حسابرسی – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Tue, 26 Mar 2024 09:36:48 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 صحنه‌هایی از معاد https://gharaati.ir/scenes-from-the-resurrection/ https://gharaati.ir/scenes-from-the-resurrection/#respond Sat, 23 Mar 2024 06:51:46 +0000 https://gharaati.ir/?p=10534 https://gharaati.ir/archive/pdf/1403.01.04.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1403.01.04.mp3 https://www.aparat.com/embed/Obr1E?data[rnddiv]=25663294884&data[responsive]=yes]]>

موضوع: صحنه‌هایی از معاد

تاریخ پخش: 04/01/1403

عناوين:

1- قیامت، اقتضای عدل الهی

2- محدودیت دنیا برای پاداش نیکان و کیفر بدان

3- جبران برخی کارهای نیک در دنیا

4- ثبت آثار خوب و بد کارها، تا پایان دنیا

5- رحمت و مغفرت الهی، برتر از گناهان بشر

6- انواع حساب در قیامت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث ما راجع به صحنه‌هایی از معاد است. قبل از این‌که صحنه‌ها را بگوییم، بگوییم که، اوّل که دلیل معاد چیه؟

1- مردم دو دسته هستند: یک عدّه خوبند، یک عدّه بد، هیچ کس هم شک ندارد، جایی هست که هیچ کس نمی‌تواند منکر بشود، مردم بعضی‌هاشان خوبند، بعضی‌هایشان بد، یک.

2- دنیا هم جای جزا نیست، این‌طور نیست که بگوییم این که خوب است، در دنیا پولدار می‌شود، مشکلاتش حل می‌شود، آن که دروغ گفته، خیانت کرده، زندگی‌اش به هم می‌خورد.

مردم یک عدّه خوبند، یک عدّه بد، یک. دنیا هم جای جزا نیست، دو. حالا چرا دنیا جای جزا نیست؟ از من بپرسید، من جواب می‌دهم.

3- خدا هم عادل است، باید فرق بگذارد بین خوب و بد.

1- قیامت، اقتضای عدل الهی

این‌ها دلیل است بر این که باید معاد باشد، ته‌اش این می‌شود: «چون خدا عادل است، باید معاد باشد.» کمک کنید، استدلال عقلی هم نمی‌خواهد هان، یعنی فطریات است. دلیل معاد چیه؟ دو تا دلیل خیلی قوی دارد: یکی حکمت خدا، یکی عدل خدا. امّا عدل خدا: مردم دو دسته هستند، خوب و؟ بد. دنیا هم جای جزا؟ نیست که بگوییم خوب‌ها صداقت داشتند، همسر خوب گیرشان آمد، آن صداقت داشتند کلاهبرداری شد. مردم دو دسته هستند خوب و بد، در دنیا هم جزا نیست، خدا هم عادل است، پس باید یک جایی، حساب و کتاب‌ها تسویه بشود.

در اینجا چند تا سؤال، همچین گوش بدهید که بتوانید نقل کنید، مثل من نگاه نکنید، من چند هزار ساعت در ماشین نشستم، امّا چون دل ندادم، هنوز رانندگی یاد نگرفتم. اگر سی ساعت دل داده بودم، راننده شده بودم، شما تمام حرف‌ها را نقل کنید. سؤال، چرا در دنیا جزا نمی‌دهد؟ بهتر نبود معامله‌ی نقدی کند، خوب‎ها را در همین دنیا جزا بدهد، بدها را هم در همین دنیا حسابشان را برسد، دیگر هی حواله‌ی نسیه کرده، قیامت، قیامت یعنی چه؟ جواب؟ [صدای پاسخ دادن مخاطبان] درست است، چند تا حرف خوب زدید، من هم باقی‌اش را می‌زنم:

1- اوّل این‌که اگر در دنیا باشد، مردم از ترس و طمع خوب می‌شوند، مثلاً بگوییم هر کس امشب نماز شب بخواند، ده تا سکّه گیرش می‌آید، امشب همه‌تان نماز شب می‌خوانید. اگر در دنیا جزا باشد، مردم از ترس و طمع خوب می‌شوند، یا بگوییم هر کس دورغگو است، رنگش سیاه می‌شود، خب می‌ترسیم روسیاه بشویم، دروغ نمی‌گوییم. باید یک جایی جزا داده بشود که مردم از ترس و طمع خوب نباشند، با اراده خوب باشند، این یک.

2- محدودیت دنیا برای پاداش نیکان و کیفر بدان

2- دنیا اگر جرا داده بشود ظلم است، چرا؟ من بر سر یک مظلوم می‌زنم، خدا در دنیا جزا بدهد، چی؟ دستم فلج شود، با دست فلج خانه بروم، تمام بستگان من غصّه می‌خورند و حال آن‌که بستگان من گناه نکردند، من بر سر مظلوم زدم، ولی اگر خدا خواسته باشد من مظلوم را در دنیا جزا بدهد، بستگان من هم غصّه می‌خورند، «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ؟ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/ 164، إسراء/ 15، فاطر/ 18، زمر/ 7) چرا دیگران پاسوز گناه من بشوند؟

3- در دنیا نمی‌شود جزا داد، یک کسی که یک منطقه‌ای را بمباران می‌کند، اسرائیلی که غزّه را بمباران می‌کند، صدّامی که هشت سال ما را بمباران کرد، در دنیا خودش را می‌خواهی … الآن صدّام را بگیری، چه با او می‌کنی؟ یک گلوله به مغزش می‌زنم، خب گلوله مال یک؟ گلوله‌هایی هست که به جوان‌های ما زد، صدّام می‌دانید چه‌قدر آدم را کشت؟ دنیا نیست، تنگ است، نداریم. این هم یکی.

برای خوب‌ها هم نداریم، مثلاً الآن جزای پیغمبر را بده ببینم، شما چی جزای پیغمبر اسلام را می‌دهید؟ پیغمبر اسلام؟ دنیا جزایش بدهیم؟ خب بسم الله، صبحانه عسل، عسل که گیر یک قمارباز هم می‌آید، کباب برگش می‌دهیم، فلان غذا و فلان نمی‌دانم میوه و فلان سبزی و فلان آجیل و فلان شیرینی را می‌خوریم، خب این‌ها گیر یک قمارباز هم می‌آید. نه برای پیغمبر چیزی داری نه برای صدّام، دنیا نداریم چیزی بدهیم.

گاهی وقت‌ها کار باید رشد کند تا جزا بدهی. علّامه‌ی امینی رحمة الله علیه یک کتابی نوشته به نامِ؟ کمک کنید، بلند بگویید: «الغدیر»، حالا ما جزایش بدهیم؟ نه، نباید جزا داد، ممکن است الغدیر صد سال دیگر، هزار سال دیگر، یک افرادی را هدایت کرد، ما باید تا آخر عمر «الغدیر»، تا آخر عمر علّامه صبر کنیم، ببینیم این کتاب، تا آخر خط چند نفر را هدایت می‌کند، براساس آن … ما باید ببینیم آخرش چی می‌شود.

آقا یک کبریت روشن کرد، خب می‌دانم روشن کردن کبریت را نمی‌شود جزا داد، باید ببینی این کبریت تا کجا پیش می‌رود؟ یک وقت کبریت را روشن کرد، به سیگار گذاشت، خب این جرمش این است که کبریت را روی سیگار روشن کرده، یک وقت کبریت روشن کرد زد به کشتی بنزین در اقیانوس اطلس، دنیا را به فساد می‌کشد، نباید بگویی آقا ما یک کبریت روشن کردیم، یک کبریت را «نَكْتُبُ»، قرآن بخوانم: «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12). خود ما هم همین‌طوریم، بچّه‌ها در خیابان توپ بازی می‌کنند با توپ پلاستیکی، توپ می‌افتد در خانه‌ی همسایه، این بچّه مدرسه‌هایی که مشغول بازی هستند می‌گویند: «حاج آقا ببخشید، توپ ما افتاد در خانه‌ی شما، بی‌زحمت به ما بده.»، ما توپ را بهش می‌دهیم، می‌گوییم: «تو فهمیدی چه کردی؟! توپ که خورد به شیشه، شیشه شکست، دختر من پای شیشه خواب بود، شیشه‌های شکسته ریخت روی صورت بچّه‌ام، بردمش بخیه کردم، صورت دختر من چند تا بخیه خورده، این دختر اگر این‌طور باشد، دیگر ممکن است در آینده ازدواج نتواند بکند به خاطر بخیه‌هایی که در صورتش است. تو یک توپ بازی نکردی، سرنوشت دختر من را عوض کردی.» «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»، این کلمه‌ی حقّی که می‌گویی، آثارش چه‌قدر است. خب یکی یک حرکتی می‌کنید، خیلی اثری دارد، باید صبر کنیم تا آخر عمر دنیا.

3- جبران برخی کارهای نیک در دنیا

یک خاطره دارم برایتان از همین مشهد. زمان جنگ یک پروفسوری بود، متخصّص، فوق تخصّص داشت، ایرانی بود مقیم آمریکا. ایّام جنگ هر به چند وقت یک بار می‌آمد برای بسیجی‌ها و شهدا و جانبازان و مجروحین از تخصّصش استفاده می‌کرد. یک روز به یک نفر گفته بود که یک دستگاهی آمریکاست که برای عمل جرّاحی من خیلی مفید است، ولی این را یکی باید ضامن بشود که بیاورد، یک نفر را که من او را می‌شناسم، آمد گفت: «آقا، من ضامن تو»، گفت: «خب تو از کجا ضامن من می‌شوی، تو که من را نمی‌شناسی؟! من یک دکتر متخصّص در آمریکا هستم، ایرانی‌ام ولی مقیم آمریکا هستم، تو ضامن من می‌شوی، از کجا مطمئن شدی من پول تو را می‌دهم؟ شاید بردم خوردم.»، گفت: «آقا ایّام جنگ از آمریکا بلند شدی آمدی سراغ بسیجی‌های مجروح، من هم باید مردانگی کنم، ضامن می‌شوم.» ضامن شد و چند تا عمل جرّاحی می‌آمد انجام می‌داد و برمی‌گشت آمریکا. این آقا که ضامن شد، در خانه‌اش ماشینش را سوار شد، سوار شود، این ماشینش پشت پشت رفت، از این‌که جلو برود، پشت پشت رفت، این ماشین خورد به صورت بچّه‌اش، ده، دوازده رقم عمل روی صورت این بچّه کرد، بچّه خوب شد. گفت: «چند سال پیش تو ضامن شدی من این ابزار جرّاحی را از آمریکا آوردم، بعد از چند سال خدا جبران کرد، این بچّه‌ی تو را که هیچ کس نمی‌تواند جرّاحی کند، ما با عمل جرّاحی این را خوبش کردیم.» تو نیکی کن و در دجله انداز، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ؟ أَحْسَنْتُمْ؟ لِأَنْفُسِكُمْ» (إسراء/ 7)، خیر برسانی خیر می‌بینی. سعی کنید خیر برسانید. یک بچّه درسش ضعیف است، غصّه می‌خورد، به او بگو: «آقا جان، تو درست ضعیف است، من کمکت می‌کنم، روزی چند دقیقه خصوصی درست می‌دهم.»، این‌ها اثر دارد.

