تصویر قرآن از دوزخیان (2)

موضوع: تصویر قرآن از دوزخیان (2)

تاریخ پخش: 15/01/1403

عناوین:

1- تحقیر افراد مغرور و متکبر در قیامت

2- گمان به قیامت، مانع از ارتکاب گناه

3- کارنامه اعمال گنهکاران به دست چپ

4- برکت نداشتن مال حرام در زندگی

5- شهادت پوست بدن بر علیه گنهکاران

6- مسئولیت دعوت دیگران به گناه

7- لذت واقعی و پایدار، از آنِ بهشتیان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان راجع به صحنه‌هایی از قیامت بود. هر عضوی یک عبادتی دارد و یک کیفر و جزایی دارد. از سر گرفتیم که قیامت، هر چی هم می‌گوییم ان‌شاءالله سعی می‌کنیم همه‌اش قرآنی باشد، صددرصد بحث قرآنی است. ده، بیست دقیقه بنشینیم ببینیم خدا به ما چی می‌گوید.

می‌گوید مجرم گیج است قیامت، «تَرَى النَّاسَ سُکارى»، ای پیغمبر مردم را نگاه می‌کنی انگار گیج‌اند، «وَ ما هُمْ بِسُکارى‏» (حج/ 2)، گیج نیستند، مست نیستند، عذاب خدا عقل را از سر این‌ها پرانده. پیشانی‌اش، کسانی که درهم و دینار را پنهان می‌کنند، گنج و کنز دارند و مشکل مردم را حل نمی‌کنند، همین فلز را داغ می‌کنند، می‌گذارند به پیشانی‌اش، می‌گویند: «هذا ما کَنَزْتُمْ» (توبه/ 35)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. بعد آمدیم سراغ چشم، گریان، «مگر چشمی که به گناه برسد، خودش را نگه دارد، می‌بیند حرام است نگاه نمی‌کند. تا رسیدیم به صورت که سیاه می‌شود.

1- تحقیر افراد مغرور و متکبر در قیامت

حالا رسیدیم به بینی. قرآن می‌گوید: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (قلم/ 16). «خُرطوم» مال فیل است، می‌خواهد بگوید بینی هم نمی‌گوید، «أنْف» نمی‌گوید، اسم خرطوم گذاشته، یعنی تحقیر می‌خواهد بکند، شما این‌قدر بد هستید که اسم آدم رویتان نمی‌گذارم، اسم خرطوم. مثلاً وقتی می‌گوییم: «فلانی شاخ می‌زند»، یعنی چه؟ یعنی این آدم نیست، حیوان است، حیوان هم شاخ دارد، شاخ می‌زند. روز قیامت آن دماغ‌هایی داریم که باد دماغ دارد، هر چی‌اش می‌گویی، می‌گوید: «نخیر». یک کلمه در قرآن داریم، می‌گوید: «ثانِیَ عِطْفِهِ» (حج/ 9)، آیه‌ی قرآن است. «ثانِیَ» یعنی دوّم؛ «عِطْف» هم یعنی کتف، یعنی هر چی‌اش بگویی، شما نگاه به کتف‌های من بکنید، «نخیر»، هر چی‌اش بگویید، به جایی که بگوید چشم، می‌گوید نه، لج می‌کند، «ثانِیَ عِطْفِهِ».

یک آقایی می‌گفت: من منبر بودم، همه‌ی مردم، ایّام عزاداری بود، در حالی بودند که محزون و حزن و غم و غصّه و گریه و … . یکی پای منبر نشسته بود، همچینی نگاه می‌کرد من دیدم همه‌ی مردم سرشان پایین هست، این یکی سرش را همچین کرده. من هم روی منبر اشاره کردم همچین کرد. به او گفتم: «تو هم یک سری، دارم روضه می‌خوانم یک ادبی نسبت به امام حسین داشته باش.» هر چی گفتم تو هم ادبی داشته باش، گفت: این را قرآن می‌گوید: «ثانِیَ عِطْفِهِ»، یعنی هر چی‌اش بگویی، کتفش را بالا می‌اندازد. «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (قلم/ 16)، مال بینی. دندان‌هایش را هم گفتیم، برویم سراغ گردن.

إعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم. «إِذِ الْأَغْلالُ فی‏ أَعْناقِهِمْ» (غافر/ 71)، غل‌هایی به گردن این دوزخیان هست. شما اینجا، در دنیا چفت و بست کردید، راه‌ها را بستید، آنجا راهتان را می‌بندند، این عوض آن. «إِذِ الْأَغْلالُ فی‏ أَعْناقِهِمْ»، غل، غل و زنجیر به گردنشان هست.

برویم سراغ دست. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ» (حاقّه/ 19). قرآن می‌فرماید: مؤمنین نامه‌ی عملشان را به دست راست می‌دهند. مؤمنین که به دست راست می‌دهند، بلند می‌گیرد دست را، می‌گوید: «هاؤُمُ»: عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «هاؤُمُ»: بیایید ببینید؛ «اقْرَؤُا»: قرائت کنید، بخوانید؛ «کِتابِیَهْ»: (حاقّه/ 19): بخوانید، «کِتابِیَهْ»، کتاب من، نامه‌ی من را بخوانید، من برنده شدم، کنکور قبول شدم، فوق لیسانس و دکتری ثبت‌نام شدم، در مسابقات المپیاد شدم. چه‌طور اینجا کسی مدرکش را قاب می‌کند، به همه نشان می‌دهد، حتّی در قراردادها می‌آیند مسئولینی که قرارداد امضا می‌کنند، این قرارداد را نشان می‌‌دهند. روز قیامت، مؤمنین، نامه‌ی عملشان را به دست راست می‌دهند، البتّه حالا من دست چپ گرفتم که شما که نگاه می‌کنید، دست راست خیال کنید، وگرنه اگر من دست راستم بگیرم، شما دست چپ می‌بینید. «هاؤُمُ»: بدوید بیایید؛ «اقْرَؤُا»: قرائت کنید؛ «کِتابِیَهْ»: نامه‌ی من را بخوانید.

2- گمان به قیامت، مانع از ارتکاب گناه

«هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ. إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ» (حاقّه/ 19 و 20)، من در دنیا به فکر قیامت بودم که این درآمد هست، امّا به چه قیمتی. سود بردی، با قیمت ربا، کم‌فروشی، اختلاس، دزدی، کلاهبرداری، من آنجا گفتم این درآمد حرام را نمی‌خواهم. «إِنِّی ظَنَنْتُ»، نمی‌گوید حتّی یقین داشتم، می‌گوید حتّی اگر شما گمان هم داری که قیامت هست باید حواس (5:29)، شما اگر یقین نداری، و الله، بالله در این کوچه چاه هست، لازم نیست یقین داشته باشی، احتمال می‌دهی چاه باشد، باز هم احتیاط می‌کنی، از این کوچه نمی‌روی، از این خیابان نمی‌روی. می‌گوید: «ظَنَنْتُ»، من گمان داشتم قیامت را. اگر یقین داشتی چه چی؟ در قیامت بعضی‌ها شک دارند، «إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ» (حج/ 5)، قرآن می‌گوید بعضی‌ها در قیامت شک دارند. که می‌گوید شکّت را برطرف کن، همان خدایی که اینجا را درست کرد، آنجا را هم درست کرد. «إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»، من می‌دانستم با حسابم ملاقات خواهم کرد، خواهند گفت پرونده.

بعد هم می‌گویند خودت بخوان، «اقْرَأْ کِتابَکَ»: نامه‌ات را بخوان، «اقْرَأْ کِتابَکَ، کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (إسراء/ 14): خودت قاضی باش، خودت بگو چه کنیم با این جرمی که کردی؟ چند تا دل را سوزاندی، چند تا آدم را مسخره کردی، چه‌قدر آبرو ریختی، چه‌قدر جنایت کردی، چه‌قدر کمک ظالم کردی، چه‌قدر خودت ظالم بودی، چه‌قدر راضی به ظلم دیگران بودی، چه‌قدر تشویق کردی ظالم را، این‌ها همه حساب و کتاب دارد. در یک گناه چند نفر شریکند: یک، آن کسی که عامل گناه است، آن کسی که گنهکار هست، خودش مباشر است. بعضی‌ها مباشر نیستند، کمک‌کارند. بعضی‌ها نه گناه می‌کند، نه کمک گناه می‌کند، ولی وقتی می‌شنود راضی است، می‌گوید خب الحمدلله. حدیث داریم: «کسی که جنایت کند و کسی که کمک جنایت کند و کسی که بشنود راضی باشد، سه تا در جرم شریکند» (الکافی، ج ‏2، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ الظُّلْم‏، ح 16، ص 333)

