جمهوری اسلامی – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Sat, 02 Mar 2024 08:44:17 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 انتخاب احسن در انتخابات https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/ https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/#respond Thu, 29 Feb 2024 08:31:03 +0000 https://gharaati.ir/?p=10451 https://gharaati.ir/archive/pdf/1402.12.10.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1402.12.10.mp3 https://www.aparat.com/embed/xAIzj?data[rnddiv]=71975416722&data[responsive]=yes]]>

موضوع: انتخاب احسن در انتخابات
تاريخ پخش: 10/12/1402
عناوين:
1- دقت در انتخاب کارها و افراد
2- کشور و انقلاب، امانت شهدا نزد مردم
3- خطر بی‌اعتنایی به امور جامعه اسلامی
4- دوری از تعصبات نابجا در انتخابات
5- توجه به صلاحیت نامزدها، نه شهرت آن‌ها
6- مشورت با افراد امین در انتخاب نامزدها
7- تضعیف نظام، خیانت به خون شهدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

از یک سو در آستانه‌ی انتخابات هستیم که من به عنوان معلّم قرآن آن مقداری که متن قرآن است ان‌شاءالله چند آیه‌اش را برایتان معنا کنم، ما دائماً در حال انتخابیم. همه‌ی این‌هایی که مریض شدند، در انتخاب شکست خوردند، چون باید این غذا را بخورد، انتخاب نکرد، یک غذای فاسد خورد. این‌هایی که معتاد می‌شوند در انتخاب رفیق غافل شدند، رفتند با آدم معتاد رفیق شدند. این‌هایی که ورشکست شدند، رفتند با شریک‌های نااهل شریک شدند. یعنی هر جا سیلی می‌خوریم در انتخاب اشتباه کردیم، انتخاب همسر، انتخاب شریک اقتصادی، انتخاب در امور سیاسی. ما دائماً در حال انتخابیم.
1- دقت در انتخاب کارها و افراد
قرآن می‌فرماید، بارها گفته در موارد مختلف می‌فرماید، خدا می‌گوید «أَحْسَنِ تَقْويمٍ»، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في؟»، «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تین/ 4)، یعنی من بهترین ساختمان را به انسان دادم. «أَحْسَنَ صُوَرَكُمْ» (غافر/ 64، تغابن/ 3)، بهترین صوت را به شما دادم، نه خوشگل‌ترین، کامل‌ترین صورت را به شما دادم. «احسنُ الخالقین» (مؤمنون/ 14)، «أَحْسَنَ صُوَرَكُمْ»، «أَحْسَنِ تَقْويمٍ»، چند بار در قرآن کلمه‌ی «أَحْسَن» آمده، یعنی بهترین‌ها، خدا می‌گوید کارهای من بهترین هست، بعد می‌گوید می‌خواهم تو هم بهترین باشی، «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/ 18)، حرف‌هایی که گوش می‌دهی، بهترین حرف را قبول کنی. «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (هود/ 7، ملک/ 2)، در عمل بهترین را عمل کنی. می‌خواهی عبادت کنی، چه جوری عبادت خدا را بکنی؟ «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَل‏»، «خَيْرِ الْعَمَل» یعنی بهترین عمل. ممکن است کسی بگوید: «من نماز نمی‌خوانم، ولی عوضش پول به فقرا می‌دهم، نماز نمی‌خوانم، ولی عوضش فلان کار را می‌کنم.» خدا چی گفته؟ بهترین کار این است که ما انتخاب کنیم، یا بهترین کار این است که خالق انتخاب کند؟ گاهی وقت‌ها می‌پرسند که چرا مثلاً تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها که ثواب هزار رکعت نماز را دارد (ر. ک به: الكافي، ج ‏3، کتاب الصّلاة، بَابُ التَّعْقِيبِ بَعْدَ الصَّلَاةِ وَ الدُّعَاء، ح 15، ص 343)، 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله، حالا 34 بار نمی‌شد 40 تا باشد؟ اگر به شما گفتند 34 متری گنج است، شما 40 متری را بِکَنی، به گنج می‌رسی؟
انتخاب احسن. حالا هر به چند سال یک بار، یا خبرگان، یا مجلس، یا شورای شهر، یک انتخاباتی می‌شود، الحمدلله در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب، میانگین هر سال یک انتخابی شده، ولی بعضی از کشورهای همسایه که در جلسه‌ی قبل گفتم، مثل سعودی، صد سال مردم سعودی در سعودی، حجاز زندگی کردند، یک بار هم پای صندوق نیامدند، چون این‌ها یک خاندان خاصّی هستند، خودشان تقسیم کردند.
در انتخابات، انتخاب غذا، انتخاب فکر، انتخاب کتاب، انتخاب دوست، خیلی‌ها را که ما به عنوان دوست انتخاب می‌کنیم، دوست ما نیست، دشمن ما هست، ما را برای خودش می‌خواهد، ما را برای خودمان نمی‌خواهد. داریم اگر کسی خواست با کسی دوست بشود، سه تا شرط داشته باشد:
– اوّل ببیند نماز می‌خواند یا نه، چرا؟ برای این‌که تو هر چی هم با او دوست باشی، به او خدمت کنیم، بیش از خدا که لطف نکردی، خدا این همه نعمت به این بچّه داده نماز نمی‌خواند، آن کسی که از خدا با این همه نعمت تشکّر نمی‌کند، تو هم با او رفیق نشو، چون تو هم هر خدمتی بکنی، او که از خدا تشکّر نکرد، از تو هم؟ کمک کنید: از تو هم تشکّر؟ نمی‌کند.
– دو، ببینید نسبت به پدر و مادر باوفاست، یا بی‌وفاست، کسی که خدمات مادر را بی‌وفا بود، هر چه هم دوستش باشی به او خدمت کنی، به تو هم بی‌وفاست، او که به مادرش بی‌وفا بوده، به تو هم؟ بی‌وفا خواهد بود.
– سه، ببینید با رفقای قبلی‌اش چگونه بوده، اگر به رفقای قبلی‌اش خیانت کرده، به تو هم؟ خیانت خواهد کرد. این‌ها معیارهای اسلامی است.
سواد دلیل نیست، ممکن است کسی سوادش از شما بیش‌تر باشد، به هوایی که شاگرد اوّل هست، یا تیزهوش است، یا کلاسش بالاتر است، بگویی این باسواد است، با او رفیق شوم، ممکن است سوادش خوب باشد، ولی نیّتش خوب نباشد، نیّت بد داشته باشد. در انتخاب همه، ما دائماً در حال انتخابیم.
2- کشور و انقلاب، امانت شهدا نزد مردم
انتخابات، آیه‌ی قرآن می‌گوید: «تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها» (نساء/ 58)، امانت را به اهلش بدهید. انقلاب امانت است، ما انقلاب را، کلید کشور را به چه کسی می‌دهیم؟ این نماینده کیه؟ شورای شهر، شهردار، خبرگان. قرآن می‌گوید امانت را به اهل بدهید، آن‌چه ما داریم امانت است، باید به اهلش بسپاریم. یک حدیث می‌خواهم بخوانم، ترجمه‌اش را هم ان‌شاءالله می‌فهمید. «مَن»، «مَن» یعنی چه؟ کسی که؛ «تقدم»، تقدُّم یعنی پیش بیفتد؛ «من تقدم علی قوم»: کسی پیش بیفتد بر یک قومی، یعنی بگوید من امام جماعت، من امام جمعه، من وکیل، وزیر، سفیر، اگر کسی خودش را مطرح کند؛ ولی «و هو یری»: می‌بیند با چشم‌هایش؛ که «من هو افضل»، می‌داند از خودش بهتر هم هست، ولی باز هم خودش را گنده می‌کند، کسی اگر یقین داشته که کسانی از او بهترند، و باز می‌آید خودش را جلو می‌اندازد؛ «خان الله»: خیانت کرده به خدا و «رسوله»: به رسول خدا خیانت کرده، «و المسلمين»: به همه‌ی مسلمین هم خیانت کرده. (الغدير، ج 8، ص 291 به نقل از تمهيد الباقلاني، ص 190). اگر نمره‌ی چهارده خودش را مطرح می‌کند، با این‌که می‌داند در جامعه نمره‌ی هفده و هجده هم هستند، منتها من می‌خواهم خودم جلو بروم، اگر این باشد باید بسیاری از افراد حتّی بعد از این‌که کاندیدا شدند، بهتر این هست که استعفا بدهند، از تو بهتر هست یا نه؟ صرف این‌که من رأی می‌آورم، خب قرائتی هم رأی می‌آورد، چون مشهور هستم، ممکن است ما در بعضی شهرها رأی بیاوریم، یا خیلی شهرها، آیا واقعاً من به درد مجلس می‌خورم؟ آیا واقعاً من فقیه هستم در خبرگان، به درد فقها می‌خورم؟ خیلی انتخابات مسئله‌ی مهمّی است، کلید مملکت و خون شهدا را به چه کسی می‌سپاریم؟ قرآن می‌گوید: «تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»، این یکی.
