اقتصاد – درسهایی از قرآن https://gharaati.ir محسن قرائتی Tue, 19 Jul 2022 08:37:40 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.4.3 معنویات در کنار مادیات https://gharaati.ir/%d9%85%d8%b9%d9%86%d9%88%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d8%aa/ https://gharaati.ir/%d9%85%d8%b9%d9%86%d9%88%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d8%aa/#respond Tue, 19 Jul 2022 06:11:25 +0000 https://gharaati.ir/?p=9215 https://gharaati.ir/archive/pdf/0006.pdf]]>

معنویات در کنار مادیات

امور هستی دو بعد مادی و معنوی دارند. در فرهنگ اسلام برای بسیاری از امور مادّی، مشابه معنوی نیز وجود دارد. برای مثال:

الف) خوراک مادّی: «کلُوا مِنَ الطَّیباتِ»[1] از غذاهای پاکیزه بخورید.

خوراک معنوی: «فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی‏ طَعامِهِ»[2] انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!

که امام باقر علیه‌السلام در تفسیر این آیه می‌‏فرمایند: «الی علمه»[3] یعنی، ببیند چه می‌‏آموزد.

ب) لباس مادّی: «سَرابِیلَ تَقِیکمُ»[4] برای شما پیراهن‌هایی آفریده، که شما را از گرما (و سرما) حفظ می‌کند. و یا می‌فرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیکمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِکمْ وَرِیشًا»[5] ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می‌پوشاند و مایه زینت شماست.

لباس معنوی: «وَ لِباسُ التَّقْوی‏ ذلِک خَیرٌ»[6] اما لباس پرهیزگاری بهتر است!

ج) زینت مادّی: «خُذُوا زِینَتَکمْ عِنْدَ کلِّ مَسْجِدٍ»[7] زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید!

زینت معنوی: «حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ»[8] خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل‌هایتان زینت بخشیده است.‌

د) سفر مادّی: «وَ إِنْ کنْتُمْ عَلی‏ سَفَرٍ»[9] و اگر در سفر بودید…

سفر معنوی: «إِنَّک کادِحٌ إِلی‏ رَبِّک کدْحاً»[10] تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهی کرد!

ه) رزق مادّی: «مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکمْ»[11] و به وسیله آن (باران)، میوه‌ها را پرورش داد، تا روزی شما باشد.

رزق معنوی: «و ارزقنی حج بیتک الحرام»[12] خدایا، زیارت خانه‌ی محترمت را نصیبم کن.

و) شیرینی مادّی: «حلاوة الدنیا»[13] شیرینی دنیا!

شیرینی معنوی: «حلاوة الایمان»[14]، شیرینی ایمان! «حلاوة ودک»[15] شیرینی محبتت!

ز) پاداش مادّی: «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»[16] باغ‌هایی که نهرها از زیر درختانش جاری است. که 27 بار در قرآن آمده است.

پاداش معنوی: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکبَرُ»[17] و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه این‌ها) برتر است.

ح) پدر مادّی: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» (بلد، 3) و قسم به پدر و فرزندش [ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل ذبیح‌]

پدر معنوی: «أنا و علی ابوا هذه الامة»[18] من و علی پدران این امت هستیم.

ط) هجرت مادّی: «وَ هاجَرُوا»[19] و [مؤمنانی] که از وطن هجرت گزیدند.

هجرت معنوی: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[20] و از ناپاکی (بت و بت‌پرستان) به کلی دوری گزین.

ی) فضل مادی: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»[21] و از فضل خدا روزی بطلبید.

فضل معنوی: «ذلِک فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ»[22] این (مقام والاى رسالت و نبوّت بخشش) و فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌بخشد.

ک) تجارت مادی: «وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»[23] خدا بیع و تجارت را حلال کرده، و ربا را حرام!

تجارت معنوی: «هَلْ أَدُلُّکمْ عَلی‏ تِجارَةٍ تُنْجیکمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ، تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»[24]  آیا شما را بر تجارتی که از عذاب دردناک (قیامت) نجاتتان دهد، راهنمایی کنم؟ به خدا و رسولش ایمان آورید و با اموال و جان‏‌هایتان در راه خدا جهاد کنید.

ل) تولید مادی: «وَ اصْنَعِ الْفُلْک بِأَعْینِنا وَ وَحْینا»[25] و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز!

تولید معنوی: در حدیث می‌خوانیم هر کس به مسجد برود به هشت کمال دست می‌یابد که یکی از آن‌ها «أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً»[26] (علم به روز) است.

م) بیمه مادی: مانند بیمه حوادث و آتش‌سوزی و دفترچه‌های خدمات درمانی و تأمین اجتماعی و یا زکات که بیمه‌ای برای فقرا و مساکین و گروه‌های ضعیف جامعه است. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏»[27]

بیمه معنوی: «ما عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‏»[28] آنچه نزد شماست همه نابود خواهد شد و آنچه نزد خداست (از ذخائر اعمال نیک و ثواب آخرت) باقی خواهد بود.

«کلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏»[29] کلمه توحید حصن و حصار و دژ من است.

«وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»[30] ولايت على عليه‌السّلام قلعۀ و پناهگاه امن من است، هر کسى داخل اين پناهگاه شود از عذاب و خطرات محفوظ‍‌ خواهد ماند.

ن) بخل مادی: مانند کسی‌ که‌ حاضر نیست‌ از مال‌، علم‌ و سایر نعمت‌هایی که‌ خدا به‌ او عطا کرده‌، در جایی‌ که‌ عقل‌ و شرع‌ آن‌ را مطلوب‌ می‌داند، انفاق‌ کند.

بخل معنوی: «الْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَام‏»[31] بخیل کسی است که در سلام کردن بخل می‌کند.

س) سرقت مادی: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا»[32] مرد و زن دزد را به جزاى کارى که انجام داده‏اند دستشان را قطع کنید.

سرقت معنوی: امام باقر علیه‌السلام درباره کسانی که در نمازشان بسم‌ الله الرحمن الرحیم نمی‌گفتند فرمود: «سَرَقُوا أَکرَمَ آیةٍ فِی کتَابِ اَللَّهِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ»[33]  کریم‌ترین آیه قرآن را سرقت کردند.

در قرآن مجید 115 مرتبه کلمه دنیا به کار رفته است و 115 مرتبه کلمه آخرت و این یک تصادف نیست. قرآن می‌فرماید: مؤمنین کسانی هستند که در دعای خود هم دنیا را می‌خواهند و هم آخرت را! «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَة»[34]

عوامل مادی و معنوی اقتصاد

برای پیشرفت اقتصاد نیز باید از عوامل مادی و معنوی در کنار هم استفاده کرد، قرآن از یک سو، ده‌ها بار از عوامل مادی رشد اقتصاد نظیر نور خورشید، نزول باران، وزش بادها، کوه‌ها، زمین، رودخانه‌ها، معادن، حیوانات، گیاهان و… نام برده است.

و از سوی دیگر بر عوامل معنوی تأکید کرده است.

گاهی می‌فرماید: استغفار و توبه کنید تا خداوند بهره نیکو به شما بدهد. «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یمَتِّعْکمْ مَتاعاً حَسَناً»[35]

گاهی می‌فرماید: استغفار و توبه کنید تا خداوند آب فراوان آسمان را بر شما نازل کند. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْرارا»[36]

گاهی می‌فرماید: اگر مردم بر راه حق استقامت کنند، خداوند از آب فراوان آنان را سیراب می‌کند. «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسْقَیناهُمْ ماءً غَدَقاً»[37]

گاهی می‌فرماید: از خداوند برای امنیت و رزق باید درخواست و دعا کرد. «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرات‏»[38]

گاهی خداوند (برای شما) قریه‌‏ای را مثال می‏زند که امن و آرام بود، و روزیش از هر سو فراوان می‏‌رسید. «قَرْیةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کلِّ مَکان‏»[39]

گاهی می‌فرماید: شما انفاق کنید، زیرا خداوند انفاق شما را رشد می‌دهد. «یرْبِی الصَّدَقاتِ»[40] و جای ان انفاق شما را پر می‌کند. «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَهُوَ یخْلِفُه‏»[41]

گاهی می‌فرماید با ایمان و تقوا برکات از آسمان و زمین برای شما گشوده می‌شود. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏»[42]

و گاهی اقامه کتاب آسمانی را زمینه‌ساز دریافت رزق و برکات مادی بیان می‌کند و می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم»‏[43] و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده [قرآن‌] برپا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد.


[1]. (مومنون، 51)

[2]. (عبس، 24)

[3]. (رجال کشی، ج4، ص3)

[4]. (نحل، 81)

[5]. (اعراف، 26)

[6]. (اعراف، 26)

[7]. (اعراف، 31)

[8].(حجرات، 7)

[9] . (بقره، 283)

[10] . (انشقاق، 6)

[11] . (بقره، 22)

[12] . (دعای ماه رمضان)

[13] . (نهج‏البلاغه، حکمت 251)

[14] . (بحارالانوار، ج87، ص201)

[15] . (بحارالانوار، ج90، ص147)

[16] . (بقره، 25)

[17] . (توبه، 72)

[18] . (بحارالانوار، ج36، ص11)

[19] . (انفال، 72)

[20]. (مدّثر، 5)

[21]. (جمعه، 10)

[22]. (جمعه، 4)

[23]. (بقره، 275)

[24]. (صف، 10-11)

[25] . (هود، 37)

[26]. (من‌لایحضره‌الفقیه، ج1، ص237)

[27] . (توبه، 60)

[28]. (نحل، 96)

[29]. (بحارالانوار، ج49، ص126)

[30] . (بحارالانوار، ج39، ص246)

[31] . (تحف العقول، ص248)

[32] . (مائده، 38)

[33] . (البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص97)

[34] . (بقره، 201)

[35] . (هود، 3)

[36] . (هود، 52)

[37] . (جن، 16)

[38] . (بقره، 126)

[39] . (نحل، 112)

[40] . (بقره، 276)

[41] . (سبأ، 39)

[42] . (اعراف، 96)

[43] . (مائده، 66)

