رضا – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sat, 24 Jun 2023 09:07:00 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 تسلیم و رضا در برابر خدا https://gharaati.ir/%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d9%88-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/ https://gharaati.ir/%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d9%88-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/#respond Thu, 22 Jun 2023 08:06:05 +0000 https://gharaati.ir/?p=10126 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.04.01.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.04.01.mp3 https://www.aparat.com/embed/5Y2oM?data[rnddiv]=32444622039&data[responsive]=yes]]>

موضوع: تسلیم و رضا در برابر خدا
تاريخ پخش: 01/04/1402
عناوين:
1- عدم تفکیک و تبعیض میان دستورات الهی
2- تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی
3- دوری از هرگونه تغییر یا تحریف در احکام الهی
4- معنای درست آزادی‌های فردی و اجتماعی
5- تحقیق در اصول عقاید، تسلیم در احکام دین
6- انواع درست و نادرست تقلید از دیگران
7- خطر وارد کردن سلیقه افراد در دستورات دینی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

چون بحث در ایّامی است که عید قربان است و عید غدیر است و … فکر کردم چه بگویم که هم به قربان بخورد، هم به غدیر بخورد، هم اصلاً کلّاً عید هم نباشد، بحث مفیدی باشد، فکر کردم بحث تسلیم و رضا باشد، یک جایی ما باید تسلیم بشویم، بگوییم چشم، راضی هستیم، ولو تلخ است، به بیمار می‌گویند باید یک عمل جرّاحی سنگین بکنی، تسلیمم، این قرص و این دوا را، تسلیمم. یک جاهایی هم می‌‌گویند تسلیم نشو، مثل که امام حسین فرمود: «هیهات من الذلّة»، من تسلیم یزید نمی‌شوم. امام خمینی در یکی از پیام‌های حجّش فرمودند که: «اگر خمینی تنها هم بماند، لحظه‌ای با آمریکا کنار نمی‌آید.» مقاومت. به حجر بن عدی که یکی از یاران امیرالمؤمنین بود، گفتند که: «کوتاه بیا، برو سمت معاویه»، جمله‌ی حجر بن عدی این است: «إقطعوا»، قطع کنید، ببرید، «إقطعوا رأسی»، سر من را ببرید، «فوالله لا أتبرّئ من علی بن أبی طالب»، به خدا قسم دست از علی برنمی‌دارم. یک جا باید مقاومت کرد، مردم لبنان و فلسطین، هم مقاومت داریم، هم یک جاهایی باید کوتاه آمد، حالا من راجع به تسلیم صحبت می‌کنم.
تسلیم هم باید عاشقانه باشد، تسلیمی که با اکراه باشد، تسلیم نیست، طاغوت‌ها هم افراد را وادار می‌کنند که تسلیم بشوند، ولی خب با زور، فرعون به موسی گفت: دست از حرف‌هایت برنداری، زندانت می‌کنم، «سِجْن» یعنی زندان، «لَيُسْجَنَنَّ» (یوسف/ 32)، زندان می‌روی.
اصحاب پیغمبر، اصحاب امیرالمؤمنین به هیچ قیمتی تسلیم نشدند، تسلیم باید آگاهانه باشد، نه از ترس و اجبار و پول و تهدید و تطمیع و تبلیغ و … با موج مردم را راه نیندازید، بفهمند، منطقی، با اراده تسلیم بشوند.
1- عدم تفکیک و تبعیض میان دستورات الهی
نسبت به همه چیز باید تسلیم باشیم، این‌که من نماز می‌خوانم، ولی خمس را قبول ندارم، خمس می‌دهم، ولی حجاب را قبول ندارم، حجاب دارم، ولی ربا را برای خودم حلال می‌دانم. یعنی این هم قرآن آیاتی داریم، از جمله می‌گوید: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/ 150)، بعضی جاهایش را می‌گویند بله، بعضی جاهایش را می‌گویند نه. می‌گویند آقا برویم ببینیم قوّه‌ی قضائیه، قاضی چه می‌گوید؟ برویم پهلوی عالم منطقه. قرآن می‌گوید: «إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنينَ» (نور/ 49)، فکر می‌کند که اگر حق به نفعش است، می‌گوید برویم ببینیم آقا می‌‌گوید چه؟ مراجع تقلید چه می‌گویند؟ اما اگر علیه‌اش باشد، می‌گوید: «چه کار به آقا داریم؟ قانون داریم، قانون بین‌الملل!»، یک جا که احتمال می‌دهد، سودش است، قبول می‌کند، جبهه می‌شود، اگر راه نزدیک باشد، می‌آید، راه دور باشد، نمی‌آید، «لَوْ كانَ … سَفَراً قاصِداً»، اگر یک راه کمی باشد، قبول می‌کند، اگر مسافت داشته باشد، قبول نمی‌کند.
خود ما هم همین‌طوریم. با پولدار یک جور برخورد می‌کنیم، با فقیر. امام رضا فرمود: «مَنْ لَقِيَ فَقِيراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْغَنِيِّ»، اگر کسی فرق بگذارد در سلام و جواب سلام بین فقیر و غنی، « لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَان» (أمالی، صدوق، المجلس الثامن و الستون‏، ح 5، ص 442)، خدا را ملاقات می‌کند روز قیامت در حالی که خدا از او غضبناک است. فرق نباید باشد. تسلیم باید آگاهانه باشد، باید همیشگی باشد، نسبت به همه چیز باشد. من این پیغمبر را قبول دارم، آن یکی را قبول ندارم.
تسلیم در برابر خدا. چرا باید در برابر خدا تسلیم باشیم؟
2- تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی
خدا ما را خلق کرده، خالق من گفته غذایت این باشد، «کُلُوا» (بقره/ 168 و 172 و …): این غذا را بخور، «لا تَأکُلُوا» (بقره/ 188، آل عمران/ 130 و …): این غذا را نخور، «قُولُوا» (بقره/ 83 و 136، عنکبوت/ 46 و …): این حرف‌ها را بزن، «لا تَقُولُوا» (بقره/ 104، 154، نساء/ 94 و …): این حرف‌ها را نزن. من که ستایش می‌کنم، می‌گویم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، حمد و ستایش مال خداست، مخصوص خداست، پشت سرش می‌گوید: می‌دانی چرا؟ برای این‌که: «رَبِّ الْعالَمينَ»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (فاتحه/ 1)، او من را تربیت کرده، تو چه حقّی به گردن من داری که به من می‌گویی دستور من را عمل کن؟ شبی، یا روزی که از مادر متولّد شدیم، وابسته به کسی نبودیم، هر انسانی مستقلاً به دنیا آمد، از مادرش مستقلاً به دنیا آمد، چه‌طور حالا بزرگ که شدیم، بله‌قربان‌گوی این بشویم، بله‌قربان‌‌گوی او بشویم؟ ما «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، بله‌قربان‌گوی کسی می‌شویم که «رَبِّ الْعالَمينَ»، مرا در کنار هستی دارد رشد می‌دهد. نسبت به همه‌ی …، تسلیم در برابر خدا. در برابر اولیای خدا.
یک وقتی اولیای خدا دستوری می‌دهد که اولیای خدا ائمه‌ی معصومین هستند، در زمان غیبتش هم مراجع تقلید هستند، اگر دستور صریحی داد، باید انجام بدهیم. من یکی را دوست ندارم، یکی را دوست دارم، از این بحث خوشم می‌آید، می‌خواهم گوش بدهم، این بحث را بدم می‌‌آید، نمی‌خواهم گوش بدهم، بنا نیست که ایمان ما قاطی داشته باشد.
تسلیم باشیم، هر چه وحی گفته، آن که من را خلق کرده، می‌داند چه ساخته است، ما که چیزی نمی‌توانیم خلق کنیم، یک پشه هم نمی‌توانیم خلق کنیم، یک مگس هم نمی‌توانیم خلق کنیم، باید تسلیم کسی باشیم که هستی را هم خلق کرد، «ثُمَّ هَدى‏» (طه/ 50)، هم هدایت کرد.