یکی از دوره‌های انتخابات مجلس شورای اسلامی در قم، یک معلّمی کاندیدا شده بود. خب شما معلّم هستید خوب گوش کنید، معلّمی کاندیدا شده بود. در مقابل آن، یکی از علمای قم را هم که حالا اسمش را نمی‌برم، او هم کاندیدا شده بود. یک خربزه‌فروش دیدند وانت خربزه‌اش را برداشته، یک بلندگو گذاشته: «ما مردم قهرمان و شهیدپرور شهرستان قم به آقای فلان معلّم رأی می‌دهیم.» گفتند: «این خربزه‌فروش چه کار دارد به کاندیدای مجلس؟!» گفتند: «بپرسیم این چشه؟!»، رفتند گفتند: «آقا ببخشید، شما می‌دانی رقیبت آیت الله هست، این معلّم عادی است، تو یک آیت الله را کنار می‌گذاری، به معلّم رأی می‌دهی؟»، گفت :«من چه کار به آیت الله و معلّمی دارم؟! من بچّه‌ام بسیجی هست، رفته جبهه مجروح شده، آمده خانه خوابیده، این معلّمی که خودش را کاندیدا کرده، خصوصی می‌آید به معلّم من درس می‌دهد که غصّه‌ی جراحت دارد، غصّه‌ی زخم دارد، غصّه‌ی عقب‌ماندگی نداشته باشد. چون این معلّم وقت خصوصی، مجّانی، می‌آید خصوصی درس می‌دهد، من ماشین وانتم را هم می‌فروشم، خودش را می‌برم مجلس.» این‌ها اثر دارد.

کار را با خدا معامله کنید، مگر چه‌قدر به ما می‌دهند؟! مسئله‌ی پولی نیست که. این آقا برای من نقل کرد، گفت: «من ضامن شدم برای آن دکتر فوق تخصّص آمریکا، از آمریکا برگشته، ولی بعد از چند سال خودم با هفت، هشت، ده‌ نوع عمل جرّاحی که روی صورت بچّه‌ام کرد، بچّه‌ام سالم است، الآن ببینید بچّه‌ مثل گل دارد راه می‌رود.» خدا جبران می‌کند، جبّار است. یک وقت می‌بینی یک کسی پسر ندارد، بچّه‌هایش هم دخترند، به قدری از دخترهایش خیر می‌بیند که افرادی که چند تا پسر دارند، اصلاً هم خیر نمی‌بینند، همه هم می‌گویند خوش به حال او، یک دختر دارد.

 خدا دکتر شیبانی را رحمت کند، از آن‌هایی که ده، دوازده سال قبل از انقلاب زندان شاه بوده. خدا به ایشان یک دختر داده، این ایّامی که مریض بود، به قدری این دختر مثل پروانه، مثل فرشته دنبال این پدر می‌گشت، تر و خشکش می‌کرد. یک وقت هم یک کسی چند تا پسر دارد، هیچ خاصیتی ندارد. خدا جبّار است، یعنی جبران می‌کند. صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

چرا خداوند در دنیا جزا نمی‌دهد؟

1- دنیا جای جزا نیست، نه برای امام خمینی‌اش، نه برای پیغمبرش غیر از عسل و پرتقال دارید، نه برای صدّام غیر گلوله.

4- ثبت آثار خوب و بد کارها، تا پایان دنیا

2- باید عمر انسان تا آخر برسد ببینیم این کتاب «الغدیر» تا پایان تاریخ چند نفر را هدایت کرد، یا این ساخت هروئین چند تا جوان را تا آخر عمرش نابود کرد. نمی‌شود گفت: «آقا تو هروئین ساختی، برو زندان»، آقا این که می‌رود زندان، مال یک جوان است که هروئینی کرده، این ممکن است هروئینی که تولید کرده، تولید هروئینش، ممکن است صدها و هزارها آدم دیگر را نابود کند، باید صبر کنیم. مردم از ترس و طمع خوب می‌شوند، ارزش ندارد.

3- علاوه بر این‌که گاهی هم خدا در این دنیا جزا می‌دهد.

ما نمی‌فهمیم، این عوض آن، گاهی خدا حال آدم را می‌گیرد، «عُدْتُمْ عُدْنا» (إسراء/ 8)، کج رفتی، کج می‌برند. «زاغُوا أَزاغ‏» (صف/ 5)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، یعنی بهت می‌دهم، منتها نمی‌دانی که این مال آن است، فکر می‌کنی که زرنگی خودت است. صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

5- رحمت و مغفرت الهی، برتر از گناهان بشر

خدا لطفش بیش‌تر است، یا گناهان ما؟ بگویید؟ لطف خداست، ولی لطف خدا بیش‌تر است معنایش این نیست که حتماً ما را ببخشد. آب اقیانوس بیش‌تر است یا توپ؟ خب آب اقیانوس، منتها اگر توپ درش بسته باشد، آب داخل توپ نمی‌رود، گیر در آب نیست، گیر در؟ بگویید، گیر در توپ است. گاهی افرادی محرومند، خیر نمی‌رساند خیر نمی‌بیند، نقشه می‌کشد برایش نقشه می‌کشند. «اذْكُرُوني‏؟»، «أَذْكُرْكُمْ» (بقره/ 152)، یاد من بودی، من هم یادت هستم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ؟»، «يَنْصُرْكُمْ» (محمّد/ 7)، کمک راه خدا کردی کمکت می‌کنم. «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا؟»، «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/ 69).

پس این شفاعت چیه؟ معنای شفاعت این نیست که شما هیچ کاری نکنی، خدا شما را شفاعت کند، امامان ما شفاعت کنند. شفاعت از «شَفْع» است، «شَفْع» یعنی جفت. بیمار باید یک روحی داشته باشد، منتها پزشک و دارو هم بیاید جفت بشود با این روح بیمار، با هم، پزشک پزشکی بکند، دارو هم دارو بدهد، این هم دارو را مصرف کند، خوب می‌شود. اگر کسی مرده است، خب با مرده چه کنند؟ خب مرده است، دیگر روح ندارد که من برای او کاری کنم (22:52). کسی پای کوه خوابیده، پای کوه خوابیده را که نمی‌آیند نمی‌آیند بغلش کنند ببرند بالای قلّه، کسانی که در مسیر راه هستند، در مسیر باش، خدا کمکت می‌کند، «جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ» (عنکبوت/ 69).

گاهی هم قاطی می‌کنیم. در حرم امام رضا بودم، یک دختر خانمی گفت: «آقای قرائتی، هر چی تا حالا به امام رضا گفتم، گوش نداده!»، گفتم: «دختر خانم، شما تکلیفت را روشن کن، امام رضا نوکر شماست، یا امام شماست؟ تکلیف را روشن کن.»، گفت: «نه، آقای ما هست، امام ما هست.»، گفتم :«امام تو هست، آدم با نوکرش هم این‌طور حرف نمی‌زند که یا امام رضا هر چی گفتم گوش بده. تو هر چی امام رضا گفته، گوش دادی؟»

«شَفْع» معنایش چیه؟ یعنی طرف یک استعدادی دارد، مریض یک نفسی دارد، دکتر و دارو جمع می‌شود، خوب می‌شود. بچّه مدرسه‌ای یک نمره‌ی هفت و هشتی دارد، یکی، دو نمره بهش اضافه می‌شود. «شَفْع» یعنی جفت شدن کمک او، با زمینه‌ی تو. تو یک زمینه‌ای داری، او هم یک کمکی می‌کند، با هم جفت می‌شود، جفت که شد نجاتت می‌دهد. گاهی وقت‌ها ما خودمان قابلیت را از خودمان سلب کردیم.

6- انواع حساب در قیامت

قیامت چند رقم حساب است؟ چهار رقم حساب در قیامت داریم:

1- «حِساباً يَسيراً» (انشقاق/ 8)، آیه‌ی قرآن است، یعنی بعضی‌ها حسابشان آسان است.

2- «حِساباً شَديداً» (طلاق/ 8)، بعضی‌ها حسابشان سخت است.

3- «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِساب‏» (غافر/ 40)، بی‌حساب می‌روند بهشت.

4- یکی هم «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» (کهف/ 105)، روز قیامت برای این‌ها میزان نیست، یعنی دربست می‌روند جهنّم.

یک بار دیگر: بی‌حساب بهشت، بی‌حساب جهنّم، حساب آسان، حساب مشکل. چهار تا حساب در قرآن آمده. حالا حساب ما کدام‌ها هست؟ می‌گوید کسانی که دنیا با مردم سخت می‌گیرند، خدا هم در قیامت بهشون سخت می‌گیرد، کسانی که در دنیا با مردم روانند، خدا هم با این‌ها روان رفتار می‌کند.

شخصی از یک کسی طلب داشت. رفت گفت: «بده»، گفت: «فردا بیا» فردا هی می‎رفت نمی‌داد، یک روز عصبانی شد که بزند تو گوشش، منتها بعد دید این شیعه هست، گفت به امام صادق بروم بگویم بعضی از این شیعیان شما پول مردم را می‌خورند، نمی‌دهند. رفت گفت: «آقا، یکی از بازاری‌های شیعه، ما طلب داریم، هر روز می‌رویم می‌گوید فردا، فردا می‌گوید برو فردا، فردا می‌گوید برو فردا، پول ما را نمی‌دهد. من می‌خواستم در بازار بزنمش، منتها چون شیعه‌ی امام صادق بوده، کوتاه آمدم.» همین‌طور که این داشت گله می‌کرد، آن طلبکار وارد شد. گفت: «سلام علیکم»، گفت: «سلام علیکم»، امام فرمود: «چه کردی که این از دست تو ناراحت است؟! این دارد مدّتی شکایت تو را می‌کند که تو سختگیری می‌کنی.»، گفت: «آقا من طلب دارم، حقّم هست، حقّم را می‌خواهم وصول بگیرم، حق گرفتنی است، دادنی نیست، من حقّم را از این می‌گیرم.» امام دید خیلی توپش داغ است، چون می‌گوید حقّم است باید بگیرم. گفت: «تو قرآن خواندی؟»، گفت: «بله، قرآن خواندم»، گفت: «بله، قرآن خواندم.» گفت: «این آیه را خواندی، «يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏» (رعد/ 21)، مردان خدا از بدحسابی خدا می‌ترسند؟» گفت: «بله»، گفت: «مگر خدا بدحساب است؟» این آیه یعنی چه؟ در قرآن می‌گوید «يَخافُونَ»: خوف دارند، نگرانند، «سُوءَ الْحِساب‏»: از بدحسابی قیامت نگرانند. مگر خدا بدحساب است؟ طرف ماند و امام فرمود: «ای آقایی که از این طلب داری، کسانی که مثل تو سخت می‌گیرند، خدا هم با این‌ها سخت می‌گیرد، بدحساب است، کسانی که رحم می‌کنند، خدا هم به این‌هارحم می‌کند.» «يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏»، حساب هست.

سعی کنیم با مردم روان باشیم. یک چیزی بلدی یاد او بده. من زحمت می‌کشم او نمره‌اش را بگیرد؟! سعی کنید یادداشتی که دارید، مطلبی که دارید، اصلاً یک کتابی را مطالعه می‌کنید، جاهای مطالعه‌اش را نقطه بگذار، این نقطه‌ها را به رفیقت بگو :«آقا من این کتاب را خواندم، هشت، هشت، نه تا نکته‌ی ناب دارد، نکات ناب را نقطه گذاشته‌ام، شما جاهای نقطه‌ها را بخوان.» خیر برسانید، خیر می‌بینید.

توفیقی است معلّمی، توفیقی است تعلیم و تربیت، همه‌ی موجودات روی جمادات کار می‌کنند جز معلّمی، جز روحانیون، جز اساتید دانشگاه‌، خدا همه را حفظ کند ان‌شاءالله.