]]>
https://gharaati.ir/%d9%85%d8%b9%d9%86%d9%88%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%86%d8%a7%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d8%aa/feed/ 0
دوری از اسراف در مصرف https://gharaati.ir/%d8%af%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b5%d8%b1%d9%81/ https://gharaati.ir/%d8%af%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b5%d8%b1%d9%81/#respond Sat, 23 May 2020 13:35:50 +0000 https://gharaati.ir/?p=4252 موضوع: دوری از اسراف در مصرف
تاريخ پخش: 03/03/99
1- اسراف، عامل هلاکت جامعه
2- اسراف مایه بی‌عدالتی در جامعه
3- اسراف در مراسم مذهبی
4- خاطره‌ای از نماز یک نوجوان
5- پس‌انداز به جای ولخرجی
6- ساخت بناهای مفید، به جای نمادهای غیر مفید
7- خاطره‌ای از جوانی شهید رجایی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلساتی را در مورد دنیا و خرید و فروش و مصرف و تولید و توزیع و نکاتی که افرادی که دستشان در داد و ستد و اقتصاد است، باید بدانند گفتیم. این جلسه آخرین جلسه ماه رمضان است. یکی دو شب در مورد اسراف صحبت کردیم، چون اگر تولید رونق پیدا کند، اشتغال هم بشود ولی باز اسراف کنیم باز تا یک چیزی تولید می‌کنیم مصرفمان را بالا می‌بریم. مثل اسکورت یک ماشینی که دارد می‌رود و هرچه این گاز می‌دهد این تندتر می‌رود. وقتی وضع ما خوب می‌شود که اگر تولید می‌کنیم، رونق تولید هست، کار می‌کنیم و ایجاد اشتغال می‌کنیم جلوی مصرف را هم بگیریم. دو جلسه صحبت کردیم و این جلسه آخر.
1- اسراف، عامل هلاکت جامعه
اول اینکه، امشب شلوغ‌تر از شب‌های دیگر است… صدا می‌آید؟ صدا خوب است… یک عده می‌گویند: نخیر، الآن صدا خوب است؟ گیر در لب من است باید به میکروفون بچسبد. اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره گناهی است که خدا وعده عذاب داده است. «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ» (انبیاء/9) قاری: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ» آیه قرآن است. خداوند وقتی می‌خواهد از افرادی مذمت کند، می‌گوید: اینها مسرف بودند یا مُترف بودند مسرف و مترف تقریباً یک معنا دارد، ولخرج، گاهی بخاطر اسراف انسان عزتش را از دست می‌دهد. مثلاً می‌خواهد بهترین لباس را بپوشد، فشار می‌آورد شوهرش وام بگیرد، ناز خیاط را بکشد، به پارچه فروش خودش را مدیون می‌کند. التماس می‌کند که این مثلاً می‌خواهد ولخرجی کند.
یادم نمی‌رود در مورد خودم زمانی که داماد شدیم، گفتند: برو بازار یک چند قالی از این قالی فروش‌های کاشان بگیر و به حیاط خانه آویزان کن که جشن باشد. من رفتم و گفتم: یعنی چه، من جلوی تاجر کاشانی گردن خم کنم و قالی بگیرم که جلوی فامیل عروس پز بدهم که ما بخاطر عروس قالی بندان کنیم. نه اینجا گردنت را کج کن و نه آنجا گردن دراز کن. یر به یر، برگشتم. گفتند: چه کردی؟ گفتم: این کاری که شما به من گفتید، معنی‌اش این است که من باید نزد تاجر قالی ذلیل شوم، خواهش می‌کنم، خدا سایه‌ات را از سر من کم نکند، چقدر شما آدم خوبی هستید. بعد هم در گوش بچه‌اش نوزاد است اذان بگویم، اگر کسی از فامیلش مرد بروم نماز مرده بخوانم، استخاره کنم، تعبیر خواب کنم، یک عمری نوکر آقا شوم که ایشان در دامادی ما چهار تا قالی به ما قرض داد. حالا من چرا خودم را ذلیل کنم که نزد فامیل عروس عزیز شوم؟ نه آنجا ذلیل می‌شوم، نه، برگشتم.
خیلی وقت‌ها آدم چون می‌خواهد ولخرجی کند جلوی هرکس و ناکسی گردن خم می‌کند، اسراف عزت شما را می‌گیرد. گاهی اسراف‌ها ضامن است. یعنی شما یک ولخرجی می‌کنی، ضامن هم می‌شوی. راننده طوری تند راه می‌رود که آب و گلش به لباس من می‌ریزد. باید پیاده شود و پول اتوشویی مرا هم بدهد. ضامن است، چون این رقم رانندگی لباس مرا خراب کرد. خیلی وقت‌ها اسراف ما، پوست موز را پرت می‌کند در کوچه، یک نفر پایش را رویش می‌گذارد و می‌افتد، اگر استخوانش شکست و لطمه دید باید شما که موز انداختی پولش را بدهی. خیلی وقت‌ها ولخرجی‌ها ضامن هم هست.
2- اسراف مایه بی‌عدالتی در جامعه
اسراف سبب بی عدالتی می‌شود، شما که برق زیاد مصرف می‌کنی، منطقه‌ای برق نمی‌رسد. شما که آب زیاد مصرف می‌کنی منطقه‌ای آب نمی‌رسد. اینها همه بستر بی عدالتی است، دکورهای مصنوعی و مصرفی، گاهی وقت‌ها می‌گوییم: دکور خانه را عوض کنند. اتاق پذیرایی و مبل و ماشین را عوض کنند. این کارهایی که مصنوعی و مصرفی است، اسراف است. بد نیست صدا و سیما و سازمان‌هایی که مسابقه برقرار می‌کنند یکی از شرط‌های مسابقه این است که کم خرج‌ترین، یک بازی داریم به نام بازی والیبال در یک زمین حدود دویست متری یازده نفر بازی می‌کنند یک بازی دیگر هست زمینش بزرگتر از والیبال است، اما دو نفر بیشتر بازی نمی‌کنند. تنیس می‌گویند؟ درست می‌گویم؟ زمین تنیس گشادتر است و دو نفر هم بیشتر مشغول نمی‌شوند. والیبال کوچکتر است یازده نفر هم مشغول می‌شوند. فکر کنیم ببینیم چطور تولید و مصرف را زیاد کنیم؟
حضرت یوسف یک لیوان داشت که در خورجین لای گندم‌ها گذاشتند و بعد هم به اسم اینکه چه کسی کش رفته، برادر را گرفتند. در فیلم دیدید و دیگر من تکرار نمی‌کنم. این لیوان دو اسم دارد، یک جای قرآن می‌گوید: «اجعلوا سقایه فی رحالهم…» سقایه از سقایی است، سقا یعنی آب می‌دهد، حضرت یوسف با این لیوان آب می‌خورد. یکی هم می‌گوید: «نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ» (یوسف/72) قاری: «نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ» صواع، صاع یعنی لیتر، کیل، معلوم می‌شود این لیوانی که آب می‌خورده کیل هم بوده است، قاری: «فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ‏ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ» (یوسف/70) اسم این لیوان دو تاست، سقایه یعنی آب‌خوری، لیوان آب، کیل، سواء یعنی کیل، الآن خانه‌های ما اینطور است؟ قهوه‌خوری جدا، چای خوری جداست، شربت خوری جداست، بعضیکه شراب خوری هم ممکن است باشد، در همان لیوان می‌شود همه چیز خورد…
از موسی پرسید: «وَ ما تِلْكَ‏ بِيَمِينِكَ‏ يا مُوسى» (طه/17) دستت چیست؟ گفت: «قالَ هِيَ عَصايَ» (طه/18) عصاست ولی چند منظوره است. «أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها» گاهی به آن تکیه می‌دهم، «وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمِي» شما عربی‌هایش را بخوان. قاری: «قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها» به آن تکیه می‌کنم، «وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمِي» برگ درخت‌ها را پایین می‌کنم و گوسفندها می‌خورند. «وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى‏» منافع دیگر هم دارد.
بسیجی‌ها یک چفیه دارند، یکوقت من شمردم چهل رقم کار از این می‌کنند. عرقشان را پاک می‌کنند. سفره هست. حوله‌اش می‌کنند منتهی چون نازک است دیگر لُنگش نمی‌کنند ولی حوله‌اش می‌کنند. سجاده می‌کنند، دیگ بلند می‌کنند. عرض کنم که قابلمه، ظرف داغ را بلند کنند دستگیره می‌کنند، یکوقت نگاه کردم یک پارچه اینقدر کاربرد دارد. در مسابقه‌ها بگوییم این مسابقه‌ها چه خرجی برداشت. خیلی از وقت‌ها مسابقات ما هم مسابقات غلطی است. یک شب من وقت ندارم تلویزیون ببینم ولی گاهی می‌نشینم چند دقیقه‌ای تماشا می‌کنم. دیدم یک گاوصندوق در استخر آب است. مسابقه گذاشتند که هرکس شیرجه رفت ته استخر گاوصندوق را باز کرد بیاید سکه بگیرد. هرچه فکر کردم از زمانی که گاوصندوق درست شده تا الآن هیچ گاوصندوقی در استخر گیر کرده است؟ هیچ گاوصندوقی در استخر گیر نکرده است. یعنی در دنیای خیال مسابقه می‌گذاریم. مسابقه احمقانه است. در مسابقه‌ها باید کاری کنیم که چند تمام شد، در مذهب خیلی اسراف می‌شود.
3- اسراف در مراسم مذهبی
پیغمبر آمد نماز بخواند، فرمود: فاطمه جان این گل پرده حواس مرا پرت می‌کند. ما الآن چه می‌کنیم؟ در حرم امام‌ها و امامزاده‌ها و مسجدها راست پیش‌نماز و امام جمعه با سرامیک و کاشی گل درست می‌کنیم، فرمود: گل پارچه‌ای را بردارید ما گل سنگ مرمری می‌گذاریم. البته اسمش را عوض می‌کنیم و شعائر مذهبی می‌گوییم. با کلمه شعائر قصه حل نمی‌شود.
اینجا بود گفتم گربه‌ها دور جگر جمع شدند؟ نه… یک کسی می‌خواست جگر بخورد، جگر را برید و به سیخ کشید و روی آتش گذاشت و شروع کرد باد دادن، همینطور که باد می‌داد تا جگر پخته شود گربه‌ها جمع شدند. باد بزن را نگه داشت و به گربه‌ها گفت: بلاله بلال! یعنی فکر کرد اگر به جگر بگوید: بلال، گربه‌ها می‌روند. اسراف اسراف است، آبروداری، دیپلمات، شعائر مذهبی، با این اسم‌ها تغییر نمی‌کند. [بلندگو سوت زد]
به جوان گفتم انگشتر طلا حرام و نماز باطل است. غیر از نماز هم شما دائماً در حال حرام هستی،گفت: حاج آقا نامزدی است. گفتم: حالا نامزدی شد، حرام خدا حلال می‌شود؟ اگر به گربه‌ها گفتیم بلال است، گربه‌ها می‌روند. گاهی هم اسم‌های خوبی رویش می‌گذارند. مراسم فاتحه، قبر می‌خریم. این همه جوان بی خانه هست، در فامیل و همسایه و آشناهای خودت، تو برای استخوان پوسیده‌ها قبر می‌خری، برای جوان‌های زنده یک خوابگاه دانشجویی درست کن. چند… این را مدیر حوزه علمیه قم می‌گفت. می‌گفت بیش از هزار لیسانس و فوق لیسانس آمدند طلبه شوند ما چون اتاق و خوابگاه نداشتیم نپذیرفتیم. یک مدرسه بسازیم، یا برای آموزش و پرورش یا برای دانشگاه، یا برای حوزه. از خود مردم طرح بخواهیم. به مردم بگوییم آقا راه صرفه‌جویی اگر چیزی به ذهنت نرسد، راه صرفه‌جویی به ما بگو. ممکن است خود مردم یک طرح‌هایی به ذهنشان بیاید که به ذهن مسئولین نیاید. خیلی خوب است که آدم کارهای ملی که می‌کند، مثل رونق اقتصادی و رونق تولید، هر حرفی که می‌زنیم ببینیم مردم چه می‌گویند. گاهی به ذهن مردم یک چیزهایی می‌رسد که به ذهن خواص نمی‌رسد. یک خاطره، ما یک روز گفتیم: بچه‌ها شیرین‌ترین نمازی که در عمرتان خواندید را برای ما بنویسید. چند گونی نامه آمد، عده‌ای را دعوت کردیم و گفتیم: بخوانید. در این نامه‌ها گاهی یک نامه‌هایی بود که یک فیلسوف می‌خواست بنویسد، نمی‌توانست اما یک بچه نوشته بود. این را دقت کنید خیلی شیرین است. اصلاً همین را می‌شود فیلم کرد.
4- خاطره‌ای از نماز یک نوجوان
دختری یازده ساله نوشته بود، شیرین‌ترین نماز من این است. با پدرم با اتوبوس مسافرت می‌کردیم. نگاهمان به بیابان بود یادمان افتاد خورشید دارد غروب می‌کند، نماز نخواندم. گفتم: بابا نماز نخواندم. گفت: اینجا دیگر بیابان است. گفت: برو به راننده بگو نگه دار. گفت: نگه نمی‌دارد. گفت: خودم می‌روم. گفت: نگه نمی‌دارد. گفت: پولش بده، گفت: نگه نمی‌دارد. نگه دارد هم مردم ممکن است نق بزنند که بخاطر نماز یک بچه سی تا مسافر را در بیابان الاف کردی. اصرار کردم و پدرم ناراحت شد و آخر گفتم: امروز دخالت نکن و بگذار من تصمیم بگیرم. درست است دختری یازده ساله هستم ولی اجازه بده تصمیم بگیرم. گفتم: خوب تصمیم بگیر. می‌گفت ساک را پدر باز کرد و یک شیشه درآورد، زیر صندلی‌های اتوبوس هم یک سطل است. سطل زیر صندلی را بیرون آورد، شیشه را بیرون آورد آستین‌ها را بالا زد و شروع کرد وضو گرفتن. با همان دست‌های کوچولو… در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) قاری: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» این آیه قرآن است، کسی که اهل ایمان و عمل صالح باشد، مهرش در دلها می‌نشیند. نمونه امام حسین است. قصه شهادت برای 1200 سال پیش است، الآن میلیونی پیاده‌روی می‌کنند برای زیارتش، حضرت امام سی سال از رحلتش گذشته امشب شب رحلت امام است. بعد از سی سال حرف‌ها زنده و مکتب زنده شاگردها زنده و راهش زنده است و دوستش دارند.
خدا قول داده اگر برای خدا حرکت کنیم محبوب می‌شویم و مردم دوستت دارند. این دختر برای خدا می‌خواست وضو بگیرد، چون نه دوربین تلویزیون بود و نه اضافه‌کار بود. نه مأموریت بود. بچه بود می‌خواست نماز بخواند گفت: من در این سطل وضو می‌گیرم و روی صندلی نشسته نماز می‌خوانم. شاگرد شوفر وضوی دختر را دید آمد گفت: دختر چه می‌کنی؟ گفت: یادم رفته نماز بخوانم به پدرم می‌گویم: به راننده بگو نگه دارد، می‌گوید: راننده نگه نمی‌دارد و من می‌خواهم در این سطل وضو بگیرم و نشسته روی صندلی نماز بخوانم. حالا این شاگرد شوفر خودش اهل نماز بود یا نبود، کار نداریم. ولی مهر این دختر در دل این شاگرد شوفر نشست. شاگرد شوفر به راننده گفت: عباس آقا، این دختر دارد وضو می‌گیرد نماز می‌خواند. آقای راننده همینطور که جاده را می‌دید، گاهی از درون آینه این دختر را می‌دید. کمی جاده را می‌دید و یک لحظه هم این دختر را می‌دید. گفت: دختر خانم می‌خواهی نماز بخوانی؟ گفت: بله، یادم رفته نماز بخوانم. گفت: من به احترام تو می‌ایستم. اتوبوس را کنار کشید، دختر وضو گرفته بود، پیاده شد و گفت: الله اکبر، اتوبوس یک مرتبه جا خورد، یک بچه دختر پیاده شده نماز می‌خواند. او ‌گفت: تو خواندی؟ گفت: نه، گفت: تو خواندی؟ گفت: نه. من هم نخواندم. گفت: چه همتی، چه غیرتی، چه اراده‌ای؟ همین دختر روز قیامت بر ما حجت است. که خواهد گفت: تو حساس نبودی و دختر حساس بود. یکی یکی مردم پیاده شدند و نماز خواندند، دختر می‌گوید: شیرین‌ترین نماز من این بود، در بیابان، تنها نماز خواندم و آخر نماز هم دیدم هفده مرد هم پشت من مشغول نماز شدند. دیدم امام فقط امام خمینی نیست. یک دختر یازده سال در بیابان می‌تواند امام باشد. یعنی می‌تواند دیگران را به فکر وادار کند. این خودش یک سناریو است. یعنی همین را می‌شود فیلم کرد اما وقتی به یک آدم‌هایی که اسمشان کارشناس هستند کار می‌دهیم، اصلاً گاهی بعضی‌هایشان خراب می‌کنند.
یکوقت صدا و سیما گروهی را دید و گفت: می‌خواهیم برای امام عسکری فیلم بسازیم، بودجه چقدر، امکانات چقدر، مکان و زمان و مسئول و مدیر عامل و تهیه کننده و کارگردان، همه کارهایشان را کردند و بعد از مدت‌ها حدود شش ماه کمتر، بیشتر آمدند گفتند: امام حسن عسکری همان امام جعفر صادق است؟ یعنی وقتی با پول می‌خواهی فیلم بسازی این دو شاخه برق را در تلفن می‌کند و دو شاخه تلفن را در برق می‌کند و قاطی می‌کند. کار باید دست کارشناس واقعی بیافتد. به مردم بگوییم: مردم برای رونق تولید چه فکری می‌کنید؟ برای کم کردن مصرف چه کنیم؟
5- پس‌انداز به جای ولخرجی
جوان‌هایی که به جای ولخرجی از پس اندازشان استفاده خوب کردند. اینها را تلویزیون نشان بدهد که آقا بنده در عمرم لب به سیگار نزدم ولی پول سیگار را کنار گذاشتم این کار را کردم. ما جشن نگرفتیم ولی درآمد جشن را می‌خواستیم تالار بگیریم، چه و چه بگیریم، پدر عروس گفت: آقا من جهازیه‌ی دخترم را مختصر می‌دهم. فلان مبلغ کنار می‌گذارم، شما هم فلان مبلغ کنار بگذارید. آغاز زندگی برویم یک سوئیت کوچک برای اینها بخریم. اینها را از مستأجری نجات بدهیم. اقل جهازیه را می‌دهم باقی‌اش را پول نقد می‌دهیم برای خرید خانه به اسم عروس، او هم بگوید: من به جای این پول‌هایی که می‌خواهم خرج کنم برای داماد، فامیل عروس و داماد روی هم پول بگذارند، یک خانه سی متری چهل متری تا اول زندگی‌شان خانه مستقل داشته باشند. حالا بی تالار مگر نمی‌شود؟ چرا می‌شود…
یک کسی نزد یک آقا آمد گفت: می‌خواستیم تعزیه بخوانیم اسب نداریم، شمر را سوار دوچرخه کردیم. گفت: تعزیه‌ات درست است. حالا، ازدواج بدون تشریفات هم می‌شود منتهی ما جگر نداریم. الآن ظهر می‌شود می‌خواهیم یک کسی اذان بگوید. همه نشستیم می‌گوییم: یک کسی از این مؤذنین بین الملل بیاید اذان بگوید. تو بلند شو و بگو: الله اکبر! رویم نمی‌شود. در تولید و مصرف از خود مردم کمک بگیریم، مردم خودشان بلد هستند چطور خرج کنند.
در راه‌های کوتاه از دوچرخه استفاده کنیم. راه‌های طولانی نمی‌شود ولی راه‌های کوتاه اگر دوچرخه جای تاکسی بیاید، 1- ماشین ارزان می‌شود. 2- هوا سالم می‌ماند. گازوئیل، نرخ بنزین هم پایین می‌آید یا بیشتر نمی‌شود و برای سلامتی هم وزیر ورزش نمی‌خواهیم. همین که مردم پا می‌زنند ورزش است. هم همه مردم ورزش می‌کنند هوا سالم است و مصرف بنزین هم کم می‌شود و ترافیک هم نمی‌شود. چند تا مشکل شد؟ مشکل هوا، مشکل ترافیک، مشکل مصرف بنزین، ما… هندوستان بودم، دانشگاه رفتم، یک کسی گفت: تو می‌دانی اینها کی هستند؟ گفتم: نه من ایرانی‌ها را هم نمی‌شناسم. چه برسد به پاکستان…
یادم نمی‌رود در حرم امام رضا یک کسی سلام کرد و گفت: حال شما خوب است، خیلی خوش و بش کرد، من هی نگاهش کردم، گفت: تو مرا نمی‌شناسی؟ گفتم: نه، یادم نمی‌آید. گفت: آقای قرائتی تو زمان شاه ده شب خانه ما در اهواز منبر رفتی و من میزبان شما ده شب بودم. نان مرا خوردی نمی‌شناسی؟ گفتم: برو دنبال کارت! من یک عمری است رزق خدا را می‌خورم و نمی‌شناسمش! حالا هم ده شب نان تو را خوردم و نمی‌شناسم، طوری نیست. گفت: اگر خدا را نمی‌شناسی هیچی! گفتم: من ایرانی‌ها را هم نمی‌شناسم، گفت: اینها همه پروفسور هستند. استادهای درجه یک هندوستان ولی با دوچرخه آمدند و رفتند. مصنوعی شدیم.
استفاده چند عروس از یک پیراهن باطل است؟ نمی‌شود؟ حالا یا زشت است یا معقول، بگذارید بگویم. من دخترم تا عروس شد، تا الآن یازده عروس دیگر هم پیراهنش را پوشیده است. آن روزی که پیراهن عروس خریدند خیلی ساده و ارزان بود، خیلی. اینکه هر عروسی یک پیراهن بخرد، الآن ما میلیون‌ها پیراهن عروس در کمد آویزان است. میلیون‌ها دختر برای لباس عروس در خانه‌ها درد می‌کشد و داماد پول ندارد پیراهن عروس بخرد. مشکل ما خودمان هستیم. روی میخ نشسته می‌گوییم آخ، خوب بلند شو آن طرف بنشین. میلیون‌ها پیراهن عروس در کمدها آویزان است و میلیون‌ها داماد برای خرید پیراهن عروس عزا گرفته است. این دیگر آمریکا نیست و اینجا دیگر خودمان هستیم.
6- ساخت بناهای مفید، به جای نمادهای غیر مفید
این دکمه‌های سر آستین را ما نفهمیدیم فلسفه‌اش چیست؟ این کجا را می‌خواهد گره بزند؟ ولخرجی، نمادهایی که در میدان‌هاست و معنا ندارند. همین تهران خودمان در میدان آزادی یک نمادی هست، هرچه نگاه می‌کنم این چه پیامی دارد، آنوقت مردم می‌خواهند نماز بخوانند، شهرداری می‌آید یک خرده آن‌ طرف‌تر چهار تا مسجد می‌سازد. همین ساختمان می‌شد مسجد باشد. اصحاب کهف را گفتند می‌ترسیم قبرش فراموش شود. یک ستونی بالا ببریم که این نماد این باشد که اصحاب کهف اینجا یادگارشان باشد. یک عده گفتند: چرا نماد بسازیم؟ چرا ستون بالا ببریم؟ اگر هم می‌خواهیم، «لَنَتَّخِذَنَ‏ عَلَيْهِمْ‏ مَسْجِداً» (کهف/21) قاری: «لَنَتَّخِذَنَ‏ عَلَيْهِمْ‏ مَسْجِداً» اگر شما می‌خواهید یک ساختمان بسازید مسجد بسازید. در فلکه نمادی را بالا می‌بری، این پیامش چیست؟ چه چیزی به ما القاء می‌کند؟ کنترل سفرهای خارجی، هم تعدادشان هم سفرشان، چند سفر، در ایران چند هزار نفر، دهها هزار نفر در ایران هست هنوز زیارت امام رضا نیامده است.
آدم داریم سالی چند سفر خارجی می‌رود با دلارهای دولت، اینها همه گناه کبیره است، اسراف گناه کبیره است. زمانی که از دست می‌دهیم. بسم الله، دو سه روز دیگر خرداد تمام می‌شود و تابستان جلو می‌شود. ماشین حساب دارید؟ دوازده میلیون بچه مدرسه‌ای صد روز تعطیل هستند، سه ماه، دوازده ملیون صد روز، پنج میلیون هم دانشجو داریم صد روز تعطیل هستند. ببینید چقدر می‌شود. ما چه طرحی داریم؟ تابستان باید یک بسیجی شود، در پادگان‌ها این سرباز فلج می‌آید و فلج می‌رود. سربازی که هیچ هنری ندارد در پادگان یک هنری یاد بگیرد. اصلاً تشویق کنیم و بگوییم: تو اگر خیاطی یاد این ده سرباز دادی دو ماه از سربازی تو کم می‌کنیم. یک سرباز اگر خیاطی بلد است استاد شود، باقی سربازها هم بلد باشند یک پیراهن و شلوار بدوزند، یک تشویق کنند یک ماه زودتر این را آزاد کنیم.
اصلاً بگوییم: هر سرگردی این هزار درخت را تبدیل به درخت میوه کرد، الآن هزار درخت دکوری و تزئینی در پادگان است، بایید این هزار درخت تزئینی را تبدیل کنیم به هزار درخت میوه‌دار، هرکس این کار را کرد سرگردش، سرهنگ می‌شود و سرهنگش می‌شود سرتیپ، درجات را براساس این کارها بدهیم. طوری می‌شود؟ والا خیلی می‌شود کار کرد… یک امام خمینی پیدا شد از چه چی ساخت! یک کشور ترسو یک کشور شجاع شد. یک امام خمینی با یارانش، ترسوها شجاع شدند و آمریکای عزیز، آمریکای ذلیل شد. اینها می‌گفتند: مگر می‌شود کسی به سفارت آمریکا دست درازی کند. از پشت دیوارش نمی‌شود رفت. دانشجوها از سر دیوار آمدند دستبند دستشان زدند و چشمهای اینها را بستند، ذلیلانه بیرونشان کردند. یک آدم جوهردار یک کشور را جوهردار می‌کند.
7- خاطره‌ای از جوانی شهید رجایی
اگر کت و شلواری‌های ما مثل شهید رجایی بودند، یک خصلت‌هایی باید باشد. مرحوم شهید رجایی یک رفیق داشت، من رفیقش را دیده بودم و با او رفیق هستم. می‌گفت: با شهید رجایی در بازار تهران چیزی می‌خریدیم و در کوچه‌ها و محله‌ها می‌فروختیم، کاسه‌های روحی و ظرف‌ها و استکان و نلبکی، از چیزهایی که دوره گردها می‌خرند و در کوچه‌ها می‌فروشند، می‌گفت: من و رجایی شریک شدیم، جنس در بازار می‌خریدیم و در کوچه و محله‌ها می‌فروختیم. یکسال کار کردیم هشت هزار تومان سود پیدا کردیم. رجایی گفت: هشت هزار تومان دو تا چهار تومان نشود. تو عیالوار هستی. شش تومان برای تو و دو تومان برای من! من دو تا بچه دارم و تو چهار تا، این قصه برای کی است؟ الآن چهل سال از انقلاب رفته است.، پانزده سال هم آن طرف، قصه برای شصت سال پیش است. شصت سال پیش با دو هزار تومان تهران می‌شد یک قطعه زمین خرید، حالا با شصت میلیون هم نمی‌شود خرید. رجایی مرد بود. آن روزی هم که فقیر بود و استکان و نلبکی می فروخت، مرد این بود که به رفیقش بگوید: تو عیالوار هستی و دو تومان بیشتر بردار. ما این آدم‌ها را می‌خواهیم. چند آخوند در کشور می‌خواهیم، مثل نواب صفوی. چند تا کت و شواری می‌خواهیم مثل شهید رجایی، مشکل حل می‌شود.
رویمان نمی‌شود اذان بگوییم. من خانه یک بزرگواری، اسم نمی‌برم می‌ترسم بشناسید، مهمان بودم. صبح بلند شدم در حیاط اذان گفتم. این آقا گفت: احسنت، خوشم آمد اذان گفتی. من یک عمری است می‌خواهم اذان بگویم خجالت می‌کشم. گفتم: الله اکبر خجالت دارد؟ خوب خجالت می‌کشی زیر لحاف الله اکبر بگو. اگر دیدی زلزله نشد سرت را بیرون کن و بگو. اگر دیدی بیرون لحاف هم نشد، بیا بیرون بگو. اگر طوری نیست برو پشت بام بگو. کسی که از گفتن الله اکبر خجالت می‌کشد مملکت با این آدم‌ها پیش نمی‌رود. این خودش مانده، اینها وارسته نیستند، وارفته هستند. کشور باید افرادش وارسته باشد تا به اهدافش برسد چه تولیدش… بله چشمک می‌زند می‌گوید: تمام شد… خیلی خوب…
ببینید اسلام چطور مهندسی کرده است. فکر مهندسی اسلام را کردید؟ در یک عید نان گذاشته، عید فطر، سه کیلو گندم و جو و برنج و خرما. باید شکم مردم سیر شود. پنجاه میلیون شصت میلیون سه کیلو چقدر می‌شود؟ در یک عید می‌گوید: شکم مردم را سیر کنید از نان، گندم و جو، عید قربان می‌گوید: شکم مردم را پر کنید از گوشت، در یک عید نان و در یک عید گوشت است. ضمن اینکه می‌گویند: نماز عید بخوانید. غسل عید هم بکنید. لباس شیک هم بپوشید و همه مراسم هست ولی گرسنه‌ها یادتان نرود. یک عید نان و یک عید گوشت… ماه رمضان، این دهمین ماه رمضانی است که ما مشهد هستیم. مشهد که می‌آییم به سه دلیل می‌آییم، غیر از امام رضا که فوق همه دلیل‌هاست. یکی اینکه مخاطبین زوارهای امام رضا هستند، این یک جلسه خودجوش است. 2- فردایش تلویزیون مشهد پخش می‌کند و یک عده از تلویزیون مشهد هستند. بعد اینها را می‌بریم سال دیگر تلویزیون سراسری پخش می‌کند. مثل توت فروش‌ها هم تازه‌اش را می‌فروشند و هم خشکش را، ما فیلمی که پر می‌کنیم فوری در وراق و صحن گوش می‌دهند و فردا تلویزیون استان و سال دیگر تلویزیون سراسری، ما به این دلیل ده سالی آمدیم. حالا نمی‌دانیم سال دیگر هستیم نمی‌دانم… نیستیم نمی‌دانم. دعا می‌کنم آمین بگویید…
خدایا بودن ما را در راه مستقیم قرار بده. اگر هم مقدر کردی که شب قدر ما برویم رفتن ما را هم در راه مستقیم قرار بده. یک دعای جامع، خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی و علم مفید و عمر با برکت و رزق حلال و اولاد صالح، همسر خوب برای بی همسرها، مسکن خوب برای بی مسکن‌ها، کار خوب برای بیکارها، محبت و صفا برای افرادی که با هم قهر هستند و کدورت دارند. خیر دنیا و آخرت به همه امت اسلامی مرحمت بفرما. شر ابرقدرت‌ها به خصوص آمریکا و اسرائیل به خودشان برگردان. از اینکه مشهد بودیم و زیارت رفتم و از اینکه کنار امام رضا شما زوارهای مخلص را زیارت کردم، خوشحالم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%af%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b5%d8%b1%d9%81/feed/ 0
شرایط کار و تولید در اسلام https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Thu, 21 May 2020 13:34:45 +0000 https://gharaati.ir/?p=4250 موضوع: شرایط کار و تولید در اسلام
تاريخ پخش: 01/03/99
1- خطر نابودی طبیعت و حیوانات
2- توان دفاعی، در حدّ اعلی
3- هجرت برای کسب معیشت
4- نمونه‌ای از کارآفرینی رسول خدا
5- آمادگی برای شرایط سخت و دشوار
6- نشانه‌های بندگان صالح خدا
7- مسئولیت اجتماعی همه افراد جامعه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلساتی را در مورد اخلاق بازار، اقتصاد، تولید و توزیع و مصرف، مسائل اقتصادی، تذکرات قرآنی‌اش را گفتیم. چون یک چیزی دارم تهیه می‌کنم و آماده چای می‌شود و آن اینکه پیام‌های اقتصادی قرآن، قبل از چاپ گفتیم چند جلسه در میان بگذاریم و گفتگو کنیم. در بحث تولید، تولید باید کاربردی و مفید باشد و لغو نباشد. خیلی چیزهایی را تولید می‌کنند، لغو است. مثلاً قاب درست می‌کند هرچه نگاه می‌کنی نمی‌توانی بخوانی، چه چیزی می‌خواهد بگوید. در خانه‌ها می‌روی می‌بینی خانم برای پذیرایی مهمان یک ترب برداشته و از این ترب گل درست کرده است. خوب این تربی که یک دقیقه دیگر زیر دندان له می‌شود، شما برای یک دقیقه عمرت را صرف می‌کنی که از این ترب گل درست کنی. یک چیزهای دکوری و مصرفی، آن هم تولید و اشتغال است ولی اشتغالات لغو… من یادم رفت امشب بپرسم صدای بلندگو خوب است؟ الحمدلله…
قرآن می‌فرماید: بعضی‌ها ساختمان می‌سازند و ساختمان سازی هم تولید است، ساختمان نبود و بود شد، به هرچه که نبود و درست شد تولید می‌گویند. ولی می‌گوید: این ساختمان براساس عیاشی است. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِ‏ رِيعٍ‏ آيَةً تَعْبَثُونَ» قاری: «أَ تَبْنُونَ بِكُلِ‏ رِيعٍ‏ آيَةً تَعْبَثُونَ» (شعرا/128) تَبنون یعنی بنا می‌کنید و می‌سازید، ریع یعنی دامنه کوه، «بکل ریعٍ» یعنی به هر دامنه کوهی یک خانه دبی دارد، یک خانه شمال دارد، یک خانه شیراز دارد، یک خانه تهران دارد، یک خانه چه دارد، هرجا رسیده یک برجک درست کرده. آیه، یعنی برجک، ساختمان بلند، نشان، یعنی از دور آدم می‌بیند این ساختمان فلانی است. در دامنه هر کوهی برجکی ساخته ولی به هدف چیست؟ تَعبثون، عبث، لغو، رفته بودیم بعد از انقلاب کاخ شاه را ببینیم. دیدیم یک پای فیل را از ران قطع کردند. درون پایش، چاق هم بود. یک چیز به عنوان یک جاسیگاری درست کردند اسمش را جاسیگاری اعلی حضرت گذاشتند. یعنی برای خاکستر سیگار اعلی حضرت یک فیل را پایش را قطع می‌کنند.
1- خطر نابودی طبیعت و حیوانات
یا مثلاً برای اینکه کلاه ایشان قشنگ باشد، از این بچه بره‌هایی که می‌تواند دهها کیلو گوشت داشته باشد، اینکه بچه بره است این را می‌کشند که از پوستش کلاه درست کنند یا از جلد فلان، این تولید است اما تولیدهایی که از آن آتش درمی‌آید. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِ‏ رِيعٍ‏ آيَةً تَعْبَثُونَ» یک قرارداد را بعضی می‌خواستند امضاء کنند که من متوجه شدم در تلویزیون گفتم که بعد هم لغو شد الحمدلله، شاید به خاطر حرف ما نبوده و شاید بوده نمی‌دانم. گفتند: یک قرآنی بنویسیم که هر سوره‌اش از یک چوب باشد مثلاً سوره قل هو الله با چوب انار، سوره والعصر با چوب عناب، سوره تبت یدا با چوب… گفتیم: این چقدر هزینه دارد؟ گفتند: مثلاً ده میلیارد آن زمان، ده میلیارد تومان خرج این قرآن می‌شود، گفتیم: هر قرآنی هر کلمه اش با یک چوبی است، چه فایده دارد؟ چه کسی می‌خواهد سر کند؟ گفتند: این را می‌بریم در یونسکو ثبت می‌کنیم. جزء آثار ماندگار ایران، گفتیم: یک چیزی ثبت در یونسکو شد چه می‌شود؟ قرآن آمده ما را هدایت کند ما با چوب انار می‌خواهیم در یونسکو ثبت کنیم. به بعضی نمی‌شود الاغ گفت، واقعاً نمی‌شود. چون الاغ یقه ما را می‌گیرد و می‌گوید: من یک خر خر بودم و این چند تا خر، خر است. هر کلمه‌اش با یک چوبی برای ثبت در یونسکو، خدا می‌داند چقدر آدم مشغول تولید است منتهی تولیدهای هرز، «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏» قاری: «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏» (مؤمنون/3) البته چیزی که تولیدش می‌خواهد خوب باشد باید زمینه هم باشد.
«وَ الَّذِي خَبُثَ‏ لا يَخْرُجُ» قاری: «وَ الَّذِي خَبُثَ‏ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً» (اعراف/58) «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ» قاری: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ‏ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً» (اعراف/58) می‌گوید: در یک منطقه طیب و خوب، گیاهانش هم خوب می‌شود. منطقه خبیث گیاهش هم بد می‌شود. این… شما اگر خواستی تولید اولاد کنی، تولید یک اولاد مسلمان و با اخلاق اسلامی، باید فضای خانه اسلامی باشد. زن حرف زشت نزند و مرد حرف زشت نزند. با اسم بد همدیگر را صدا نزنیم. ادب، احترام، بچه در این خانه‌ها تربیت می‌شود. اما خانه‌هایی که در آن درگیری است بچه هم یک آدم درگیر بار می‌آید. پس اگر می‌خواهید چیزی تولید کنید باید زمین، برج اگر خواستید بسازید باید خاکش خوب باشد. اگر خاکش سست باشد، برج هم بسازی پایین می‌افتد. در تولید باید ظرفیت‌ها را در نظر گرفت.
2- توان دفاعی، در حدّ اعلی
در مواردی تولید باید در حد اعلی باشد، کم نگذارید. قرآن در مورد قوای مسلح می‌گوید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» قاری: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ» (انفال/60) شما هرجا نفست ایستاد نفس بکش… آخر ما ایرانی‌ها یکوقت یک کسی را از خارج آورده بودند، گفتند: ایشان آیت الکرسی را با یک نفس می‌خواند. گفتیم: این چه کمالی است، هرجا خسته شدی نفس بکش. یکبار دیگر«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» تا اینجا…
قاری: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» یعنی قوای نظامی کمش نگذارید. درباره اسلحه، موشک، هواپیما، یعنی در دفاع از خودتان، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ» آماده کنید، «مَا اسْتَطَعْتُمْ» هرچه استطاعت داری. هرچه توان داری. «مِنْ قُوَّةٍ» هر قوتی که داری. از… یعنی یکجایی باید تولید در حد اعلی باشد. حالا اگر در یک منطقه کارت نمی‌گیرد، می‌گوید: جایت را عوض کن. خیلی‌ها در یک شهر نمی‌توانند کار کنند، خوب بلند شو جای دیگر بنشین. آقا در یک شهر نمی‌تواند درس بخواند، خوب یک شهر دیگر برود. مگر نمی‌گویی خوزستان داغ است؟ خوب اراک بروند. اراک در راه خوزستان است و قطار هم دارد. اول تابستان بروند و آخر تابستان برگردند. سه ماه دانشگاه و حوزه تعطیل است برای اینکه هوا داغ است. خوب بلند شو برو آن طرف تر، «لِإِيلافِ‏ قُرَيْش‏» (قریش/1) بخاطر همین است. یعنی جایت را عوض کن. چرا درست را تعطیل می‌کنی؟ زمانش را عوض کن. چه کسی گفت: ما تابستان درس بخوانیم؟ اشکال دارد تابستان که هوا داغ است شب‌ها درس بخوانیم؟ مگر خمیرگیرها در طول سال سحرخیز نیستند؟ شما دانشجو و طلبه هم ساعت ده شب تا ساعت دو بعد از نصف شب، آن چهار ساعتی که روز می‌خواهی درس بخوانی، هوا داغ است نمی‌توانی، زمان و مکانش را عوض کن. قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي‏ سَبِيلِ اللَّهِ» قاری: «وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي‏ سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً» (نساء/100) [کمی مکث…. طوری نیست… اینها هم برای خودشان یک قوانینی دارند… کجا بخوانند و کجا وقف کنند…]
3- هجرت برای کسب معیشت
می‌گوید: اگر در شهری کارت نمی‌گیرد بلند شو جای دیگر برو. برو جای دیگر، لازم نیست. یک آقا روی منبر رفت سخنرانی کند، حرف‌هایش یادش رفت. همینطور نشست، گفتند: آقا چرا صحبت نمی‌کنی؟ گفت: حرف‌هایم یادم رفته است. آخرش دیدند نشسته هیچی نمی‌گوید. گفتند: حرف‌هایت یادت رفته است. پله‌های منبر که یادت نرفته، پایین بیا. ممکن است در این شهر، حدیث داریم اگر در یک رشته شغلت نگرفت، شغلت را عوض کن. ممکن است انسان در این رشته شکست بخورد، شغلش را عوض کند و نگوید: من بدبخت هستم و شانس ندارم. هجرت کنید «وَ مَنْ يُهاجِرْ» اگر وضعتان خوب نیست، هجرت کنید، «فِي‏ سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً» گشایش‌های زیادی برای شما باز می‌شود.
یک روایت داریم که در تولید است که اگر چیزی روی دستت ماند و کسی نخرید و شغلت قفل شد، یک خرده تأمل کن باز می‌شود، بخاطر… عجله نکنید و به حرام ناخنک بزنید. حدیث این است «لا يَحْمِلَنَّكُمُ‏ اسْتِبْطَاءُ شَيْ‏ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ‏» (كافي، ج 5، ص 80) اگر راه حلال بسته شد، تحمل کن و دست به حرام نزن. ازدواجت عقب افتاد. دست به حرام نزن، شغلت، رزقت، این به خصوص سفارش شده که گاهی به دلایلی رزق آدم عقب می‌افتد، ولی می‌گوید: تحمل کنید و دست به حرام نزنید. یکی از مسائل در تولید کار آفرینی است. یک حدیثی را بارها گفتم. اگر شنیدید دو بار بشنوید و اگر نشنوید بار اولتان باشد. ولی من خودم این را چند جا گفتم.
4- نمونه‌ای از کارآفرینی رسول خدا
شخصی خدمت پیغمبر آمد و گفت: من پول می‌خواهم. گفت: برو کار کن. گفت: ابزار کار ندارم. کار یک وسیله‌ای می‌خواهد. گفت: برو خانه‌ات هرچه هست بیاور. گفت: خانه ما فقیر است، هیچی نیست. گفت: نگو چیزی نیست، این قابل نیست. پست‌ترین چیزی که هست را بردار و بیاور. رفت خانه و یک پلاسی، موکتی، نمدی یک پلاسی آورد و گفت: در خانه ما این است. حضرت نگاهی کرد و گفت: این را چند می‌خرند؟ گفت: این ارزشی ندارد. کسی این را نمی‌خرد. گفت: هیچ ارزشی ندارد. یکی گفت: یک درهم، گفت: دیگر کی؟ مزایده، یکی گفت: آقا من دو درهم می‌خرم. گفت: به تو فروختم. خود پیغمبر مزایده برقرار کرد و دو درهم فروخت و به صاحب این پلاس داد، گفت: یک درهمش را برو نان و گوشت بخر و به خانمت بده، یک درهمش را یک سر تبر بیاور. نه دسته، چوب تبر نه، کله‌اش را بیاور. رفت و یک درهم را به خانواده داد و یک درهم یک کله تبر آورد. پیغمبر فرمود: این کله تبر، حالا دسته می‌خواهد. چه کسی در خانه‌اش یک دسته بی خودی دارد؟ در انبار خانه و باغچه‌تان، اگر کسی یک چیزی، چوبی اندازه نصف دسته بیل، یک دسته تبر، گفت: آقا یک دسته تبر خانه ما هست، بیکار است. گفت: برو بیاور. او هم رفت دسته تبر را آورد، خود پیغمبر این دسته تبر را در کله تبر جا کرد و بغل‌هایش را محکم کرد و گفت: این تبر، این ابزار تولید. برو با این تبر هیزم بکن و گدایی نکن. این را کارآفرینی می‌گویند. این خیلی مهم است. از این نکاتی را من اینجا نوشتم. 1- انبیاء به فکر زندگی مردم بودند، 2- ضعیف‌ترین افراد می‌تواند با شخص اول جامعه پیغمبر ملاقات کند و مشکلاتش را بگوید. 3- جامعه نیاز به تعاون و همکاری دارد. تبر از یکی، آوردن فرش از یکی و فروش با پیغمبر و مزایده با پیغمبر، کمک کردند. برای مبارزه با فقر و تولید باید ابزار تولید را در اختیار کسی گذاشت.
از این حدیث چه می‌فهمیم؟ یعنی می‌شود از هیچ، چیزی ساخت. پیغمبر هنرش این بود که از هیچ چیزی می‌ساخت، مشابه این در آموزش هم هست. در یکی از جنگ‌ها مسلمان‌ها پیروز شدند، داشتند برمی‌گشتند، به کویری رسیدند، پیغمبر فرمود: همه شما بروید هیزم جمع کنید، گفتند: کویر است هیزم نیست. گفت: بروید هرچه هست جمع کنید. گفتند: کویر است. گفت: حتی یک چوب کوچک، گفتند: چشم. هرکدام از اصحاب پخش شدند و چند دانه چوب کوچک آوردند و روی هم ریختند. یک چیزی شد، بعد پیغمبر گفت: گناه هم همینطور است. می‌گویی: من که گناه نکردم. مگر آدم کشتم و دزدی کردم؟ ولی اگر دقت کنید انواع گناه‌ها را کردید و متوجه نیستید. مثل این چوب در کویر، چوب پیداست نیست ولی وقتی گشتی و تحقیق کردی پیدا می‌شود. پیغمبر بدون کامپیوتر و کلاس، بدون آمپیلی فایر، بدون تخته سیاه، در بیابان، در زمین کویر، از هیچ کلاس درست کرد. می‌خواست بگوید: گناهان شما جمع می‌شود با این نمایش، این خاطرات در ذهن می‌ماند. سر کلاس اینهایی که آدم می‌شنود، بسیاری پاک می‌شود و از ذهن می‌پرد اما این جلساتی که با خاطره دنبال است در ذهن می‌ماند. معلم خوب کسی است که بتواند با هر حرفی که می‌زند یک خاطره نقل کند. پیغمبر از هیچ تولید درست کرد. تبر، از هیچ کلاس درست کرد در کویر، ما یک خرده خودمان بی عرضه هستیم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: مشکل ابزار تولید نیست. مشکل خودت هستی و گیر در خودت است.
5- آمادگی برای شرایط سخت و دشوار
سوره فاطر یک آیه هست، «وَ ما يَسْتَوِي‏ الْبَحْرانِ‏ هذا عَذْبٌ فُراتٌ» (فاطر/12) جمله جمله بخوان که من می‌خواهم معنا کنم. قاری: «وَ ما يَسْتَوِي‏ الْبَحْرانِ» بحر یعنی دریا، بحران یعنی دو دریا،«وَ ما يَسْتَوِي‏ الْبَحْرانِ‏» یعنی دو تا دریا مثل هم نیستند. «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» این یکی آبش شیرین است. فرات یعنی شیرین، «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» دریای دیگر آبش تلخ و شور است. یک دریا شیرین است و یک دریا شور است. ولی می‌گوید: گیر در دریا نیست، گیر در خودت است. تو بی عرضه هستی، «وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا» تو اگر صیاد شوی در دو دریا ماهی پیدا می‌کنی، تو صیاد نیستی. قاری: «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً» تو اگر غواص باشی در دو دریای شیرین و شور لؤلؤ و مرجان هست. تو غواص نیستی. «وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ» تو اگر ناخدا باشی در دو دریای شیرین و شور می‌توانی قایقرانی کنی. این آیه می‌خواهد بگوید: گیر در شخص شماست.
بارها این را گفتم، حضرت امام دویست کتاب بیشتر ندارد. حاج احمد آقا می‌گفت. ایشان گفت: امام هیچوقت کتاب‌هایش از دویست تا بیشتر نشد. دنیا را تکان داد، چون خود امام جوهر داشت. قرائتی جوهر ندارد پنج هزار کتاب با کم و زیادش دارم و یک مزرعه را هم تکان ندادم. تو باید اهل مطالعه باشی. آیت الله سبحانی می‌گفت: الغدیر یازده جلد که چاپ شد، امام پول نداشت بخرد. یک جلد یک جلد از آیت الله شبیری، پدر همین آیت الله شبیری قم، یک جلد یک جلد الغدیر گرفت، مطالعه کرد و پس داد، جلد پنجم. جلد ششم، یک جلد یک جلد می‌گرفت، مطالعه می‌کرد و می‌داد. امام خمینی پول کتاب نداشت اما یازده جلد الغدیر مطالعه کرد. ولی قرضی چون جوهر داشت. بنده یازده جلد غدیر را پنجاه سال پیش خریدم. سالها قبل از انقلاب ولی هنوز یک جلدش را هم نخواندم. بابا ما بی عرضه هستیم. دو تا دریا مثل هم نیست، یکی شور و یکی شیرین است. تو صیاد باش در هردو ماهی است. تو غواص باش در هردو مروارید است. تو ناخدا باش در هردو می‌توانی قایقرانی کنی. «وَ ما يَسْتَوِي‏ الْبَحْرانِ» اینکه می‌گویند…. قضیه چیست؟ حواس مرا پرت می‌کنید… خیلی خوب باشد… صلواتی بفرستید (صلوات حضار)
گیر در ما هست. بی عرضه هستیم. گاهی وقت‌ها کتاب روی طاقچه هست، حال نداریم ببینیم. قرآن می‌گوید: اگر جوهر داشته باشید، بیست تا از شما در مقابل دویست تا می‌ایستید. یک آیه در قرآن داریم این آیه را لااقل حفظ کنید، آیه فارسی است. بیست بر دویست پیروز است. آیه‌اش کدام است؟ بیست یعنی «عشرون» دویست یعنی «مائتَین»، «عِشْرُونَ‏ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» (انفال/65) قاری: «عِشْرُونَ‏ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» بیست نفر مقاوم بر دویست نفر پیروز است. وقتی به امام می‌گویند: آمریکا دویست میلیون جمعیت دارد، می‌گوید: باشد. دویست میلیون داشته باشد. ما یک ارتش بیست میلیونی درست می‌کنیم، بسیج، قرآن قول داده که بیست بر دویست پیروز است، سالهای اول که بچه‌های فلسطین سنگ پرتاب می‌کردند، هرکس پای تلویزیون می‌دید، می‌گفت: آقا سنگ در برابر تانک و توپ، الآن دیدی که آنها با تانک و توپشان از موشک‌های بچه‌ها می‌ترسند. جوهر چیز دیگر است.
آدم اگر جوهر داشته باشد با برگ درخت نماز با حال می‌خواند اما اگر جوهر نداشته باشد، سجاده درست می‌کند به اندازه یک بقچه حمام، یک پارچه از مکه، یک پارچه از چی و یک پارچه از چی، سجاده بزرگ اما دو رکعت نماز خوب نمی‌خواند. آدم اگر جوهر داشته باشد، کم هم داشته باشد انفاق می‌کند. اما اگر سخاوت نداشته باشد زیاد هم داشته باشد بخل می‌کند. مشکل جوهر است. این راهپیمایی را که روز قدس هست من این را گفتم. هرسال من این را می‌گویم و امسال هم می‌گویم. شما در نماز سلام می‌دهی به عباد الله الصالحین، همه می‌گوییم: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، حالا اگر مصاحبه کنید این عباد الله الصالحین چه کسی هستند؟ بندگان صالح خدا چه کسی هستند که شما در هر نماز سلام می‌کنی؟ در قرآن اسم چند نفر را برده و گفته اینها بندگان صالح هستند.
6- نشانه‌های بندگان صالح خدا
1- یاران حضرت مهدی، چطور؟ «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) قاری: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» آخرالزمان حکومت‌ دست عباد الله الصالحین است. یعنی یاران حضرت مهدی، «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» یعنی السلام علینا و علی یاران حضرت مهدی. دیگر؟ یک آیه داریم سوره توبه، می‌گوید: هرکاری که «یغیظ الکفار» هرکاری که دشمن را عصبانی کنی عمل صالح است. مقاومت، اسرائیل را عصبانی کرده است. سید حسن نصر الله یک استخوان در گلوی اسرائیل است. راهپیمایی قدس اسرائیل را عصبانی می‌کند. می‌گوید: هرکاری کردید که عصبانی شد این برای شما عمل صالح است. «يَغِيظُ الْكُفَّارَ» قاری: «يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» (توبه/120)
«يَطَؤُن‏» یعنی قدم زدن دسته جمعی، «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً» مانورهای دسته جمعی که می‌کنید که «يَغِيظُ الْكُفَّارَ» کفار عصبانی شوند، برای شما عمل صالح می‌نویسند. ما می‌توانیم پشتیبان بچه‌ها باشیم. آقا به ما ربطی دارد فلسطین؟ بله، بچه مسلمان هستی ربط دارد. قرآن می‌گوید: هرجای کره زمین، نه فلسطین، آن طرف آفریقا، هرجای کره زمین مستضعف بود، باید شما به نفع او قیام کنید. آیه‌اش این است «وَ ما لَكُمْ‏ لا تُقاتِلُونَ» قاری: [ «ما لَكُمْ‏ لا تَناصَرُونَ»] «وَ ما لَكُمْ‏ لا تُقاتِلُونَ» این «ما لَكُمْ‏ لا تَناصَرُونَ» هم هست ولی این… «وَ ما لَكُمْ‏ لا تُقاتِلُونَ»
قاری: «وَ ما لَكُمْ‏ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» (نساء/75) «وَ ما لَكُمْ» یعنی چه مشکلی دارید؟ « لا تُقاتِلُونَ» بلند نمی‌شوید بجنگید. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در راه خدا، «وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» در راه مستضعفین، هرجای کره زمین مستضعف بود، ناله کرد، ما اگر می‌توانیم باید کمکش کنیم. ما اگر مسلمان هستیم همه جا به ما ربط دارد. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: تو و من نداریم. من از تو هستم و تو از من هستی. آیه‌ای که من از تو هستم و تو از من هستی، یک آیه هست «بَعْضُكُمْ‏ مِنْ بَعْض‏» (آل‌عمران/195) من از تو هستم و تو از من هستی.
7- مسئولیت اجتماعی همه افراد جامعه
یکبار یک جایی می‌رفتیم، دیدیم این کله پاچه‌ای مقداری استخوان‌های کله پاچه را در جوی ریخت، ما رد شدیم و صحنه را دیدیم. برگشتیم گفتیم: آقا چرا این استخوان‌ها را در جوی ریختی؟ گفت: مگر شما شهردار هستی؟ گفتم: بله من شهردار هستم. حالا شهردار که نیست وقتی استخوان‌ها را در جوی می‌ریزی، باران می‌آید، جوی‌ها پر می‌شود و خیابان‌ روی آب می‌افتد و روی گل می‌افتد و مشکل ایجاد می‌کند. وقتی شما دیدید یک کسی آب نمک پای درخت می‌ریزد، بابا آب پنیر شور است. آب شور درخت را خشک می‌کند. این درخت بیت المال است، شما آب پنیر پای درخت می‌ریزی، درخت خشک می‌شود. به من نرسید، چرا به او رسید؟ همه ما نسبت به همه چیز مسئول هستیم. «وَ ما لَكُمْ‏ لا تُقاتِلُونَ» چرا بلند نمی‌شوید؟ راهپیمایی 22 بهمن آمریکا را عصبانی می‌کند پس عمل صالح است. هر راهپیمایی که دشمن را عصبانی کرد عمل صالح است.
این عبادت است، گاهی باید تظاهر کنیم. یعنی باید خودمان را جلوی دوربین‌ها نشان بدهیم که ببینند جمعیت چقدر است. اصلاً بعضی وقت‌ها ریاکاری مستحب است. خانم‌هایی که خودشان را آرایش می‌کنند برای شوهرانشان یا برعکس زن و شوهری که خودشان را آرایش می‌کنند، این ریا است. آرایش می‌کند که شوهرش ببیند و خوشش بیاید. اما همین ریا ثواب دارد. پس هر ریایی حرام نیست. یکوقت از این قهرمان‌های دنیا، قهرمان‌های ایران، کشتی‌گیرهایش می‌خواست آمریکا برود کشتی بگیرد. به او گفتند: اگر قهرمان شدی با همان لباس کشتی یک سجده کن، سجده را هم طول بده که ماهواره‌ها نشان بدهند. در دنیا فیلمت پخش می‌شود و بعد می‌گویند: این چه کرد؟ بگویید این مسلمان است. مسلمان خدا به او نعمت داد سجده می‌کند. شما هم محسن قرائتی با قرآن و حدیث نمی‌تواند سجده شکر را در فرانسه و بلژیک و اتریش ببرد، اما شما که قهرمان دنیا شدی و سجده کردی، سجده تو را ماهواره‌ها نشان می‌دهد، دنیا متوجه اسلام و مسلمان‌ها و عمل مسلمان‌ها می‌شود. انشاءالله در راهپیمایی شرکت کنیم و نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نباشیم. به من چه! آدم گاهی بی تفاوتی را می‌بیند.
در اتوبوس جوان نشسته می‌بیند این خانم حامله است، این پیرمرد پیر است بلند نمی‌شود جایش را بدهد. بی خیال انگار یک… بی خیال است. سیل آمد خیلی‌ها کمک کردند. خدا خیرشان بدهد. آنهایی که سیل آمد و هیچ کمکی نکردند چطور به خدا می‌توانند بگویند: خدایا تمام خیرات و برکاتت را به من بده اما من یک تومان به سیل زده‌ها نمی‌دهم. من نمی‌دهم، تو بده. چه رویی می‌خواهد؟ ما باید به سیل و زلزله و فلسطین و آفریقا، هرجای کره زمین مظلومی بود با عشق کمک کنیم. دعا کنیم…
خدایا انواع نکبت‌ها را بر اسرائیل نازل بفرما. انواع نکبت‌ها را بر آمریکا و مرعوب شدگان آمریکا نازل بفرما. بچه‌های فلسطین و حزب الله را قدرتی عطا کن که اینها باعث عزت اسلام شوند. هرجا ما بی تفاوت بودیم، از خود احساس نشان ندادیم، دریا بوده، غواص نبودیم. ناخدا نبودیم، بی جوهری و بی عرضگی خودمان بوده و امکانات بوده و بی عرضه بودیم، هرجا تقصیر و قصوری بوده ببخش و بیامرز.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 128 سوره شعرا، از چه امری سرزنش می‌کند؟
1) بناهای بیهوده
2) مراکز فساد و گناه
3) بناهای سست
2- آیه 60 سوره انفال، مسلمانان را به چه امری توصیه می‌کند؟
1) تهاجم بر دشمنان
2) تقویت قوای دفاعی
3) تضعیف قوای دشمن
3- قرآن، کدام دریا را بستری برای صیّادی و غوّاصی معرفی می‌کند؟
1) دریای آب شور
2) دریای آب شیرین
3) هردو مورد
4- براساس آیه 65 سوره انفال، چند نفر مؤمن مقاوم بر چند نفر دشمن پیروز است؟
1) بیست نفر بر دویست نفر
2) بیست نفر بر صد نفر
3) ده نفر بر صد نفر
5- آیه 75 سوره نساء، مسئولیت ما را در برابر چه کسانی بیان می‌کند؟
1) مسلمانان جهان
2) مستضعفان جهان
3) نیازمندان مسلمان

