ظلم ستیزی – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sun, 03 Dec 2023 06:50:59 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 راه‌های جبران ظلم (2) https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b8%d9%84%d9%85-2/ https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b8%d9%84%d9%85-2/#respond Thu, 30 Nov 2023 06:50:18 +0000 https://gharaati.ir/?p=10337 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.09.09.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.09.09.mp3 https://www.aparat.com/embed/pxA3i?data[rnddiv]=46713161606&data[responsive]=yes]]>

موضوع: راه های جبران ظلم (2)
تاريخ پخش: 09/09/1402
عناوين: 
1- ترک مسجد، ظلم به خود
2- ورزش برای نشاط جسم و روح
3- مالکیت، در گرو حفظ حقوق دیگران
4- شکایت مسجد و قرآن در قیامت
5- زیارت اولیای خدا، بستری برای آمرزش گناهان
6- دعا برای آمرزش دیگران
7- برنامه مطالعاتی برای بهره بردن از کتاب‌های مفید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

دو سه جلسه، دو جلسه راجع به ظلم صحبت کردیم، جلسه‌ی بعدش راجع به جبران ظلم. بحث را ادامه می‌دهیم. انسان معصوم نیست، ظلم می‌کند، بعضی ظلم‌ها روی جهل هست، در دعا داریم: «عَصَيْتُكَ بِجَهْلِي» (بحار الأنوار، ج ‏94، ص 183). دارد می‌رود، با ذغال به دیوار مردم شعار می‌نویسد، خود صاحب‌خانه بنویسد طوری نیست، امّا اگر شما خواستی به دیوار خانه‌ی مردم شعار بنویسی، باید صاحب‌خانه راضی باشد. حتّی نگاه کردن، من بنّایی می‌کنم، در خانه باز هست، شما داری در خیابان، کوچه عبور می‌کنی، یک نگاه هم به خانه‌ی ما می‌کنی، درست هست بنّایی می‌کنیم، در خانه هم باز هست، امّا شما حق نداری نگاه کنی. باید در خانه (1:08) اگر خانمی حجابش خوب نبود، شما حق داری نگاهش کنی؟ نمی‌دانم ظلم هم درجاتی دارد، ظلم به یتیم گناهش بیش‌تر است، ظلم به زن گناهش بیش‌تر است، ظلم به غریب گناهش بیش‌تر است، یعنی یک چیزهایی هی ضریب گناه را بالا می‌برد.
در بحث جبران ظلم بودیم. در قرآن آیات زیادی داریم، می‌گوید: «أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (بقره/ 57، آل عمران/ 117، اعراف/ 160، توبه/ 70، یونس/ 44، نحل/ 33 و 118، عنکبوت/ 40، روم/ 9).
1- ترک مسجد، ظلم به خود
به خودش ظلم می‌کند. کسی خانه‌اش کنار مسجد هست، ولی مسجد نمی‌رود. روایت داریم: «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِدِ» (دعائم الإسلام، ج ‏1، ص 148)، همسایه‌ی مسجد که نمازش را در خانه می‌خواند، نمازش ارزشی ندارد. مثل این‌هایی که زندگی‌شان کنار دریاست، امّا شنا بلد نیستند، بابا تو بی‌انصافی هست، تو کنار رودخانه، کنار دریا خانه داری، شنا بلد نیستی؟!
گاهی وقت‌ها ما یک چیزی را ظلم نمی‌دانیم. موزی، خیاری، هندوانه‌ای می‌خورد، پوستش را در کوچه می‌اندازد، خب اگر یک کسی پایش را روی پوست میوه گذاشت، لیز شد افتاد، آن کسی که پوست را انداخته، او هم مقصّر هست. برف را خانه‌ی همسایه می‌ریزد، یخ می‌بندد، افراد می‌آیند بروند، پایشان را روی یخ می‌گذارند می‌افتند، آن آقایی که برف را ریخته، برف او سبب شده که زمین یخ‌زده شد، مقصّر هست.
به من گفتند : «مدّتی هست نماز جمع نمی‌آیی، چرا؟» گفتم: «به خاطری که دو تا عمل زانو روی من شد، من دیگر فعلاً با وسیله باید راه بروم، حالا یا ویلچر، یا واکر.» گفتند: «برو»، گفتم: «نه، من وقتی با واکر می‌روم، همه‌ی این‌هایی که پای خطبه‌ها گوش می‌دهند، یک‌مرتبه به من نگاه می‌کنند قرائتی هست!»، تا می‌گویند قرائتی هست، حواسشان پرت می‌شود.
چرا به ما گفته‌اند لباس شهرت حرام است؟ یعنی من یک لباسی بپوشم که در خیابان که راه می‌روم، همه نگاهم کنند. قرآن یک آیه دارد می‌گوید چرا پوششی داری که آدم‌هایی که چشم‌چران هستند، دنبال تو بیفتند، «فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/ 32)، نمی‌گوید: «یَطمَعُون»، یا «فی قُلُوبِهِم»؛ «في‏ قَلْبِهِ»، یعنی حتّی یک نفر چشمش ناپاک باشد، نگاهش سالم نباشد، یک نفر هم، اگر حواس یک نفر را پرت می‌کند، شما باید لباست را یک جوری بکنی که «فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ»، آن که مریض است، یعنی آن که عیّاش و هوسران هست، دنبال هوسش هست، دنبالت راه نیفتد، برای تو کمین نزند.
ظلم به خودش، بچّه‌ها یک امانت هستند، ما اگر این بچّه‌ها را در خانه بدآموزی کنیم، ظلم کردیم، به نسلمان ظلم کردیم. دست من امانت هست، این آقای وسواسی، یا خانم وسواسی، چرا این‌قدر آب مصرف می‌کنی؟ وسواسی می‌دانی یعنی چه؟ خدا می‌گوید پاک شد، وسواسی می‌گوید نه، پاک نشد، پیغمبر و امامان می‌گویند پاک شد، وسواسی می‌گوید پاک نشد، مراجع تقلید و همه‌ی علما می‌گویند پاک شد، این وسواسی می‌گوید پاک نشد. شما خانم وسواسی، آقای وسواسی، می‌دانی چه‌ می‌کنی؟ یعنی پیغمبر تو دروغ می‌گویید، ای امام صادق دروغ می‌گویید، همه‌تان دروغ می‌گویید، آن‌ها می‌گویند پاک شد، نخیر دروغ می‌گویید، پاک نشد، من می‌گویم پاک نشد. وسواسی در مقابل خدا و پیغمبر ایستاده. بعد آب زیاد مصرف می‌کند. حالا اگر کسی رفت حمّام و آب زیادی هم مصرف کرد و پولش را هم داد، مشکل حل می‌شود؟ با دادن پول مشکل حل نمی‌شود. گاهی وقت‌ها انسان ضامن هست، تو زیاد آب مصرف کردی. عمر وسواسی تلف می‌شود، چه‌قدر جوان‌ها، جوانی‌شان را هرز می‌دهند.
2- ورزش برای نشاط جسم و روح
ورزش، نتیجه‎ی ورزش باید این باشد که بعد از ورزش انسان نشاط پیدا بکند، ورزش‌های که بعدش هیجان و کتک‌کاری هست که این نشاط نیست. یک کسی رفت هندوانه بخرد، گفت: «هندوانه کیلویی چند؟» گفت: «فلان» گفت: «اوه اوه اوه اوه! گران شده!» بعد گفت: «من هندوانه برای رفع عطش می‌خواستم، این هندوانه به این قیمتی را بخورم، اصلش بیش‌تر عطش می‌کنم.» ورزش، نتیجه‌ی ورزش رفاقت و صفا و خنده و شادی باید باشد، این ورزش‌هایی که اتوبوس می‌زنند، ماشین می‌زنند، به هم فحش می‌دهند، حرف زشت می‌زنند، این چه ورزشی هست؟! علم باید به آدم نور بدهد، بعضی علم‌ها تاریکی می‌دهد، من؟! بروم دیدن ایـن؟! بله، اگر معلّم درس نخوانده درس بدهد، یعنی مطالعه نکرده سر کلاس برود، آخوند بدون مطالعه روی منبر برود، پناه بر خدا، این‌ها همه ظلم است.
خدا رحمت کند آیت الله فلسفی از علمای درجه یک مشهد بود، اخوی‌اش هم از منبری‌های درجه یک ایران بود. به او گفتند: «آقا، برو منبر.» گفت: «من دیشب مشکل داشتم، نتوانستم مطالعه کنم، مطالعه نکردم.» گفتند: «آقا یک صلوات می‌فرستیم، برو منبر.» آقایان هر کس می‌خواهد آیت الله فلسفی منبر برود، صلوات ختم کند. گفت: «آقا من آمادگی ندارم.»، «صلوات سوّم را بلندتر ختم کن.» هی با زور صلوات آقا را بلندش کردند، روی پلّه‌ی منبر نشست، نقل شد که گفتند: «بدون مطالعه منبر رفتن خیانت به عمر مردم است.»
حالا این حرف آقای فلسفی بود، امام هم همین را می‌گوید، نه امام خمینی، امام معصوم، امام معصوم می‌گوید هر کس به مسجد می‌رود، هشت تا چیزی گیرش می‌آید، یکی از این هشت تا: «وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً» (تحف العقول، النص، ص 235)، «مُسْتَطْرَف» یعنی جدید، هر کس برود مسجد، حرف جدید یاد می‌گیرد، یعنی چه؟ یعنی پیشنماز باید مرتّب مطالعه‌ی به روز داشته باشد که هر دفعه بلند می‌شود حرف بزند، یک چیز نو بگوید، اگر هم چیز نو ندارد، حرف نزند، چه کسی گفته ما هر روز حرف بزنیم؟ شما سه شنبه حرف بزن، برو تا پنج‌شنبه، برو تا هفته‌ی دیگر، بدون مطالعه، ظلم است. آقا مرض را نمی‌دانم، بگو: «آقا من بلد نیستم، مرض شما را تشخیص نمی‌دهم.» اگر با این‌که مرض را نمی‌داند، همین‌طور الکی یک نسخه‌ای می‌دهد، یا رویش نمی‌شود بگوید فلان دکتر از من تخصّصش بیش‌تر است، یا رویش نمی‌شود بگوید مرض تو را تشخیص ندادم، یا رویش نمی‌شود بگوید پولی که دادی پس بگیر، هر یک از این‌ها باشد ظلم است، خیلی مهم است.
گاهی وقت‌ها عبادت‌های ما ظلم است. خانه‌اش را تمیز کند، خب زباله‌هایش را کجا می‌ریزی؟ در کوچه، خانه‌ات تمیز شد، امّا راه مردم را کثیف کردی. شخصی کنار کوچه جنس می‌فروخت. امیرالمؤمنین به او خبر داد که: «شما راهبندان کردی؟» دو، سه بار تذکّر داد. گوش نداد، کنار کوچه راهبندان کرده بود، جنس می‌فروخت. حضرت فرمود: «بروید خرمایش را جمع کنید، بگذارید کنار.»
3- مالکیت، در گرو حفظ حقوق دیگران
ممکن است کسی مالک باشد، ولی حق ندارد هر جوری، حالا مثلاً شما رادیو داری، باید تا آخرین حد صدایش را بلند کنی؟ در ماشین خودت رادیو را روشن کن، امّا معنای این‌که (9:49) ماشین خودم هست، رادیوی خودم هست، مال خودت هست، ولی شما ضامنی، حق نداری صدا را بیش‌تر کنی.
یک قصّه‌ای هست معروف، شخصی به نام «سَمُره» بود، یکی از مسلمان‌ها بود، یک درختی داشت در یک باغ. باغ مال کسی دیگر بود، منتها در این باغ، یک درخت هم ایشان داشت. به هوای درختش در باغ می‌آمد و یا الله نمی‌گفت. صاحب باغ گفت: «آقا، کلّ باغ مال من هست، تو یک درخت بیش‌تر نداری، خب می‌آیی یک یا الله بگو، خبر بده.» گفت: «درخت خودم هست، من نمی‌گویم.» شکایتش را به پیغمبر کرد. حضرت او را خواست، گفت: «شما یک درخت داری، یک درختت را هم به ایشان بفروش، برو یک جایی دیگر درخت بخر، مزاحم ایشان نباش.» گفت: «نمی‌فروشم!»، «دو برابر قیمت»، «نمی‌فروشم»، «پنج برابر قیمت می‌خرم»، «نمی‌فروشم!» گفت: «من پیغمبر هستم، تو یک درخت را به ایشان بده، من ضامن می‌شوم یک درخت در بهشت به تو بدهم.» گفت: «نمی‌دهم!» حضرت فرمود: «برو درختش را بکن، در خیابان بینداز، «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار‏»» (الكافي، ج ‏5، کتاب المعیشة، باب الضِّرار، ح 2، ص 292 و 293)، اسلام اجازه نداده تو که مالک هستی، هر جوری که دلت بخواهد.
یک کفترپرانی بود، رفت بالای پشت‌بام برای کفترهایش، سری هم به خانه‌ی همسایه‌ها می‌زد، نگاه می‌‌کرد. همسایه‌ها گفتند: «آقا تو مردی، نامحرمی، یا الله بگو، شرایط خانه‌ی هر کسی، یک جوری هست، درست نیست هر لحظه، هر جوری دلت خواست، بالا بروی، هر جا را خواستی، نگاه بکنی.» گفت: «من این کار را نمی‌کنم، پشت‌بام خانه‌ی خودمان هست، کفترهای خودم هست.» گفت: «خیلی خب»، یک دفعه که کفترهایش جمع شد، ایشان هم صاحب همسایه رفت پشت‌بام، یک طبل برداشت، شروع به زدن کرد و با این صدایی که راه انداخت، کفترها پریدند، روی پشت‌بامش ننشستند. گفت: «چرا همچین کردی؟» گفت: «پشت‌بام خودم هست، طبل خودم هست، چماق خودم هست. چماق خودم، می‌خواهم بزنم به طبل خودم، روی پشت بام خانه‌ی خودم.» مگر اگر مال خودت هست حق داری هر جوری می‌خواهی بوق بزنی، هر جوری بخواهی بلندگو، شما یک عمّه‌ای داشتی، خاله‌ای، عمویی، دایی‌ای، یا یک کسی از فامیل‌هایت مردند، یعنی حق داری همه‌ی مردم محلّه را از خواب بیدار کنی؟ الآن یک خانه‌ای که بغل مسجد هست، ارزشش کم می‌شود، می‌گویند صبح تا شام، یعنی هر کس مرد، سه بار مردم باید از خواب بپرند، یکی برای فاتحه‌اش، یکی برای هفته‌اش، یکی برای چهله‌اش، یکی هم برای سالگردش، یعنی یک مرده چهار تا مراسم میانگین داشته باشد، دو تا، سه تا میانگین، یعنی دائماً همسایه‌های مسجد در اذیت هستند. من مصیبت داشتم، پدر و مادر من از دنیا رفت، معنایش این نیست که من با بلندگو همسایه‌ها را اذیت کنم. ما در صدای بالا، فقط اذان را گفتند صدایت بلند باشد.
4- شکایت مسجد و قرآن در قیامت
ظلم به خودمان. در حدیث داریم سه چیز در روز قیامت شکایت می‌کند: «مسجد شکایت می‌کند که خانه‌ی من نزدیک ایشان بود، ولی در مسجد نمی‌آمد. قرآن شکایت می‌کند که هر مجلّه و کتاب و اطّلاعاتی را می‌خواند، روز می‌آمد و می‌رفت، هفته و ماه و سال گاهی‌ می‌آید و می‌رود، یک صفحه قرآن نخواند؛ عالم منطقه شکایت می‌کند که من خانه‌ام در این منطقه بود، یک کسی، یک سؤال از من نکرد.» حدیث داریم، پیداست به این‌ها ظلم شده، چون شکایت مال مظلوم است. نخواندن قرآن ظلم است، مراجعه نکردن به دانشمندان ظلم است و اگر به این‌ها توجّه نکنیم، چون در روایت دارد «يَشْكُونَ»، یعنی شکایت می‌کند، شکایت مال مظلوم است. معلوم می‌شود این‌ها مظلومند و ما ظالم هستیم. (الكافي، ج ‏2، کتاب فضل القرآن، بَابُ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فِي الْمُصْحَف‏، ح 3، ص 613)
