نقش معلمان در تربیت نسل نو(1)

موضوع: نقش معلمان در تربیت نسل نو(1)

تاریخ پخش: 29/06/1403

عناوین:

1- جایگاه آموزش تجربی در قرآن

2- آمادگی برای پاسخگویی به سؤالات و شبهات دانش‌آموزان

3- تأکید بر آموزش علوم مفید و پرمنفعت

4- دلسوزی برای نجات نسل نو از انحرافات فکری

5- بهره‌گیری از فرصت‌های مناسب برای موعظه و نصیحت

6- مطالعه مستمر، شرط موفقیت در تعلیم و تربیت

7- لزوم تحول در نظام آموزشی کشور با بهره‌گیری از تجربه معلمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

محضر مبارک فرهنگیان تهران هستیم، در آستانه‌ی مهر و تولّد پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله. مطالبی را بارها گفتیم به مناسبت اوّل مهر، یعنی چهل تا مهر رد شده و ما اوّل هر مهر یک حرف‌هایی زدیم، حالا هم اوّل مهر هست، باید حرف‌ها را تکرار کنیم. ارزش علم، چون من عمری در نهضت سوادآموزی بودم، علم روی پست‌ترین اثر دارد، روی بهترین هم اثر دارد. شما یک سگ را آموزش بده، این سگ آموزش دیده، در قرآن می‌گوید: «مُکَلِّبینَ» (مائده/ 4)، از «کَلْب» هست، یعنی سگ آموزش دیده! یعنی آموزش روی سگ اثر دارد، این پست‌ترین.

1- جایگاه آموزش تجربی در قرآن

بهترین آدم‌ها پیغمبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله هست. پیغمبری، از منطقه‌ای رد می‌شد، دید یک خانه‌های خرابه هست، گفت: خدایا این خانه‌ها که خراب شده، صاحب‌هایش هم مرده‌اند، «أَنَّى یُحْیی‏؟»، چه کسی دیگر این‌ها را زنده خواهد کرد؟ تا گفت چه کسی، سؤال کرد دیگر، خدا مرگش داد، همین پیغمبر، می‌گویند عُزِیر بود، روی الاغ نشسته بود و پرسید چه کسی این‌ها را زنده می‌کند، خودش و الاغش با هم از دنیا رفتند.

«ثُمَّ»، عربی می‌خوانم که قرآن هم بخوانم، ترجمه‌اش را هم بلدید، «ثُمَّ بَعَثَهُ»: بعد از مدّتی طولانی این پیغمبری که از دنیا رفته بود، زنده‌اش کرد؛ «قالَ»: پرسید؛ «کَمْ لَبِثْتَ»: چه‌قدر وقت هست اینجایی؟ این هم یک نگاهی به زمین و آسمان و به خودش کرد و گفت: «یَوْماً»، یک روز؛ «أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»: یک روزی، کم‌تری، بیش‌تری. فرمود نه صد سال پیش عبور می‌کردی، گفتی چه کسی مرده را زنده می‌کند. علم تجربی به قدری ارزش دارد که می‌ارزد یک پیغمبری صد سال بمیرد، یک چیزی را تجربه کند. بعد از صد سال «أَنَّى یُحْیی‏؟»؛ «أَماتَهُ»: مرگش داد؛ «ثُمَّ بَعَثَهُ»: مبعوثش کرد، زنده‌اش کرد؛ پرسید: «کَمْ لَبِثْتَ»؛ فرمود: «یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»، فرمود نه، صد سال پیش سؤال کردی، من جواب دادم. حالا «انْظُرْ إِلى‏ طَعامِکَ»: نگاه کن به غذایت؛ «وَ شَرابِکَ»: نگاه کن به نوشیدنی‌ات؛ «لَمْ یَتَسَنَّهْ» (بقره/ 259).