]]>
https://gharaati.ir/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b7-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
پیامدهای اسراف در جامعه https://gharaati.ir/%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/ https://gharaati.ir/%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/#respond Wed, 20 May 2020 13:29:08 +0000 https://gharaati.ir/?p=4248 موضوع: پیامدهای اسراف در جامعه
تاريخ پخش: 31/02/99
1- فخرفروشی و برتری طلبی ممنوع
2- خطر اشرافی‌گری در جامعه
3- دوری از چشم و هم‌چشمی در مصرف
4- استفاده درست از فرصت‌ها
5- توجه به شرایط و نیازهای جامعه
6- عذرخواهی از مردم و حلالیت طلبی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلسات ما در مورد اخلاق اقتصادی بود، سفارشاتی برای تولید، توزیع و مصرف. جلسه قبل در مورد مصرف مطالبی را گفتیم، رسیدیم به شماره 8. که امام صادق(ع) وارد حمام شد، صاحب حمام گفت: حمام را برای شما خلوت کنیم؟ قرق کنیم؟ فرمود: نه، «الْمُؤْمِنُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ، خَفِيفُ‏ الْمَؤُونَة» (کافی/ج3/ص612) مؤمن نباید گیر خودش باشد. بلایی که الآن خیلی از مسئولین ما گرفتارش هستند. مثلاً استخری که می‌تواند، پنجاه نفر صد نفر درونش شنا کنند برای پنج تا مدیرکل یک زمان خاصی را می‌گذارند و کل استخر را برای پنج نفر می‌گذارند. حالا اگر معاون مدیر کل رفت شنا کرد باطل می‌شود؟ چون می‌گوید: نه، سطح ما مدیر کل است، معاون وزیر هستیم، استخر ما باید خصوصی باشد. مصرف‌هایی که در حزب اللهی‌ها هم متأسفانه پیدا شده است.
1- فخرفروشی و برتری طلبی ممنوع
یا مثلاً هواپیماهایی هست که صندلی‌های جلوی آن یک مقدار گشادتر است و قیمتش هم بیشتر است. این آقا می‌خواهد مسافرت برود، یک ساعت، دو ساعت سه ساعت در هواپیما صندلی‌اش یک مقدار گشادتر باشد، صدها هزار تومان می‌دهد. از جیب خودش باشد طوری نیست. می‌گوید: نه چون جایگاه من یک چنین جایگاهی هست پس باید صندلی‌های گشاد را بگیرم که پول بیشتری بدم ولو از بیت المال، شأن من حفظ شود. اینها مصرف‌هایی است که آقایان باید در قیامت جواب بدهند.
مسأله دیگر، مصرف باید اسراف نباشد، بریز و بپاش نباشد. حدیث داریم «من افتخر بالتبذیر احتقر بالافلاس» کسی که با ولخرجی می‌خواهد افتخار کند من، بیا این پول. اینهایی که بریز و بپاش می‌کنند تا پز بدهند، می‌گوید: همین آقایی که با پول و ریخت و پاش پز داد، زمانی به گدایی خواهد افتاد. معنای عربی هم می‌فهمید. کسی که «من افتخر» کسی که افتخار کند و پز بده یک زمانی هم مفلس و فقیر خواهد شد و تحقیر می‌شود. گاهی وقت‌ها مثلاً ما می‌خواهیم عروس ببریم، به فامیل عروس بگوییم خانه داماد فلان منطقه است. از بانک‌ها وام می‌گیریم، از صندوق‌های قرض الحسنه وام می‌گیریم و نزد هرکس و ناکسی گردن خم می‌کنیم که مثلاً در فامیل عروس بگوییم خانه ما فلان منطقه است. ماشین‌های گران اجاره می‌کنیم تا بگوییم برای عروس بردن چند ماشین بوده است؟ شما چهار تا ماشین زدین؟ ما 35 ماشین بوق زدیم تا عروس را بردیم و بعد برای پولش گدایی می‌کنیم. مصرف‌هایی که برای پز دادن است.
اگر کسی لباسی بپوشد که همه نگاهش کنند، لباسش لباس عادی نباشد، لباس شهرت حرام است. حتی من یکی از هم لباس‌های خودم را دیدم که لباسش غیر معمولی است. تلفنش را پیدا کردم و زنگ زدم و گفتم: این چه لباسی بود پوشیده بودی؟ این لباس شهرت است. لباس شهرت یعنی هرکس دید… حدیث داریم پیغمبر ما طوری می‌نشست، که یک غریبه که می‌آمد نگاه می‌کرد کدام یک از اینها پیغمبر است؟ «أیکم رسول الله» کدام یک از شما پیغمبر هستید؟ الآن در اداره‌های ما چطور است؟ اتاق باید دوازده متر باشد، اتاق فلانی پستش بالاتر است 24 متر، اتاق معاون اینقدر، اتاق شخص اول وزیر، وزارت اینقدر. یعنی الآن اتاق‌ها را براساس مقام تقسیم می‌کنند. نمی‌گوییم: این اتاق را روزی چند نفر به آن مراجعه می‌کنند. ممکن است اتاق مدیر کل باشد ولی روزی یازده نفر داخل بروند. اتاق یک آدم کارمند عادی باشد، ممکن است روزی پنجاه نفر مراجعه کنند. تقسیم اتاق براساس مراجعه کننده، نه براساس پز و عنوان، خیلی وضع ما خراب است. ما نه شرقی هستیم و نه غربی هستیم، نه مسلمان درست و حسابی. دست به هرجا می‌زنی می‌بینی با قرآن فاصله داریم. با روایات فاصله داریم.
داریم امام سجاد(ع) اگر یک ذره نانی که مورچه حمل و نقل کند می‌دید این را کم زن و بچه‌اش می‌گذاشت، می‌گفت: مثلاً اینجا چهار قاشق برنج اضافه است، بنده چهار قاشق نمی‌خورم یا تو نباید بخوری. طوری کنیم که سفره را چیزی در خانه ما زیاد نیاید. چیزی در خانه ما زیاد نیاید. حتی یک دانه انگور، نه یک خوشه، یک دانه. حدیث امام رضا را هم دیشب خواندم. امام رضا(ع) دید یک سیبی را نیم خور کردند و دور انداختند، فرمود: «سبحان الله» چرا نیمه‌خور می‌کنید؟ شما سیر هستید، عده‌ای گرسنه هستند.
دور از تفاخر؛ ما ساختمان که تمام می‌شود سعی می‌کنیم نمای ساختمان را طوری بسازیم که هرکس آمد بگوید: این خانه برای کیست و سوت بکشد. گاهی وقت‌ها یک مثلاً بلال در این خیابان ارزان‌تر است و در آن خیابان گران‌تر است. عروس و داماد ماشین می‌گیرند و آنجا می‌روند که وقتی حرف بزنند بگویند: ما رفتیم دم پل تجریش بلال خوردیم. حالا بلال پل تجریش و میدان شوش یکی است. این دلش خوش است، ما خیلی الکی خوش هستیم. واقعاً الکی خوش هستیم. خیلی پول‌ها براساس پز، شیخ انصاری را شاید شنیده باشید. یک عالمی است که 130 سال است هرکس فقیه شده با خواندن کتاب شیخ انصاری مجتهد شده است. ایشان طلبه گمنامی بود، رفت آرایشگاهی سرش را ماشین کند، نیم ریال داد. چند سالی گذشت و ثقة الاسلام شد و باز هم نیم ریال داد، بعد از ثقة الاسلام چیه؟ حجت الاسلام، باز نیم ریال داد. بعد از حجت الاسلام، حجت الاسلام و المسلمین است، باز نیم ریال داد، بعد شد آیت الله، آیت الله العظمی، این آرایشگاهی گفت: سی سال است پیش من سرت را اصلاح می‌کنی همیشه نیم ریال دادی. تو یکوقت طلبه گمنام بودی، الآن آیت الله العظمی شدی. شیخ انصاری گفت: بله من علمم زیاد شده ولی مساحت سرم زیاد نشده است. شما سر مرا اصلاح می‌کنی باید براساس مساحت سر من پول بگیری. نه به حساب اینکه…
2- خطر اشرافی‌گری در جامعه
دوری از اشرافی‌گری؛ قرآن می‌فرماید: افرادی در قیامت گرفتار باد سوزنده می‌شوند. باد کشنده و آب سوزنده، می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: اینهایی که ولخرج بودند. آیه‌اش را بخوانید… «فی سموم و حمیم» قاری: «فِي سَمُومٍ‏ وَ حَمِيمٍ» (واقعه/42) باد سخت و آب داغ، «وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ» (واقعه/43) دود غلیظ، «لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ» (واقعه/44) این باد سوزان و آب داغ و دود غلیظ برای چه؟ می‌گوید: گناهشان بود و اینها ولخرج بودند. «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ» (واقعه/45) مُترف یعنی ولخرج، ولخرجی دنیا دوزخ قیامت را دارد. در مصرف بیت المال، «جود الولاة بفیع المسلمین جورا» مسئولین مملکتی که از بیت المال ریخت و پاش می‌کنند، ظلم است. می‌خواهی افطاری بدهی از پول خودت بده، از پول دولت افطاری می‌دهد. از پول دولت عیدی می‌دهد. «جود الولاة» نگویند: فلانی آدم سخی است. از کجا داد؟ «جود الولاة» یعنی جود مسئولین، بریز و بپاش مسئولین، «بفیء المسلمین» از بیت المال، «جورٌ» و خطر… خیانت است و ظلم…
امیرالمؤمنین نوشت به استاندارها و فرماندارها، «أَدِقُّوا أَقْلامَكُمْ‏» نوک قلم‌هایتان را تیز کنید. «وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ» سطرهای نامه‌های خود را تنگ هم بنویسید. «وَ احْذِفُوا عَنِّي فُضُولَكُمْ» حرف زیادی نزنید، «وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي» کم گوی و گزیده گوی چون دُر، بعد می‌گوید: «وَ إِيَّاكُمْ وَ الاكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لا تَحْتَمِلُ الاضْرَارَ» (خصال صدوق، ج 1، ص 310) بیت المال تحمل این همه ضرر ندارد. چه می‌گویم؟ می‌خواهید نامه بنویسید، آقای استاندار، فرماندار مثلاً می‌خواهی یک حکم بدهی، با همین کاغذ بس است، می‌شود یک کاغذ بزرگ هم نوشت. الآن لوح تقدیر می‌دهند، خود مقوا و جلد و قیمتش بیش از چیزهایی است که درونش است. فرمود: سطرهایتان را کنار هم بنویسید. حرف‌های زیادی را نزنید، اموال مسرفین تصرف ندارد.
3- دوری از چشم و هم‌چشمی در مصرف
یکی از سفارش‌ها این است که در مصرف چشم و هم چشمی نگاه نکنید، آیه چشم و هم چشمی این است «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» (نساء/32) یک آیه هم داریم، «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ‏ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» (حجر/88) دو آیه خوانده شد، در خرج نگاه نکن کی چطور کرد؟ راه خودت را برو. خیلی کار به رسم و رسومات نداشته باش. می‌خواهید هدیه کنید چیز ماندگار هدیه کنید نه چیزی که مصرفش تمام می‌شود. طرف بچه‌دار شده یک کتاب کودک آقای فلسفی برایش ببر که چگونه بچه را تربیت کنیم. عروس شده یک کتاب آئین همسرداری آیت الله ابراهیم امینی را ببر. یک چیزی نبرید که پر پر شود. فرق ما و شاه عباس چیست؟ شاه عباس چهارصد سال پیش کاروانسرا ساخته هنوز در بیابان‌ها هست، ما بنر می‌زنیم فردا جر و پاره می‌کنند. خیلی ولخرجی می‌کنیم. خدمت مقام معظم رهبری بودم، می‌خواست نماز بخواند گفت: لامپ‌ها را خاموش کنید. همین‌جایی که نماز می‌خوانیم روشن باشد کافی است. یکوقت آمد و رفت است و می‌خواهند فیلم برداری کنند همه جا روشن باشد اما الآن که می‌خواهیم نماز بخوانیم روشن است بس است، باقی لامپ‌ها را خاموش کنید. خاطراتی از مصرف امام برای شما بگویم.
خانه امام کجا بود؟ آخرین خانه‌ای که وصل به باغ‌های قم می‌شد خانه امام بود. من تقریباً پنجاه سال پیش طلبه شدم و قم رفتم، خانه امام و بعد از خانه امام باغ بود. این خانه امام بود. وسط شهر، لب چهارراه، سه ور و دو ور و این حرف‌ها نبود. کتاب‌های امام چقدر بود؟ امام کتابخانه مفصلی داشت. حاج احمد آقا خدا رحمتش کند، فرمود: کتاب‌های امام از دویست تا بیشتر نشد. محل درسش در مسجد اعظم و حرم حضرت معصومه و اینها نبود، یک مسجد بود کاشی کاری نبود و فقط آجر آجر بود. کوچک، یک مسجد کوچک آجری بود به نام مسجد سلماسی محل درسش هم آنجا بود که برویم آنجایی که آقای بروجردی درس داده درسمان را شروع کنیم.
4- استفاده درست از فرصت‌ها
استفاده از فرصت؛ صرفه‌جویی در زمان، حاج آقا مصطفی می‌گفت: وقتی امام به ترکیه تبعید شد و از ترکیه به عراق تبعید شد. بنده طلبه نجف بودم، خدمت امام در کاظمین رفتیم. این کلمه را حاج آقا مصطفی پسر امام می‌گفت. می‌گفت: امام بلند شد و پرده را کشید که نور از درون حیاط بیاید در اتاق، آن مسئولین امنیتی ترکیه گفتند: به ما گفتند شما حق ندارید از نور خورشید استفاده کنید. پرده را بکشید و لامپ را روشن کنید. زمانی که امام حق نداشت از نور خورشید استفاده کند و با لامپ مطالعه می‌کرد، یک دور فقه نوشت. به نام «تحریرالوسیله» تحریر الوسیله حضرت امام یک کتاب فقهی است که ایشان در اتاقی که حق استفاده از خورشید نداشت نوشت. صرفه‌جویی!
من طلبه نویی بودم و ایشان در بیانشان، چون سالگرد رحلت امام هست، بد نیست، بحث ما بحث مصرف است، امام چطور مصرف می‌کرد؟ من از ایشان شنیدم، به نظرم سال 42 بود. فرمود: دیشب من یک ساعت بیشتر نخوابیدم. از سر شب تا صبح به علمای بلاد و شهرستان‌ها نامه نوشتم به فریاد اسلام برسید. رساله‌اش را امام چاپ نکرد و بعضی طلبه‌ها و شاگردانش پول روی هم گذاشتند و رساله امام را چاپ کردند. خودش برای مرجعیت خودش اقدام نکرد. از پدرش یک قطعه زمین در خمین ارث گرفت، دارم چه می‌گویم؟ مصرف امام… به امام جمعه خمین نوشت: این قطعه زمین ارث پدرمان را قطعه قطعه کن و به فقرای خمین بده.
امام به مرحوم مدرس خیلی عشق می‌ورزید، وقتی عکس مدرس را روی اسکناس‌ها آوردند، گفتند: به امام بدهیم خوشحال می‌شود. اسکناس را دادند و گفتند: آقا عکس مدرس را روی اسکناس‌ها آوردیم. امام نگاهی کرد و فرمود: ارزش مدرس به این نیست که عکسش روی اسکناس‌ها می‌افتد. مدرس ارزشش چیز دیگری است ولی من یک فاتحه می‌خوانم ثوابش را هدیه به مدرس می‌کنم. یعنی بعضی فکر می‌کردند حالا که عکس آقای مدرس را امام ببیند خیلی خوشحال خواهد شد.
فرمود: اگر عکس مرا پاره کردند، شما حساسیت نداشته باشید. ما باید به هدفمان برسیم. ممکن است اینها عکس‌های مرا پاره کنند، شما هیچ حساسیت نشان ندهید. یک طلبه‌ای امام وارد مدرسه فیضیه شد، مدرسه فیضیه احتمالاً دو سه هزار متری هست. از در که می‌آیی وسط مدرسه یک حوضی است و آن طرفش یک سالن درس است. امام وارد سالن شد، این را گفتم یا نگفتم که یک طلبه مبتدی داشت مطالعه می‌کرد؟ خوب ده پانزده شب پیش گفتم… پس هیچی… تکرار کنم… آخر من مشکل شدم، سن من به 75 رسیده، وسط حرف‌هایم، حرف‌هایم یادم می‌رود. سخنرانی من این طرف و آن طرف زیاد است. این سخنرانی پنجم من است. (صلوات حضار) سخنرانی اول را هم گوینده می‌فهمد چه می‌گوید و هم شنونده، سخنرانی دوم را گوینده گیج است ولی شنونده یک چیزی می‌فهمد. سخنرانی سوم را هم گوینده گیج است و هم شنونده و این سخنرانی پنجم من است. چه چیزی از این در می‌آید نمی‌دانم. ما گاهی می‌خواهیم سخنرانی کنیم می‌گوییم: خدایا من که نمی‌دانم چه … یک مهر کربلا به لبم می‌مالم، می‌گویم: بخاطر مهر کربلا بیمه شویم. حالا تکرار باشد طوری نیست. پدر و مادرهای ما اگر تکرار نمی‌کردند که ما خواهر و برادر نداشتیم… بنابراین… حالا یک چیزی را هم دوبار بگوییم طوری نیست. مگر گل خوب را آدم یکبار بو می‌کند؟ چند بار بو می‌کند.
آیت الله سبحانی می‌گفت که امام وارد فیضیه شد و رفت محل درس یک سالنی بود با کم و زیادش صد نفر طلبه می‌گرفت. دید یک بچه طلبه روی کتابش افتاده است. مطالعه می‌کند، امام تا دید این بچه طلبه مطالعه می‌کند، گفت: هیچی نگویید و برگردید. گفتیم: چرا؟ گفت: این دارد مطالعه می‌کند. گفتیم: اولویت با ماست. به پنج دلیل، اول اینکه او یک طلبه هست و ما صد نفر. دوم اینکه او بچه طلبه است و سال اول و دومش است، ما همه آیت الله هستیم. شاگردهایش بهشتی و مطهری و مفتح و ما با سواد هستیم و او بچه طلبه است. سوم اینکه اینجا جای ماست و این بچه بی‌خود آمده نشسته است. اینجا جای ماست. گفت: این دلایل شما هیچکدام ارزش ندارد. شما باسوادتر هستید، قرآن نگفته: «ان اکرمکم عند الله اعلمکم» هرکس باسوادتر است نزد خدا آبرویش بیشتر است. اما این یک نفر و ما صد نفر، قرآن نگفته: «ان اکرمکم عند الله اکثرکم» هرکس بیشتر از بهتر است. اما هر روز ما می‌آمدیم، نوبت ما بود و امروز این آمده نشسته است. می‌فرمایید چه کنیم؟ گفت: دور حوض قدم می‌زنیم، اگر این بچه طلبه رفت که درس می‌دهیم، همینطور قدم زد و قدم زد، یک ساعت امام دور حوض راه رفت با طلبه‌هایی مثل شهید مطهری، این بچه هم خبر نداشت، نشسته بود مطالعه می‌کرد. آن روز امام درس را تعطیل کرد. آیت الله سبحانی گفت: آن روز امام به ما درس نداد، گفتم: اتفاقاً امام آن روز به شما درس داد. درس واقعی همین است که حق بچه را پایمال نکنید. نگو ما پیرمرد هستیم… در خانه ما بچه حرف نمی‌زند. اصلاً یک آیه داریم بچه باید حرف بزند. تو می‌گویی: بچه حرف نمی‌زند. یک آیه داریم… آیه‌ای که می‌گوید: بچه‌ها حرف بزنید کدام است؟ لقمان به پسرش گفت… «يا بُنَيَ‏ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» قاری: «يا بُنَيَ‏ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ» (لقمان/17) «يا بُنَيَ‏» بچه کوچولو، «أَقِمِ‏ الصَّلاةَ» نماز بخوان، بعد نمی‌گوید: «آتوا الزکاه»، چون بچه پول ندارد که زکات بدهد. به بزرگ‌ها می‌گوید: «أقم الصلاة و آتوا الزکاة» ولی بچه‌ای که پول ندارد می‌گوید: «يا بُنَيَ‏ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنی امر به معروف کن، نهی از منکر کن. اگر گفتند: بچه حرف نمی‌زند در ذوقش زدند، مقاومت کن. «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ» چون ممکن است یک بچه حرف بزند، برو تو دیگر! دهانش بوی شیر می‌دهد فضولی می‌کند. اگر در ذوق تو زدند، تو مقاومت کن. «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ» یعنی ممکن است امر به معروف و نهی از منکر کنی نیش بزنند ولی تحمل کن.
5- توجه به شرایط و نیازهای جامعه
امام هرچه نیاز بود می‌نوشت. یک منحرفی بود به نام کَسروی، یک اشکالاتی به اسلام کرد. امام درسش را کنار گذاشت، اشکالات او را جواب داد و جوابش هم چاپ شد به نام کتاب «کشف اسرار» کشف اسرار اولین کتاب امام است و پاسخ به شبهات کسروی است.
آخر بعضی‌ها الآن در دانشگاه ما همینطور است، این استاد هرچه بلد است می‌گوید، کار ندارد به اینکه این نیاز جامعه هست یا نیست. اصلاً مشکل ما همین است که دانشجوی ما چیزهایی می‌خواند و استاد ما بعضی‌هایشان نه همه، چیزهایی می‌گوید که جامعه چیز دیگر می‌خواهد و شاگرد چیز دیگر می‌خواند. مثلاً بنده بچه کاشان هستم، کاشان شخصی دارد به نام فیض کاشانی، امام فرمود: فیض کاشانی به قدری کتاب علمی نوشته که ما از ورق زدنش مچ درد می‌گیریم. ولی بچه‌های کاشانی فیض کاشانی را نمی‌شناسند. کوه هیمالیا چند متر است؟ به تو چه کوه هیمالیا چند متر است. کوه هیمالیا رابطه‌اش با کاشان چیست؟ بچه‌های تبریز می‌دانند علامه امینی کیست؟ بچه‌های تبریز می‌دانند علامه طباطبایی کیه؟ علامه طباطبایی و علامه امینی صاحب الغدیر و المیزان بچه‌های تبریز هستند، تبریزی‌ها اینها را می‌شناسند جوان‌هایشان؟ ولی شهرهای آلمان را بلدند. مشکل مملکت ما این است که بسیاری از حرف‌های آموزش و پرورش و دانشگاه و بعضی از حوزه‌های علمیه مورد نیاز نیست منتهی این آقا چون چیز دیگر بلد نیست یک عمری درس خوانده و ادبیات خوانده است. مجبور است بیاید ادبیات درس بدهد، کار ندارد این ادبیات الآن چه مقدار ضرورت ما به اینهاست.
شب چهارده خرداد است، رحلت امام است و بحث ما بحث مصرف است. می‌خواهم از مصرف بگویم. امام آمد در سالنی نماز بخواند دید کفش‌های زیادی آنجاست. نگاه به کفش‌ها کرد و برگشت و گفت: بگویید نماز را فرادی بخوانند. گفتند: چرا؟ در سالن منتظر شما هستند. گفت: من خواسته باشم در سالم بیایم باید پایم را روی کفش مردم بگذارم، من پایم را روی کفش مردم نمی‌گذارم. گفتم: من خودم کفش‌ها را کنار می‌زنم. بفرمایید! گفت: کفش‌ها را کنار می‌زنید بعد که برمی‌گردند مردم دنبال لنگه کفش خود می‌گردند و عمر مردم تلف می‌شود. بگویید فرادی بخوانند. ببین دقت‌ها را می‌بینید چیست… امام پاریس بودند و هنوز ایران نیامده بودند. یک کسی از این‌هایی که دیدن امام رفته بود، آنجا یک گوسفند خرید و در خانه‌ای که امام بود ذبح کرد و یک نهاری راه انداختند. به امام گفتند: امروز یک گوسفند کشتیم. فرمود: مگر قانون فرانسه نمی‌گوید: در خانه گوسفند نکشید؟ در فرانسه کشتن گوسفند در خانه ممنوع است! گفت: ما کاری به قانون فرانسه نداریم. گفت: نه، قانون اینجا را باید مراعات کرد. من از این گوسفند نمی‌خورم. امام از آن غذا نخورد. باید حفظ قانون شود. فرانسه وقتی قانونش این است که در خانه گوسفند نکشید ما نباید بکشیم. این دقت‌ها را باید بکنیم. خیلی فاصله داریم.
6- عذرخواهی از مردم و حلالیت طلبی
امام در وصیت‌نامه‌اش فرمود: اگر تقصیر یا قصوری داشتم از خدا استغفار می‌کنم و از مردم پوزش می‌خواهم. امام ما وقتی می‌خواست برود رو به قیامت از همه شما عذرخواهی کرد. چه اشکال دارد آقا من اشتباه کردم، بد کردم و معذرت می‌خواهم. خیلی خوشم آمد دو سه تابلو دیدم از یک جوان‌هایی یا غیر جوان‌هایی که می‌میرند یک حجله دم محله و محل کارش می‌زنند. عکس مرحوم را می‌کشند و زیرش می‌نویسند حلالم کن. هرکس می‌آید برود عکس این را می‌بیند می‌گوید: حلالش کردم. این کلمه حلالم کن کلمه خوبی است. از خانمتان عذرخواهی کنید. از بچه‌تان عذرخواهی کنید. نگویید این بچه من است، من پدر هستم و حق دارم، پدر هستی ولی حق نداری. چه کسی گفت چون پدر هستی حق داری، پدر حق پدری دارد اما حق ندارد به بچه‌اش بگوید: برو گمشو! حرف نزن! مادر حق مادری دارد اما حق ندارد دخترش را تحقیر کند. این بچه را می‌بینی، جان مرا به لب آورده است. این بچه را می‌بینی هی شروع می‌کند روبروی مهمان‌ها از این بچه… دختر هم هی نگاه به مادرش می‌کند، این کار را نکنید.
غیبت حرام است، بزرگ هم غیبت بچه‌اش را بکند غیبت است، اینطور نیست که اگر پدربزرگ، پدر بزرگ است جایز باشد غیبت کند. پدربزرگ هم اگر دید بچه، بچه لوسی است غیبت کرده است. این بچه شکمو است، این بچه پرخواب است، اگر عیب بچه‌اش را به هرکس بگوید نمی‌تواند بگوید چون پدر هستم، پدربزرگ هستم، مادر هستم، مادربزرگ هستم، حلال است. غیبت حرام است ولو آدم غیبت نوه‌اش را بکند. امام وقتی انقلاب کرد در یکی از سخنرانی‌هایش فرمود: من دست مراجع را می‌بوسم. دفعه دیگر که سخنرانی کرد گفت: اینکه گفتم دست مراجع را می‌بوسم برای هفته‌های قبل بود. امروز اعلام می‌کنم من دست بقال‌ها را هم می‌بوسم. تواضع را می‌بینید؟
ایام عاشورا بود، آقای کوثری روضه می‌خواند. امام هم به طور طبیعی داشت گریه می‌کرد، دستمالی دستش بود. گریه می‌کرد، وسط کتفش تکان می‌خورد و گریه می‌کرد، از گوشه لبش ترشحی پیدا شد. امام یک دستمال دیگر درآورد، از زیر آن دستمال، لبش را پاک کرد. رفته بودم بیمارستان پزشک‌ها چقدر تعریف کردند. گفتند: ما کار نداریم امام فقیه است، مرجع تقلید است و عارف و فیلسوف است، آن القاب برای شما آخوندها، من به عنوان پزشک نگاه کردم دیدم امام به قدری دقیق است که دستمال اشکش با دستمال آب دهانش جداست.
پایش را روی کفش نمی‌گذارد و می‌گوید: همه نماز را فرادی بخوانند و از مردم عذرخواهی می‌کند. رفتار و گفتار امام، مسأله انقلاب را نمی‌گویم. مسأله انقلاب و اینها را شاگردان امام باید بگویند که یک عمری با امام بودند. ما جزء متأخرین هستیم. امام را در پیری درک کردیم. اما آن مقداری که از امام خبر دارید وجودش یک مکتب بود و وجودش یک دنیای تربیت بود، در مصرف خانه امام آخرین خانه‌ای بود که وصل به باغ‌ها می‌شد، حاج احمد آقا می‌گفت، امام آب خورد نصف لیوان آب را گذاشت مصرف را می‌گویم، یک دستمال کاغذی روی لیوان گذاشت گفت که عصری تشنه می‌شوم نصف دیگر را می‌خورم. چون دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. نصف لیوان آب صبح می‌خورد و نصف دیگر را کاغذ می‌گذارد عصر بخورد. ما در دارو چه می‌کنیم. در لباس، در بنزین، در ماشین، در آب، در برق، حتی مذهبی‌های ما شیر آب را باز می‌کند، همینطور که صورتش را می‌شوید این شیر همینطور می‌رود. بابا شیر را باز کردی ببند. خانم می‌خواهی لباس را اتو کنی صبج ساعت هفت و هشت اتو کن. از ساعت یازده تا چهار بعد از ظهر وقتی است که مصرف برق بالاست. شب اتو کن، برای اتو کردن پیراهن که فرق نمی‌کند ظهر باشد یا شب، شب اتو کن، هر خانه‌ای یک برق خاموش کنند چه صرفه‌جویی می‌شود. هر خانه‌ای یک ساک لباس اضافه بدهند چند قطار ساک لباس زیادی داریم؟ مصرف ما زیاد است.
امروز یک جایی بودیم بعضی از این مدیرهای آب و برق می‌گفتند: مصرف آب و برق ایران دو برابر فرانسه و لندن است. دو برابر است. اسراف گناه کبیره است. خدایا عمرمان را اسراف کردیم. جوانی‌مان را اسراف کردیم. خیلی اسراف کردیم. گذشته ما را ببخش و بیامرز.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d8%b1%d8%a7%d9%81-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87/feed/ 0
بهره‌گیری از نعمت‌های الهی https://gharaati.ir/%d8%a8%d9%87%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/ https://gharaati.ir/%d8%a8%d9%87%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/#respond Tue, 19 May 2020 13:25:46 +0000 https://gharaati.ir/?p=4246 موضوع: بهره‌گیری از نعمت‌های الهی
تاريخ پخش: 30/02/99
1- انتقاد قرآن از زهد نابجا
2- مدیریت درآمدها و هزینه‌های زندگی
3- توسعه در زندگی برای رفاه خانواده
4- شکر زبانی و عملی نعمت‌های الهی
5- توجه به نیازهای نسل آینده
6- فقیران اسرافکار!
7- اسراف‌کاران، برادران شیطان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