کسی اگر آب دارد، خاک هم دارد، ولی گندم می‌خرد، این هم ظالم هست. حدیث این هست: «مَنْ وَجَدَ مَاءً»، «ماء» یعنی آب، کسی که آب دارد؛ «وَ تُرَاباً» خاک هم دارد، آب دارد، خاک هم دارد، امّا حال کشاورزی ندارد؛ « ثُمَّ افْتَقَرَ» فقیر است، گندم می‌خرد، «فَأَبْعَدَهُ اللَّه‏» (وسائل الشيعة، ج ‏17، ح 21930، ص 40 و 41). حدیث داریم خدا دور کند لطف خودش را از این آدم که آب دارد، خاک هم دارد، ولی ظلم می‌کند، کشاورزی نمی‌کند.
به ما گفتند حتّی سر سره خورده نان‌هایی هم که در سفره می‌ریزد، آن‌ها را دور نریزید، در سطل زباله نریزید، خورده نان زباله نیست.
امام رضا دید در خانه‌اش یک شاخه‌ی انگور مصرف شده و چند تا دانه انگور به این شاخه انگور هست، غلام‌ها دور انداخته بودند. حضرت فرمود: «چرا دور انداختید؟ این چند تا دانه دیگر دارد.» فرمود: «بشویید، بخورید، نیمه خور کردن غذا اسراف است.»
حاج احمد آقا می‌گفت: «امام تشنه‌اش شد. یک لیوان آب به او دادند. مقداری از آب را خورد و روی میز گذاشت. بعد یک دستمال کاغذی در این لیوان گذاشت.» گفتند: «چرا همچین می‌کنی؟» گفت: «عصر هم که تشنه‌ام می‌شود، آن نصفه‌اش را می‌خورم. من وقتی نصف لیوان آب می‌خواهم، چرا یک لیوان آب مصرف کنم؟»
در لباس مصرف، در گازویل، در بنزین، در آب، در نفت، در خاک، استعدادها، کتابخانه‌ها، بودجه‌های مملکت، ما خیلی ظلم می‌کنیم، ظلم به همه‌ی این‌ها شده. این‌که حدیث داریم قرآن و عالم و مسجد شکایت می‌کنند، شکایت، کلمه‌ی شکایت در جایی مصرف می‌شود که بهش ظلم شده، معلوم می‌شود این‌ها مظلومند و ظالمش ما هستیم.
5- زیارت اولیای خدا، بستری برای آمرزش گناهان
از چیزهایی که جبران ظلم می‎کند، زیارت اولیای خداست. یک آیه در قرآن داریم، آیه‌اش را بخوانم، در سوره‌ی نساء هست: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ»، یعنی مردم؛ «إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»: وقتی ظلم می‌کنند به خودشان، مردمی که ظلم به خودشان می‌کنند، یعنی خلافی می‌کنند، گناهی می‌کنند؛ «جاؤُكَ»: ولی می‌آیند زیارت پیغمبر؛ «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ»: عذرخواهی می‌کنند؛ «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»: رسول هم در حقّ این‌ها دعا می‌کند؛ خدا این‌ها را می‌بخشد، «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً» (نساء/ 64). مجرم هست، گناه کرده، گاهی یک زیارت می‌رود، البتّه اگر ظلم به شخص خاصّی بکند، باید آن شخص خاص را راضی کند، امّا نه، نمی‌داند به چه کسی ظلم کرده، ولی می‌داند ظلم خیلی کرده، حالا ظلم به چه کسی کرده، آدم‌هایش را نمی‌شناسد، اینجا می‌گوید از چیزهایی که جبران ظلم می‌کند، زیارت پیغمبر هست. این آیه مال زوّار است، جواب وهّابی‌ها هم هست، چون وهّابی‌ها می‌گویند: «انسان که مرد، کأنّه، انگار چوب است، انگار سنگ است، مرده هیچ مقامی ندارد.» قرآن می‌گوید: «نه، پیغمبر که از دنیا رفت، اگر مسلمانان خلافکار زیارت پیغمبر آمدند و عذرخواهی کردند، پیغمبر در حقّشان دعا کند، خدا این‌ها را می‌بخشد.» یعنی از چیزهایی که جبران ظلم (17:04) می‌کند، همین زیارت امام رضا و امام حسین و این‌ها. باز معنایش این نیست که اگر نماز نخوانیم، برویم کربلا، شما اگر یک عمری نماز نخوانی، صد بار هم به کربلا بروی، این جواب آن نیست، جبران نماز واجب را باید انجام بدهی.
گاهی وقت‌ها می‌گویند: «ما ظلم کردیم، غیبتش را هم کردیم، ولی تو رویش هم می‌گویم!» حالا اگر تو رویش هم بگویی، دیگر ظلم نیست؟! پشت سرش غیبت هست، تو رویش هم اهانت هست، فرق نمی‌کند. روایت داریم کسی که مؤمن را تحقیر کند، تو دیگر حرف نزن! برو نمی‌فهمی! کسی را تحقیر کند، خدا او را تحقیرش خواهد کرد، «من أهانَ مُؤمِناً» (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، چاپ قدیم، ج ‏12، ص 253)، «من حَقَّرَ مُؤمِناً» (الكافي، ج ‏2، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏، ح 4، ص 351 و …) روایت‌های زیادی داریم.
6- دعا برای آمرزش دیگران
دعای دیگران، باعث بخشش هست. مثلاً بنده ظلم کردم، یک کسی، مؤمنی به من می‌گوید: «خدایا این شیخ را بیامرز.» به همدیگر دعا کنیم. اصلاً حدیث داریم اگر به چهل تا مسلمان، به مؤمن دعا کنی، دعای چهل و یکمی (18:24) شامل خودت هم مستجاب می‌شود، یعنی اگر می‌خواهی دعای چهل و یکمی مستجاب بشود، قبل از خودت، به چهل نفر دعا کن.
دسته‌جمعی دعا کردن، به استجابت نزدیک‌تر است. یک روز شخصی آمد، گفت: «آقا من در قرآن یک اشکال دارم.» گفتند: «چیه؟» گفت: «قرآن می‌گوید «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/ 60)، دعا کنید، مستجاب می‌کنم، من که هر چه دعا می‌کنم، مستجاب نمی‌شود!» امام فرمود: «چه جوری دعا می‌کنی؟!» گفت: «من این جوری …» فرمود: نه، دعا مثل شماره تلفن هست، اگر می‌خواهی گوشی را بردارد، باید شماره‌ی خودش را بگیری، شما نگو آقا من هر چه تلفن می‌گیرم، گوشی را برنمی‎دارد، چه شماره‌ای می‌گیری؟ چه می‎‌گویی که خدا گوشی را برنمی‌دارد؟! بعد امام فرمود دعا یک شماره‌ای دارد، شماره‌ی دعا این هست که الآن می‌خواهم بگویم: «یک، اوّل بسم الله بگوییم، بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ بعد از خدا تجلیل کنیم: «يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ»، دعاهایی هست، «أنْتَ الَّذی، أنْتَ الَّذی»؛ نعمت‌های خدا را بشماریم؛ برای نعمت‌ها شکر کنیم؛ صلوات بفرستیم؛ عیب‌های خودمان را بدون این‌که مردم بفهمند، یواشکی بین خودت و خدا عیب‌هایت را به ذهنت بیاور، به زبان بیاور، نسبت به عیب‌ها عذرخواهی کن، حالا دعا مستجاب می‌شود.»
دعا آدابی دارد، غذا خوردن آدابی دارد، لباس پوشیدن آدابی دارد، مهمان شدن، مهمانی رفتن آدابی دارد، ما هم باید با آداب آشنا شویم. من چند بار دیگر گفتم، باز هم می‌گویم، کتابی مال آیت الله جوادی آملی به نام «مفاتیح الحیاة» هست، چند تا از طلبه‌های فاضل کمک کردند زیر نظر ایشان، ایشان هم نظارت کامل داشته، این کتاب چاپ شده، بسیار کتاب خوبی هست، شب‌های زمستانی، شبی یک صفحه این کتاب را بخوانید، مطالعه کنید. شاید هم در کامیپوترها باشد، نیازی به خریدن هم نباشد، حالا من نمی‌دانم در سایت‌ها هست یا نه؟ الآن که کامپیوتر در خیلی خانه‌ها هست و خیلی کتاب‌ها هم حقّ التّألیف نمی‌گیرند، کتاب‌های زیادی هست که می‌توانید شما از کامپیوتر استفاده کنید. ظلم نکنید، شب‌های زمستانی، شب چلّه، یا شب یلدا مال هندوانه خوردن نیست، حالا هندوانه را شب جلویش هم بخوری، باطل نیست شب بعدش هم بخوری باطل نیست. یک کسی گفت: ما می‌خواستیم روز عاشورا تعزیه شروع کنیم، اسب نداشتیم، شمر را سوار دوچرخه‌اش کردیم. درست هست؟» گفت: «آره تعزیه‌ات درست هست.»
7- برنامه مطالعاتی برای بهره بردن از کتاب‌های مفید
حالا شب یلدا هندوانه بخورید، نوش جانتان، امّا این شب‌های زمستانی مال گپ زدن نیست، برنامه‌ی مطالعاتی داشته باشید، این سوادهایی که ما داریم، کم هست، قرآن می‌گوید همه‌ی دانشمندان کره‌ی زمین، یک ذرّه سواد بیش‌تر ندارند، «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» (إسراء/ 85)، یعنی همه با هم سوادتان قلیل است، کم است. خودتان را فارغ ندانید، زن حامله فارغ می‌شود، انسان هیچ وقت از تحصیل فارغ نمی‌شود. معلّم و استاد دانشگاه و طلبه هر روز باید مطالعه کنند. بله، خسته شدیم، کنار بگذاریم، استراحت، ورزش، همه چی جایش، امّا به درس‌های روز قانع نباشیم، از کتاب‌های کوچک، کتاب‌های پرمحتوا. در ایران چند تا نهضت جا مانده، یکی از نهضت‌ها، نهضت تلخیص هست، یعنی یک کتاب مفید را می‌شود خلاصه‌اش کرد. مرحوم محمّد رضا حکیمی از دانشمندان ایران بود، کتابی راجع به امام زمان علیه السلام به نام «خورشید مغرب» نوشته بود. کتاب، کتاب خوبی هست، ولی هشتصد صفحه هست، کاغذ گران هست، مقوّا گران هست، حوصله‌ی مردم کم هست، هشتصد صفحه شاید نکشد. خدمت ایشان رفتیم، گفتیم: «آقا ما می‌خواهیم این کتاب هشتصد صفحه‌ای را یک بروشورش کنیم، یعنی چکیده‌اش را در یک بروشور بیاوریم.» گفت: «هشتصد صفحه، در یک بروشور؟!» گفتیم: «اگر کردیم؟» گفت: «نمی‌توانید» گفتیم: «حالا اگر انجام دادیم.» گفت: «من ببینم، اگر پسندیدم، اجازه می‌دهم میلیونی چاپ کنید.» ما این کتاب هشتصد صفحه‌ای را یک بروشور درست کردیم، گفتیم: «صدها هزار حالا چاپ شود.» آن کتاب هشتصد صفحه‌ای باید دو هزار تا، دو هزار تا چاپ بشود، ولی این را میلیونی داریم چاپ می‌کنیم.
یک کتاب آیت الله ابراهیم امینی دارد، خدا رحمت کند هم آقای حکیمی را، هم آقای امینی را. کتاب «آیین همسرداری»، این کتاب هم حدود سیصد، چهارصد صفحه بود. کتاب خوبی است، ولی سیصد صفحه را یک عروس و یک داماد مطالعه کردنش بعید است. شما اجازه می‌دهی ما این را چهل صفحه‌اش کنیم، جزوه‌اش کنیم؟ گفت: «ببینم خرابش نکنید.» چون گاهی هم آدم می‌رود خلاصه کند، خراب می‌کند. ما کتاب چهارصد صفحه‌ای ایشان را در نهضت سوادآموزی تلخیص کردیم، بعد گفتیم صدها هزار چاپ بشود. یعنی یک نهضتی باید بشود، «الغدیر» یازده جلد هست، الحمدلله شده، یک جلد شده، کتاب‌های مفصّل باشد برای آدم‌های پرحوصله، همه آدم‌ها که، ما آدم داریم: بی‌حوصله، کم‌حوصله، پرحوصله. برای آدم‌های پرحوصله کتاب‌های عمیق باشد؛ برای آدم‌های متوسّط کتاب‌های متوسّط؛ برای آدم‌هایی که مختصرند. قرآن می‌گوید نماز هم می‌خواهی بخوانی، سالمی بایست، سالم نیستی بنشین، نمی‌توانی بنشینی بخواب، «قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/ 191)، «قِياماً»: یعنی ایستاده؛ «قُعُوداً» یعنی نشسته؛ «وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» یعنی خوابیده. یعنی یک جوری باید بکنیم که تسهیلات. (24:12)
خیلی برنامه‌ها را باید تغییر داد. در مملکت ما طرحِ، برای آموزش و پرورش یک طرحی هست، طرح چی اسمش هست؟ طرح تحوّل که چند سال رویش کار شد و خیلی هم مقام معظّم رهبری عنایت داشتند و دیگران هم زحمت کشیدند، ولی این طرح تحوّل، مرد تحوّل می‌خواهد، ما طرح تحوّل می‌خوهیم. طرح تحوّل، غیر مرد تحوّل هست. رجائی مرد تحوّل بود، نوّاب صفوی مرد تحوّل بود. ما خودمان گاهی وقت‌ها پانصد تا معلّم، دبیر یک جا جمع می‌شوند، سمینار دارند، وقتی ظهر می‌شود، یکی‌شان رویشان نمی‌شود که اذان بگویند، یعنی از گفتن الله اکبر خجالت می‌کشد. یک کسی که از گفتن الله اکبر ظهر خجالت بکشد، این می‌تواند آموزش و پرورش را متحوّل کند؟! اگر مرد تحوّل باشد، مثل امام خمینی دنیا را تکان می‌دهد، اگر مرد تحوّل نباشد، هزار تا هم طرح تحوّل و کارشناس و کارگروه و جمع‌بندی و هماهنگی و نمی‌دانم فرآیند و برآیند و شاکله‌ها، می‌نشینیم در این الفاظ تاب می‌خوریم و هیچ کاری هم نمی‌شود. مرد تحوّل را پیدا کنید، طرح تحوّل درست می‌شود.
قصّه‌ی تحوّل شبیه قصّه‌ی سخاوت هست. کمک به مردم، پول نمی‌خواهد، همّت می‌خواهد، سخاوت می‌خواهد. کسی اگر سخاوت داشته باشد، با پول کمش هم سخاوت دارد، کسی اگر سخاوت نداشته باشد، پول زیاد هم داشته باشد، به کسی نمی‌دهد. کمک به دیگران سخاوت می‌خواهد، نه ثروت، این‌ها را قاطی نکنیم، عشق می‌خواهد.
ما استعدادهای بالقوه‌مان خیلی هست، بالفعل‌مان کم هست. خیلی بیش از این می‌توانیم کار کنیم، بهتر از این می‌توانیم کار کنیم، در مدیریت، در سیاست، در اقتصاد، منتها خودمان باید متحوّل بشویم، اگر مس داغ شد، آب هم داغ می‌شود، مس سرد است، چون مس، ظرف داغ نمی‌شود، آب هم داغ نمی‌شود.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 57 سوره بقره به کدام یک از اقسام ظلم اشاره دارد؟
1) ظلم به خود
2) ظلم به دیگران
3) ظلم به پیامبران

2- رسول خدا در ماجرای سَمُرة، چه فرمود؟
1) اسلام مالکیت افراد را همواره محترم می‌داند.
2) اسلام اجازه نمی‌دهد کسی به دیگران زیان رساند.
3) همه باید از دست و زبان مسلمان در امان باشند.

