انواع حساب در قیامت

موضوع: انواع حساب در قیامت

تاریخ پخش: 13/01/1403

عناوین:

1- حضرت علی علیه‌السلام، مظلوم‌ترین فرد تاریخ

2- دعا برای آزادی از آتش دوزخ

3- سخت‌گیری در دنیا، سخت‌بودن حساب در قیامت

4- دعا برای همه مردم، نه فقط خویشان و دوستان

5- خطر تحقیر افراد فقیر و نیازمند

6- توجه ویژه حضرت علی علیه‌السلام به یتیمان

7- تربیت دینی فرزندان در مسجد و مجالس دینی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون بحث را بیست و یک ماه رمضان می‌بینند، شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام). هیچ کس در تاریخ مثل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مظلوم نیست، هیچ کس در تاریخ. مردم در دنیا دعوا که می‌کنند، دو تا شاهد بیاورند، حقّشان را می‌گیرند، سه تا شاهد بگیرند، یک طومار بنویسند، پنجاه تا، صد تا شاهد، یک راهپیمایی بکنند، می‌توانند حقّشان را بگیرند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در غدیر خم بیش از صد هزار تا گفتند، زیر صد هزار تا هم گفتند، حالا ما میانگین می‌گیریم صد هزار تا، صد هزار تا شاهد داشت که پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «بعد از من علی بن أبی طالب است». با داشتن صد هزار شاهد، حضرت علی حقّش را نگرفت. مظلوم‌ترین افراد کره‌ی زمین در طول تاریخ.

1- حضرت علی علیه‌السلام، مظلوم‌ترین فرد تاریخ

حالا. فاتح خیبر بود، جنگ خیبر را حضرت علی (علیه‌السلام) فتح کرد، آن وقت روبه‌روی حضرت علی (علیه‌السلام) زهرا (سلام‌الله‌علیها) را زدند، خیلی سخت هست. کاش علی خانه نبود، کاش بچّه‌ها خانه نبودند، کاش زهرا پیر بود، کاش حامله نبود، کاش پیغمبر این همه سفارش نکرده بود برای علی که مظلوم‌ترین فرد کره‌ی زمین در طول تاریخ اگر بگوییم علی است، مبالغه نکردیم.

فضایلی حضرت علی (علیه‌السلام) دارد که هیچ کس ندارد، مثلاً در تاریخ بشریت، در انبیاء و اولیاء، همه‌ی امام‌ها، خود پیغمبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله)، کسی که هم خودش معصوم باشد، هم زنش، فقط علی (علیه‌السلام) بود که هم خودش معصوم بود، هم زنش. کج‌فکری انسان را به کجا می‌کشد، کشتن علی (علیه‌السلام) را عبادت می‌دانستند.

درست فهمیدن. خیلی‌ها که اشکال به اسلام می‌کنند، کج می‌فهمند. یک لیوان‌فروش لیوان‌هایش را دَمَر گذاشته بود، این لیوان‌فروش لیوان‌هایش را دَمَر گذاشته بود، یک مشتری رسید و دست مالید به پشتش، گفت: «آقا، این لیوان شما چرا درش بسته هست؟!، این طرفش نه، این طرفش نه، آن هم که ته‌اش سوراخ است!»، گفت: «آقا، لیوان را درست بگیر، فهمت درست می‌شود. دو تا اشکال می‌کنی، به خاطر این‌که کج می‌فهمی.» کج‌فهمی. این‌که گفتند فقیه، فقیه غیر عالم است، عالم یعنی می‌داند، فقیه یعنی عمیقاً می‌داند، درست فهمیدن، خیلی مهم است. کشتن علی (علیه‌السلام) را عبادت می‌دانستند، کشتن مطهّری‌ها را اصلاح کشور می‌دانستند، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با حدود صد هزار شاهد، حقّش را نتوانست بگیرد.

به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گفتند: «می‌توانی یک سخنرانی کنی که در سخنرانی‌ات نقطه نباشد؟»، از حروفی که نقطه ندارد، مثلاً عین، لام، میم، از این چند تا حروفی که نقطه ندارد، یک سخنرانی کن. یک سخنرانی کرد با حروف بی‌نقطه. بهتشان برد. گفتند: «می‌توانی یک سخنرانی که توی سخنرانی‌ات الف نباشد»، یک سخنرانی کرد که در کلّ سخنرانی‌اش حرف الف نبود، این‌ها یک چیزی هست، من می‌گویم شما می‌شنوید.