امام سجّاد در دعای مکارم الأخلاق، یکی از دعاهایش این است، می‌گوید: «وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي» (صحیفه‌ی سجّادیه، فراز هشتم دعای مکارم الأخلاق)، خدایا یک توفیقی به من بده هر که نصیحتم می‌کند، قبول کنم، به تو چه ربطی دارد؟! مثلاً طرف امر به معروف می‌کند، می‌گوید: آقا این جنس حرام است، آن جنس حرام است، این رقم لباس اسلامی نیست، این اسلامی هست. می‌گوید آقا به شما ربطی ندارد! اما یک مؤمن واقعی کسی هست که اگر دید خیرش را می‌خواهد، بگوید چشم. طرف خیرخواه است، گوش بده. حضرت موسی را می‌خواستند بگیرند، بکشند، شورای نظامی در دربار فرعون تشکیل شد، یک نفر آنجا فهمید که توطئه در این اتاق کودتاست، می‌خواهند حضرت موسی علیه السلام را بگیرند، بکشند، با دو آمد، دو بار در قرآن آمده (قصص/ 20، یس/ 20)، با دو آمده، «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‏»، از منطقه‌ی دوری که کاخ فرعون بود، با دو آمد، خودش را به موسی رساند، گفت: «يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ»: شورای نظامی تشکیل دادند، «لِيَقْتُلُوكَ»: می‌خواهند تو را بکشند، هر جا تو را بگیرند، می‌کشند، «فَاخْرُجْ»: از این منطقه خارج شو، من ناصح، خیرخواه تو هستم. (قصص/ 20)
یک مرد عادی به موسی نصیحت می‌کند، موسی می‌گوید چشم، موسی هم فرار کرد. یک بار می‌گوید: این به من می‌گوید؟! من استاد دانشگاهم! من آیت الله‌ام! من تاجرم! من پروفسورم! عارمان نشود.
3- دوری از هرگونه تغییر یا تحریف در احکام الهی
تسلیم در برابر خدا. ماه‌های حرام را شاید در جمهوری اسلامی شنیده باشید، در سال که دوازده ماه است، چهار ماهش جریمه‌ی قتل، یعنی اگر کسی تصادف کند در این چهار ماه، کفّاره‌اش سنگین می‌شود، سه تایش پهلوی هم است: ذی القعده، ذی الحجّه، محرّم، این سه تا ماه به هم چسبیده است، یک ماهش جداست، ماه رجب. در صدر اسلام جنگی که شد، خونشان داغ شده بود وسط جنگ، رسیدند به ماه حرام، اسلام می‌گوید ماه حرام هیچ کسی شمشیر روی کسی نکشد، یک عدّه گفتند: «آقا حالا ما خونمان داغ بوده، تجهیزاتمان جاست، روحیه داریم، نشاط داریم، حالا برویم جنگ، مگر نمی‌خواهید یک ماه تعطیل کنید، یک ماه، یک ماه دیگر، یک ماه بعداً، فعلاً که خونمان جوش آمده است و داغ است، الآن بجنگیم، عوضش ده روز تعطیل، ده روز دیگر را تعطیل می‌کنیم.» آیه نازل شد: «إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» (توبه/ 37)، «نَسیء»، نسیه یعنی بعداً پولش را می‌دهیم، می‌گویند فلان جنس را نسیه کرده، یعنی بعداً، «إِنَّمَا النَّسي‏ءُ»، یعنی بعداً می‌جنگیم، حالا فعلاً خونمان داغ است، بعداً تعطیل می‌کنیم، این‌ها همه «زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» (توبه/ 37)، این‌ها فرو رفتن در کفر است، همان ساعتی که گفتند، شما یک ثانیه قبل از افطار، افطار کنید با علم و عمد، روزه‌ات باطل است. کلمه‌ای اضافه بشود، حرکتی اضافه بشود، ما باید تسلیم باشیم، هر چه او گفت، منتها معنایش این نیست که کور شو، کر شو، وقتی می‌گوییم تقلید کن، می‌گوید: «من مگر خودم عقل ندارم؟! من با عقل خودم عمل می‌کنم!»، شما عقل داری، ولی به تعداد پشیمانی‌ها پیداست عقلت ناقص است، چون اگر عقل کامل می‌گرفتی که هیچ وقت پشیمان نمی‌شدی. هر انسانی ده‌ها و صدها بار پشیمان می‌شود، پشیمانی یعنی کاری که کردم، غلط است، یعنی تصمیمم، انتخابم غلط بود، اگر تصمیمات ما درست بود، این همه طلاق نبود، طلاق یعنی چه؟ یعنی این خانم و این مردی که، این برادر و خواهری که با هم ازدواج می‌کنند، یک زمانی قربان هم می‌رفتند، همدیگر را پسندیدند، کلّی با هم صحبت کردند، تا بنا شده ازدواج کنند، حالا بعد از مدّتی می‌گوید یک چیزهایی برای من کشف شده که قبلاً کشف نشده بود. طلاق یعنی عقلم نرسید. تمام کسانی که با هم قهر می‌کنند، غیر از زن و شوهرها، شرکت پیدا می‌کنند، شرکتشان به هم می‌خورد، تصمیم مسافرت دارند، مسافرتشان به هم می‌خورد، تمام …، استعفاء می‌دهد، اوّل مسئولیت قبول می‌کند، بعد استعفاء می‌دهد. استعفاء یعنی چه؟ یعنی اشتباه کردم معاون ایشان شدم، اشتباه کردم زن ایشان شدم، یا شوهر ایشان شدم، اشتباه کردم با این شرکت قرارداد بستم. تسلیم کسی بشویم که یا اصلاً اشتباه نکند مثل معصوم، یا اگر اشتباه می‌کند، ضریب اشتباهش کم باشد، من در صد تا کار، پنجاه تایش را اشتباه می‌کنم، یک مرجع تقلید در یک رساله‌ای که بیرون می‌دهد، چند هزار تا مسئله دارد، ممکن است پنج مرتبه نظرش عوض بشود، ضریب اشتباه کم‌تر است. کسی نگوید: «آقا من اشتباه می‌کنم، او هم اشتباه می‌کند.» بله، شما چند درصد اشتباهتان وارد است؟ یک وقت من از صدا و سیما پرسیدم که: «در بزرگان مملکت چه کسی هست که وقتی که حرف می‌زند، نمی‌گوید یک تکّه‌اش را پاک کنید، یا خود پخش تلویزیون نمی‌گوید یک تکّه‌اش را پاک کنید؟» گفتند: «تنها کسی که در عمرش حرف زده و یک کلمه‌اش را پاک نکردیم، امام خمینی بوده.» امام خمینی تمام نوارهایش هست، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نوارهایش هست، صدا و سیما می‌گویند ما نوار امام خمینی را قیچی نمی‌کنیم، غیر از امام خمینی حالا کم و زیاد دارد، من خودم که الآن چهل و دو سال هست در تلویزیون هستم، هر بحثی که، همین بحثی که شما گوش می‌دهید، قبلاً دیدند، بحث را می‌بینند، یک جاهایی‌اش را حذف می‌کنند، می‌گوید نه این را بردارید، این را بگذارید. تسلیم در مقابل معصوم، یا جانشین معصوم.
4- معنای درست آزادی‌های فردی و اجتماعی
و انسان عوض نمی‌شود که بگوییم آقا آزادی است! معنای آزادی این نیست که هر کاری دلت بخواهد بکن. آقا آزادی است، معنای آزادی چه هست؟ یعنی کدام کشور شما حاضری با لباس شنا بروی سر کلاس فیزیک بنشینی؟ کدام کشور راه می‌دهد یک نفر با لباس شنا یا کُشتی برود سر کلاس شیمی بنشیند، بگوید آقا آزادی است، کجای کره‌ی زمین این آزادی را قبول می‌کند؟ آزادی که باعث حواس‌پرتی بشود، آزادی که باعث توسعه‌‌ی فساد بشود، مقدّمه‌ی توسعه‌ی فساد بشود، آزادی معنا دارد.