3- بر اساس روایات، در قیامت چه کسانی علیه انسان شکایت می‌کنند؟
1) مسجدی که در آن نماز خوانده نشود.
2) قرآنی که آیاتش تلاوت نشود.
3) هر دو مورد

4- آیه 64 سوره نساء به کدام یک از بسترهای آمرزش گناهان اشاره دارد؟
1) دعا و استغفار دیگران
2) زیارت اولیای خدا
3) صدقه و انفاق اموال

5- آیه 85 سوره اسراء به چه امری تأکید دارد؟
1) علم اندک انسان‌ها
2) ایمان اندک انسان‌ها
3) اخلاق ناپسند برخی انسان‌ها

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%b1%d8%a7%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b8%d9%84%d9%85-2/feed/ 0
خطرات ظلم به دیگران (2) https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%b8%d9%84%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-2/ https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%b8%d9%84%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-2/#respond Thu, 16 Nov 2023 12:34:03 +0000 https://gharaati.ir/?p=10310 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.08.25.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.08.25.mp3 https://www.aparat.com/embed/R43ZD?data[rnddiv]=86520192954&data[responsive]=yes]]>

موضوع: خطرات ظلم به دیگران (2)
تاريخ پخش: 25/08/1402
عناوين:
1- خطر حق شمردن ظلم به دیگران
2- نقش برنامه‌های مسجد در خلوت شدن مسجد
3- کتمان حق، بزرگ‌ترین خطر فرهنگی
4- حرام‌خواری و ظلم اقتصادی به دیگران
5- خطر مشارکت در ظلم دیگران
6- تکرار لعن و نفرین به ظالم، در زیارت عاشورا
7- دوری از تکیه به ظالمان و کمک خواستن از آن‌ها