2- دعا برای آزادی از آتش دوزخ

خب، موضوع بحثمان در این ایّام، بعضی از بحث‌هایمان، بحث معاد بود. در این جلسه می‌خواهم بگویم عواملی که انسان گرفتار قهر خدا می‌شود، چیه؟ چون بیش‌ترین دعا در شب قدر گفتند: «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ» (مفاتیح‌الجنان، دعای جوشن کبیر)، یا «أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیر» (مفاتیح‌الجنان، دعای مجیر). سیصد مرتبه، صد تا شب نوزدهم، صد تا شب بیست و یک، صد تا بیست و سوّم. هر شبی صد تا، سیصد تا. «أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ» همان مثل «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ» هست، یعنی پناهم بده از آتش جهنّم.

عواملی که انسان گرفتار قهر خدا می‌شود، چیه؟ من اینجا چند تا را نوشتم. اگر یاد معاد زنده بشود، این همه جنایت نمی‌شود. قرآن به کم‌فروش‌ها می‌گوید چرا کم‌فروشی می‌کنی؟ «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُون‏. لِیَوْمٍ عَظیمٍ» (مطفّفین/ 4 و 5)، تو فکر نمی‌کنی قیامت باید حساب و کتاب بدهی؟، «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ …»

«وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون‏» (بقره/ 4)، علم به قیامت کافی نیست، یقین به قیامت آدم را نگه می‌دارد. ما علم به قیامت داریم، همه اگر بپرسند اصول دین، می‌گوییم قیامت هست، امّا یقین هم داریم؟ اگر یقین داریم، چرا کم‌فروشی می‌کنیم؟ اگر یقین به حساب و کتاب داشته باشیم، آن وقت چه حساب‌های سختی هست. در قرآن داریم چهار رقم حساب از شما می‌کشند:

1- بعضی حسابشان آسان است، «حِساباً یَسیراً» (انشقاق/ 8). عربی‌هایی که می‌خوانم آیه‌ی قرآن است، «حساب یَسیر» یعنی حساب آسان.

2- بعضی‌ها را خداوند حساب سخت از آن‌ها می‌کشد قیامت، «حِساباً شَدیداً» (طلاق/ 8)، «یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/ 21) یعنی حساب سخت.

حساب آسان: «حِساباً یَسیراً»، حساب سخت: «حِساباً شَدیداً».

3- بعضی‌ها بی‌حساب می‌روند جهنّم، آیه‌اش این هست: «لا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/ 105)، روز قیامت میزان ندارند، این‌ها مثل صدّام را بگیری، دیگر محاکمه نمی‌خواهد دیگر، صدّام قاضی نمی‌خواهد، صدّام جرثومه‌ی جنایت هست در تاریخ، دلیل نمی‌خواهد. می‌گوید بعضی‌ها دلیل نمی‌خواهد، این صاف باید برود جهنّم، «لا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً»، یعنی میزان در قیامت هست، امّا برای ایشان میزان نیست، بی‌میزان است.

4- بعضی‌ها بی‌حساب به بهشت می‌روند. داریم که افرادی قبل از همه‌ی بهشتی‌ها وارد بهشت می‌شوند، فرشته‌ها به ایشان می‌گویند: «شما چه کردید؟»، می‌گویند: «ما به گناه که رسیدیم، خودمان را نگه داشتیم، صبر کردیم، یعنی خودمان را نگه داشتیم، آن وقت مزدش این هست که امروز بی‌حساب به بهشت می‌رویم.» می‌شود من فارسی‌اش را بگویم، شما عربی‌اش را بگویید، یعنی قرآنش مال شما. حساب آسان آیه‌اش چی بود؟ «حِساباً؟»، «یَسیراً»، بلند بگویید: «یَسیراً». «یُسْر» یعنی آسان، «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (شرح/ 6)، یعنی بعد از سختی آسانی هست، «حِساباً یَسیراً». بعضی‌ها حسابشان سخت هست، «حِساباً»؟ «شَدیداً». بعضی‌ها بی‌حساب به جهنّم می‌روند، ««لا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ؟»، «وَزْناً».