یک بنده خدایی همسایه‌ی کفتربازی داشت. این همسایه پشت‌بام سراغ کفترهایش می‌رفت، همسایه‌ی بغلی گفت: «آقا جان، تو می‌روی بالا یک یا الله بگو، آخر من زن و بچّه‌ام در خانه آسایش ندارند، یکی، دو تا مرد همیشه بالای سرشان هست.» گفت: «آقا پشت‌بام خانه‌ی خودمان است، پشت‌بام خانه‌ی شما که نیست، کفترهای خودم است، پشت‌بام خودم است!» گفت: «خیلی خب، من تو را عملاً تو راه می‌آورم.» هر وقت کفترهای این جمع می‌شد، یک طبل با یک چوب برمی‌داشت، می‌رفت پشت‌بام، هی چوب را به طبل می‌زد، کفترهایش را پرواز می‌داد. گفت: «چه می‌کنی؟!» گفت: «آقا چوب خودم است، طبل خودم است، پشت‌بام خانه‌ی خودم است.» معنای آزادی این نیست که بروی بالای سر زن مردم وایستی، معنای آزادی هم این نیست که حالا چوب خودم است، کفتر مردم را رم بدهی، آن هم خلاف است. ما بد معنا می‌کنیم، لغت‌ها را خیلی وقت‌ها بد معنا می‌کنیم، مثلاً معنای آزادی چه هست؟ قانون دارد هر جایی (18:25)، بنده که اینجا نشستم، سخنرانی می‌کنم، بگویم: «آزادی است، من عمّامه‌ام را می‌خواهم یک خورده بگذارم جلوتر»، عمّامه‌ام را از سرم برداشتم و اینجا گذاشتم، از مسجد بیرونم می‌کنند، دادگاه ویژه‌ی روحانیت احضارم می‌کند، صدا و سیما هم برنامه‌ام را قطع می‌کند. می‌گوید: «آقا کلاه خودم، عمّامه‌ی خودم، سر خودم!» می‌گوید: «مال خودت است، ولی آزاد نیستی با هر لباسی بیرون بیایی.» منتها بین سلیقه‌هایی که مد چه می‌گوید؟ همسایه چه می‌گوید؟ همشاگردی‌ها چه می‌گویند؟ دبیرستان چه خبر است؟ دانشگاه؟ به جایی که این را بگوییم، بگوییم خدا می‌گوید چه؟ من را خدا خلق کرده، دستور را هم او باید بدهد. یک مَثَلی را من مکرّر گفته‌ام، یک بار دیگر بگویم. شما یک محصولی را از کارخانه‌ای می‌خری، این کارخانه جعبه‌ای دارد، کارتنی دارد، محصول را در کارتن می‌گذارد، یک دفترچه هم بغلش هست، مثلاً گفته از این بخاری چه جوری استفاده کن، چه جوری نفتش کن، چه جوری روشن کن، فتیله‌اش را صاف کن، پاک کن. این دستورالعمل این بخاری را چه کسی نوشته؟ نجّارها؟ نه، حوزه‌ی علمیه؟ نه، دانشگاه؟ نه، پس چه کسی نوشته این را؟ این را مهندسی نوشته که این را ساخته، چون کسی که این را ساخته می‌داند چه ساخته است، نحوه‌ی بهره‌برداری از این را هم باید خودش بگوید، چون او ساخته، آن کسی که ساخته، می‌داند چه ساخته است، قرآن می‌گوید: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ» (ملک/ 14)، آن کسی که خلق کرده، نمی‌داند چه هست؟!
از نوّاب صفوی رحمة الله علیه نقل شد که گفته بود: «من را خدا ساخته.» یک کلمه‌ی خلاصه بگویم برای همه‌ی آدم‌هایی که هر کسی که می‌گوید یک گوشه‌ی اسلام را قبول دارم، یک گوشه‌اش را می‌گوید قبول ندارم، این جواب من است: چه کسی حق دارد برای ما قانون‌گذاری کند؟ تو آزاد متولّد شدی، من هم آزاد، وقتی از مادر آزاد متولّد شدیم، چرا من بله‌‌قربان‌گوی شما باشم؟ یا شما بله‌قربان‌گوی من؟ مگر روی معیار، بگویی: «یک، سوادش بیش‌تر است، که می‌گوییم مجتهد أعلم حتّی المقدور، یا بیانش بهتر است، یا زهدش، با ساده‌زیستی‌اش بهتر است، یا کمالاتی را شما دنبالش می‌گردید، می‌گویی من این کمالات را قبول دارم، هر عالمی به این کمالات خورد …» با بد شدن یک نفر و دو نفر هم نمی‌شود دست کشید، قرائتی بد شد، خب بد شد یکی دیگر. شما اگر رفتی دو تا نانوایی بسته بودند، نمی‌گویی امشب گرسنه می‌خوابیم، می‌روی نانوایی سوّم. اگر یک دارویی را خواستی بخری، رفتی پنج تا داروخانه بسته بود، نمی‌گویی خب امشب خانم‌مان از بیماری بمیرد، می‌گویی پنج تا داروخانه بسته بود، داروخانه‌ی ششم، داروخانه‌ی شبانه‌روزی است. خیلی‌ها هستند برای دارو در ایران آدم گیرشان نمی‌آید، می‌فرستند رفیق در خارج، می‌گویند از خارج این دارو را بگیر، بفرست. شما که دارویت را از کانادا و آمریکا و اروپا می‌گیری، چه‌طور پیدا کردن یک مجتهدِ عادلِ بدونِ هوس، نتوانستی در ایران پیدا کنی؟! نه، من هر جوری خودم می‌خواهم، دارو را هم حاضر هستی بگویی هر دارویی خودم خواستم می‌خورم؟! من از این دارو خوشم می‌آید، رنگش، شکلش، طعمش. ما باید تسلیم بشویم بعد از تعقّل، یعنی اوّل فکر کنیم، چرا؟ کمالش بیش‌تر است؟ این‌هایی که دنبال منافقین رفتند و بدبخت شدند در دنیا، آواره شدند، کسی از این‌ها بپرسد که: «آقا دلیلی که رفتی دنبال مسعود رجوی چه بود؟ علمی داشت؟ سابقه‌ای داشت؟» بله، شعارهای انقلابی دادند، سوابقی کم و زیاد دارند، اما چه کمالی داشت که من دستور از او بگیرم؟ چون دستور از او می‌گیری، گاهی هم پای دستور شهید می‌شوی، کشته می‌شوی، من که می‌خواهم جانم را بدهم، به چه کسی جانم را بدهم؟ تسلیم بعد از تعقّل، یعنی اوّل فکر کن، بعد که فکر کردی …
5- تحقیق در اصول عقاید، تسلیم در احکام دین
به ما گفتند عقاید را فکر کن، خدا را از کجا بشناسیم؟ به ما گفتند اصول عقاید تقلیدی نیست، هر کسی با عقل خودش باید خدا را بشناسد. یادم نمی‌رود یک وقت یک کسی من را دید، گفت: «آقای قرائتی می‌شود خداشناسی را در یک دقیقه برای من بگویی، یک دقیقه؟!» گفتم که: «خودت هستی، حالا خدا را بگذاریم کنار، خودت هستی یا نیستی؟ کاری به خدا نداریم» گفت: «خب من هستم، دارم با شما صحبت می‌کنم، هستم.» گفتم: «حالا که هستی، خودت، خودت را ساختی؟ یا غیر خودت؟ اگر خودت، خودت را نساختی، چون اگر خودت، خودت را می‌ساختی، جوان می‌ساختی، پیر نشوی، مریض نشوی، نمیری، پس هستی، یک؛ خودت هم خودت را نساختی، دو؛ هر قدرتی شما را ساخته، همان قدرت خداست، هر قدرتی که تو را ساخته …» اوّل باید تدبّر کنیم.
به پیرزنه گفتند: «خدا را چه‌طور شناختی؟» دستش را از روی چرخ، قدیمی‌ها ماشین نبود، با چرخ نخ و پشم را نخ می‌کردند، دستش را برداشت، گفت: «این چرخ با دست من می‌چرخد، آیا این هستی بدون دست می‌چرخد؟!» اصلاً سال تحویل بهترین خداشناسی است، همه هم سال تحویل را قبول دارند، سال تحویل یعنی چه؟ یعنی در فلان روز و فلان ساعت و فلان دقیقه حرکت کره‌ی زمین به دور خورشید تمام می‌شود، حرکتش به دور خودش، حرکتش به دور خورشید این‌ها فرمول دارد، نظم دارد. خب این بسم الله، پس این کره‌ی زمین حرکت‌های مختلفی دارد، پس از این حرکت‌ها می‌فهمیم خدا دارد. ما یک مَثَل برای شما می‌زنیم. اگر بهترین جادّه، اتوبانش صددرصد، بهترین جادّه، بهترین ماشین، بهترین لاستیک، بهترین راننده، بهترین تخصّص را داشته باشد، همه بهترین، بهترین، بهترین، بهترین، به این آقای راننده بگوییم: «آقا شما از این منطقه بروی تا دویست کیلومتر آن‌طرف‌تر، ولی یک دقیقه تأخیر نداشته باشی، بدون یک دقیقه تأخیر از اینجا برو آنجا، صد و پنجاه کیلومتر، نگو ترافیک بود، مزاحم داشتم، بنزین نداشتم، ماشینم پنچر شده بود، نه، ماشین و راننده و بنزین تمامش بیست، بیست، بیست، بیست، اما شما پنج دقیقه، با یک دقیقه بگویی که می‌خواهم فلان دقیقه برسم.» می‌گوید: «نه، دقیقه‌اش را شما نگو، ما با چند دقیقه می‌رسیم ان‌شاءالله.»