ما نباید شریک جُرم باشیم، ممکن است شما گناه نکنی، امّا سیاهی لشکر که بودی که، و لذا داریم که اگر در یک جایی شراب می‌خورند، سفره‌ای هست که در آن شراب هست، شما حق نداری در آن شرکت کنی، ولو بگویی: «آقا من می‌نشینم، ولی شراب نمی‌خورم»، می‌گویم: «ولو نشستی، نخوردی، سر سفره‌ای بودی که شراب بود، شما نباید بنشینی.»

مقام معظّم رهبری زمانی که رئیس جمهور بود، یک سفری به چند تا کشور داشتند، یکی از کشورهای آفریقایی. جمعی نفر هم همراه بودند، بنده هم جزء هیئت همراه بود. در یکی از این کشورها، رئیس جمهور ما را دعوت کردند، رئیس جمهورشان، رئیس جمهور ما را دعوت کرد، مقام معظّم رهبری بود آن زمان. بعد گفتند: «آقا، آنجا شراب هست هان»، گفت: «نه، جلسه را تعطیل کنید»، گفتند: «آقا ما»، گفت: «نه، اصلاً سفره‌ای که شراب آمد، ما دیگر، اصلاً کلّ مهمانی لغو شد، کلّ مهمانی لغو شد.»

3- کارنامه اعمال گنهکاران به دست چپ

کجا بودیم؟ صحنه‌هایی از قیامت. غل و زنجیر به گردنش، دست راستش، نامه در دست می‌گوید: «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ. إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ» (حاقّه/ 19 و 20)، مردم، اهل قیامت، محشر، بیایید نامه‌ی من را بخوانید، من در دنیا به فکر قیامتم بودم.

ما قیامت را علم داریم، یقین نداریم. دو تا آیه در قرآن هست راجع به قیامت، یکی می‌گوید: «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/ 27)، «لا یُؤْمِنُ» یعنی ایمان به قیامت ندارد، می‌گوید قیامت نیست، «لا یُؤْمِنُ». بعضی‌ها نه، مثل ما مسلمان‌ها، ما ایمان به قیامت داریم، منتها «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/ 26). «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/ 27)، یک آیه هست، «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» یک آیه‌ی دیگر. یعنی بعضی قیامت را قبول ندارند، بعضی قبول دارند، فراموش می‌کنند. «کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏» (طه/ 126)، کیفر فراموشی، فراموشی است، آنجا می‌گویند تو فراموش شده‌ای.

امّا مجرمین، مجرمین نامه‌ی عملشان را دست چپ می‌دهند. تا نامه را می‌بینند دست چپ است، دیگر سوختند و باختند و هیچ کاری نمی‌شود کرد. می‌گوید: «یا لَیْتَنی»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، می‌گوید: «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ» (حاقّه/ 25)، کاش نامه‌ام را نداده بودند، تا نداده بودند، یک امیدی داشتم، حالا که نامه را دادند، دیگر ناامید شدم، «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ». «وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ» (حاقّه/ 26)، کاش نمی‌دانستم حساب و کتابم چیه. «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» (حاقّه/ 29)، من حکومت و سلطنت و قدرت داشتم، ولی از قدرتم استفاده نکردم به نفع حق، «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ». «ما أَغْنى‏ عَنِّی مالِیَهْ» حاقّه/ 28)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، ثروتم به دردم نخورد، حکومت و قدرت و پستم به دردم نخورد، کاش خبر نمی‌داشتم. «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ» (حاقّه/ 27)، کاش همین جا تمام می‌شد می‌رفت، «یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ» یعنی همین جا تمامش کنید برود، دیگر هر چی هست، گردنم را بزنید برود. می‌گوید نه، گناه شما ممتد بود، کیفر شما هم ممتد است. گناه مختصر …، مهم است این‌ها. در قرآن خیلی راجع به قیامت آیه آمده، حدود هزار تا آیه راجع به قیامت هست: قبل از قیامت، وقت قیامت، بعد از قیامت، صحنه‌های قیامت. حتّی می‌گوید اگر در دنیا مواظب قیامت باشید، کلاهبرداری‌ها کم می‌شود. قرآن بخوانم، قرآن می‌فرماید که، درباره‌ی «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» (مطفّفین/ 1)، وای به کم‌فروش‌ها، می‌گوید: «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ. لِیَوْمٍ عَظیمٍ» (مطفّفین/ 4 و 5)، تو فکر نمی‌کنی قیامتی هست، باید جواب بدهی؟ یعنی به کم‌فروش می‌گوید کم‌فروشی نکن، نان حرام برای بچّه‌ات نبر.