افرادی هستند می‌گویند: «به ما چه؟!»، به ما چه یعنی چه؟ مملکت ما دشمن دارد، یا نه؟ قدرت می‌خواهیم، یا نه؟ آیا با کمی جمعیت قدرت پیدا می‌کنیم، یا با …؟ یک نفر به کسی اضافه بشود، قدرتش زیاد می‌شود. خدا به موسی گفت: «برو پهلوی فرعون دعوتش کن»، موسی گفت: من؟! تنهایی نمی‌توانم، افرادی به من اضافه بشوند، «هارُونَ»، حضرت هارون داداشم هست، «هارُونَ أَخي» (طه/ 31)، داداشم برادرم باشد. هارون سنّش از موسی بیش‌تر بود، ولی پیغمبر اولوا العزم حضرت موسی بود. وقتی خدا گفت برو تبلیغ کن، به فرعون بگو تو خدا نیستی، گفت من تنهایی نمی‌توانم، «هارونَ». چرا؟ «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي» (قصص/ 34): او بیانش از من بهتر است، تبلیغ بیان می‌خواهد. در سخنرانی، در استدلال هارون از من قوی‌تر است، «هارُونَ أَخي» (طه/ 30). «اشْدُدْ بِهِ أَزْري» (طه/ 31): کمک بازوی من باشد، یعنی یک نفر به یک نفر اضافه بشود، زور می‌شود. حالا اگر جمعیت زیادی اضافه شدند، چی؟ انتخابات هر چی بیش‌تر جمعیت بشود، قدرت بیش‌تر می‌شود. نخ هر چی درازتر باشد، قدرت دوزندگی … اگر شما یک وجب نخ داشتی، سوزن یک وجب می‌دوزد، اگر دو وجب نخ داشتی، اگر سه وجب، هر چی نخ طولانی‌ باشد، قدرت مانورش در فاستونی و پارچه بیش‌تر می‌شود. ما باید شرکت کنیم، منتها دقّت کنیم که بهتر بشود، در انتخابمان حواسمان را جمع کنیم.
3- خطر بی‌اعتنایی به امور جامعه اسلامی
اگر کسی بی‌خیال باشد، حدیث می‌گوید مسلمان نیست. اِه! یعنی کافر است؟! نه، کافر نیست، مسلمان ناقص است. حدیثش را بخوانم. «من أصبح»: یعنی کسی که صبح کند، یعنی از اوّل صبح؛ «و لم يهتم بامور المسلمين»: نسبت به امور مسلمان‌ها اهتمام و همّت نداشته باشد؛ «فليس بمسلم‏» (مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، ج ‏3، ص 275) یعنی فکر نکند کجا زلزله آمد، اِه! فقط پای تلویزیون نشسته اِه! هیچی، زلزله شد، اِه! هیچی. پای تلویزیون می‌نشیند، هر حادثه‌ای را فقط یک اِه می‌گوید، اهتمام بامور مسلمین. «من أصبح»، کسی که از اوّل وقت، «اهتمام»، «اهتمام» یعنی این‌که همّت کند، نه که حالا شد شد، نشد نشد، همّت کنید. آقا نمی‌شناسیم افراد را، مشورت کنید. با چه کسی مشورت کنیم؟ با آدمی مسلمان‌تر است، باتقواتر است، «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين …»
آقایان انتخاب شونده‌ها هم خیلی خوشحال نشوند که رأی آوردند، رأی آوردید الحمدلله، رأی هم نیاوردید غصّه نخورید. شما اگر برای خدا بودید، ثوابتان را دارید. شما به مسجد می‌روید، بعد می‌بینید نماز جماعت نیست، شما ثواب نماز جماعت را دارید، چون نیّتت مسجد بوده، نیّت خیر خودت را ثبت‌نام کردی، حالا در اثر کسالت، شرایط، یک صحنه‌هایی پیش آمد که احساس کردی بروی کنار بهتر است، برو کنار.
امام خمینی 12 بهمن که در هواپیما نشست، از فرانسه به ایران بیاید، با او مصاحبه کردند، گفتند: «شما الآن وارد ایران می‌شوید، چه احساسی دارید؟»، فرمود: «هیچی». هیچی یعنی چه؟ خب حکومت دست شاه و بختیار و آمریکا بود، یعنی ممکن است هواپیما سرنگون بشود. سرنگون شدیم، شهید می‌شویم، اگر هم رفتیم حکومت اسلامی تشکیل می‌دهیم الحمدلله، شد الحمدلله، نشد الله اکبر. نگویید چون انتخاب شدم. استدلال، عکس بیش‌تر دلیل بر این نیست که من آدم خوبی هستم، ممکن است کسی پولش بیش‌تر است، عکس‌های با صحنه‌های مختلف. به شعارها هم گوش ندهید، حدیث داریم به شعار گوش ندهید: «لَا تَنْظُرُوا»، ترجمه کنید ببینم، «لَا تَنْظُرُوا» یعنی چه؟ نگاه نکنید؛ «إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ»، به رکوع و سجود نگاه نکنید، ممکن است عادت به نماز کرده، نگاه کنید ببینید راست می‌گوید، یا دروغ. حرف که می‌زند، راست می‌گوید، یا دروغ می‌گوید؟ (الكافي، ج ‏2 ، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ الصِّدْقِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَة، ح 12، ص 105). دروغ هم که می‌گوید راستش را بگوید، بگوید آقا آن دفعه دروغ گفتم.
ما یک مهمان داشتیم، بابایمان خدا اموات همه را رحمت کند، از مهمان پرسید: «غذا خوردی؟»، گفت: «بله»، گفت: «راست می‌گویی، یا دروغ؟»، گفت: «دروغ». یعنی اگر هم یک جایی گفت، بگوید آقا من اشتباه کردم. نه، عقب‌نشینی زشت است. چه اشکال دارد، ما مرجع تقلید داریم که گاهی وقت‌ها، من خودم پای درس مرجع تقلیدی می‌رفتم، از مراجع درجه یک، یک روز آمد یک بحثی کرد، فردایش آمد گفت: «آن‌چه دیروز گفتم، امروز عقیده‌ام برگشته، من از این آیه این را می‌فهمم، امروز این را می‌فهمم.» یک مهندس می‌آوری، این ساختمان را می‌سازد، بغل این ساختمان یک زمین دید، جور دیگر می‌سازد. یا سلیقه‌اش برمی‌گردد، یا تکامل پیدا می‌کند، یا مشورت می‌کند، تجربه‌اش بیش‌تر می‌شود.
فکر نکنید حتماً بروید رئیس مجلس بشوید، رئیس جمهور شوید، یا هر پستی بگیرید، فکر نکنید حتماً سعادت شما در این است، عزّت را از مدال و پست و درجه و وکیل و وزیر نگیرید. دعای ماه شعبان یک جمله‌اش این است: «الهی»، ترجمه‌اش را می‌فهمید، «الهی»: خدایا؛ «بِيَدِكَ»، «یَد» یعنی چی؟ دست، « بِيَدِكَ»: به دست توست؛ «زِيَادَتِي وَ نَقْصِي»: زیادی بشوم، یا کم بشوم دست توست. ما آدم داریم در اتاق پول هست، ولی گرسنگی می‌خورد، آدم هست سواد هم ندارد، ولی عزیزتر از بعضی افرادی هست که سواد دارند.
4- دوری از تعصبات نابجا در انتخابات
اگر کسی پستش را برای عزّت می‌خواهد … انتخابات ما چند رقم انتخابات نباید نباشد، انتخاباتی که انتفاعی نباشد، که اگر این برود مجلس، برای من یک کاری پیدا می‌کند. ممکن است برود مجلس و کار برای تو پیدا نمی‌کند. خودمان را نگاه کنیم که چه مشکلی را می‌توانیم حل کنیم یک کسی آمد گفت: «آقای قرائتی، تو کاندیدا نمی‌شوی؟»، گفت: «ازم نمی‌آید، من بلد نیستم»، گفت: «نه، شما مشهوری»، گفتم: «شهرت دلیل بر این نیست که من رأی بیاورم، من شهرت دارم». یک وقت داشتم می‌رفتم، یک زن و شوهری با راه می‌رفتند، یک بچّه هم بغلش بود. این بچّه گفت: «مامان! مامان!»، گفت: «تلویزیون»، من خنده‌ام گرفت که این بچّه در قنداق من را می‌شناسد. خب حالا این هنر شهرت، این دلیل بر این هست که من بروم کاندیدا بشوم؟ من پیاز را یک قرون می‌توانم ارزان کنم؟ چه مشکلی از مملکت حل می‌شود؟ یک جوری حرکت کنیم که اگر شد الحمدلله، اگر نشد الله اکبر. انتقامی نباشد، انتفاعی نباشد، تعصّبی نباشد، روی محلّه، روی منطقه، هم‌شاگردی بازی نباشد.
دل‌ها دست خداست، قرآن یک آیه دارد می‌گوید، این هم آیه قرآن است، ولی ترجمه‌اش را می‌فهمید، «مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/ 39)، محبّت از طرف خداست، خواسته باشد خدا محبوبت کند، در همین قیافه هم محبوبی، دوستت دارند، خواسته باشد محبوب نباشی، ممکن است بالاترین مقامات را هم بگیری، یک حرفی بزنی، یک کاری بکنی خراب شوی. نیّتمان این نباشد که من اگر نماینده شدم عزیزترم. یکی از علمای خبرگان را خدا رحمتش کند، مرحوم شد، در تلویزیون آمد، گفت: «من»، فقیه هم بود، مجتهد بود، گفت: «من حالش را ندارم، (چون پیر بود) به ما می‌گویند وظیفه‌ی شرعی‌ات هست، وظیفه‌ی شرعی‌ات هست، خیلی خب، حالا اگر وظیفه‌ی شرعی‌ام هست، اسمم را می‌نویسم، ولی اگر رأی دادید می‌رویم مجلس، ولی اگر هم رأی ندادی چه بهتر.» همچین در تلویزیون گفت چه بهتر، که من گفتم این چه‌قدر راحت هست. چه‌قدر این راحت هست. شد الحمدلله.