من یک سؤال می‌کنم: «چرخ ماشین کوچک‌تر است یا کره‌ی زمین؟» چرخ ماشین را می‌گویی باید با راننده، چرخ ماشین با داشتن راننده‌ی عاقل قول نمی‌دهد، جادّه روشن، چشم روشن، بینایی، شنوایی همه خوب، ولی راننده قول نمی‌دهد، آن وقت چه‌طور کره‌ی زمین دور خودش می‌گردد، دور خورشید می‌گردد، حرکاتی که در کرات آسمان هست، «كُلٌّ في‏ فَلَكٍ يَسْبَحُون‏» (یس/ 40)، هر کره‌ای در فضای خودش حرکت منظّم خودش را دارد، چه‌طور این نظام بدون حرکت؟ راننده برای حرکت چرخ ماشین جرأت نمی‌کند قول بدهد، می‌گوید: «می‌رویم، حالا با چند دقیقه کم و زیاد»، می‌گویم: «نه، بگو چه دقیقه‌ای؟ چه ثانیه‌ای؟» می‌گوید: «نه، من یک همچین قولی نمی‌دهم.» چرخ کوچک با داشتن راننده و همه‌ی امتیازات قول نمی‌دهد، تو چه‌طور این چرخ فلک بزرگ را می‌گویی بدون راننده قول می‌دهی؟
6- انواع درست و نادرست تقلید از دیگران
ما اوّل باید تعقّل کنیم، وقتی عقلمان تشخیص داد، دیگر تعبّد. شما ببین پزشک حاذق چه کسی هست، وقتی گفت پزشک حاذق چه کسی هست، می‌گویی چشم، هر چه گفت، انجام می‌دهم. «آقا می‌خواهم جرّاحی کنم»، بسم الله، جانت را در اختیارش می‌گذاری، برای این‌که تخصّص دارد. مکانیک را ماشینت را به او می‌دهی، دل‌ اندرون ماشین را بیرون می‌ریزد، شما هیچ غصّه نمی‌خوری، می‌گویی مکانیک درجه یک است، اگر فهمیدی مکانیک درجه یک است، پزشک حاذق است، درجه یک هست، دیگر هم خودت را و هم ماشینت را در اختیارش می‌گذاری. برو اهلش را پیدا کن، بعد که فهمیدی درجه یک هست، تسلمیش باش. ما نمی‌گوییم تسلیم بی چون و چرا از هر کسی و در هر جا، بعضی جاها هم به ما گفتند تقلید نکن، ما چهار رقم تقلید داریم، چهار تا را یک جا بگویم که بتوانید حفظ بشوید:
1- عالم از عالم؛ 2- جاهل از جاهل تقلید کند؛ 3- عالم از جاهل؛ 4- جاهل از عالم. بیش از این چهار تا هم نمی‌شود، حصر عقلی است، عالم از عالم، جاهل از جاهل، عالم از جاهل، جاهل از عالم.
سه تای این تقلیدها غلط است:
– جاهل از جاهل غلط است، چون خودش هم نمی‌داند، نابینا از نابینا که نمی‌تواند بگوید که از کدام کوچه بروم، خودش هم نمی‌بیند، جاهل از جاهل غلط است، خلاف عقل است؛
– عالم از عالم، آن هم غلط است، تو که خودت می‌فهمی، به فهم خودت چرا عمل نمی‌کنی؟ چرا به خودت سوءظن داری؟ تو عالم هستی، خب او هم عالم است، عالم از عالم تقلید غلط است؛
جاهل از جاهل غلط، عالم از عالم غلط، چون یعنی سوءظن به خود داری، اعتماد به خودش ندارد.
– عالم از جاهل، آن هم غلط است، مثل این‌هایی که لباس مد می‌پوشند، می‌گویم: «تو نمی‌دانی چه کفشی پا کنی؟» می‌گوید: «آخه مد است!» تو قدّ پا را خودت تشخیص بده، این پای شما در این کفش اذیت نمی‌شوی؟! این لباس تنگت نیست؟! این هم که می‌فهمد، می‌گوید می‌خواهم مثل او باشم، مهمانی‌هایش را تقلید می‌کند، لباس‌هایش را، عروسی‌هایش را، خودش می‌داند سایز کفش و لباسش چه‌قدر است، ولی می‌گوید چون این مد است، آن تنگ را می‌پوشد، یا آن گشاد را می‌پوشد.
سه تا غلط درآمد: جاهل از جاهل غلط، عالم از عالم غلط، عالم از جاهل غلط، فقط تقلیدی که درست است، جاهل از عالم است، جاهل از عالم درست است، به خاطر این‌که عقل می‌گوید، رجوع به کارشناس، تمام مردم کره‌ی زمین خانه‌شان را به معمار و مهندس می‌دهند، کارشناس است، مردم کره‌ی زمین لباسشان را به خیّاط می‌دهند، کارشناس است، همه‌ی بیمارها می‌روند پهلوی پزشک متخصّص، کارشناس است، تنها تقلیدی که درست است، تقلیدی که ما در اسلام می‌گوییم شما قرآن را نمی‌دانی بفهمی، چون فهم قرآن یک مقدّماتی می‌خواهد و آن مقدّمات را چون طی نکردی، نمی‌توانی به سراغ قرآن و حدیث بروی.
7- خطر وارد کردن سلیقه افراد در دستورات دینی
و بعد هم گاهی وقت‌ها افراد را پرتش می‌کنند. چند روز پیش یک کسی به من رسید، گفت: «برای فلان بیماری فلانی، من یک نسخه‌ای دارم.» به او گفتم: «چه هست؟» گفت: «مثلاً فلان دعا را سی و شش بار بخواند!» گفتم: «این سی و شش تا را از کجا آمد؟! دکتر دارو می‌دهد، این‌که شما می‌گویی سی و شش تا، این سی و شش تا تجربه هست؟ پیام وحی است؟ قرآن و حدیث هست؟ کارشناس گفته؟ متخصّصین و فوق تخصّص‌ها گفتند؟» همین‌طور یک چیزی به سلیقه‌ی خودش، آقا نذر کن برای فلان کار. پایش به جایی بند نیست. این دعا را شانزده بار بگو، چرا هفده بار نگویم؟ یک کسی در خیابان راه می‌رفت، هی می‌گفت: «شانزده، شانزده، شانزده، شانزده، شانزده، شانزده، شانزده!» به او گفتند: «چه‌قدر شانزده، شانزده می‌کنی؟!» گفت: «هفده، هفده، هفده، هفده»، گفت: «چه؟» گفت: «فضول‌ها را می‌شمردم، دیدم یکی هم تو هستی، من می‌گویم شانزده، به تو چه که من می‌گویم شانزده یا هفده؟! فضول‌ها را می‌شمردم!» اگر عقلت تشخیص داد تخصّص را، در اختیارشان باش، بگو: «آقا مرجع تقلید، مراجع تقلید، مقام معظّم رهبری، این‌ها اشتباه نمی‌کنند؟» بله، هر پزشک متخصّصی ممکن است یک آمپول اشتباه بزند، اما فرق می‌کند یک درصد اشتباه کند، یا هفتاد درصد اشتباه کند، سی درصد اشتباه کند. ما تقلید را قبول داریم، تقلید براساس عقل، عقلم می‌گوید این متخصّص است، به این رجوع کن، عقلم می‌گوید این باتقواترین است، ساده‌زیست‌ترین است، عقلم می‌گوید این هوس ندارد.
به هر حال، تسلیم بعد از تحقیق، تسلیم بعد از تخصّص، تسلیم معقول، یک جاهایی باید تسلیم باشیم، یک جاهایی هم باید مقاومت کنیم، ولو جانمان را بدهیم، مثل یاران امام حسین، زهیر گفت: «بارها کشته شوم، دست از تو برنمی‌دارم.»