3- سخت‌گیری در دنیا، سخت‌بودن حساب در قیامت

خب حالا کی؟ ما جزء کدام‌ها هستیم؟ حدیث داریم: «کسانی که با مردم سخت بگیرند، خدا هم روز قیامت حساب این‌ها را سخت می‌گیرد.» یک قصّه بگویم برایتان. شخصی، از شخصی طلبکار داشت. هی می‌گفت: «آقا، من ندارم، یک خورده، چند روزی، چند ماهی به ما فرصت بده.» می‌گفت: «حقّم را باید بگیرم.» این بدهکار آمد خانه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) گفت: «فلان شیعه از من طلب دارد، ولی سخت می‌گیرد به من، هیچ به من مهلت نمی‌دهد.» همین‌طور که شکایت را می‌کرد، آن طرف هم وارد شد. بدهکار شکایت کرد، طلبکار هم وارد شد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «چه کردی؟»، گفت: «کاریش نکردم، حقّم هست، می‌خواهم بگیرم، حق گرفتنی هست، من تا یک ریال آخرش را می‌گیرم.» امام دید خیلی این آتشش تند است، فرمود که: «قرآن خواندی؟»، گفت: «بله، مسلمانم»، گفت: «این آیه یعنی چه؟ «یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/ 21)، مردان خدا از بدحسابی می‌ترسند»، گفت: «بله»، گفت: «مگر خدا بدحساب است؟»، گفت: «نه خدا بد حساب نیست، ولی کسانی که مثل تو در دنیا با مردم بدحسابند، خدا هم روز قیامت با این‌ها بدحساب هست، یعنی سخت می‌گیرد بهشان». (الکافی، ج ‏5، کتاب المعیشه، بَابٌ فِی آدَابِ اقْتِضَاءِ الدَّیْن‏، ح 1، ص 100 و 101)

گاهی وقت‌ها، حساب و کتاب، بعضی چیزها را ما می‌گوییم زیادی هست، قرآن یک آیه دارد می‌گوید زیادی نیست، اگر دیدید خدا قهرش جهنّمش، صراطش، پلش، دوزخش، میزانش، کتابش، حدود هزار تا آیه مال قیامت هست؛ قبل از قیامت، وقت قیامت، برزخ، حوادث قیامت، خیلی آیه داریم ما، حدود هزار تا آیه. شما می‌گویی این همه، چه خبر هست؟ چرا خدا؟ می‌گوید هر عذابی بشوی، «جَزاءً وِفاقاً» (نبأ/ 26)، این وِفق کار خودت است، این عوض آن، یعنی جزای قیامت عین کار خودمان است. ببین شما اگر یک نان شوری را، خمیر شوری را دادی به نانوا، نانوا این خمیر را پهن می‌کند و می‌زند به تنور. نانی که بهت می‌دهد، چه نانی هست؟ شور هست. نگوییم: «آقای نانوا، تو چه آدمی هستی؟ نان شور دادی؟!»، می‌گوید: «آقا، من نان شورت ندادم، خمیرت شور بود.» خمیر شور، نان شور، خمیر شیرین، نان شیرین، خمیر تلخ، نان تلخ. قرآن می‌‌گوید «جَزاءً وِفاقاً» یعنی چه؟ یعنی هر چی بهت دادم، کیفر کار خودت هست.

عذاب دنیا با پوست وارد بدن می‌شود، یعنی اوّل پوست می‌سوزد، بعد وارد بدن می‌شود، پناه بر خدا. قرآن می‌گوید عذاب آخرت از قلب شروع می‌شود، از درون می‌سوزد، «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ» (همزه/ 7)، یعنی طلوع این عذاب‌ها، «أَفْئِدَه»، «أَفْئِدَه» یعنی دل، طلوعش از دل است، یعنی از درون می‌سوزد، چون دل را سوزاندی، با این بلوزی که پوشیدی، با این ماشینی که خریدی، با این مهمانی و عروسی‌، با این مهریه، با این برخوردی که کردی، خیلی‌ها را دلشان را سوزاندی. دل کسی را نسوزانید. حالا پیراهن شیک داری، برای شوهرت بپوش، چرا می‌پوشی؟ بچّه‌های فقیر، بچّه‌های بی‌بضاعت نگاه می‌کنند، آه می‌کشند، از دل سوخته بترسید. هر چی هم که دارید که نباید نشان بدهید. به ما گفتند اگر میوه‌ی نوبری هست، بچّه‌ات توی خانه بخورد، نرود در کوچه، بچّه‎ها ببینند که آن‌ها هم بخواهند. «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ».