غذا بیرون یخچال یک هفته خراب می‌شود، این غذا صد سال هست خراب نشده، عربی‌اش را بخوانم، قرآن را، «انْظُرْ»: نظر کن، ببین؛ «إِلى‏ طَعامِکَ»: غذایت را ببین؛ «وَ شَرابِکَ»: نوشیدنی‌ات را هم ببین؛ «لَمْ یَتَسَنَّهْ»: یعنی «لَمْ یَتَغَیَرْ»، غذا صد سال هست خراب نشده. غذا بیرون یخچال یک هفته خراب می‌شود. صد سال چند تا یک هفته هست؟ یک سال پنجاه و دو تا هفته هست، صد تا پنجاه تا می‌شود پنج هزار تا، صد تا دو تا می‌شود دویست تا، پنج هزار و دویست هفته این غذا سالم هست. امام زمان عمری نکرده، هزار و دویست سالش هست با کم و زیادش، هزار و دویست سال تقسیم بر سیصد و شصت و پنج روز بکنید، ببینید شانزده برابر عمر طبیعی هست، امام زمان علیه‌السلام تا الآن حدوداً پانزده، شانزده برابر عمر طبیعی عمر کرده، خدا می‌گوید پانزده برابر چیزی نیست، من اگر اراده کنم، یک غذایی که یک هفته خراب می‌شود، پنج هزار و دویست برابر عمر طبیعی‌اش سالم نگه می‌دارد، استدلال قرآنی است، اراده‌ی خداست. مگر امام زمان علیه‌السلام پیر نمی‌شود؟ نه. مگر می‌شود آدم پیر نشود؟ بله. چه جوری؟ این جوری، موی، موی ابرو هشتاد سال تکان نمی‌خورد، موی مژه هشتاد سال تکان نمی‌خورد، بغلش یک سانتی، موی سر و صورت، هر هفته اصلاح می‌کنی، جایش اصلاح می‌کنی، هی بلند می‌شود قیچی می‌کنی، هی بلند می‌شود قیچی می‌کنی. یعنی یک صورت و یک پوست و یک گوشت و یک نان و یک آب، خدا اراده کرده یک مو ثابت باشد مثل مژه و ابرو، یک مو متغیّر باشد مثل سر و صورت. گیر کجاست؟

2- آمادگی برای پاسخگویی به سؤالات و شبهات دانش‌آموزان

عزیزان فرهنگی، بچّه‌های ما زود گرفتار اشکال و شبهه می‌شوند، اشکال و شبهه می‌شوند، یک چیزهای ساده. خیلی چیزها دروغ است، بچّه‌هایتان را، نگویید هر چه شنیدند، باور کنید هر چی هم شنیدید برخورد کنید. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید اگر فاسقی خبر آورد تحقیق کن، «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ 6)، این سایت‌هایی که در شرق و غرب و داخل و خارج هست، این‌ها فاسقند یا عادل؟ چه‌قدر حرفشان اطمینان دارد؟ نمی‌گوییم گوش ندهید، چون در اختیار ما نیست که بگوییم گوش بدهید، می‌گویند تحقیق کنید، تحقیق کنید.

سؤال از بچّه‌هاست، این حرف به شما نرسیده، به بچّه‌ها نمی‌شود گفت: «نفهم»، بگویی نفهم هست بدتر می‌کند، سؤالش را.  نقش شما فقط کتاب‌های درسی نیست، کتاب‌های درسی که برای آموزش و پرورش هست، کتاب تعیین کرده، صفحه‌اش را هم معیّن کرده، بعد هم نمره و یک راه و نسقی دارد، آن را که باید بروید، غیر از این شبهات، یعنی شما منجی هستید، ناجی هستید، نه معلمّ فقط. معلّم یک چیزی را آموزش می‌دهد، یک معلّم یک چیزی را آموزش می‌دهد، از آن مغز می‌آید توی این مغز، از آن مغز می‌آید توی این مغز.