در انتخاب ببینیم چه کسی کار ازش می‌آید، اگر رأی نیاوردیم، انتقام نگیریم. منافقین سال اوّل انقلاب و انتخابات اوّل، منافقین هم کاندیدا شدند. یکی از این کاندیداهای منافقین در تبلیغاتش همچین گفت: «ملّت قهرمان ما»، خیلی سخنرانی می‌کرد. رأی‌ها را شمردند، رأی نیاورد. تا دید رأی نیاورد، گفت: «این توده‌ی ناآگاه!»، یعنی صبح ساعت یازده ملّت قهرمان بودند، دو بعدازظهر توده شدند. جوری نباشد که اگر مردم به ما رأی دادند، مردم آگاه باشند، اگر رأی ندارند، بگوییم توده‌ی ناآگاه. تعصّب همشهری‌گری، این همشهری‌مان هست، این هم‌روستایی ما هست، در خوابگاه دانشگاه در یک خوابگاه بودیم، در یک خانه بودیم، هیچی این‌ها را حساب نکنید. چه کسی دینش بیش‌تر است، توانش بیش‌تر است، تعهّد و تخصّص، کدام‌ها بیش‌تر دارند، چه مشکلی را می‌تواند حل کند.
5- توجه به صلاحیت نامزدها، نه شهرت آن‌ها
بعضی‌ها ممکن است برای یک کاری خوب باشند، برای کار دیگر خوب نباشند. ممکن است بنده در معلمّی قوی باشم، امّا خواسته باشم رئیس یک صنفی باشم، کم بیاورم. شهرت دلیل نیست که چون ایشان را می‌شناسیم، چون ایشان را … این‌هایی هم که با غذا و این‌ها سور می‌دهند، این حرف‌ها، این‌ها هم حواسشان جمع باشد. ما کسی را پیدا کردیم، پول زیاد خرج کرد، چه شام‌هایی می‌داد و چه ناهارهایی می‌داد، ولی یکی از این‌هایی که ناهار خورده بود، گفته بود: «من ناهار را می‌رفتم آنجا می‌خوردم، ولی رأی به کسی دیگر دادم»، یعنی گول ناهار را هم نباید بخوریم که چون ناهار بیش‌تر دادیم، پس این‌ها به ما رأی خواهند داد. خدا نخواسته باشد، به همه هم ناهار بدهی، به تو رأی نمی‌دهند. آخر بعضی‌ها همه‌ی کارهایشان مادّی هست، این برود منطقه‌ی ما بخش هست، ان‌شاءالله برود شهرش می‌کند، مرکز استانش می‌کند، شهر هست شهرستانش می‌کند. دلش خوش هست به این‌که حالا …
شیخ انصاری از علما و فقهایی بود که صد و بیست سال هست که هر که مجتهد شده، کتاب‌های این را خوانده که مجتهد شده، از علمای درجه یک یک یک. ایشان اوّل طلبگی‌اش گمنام بود، اصلاح که می‌رفت نیم ریال می‌داد، ما می‌گفتیم ده شاهی، نیم ریال می‌داد. باسوادتر شد نیم ریال. ثقة الإسلام نیم ریال. بعد ثقة الإسلام چیه؟ حجّة الإسلام نیم ریال. بعد حجّة الإسلام، حجّة الإسلام و المسلمین باز نیم ریال. بعد حجّة الإسلام و المسلمین، آیت الله، آیت الله نیم ریال. مرجع تقلید نیم ریال. این دلّاک گفت: «آقا، من چهل سال هست سر شما را اصلاح می‌کنم، همه‌اش نیم ریال می‌دهی؟! تو یک وقت طلبه‌ی گمنام بودی، حالا آیت الله عظمی شدی؟!»، گفت: «آقا سوادم بیش‌تر شده، مساحت سرم که اضافه نشده!»، حالا اینجا شهر باشد یا شهرستان، وصل به این استان باشد، یا استان مستقل باشد، این‌ها یک محاسباتی هست، محاسبات این‌طوری نکنید.
بعضی از مرده‌شورها وقتی مرده می‌آورند بشویند، قدیم بعضی‌هایشان این‌طور بودند احتمالاً، نگاه می‌کرد اگر مرده چاق هست کیلویی می‌شست، اگر مرده بلند بود متری می‌شست، اگر بچّه بود عددی می‌شست، همه‌اش محاسباتش مادّی بود. بعضی‌ها همه‌ی حساب‌هایشان مادّی است. پنجاه سال پیش ما فکر کردیم که پزشک اطفال داریم، آخوند اطفال نداریم، گفتیم خودمان آخوند اطفال. یک طلبه‌ی جوانی بودم و پنج، شش تا بچّه جمع کردم و تخته سیاه و قصّه و شروع به کار کردن کردم. یک نفر گفت: «آقای قرائتی، تو خیلی سیاست داری!»، گفتم: «من؟! کجای کار من به سیاست می‌خورد؟!»، گفت: «همین بچّه‌هایی که پای تخته سیاه جمع کردی کلاس، این‌ها چهل سال دیگر تاجر بشوند، پولدار بشوند، سهم امامشان را به تو خواهند داد!».
6- مشورت با افراد امین در انتخاب نامزدها
فرض کنید این رأی آخرتان هست. به ما گفتند نماز که می‌خوانید فرض کنید نماز آخرین هست (الكافي، ج ‏4، كِتَابُ الْحَج‏، بَابُ فَضْلِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ وَ ثَوَابِهِمَا، ح 37، ص 261)، با توجّه بخوانید. فرض کنید این آخرین انتخاباتتان هست، اوّلین انتخاباتتان هست، بگویی بین خودم و خدا از این بهتر سراغ ندارم، حالا ممکن است اشتباه کرده باشم، ولی من … هم مشورت کنید، هم مشورت با افراد باتقوا کنید، محاسبات مادّی را فقط در نظر نگیرید، به شعارها گول ندهید، همشهری‌گری، هم‌لباس‌گری، چون آخوند هست به آخوند رأی بدهم، چون کت‌شلواری هست، به کت‌شلواری رأی بدهم. این محاسبات را نکنید. مملکت و امانت شهدا را به چه کسی می‌خواهید بسپارید؟ هم شرکت کنید، از خدا هم بخواهید خدایا این امّت را، مسیرش را جوری قرار بده که رضای خودت باشد.
از طرفی دیگر، الآن امام زنده باشد، در انتخابات می‌آید، یا نمی‌آید؟ سپهبد سلیمانی الآن باشد، در انتخابات می‌آید، یا نمی‌آید؟ اصلاً شهدا راضی هستند، یا راضی نیستند؟ مملکت مال شهداست، همه‌ی جوانی‌اش را داده است و مردم هم توقّع نداشته باشند که وکیل همه کاره هست. وکیل مجلس نمی‌رود شهر شما را شهرستان کند، شهرستان شما را استانش کند، وکیل مجلس قانون صحیح درست می‌کند، قانونی که … یک وقت مسئولین کاشان که مقیم تهران بودند، جمعی‌شان خانه‌ی ما آمدند که: «آقای قرائتی، پاشو پاشو وقت اقدام است!»، گفتم: «چی شده؟!»، گفتند: «یک راه‌آهن می‌خوهیم از تهران به اصفهان بکشیم، پاشو اقدام کنیم که این راه‌آهن از کاشان به اصفهان برود»، گفتم: «خب از کاشان نرود، چی می‌شود؟»، گفت: «از دلیجان خواهد رفت»، گفتم: «خب برود»، گفت: «مگر تو کاشانی نیستی؟! راه‌آهن تهران اصفهان از کاشان برود!»، گفتم: «راه‌آهن از کجا برود، سه تا شرط دارد: یک، کجا نزدیک‌تر هست؛ دو، کجا ارزان‌تر هست؛ سه، کجا زودتر تمام می‌شود. ممکن است این جادّه راه‌آهنش مسافتش بیش‌تر باشد، پل زدنش طولانی‌تر بشود، کجا مشتری‌اش بیش‌تر است، کجا مسافر بیش‌تر است، کجا ارزان‌تر است، کجا راه‌آهن زودتر درست می‌شود». گفتند: «پس چی؟!»، گفتم: «من اقدام نمی‌کنم، من که کاشان را دوست دارم، افتخار هم می‌کنم که کاشانی‌ام، امّا کاشان‌پرست نیستم که حالا این …» نباید مردم توقّع داشته باشند که نماینده‌ی هر شهری، برای آن شهر … باید برای کلّ کشور، برای قوانین کشور برنامه‌ریزی کند، تعصّب منطقه‌ای نباشد. علاقه خوب است، پرستش بد است، کاشان دوستی خوب است، امّا کاشان‌پرستی نه. آدم وطنش را دوست داشته باشد، «حُبُّ الوَطَن» خوب است، امّا نه، به این رأی دادیم که این شهر را استانش بکند، در این فکرها نباشید، برای خدا رأی بدهید.