4- دعا برای همه مردم، نه فقط خویشان و دوستان

دعا که می‌کنید، برای همه دعا کنید. بعضی جاها من دیدم، بعضی‌ها را، می‌گویند: «پروردگارا، کسانی که در این مسجد نماز خواندند، بیامرز.» ای خوش‌انصاف، مسجد بغلی چی؟ نه، «کسانی که در این هیئت سینه زدند.» بعضی‌ها حتّی مسجد می‌سازند، می‌گوید: «مسجد یک جایی بسازید که در روستای پدری من باشد»، می‌گوییم: «بابا، روستای پدری شما، روزی ده تا اتوبوس می‌رود آنجا، این جادّه روزی هزار تا اتوبوس ازش رد می‌شود، اینجا مسجد بساز»، می‌گوید: «روستای پدری»، می‌گویم: «پس برای خدا نیست، می‌خواهی پدرت را زنده کنی، یا می‌خواهی دینت را زنده کنی؟» خدایا کسانی که در این هیئت، در این مسجد. «کسانی که پارسال اینجا بودند، امسال نیستند»، بگو: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور» (مفاتیح‌الجنان، دعای ماه مبارک رمضان)، «أَهْلِ الْقُبُورِ» یعنی همه. دعایتان میلیاردی باشد، حتّی نماز شب که می‌خوانید، مثلاً می‌توانید بگویید که: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِسیّد حسن نصرالله لبنان». خب سیّد حسن نصرالله یک نفر هست، بگو سید حسن نصرالله و دوستانش. دوستانش که شد، میلیونی شد. «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لإمام خمینی و محبّینش»، میلیونی شد، «وَ مَنْ أحَبَّه». چرا خودمان را نگاه می‌کنیم؟ نذر می‌دهیم «نه، به او نده، به او بده، به او بده»، حالا دیگر یک شله‌زردی، شیربرنجی، برنجی پختی، بده به همه بخورند.

روز عید قربان بود، یک کسی به من زنگ زد که: «آقای قرائتی، یک قربانی دارم، می‌خواهم بکشم، دعای قربانی چیه؟»، گفتم: «دعای قربانی این هست که کبابی‌اش را برای خودت در یخچال نگذاری»، گفت: «دعایش چیه؟»، گفتم: «همین هست که دعایش هست. تو کبابی‌اش را برای خودتان بر‌داشتی، سیراب و شیردانش را هم برای فردا عصری، کلّه پاچه‌اش را هم برای صبحی، باقی‌هایش را هم دادی به آن‌هایی که دوستش داری، چه چیزی‌اش برای خدا شد؟ یک نیم کیلویش را دادی به یک کسی که نشناسیش، همه‌ی آن‌هایی که گوشتش دادی، آن‌هایی بودند که دوستت بودند، کسی دوستت نداشته باشد، قربان این …» نگویید قربانی، بگویید: «قربان شکمم، قربان خیالم، قربانِ …»