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان در جلسه‌ی قبل، بحث ظلم بود، در این جلسه هم نکات جدیدی را بگوییم.
1- بدترین ظلم، چه ظلمی است؟
سراغ بحث دوّم برویم، بدترین ظلم چیست؟ «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ» (غرر الحكم و درر الكلم، الفصل الثّامن و الأربعون، ح 18، ص 440)، آدم ظلمی که به افراد ضعیف می‌کند. رندهایی هستند می‌آیند از یک آدم‌های ساده پول می‌گیرند، می‌گویند برایتان مسکن درست می‌کنیم، پول را می‌خورند، می‌روند. شرکت صوری درست می‌کنند و حال آن‌که واقعاً شرکتی نیست. در دنیای خیال زد و بند می‌کنند با بعضی از کارمندهای دولت، با بعضی از بیرون دولت، دولتی، ملّی، هر کس، بعد می‌بینی که از یک مشت ضعیف به اسم خانه پول گرفتند، قورتش دادند، خوردند. «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ».
من اینجا یک حدیث یادم آمد بگویم، حدیث داریم: «إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمِي»، حدیث هست، یعنی مال حرام نمو ندارد، رشد ندارد، بعد امام می‌فرماید: «وَ إِنْ نَمَى لَمْ يُبَارَكْ»: اگر هم زیاد شود، صد میلیاردش شد دویست میلیارد، صد میلیونش شد دویست میلیون، اگر هم رشد کرد، «لَمْ يُبَارَكْ»: برکت ندارد. «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ».
«مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَام‏» (غرر الحكم و درر الكلم، الفصل الثّامن و السّبعون، ح 24، ص 672)، آدم‌های محترم را آدم اذیتشان کند، چون آدم‌هایی که یک رگ لاتی دارند، خودشان از پس خودشان برمی‌آیند، زدی می‌زنم، بردی می‌برم، ولی ظلم به آدم ضعیف، نمی‌تواند دفاع کند، آدم‌هایی که زور دارند، پول دارند، اسلحه دارند، قدرت دارند، ولی افرادی هستند هیچی ندارند، «ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ». «مِنْ أَفْحَشِ الظُّلْمِ ظُلْمُ الْكِرَام‏»، «کِرام»، آدم‌های کریم، آدم‌های باشخصیت، آدم‌های آبرودار.
1- خطر حق شمردن ظلم به دیگران
«أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ عَدَّ جَوْرَهُ عَدْلًا عَلَيْهِ» (عيون الحكم و المواعظ، لیثی، ح 2518، ص 114)، این هم خیلی مهم است. بدترین ظلم‌ها این است که آدم ظلم کند بگوید این حقّمان است، این خیلی مهم است، «أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ عَدَّ جَوْرَهُ عَدْلًا عَلَيْهِ»؛ یعنی بالاترین درجه‌ی ظلم این است که انسان بگوید کار من حق است. سرش را از ماشین بیرون می‌کند، حرف زشت می‌زند، به آن راننده فحش می‌دهد، می‌گوییم: «آقا جان چرا فحش دادی؟» می‌گوید: «حقّش است!»؛ یعنی اسم فحش را حق می‌گذارد، حقّش است. چرا به او زدی؟ حقّش است! هم می‌زند، هم می‌گوید کار من حق است، این خیلی بد است. یک وقت انسان یک کار بدی می‌کند، می‌گوید: «بد کردم، معذرت می‌خواهم»، این خوب است، عذرخواهی می‌کند، یا اگر عذرخواهی نکند، لااقل خودش معتقد است که کارش بد بود، امّا این‌که آدم کار غلط کند، بعد هم بگوید این کار غلط من حق بود، حقّش بود، «أَجْوَرُ النَّاسِ مَنْ عَدَّ جَوْرَهُ عَدْلًا عَلَيْهِ».
اقسام ظلم
* ظلم اعتقادی:
– بدعت می‌گذارد، می‌گوید یک چیزی که جرء دین نیست، می‌گوید دین این را گفته، چیزی را به دین نسبت می‌دهد و حال آن‌که جزء دین نیست. بعضی آدم‌های مقدّس هم این کار را می‌کنند، می‌گوید: «هر کس این دعا را هفت بار بخواند، چنین و چنان می‌شود.» چه کسی گفت هفت بار؟! از کجا می‌گویی هفت بار؟! تو کی هستی که می‌گویی هفت بار؟! یعنی چیزی که جزء دین نیست را قاطی دین می‌کند، مثل بازاری‌ای که یک جنس بنجلی دارد، قاطی جنس‌های خوب می‌کند، با هم می‌فروشد. ظلم اعتقادی، بدعت.
– تحریف: قانون خدا را عوض می‌کند.
– تشکیک: ایجاد شک می‌کند. با آن‌که می‌گویند پیغمبر مرسلند، پیغمبر حضرت، «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ»، آیه‌اش از ذهنم پرید، یعنی واقعاً این پیغمبر هست؟! یعنی پیغمبر می‌آمد معجزه انجام می‌داد، مردم که می‌رفتند ایمان بیاورند، یک کسی می‌گفت: «از کجا می‌گویی؟! از کجا می‌‌گویی؟!» تشکیک.
تحریف، تشکیک، بدعت.
– شرک، ظلم عظیم است. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (لقمان/ 13).
2- نقش برنامه‌های مسجد در خلوت شدن مسجد
– برنامه‌هایی که مسجد را خلوت کند، ظلم است، این هم ظلم اعتقادی است، «وَ مَنْ أَظْلَمُ»، چند تا «وَ مَنْ أَظْلَمُ» در قرآن داریم (بقره/ 114 و 140، انعام/ 21 و 93 و هود/ 18/ کهف/ 57، عنکبوت/ 68، سجده/ 22، صف/ 7)، چه کسی ظالم‌تر است از کسی که «افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ»؟ (انعام/ 21)، به خدا افترا می‌بندد؛ چه کسی ظالم‌تر است از کسی که «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»؟ (بقره/ 114). برنامه‌های مسجد را جوری تنظیم کرده که مسجد خلوت بشود؛ حالا برنامه‌اش طولانی است، یا مفید نیست، هر برنامه‌ای در مسجد پیاده می‌شود که این مسجد خلوت بشود، «وَ مَنْ أَظْلَمُ» این ظلم فرهنگی است.
– ظلم‌های استمرار خیلی بد است، می‌گوید: «كانُوا يَظْلِمُونَ» (اعراف/ 162 و 177)، کلمه‌ی «کانُوا» در قرآن زیاد است. یک وقت آدم یک غلطی می‌کند، ظلمی انجام می‌دهد، از دستش می‌رود، جرقه هست، جریان نیست، یعنی برنامه‌ریزی شده نیست، یک وقت یک کسی یک لقمه‌ی حرامی می‌خورد ولی با برنامه‌ریزی؛ یعنی برنامه‌ریزی می‌کند، چک دروغ، امضای دروغ، قرارداد دروغ، همه‌اش صوری است، این با برنامه اگر حساب بشود، این «كانُوا يَعْمَلُونَ» (بقره/ 134 و 141، مائده/ 62، انعام/ 43 و 88 و 108 و 122 و 127، اعراف، 118 و 139 و 147 و 180، توبه/ 9 و 121، یونس/ 12، هود/ 16 و 78، یوسف/ 69، حجر/ 93، نحل/ 96 و 97، نور/ 24، شعراء/ 112، قصص/ 84، عنکبوت/ 7، سجده/ 17 و 19، سبأ/ 33، زمر/ 35، فصّلت/ 20 و 27، احقاف/ 14، واقعه/ 24، مجادله/ 15، منافقون/ 2) است، شغلش این است، امّا یک وقت نه، یک لقمه‌ی حرامی خورد، ولی برنامه‌اش این نبود، از دستش در رفت، فرق می‌کند بین «يَظْلِمُونَ»ها (آل عمران/ 117، یونس/ 44، شوری/ 42) و آیاتی که می‌گوید: «كانُوا يَظْلِمُونَ»، کارشان این است، یعنی ظلم است.
* ظلم فرهنگی:
ظلم فرهنگی چیه؟ بچّه به مدرسه می‌رود، یک سرودی یادش می‌دهیم که مفید نیست، یک درسی یادش می‌دهیم که مورد نیاز نیست. روی منبر بنده یک چیزی نقل می‌کنم که مورد نیاز این‌ها نیست و لذا گفتند: «عِلْماً نَافِعاً» (الكافی، ج ‏4، كِتَابُ الْحَج‏، بَابُ حَجِّ النَّبِيِّ ص‏، ح 7، ص250)، یک چیزی برای مردم بگویید که مفید باشد. یک چیزی برای مردم باید بگوییم که اگر نگوییم، جایش خالی باشد. ظلم فرهنگی، «افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ» (انعام/ 21)، «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ» (بقره/ 114).
3- کتمان حق، بزرگ‌ترین خطر فرهنگی
– کتمان حق، ظلم فرهنگی است. یک چیزی بلد است، نمی‌گوید. در قرآن یک آیه داریم، می‌گوید: «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/ 159)، خدا به این لعنت می‌کند، «لاعِنُونَ» هر لعنت‌کننده‌ای به این لعنت می‌کنند. لعنت‌کننده‌ها انسان‌ها هستند، جنّی‌ها هستند، ملائکه هم هستند، غیر از خدا، جن و انس و مَلَک لعنت می‌کنند به کسی که حق را می‌تواند بگوید، نمی‌گوید، کتمان حق.
جنسی را می‌خواهد بفروشد، می‌داند این جنس خراب است، به مشتری نمی‌گوید این جنس خراب است. ساختمان می‌سازد، برج می‌سازد، کم‌کاری‌ها، بدکاری‌ها، کج‌کاری‌هایی انجام می‌دهد و این‌ها را کتمان می‌کند؛ چه در مسائل معرفتی، چه در مسائل اقتصادی؛ چه در مسائل سیاسی. یک مدیری را می‌خواهند یک جایی نصب کنند، این مدیر یک مسئله‌ای هم دارد، حاشیه دارد، ولی عیب این را به مسئولی که می‌خواهد او را منصوب کند، نمی‌گوید. ظلم فرهنگی، ظلم سیاسی، «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً» (بقره/ 140)، تو شاهد بودی، چرا کتمان کردی؟! خب باید بروی بگویی: «آقا، این مسئول این‌طوری است، این‌طوری است.» من نمی‌خواهم نانش را قطع کنم، خب نان این قطع بشود، بابا این راننده نیست، چرا گواهینامه‌ی رانندگی‌اش می‌دهی؟ حالا بعداً ان‌شاءالله تمرین می‌کند، خوب می‌شود! خب بعدا‌ً یک ماشینی را برمی‌دارد، داخل یک درّه می‌اندازد، یک عدّه‌ای و خودش را می‌کشد، بعد حالا شما وجدانت بیدار می‌شود که عجب! ما با این‌که این راننده نبود، چرا گواهینامه‌اش دادیم؟!
* ظلم قضایی
سه تا آیه پشت سر هم هست، می‌گوید: کسی که به حکم خدا قضاوت نکند، «أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏» (مائده/ 45)، «أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون‏» (مائده/ 44)، «هُمُ الظَّالِمُون‏» داریم، «هُمُ الْكافِرُون» هم داریم. عرض کنم به حضور شما که «کافِرُون» داریم و «ظالِمُون» داریم و «فاسِقُونَ» (مائده/ 47) هم داریم، سه تا آیه پشت ردّ هم در قرآن هست، کسی که به حق قضاوت نکند، یک آیه می‌گوید ظالم است، یک آیه می‌گوید فاسق است، یک آیه می‌گوید کافر است. رودربایستی نباید داشته باشیم، حق را بگوییم، ولو نان یک نفر هم قطع شد.
4- حرام‌خواری و ظلم اقتصادی به دیگران
* ظلم اقتصادی:
لقمه‌ی حرام. در اسلام چه‌قدر مسائل اقتصادی آمده است، من تیترش را برای شما می‌خوانم، چون نه رمق دارم بایستم و نه شما حوصله دارید همه را مفصّل گوش بدهید و در یک دقیقه، چهل تایش را برایت می‌خوانم، در یک دقیقه، اسلام راجع به اقتصاد، یک، تیترهایی که راجع به اقتصاد است، مثل چی؟ مثل مسئله‌ی کار، مسئله‌ی مهارت، مسئله‌ی شرکت، مسئله‌ی تعاون، خرید، فروش، مصرف، بیت‌المال، حقّ النّاس، خمس، زکات، اسراف، رزق حلال، قرض‌الحسنه، وقف، بازار، کم‌فروشی، احتکار، دامداری، کشاورزی، صرفه‌جویی، محکم‌کاری، محاسبه و بازنگری، مدیریت، خودباوری، خودباختگی، محیط زیست، امنیت اقتصادی. این‌ها همه مسائلی است که در آیات و روایات آمده، این‌که می‌گویند اسلام اقتصاد دارد، این است.
یک وقت بحث مهارت بود، من سراغ مهارت رفتم، چه‌قدر آیه برای مهارت داریم، یعنی کار به آدم ناشی نداریم، این این‌کاره نیست، ممکن است آدم خوبی باشد، ولی این‌کاره نیست، هر آدم خوبی به درد هر کاری که نمی‌خورد. حالا فرض کنید در دنیای خیال فکر بکنید قرائتی آدم خوبی هست، خلبان هم می‌تواند باشد؟ فرض کنید به خیال شما من آدم خوبی هستم، غذا هم می‌توانم بپزم؟ خیاط هم هستم؟ جرّاح هم هستم؟ دکتر هم هستم؟ کار را به اهلش واگذار کنیم.
ما عارمان می‌شود، من بروم پهلوی این یاد بگیرم؟! ظلم می‌کنیم. بچّه‌های ما پاک‌اند، با یک اشعاری، با یک شعارهایی، با یک فیلم‌هایی، با یک عکس‌هایی مسیر زندگی‌شان را عوض می‌کنیم، ظلم به فکرشان کردیم، خیانت مغزشان کردیم، خیانت به عمرشان کردیم.
ظلم اقتصادی، هر یک از این عناوینی که خواندم، در فقه ما کتاب دارد، آیه دارد، حدیث دارد.
– برای جلوگیری از ظلم، از وجدان کمک بگیرید.
می‌گوید: چرا مال یتیم را خوردی؟، «وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ» (نساء/ 9): تو مال بچّه را خوردی، دوست داشتی خودت بمیری، بچّه‌هایت یتیم بشوند، مردم مال تو را بخورند؟! شما که امروز مال یتیم را خوردی، فردا هم مال یتیم‌های تو را خواهند خورد، «وَ لْيَخْشَ»، بترسید کسانی که بچّه دارید که مال یتیم می‌خورید، دیگران هم مال شما را خواهند خورد، بترسید از آن روز.
– «أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ» (یونس/ 13)، «أَهْلَكْنَا» یعنی هلاک کردیم، ما ظالمین را نابود کردیم. الآن بین ابراهیم و نمرود کدام‌ها هستند، کدام‌ها نیستند؟ بین موسی و فرعون کدام‌ها هستند، کدام‌ها نیستند؟ بین یزید و امام حسین کدام‌ها هستند، کدام‌ها نیستند؟ «أَهْلَكْنَا»، می‌زنند، می‌کوبند، خراب هم می‌کنند، ولی خدا قول داده ما این‌ها را «أَهْلَكْنَا»، هلاک می‌کنیم.
– کمک به ظلم هم همین‌طور است، کمک به ظلم مثل ظلم می‌ماند.
5- خطر مشارکت در ظلم دیگران
یک شخصی آمد، گفت: «من شیعه هستم، مرید امام صادق‌ام، ولی در دربار بنی‌امیه و بنی‌عبّاس کار می‌کنم.» امام فرمود: «اگر شما کمک آن‌ها نمی‌کردید، آن‌ها ما را خانه‌نشین نمی‌کردند. امثال شما دور بنی‌امیه و بنی‌عبّاس رفتید، آن‌ها زور پیدا کردند، ما را خانه‌نشین کردند.»
گاهی وقت‌ها یک سکوت، حدیث داریم روز قیامت یک قطره خون به سینه‌ی انسان می‌چکد. می‌گوییم: «خدایا یک قطره خون چیه؟!» می‌گوید: «یک نفر را به ناحق کشتند، تو هم در یک قطره‌اش شریک هستی.»
درباره‌ی شراب حدیث داریم پیغمبر به ده نفر لعنت کرد، لعنت خدا بر کسی که درخت انگور و خرما و کشمش را تولید می‌کند برای شراب، نه که انگور می‌کارد هان، انگور کاشتی حلال است، اگر به قصد شراب انگور کاشتی، یعنی انگور می‌کاری که به شراب‌فروش، به کارخانه‌ی شراب‌سازی بدهی، کسی که کشتش برای شراب باشد، خدا لعنتش کند؛ کسی که می‌خرد، خدا لعنتش کند؛ کسی که می‌فروشد، خدا لعنتش کند؛ کسی که دلّال است، خدا لعنتش کند؛ کسی که شیشه‌های شراب را حمل و نقل می‌کند، ظرف‌های شراب را این طرف و آن طرف می‌برد، خدا لعنتش کند؛ کسی که … به ده گروه لعنت می‌کند. (وسائل الشيعة، ج ‏25، ح 32163، ص 375) گاهی وقت‌ها خود آدم ظالم نیست، ولی عصا را از من می‌گیرد، تو کلّه‌ی او می‌زند، من می‌دانم این عصا را به این می‌دهم، به او می‌زند. کمک به ظلم.
حدیث داریم کسی که ظلم کند، الآن آمریکا در همه‌ی جنایت‌های اسرائیل شریک هست؛ چون هم راضی است، هم کمک می‌کند. روایت داریم: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُم» (نهج البلاغه، حکمت 154)، اگر کسی یک کاری می‌کند، یک کسی هم راضی است، شریک در ظلم است.
در زیارت [اربعین] امام حسین داریم خدا لعنت کند کسی را که: «سَمِعَتْ بِذَلِكَ»: شنید حسین علیه السلام را کشتند، امّا «فَرَضِيَتْ بِه‏»: راضی بود. شنید امیرالمؤمنین شهید شد، راضی بود، «سَمِعَتْ»: یعنی استماع کرد، شنید، با گوشش شنید، «فَرَضِيَتْ»: راضی شد. ما نباید راضی باشیم.
قصّه‌ی جمّال را حتماً شنیدید. امام کاظم یک مریدی داشت، شترهای زیادی داشت، شترهایش را به هارون الرشید اجاره داده بود که به مکّه برود. امام کاظم فرمود: «تو شیعه هستی، مرید ما هم هستی، امّا کار غلط هم می‌کنی؟» گفت: «چیه؟! شیعه‌ای که کار غلط می‌کند؟! چه کردم؟!» فرمود: «شترهایت را به هارون الرشید اجاره دادی.» گفت: «آقا برای مکّه!» فرمود: «برای مکّه باشد. دوست داری هارون الرشید زنده باشد، از مکّه برگردد، کرایه‌ی شترهایت را بدهد؟» گفت: «آره» فرمود: «همین مقدار که راضی هستی هارون الرشید یک دقیقه زنده بماند، یک ساعت، یک روز، یک هفته زنده بماند که کرایه‌ی تو را بدهد، بعد بمیرد، همین که راضی هستی او زنده بماند، تو در جرم هارون الرشید شریک هستی.» (ر. ک به: وسائل الشيعة، ج ‏16، ح 21508، ص 259)
قرآن صریحاً می‌گوید که اگر دیدید «آياتِ اللَّهِ … يُسْتَهْزَأُ» (نساء/ 140)، اگر در یک جلسه‌ای دیدید دارند یک مؤمنی را مسخره می‌کنند، حق نداری بنشینی، باید بلند شوی بروی، حق نداری ساکت باشی، بگویی آقا من نبودم.
خدا شهید زین الدین را رحمت کند. دو تا برادر بودند، یک برادر بزرگ‌تر بود، یک برادر کوچک‌تر. برادر کوچک نقل شد از او که در خیابان دیدند که یک عروس می‌برند، خب عروس را که خانه‌ی بخت می‌برند، آرایش می‌کنند، حجابش هم نازک است. می‌گفت: «من دیدم جوان‌های در خیابان همه به این عروس دارند نگاه می‌کنند. من حالا این وسطه بگویم به عروس نگاه نکنید، گناه است، کسی گوش نمی‌دهد. می‌گفت رفتم آن طرف خیابان، شروع کردم به اذان گفتن، بی‌وقت اذان گفتم. «حَیّ عَلَی الصَّلاة»، بلند، مردم به من نگاه کردند که این چه وقت اذان است؟! ایشان اعتنا نکرد، شروع کرد به اذان گفتن.» بعد گفتند: «آقا شما چه مشکلی داشتی که اذان گفتی؟!» گفت: «من دیدم نگاه به عروس می‌کنند، گناه است، عروس را آرایش می‌کنند، نوش جان شوهرش، تو چه کاره‌ای؟ چرا نگاه می‌کنی؟ نباید نگاه کنی. من دیدم نمی‌توانم، گفتم اذان بگویم که این‌ها که نگاه به عروس می‌کنند، نگاه به من بکنند.» یعنی بنده خدا این مقدار به عقلش رسیده بود که برای نهی از منکر دست به یک کاری بزند.
شما اگر ده دقیقه گناه می‌شود، می‌توانی ده دقیقه را نه دقیقه‌اش بکنی، باید نه دقیقه‌اش بکنی، نگویی حالا من هم نباشم، روبه‌روی من ممکن است گناه نکند، بعد که رفتم، باز گناه می‌کند، می‌توانی چند دقیقه از ساعت گناه کم کنی، کم کن؛ گناه کبیره می‌کنند، شما می‌توانی گناه کبیره را تبدیل به گناه صغیره کنی، یک کاری بکنی که این‌ها از گناه کبیره به گناه صغیره بیایند، باید بکنی؛ گناه جمعی می‌کنند، می‌توانی گناه جمعی را کمش کنی، مثلاً هشت نفرند گناه می‌کنند، هشت نفر را بکنی هفت نفر، باید هفت نفر بکنی، نگویی حالا، حالا گیرم هم ما یک نفر را هدایت کردیم، یا تذکّر دادیم، با یک نفر که چیزی نمی‌شود، این‌ها جمعی هستند، دارند خلاف می‌کنند، جمعی هستند خلاف می‌کنند، یک نفر را می‌توانی کم کنی؟ اگر یک نفر را می‌توانی کم کنی، یک نفر را کم کن، یک ساعت می‌توانی کم کنی، یک نفر را می‌توانی کم کنی، کبیره را می‌توانی صغیره کنی، بی‌تفاوت نمی‌شود بود.
مسئله‌ی شریک در ظلم، خیلی مهم است. امام به یکی از یاران خودش که در دستگاه بنی‌امیه یا بنی‌عبّاس بود، فرمود: «اگر مثل شما دور آن‌ها را نمی‌گرفتید، آن‌ها ما را خانه‌نشین نمی‌کردند.»
6- تکرار لعن و نفرین به ظالم، در زیارت عاشورا
– تکرار هم باید بکنی. زیارت عاشورا صد بار می‌گوید: «اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ»، ناسیونالیستی هم نباشد که بگوییم این عرب است، یا عجم است، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَ آخِرَ تَابِعٍ»، اوّل ستمگر و آخر ستمگر؛ یعنی در برائت و در انتقام، منطقه‌ای نباشد، این عراقی است، یمنی است، لبنانی است، ایرانی است، افغانی است، هر چه می‌خواهد باشد، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … آخِرَ تَابِعٍ»، این‌ها در زیارت نامه هست. یک بار دو بار نه، صد بار. چرا صد بار؟ این باید به تو تلقین بشود، باید نسلت هم با این فرهنگ آشنا بشود. یک وقت یک چیزی می‌خواهی داغ بشود، تا روی چراغ بگذاری، داغ می‌شود، یک وقت می‌خواهی پخته بشود، اگر می‌خواهی پخته بشود، با یک بار روی چراغ داغ نمی‌شود، باید این‌قدر بپزد که این نرم بشود. اسلام نمی‌خواهد ما داغ شویم، می‌خواهد پخته بشویم، فرق بین داغ و پخته را می‌دانید چیه؟ هر داغی سرد می‌شود، این قانون است، ولی هیچ پخته‌ای خام نمی‌شود. هم تکرار باشد، هم تکرار باشد، هم ناسیونالیستی نباشد. کمک باید بکنیم. «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمين‏» (ابراهیم/ 13)، « أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ» (یونس/ 13) این‌ها را خواندم.
آدم ظالم حق ندارد رهبر بشود. حضرت ابراهیم پُست گرفت، پستش را هم درجه درجه گرفت. یکی از کارهای خوبی که در دنیای قوای مسلّح هست این هست که اوّل درجه به درجه رشد می‌کنند، اوّل سروان می‌شوند، بعد سرگرد می‌شوند، بعد سرهنگ می‌شوند، همین‌طور درجه درجه، این‌ها در اسلام هم هست. حدیث داریم حضرت ابراهیم اوّل «عَبْد الله» شد، «عَبْد الله» یعنی بنده‌ی خدا، بعد «نَبیّ الله» شد، بعد «رَسُول الله» شد، بعد «خَلیل الله» شد، بعد «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (ابراهیم/ 124) شد، درجات حضرت ابراهیم درجه درجه بود. امام که شد، گفت: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتي» (ابراهیم/ 124)، خدایا این مقام آخری که خیلی مهم است، به بچّه‌هایم هم بده، بچّه‌هایم هم امام باشند. فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏» (ابراهیم/ 124)، ما ظالم را رهبرش نمی‌کنیم. (الكافي، ج‏ 1، كِتَابُ الْحُجَّة، بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع، ح 2، ‏ص 175)
به همین کلمه‌ی قرآن عمل باشد، تمام طاغوت‌های دنیا باید سرنگون بشوند. از نظر عقیده‌ی اسلامی هیچ طاغوتی حقّ حکومت ندارد، چون قرآن می‌گوید: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏»، حکومت عهد الهی است، عهد الهی را به آدم ظالم نمی‌دهیم.
7- دوری از تکیه به ظالمان و کمک خواستن از آن‌ها
کمک به ظلم
قرآن می‌فرماید: «لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا» (هود/ 113)، نه خودت ظالم باش، نه به ظالم تکیه کن. آن کشور ضعیف ذلیل که می‌گوید من پرچم آمریکا را می‌زنم، از در دریا می‌روم، این به پرچم آمریکا تکیه کرده است. حضرت نوح، پیغمبر اولوا العزم قبل از موسی و عیسی و ابراهیم و این‌ها بود. یک پسر نااهلی داشت که در شعرهای ادبیات ایرانی هم آمده: «پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوّتش گم شد»، پسر نوح نااهل بود. نهصد و پنجاه سال تبلیغ کرد، نهصد و پنجاه سال تبلیغ؟! حالا عمرش چه‌قدر بوده نمی‌دانم، ولی نهصد و پنجاه سال تبلیغ کرد، از جمله افرادی که سرسختی کرد و گوش نداد، پسرش بود. خداوند فرمود: راجع به پسرت دیگر با من «لا تُخاطِبْني‏ فِي الَّذينَ ظَلَمُوا» (هود/ 37)، نسبت به پسرت با من حرف نزن، پسرت بخشیدنی نیست. آن وقت با اراده‌ی خدا از زمین و آسمان آب جوشید، زمین زیر آب رفت. نوح به پسرش گفت: «يا بُنَيَّ»، پسر جان؛ «ارْكَبْ مَعَنا» (هود/ 42): ایمان بیاور، سوار کشتی شو، کفّار غرق خواهند شد؛ گفت: من؟! «سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ» (هود/ 43)، این‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «سَآوي»، «آوی»، «مأوا»، من مأوا می‌گیرم، منزل می‌گیرم، « إِلى‏ جَبَلٍ»: سر کوه می‌روم، من اگر ببینم زمین زیر آب رفت، روی قلّه‌ی کوه می‌روم. فرمود: «اگر خداوند غضب کند، قلّه‌ی کوه هم زیر آب می‌رود.» گفت: نه، کوه من را نجات می‌دهد، «يَعْصِمُني‏» (هود/ 43): یعنی من می‌روم روی کوه، کوه من را حفظم می‌کند.
خب این پسر نوح فکرش چه هست؟ الآن ما جوان‌هایمان این‌طور نیستند؟ می‌گوید: «اگر فوق لیسانس بگیرم، زود زنم می‌شوند، من درس بخوانم که زود ازدواج کنم.» به یک جوان ایستاده بود، گفتم: «چرا داماد نمی‌شوی؟» رفیقش گفت: «این دنبال یک دختر می‌گردد که سه تا شرط داشته باشد.» گفتم: «شرطش چیه؟» گفت: «یکی که پدرش میلیاردر باشد، دوّم پدر میلیاردر پیر باشد، سوّم دو دفعه هم سکته ناقص کرده باشد که وقتی دخترش را عقد کردم، سکته‌ی سوّم ما یک ارثی از پدرزن ببریم!» این فکر، فکر پسر نوح است. پسر نوح گفت: سر قلّه‌ی کوه می‌روم، نجاتم می‌دهد، این می‌گوید: پناه به ارث پدرزنم می‌برم، آن مرا آباد می‌کند، «وَ مَن یَتَوَکَّل علی ارث پدرزن»، قرآن می‌گوید: «به خدا توکّل کن»، می‌گوید: «نه، به ارث پدرزن». دختر او را بگیر، داماد آن فامیل بشو. خیلی وقت‌ها در انتخاب همسر، نگاه به عنوان می‌کند، دختر کیه؟ پسر چه کیه؟ مدرکش چیه؟ سرمایه‌اش چیه؟
خدایا ما را نه جزء ظالمین قرار بده، نه جزء همکار ظالم، نه ظالم باشیم، نه همکار ظالم باشیم، نه شاد باشیم به ظلم‌ها، نه راضی باشیم به ظلم‌ها، نه عامل باشیم.
ما را از انواع ظلم‌؛ ظلم‌های اعتقادی، ظلم‌های اقتصادی، ظلم‌هایی که … در خانواده‌ها چه‌قدر ظلم می‌شود، به بچّه‌ها چه‌قدر ظلم می‌شود، از انواع ظلم‌ها همه‌ی ما را حفظ کن.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس روایات، بدترین ظالمان چه کسانی هستند؟
1) کسانی که ظلم خود را حق و عدل بدانند
2) کسانی که به ضعیفان ظلم کنند
3) هر دو مورد