اللهم صل علی محمد و آل محمد (صلوات حضار)
یکی از مسائلی که از مسائل اقتصادی است و همه ما در طول عمر به آن نیاز داریم، مسأله مصرف است، تولید و توزیع و مصرف، امشب در مورد مصرف در قرآن می‌خواهیم صحبت کنیم. قرآن در مورد مصرف در قرآن چه گفته است. اولین آیه این است که خدا گفته یک نعمتی به شما دادم، قایم موشکی نکن… نشان بده. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏» قاری: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏» (ضحی/11) آیه قرآن است، خدا یک چیزی به تو داده نشان بده. چرا لباس‌های کهنه می‌پوشی؟ تو که داری، چرا مثل فقیرها زندگی می‌کنی؟ تو که داری. این یک مسأله، آیه دیگر می‌فرماید: چرا زینت خدا را حرام می‌کنی؟ استفاده کنید. اینها آیات مصرف است می‌خواهم بگویم. مصرف می‌کنیم بعد می‌گوید: چطور مصرف کنید، چه مصرف کنید و کجا مصرف کنید، و چقدر مصرف کنید بر چه اساسی؟ این ریزه‌کاری‌هایش را امشب می‌گویم، بیست سی نکته در مورد مصرف. پس اصل اول مصرف جایز است. خدا گفته: نعمت‌های خودت را عرضه کن.
1- انتقاد قرآن از زهد نابجا
دوم می‌گوید: «قُلْ مَنْ‏ حَرَّمَ‏ زِينَةَ اللَّهِ» قاری: «قُلْ مَنْ‏ حَرَّمَ‏ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (اعراف/32) رزق طیب به تو دادم، زینت در اختیار تو گذاشتم، چرا حرام می‌کنی؟ آیه دیگر می‌گوید: حیوانی که با نام خدا کشته شده و ذبح شرعی است، چرا برای خودتان حرام می‌کنید؟ «وَ ما لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ» قاری: «وَ ما لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ» (انعام/119) یعنی توبیخ می‌کند. آیه دیگر می‌فرماید: «لِمَ تُحَرِّمُ‏ ما أَحَلَّ اللَّهُ» قاری: «لِمَ تُحَرِّمُ‏ ما أَحَلَّ اللَّهُ» (تحریم/2) چیزی که خدا حلال کرده تو چرا مصرف نمی‌کنی؟ چرا برای خودت حرام می‌کنی؟ امام آمد منزل یک نفر دید خیلی خانه‌اش تنگ است. گفت: خیلی خانه‌ات تنگ است، گفت: چون خانه پدری است می‌خواهم در خانه پدری‌ام زندگی کنم. حضرت فرمود: حالا اگر پدرت نداشت، آدمی که ندارد در خانه تنگ زندگی می‌کند، تو که وضعت خوب است چرا در خانه تنگ زندگی می‌کنی؟ صرف اینکه اینجا خانه پدری من است و من می‌خواهم همین‌جا زندگی کنم، حالا…
حدیث داریم «من الدین التدبیر فی المعیشه» آدمی که عقل زندگی داشته باشد، معلوم می‌شود دین دارد. کسانی که نمی‌فهمند از کجا پیدا کنند، چطور خرج کنند، دینشان لق است، «من الدین» دین چیست؟ «التدبیر فی المعیشه» کسی که عقل زندگی داشته باشد. هم بداند چطور پول گیر بیاورد و هم بداند چطور خرج کند. امام سجاد می‌فرماید: خدایا یادم بده چطور پول خرج کنم. پول خرج کردن هم عقل می‌خواهد. گاهی آدم زندگی‌اش ساده است ولی ممکن است کارش خل باشد، کار غلطی داشته باشد. ولی آدم زندگی می‌کند.
یکوقتی ما تهران یک خانه خریدیم، بیست سالی که بودیم نتوانستیم تهران باشم، خانه ما قم بود، دیگر کم کم یک خانه خریدیم، از این خانه‌های قدیمی که حیاطی داشته باشد، رفتیم پشت بام دیدیم موزاییک‌هایش مثل پنیرهایی که سوراخ سوراخ هست، چاله چوله، دیدم این موزاییک‌ها چاله چوله است. گفتیم آقا این موزاییک‌ها را بکنید، قشنگ آسفالت کنید، موزاییک کنید، ایزوگام کنید، کارگر گرفتیم موزاییک‌ها را برداشتند، دلمان نیامد موزاییک‌های سوراخ سوراخ را دور بریزیم، یک کارگر گرفتیم این سیمان‌هایی که به این موزاییک‌ها چسبیده را تراشیدند، یک کارگر گرفتیم، این را از پشت بام آوردند طبقه پایین زیر زمین، که گفتیم موزاییک سوراخ سوراخ برای پشت بام بد است، برای سرداب که خوب است. فرشی کردیم و باز دلمان آرام نگرفت. پول دادیم دوغ آب گرفتیم سوراخ سوراخ‌های موزاییک‌ها را پر کردیم. دوغ آب سیمان گرفتیم این سیمان‌ها باد کرد، دوباره پول دادیم سابیدیم. من حساب کردم که زهد هست اما زهدی است همراه با حماقت، من این قصه را برای یکی از دوستان گفتم، گفت: من هم مثل تو هستم، گفتم: چه کار کردی؟ گفت: یک کاسه سفالی داشتیم شکست، دلمان نیامد دور بیاندازیم، پنجاه تومان دادیم، چسب گرفتیم این کاسه را بچسبانیم، چسب خریدیم چسب روی قبای ما ریخت. دویست و پنجاه تومان دادیم این اتوشویی لباس ما را درست کند. می‌گفت: پول سه تا سفال را خرج خودمان کردیم.
2- مدیریت درآمدها و هزینه‌های زندگی
امام سجاد را بگویم، «أصِب» یعنی اصابت کن و به من برسان، امام زین العابدین می‌گوید: «أصب بی» به من برسان، چه چیزی به تو برسانم؟ «سَبِيلَ‏ الْهِدَايَهِ‏ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ» (صحیفه سجادیه،دعای 20) یعنی خدایا آنجا که می‌خواهم خرج کنم، یادم بده چطور پول خرج کنم. کجا پول خرج کنیم؟ امام چند حدیث دارد می‌فرماید: «الْمَالُ‏ وَبَالٌ‏ عَلَي صَاحِبِهِ إِلا مَا قَدَّمَ مِنْهُ‏» (غررالحكم، ص 367) هرچه پول برای آن طرف قیامت گذاشتی مانده، باقی را باید جواب بدهی. گوسفندی خانه حضرت بود، کشتند و گوشتش را تقسیم کردند و مقداری در خانه ماند. حضرت پرسید: گوسفند کشته شد، تقسیم شد، گفتند: بابا همه رفت، یک مقداری برای خودمان مانده است. حضرت فرمود: اینطور نگویید، بگویید: همه مانده، یک مقداری خودمان می‌خوریم از بین می‌رود. چیزی که در راه خدا… لذا در قرآن زیاد داریم. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ» (بقره/223) بهترین مصرف این است که آدم ذخیره قیامتش کند.
2- «خَيْرُ الْأَمْوَالِ مَا أَعَانَ‏ عَلَى‏ الْمَكَارِمِ‏» (عیون‌الحکم/ص238) بهترین پول این است که آدم خرج پیدا کردن کمالات کند، تحصیلاتش را بالا ببرد، تجربه‌اش را بالا ببرد، اخلاقش را بالا ببرد. خدمتش را بالا ببرد، «أَنْفَعُ‏ الْمَالِ‏ مَا قُضِيَ بِهِ الْفَرْضُ» (عیون‌الحکم/ص119) بهترین پول آن است که آدم قرض‌هایش را بدهد. حضرت یک کسی را مکه دید، گفت: آمدی چه کنی؟ گفت: آمدم عبادت کنم خودسازی کنم. گفت: نمی‌خواد خودسازی کنی، برو مال مردم را بده. امام حسین شب عاشورا فرمود: ای اصحاب فردا شهید می‌شوید، هرکدام به مردم بدهکار هستید راضی نیستم جزء اصحاب امام حسین باشید. بروید بدهی مردم را بدهید. شهید همه گناهانش بخشیده می‌شود جز آن لقمه‌هایی که مال مردم در زندگی‌اش است. بهترین پول آن است که آدم بدهی مردم را بدهد. در نماز می‌گویی: «مالک یوم الدین» اگر طلبکار اصرار دارد بگیرد و شما هم نمی‌توانی، در جیبت پول نیست. اسلام اجازه می‌دهد شما نمازت را بشکنی و پول مردم را بدهی و بعد دوباره الله اکبر بگویی. «أفضل‏ المال‏ ما قضيت به الحقوق‏» (غررالحكم، ص 367) بهترین مال این است که آدم حق و حقوق مردم را بدهد.
3- توسعه در زندگی برای رفاه خانواده
دیگر کجا خرج کنیم؟ خرجی زن و بچه، «أَرْضَاكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ» (كافى، ج 4، ص 11) بهترین شما کسی است که برای خانواده‌اش رفاهیات تهیه کند. خانواده‌اش در وسعت باشد تا مقداری که می‌تواند و به قرض نمی‌افتد. چند تذکر است ببینم اینجا چند مورد نوشتم. عرض کنم… بله پانزده شانزده نکته نوشتم، بیست دقیقه وقت داریم، بیست نکته بگویم.
1- مصرف باید آگاهانه باشد. قرآن می‌گوید: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏» قاری: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏» (عبس/24) غذا می‌خوریم فرق می‌کند، حیوان غذا می‌خورد نمی‌فهمد ولی ما که غذا می‌خوریم می‌گوید: «فَلْيَنْظُرِ» نظر کن، خاک که ترش نیست، این لیمو چطور ترش است؟ خاک شیرین نیست، این توت و خرما چطور شیرین است؟ خاک ترش و شیرین نیست، این انار و پرتقال چطور ترش و شیرین است؟ خاک که سبز نیست، سبزیجات چطور سبز است؟ «يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ» قاری: «يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ» (رعد/4) از یک آبی که مزه ندارد، چیز ترش و شیرین شیرین می‌آمد. خوردن باید همراه با تفکر باشد. قرآن می‌گوید: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ» قاری: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ» (سجده/27) می‌گوید: مصرف می‌کنی نوش جانت، ولی یک خرده هم فکر کن. به میوه نگاه کن، رنگش از کجاست؟ طعمش از کجاست؟ مقدار تولیدش چطور است؟
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ» نمی‌بینند ما این آب را به زمین‌ها جاری می‌کنیم بعد از همین زراعت بیرون می‌آید، «الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ» چهارپایان می‌خورند، خودشان هم می‌خورند. «وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ» چشمتان نمی‌بیند؟ بصیرت ندارید؟ غافلانه می‌خورید؟ پس شرط اول این است که آدم وقتی چیزی را مصرف می‌کند، توجه داشته باشد به نعمت‌های خدا. آیه دیگر هم هست. برویم سراغ دوم…
4- شکر زبانی و عملی نعمت‌های الهی
دوم، شکر می‌کنیم. قرآن می‌فرماید: «كُلُوا مِنْ‏ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ» قاری: «كُلُوا مِنْ‏ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ» (بقره/172) شکر خدا، آیه دیگر می‌گوید: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ‏ الثَّمَراتِ‏ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» قاری: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ‏ الثَّمَراتِ‏ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهیم/37) شکر خدا را بکن. شکر هم که می‌کنید برای دیگران هم شکر کنید. الحمدلله به دیگران دادی، لازم نیست من… من وقتی نباید باشم، الحمدلله من ماشین دارم. باید بگویم: الحمدلله این آقا هم که پشت فرمان است عقل دارد. یک لحظه اگر حواسش پرت شود ماشین را در دره می‌اندازد. وگرنه من باید برای نعمت‌های او هم… گاهی نعمت‌ها را جا به جا کنیم، قدرش معلوم می‌شود. یک کسی بنده خدا داشت در خیابان می‌رفت، کلاغ در آسمان می‌پرید آشغال‌های شکمش را ریخت روی سر این، گفت: الحمدلله، گفتند: الحمدلله ندارد. تمام آشغال‌های شکم کلاغ روی سرت ریخت. گفت: حالا اگر گاوها می‌پریدند چه می‌شد؟ باز خوب است که…
گاهی واقعاً انسان قدر نعمت را نمی‌داند. قرآن می‌گوید: فکر نکنید این آب باید شیرین باشد، «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ» (واقعه/70) قاری: [لو نشاء لجعلناه اجاجا فلولا تذکرون] ما بخواهیم آب را تلخ می‌کنیم، به چه کسی تلگراف می‌کنید شیرینش کند؟ آیه دیگر می‌گوید: «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ» (واقعه/65) قاری: «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ» بخواهیم درخت‌ها را خشک نگه می‌داریم، سبز نشوند. به چه کسی تلگراف می‌زنی سبزش کن؟
3- خوردی دیگران هم با هم بخورید. قرآن می‌گوید: حاجی مکه رفتی؟ گوسفند کشتی عید قربان، هم بخور و هم به این و آن بده. «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» (حج/28) قاری: «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» خوردی با دیگران با هم بخورید.
خوردی اسراف نکن، «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» قاری: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) بخورید و بیاشامید ولی پرخوری نکنید. حتی به فقرا هم که کمک می‌کنید، میانه‌رو باشید. قرآن می‌گوید: آدم‌هایی آدم‌های خوبی هستند که کمک به فقرا هم اندازه و حساب داشته باشد. «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» قاری: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) آدم‌های مؤمن به فقیر هم پول می‌دهند اعتدال دارند. «وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي‏ مَعِيشَتِهِ‏ رَزَقَهُ‏ اللَّهُ‏ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّه‏» (کافی/ج2/ص122) حدیث داریم کسی که میانه‌رو باشد خدا رزقش را ممتد می‌کند، دوام می‌دهد و کسی که بریز و بپاش کند، خدا او را محروم خواهد کرد. چهار تا «لا» داریم، نه نه نه نه! «لا منعَ» دیگران را منع نکن. به دیگران هم بده بخورند، «لا اسراف» اسراف نکن، «لا بُخلَ» بخل نکن، «لا اتلاف» اتلاف نکن.
5- توجه به نیازهای نسل آینده
مسأله دیگر اینکه مصرف باید مدبرانه باشد. وقتی به یوسف خواب را نقل کردند، یوسف فهمید از این خواب قحطی می‌شود، گفت: من از این خوابی که شاه دیده پیش‌بینی قحطی می‌کنم، پس بیایید تدبیر کنیم، جیره‌بندی کنیم. «فَذَرُوهُ فِي‏ سُنْبُلِهِ‏» قاری: «فَذَرُوهُ فِي‏ سُنْبُلِهِ‏» (یوسف/47) آن روزها سیلو نبود، گندم در خوشه ماندگار می‌شود. اگر گندم از خوشه بیرون می‌آید، زود خراب می‌شود و پوک می‌شود. تا چند سال گندم بکارید و گندم‌ها را از خوشه بیرون نیاورید. یعنی باید مصرف طوری باشد برای نسل آینده، مدبرانه باشد.
مسأله دیگر توازن بین دخل و خرج است، پول داری، بیشتر بده و نداری کمتر بده. «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ» قاری: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ» (طلاق/7) هرکس دارد بیشتر بدهد. مثلاً داریم پیغمبر فرمود: هرکس افطاری بدهد چقدر ثواب دارد، یک نفر گفت: یا رسول الله ما پول نداریم افطاری بدهیم. گفت: خرما بده. این خرما برای کسی است که گفت: یا رسول الله ندارم، حالا بعضی از تجار هم ادای آنها را درمی‌آورند. یک کیلو خرما می‌ایستد به مسجد می‌دهد، تو خانه‌ات چهار میلیارد می‌ارزد. حالا برای خرما قرآن می‌گوید: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ» تو که وضعت خوب است بیشتر خرج کن. «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» کم داری کم خرج کن.
6- فقیران اسرافکار!
بعضی‌ها فقیر هستند ولی باز هم اسراف می‌کنند. چه آدم‌های فقیر هستند ولی ولخرجی می‌کنند. فقیر است ولی سیگار گران می‌کشد. خانه ندارد و در کوچه تنگ زندگی می‌کند ولی کمد می‌خرد کمدش در کوچه نمی‌آید، از خانه همسایه‌ها با طناب کمد را پشت بام می‌کشد، از پشت بام خانه همسایه‌ها می‌کشد در خانه خودش. عروس و داماد اول زندگی‌شان روزی یک کیلو لباس بیشتر ندارند. حتماً باید ماشین لباسشویی باشد. حالا با دست بشوی سال دیگر ماشین لباسشویی می‌خری. خودمان قرآن می‌گوید: ظلم می‌کنید و خودتان یک چیزهایی را بر خودتان حرام کردید. «فَبِظُلْمٍ‏ مِنَ‏ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا» قاری: «فَبِظُلْمٍ‏ مِنَ‏ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ» (نساء/160) عروس و داماد در جوانی باید ازدواج کنند لذت حلال ببرند. برمی‌داریم دو سه غل با زنجیر گردن عروس و داماد انداختیم. باید لیسانس بگیری، باید خانه‌اش بنایی شود. باید باید باید… باید به زندگی گره زدیم… یک مشت باید باید به زندگی گره زدیم که این بایدها نباشد زندگی شیرین می‌شود.
من وزیری را سراغ دارم که در جوانی گفت: عروس خانم، من دانشجو هستم، پول ندارم. اجازه بدهید دانه انگور را بخرم، چون خوشه هم بگیریم دانه می‌کنیم می‌خوریم، منتهی خوشه‌اش فرض کنید که کیلویی پنج تومان است. دانه‌اش کیلویی پنج ریال… ما که می‌خواهیم خوشه را دانه کنیم بخوریم، از اول دانه بخوریم. شما یک چند روزی با ما بساز، گفت: باشد. به عروس گفت: عروس خانم اجازه بده ما که پنیر می‌خریم خرده پنیر بخریم. چون پنیر هم می‌خریم هی خرد خرد می‌کنیم. منتهی پنیر درسته گران است و خرده پنیر ارزان است. منتهی پنیر فروش می‌گفت: برای مرغ‌هایت می‌خواهی؟ گفتم: بله، برای مرغ‌هایم می‌خواهم. فکر می‌کرد برای مرغ‌هایم می‌خرم. می‌شود زندگی راحت باشد، خودمان خودمان را گیر می‌اندازیم.
بنده خدایی به یک سبزی فروش گفت: یک ریال سبزی بده. سبزی فروش گفت: یک ریال نمی‌شود. دو ریال، گفت: دو ریال سبزی بده. دو ریال سبزی را در کاغذ گذاشت و گفت: بفرما. گفت: می‌شود یک زحمتی بکشی؟ گفت: چه کنم؟ گفت: این را نصف کن. باز نصفه کرد. گفت: ببین تو گفتی نمی‌شد دیدی شد؟ این دو ریال شد، نصف کردی می‌شود یک ریال، چرا گفتی نمی‌شود؟ یک کسی آمده در مخ ما کرده که شش تا بشقاب باید گل‌هایش به هم بخورد. حالا یک بشقاب می‌شکند و این زن می‌گوید: چه خاکی بر سرم کنم؟ این بشقاب را برمی‌دارد و تمام بازار را دور می‌زند که گل بشقاب ششم به بشقاب پنجم بخورد. آخر ما گیر مخ داریم. خیلی زندگی آسانتر می‌شود. من اینجا گفتم، حالا اگر گفتم چون برای امام است دو بار بشنوید. الغدیر که چاپ شد برای علامه امینی یازده جلد بود. آیت الله سبحانی می‌گفت: امام پول نداشت الغدیر بخرد، یک جلد یک جلد از یکی از علما قرض کرد و خواند و پس داد. والله می‌شود بدون کتاب دانشمند شد. اینقدر کتابخانه‌های مدرن داریم آدم‌هایی که درونش هستند سواد ندارند. اینقدر آدم‌هایی داریم از کتاب‌های قرضی دانشمند شدند. «رُبَّ فقیراً اسراف من غنی» خیلی‌ها فقیر هستند ولی ولخرجی می‌کنند، مؤمن باید «قَلِيلَ‏ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونَةِ» مؤمن این است که کم بخورد ولی بازده زیادی داشته باشد.
قصه، امیرالمؤمنین از مغازه قصابی می‌گذشت، «عنده لحمٌ ثمین» قصاب گوشت خوبی داشت، «فقال یا امیرالمؤمنین هذا اللحم ثمین» گفت: یا علی بیا گوشت پروار است. گوشت چاق است، بیا بخر. حضرت فرمود: «لیس… فقال له لیس الثمن حاضرا» من الآن پول در جیبم نیست. فرمود: آقا گوشت را ببر، فردا پول بده. فرمود: به جای اینکه بگویم: فردا پول، به شکمم می‌گویم: فردا گوشت. چرا به تو بگویم فردا پول؟ به شکمم می‌گویم: فردا گوشت. روایت است…
گاهی وقت‌ها پول خرج… ساعتی که برای چه می‌گویند؟ سانس؟… سایت نه… چه می‌گویند استخر را می‌گیرند؟ هان… ده تا مدیر کل هستند استخر را می‌گویند: ساعت دو بعدازظهر چهارشنبه برای مدیرکل‌ها، یک استخر را که صد نفر می‌توانند شنا کنند. یک پول مفتی از اداره به او می‌دهند. که این آقای مدیر کل هفت نفره شنا کند، حالا بیست نفره شنا کنند. چه پول‌های… اینها شخصیت‌شان را به این می‌دانند که حمام را برایشان قُرق کنند. حدیث را بخوانید… امام صادق وارد حمام شد، «َ فَقَالَ لَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ‏ نُخْلِيه‏» (من لا یحضره الفقیه/ج1/ص117) صاحب حمام گفت: اجازه می‌دهید حمام را قرق کنم؟ همه را بیرون کنم مخصوص شما، فرمود: نه، «ان المؤمن خفی المؤمن» چرا حمام را قرق کنیم؟ او بیاید و او بیاید. حمام را قرق کنیم، حمام خصوصی. آسانسور خصوصی، مستراح خصوصی، ادرار کردن که مدیر کل ندارد. همه یکجور ادرار می‌کنند. خیلی ولخرجی می‌کنیم.
شما فکر نمی‌کنی بعضی فشارهایی که روی ما می‌آید به نفع است. یک خرده جلوی ولخرجی را بگیریم. لازم نیست شش بشقاب به هم بخورد. آقا دختر بزرگ نمی‌خواهد شوهر کند، دختر دومی هم در صف مانده است. من نامه دارم از بعضی دخترهای دوم که آقا ما می‌خواهیم ازدواج کنیم، خواهرم ازدواج نمی‌کند راهبندان ما شده است. خوب اگر برای دختر دوم خواستگار آمد، دختر دوم را بدهیم. ممکن است اولی… اصلاً بعضی چیزها نوبتی نیست. زایشگاه نوبتی است؟ شما یک خانم زایشگاه می‌آید، آقا در نوبت برو. 37 مریض قبل از شماست. بابا… ممکن است الآن بزاید. زایشگاه نوبتی نیست، باید دید چه کسی درد دارد. چیزهای دیگر هم هست زشت است بگویم…
دستشویی نوبتی نیست. ممکن است نفر هفتم مشکلی دارد که باید سریع‌تر دستشویی برود. بعضی چیزها نوبتی نیست. نیازی است. الآن نیاز این بیشتر است. چه کسی گفته تا دختر اول نرود، دختر دوم باید در نوبت بماند. تا پسر… آخر برادرش هنوز داماد نشده، نشود. برادرش داماد نشده… برادر دومی می‌خواهد داماد شود. عین بت پرست‌ها شدیم. بت پرست‌ها با دست خودشان بت می‌تراشیدند و راست آن گریه می‌کردند. قرآن می‌گوید: خودت با دست خودت بت تراشیدی و راست آن گریه می‌کنی؟ «قالَ أَ تَعْبُدُونَ‏ ما تَنْحِتُونَ» قاری: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ‏ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت بت ساختی و درونش ماندی. ما هم با دست خودمان آداب و رسومی درست کردیم و خودمان در آن آداب و رسوم ماندیم.
کارهای غیر ضروری، متأسفانه این خلوت کردن استخر را حالا هی یادم می‌آید که دانه درشت‌های خودمان هم در این گیرها هستند. این آقایی که می‌خواهد حمام برود، حمام ایشان در سطح معاون وزیر است. ایشان مدیر کل است، نه! این سانس… آب ریختن روی سر مدیر کل دارد؟
7- اسراف‌کاران، برادران شیطان
دوری از اسراف؛ قرآن می‌گوید: اسراف «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ‏ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» قاری: «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ‏ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (اسراء/27)کسانی که ولخرجی می‌کنند برادر شیطان هستند. یعنی چطور شیطان تحقیر می‌شود؟ آدم‌های ولخرج را باید تحقیر کرد. آن کسی که همه رقم انواع لباس‌ها را می‌پوشد و خودش را نشان می‌دهد، اگر مردم سرشان را پایین بیاندازند، می‌بیند این همه خرج خودم کردم که مرا نگاه کنند، می‌بیند مردم اعتنا نمی‌کنند، تمام می‌شود. همینطور که از شیطان دوری می‌کنید افرادی که ولخرجی می‌کنند.
می‌خواهد انتخابات کاندیدا شود. تمام دیوار را عکس خود را می‌کشد. یک عکس بس است فهمیدیم کی هستی. یک دیواری که جای یک عکس است پنجاه عکس می‌زند. این آغاز ریس جمهوری و نماینده مجلس و شورای شهری‌اش با گناه است. اسراف گناه کبیره است. تکرار می‌کنم اسراف گناه کبیره است. تکرار می‌کنم اسراف گناه کبیره است. اسراف چیست؟ امام می‌فرماید، در ایام رحلت امام گوش می‌دهید، امام فرمود: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. «مَنْ أَعْطَى فِى غَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ» (بحارالأنوار، ج 66، ص 261) پول نابجا اسراف است.
یکجایی این ایام گفتم در یکی از این سخنرانی‌ها رفتیم کاخ شاه بازدید، اول انقلاب. پای یک فیل را بریده بودند و وسط پای فیل جا سیگاری درست کرده بودند که اگر اعلی حضرت خواست سیگار بکشد توتون سیگارش را در ظرفی بگذارد که این ظرف از وسط استخوان فیل است. «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَرَفٌ» (أعلام‏الدين، ص 313) سخاوت هم به اندازه است. نمی‌توانیم بگوییم چون ایشان سخی است، ولخرجی کند. در خانه امام رضا هستید. امام رضا دید یک سیبی را نیمه خور کردند و دور انداختند. فرمود: چرا نیمه خور کردید؟ شما نیاز ندارید. افرادی هستند به همین نیمه سیب نیاز دارند، چرا دور ریختید؟ آخ آخ این حدیث خیلی داغ است.
امام سجاد دید یک ذره نان دور ریخته شده است. ولو به قدر اینکه یک مورچه این را حرکت بدهد، مورچه چقدر می‌تواند نان را حمل کند؟ اگر یک ذره نان حتی به مقدار اینکه مورچه حمل کند دور بریزید، امام سجاد که دید گفت: «نَقَصَ مِنْ قُوتِ‏ أَهْلِه‏» (دعائم الاسلام/ج2/ص114) می‌گفت: به همین مقدار این ماه کمش می‌گذارم. اگر دیدید در خانه ولخرجی می‌شود شما کنترل کن. امام دید این سیب نیمه خور هست، فرمود: سبحان الله، شما سیب را نیمه‌خور می‌کنید؟ «إِنْ كُنْتُمْ اسْتَغْنَيْتُم‏» اگر شما شکمتان سیر است، «فَإِنَّ النَّاسَ لَمْ يَسْتَغْنُوا أَطْعِمُوهُ مَنْ يَحْتَاجُ إِلَيْهِ» (کافی/ج6/ص297) مردم هستند برای همین نصف سیب که شما نیمه خور کردی… اصلاً بعضی وقت‌ها ما کمال را به این می‌دانیم که نیمه‌خور کنیم. اگر خربزه را خوردیم پوستش را هم تراشیدیم می‌گویند: این گداست. کمالش را به این می‌داند که سیگارش را نصفه دور بیاندازد. خود سیگار یک کار غلطی است و دور ریختن نصف سیگار یک کار غلط در غلطی است.
دوری از تفاخر، در مصرف پز ندهید. ما در خانه‌هایمان یک کمد شیشه‌ای درست می‌کنند این زن‌ها مثلاً یک شکستنی، بلوری، چیزی هست ولو قلیان زمان ناصرالدین شاه در کمد می‌گذارند که هرکس می‌آید بفهمد این صاحبخانه یک چنین شکستنی هم دارد. در خیلی از خانه‌های ما کمد می‌سازیم برای پز دادن، قرآن می‌گوید: «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ» (قصص/79) قارون وقتی راه می‌رفت، چنان دنگ و فنگ و اسکورت و بریز و بپاش کرد که همه مردم بهت زده بودند. چه ماشینی… چه و چه
اسم نمی‌برم، یک کشوری رفتم برای نماز عید فطر، سفیر آن کشور من را به خانه خودش برد. گفت: حاج آقا می‌خواهی شنا بروی؟ گفتم: استخر داری؟ گفت: بله، گفتم: بله… برای من که نساختی اگر استخر هست می‌رویم شنا می‌کنیم. رفتیم شنا و آمدیم سخنرانی و بعد هم ایران آمدیم، سال بعد هم همان سفیر ما را همان کشور دعوت کرد. رفتم گفتم: از پارسال تا حالا این آب گرم را نگه داشتید، چه کسانی آمدند شنا کردند؟ گفت: مدیر کل روابط عمومی حضرت شاه عبدالعظیم، یک سال استخر و آب گرم را نگه می‌دارد برای یک مشتری، آن هم مشتری یک آدم عادی، مدیر کل روابط عمومی شاه عبدالعظیم، والله گناه کردیم. امام رضا سیب نیم خورده را می‌گوید: سبحان الله، شما یک استخر آب را نگه می‌داری برای اینکه سالی یک مهمان داری؟ حمام را قرق می‌کنید برای اینکه چون من مدیر کل هستم نباید شش متری من یک آدم عادی شنا برود. دوری از…
ساختمان، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بعضی‌ها چون پول دارند هرجا یک برجک می‌سازند که همه نگاه کنند. «أَ تَبْنُونَ» قاری: «أَ تَبْنُونَ‏ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ» (شعرا/128) ریع یعنی دامنه کوه، تبنون، بنا می‌کنیم. ساختمان می‌کنیم در دامنه‌های کوه که اشراف بر منطقه داشته باشید، در این دامنه‌ها ساختمان می‌سازید «تعبثون» برای لهو و لعب و عبث کاری، ساختمان می‌سازید ولی نیاز ندارید، برای عیاشی ساختمان می‌سازید.
آخرین آیه، قرآن می‌گوید: «فِي سَمُومٍ‏ وَ حَمِيمٍ،وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ» (واقعه/42-44) اینها بادهای سوزان، آب سوزان، سم و دردسر روز قیامت قسمتشان می‌شود، آب جوش و باد سوزنده، این چیست؟ می‌گوید: اینها ولخرج بودند. «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ» (واقعه/45)اینها در دنیا بریز و بپاش و عیاشی می‌کردند. کسانی که ولخرجی می‌کنند در قیامت باد سوزان و آب جوشان، خدایا تو می‌دانی ما چقدر عمرمان را تلف کردیم که از همه مهمتر است. چقدر کاغذ و لباس و مصالح ساختمان، چقدر قلم و چقدر دارو، کجا اسراف نکردیم؟ خدایا عقل معیشت به همه ما مرحمت بفرما. لغزش‌های گذشته ما را ببخش و بیامرز.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%a8%d9%87%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b9%d9%85%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c/feed/ 0
فقر زدایی در اسلام https://gharaati.ir/%d9%81%d9%82%d8%b1-%d8%b2%d8%af%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d9%81%d9%82%d8%b1-%d8%b2%d8%af%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Mon, 18 May 2020 13:22:45 +0000 https://gharaati.ir/?p=4244 موضوع: فقر زدایی در اسلام
تاريخ پخش: 29/02/99
1- فقر زدایی، از مشترکات همه ادیان الهی
2- انفاق، عامل آمرزش گناهان
3- وقف، خیررسانی ماندگار
4- انفاق، به دور از نام و عنوان
5- اعتدال در انفاق
6- انفاق علنی و مخفی
7- انفاق، عامل پاکسازی بخل و حرص