گاهی وقت‌ها می‌گویند خدا حکیم است، پس چرا سیل آمد، زلزله آمد، عقرب گزید، مار گزید، آنجا تصادف کرد؟ معنای حکیم هم این نیست که همه‌اش لذّت باشد، زهر مار هم حکیمانه هست. زهر مار در بدن من که می‌آید من را می‌کشد، زهر مار در بدن خودش مثل آب دهان، آب دهان هر کسی در دهان خودش نمره‌اش بیست هست. بله، اگر بیرون آمد، تف شد به کسی خورد، جسارت است. نباید بگوییم خدا چرا تف خلق کرده، خدا آب دهان خلق کرده، در جای خودش نمره‌اش بیست است، جایش عوض شود بله، جایش عوض شود. شما سنگ پا را به سرت بکشی خون می‌شود، لیف هم به پایت بزنی پا خوب نمی‌شود، هر چیزی مال …، هر چیزی را در جای خودش معنا کنیم.

خیلی شبهات پیش می‌آید، دست بچّه‌ها را بگیرید، بچّه‌ها امانت‌اند، بچّه‌ها خوش‌فطرت‌اند. سؤال پیش می‌آید، گاهی طبیعی سؤال پیش می‌آید، گاهی نه، این سؤال را القاء کردند. چه طبیعی باشد، چه القایی باشد، جوابش را شما بدهید، فیزیک و شیمی که بلژیک هم بود که. در هواپیما نشستیم، گفت: «حاج آقا، چایی می‌خوری، یا قهوه؟»، گفتم: «چایی که خانه‌ی مان هم هست، قهوه بده بیاید، اینجا هواپیماست.» فیزیک و شیمی و مترو و اف چهارده و اف شانزده و تمام علم و صنعت این نیست که شما بدوید و کنکور قبول شوند و بروند دانشگاه، متخصّص و نابغه و همه بشوند، امّا این‌ها کشورهای دیگر هم هست، برای نجات بچّه، شما چه کردی؟

3- تأکید بر آموزش علوم مفید و پرمنفعت

بسیاری از علم‌هایی که می‌خوانیم، نه به درد دنیا می‌خورد، نه به درد آخرت، بعضی‌هایش به درد به دنیا می‌خورد، بعضی‌هایش به درد آخرت می‌خورد، بعضی‌هایش هم دنیا هم آخرت، بعضی‌هایش نه دنیا نه آخرت، چهار رقم هست. خسته شدم، برای این‌که کمک کنید، کمک کنید، بعضی‌ها هم به درد دنیا می‌خورد؟ «هم به آخرت»، کمک کنید، نصفه‌اش را شما بگویید، هم به درد دنیا می‌خورد؟ «هم به درد آخرت»، بعضی‌ها نه به درد دنیا می‌خورد؟ «نه به درد آخرت»، بعضی‌ها به درد دنیا می‌خورد به درد آخرت نمی‌خورد، بعضی‌ها هم به درد آخرت می‌خورد؟ به درد دنیا نمی‌خورد.

در دعاها داریم: «وَعِلْماً نافعاً»، علم باید مفید باشد. چرا بعد از چهل و پنج سال، رئیس جمهور ما هی فریاد بزند درس‌های دانشگاهی کاربرد نیست، یعنی لیسانس و فوق‌لیسانس گرفته، ولی هیچ کاری بلد نیست بکند. علم مفید، «وَعِلْماً نافعاً».

سیصد و پنجاه تا «أعوذُ» در دعاها داریم، یکی از این «أعوذُ»ها را، یعنی پناه می‌برم به خدا، یکی از این «أعوذُ»ها، «أعوذُ»هایی هست که پیغمبر هر روز می‌گفت: «أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ» (کنز الفوائد، ج‏1، ص 385)، پناه می‌برم از علم بی‌نافع.