5- خطر تحقیر افراد فقیر و نیازمند

عذرخواهی کنیم از خدا راجع به کارمان. (16:59) گاهی وقت‌ها یک کاری را هم می‌کنیم، پهلوی ما چیزی نیست. مثلاً یک کسی یک حرفی می‌زند، «ولش کن بابا!»، ساده می‌گوییم ولش کن بابا. قرآن برای همین «ول کن بابا» ده تا آیه نازل شده. یک سوره‌ای داریم در قرآن به نام سوره‌ی «عَبَسَ»، «عَبَسَ؟»، «وَ تَوَلَّى» (عبس/ 1). قصّه‌ی «عَبَسَ» چیه؟ پیغمبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم، در یک جلسه پیغمبر با افرادی صحبت می‌کرد، یک نابینا وارد شد. نابینا بود دیگر، با عصا وارد شد و گفت :«یا رسول الله، قرآن یادم بده، قرآن برایم بخوان، قرآن برایم بخوان.» یک نفر در جلسه عبوس کرد. عبوس هم برای نابینا، آخر نابینا بخندی، نمی‌بیند، چشم ندارد، من چشمم بسته است، شما روبه‌روی منی که چشمم بسته است، بخندی نمی‌فهمم، عبوس هم کنی نمی‌فهمم. نمی‌گوید: «فهمید، به او برخورد»، می‌گوید: «حتّی فهمید، تو نباید عبوس کنی، چه او بفهمد؟ چه او نفهمد.» ما می‌گوییم: «پلیس نفهمید، خوب شد، پلیس نفهمید.» بابا، عبور از چراغ قرمز غلط است، چه پلیس بفهمد؟ چه نفهمد. «عَبَسَ»: عبوس کرد؟؛ «تَوَلَّى»: پشت کرد؟؛ «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» (عبس/ 2)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، سوره‌ی «عَبَسَ»، یک نابینا آمد، به او عبوس کردی؟ «وَ ما یُدْریکَ» (عبس/ 3)، به تو چه؟! «لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» (عبس/ 3): شاید این نابینا تحت تأثیر قرار بگیرد، شاید چشم‌دارها تحت تأثیر قرار نگیرند. «أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى‏» (عبس/ 8): آن کسی که با محبّت آمده، با تلاش آمده. «وَ هُوَ یَخْشى» (عبس/ 9): خوف الهی دارد، خداترس است، تقوا دارد. «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/ 10). یک عبوسِ در یک جلسه، چه‌قدر اهمیت دارد این.

ما چه‌قدر گناه کردیم. افرادی را تحقیر کردیم، آن را ولش کن، او که آدم نیست، او که فلان است، او که فلان است. حتّی پدر و مادر هم حق ندارند غیبت بچّه‌شان را بکنند. می‌گوید: «پسرم هست، دخترم هست، عروسم هست».

6- توجه ویژه حضرت علی علیه‌السلام به یتیمان

همین امیرالمؤمنینی که روز شهادتش بحث را گوش می‌دهید، وارد خانه‌ی یتیمی شد. به بچّه یتیم گفت: «آقا جان، پسر»، بچّه نگاه کرد، گفت: «عزیزم، عمو جان، عزیز» هر کاری کرد که این بچّه بخندد نخندید. با زانوهایش، با دست‌هایش راه رفت، چهار دست و پا، صدای بزغاله کرد، «بَـع، مَـع»، تا صدای «مَـع» کردی، این یتیم خندید. یک کسی گفت: «آقا، تو امیرالمؤمنینی، رئیس همه‌ی مسلمان‌های دنیا هستی، صدای بزغاله می‌کنی؟!»، گفت: «می‌خواهم یک یتیم بخندد.» یک یتیم بخندد، می‌ارزد که علی صدای بزغاله کند و حساب و کتاب این است.

یک بار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داشت می‌رفت، دید یک زنی مشک آبی دارد، نمی‌تواند بکشد، با زحمت این مشک را … گفت: «خانم، مشک آب را به من بده، برایت بیاورم»، گفت: «خدا خیرت بدهد» داد به او و حضرت امیر (علیه‌السلام) مشک آب را گرفت و عقب این خانم رفت در خانه‌شان. زن مشک آب را گرفت، گفت: «خدا خیرت بدهد مشک آب را کمک کردی، حضرت علی شوهر من را برد جبهه شهید شد، من با یک مشت بچّه یتیم، در خانه یتیم‌داری می‌کنم.» حضرت علی چنان تکان خورد. گفت: «خانم، می‌شود من بیایم توی خانه؟» گفت: «بیا»، گفت: «می‌خواهی چه کنی؟»، گفت: «یا من غذا می‌پزم، تو بچّه‌داری کن، یا تو غذا بپز، من بچّه‌داری کنم.» زن گفت که: «من بچّه‌داری می‌کنم»، حضرت امیر گفت: «بچّه‌داری با من»، زن گفت: «من غذایم بهتر است.» غذا را پخت و بچّه را روی زانویش نشاند و هی غذای پخته را دهان این یتیم می‌گذاشت، می‌گفت: «بچّه یتیم‌ها حلال کنید من را، حلال کنید من را.»