2- در قرآن کریم، چه کاری «ظلم عظیم» معرفی شده است؟
1) شرک به خدا
2) تشکیک و تردید در دین
3) ترک واجبات دین

3- آیه 114 سوره بقره، به کدام یک از ظلم‌های فرهنگی اشاره دارد؟
1) مهجوریت قرآن
2) مهجوریت مساجد
3) مهجوریت حج و زیارت خانه خدا

4- در پایان زیارت عاشورا، چه امری صد بار تکرار می‌شود؟
1) درخواست عذاب قیامت برای ظالمان
2) درخواست هلاکت ظالمان در دنیا
3) لعن و نفرین بر ظالمان

5- آیه 113 سوره هود، از چه امری نهی می‌کند؟
1) ظلم کردن به ضعیفان
2) تکیه کردن بر ظالمان
3) همنشینی با ظالمان

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%ae%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%b8%d9%84%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-2/feed/ 0
نقش عاشورا در حفظ مکتب اسلام https://gharaati.ir/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Thu, 27 Jul 2023 06:45:36 +0000 https://gharaati.ir/?p=10169 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.05.05.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.05.05.mp3 https://www.aparat.com/embed/xsWrV?data[rnddiv]=23752722062&data[responsive]=yes]]>

موضوع: نقش عاشورا در حفظ مکتب اسلام
تاريخ پخش: 05/05/1402
عناوين:
1- سلام به امام حسین علیه‌السلام و یارانش در طول تاریخ
2- گذشت امام حسین علیه‌السلام از همه چیز در راه خدا
3- نقش زنان در حرکت امام حسین علیه‌السلام
4- جایگاه تربت امام حسین علیه‌السلام از آغاز تا پایان زندگی
5- گریه بر مصیبت واقعه کربلا و اسارت خاندان رسول خدا
6- کربلا، مقابله با محاصره نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی دشمن
7- نماز اول وقت و به جماعت، پیام نماز ظهر عاشورای امام حسین علیه‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را غروب تاسوعا و شب عاشورا می‌شنوند و این ایّام غیر از ماجرای کربلا چیزی آدم به زبانش نمی‌گردد، بگوید. هستند افرادی که یاد جبهه هستند، البتّه نوجوانان یاد ندارند ولی خوب جوان‌ها بعضی‌هایشان و عموم مردم جبهه را فراموش نمی‌کنند. ما ایّام جنگ چند تا کلمه می‌گفتیم، یکی می‌گفتیم: کربلای ایران، یعنی غرب و جنوب، کربلا بود. جنگ هشت ساله را کربلای ایران می‌گفتیم ولی وقتی می‌نشستیم فکر می‌کردیم می‌دیدیم کربلای ایران کجا و کربلای امام حسین کجا؟! در کربلای ایران تانکرهای زیادی آب می‌بردند، در کربلای امام حسین ابالفضل نتوانست آب ببرد. در کربلای ایران مردم را کسی به جبهه دعوت نکرده بودند، در کربلای امام حسین، امام حسین علیه السلام را دعوت کرده بودند، مهمان‌کشی، غریب‌کشی، امام‌کشی.
1- سلام به امام حسین علیه‌السلام و یارانش در طول تاریخ
چند جمله‌ای ما راجع به کربلا صحبت کنیم. نسخه‌ی کربلا نسخه‌ی گذشتنی نیست. اصولاً مراسم عزاداری و شادی باید تکرار بشود، قرآن هم به این تکرار اشاره کرده، یک آیه در قرآن داریم، می‌گوید: «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مریم/ 15)، سلام بر حضرت عیسی یا یحیی، نسبت به هر دو در قرآن آمده (مریم/ 15 و 33) سلام بر آن‌ها روز تولّد، کلّ عمر تا مرگ، مرگ به بعد، قیامت، این سلام … ما به انبیاء سلام می‌کنیم، ولی یک سلام خالی، مثلاً می‌گوییم: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» (صافّات/ 109)، بس است، «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ» (صافّات/ 120)، بس است، اما به نوح که سلام می‌کنیم، می‌گوییم: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ» (صافّات/ 79)، یک «فِي الْعالَمينَ» اضافه داریم، یعنی سلام حضرت نوح مهم‌تر، چرب‌تر و قوی‌تر از سلام باقی انبیاء است، «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ». زیارت عاشورا که می‌خوانیم، می‌گوییم که: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّهِ»، «عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّهِ أَبَداً»، «أَبَداً» می‌گوییم، «مَا بَقِيتُ» تا مادامی که زنده ام، «وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ»، تا شب شب هست، تا روز هست، تا شب هست، تا من هستم، درود بر آن‌ها. مسئله‌ی کربلا را خدا جاسازی کرده، در نماز ما جاسازی کربلا هست، می‌گویند با مهر کربلا، با خاک کربلا سجده کنید. سه چیز باعث می‌شود نماز قبول بشود: «یا حضور قلب که آدم بفهمد چه چیزی می‌گوید، یا اگر حضور قلب ندارد، نافله بخواند، یا اگر حال نافله ندارد، حضور قلب هم ندارد، حدّاقل به خاک کربلا سجده کند، سجده بر خاک کربلا سبب می‌شود نماز قبول بشود.»
سفارش شده: «هر وقت آبی نوشیدید، یاد امام حسین بکنید.» (عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج ‏11-قسم-2-فاطمةس، ص 958)
سلام بر امام حسین از راه دور. شما از هر جا هستید یک سلام کنید، «السَّلامُ عَلَيْكَ یا امام حسین، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّهِ»، یک سلام هم یک زیارت است، یک سلام یک زیارت است.
2- گذشت امام حسین علیه‌السلام از همه چیز در راه خدا
در قرآن اولیای خدا را که بیان می‌کند، می‌گوید این‌ها همه در اثر گذشت به یک جایی رسیدند، «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ» (بقره/ 61، آل عمران/ 21)، یا «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ» (آل عمران/ 112) هر دویش هست، انبیاء شهید شدند، از جانشان گذشتند، یکی «يُنْفِقُونَ» (بقره/ 274، آل عمران/ 134، حج/ 34، قصص/ 54 و …) از پولش گذشت، «يُجاهِدُونَ» (مائده/ 54) از رفاهش گذشت، «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» (صافّات/ 102) ابراهیم از بچّه‌ی سیزده ساله گذشت. از یک چیزی می‌گذرند، به یک مقامی می‌رسند. مقاماتی که انبیاء دارند، مرحله مرحله‌ای هست، حدیث داریم حضرت ابراهیم اوّل «عبدالله» بنده‌ی خدا بود، مقامش بالاتر رفت «نبی الله» شد، مقامش بالاتر رفت «رسول الله» شد، مقامش بالاتر رفت «خلیل الله» شد، مقامش بالاتر رفت رهبر جهان در کلّ تاریخ شد، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124) (الكافي، ج ‏1، بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع‏، ح 2 و 4، ص 175)
وقتی ما قرآن می‌خوانیم، مثلاً می‌بینیم که خداوند این مقام را به این افراد داده، بعد می‌بینیم در کربلا همه را دادند: اولاد، فرزند، زن. مقام زن را برایتان بگویم چه کسی بود؟ امام حسین به زینب کبری فرمود: «زینب جان در نماز شب به من دعا کن.» (عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج ‏11-قسم-2-فاطمةس، ص 954) یعنی زن می‌تواند به جایی برسد که امام حسین به او التماس دعا بگوید، یعنی امام حسین چشم به دعای یک زن دارد، به خواهرش زینب می‌گوید به من دعا کن، این خیلی مهم است.
3- نقش زنان در حرکت امام حسین علیه‌السلام
در آیه‌ی مباهله که هفته‌ی گذشته شنیدید، برنامه پخش شد، در آیه‌ی مباهله پیغمبر می‌خواهد به مخالفین نفرین کند، مخالفین لجباز، اسلام با نفرین و فحش پیش نمی‌رود، با علم و منطق و معجزه و اخلاق و … راه‌های نشر اسلامی این هست، بعد وقتی می‌خواست نفرین کند، به زهرا گفت: «تو هم بیا»، یعنی دعای پیغمبر مستجاب می‌شود، به شرطی که آمین‌گویش زهرا باشد، زن این است، مقام زن این است، برهنگی که مقام نیست.
زن به بالاترین درجات می‌تواند برسد، اصلاً در قرآن که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم پنج تا زن حضرت موسی را نگه داشتند، اوّل مادر موسی که به امر خدا بچّه‌اش را شیر داد، در جعبه گذاشت، در آب انداخت، خدا به او گفته بود، وصل به غیب شد. ملائکه با مریم حرف می‌زدند: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَم‏» (آل عمران/ 42)، این عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، زن به جایی می‌تواند برسد که ملائکه با او حرف بزنند، زن به جایی می‌رسد که خداوند لقب «صدّیق» (مائده/ 75) به او می‌دهد، یعنی سرتاپا صداقت و راستگویی است، زن به جایی می‌تواند برسد که مائده‌ی آسمانی برای او بیاید (آل عمران/ 37)، زن به جایی می‌تواند برسد که تمام تلخی‌ها پهلویش شیرین باشد. یکی از کلمات زینب کبری این بود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً» (بحار الأنوار، ج ‏45، ص 116)، من در کربلا هر چه دیدم زیبایی دیدم، خیلی مهم است که زینب بگوید برادرم را روبه‌روی چشمم کشتند، بچّه‌هایم را کشتند، ولی من زیبا می‌بینم.
من یک مَثَلی از قدیم داشتم، الآن بگویم، شاید تکراری باشد، شاید هم شنیده باشید. سر سفره اگر بچّه دست توی حلوا کند، لذیذ است، خوشش می‌آید و لذا عوض یک انگشت می‌تواند با چند انگشت حلوا را بخورد، اما اگر دست به ترشی و فلفل بزند، دهانش می‌سوزد، دور می‌اندازد، یعنی برای بچّه می‌گوید: «حلوا شیرین است، ترشی و فلفل بد است»، اما مادر بچّه چی؟ مادر بچّه وقتی به سفره نگاه می‌کند، به همان مقداری که حلوا شیرین است، ترشی هم شیرین است، یعنی پهلوی مادر بچّه حلوا و ترشی یکی است، همه را با یک چشم می‌بیند.
زن می‌تواند سخنرانی کند، رژیم بنی‌امیه را واژگون کند، زن می‌تواند چراغانی‌های شام را تبدیل به عزاخانه کند. زن می‌تواند آرام‌بخش امام باشد، زینب کبری به امام سجّاد فرمود: «ما را کشتند، خیمه‌ها را سوزاندند، اما زمانی خواهد آمد اینجا گنبد و بارگاه خواهد داشت، زوّارهای زیادی خواهد داشت.» (كامل الزيارات، ص 261 و 262)
کارهای امام حسین معجزه بود، همه‌ی رئیس جمهورها جمع شوند، خواسته باشند یک راهپیمایی ده کیلومتری راه بیندازند، یک راهپیمایی ده کیلومتری راه بیندازند، برای یک هدفی که دارند، نمی‌توانند، مگر با زور و پول و تهدید و اجبار و این‌ها باشد. امام حسین یک کاری کرد که بعد از هزار و چهارصد سال، راهپیمایی میلیونی، در بیابان‌ها، پیاده‌روی مسئله‌ی مهمّی است، این‌ها معجزه هست.
4- جایگاه تربت امام حسین علیه‌السلام از آغاز تا پایان زندگی
نماز را برای خدا بخوانم، می‌گوید اگر می‌خواهی قبول بشود، خاک کربلا. مسافرهای نمازشان دو رکعتی می‌شود، نمازهای چهار رکعتی می‌شود دو رکعت، می‌گوید اگر کربلا رفتی، در حرم خواستی نماز بخوانی، لازم نیست آنجا دو رکعت بخوانی، آنجا چهار رکعتی بخوان، یعنی چه؟ یعنی همان‌طور که در خانه‌ات نماز ظهر و عصر و عشاء را چهار رکعتی می‌خوانی، در حرم امام حسین هم نمازت را چهار رکعتی بخوان. چهار رکعتی بخوان، یعنی چه؟ یعنی حرم امام حسین خانه‌ی خودت است، این پیام دارد. چهار جای کره‌ی زمین مسافر هم می‌تواند نمازش را درست بخواند، چهار رکعتی بخواند: یک خانه‌ی الوهیت، مسجد الحرام؛ خانه‌ی نبوّت، مدینه، مسجد النّبی؛ خانه‌ی ولایت، مسجد کوفه؛ خانه‌ی شهادت، حرم امام حسین. الوهیت، نبوّت، ولایت، شهادت. امام حسین کاری کرد که قبر خودش را خانه‌ی همه‌ی ما قرار داد، گفت خانه‌ی خودتان است، ما به همدیگر می‌گوییم: «تشریف بیاورید، خانه‌ی خودتان است»، امام حسین با این بیان، دین ما با این بیان فرمود خانه‌ی خودتان است، نمازت را چهار رکعتی می‌خواهی بخوانی، بخوان.
به هر خاکی لب بزنی ممنوع است، حتّی خاک مکّه، حتّی خاک مدینه، تنها جایی که می‌گویند اگر لب بچّه به خاک مالیده شد، «کامش را با تربت امام حسین بردارید» (الكافي، ج ‏6، بَابُ مَا يُفْعَلُ بِالْمَوْلُودِ مِنَ التَّحْنِيكِ وَ غَيْرِهِ إِذَا وُلِد، ح 4، ص 24)، خاک امام حسین است، اوّلین لب به خاک حسین. بعد از تمام شدن عمر، انسان می‌میرد، می‌گویند وقتی می‌خواهی او را در قبرش بگذاری، تربت امام حسین را زیر چانه‌ی این میّت بگذارید. چه کرد؟ در سجده‌ها خاک امام حسین، اوّلین لب زدن خاک حسین، نماز شکسته یا درست خاک حسین، این‌ها …
و لذا عاشورا را امام حسین هر چه داشت، داد، ما هم باید هر چه می‌توانیم عزاداری کنیم، عزاداری‌های جامع. بعضی عزاداری‌ها جامع است، باید تشکّر کرد، عزاداری‌ای که نماز جماعت در آن باشد، تفسیر یک آیه در آن باشد، بیان دو تا حدیث در آن باشد، عزاداری در آن باشد، نذر و اطعام مسلمان‌ها در آن باشد، این را عزاداری جامع می‌گویند. شبیه عزاداری که مقام معظّم رهبری در بیت خودشان ایّام فاطمیه و ایّام عاشورا دارند، لحظاتی چند تا آیه قرآن خوانده می‌شود، بعد یکی از مدّاحان اهل بیت چند دقیقه صحبت می‌کند، بعد یک خطیب فاضل آنجا بحثی دارد، بعد دومرتبه یک مراسم چند دقیقه‌ای عزاداری و سینه زدن هست، بعد شام دادن است. از ابتدایش که وارد می‌شود، تا آخرش، کلّ برنامه‌ها یک ساعت و نیم الی دو ساعت می‌کشد، این عزاداری جامع است. بعضی عزاداری‌ها می‌بینی ناقص است، طبلش مردم‌آزاری می‌کند، وقت خواندش مردم‌آزاری می‌کند، غذا دادنش تبعیض قائل می‌شود، صدای بلندگوها، عزاداری جامع، عزاداری که …
5- گریه بر مصیبت واقعه کربلا و اسارت خاندان رسول خدا
اوّلین گریه‌ها خیلی مورد توجّه است، جنگ احد که تمام شد، مسلمان‌ها شهید شدند و در آنجا مسلمان‌ها برای شهدایشان عزاداری کردند، گریه می‌کردند، عزاداری می‌کردند. یک بار پیغمبر فرمود: چرا کسی برای حمزه عزاداری نمی‌کند؟ «لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَه»‏ (من لا يحضره الفقيه، ج‏1، بَابُ التَّعْزِيَةِ وَ الْجَزَعِ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ زِيَارَةِ الْقُبُورِ وَ النَّوْحِ وَ الْمَأْتَم‏، ح 553، ص 183)، چرا حضرت حمزه گریه‌کننده ندارد.