من را به عنوان یک معلّم پیر بپذیرید، بعد از چهل و پنج سال تلویزیون، تقریباً، یک کلمه به شما بگویم، سخنرانی تلویزیونی خیلی فایده ندارد، این نتیجه‌ی عمر من هست، سخنرانی تک به تک باید باشد. گاهی باید با یک بچّه خصوصی حرف زد. تریاکی‌ها سخنرانی و اینترنت و ماهواره که ندارند، کامپیوتر که ندارند، تریاکی‌ها می‌روند خانه‌ی همدیگر، این را تریاکی‌اش می‌کند، بعد می‌رود خانه‌ی دیگر، تبلیغ چهره به چهره. موفّق‌ترین گروه‌های تبلیغی، تریاکی‌ها هستند. صد تا تریاکی را هر جایی‌اش کنی، سال دیگر صد و بیست تا می‌شوند، ولی صد تا شما هر جا باشی، سال دیگر صد و ده تا هم نمی‌شوی. برای این‌که ما سر کلاس درس می‌دهیم، تریاکی می‌رود خانه به خانه. قرآن هم خیلی آیه داریم، سخنرانی‌تان تن به تن باشد، نه گروه گروه.

من فکر کردم رفتم توی تلویزیون، هر چی می‌خواهم به همه‌ی مردم ایران می‌گویم، این فکر غلطی هست، دو بار امام خصوصی با من صحبت کرده یادم هست چی گفته، امّا سخنرانی‌های حسینیه‌‌ی جماران میلیونی پخش شد، یادم نیست امام چی گفته، «به تو بودم» مهم هست و من این را از یک دیوانه یاد گرفتم، این مثال را هم توجّه کنید. یک دیوانه آمد توی مسجد کاشان، هر چی فحش داد خندیدند. رفت توی محراب، گفت: «حضرت آیت الله به تو بودم»، بعد آمد صف اوّل گفت: «به تو بودم، به تو بودم، به تو بودم، به تو بودم»، تا گفت به تو بودم، عصبانی شدند، این دیوانه را بغل کردند، بیرون انداختندش و من از این دیوانه یک یاد گرفتم که سخنرانی عمومی فایده ندارد، باید گفت: «به تو بودم.»

خدا شهید قدّوسی را رحمت کند، یک طلبه فکرش کج شده بود، می‌گفت: «یازده ساعت خصوصی با این حرف زدم تا فکرش را صاف کردم.»

4- دلسوزی برای نجات نسل نو از انحرافات فکری

به فکر نسل نو باشید، هر سؤالی می‌کنند، اجازه بده حرف بزنند. ممکن است ضدّ انقلاب هم حرف بزند، یک چیزهایی بگوید با انقلاب هم نخورد، خب جوابش را بده دیگه، جلوی بچّه‌ها را که نمی‌شود گرفت، ولی باید وقت خصوصی بگذاریم. کار کردن طبق قانون آموزش و پرورش این حدّاقل هست، در کشورهای دیگر هم هست، شما به عنوان یک بچّه‌ی مسلمان باید این را نجاتش بدهید و لذا وقت خصوصی بگیرید، از یک اسلام‌شناس. همه‌ی تان که اینجا نشستید، شما به من گفتند حدود پانصد تا مدیر هستید با کم و زیادش، پانصد تا مدیر، برخورد می‌کند به یک کسی که انقلاب را قبول ندارد. من خودم یک آخوندی بود انقلاب را قبول نداشت، رفتم خانه‌اش، گفت: «آنجا را بیخود مصادره کردند، آن را بیخود گرفتند، آن را بیخود عزل کردند، آن را بیخود نصب کردند»، کارهایی که به نظرش بیخود بود هی گفت گفت گفت. گفتم: «وایسا بنویسیم.» یک کاغذ آوردیم همه را نوشتیم. دیدم سی، چهل تا اشکال به انقلاب دارد برای کارهایی که شده، گفتم: «تمام شد؟»، گفت: «بله»، گفتم: «حالا یک صفحه‌ی دیگر بده.» یک صفحه‌ی دیگر داد، خدماتی را هم که انقلاب کرده، این‌ها را هم نوشتیم، زمان شاه این نبود، این نبود، این نبود، این نبود، این نبود، این نبود، این نبود. این‌ها را که بهش گفتم، گفتم کم و زیاد کن، خوب مطلق که نیست، خدا رحمت کند شهید بهشتی را، می‌گفت: «در زمین دنبال فرشته نگردید، هر کسی یک عیبی دارد.» حدیث هم داریم، اگر دنبال بی‌عیب می‌گردی، تا آخر عمرت بی‌عیب می‌مانی، بی‌رفیق می‌مانی، اگر کسی دنبال یک رفیقی می‌خواهد که بی‌عیب باشد.