7- تضعیف نظام، خیانت به خون شهدا
امّا عیب‌ها و تضعیف‌هایی که هست. اوّل این را من چند بار گفتم، ولی خواهش می‌کنم چون شب انتخابات گوش می‌دهید، یک بار دیگر حرف‌ها را گوش بدهید. این حرف هم از خودم نیست، از مرحوم آقای صفائی هست، کتاب‌های زیادی داشته به نام عین. صاد، از دانشمندان بود. سه تا جمله گفت، پدر شهید هم هست، سه تا جمله گفت، خیلی خوشم آمد، خواهش می‌کنم این را حفظ کنید: «توجیه حماقت است»، توجیه یعنی این‌که بگوییم مردم همه خوبند، مسئولین هم خوب هستند، کارها هم همه درست هست. خیلی باید آدم احمقی باشد که عیب‌ها را نبیند، آدم عیب‌ها را می‌بیند، حالا تورّم هست، گرانی هست، اختلاس هست، توجیه نمی‌کنیم، مملکت ما عیب و کمبود دارد، توجیه بکنیم آدم احمقی هستیم، توجیه حماقت هست، حماقت یعنی احمقی. ولی تضعیف هم نکنیم، چند صد هزار شهید و جانباز و اسیر رفتند تا این جمهوری را درست کردند، حالا ما در انتخابات شرکت نکنیم؟ جمعه نرویم؟ جماعت نرویم؟ در انتخابات نرویم؟ در خبرگان بی‌خیال باشیم؟ تضعیف کنیم، صدها هزار شهید دادیم تا این انقلاب … نباید تضعیف کرد. «تکمیل رسالت است»، رسالت ما این است که ببینیم، به یکی از دانشمندان سخنرانی می‌کرد، به او گفتند: «مشتری‌هایت با کفش در حسینیه می‌آیند»، گفت: «من هنر داشتم این‌ها را از خیابان با کفش در حسینیه آوردم، شما هنر داری یک حدیث بخوان کفش‌هایش را بِکَنَد.» یعنی ادامه‌اش را، بعدش را تو درست کن. نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید: «توجیه؟ با هم بگویید، بلند بگویید: «توجیه؟»، بلند بگویید، توجیه؟ «حماقت است»، یعنی ما نمی‌گوییم مملکت ما بی‌عیب است، مسئولین بی‌نقصند، خلاف نشده، توجیه نمی‌کنیم، عیب داریم. حالا که عیب داریم، پس ما کنار بکشیم؟ نه، تضعیف نظام هم جنایت به خون شهداست، این همه شهید دادیم برای این‌که این نظام درست شد. تکمیل رسالت است. «توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است، تکمیل رسالت است.» مسئولیت ما چیه؟ این است که سعی کنیم عیبمان کم‌تر باشد.
دنبال آدم بی‌عیب هم نگردید، حدیث داریم: «اگر رفیقی می‌خواهی که بی‌عیب باشد، بی‌رفیق می‌مانی.» (جامع الأخبار، ص 181)، چون هر کسی یک عیب دارد، هر کسی یک عیبی دارد. «مَادُّ الْقَامَة»، «قامَة» می‌گویند قدّ و قامتش بلند است، «مَادُّ الْقَامَة» قامتش بلند است، به به! چه هیکلی! چه تیپی دارد! ولی می‌گوید: «قَصِيرُ الْهِمَّة»، همّتش کوتاه است. قد کشیده، همّت باریک. «طَلِيقُ اللِّسَان»، بیان نرم است، نرم است، چه گرم است، چه شیرین حرف می‌زند! «لِسان» یعنی؟ زبان، زبانش نرم است؛ «حَدِيدُ الْجَنَان‏»، قلبش سنگ است، زبان نرم است، قلب سنگ است، قد بلند است، همّت کوتاه است. (نهج‌البلاغه، کلام 234) خیابان‌ها و اتوبان و بلوار گشاد شده، امّا روده‌ها تنگ شده، یک کلمه را حاضر نیست ببخشد، آقا ما بخشیدیم از حقّمان. می‌گوید: «نه، روز قیامت می‌خواهم یقه‌اش را بگیرم!» بابا، یک خلافی کرده، حالا یک کلمه‌ی زشتی گفته، او را ببخش. نخیر، روز قیامت می‌خواهم یقه‌اش را بگیرم. ولش کن بابا، روز قیامت این‌قدر گیر هستند، دیگر گیر تو یکی نباشند. کسی آمد پهلوی من گفت: «آقای قرائتی غیبتت را کردم»، گفتم: «حلال»، گفت: «نمی‌پرسی کی‌ام، چی گفتم؟!»، گفتم: «قیامت این‌قدر گیر هستی، من این‌قدر قیامت گیر هستم، دیگر ما دو تا گیر همدیگر نباشیم، برو.» هیکل بزرگ است، روح کوچک است. خیابان گشاد است، روده تنگ است. قد بلند است، همّت کوتاه است.
دنبال آدم بی‌عیب هم نگردید، منتها نگاه کنیم این عیبش کم‌تر است. حدیث هم داریم اگر دنبال رفیق بی‌عیب بگردی، بی‌رفیق می‌مانی. بعضی وقت‌ها هم توقّعشان بیش‌تر است. به یک جوان گفتم: «چرا داماد نمی‌شوی؟»، گفت: «راستش را می‌خواهی، من می‌خواهم دختری را که می‌گیرم، خوشگل‌ترین دخترهای دنیا باشد»، گفتم: «حالا تو خودت خوشگل‌ترینی؟! تو خودت چه شکلی داری که حالا می‌خواهی خوشگل‌ترین را بگیری؟! و در ثانی حالا اگر یک دختر خوشگلی را پیدا کردی گرفتی، بعداً در یک عقد و عروسی دخترهای دیگر را که دیدی، نمی‌گویی اِه! این خوشگل‌تر از زن من هست! اگر دنبال خوشگل باشی، هر چی هم خوشگل باشد، یک خوشگل‌تر پیدا می‌شود، باز دلت آنجا خواهد رفت، همیشه متزلزلی. مثل این‌هایی که در ماشین نشستند، می‌گویند این ماشین الآن چند میلیارد است، آن چند صد میلیون هست. دارد راه می‌رود هی ماشین‌ها را قیمت می‌کند، این دلش جای دیگر هست. بگو یک شوهری باشد رضای خدا درش باشد، بی‌عیب باشد، کم‌عیب باشد. دنبال کسی نگردید بی‌عیب باشد، گیرتان نمی‌آید، آدم بی‌عیب نیست.
خدایا مسیر انتخابات را آن گونه قرار بده که اوّل همه رضای تو، رضای امام زمان، رضای مراجع و امام و شهدا، رضای خانواده‌های شهدا در آن باشد و برای مملکت ما صلاح و خیر پیش بیاورد.
کسانی که به این کشور، سه رقم آدم در کشور داریم: آدم‌هایی که خدمت می‌کنند، خدایا هر که به این کشور خدمت می‌کند، خیر دنیا و آخرت به خودش مرحمت بفرما.
کسانی هستند ناشی‌اند، بلد نیستند خراب می‌کنند، خدایا ناشی‌ها و ناآگاهان ما را آگاه بفرما.
گول خورده‌های ما را نجات بده.
افرادی هم هستند خیانت می‌کنند، یعنی با علم و عمد، روی غرض دارند خیانت می‌کنند، نقشه‌هایشان را نقش بر آب، توطئه‌هایشان را خنثی، توطئه‌گران نااهلشان را نابود بفرما.
ان‌شاءالله شرکت می‌کنیم و دیگران را هم وادار به شرکت می‌کنیم، عیب‌ها را هم قبول داریم، باید سراغ کسی برویم که عیبش کم‌تر باشد و سابقه‌اش بهتر باشد و اگر ما برای خدا اقدام کنیم، خدا هم کمکمان می‌کند، «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» (محمّد/ 7). من برای گرانی عدس و رب گوجه و نرخ و ورامین و مالیات و … ما برای این‌ها نمی‌رویم، می‌رویم قانون خدا پیاده شود، اگر برای خدا قیام کنیم، خدا مشکلات را حل می‌کند، «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» (عبس/ 20)، راه‌ها را باز می‌کند.

«و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 18 سوره زمر، به کدام ویژگی بندگان خدا اشاره دارد؟
1) پیروی از پیامبران و امامان
2) پیروی از بهترین سخن
3) پیروی از والدین

2- آیه 58 سوره نساء به چه امری فرمان می‌دهد؟
1) امانت را به اهلش بسپارید.
2) امانت را نزد خود نگهدارید.
3) دین، امانت خدا نزد شماست.

3- بر اساس روایات، ملاک اعتماد به دیگران چیست؟
1) طولانی‌بودن رکوع و سجود
2) انفاق و صدقه به نیازمندان
3) صداقت در گفتار و رفتار

4- در شرایط فعلی کشور، کدام گزاره دلیل شرکت ما در انتخابات است؟
1) تضعیف خیانت است
2) تکمیل رسالت است
3) هر دو مورد

5- آیه 7 سوره هود، به کدام یک از دلایل آزمایش الهی اشاره دارد؟
1) عبادت و بندگی خدا
2) انجام بهترین کارها
3) دوری از گناهان

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa/feed/ 0
انتخابات؛ دقت در انتخاب https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa%d8%9b-%d8%af%d9%82%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8/ https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa%d8%9b-%d8%af%d9%82%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8/#respond Thu, 17 Jun 2021 05:43:40 +0000 https://gharaati.ir/?p=8275 https://gharaati.ir/archive/pdf/1400.03.27.pdf https://gharaati.ir/archive/sound/1400.03.27.mp3 https://www.aparat.com/embed/tLDyC?data[rnddiv]=31438390875&data[responsive]=yes]]>

موضوع: انتخابات؛ دقت در انتخاب
تاريخ پخش: 27/03/1400
عناوين:
1- استمداد از خداوند در انتخابات
2- ناامید کردن دشمن، با شرکت در انتخابات
3- معیارهای مثبت و منفی در انتخابات
4- توجه به توصیه‌های امام راحل و مقام معظم رهبری
5- به دنبال تکمیل باشیم، نه توجیه و نه تضعیف
6- دقت در انتخاب، در همه امور زندگی
7- انتخابات، راه حل است، نه راه حق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

این بحث شب انتخابات پخش می‌شود، انتخابات 1400، ریاست جمهوری و همچنین شورای شهر و روستا و همچنین بعضی از استان‌ها خبرگان. من درباره‌ی انتخابات یک حدود بیست تا برنامه‌ی سه چهار دقیقه‌ای برای شبکه‌ی سه داشته‌ام و برای شبکه‌ی قرآن هم داشته‌ام. حالا این درس‌هایی از قرآن را هم بگوییم ولی تکراری نیست.