امام سجّاد عزادار بود، یک روز یک نفر به امام سجّاد گفت: «چه‌قدر گریه می‌کنی؟!» گفت: «یوسف ده، دوازده تا بچّه داشت، یکی‌اش نبود، تمام عمرش گریه کرد، چشم‌هایش نابینا شد، او یک بچّه‌اش بود، دور از پدر بود، روبه‌روی چشم نبود، گفتند گرگ خورده، در ماجرای یعقوب با بچّه‌ها یک گرگ بود، آن هم گرگ دروغی، اصلاً گرگی نبود، دروغ گفتند یوسف را گرگ خورده است، یکی بود، آن هم خیالی بود، روبه‌روی چشم پدر نبود، من پدرم و برادرم و همه را دادم، تو می‌گویی چرا گریه می‌کنی؟» (ر. ک به: کامل الزیارات، الباب الخامس و الثلاثون‏، ح 2، ص 107)
گریه ارزش دارد. یکی از مراجع تقلید، از مراجع درجه یک شنیدم در وصیت‌نامه‌اش نوشته: «من هر چه به عمرم نگاه کردم، دیدم تمام عمرم در فقه و اصول و تبلیغ و ترویج دین بوده، اما هر چه می‌خواهم تکیه کنم، تنها به اشک امام حسین تکیه می‌کنم.» یعنی اطمینانی که به اشک امام حسین دارم برای نجات قیامتم، بیش از اطمینانی است که به درس خواندن‌هایم و درس دادن‌هایم دارم. مسئله مهم است.
6- کربلا، مقابله با محاصره نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی دشمن
– حالا کربلا چه پیامی دارد؟ امروز دنیا، این ابرقدرت‌ها وقتی می‌خواهند به یک کشوری حمله کنند، با تبلیغات، با محاصره‌ی اقتصادی، با محاصره‌ی نظامی، با ارعاب، تهدید، با این ابزار به یک منطقه‌ای هجوم می‌کنند. نسخه‌ی امروز کره‌ی زمین کربلاست، محاصره‌ی نظامی، کربلا محاصره‌ی نظامی بود، هفتاد و دو نفر در محاصره‌ی سی هزار نفر، هفتاد و نفر بین سی هزار نفر محاصره‌ی نظامی نیست؟ ولی آن‌ها عقب‌نشینی نکردند، زیر سم اسب رفتند، ولی زیر بار زور نرفتند، زن و بچّه را اسیر دادند، ولی اسیر خواسته‌های حکومت یزید نشدند. محاصره‌ی نظامی، محاصره‌ی اقتصادی.
ما محاصره‌ی اقتصادی‌مان این است که تحریم می‌شویم، مثلاً می‌گویند: هواپیما، قطعات اتوبوس، قطعات قطار، قطعات فلان، فلان دارو، فلان، این چیزها را به ما نمی‌فروشند، می‌گویند محاصره‌ی اقتصادی، محاصره‌ی اقتصادی در کربلا بود، آب خوردن برای علی اصغر هم نبود، یک بچّه‌ی کوچک چه‌قدر آب می‌خواهد؟ چند قطره آب بسش است؟ قطره آب به علی اصغر، بچّه‌ی شش ماه ندادند! محاصره‌ی اقتصادی از این سخت‌تر؟ محاصره‌ی تبلیغاتی. گفتند: «امام حسین خروج کرده و اگر کسی بر علیه امام زمانش خروج کند، کافر است و امام زمان یزید است و چون امام حسین زیر بار نرفته، خروج کرده، پس ما باید او را بکشیم.»
تبلیغات. وقتی می‌خواستند بگویند روز عاشورا حمله کن، گفتند: «یا خَیلَ الله» (بحار الأنوار، ج ‏44، ص 391) ای لشکر خدا حمله کنید، به لشکر یزید گفتند لشکر خدا.
محاصره‌ی نظامی، محاصره‌ی اقتصادی، محاصره‌ی تبلیغاتی، در کربلا بالاترین محاصره‌ها شد. کربلا از نظر زمین جغرافی هست، شمال شرقی‌اش به کجا می‌خورد؟ جنوب غربی‌اش به کجا می‌خورد؟ ما کربلا را خواسته باشیم معرّفی کنیم، جغرافی‌اش را معرّفی می‌کنیم، کربلا جغرافی نیست، زمین کربلا جغرافی است، اما کربلا تاریخ است، تا می‌گویند کربلا یعنی حادثه‌ی عاشورا، حتّی مسئله‌ی کربلا در دعاها آمده، دعای ندبه: «أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؟»، حضرت مهدی، مهدی جان کجا هستی بیایی انتقام خون شهدای کربلا را از طاغوت‌ها بگیری؟ آمد در روایات. راجع به مکّه می‌گویند اگر خطر دارد، می‌توانید تجدید‌نظر کنید، با فتوای مراجع هماهنگ کنید، اگر خطر دارد مکّه نرو، اما اگر کربلا هست، کربلا را با خطرش هم می‌روند، روایاتی داریم که اگر کسی احساس خطر می‌کند و رفت کربلا و دچار خطر شد، اجرش چنین و چنان است. در تاریخ افرادی دست می‌دادند، چشم می‌دادند، زندان می‌رفتند، شکنجه می‌شدند که چرا شما زوّار کربلا هستید؟ کربلا یعنی نوری که همه را روشن می‌کند. بنی‌عبّاس هفده بار قبر امام حسین را خراب کرد، این‌ها می‌خواستند محو بشود، گفتند کربلا نباید باشد؟ چرا؟ برای این‌که حالا خب شما کشتید، زیر سم اسب یعنی چه؟ یعنی بدنی نماند، کشاورزی کردند، بارها قبر امام حسین را آب بستند، کشاورزی کنند، یعنی می‌خواستند محو بشود یاد حسین. معاویه می‌گفت چه‌طور اسم ابوسفیان در اذان‌ها نیست؟ اسم پیغمبر را در اذان‌ می‌گویند: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله»، «دفْناً دَفْناً» (شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ‏5، ص 130) را معاویه گفت، یعنی من اسلام را زیر خاک می‌کنم. ببین آدم می‌فهمد که عجب! اگر خداوند بخواهد، تمام ابرقدرت‌ها هم جمع بشود، نمی‌تواند اسلام را محو کند. روز‌به‌روز شعله‌ی کربلا گسترده‌تر می‌شود.
7- نماز اول وقت و به جماعت، پیام نماز ظهر عاشورای امام حسین علیه‌السلام
کربلا به ما درس می‌دهد نماز اوّل وقت. شما می‌دانی نماز امام حسین شکسته بود، چون دوّم محرّم آمد، دهم شهید شد، دوّم تا دهم می‌شود هشت روز، مسافر هشت روزه نمازش چهار رکعتی است، علاوه بر این‌که نماز جنگ، نمازی که در جبهه دارد، شرایط خاصّی دارد، اما امام حسین ظهر عاشورا که می‌خواست نماز بخواند، اوّل نمازش را علنی خواند. چه‌قدر زیباست مردم راه بروند، ببینند این آقا میوه‌فروش است، یک نایلونی انداخته، در همان مغازه‌اش وقتی که مشتری نیست، الله اکبر، نماز می‌خواند، مردم می‌بینند آمده میوه بخرد، دارد نماز می‌خواند. چه‌قدر زیباست یک استاد دانشگاه صدای اذان را که شنید، بگوید: «بچّه‌ها من نماز ظهرم را می‌خواهم به عشق امام حسین سر کلاس بخوانم»، روبه‌روی بچّه‌ها نماز بخواند. چرا نماز را آن پشت‌ها می‌خوانیم؟! چه‌طور افرادی که می‌خواهند فساد انجام بدهند، می‌آیند در خیابان، ولی ما که می‌خواهیم نماز بخوانیم، می‌رویم یک پشتی که کسی ما را نبیند، نماز علنی. ظهر عاشورا خود امام حسین سر نماز است، امام زمان علیه السلام سر نماز است، ما داریم در خیابان عزاداری می‌کنیم! از خوبی‌هایی که در جمهوری اسلامی شد، همین نماز ظهر عاشورا و تاسوعاست، نماز علنی. هیئت بچّه‌ها باید باشد. یک بچّه‎‌ی سیزده ساله در تاریخ پیدا شد، سیاستش به قدری بود، گفت: اگر حکومت دست نااهل باشد، مرگ بهتر است، «أَحْلَى مِنَ الْعَسَل‏» (الهداية الكبرى، باب 5، ص 204)، «أَحْلَى مِنَ الْعَسَل‏» یعنی من بمیرم، بروم زیر خاک بهتر از این است که زنده باشم ولی رئیسم یزید باشد. خیلی مهم است یک بچّه‌ی سیزده ساله این‌طور حرف بزند. الآن تمام دانشکده‌های علوم سیاسی، فارغ التحصیلانشان حاضرند این را بگویند، دلارشان کم و زیاد بشود، خیلی‌هایشان، نمی‌گویم همه‌شان، بعضی‌هایشان یا خیلی‌هایشان دلارشان کم و زیاد بشود، یک جای دیگر می‌روند.
زمان جنگ بود، من یک سفری به اروپا داشتم. ایرانی‌های آنجا جمع شدند، گفتم: «می‌دانید در ایران جنگ است، بسیج ما، سپاه و ارتش ما دارند می‌جنگند، شما اینجا هستید، به کشورتان کمک کنید.» به من چه گفتند؟ بعضی‌هایشان این‌طور گفتند، گفتند: «دلار می‌خواهی، ما می‌دهیم، دارو هم می‌خواهی، ما می‌دهیم، اما بمیریم هم بیاییم در جبهه، ما اهلش نیستیم، ما اینجا زندگیمان رفاه دارد.» من هم به آن‌ها گفتم: «شما از آن روزی که درس و دانشگاه خواندید، برای رفاه و دلار خواندید، نه برای خدمت و لذا اگر بفهمید سگ‌های آلمان درآمدش بیش‌تر از آدم‌های فرانسه هست، از فرانسه هم آلمان می‌روید، می‌گویید آنجا دلارش بیش‌تر است، کسی از اوّل نیّت تحصیلش این باشد: فلان مدرک، فلان دلار، قهراً ممکن است در معرض این باشد که کشورش را رها کند، مکتبش را رها کند، ناموس و نسل و اجدادش را همه را رها کند، برای این‎که دلارش بیش‌تر است.
روز تاسوعا یک کسی ورقه پهلوی ابالفضل آورد، هنوز عاشورا نشده، فردا عاشورا می‌شود، گفت: «یا ابالفضل تو فامیل ما هستی، بیا من یک امان‌نامه می‌دهم، تو بیا این طرف، ما به تو کار نداریم، ما کارمان با امام حسین است، تو ابالفضل فامیل خود ما هستی، بیا این طرف.» (بحار الأنوار، ج ‏44، ص 391) ابالفضل رد کرد، گاهی وقت‎ها ممکن است یک ویزایی بیاید، امضاء بیاید، گذرنامه‌ای بیاید، دلاری بیاید، وعده بیاید آقا بیا این طرف، بالأخره امتحان است. کربلا یعنی دلارها گولت نزند، امان‌نامه‌ها گولت نزند. ما از قدم به قدم کربلا می‎توانیم استفاده کنیم، کربلا یک انرژی هسته‌ای است، یک یا حسین بگو، فقط در ایران هفتاد میلیون سیاه‌پوش در خیابان می‌ریزند، انرژی هسته‌ای این است، «یا حسین» هفتاد میلیون در خیابان بریزند، انرژی هسته‌ای این هست، خطر اینجاست. فضای کربلا بود که امام خمینی فرمود: «ما هر چه داریم از محرّم و صفر داریم»، اگر مردم با کربلا و عاشورا رفیق نبودند، به امام خمینی هم لبّیک نمی‌گفتند، ما تمرین‌هایمان را قبلاً کرده‌ بودیم، تمرین‌هایمان، ایرانی‌ها با شیعیان تمرین کردند که با یک حسین می‌شود رژیم را زیر و رو کرد.
حالا ما از این کربلا چه درس‌هایی می‌توانیم بگیریم؟ اصلاً چه‌طور شد آمدند امام حسین را بکشند؟ چه بستری فراهم شد که یک همچین آدم‌هایی پیدا شدند؟
– اوّل از پیمان‌شکنی، قول دادند امام را کمک کنند، همین که می‌گویند: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»، قول دادند، به قولشان عمل نکردند، پیمان‌شکنی یک بستری شد که، آدم وقتی پیمان‌های کوچک را شکست، کم‌کم پیمان‌های بزرگ را هم می‌شکند.
– لقمه‌ی حرام، امام حسین فرمود: علّتی که شما جمع شدید، من را بکشید، لقمه‌ی حرام بود، پر شد شکمتان از لقمه‌ی حرام، «مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ» (بحار الأنوار، ج ‏45، ص 8)، پیمان‌شکنی، لقمه‌ی حرام، این‌ها قاتل امام حسین درست می‌کند.
– بعد از گناه توبه نکردند، بعضی‌ها، این خیلی مهم است. یکی از قاضی‌ها می‌گفت ما منافقی را گرفتیم، به هفده نفر گلوله زد کشت، من به عنوان قاضی از او پرسیدم: «تو با چه جگری، با چه دلی، با چه روحیه‌ای هفده نفر را همین‌طور زدی، کشتی؟ ناراحت نمی‌شدی؟!» گفت: «اوّلی را که زدم، ناراحت شدم، تا زدم او افتاد، یک تکانی خوردم، اما وقتی گناه اوّل را انجام دادم، گناه دوّم و سوّم برایم عادی بود، تا هفده تا کشتم.» مثل سیگار، سیگار اوّل ممکن است دهان شما تلخ بشود، بعد چند تا سیگار که کشیدی، به دود سیگار عادت می‌کنی، دیگر دهانت تلخ نمی‌شود.
چگونه انسان امام‌کش درمی‌آید؟ پیمان‌شکنی، لقمه‌ی حرام، این دو تا.
– اسلام گزینشی. یک جای اسلام را قبول دارند، یک جا را قبول ندارند، آنجا که می‌گوید نماز بخوان، می‌آیند نماز می‌خوانند. لشکر عمر سعد، لشکر یزید نماز می‌خواندند روز عاشورا، قبل از عاشورا، نماز را می‌خوانند، اما می‌گویند امام حسین را قبول نداریم. خیلی وقت‌ها در جامعه‌ی ما هم آدم‌هایی پیدا می‌شوند که مسجد می‌آیند، نماز هم می‌خوانند، حتّی عزاداری می‌کنند ولی می‎گویند اسم اسرائیل و آمریکا و شاه و رژیم جمهوری اسلامی و … وارد مسائل سیاسی نشوید، برو روضه‌ات را بخوان، برو، یک تکّه از اسلام را قبول دارند، یک تکّه از اسلام را قبول ندارند. بله، اسلام گزینشی، «تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» (بقره/ 85)، آیه‌ی قرآن دارد که بعضی یک گوشه‌ی اسلام را قبول دارند، یک گوشه‌اش را قبول ندارند.
– سنگدلی، «قُلُوبُكُمْ … كَالْحِجارَة» (بقره/ 74) گناه آدم را سنگدل می‌کند. حدیث داریم اوّلین گناه را که انسان می‌کند، در روحش یک نقطه‌ای پیدا می‌شود، گناه دوّم، گناه سوّم، زیاد که شد، عوض می‌شود، سنخش عوض می‌شود، قساوت قلب و سنگدلی. (ر. ک به: : نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ح 651، ص 284)
ولی امام حسین، کربلایش همه‌اش درس است، ظهر عاشورا دو رکعت نماز خواندن می‌دانید چه‌قدر قیمت تمام شد؟ سی تا گلوله به امام حسین دادند، یعنی سی تا تیر به سمتش رها کردند. مگر نماز دو رکعتی چند تا کلمه هست که سی تا تیر؟ من حساب کردم سی و پنج تا کلمه هست دو رکعت نماز، باقی‌اش حالا یا مستحب است، یا تکراری، کلماتی که یک بار گفته شده سی و پنج تا کلمه هست، دو رکعت نماز سی و پنج تا کلمه هست، برای سی و پنج تا سی تا تیر رها کردند، یعنی چه؟ یعنی بدنم سوراخ سوراخ بشود، ولی دینم سوراخ سوراخ نشود. سر امام حسین روی نی قرآن خواند، معنایش چی هست؟ یعنی مردم بدانید، من سرم از تنم جدا شد، سر من را بریدند، سرم از تنم جدا شد، ولی سرم از قرآن جدا نمی‌شود. این‌ها همه‌اش پیام‌هاست.
خدا رحمت کند بزرگان ما را، مراجع، علما، پدران و مادران و نیاکان ما را، منبری‌ها، مدّاح‌ها، همه‌ی کسانی که ما را با امام حسین و کربلا آشنا کردند، خدا همه‌شان را با امام حسین محشور کند و ما را از شیعیان واقعی قرار بده.
خدایا من و کجا و امام حسین کجا که از امام حسین صحبت ‌کنم، شرمنده‌ هستم ولی چون شب عاشورا بحث پخش می‌شود، دیدم باید از کربلا بگویم، یک دعا هم می‌کنم، شما علاقه‌مندان به کربلا آمین بگویید، آمین عربی هست، فارسی‌اش یعنی خدایا این دعا را قبول کن، خدایا به آبروی امام حسین و جدّش و پدرش و مادرش و برادرش و نسل معصومش عالی‌ترین درجه‌ی معرفت، مودّت، اطاعت را به همه‌ی ما و نسل ما تا قیامت مرحمت بفرما. تمام عزاداران امام حسین را که در تاریخ نوعی عزاداری و احترام قائل شدند، همه را با امام حسین محشور بفرما. کشور ما، جوان‌های ما، امّت ما، نسل ما، دانشجوی ما، طلبه‌ی ما، روستایی ما، شهری ما، همه‌ی بدنه‌ی کشور را از همه‌ی آفات حفظ کن. توطئه‌ها علیه اسلام و مسلمین خنثی، توطئه‌گران نابود بفرما. یک سلام هم با هم بدهیم، من سلام می‌دهم، شما هم بدهید، این سلام یک زیارت است: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ، وَ لَا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ، وَ عَلَى أَصْحابِ الْحُسَيْنِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 79 سوره صافات، مبنای قرآنی کدام یک از بخش‌های زیارت عاشورا است؟
1) سلام به امام حسین علیه‌السلام در طول تاریخ
2) لعن به قاتلان امام حسین علیه‌السلام در طول تاریخ
3) هر دو مورد

