور. انگورها، خرماها، میوه‌ها، فقط گفته که این شراب را نخور. چته؟ شیرین می‌خوای؟ خب توت هست، خرما هست، شیرین است. ترش می‌خواهی، لیمو ترش بخور. ترش و شیرین می‌خواهی انار هست، پرتقال هست، ترش است. می‌گوید نه، من می‌خواهم شراب بخورم.
برنده ما مذهبی‌ها هستیم، آن‌هایی که مذهبی نیستند باختند. حالیشان نیست، توجه ندارند که باختند. در خانه‌ی خودتان یک کمک‌های اولیه، یک کپسول گاز، یک قفل باید برای در بزنید، یک چهار تا قرصی، آمپولی، کمک‌های اولیه در خانه‌تان نگه دارید. اگر خطری نیامد که حالا این‌ها کلّش بیست کیلو، سی کیلو در گوشه‌ی خانه هست. اگر خطری نبود که هیچی. اما اگر خطر بود ضرری نکردیم، خطری نبود به اندازه‌ی یک لحافی، یک پتویی کنار خانه هست. اما اگر به هر یکی از این‌ها نیاز داشتید و نداشتید، چه می‌خواهید بکنید؟ عقل می‌گوید هر کس عاقل است، باید مذهبی باشد، باید آینده‌نگر باشد. ایمان به معاد جزء دلیل روشنفکری ما هست که ما تا آخر را می‌بینیم، شما پیش پایتان را می‌بینید، ما تا آخر را می‌بینیم.
دکتر می‌گوید این غذا را نخور، لااقل احتمال بده که درست می‌گوید، احتیاطاً نخور این غذا را، یک غذای دیگر را بخور، همان را که دکتر می‌گوید نخور، همان را می‌خوریم. با این رفیق نشو، نه، می‌خواهم با این رفیق بشوم. با این ازدواج نکن، این خدا را بنده نیست، کسی که لطف خدا را نمی‌بیند، لطف تو را هم نخواهد دید، رهایت خواهد کرد. با این ازدواج نکن، این به پدر و مادرش جسارت می‌کند، کسی که خدمات بابا و ننه‌اش را نادیده بگیرد، جسارت بکند، خدمات تو همسرش را هم نادیده خواهد گرفت، می‌گوییم نه، حالا من عاشق این شدم، می‌خواهم او را بگیرم. این درآمد را نخور، این رباست، ربا گناه است. چه بساطی راه افتاده در کشور، این بانک‌ها و شرکت‌ها. معلوم نیست حالا من مسئله‌ی فقهی‌اش را بلد هم نیستم، حق هم ندارم بگویم ولی ما هر چی سیلی می‌خوریم به خاطر این است که گوش به حرف خدا ندادیم. ایمان به معاد نشانه‌ی روشنفکری است. اگر از صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به اندازه‌ی یک بچه‌ی کوچک که می‌گوید مار است، یا مثلاً یک وقت بچه‌ات می‌گوید بابا جان یک پولی در کوچه افتاده بود، می‌گوییم خیلی خب. یک وقتی می‌گوید اسکناس افتاده بود، می‌گویی اِ. یک بار می‌گوید بابا جان یک کیسه اسکناس افتاده بود، شما حساس می‌شوی. از گفتن یک بچه چه بگوید مار رفت در اتاق، چه بگوید کیسه اسکناس در کوچه پیدا کرده، پدر حساس می‌شود، چون درآمد خوب است، مار خطرناک است، کیسه اسکناس هم خیلی پول داخلش است. یک طرف جهنم است، مار است، یک طرفش هم بهشت است، بهشت حالا از خدا معذرت می‌خواهم که بهشت را به کیسه اسکناس تشبیه کردم، از درد لاعلاجی. بالاخره از گفتن صد و بیست و چهار هزار پیغمبر شما احتمال هم نمی‌دهی، احتمال هم نمی‌دهی؟!
خدایا به آبروی کسانی که به تو و معاد، به تو و اولیای تو ایمان کامل و یقین دارند، بالاترین درجه‌ی ایمان و یقین را به همه‌ی ما مرحمت کن.

«و السلام علیکم و رحمة الله»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%db%8c%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%b9%d8%a7%d8%af%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d9%86%da%af%d8%b1%db%8c/feed/ 0
شایعه بیماری و بستری شدن استاد قرائتی تکذیب شد https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%a7%db%8c%d8%b9%d9%87-%d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%af%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%a6%d8%aa%db%8c-%d8%aa/ https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%a7%db%8c%d8%b9%d9%87-%d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%af%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%a6%d8%aa%db%8c-%d8%aa/#comments Tue, 15 Dec 2020 14:56:52 +0000 https://gharaati.ir/?p=7707 حوزه/ یکی از اعضای دفتر حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی، شایعه بیماری و بستری شدن این مفسر قرآن را تکذیب کرد.]]>

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از تهران، برخی منابع خبری از بستری شدن مفسر قرآن کریم حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در بیمارستان خبر داده بودند، اما نزدیکان این مفسر قرآن، آن را شایعه و کاملاً تکذیب کردند.

یکی از اعضای دفتر استاد قرائتی در گفتگو با خبرنگار ما، ضمن تکذیب این شایعه، گفت: استاد در صحت و سلامت کامل به سر می برند و هم اکنون در دفتر به امور علمی و برنامه های روزانه خود مشغول هستند.

https://www.hawzahnews.com/news/932964

]]>
https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%a7%db%8c%d8%b9%d9%87-%d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%b1%db%8c-%d8%b4%d8%af%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%a6%d8%aa%db%8c-%d8%aa/feed/ 1