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در این جلسه می‌خواهیم در مورد کمک و فقرزدایی آیات و روایاتی را برای شما بخوانیم انشاءالله. مسأله فقرزدایی برای اسلام نیست. خداوند به حضرت عیسی گفت: باید زکات بدهی، «وَ أَوْصانِي‏ بِالصَّلاةِ» قاری: «وَ أَوْصانِي‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» (مریم/31) این آیه برای حضرت عیسی است. حضرت عیسی می‌گوید: خدا «وَ أَوْصانِي‏» وصیت کرده، توصیه کرده و سفارش کرده «بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ» یعنی همه برنامه‌های مسأله فقرزدایی برای آنها هم هست.
1- فقر زدایی، از مشترکات همه ادیان الهی
نماز هم همینطور است. بد نیست نگاهی به دین بکنیم. همه چیزهایی که در اسلام است در ادیان آسمانی بوده است. مثلاً نماز بوده است. حضرت ابراهیم می‌گوید: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ» قاری: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» (ابراهیم/40) ابراهیم می‌گوید: خدایا مرا مقیم نماز، برپا کننده نماز قرار بده. روزه، در ادیان قبل هم بوده است. آیه روزه می‌گوید: روزه بگیرید،«كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ‏ الصِّيامُ كَما كُتِبَ» قاری: «كُتِبَ‏ عَلَيْكُمُ‏ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره/183) «كَما كُتِبَ» یعنی روزه‌ای که شما می‌گیرید، ادیان آسمانی دیگر هم روزه داشتند. حج برای مسلمان‌ها نیست. قبل از اسلام هم حج بوده است. آیه‌اش این است که خدا به ابراهیم می‌گوید: «وَ أَذِّنْ‏ فِي‏ النَّاسِ‏ بِالْحَجِّ» قاری: «وَ أَذِّنْ‏ فِي‏ النَّاسِ‏ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا» (حج/27) جهاد در ادیان دیگر هم بوده است. قرآن می‌فرماید: «وَ كَأَيِّنْ‏ مِنْ‏ نَبِيٍّ» چه پیغمبرانی که قبل از شما بودند که آنها هم در جبهه و جنگ بودند و خسته هم نمی‌شدند. قاری: «وَ كَأَيِّنْ‏ مِنْ‏ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» (آل‌عمران/146) زکات هم بوده است که آیه زکات را خواندیم. امر به معروف و نهی از منکر هم قبل از اسلام بوده است. حضرت لقمان قبل از اسلام به پسرش می‌گوید: «يا بُنَيَّ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» قاری: «يا بُنَيَّ أَقِمِ‏ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (لقمان/17) نتیجه دو سه دقیقه این شد که نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و امر به معروف، چیزهایی که در اسلام داریم در همه ادیان بوده است.
2- انفاق، عامل آمرزش گناهان
برای انفاق باید بدانیم که آنچه ما داریم برای ما نیست. ما کلیددار هستیم. خزینه دار هستیم و امین هستیم. مثل کارمند بانک، کارمند بانک می‌داند پول‌هایی که امروز گرفته برای خودش نیست. امروز این قسمت بانک می‌ایستد و پول را می‌گیرد و فردا یک قسمت دیگر می‌ایستد و پول می‌دهد. نه آن روزی که پول می‌گیرد بالا می‌پرد، و نه آن روزی که پول می‌دهد سکته می‌کند. قرآن می‌گوید: شما مستخلف هستید. کارمندهای بانک «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ» قاری: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) آیه قرآن است، می‌گوید: طوری باشید که دادند بالا نپرید، گرفتند سکته نکنید. شد، شد. نشد، نشد. شما مستخلف هستید. بعد می‌فرماید: قرآن می‌گوید اینها آیاتی است که کمک می‌کند برای پول خرج کردن، انفاق باعث می‌شود گناهان ما بخشیده می‌شود. «وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‏ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ» قاری: «وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ‏ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ» (بقره/271) پول که خرج می‌کنید خداوند بخشی از گناهان شما را می‌بخشد. مسأله دیگر بدانیم پاداش کسی که پول خرج می‌کند و به فقرا می‌دهد تضمین شده است. یعنی شک نکنید، قرآن می‌فرماید: «أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ‏ أَجْرَ الْ…‏» قاری: «أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ‏ أَجْرَ الْمُحسنین‏» (توبه/120) اینجا «اجر المؤمنین» داریم شاید «اجر المحسنین» هم داشته باشد. «لا يُضِيعُ‏» یعنی ضایع نمی‌شود، نترس. بدهی جبران می‌شود. مادر هیچوقت از شیر دادن نمی‌ترسد، چون می‌داند اگر شیرش را در حلق بچه‌اش بریزد. خدا سینه‌اش را دوباره پر از شیر می‌کند. لذا دغدغه ندارد. دغدغه نداشته باشید.
هم ضایع نمی‌شود و هم محبوب خدا می‌شویم. قرآن درباره انفاق می‌فرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين‏» (آل‌عمران/134) قاری: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين‏» یحبّ المحسنین، پول بدهی خدا دوستت دارد. می‌ارزد که انسان برای اینکه رضای خدا را کسب کند به فقرا رسیدگی کند.
قرآن می‌گوید: کسانی که به فقرا می‌رسند، «لا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» قاری: «لا خَوْفٌ‏ عَلَيْهِمْ‏ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» (بقره/62) خوفی ندارند و حزنی هم ندارند، یعنی آینده اینها خوش هستند. به هر حال هرکسی می‌تواند کاری بکند، بکند. یک چیزی را می‌توانید وقف کنید، وقف کنید. کسانی که بچه‌هایشان را به سر و سامان رساندند، دخترش جهازیه گرفته رفته و پسرش عروس گرفته رفته، دیگر مثل من ریش‌هایش سفید شده و اواخر عمرش است. یک چیزی بگذارید بروید، یکی از علمای درجه یک یک شعری دارد، من شعرش را حفظ نیستم، ولی نوشتم در دفترم به دیوار زدم. چکیده شعرش این است: آنچه با خود بردم، کاش گذاشته بودم و نمی‌بردم. آنچه با خودم نبردم کاش برده بودم. نبرده‌ها را اشتباه کردم کاش می‌بردم، برده‌ها را اشتباه کردم کاش نمی‌بردم. بالاخره یک چیزی بگذارید. اولاد داری یکی از بچه‌هایت را وقف امام زمان کن. بیاید طلبه شود، چند اولاد داری یکی طلبه شود. منطقه‌ای که بودی اگر مسجد ندارد بیایید یک مسجد بسازد اگر هم پول ندارید شریکی، بگویید مثلاً فامیل فلانی، هر فامیلی یک مبلغی بدهد یک مسجد اینجا بسازید. قبیله‌ای بسازید. در صدر اسلام می‌گفتند: مسجد قبیله فلان، یک چیزی را وقف کنیم.
3- وقف، خیررسانی ماندگار
صدها سال پیش کسی به نام گوهرشاد این مسجد را وقف کرده است. چه برکتی دارد؟ در دنیای شیعه مسجدی به برکت مسجد گوهرشاد وجود ندارد. دیشب از حدود پنجاه و چند کشور جوان‌هایش آمده بودند معتکف شده بودند، من آخر شب رفتم برایشان صحبت کردم. از پنجاه و چند کشور زواران خارجی معتکف می‌شوند. فردا هزار تا از طلبه‌های مشهد در یک شبستان هزار دانشجوهای مشهد، نه مشهد، مشهد و غیر مشهد، هزار نفر از طلبه‌های ایران، هزار تا دانشجوهای ایران، دو تا شبستان یکی هزار دانشجو درونش است و یکی هزار طلبه، این خانم چقدر نزد خدا عزیز است که اینقدر جایش، می‌توانیم ما هم باشیم، خیلی جاها مسجد ندارد، خیلی جاها مدرسه ندارد، خیلی جاها حوزه علمیه و درمانگاه ندارد منتهی به شرطی که خودت ثبت نکنی. بعضی‌ها می‌گویند: حتماً باید اسم من باشد. اسمت بود بود، نبود نبود. خدا که می‌داند، حالا من خرج کنم به اسم من نباشد؟ نباشد.
بهلول آمد برود دید یک مسجدی می‌سازند. گفت: کی مسجد می‌سازد؟ گفتند: هارون الرشید. نزد هارون رفت و گفت: مسجد می‌سازی؟ گفت: بله، گفت: برای کی؟ گفت: برای خدا، گفت: خیلی خوب، خداحافظ، رفت به یک سنگ تراش قرارداد بست که شما روی سنگ سه کلمه بنویس. بانی کلمه ی اول، مسجد کلمه دوم، بهلول کلمه سوم، بنویس: بانی مسجد بهلول! سنگ تراش هم پولی گرفته است. چکش دست گرفت و تق تق تق… تق تق تق… شروع کرد نوشت بانی مسجد بهلول! بهلول سنگ را برداشت، شبانه آمد یک نردبان گذاشت و این سنگ را بالای سر مسجد نصب کرد. فردا کارگرها آمدند دیدند نوشته: بانی مسجد بهلول، بهلول نیست، مسجد برای هارون الرشید است. شکایت بهلول را نزد هارون کردند، هارون بهلول را احضار کرد، گفت: چرا نوشتی؟ گفت: تو مگر نگفتی برای خداست، خدا که می‌داند بانی کیه، تو هستی. بگذار اسم من باشد. به او حالی کرد این برای خدا نیست.
من شما را نمی‌شناسم، فقیر هستی، پولدار هستی، وضع شما خوب است یا بد است؟ من یک کلمه می‌گویم. می‌گویم 1- مال را با خودمان در قبر نمی‌بریم، اولویت هم فامیل است. اگر پسرت عزب است و دخترت ازدواج نکرده، قسمت‌های اول را باید حل کرد، این مشکلات را باید حل کرد که آدم آزاد شود و یک چیزی هم برای خدا بگذارد، چون اگر وقف نکنیم و وصیت نکنیم می‌شود من، خانه من، تا شد مسجد می‌شود خانه ما. من، ما می‌شود. هرکس هم صدا خوب نیست…
کسانی که اولادهایشان از آب و آتش درآمدند یک چیزی وقف کنند. البته وقف هم به شرطی است که خمس و زکاتش را داده باشد. اگر کسی غسل جنابت نکرده روزی هزار بار هم شیرجه برود در اقیانوس‌ها باز هم جنب است. باید نیت کند اول غسل کند و پاک شود و در حال عصبانیت هم نباشد چون گاهی آدم با خانم و بچه‌هایش دعوا می‌کند، می‌گوید: الآن می‌روم اموالم را وقف می‌کنم که کوفت هم گیر شما نیاید. از روی کینه زن و بچه‌اش اداره اوقاف می‌رود. این وقف‌ها قبول نیست. مثل بچه‌ها که می‌گوییم: بخور، می‌گوید: نمی‌خواهم. می‌گویم: نخوری می‌دهم به او، می‌گوید: هان… چون می‌گویم نخوری می‌دهم به او، از بغض آن می‌گوید: هان… بگذار دهان من. وقف هم یک کار ظریفی است. هم لازم و هم ظریف است. منتهی در وقف با اسلام شناس مشورت کنید. چه چیزی لازم است و امروز چه چیزی ضرورت دارد. الآن ضرورت چیست؟ جامعه به چه چیزی نیاز دارد؟ یکبار سیل و یکبار زلزله است و یکبار طلبه است، یکبار درمانگاه و یکبار ازدواج است.
4- انفاق، به دور از نام و عنوان
انفاق باید خالصانه باشد. خیلی‌ها چیزی در راه خدا دادند ولی سوره هل اتی فقط برای اهل‌بیت نازل شد. چون اهل‌بیت افطاری‌شان را به فقیر دادند، به مسکین و یتیم و گفتند: نه از شما مزد می‌خواهیم، «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ‏ جَزاءً وَ لا شُكُورا» قاری: «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ‏ جَزاءً وَ لا شُكُورا» (انسان/9) «لا نُرِيدُ» یعنی اراده، در قلبم نیت جزا نکردم. نمی‌خواهم این کاری که کردم شما به من جزا بدهید، «مِنْكُمْ‏ جَزاءً وَ لا شُكُورا» تشکر هم نمی‌خواهم. نه مزد می‌خواهم و نه تشکر، این اخلاص است. خودتان را نبینید، کسی که خودش را ببیند می‌ایستد. کسی سوار اسب بود به نهر آبی رسید، نهر آب یکی دو وجب بیشتر آب نداشت. اسب از یک وجب دو وجب رد می‌شود. اسب آمد ایستاد. هرچه شلاقش زد، ایستاد. خودش پاچه‌هایش را بالا زد و در رودخانه رفت و افسار را کشید، نیامد. سیخی میخی پاشنه کشی درآورد و به شکم این کوبید، باز نرفت. یک مردی گفت: چته؟ گفت: یک وجب آب بیشتر نیست. اسب می‌تواند برود، ایستاده است. گفت: یک بیل بردار آب را گلی کن اسب می‌رود. این هم یک بیل برداشت و در آب زد، آب گلی شد اسب فوری از درون آب رفت. رفت آن طرف رودخانه گفت: خدا پدرت را بیامرزد. دلیلش چه بود؟ گفت: آب که تمیز بود اسب می‌آمد خودش را می‌دید. در آب تمیز خودش را می‌دید و هرکس خودش را ببیند پا روی نفسش نمی‌گذارد. می‌گوید: او باید به من سلام کند. او باید دیدن من بیاید. او باید عذرخواهی کند. من زشت است از او عذرخواهی کنم. هی خودش را می‌بیند، چون خودش را می‌بیند پا روی نفسش نمی‌گذارد و می‌ایستد. اگر می‌خواهید قبول شود باید خودتان را نبینید.
انفاق را بعضی قربات می‌دانند، «قُرُباتٍ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» قاری: «قُرُباتٍ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» (توبه/99) بعضی که پول خرج می‌کنند خوشحال هستند. آدم هست وقتی خمس می‌دهد از خوشحالی گریه می‌کند. می‌گوید: خدایا شکر که مرا پذیرفتی از این صد میلیونی که به من دادی بیست میلیون به امام زمان دادم. خیلی ممنون که پذیرفتی و لذت می‌برد. آدم هست خمس می‌دهد جز و وز می‌کند. خوشحال باشید، قربات، یعنی این قرب به خداست. «قُرُباتٍ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» کسی که به فقرا کمک کند پیغمبر به او درود می‌فرستد، قرآن به او گفته: پیغمبر کسانی که به فقرا کمک می‌کنند از طریق زکات به آنها درود بفرست، «وَ صَلِ‏ عَلَيْهِمْ‏ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» قاری: «وَ صَلِ‏ عَلَيْهِمْ‏ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (توبه/103) یک چیزی هم که می‌دهید چیز خوب بدهید. بعضی مسجد که درست می‌کنند اول می‌گویند: نبش خیابان و دو سه تا دکان و پاساژ دربیاوریم و زمین پشت را به مسجد می‌دهند. زمین خوب را به فروشنده‌های چند مغازه دربیاورند. آن قسمت جلو را به مسجد بده. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» قاری: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل‌عمران/92) آن چیزی که دوست داری را بده.
مقام معظم رهبری زمان جنگ به دزفول رفته بودند. یک عالمی آنجا بود به نام آیت الله قاضی، پیرمردی بود. مقام معظم رهبری می‌گفت: پهلوی قاضی نشسته بودم. غذا آوردند برنج و دو تا سیخ کباب کوبیده، آیت الله قاضی پیرمرد بود و گفت: برای من زیاد است. نصف برنج را برداشت با یک سیخ کباب و گفت: همین مقدار بس است. یک نفر به آیت الله قاضی گفت: آقا، برنج نمی‌خوری، کبابش را بخور. گفت: آن کسی که می‌خواهد نصف برنج بخورد، کباب نمی‌خواهد؟ همینطور که من برنج را نصف کردم باید کباب هم نصف کنم. این نامردی است که من برنج را بخورم و کباب او را هم بخورم. خیلی آقا از این اخلاق خوشش آمد. چیزی بدهید که خودتان دوست دارید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» در انفاق اعتدال داشته باشید. نه مشت شما بسته باشد و نه هرچه دارید بدهید.
5- اعتدال در انفاق
قرآن می‌فرماید: تعریف مؤمنین، می‌گوید: مؤمن کسی است که «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» قاری: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) لم یُسرفوا، اسراف نکنید. به مقدار کمی، لذا قرآن گفته «مِمَّا رَزَقْناهُمْ‏ يُنْفِقُونَ» (انفال/3) یعنی گوشه‌ای از مالت را انفاق کن. هرچه داری نده.
کسی بود همه اموالش را در راه خدا داد، حضرت عصبانی شد و فرمود: مگر بچه ندارد؟ گفتند: چرا بچه دارد، فرمود: خیلی کار غلطی کرده، آدمی که یک مشت بچه دارد و بچه‌هایش چیزی ندارند همه اموالش را وقف کرد، اگر به من گفته بودید نمی‌گذاشتم در قبرستان مسلمان‌ها دفنش کنید. قرآن می‌گوید: می‌خواهید کمک کنید اول بستگان، «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ‏» قاری: «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ‏ وَ الْأَقْرَبِين وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِين‏» (بقره/215) اینجا یک خاطره بگویم.
یکی از کسانی که الآن جزء هیأت دولت است به من گفت: ما استاد دانشگاهی داریم، مادر ایشان مرحوم شده و وصیت کرده تمام طلاهایش را به آقای قرائتی بدهند. این استاد ما هم سنگین‌اش بود. آخر این همه طلا مادرش جمع کرده بدهند به شیخ که چی؟ از آن طرف هم چون مادرش وصیت کرده بود می‌خواهد وصیت مادرش را عمل کند و از آن طرف هم یک خرده سنگینش بود. بالاخره من که ایشان را نمی‌شناختم، همین آقایی که الآن جزء هیأت دولت است واسطه شد آمد خانه ما، هی شروع کرد از مادرش گفتن، من پول می‌دادم لباس نمی‌خرید. سفر نمی‌رفت، به خودش نمی‌رسید. غذای خوب نمی‌خورد. هرچه پول می‌دادیم طلا می‌خرید جمع می‌کرد. ناراحت بود که چرا مادرش این کار را کرده است؟ من گفتم: من نه شما را می‌شناسم و نه مادر شما را، می‌خواهی به وصیت عمل کن می‌خواهی نکن. گفت: دیگر مرده است. بگذار عمل کنم. وقتی رفت طلاهایش را به من بدهد، من دیدم خیلی است. یادم است که با یک دست نتوانستم بگیرم، با دو دست طلاهایش را گرفتم. طلا را گرفتم و گفتم: شما به وصیت مادرت عمل کردی. من نه شما را می‌شناسم و نه مادرت را، همین که با پای خودت راهنما برداشتی خانه ما آمدی، خانه ما هم بلد نبودی، همین پیداست دین داری. حالا که دین داری تو نماینده من، طلا را بگیر، شما استاد دانشگاه هستی. دانشجوهایی که فقیر هستند، گاه و بی گاه یک کمکی به دانشجوهای فقیر و شاگردهای خودت بکن، ثواب آن را بده به … بگو ثوابش برای مادرم، اصلاً این بنده خدا طور دیگر شد. یعنی وقتی آدم می‌فهمد به کی می‌دهد و چرا می‌دهد، گفتم: اگر من خرج کنم این به دلش نخواهد چسبید، بگویم: خودت بده، تشخیص فقیرش هم با خودت است. هر دانشجویی که احساس کردی، لباسش و مرکبش، فهمیدی مستضعف است یک کمکی بکن کمک که می‌کنی به اسم عیدی بکن. چون آدم‌های محترم را نگو صدقه، بگو: عیدی. در قالب عیدی…
حدیث داریم اگر به کسی زکات بدهی غصه‌ می‌خورد که وای به حال من ، کارم به جایی رسید که دیگر مردم به من زکات می‌دهند. اگر می‌دانی از کلمه زکات غصه می‌خورد، نگو زکات بگو عیدی و بعد در دلت نیت زکات کن. این کرامت افراد باید حفظ شود.
باید بدون منت باشد. جهازیه جور می‌کنیم هی نگوییم من بودم که، من بودم که، من بودم که… من من نکنید. قرآن می‌فرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ» قاری: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) المَن یعنی منت، اذی یعنی اذیت، اگر کمک کردی طرف را اذیت نکن. با منت و اذیت صدقات خود را از بین نبرید. بعضی وقت‌ها که می‌خواهیم به کسی کمک کنیم اذیتش می‌کنیم و زجرش می‌دهیم. بگذارید برایش شیرین باشد.
6- انفاق علنی و مخفی
انفاق هم علنی باشد و هم مخفی اما انفاق مخفی ثوابش بیشتر است. «إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ» قاری: «إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/271) صدقه، زکات مخفی باشد، مخفی باشد ثوابش بیشتر است. البته گاهی هم می‌گوید: علنی هم باشد. «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» قاری: «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» (بقره/274) هم سر… صدا نمی‌آید… صلوات حضار… الآن صدا خوب است…
پس چه؟ اعتدال باشد؟ همه اموالتان را ندهید. مخفی باشد. اگر می‌دانی که علنی کمک کنی دیگران هم یاد می‌گیرند و تشویق می‌شوند تشویق هم بشود، لذا قرآن گفته مخفی، یک آیه دیگر هم داریم «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» باز هم اول اسم سِر را برده است. یعنی حتی المقدور مخفی باشد. چون یواشکی اخلاص و ثوابش بیشتر باشد ولی علنی دیگران هم یاد می‌گیرند و کمک می‌کنند. گاهی وقت‌ها برای سیل زده‌ها برای آزادی زندانی‌های بعضی زندانی‌ها… مثلاً می‌گویند: مقام معظم رهبری فلان مبلغ داد. می‌گویند: خوب آقا داده چرا در تلویزیون پخش می‌کنید؟ می‌گویند: خوب اگر آقا بدهد مردم هم تشویق می‌شوند و می‌دهند. اگر کار شما تشویق است علنی بدهید. اگر تشویق نیست یواشکی بدهید. خوب…
اگر جایی که باید پول بدهید ندهید، یک آتشی پیدا می‌شود و می‌سوزاند. مثلاً به فقرا نمی‌دهد، این فقیر یا لات است یا حزب اللهی، لات باشد فحشت می‌دهد و حزب اللهی باشد نفرینت می‌کند. کسی اگر پول دارد و ندهد، فقرای منطقه اگر دیدند ایشان دارد و نمی‌دهد، لات‌ها فحش می‌دهند و مقدس‌ها نفرین می‌کنند. قرآن می‌گوید: «لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ » قاری: «لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» (بقره/195) یعنی خودتان را به هلاکت نیاندازید. این آیه برای جبهه هست. در مقابل دشمن بجنگید. بعد می‌گوید: پول خرج کنید. چون جنگ هم نیاز به حمایت‌های مالی دارد. اگر رزمنده حمایت مالی نشود، اسلحه نداشته باشد، غذا نداشته باشد، مجهز نباشد شکست می‌خورد و شکست بخورد کل کشور از دست می‌رود. لذا گفته با دشمن بجنگید، بعد گفته پول خرج کنید، پول خرج نکنید جنگ شما شکست بخورد همه شما نابود می‌شوید.
7- انفاق، عامل پاکسازی بخل و حرص
کمک به فقرا راهی است برای خودسازی، خودسازی قرآن می‌فرماید: «الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى‏» قاری: «الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى‏» (لیل/18) اگر شما مال دادید، خودسازی است. چرا؟ انسان گرفتار بخل است، حرص است، وقتی آدم پولش را رد کرد و به فقیر داد، بخلش کنده می‌شود، حرصش کنده می‌شود تسویه می‌شود. جای دیگر قرآن می‌گوید: پیغمبر از مردم زکات بگیر، «تُطَهِّرُهُمْ‏ وَ تُزَكِّيهِمْ» قاری: «تُطَهِّرُهُمْ‏ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» (توبه/103) «تُطَهِّرُهُمْ» تطهیر می‌کنیم. پاکشان می‌کنیم. چطور؟ از چه پاک می‌شود؟ از حرص پاک می‌شود، از بخل پاک می‌شود. آدمی که گرفتار است ببینید و آدمی که پول خرج می‌کند راحت می‌میرد.
یک مثلی برای شما بزنم. پشت دست خون می‌شود و بریده می‌شود. کف دست هم بریده می‌شود. شما یک چسب می‌زنی روی زخم پشت و یک چسب روی زخم کف دست می‌زنی. بعد از مدتی که می‌خواهی چسب را بکنی. چسب کف دست راحت برداشته می‌شود چون به مو نچسبیده است. پشت دست چون این چسب به موها چسبیده وقتی می‌کنی فو فو… آدمی که به مال بچسبد وقتی می‌خواهد جان بکند، جان می‌کند ولی آدمی که به مال نچسبد، وقتی می‌خواهد بمیرد انگار گل بو می‌کند. حدیث داریم مؤمن وقتی می‌خواهد بمیرد انگار گل بو می‌کند. اینکه گل بو می‌کنند… من این حدیث را شنیده بودم، لحظه‌ی فوت امام بالای سر امام بودم. نگاه می‌کردم یک مرتبه دیدم دکترها در آن اتاق بغل از مدار تلویزیون می‌دیدند، قلب امام را دویدند شروع کردن مشت زدن به امام، فهمیدیم که می‌خواهند نفس برگردد. ولی آن لحظه من احساس کردم، انگار آدم گل بو می‌کند. بی‌خود نیست می‌گوید: من با دلی آرام و نفسی مطمئن، اگر کسی به فقرا کمک کند راحت می‌میرد اما اگر کسی به فقرا کمک نکند چون می‌خواهند از مالش او را بکنند، جز و وز می‌کند. بس است…
خدایا به آبروی قرآن و به آبروی قلبی که قرآن بر آن نازل شد و به آبروی آنهایی که در قرآن از آنها تجلیل کرده‌ای، به ما توفیق بده هرچه می‌خواهی ما همان را عمل کنیم و آن گونه باشیم که تو می‌خواهی. یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یادمان بده وظیفه ما چه نیست، تقوا بده دوری کنیم. ما را از حرص و بخل و از همه عیب‌ها دور بفرما. هرچه شب قدر برای بندگان خوبت مقدر کردی همه را به آبروی همان آدم‌های خوب برای ما مقدر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%81%d9%82%d8%b1-%d8%b2%d8%af%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
نیاز انسان‌ها به کار یکدیگر https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/ https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/#respond Sun, 17 May 2020 13:19:15 +0000 https://gharaati.ir/?p=4242 موضوع: نیاز انسان‌ها به کار یکدیگر
تاريخ پخش: 28/02/99
1- شرایط اولیه در نظام کار و کارگری
2- شرایط کار خانم‌ها در بیرون خانه
3- حفظ حقوق مالی و انسانی کارگر
4- نظارت مسئولان بر بازار
5- توجه به فایده و برکت کارهای تولیدی
6- وظیفه مسلمانان در رسیدگی به نیازمندان
7- هجرت برای خدمت به محرومان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلساتی در مورد کار و تولید و درآمد حلال و حرام و رزق حلال و چند جلسه صحبت کردیم که تقریباً عنوان کلی‌اش این است که آداب و اخلاق اقتصادی، داد و ستد، امشب می‌خواهیم بحث استخدام را بکنیم. کارگری، قرآن برای کارگری آیه‌اش چیست؟ «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» قاری: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»(زخرف/32)
«وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ» یعنی آدم‌ها را متفاوت قرار دادیم. یکی تیزهوش است، یکی متوسط است. یکی عشق به شعر دارد و یکی عشق به نجاری دارد. ما آدم‌ها را رنگ و وارنگ خلق کردیم. برای چه؟ برای اینکه زیر بار همدیگر بروند. همدیگر را سُخر، یعنی تسخیر کنند همدیگر را، اگر همه اینطور فکر کنند کار می‌ماند. همه نجاری دوست داشته باشند. همه خواسته باشند، همه اینطور است. اگر چهل سال همه زن‌ها دختر بزایند چه می‌شود؟! همه پسر بزایند، چه می‌شود؟ یکی یک قلو و یکی دو قلو است، یکی پسر و یکی دختر است. هرکسی یک ذوقی دارد. خداوند اینطور خلق کرده تا زیر بار همدیگر بروید. اگر مردم همه یکطور باشند زیر بار همدیگر نمی‌روند. «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ» بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح دادیم، برای اینکه همدیگر را استخدام کنیم. من نیاز به راننده داشته باشم. راننده نیاز به آمپول زن داشته باشد و آمپول زن نیاز به نانوا داشته باشد. این یک آیه برای استخدام و کارگری است.
1- شرایط اولیه در نظام کار و کارگری
آیه دیگر برای کارگری این آیه است. «إِنَ‏ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» قاری: «إِنَ‏ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» (قصص/26) دختر شعیب به پدرش حضرت شعیب گفت: این جوان، حضرت موسی، این را بگیر که کارگر ما باشد. چرا؟ «خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ» اینکه اجیرش کنی و کارگرش کنی، «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» هم جان دارد و هم سالم است. زرنگ و سالم است. این پیشنهاد اینکه این حضرت موسی کارگر شعیب شود و شرط کارگری هم این است. در آداب کارگری می‌گویند: اگر کسی بتواند از کارگری کار بکشد و یک شغل همیشگی به او بدهد، خوب است. ما به کارگرها پول می‌دهیم و فردا تمام می‌شود. اگر بتوانیم به جای اینکه پولش بدهیم مثلاً خانم آمده در خانه مدتی کار کرده عوض اینکه پولش بدهی یک ماشین ژاکت بافی به او بده. ماهی به او نده، می‌خورد و می‌خوابد. ماهی‌گیری یادش بده. تور ماهی به او بده که برود بگیرد. حضرت شعیب جوانی به نام حضرت موسی را داماد خودش کرد، مزد کارگری گفت: دخترم را به تو می‌دهم. مزد همیشگی، «قالَ إِنِّي‏ أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» قاری: «قالَ إِنِّي‏ أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ» (قصص/27) دخترم را به تو می‌دهم شرطش این باشد که کارگر من باشی یا هشت سال یا ده سال، اختیار با شماست. این یک کار مهمی است که اگر کافرمایان ما بتوانند برای کارگرهایشان لااقل کارگرهایی که تا مدت طولانی کارگرش بوده، دستش را به کاری وا دارد که این کارگر به سود برسد.
2- شرایط کار خانم‌ها در بیرون خانه
خانم‌ها هم کار بکنند یا نه؟ قرآن در مورد کار خانم‌ها می‌گوید: خانم‌ها کار کنند به پنج شرط، از کجای قرآن درمی‌آید، دقت کنید. حضرت شعیب پیغمبر بود و پیرمرد بود و نمی‌توانست چوپانی کند دخترهایش چوپانی می‌کردند. حضرت موسی فرار کرده بود و از شر فرعون به منطقه مدین آمده بود، دید یک جایی چوپان‌ها بزغاله‌ها و گوسفندهایشان را آمدند آب بدهند، ضمناً دو تا دختر هم کنار هستند. این جوانی که حالا خودش فراری و تحت تعقیب بود و تنها و فراری و پا برهنه رفت پیش دخترها و گفت: چرا شما کنار هستید؟ گفتند: پدر پیری داریم که نمی‌تواند چوپانی کند، ما چوپانی می‌کنیم دو نفری، حالا آمدیم حیوان‌ها را آب بدهیم، سر چشمه مردها هستند، برویم در میان مردها، تن ما به تن مردها می‌خورد. «لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ» قاری: «لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ» (قصص/23) ما اینجا می‌ایستیم که رعیت‌ها بروند بزغاله‌ها را آب بدهند و بروند، دور چاه و چشمه خلوت شود آب ببریم. گفت: من برای شما آب می‌دهیم. حیوان‌های دو تا دختر را گرفت و آب داد و دخترها خانه رفتند، پدرشان گفت: امروز زود آمدید، گفت: والا یک جوانی آمد اینها را آب داد. گفت: برو بگو بیاید. اینجا دخترها کار می‌کردند اما 1- تنها نبودند. هردو با هم چوپانی می‌کردند. زن تنها سوار تاکسی شود و تنها مسافرت برود خلاف احتیاط است. نمی‌خواهم بگویم راننده‌ها بد هستند ولی تنهایی برای دختر کار خوبی نیست و برای زن و برای مرد، باید جفتی باشد. شرط اول این است. 2- مردی که این کار را بکند نباشد. خوب اگر مرد هست مرد باید چوپانی کند. چون پیر شده و از کار افتاده شده دخترها، خرجی با مرد است. اگر مرد به دلیلی ناتوان شد یا نرسید، لازم شد زن کار کند. و گرنه اصل این است که زن خانم باشد و مرد هم نوکرش باشد ولی خوب اگر پیر بود، مریض بود، درآمد نرسید طوری نیست.
3- حفظ حقوق مالی و انسانی کارگر
سوم اینکه زن و مرد با هم قاطی نشوند. مرد کار کند و زن هم کار کند، اختلاط نداشته باشند. اینجا حضرت شعیب به دختر گفت: برو به این جوان بگو: بیاید. گفت: چه کار داری؟ گفت: می‌خواهم پول سقایی‌اش را بدهم. «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ‏» قاری: «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ‏ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا» (قصص/25) أبوک می‌دانید یعنی چه. أب یعنی چه؟ بگویید… پدر، «إِنَّ أَبِي» أب من، بابای من، «يَدْعُوكَ» دعوتت کرده است. دختر نزد حضرت موسی آمد و گفت: پدرم به خانه دعوتت کرده است. چه کار دارد؟ «لِيَجْزِيَكَ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. می‌خواهد مزد سقایی شما را بدهد. «أَجْرَ ما سَقَيْتَ» سقایی کردی و حیوان‌ها را آب دادی، پدرم می‌خواهد مزدت را بدهد. از این معلوم می‌شود اگر کسی برای خدا کار می‌کند شما پولش بدهی. نگو نه، این آدم خوبی است. مخلص است. حضرت موسی برای پول آب نداد اما پدرش آدم با معرفتی بود، پدر خانمش، گفت: درست است برای پول کار نکرده اما من می‌خواهم پولش بدهم. ما گاهی که می‌بینیم یک جوانی پول نمی‌گیرد، می‌گوییم پسر خوبی است پول نمی‌گیرد. خوب به او بده، نمی‌گیرد یعنی چه؟ ما خودمان خیلی جاها سخنرانی می‌کنیم، می‌گوییم: قرائتی آدم مخلصی است پول به ما نمی‌دهد. به تو من مخلص هستم یا نیستم. اگر از من دعوت کردی باید پول بدهی. بله بی دعوت آمدم هیچی، حدیث داریم اگر مهمان دعوت کردی، بد پذیرایی کردی مهمان حق دارد غیبت صاحبخانه را بکند. بله، اگر خودش در زد آمد، نه، اما اگر دعوتش کردی باید پذیرایی کنی و اگر کسی دعوت کرد و پذیرایی نکرد مهمان حق دارد غیبت صاحبخانه را بکند.
یک خاطره هست نمی‌دانم گفتم یا نگفتم، سخنرانی برای من مشکل شده است. سن بالا رفته و حافظه کم شده، سخنرانی زیاد شده است، نمی‌دانم چه چیزی را کجا گفتم. حالا فوقش این است که یکبار شنیدید و یکبار دیگر هم بشنوید. اول انقلاب خانه بزرگواری مهمان بودیم. در یک استانی برای سخنرانی، آقا قسمتی بود که خانواده‌اش بود یک خانه داشت برای مراجعین و مردم و رفت و آمد، بیرونی و اندرونی. آقا تشریف آورد و گفت: غذا خوردید؟ گفتم: هی… گفت: هی یعنی چه؟ گفتم: یک سوپی بود سر کشیدیم. گفت: غذای ما همان است. گفتم: می‌گفتید ما با نان می‌خوردیم، ما فکر کردیم این سوپ قبل از پلو است. گفت: ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی را پیاده کنیم. گفتم: زهد اسلامی معنایش این نیست که به مهمانت نده، یعنی خودت نخور، این که به من نمی‌دهی، این زهد نیست، این بخل اسلامی است. گفت: روایت‌هایی که داریم که حضرت علی نان خالی می‌خورد، خودش نان خالی می‌خورد شما یک حدیث پیدا نمی‌کنی که حضرت علی به مهمانش نان خالی بدهد. این زهد اسلامی نیست، این بخل اسلامی است. یک خرده فکر کرد و گفت: حق با شماست. فرستادند برای ما یک چیزی آوردند خوردیم.
خانه بزرگواری دیگر، در استان دیگر مهمان شدیم. تا ساعت یازده هیچکس هیچی نداد بخوریم. ما یک چهارپایه پیدا کردیم و رویش رفتیم و با ماژیک به دیوار خانه صاحبخانه نوشتم، برنامه پذیرایی منزل حضرت فلان، صبحش برنامه صبح، مثل صبح قیامت است. 2- ظهرش، مثل ظهر عاشورا و شام، مثل شام غریبان، امام جمعه آمد و خدا رحمتش کند از دنیا رفت، دید به دیوارش.. گفت: چه نوشتی؟ گفتم: شما از قم مرا دعوت کردی به تهران، آمدم شهر شما غیر از هواپیما چند ساعت در ماشین بودم. الآن ساعت یازده شب است هیچی به من ندادید بخورم. من گفتم برنامه پذیرایی را بنویسم که هرکس می‌آید حساب دستش باشد. موسی برای پول آب به حیوان‌ها نداد ولی پدرش گفت: «لیجزیکَ» یجزیَ یعنی جزا، می‌خواهم مزد تو را بدهم. «لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْت‏» (قصص/25) اجر سقایی، مزد سقایی که آب به حیوان‌ها دادی می‌خواهم بدهم. این معنایش این است که اگر زنی در خانه مجانی کار می‌کند و مردی در خانه کمک می‌کند، حتی اینهایی که پول هم نمی‌گیرند شما چیزی دستش بده.
4- نظارت مسئولان بر بازار
مسأله دیگر… آسیب‌های تولید؛ این کارهایی که می‌کنیم از فرش و زیلو و کامپیوتر و در و پیکر ساختمانی و تولیدات و محصولات ما یک آفتی دارد. آسیب‌های تولید این است که طرح و برنامه درونش نیست. یعنی چه؟ یعنی دیپلم ما تا دیپلم می‌گیرد، هیچ طرحی نیست که یک هنری در دبیرستان یاد بگیرد. دانشجوی ما، لیسانس و فوق لیسانس می‌گیرد اما در برنامه‌هایش نیست که یک مهارتی یاد بگیرد، اصلاً نسبت به هنر غافل هستیم. فکر می‌کنیم این باید یک چیزهایی حفظ کند و نمره بگیرد و مدرک بگیرد، اما چه هنری دارد، به چه دردی می‌خورد، کار نداریم. این نبود برنامه، 2- نبود نظارت؛ در قرآن یک آیه داریم «يَمْشِي‏ فِي الْأَسْواقِ» قاری: «يَمْشِي‏ فِي الْأَسْواقِ» (فرقان/7) یک آیه داریم «وَ يَمْشُونَ‏ فِي الْأَسْواقِ» قاری«وَ يَمْشُونَ‏ فِي الْأَسْواقِ» (فرقان/20) یک آیه داریم یک پیغمبر در بازارها راه می‌رفت، یک آیه دیگر داریم انبیای دیگر هم در بازارها راه می‌رفتند. راه رفتن که هرکسی راه می‌رود، می‌گوید: «یمشی»، مشی، یمشی، فعل مضارع برای استمرار است. یعنی دائماً اینها را می‌رفتند. بعد هم نمی‌گوید «یمشی فی السوق» سوق یعنی بازار، اسواق یعنی همه بازارها، بازار آهنگرها، زرگرها، طلافروش‌ها، در همه بازارها پیغمبرها دائماً تاب می‌خوردند، یعنی باید پیغمبر در جریان باشد امروز وضع بازار چیه و قدرت خرید چنده و نرخ چیست؟ باید در باغ باشد. آیه‌ی «یمشی فی الاسواق» و «یمشون فی الاسواق» در متن قرآن است، یعنی انبیاء پیوسته در همه بازارها تاب می‌خوردند تا بر جریان کسب و کار نظارت داشته باشند.
3- تشویق در کار نیست. ما اگر به سرگردی بگوییم: آقا این پادگان دو هزار درخت زینتی دارد. تو این دو هزار درخت زینتی را به دو هزار درخت میوه‌دار تبدیل کن در عوض سرگرد، سرهنگ می‌شود. یک دو درجه بالا می‌روی. یعنی هرکسی یک ریلی گذاشته مثل قطار فقط نیشابور پیاده می‌شود، بعدش چی؟ بعدش سبزوار، بعد شاهرود، بعد دامغان، سمنان، یعنی یک ریلی گذاشتند دانشجو همینطور برود تا آخر خط، اما حالا یک کسی… ما قطار را قبول داریم اما غیر از قطار، تاکسی و تلفن و موتور هم هست. آدم گاهی وقت‌ها یک سفرهایی می‌تواند برود که قطار به درد نمی‌خورد. ما آدم داریم که انواع مدرک‌ها را دارد ولی هیچ هنری ندارد.
پدر من، خدا همه اموات را رحمت کند. به من گفت: محسن تو برای این خوبی که سر تو را ببرند و در خیابان بیاندازند، هرکس می‌آید قد تو را می‌بیند، می‌گوید: اوه… عجب جوان رشیدی! باور نمی‌کند اینقدر بی هنر هستی. چون من هیچ هنری ندارم. گاهی وقت‌ها کیلویی است. نود کیلو، 110 کیلو، کمتر و بیشتر، چه هنری داری؟ باید تشویق کنیم روی هنر. اصلاً اگر کسی یک قالی خوبی تولید می‌کند دکترای قالی به او بدهیم. چون این توانست یک قالی تهیه کند که با بالاترین دلار در دنیا فروش برود، یک چنین هنری دارد، دکترای قالی داشته باشیم چه اشکالی دارد؟ ما الآن لیسانس‌هایی داریم که واقعاً به درد نمی‌خورد. من یکوقت یک جایی دعوت شدم، دانشکده نفت بود. رفتم نمی‌دانم آبادان، اهواز، کجا بود… سالهای قبل تا وارد شدم دیدم عه، همه خانم‌ها چادر سیاه، گفتم: شما به من گفتید: دانشجوهای نفت، گفت: اینها دانشجوهای نفت هستند. گفتم: این خانم‌ها با چادرسیاه می‌خواهند نفت دربیاورند از زمین؟ من فکر کردم اینها حوزه علمیه خواهرهاست؟ اینها همه خانم چادری هستند، مهندس نفت شد؟ گفت: آقای قرائتی گیر ندهید. این دخترها می‌خواهند یک لیسانس داشته باشند حالا شما بگو لیسانس سگ شناسی، فردا داماد می‌آید، می‌گویند: عروس چیه؟ بگویید یک لیسانس دارد. حالا این لیسانس چه خاصیتی دارد…
یک جاهایی تخصص ما خیلی کاربرد است، یک دندان، همین یک دندان کوچک، یک دندان یازده تخصص رویش هست. اما بسیاری از تولیدهای ما مدرک ندارد و نگاه کارگری می‌کنند. البته این حرفی که پدرم برای من زد برای جوانی‌ها بود که هنری نداشتیم، کم کم وقتی ما معلم شدیم دید مهارت معلمی داریم. دیگر یک خرده ناراحتی‌اش کم شد. عرض کنم که تولیدات بدلی، بعضی‌ها تولید می‌کنند ولی جنس‌های مصنوعی سقفش کاذب است و تولیدش قلابی و بدلی است. این تولید بدلی هم مثل اینکه هی آدم خواب ببیند، در خواب ببیند چه زندگی دارد، چه خانه‌ای دارد، ولی بلند می‌شود می‌بیند هیچی نیست. تولید بدلی هم از آسیب تولید است.
5- توجه به فایده و برکت کارهای تولیدی
تولیدات بی برکت، جنس تولید می‌کند ولی برکت ندارد. یک چیزی را حفظ می‌کند و بعد هم از ذهنش می‌رود. وقتش تلف شد، تولید بی برکت، خطاطی می‌کند ولی هرچه می‌خواهی بخوانی نمی‌شود بخوانی. شما اگر توانستی این آیه‌های روی سقف را بخوانی؟ دو ساعت نشستی اگر توانستید یک وجبش را بخوانید. تولید است اما بی برکت. مسجد… حتی کارهای عبادت بعضی وقت‌ها بی برکت است. چه شد؟ 1- نظارت نداشتن، 2- طرح و برنامه نداشتن 3- تشویق نبودن 4- تولید بدلی 5- تولید بی برکت، اینها آثار… تولید همراه با کلک و غش، خیلی‌ها چیزی تولید می‌کنند اما درونش غش است. حدیث داریم «مَنْ غَشَ‏ مُسْلِماً» کسی که به یک مسلمان کلک بزند، «فَلَيْسَ مِنَّا» ما اسلام ایشان را قبول نداریم. حدیث داریم «مَنْ‏ غَشَ‏ غُش‏» کسی که کلک بزند، به او کلک می‌زنند.
تولیداتی که ضررش بیشتر است. شراب هم تولید است، بالاخره کارخانه شراب سازی، خیلی‌ها تولید می‌کنند، کشاورزی که انگور تولید می‌کند، خرما تولید می‌کند، کشمش تولید می‌کند، اوه… بعد کارخانه‌های شراب سازی چقدر آدم نان می‌خورد. کامیون‌ها شراب را حمل و نقل می‌کنند. بشکه، بطری‌ها و کارتن‌ها و ماشین‌ها و فروشنده‌ها، اینها هم تولید است، خیلی‌ها به نان و آب می‌رسند اما قرآن می‌گوید: «وَ إِثْمُهُما أَكْبَر» قاری: «وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/219) قمارخانه هم تولید است، شراب سازی هم تولید است اما قرآن می‌گوید: ضرر شراب و قمار از درآمدها و تولیداتش بیشتر است.
یکی دیگر، یک قوانین سرعت گیر، گاهی وقت‌ها یک کسی می‌خواهد چیزی را تولید کند، اینقدر… پیر طرف درمی‌آید، مثل پایان کار شهرداری، خانه ساختی می‌خواهی پایان کار بگیری. چندین مهندس باید امضاء کنند، مهندس برق، مهندس… بعضی‌ها لازم است. بعضی هم بی خود تاب می‌دهیم. تاب را باز کنیم. یک قوانین سرعت‌گیر، یکوقت جوان بودم. دیدم قم خانه‌های نزدیک حرم حضرت معصومه گران است. خانه‌های دور ارزان است، گفتیم: آقا چه اشکال دارد ما سوار موتور هم شویم؟ یک آخوند سوار موتور شود، چون اگر من با موتور بروم بیایم، می‌توانم خانه بزرگتر بخرم، یک خرده خانه شما دور است، دوری‌اش را با موتور حل می‌کنم. می‌گویند: نه، زشت است روحانی سوار موتور شود. چرا زشت است؟ سوار ماشین هم چطور سوار ماشین شویم؟ سوار موتور هم شویم، کجایش زشت است. یعنی خودمان گاهی وقت‌ها برای خودمان یک قانون درست می‌کنیم و در قانون خودمان می‌مانیم. قوانین سرعت گیر، تولیداتی که توزیع نمی‌شود. پول درمی‌آورد خمس و زکاتش را نمی‌دهد. به فقرا انفاق نمی‌کند. اینها آفات تولید شمرده گفتم.
اما فقر زدایی، یک صلوات بفرستید داریم کانال عوض می‌کنیم. (صلوات حضار)
6- وظیفه مسلمانان در رسیدگی به نیازمندان
در مسائل اقتصادی وظیفه همه انسان‌ها فقر زدایی است، در کشور اسلامی نباید فقیر باشد. اگر کسی شکمش سیر باشد و همسایه‌اش گرسنه باشد حدیث داریم ایمان ندارد. «ما آمن بالله» ایمان به خدا ندارد کسی که می‌خوابد شکمش سیر است و همسایه‌اش گرسنه است. گرسنه نباید باشد. مربوط به مسلمان هم نیست. یهودی هم نباید گرسنه باشد. بی دین، یعنی مسأله سیر شدن برای اسلام نیست.
قرآن این فقر زدایی را کنار همه چیز گذاشته است. 1- چندین آیه که سفارش به نماز کرده، کنار نماز نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید، می‌گوید: «يُقِيمُونَ‏ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (مائده/55)، «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة» (بقره/43) آنجایی که می‌گوید: «أقیموا» می‌گوید: «آتوا» آنجایی که می‌گوید «یقیمون»، می‌گوید: «یؤتون» یعنی 27 جای قرآن فقر زدایی و زکات کنار نماز است. این برای نماز است. روزه، شما روزه که خوردی باید کفاره بدهی. کفاره چیست؟ شصت تا گرسنه را باید سیر کنی. یعنی سیر کردن گرسنه‌ها در روزه هم هست. نماز و روزه و حج، در حج هم هست، حاجی‌ها عید قربان باید یک گوسفند بکشند که قرآن می‌گوید: بخشی از این گوسفند را بدهید… «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ … و المعتر» قاری: «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ و المعتر» حاجی که مکه می‌رود و عید قربان گوسفند می‌کشد بخشی از این گوسفند را باید به یک آدم گرسنه بدهد. پس در نماز و روزه و حج هست.
خمس و زکات، اصلاً خمس و زکات برای فقراست. بخشی برای… ما حدود پانصد آیه در مورد فقرزدایی داریم منتهی قالب‌هایش این است. گاهی می‌گوید: «ایتاء» مثل «یؤتون الزکاة» گاهی می‌گوید: «عطا»، «انا اعطیناک الکوثر» گاهی می‌گوید: «ینفقون» گاهی می‌گوید: «فَكَفَّارَتُهُ‏ إِطْعامُ» (مائده/89) به عنوان کفاره، گاهی می‌گوید: «وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعام‏» (انسان/10) در قالب اطعام، «ایتاء» گاهی در قالب ایثار، «وَ يُؤْثِرُونَ‏ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» (حشر/9) ایثار، اطعام، انفاق، در قالب‌های مختلف چند صد آیه در مورد فقر زدایی داریم. شرط قبولی نماز هم فقرزدایی است.
یکبار حضرت در مسجد آمد، قیافه‌ها را دید فرمود: قم، بلند شد بیرون برو! «قم» شما هم بلند شو برو. «قم قم قم» بلند شو برو. گفتند: یا رسول الله، چرا اینها را بیرون می‌کنی؟ گفت: اینها نماز می‌خوانند ولی زکات نمی‌دهند. روایت داریم اگر زکات ندهید، نماز شما قبول نمی‌شود، نماز هم قبول نشد هیچی قبول نمی‌شود. نماز و باقی عبادات مثل سوزن و نخ است، اگر سوزن فرو رفت، نخ هم فرو می‌رود. اگر سوزن ایستاد، نخ هم می‌ایستد. نماز قبول هست یا نه؟ می‌گوید: اگر زکات دادی قبول است. پس زکات که دادی نمازت قبول می‌شود و نماز که قبول شد همه کارهایت قبول می‌شود.
7- هجرت برای خدمت به محرومان
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «فما جاء فقیرٌ الا بما منع غنیٌ و الله سبحانه و تعالی…» هرجا می‌بینید فقیر هست، بغل دستش یک… این مربوط به همه شغل‌ها هست. یکوقت در یک ساختمان سی دکتر هست، بعد نگاه می‌کنی یک منطقه دکتر ندارد. یکجا می‌بینی در یک خیابان چند جلسه سخنرانی و روضه هست. هی بنر برای این آقا و آن آقا، بعد ده کیلومتر از شهر بیرون می‌روی می‌بینی روستاست، جمعیت هم دارد، آخوند ندارد. این گرسنگی و سیری فقط برای نان و آب نیست، برای پزشک و آخوند و همه هست. حدیث داریم کسانی که بیایند یک جایی تحصیلات بکنند چه در دانشگاه و چه در حوزه، تحصیلات کرده ولی به مناطق دیگر نمی‌رود، ولی می‌داند فلان منطقه نیاز است نمی‌رود، می‌گوید: اینجا راحت‌تر هستم. این آقا می‌گوید: هیچ ارزشی ندارد. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يُهاجِرُوا» قاری: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يُهاجِرُوا» (انفال/72) آمنوا یعنی ایمان دارد. ولی «لم یهاجروا» هجرت نمی‌کند. قاری: «ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ» ذره‌ای ولایت به شما ندارد. ولایت سه تا معنی دارد. اگر ولایت به معنای دوستی دارد، ذره‌ای ولایت ندارد یعنی ذره‌ای این را دوستش نداشته باشید، یعنی نباید محبوب شود چون درس خوانده و ایستاده، دانشمند راکد است، نه دانشمند متحرک، یا معنای حکومت است، یعنی اگر حکومت اسلامی تشکیل داد به این آقایی که دانشمند راکد است هیچ پستی نده، چون «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» ایمان دارد ولی «وَ لَمْ‏ يُهاجِرُوا» هجرت نمی‌کند.
یا از او کمک گرفتن است. یعنی از این رقم آدم‌ها هیچوقت کمک نگیرید. چون ایمان دارد و هجرت نمی‌کند. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ يُهاجِرُوا» تمام گناهان را خدا در قیامت یقه می‌گیرد جز هجرت، کسانی که باید هجرت کنند، هجرت نمی‌کنند در دنیا قبل از اینکه نفس آخر را بکشد، فرشته‌ها بالای سرش می‌‌آیند. اینهایی که می‌گویم از قرآن است، می‌پرسند «فِيمَ‏ كُنْتُمْ‏ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ» قاری: «فِيمَ‏ كُنْتُمْ‏ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ» (نساء/97) شما چه کاره بودید؟ می‌گویند: ما طبقه دوازده بودیم. ما فقیر و فقرا بودیم. می‌گوید: «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» زمین بزرگ بود، بلند شدی جایی رفتی. چه کسی گفت اینجا بنشینی. خیلی‌ها زجر می‌کشند ولی تکان نمی‌خورند. مثل آدمی که روی میخ نشسته هی می‌گوید: آخ آخ آخ! بلند شو آن طرف بنشین. شما در این شهر خرج در نمی‌آوری، بلند شو یک شهر دیگر برو. ما بعضی‌هایمان مشکل داریم که مهارت دارند، سواد و مدرک دارند، حال ندارد از این منطقه به منطقه دیگر برود. کار را ننگ می‌دانیم، این مشکل ماست و گیر در مخ است. کار برای ما ننگ است. بعضی‌هایمان…
دیدم پشت یک اتوبوس نوشته نتیجه فرار از مدرسه، یعنی بچه بودم از کلاس فرار کردم و به شوفری افتادم. مگر شوفری بد است؟ فکر کرده این آقای راننده خودش را باخته، فکر کرده ننگ است و عذرخواهی کرده مردم شما دیگر از مدرسه فرار نکنید. همه بروید دیپلم بگیرید. اینطور نیست، کار ننگ نیست. همین امام رضایی که در خانه‌اش نشستید، حمام بود. یک کسی صابون زده بود دنبال کیسه‌کش می‌گشت، امام رضا را نشناخت و گفت: می‌شود کیسه مرا بکشی؟ گفت: بله، اصلاً نگفت من امام رضا هستم. گفت: بله، امام رضا کیسه را گرفت و شروع کرد کیسه کشیدن، مردم که وارد حمام شدند دیدند این امام رضاست، این پسر کیه؟ گفتند پسر می‌فهمی این کیه؟ گفت: نه، من دیدم هست گفتم: کیسه مرا بکش. گفت: این امام رضاست، گفت: عه، عذرخواهی کرد. امام رضا گفت: تا آخر کیسه تو را نکشم ول کن نیستم. من باید تا آخر کیسه شما را بکشم. بنده اینطور هستم؟ نه، اینطور نیستم. مردم معرفت ندارند. ما گاهی می‌خواهیم حمام برویم می‌گوییم: در شأن ما نیست با کارمندها حمام برویم. همین امام رضا که در خانه‌اش نشستید با نوکرهایش با هم غذا می‌خوردند. شما به من بگو: آقای قرائتی شما سی سال معاون وزیر در کشور بودی. چون قانون مجلس گفت: رئیس نهضت سواد آموزی باید معاون وزیر آموزش و پرورش باشد. ما به دلیل این قانون تقریباً سی سال معاون وزیر بودیم. چند بار با خادم‌ها و با طبقه دوازده افطار کردیم. ما امام رضا را همین مقدار دوست داریم که سلام کنیم، گنبدش را ببوسیم. پایه‌ها و در پنجره‌اش را ببوسیم، زیارت کنیم… اینطور نیست ما کار را ننگ می‌دانیم. امام رضا فرمود: من دلاکی را ننگ نمی‌دانم. کار ننگ نیست.
وقت ما ظاهراً تمام شد. در مورد فقر زدایی و راه فقر زدایی آیات و روایاتی را انشاءالله توفیقی باشد برای شما می‌گوییم. چند دعا کنم. اللهم صل علی محمد و آل محمد، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب…
خدایا یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفه ما چه نیست و تقوا بده دوری کنیم. ما را در فهم وظیفه سر در گم و به خودمان واگذار نکن. مشکلات فرد و جامعه را حل بفرما. آمریکا و اسرائیل و حامیانشان را در همه توطئه‌ها و خباثت‌ها به شکست برسان. امت اسلامی را در همه ابعاد به پیروزی نهایی برسان. قلب امام(ع) را برای همیشه از ما خشنود و روز قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d9%86%db%8c%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%db%8c%da%a9%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/feed/ 0
اخلاق تولید و فعالیت اقتصادی https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af%db%8c/ https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af%db%8c/#respond Tue, 12 May 2020 12:07:00 +0000 https://gharaati.ir/?p=4230 موضوع: اخلاق تولید و فعالیت اقتصادی
تاريخ پخش: 23/02/99
1- استفاده اختصاصی از علم غیب ممنوع
2- مفاسد رشوه در جامعه
3- خطر سوء استفاده از بیت‌المال
4- محکم‌کاری در نظام تکوین و آفرینش
5- محکم‌کاری در نظام تشریع و کتاب آسمانی
6- محکم‌کاری در امور اقتصادی و اجتماعی
7- دقت در نقل اخبار فضای مجازی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