2- در کدام یک از مکان‌ها، مسافر نمی‌تواند نماز خود را کامل بخواند و لازم است شکسته بخواند؟
1) مسجد الحرام
2) حرم امام علی علیه‌السلام
3) حرم امام حسین علیه‌السلام

3- در کدام دعا، امام زمان علیه‌السلام به عنوان منتقم خون امام حسین علیه‌السلام معرفی شده است؟
1) دعای ندبه
2) زیارت آل یس
3) دعای افتتاح

4- در ماجرای کربلا، چه کسی امان‌نامه دشمن را رد کرد؟
1) حضرت زینب سلام‌الله‌علیها
2) حضرت ابالفضل علیه‌السلام
3) امام حسین علیه‌السلام

5- آیه 74 سوره بقره به کدام یک از آسیب‌ها و خطرات فرد و جامعه اشاره دارد؟
1) سلطه‌طلبی
2) سلطه‌پذیری
3سنگ‌دلی

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%81%d8%b8-%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
مکتب امام حسین علیه‌السلام (1) https://gharaati.ir/%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Thu, 28 Jul 2022 04:47:19 +0000 https://gharaati.ir/?p=9337 https://gharaati.ir/archive/pdf/1401.05.06.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1401.05.06.mp3 https://www.aparat.com/embed/MJvbA?data[rnddiv]=64227289927&data[responsive]=yes]]>

موضوع: مکتب امام حسین علیه‌السلام (1)
تاريخ پخش: 06/05/1401
عناوين:
1- عاشورا، مکتب مبارزه با ظالم
2- عاشورا، دانشگاه بزرگ امام حسین علیه‌السلام
3- انقلاب اسلامی، پرتوی از مکتب عاشورا
4- عاشورا، مکتب مبارزه با آمریکا و اسراییل
5- توجه به نماز در مکتب کربلا و عاشورا
6- جایگاه حق الناس در مکتب امام حسین علیه‌السلام
7- کرامت انسانی در مکتب عاشورا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را در آستانه‌ی محرّم 1401 می‌بینند، یک دو روزی تقریباً به اوّل محرّم هست. محرّم یک مکتب است، یک دانشگاه است، اگر خواسته باشیم مقایسه کنیم با باقی دانشگاه‌ها، باید بگوییم دانشگاهی است که همه جا، در هر کوچه و خیابان شعبه دارد، حتّی بچّه‌ها جمع می‌شوند، نوجوان‌ها جلسه درست می‌کنند، پرچمی دوش می‌گیرند، این دانشگاه مجّانی است، کنکور ورودی ندارد، آزمون ندارد، مصاحبه ندارد، تحقیقات محلّی ندارد، بگو یا حسین، وارد شو. تعداد دانشجوهایش بی‌نهایت است، عاشورا یک کد است، یک یا حسین بگو، بریز تو خیابان و این یک نهضت است، یک حرکت است، یک بسیج است. انواع کمالات در همین عاشورا هست. ببینید گاهی یک چیزی پیداست، یک خانمی که لباس می‌شوید یا آقایی که لباس می‌شوید، اگر با او مصاحبه کنند که چه می‌کنی؟ می‌گوید: لباس می‌شویم، آن چیزی که پیداست دارد لباس می‌شوید، اما لابه‌لای این یک چیزهایی هم هست که ممکن است در مصاحبه نگوید، مثلاً بله، بنده دارم لباس می‌شویم، این‌که پیداست دارم لباس می‌شویم، اما غذایم هم هضم می‌شود، چون این یک ورزش است برای من، دیگر؟ عرق بدنم هم درمی‌آید، این ورزش است، ایّام فراغتم هم پر می‌شود، لباس که تمیز شد، نگاهش می‌کنم، نشاط پیدا می‌کنم، هر کسی هم که به لباس تمیز نگاه کند، نشاط پیدا می‌کند، اگر برای همسر لباس بشوید، علاقه‌ی همسر را به خودش جذب می‌کند، این‌ها هم داخلش هست.
1- عاشورا، مکتب مبارزه با ظالم
یا حسین عاشورا یعنی چه؟ یعنی مردم، توجّه، توجّه، مظلوم پیدا شد، برویم حمایت از مظلوم. عاشورا یعنی چه؟ یعنی مردم، ستمگرها بدانید، ظالم پیدا شد، هزار و سیصد سال پیش به امام حسین ظلم شد، ما فراموش نکردیم، اگر شما هم خواسته باشید به مردم خدا ظلم کنید، ما شما را فراموش نمی‌کنیم، همان لعنتی که نثار بنی‌امیّه کردیم، نثار شما هم می‌کنیم. عاشورا یعنی من فردگرا نیستم، «اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ»، من کاری به قبیله و منطقه و لهجه و این‌ها ندارم، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَ آخِرَ تَابِعٍ»، من با ظلم مخالفم، چه اوّل، چه آخر، چه پیدا، چه ناپیدا، ظلم به بچّه، به مرد، به زن، به انسان، به حیوان، به جماد، به گیاه، من ضدّ ظلم هستم، «أَوَّلَ ظَالِمٍ … وَ آخِرَ تَابِعٍ». عاشورا یعنی اطرافیان هم بی‌تقصیر نیستند، «وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ». در زیارت عاشورا وقتی لعنت می‌کنیم به قاتلین امام حسین می‌گوییم «وَ شايَعَتْ»: آن‌هایی که مشایعه کردند، یعنی بدرقه کردند، «وَ تابَعَتْ»: تبعیت، پیروی کردند، «وَ بايَعَتْ»: بیعت کردند، دست دادند، قول دادند، بیعت کردند، «شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ»: یعنی مردم توجّه داشته باشید، نه خودتان ظلم کنید، نه از ظالم بدرقه کنید، نه تو صورت ظالم بخندید، نه به کار ظالم راضی باشید، به هیچ نه.
حدیث داریم روز قیامت قطره خونی به انسان می‌چکد، یک قطره، انسان نگاه می‌کند می‌گوید این یک قطره چی بود؟ می‌گویند یک کسی را به ناحق کشتند، تو در یک قطره شریک بودی. «شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ». یک خورده عاشورا را باز کنیم، ببنیم از عاشورا چه چیزی درمی‌آید، همین‌طور صاف نگوییم پیراهن سیاه می‌پوشیم، روضه هم می‌رویم، می‌گوییم یا حسین، تمام شد رفت. دانشگاه چی هست؟ موضوع بحثمان این است، دانشگاه، عاشورا چی هست؟ عاشورا یک دانشگاه است، اگر خواسته باشیم تیتر بدهیم، عنوان بدهیم، باید بنویسیم: «عاشورا یک مکتب است». سردار سلیمانی را مکتب سلیمانی می‌گفتند، اصلاً عاشورا یک مکتب است، هزارها سلیمانی در این مکتب تربیت شدند و فارغ‌التحصیل شدند. پس عنوانمان این باشد: عاشورا یک مکتب است:
2- عاشورا، دانشگاه بزرگ امام حسین علیه‌السلام
1- همه جا شعبه دارد. آخر جای دیگر دانشگاه خواسته باشند یک دانشکده‌ای شعبه باشد، می‌گویند جمعیت آنجا چه‌قدر است، دانشجوهایش چه‌قدر است، فاصله‌اش چه‌قدر است، برآورد بودجه‌اش چه‌قدر است، در همه‌ی کوچه‌ها و خیابان‌ها هست، شعبه دارد، رایگان است، آزمون و مصاحبه و تحقیقات محلّی ندارد، سلیقه و سابقه ندارد، نمی‌گویند سابقه‌ات کجاست، هر کسی هستم، به تو چه؟! من آمدم روضه‌ی امام حسین، سابقه‌ام چی هست، سابقه‌ام هر چه می‌خواهد باشد، شما حق نداری از سابقه‌ی من بپرسی. در جلسات امام حسین کسانی می‌آیند که حتّی بعضی‌هایشان مسجد نمی‌روند، یا دیر می‌روند، یا کم می‌روند، ولی عاشورا را می‌آیند. کم‌رنگ بنده‌ی خدا هستند، نسبت به خدا کمش می‌گذارند، اما نسبت به امام حسین کمش نمی‌گذارند. خودش در صف می‌ایستد گوشت یخی می‌خرد، ولی برای امام حسین گوسفند تازه می‌کشد، خودش روغن ذرّت می‌خورد، ولی اگر روغن خوب دارد، برای امام حسین می‌گذارد، خانه‌ی خودش خشتی است، حسینیه‌ها و مسجدها را با آجر می‌سازند، شما نگاه کن مساجد قدیمی را، حالا که دیگر همه‌ی خانه‌ها آجری است، یا سیمان است یا آجر، آن زمانی که خشت بود، خانه‌ی مردم خشتی بود، ولی مسجدها با خشت نبود، مسجدها با آجر بود. محکم‌ترین ساختمان‌های کره‌ی زمین ساختمان‌هایی که رنگ دین دارد، حالا یا کلیسا، یا کنیسه، یا دیر، یا مسجد، یعنی چیزی که مذهبی دارد، رنگ قشنگی یعنی با بهترین مصالح درست می‌شود.
استاد این دانشگاه هم ابالفضل سی و چهار ساله هست، هم علی اصغر شش ماهه هست، هم زن هست، زینب کبری، استاد دانشگاه هست. بگذارید توضیح بدهم. یکی از رشته‌های دانشگاه، مدیریت است، مدیریت، در شاخه‌ی مدیریت در دانشگاه یک شاخه‌ای هست به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی چه؟ یعنی از خواب بلند می‌شویم، مثلاً می‌بینیم که بم زلزله شده، ده‌ها هزار نفر از بین رفتند، آنجا اصلاً استاندار کرمان نمی‌تواند تصمیم بگیرد، معاون اوّل و رئیس جمهور و اصلاً مملکت به هم می‌ریزد، سی هزار نفر با کم و زیادش، می‌گویند مدیریت بحران و لذا ستاد بحران تشکیل می‌دهد، مدیریت بحران شروع می‌شود. اگر خواسته باشند بگویند روی کره‌ی زمین فوق پروفسورها، پروفسورها کم است، فوق‌پروفسورهای مدیریت بحران چه کسی است؟ ما می‌گوییم زینب کبری. شما نگاه کنید، یک زن دو تا از برادرهایش روبه‌روی چشمش در نصف روز، امام حسین، ابالفضل، دو تا پسرهای زینب کربلا در بودند، هجده نفر از فامیل زینب یک‌جا، یک نصف روز، هجده تا آدم شهید شود، حالا این خانواده‌ی شهدا بنیاد شهیدی هست که این‌ها را زَفت کند؟ نه، بنیاد شهیدی نیست، آوارگی، خیمه‌سوزی، تشنگی، بچّه‌داری، همه‌ی کاروان اسراء را باید زینب کبری بارش را به دوش بکشد، مدیریت بحران است. کربلا یعنی مدیریت بحران.
3- انقلاب اسلامی، پرتوی از مکتب عاشورا
این همه بمب ریخت دزفول، مردم دزفول روانی نشدند، یکی از این بمب‌هایی که افتاد دزفول، انداختند دزفول، یکی از این بمب‌ها را بیندازند دانشکده‌ی روان‌شناسی هر کشوری، اساتید دانشگاه روان‌شناسی، روانی می‌شوند. به عاشورا یک نگاه دیگری بکنیم، عجب مکتبی است. یک کسانی در مکتب عاشورا شرکت کردند که، مرحوم طیّب زمان شاه گرفتار شد، یعنی شاه، ساواک او را گرفت. او رابطه‌اش با امام حسین گرم بود، از مخلصین امام حسین بود، از او تقاضا کردند که بگوید خمینی، یعنی امام، حالا آن‌ها هم به زبان طاغوتی‌ها من می‌گوییم: «بگو خمینی مثلاً بیست میلیون داده که من آشوب به پا کنم.» گفت: «خمینی اولاد امام حسین است، اولاد پیامبر است، عالم است، من به عالم سیّد پیرمرد، به عالم خدا، به عالم دین تهمت بزنم؟!» گفتند: «تو را می‌کشیم.» گفت: «بکشیدم، من را بکشید.» او را کشتند، حاج رضایی را کشتند. چه آدم‌هایی را به خاطر کشتند. فارغ‌التحصیل لحظه‌ای دارد، مردم ورامین یا همسایه‌های ورامین این‌ها کفن پوشیدند، آمدند در خیابان. چه‌طور می‌گویند مکتب، شعرشان این بود، این شعر را من خودم شنیدم، از مردم قم شنیدم این شعر را، شما نگاه کنید این شعر دانشگاه هست یا نه؟:

قم گشته کربلا، فیضیه قتلگاه شد موسم یاری مولانا الخمینی

یعنی بسم الله، شما که می‌خواستید بروید کربلا، کربلا حاضر است، قم کربلاست، فیضیه قتلگاه است. یک دسته دیگر را دیدم این‌طور می‌خوانند:

برنامه‌ی من جنگ با فساد است *** آزادی گفتار و عدل و داد است
أقیموا الصّلاة است *** و آتوا الزّکوة است *** این است مرام …