4- برکت نداشتن مال حرام در زندگی

یک حدیث یادم آمد بگویم. حدیثی داریم که رزق هر کسی از حلال اندازه‌گیری شده، رزق همه‌ی افراد از حلال اندازه‌گیری شده. افرادی هستند دله، یعنی چشم دارند به چیزهای دیگران، ناخنک می‌زند به مال مردم، یک جایی کمش می‌گذارد، حدیث داریم که آن کسی که ناخونک به حرام می‌زند، خدا سهم حلالش را کم می‌کند، خدا سهم حلالش را کم می‌کند و روز قیامت هم باید جواب بدهد. یک بار دیگر حدیث را می‌خوانم، رزق همه‌ی افراد از حلال اندازه‌گیری شده، کسانی که سراغ حرام می‌روند، خدا حلالشان را کم می‌گذارد، می‌گوید اینجا سهمت مثلاً این مبلغ بود، ناخنک زدی، این قدر کلاهبرداری کردی. داریم اگر یک آجر حرامی در یک ساختمان باشد، همان آجر حرام وسیله می‌تواند بشود که ساختمان خراب بشود. «مال الحرام لا ینمو»، حدیث هست، لقمه‌ی حرام نمو، رشد نمی‌کند، «وَ إِنْ نَمَى لَمْ یُبَارَکْ»، اگر هم رشد کند برکت ندارد. پولش، ده میلیونش شده بیست میلیون، پنجاه میلیونش شده صد میلیون، پولش دو برابر شده، برکت ندارد، خیر نمی‌بیند از پولش. افرادی هستند اولادهای زیادی دارند، ولی از اولادهایش خیر نمی‌بیند. یکی‌اش آن کشور است، یکی‌اش آن کشور است.

خب، از دست برویم جلو. بعد از دست، وارد قلب می‌شویم. قلب مجرم قیامت چه خبر هست؟ قرآن می‌گوید: «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ» (نازعات/ 8)، دل‌هایشان می‌لرزد، ضربان قلب بالا می‌رود، «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ».

یک جا می‌گوید دلشان می‌لرزد، یک جا می‌گوید دیگر دلی نمی‌ماند، «أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ»، «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ».

خب از قلب هم برویم سراغ معده. راجع به معده قرآن می‌گوید: «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمّد/ 15)، یعنی قیامت مجرمین، نگویید این‌ها زیاد هست هان، بچّه‌های یتیم در غزّه آمدند پای ماشین، یک کمکی از نان و آرد بگیرند، آن جمعیتی که دور ماشین کمک بگیرند، بمباران می‌شوند. خدا با این چه بکند؟ خدا با این چه کند؟

 جگر و روده و کلیه و این‌ها می‌گوید: «فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»، عذابی، چیزی به این‌ها خورانده می‌شود که دل و اندرون‌شان مثل اسید هست، اسید جوشان. قرآن می‌گوید: «ماءً حَمیماً» (محمّد/ 15)، «حَمیم»، «حمّام»، «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی آب داغ، یعنی نوشابه‌شان آب داغ است، از چِرک و خون مجرمین است. «أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ»، «قَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ».