یتیمی گرسنه باشد، حساب دارد، ولخرجی‌های ما حساب دارد. هی نگویید ماشینت سه میلیارد شد، چهار میلیارد شد، خانه‌اش چند شد، برجش چند شد، دلار چند شد، سکّه، حساب و کتاب هم هست، «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزال/ 7)، «خَیْراً یَرَهُ» یعنی حتّی به اندازه‌ی وزن یک ذرّه. ذرّه چیه؟ گاهی سقف که سوراخ می‌شود، نور خورشید از این سوراخ می‌آید به زمین می‌خورد، آن ذرّات ریزی هست در فضا به آن‌ها می‌گویند ذرّه، یعنی وزن یک ذرّه هم باشد، «خَیْراً یَرَهُ» (زلزال/ 7)، «شَرًّا یَرَهُ» (زلزال/ 8)، حساب و کتاب هست.

هشتاد سال زحمت کشیده، تو آبرویش را ریختی، خب خدا هم با همین کلمه عبادت هشتاد ساله. حالا اگر کسی عبادت ندارد چی،؟ گناهان این را می‌گیرند، روی او می‌گذارند، می‌گویند: «تو عبادت نداری، اگر عبادت می‌داشتی، عبادت‌هایت را با فلانی حساب می‌کردیم.»

به ما گفتند: «جوری شیعه باشید که مردم بگویند درود بر امام صادق، با این شیعیانش، «کُونُوا لَنَا؟»، «زَیْناً»، زینت ما باشید؛ «وَ لَا تَکُونُوا لَنَا شَیْناً» (الأمالی، طوسی، ح 987 ص 440)، ننگ ما نباشید.

اسم علی را زیاد در خانه‌ها ببرید، نگو این‌ها فایده ندارد. حدیث داریم کسانی که اسم اهل بیت روی بچّه‌شان بگذارند، روز قیامت همین نامگذاری اثر دارد در حساب این‌ها. می‌گوید تو اسم بچّه‎هایت را فاطمه گذاشتی، زهرا گذاشتی، احمد و صادق گذاشتی.

ماه رمضان، شب قدر کبریت است، این شما مردم هستید که باید از این کبریت، مدیریت کنید. من مدیریت کبریت را یک بار دیگر هم گفتم. کبریت را اگر روشن کردی، نگاهش کنی، بعد چند ثانیه خاموش می‌شود. اینجا مدیریت نقش دارد، چه؟ تا کبریت روشن شد، نگاهش نکنی، فوری به گاز بزنید. گاز که روشن شد، فوری قابلمه سرش بگذاریم. غذا که پخته شد، بدهیم به انسان بخورد. انسان که خورد، می‌گوییم خوردی، «وَ اشْکُرُوا» (بقره/ 152 و 172، نحل/ 114، عنکبوت/ 17، سبأ/ 15)، حالا شکر خدا کن. ببین این کبریت تا خدا پیش می‌رود.