چگونه با بچّه حرف بزنیم؟ چه وقتی حرف بزنیم؟ زمان. وقتی دعای دم افطار، شما چه دعایی می‌خوانید؟ دعای یک سطری، چون صبح تا حالا گرسنه‌ای، برای آدم گرسنه که نمی‌شود گفت دعای ابوحمزه بخوان، یک سطر بس هست، «اللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ»، کمک کنید، «وَ عَلَی؟»، «رِزْقِکَ أَفْطَرْتُ؟»، «وَ عَلَیْکَ؟»، «تَوَکَّلْتُ»  (زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 85). شکم گرسنه یک سطر دعا. اگر بعد افطار هست، می‌گوید دعای افتتاح بخوان، چون بعد افطار هم آدم دو تا چیزی را که خورد می‌افتد، یکی افطاری، یکی گلوله، آدم می‌‌افتد. بعد افطار هم آدم سنگینش هست، می‌گوید دعای افتتاح بخوان، آن هم پنج صفحه هست، یک ربع، تا یک ربع می‌کشد، بیش از یک ربع نمی‌کشد. اگر خوابیدی، چرتی زدی، بیدار شدی، حالا دعای ابوحمزه‌ی ثمالی بخوان، یک ساعتی و نیم، دو ساعت، کم‌تر و بیش‌تر.

5- بهره‌گیری از فرصت‌های مناسب برای موعظه و نصیحت

چه زمانی باید حرف بزنیم؟ اگر نمره‌ی بیست دادی، زیرش نوشتی: «فرزند عزیزم، به حجاب خود توجّه کن»، ممکن است گوش ندهد، ولی شما که بهش سفارش کردی، روسری‌اش را جلو می‌کشد، احترام می‌گذارد، چون شما زیر نمره‌ی بیست. امّا صفرش دادی قدّ در قوری، بعد گفتی: «فرزند عزیزم …»، دور می‌اندازد، می‌گوید: «برو گمشو، فرزند عزیزم، نمره‌ی صفر داده، حالا نصیحت هم می‌کند!»

«هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا» (آل عمران/ 38)، اینجا بود که دعای زکریا مستجاب شد. حضرت زکریا پیر شد، بچّه‌دار نشد، ده‌ها سال دعای بچّه کرد. در یک صحنه ماجرایی پیش آمد، آتش گرفت، سوخت، قلبش سوخت، دعا کرد، گفت: «هُنالِکَ دَعا»، هان، حالا مستجاب کردم. یک وقتی برای دعایی گفتند، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات/ 18)، سحر استغفار کن؛ «وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» (آل عمران/ 17).

چه حرفی را، چه جایی بزنیم؟ در چه، آن وقتی که سوغاتی می‌آوری، آن وقتی که، آن شبی که گوشواره می‌خری، بگویی برویم گوشواره بخریم، توپ بخریم، پینگ پنگ بخریم، آن شبی که یک چیزی برایش می‌خری، بنشین دو دقیقه نصیحت کن، نصیحت بعد از هدیه اثر دارد. وقتی خدا به پیغمبر گفت فامیل‌هایت را به اسلام دعوت کن، «أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین‏» (شعراء/ 214)، حضرت گوسفندی داشت، فرمود: «آبگوشتی درست کنید.» فامیل‌ها را دعوت کرد، خوردند. تا رفت سخنرانی کند، ابولهب جلسه را به هم زد. حضرت فرمود نشد، یک آبگوشت دیگر باید ما بدهیم. قرآن هم که می‌گوید بچّه‌هایت را می‌خواهید به نماز دعوت کنید، اوّل شکمشان را سیر کن، «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ»؛ بعد می‌گوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/ 51). «فَلْیَعْبُدُوا» (قریش/ 3): بنده‌ی خدا درست کنید، می‌گوییم به چی، چه جوری؟ می‌گوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» (قریش/ 4)، «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/ 4)، شکمت را سیر کرد، امنیتت را تأمین کرد.