5- شهادت پوست بدن بر علیه گنهکاران

پوست بدن چی شد؟ پوست بدن را هم قرآن می‌گوید که حرف می‌زند. می‌گوید که: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (فصّلت/ 21)، «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ» (فصّلت/ 21)، انسان مجرم روز قیامت به پوستش می‌گوید که: «چرا حرف می‌زنی؟»، می‌گوید: «خدا من را به زبان درآورد»، همین‌طور که در دنیا این گوشت زبان حرف می‌زند، در قیامت این گوشت حرف می‌زند، قدرت خدا. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ» (فصّلت/ 21) یعنی خدا من را به زبان درآورد، پوست هم شهادت می‌دهد علیه ما، می‌گوید به سر تو چی زدن، با همین دست دزدی کردم، با همین انگشت مهر زدم که فلانی وکیل، وزیر، وصی، هر چیزی بشود، یعنی با انگشت من این پست را گرفته، همین انگشتی که اینجا مهر می‌زند، قیامت هم باید جواب بدهد، به کی رأی دادی؟ به چه دلیل رأی دادی؟ چرا رأی دادی؟ همشهری‌ات بود؟ هم‌دانشگاهی‌ات بود؟ اگر واقعاً روی شناختی که داری، روی شناخت هست، خوشا به حالت، اگر نه، روی رفاقت و همشهری و هم‌زبانی و هم‌لباسی و … اگر خدا نبود، تخصّص نبود، تدیّن نبود، پارتی‌بازی و رفاقت بود، به من وام داده بود، می‌خواستم به او وام بدهم، به من قول داده بود، می‌خواستم به او رأی بدهم که یک پستی بعداً به ما بدهد. خیلی مهم است، یعنی نیّت ما مثل کلید است، کلید را از این طرف بچرخانی قفل می‌شود، از آن طرف باز می‌شود. رأی، رأی است، منتها برای چی؟ برای کی؟

دو نفر آمدند خدمت امام رضا علیه السلام، گفتند: «دو تا برادریم، از فلان منطقه آمدیم زیارت شما، نماز ما چه‌طور است؟»، امام رضا علیه السلام فرمود: «تو شکسته بخوان، تو درست»، گفتند: «آقا، هر دو برادریم، از یک خانه، از یک محلّه آمدیم. او نمازش چهار رکعتی است، من دو رکعتی است؟!»، فرمود: «بله، این آمده ملاقات هارون الرشید، هارون الرشید طاغوت است، کسی که به قصد طاغوت مسافرت کند، سفرش حرام است، سفر حرام نماز شکسته نیست، چهار رکعتی است.» امام رضا علیه السلام فرمود: «تو نمازت را چهار رکعتی بخوان، چون به قصد ملاقات هارون الرشید آمدی، امّا تو نمازت را درست بخوان، تو نماز را چهار رکعتی بخوان، تو نمازت را شکسته بخوان، چون به قصد زیارت من آمدی.» دو تا برادر، از یک خانه و محلّه و منطقه و شهر و روستا پهلوی امام رضا علیه السلام می‌آیند، امام رضا علیه السلام به یکی می‌گوید تو حلال، چون نیّت‌هایتان فرق می‌کند، نیّت‌ها فرق می‌کند.

پوست انسان شهادت می‌دهد با این دست کمک کردی به مظلوم، با این دست کسی را خوشحال کردی، یا با این دست دلی را رنجاندی. این هم مال پوست دست.

وضع پا چه جور می‌شود؟ قرآن می‌گوید: «مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ» (ابراهیم/ 49)، پایشان در غل و زنجیر گیر است.

6- مسئولیت دعوت دیگران به گناه

کمرشان در چه حال است؟ قرآن راجع به کمرشان می‌گوید که: «یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31)، وزر و وبال و جنایت‌ها روی دوششان است، حالا یا واقعاً گناه جسم می‌شود روی دوش است، یا معنایش این است؛ یا ما می‌گوییم بار فلانی روی دوش این است، نه یعنی بار روی دوشش هست، یعنی مسئولیتش هست. حدیث داریم کسی که دلّالی کند، اشاره کند به خیر، در خیر شریک است، اشاره کند به شر، در شر شریک است. اوّلین سیگاری که دهان این رفیقت گذاشتی، این را وادار کردی به سیگار، تا آخر عمرش هر چی سیگار بکشد، در وزر و وبال او نفر اوّل مهم است، تو اوّلین نفری بودی که این را سیگاری‌اش کردی، تو او را با این صحنه‌ها آشنا کردی، «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12). خب کم کم حرف‌هایمان را جمع کنیم.