خدایا قیامت ما را، حساب ما را آسان قرار بده. قیامت ما را حساب شدید قرار نده. روحیه‌ی ما را به قدری بالا ببر که خدمت به مردم برای رضای خدا پهلوی ما لذیذ باشد. کسانی که به گردن ما حق دارند، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

از تک تک‌تون تشکّر می‌کنم.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/scenes-from-the-resurrection/feed/ 0
حسابرسی در دادگاه قیامت https://gharaati.ir/%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/ https://gharaati.ir/%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/#respond Wed, 05 May 2021 06:19:27 +0000 https://gharaati.ir/?p=8221 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.02.15.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.02.15.mp3 https://www.aparat.com/embed/f4Rb0?data[rnddiv]=46745219122&data[responsive]=yes]]>

موضوع: حسابرسی در دادگاه قیامت
تاريخ پخش: 15/02/1400
عناوين:
1- نقش امامان معصوم علیهم السلام در حسابرسی امت
2- انواع گفتگوها در قیامت
3- نقش شیطان در دعوت به گناه
4- درخواست دوزخیان در مأموران دوزخ
5- اتمام حجت خدا با مردم در دنیا
6- شب قدر، شب محاسبه اعمال
7- شب قدر، شب بخشش خطاهای دیگران

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون شب بیست و سوم بحث را گوش می‌دهند. در شب‌های قدر سه شبی که گفته‌اند، شب بیست و سوم پررنگ‌ترین احتمال است. چون آمد خدمت حضرت گفت: من بیروم مدینه هستم، نمی‌توانم یک شب بیشتر بیایم مدینه، به من بگو شب قدر، چه شبی است، نوزدهم، بیستم، بیست و یکم؟ ولی من یک شب می‌توانم وارد مدینه بشوم. حضرت فرمود: پس اگر یک شب می‌خواهی، پس شب بیست و سوم باشد. اعمال شب بیست و سوم هم با شب نوزدهم و شب بیست و یکم فرق می‌کند؛ بنابراین به احتمال قوی، شب قدر، شب بیست و سوم است.
موضوع بحثمان بحث معاد بود ماه رمضان 1400، بیست و دو تا بحث کردیم. بحث امروز این است که قیامت حساب با چه کسی است؟
حساب با خداست، قرآن می‌فرماید: «وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ» بسم الله الرحمن الرحیم «وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ» (انبیاء/ 47)
«وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ» یعنی ما خودمان حسابگریم، کافی هم هست، نیاز به حسابگر دیگری هم نداریم. خب چه جوری حساب می‌کند؟ : «لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها» (کهف/ 49) کوچک و بزرگ را با دقّت حساب دارد. خب پرسیدند: چه‌طور خدا این همه آدم را قیامت حساب می‌کند؟ حضرت فرمود: همان‌طور که همه را رزق می‌دهد، همان‌طور هم به حساب همه می‌رسد، چه‌طور خدا به همه رزق می‌دهد.
خدا سریع‌الحساب است، اینکه می‌گویند قیامت طول می‌کشد، جواب مردم طول می‌کشد، نه، خدا در حسابش گیج می‌شود نعوذ بالله یا طول می‌کشد، حساب خدا آسان است.
خب ببینید شما. یک مثال بزنم. ماشین سوار می‌کند، ماشین‌هایی که حساب دارد چند کیلومتر، کیلومتر‌شمار دارد. مسافر سوار می‌شود، مقداری که می‌رود، می‌ایستد پیاده می‌شود، راننده دگمه‌اش را می‌زند، می‌فهمد چه‌قدر می‌آید، اما این تا برود پول‌هایش را درآورد بدهد به راننده، این کار طول می‌کشد و الّا چند کیلومتر آمده با یک دگمه اشاره می‌کند. کار خدا سریع است، جواب مردم طولانی است.
1- نقش امامان معصوم علیهم السلام در حسابرسی امت
غیر از خدا کس دیگری حساب می‌کند؟ بله. رهبر امت هم، رهبران امت هم حساب دارند.
امام صادق فرمود: روزی قیامت که می‌شود: «وَكَّلَنَا اَللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا» (الأمالي، ص 406) حساب شیعه با ما هست. علامه‌ی طباطبایی می‌فرماید: «إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» در قرآن آیه داریم: «إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ» (غاشیه/ 26) حساب این‌ها با ما هست، این آیه قرآن است، علامه طباطبایی می‌فرماید: روایاتی داریم، روایات متعدد که امامان معصوم فرمودند که حساب هر گروهی مربوط به امام زمان خودش است، تفسیر المیزان، جلد بیست و در تفسیر صافی هم داریم در سوره‌ی اعراف به این معنا.
حسابرس اول خداست، بعد خداوند، همین‌طور که کارها را به فرشته‌ها واگذار می‌کند: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4) «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5) همین‌طور که خداوند به فرشته‌ها گفته: مقسّم هستید، مدبّر هستید، یعنی تدبیر و تقسیم رزق به عهده‌ی شماست، واگذار می‌کند، خداوند مسئولیت حسابرسی شیعه را به امامان معصوم واگذار کرده. خدا یک. رهبران معصوم دو.
سه وجدان انسان هم حسابرس است. قرآن یک آیه دارد که می‌گوید: «كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً». «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً» (کهف/ 14)
«اقْرَأْ كِتابَكَ» نامه‌ات را بخوان. به انسان روز قیامت گفته می‌شود نامه‌ات را بخوان، «كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً». خودت هر چه گفتی، خودت داور، خودت قاضی، بگو چه کنیم با این سال‌ها غفلت، سال‌ها گناه، خودت بگو حقّت چه هست؟
دیگر چه. حساب‌ها در قیامت چهار جور هست که این را قبلاً اشاره کردیم. بعضی‌ها حسابشان آسان است: «حِساباً يَسيراً» (انشقاق/ 8)، بعضی حسابشان، سخت است: «حِساباً شَديداً» (طلاق/ 8). «حِساباً يَسيراً» در قرآن است، یعنی حساب آسان. «حِساباً شَديداً» در قرآن هست، یعنی حساب سخت. بی‌حساب به بهشت می‌روند، بی‌حساب به جهنم می‌روند، این را قبلاً چون اشاره کردیم، دیگر ما رد شویم.
چه کسانی بی‌حساب به جهنم می‌روند؟ «أنَّ أهْلَ الشِّركِ لا يُنْصَبُ لَهُمُ المَوازينُ» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏8، ص 75) مشرکین میزان نمی‌خواهند. الآن شما صدام را بگیری، محاکمه‌اش می‌کنی؟ محاکمه نمی‌خواهد صدام. گرفتن واعدام، فوری، کسانی که با خدا رابطه‌ای نداشتند، نه برای خدا کار کردند، نه ایمان به خدا داشتند، نه توکل بر خدا داشتند. هیچی هیچی. این‌ها برایشان روایت داریم، امام سجاد فرمود: «أنَّ أهْلَ الشِّركِ» مشرکین «لا يُنْصَبُ لَهُمُ المَوازينُ» برای مشرکین میزانی نیست، یعنی «لا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْنا» (کهف/ 105) مشرکین بی‌حساب، تکلیفشان روشن است.
مثل این‌هایی که برای ریاست جمهوری ثبت نام می‌کنند، می‌گویند این سی تا که اصلاً ایرانی نیستند، این‌ها که این‌طورند، این‌ها که سابقه‌ی جرم دارند، فقط مانده آدم‌هایی که مسئله‌ای ندارند، بررسی کنند شورای نگهبان که ثبت نام بکنند یا نکنند. بعضی‌ها که تا ثبت نام می‌کنند، همان روزی که ثبت نام می‌کنند، عزلشان هم صادر می‌شود، چون معلوم است که این‌ها چه کاره هستند.
گروهی که بی‌حساب به بهشت می‌روند. آن‌ها هم کسانی هستند که نسبت به گناه صبور بودند، خودشان را نباختند. چند تا چیز را روایت داریم خدا حساب نمی‌کند. پولی که خرج نان و غذا بشود، نمی‌گوید چی چی خوردی، چون دیگر حالا در شأن خدا نیست که بگوید چی چی خوردی، از غذا سؤال نمی‌کنند. پولی که خرج ازدواج می‌شود، پولی که خرج جهاز می‌شود، خرج حج می‌شود، این‌ها روایات متعدد داریم که حساب و کتاب ندارد. حساب بیشتر از این است که عمرت را چه کردی؟ درآمدت از کجا بود؟ مصرفت از کجا بود؟ غیر مصارف حج و ازدواج و این‌ها. حالا.
در قیامت گفتگوها زیاد است. یا الله. حالا این را چند جمله‌ای بنویسید.
2- انواع گفتگوها در قیامت
بسم الله الرحمن الرحیم [پای تخته] موضوع: معاد (گفتگوها)
گفتگوهای مردم با چه کسانی؟
1- گفتگو می‌کنند با خوب‌ها؛
2- گفتگو می‌کنند با بدها؛
3- گفتگو می‌کنند با شیطان؛
4- گفتگو می‌کنند با ملائکه؛
5- گفتگو می‌کنند با خداوند.
التبه خداوند باید بالا باشد، منتها به حسب طبیعی آخر دست می‌رویم سراغ خود خدا.
گفتگوی با خوب‌ها. می‌گویند که: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُم‏» (حدید/ 14) مجرمین به خوب‌ها می‌گویند: ما با هم بودیم، در یک پادگان، در یک دانشگاه و مزرعه و بازار و کارخانه بودیم. توی یک شهر و روستا و خوابگاه بودیم. می‌گوید با هم بودیم اما خط فکریمان دو تا بود. می‌گویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» (حدید/ 13) نگاهتان را به ما کنید، ما از نور شما استفاده کنیم. می‌گویند که اینجا نمی‌توانیم قرضی بدهیم: «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» (حدید/ 13) بروید از دنیا نور بیاورید، اینجا نور نیست.
از خوب‌ها مأیوس می‌شوند، می‌روند سراغ بدها. بدها با بدها حرف می‌زنند، می‌گویند که: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» (سبأ/ 31) اگر شما نبودید، ما مؤمن بودیم، تو مرا گمراه کردی، تو این فیلم را آوردی، تو این عکس را نشان من دادی، تو فلان جا مرا مهمان کردی، تو فلان جا مرا بردی، با کتاب، نوار، ماهواره، سی دی، اس ام اس، مجله، مقاله تو مرا منحرف کردی.
3- نقش شیطان در دعوت به گناه
آن‌ها می‌گویند: نخیر، «بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنين‏»، «قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنين‏» (صافات/ 29). می‌گویند نخیر، خود شما ایمان نداشتید.
می‌آیند سراغ شیطان. به شیطان ملامت می‌کنند. توبیخ می‌کنند شیطان را که تو گمراه کردی. می‌گوید که: «فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم‏» (ابراهیم/ 22)». «لا تَلُومُوني» یعنی مرا ملامت نکنید، به من چه، (ابراهیم/ 22). «لُومُوا أَنْفُسَكُم» بزن توی سر خودت. من کاری نکردم: «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏» (ابراهیم/ 22) من فقط شما را دعوت کردم، شما خودت آمدی. من که بغلت نکردم، هُلت بدهم، کیش کیش کردم آمدی. مجبورت که نکردم، حالا اینجا یک پرانتز باز کنیم، اصلاً انسان مجبور است؟ نه. ما چهار دلیل، دلیل عقلی را می‌گذاریم کنار، دلیل قرآن را هم می‌گذاریم کنار، دلیل روایی را هم می‌گذاریم کنار، دلیل‌های فطری که دیگر یک بچه‌ی ده ساله هم بداند. ما چهار تا دلیل داریم به اینکه ما آزادیم، مجبور نیستیم:
1- شک. شما در عمرت شک می‌کنی که این کار را بکنی یا نکنی؟ همین که شک می‌کنی این کار را بکنی یا نکنی، پیداست که آزادی. چون اگر مجبور بودی شک نمی‌کردی. مثلاً دست آدم وقتی لغزش پیدا می‌کند، این یک بیماری است، نمی‌توانم نگهش دارم، دست خودم نیست. آدم مجبور دست خودش نیست:
این که گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم
همین که شک می‌کنی، شک دلیل بر این است که انسان آزاد است، می‌تواند انجام بدهد، می‌تواند انجام ندهد، در آن فکر می‌کند، شک می‌کند.
2- انتقاد از کسی کردید یا نه؟ بله زیاد. همین انتقاد یعنی این‌که تو می‌توانستی این کار نکنی، چرا نکردی؟ آدم اگر مجبور باشد می‌گوید دست خودم نبود که تو از من انتقاد می‌کنی؟ انتقاد مال این است که طرف آزاد بوده، می‌توانسته انجام بده، می‌توانسته انجام نده، حالاتوبیخ می‌کنیم، انتقاد می‌کنیم چرا.
پس شک یک. انتقاد دو.
3- پشیمانی. آن هم دلیل بر آزادی انسان است. همین که پشیمان می‌شوی پیداست که می‌توانستیم نکنیم، چون اگر مجبور بودی، آدم مجبور که پشیمان نمی‌شود، دست خودم نبوده. پشیمانی دلیل بر این است که انسان آزاد است.
4- ادب. شما بچه‌ات را ادب می‌کنی یا نه؟ بله. همین که بچه‌ات را ادب می‌کنی، می‌فرستی مدرسه‌ی خوب، معلم خوب، استاد خوب. یعنی چه؟ یعنی بچه می‌تواند خوب بشود، می‌تواند بد بشود. من بفرستم او را یک جا که ان‌شاءالله خوب بشود. س چهار تا دلیل فطری داریم، برای اینکه انسان آزاد است. می‌توانید بگویید:
1- شک. 2- انتقاد. 3- پشیمانی، 4- ادب.
این‌ها دلایل فطری‌اند. نه دلیل عقلی می‌گوییم، نه دلیل قرآنی، نه دلیل حدیثی. به شیطان می‌گویند تو بودی؟ من که مجبورت نکردم، «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ» (ابراهیم/ 22) من دعوتت کردم، «فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏» (ابراهیم/ 22) خودت آمدی.
4- درخواست دوزخیان در مأموران دوزخ
می‌آیند سراغ ملائکه. می‌گویند: «لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ» پناه بر خدا، شب قدر این‌ها را باید از خدا خواست. «لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ» مالک مسئول جهنم است، «ادْعُوا رَبَّكُمْ» از خدا دعا کن، بخواه: «يُخَفِّفْ» تعطیل نمی‌شود، جهنم تعطیل نشود اما تخفیف بده، نه برای همیشه، «يَوْماً» یک روز، « مِنَ الْعَذاب‏» گوشه‌ای از عذاب برای یک روز کم شود. خیلی سخت است. «ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ» ای فرشته‌ی مأمور جهنم، برای یک روز یک کمی از این عذاب کم بشود، تخفیف بشود. «ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ» فرشته‌ها می‌گویند: شما چند سال زنده بودید؟ چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد کمتر بیشتر. می‌گوید ده دقیقه فرصت فکر نداشتید؟ این همه «قد قامت الصلوة» شنیدی، یک بار نباید بیای مسجد؟ با این پایت همه جای رفتی، خانه‌ی من نیامدی؟ نگفتم بیا، می‌بخشمت. «أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ» (حجر/ 49) خدا بعضی جاها «إنّا» می‌گوید، بعضی جاها «إّنی» می‌گوید. آنجایی که کار را با واسطه می‌کند، می‌گوید: «إنّا»، آنجایی که کار را بی‌واسطه می‌کند می‌گوید: «إّنی». «أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ». من خودم می‌بخشمت.
البته یک تصمیم هم باید بگیریم. هم قلباً باید پشیمان باشیم، هم تصمیم باید بگیریم. گفتگوها می‌کنند. آخرین جایی که، حالا آخرینش را من می‌گویم. یکی از موارد این است که به خدا می‌گویند: خدایا «ربّنا» الله اکبر. «ربّنا» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است: ««رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها» (مؤمنون/ 107) خدایا ما را از این دوزخ خارج کن، «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/ 107) اگر دفعه‌ی دیگر غلطی کردیم، ظالم هستیم. «قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون‏» (مؤمنون/ 108) «اخْسَؤ» در زبان فارسی یعنی چِخ. به سگ می‌گویند: «اخْسَؤ». عرب‌ها وقتی به سگ می‌خواهند بگویند برو گمشو، می‌گویند: «اخْسَؤ». «قالَ اخْسَؤُا فيها» انسان ولیّ خدا، جانشین خدا، «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» (بقره/ 30)، انسانی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای او درست شد، انسانی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمد، انسانی که به او گفتیم یک عبادت کن، ده تا پایت می‌نویسیم. انسانی که به او گفتیم اگر در راه خدا بدهی، جایش را پر می‌کنیم. انسانی که عیب‌هایش را پوشاندیم، دیگران عیب‌هایش را می‌فهمیدند، لویش می‌دادند، عیب‌هایش را پوشاندیم، رزقش دادیم، گناهانش را بخشیدیم، دعوتش کردیم، شب قدر او را بیدار نگهش داشتیم، می‌توانست خوابش ببرد، می‌توانست شب قدر را نداند چی چی هست، همه چراغ‌ها سبز بود، درها باز بود، «قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون‏» (مؤمنون/ 108) حرف نزن. حرف نزن. این سیمایی از گفتگوها.
دعا کنم حرفم تمام نشده ولی می‌خواهم یک دعا کنم. خدایا تو را به حق تمام آبرومندان درگاهت قسمت می‌دهیم، تو را به حق شهید رمضان، مولود رمضان، امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام، آن‌چه شب قدر برای خوبان مقدّر می‌کنی، به خاطر لیاقتشان، به آبروی آن خوب‌ها، همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.
ما را از زیانکاران و خاسرین و حسرت در یوم الحسرة قرار نده.
5- اتمام حجت خدا با مردم در دنیا
خب از گفتگوها برویم به بحث دیگر. یک روایت داریم روز قیامت به افراد می‌گویند که استدلال کنند، می‌گویند: چرا این کار را نکردی؟ یا می‌گوید: بلد بودم، یا می‌گوید بلد نبودم. اگر بگوید بلد بودم، می‌گویند چرا عمل نکردی؟ اگر گفت: بلد نبودم، می‌گویند: چرا یاد نگرفتی؟ «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/ 149) خدا احتجاج که می‌کند طرف می‌ماند، آدم هیچی ندارد بگوید. خیلی، وقتی که آدم زبانش بند بیاید خیلی مهم است. امام سجاد می‌گوید: خدایا آن وقتی که زبانم بند می‌آید، نمی‌توانم جواب بدهم، آن وقت دستم را بگیر. «اللهم ارحمنی» خدایا رحمم کن «اذا کَلَّ لسانی عن جوابک» آن وقتی که از من سؤال می‌کنی، من سرم پایین است، هیچی ندارم بگویم، می‌دونستی، تو که می‌دونستی سیگار بد است، تو که می‌دانی چشم‌چرانی بد است، تو که می‌دانی کلاهبرداری بد است، تو که می‌دانی آبروی مردم را ریختن، بد است، تو که می‌دانی اختلاس بد است، اگر می‌دانی چرا عمل نکردی؟! اگر نمی‌دانی چرا نرفتی بپرسی؟! یک اسلام‌شناس نبود در منطقه‌ی شما تلفن کنی، آقا من می‌خواهم دست به همچین کاری بزنم، خدا راضی هست یا نیست؟ حکم شرعی‌اش چی هست؟ دعای امام سجاد را بگویم باز آمین بگویید:
خدایا روزی که جواب نداریم بدهیم، به ما رحم کن. از این ماجرا هم بگذریم.
بعضی‌ها می‌گویند آقا خوشگل بودم، دورم جمع شدند، من گول خوردم. می‌گویند مگر یوسف خوشگل نبود؟! آقا طلا و نقره و زر و زرقی و کاخ و باغ و خانه‌های کذایی، استخرهای کذایی، آقا گول خوردم. می‌گویند مگر زن فرعون در کاخ فرعون نبود؟! یک نمونه‌هایی را، هر چه می‌رود دستگیره پیدا کند، یک چیزی، یک دلیل بیاورد که مرا ببخش، می‌گوید: خب ایشان هم که بود، چه‌طور ایشان گول نخورد؟!
خب خجالت و شرمندگی. امام صادق علیه السلام می‌فرماید اگر در قیامت و در دادگاه عدل الهی هیچ کیفری هم نباشد، مگر این شرمندگی بس است. بگویند جهنمی نیست، فقط بیا سؤال‌ها را به تو بگوییم. داریم که گاهی وقت‌ها انسان می‌گوید خدایا من را به جهنم ببر، بیش از این از من نپرس، جواب ندارم بدهم، جواب ندارم بدهم، بیش از این شرمندگی. خیلی مهم است.
حالا چه کنیم؟ شب قدر برای این کارهاست. بنشین محاسبه کن. رابطه‌ات با خدا چه هست؟: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/ 43) اهل نماز بودی؟ رابطه‌ات با گرسنه‌ها و فقرا چه هست؟ «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكين‏» (مدثر/ 44). رابطه‌ات با طاغوت‌ها چه هست؟ چه‌قدر در قرآن هی گفتم: لا، لا، لا، لا. نه این به درد رهبری نمی‌خورد، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً» (انسان/ 24) این گنهکار است، اطاعتش نکن، «أو کَفُوراً» (انسان/ 24) اطاعتش نکن. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» (کهف/ 28) این آدم غافلی است، دنبالش نروی. «اتَّبَعَ هَواه‏» (قصص/ 50) این هواپرست است، دنبالش نرو. «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (کهف/ 28) این آدم افراطی است، میزان نیست، دنبالش نرو. «لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفين‏» (شعراء/ 151)، اسرافکار است، ولخرج است، دنبالش نرو. «أَمْرَ الْمُسْرِفين‏» اسرافکار است، دنبالش نرو. چه‌قدر در قرآن حدود بیست تا «لا» داریم. «لا تُطِعْ» (کهف/ 28) یعنی اطاعت نکن، «َلا تَتَّبِعْ» (جاثیه/ 18) پیروی نکن. گفتیم عقب این طاغوت‌ها نرو. رفتی. هر روزی یک گروهی و یک گروهی و یک گروهی و بعد هم هر روزی مثل لُنگ بودی، لُنگ هر ساعت دور پای کسی است. امروز این رئیس است دور پای این است، فردا یک کسی دیگر رئیس است، دوباره دور پای آن. ما لُنگ بودیم در دنیا. یعنی هر ساعتی دور پای یک کسی بودیم، عیب‌هایش را می‌پوشاندیم. تو لُنگ بودی، تو خلیفه‌ی خدا شدی، «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» (بقره/ 30) تو خلیفه‌ی خدا بودی، لُنگ شدی؟! هر ساعتی دور پای یک کسی هستی، عیب‌هایش را بپوشانی؟!
برای رهایی از آن روز فقط باید بنشینیم حساب کنیم. امام کاظم می‌فرمود: شیعه‌ی واقعی کسی است که هر شبی که می‌خوابد، چند دقیقه ببیند صبح تا حالا چه کرده، اگر کار خیر کرده، «الحمدلله» بگوید، کار شر کرده، عذرخواهی کند و حدیث داریم کسی که از خودش حساب بکشد: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» (شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج ‏7، ص 66) کسی از خودش حساب بکشد، خدا روز قیامت می‌گوید: این را رهایش کنید، این در دنیا خودش، حساب خودش را می‌کشید، دیگر من دو بار حسابش را نمی‌کشم. حساب کنید، حساب‌هایمان هم دقیق باشیم، دو رکعت نماز شب خواندید نگویید. آخه بعضی‌ها هم دو رکعت نماز شب می‌خوانند، یا یک عبادتی می‌خوانند، قرآنی می‌خوانند، فکر می‌کنند که از اولیای خدا هستند، هی دستانشان را تکان می‌دهد می‌گوید آخه من دیشب نماز شب خواندم، فرشته‌ها باید از آستین من بریزند بیرون. هان بیایید بیرون، اوم اوم، دیشب نماز شب خواندم!!! [خنده]