یک دعا می‌کنم، آمین بگویید: خدایا به آبروی آن‌هایی که تسلیم تو بودند، عید قربان چیه؟ خدا به حضرت ابراهیم می‌گوید بچّه‌ی سیزده ساله را ذبحش کن، به بچّه‌اش می‌گوید: بابا، یک همچین مأموریتی دارم، فرمود: «يا أَبَتِ»، بابا جان، «افْعَلْ»: انجام بده، «ما تُؤْمَرُ»: هر چه خدا گفته گوش بده، «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ» (صافّات/ 102): می‌بینی من صبر می‌کنم، این تسلیم است. به آبروی این‌هایی که تسلیم خدا بودند و نق نزدند، امام حسین روز عاشورا یکی از کلماتش این بود: «رضاً برضائک»، من راضی هستم، امام حسین بچّگی‌اش را روی دوش پیغمبر بود، پیغمبر سوار دوش می‌کرد، آن روزی که روی دوش پیغمبر بودم، راضی هستم، حالا هم که زیر سم اسب هستم، راضی هستم. پیدا کن امام حسین را، پیدا کن یک کسی که به امام حسین و امامان ما و امام زمان علیه السلام نزدیک است، علمش، بیانش، اخلاقش، تفکّرش، نزدیک‌ترین افراد به امامت را پیدا کن، تسلیمش باش، راننده‌ی درجه یک پیدا کن، برو سوار ماشینش بشو، او هر جا رفت، دیگر ما حق نداریم حرف بزنیم، چون قبلاً تشخیص دادیم که این تخصّص در رانندگی دارد، همین که تخصّص و ایمانش مطرح شد، دیگر تسلیم باشیم
خدایا روحیه‌ی تسلیم در برابر حق و عدم تسلیم در برابر باطل به همه‌ی ما مرحمت کن.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 150 سوره نساء به کدام آفت و آسیب دین‌داری اشاره می‌کند؟
1) تحریف دستورات خدا
2) تبعیض میان دستورات خدا
3) تغییر دستورات خدا

2- بر اساس آیه 20 سوره قصص، علت خروج موسی از مصر چه بود؟
1) فرمان الهی به خروج
2) درخواست بنی‌اسرائیل
3) خبررسانی یکی از درباریان فرعون

3- بر اساس آیه 14 سوره مُلک، منشأ آگاهی خداوند از کارهای بندگان چیست؟
1) خالقیت خداوند
2) ربوبیت خداوند
3) الوهیت خداوند

4- کدام نوع تقلید از دیگران، درست نیست؟
1) تقلید جاهل از جاهل
2) تقلید عالم از عالم
3) هر دو مورد

5- قرآن در آیه 102 سوره صافات، به کدام یک از ویژگی‌های اولیای خدا اشاره دارد؟
1) صبر و بردباری در انجام دستورات الهی
2) توکل به خداوند در انجام دستورات
3) توسّل به اولیای خدا در انجام دستورات

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d9%88-%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/feed/ 0
عید قربان، رمز تسلیم در برابر خدا https://gharaati.ir/%d8%b9%db%8c%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/ https://gharaati.ir/%d8%b9%db%8c%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/#respond Thu, 30 Jul 2020 08:14:18 +0000 https://gharaati.ir/?p=5331 https://gharaati.ir/archive/pdf/99.05.09.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/99.05.09.mp3 https://www.aparat.com/embed/Yl6aI?data[rnddiv]=79227109287&data[responsive]=yes]]>

موضوع: عید قربان، رمز تسلیم در برابر خدا
تاريخ پخش: 09/05/99
1- هاجر و اسماعیل، در کنار کعبه
2- فرمان ذبح اسماعیل در راه خدا
3- درجات الهی، بر اساس میزان گذشت انسان
4- کربلا، عرصه‌ی تسلیم و رضا
5- عید اسلامی، رسیدگی به نیازمندان
6- طواف حجر اسماعیل در کنار خانه‌ی خدا
7- رضا به فرمان خدا، بالاتر از تسلیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان بحث را در آستانه عید قربان بحث را می‌بینند. چند دقیقه‌ای در مورد تسلیم و رضایت صحبت کنم. چون ماجرای عید قربان این است. می‌دانند ولی باید برای عزیزانی که نمی‌دانند گفت. حضرت ابراهیم(ع) تا پیری شاید حدود صد ساله شد، بچه‌دار نشد. خیلی دعا کرد و در پیری خدا به او بچه داد. خداوند به ابراهیم گفت: بچه‌ات را در مکه بگذار و برگرد. بچه را به مادرش، بچه شیرخواره را… فرمان خداست، می‌گوید: چشم. زن و بچه‌اش را برد مکه گذاشت.
1- هاجر و اسماعیل، در کنار کعبه
عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ‏ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ» (ابراهیم/37) خدایا گفتی آمدم آمدم. من بچه‌ام را مکه بردم، نه برای حج مکه آمدم، نه برای عمره. پس برای که مکه آمدی؟ من زن و بچه‌ام را اینجا آوردم، «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ» برای اقامه نماز آوردم.
پدر رفت و مادر با بچه تنها شد و بچه تشنه شد و مادر دید که یک منطقه با کوه‌های داغ، احدی نیست. هیچکس نیست. بچه تشنه است. دو تا کوه روبروی هم است و تقریباً فاصله‌اش چهارصد متر است. دوید روی کوه صفا رفت ببیند از روی کوه سبزی، دار و درختی و آبی می‌بیند، پرنده‌ای و چرنده‌ای می‌بیند. دید نه هیچی پیدا نیست ولی بچه چون برای تشنگی دست و پا می‌زد، از کوه صفا دوید به مروه رفت. باز نبود، برگشت. هفت بار این خیابان چهارصد متری را، سعی صفا و مروه را هفت بار طی کرد. بچه همینطور که دست و پا می‌زد، از زیر دستش چشمه آب جوشید به نام آب زمزم. ماجرا طی شد، بچه ماشاءالله کم کم نوجوانی سیزده چهارده ساله شد، خدا به او گفت: این بچه‌ات را ذبح کن. سرش را ببر. گفت: چشم. با بچه‌اش در میان گذاشت. به بچه‌اش گفت: «إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ‏ أَنِّي أَذْبَحُكَ» (صافات/102) من در خواب مأمور شدم تو را بکشم. البته خواب حجت نیست. اگر کسی خواب دید فلانی آدم خوبی است، آدم بدی است، این کار را بکن و این کار را نکن، دستور را باید از قرآن و حدیث و خدا بگیریم ولی خواب پیغمبر، خواب مکرر از پیغمبر اولوالعزم مثل ابراهیم با خواب‌هایی که ما می‌بینیم فرق می‌کند.
2- فرمان ذبح اسماعیل در راه خدا
گفت: من خواب می‌بینم تو را ذبح کنم، گفت: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» این آرم عید قربان این است. [پای تخته] موضوع: عید قربان 99، مسأله‌ی تسلیم و رضاء. «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» آقاجون خواب دیدی مرا بکشی، بکش. صبر می‌کنی؟ «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصابرین» انشاءالله با لطف خدا من صبر می‌کنم. بچه را خواباند و کارد و چاقو را گذاشت. خطاب شد چاقو را بردار. نمی‌خواستم خون ریخته شود، می‌خواستم تو دل بکنی. بچه‌ای که صد سال منتظرش بودی، بعد از صد سال یک بچه به تو دادم. در نوزادی‌اش به تو گفتم: وسط کوه‌های داغ مکه بگذار و تنها برگرد. بعد از صد سال که بچه‌دار شدم، نوزادی تشنگی و حالا که نوجوان شده و می‌گویم: بکش، راحت از بچه می‌گذری. امروز به این مناسبت عید قربان است. یعنی عیدی که وقتی خدا می‌گوید: این کار را بکن، می‌گوییم چشم! ما یک کلمه می‌گویند: این کار را بکن، می‌گوییم: چرا؟ چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا نماز واجب است؟ چرا چنین شد؟ تسلیم…
حتی اگر برای مذهبی‌های ما مثل بنده که آخوند هستم، اگر به من بگویند: بچه‌ات را بکش، هزار نقشه طراحی می‌کنم که بچه را نکشم. مثلاً می‌گویم: خواب است، خواب که حجت نیست. دوم اینکه نگفته الآن بکش. خوب بچه‌ات را بکش، باشد بعد. مثل اینهایی که خمس دارند، می‌گوید: نگفته این ساعت خمس بده. بالاخره خمس واجب است، وصیت می‌کنیم بعد از مرگ ما بدهند. می‌گوییم: این امر، امر ارشادی است. امر مولوی نیست. یعنی مثلاً می‌گویند: پیاز نخور، نه اینکه حرام است بخوری. یا می‌گویند: صله رحم انجام بده، نه اینکه واجب است. اگر به بنده بگویند: این کار را بکن، می‌گویم: خواب است، بیداری نیست. امر ارشادی است. مولوی نیست. سفارش و توصیه است، جدی نیست. برای اصل قصه، تاریخ معین، تاریخش معین نشده همین امروز و الآن… ولی وقتی به ابراهیم می‌گویند: از بچه بگذر، می‌گذرد.