فردا شب برنامه‌ها برنامه‌های ویژه‌ای است و چون شب‌های قدر است، برنامه شب قدر ویژه است. بنابراین من امشب صحبت می‌کنم، دیگر می‌رویم تا پس فردا، برای شب قدر یعنی شب نوزدهم، دو تا نکته بگویم. دو تا نکته را خوب است بنویسم. [پای تخته می‌نویسند] این میکروفون را به من بدهید. یک سؤالی می‌کنند و آن اینکه حضرت علی(ع) می‌دانست شهید می‌شود؟ می‌گوییم: بله، می‌گوید: خوب پس چرا مسجد آمد؟ اگر می‌دانی تو را می‌کشند چرا رفتی؟
1- استفاده اختصاصی از علم غیب ممنوع
یک مثلی از قدیم‌ها داشتم همان مثل را تکرار می‌کنم. موضوع این است که استفاده اختصاصی ممنوع، به ماشین‌های اداره این را نوشتند، استفاده اختصاصی ممنوع! مسلسل می‌دهد، باطوم می‌دهد، تفنگ می‌دهد، به پلیس می‌گوید: استفاده اختصاصی ممنوع! خدا هم به پیغمبر معجزه داده، علم غیب داده، دعای مستجاب داده است. بیا…
پلیس می‌گوید: آقا این تفنگ، باطوم و مسلسل اما حق نداری خودت استفاده کنی، خانه رفتی، در راه خانه با کسی دعوایت شد حق استفاده نداری. به تو دادم ولی هرجا من گفتم: بزن، بزن! خدا سه تا اسلحه به پیغمبر و امام داده است. یکی معجزه، یکی علم غیب و یکی دعای مستجاب، اما می‌گوید: استفاده اختصاصی ممنوع است. چرا استفاده اختصاصی ممنوع؟ چون اگر پیغمبر و امام از معجزه استفاده کنند، مثلاً امام حسین روز عاشورا دعا کند و بگوید: خدایا من امام حسین هستم، دعای من مستجاب می‌شود، این یزیدی‌ها را خاکستر کن. آنوقت دیگر به شما بگوید: جبهه برو؟ می‌گوییم: حسین جان خودت جبهه نرفتی، تا نگاهت به دشمن خورد با نفرین قصه را حل کردی آنوقت من بروم تکه تکه شوم؟ اگر امام و پیغمبر از معجزه و علم غیب و دعای مستجاب استفاده برای جان خودش بکند حرفشان از ارزش می‌افتد، یعنی اینها تبلیغشان دیگر تبلیغ عملی نیست. باید همه مشکلاتی که ما داریم پیغمبران و امامان ما داشته باشند تا آنها برای ما الگو باشند. اگر می‌گوید: صبر کن، ببینیم خودش هم صبر کرد. اگر می‌گوید: جبهه برو، خودش هم جبهه رفت! اگر می‌گوید: شهادت، خودش هم شهید شد.
ما چهار رقم تبلیغ داریم. تبلیغ سمعی، نوار رادیو، تبلیغ بصری، نانوایی یک نان کنار خیابان آویزان می‌کند، یعنی چه؟ یعنی اینجا نانوایی است. حرف نمی‌زند ولی نان آویزان می‌کند. با چشم می‌گوید: اینجا نانوایی است. سمعی، بصری، سمعی و بصری مثل تلویزیون، تبلیغ عملی یعنی آدم با عملش مردم را دعوت کند. سؤال از من جواب را با هم بگویید. بین سمعی، بصری، سمعی و بصری، عملی، بهترین تبلیغ کدام است؟ با هم بگویید… عملی، اگر پیغمبر و امام از معجزه دعای مستجاب، علم غیب، اگر اینها استفاده کنند برای زندگی شخصی‌شان، آنها دیگر برای ما چون تبلیغ، تبلیغ عملی بگویید… نیست. با هم بگویید… تمام شد و رفت. بنابراین حضرت علی می‌داند شهید می‌شود اما نباید از این علمش استفاده کند. باید مثل باقی آدم‌ها برود نماز بخواند.
پلیس، تفنگ و اسلحه و باطوم دارد اما نمی‌تواند استفاده کند. حالا من سر باطوم، نمی‌دانم باطوم میم است، یا باطون، نون است؟ پلیس نداریم؟ میم است؟ درست نوشتم. یک خاطره سر باطوم بگویم. قبل از انقلاب پای تخته سیاه داشتم می‌نوشتم همین کلمات را نوشتم، با را نوشتم. طو را نوشتم، آخرش ماندم باطوم، میم است یا نون؟ گفتم: این باطوم حرف آخرش میم است یا نون؟ یک نفر گفت: حاج آقا باید چند تا بخوری تا بفهمی! (خنده حضار) این هم خاطره باطوم.
این برای شب نوزدهم، شب نوزدهم یک دعایی دارد این را برای شما معنا کنم. شب نوزدهم به ما گفتند: بگویید «اللهم العن» خدایا لعنت کن، «قتلة امیرالمؤمنین» قتله یعنی قاتلین، مگر حضرت علی قاتلین داشت؟ یک قاتل داشت. ابن ملجم، چرا می‌گوییم: خدایا به قاتل‌ها لعنت کن، یک قاتل بیشتر ندارد. این بخاطر این است که یک نفر قاتل بود و یک عده هم حمایتش کردند، این معنایش این است که هرجا ما راضی باشیم به گناه، در آن گناه شریک هستیم. کمک کنیم شریک هستیم، وام بدهیم شریک هستیم. اینها کمک…
2- مفاسد رشوه در جامعه
وارد بحث هر شبمان شویم. لقمه‌های حرام را بررسی می‌کردیم، یکی رشوه است. رشوه مفاسدش چیست؟ این را حال ندارم بلند شوم بنویسم. مفاسد رشوه چیست؟ 1- عدالت حذف می‌شود. چون با پول قانون جا به جا می‌شود. محو عدالت، این یک فساد است. افراد ضعیف نا امید می‌شوند، می‌گویند: ما پول نداریم، فلانی با پول رشوه داد، کارش درست شد. افراد ضعیف مأیوس می‌شوند. افراد پولدار پر رو می‌شوند، می‌گوید: من، خلاف را انجام می‌دهم با پول حل می‌کنم. نا امیدی ضعفا، پر رو و جرأت و جسارت پولدارها، خود فاسد که… قاضی که رشوه می‌گیرد یا هرکس، خود آن دین فروشی می‌کند و اعتماد عمومی هم کم می‌شود. می‌گوید: برو بابا کی به کیه؟ اینها مفاسد رشوه است. در روایات بعضی‌ها می‌گوید: رشوه در حد کفر است. حدیث داریم رشوه در حد شرک است. حدیث دیگر داریم رشوه دهنده، رشوه گیرنده، واسطه، هر سه مورد لعنت هستند و بوی بهشت را نمی‌شنوند. اسم رشوه را هم عوض کنیم دیشب گفتم، با تغییر اسم عوض نمی‌شود که بگوییم: هدیه است. چشم روشنی است و فلان است.
اگر کسی رشوه بگیرد و حق و ناحق کند، قرآن یک آیه دارد… قاری ما نیامد؟ قرآن یک آیه دارد می‌فرماید که… آخر من خودم صدا ندارم. پدر من می‌گفت: وقتی به دنیا آمدی زمستان بود، هوا سرد بود. به ما گفتند: هر بچه نوزادی آب انار شیرین در حلقش بریزند خوش صدا می‌شود. ما هم کاشان را زیر و رو کردیم، انار شیرین پیدا کردیم و آبش را گرفتیم و در حلق تو ریختیم و تو هیچی صدا نداری. این هم ماجرای اینکه من نمی‌توانم، پس چرا اسمت قرائتی است؟ خیلی‌ها ممکن است اسمشان سخایی باشد و سخاوت نداشته باشند. شجاعی باشد، شجاعت نداشته باشند. فقیهی باشد و فقه بلد نباشند. اسم بی مسما زیاد است.
یک کسی یک مناجات درست کرده بود خدا را به اسم‌های بی مسما قسم می‌داد. می‌گفت: الهی به شجاعت شجاعی، که ندارد. الهی به سخاوت سخایی، الهی به فقاهت فقاهتی، حالا من هم صوت ندارم، به قرائت قرائتی! قرآن یک آیه دارد می‌فرماید: «وَ مَنْ يَغْلُلْ‏ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَة» (آل‌عمران/161) اگر کسی مال حرام را وارد زندگی‌اش کند همین مال حرام را روز قیامت با خودش می‌آورد.
3- خطر سوء استفاده از بیت‌المال
سوء استفاده از بیت المال، یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: پیغمبری، فرمانده نظامی تعیین کرد به نام طالوت برای جمعیت، فرمانده نظامی گفت: داریم جبهه می‌رویم. به نهر آبی می‌رسیم، «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ‏ مِنِّي‏» (بقره/249) کسی اگر بخورد از ما نیست. «وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» اگر نخورید از من هستید. بیت المال در اختیار خیلی‌ها هست، بعضی‌ها بالاترین درجه تقوا را عمل می‌کنند، بعضی‌ها هم که سوء استفاده می‌کنند. خدایا ما را از تصرف ناحق و سوء استفاده از بیت المال حفظ بفرما. آنهایی که به علم و آگاهی بی اعتنایی به انقلاب و خون شهدا، سوء استفاده از بیت المال می‌کنند اگر قابل هستند هدایت و توفیق توبه مرحمت بفرما. اگر قابل نیستند، کامشان را از آن لقمه‌های حرام خوش قرار نده. رشوه از درآمدهای حرام و سوء استفاده از درآمدهای حرام است،
4- محکم‌کاری در نظام تکوین و آفرینش
برویم سراغ اخلاق تولید، سفارش می‌کنیم رونق تولید، تولید هم اخلاقی دارد. یکی اینکه باید محکم کاری کنیم. آیات محکم کاری را دیشب بیست مورد نوشتم. این آقای قاری نیامد؟ در راه است؟ خدا می‌گوید: من چیزهایی که ساختم درست ساختم، آیه‌اش این است «صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ» (نمل/88) « أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» یعنی خدا هرچه ساخته محکم ساخته است. محکم کاری، این چشم ما نازک است، ولی خدا اطرافش را چقدر محکم قرار داده است. در گودی قرار داده که اگر کف دست هم بخورد، آسیب نبیند. چون پی است، پی اگر در آب و نمک نباشد، از بین می‌رود و اشک ما را هم شور قرار داده است. یک در کشویی هم برایش به نام پلک گذاشته است. نوک پلک هم مو گذاشته، مژه گذاشته، این مو جلوی غبار را بگیرد. بالای چشم هم ابرو گذاشته که نور خورشید می‌تابد ابرو جلوی فشار نور را بگیرد و اذیت نشود، خطوط پیشانی هم از این طرف است که هرکس عرق می‌کند، عرق‌هایش از این طرف جاری شود، در چشمش نریزد، محکم کاری کرده است. یعنی چشم ما را حفظ کرده با اشک شور، با مژه، با ابرو و با خطوط پیشانی، «أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» همه چیز اندازه‌گیری و محکم کاری شده است. آب دهان به اندازه تولید می‌شود. اگر آب دهان زیاد تولید می‌شد همه ما در خیابان یک سطل زیر چانه‌مان بود و اگر کم تولید می‌شد، همه ما یک سرم جلوی دهانمان بود.
«صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» قاری: «صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»، «کل شیء» یعنی همه چیزی أتقَن است یعنی محکم کاری است، محکم کاری کرده است. همین زمین شما می‌دانی چطور حفظ می‌شود. یک قطری از هوا دور زمین است که این سنگ‌های آسمانی که پرت می‌شود، این قطر این سنگ را آتش می‌زند. اگر این قطر کمتر بود، سنگ بر سر ما می‌خورد. یعنی قطر را طوری تنظیم کرده که به سنگ‌ها آسیب نزند. ما اکسیژن می‌گیریم کربن می‌دهیم، درخت‌ها کربن می‌گیرند و اکسیژن می‌دهند. «أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» هرچیزی سر جایش درست است.
پیغمبر فرمود، یک جای دیگر دارد می‌فرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ» قاری: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ‏» (سجده/7) دیگر «کل شیء» معنا نمی‌خواهد. «کل شیء» یعنی همه چیز، «أحسن» هرچیزی را أحسن، شما فرض کنید که به شما بگویند: ما می‌خواهیم شما را تغذیه کنیم، غیر از راه معمولی، راه معمولی این است که 1- دندان‌های من مثل قیچی غذا را قیچی کند. دندان بعدی مثل کلنگ سوراخ سوراخ کند، دندان آسیاب غذاهای قیچی شده سوراخ سوراخ شده را بجود، آب دهان این را آماده کند وارد معده شود. مثلاً می‌گویند: آقا شما تغذیه انسان را آماده کن. یک شب فکر کنیم، اگر خدا به ما بگوید: آقا خودت، خودت را سیر کن، چه می‌کنی؟ زیپ درست می‌کنیم و غذا را در شکم می‌گذاریم و بالا می‌کشیم. لذت غذا چه شد؟ لذت غذا به بو کردن و چشیدن و جویدن است. وگرنه این را که مثل صندوق عقب باز می‌کنیم، چمدان را صندوق می‌گذاریم و می‌بندیم. می‌گوید: هرچه درست کردیم، درست درست کردیم. اگر شک داری جایش را عوض کن. اصلاً در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: اگر چیزها را جا به جا کنیم، بعد می‌فهمیم ما چه کردیم. «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ» قاری: «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ» اگر بخواهیم این آب را تلخ می‌کنیم. به چه کسی تلگراف می‌کنی شیرینش کن؟
آیه دیگر می‌گوید: «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ» (واقعه/65)اگر بخواهیم درخت‌ها را خشک نگه می‌داریم، به چه کسی تلگراف می‌دهی سبزش کن؟ خدا چیزی که آفریده قشنگ آفریده است. همین آسمان را قرآن می‌گوید: «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» قاری: «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» (نبأ/12) هفت آسمان ضخیم، شدید، قرآن می‌گوید: محکم کاری را بحث تولید است، ما باید چیزهای محکم تولید کنیم. قرآن می‌گوید: محکم کاری را از ذوالقرنین یاد بگیر، سدی ساخت که گفت: تا آستانه قیامت این سد خراب نمی‌شود. «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ» قاری: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي‏ حَقًّا» (کهف/98) ذوالقرنین سدی ساخت و گفت: این سد تا قیامت سر پا هست. ما الآن سد ساختیم، این سیلی که اخیراً آمد، سدهایی که تازه ساخته بودند، پایین انداخت.
5- محکم‌کاری در نظام تشریع و کتاب آسمانی
یک جلسه برای سران رؤسای جمهوری در ایران گرفتند، چند سال پیش، آنجا چک چک از سقفش آب می‌چکید، محکم کاری، آیات قرآن «أُحْكِمَتْ آياتُه‏» قاری: «أُحْكِمَتْ آياتُه‏» (هود/1) یعنی آیات خدا محکم است. گاهی وقت‌ها آیات قرآن را آدم نمی‌فهمد. می‌آید: آن آیاتی که متشابه هستند نمی‌فهمی، 1- با یک آیه دیگر می‌فهمی، 2- یا با حدیث می‌فهمی. باز هم آنها قابل فهم هستند منتهی به کمک آیات و روایات دیگر، مثلاً «حم، عسق» قاری: «حم، عسق» (شوری/1و2) آدم نمی‌فهمد، «حم، عسق» گیج گیج می‌شویم. می‌گوید: گیج شدی، آیه بعد می گوید: گیج نشو! «كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ» (شوری/3) «حم، عسق» سوره بقره «الم» سوره‌های دیگر، «عسق» آیه بعد چه می‌گوید؟ می‌گوید: «کذلک یوحی» وحی از همین حروف است. ما از همین… قرآن را از همین حروف درست کردیم. ببینیم تو از این حروف چه درست می‌کنی؟ انسان از خاک چه درست می‌کند؟ یا خشت، یا آجر، یا سرامیک، یا کاشی کاری، هنر انسان این بوده که خشت و آجر و سرامیک و کاشی، خدا از خاک چه چیزی درست می‌کند؟ چند هزار رقم میوه، چند هزار رقم مزه، چند هزار رقم برگ، چند هزار رقم گل، چند هزار رقم طعم، ببین خدا از خاک چه درست می‌کند؟ ترش ترش لیمو ترش، شیرین شیرین لیموشیرین، ترش و شیرین، انار و پرتقال، همه در یک باغ است. «يُسْقى‏ بِماءٍ واحِد» (رعد/4) آب یکی، خاک یکی، این آب و خاک از آن ترش ترش، شیرین شیرین و ترش و شیرین، از همین حروف ما قرآن درست کردیم. تو می‌توانی از حروف چه چیزی درست کنی؟ یکبار به امیرالمؤمنین گفتند: می‌خواهیم یک سخنرانی کنی که در سخنرانی شما نقطه نباشد. اکثر کلمات ما نقطه دارد، ب پ جیم دال، ذال، باز سین ندارد شین دارد، صاد ندارد، عین ندارد، غین دارد. یک سخنرانی بکن که در همه سخنرانی‌ات نقطه نباشد. فوری امیرالمؤمنین یک سخنرانی کرد خطبه بی نقطه، مردم بهت زده شدند. یا علی! این کیه؟ گفتند: یکبار دیگر، یک سخنرانی بکن که در کل سخنرانی شما الف نباشد. ایشان یک سخنرانی کرد که الف نیست. آنها چه می‌کنند و ما چه می‌کنیم؟
از یک تک سلول بوعلی سینا می‌سازد، از یک تک سلول نوزاد می‌سازد، «أحکمت» هم در آیات آسمانی «أُحْكِمَتْ آياتُه‏» هم در ساختن طبیعت «صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي» قاری: «صُنْعَ‏ اللَّهِ‏ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»، «أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»، یعنی محکم است. این محکم کاری در تولید است؟ نه، در همه چیز محکم کاری هست. در نبوت، خدا به پیغمبر می‌گوید: «خُذِ الْكِتابَ‏ بِقُوَّةٍ» قاری: «خُذِ الْكِتابَ‏ بِقُوَّةٍ» (مریم/12) می‌خواهی پیغمبری را قبول کنی، باید از راه استدلال و معجزه بشناسیش. الکی هرکس آمد گفت: من پیغمبر هستم، گوش ندهید.
6- محکم‌کاری در امور اقتصادی و اجتماعی
چند وقت پیش الکی یک کسی بیت رهبری آمده بود، می‌گفت: به سید علی خامنه‌ای بگویید: بیاید، بگویید بیاید. گفتند: شما که باشی؟ گفت: من امام زمان هستم، ظهور کردم. هرچه دیدند، یک نفر آمد گفت: چه می‌گویید؟ گفت: به سید علی آقای خامنه‌ای بگویید بیاید، من امام زمان هستم ظهور کردم، بگویید بیاید. این هم در گوش این زد. گفت: چرا زدی؟ گفت: من خدا هستم، کی به تو گفتم ظهور کنی؟ الکی یک کسی می‌گوید: من پیغمبر هستم نمی‌شود قبولش کرد. با معجزه، در عقاید، حضرت عبدالعظیم حسنی که ثواب زیارت کربلا دارد زیارتش، گفت: به امام هادی، امام دهم من عقایدم را به شما عرضه می‌کنم. عقاید من این و این و این است، دلیل من این است، درست است؟ گفت: بله، درست است. یعنی در عقاید باید محکم کاری شود. بعضی عقیده‌شان، مثلاً می‌گوید: کلاغ صبح از اینجا پریده پس امروز یک حادثه‌ای رخ می‌دهد. در را باز کردم یک گربه سیاه دیدم، پس امروز یک خبر تلخی خواهد آمد. بسیاری عقایدشان پایش به جایی بند نیست. عقاید باید محکم باشد. پیمان می‌گیری، قرآن می‌گوید: «مِيثاقاً غَلِيظاً» قاری: «مِيثاقاً غَلِيظاً» (نساء/21) یعنی تعهد که می‌گیرید سفت و سخت بگیرید. حتی دو درهم نسیه می‌دهی «إِذا تَدايَنْتُمْ‏ بِدَيْنٍ» قاری: «إِذا تَدايَنْتُمْ‏ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ» (بقره/282) نگفته: «بدین عظیم» نمی‌گوید بدهی سنگین، می‌گوید: «بدین» ولو یک قاشق چایخوری، اگر نسیه رد و بدل می‌شود، «فَاكْتُبُوهُ» بنویسید، «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» سواد نداری به یک کاتب بگو بنویسد. بعد حالا نوشتیم کافی است؟ می‌گوید: نه کافی نیست. دو تا هم شاهد، «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ» قاری: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ‏ مِنْ رِجالِكُمْ» (بقره/282) دو تا شاهد عادل بگیرید.
محکم کاری در داد و ستد، بزرگترین آیات قرآن، ما آیه‌ای نداریم که یک صفحه قرآن باشد از اول صفحه شروع می شود، مثلاً این قرآن است از اینجا شروع می شود تا اینجا، آیه‌ای که چهارده سطر باشد، آیه‌ی چهارده سطری یکی در قرآن بیشتر نیست. آیه‌ها نیم سطر، یک سطر، دو سطر، سه سطر، آیه چهارده سطری و آن مربوط به این است که محکم کاری کنید. داد و ستدها محکم باشد. اسناد تجاری را محکم ببندید که دیگر گرفتار فرجام و برجام نشویم.
دیگر چه؟ محکم کاری در دوست یابی، با یک کسی می‌خواهی دوست شوی، چطور آدمی است؟ قرآن می‌گوید: این دیگر آیه‌ای نیست که برادرمان بخواند. من می‌خوانم. می‌گوید: با هرکس می‌خواهی دوست شوی سه بار او را عصبانی کن، اگر فحش نداد با او رفیق شو. چون تا بستنی و چلوکباب و من بمیرم و تو بمیری و قربان تو، برایت بمیرم، جیرجیرکتم، با این الفاظ معلوم نمی‌شود. باید عصبانی شود ببینیم جوش که آورد چه می‌کند. تا سه بار با کسی… می‌خواهیم با کسی رفیق شویم، اول نگاه کنیم ببینیم به پدر و مادرش احترام می‌گذارد یا نه، آن کسی که قدر پدر و مادرش را ندارد، تو هم با او رفیق شوی و خدمت کنی قدر تو را هم نخواهد داشت. کسی که قدر بابا و ننه را دارد، قدر شما هم دارد. این یک
2- ببین نماز می‌خواند یا نه؟ آن کسی که از خدا تشکر نمی‌کند، تو هم هرچه خدمت کنی از تو هم تشکر نخواهد کرد. 3- ببین رفیق‌های قبلی از او راضی هستند یا نه؟ آن کسی که رفیق‌های قبلی را حقشان را پایمال کرده، شما هم با او رفیق شوی، حق شما را پایمال خواهد کرد. راه دوست گرفتن، رابطه‌اش با خدا چطور است. رابطه‌اش با پدر و مادرش چطور است و با دوستان قبلی چطور است؟ در مسائل جلوگیری از اختلاف، به ما گفتند: قبل از آنکه… این حدیث را یکبار دیگر خواندم، امام رضا که در کنارش هستیم، فرمود: به کارگر از اول طی کن چقدر می‌دهی؟ وقتی طی کردی، مثلاً فلان مبلغ، یک چیزی هم اضافه بده. «وَ يَزِيدُهُمْ‏ مِنْ فَضْلِه‏» (نبأ/173) نگذارید این کارگر در دلش دغدغه داشته باشد.
7- دقت در نقل اخبار فضای مجازی
در نقل حدیث، در حفظ آبرو، مثلاً درباره اخبار می‌گوید: هر خبری را شنیدید ولو در سایت‌ها، سایت را معنا کنم. سایت می‌دانید یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه، به دیوار کوچه هم می‌شود نوشت: زنده باد قرائتی، هم می‌شود نوشت مرده باد قرائتی! آقا در سایت‌ها آوردند، باسمه تعالی غلط کردند. مگر هرچه در سایت آمد… مثل اینکه بگوییم آقا چاپ شده، مگر نمی‌شود آدم دروغ چاپ کند؟ اگر یک خبری را می‌خواهید پخش کنید، قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ‏ أَذاعُوا» قاری: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ‏ أَذاعُوا بِهِ» (نساء/83) می‌گوید: چرا تا خبری شنیدید در مورد امنیت یا در مورد حمله و جنگ، زود پخش می‌کنید. پس چه کنیم؟ «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ» قاری: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» یعنی خبر که شنیدید نه بگویید بله، نه بگویید نه، صبر کنید به کارشناسان امین خبر تحویل شود. اگر تأیید شد که این خبر حق است پخش کنید. هر خبری را زود پخش نکنید. این یعنی در حرف زدن هم محکم کاری کنید. خیلی خوب…
امشب چون شب جمعه است و دعای کمیل دارند، گفتیم جمع و جورش کنیم. من چند جمله در یکی دو دقیقه بگویم. 1- شب قدر اگر می‌خواهید خدا شما را ببخشد، شما هم مردم را ببخشید. نمی‌شود بگویید: من از سرش نمی‌گذرم، روز قیامت هم حقش را می‌گیرم، به من ظلم کرده، تو که نمی‌گذری خدا هم نمی‌گذرد. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» قاری: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» (نور/22) ببخشید همدیگر را… «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» مگر نمی‌خواهی خدا تو را ببخشد؟ می‌خواهی خدا ببخشد تو هم مردم را ببخش. این کلید قرآنی است. بخشش، این یکی. 2- دعای شما میلیاردی باشد. به همه امت اسلامی، به همه غیر مسلمان‌ها هم دعا کنیم. الآن شما معرفت داری، زیارت داری، صدها میلیون آدم هست اصلاً امام رضا نمی‌شناسد. اسلام را نمی‌شناسد. دعای شما به همه امت باشد. نه فقط دختر من، پسر من، شریک من، شغل من، شاگرد من، از من دعاها به ما تبدیل شود. این هم یکی است. خدایا تو را به حق شهید ماه رمضان، همه دعاها را مستجاب بفرما، توفیق توبه و انابه و درک بهترین را به همه آرزومندان مرحمت بفرما. تمام کسانی که سالهای قبل و شب‌های احیاء استفاده می‌کردند و الآن نیستند، همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. موانع استجابت دعا را برطرف بفرما. دعاهای امام زمان(ع) را مستجاب بفرما.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c%d8%af-%d9%88-%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af%db%8c/feed/ 0
درآمدهای حرام در اسلام https://gharaati.ir/%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Mon, 11 May 2020 12:03:47 +0000 https://gharaati.ir/?p=4228 موضوع: درآمدهای حرام در اسلام
تاريخ پخش: 22/02/99
1- حرمت شدید ربا در اسلام
2- تحریم تدریجی ربا در صدر اسلام
3- تحریم تدریجی شراب در صدر اسلام
4- پلیدی معنوی شراب، بدتر از ضررهای جسمانی
5- رها کردن کار به خاطر نماز، نه عکس آن
6- حرمت کم‌فروشی در قرآن
7- حرمت رشوه دادن و گرفتن در اسلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