چند تا تذکر می‌خواهم بدهم:
1- استمداد از خداوند در انتخابات
1- اول از خدا غافل نشویم. فکر نکنیم اگر پوسترمان گران باشد، بیش‌تر باشد، یا پذیرایی‌مان بهتر باشد، یا تبلیغاتمان، بنرمان بلندتر باشد، دل دست خداست. از کجا این حرف را می‌گویی؟ قرآن، قرآن می‌گوید: حضرت ابراهیم کعبه را که ساخت، گفت: خدایا دل‌ها را خودت سمت مکه، اهل مکه، اهل بیت، دل‌ها را هُل بده. آیه‌اش در قرآن را بخوانم: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِم‏» (ابراهیم/ 37) خدایا دل‌ها را به این سمت هُل بده، دل دست خداست.
یک آیه دیگر هم بخوانم: «مَحَبَّةً مِنِّي» (طه/ 39). این آیه قرآن بود که خواندم. یعنی محبوبیت از خداست.
یک آیه دیگر هم بخوانم: «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/ 21) خدا بین عروس و داماد محبت می‌گذارد، فکر نکنند چون مهریه دادند، نه، گاهی مهریه سنگین است، داماد هم خیلی خوش‌تیپ و خانه و ماشین و تلفن و استخدام، عروس زیبا، داماد پولدار اما همدیگر را دوست ندارند. این «جَعَلَ بَيْنَكُمْ» این گچ است که بین دو تا آجر را می‌چسباند.
بنابراین از خدا غافل نشویم، اول خدا، وسط خدا، آخر هم خدا. این ان‌شاءالله را بگویید.
در قرآن می‌گوید انبیاء وقتی حرف می‌زدند می‌گفتند: ان‌شاءالله. یک آیه داریم: «لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً * إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ …» (کهف/ 23 و 24) نگو من فردا چه می‌کنم، بگو ان‌شاءالله، شاید فردا نتوانستی انجام بدهی. این یک مسئله.
2- مسئله‌ی دوم این‌که انتخابات خیلی ارزش دارد. در قرآن یک آیه داریم می‌گوید بهشت هم اگر انتخاب در آن نباشد، ارزش ندارد، در بهشت هم انتخابات است. آیه‌ای که در بهشت انتخابات است، این است، می‌فرماید: «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاء» (زمر/ 74). «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ» یعنی جایی می‌گیرم از بهشت، در بهشت که رفتیم آن جایی را انتخاب می‌کنیم، «حیث نشاء» یعنی آنجایی را که می‌خواهیم و گرنه اگر یک کاخی بدهند کاخ طلایی، منتها بگویند از این کاخ طلایی بیرون نیا، آن کاخ طلایی برای من زندان است. ارزش به این است که «حَيْثُ نَشاء». در بهشت هم نعمت‌های بهشتی که خدا می‌شمارد، می‌گوید آزادی در بهشت، که اینجا می‌خواهی باشی یا آنجا. «فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» (زخرف/ 71) هر چه می‌خواهی، «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ». این «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» خیلی معنا دارد، یعنی هر چه نگاهش کنی، کیف می‌کنی.
ببین شما مثلاً سی و سه پل اصفهان را ندیدی، دفعه‌ی اول می‌روی و چند دقیقه‌ای نگاه می‌کنی، کیف می‌کنی، اگر عصری گفتند برویم یک بار دیگر سی و سه پل را ببینیم، می‌گویی: صبح دیدیم دیگر، خب حالا که اصرار می‌کنی، عصر هم برویم. فردا یک بار دیگر برویم سی و سه پل، دیگر شوفرهای تاکسی اصفهان هم از سی و سه پل اصفهان هم کیف می‌کنند؟، نه دیگر، بس که دیگر پهلویشان است … . ولی می‌گوید سی و سه پل است، اگر سی و سه پلی در بهشت باشد، هر دفعه یک لذتی می‌برید. «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» یعنی چشمت دائماً لذت می‌برد. یک بار نگاه می‌کنی، چوبی شد، شیشه شد، نمی‌دانم سنگ مرمری شد، سنگ چی چی شد، یعنی هر دفعه که به نعمت‌های بهشت نگاه می‌کنی، تازه می‌بینی و لذت می‌بری، یعنی تکراری نیست. اینجا شما بهترین غذا را چند بار بخوری ، دیگر می‌گویی خب بَسَم است، بَسَم است آقا، بَسَم است. این یکی.
پس حرف که می‌زنید، قول که می‌دهید ان‌شاءالله بگویید، یک. دستورات خداست.
انتخابات یک نعمت است حتی اگر در بهشت هم انتخابات نباشد، ارزشی ندارد. دو.
آن وقت اینجا حالا من چند تا آیه نوشته‌ام ان‌شاءالله های انبیاء.
حضرت شعیب گفت: «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحين‏» (قصص/ 27). حضرت شعیب به موسی دخترش را داد، گفت: مهریه را هم سبک می‌گیرم، «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» (قصص/ 27) مهر را کم می‌گیرم، خواهی دید من آدم صالح‌ام. یعنی پدر زن اگر مهریه را کم بگیرد، این پدر زن صالحی است.
2- ناامید کردن دشمن، با شرکت در انتخابات
3- مسئله‌ی دیگر دشمن نباید شاد بشود. ما اگر در انتخابات شرکت نکنیم، چه کسی خوشحال می‌شود؟ آمریکا می‌خواهد ما شکست بخوریم. خب شما می‌خواهید همکار آمریکا بشوید که! از این تشییع جنازه‌ی سلیمانی چه فهمیده می‌شد؟ یعنی مردم می‌گویند ما با شهداء، با انقلاب، با مخلِصین هستیم، ما سلیمانی را از عمق جان قبول داریم. خب این وفاداری ما بوده است، حالا اگر احیاناً شرکت نکنیم، این باز بی‌وفایی خواهد شد.
بنابراین ما باید به نظام وفادار باشیم، کما این‌که تا حالا هم بودیم، بودید، نه این‌که من بوده‌ام، بودید، شما بودید. باید نگاه کنیم دشمن‌شاد نشویم، شاد کردن دشمن، غم دادن به امام خمینی‌ها و شهداست. چرا؟ به خاطر این‌که نتوانستند یک رب گوجه و یک مرغ و یک تخم‌مرغ و دلار و خودرو و سکه و این‌ها را کنترل کنند. بله، حالا تقصیر بود، قصور بود، همچین فرض می‌کنیم که تقصیر باشد. من اگر تقصیر کردم، نباید سیلی‌اش را به نظام بزنیم که آمریکا از ما شاد بشود.
4- مسئله‌ی دیگر رأی امروز، به فکر پاسخ فردا هم باشید. قرآن آیه‌ای دارد، می‌فرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» (إسراء/ 36)، چشم و گوش و دست، بعد می‌گوید: «كُلُّ أُولئِكَ» (إسراء/ 36)، یعنی چه؟ یعنی این چشم و گوش از باب نمونه گفتم، و گرنه «كُلُّ أُولئِكَ» جای دیگر می‌گوید: پوست هم حرف می‌زند، منتها اینجا سه تا را گفته است: «إِنَّ السَّمْعَ» گوش، «وَ الْبَصَرَ» چشم، «وَ الْفُؤادَ» قلب، «كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (إسراء/ 36) همه‌ی این‌ها مسئول هستند. شما امروز رأی بدهی، ندهی، مسئول هستی. هم رأی ندادن مسئول هستی که چرا نسبت به نظام بی‌تفاوت بودی، انقلاب امانت بود، به شما سپردیم.
دو سه سال پیش یک تابلویی در خیابان‌های تهران زده بودند، وصیت‌نامه‌ی شهید است، نوشته بود که: «جسمم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، راهم را به شما سپردم.» به مردم گفته بود، خیلی جمله‌ی قشنگی بود، من تحت تأثیر قرار گرفتم. «جسمم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، راهم را، انقلابم را به شما سپردم.»
انتخابات باید همراه با بصیرت باشد، حالا بصیرت اگر خودتان دارید، که دارید خیلی‌هایتان و اگر هم احیاناً شناختی ندارید، از آدم‌هایی که به دینشان، به علمشان، به دل‌سوزی‌شان اطمینان دارید، مشورت کنید.
در انتخابات چند تا نَه داریم، این نه‌ها را هم برایتان بگویم:
3- معیارهای مثبت و منفی در انتخابات
انتخاب انتفاعی نباشد، که من ستاد انتخابی باشیم به نفع این، برای این‌که این اگر یک پستی بگیرد، مثلاً ما هم عرض کنم حضور جنابعالی که به یک نوایی می‌رسیم، ما هم یک پستی می‌گیریم. نیتتان این باشد، نباشد.
انتفاع نباشد، یعنی به قصد این نباشد که من اینجا تلاش کنم برای این‌که ایشان مسئول باشد، در عوض ایشان هم، معامله کنیم. امیرالمؤمنین می‌گوید: بعضی‌ها معامله می‌کنند: «يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 194)، «يَتَقَارَضُونَ» یعنی قرض می‌دهند، این تعریف او را می‌کند، او هم تعریف این را می‌کند. مثل این‌که در فارسی هم می‌گوییم: به هم نان قرض می‌دهند. اگر کسی را انتخاب می‌کنیم، نیتمان سود بردن نباشد، انتفاعی نباشد. این یک، انتفاعی نباشد.
انتقامی نباشد. من از فلانی بدم آمد، به او رأی نمی‌دهم، انتقام می‌گیرم، فلان جا گوش به حرف من نداد، من هم به حرف او گوش نمی‌دهم. نه انتفاعی، نه انتقامی.
[پای تخته] موضوع: انتخابات، انتخابات براساس بصیرت، نه انتفاعی، من به این رأی می‌دهم که فردا یک پُستی به من بده.
نه انتقامی، من به این رأی نمی‌دهم چون این فلان جا به درد من نخورد، نه انتقامی.