عید قربان یعنی عیدی که انسان تسلیم فرمان خدا باشد. قرآن می فرماید: «فَلَمَّا أَسْلَما» (صافات/103) هم پدر تسلیم خدا بود و هم پسر. عجب پدر و پسری! «أسلما» هردو تسلیم هستند. «وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» صورتش را روی خاک گذاشتم، گفتند: نه، بردار، نمی‌خواستیم خون ریخته شود. خواستیم تو دل بکنی و دیدیم دل کندی. این روز را عید قربان می‌گویند. ما در عقاید باید تسلیم باشیم. البته با منطق و عقل بحث را گوش بدهیم. بررسی کنیم اما دیگر تسلیم باشیم. قرآن می‌گوید اگر تسلیم نبودید در ایمان خودتان شک کنید. بعضی فکر می‌کنند خیلی آدم خوبی هستند. قرآن در سوره جمعه می‌گوید: «إِنْ زَعَمْتُمْ‏ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» (جمعه/6) اگر شما فکر می‌کنید، به یهودی‌ها می‌گوید: اگر شما فکر می‌کنید جزء اولیای خدا هستید، نمی‌گوید: «لا تخافوا»، از مرگ نترسید. می‌گوید: «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ» اصلاً باید علاقه‌مند باشید. به ابیذر گفتند: چرا از مرگ می‌ترسیم؟ گفت: برای اینکه دنیا را آباد کردیم و آخرت خراب است. از جای آباد که آدم می‌خواهد جای خراب برود، ناراحت است. اگر آخرت خود را آباد کرده بودید، مثل امام حسین بودید. امام حسین هرچه به ظهر عاشورا نزدیک می‌شد صورتش برافروخته‌تر می‌شد. گاهی وقت‌ها ما از یک چیز جزئی نمی‌گذریم.
من این را احتمال می‌دهم گفته باشم. مکه بودم یک حاجی زلف‌هایش را دوست داشت. عید قربان حاجی‌ها باید سرشان را بتراشند. آنهایی که سفر اولشان است. یک حاجی آمد گفت: نمی‌شود ما یک پولی بدهیم، کفاره بدهیم، صدقه بدهیم این زلف را داشته باشیم. من همیشه زلف داشتم حالا سرم را کچل کنم، به او گفتم: اینجا می‌دانی کجاست؟ گفت: بله مکه است. گفتم: در این مکه خدا به ابراهیم گفت: از بچه‌ات بگذر، گفت: چشم. بچه‌ای که صد سال منتظرش بود، گفت: از بچه‌ام می‌گذرم. آنوقت شما از پشم سرت می‌خواهی بگذری، چانه می‌زنی؟ از موی سرت شما حاجی هستی، مو که مهم نیست، جایش درمی‌آید. شما چرا گرفتار زلف‌هایت هستی؟ یک خرده فکر کرد و گفت: حق با شماست و رفت و من هم باید بگذرم. عید قربان یعنی عید گذشت، این قرآن است و من هم معلم قرآن هستم اگر خدا بخواهد.
3- درجات الهی، بر اساس میزان گذشت انسان
قرآن می‌گوید: هر پستی را به هرکس دادیم از یک چیزی گذشته است. گذشت رمز قرب به خداست. چرا می‌گویند: قربان؟ قربتاً الی الله، یعنی از اینها بگذر و سراغ خدا برو. گذشت، [پای تخته می‌نویسند] گذشت کلید همه‌ی خیرات. گذشت از چه؟ گذشت از جان، گذشت از فرزند، گذشت از مال، گذشت از مقام، گذشت از آبرو، گذشت از شهوت… اینها همه در قرآن آمده است. تا از چیزی نگذریم به جایی نمی‌رسیم. تمام شد و رفت. تا دانه زیر خاک نرود، خوشه بیرون نمی‌آید. باید اول یک دانه فرو برود، خوشه بیرون بیاید. تا بیل در سر زمین نخورد و زمین شخم نشود، میوه نمی‌دهد. گندم تا زیر سنگ نرود آرد نمی‌شود. آرد تا خیس نشود و به تنور نخورد، نان نمی‌شود. نان تا زیر دندان له نشود سلول بدن انسان نمی‌شود، باید یک چیزی داد و یک چیزی گرفت. حالا یکی یکی…
گذشت از جان؛ حضرت ابراهیم از همه گذشت، گفتند: حضرت ابراهیم را در آتش بیاندازید. یک چیز درست کردند شبیه منجنیق و جرثقیل، ابراهیم را بلند کردند، آتش سنگینی درست کردند و ابراهیم را در آتش گذاشتند. قرآن می‌گوید: به آتش گفتیم نسوزان، «يا نارُ كُونِي بَرْداً» (انبیاء/69) آتش ابراهیم را نسوزاند. خدا این سببیت را گرفت، با اینکه آتش سبب سوختن است ولی خدا این سببیت را گرفت. از بچه‌ات بگذر، خواباند و چاقو را گذاشت. گفتند: نه، بردار. از مال بگذر. «وَ يُؤْثِرُونَ‏ عَلى‏ أَنْفُسِهِم‏» (حشر/9) قرآن می‌گوید: افرادی با اینکه خودشان نیاز دارند کمک به دیگران می‌کنند. در این ایام هرچه فقر و فشار و بیماری و خطر و گرانی و در هر مسأله‌ای هرچه فشار بیشتر می‌شود، آدم‌های متمکن وظیفه‌شان سنگین‌تر است.
چیزی مثل منجنیق و جرثقیل درست کردند و حضرت ابراهیم را بلند کردند و در آتش بیاندازد، خدا گفت: «يا نارُ كُونِي بَرْداً» (انبیاء/69) آتش ابراهیم را نسوزاند. از مال، با اینکه خودشان نیاز دارند از مال می‌گذرند،«وَ يُؤْثِرُونَ‏ عَلى‏ أَنْفُسِهِم‏» از شهوت، یوسف جوان بود. این خانم عاشقش شده بود. خانم زن شاه بود. همه درها را بست. «وَ غَلَّقَتِ‏ الْأَبْواب‏» (یوسف/23) یک جوان زیبا، گرفتار یک خانم عاشق شود. آن هم در یک کاخ دربسته ولی فرار کرد از شهوت گذشت. از شکم، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: رهبر و رزمندگان حزب الله در آن تاریخ به رزمنده‌ها گفت: داریم جبهه می‌رویم، به نهر آب رسیدید، نخورید. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ‏ مِنِّي» (بقره/249) بخورید از ما نیستید. «وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» نخورید از ما هستید. این بیت‌المال است، اگر تصرف در بیت المال نکردی مرد هستی. قرآن می‌گوید: به نهر آب که رسیدند، شروع کردند اکثراً آب خوردند. یعنی در مسأله شکم رفوزه شدند. یکی در شهوت رفوزه می‌شود، یکی در…
4- کربلا، عرصه‌ی تسلیم و رضا
عید قربان یعنی چه؟ یعنی از خودمان بکنیم و برای خدا خرج کنیم. یک کسی از آبرویش استفاده می‌کند. یکی از… هرکسی هرچه دارد. امام حسین (ع) وقتی می‌خواست کربلا بیاید، یک جمله‌ای خواند و خطبه‌ای خواند و فرمود: مرگ برای انسان زینت است. مرگ برای من مثل گردنبند طلا در سینه‌ی زن جوان است. در کربلا یاران همه ناراحت نبودند، ایام جنگ من رزمنده نبودم ولی سالی چند بار پیش رزمنده‌ها جبهه می‌رفتم. من خودم با چشمم دیدم که جوان‌ها داشتند والیبال بازی می‌کردند، بعد نگاه به ساعتش کرد و گفت: یک دور دیگر می‌توانیم بازی کنیم. امشب شب عملیات است و می‌خواهیم جبهه برویم. یعنی ممکن است امشب شب آخر عمرش باشد اما نگاه به ساعت کرد و گفت: یک دور دیگر بازی کنیم و بعد خط اول برویم. آدم نگاه می‌کند می‌ماند، اینها در کتاب‌های ما نیست. اصحاب امام حسین کلماتی که گفتند همه یعنی ما راضی هستیم. حتی حبیب بن مظاهر اسدی بود برای قبیله اسد، به امام حسین روز عاشورا گفت: من فامیل‌هایم نزدیک اینجا هستند، بروم چند نفر را برای کمک به شما بیاورم! رفت و چند نفری را دعوت کرد که کمک امام حسین بیایید. اینها داشتند می‌آمدند که لشگر یزید فهمیدند و اینها را فراری دادند. حبیب بن مظاهر آمد گفت: حسین جان نیرو جمع کردم ولی لشگر یزید اینها را پخش کرد. من تنهایی هستم. ناراحت نباش!