یک بار دیگر: کبریت وصل به؟ با هم بگویید: گاز می‌شود. گاز وصل به؟ قابلمه بشود. قابلمه وصل به؟ غذا بشود. غذا وصل به؟ انسان بشود. انسان وصل به خدا بشود. این شب قدر نیست که بیاییم قرآن سر گیریم، تمام شد برود، این شب قدر کبریت است. چه‌طور در ماه رمضان رفتید مسجد، غیر ماه رمضان هم بروید. چه‌طور ماه رمضان قرآن خواندیم، غیر ماه رمضان هم بخوانیم. جلسات آسان بگیرید، جلسات بی‌خرج، کم‌خرج، فشرده باشد، طولانی نباشد. داریم که من دینی که آوردم، دین آسان آوردم. ببینید چه‌قدر اسلام مواظب ما هست. از امام پرسیدند: «نماز ظهر چهار رکعت است، جمعه‌ها که نماز ظهر نیست، نماز جمعه می‌خوانیم، باید نماز جمعه هم چهار رکعت باشد، چرا نماز جمعه دو رکعت است؟، نماز ظهر چهار رکعت است، جمعه که نماز ظهر نمی‌خوانیم، نماز جمعه بخوانیم، نماز جمعه دو رکعت است، چرا نماز جمعه دو رکعت است؟»، امام فرمود: «لِمَکَانِ الْخُطْبَتَیْن‏» (الکافی، ج ‏3، کتاب الصلاه، بَابُ فَرْضِ الصَّلَاه، ح 1، ص 271 و 272)، آخر مردم در نماز جمعه دو تا خطبه هم گوش می‌دهند، دو تا خطبه گوش می‌دهند، چهار رکعت هم بخوانند سنگین است، باید مراعات مردم را کرد. چون یک خطبه می‌خواند، مراعات می‌کند، خب، این خیلی مهم هست برای ما.

دعای افطار چیه؟ یک سطر بیش‌تر دعا نیست. دعای افطار یک سطر است، سطر این است: «اللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ»، خدایا برای تو روزه گرفتم؛ «و عَلَى رِزْقِکَ؟»، «أَفْطَرْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْت» (زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 85)، یک سطر دعا، گرسنه‌ام هست، دیگر به آدم گرسنه که نمی‌شود گفت دعا بخوان. دعای گرسنه، یک سطر دعا بخوان.

7- تربیت دینی فرزندان در مسجد و مجالس دینی

حدیث داریم که پول می‌خواهی بدهی به فقیر، صاف نده به فقیر، بده به پسرت، بگو تو بده به فقیر. یعنی این کمک به فقرا به یک نسل آینده هم؟ یاد بدهید. حدیث داریم پدر که می‌رود سر نماز، بچّه را از سه سالگی شروع کنید نماز را، اوّل بگویید، بگو: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، همین بسش هست. هفت ماه و بیست روز صبر کنید، بعد دوّمین جمله این هست: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم. بعد کم‌کم به تدریج وقتی نماز می‌خوانی، پهلوی شما بنشیند، نماز شما را ببیند. بعد صورتش را بگو این وضو هست. (من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ح 863، ص 281) ماه رمضان هم غذایش بده بخورد، بگو: «حالا این افطاری تو، حالا می‌خواهیم سحری»، یعنی هی بگو سحری، افطاری، هر وقت غذا می‌خواهد به بچّه بده بخورد، بچّه که روزه ندارد، ولی شما افطاری، یا سحری را یاد بچّه‌ات بده. دیگر از هفت سالگی بچّه‌ها را با نماز آشنا کنید.

می‌روید مسجد، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «مسجد می‌روید، بچّه‌تان را هم ببرید.» کجا؟ «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (کهف/ 46)، بعد می‌گوید: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/ 31)، مال و اولاد زینت هست، بعد می‌گوید مسجد می‌روید زینت ببر، یعنی بچّه‌ات را هم ببر. یک پول هم بگذار جیبت، آنجا به یک فقیری هم بده. بچّه‌هایمان را با مسجد آشنا کنیم، با قرآن آشنا کنیم. چیزی که برای قیامت ما می‌ماند، عمل خوب بچّه‌هاست. تمام کارهای بچّه‌ها برای پدر و مادرشان هم ثبت می‌شود. من اگر یک حدیث می‌خوانم، این حدیث ثوابش به پدر و مادرم هم می‌رسد. تمام پدر و مادرها در کارهای خیر بچّه‌ها شریکند، بچّه‌هایتان را به خیر وادار کنید.

خدایا تو را به مقام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی، به ایمان ما، به علم ما، به یقین ما، به تقوای ما، به رزق ما، به سعه‌ی صدر ما، به کمالات ما بیفزا.

ما را از شیعیان خالص و مخلص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قرار بده.

کسانی که ظلم کردند به قرآن و اسلام و اهل بیت، بر عذابشان بیفزا.

نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

تحقیرحساب و کتابحضرت علیدرسهایی از قرآندوزخقرائتی
Comments (0)
Add Comment