نماز شب‌های ما به اندازه‌ی یک شن است. شن؟ بله شن، چه‌طور؟ یک برگ. قرآن می‌گوید: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏» (صف/ 1). «سَبَّحَ» فعل ماضی است، یعنی گذشته. آیه‌ای هم داریم: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏» (جمعه/ 1). هم در گذشته «سبحان الله» گفته، هستی، تمام هستی گذشته «سبحان الله» گفته. تمام هستی آینده هم «سبحان الله» خواهد گفت. حالا تو هم بلند شدی، دو رکعت نماز خواندی، می‌گویی «سبحان الله»، تازه وقتی می‌گوییم «سبحان الله»، به اندازه‌ی یک، آخ آخ آخ. یک چیزی یادم آمد بگویم، تلخ است ولی باید گفت. قرآن می‌گوید پرنده‌ها «سبحان الله» می‌گویند و می‌فهمند ولی ما آدم‌ها هم «سبحان الله» می‌گوییم و هم حواسمان پرت است.
«كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَه‏» (نور/ 41) یعنی همه‌ی هستی، «عَلِمَ صَلاتَهُ»، «صَلاة» یعنی نماز، نمازش را می‌داند. هستی نماز می‌خواند، تمام جاندارها، همه بی‌جان و با‌جان، «ما فِي السَّماواتِ» یعنی حتی شنی که جان ندارد، جمادات، نباتات، حیوانات، بعد می‌گوید می‌فهمند هم چه می‌گویند: «عَلِمَ صَلاتَهُ» نمازش را حالی‌اش هست، ولی شما سر نماز مست بودی: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء/ 43). ما نماز خواندیم حواسمان پرت بود. این پرنده، گنجشک، جیک جیک می‌کند، نمازش این است و می‌فهمد چه می‌گوید: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَه‏» بنده را بیاورند پهلوی یک گنجشک روز قیامت بگویند آقای قرائتی تو «سبحان الله» گفتی، این هم «سبحان الله» گفت. این می‌فهمید، تو حواست پرت بود، ما پهلوی گنجشک چه خاکی بر سرمان کنیم!
یک وقتی ده، بیست سال پیش ستاد نماز درست کردیم. یک جایی بود مسئولین مملکتی هم بودند، من سخنرانی کردم گفتم که: من می‌خواهم یک دعای ویژه کنم که در عمرتان نشنیده باشید! لطفا دست‌ها بالا. نمی‌دانستند می‌خواهیم چه بگوییم، دست‌ها بالا. دانه‌درشت‌های مملکت هم بودند جمعشان. گفتم ما قبل از انقلاب می‌گفتیم: خدایا آبروی ما را پهلوی محمد و آل محمد نریز، انقلاب که شد گفتیم: خدایا آبروی ما را پهلوی شهدا نریز، امروز دعای نو این است: خدایا آبروی ما را پیش شاه عباس کبیر هم نریز.
ما دیگر پهلوی شاه عباس هم آبرو نداریم. چون شاه عباس از قبر بیاید پهلوی من، خواهد گفت: آقا، من شاه عباس بودم، چهار صد سال قبل از شما بودم، یک. پول نفت هم نداشتم، قطار هم نداشتم، با یابو و گاری در کویر، کاروانسرای شاه عباسی ساختم. با اینکه تو راه کربلا و مشهد، مثلاً آن زمان‌ها شاید از کل ایران هزار نفر می‌رفتند، من برای هزار نفر کربلای مستحبی شما کاروان‌سرای شاه عباسی ساختم، شما برای نماز واجب در جاده‌ها چی ساختید؟ پیغمبر پیشکش‌شان. من گاهی وقت‌ها می‌روم دعا کنم، می‌گویم: خدایا ببخشید معذرت می‌خواهم، گفتی دعا می‌کنم و الّا رویم نمی‌شود دعا کنم. خدایا ما را با محمد و آل محمد محشور بفرما. رویت می‌شود این را بگویی؟! اصلاً رویت می‌شود بگویی: خدایا مرا با بلال محشور کن، آخه بلال را لخت کردند، روی سنگ داغ مکه بدنش را سوزاندند، می‌گفت: اَحَد، اَحَد، اَحد. گفتند: بگو صَنَم، صَنشم، بت، بت. گفت: خدا، خدا. او کتک‌هایش را خورده، ما به پلوهایش رسیدیم. ما رویمان می‌شود با بلال محشور بشویم، تا چه برسد به محمد و آل محمد. منتها دیگر خدا می‌گوید بگویید من یک کاریش می‌کنم.
6- شب قدر، شب محاسبه اعمال
دعا که می‌کنید به همه دعا کنید. شب بیست و سوم بحث را گوش می‌دهید. ببینید فکر بلند باشد. من این را یک وقت هم گفتم، اگر شما در نماز بگویی: «سَمِعَ اللهِ لِـحَمدی»، «حَمدی» یعنی حمد من. خدایا حمد مرا می‌شنوی؟ خب تو یک نفری، چرا می‌گویی: «حَمدی»؟ بگو: «سَمِعَ اللهِ لِـمَن حَمِدَه»، «مَن حَمِدَه» یعنی کل انس و جن و فرشته. تو که می‌گویی: خدایا حمد مرا می‌شنوی، بگو: حمد ما را می‌شنوی. نگو: «اِهدِنی». «اِهدِنی» نمازت باطل است. باید بگویی: «اِهدِنا» همه‌مان را هدایت کن. «السلام علیَّ» نمازت باطل است، باید بگویی: «السلام علینا»، «اِهدِنا». «سَمِعَ اللهِ لِـمَن حَمِدَه»، نه «لِـحَمدی».
دعا به همه کنید. آن‌هایی هم که به شما ظلم کردند، آن‌ها را هم دعا کن. یکی از علمای جامعه‌ی مدرسین، از آن مجتهدان چهل سال پیش، هم سید، هم آیت الله، فقیه، پدر شهید، ایشان به من می‌گفت، می‌گفت: یکی از دوستان، مدینه در مسجد النبی به رفیق‌هایش دعا می‌کرد. هی رفیق‌ها یادش می‌آمد، خدایا فلانی مشکلش را حل کن، فلانی را مشکلش را حل کن، یکی از رفیق‌هایی که با هم دعوا داشتند، او هم آمد، گفت برو، تو زندگی با هم دعوا داشتیم، برو، برو. می‌گفت یک خورده باز دیدم به ذهنم می‌آید، به من هم دعا کن. هر چی به ذهنم آمد، دعایش نکردم. آمد به خوابم، گفت درست است من و شما در دنیا دعوا داشتیم ولی من در برزخ گیر بودم، تو پهلوی پیغمبر بودی مدینه، من هی خودم را نشانت دادم، چرا به من دعا نکردی؟ حالا گیرم به تو یک سیلی زدم، گیرم یک پولت را هم خوردم. ببخش.
7- شب قدر، شب بخشش خطاهای دیگران
شب بیست و سوم باید ببخشید همدیگر را. برای همدیگر دعا کنید، حتی برای بدها دعا کنید. مگر به مالک‌اشتر جسارت نکردند؟ یک نفر رسید، مالک اشتر را نمی‌شناخت، یک جسارتی کرد، به این مرد گفتند: فهمیدی کی بود؟ گفت: کی بود؟ گفتند: مالک. اِه، این رئیس کل قواست، من جسارت کردم، چه خاکی بر سرم شد. دویدم رفتم پیدایش کنم. دیدم مالک اشتر رفت توی یک مسجد. رفتم گفتم: آقا من را ببخشید، من نشناختم شما را جسارت کردم. گفت: اتّفاقاً وقتی به من جسارت کردی، آمدم در مسجد دعایت کنم، خدا تو را ببخشد. فرمانده‌ی کل قوا جسارت به او می‌شود، او می‌گوید: من تو را بخشیدم.
از خاک کمتر نباشیم. خاک را یک دانه اش می‌دهی، یک خوشه می‌دهد. حالا شما یک فحش شنیدی، ببخشش دیگر حالا. همه همدیگر را ببخشید. یک فکری بکنید مال مردم را پس بدهید. روایات مال مردم را، حق الناس را دیشب مطالعه می‌کردم، واقعاً خواب از سر آدم می‌پرد، چه خبر است؟! ان‌شاءالله در جلسه‌ی بعد می‌گویم.
خب شب بیست و سوم شب دعاست، من هم می‌خواهم دعا کنم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا ده مرتبه یا ربّ بگویید. حدیث داریم ده مرتبه بگویید: یا رَبِّ، خدا می‌گوید: لبّیک، چه می‌‌خواهی؟ به تو می‌دهم.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رَبِّ، یا رَبِّ. شما هم که پای تلویزیون هستید بگویید: یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ.
یا علی، یا عظیم، یا غفور، یا رحیم. خدایا تو واحدی، احدی، الهی، اللهی، کریمی، غفوری، رحیمی، همه‌ی کمالات و اسماء مال توست، خیلی هم به ما چیزی دادی، همین که ما را زنده نگه داشتی، همین که سالم هستیم، همین که به سمت تو حرف می‌زنیم، در مسجد تو می‌آییم، همین که اسلام و قرآن را دوست داریم، همین که پدران و مادران ما را مسلمان تربیت کردند، همین که شهدا جان دادند و رژیم طاغوت را منهدم کردند، خیلی نعمت‌های خاص و عامی به ما دادی، نمی‌توانیم شکر کنیم.
خدا به موسی گفت: شکری بکن که در شأن من باشد. حضرت موسی گفت: نمی‌توانم. گفت همین را می‌خواستم، بگو نمی‌توانم. بهترین شکر این است که بگویی: خدایا نمی‌توانم.
شکر کنید برای نعمت‌هایی که به ذهنمان نمی‌آید. خدایا برای هر نعمتی که به ذهنمان می‌آید و نمی‌آید، می‌فهمیم و نمی‌فهمیم، برای هر کسی، به ما و غیر ما، مدت کوتاه یا مدت طولانی، هر نعمتی به ما دادی، مادی و معنوی، پیدا و ناپیدا، لحظه‌ای و دراز مدت، خودی و غیر خودی، برای هر نعمتی که در هر زمان و در هر مکان، هر نوع نعمتی را به ما و هر به موجودی دادی، نعمت‌هایی که گذشته بوده، نعمت‌هایی که الآن می‌دهی، نعمت‌هایی که بعد خواهی داد، برای هر یکی‌اش در هر آن، به عدد آنچه که به آن علم داری الحمد لله ربّ العالمین.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. لغزش ها، فکر بد، نگاه بد، کلام بد، خوراک بد، عمل بد، موضع‌گیری بد، هر بدی که از ما سراغ داری، برای هر بدی، استغفر الله ربّی و أتوب إلیه.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا اموات ما بیامرز. مرضای ما شفا بده. طاغوت ایران شکستی، طاغوت‌های جهان یکی پس از دیگری بشکن. شرّ اشرار به خودشان برگردان. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. هر چی شب قدر برای خوبان مقدّر می‌کنی، به آبروی آن خوبان همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما. ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین و زیان‌کارهای دنیا و آخرت و از اهل حسرت و شرمنده‌ی روز حسرت قرار نده.
از الآن تا ابد، از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی، ما و نسلمان را از یاران مخلصش قرار بده.
در باغچه آب کثیف فرو می‌رود، بغلش آب زلال می‌آید بیرون. نجاست در خاک می‌رود، گل می‌آید بیرون. یعنی در همین دنیا در هر باغچه‌ای نشان می‌دهی که من می‌توانم بدی را خوبی کنم، آب بدبو را، گلاب خوشبو کنم. خدایا سئیات ما را تبدیل به حسنه بفرما.
به خانواده‌های عزیز جانباز، شهدا، جانبازان، ایثارگران، این‌هایی که در اسلام ما، در ایمان ما، در تشیع ما، در انقلاب ما، در تعلیم و تربیت ما نوعی حق دارند، ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%aa/feed/ 0
نظارت عمومی در جامعه https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/ https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/#respond Wed, 24 Jun 2020 10:56:56 +0000 https://gharaati.ir/?p=4708 عناوين: نظارت عمومی در جامعه
تاريخ پخش: 05/04/99
1- شیوه‌های تربیتی در قرآن کریم
2- گواهان روز قیامت
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
6- نظارت بر خود و کارهای خود
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضع‌گیری