نه عاطفی، فامیل هستیم توقع دارد، به ما رو زده است.
نه صنفی، ما دکتر هستیم، به دکترها رأی بدهیم، ما آخوند هستیم، به آخوندها رأی بدهیم.
نه تعصبی، من فارس هستم، به فارس رأی بدهم، او ترک است، او عرب است، به عرب رأی بدهد. تعصب لهجه‌ای، منطقه‌ای، نه تعصبی.
پیغمبر فرمود: «مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْإِيمَانِ مِنْ عُنُقِهِ» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‏2، ص 308) اگر براساس تعصب کاری را کردید، نخ ایمان را از گردن خودتان برداشتید، یعنی از فضای ایمان خارج شدید.
نه تقلیدی. چون فلانی گفت خوب است، پس من هم می‌گویم خوب است! بله، اگر راهی نداری، از آدم‌ها مؤمن مشورت کن، اما تقلیدی نباشد.
حالا. این نه‌های انتخابات است. اما آره‌هایش چه باشد؟
آری‌هایش این است که خداوند حضرت ابراهیم را وقتی می‌خواهد ستایش کند، چند تا از کمالاتش را در یک آیه می‌گوید، می‌گوید ابراهیم چنین، چنین، چنین، ابراهیم، چنین، چنین، چنان. چند تا آیه داریم که کمالات ابراهیم را جمعی در یک آیه می‌گوید. یک آیه داریم فقط یک کمال می‌گوید، «إِبْراهيمَ الَّذي وَفَّى‏» (نجم/ 37) نمی‌گوید دیگر چه کار کرد، فقط وفاداری، یعنی یک آیه مخصوص وفا است. وفا خیلی مهم است، باید وفادار باشیم.
با منت هم نباشد، نه با منت، این نه را کاش دیگر حال ندارم بلند شوم، نه با منت، منت هم نگذاریم، بگوییم من به تو رأی دادم که، منت هم نگذارید، برای خدا رأی بدهید. منت هم نگذارید.
4- توجه به توصیه‌های امام راحل و مقام معظم رهبری
به سفارشات امام. امام فرمود: باشم یا نباشم بین شما، در همه‌ی انتخابات شرکت کنید. دو هزار و پانصد سال به قول خودشان، دو هزار و پانصد سال افرادی براساس زور بر ایران حکومت کردند، هیچ کس هم از این‌ها رأی نگرفت. در سایه‌ی انقلاب و شهداء و امام و تلاش رزمندگان، حالا به شما می‌گویند تو بگو چه؟، حالا این انتخابات هم یک نعمتی است و اگر از این انتخابات استقبال نکنید، کفران نعمت کردید. نان نعمت است، نخوری کفران کردی. این هوا و لو حالا اردوگاه است، ولی همین اردوگاه که برای آموزش و پرورش است یک نعمت است، بالاخره از افرادی، همین اردوگاه زمان شاه چه بوده است؟ چه برنامه‌هایی در این اردوگاه بوده است؟ چیزهای بدی من شنیدم، دختر و پسر با چه وضعی، با چه آهنگ‌هایی، با چه ساز و نوازهایی، اصلاً غفلت‌کده بود، اردوگاه یعنی غفلت‌کده، الآن همان بچه‌ها از دورترین نقاط گاهی جنوب شهر، از مناطق خیلی، می‌آیند اینجا چند شب می‌مانند، هم چیزی یاد می‌گیرند، هم تفریح می‌کنند، ورزش می‌کنند، استخر دارند، این اردوگاه دست عیاش‌ها بوده است، الآن دست طبقه‌ی محروم است.
توجه به سفارشات مقام معظم رهبری. بالاخره ما باید حجت داشته باشیم. ما عقب هر کس برویم حجت باید داشته باشیم، به چه دلیل عقب این رفتی؟ ما باید تابع خدا باشیم، خدا گفته تابع رسول باشم: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏» (نساء/ 80)، «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ» (نساء/ 59) بعد هم «و أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء/ 59). حالا دست ما از امام زمان کوتاه است می‌گوید: فقیهِ عادلِ بی‌هوس.
توجه به آرمان شهداء. توجه به قانون اساسی. توجه به این‌که مسئولیت‌ها امانت هستند. امیرالمؤمنین فرمود: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ» (نهج‌البلاغه، نامه‌ی 5). پُست طعمه‌ای نیست که بگویی یک لقمه‌ی چربی است. رئیس می‌شویم، مدیر کل می‌شویم، شهردار می‌شویم، فرماندار می‌شویم، استاندار می‌شویم، وکیل، وزیر، سفیر. «ان عملک لیس لک بطعمه». عمل تو لقمه‌ی چربی نیست که کیف کنی؛ «وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة» (نهج‌البلاغه، نامه‌ی 5) به گردنت امانت است.
ما خائن هستیم؟
قرآن می‌گوید علامت مؤمن این است که «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون‏» (مؤمنون/ 8) رستگار مؤمنین هستند و یکی از صفات مؤمنین این است که مراعات پیمان‌ها و امانت‌ها را بکنند. و یک شعار هم هست که من بارها گفته‌ام، الآن هم چون شب انتخابات است، می‌خواهم تکرار کنم، آرزویم این است که این شعار را همه حفظ کنند.
5- به دنبال تکمیل باشیم، نه توجیه و نه تضعیف
یکی از علماء، پدر شهید، این کلمه را از او یاد گرفتم، خیلی جمله‌ی قشنگی است، گرچه احتمال می‌دهم من این را گفته باشم ولی انتخابات تکرار می‌شود، ما هم تکرار کنیم، این سه تا کلمه را از من معلم به یادگار داشته باشید: «توجیه حماقت است» توجیه کنید. یعنی بگویید مملکت ما همه کارهایش درست است، آدم‌ها هم همه آدم خوبی هستند، خیلی آدم باید آدم حماقت، یعنی احمق، خیلی آدم باید احمق باشد که عیب‌ها را نفهمد. توجیه احمقی بودن، حماقت است. تضعیف چه طور؟ بگوییم حالا که مملکت ما عیب‌هایی دارد، ضعف‌هایی دارد پس حالا دیگر باید در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. «تضعیف جنایت است». چرا؟ می‌دانی صدها هزار شهید و جانباز و اسیر تکه تکه شدند تا این نظام درست شد، حالا بیاییم تضعیف کنیم برای این‌که فلان مسئول بد عمل کرده، یا فلان بازاری یا فلان مسئول بد عمل کرده، تضعیف جنایت به خون شهداست. «تکمیل رسالت است». یعنی تا این جایش خوب شده، از این به بعدش برو درستش کن، تکمیلش کن، یعنی کمالش کن، یعنی ضعف‌هایش را برطرف کن، خیلی جمله‌ی قشنگی است. واقعاً حکمتِ حکمتِ حکمت است. «توجیه حماقت است، تضعیف جنایت است، تکمیل رسالت است.»
ما باید برویم پای صندوق، حواسمان را جمع کنیم. البته این هم هست می‌گوید اگر نیتت خوب باشد، برای خدا قیام کنی، «اصلح بالهم» (محمد، 2) عیب هم داشته باشی، درستش می‌کنم. امام خمینی برای هوس قیام نکرد، برای خدا قیام کرد. حالا یک وقت ممکن است یک کسی را یک جایی امام خمینی تعریف کرده که کاش تعریف نمی‌کرد. خود امام خمینی در پیامش فرموده، در وصیت‌نامه‌اش فرموده اگر من یک کسی را تأیید کردم، از کسی تعریف کردم، آن برای زمان خودش بوده، ممکن است بعداً آدم بدی شده باشد.
ما در قرآن آیه داریم که آدم‌های خوب، بد شدند. آدم‌های خوب هم بد می‌شوند؟ بله، «آمَنُوا» (نساء/ 137)، بعد می‌گوید: «ثُمَّ كَفَرُوا» (نساء/ 137) اول «آمَنُوا» بود، ایمان داشت، بعد «كَفَرُوا» کافر شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/ 51) خداپرست بود، گوساله‌پرست شد. « عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» (روم/ 10) از بس پشت سر هم گناه کرد، یک مرتبه زیرش زد. گناه، گناه، گناه، یک مرتبه همه چیز را منکر شد.
«فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً في‏ قُلُوبِهِمْ» (توبه/ 77) می‌دانید چرا این‌ها منافق شدند؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ» (توبه/ 77) چون حرف زدند، عمل نکردند، به قولشان عمل نکردند، کسی که وفادار نباشد به قولش عمل نکند، قول بدهد، زیرش بزند، قرآن می‌گوید: تخم نفاق را در دل او برای همیشه نگه می‌داریم، یعنی یک منافق دائمی می‌شود. مواظب باشیم که این سفارش‌ها را عمل کنیم. به هر حال هم شرکت کنیم، هم دعا هم کنیم چه اشکال دارد، من الآن خودم یک دقیقه دعا می‌کنم، شما آمین بگویید ان شاءالله. خدایا تو را به حق همه‌ی شهدای تاریخ، تو را به حق شهدای مسلمین، تو را به حق شهدای انقلاب، تو را به حق شهدای حرم، شهدای فلسطین، تو را به حقِ هر کسی که در راه حق شهید شده، کشور ما را قانونش را، رهبرش را، مسئولینش را، جوان‌هایش را، تمام نیازهایی که کشور ما را روز به روز رشد و به درجه‌ای که رضای امام زمان باشد، برسان و از همه‌ی توطئه‌ها کشور را حفظ بفرما.
ما را از کسانی که تضعیف می‌کنند، قرار نده.
ما را نسبت به انقلاب خائن قرار نده.