چند جلسه‌ای در مورد اخلاق اقتصاد، خرید و فروش، کارگری، تولید و مصرف، بازار، مطالبی را عرض کردیم. امروز می‌خواهیم در مورد درآمدهای حرام صحبت کنیم. اولین درآمد حرام که تندترین، تلخ‌ترین، بدترین، جملات برای آن آمده ربا خواری است. آیات زیادی درباره ربا در قرآن آمده است، این از آنهایی نیست که بگوییم: کجای قرآن نوشته است. این را هم بگویم، گاهی می‌پرسند: کجای قرآن نوشته؟ جوابش این است که لازم نیست همه چیز در قرآن باشد. در قرآن گفته: «اقیموا الصلاة» نماز بخوانید. اما دو رکعتش در قرآن نیست. نماز صبح دو رکعت است، مغرب سه رکعت است. نماز ظهر چهار رکعت است. قرآن می‌گوید: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» (حج/29) قاری: «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» این آیه قرآن است، مکه می‌روید طواف کنید. اما هفت بار در قرآن نیست. «اقیموا الصلاة» در قرآن هست. دو رکعت و سه رکعت و چهار رکعت مهم نیست.
یک کدی به ما دادند گفتند: همه قفل‌ها را با همین کلید باز کن. آن کلید این است، «وَ ما آتاكُمُ‏ الرَّسُولُ» قاری: «وَ ما آتاكُمُ‏ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/7) «وَ ما آتاكُمُ‏ الرَّسُولُ» یعنی هرچه رسول آورد، «فَخُذُوهُ» بگویید و عمل کنید. پس لازم نیست در قرآن باشد، پیغمبر هم بگوید باید عمل کنیم. پیغمبر هم گفت، هرچه علی گفت عمل کنید. تا امام زمان، امام زمان هم گفته: زمانی که دستتان به من نمی‌رسد، هرچه مرجع تقلید کن عمل کن. لازم نیست همه چیز در قرآن باشد. ولی ربا از آنهاست که در قرآن هست و مکرر هم هست. تعبیرات مختلفی هست، یک آیه می‌فرماید: «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» قاری: «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» (بقره/276) «يَمْحَقُ» محق، یعنی خداوند ربا را محو می‌کند. صدا خوب نیست؟
باز امشب صدا خوب نیست… الآن بهتر شد؟ پس… خیلی خوب الحمدلله.. یکبار دیگر «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» را بخوانید.
1- حرمت شدید ربا در اسلام
قاری: «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ» این قرآن بود، خداوند می‌فرماید: من ربا را نابود می‌کنم. حالا، هرکجا می‌خواهد باشد، شیوه نابودی‌اش هم مختلف است. بعضی وقت‌ها در آب است، «اغرقناه و جنوده» قاری: «اغرقناه و جنوده»، «خَسَفْنا بِهِ‏ الْأَرْضَ» قاری: «خَسَفْنا بِهِ‏ الْأَرْضَ» (عنکبوت/40) گاهی آتش می‌گیرد مثل… خیلی جاها گاهی مثل آمریکا، پولش را می‌آورد افغانستان و عراق خرج می‌کند، هیچی گیرش نمی‌آید. می‌گوید: پولم رفت. از جزئی گرفته «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا» در قرآن در مورد طاغوت آیه داریم. در مورد قتل آیه داریم، در مورد ظلم و شراب، در مورد قمار و زنا آیه داریم. ولی تلخی و تندی و تشری که خدا برای ربا زده حتی برای زنا و قتل نزده است. در مورد ربا می‌گوید: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‏» قاری: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‏ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (بقره/279) ربا خوار با خدا و رسول می‌جنگد و اعلام جنگ می‌کند. این تعبیر برای زنا و قتل نیامده است.
امام باقر می‌فرماید: خبیث‌ترین درآمدها ربا خواری است و حدیثش در کافی است. رباخواری باعث می‌شود پول در جریان صحیح قرار نگیرد. در کارهای تولیدی، می‌گوید: پولم را در بان می‌گذارم و سودش را می‌خورم. مگر مجبور هستم بروم کار کنم. خبیث‌ترین درآمدها ربا است و اسلام می‌گوید: ربا بدهی حرام است، گنج هم کنی حرام است پس باید چه کرد؟ پس در مسیر تولید قرار بده. یک عده که سراغ تولید نمی‌روند بخاطر اینکه از ربا زندگی می‌کنند، می‌گویند: مجبور نیستیم کار کنیم. چقدر ورشکستگی‌ها بخاطر این است که رباخوار ربا می‌گیرد و بعد هی تصاعدی دو برابر، چهار برابر، شش برابر، بالا می‌رود و چقدر افرادی ورشکست شدند بخاطر همین ربا، ربا جامعه را دو قطب می‌کند. مستکبر و مستضعف، امروز عصر به یک نکته برخورد کردم. یک روایت داریم «إِنِّي أَخَافُ‏ عَلَي‏ أُمَّتِي» (‏ مستدرك‏الوسائل، ج 17، ص 358) پیغمبر فرمود: من نسبت به امتم می‌ترسم که فلان کار و فلان کار و فلان کار را بکن. اما در مورد ربا نمی‌گوید: «اخافُ» می‌گوید: «أخوفُ ما» خیلی مهم است. «إِنَّ أَخْوَفَ‏ مَا أَخَافُ‏ عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْمُحَرَّمَةُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةُ وَ الرِّبَا» (بحارالانوار، ج 70، ص 158) درآمدهای حرام از جمله رباست. أخاف با أخوف فرق می‌کند. یکوقت می‌گوییم: عالم است و یکوقت می‌گوییم: اعلم است. اعلم است یعنی سوادش خیلی بیشتر است. أخافُ یعنی نگران هستم و أخوف یعنی از همه نگرانی من بیشتر است، در مورد امتم بخاطر اینکه امت من رباخوار شوند.
حدیث داریم «إِنَ‏ الْحَرَامَ‏ لا يَنْمِي» پول حرام رشد نمی‌کند. «وَ إِنْ نَمَي لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ‏» رشد هم کند برکت ندارد. «وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ يُؤْجَرْ» اگر انفاق هم بکند و به فقیر بده، پاداشی ندارد. «وَ مَا خَلَّفَهُ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ» (كافى، ج 5، ص 125) ارث هم برای وارث بگذارد، کیفش برای ورثه‌هاست، آتش برای صاحبش است.
2- تحریم تدریجی ربا در صدر اسلام
ربا چون یک مسأله عمومی بود در قرآن یک ذره یک ذره حرام کرده و بعضی چیزها را گام به گام، تحریمش ابلاغ می‌شود. یکی شراب است. یکی رباست، اول قرآن به عنوان اخلاقی گفت: «وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا» قاری: «وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» (روم/39) می‌گوید: درآمدهای ربوی که شما فکر می‌کنید صد میلیونت دویست شد، دویست میلیونت چهارصد شد، اینها برای شماست، «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» برای خدا اینها رشد نیست. گاهی وقت‌ها ما یک کسی را می‌بینیم خیلی سالم است، فکر می‌کنیم چون چاق است سالم است، نه پهلوی دکتر برود ببینیم سالم است یا نه. گاهی یک چیزی خوشمزه است، می‌گوید: برای تو خوشمزه است، اما پیش یک غذاشناس می‌گوید: اینکه می‌خوری، سم است. «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» تو فکر می‌کنی پولهایت زیاد شد، اما رشد ندارد. اول گفت رشد ندارد، اخلاقی، نگفت حرام است. بعد آیه بعد گفت: یهودی‌ها آدم‌های بدی هستند چون آنها ربا می‌خورند.
«وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ» قاری: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ‏ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ» (نساء/161) یهودی‌ها بد هستند، نگفت شما بخورید یا نخورید، پس اول گفت: ربا رشد است، پیش چشم تو رشد دارد نزد خدا رشد ندارد. بعد فتیله را بالا کشید و فرمود: یهودی‌ها بد هستند که ربا خوردند. بعد گفت: ربا می‌خورید، کم ربا بگیرید. «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً» قاری: «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً» (آل‌عمران/130) یعنی ربا می‌گیرید، کم ربا بگیرید. نگفت: اصلاً نگیرید، کم بگیرید، مرحله آخر فرمود: ربا حرام است، «لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا» بعد فرمود: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ‏ مِنَ‏ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» ربا خور با خدا جنگ می‌کند. با پیغمبر دارد می‌جنگد. مرحله مرحله است، چرا؟ یک چیزی که مردم عادت کردند به آن یک مرتبه نمی‌شود از آن نهی کرد.
3- تحریم تدریجی شراب در صدر اسلام
شراب هم همینطور است. درباره شراب هم چهار مرحله خدا نقل کرد تا این شراب حرام شد. چون همه خانه‌ها شراب بود، یک چیزی که مثل مربا و ترشی در همه خانه‌ها هست، یک ساعته نمی‌شود گفت حرام است. اول فرمود: از انگور شراب می‌سازند، یک چیز خوبی هم می‌سازند، «وَ رِزْقاً حَسَنا… تَتَّخِذُونَ‏ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً» قاری: «تَتَّخِذُونَ‏ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً» (نحل/67) از انگور، سَکَر یعنی وسیله مستی، شراب، از انگور شراب می‌سازند بعد می‌گوید: «وَ رِزْقاً حَسَناً» یک چیزی هم می‌سازند. شراب می‌سازند و چیز خوبی یعنی چه؟ یعنی شراب خوب نیست. مثل اینکه می‌گویم: من دو تا بچه دارم. این را دارم، یک اولاد خوب هم دارم. یک اولاد خوب یعنی چه؟ یعنی اینکه گفتم تعریفی ندارد. از انگور شراب می‌سازند و یک چیز خوبی، یعنی چه؟ یعنی آن شراب خوب نیست. گوشه زد که شراب تعریفی ندارد. بعد فرمود: سر نماز مست نباشید. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى» قاری: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏» (نساء/43) نگفت: شراب نخورید، گفت: وقت نماز مست نباشید. این یک مرحله… تا بالاخره گفت: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ» قاری: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ» (مائده/90) رجسٌ پلیدی است، از عمل شیطان است. امشب چه دارم می‌گویم؟ می‌گویم: چون ربا رسم بود، پیغمبر گام به گام ربا را تحریم کرد. اول فرمود: آن رشدش که پهلوی خدا رشد نیست، «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» بعد گفت: ربا می‌گیرید، زیاد نگیرید. ببخشید… بعد گفت: یهودی‌ها بد هستند که ربا می‌گیرند، بعد هم شما که ربا می‌گیرید، زیاد می‌گیرید. بعد گفت: اصلاً یک قران هم نگیرید. شراب هم همینطور است.
اول گوشه زد که از انگور شراب می‌سازند و یک چیز خوبی، یک چیز خوبی یعنی آن شراب که گفتم خیلی خوب نیست. بعد گفت: سر نماز مست نباشید تا تدریجاً فرمود: از…
4- پلیدی معنوی شراب، بدتر از ضررهای جسمانی
یک آیه هست می‌فرماید: قمار و شراب حرام است. برای اینکه «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ‏ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (مائده/91) قاری: «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» یک جای دیگر می‌گوید: شراب و قمار بد است برای اینکه شما را از نماز باز می‌دارد، «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ» قاری: «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاة»
حالا یک چیزی می‌خواهم بگویم برق شما را نگیرد. یعنی ممکن است تحملش مشکل باشد. ولی خوب تأمل کنید.
شراب روی چشم اثر دارد. روی معده اثر دارد، شراب ضررهای زیادی دارد ولی قرآن وقتی می‌خواهد ضرر شراب را بگوید، می‌گوید: شراب شما را از نماز باز می‌دارد، در یک استانی بازار بستند، در بازار رفتیم سخنرانی کنیم، گفتیم: الله اکبر که می‌گویند مغازه را ببند و برو نماز بخوان. ممکن است بگویی: آقا این طلا فروشی، وسایل خانه فروشی، موبایل فروشی، نمی‌دانم شغل من هی می‌گویند: «قد قامت الصلاة» ولی شغل شما را نگه داشته. شغلی هم که شما را از نماز باز دارد مثل شراب می‌ماند. ولو پارچه فروشی، نه اینکه حرام باشد، وقت نماز خرید و فروش حرام نیست، ولی «وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصلاة» شما را از نماز باز می‌دارد. آیا خواهد شد زمانی که ما ببینیم صدای اذان بلند می‌شود، همه بازار را ببندند، همه جا تعطیل شود؟ یکبار دیگر تکرار کنم.
5- رها کردن کار به خاطر نماز، نه عکس آن
شراب ضررهای زیادی دارد ولی قرآن وقتی می‌خواهد ضرر شراب را بگوید، از نماز تو را باز می‌دارد. اگر شغلی ما را از نماز باز داشت ویتامین… بلندتر… ویتامین شراب دارد. آیه خیلی مهم است. دو آیه در قرآن داریم، یک آیه داریم نماز را رها کردند و سراغ پول رفتند. یک آیه داریم پول را رها کردند و سراغ نماز رفتند. آیه اول این است که نماز را رها کردند و سراغ پول رفتند. پیغمبر ما خطبه‌های نماز جمعه می‌خواند، یک مرتبه روز جمعه بود، چند تا طبل و دهل، جمعه بازار راه انداختند. همه اینهایی که پای خطبه‌ها بودند، بلند شدند دنبال خرید رفتند. آیه می‌گوید: عجب آدم‌های بی ادبی هستید. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا» قاری: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً» (جمعه/11) تا صدای خرید و فروش آمد همه تو را تنها گذاشتند، رفتند سراغ خرید. انتقاد از اینها می‌کند. مهمتر اینکه نمی‌گوید: نماز را رها کردند، می‌گوید: «ترکوک» نمی‌گوید: ترکوها، باید بگوید: ترکوها، یعنی ترک الصلاة، ترک الخطبه، نمی‌گوید: خطبه را رها کردند و نماز جمعه را رها کردند، می‌گوید: رهبر را تنها گذاشتند. «ترکوک» پیغمبر تو را تنها گذاشتند. وگرنه باید بگویید: حقش این بود، صدای طبل شنیدید، پای خطبه بودید، رفتید سراغ خرید، وای به حال شما، ترکوها، نماز را رها کردند. خطبه را رها کردند، می‌گوید: نه، رهبر را تنها گذاشتند. این معنای همان است که امام فرمود: حفظ نظام از نماز هم واجب‌تر است. اینجا وقتی خدا می‌خواهد توبیخ کند نمی‌گوید: نماز و خطبه را رها کردند، می‌گوید: رهبر را تنها گذاشتند. خیلی آیه بار سیاسی دارد.
اما یک عده را هم تعریف می‌کند. می‌گوید: صدای اذان را که می‌شنوند، مغازه را می‌بندند. تجارت را تعطیل می‌کنند. «رِجالٌ‏ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ» قاری: «رِجالٌ‏ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ» (نور/37) این همان است که شهید عزیز رجایی گفت. به نماز نگویید کار دارم. به کار بگویید: نماز دارم. این همان است. بعد هم خیر می‌بینید، خیرش هم خیر زیاد است.
6- حرمت کم‌فروشی در قرآن
یکی از درآمدهای حرام کم فروشی است. بلایی که به جان ما افتاده است. پنیر می‌خری سر خالی است. شیر می‌خری سر خالی است. هرچه می‌خری بسیاری سر خالی است. کم فروشی، قرآن در مورد کم فروش‌ها می‌فرماید: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» قاری: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» (مطففین/1) وای به آنهایی که کم فروشی می‌کنند. کم فروش کیست؟ وقتی می‌گیرد، می‌گیرد. وقتی می‌دهد کم می‌دهد. «الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ» قاری: «الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ» (مطففین/2) وقتی از مردم می‌خواهد بگیرد، «یستوفون» یعنی کامل می‌گیرد، قاری: «وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ» (مطففین/3) وقتی می‌خواهند بدهند، کم می‌دهند.
آیه دیگر می‌فرماید: «أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ» قاری: «أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ» (شعرا/181) کم فروشی نکنید. آیه دیگر می‌فرماید: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ» (شعرا/182) آخر آیه می‌گوید: «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» قاری: «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (شعرا/183) اول می‌گوید: کم فروشی نکن، ترازویت را درست کن، بعد می‌گوید: مفسد نباش. پیداست یعنی کم فروش از مصادیق مفسد فی الارض ممکن است باشد.
کم فروش‌ها مختلف است، معلم کم فروش، دیر می‌آید و زود می‌رود و سر کلاس ور می‌رود، من طلبه کم فروش می‌نشینم با الفاظ روی منبر بازی می‌کنم، یک کلمه را هی تکرار می‌کنم. کم چیزی یاد مردم می‌دهم، مهندس، دکتر، تاجر، کارگر، همه اصناف امکان کم فروشی در کارشان هست. در بندگی کم فروشی می‌کنیم. حدیث داریم از نماز شما آنجایی قبول می‌شود که حواست جمع است، بنده وقتی نماز می‌خوانم همه نماز حواسم پرت است، یعنی هیچی. ما نماز هم می‌خوانیم تولید عبادت نیست، تولید هیچ است. چون نماز با حواس پرت است. کم فروشی همه جا هست. نویسنده، یک نهضتی باید در ایران باشد و باید حوزه‌ها و دانشگاه‌ها این کار را بکنند. نهضت تلخیص، فلان شخصیت سفرنامه نوشته است. خیلی خوب، ساعت سه بعداز ظهر وارد فرودگاه اتریش شدیم. به من چه؟ حالا یا سه یا چهار، یا اتریش یا فرانسه یا بلژیک، یک قهوه خوردیم، به من چه قهوه خوردی. حالا یا چای یا قهوه، در این سفر بارش چه بود؟ بسیاری از سفرنامه‌ها که سیصد چهارصد صفحه است می‌تواند سه صفحه باشد. پدر شما چطور مرد؟ گفت: خلاصه بگویم؟ گفت: بله خلاصه بگو. گفت: تب کرد و لرز کرد و مرد! تمام شد. چقدر کتاب بی خود!چقدر کتاب بی‌خود! به خصوص الآن که مردم حوصله ندارند خیلی باید فشرده صحبت کرد.
یک زمانی کامپیوتر قد یک بشکه بود حالا اندازه یک آدامس شده است. حوصله ندارند. یک زمانی خانم‌ها غذا می‌پختند، بی حوصله شدند. از رستوران بخریم. بعد دیدند رستوران هم حوصله می‌خواهد، گفتند: ساندویچ بخریم. اخیراً دیگر آب میوه می‌خورند و دیگر حوصله جویدن هم ندارند. چون ساندویچ را باید جوید. در یک زمانی که کامپیوتر ما اندازه یک آدامس شده و غذا خوردن ما شده آب میوه که سر بکشیم، نیاز به جویدن نداشته باشد، می‌توانیم از وقتمان استفاده کنیم، بسیاری از زمان‌ها را هدر می‌دهیم. یکی از …
تمام شد…؟ خیلی خوب… یکی از کم فروشی‌ها مسأله‌ی قرآن در سوره‌ی «ویل للمطففین» می‌گوید: آدم گام به گام خراب می‌شود. اول کم فروشی می‌کند، «ویلٌ للمطففین» قاری: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» لقمه حرام که خورد دست به کارهای دیگر می‌زند. «كَلَّا إِنَّ كِتابَ‏ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» قاری: «كَلَّا إِنَّ كِتابَ‏ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ» (مطففین/7) اول مطفف است و بعد از «ویلٌ للمطففین» می‌گوید: «کتاب الفجار» یعنی فاجر می‌شوی. فاجر که شدی کافر می‌شوی، «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» قاری: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» (مطففین/10) یعنی لقمه حرام وادار می‌کند کارهای دیگر هم بکنیم. یکوقتی یک آقایی را خواستند، خلیفه به او گفت: سه کار بکن. 1- قاضی القضات من باش. رئیس قوه قضائیه، 2- معلم بچه‌های من باش. معلم خصوصی. 3- یک نهاری با ما بخور. آن آقا فکر کرد و گفت: قاضی طاغوت که حرام است. معلم بچه‌های طاغوت هم گرگ زاده عاقبت گرگ شود، یک نهار می‌خوریم. این آسانتر است. ناهار که خانه خلیفه خورد دید که خیلی خوشمزه است. گفت: آقا من هم قاضی القضات می‌شوم و هم معلم خصوصی بچه‌هایت، یعنی این لقمه حرام را خورد، از باقی گناه‌ها…
روز عاشورا امام حسین فرمود: هرچه من می‌گویم گوش نمی‌دهید شکمتان از حرام پر شده است. مسأله لقمه حرام، لقمه حرام به بچه بدهید اثر می‌کند. سیلی‌اش را می‌خوریم،
7- حرمت رشوه دادن و گرفتن در اسلام
یکی از گناه‌ها رشوه است و آیه رشوه این است می‌فرماید: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ» قاری: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ» (بقره/188) تدلوا از دلو است، دلو همان است که سرازیر می‌کنند آب بیاید. دلو را در چاه می‌کنند. تدلوا، یعنی یک پول را نزد قاضی بفرست، شکم قاضی سیر شود و قاضی که از لقمه حرام شکمش سیر شد، هرچه بخواهی برایت امضاء می‌کند. رشوه، اسمش را هم عوض کنی باز هم رشوه است. بعضی‌ها هدیه می‌گویند، عیدی، با این حرف‌ها عوض نمی‌شود.
یک کسی سیخ آورد و در جگر فرو کرد و گذاشت در آتش و شروع کرد به باد زدن، همینطور که جگر سرخ می‌کرد، گربه‌ها جمع شدند، سرش را پایین آورد و به گربه‌ها گفت: بلاله، بلال! فکر کرد اگر به جگر بگوید: بلال، گربه‌ها می‌روند. گربه‌ها می‌ایستند، حالا اسمش را بلال بگذار. رشوه است. سلام علیک‌ها بعضی رشوه است. گفتم: دانشجو از بغل استاد رد شد سلامش نکرد، از او پرسیدند: چرا سلام نکردی؟ گفت: این ترم با او درس ندارم. یعنی اگر سلام می‌کنم چون سر کلاسش هستم. بدانم امسال سر کلاس این نیستم سلام نمی‌کنم.
یک شب ماه اردیبهشت خوابیده بودیم، نصف شب تلفن ما زنگ زد. کیه این وقت شب؟ بفرمایید. سلام علیکم… گفتم: بفرمایید. گفت: من فلانی هستم، این وقت شب، می‌خواستم تبریک بگویم. گفتم: تبریک چه؟ گفت: عید نوروز بود. گفتم: الآن اردیبهشت است. عید نوروز چهل روز پیش بود بعد فهمیدیم فردا پیش من آمد که یک کاری دارم. گفتم: تبریک دیشبش بخاطر کار امروزش است. ما گاو نیستیم.
یکبار یک کسی نزد من آمد، دویست هزار تومان به من داد و گفت: این را به فقرا بده. ما هم بین ده پانزده فقیر یکی یک مبلغی دادیم. قصه برای ده بیست سال پیش است. این آقا یک غلطی کرد در زندان انداختند. یک مرتبه دیدیم خانواده‌اش و چند نفر دیگر آمدند که آقای قرائتی یک تلفن کن و او را نجات بده. گفتم: هرکس خربزه خورده پای لرزش بنشیند. خلاف کرده زندان برود. من! گفت: یادت رفت به شما پول دادیم؟ گفتم: چقدر دادی؟ گفت: دویست هزار تومان! گفتم: دویست هزار تومان آن زمان خیلی بود. گفتم: می‌شود دو میلیون؟ بعد گفتم: تو اشتباه کردی بین قرائتی و گاو، آن کسی که علفش می‌دهند و شیر می‌دوشند گاو است. تو مرا با گاو قاطی کردی. اگر من از تو پول بگیرم و امضاء کنم گاو هستم. رشوه گیر گاو است. چون پول می‌گیرد و مثل گاو علف می‌خورد و شیر می‌دهد، این هم رشوه می‌گیرد و امضای نا به حق می‌کند. رشوه حرام است، اسمش را عیدی و چشم روشنی می‌گذارند، گاهی هم به زن و بچه آدم می‌دهند و آن هم ممکن است رشوه باشند. بعضی‌ها… رشوه برای این است که آدم پول بده و حق و ناحق کند. اگر پول دادی یک کار حلالی انجام شد این رشوه نیست.
یکوقتی یکی از آقایان می‌گفت: وقتی ما را برای شهرستان دعوت می‌کنند سخنرانی کنیم خانواده ما ناراحتی می‌کند که مرا در قم تنها می‌گذاری و شهرها می‌روی برای سخنرانی، ولی یک شهر هست که وقتی می‌روم برای سخنرانی می‌گوید: آنجا را برو. من تعجب کردم، هرجا می‌روم خانم ناراحت هست ولی این شهر را می‌گوید: برو. گفتم این یک رازی دارد. به آقایش گفتم: این چه حسابی است که این خانواده نسبت به شهر شما می‌گوید برای تبلیغ برو؟ فهمیدیم آن آقایی که مهمانی کرده و میزبان جلسه هست، قبل از اینکه از من دعوت کند، یک چادر برای خانم من فرستاده است. می‌گویند: کدخدا را ببین، ده را بچاپ. گاهی وقت‌ها به بچه آدم، به زن آدم و به برادر خواهر آدم هدیه می‌دهند. منتهی عرض کردم آن رشوه حرام رشوه‌ای است که آدم پول بگیرد و حق و ناحق کند. اما اگر کسی پول گرفت یک کار خیری انجام داد آن حرام نیست.
وقت تمام شد؟ خیلی خوب… خدایا تو خودت می‌دانی چقدر ما کج هستیم، لقمه ما کج، فکرمان کج و حرفمان کج، خدایا تو را به حق محمد و آل محمد در فکر و گفتن و عمل در تمام موضع‌گیری‌های ما و در سیاست و اقتصاد ما، در برخوردهای ما با همسر، همسایه و با دوست و دشمن، دائماً همه ما را برای همیشه در راه مستقیم قرار بده. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
ارزش کار و کارگری در اسلام https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Sun, 10 May 2020 12:00:35 +0000 https://gharaati.ir/?p=4226 موضوع: ارزش کار و کارگری در اسلام
تاريخ پخش: 21/02/99
1- کار در اسلام، عبادت خدا
2- رعایت حقوق کارگر از سوی کارفرما
3- فراهم بودن ابزار تولید در روی زمین
4- بیکاری، آفت بزرگ جامعه
5- برخورد اسلام با رکود فکر و ثروت
6- عبادات اسلامی، همراه با تلاش و حرکت
7- جمال جامعه، در خودکفایی و استقلال اقتصادی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