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

این جلسه می‌خواهیم در مورد بازرسی صحبت کنیم، چون خیلی وقت‌ها خبرهای تلخی که از تلویزیون پخش می‌شود در بعضی از گاوبندی‌ها و معاملات، ارز، دلار، خرید و فروش، کارها و اختلاس‌هایی که می‌شود آخرش مجلس و دولت و همه مردم به یک چیز می‌رسند، نظارت ضعیف است. چون نظارت ضعیف است وگرنه چطور یک کسی هزار تا ماشین می‌تواند بخرد و یک جایی انبار کند. چه پارکینگی باید زیر سرش باشد که هزار تا ماشین بتواند یا مثلاً در خرید و فروش هر چیزی، الآن کشور ما به جایی رسیده که عموم مردم می‌گویند: نظارت ضعیف است. حالا مجلس باید نظارت کند، بسم الله، دولت باید نظارت کند، بسم الله، خود ما باید نظارت کنیم بسم الله، می‌خواهم یک مقدار در مورد نظارت صحبت کنم. از آیات قرآن، ماشاءالله قرآن یک کتابی است که هر موضوعی بخواهی بروی، تحویلت می‌دهد. حالا که من پا به سن گذاشتم نگاه می‌کنم گاهی مسائلی که به ذهنم نمی‌آید مثلاً قرآن در مورد این چیزی دارد یا نه، فکر می‌کنیم، کلی‌اش را می‌دانیم. «لا رَطْبٍ‏ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (انعام/59) امام فرمود: اگر من مخاطب اهل را پیدا می‌کردم از این آیه بسیار مطالب بیرون می‌کشیدم. منتهی شاگردی ندارم که اینها را جمع کند. کلی‌اش را می‌دانیم.
1- شیوه‌های تربیتی در قرآن کریم
اما گاهی هم نگاه می‌کنیم حتی طلبه‌های جزء هم هرچه می‌خواهیم در قرآن هست، یکوقت یک کسی از حوزه‌ها رفتند ده دوازده سال آمریکا و کانادا ماندند و زبان انگلیسی مسلط شدند و آنجا هم دکترا گرفتند، بعضی از آنها با ما رفیق بودند. من رفتم خانه‌شان، گفتم: شما دکترای چه گرفتی؟ گفت: دکترای تعلیم و تربیت، گفتم: یک نکته تعلیم و تربیتی از این دکترهای غرب برای من بگو. گفت: چکیده‌اش دو نظریه است که آیا خواسته باشیم کسی را تربیت کنیم، تربیت باید از بالا حرف‌هایی به بچه القاء کنیم که این کار را بکن، و این کار را نکن بچه تربیت شود، یا بچه را آزاد بگذاریم همراه با وجدان و خواسته‌های بچه حرکت کنیم. دم بزنگاه به او تذکر بدهیم. یعنی بگذاریم بچه خودش انتخاب کند و ما کمکش کنیم. یا از بالا امر و نهی کنیم. حرف‌هایش که تمام شد گفتم: حالا قرآن… آخوند بود، گفتم: شما که آخوند هستی به قرآن مراجعه کردی؟ قرآن می‌گوید: از هردو، در قرآن هم یا بنیَّ داریم هم یا أبتِ، یا أبتِ یعنی بچه تصمیم بگیرد و پدر کمکش کند و ره بچه را برود. «یا بنیّ» یعنی پدر القاء کند. اشکالی دارد هردو باشد؟
یکوقتی بحثی بود که انقلاب اسلامی درست است یا اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی همان است که امام خمینی درست کرد که انقلاب براساس وظیفه شرعی بود، اسلام انقلابی یعنی همه چیز اسلام، آخر بعضی چیزها را می‌گویند: انقلابی نیست. دیگر دعا و مناجات و تضرع و نماز شب انقلاب نیست. آنجا که بزن و بکوب است آن اسلام، اسلام خوبی است. اسلام انقلابی است. نه هم باید اسلام انقلابی باشد و هم انقلاب اسلامی باشد. امیرالمؤمنین که در جبهه آن رقمی می‌جنگید، بچه یتیم می‌دید زار زار گریه می‌کرد. همه باید باشد. قرآن کتابی است که همه چیز را به هم متصل می‌کند. مثلاً به ترازودارها به بازاری‌ها می‌گوید: کشیدن شما چیز باشد، کم فروشی نکنید. از کهکشان شروع می‌کنیم. آخر کهکشان چه کار دارد به این سیب زمینی که ایشان می‌خواهد وزن کند. آیه‌اش را ببینید، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» (الرحمن/7) در این کرات آسمانی توازن مستقر کرد. توازن در کرات آسمانی، بعد پشت سرش می‌گوید: «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ» تو هم در مغازه سیب زمینی می‌فروشی مواظب توازن باش. آخر توازن در کهکشان با توان در دکان بقالی، به هم چسباندن اینها خیلی مهم است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ»
یا در خداشناسی می‌گوید: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ‏ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت‏» (غاشیه/17) به شتر نگاه کن چطور شتر را خلق کردیم؟ پشت سر شتر می‌گوید: به آسمان نگاه کن، «وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» می‌خواهی خدا را بشناسی، همین شتر دلیل خوبی برای خداشناسی است. همین آسمان دلیل خوبی است. یعنی شتر و آسمان را کنار هم می‌گذارد، ترازوی سیب زمینی فروش را با کهکشان کنار هم می‌گذارد. چیزی نیست، مثلاً در مورد نظارت، شما یک دقیقه، حالا اگر کلاس بود من این کار را می‌کردم، پای تلویزیون نمی‌توانم این کار را بکنم. در کلاس من می‌گفتم: یک دقیقه فکر کنید. دو دقیقه فکر کنید. اسلام در مورد نظارت چه دارد؟
2- گواهان روز قیامت
اصلاً همه دین ما نظارت است. یک آیه دیگر داریم می‌گوید: روز قیامت، «وَ يَوْمَ‏ يَقُومُ‏ الْأَشْهادُ» (غافر/51) یعنی شاهدها روز قیامت همه شهادت می‌دهند. حالا اشهاد چیست؟ زمین شهادت می‌دهد «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَ‏ رَبَّكَ‏ أَوْحى‏ لَها» (زلزله/4و5) زمین حرف می‌زند. همینطور که در دنیا یک نوار برای شما حرف می‌زند با یک هنری که روی این نوار شد، نوار برای شما حرف می‌زند. دیگر چه؟ زمان حرف می‌زند. عه… دیگر چه؟ پوست بدن حرف می‌زند. چند جای قرآن می‌گوید: همین پوست و گوشت و دست و پای شما، حرف می‌زند. لبت بسته می‌شود، ولی پوست حرف می‌زند. می‌گوید: «لِمَ شَهِدْتُم‏» (فصلت/21) چرا علیه من حرف می‌زنید؟ می‌گوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» خدا که همه چیز را به نطق درآورده ما را هم به نطق درآورده است. پوست حرف می‌زند، اعضاء حرف می‌زنند. زمین و زمان حرف می‌زنند. فرشته‌ها حرف می‌زنند. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (ق/18) لب تکان می‌دهی فرشته‌ها ثبت می‌کنند.
ملائکه، زمین، اعضاء، پیغمبر شهادت می‌دهد. «وَ جِئْنا بِكَ‏ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً» (نساء/41) پیغمبر، انبیاء شاهد بر امت هستند و تو بر همه امت شاهد و ناظر هستی. نظارت خیلی مهم است. تعبیرات مهمی در مورد نظارت داریم مثل تعبیر شهید، مثل تعبیر «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) «بِما تَعْمَلُونَ‏ خَبِير» (بقره/234) «بِما تَعْمَلُونَ‏ عَلِيم‏» (بقره/283) «لِنَنْظُرَ كَيْفَ‏ تَعْمَلُونَ‏» (یونس/14) نظارت کار خداست. خدا ناظر است. آمدند بروند دم خیمه‌ای بزغاله و میش بود، گفتند: شیر به ما می‌دهی بخوریم؟ گفت: من مالک نیستم، این چوپان مالک این شیر کسی دیگر است. گفت: مالکش که نیست، چه کار به مالک دارید؟ بده بخوریم… این خانم بیابان نشین گفت: صاحبش نیست، خدا که هست. من این شیر را بخواهم به شما بدهم یا باید پولش را بگیرم یا باید صاحبش راضی باشد. همینطور مفت بدهم بخورید بروید. ایمان داشته باشیم به اینکه خدا شاهد است. آنوقت این اشک آدم را درمی‌آورد که خدا دید، خدا شنید. نظارت کار خداست، کار فرشتگان است، کار انبیاء است.
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
در قرآن یکجا داریم «یمشی» یکجا داریم «یمشون» یمشی یعنی راه می‌رفت، برای پیغمبر خودمان است. «یمشون» یعنی همه انبیاء راه می‌رفتند. این راه رفتن در بازار چیست؟ داریم حضرت امیر، نمی‌گوید: «یمشی»، «مشی» مشی یعنی یکبار پیغمبر از بازاری رد شد. اما «یمشی» یعنی کارش این بود در بازارها تاب بخورد. این یعنی به قول ما طلبه‌ها فعل مضارع برای استمرار است. نه اینکه یکبار دری به تخته خورد و ایشان از بازار رد شد. نمی‌گوید: «یمشی فی السوق» می‌گوید: «يَمْشِي‏ فِي‏ الْأَسْواق‏» (فرقان/7) در همه بازارها… اینطور نیست فقط نرخ قالی دستش باشد، نرخ آهن هم دستش بود. نرخ گوشت هم دستش بود. نرخ خانه هم دستش بود.
این نظارت پیغمبر است. داریم حضرت امیر در بازارها راه می‌رفت، شلاق دستش بود. قدم به قدم می‌ایستاد و موعظه می‌کرد. بازاری‌ها هم کارشان را تعطیل می‌کردند و موعظه‌های حضرت امیر را گوش می‌دادند. کار وجدان است که بحث وجدان یک بحث مفصلی نسبتاً داشتیم که کلاه خودت را قاضی کن، فقط به ما وعده دادند کلک بزنی، کلک می‌خوری و تمام. «مَنْ‏ غَشَ‏ غُش‏» کلک بزنی، کلک می‌خوری. نگاه بد به ناموس کسی کنی، نگاه بد به ناموست می‌کنند. این حسابش است. کارهایی که خدا با ما می‌کند عکس العمل کارهای ماست. هرطور ما برخورد کردیم خدا هم… یک کسی آبکش برداشت، آبکش سوراخ سوراخ است. آبکش‌هایی را روی صورتش گذاشت. به نفر روبرویی گفت: مرا چطور می‌بینی؟ گفت: سوراخ سوراخ می‌بینم. همانطور که مرا سوراخ سوراخ می‌بینی، من هم تو را سوراخ سوراخ می‌بینم. درست تو را نمی‌بینم. قسمتی از صورت شما را در آن سوراخ‌ها می‌بینم. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) یادم کنی یادت می‌کنم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم‏» (محمد/7) کمک خدا کنی، خدا کمکت می‌کند. «جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) در راه ما تلاش کنی کمکت می‌کنم. «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» (صف/5) منحرف شوی، منحرفت می‌کنند. نظارت، ما بدانیم که خدا بر کار ما ناظر است، وجدان، «و أنتم تعلمون»