یکی گفت: «لا ابالی» ظاهراً علی اکبر بود. من هیچ غصه‌ای ندارم. حضرت قاسم گفت «احلی من العسل» شهادت از عسل نزد من شیرین‌تر است. آدم نمی‌فهمد اینها چه کلماتی است. یکی گفت: به خدا قسم اگر دست راست مرا قطع کنید من با دست چپ، دست از حمایتت… یکی مثل امام حسین فرمود: «رضاً برضاک» خدایا تو گفتی راضی هستم. یکی مثل زینب کبری گفت: «ما رأیت الا جمیلا» اینها کلماتی است که… یکی مثل زهیر گفت: اگر هزار بار کشته شوم و زنده شوم باز هم در راه تو کشته می‌شوم. اینها همه… یعنی انسان، می‌شود به اینجا برسد. بنده که حرف می‌زنم شرمنده هستم. زیر درخت‌ها گرچه اینجا اردوگاه باهنر است. ما زیر درخت‌ها آمدیم و فیلم پر می‌کنیم ولی بالاخره زیر درخت حرف زدن یک چیزی است و در جبهه حرف زدن چیز دیگر، در مقابل برق شمشیر کسی بگوید: از عسل شیرین‌تر! هیچ باکی ندارم، دست راستم را قطع کنید، دست چپ هست. کشته شوم یا زنده بمانم باز هم هستم. این قبیله من بنی اسد نیامد، من تنها هستم….
در کربلا هرچه بود این بود که من، آدم چیزی هم که قربانی می‌کند تا… قرآن یک آیه دارد می‌گوید: اگر چیزی ارزشمند است و دوست داری قربانی کردی، ارزش است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران/92) ان الابرار، برّ، اگر می‌خواهید به مقام ابرار برسید، باید هرچه را به آن عشق ورزیدید، نه هرچه را خواستید دور بیاندازید و از مد افتاده، تنگ شده و گشاد شده، رنگش را نپسندیدی، تنگ شده، نخ نما شده است، چیزی که می‌خواهید دور بریزید به کسی بدهید ارزش ندارد. آدم هیچ چیزی را به اندازه خودش دوست ندارد. عید قربان حضرت ابراهیم می‌گوید: من بچه‌ام را قربانی می‌کنم.
5- عید اسلامی، رسیدگی به نیازمندان
جالب است که عیدهای اسلامی در آن کمک به مردم نهفته شده است. عید فطر می‌گویند: هرکسی سه کیلو گندم، یا برنج یا خرما، یا نان… یعنی در یکی از عیدها اطعام مردم نهفته شده است. نان مردم، عید قربان گوشت مردم، این یعنی نان و گوشت باید در خانه‌ها باشد. در یک عید می‌گوید: سه کیلو گندم بدهید و در یک عید می‌گوید: قربانی کن. حتی اگر پول ندارید قربانی کنید، چند نفر شریک شوید و با هم یک گوسفند بخرید و بکشید. وقتی هم قربانی می‌کنید بدهید به کسانی که گوشت ندارند. یکوقت عید قربانی بود کسی به من زنگ زد. حاج آقا، گفتم: بفرمایید. گفت: من، می‌خواهم گوسفندی را قربانی کنم. دعای قربانی چیست؟ گفتم: دعای قربانی این است که کبابی‌هایش را در یخچال برای خودت نگذاری. خندید! گفتم: قربانی یعنی برای خدا بده، اینکه شما یک گوسفند را بکشی و کله پاچه‌اش برای فردا صبح، سیراب وشیردانش برای فردا عصر، کبابش… چه چیزش قربانی شد؟ قربان شکمت شد… قربان یعنی باید گذشت، از خودت جدا کن. گاهی وقت‌ها اسلام گفته فقرا را سیر کنید ولی فقط سیر کردن فقرا مهم نیست. دل کندن شما مهم است.
یک مثال بزنم، کسی خرماهای زیادی در انبار داشت. وصیت کرد اگر من مردم، خرماها را به فقرا بدهید. حضرت وقتی شنید یک خرما را دست گرفت و فرمود: اگر یک خرما را با دست خودش می‌داد ارزشش بیش از این بود که یک انبار خرما را بعد از مرگش وصیت کند بدهد. چرا؟ چون هدف فقط پر کردن شکم فقیر نیست. اگر روی شکم فقیر باشد، یک انبار خرما خیلی فقرا را سیر می‌کند اما بحث این است که خودش سخاوت پیدا نکرده است، اگر با دست خودش می‌داد، خرمایی که با دست خودت بدهی، این سخاوت در تو زنده می‌شود اما خرمایی که وصیت کنی بعداً بدهند، گرچه شکم سیر می‌شود اما سخاوت تو شکوفا نمی‌شود. بعضی می‌گویند: روزه برای تنظیم ساعات تغذیه است. اینطور نیست. اگر تنظیم ساعت تغذیه بود، چرا از سحر تا افطار، من از امروز ظهر می‌گیرم تا نصف شب، شما می‌خواهید من چهارده ساعت غذا نخورم، چشم چهارده ساعتش را خودم تنظیم می‌کنم. می‌گوید: نه، روز باشد که ببینی و نخوری. وگرنه ممکن است شما روزه باشی و سحری بخوری و خواب باشی تا فردا شب! این هنر نیست، من روزه گرفتم. تو خواب بودی و ندیدی. مثل آدم لالی که غیبت نمی‌کند. خوب اگر آدم لال غیبت نکرد نمی‌شود گفت: آدم خوبی است غیبت نکرده است، زبان ندارد. خواب بوده غذا نخورده است. روزه باید روز باشد و هوا روشن باشد و میوه هم ببینی و نخوری. این را روزه می‌گویند.
«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ» (سجده/16) خوابت می‌آید از رختخواب خودت بکنی، این را نماز شب می‌گویند وگرنه، یکی می‌گفت: اگر می‌خواهی نماز شب بخوانی، هندوانه بخور و بخواب، نماز شب می‌خوانی. من گفتم: هندوانه چه کار دارد به نماز شب؟ گفت: هندوانه خوردی خوابیدی، نصف شب نیاز داری دستشویی بروی. وقتی سحر بلند می‌شوی دستشویی بروی، می‌گویی: حالا که بیدار شدم، دو رکعت هم نماز شب بخوانم. این نماز شبی که دنبال هندوانه و دستشویی است، یک نماز شب است. یک نماز شب هم هست که«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» به وزنه بردار حزب اللهی گفتند: سنگین‌ترین وزنی که تا حالا بلند کردی، چیه؟ گفت: پتوی نماز صبح خیلی سنگین است. خوابم می‌آید و بلند کردن این پتو وزنه برداری است. قربتاً الی الله.
بعد هم به حاجی‌ها سفارش کرده گوسفندی که قربانی می‌کنید گوسفند سالمی باشد، بنده خدایی گوسفند فروش بود. یک کسی گوسفند خرید از این گوسفند فروش، رفت بکشد عید قربان بود. دید گوسفند کور است، اما برای گوسفندفروش گفت: گوسفند شما کور بود؟ گفت: کور باشد مگر می‌خواهی برایت قرآن بخواند؟ بکش چه کار داری به کور بودنش. چیزی که آدم در راه خدا می‌دهد باید سالم باشد. مرغوب باشد. وگرنه قرب درونش نیست.