پیرامون مسائل اخلاق اقتصاد، درآمد، مصرف، کارگری، مدیریت، تولید، توزیع، مصرف و در این جلسات مختلف هر شبی یک بحثی کردیم، بحث امشب بحث کارگری است، در اسلام کار و کارگری عیب نیست، ارزش است. خدا به حضرت نوح می‌گوید: دست به کار شو. «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» قاری: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا» (هود/37) ای نوح باید کشتی بسازی. نجاری کنی، پیغمبران ما بعضی کشاورز و بعضی چوپان و بعضی خیاط و بعضی نجار بودند، ریزش هم هست، روایش در بحار جلد 100 است، صفحه 56، حضرت آدم کشاورزی می‌کرد، حضرت داود آهنگری می‌کرد و زنبیل بافی داشت، حضرت مسیح نجاری داشت. حضرت ادریس خیاطی داشت. حضرت نوح باز اهل زراعت بود. حضرت هود تجارت می‌کرد. حضرت ابراهیم کشاورزی و دامداری داشت. باز حضرت شعیب پرورش دام داشت، به هر حال کار عیب نیست.
اگر می‌خواهیم کشور نجات پیدا کند باید کار عزیز باشد. خیلی‌ها همین که یک مدرکی می‌گیرند می‌گویند: من لیسانس دارم، کار بکنم. کار را ننگ می‌دانیم. داماد خواستگاری می‌آید می‌گوییم: شغلش چیست؟ بدبخت است. بعد می‌گوید: کارگر است. یعنی کنار کارگر کلمه بدبخت را به کار می‌برد. این خیلی سیلی خواهیم خورد. بعضی سیلی‌ها را هم خوردیم. به امام کاظم پدر امام رضا گفتند: چرا شما کار می‌کنی؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما امام هستی، صدا خوب است…؟
من احساس می‌کنم صدا خوب نیست. هرکس می‌گوید صدا خوب است دست بلند کند… الحمدلله…
1- کار در اسلام، عبادت خدا
به امام کاظم گفتند: چرا شما کار می‌کنی؟ شما امام هستی. فرمود: «قد عَمِلَ‏ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ مِنْ أَبِي فِي أَرْضِهِ» (من لا یحضر الفقیه/ج3/ص162) از من بهترها کار می‌کردند، از شما بهتر کیست؟ گفت: پیغمبر کار می‌کرد، امیرالمؤمنین کار می‌کرد. کار ننگ نیست، بیچاره در خانه‌اش قالی بافی می‌کند. قالی بافی بیچارگی دارد؟ چه باید کرد که بگوییم کار خوب است؟ از آموزش و پرورش باید شروع شود. از دانشگاه باید شروع شود. امام باقر کشاورزی می‌کرد، یکی گفت: اگر الآن عزرائیل بیاید شما در چه حالی هستی؟ گفت: در بهترین حال، گفت: برای دنیا عرق می‌ریزی. گفت: برای دنیا خوب برای دنیا کار می‌کنم، پول گیر بیاورم، نیازم به تو نباشد. کار در اسلام عبادت است. برکات کار چیست؟ من اینجا ده پانزده مورد نوشتم 1- کار وسیله تربیت جسم و روح است. انسانی که کار می‌کند هم سالم‌تر است هم روحش ساخته می‌شود. چون با زحمت پول گیر می‌آورد، اسراف و ولخرجی نمی‌کند. قدر چیزی را که با زجر درآورده می‌داند. ایام فراغتش پر می‌شود. دنبال فساد نمی‌رود. بسیاری از اینهایی که دنبال فساد می‌روند آدم‌های بیکار هستند. عامل نبوغ و ابتکار است. آدمی که کار می‌کند، کسی که برج می‌سازد، در برج شانزدهم یک چیزهایی هست که در برج دهم نیست. یعنی هرچه کار می‌کند در هرکاری می‌گویند: کار نیکو کردن از پر کردن است. آدمی که کار می‌کند عزت دارد و خودکفا است، آدمی که کار می‌کند، پول در جیبش است و به دیگران می‌تواند خدمت کند. دعای بیکار مستجاب نمی‌شود. قرآن چه می‌گوید؟ قرآن می‌گوید: بلند شوید راه بیافتید و خرجی در بیاورید. «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها» قاری: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» (ملک/15) آیه قرآن است، می‌گوید: خداوند زمین را نرم قرار داد، بلند شوید از دوش زمین بالا بروید و خرجی خودتان را دربیاورید.
2- رعایت حقوق کارگر از سوی کارفرما
برای کارگر اسلام حقوقی تعیین کرده، حق کارگر، غذای کارگر، زود تا عرقش خشک نشده مزد کارگر را زود بدهید. با کارگرها طی کنید. از اول بدانند غروب چقدر می‌گیرند. طی کنید وقتی طی کردید یک چیزی اضافه بدهید. قرآن می‌گوید: «وَ يَزِيدُهُمْ‏ مِنْ فَضْلِهِ» قاری: «وَ يَزِيدُهُمْ‏ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء/173) قرار بگذارید این کارگر نرخش چند است، منتهی حقش را دادی و گفتی: قرارداد ما تمام شد، یک چیزی هم اضافه بگیر. «وَ يَزِيدُهُمْ‏ مِنْ فَضْلِهِ» خدا مزد انسان را می‌دهد، بعد می‌گوید: «وَ يَزِيدُهُمْ‏ مِنْ فَضْلِهِ» یک چیزی هم زیادی می‌دهد. طی کنید، همین امام رضا دید یک غلامی دارد کار می‌کند، به رئیس غلام‌ها گفت: با این چند قرار داد بستی؟ گفت: این آقا فقیر است هرچه بدهی راضی است، امام رضا عصبانی شد، گفت: چند بار به شما گفتم طی کنید، این بنده خدا از صبح که کار می‌کند در دلش این است که چقدر به او می‌دهند؟ دغدغه‌اش… از دغدغه نجاتش بدهید.
حدیث داریم یک درختی که آب می‌دهید انگار یک مؤمن تشنه‌ای را آب می‌دهید، «مَنْ‏ سَقَى‏ طَلْحَةً أَوْ سِدْرَةً فَكَأَنَّمَا سَقَى مُومِناً مِنْ ظَمَإٍ» (وسائل الشيعة، ج 17، ص 42) بیکاری چی؟ هرچه کار خوب است بیکاری اینقدر عیب دارد. بیکاری مایه خستگی و تنبلی و فرسودگی، فرصتی برای نفوذ شیطان، گسترش گناه، حدیث داریم خدا آدم پر خواب و انسان بیکار را دشمن دارد. یعنی افراد بیکار و پر خواب دشمن خدا هستند. در جبهه که بود افرادی به پیغمبر می‌گفتند: شما اجازه بده ما مرخص شویم. قرآن می‌گوید: اینهایی که از جبهه فرار می‌کنند نامردها هستند. آیه‌اش این است «وَ إِذا أُنْزِلَتْ‏ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ» قاری: «وَ إِذا أُنْزِلَتْ‏ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ» (توبه/86) «استاذنک» اجازه می‌گیرد، «أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ» مرفهین، مرفهین می‌آیند می‌گویند: یا رسول الله اجازه بده ما جبهه شرکت نکنیم. سربازی نرویم، پول می‌دهیم سربازی را می‌خریم. می‌گوید: اینها مرفهین هستند که جیم می‌شوند ولی افراد مؤمن «لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» قاری: «لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ‏ وَ الْيَوْمِ‏ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ» (توبه/44) اگر مشکلی پیش آمد، هرکس مرخصی می‌گیرد جیم می‌شود ایمان ندارد. هرکس زیر کار می‌ایستد ایمان دارد. حدیث داریم افرادی هستند سفره که پهن شد می‌آیند می‌خورند، وقت کار فرار می‌کنند. وای به حالشان.
3- فراهم بودن ابزار تولید در روی زمین
قرآن همه چیز را در اختیار ما گذاشته است. ابزار تولید چیست؟ ابزار تولید اول زمین است، «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً» قاری: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً» (نوح/19) این زمین گسترده است. شما روی زمین تا حالا فکر کردی. اگر سفت بود نمی‌شد کشاورزی کرد، اگر نرم و شل بود نمی‌شد بنایی کرد. همینطور که هست قسمت‌هایی سفت و قسمت‌هایی نرم است. زمین در اختیار شما، جای دیگر می‌فرماید: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» قاری: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» (بقره/22) جای دیگر می‌گوید: زمین برای شما آماده است. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» قاری: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» (نبأ/6) جای دیگر می‌گوید: «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» قاری: «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» (ملک/15) خداوند در قرآن برای زمین چند صفت گفته است. «بساطا» یعنی پهن است، «فراشا» فرش به معنی گسترده و پهن است، «مهادا» آماده هست، «ذلولا» نرم است، رام است. این ابزار تولید یکی زمین است. یک جای دیگر باز می‌گوید: «کفاتا»
بعد… آب، «وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ‏ مِنَ‏ السَّماءِ ماءً» قاری: «وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ‏ مِنَ‏ السَّماءِ ماءً» (انعام/99) این آسمان باران دارد و زمین هم پهن است، حدیث داریم «مَنْ‏ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً» (قرب‏الاسناد، ص 55) کسی که آب دارد، خاک هم دارد اما گندم ندارد بخورد، « ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ» کسی که آب دارد و خاک هم دارد چرا باید گندم بخرد؟ گاهی وقت‌ها یک محاسبات خطرناکی را در قالب علمی مطرح می‌کنند. می‌گویند: ما هندوانه بخریم بهتر از این است که هندوانه تولید کنیم، برای اینکه در تولید یک تن هندوانه چقدر باید آب مصرف شود ولی اگر ما این آب را بفروشیم، درآمد آب بیشتر است. از این حرف‌ها می‌زنند. ملتی که گندم ندارد قابل شکست است. ملتی که میوه ندارد قابل شکست است.
4- بیکاری، آفت بزرگ جامعه
کار باید برای ما ارزش باشد. باید چه کرد؟ نمی‌دانم. صدا و سیما چه کند؟ آموزش و پرورش و دانشگاه چه کند؟ جامعه چه کند؟ مشکل مملکت ما نسبت به اشتغال دو سه میلیون لیسانس بیکار است. ای کاش یک سال کمتر درس می‌خواند و یک مهارتی را یاد می‌گرفت. چهار سال شش سال دانشگاه بوده بی مهارت، اگر شش ماه یک مهارت یاد می‌گرفت الآن گرسنگی نمی‌خورد. آنوقت مهارت هم که دارد همه چیز دارد. آدمی که مهارت دارد و کار دارد، شغل دارد. این را عنایت دارم با تکرار بگویم. کسی که مهارت دارد شغل دارد، کسی که شغل دارد، پول دارد. کسی که پول دارد ازدواج می‌کند. کسی که ازدواج کرد بچه دارد. کسی که زن و بچه دارد خانه دارد، اینها همه بند به.. مثل آدمی که، کسی که شیر دارد ماست دارد. کسی که شیر دارد پنیر دارد. کسی که شیر دارد، روغن دارد. کره دارد، سرشیر دارد، یعنی شیر مادر همه آنهاست. گرفتید؟ می‌خواهید با هم بگوییم؟ کسی که مهارت دارد… اولش را من می‌گویم، شغل دارد. 2- کسی که شغل دارد… بگویید. پول دارد. کسی که پول دارد، داماد می‌شود. کسی که داماد شد بچه دارد. کسی که بچه دارد خانه دارد. همه اینها بند به این است که انسان بگوید: زنده باد کار، مرگ بر تنبلی،
5- برخورد اسلام با رکود فکر و ثروت
رکود ممنوع، حال داشتم بلند می‌شدم می‌نوشتم خیلی خوب بود. رکود طبیعت ممنوع، رکود انسان ممنوع، رکود ثروت ممنوع، رکود فکر ممنوع، رکود یعنی توقف، توقف نباید شود. زمین باید در حال فعالیت باشد. کسی اگر دور زمینی را زنجیر کشید و سیم خاردار و دیوار کشید، تا سه سال حق دارد اما اگر سه سال گذشت و این کشاورزی نکرد، سنگ‌هایش را دور بریزید و زمینش را تصرف کنید. یعنی زمین نباید راکد بماند، تا سه سال چون شما دیوار کشیدی و سیم خاردارگذاشتی و سنگ‌چین کردی، تا سه سال اسلام به شما اجازه می‌دهد، اگر سه سال زمین را معطل کردی، کسی دیگر حق دارد بیاید زمین را تصاحب کند. پول نباید راکد باشد، گنج، کنز، ممنوع! قرآن می‌گوید: کسانی که «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» قاری: «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (توبه/34) کسانی که گنج، پول‌هایشان را پنهان می‌کنند، سپرده‌های بانک، چرا بانک کار کند، خودت کار کن. آخر بیکار هستم پول بانک می‌گذارم و سودش را می‌گیرم و می‌خورم. از زیر کار درمی‌رویم، پول راکد بماند گنج است، ممنوع! زمین راکد بماند، ممنوع!
مخ، مخ هم نباید راکد بماند، لذا گفتند: هرچه به عقلت می‌رسد عمل نکن، مشورت کن. مشورت کن یعنی چه؟ یعنی ببین دیگران چه می‌گویند، عقل دیگران هم به عقلت اضافه کن، علم دیگران را به علمت اضافه کن. مخ مثل چراغ است، این چراغ یک مقدار نور می‌دهد و دو تا چراغ نورش بیشتر است، ده تا چراغ نورش بیشتر است. با افراد مختلف مشورت کن. مشورت چه خوبی‌هایی دارد؟ کسی که مشورت کند یا شکست می‌خورد یا ضرر… یا موفق می‌شود. اگر موفق شد، حسود ندارد، مثلاً من یک پولی دارم با شما مشورت می‌کنم چه کنم؟ شما به من می‌گویی: این کار را بکن، من هم آن کار را می‌کنم و پولدار می‌شوم، شما نسبت به من حسود نیستی، می‌گویی من به او گفتم: این کار را بکن. در اثر فکر من به یک جایی رسید. مثل اینکه آدم به پدر بگوید: بچه‌ات ترقی کرده است. اگر به پدر بگویند: بچه‌ات ترقی کرده است، پدر حسودی نمی‌کند، می‌گوید: هرچه ترقی کند پسر من است. هرچه رشد کند، می‌گوید: من به او گفتم این کار را بکن. اگر وضعت خوب شد، حسود نداری. اگر نه رفتی و گوش به حرف طرف دادی و شکست خوردی، باز هم اینجا خوب است. چون غمخوار داری، می‌گویی: من به او گفتم و بنده خدا شکست خورد. من این راه را جلوی پایش گذاشتم و بنده خدا شکست خورد. یعنی شکست بخوری غمخوار داری، پیروز شوی حسود نداری. اینها از برکات مشورت است.
6- عبادات اسلامی، همراه با تلاش و حرکت
عبادت‌های ما همه تحرک درونش است. نماز بخواهی بخوانی رفت و آمد و رکوع و سجود دارد. حجش حرکت درونش است. جهادش حرکت درونش است. کار و کسبش حرکت درونش است. اصلاً تحرک در بدنه‌ی تمام عبادت‌های ما جاسازی شده است. برکات تولید، 1- اشتغال؛ حالا رونق تولید که مقام معظم رهبری هم فرموده من یک چیزهایی اینجا نوشتم که بخوانم. کسی اگر دنبال کار برود، اشتغال، هم برای خودش و هم برای دیگران، 2- نشاط؛ 3- امید؛ 4- سلامتی؛ 5- خودکفایی و استقلال؛ اینها برکات است. پیروی از سنت پیغمبر، چون پیغمبر کار می‌کرد، کاهش منکرات، کسی که کار می‌کند خلافکار کمتر است. آدم‌های بیکار خلافکاری‌شان بیشتر است. صرفه‌جویی، چون با کار پول درآورده است، راحت ولخرجی نمی‌کند. رقابت، آدم‌هایی که کار می‌کنند با شریک‌هایشان برای عرضه و تقاضا رقایت به وجود می‌آورند، رقایت مثبت، کمک به دیگران، کسی که کار می‌کند و پول دارد، به دیگران هم کمک می‌کند. ایجاد شرکت‌های متعدد، چون تولید سبب ارتباط با سایر تولیدکنندگان می‌شود و شرکت‌های مشترکی ایجاد می‌شود. امنیت کشور، کشوری که نان ندارد بخورد، آسیب پذیر است. می‌خواهید امنیت داشته باشید باید شغل داشته باشید.
تربیت نسل تولیدگر، کسی که کار می‌کند بچه‌هایش هم به کار وادار می‌کند. الگو می‌شود برای دیگران، سواد دارد، اجر و پاداش‌های الهی را دریافت می‌کند. در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) این «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏» را می‌خواهم چند بار شما بخوانید. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» اجازه بدهید من این آیه را بنویسم. آیه 5 سوره انعام است… نحل، [پای تخته می‌نویسند… کمی مکث]
امشب این آیه را بشنوید. سوره نحل آیه 5، می‌گوید: «وَ لَكُمْ» یعنی برای شما، «فِيها جَمالٌ‏» زیبایی است. چه چیزی زیباست؟ «حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» وقتی گله‌های میش در طویله و آغل می‌روند و وقتی گله‌های میش به صحرا می‌روند. من در دانشگاه تهران همانجایی که نماز جمعه هست، در هفته من نماز می‌خوانم. دانشگاه تهران هم مثل خیلی جاهای دیگر یک صفحه قرآن می‌خوانند، یک روز همین صفحه را می‌خواندند، گفتیم: بلند شویم این را معنا کنیم، «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» در قرآن جمیل تکرار شده اما جمال یکی بیشتر نیست. جمال یعنی زیبایی، حالا اگر کسی آمد به ما متلک گفت، گفت: قرآن شما یکبار کلمه جمال آورده یعنی زیبایی این هم برای گله میش، پیداست برای عرب‌های چوپان است. قرآن شما برای عرب‌های چوپان خوب است. چون یکبار جمال گفته آن هم برای گله میش که در طویله می‌رود. اگر یک چنین متلکی بار ما کرد چه بگوییم؟ «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» گفتم یک خرده فکر کنیم، این گله میش چه خصوصیتی دارد؟ 1- گله میش روی پای خودش است. انسان و بچه انسان باید مدتی بغلش کرد تا بعداً راه بیافتد. گله میش از اول روی پای خودش است. پس جمال این است که روی پای خودت باشی. 2- «تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» یعنی می‌رود در طویله و در صحرا، جمال در حرکت است. رکود… شما بخوان.
7- جمال جامعه، در خودکفایی و استقلال اقتصادی
قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» جمال در این است که روی پای خودت بایستی. «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ‏» (فتح/29) جمال این است که در حال حرکت باشی. «تُرِيحُونَ، تَسْرَحُونَ» رفت و برگشت. 3- قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» جمال در این است که حرکتش هدفمند باشد. نه در خیابان‌ها الکی پرسه بزنی. حرکت هدفمند است. یعنی چه؟ یعنی گله بز و میش و گوسفند، صبح که صحرا می‌رود معلوم است می‌خواهد چه کند. می‌رود شکمش را سیر کند. یعنی حرکت هدفمند باشد نه پرسه زدن الکی! قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» جمال در این است که هدفت ارزشی باشد. سیر شدن یک ارزش است. این گوسفندی که صحرا می‌رود هدف دارد که سیر شود و این سیر شدن ارزش است. بعضی هدف دارند، هدفشان ارزش ندارد. گوسفند هم در حال حرکت است، هم هدف دارد و هم هدفش ارزشی است. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» حرکتش تک روی نیست. گله گوسفند با هم می‌روند و با هم می‌آیند. ارزش این است که هماهنگ حرکت کنیم نه تک روی، قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» بعضی‌ها هدف مقدس دارند و به هدفشان نمی‌رسند اما این گله گوسفند به هدفش می‌رسد. هر روز صبح‌ها گرسنه می‌رود و غروب‌ها سیر برمی‌گردد. یعنی به هدفش می‌رسد. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» غیر از اینکه ان به هدفش می‌رسد و شکمش را سیر می‌کند، منافع زود بازده، هر شب برای صاحبش شیر می‌آورد. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» غیر از اینکه شکم خودش سیر می‌شود، شکم دیگران هم سیر می‌کند، شش ماه به شش ماه کرک و پشم و گوشت می‌دهد، شب به شب شیر می‌دهد و شش ماه به شش ماه گوشت و کرک می‌دهد. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» حرکتش با طبیعت هماهنگ است. با طلوع می‌رود و با غروب برمی‌گردد. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» حرکتش با مدیریت یک چوپان است زیر نظر می‌رود و زیر نظر می‌آید. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» سالم می‌رود و سالم می‌آید و گرفتار گرگ نمی‌شود. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» در منافع زود بازده شب به شب شیر می‌دهد یا دیر بازده شش ماه به شش ماه گوشت می‌دهد بر کسی منت نمی‌گذارد. قاری: «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» جمهوری اسلامی زشت است یا زیبا؟ از این آیه یاد بگیرید. اگر جمهوری اسلامی روی پای خودش بود جمال دارد. در حال حرکت بود جمال دارد. حرکتش پویا بود جمال دارد. هدف داشت جمال دارد. هدفش ارزشی بود، جمال دارد. به هدفش رسید، جمال دارد. گرفتار گرگ‌های بین المللی مثل آمریکا و امثالش نشد جمال دارد. خدمتی که می‌کند منت نگذاشت، جمال دارد. «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ»
قرآن این است یک آیه می‌گوید، از چوپان تا پروفسور آدم استفاده می‌کند. ساده‌ترین افراد، بچه، بزرگترین افراد استاد دانشگاه، «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏» آنوقت کشوری که کار نکند جمال و زیبایی ندارد. قوای مسلح باید چنان باشد که آمریکا نگوید اگر یک هفته سایه من بالای سر سعودی نباشد، سعودی یک هفته نمی‌تواند خودش را نگه دارد. این بزرگترین فحش است و از این فحش بدتر نمی‌شود که آمریکا بیاید جیب سعودی را خالی کند و بعد بگوید: با عنایت من تو وجود داری، من نباشم تو نیستی. این بزرگترین ذلت است. می‌خواهید جمال داشته باشید باید کار کنید. «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏» می‌شود یک کاری کنید، نگاه به تخته سیاه نکنید… من سه شماره می‌گویم، خودتان آیه را بخوانید. خواهش می‌کنم نگاه به تخته سیاه نکنید. با هم بخوانید. بسم الله الرحمن الرحیم… و لکم… من که نفهمیدم. «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ» حرف‌هایم تمام.
یک کلمه خدا گفته: جمال در گله میش است. دقت کنید گله میش چه خصوصیاتی دارد. اگر آن خصوصیات که او دارد ما هم داشته باشیم، کشور ما هم جمال دارد و زیباست. وگرنه اگر جوانش بیکار و بی حال و بی عار باشد، تخصص‌اش بی فایده، کتاب‌هایی که می‌نویسد بی فایده، تحقیقاتش بی فایده، اگر می‌خواهید مثل این گوسفند باشید، گوسفند هم پشمش مفید است. هم گوشتش مفید است. هم روده‌اش مفید است. هم کودش مفید است. هم شیرش مفید است. هم کرکش مفید است، کرک شتر مفید است. جمال در این است که باشیم و پویا باشیم و در حال حرکت باشیم، شکم ما سیر باشد، گرسنه‌های دیگر هم سیر کنیم و منت نگذاریم. «وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ‏ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ»
خدایا زیبایی‌های مادی و معنوی را نصیب کشور ما و امت اسلامی و خود ما بفرما. زشت است انسان با زبانش با هرکس و ناکسی حرف بزند ولی با این زبانش دو رکعت نماز نخواند. این زیبایی زبان نیست. خدا به ما زبان داده، همه جا با همه کس حرف می‌زنیم، اما نمازمان سنگین است، این زیبایی نیست. زیبایی مادی و معنوی.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

]]>
https://gharaati.ir/%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%b4-%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0