همه مردم وظیفه دارند، نظارت کار همه مردم است. سه رقم بازرس و نظارت داریم. یکی اینکه هر انسان مسلمانی در جامعه اسلامی اگر توطئه و خطری را دید، خبر بده، یک عزیز ارتشی اول انقلاب از کنار اتاق خلبان‌ها رد می‌شد. یکی از خلبان‌ها می‌گفت: بمباران جماران با من، سرباز هم بود. پرسنل عادی بود. پشت در ایستاد و گوش داد، شبانه رفت مادرش را از خواب بیدار کرد، مادر رفت مقام معظم رهبری و آیت الله خامنه‌ای را پیدا کرد، گفت: پسر من ارتشی است. عبور می‌کرد از پشت در اتاق دید یکی اینطور گفته است. کودتای نوژه بود. نزدیک همدان، لو رفت. قرآن می‌گوید: بی تفاوت نباشید. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» (قصص/20) یعنی از دورترین منطقه شهر، دید که فرعون با اطرافیانش مشورت می‌کنند که چه کنیم موسی را دستگیر کنیم، اعدام کنیم؟ اعدام انقلابی؟ «یسعی» یعنی با دو آمد. نگفت بگذار باشد فردا. «یسعی.. و جاء رجلٌ» دو نفر هم نبود. نگفت: آخر ما تیمی نیستیم. یک نفر که هستی. «و جاء رجلٌ» یک نفر، «من أقصی المدینه» راه هم دور است. راه هم دور باشد… الله اکبر!
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
[پای تخته] موضوع بحثمان را بنویسم، معذرت می‌خواهم از اینکه چابک نیستم. موضوع نظارت، کار 1- خداوند است. کار فرشته است. کار انبیاء است. کار حکومت اسلامی است. کار فرد است. حالا این فرد فرد را توضیح می‌دهم. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ‏» (قصص/20) یأتمرون، یعنی مشورت می‌کنند. برای چه؟ می‌خواهند تو را بکشند و اعدامت کنند. جلسه مشورتی برای دستگیری تو و اعدام فوری است. اعدام صحرایی مثلاً، خوب، خدا تعریف می‌کند.
«وَ جاءَ رَجُلٌ» یعنی گروه نبودند، یک نفر بود. یعنی گاهی یک نفر می‌تواند یک کشور را نجات بدهد. یک نفر می‌تواند یک توطئه را خنثی کند. «مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» مسافت مهم نیست، دورترین نقطه هم هست باید خودت را برسانی. خیلی وقت‌ها اگر خبر به وقت نرسد، همه برنامه‌ها هدر می‌رود. گاهی یک چیزی به خصوص زمان ما، کارها ثانیه‌ای شده است. مثلاً می‌گویند: هفت ثانیه زودتر برسد چنین می‌شود، هفت ثانیه دیرتر برسد چنین می‌شود. در همه چیز همینطور است. شما آمپول که می‌خواهی بزنی اگر در رگ بزنی، این آمپول شما را شفا می‌دهد. اگر یک میلی‌متر بیرون رگ بزنیم، درد می‌گیرد. سوییچ ماشین همینطور است. اگر سوییچ اینطور باشد، در باز می‌شود. یک خرده سوییچ، دنده‌های این کلید کلفت یا نازک باشد، قفل باز نمی‌شود. همه چیز حساب و کتاب دارد. «وَ جاءَ رَجُلٌ‏ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى» یسعی یعنی می‌دوید، با دو آمد گفت. خبر حساس است. گفت: چه؟ گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ‏» یعنی مشورت می‌کنند. ای موسی جلسه شورای نظامی تشکیل شده برای دستگیری و اعدام تو. خارج شو، او هم فوری ترتیب اثر داد.
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ» (قصص/21) یعنی با ترس و لرز از شهر فرار کرد و به منطقه مدین رفت و کار نداریم سرنوشتش چه شد؟ گاهی یک پیرزنی یک اطلاعی دارد، یک بچه یک اطلاعی دارد. باید اطلاع بدهد، به خصوص نه جاسوسی، جاسوسی، یک کسی با خانمش قهر است. یک کسی با برادرش قهر است. مسأله شخصی و خانوادگی را حق تجسس نداریم. در قرآن می‌گوید: «لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) اما اگر یک کاری مربوط به فرد نیست، مربوط به جامعه است، یک کودتاست، یک بمباران است، خبر کشتن یک ولی خداست، اینجا نباید من و من کنیم. نظارت کنیم. نظارت…
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
سه رقم ناظر داریم. سه ناظر را بنویسم. [ پای تخته] یکی می‌گوید که… ناظر، سه رقم ناظر داریم. 1- ناظر مردمی و عمومی 2- ناظر استخدامی، استخدامش می‌کنیم برای اینکه نظارت کند. 3- ناظر ویژه، هر سه تا هست. مردمی می‌گوید: «بَلَغَنِي‏ أَنَّكَ‏» حضرت امیر می‌نوشت می‌گفت: به من گزارش دادند. «بَلَغنی» کی؟ مردم، به من گزارش دادند که تو استاندار چنین و چنان کردی. استخدام حضرت امیر به استاندار می‌گوید: «وَ ابْعَثِ‏ الْعُيُونَ» «ابعث» یعنی بعث، برانگیز، عیون یعنی بازرس، یعنی یک عده بازرس را حقوق بده بروند بررسی کنند و بیایند. جمله‌اش این است «عینی بالمغرب» یعنی بازرس ویژه من، جامعه باید همه ناظر باشند. دولت نمی‌تواند اداره کند. برای هرکسی نمی‌شود دو تا ناظر بفرستد. باید همه مردم ناظر هم باشند. جاسوس نه، مسائل شخصی و فردی، حسابش جداست، اینکه می‌گویم: نظارت، نظارت این است که… چطور شد یک مرتبه دو هزار تا ماشین فروش می‌رود و کسی نمی‌فهمد این پول از کجا آمد؟ چه کسی این را امضاء کرد و چه کسی اجازه داد. قانون‌های ما، خیلی از قانون‌ها، سوراخ‌های گشادی دارد. اگر مردم کمک نکنند خیلی سیلی‌های سخت‌تری خواهیم خورد. همه باید ناظر باشیم و بر همدیگر نظارت کنیم.
عقاید ما باید ناظر باشد. گاهی یک جوان تصمیم می‌گیرد برای خودش، چند وقت پیش یک جوانی آمد دانشگاهش را طی کرده بود. دست به کاری زده بود، حرف‌هایش را به من زد. گفتم: این تصمیمی که گرفتی مبنایت چیست؟ براساس کدام عقل استدلال عقلی، براساس کدام آیه، به سفارش کی؟ گفت به دلم برات شده… گفتم: می‌خواهی کل عمر و بودجه و جوانی‌ات را صرف کنی به چیزی که آخرش مبنا ندارد. کارهای ما باید مبنا داشته باشد. اگر پول خرج می‌کنی مبنا باشد.
نقل شد که زمان قدیم منزل امام(ره) مراسمی بود، عیدی بود، عزایی بود، یک مداحی خوانده است و آن زمان هم امام ده تومان به تو داده است. ده تومان آن زمان قبل از انقلاب، یک مداح دیگر آمد او هم چند تا شعر خواند و مراسم را طی کرد و امام حرف‌هایش را گوش داد و پنج ریال داد. مداح دوم یک خرده جا خورد که پنج ریال؟ وارسی کرد دید بله اولی ده تومان گرفت و این پنج ریال نتوانست تحمل کند، گفت: آقا، توجه دارید به بنده پنج ریال دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: توجه دارید به آن کسی که قبل از من بود، ده تومان دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: قبلی از امام صادق تجلیل کرد. تو از من تجلیل کردی. اگر ملاحظات نبود به تو هیچی نمی‌دادم. یعنی مبنا دارد که چرا به او بیشتر بدهیم و به او کمتر بدهیم.
گاهی افرادی یک کتابی می‌نویسند هرچه فکر می‌کنی خدایا چه کسی به این نفرین کرده است؟ من سراغ دارم آدم‌هایی که کتاب‌های بسیار نوشتند رفتم خانه‌شان کتاب‌هایشان را که دیدم آمدم بیرون گفتم: یک کسی به این نفرین کرده است. گفتند: انشاءالله خیر از عمرت نبینی. نشسته تحقیق کرده و پژوهش کرده در مورد اینکه حالا این بشود یا نشود. من نمی‌دانم چه کسی حرف‌های مرا می‌شنود؟ خیلی دارم غصه می‌خورم از عمرهایی که به تاراج هدر می‌رود. اصلاً ما باید برای هرکسی براساس وطنش چیزی را یادش بدهیم. امام وقتی دعا می‌کند برای هر عضوی یک دعا می‌کند، می‌گوید: «ایدینا عن السرقه» خدایا دست مرا از دزدی بازدار. چون آدم با دستش دزدی می‌کند. «السنتنا عن الغیبة» زبانم غیبت نکند. «اعیننا عن الخیانه» چشمم خیانت نکند. «بطوننا عن الحرام و الشبهه» شکمم لقمه حرام نرود. یعنی برای هر عضوی یک دعا می‌کند. این آقا طلبه کاشان است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. جوان کاشانی است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. فیض کاشانی که بود که دویست تا کتاب علمی با کم و زیادش نوشته است؟ ما یکی را هم نمی‌توانیم بخوانیم، او دویست تا نوشت. تبریز است، علامه طباطبایی کیه؟ علامه امینی کیه؟ شخصیت‌های خودمان و فرهیختگان خودمان تاریخ و شهر و وطنمان، یک چیزهایی را می‌خوانیم و هیچ فایده‌ای ندارد، من این را زیاد گفتم و اگر عمری داشته باشم تا آخر عمر خواهم گفت. چون می‌بینم عمرهایی که تلف می‌شودو بودجه‌هایی که تلف می‌شود. یعنی این پژوهش هیچ مشکلی را حل نمی‌کند.
ما چند هزار پایان نامه داریم که هیچ فایده‌ای ندارد. مسأله مهمی است. پایان نامه باید مشکلی را حل کند. نه یک کشف علمی کنید. هر کشف علمی هم مهم نیست. ما بیاییم تحقیق کنیم که مثلاً سی و سه پل اصفهان را چند روزه ساختند؟ آجرهایش از نجف آباد بود یا از خود اصفهان بود؟ معمارش چند نفر بودند؟ مهندسش چند نفر بودند؟ چه تاریخی ساخته شد؟ اطلاعاتی که بدانیم جایی آباد نمی‌شود و ندانیم جایی خراب نمی‌شود. برای ما گفتند: اگر می‌خواهید بدانید آخوند، آخوند خوبی است علامت آخوند خوب این است، «اذا مات» آخوند خوب کسی است که اگر بمیرد «ثُلِمَ فِى الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا يَسُدُّهَا شَىْ‏ءٌ» (كافى، ج 1، ص 38) آخوند خوب کسی است که وقتی بمیرد، جایش خالی باشد. مطهری نداریم، بهشتی نداریم. این آخوند خوب است. اما یک کسی است که این کار را هم نکنند کسی دیگر هست. گاهی مسجدها کنار هم است. هر چند متر یک مسجد است. هر چند متر یک روضه خوانی است. حالا اگر روضه خوانی نبود، چه؟ می‌رفت بیست متر عقب‌تر یک مسجد هست، می‌رفت آنجا نماز می‌خواند. نگاه کنید کجا مسجد نیست، مدرسه کجا نیست؟