4- عاشورا، مکتب مبارزه با آمریکا و اسراییل
این مکتب نیست؟! این شعرهایی بود که من با گوش خود شنیدم. اصلاً در عزاداری اگر مبارزه نباشد که این تقلید است، مثل انگور پلاستیکی است. شوفرهای تاکسی، بعضی‌هایشان، انگور را بغل آینه آویزان می‌کنند، ولی انگور پلاستیکی است، آب ندارد، می‌گوید شما اینجا روضه‌ات را بخوان، اما کار به سیاست نداشته باش، کار به، می‌گوید نه، به یزید آن زمان لعنت کنید، ولی به زمان ما، رئیس جمهور آمریکا نه، کاری به آمریکا نداشته باشید. بعضی از روحانیون را زمان شاه به ساواک می‌بردند، می‌گفتند: «شما سه تا کلمه را نگویید، آمریکا را حرفش را نزنید، اسرائیل را هم حرفش را نزنید، به شاه هم کار نداشته باشید، می‌خواهید حمله کنید، حمله کنید به این افراد دور و بر شاه، نمی‌دانم وزیرها، وکیل‌ها، ولی شاه و اسرائیل و آمریکا، این سه تا کلمه را نگویید.»،خب چی از این روضه‌خوانی درمی‌آید؟! از این مسلمان‌های پلاستیکی درمی‌آید. هیچ عقیده‌ای بعضی‌هایشان ممکن است نداشته باشند. عاشورا مکتب است.
درس‌هایش جهشی است. دانشگاه، آدم‌های تیزهوش، یک سال به اندازه‌ی دو سال درس می‌خوانند، در دبیرستان و آموزش و پرورش می‌گویند جهشی درس خواندند، یعنی در یک سال به اندازه‌ی دو سال درس خواندند. عاشورا جهشی است. روز عاشورا فرض کنید ساعت ده، حر جزء لشکر یزید بود، ده و ربع جزء لشکر امام حسین شد، یک کسی صد و هشتاد درجه بچرخد؟! صد و هشتاد درجه بچرخد؟! تحّول، جهشی بود.
ما این ایّام رساله‌ی حقوق می‌گفتیم، یک ده، بیست جلسه را گفتیم، یک چند جلسه‌‌ای دیگر هم هست. رساله‌ی حقوق مال امام زین‌العابدین علیه السلام است، که می‌فرماید. ما الآن در کتاب‌های دانشگاهمان رساله‌ی حقوق بین‌الملل هست، حقوق فردی هست، حقوق جنبی هست، حقوق اقلّیّت‌ها هست، از این حقوق هست، اما امام سجّاد می‌گوید غیر از این‌ها می‌گوید، نه حقّ چشم چی هست، حقّ گوش، حقّ همسر، حقّ فرزند، حقّ همسایه، حقّ پدر، حقّ مادر، حقّ شریک. حالا رسیدیم به این‌که این بحث در آستانه‌ی محرّم هست، من هم یک نگاه حقّی کردم.
5- توجه به نماز در مکتب کربلا و عاشورا
حقّ نماز در عاشورا ادا شد. در تاریخ نمازی که دو رکعتش سی تا تیر رویش رها شد. نماز چند رکعت است؟ آخر نماز عاشورا دو رکعتی بود، می‌دانید که امام حسین دوّم وارد شد، دهم شهید شد، مسافر هشت روزه. اگر ده روز باشد، نمازش را باید چهار رکعتی می‌خواند، هشت روز است، دو رکعت نماز را من حساب کردم، سی و پنج تا کلمه هست، دو تا سوره‌ی حمد دارد، هر سوره‌ی حمدی هم هفت تا آیه دارد، دو هفت تا چهارده تا، دو تا رکوع، شانزده تا، چهار تا سجده، دو رکعتش، بیست تا، تشهّد چند تا، سلام هم چند تا. برای بیست، سی تا کلمه که در دو رکعت نماز می‌خوانند، سی تا تیر را به امام حسین رها کردند، سی تا تیر!!
من باید اینجا هم تشکّر کنم، هم تقاضا کنم، به عنوان یک ایرانی مسلمان. یک وقت مقام معظّم رهبری می‌فرمود من ظهر عاشورا که می‌دیدم عزاداران عزاداری می‌کنند ولی نماز اوّل وقت نمی‌خوانند، غصّه می‌خوردم که خود امام حسین ظهر عاشورا سر نماز است، امام زمان ظهر عاشورا سر نماز است، با این‌که امام حسین و امام زمان علیهما السلام سر نمازند، این علاقه‌مند به او هست، مرید او هست، برای عشق به او اشک می‌ریزد، عزاداری می‌کند، اما نمازش را می‌گذارد دیر وقت می‌خواند. مواظب باشید این مسئله‌ی نماز ظهر عاشورا چیز خوبی بود، راه افتاد و منتها معنای نماز هم این نیست که از مسجد بیاییم بیرون نماز بخوانیم، نماز جایش در مسجد هست، منتها اگر رسیدید به یک خیابانی، به این‌ها دیدید ظهر شد، بدون این‌‎که راه‌بندان بشود، حقّ مردم، چون ظهر عاشورا هم نمی‌توان گفت چون ظهر عاشورا هست، راه‌بندان کنیم، یک نماز مختصر به نحوی که مردم در آزار قرار نگیرند، اذیّت نشوند، به یاد نماز امام حسین. حقّ نماز، ظهر عاشورا داده شد.
حقّ جهاد. از بچّه شیرخواره داریم علی اصغر تا حبیب بن مظاهر، جهادی که بسیجی‌اش از شش ماهه تا هفتاد، هشتاد ساله.
6- جایگاه حق الناس در مکتب امام حسین علیه‌السلام
حقّ النّاس. حقّ النّاس در کربلا بود. امام حسین زمین‌های کربلا را خرید، فرمود نمی‌خواهم زوّارهای من و خون من در زمین مردم ریخته بشود. حقّ الناس. حتّی شب عاشورا نقل شد امام حسین به یارانش گفت هر کدام به مردم بدهکار هستید، بروید طلب مردم را بدهید، نکند شما به مردم بدهکارید، بیایید اینجا مثلاً این کار را بکنید، بدهکار.
باید مواظب باشیم عزاداری‌مان دور از خلاف باشد. گوسفند نذر کرده، شتر نذر کرده، گاو، گوساله، هر چیزی نذر کرده، به نذرش وفا کند، اما چرا این را در خیابان می‌کشید؟! غیر از این که در خیابان خون راه می‌افتد، بعد این ماشین‌هایی که حرکت می‌کنند، آدم‌هایی که راه می‌روند، پایشان خونی می‌شود، کفششان خونی می‌شود، خب این را کنار یک جایی باشید که خونش به خیابان و کوچه و بازار نرسد. حقّ النّاس.
عدالت. سفیدپوست، سیاه‌پوست. اوّل امام حسین فرزند خودش را فرستاد جلو، علی اکبر قبل از جوان‌های بنی‌هاشم رفتند، امام حسین اوّل بچّه‌ی خودش را فرستاد، بعد دستور حمله داد. این‌که انسان در جبهه آدم اوّل بچّه‌ی خودش را بفرستد، این درس است، مکتب نیست این‌ها؟!
عفو و گذشت. خیلی مهم است عفو و گذشت. حر آمد پهلوی امام حسین، گفت: «آقا من راه را بر شما بستم، من با لشکر هزار نفری آمدم برای قتل شما، ولی حالا پشیمان شدم.» یک‌جا بخشیدش. ولی ما داریم آدم روضه‌ی امام حسین می‌رود، گریه هم می‌کند، نذر هم می‌کند، اما با برادرش، خواهرش، عمویش، دایی‌اش، پسردایی‌اش قهر است، می‌گوییم: «چرا قهری؟!» می‌گوید: «نه، من از سرش نمی‌گذرم، من تو روز قیامت این را نمی‌بخشم.» مگر نیامدی کربلا؟! مگر نیامدی روضه‌ی امام حسین؟! امام حسین حر را بخشید، امام حسین حر را بخشید، با این‌که حر آمده بود برای کشتن امام حسین، قاتلش را بخشید، چرا ما نمی‌بخشیم دیگران را؟!
از چیزهایی که هر سال گفتم و اگر زنده باشم، باز هم باید بگویم، این است که عزاداری‌ها را از مردم‌آزاری جدا کنید. هر کس می‌خواهد بیاید مسجد، حسینیه، تشریف بیاورد، هر کس نمی‌خواهد بیاورد، نباید مثلاً بی‌وقت عزاداری کردن، آخر این وقت شب شما؟! یک بعد از نصف شب هست، دوازده شب است، دو هست، سه هست، این وقت عزاداری می‌کنی؟! این عزاداری‌هایی که توش مردم‌آزاری هست، قبول نیست، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده/ 27)، من کار افراد باتقوا را قبول می‌کنم، خب این بی‌تقوایی است که من مردم‌آزاری کنم، با ترافیکم، با خون شتری که در خیابان ریخته می‌شود، با طبل‌های بزرگ و پرصدا، با زدن طبل‌ها در وقت بی‌مورد، این‌ها همه حقّ النّاس است.
حقّ آزادی. امام حسین شب عاشورا اصحابش را دعوت کرد، فرمود: «هر کس می‌خواهد برود، برود، آزاد، من بیعتم را برداشتم.» تا لحظه‌ی آخر آزادی داد، هر کس می‌خواهد برود، برود.
7- کرامت انسانی در مکتب عاشورا
حقّ کرامت. امام حسین قبل از حر به کربلا رسید. رسید به منطقه‌ای نزدیک کربلا، به اصحابش فرمود: «یک مقدار آب ذخیره کنید، هر چی ظرف دارید، آبش کنید.» گفتند: «برای چی؟!» فرمود: «حر دارد می‌آید.» حر دشمن شماست؟! بله، حر جزء لشکر یزید است، دارد می‌آید من را بکشد، اما با هزار نفر می‌آیند، الآن می‌رسند تا چند لحظه‌ی دیگر و این‌ها تشنه‌شان است! آخر چه کسی برای دشمنش آب ذخیره می‌کند؟! این مکتب نیست؟! می‌گویند کربلا یک کلاس است، کلاس نیست؟! آب برای دشمنت ذخیره کردی؟! حقّ کرامت.
حتّی از یکی از افراد پرسیدند: «تو چه‌طور منقلب شدی؟!» گفت: «از امام حسین یک حرکتی دیدم، یک‌مرتبه یاد آن حرکت افتادم، منقلب شدم، توبه کردم.» گفتند: «چه حرکتی؟!» گفت: «ما جزء لشکر حر بودیم، آمده بودیم برای کشتن امام حسین، وقتی رسیدیم همه تشنه بودند، لشکر هم که رسید گفتند آب ذخیره هست بروید بخورید. در جنگ صفّین هم وقتی امیرالمؤمنین پیروز می‌شد، فرمود آب را به معاویه بدهید، اما وقتی لشکر معاویه پیروز می‌شد می‌گفت آب را بر علی ببندید.»
ما امام حسین را معرّفی کنیم. امام رضا فرمود: «اگر مردم ما را بشناسند، مرید ما می‌شوند، آن‌هایی که مرید ما نیستند، ما را نمی‌شناسند. «فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا» (وسایل الشیعه، ج27، ص92) سؤال کنید. برخورد دشمن چه بود؟ می‌گویند دوازده هزار نامه‌ی دعوت برای امام حسین فرستادند، که بیا، ما کمکت می‌کنیم. آخر مهمانی که دوازده هزار نامه‌ی دعوت دارد، را می‌کشند! بین دو تا نهر آب با لب تشنه می‌کشند! برای دشمنش آب ذخیره می‌کند! دشمنش را در یک لحظه می‌بخشد! اوّل جوان خودش را به جبهه می‌فرستد، بعد جوان‌های مردم را دعوت می‌کند! صدها نکته‌ی این‌طوری هست. این‌ها مکتب نیست؟! ما امام حسین را نشناختیم. یک مراسمی هست، این مراسم باید باشد، چون اگر این مراسم نباشد، باز به فراموشی سپرده می‌شود.
تلاوت قرآن. عصر تاسوعا بنا بود حمله‌ای بشود. امام حسین علیه السلام به ابالفضل فرمود: «به مردم بگو، جنگ باشد برای فردا، الآن عصر عاشوراست، من می‌خواهم امشب نماز را دوست دارم.» بینی و بین الله ما نماز را دوست داریم، یا نماز می‌خوانیم؟ نماز می‌خوانیم چون واجب است و لذا خیلی از مسافرها خوشحال می‌شوند، می‌گویند خوبی سفر این است که نمازش نصفه است، چهار رکعتی‌هایش دو رکعت است. ما نماز می‌خوانیم، امام حسین نگفت نماز می‌خوانم، فرمود: «اُحِبُّ»، «اُحِبُّ» یعنی نماز را دوست دارم. من تلاوت قرآن را دوست دارم.
حقّ توحید. توحید چی هست؟ «لا إله إلّا الله»، امام حسین روز عاشورا فرمود: «لَا مَعْبُودَ سِوَاك‏»، «لَا مَعْبُودَ سِوَاك‏»، هیچ کس لیاقت بندگی، پرستش ندارد، جز تو.
حقّ رضایت. «رِضاً بِرِضاک»، من راضی‌ام. گاهی وقت‌ها ما به یک چیزی رأی می‌دهیم، یک کسی را دوستش داریم، ولی یک خورده خلاف سلیقه‌مان باشد، دیگر دوستش نداریم، می‌گوییم نه، ما از این هم عقیده‌مان برگشت. امام حسین همه چیزش را داد و گفت: «من راضی‌ام.» این‌طور نیست که آن وقتی که همه‌ی زندگی من در رفاه بود، طرفدار اسلام باشم، حالا که زن و بچّه‌ی من اسیر شدند، شهید شدند، مظلوم شدند، تشنه شدند، حالا دیگر من عقیده‌ام این‌طور بشود. این خیلی مهم است مهم نیست، انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. ما خیلی وقت‌ها داریم یک افرادی انقلابی‌اند، بعد بی‌تفاوت می‌شوند.
ما زود قهر می‌کنیم با نظام، با انقلاب، سر یک چیزی که، یا یک چیز جزئی، یا یک چیز کلّی. علامت مسلمان این است که اگر به او گفتند این سیب را، این طرف سیب حلال است، امام صادق فرمود این طرف سیب حلال است، آن طرف سیب حرام است، بگوید چشم. هر چی گفتید ما همان را اطاعت می‌کنیم. ما گاهی وقت‌ها، می‌گوییم که اصلاً چرا خمس بدهم؟ خودم فقراء را می‌شناسم، هر کسی را که دلم سوخت و تشخیص دادم، خمسش می‌دهم. خمس را باید به امام زمان داد و وقتی امام زمان نیست، باید به نایب امام زمان، به یک کسی که رفتار و اعمال و کردارش، اطّلاعاتش، شعاعی از اطّلاعات امام زمان باشد. شما خودت تشخیص بدهی، پس برای خداست یا برای … و لذا نفس در آن هست، می‌گویی چون دوستش دارم، کمکش می‌کنم، از او خوشم نمی‌آید، کمکش نمی‌کنم.
وقت ما تمام شد. کربلا یک حادثه نیست، یک مکتب است، بند، بندش قابل تدریس و تفحّص است.
خدایا تو را به حقّ آبروی امام حسین و عزاداران امام حسین و شیعیان و شهدایی که در راه امام حسین شهید شدند، هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، به معرفت و مودّت و اطاعت و ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا و کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین عزاداری کردند، همه را با امام حسین محشور بفرما و نسل ما را تا آخر تاریخ حسینی و ابالفضلی قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در زیارت عاشورا، چه کسانی مورد لعن و نفرین هستند؟
1) کسانی که در حق اهل بیت پیامبر ظلم کردند
2) کسانی که به هر شکل ظالمان را یاری کردند
3) هر دو مورد

2- در ماجرای کربلا، چه کسی مدیریت بحران را به عهده گرفت؟
1) امام حسین علیه‌السلام
2) حضرت ابالفضل علیه‌السلام
3) حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

3- بر اساس آیه 27 سوره مائده، شرط قبولی اعمال چیست؟
1) رعایت تقوا
2) رضایت مردم
3) عدالت در رفتار

4- در جنگ صفین چه کسی آب را بر روی دشمن بست؟
1) حضرت علی علیه‌السلام
2) معاویة بن ابی سفیان
3) هر دو مورد

5- مهلت‌گرفتن امام حسین علیه‌السلام برای تأخیر جنگ از تاسوعا به عاشورا برای چه بود؟
1) نماز و شب‌زنده‌داری
2) آماده شدن یاران
3) رسیدن نیروهای کمکی از کوفه

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0