چه زمانی باید صحبت کنیم؟ مدیریت شما خیلی مهم هست، چون شما همه مدیر هستید به شما بگویم. بچّه صبح می‌آید در مدرسه، هم خواب کرده، هم صبحانه خورده. معلّم این‌ها را می‌دواند، ورزش می‌کند، بعد سرود می‌خواند، بعد نقّاشی، دم ظهر که گرسنه‌اش هست می‌گوید حالا ریاضی، خب رفوزه می‌شود این. وقتی شکمش پر بود دواندی‌اش، حالا که درس علمی هست …

6- مطالعه مستمر، شرط موفقیت در تعلیم و تربیت

یک مقدار هم باید شما مطالعات داشته باشید، خودتان را فارغ‌التحصیل ندانید، زن حامله فارغ می‌شود، آدم هیچ وقت از تحصیل فارغ نمی‌شود. خدا به پیغمبرش می‌گوید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» (طه/ 114)، «زِدْنی‏ عِلْماً» یعنی تو فارغ‌التحصیل نیستی. کتاب‌هایی که ما می‌خوانیم کتابی نیست، حالا فوقش لیسانس، فوق لیسانس شدیم، صد تا، دویست تا، سیصد تا کتاب خواندیم، با سیصد تا کتاب که آدم دانشمند نمی‌شود که، میلیون‌ها کتاب را نخواندیم، ولی دویست تایی که خواندیم مدرکی می‌گیریم، بعد هم آدمی که مدیر هست هی باید آب سر خودش کند، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً»، پیغمبر دائماً باید علمت زیاد بشود، سماوری که از آن چایی می‌ریزند، هر چند تا چایی باید یک خورده آب سرش کنیم، ما یک لیسانس می‌گیریم، پنجاه سال ازش چایی می‌ریزیم، اضافه نمی‌کنیم. خودتان را فارغ‌التحصیل ندانید، به بچّه‌ها هم …

کار را کمال بدانید، الآن کار را ننگ می‌دانند. دو تا بچّه لیسانس دارند، بابایشان هم نجّار هست، می‌گویند: «ما نمی‌خواهیم نجّاری بابا را یاد گیریم، من اصلاً لیسانس گرفتم که نجّاری نکنم!»، کار ننگ هست این! این فرهنگ خطرناک هست. کار را ننگ می‌دانند، خودشان را فارغ‌التحصیل، این‌ها آفات آموزش و پرورش هست، کار را بچّه‌های ما ننگ می‌دانند، نه مال آموزش و پرورش هست، مال بچّه‌های ما هست، فرهنگ عمومی ما این‌طوری هست. داماد سراغ عروس می‌آید، می‌گویند: «داماد چه کاره هست؟»، «بدبخت! کارگر هست!»، اوّل یک بدبخت می‌گوییم، بعد می‌گوییم کارگر، به کارگر می‌گوییم بدبخت!

7- لزوم تحول در نظام آموزشی کشور با بهره‌گیری از تجربه معلمان

وقتی طرح تحوّل را به من گفتند، یک خورده‌اش را خواندم، گفتم: «طرح تحوّل مهم نیست، هی بنویسید، هی وزیرها هم بیایند، مرد تحوّل می‌خواهیم، نه طرح تحوّل، مرد تحوّل می‌خواهیم، یک کسی باید باشد تغییر بشود.» یک سری خط‌ها را باید بشکنیم، خط‌شکنی فقط مال توی جبهه نبود که رزمندگان عزیز ما خط‌شکن بودند، خودشان را فدا می‌کردند تا باقی سربازها رد بشوند، خط‌شکنی در آموزش و پرورش هم هست.