اگر افرادی بد کردند، بدی افراد را به حساب نظام نگذاریم. یک بازاری کلاهبرداری کرد، نگوییم بازاری‌ها. یک اداره‌ای رشوه گرفت، نگوییم اداره‌ای‌ها. یک آخوندی بد بود، نگوییم آخوندها. اعمال فرد را به حساب نظام نگذاریم. انتخابات برای نظام است، عملکرد بد برای آدم‌ها است، حساب آدم‌ها از حساب نظام جداست.
6- دقت در انتخاب، در همه امور زندگی
به هر حال، حالا این بحث هم فقط برای شب انتخاب نیست، ما همیشه در حال انتخاب هستیم؛ انتخاب همسر، انتخاب دوست، انتخاب شغل، انتخاب رشته‌ی تحصیلی، اصلاً خدا ما را آزاد قرار داده، انتخاب‌گر خلق کرده است، موجودات دیگر آزادی ما را ندارند. یعنی تخمه هندوانه، هندوانه می‌شود، راه دیگری ندارد. این گیاه از آن درمی‌آید. این میوه برای این گیاه است، کار دیگری نمی‌تواند بکند. این انسان است که می‌تواند صد و هشتاد درجه عوض بشود. به همین خاطر هم چون همیشه همه‌ی ما سر و کارمان با انتخاب است، باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». هر مسلمانی هفده رکعت نماز می‌خواند، ده رکعتش حمد است، در حمد هم می‌گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» یعنی روزی ده بار ما باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» چه هست؟ چون چه غذایی باید بخوریم؟ این‌هایی که مریض شدند، انتخاب غذایشان بد بوده است. این‌های که می‌روند طلاق می‌گیرند، انتخاب همسرشان بد بوده است. آن‌هایی که معتاد می‌شوند، انتخاب رفیقشان بد بوده است. مسئله‌ی انتخاب یک چیزی نیست که برای وکیل و وزیر باشد، آن یک انتخابات سیاسی ملی است، اما همه‌ی ما همیشه در حال انتخاب هستیم. این کلمه را بگویم یا نگویم؟ حالا. این یک مسئله.
انتخاب راهنما، انتخاب کتاب، انتخاب فیلم، انتخاب کانال. این یکی.
دوم این‌که فکر هم نکنید که شما همیشه انتخاب می‌کنید. یک زمانی می‌شود که دیگر فرصت هیچ چیز را ندارید. قرآن یک آیه دارد می‌گوید که: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/ 99) مؤمن هم لحظه‌ی مرگ، هم قیامت می‌گوید خدایا مرا برگردان، از نو خوب انتخاب می‌کنم. می‌گوید: نه، «کَلّا». انتخابت را دیگر کردی. انتخاب هم یک چیزی نیست که حالا نشد، فردا، نشد پس‌فردا، یک لحظه‌ای را باید انسان انتخاب کند، انتخاب نکردی دیگر خبری جایی نیست. گاهی هم یک عده کج می‌روند. قرآن هم راجع به کج‌روها هی گفته حواست را جمع کن، «أَنَّى تُصْرَفُونَ» (زمر/ 6) به کجا کشیده می‌شوی؟ «أَنَّى تُؤْفَكُون» (غافر/ 62) به کجا گرایش پیدا می‌کنی؟ «أَنَّى تُؤْفَكُون»، «َأَنَّى يُؤْفَكُون‏» (زخرف/ 87)، «كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (قلم/ 36)، «أَنَّى تُصْرَفُونَ»، «َأَيْنَ تَذْهَبُونَ» (تکویر/ 26).
آیات زیادی داریم می‌گوید چرا کج می‌فهمید؟ چه چیز را با چه چیز مقایسه می‌کنید؟
انتخاب مسکن. حساب می‌کنیم که مثلاً حالا اینجا، این مجموعه‌ی این ساختمان مثلاً این رفاهیات را دارد، فروشگاهی دارد، استخری دارد، زمین ورزشی دارد، این‌ها را حساب می‌کنیم، خب این حساب‌ها را بکن، اما نباید حساب بکنی که این منطقه مسجد ندارد، شما در این محله زندگی کنی، بچه‌هایت مسجدی نمی‌شوند. به هر حال مسئله‌ی مدرسه، مسئله‌ی مسجد، کتابخانه. یا این خانواده گفتند: «الجار ثُمَّ الدَّار» شما اینجا خانه می‌خرید همسایه‌هایش چه کسانی هستند؟، بچه‌ی شما با بچه‌ی همسایه‌ها چه رابطه‌ای می‌توانند برقرار کنند؟ نه حالا این خانه آینده‌اش گران می‌شود! در انتخابات مواظب باشید فقط به پول فکر نکنید.
حالا خود انسان آزاد است؟ بله، انسان آزاد است. بد نیست اینجا یک سؤالی هم من جواب بدهم. می‌گویند کارها دست خداست یا دست مردم؟ یک عده می‌گویند دست خداست، یعنی ما از خودمان اراده‌ای نداریم، هر چه خدا گفت مجبوریم این کار را بکنیم. بله، بعضی چیزها دست خداست، من شکلم دست خداست، من نمی‌توانم دندان‌هایم آبی باشد، قدم چه‌قدر باشد، گوشم، بله، یک سری چیزها دست خداست، این برگ درخت دست خداست، ما نمی‌توانیم رنگش را عوض کنیم. یک سری کارها دست خداست، اما یک سری از کارها هم دست ما هست، من مثل خوبی زدم که به نظرم بهترین مثل شاید باشد این هست: تعلیم رانندگی. شما در تعلیم رانندگی نه مجبور هستی، نه آزاد. مجبور نیستی، برای این‌که عقل داری، چشم داری، گوش داری، جاده را می‌بینی، ترمز داری، گاز داری، پس می‌توانی تصمیم بگیری ماشین را برانی یا قفل کنی یا ترمز کنی ولی ضمناً همه‌کاره هم نیستی، ممکن است تو گازش می‌دهی، اما معلمی که دارد به تو آموزش بدهی، ترمز کند، شما ترمز کنی، او گازش بدهد. یعنی ما عقل و هوش داریم، اما همه‌کاره هم نیستیم. ما می‌توانیم خانه‌مان را از لامپ نورانی کنیم، برق‌کشی کنیم، اما همه‌کاره هم نیستیم، مممکن است سازمان برق از اداره‌ی برق، برق را خاموش کند. یعنی هم نه جبر، نه اختیار. حالا دلیل بر اختیار هم دلیل قرآنی داریم که نمی‌گویم، دلیل حدیثی هم داریم که نمی‌گوییم، یک دلیل داریم که بچه‌ی پنج ساله هم بفهمد.
به بچه‌ی پنج ساله می‌گویم که تا حالا پشیمان شدی؟ البته پنج ساله کم است، مثلاً بچه‌ی ده ساله، می‌گویم کاری کردی که پشیمان بشوی؟ هر کس که پشیمان بشود پیداست که اختیار داشته است. می‌گوید؟ آخ! چرا این کار را کردم؟! یعنی چه؟ یعنی ای کاش این کار را نمی‌کردم، یعنی می‌توانستم نکنم. همین که انسان پشیمان می‌شود، پیداست که آزاد است، می‌تواند انجام بدهد، می‌تواند انجام ندهد، می‌گوید: آخ! چرا انجام دادم؟! پشیمانی دلیل بر اختیار است.
دوم شک تا حالا نکردی؟ چرا. این غذا را بخوریم یا نخوریم، این سفر را برویم یا نرویم، این حرف را بزنیم یا نزنیم. همین که شک داری که این کار را بکنی، یا نکنی، پیداست که آزاد هستی. چون آدم مجبور که شک ندارد. مثلاً دست من که می‌لرزد، این شک ندارد که دیگر، دست من نیست که، می‌لرزد. این که می‌گویی بزنم، نزنم، پیداست که دست من است. پس شک، دلیل بر آزادی است. پشیمانی، دلیل بر آزادی است.
انتقاد. تا حالا از کسی انتقاد نکردی؟ چرا فلانی همچین شد؟ چرا همچین شد؟ این چرا، چرا یعنی چه؟ یعنی می‌توانست نشود. اگر کسی مجبور باشد آدم به قد‌بلند نمی‌گوید چرا قدت بلند است؟ به قد کوتاه نمی‌گوید چرا قدت کوتاه است؟ چون قد کوتاه و بلند دست من نیست. این که انتقاد می‌کنی چرا همچین کردی؟ یعنی چه؟ یعنی تو می‌توانستی همچین نکنی.
یکی هم تعلیم و تربیت. شما بچه‌ات را می‌فرستی مدرسه‌ای که خوب درس بخواند، این انتخاب مدرسه یعنی چه؟ یعنی بچه می‌شود خوب بشود، می‌شود بد بشود، پس او را به یک مدرسه‌ای بفرستم که خوب بشود.
چهار تا دلیل داریم دلیل فطری، نه دلیل عقلی، نه دلیل وحی‌ای. عقل سوایی دلیل دارد، وحی هم سوایی دلیل دارد، من دلیل فطری را گفتم، یعنی لازم هم نیست که انسان مسلمان باشد، هر کس که دین هم نباشد، می‌فهمد. شما شک می‌کنی، پس آزاد هستی. شما انتقاد می‌کنی، پس مردم آزادند. شما پشیمان می‌شوی، یعنی آزادند.
این انتخابات یعنی آزادی. از این آزادی باید استفاده بکنیم، حواسمان را جمع کنیم. حالا قرآن هم هست می‌گوید «مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبيلاً» (فرقان/ 57). «مَنْ شاءَ» یعنی هر کس می‌خواهد، «مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» (کهف/ 29). «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/ 3)، هر کس می‌خواهد بیاید، هر کسی می‌خواهد نیاید، هر کس می‌خواهد هدایت را بپذیرد، هر کس می‌خواهد هدایت را نپذیرد. به هر حال این هم یکی.