بحثمان چی بود در این دو جلسه؟ سیمای مجرم در قیامت. یک بار دیگر اشاره می‌کنم، برای آن آقایانی که دیر پای تلویزیون هستند، یکی دو تا هم دعا می‌کنم.

سیمای مجرم. مغز مجرم گیج است، «تَرَى النَّاسَ سُکارى» (حج/ 2)، پیشانی مجرم، درهم و دیناری که، طلا و نقره‌هایی که گنج کرده و به فکر مردم نبوده، در کار خیر خرج نکرده، آن فلزها داغ می‌شود، به پیشانی و پهلویش می‌زنند. چشم مجرم گریان هست، «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ» (قلم/ 43). بینی مجرم، «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (قلم/ 16)، مهر می‌زنیم به دماغش. صورت مجرم سیاه می‌شود. لب مجرم در یک صحنه‌ای مهر می‌خورد، «نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ» (یس/ 65)، در یک صحنه‌ای لب باز می‌شود، دست‌هایش را، دو تا دستش را روی هم می‌گذارد، «یَعَضُّ» با عین و صاد ضاد، «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ» (فرقان/ 27)، یعنی دو تا دستش را روی هم می‌گذارد، دو تا دستش را با هم گاز می‌گیرد. نوک انگشتش را گاز نمی‌گیرد، یا همه‌ی انگشت، یا نوک، دو تا دستش را با هم.

سر مجرم، «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ» (سجده/ 12)، قرآن می‌گوید روز قیامت مجرمین سرشان پایین است. «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ»، پناه بر خدا. نمی‌شود گفت فلان جا ریالش بیش‌تر است، دلارش بیش‌تر است. «جَزاءً وِفاقاً» (نبأ/ 26)، «عَطاءً حِساباً» (نبأ/ 36). سر مجرم، «ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ».

گردنش، «إِذِ الْأَغْلالُ فی‏ أَعْناقِهِمْ» (غافر/ 71)، غل و زنجیر به گردنش هست.

«قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَهٌ» (نازعات/ 8)، «أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» (ابراهیم/ 43)، دل توی دلشان نیست و مضطرب است.

جگر و کلیه و روده و شش‌اش «قَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمّد/ 15)، «قَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ».

کمرش، «یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31).

دستش، «أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ» (حاقّه/ 25). و پوستش، «تشهد جلود».

و پایش «مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ» (ابراهیم/ 49)، این سیمای مجرم است و در مقابلش بهشتی‌ها. بهشتی‌ها چه؟

7- لذت واقعی و پایدار، از آنِ بهشتیان

هر چی تلخی در جهنّم هست، رفاه در بهشت است. همسایه‌ی کی هستیم؟ «وَ شِیعَتُکَ عَلَى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّهِ»، در دعای ندبه داریم که طرفداران امیرالمؤمنین در جوار امیرالمؤمنین. نهایت ندارد، «جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» (آل عمران/ 133)، به اندازه‌ی همه‌ی آسمان و زمین است. نهرها، باغ‌ها، میوه‌ها، هر چی می‌خواهی هست، «فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ» (زخرف/ 71)؛ «وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ»  (زخرف/ 71)، باید چشم هم تازه ببیند، این پیداست نعمت‌های خدا باید عوض بشود تا چشم هم لذّت ببرد. شما اگر رفتی اصفهان، سی و سه پل را دیدی، عصری بگویند: «بیا یک بار دیگر برویم سی و سه پل»، می‌گویی: «من صبح بودم، سی و سه پل را دیدم دیگر»، دفعه‌ی دوّم دیگر برایت جاذبه ندارد. از اصفهان بیرون آمدی، گفتیم: «یک بار دیگر برگردیم شهر، یک بار دیگر سی و سه پل را …»، یعنی دفعه‌ی دوّم و پنجم برایت مزه ندارد، تاکسی‌های اصفهان دیگر از سی و سه پل لذّت نمی‌برند، چون از بس دیدند. نعمت‎ها را می‌گوید «تَلَذُّ الْأَعْیُنُ»، یعنی هر چی ببینی، لذّت می‌بری، یعنی باید دائماً هی تغییر پیدا کند تا «تَلَذّ»، لذّت ببری. الآن سوار هواپیما که می‌شویم، این مسئولین پذیرایی هواپیما می‌گویند: «امیدوارم از این پرواز لذّت برده باشید.» حالا پرواز یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت، این لذّت یک ساعت، دو ساعت چیزی نیست که، لذّت آنجاست، «تَلَذُّ الْأَعْیُنُ»، چشم‌ها، همه چشم‌ها لذّت می‌برد.