من در دنیای طلبگی‌ام، حالا که تاریخ مصرفمان هفتاد و هفت سال می‌شود دیگر، چیزی از ما نمانده، ولی از عمرم اگر بگویند چه استفاده‌ای کردی؟، چند تا خط را عوض کردم:

– اوّل جوانی‌ گفتم آقایان می‌روند منبر، من می‌روم پای تخته سیاه.

– دیدم آقایان روضه می‌خوانند می‌گریانند، گفتم من ایّام عاشورا می‌گریانیم، وقت‌های دیگر هم می‌خندانیم. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى‏» (نجم/ 43).

– دیدم مردم دعوت می‌کنند. گفتم کی گفت مردم از ما دعوت کنند؟! ما از مردم دعوت می‌کنیم. مردم سراغ مردم می‌روند پیشنمازها و مسجدها، ما سراغ بچّه‌ها می‌رویم، سراغ بچّه‌ها می‌رویم.

– جلسه باید یک ساعت بکشد، نه جلسه پنج دقیقه طول بکشد، پنج دقیقه حرف بزنید، بعد هم باقی‌اش را، چه کسی گفته شما حتماً یک ساعت حرف بزنید که هی لفّاظی کنید؟! حرفت تمام شد بگو حرفم تمام شد. مگر امام خمینی روی ساعت حرف می‌زد؟ هر چی نیاز بود صحبت می‌کرد. مقام معظّم رهبری مگر روی ساعت حرف می‌زند؟ می‌گوید نه، الآن سی و پنج دقیقه می‌خواهم صحبت کنم، سی و پنج دقیقه نیست، یک وقت یک تذکّر پنج دقیقه‌ای هست، یک وقت یک تذکّر چهل دقیقه‌‌ای هست، چه‌قدر طرف می‌کشد، چه جور نشسته، چه جور …

جوان‌ها سؤال می‌کنند توی ذوقشان نزنید، دلّالی کنید، سؤال جوان را بنویسید، از یک اسلام‌شناس جوابش را بگیرید، قانع که شدی و قانع می‌توانی بکنی، همان جوان را بگو: «آقا شما دو، سه روز پیش یک سؤال کردی، جوابش این هست»، دلّالی کنید، کتاب درسی نیست، ولی نجات غریق هست، شما هم مربّی هستی، ناجی هستی، معلّم هستی، فقط بُعد معلّمی را نگاه نکنید.

یک دعا می‌کنم آمین بگویید: خدایا این امانتی که دست ما سپردی، امانت خون شهدا، انقلاب، امانت نسل نو، ما را نسبت به این امانت کم‌کار و قاصر و مقصّر قرار نده.

به ما توفیق بده این افراد را بنده‌ی تو تربیت کنیم، سرباز امام زمان علیه‌السلام تربیت کنیم، پاسخگوی خون شهدا تربیت کنیم، بتوانیم رفتار و گفتار و عملکرد مدیریتی ما جوری باشد که دنیا جذب ما بشود.

کم‌تر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.

از دیدنتان خوشحالم.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 4 سوره مائده به چه امری اشاره دارد؟
1) سگ آموزش‌دیده
2) سگ گله
3) سگ خانگی

2- آیه 259 سوره بقره، به ارزش کدام یک از علوم بشری اشاره دارد؟
1) علوم عقلانی
2) علوم تجربی
3) علوم عرفانی

3- آیه 18 سوره ذاریات، به چه امری تأکید دارد؟
1) زمان مناسب دعا
2) مکان مناسب دعا
3) هر دو مورد

4- در آیه 114 سوره طه، توفیق چه کاری را از خدا طلب می‌کنیم؟
1) استمرار در عبادت و بندگی
2) استمرار در خدمت به بندگان
3) استمرار در علم‌آموزی و دانش‌افزایی

5- آیه 55 سوره مؤمنون، به چه امری فرمان می‌دهد؟
1) بهره‌گیری از نعمت‌ها
2) انجام کارهای نیک
3) هر دو مورد

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
تحصیلتربیتتعلیمدانش آموزاندانشگاه فرهنگیاندرسهایی از قرآنسال تحصیلیقرائتیمعلمان
Comments (0)
Add Comment