مقایسه هم دلیل بر این است که انسان آزاد است. می‌گوید: «أَرُوني‏ ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِه‏» (لقمان/ 11)، «هذا خَلْقُ اللَّهِ» (لقمان/ 11». یک پوستر دیدم خیلی قشنگ بود. عکس یک طاووس را کشیده بود، خیلی زیبا بود، زیرش نوشته بود: «هذا خَلْقُ اللَّهِ»، این را خدا خلق کرده، «فَأَرُوني‏ ما ذا خَلَقَ» دیگران چه چیزی خلق کرده‌اند؟ شما یک عکس طاووس را می‌خواهی بکشی، بهترین نقاش را باید بیاوری تا عکس را بکشی، آن وقت خود طاووس خدا نمی‌خواهد؟ یعنی عکس طاووس از خود طاووس مهم‌تر است؟
یک وقت رفته بودیم کره‌‌ی شمالی، آن طرف چین. ما را بازدید از یک موزه بردند. در آن موزه یک عکس خیلی قشنگی به نظرم طاووس بود. به این مترجمی که کمونیسم بود و زبانش هم نمی‌فهمیدیم چی هست، به او گفتم به این بگو این خودش درست شده یا نقاش داشته است؟ گفت: نخیر، خودش که نمی‌شود درست شود، نقاش می‌خواهد. گفتم چه‌طور شما می‌گویید عکس خروس نقاش می‌خواهد، آن وقت خود خروس نقاش نمی‌خواهد؟! یعنی عکس خروس از خود خروس مهم‌تر است؟! یک خورده فکر کرد و یک سری تکان داد. ما عکس خروس را می‌گوییم بی‌نقشه نمی‌شود، آن وقت خود خروس را چی؟ «هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُوني‏ ما ذا خَلَقَ الَّذينَ مِنْ دُونِه‏» (لقمان/ 11)
عرض کنم حضور شما که ملاک‌های انتخاب کودتا که غلط است. حالا مثلاً شما پای صندوق رأی نیایی، می‌خواهی، نیایی چه می‌شود؟ اگر پای صندوق نرویم مملکت بی‌رهبر که نمی‌شود؟ الان ده سال هست این قذافی را کشته‌اند، الآن وضع لیبی خوب شد؟! امیرالمؤمنین فرمود: رهبر لازم است ولو رهبر فاسد باشد: «لابُدَّ للنّاسِ مِن امیرٍ» جامعه رهبر می‌خواهد، حالا چه خوب الحمدلله، بد بودند چه خاکی بر سرمان کنیم. رهبر بد از بی‌رهبری بهتر است.
7- انتخابات، راه حل است، نه راه حق
دنیا چه جوری تعیین می‌کند؟ انتخابات دنیا. خیلی جاها انتخابات نیست، کودتا است. کودتا حق است؟ نه، کودتا زور است.
بعضی جاها اکثریت است. اکثریت حق است؟ ضمناً من این را باز هم بگویم این‌که پای صندوق رأی می‌رویم معنایش این نیست که حق با چه کسی هست، این یک مشورت است که قرآن گفته مشورت کنید ما از راه رأی شما مشورت می‌کنیم که نظر شما چه هست؟ این باشد یا او؟ این یک مشورت است اما معنایش این نیست که مشورت همه جا به‌جا باشد، خود پیغمبر با اصحاب مشورت کردند که در داخل مدینه سنگر بگیریم، یا برویم استقبال دشمن بیرون شهر؟ مشورت کردند، خود پیغمبر نظرش داخل شهر بود، گفت: اگر داخل شهر باشد از زن‌ها و بچه‌ها و پشت‌بام‌ها هم می‌توانیم برای دشمن استفاده کنیم، اما اگر برویم در بیابان همین هستیم، دیگر عقبه نداریم. خود پیغمبر نظرش داخل شهر بود، ولی جوان‌ها گفتند: نه آقا، زشت است ما بنشینیم دشمن بیاید در شهرمان، ما می‌رویم به استقبالشان. بالاخره با مشورت پیغمبر رفتند جنگ احد، شکست هم خوردند، اما در عین حال که شکست خوردند، پس ببینید معنای مشورت این نیست که حتماً ما درست می‌رویم، ممکن است که اکثریت هم رأی هم بدهند، ولی باز هم یک نکات کوری در قصه باشد.
کودتا غلط است، چون نشانه‌ی زور است. اکثریت و اقلیت. اکثریت راه حل است، نه راه حق. این را با هم فرق بگذارید، فرق است بین راه حق و راه حل. قرعه راه حق نیست، ولی راه حل است. یک ماشین داریم، مثلاً یک جاروبرقی داریم، دو تا خانم می‌گویند به ما بده. جارو برقی را که نمی‌شود نصفه‌اش کرد. می‌گوییم قرعه می‌کشیم. این قرعه ممکن است به نام یکی بیاید، منتها همان خانمی که جاروبرقی به اسمش آمده، ممکن است سه تا جارو برقی دیگر هم داشته باشد. اگر قرعه به نام کسی آمد، معنایش این نیست که حق با این است. اکثریت 51 نفر می‌گویند آقای الف، 49 نفر می‌گویند آقای ب. این 51 نفر دلیل بر این نیست که حق با آقای الف است. اکثریت راه حل است، مثل قرعه می‌ماند. قرعه برای این هست که از بن‌بست بیاییم بیرون. آخر مملکت را چه جوری باید ارائه کرد؟ در راه‌ها اکثریت، عیبش کم‌تر است. انتخابات، عیبش کم‌تر است وگرنه ممکن است انتخابات. شما که از حضرت موسی بالاتر نیستید که، حضرت موسی هفتاد نفر را از بنی‌اسرائیل گلچین کرد، گفت با هم برویم کوه طور عبادت کنیم و تورات بگیریم، آنجا که رفتند گفتند: ما می‌خواهیم خدا را با چشم ببینیم. یعنی یک، حتی الله اکبر. حضرت موسی به امر خدا عصایش را به دریا زد، دریا خشک شد، یارانش از وسط دریا رفتند، فرعون هم آمد عقب این‌ها برود، فرعون که آمد، آب‌ها روی هم سوار شد و فرعونیان غرق شدند. آن طرف آب بنی‌اسرائیل نجات پیدا کرده بودند. دیدند اِ دارند یک جایی بت می‌پرستند، این‌هایی که می‌خوانم آیه قرآن است، عربی می‌خوانم، قرآن هم می‌خوانم، شما معنایش را می‌فهمید: «يا مُوسَى» (اعراف/ 138) ای موسی، «اجْعَلْ لَنا إِلهاً» (اعراف/ 138) یک خدایی، ما هم بت می‌خواهیم، «كَما لَهُمْ آلِهَة» (اعراف/ 138). ببین این‌ها چه‌طور بت‌پرستی می‌کنند، برای ما هم یک بت درست کن. به پیغمبر خودشان حضرت موسی گفتند برای ما بت بساز. از پیغمبر بت‌تراشی خواستند: «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَة» (اعراف/ 138) یعنی مردم چه کسانی هستند؟ مردم کسانی هستند که بعضی‌هایشان الآن نیم ساعت پیش، یک ساعت پیش، با کم و زیادش با چشمشان دیدند دریا با معجزه خشک شد، با چشمشان دیدند فرعون غرق شد، باز آن طرف آب چپه شدند، گفتند: ما هم بت می‌خواهیم. بنابراین محیط آدم را عوض می‌کند. یعنی نگاه به بت‌پرست آدم را عوض می‌کند.
شما یک عروسی می‌روی، برمی‌گردی، خانمت بداخلاق می‌شود. شوهر شما یک صحنه می‌بیند، شوهر بداخلاق می‌شود. انسان قابل تغییر است، واقعاً «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» یک دعای عجیبی است. من هر چه فکر می‌کنم، اشکال ندارد آدم در قنوتش هم بگوید که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». چون هر لحظه ممکن است یک کلمه، در یک نگاه، یک نامه، یک امضاء، مستقیم نبود این امضاء را کردی، این غذا، غذای مستقیم نبود، این رفیق، رفیق درستی نبود. یعنی همه‌ی ما، همیشه، در همه چیز در انتخابات هستیم. حالا منتها اوج انتخابات ریاست جمهوری و وکیل مجلس و شورای شهر و این‌هاست، این‌ها انتخابات سیاسی است و گرنه همه‌ی ما، در همه چیز، همیشه در حال انتخابات هستیم.
خدایا همیشه، همه‌ی ما را، در همه چیز به راه مستقیم هدایت بفرما.
کمبودهای نظام و امت ما را حل بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 37 سوره ابراهیم به چه امری اشاره دارد؟
1) دل‌ها به دست خداست
2) انسان‌ها تغییر می‌کنند
3) پیامبران، واسطه خدا هستند

2- آیات 23 و 24 سوره کهف، به چه امری تأکید دارد؟
1) توکل بر خدا در کارها
2) توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام
3) گفتن ان‌شاء‌الله در کارها
3- بر اساس سخن رسول خدا، چه چیزی انسان را از مدار ایمان خارج می‌کند؟
1) ارتکاب گناه
2) تعصب نابجا
3) نگاه نابجا
4- آیه 8 سوره مؤمنون، به کدام ویژگی اهل ایمان اشاره دارد؟
1) اقامه نماز
2) احسان و انفاق
3) حفظ امانت
5- رسول خدا در جنگ احد، از چه طریقی شیوه دفاع از مدینه را انتخاب کردند؟
1) مشورت با جوانان
2) مشورت با پیران با تجربه
3) مشورت با عموم مردم

]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d8%aa%d8%9b-%d8%af%d9%82%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d8%ae%d8%a7%d8%a8/feed/ 0