کلماتی در قرآن هست که اهل بهشت را نقل می‌کند، «قیلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه/ 26).

جهنّمی‌ها به هم فحش می‌دهند، می‌گوید: «تو بودی»، می‌گوید: «برو گمشو»، می‌گوید: «خاک توی سرت»، می‌گوید: «خودت بودی». قرآن می‌گوید، بخوانم آیه‌اش را: «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/ 38)، دوزخی‌ها هر گروهی که وارد می‌شوند، به او می‌گوید: «تقصیر تو هست»، او می‌گوید: «تقصیر تو هست». امّا بهشتی‌ها، «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»، بهشتی‌ها همه حرف‌ها درود، درود است، آن همه حرف‌ها لعنت، لعنت است.

خب حالا این حرف‌ها را گوش دادیم، اوّل باید با مواظب خودمان باشیم. بنده هم که این حرف‌ها را می‌زنم، قیامت گیرم، تو این‌ها را گفتی، خودت در نماز یک «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/ 4) گفتی که حواست به قیامت باشد؟ «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» یعنی قیامت را فراموش نکنی. وضو می‌گیری، خدایا من را روسفید کن، روسیاه نکن، یعنی یاد قیامت باش. دست راستت را که می‌شویی، خدایا نامه‌ی عملم را دست راستم بده. یعنی قرآن به ما گفته، این‌ها در قرآن آمده، در دعا هم هی گفته یادت نره، یادت نره، یادت نره، یادت نره.

علم به قیامت کافی نیست، یقین، «وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ» (بقره/ 4)، نمی‌گوید: «یَعلَمون». قرآن می‌گوید کسانی هدایت شدند که نسبت به قیامت یقین داشته باشند. هر درآمدی، هر عملی، هر پستی لذّت ندارد. امیرالمؤمنین هست ظاهراً فرمود: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّار» (الأمالی، صدوق، المجلس الخامس و السبعون‏، ح 6، ص 497 و 498)، لذّت‌هایی که بعدش آتش است، ممکن است شما یک کامی هم گرفتی، یک گناهی هم کردی برایت شیرین بود، امّا «لَا خَیْرَ»، می‌گوید این خیری که بعدش جهنّم است، ارزش ندارد.

ایام عید، ایام تعطیلی نباید بستر گناه فراهم شود، می‌شود لذّت برد و گناه هم نکرد، «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّار».

خدایا تو را به آبروی کسانی که به قیامت یقین دارند و یقین داشتند و ما را به یقین دعوت کردند، رفتار و گفتار و کردار ما را در دنیا آن گونه قرار بده که روز قیامت با روی باز تو را ملاقات کنیم.

لغزش‌های ما را تبدیل به حسنه بفرما. خدا حتّی می‌تواند گناه را تبدیل به حسنه کند، مثل زمین، زمین آب زباله داخلش می‌رود، فاضلاب در زمین فرو می‌رود، چند متری آب زلال بیرون می‌آید. یعنی زمین زباله را می‌گیرد، زلالش می‌کند. قرآن می‌گوید خداوند می‌تواند «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/ 70)، بدی‌ها را خوب کند. خدایا لغزش‌های ما را ببخش، تبدیل به خیر کن. ما را از غفلت بیرون بیاور. خدایا ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین در دنیا و آخرت و از اهل حسرت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/ 39) قرار نده.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

اصول عقایدتحقیردرسهایی از قرآندوزخشهادتقرائتیقیامتلذت حقیقیمال حراممعادنامه اعمال
Comments (0)
Add Comment