6- طواف حجر اسماعیل در کنار خانه‌ی خدا
یک خاطره برای شما بگویم، زیادی گوش بدهید. هرکس پول دارد حج بر او واجب است. البته پول و سلامتی و شرایط که استطاعت داشته باشد. مکه هم چند کار واجب است و یکی از کارها طواف است. طواف باید هفت بار دور کعبه چرخید. این میز را فرض کنید. فرض کنید این میز کعبه است، این قرآن هم کنار کعبه است، به کعبه نچسبیده و فاصله دارد. حاجی‌ها که اینجا می‌آیند، با اینکه اینجا یکی و نیم متر و دو متر است، می‌توانند از اینجا میانبر بزنند و بروند ولی حق ندارند. می‌گویند: حاجی که طواف می‌کند باید همینطور که دور این می‌گردد، دور این هم بگردد. هان… دومرتبه برود… می‌گوییم خوب این کعبه خانه خداست دورش می‌چرخیم. این چیه؟ این نیم دایره است و شکلش اینطور است. می‌گویند: این قبر اسماعیل است. می‌گوییم: دور این هم باید بگردیم؟ بله. خوب قبر اسماعیل را برای چه باید دورش بگردیم؟ چون تسلیم بود. وقتی خدا گفت: جانت را می‌خواهم، گفت: بگیر. «یا أبت افعل ما تؤمر» آیه را نوشتم. خدا دستور داده چانه نزن!
کربلا چطور؟ تسلیم مهم‌تر است یا راضی؟ رضا مهم است. تسلیم مهم است، رضا مهم است. وقتی به یک بیمار می‌گویند: فلان بیماری را داری باید عمل کنی، می‌گوید: باشد. تسلیم است یعنی زیر چاقوی جراح تسلیم است. چرا؟ مجبور است، می‌گوید: ممکن است اگر این کار را نکنی مرض به چشم و قلب من بریزد و خطرش بیشتر شود. یک پسر سیزده ساله به پدرش می‌گوید: باباجان خدا به تو گفته: مرا بکش، بکش. من تسلیم هستم. همه حاجی‌ها که مکه می‌روند، باید 21 بار دور این قبر بگردند، هفت بار طواف حج است، هفت بار طواف عمره است. هفت بار طواف وداع یا نساء است. امام زمان(ع) که مکه می‌رود باید دور این قبر بچرخد. امام زمان هرسال مکه برود و هرسالی هم 21 بار دور این قبر بزند؟ مگر کیه؟ تسلیم است.
7- رضا به فرمان خدا، بالاتر از تسلیم
در عاشورا قاسم نگفت من تسلیم هستم. گفت: «احلی من العسل» از عسل شیرین‌تر است. یک بیمار که تسلیم است و دکتر می‌گوید عمل جراحی، برایش «احلی من الشیرین» که نیست. منتهی چون دکتر می‌گوید: مصلحت این است، می‌گوید: چشم. ولی سیزده ساله مکه با سیزده ساله کربلا، دو تا سیزده ساله داریم. سیزه ساله مکه گفت: تسلیم هستم. سیزده ساله کربلا گفت: عاشق هستم. عاشق یعنی بالاتر از تسلیم، دوست دارم. یکوقت یک کسی تسلیم است و غذا بهتر از این نیست. غذا شور شده است. حالا چه کنیم؟ غذای شور را چه کنیم؟ می‌خوری. یکوقت آدم تسلیم هست ولی قلباً راضی نیست. چاره‌ای نیست.
یک کسی در چاه افتاد، به او گفتند: صبر کن برویم طناب بیاوریم. گفت: صبر نکنم چه کنم؟ در چاه افتادم و مجبور هستم صبر کنم. سیزده ساله‌ای که تسلیم بود امام زمان دور قبرش می‌چرخد. سیزده ساله‌ی کربلا گفت: «احلی من العسل» چیه؟ نتیجه چیه؟ از یک چیزی باید بگذریم. یک کسی استعدادش خوب است کمک بچه‌ها کند در امتحان، کتاب بدهد. افرادی هستند کتاب وقف می‌کنند. افرادی هستند زمین وقف می‌کنند. افرادی هستند از علم و تخصصشان استفاده می‌کنند. عید قربان…
امام حسین(ع) روز عاشورا وقتی بالای سر بعضی شهدا و یارانش می‌آمد، می‌گفتند: «أ رضیت» می‌خواهیم تو راضی باشی. تو راضی هستی؟ خانم، تسلیم خدا باش. گفته: حجاب بگو چشم! دیروز این حدیث را دیدم و برای من نو بود. با اینکه شصت سال است طلبه هستم ولی حدیث نو بود. امام فرمود: خانم‌ها حجاب زیبایی شما را بیشتر حفظ می‌کند. شما همین دستت را، آدم‌هایی که زیر پیراهنی پوشیدند تا اینجایی که زیر پارچه هست سفید و براق است. اینجایی که آستین ندارد، زیر آستین است، رنگ و آبش بهتر است اما اینجایی که باد می‌خورد و هوا می‌خورد زیبایی ندارد. امیرالمؤمنین فرمود: حجاب زیبایی زن‌ها را بیشتر حفظ می‌کند و کاری به حلال و حرامش نداریم. یک کسی هندوانه دزدید بخورد، گفتند: دزدی است. حرام است! گفت: من کاری به حلال و حرامی‌اش ندارم، بخاطر خنکی‌اش می‌خوریم. ما کار به حلال و حرامی‌اش نداریم، کسی خواسته باشد صورتش زیبا باشد این صورت را نباید جلوی آفتاب و آب بگذارد و خودش را حراج کند. امام جواد فرمود: از مالت بگذر. من امام جواد هستم خمس بدهی، قول می‌دهم از مالت کم نشود. امام جواد ضامن شده گفته: من ضامن هستم. ولی ما از خمس نمی‌گذریم و از حجاب نمی‌گذریم. گاهی می‌خواهیم شرق و غرب را به هم ببافیم که ما به هوسمان برسیم.
کسی ستاد اقامه نماز آمده بود، چند وقت قبل، اصرار کرد من به پدر دختری زنگ بزنم که دخترش را به ایشان بده. گفتم: من نمی‌دانم تو چه کسی هستی. من این کاره نیستم. مشاوره معنایش این نیست که من تلفن کنم. من نمی‌دانم تو چه کسی هستی؟ حرف پدر چیست؟ گفت: شما اگر زنگ بزنی. گفتم: شما دل بکن. گفت: من عاشق شدم. گفتم: تو عاشق شدی، ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید بسیج شوند که این دختر به تو برسد چون عاشق شدی. گاهی باید دل کند، از مقام، افرادی هستند یک جایی باید اسمشان را ببرند و نمی‌برند. قهر می‌کند، می‌گوید: چرا اسم مرا نبردند؟ یا باید یک لقبی شوند آن لقب را به او نمی‌دهند قهر می‌کند. عید قربان یعنی عیدی که آدم از چیزی بگذرد. از جان و مالش و آبرویش، فحشت داده او را ببخش. مردم جان در راه اسلام می‌دهند، یک متلکی گفته، او را ببخش. عید قربان یعنی عید گذشت.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- حضرت ابراهیم، همسر و فرزندش را با چه هدفی به مکه برد؟
1) انجام مراسم حج
2) اقامه نماز
3) سکونت در مکّه
2- قرآن در ماجرای فرمان ذبح اسماعلی، بر چه امری تأکید دارد؟
1) تسلیم شدن حضرت ابراهیم
2) تسلیم شدن حضرت اسماعیل
3) هر دو مورد
3- آیه 6 سوره جمعه، نشانه‌ی اولیای خدا را چه می‌داند؟
1) نترسیدن از مرگ
2) آرزوی مرگ
3) رضا به فرمان خدا
4- آیه 9 سوره حشر، به کدام نوع احسان اشاره دارد؟
1) انفاق به دیگران
2) وام به دیگران
3) ایثار دیگران به خود
5- در طواف خانه خدا، چه چیزی جزء طواف است؟
1) حِجر اسماعیل
2) مقام ابراهیم
3) چاه زمزم

]]>
https://gharaati.ir/%d8%b9%db%8c%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%b1%d9%85%d8%b2-%d8%aa%d8%b3%d9%84%db%8c%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b1-%d8%ae%d8%af%d8%a7/feed/ 0