6- نظارت بر خود و کارهای خود
نظارت کنیم بر خودمان نظارت کنیم. امام کاظم فرمود: شب به شب فکر کنید امروز چه کردید؟ اگر کار خوبی کردید شکر کنید و اگر خلافی کردید، عذرخواهی کنید. امام کاظم فرمود: اگر شب به شب حساب خود را نرسید، ما شما را جزء شیعیان درجه یک خود حساب نمی‌کنیم. شیعه واقعی ما کسی است که شب به شب از خود حسابرسی کند. «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَيْهَا» (كافي، ج 8، ص 143)
بحث نظارت بود. اگر می‌خواهید مملکت ما، بچه‌مان را پول می‌دهیم. کجا خرج کرد؟ نظارت کنیم. من کسی را سراغ دارم که سالها قبل از انقلاب، شاید پنجاه سال پیش یک پنج ریالی به پچه اش داد، بچه‌اش مدرسه رفت. در راه که مدرسه می‌رفت، یک فقیری را دید و این پنج ریال را به فقیر داد. رفت درس خواند و ظهر که آمد گفت: آقا جون آن پنج ریال صبح را به فقیر دادم. گفت: بارک الله، بیا آقاجون! بچه را نشاند و قرآن را باز کرد. گفت: ببین این آیه قرآن است. « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ‏ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) اگر کسی کار خوب بکند ده برابر ثوابش می‌دهیم. تو پنج ریال دادی، من هم می‌خواهم از خدا یاد بگیرم، پنج تومان دادم. یعنی پنج ریال را ضرب در ده کرد. این بچه اینطور تربیت شده، هم فقیر پولدار شده و هم پدر… فقیر پولدار شده، پدر هم نظارت کرد به اینکه پنج ریال کجا خرج شد، تشویق کرد و یک آیه هم تفسیر کرد. ما باید قرآن را سر سفره‌ها ببریم. قرآن سر سفره‌ها نیست. بله در مراسم افتتاحیه قرآن می‌خوانند ولی تشریفات است. بر خودمان نظارت کنیم، بر درآمدمان نظارت کنیم.
امیرالمؤمنین می‌فرمود: «ارْفَعْ‏ إِلَيَ‏ حِسَابَكَ» بیا ببینم از کجا آوردی؟ حسابت را پس بده. نمی‌گوید: چرا داری؟ می‌گوید: از کجا آوردی؟ ممکن است کسی پولدار باشد و از راه حلالی هم آورده است. گاهی وقت‌ها پولدارها آدم‌های خوبی هستند. یکبار در مسجد دانشگاه یک دانشجو می‌خواست تقریباً مرا به چالش بکشد. گفت: آقای قرائتی شما طرفدار پولدارها هستی یا مستضعفین؟ گفتم: والا 124 هزار پیغمبر داریم، 25 نفر اسمشان در قرآن است. در این 25 نفر دو نفر پولدار هستند. یکی حضرت سلیمان خیلی وضعش خوب بود و یکی حضرت یوسف به پادشاهی رسید. این دو پیغمبر را بکشیم، خفه کنیم، اسمشان را از قرآن پاک کنیم، چه کنیم؟ اصل این نیست که پولدار است یا فقیر است؟ اصل این است که از کجا آورده است. ممکن است پول داشته باشد حلال باشد. ممکن است کم هم داشته باشد، ممکن است ماشین داشته باشد کاسبی پیدا کرده و ممکن است دوچرخه داشته باشد و دزدی باشد. اصل این است که مالک است یا دزد است؟ اصل این نیست که دوچرخه است یا ماشین؟ قرآن می‌گوید: شما در عدالت‌ها کار نداشته باش که این فقیر است کمکش کنیم. گاهی وقت‌ها دلمان به کسی می‌سوزد می‌گوییم: فقیر است، ولش کن برود. قرآن بخوانم، چشم! «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً» (نساء/135) اگر فقیر بود یا غنی بود، تو کار نداشته باش فقر و غنا، ببین حق با چه کسی است.
پلیس ایستاده، اگر ژیان قراضه و یک ماشین کهنه‌ای رد شود، ول کن بدبخت است. ول کن.. بدبخت است. اما اگر یک ماشین قیمتی باشد، بگیر پدرسوخته را، بگیر، به تو چه این پدرسوخته است یا بدبخت است، هرکس از چراغ قرمز رد شد، جریمه‌اش کن. حالا چه بنز باشد، «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً» به زبان من… «ان یکن بنزا او ژیانا» بنز باشد یا ژیان باشد، تو حافظ حقوق باید باشی. بر همه نظارت کنیم. بچه‌ها خوب است نظارت کنند. اتفاقاً یکی از حرف‌های غلطی که می‌زنیم، بعضی خانه‌ها به بچه می‌گویند: بچه حرف نزن! این همه آدم بزرگ نشسته تو حرف می‌زنی؟ قرآن می‌گوید: اصلاً به بچه‌ها بگو حرف بزن. تو می‌گویی: بچه حرف نمی‌زند؟
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضع‌گیری
بچه حرف می‌زند. «یا بنیَّ» لقمان می‌گوید: پسر کوچولو، «يا بُنَيَّ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/17) حرف بزن، «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» حرف بزن، در خوبی‌ها تشویق کن و در بدی‌ها داد بزن. بچه باید حرف بزند، اینها می‌گویند: بچه حرف نمی‌زند. زن که حرف نمی‌زند. چرا زن حرف نمی‌زند؟ یک زن یک کلمه گفت، یک امت را نجات داد.
فرعون کنار دریا نشسته بود، دریا می‌دید. دید جعبه‌ای روی آب است. گفت: بروید جعبه را بگیرید و بیاورید. جعبه را گرفتند و آوردند نزد فرعون، در را باز کردند دیدند یک نوزاد است. نوزاد کیست؟ حضرت موسی بود. مادرش او را زاییده بود، چون فرعون پسرها را می‌کشت، ترسید او را بکشند. خدا به مادر موسی گفت: شیرش بده و در جعبه بیانداز و در دریا بیانداز، این جعبه را برمی‌گردانیم. در اینجا مادر موسی به خواهر موسی گفت: نظارت کن و عقب موسی برو. مادر موسی به خواهر موسی گفت: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ‏ قُصِّيهِ» (قصص/11) قصه را دنبال کن. من بچه را شیر دادم، در جعبه انداختم. تو دنبال این رودخانه برو ببین کجا می‌رود. دختر خیلی وزارت اطلاعاتی بود. عادی سازی کرد، جیغ بزند، شیون کند، طوری حرکت انجام بدهد که بفهمند این بچه کیه، این کیه تو برایش گریه می‌کنی؟ خیلی عادی انگار نه انگار. جعبه را گرفتند اینجا خواستند بچه را بکشند، اینجا یک زن یک کلمه گفت: «لا تَقْتُلُوه» (قصص/9) او را نکش. به فرعون گفت: ما بچه‌دار نمی‌شویم. این بچه را آب آورده است. می‌بریم خانه خودمان بزرگش می‌کنیم، این بچه ما باشد. «نَتَّخِذَهُ‏ وَلَدا» (قصص/9) بچه خودمان باشد. یک زن یک نهی از منکر کرد و گفت: «لا تَقْتُلُوه» این بچه را نکش، شوهرش را منصرف کرد، بچه را نکشتند. بعد این بچه…
بچه گرسنه است. همه دایه‌ها را آوردند، سینه هیچکس را نمکید. فرعونی که می‌گفت: «أنا ربکم الاعلی» در شیر دادن یک بچه عاجز شد. فکری بود چه کند. این دختر جلو آمد و باز با جیغ نه، خیلی اطلاعاتی برخورد کرد. من وزارت اطلاعات سخنرانی رفتم، گفتم: کار اطلاعاتی این است. یک بچه دختر اینقدر مدیریت داشته باشد. آمد گفت: «هَلْ أَدُلُّكُمْ‏» (قصص/12) اجازه می‌دهید دلالی کنم، «عَلى‏ أَهْلِ بَيْتٍ» من بروم دلالی کنم، یک خانواده‌ای را سراغ دارم، بیاورم که شاید سینه او را مکید؟ اینها چون عاجز بودند، سینه هیچ خانمی را نمکید، این بچه دختر، نمی‌دانند این دختر کیه، گفتند: خوب برو بگو. وقتی خدا می‌خواهد ذلیل کند، فرعون برای شیر دادن یک نوزاد ذلیل است، عاجز است. به پیشنهاد بچه هم گوش می‌دهد. «فَرَدَدْناهُ‏ إِلى‏ أُمِّهِ» (قصص/13) باز مادر هم اطلاعاتی آمد. جیغ بزند، قربانت بروم، چه خوب شد دیدمت! یک خرده دسته گل آب می‌داد می‌فهمیدند چه کسی زاییده است. بنا بود کسی نفهمد چه کسی این را زاییده است. خیلی حرکت‌ها اطلاعاتی بود. بچه را به مادر دادند و گفتند: در کاخ خودمان باش. دو تا پیغمبرها در کاخ زندگی کردند یکی یوسف بود، یکی موسی بود. در کاخ فرعون زندگی کرد. بحث این است که از کجا آورده‌ای؟ با کی بند و بست کردی؟ آیا این راهی که رفتی برای دیگران هم باز است یا گاوبندی کردی؟ به هرحال نظارت وظیفه همه ماست. «کلکم راع» همه مسئول هستیم. به من ابلاغ نشده، به من چه؟ بعد هم کسی که خلاف کرد همه را نگویید. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/164) گناه کسی را گردن همه نگذارید. یک بازاری کلک زده، نگو بازاری‌ها دزد هستند. نگو این را، گناه است. یک اداری هم رشوه گرفت. همه… نگو همه بگو بعضی‌شان، یک آخوندی بد درآمد، این هم آخوندها، بابا این چه کرده است؟ این گناه کرده تازه ثابت کنید، اول ثابت کنید و بعد هم وقتی ثابت شد خودش را بگویید نه باقی‌اش را… ممکن است این آقا خودش خوب باشد، زنش بد باشد، پسرش، برادرش، پاسدارش، شریکش، شاگردش… هم تحقیق کنیم بی خود آبروی کسی را نریزیم، بعد از اینکه تحقیق کردیم این بلا را گسترش ندهیم.
خدایا تو خود می‌دانی که ناظر ما هستی، اعضای بدن، زمین و زمان و انبیاء همه ناظر ما هستند، آنچه خلاف کرده‌ایم ببخش و بیامرز و ما را با وظیفه‌مان آشنا بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در آیات اولیه سوره الرحمن، به چه موضوعی اشاره شده است؟
1) توازن در کرات آسمانی
2) رعایت میزان در معاملات
3) هر دو مورد
2- قرآن در سوره زلزال، از کدام شاهدان قیامت سخن می‌گوید؟
1) فرشتگان
2) زمان
3) زمین
3- در آیه 15 سوره قاف، به مراقبت فرشتگان از چه امری اشاره می‌شود؟
1) گفتار انسان‌ها
2) عبادت مؤمنان
3) رفتار بدکاران
4- امام کاظم علیه‌السلام چه کاری را شرط شیعه واقعی دانستند؟
1) نظارت بر مردم
2) نظارت و محاسبه خود
3) نظارت بر حاکمان
5- لقمان، فرزندش را به چه کاری دعوت می‌کرد؟
1) اقامه نماز
2) امر به معروف
3) هر دو مورد

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%d8%b8%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/feed/ 0