موضوع: تصویر قرآن از دوزخیان (1)
تاریخ پخش: 09/01/1403
عناوین:
1- جزای الهی متناسب با جرم و گناه
2- در اسلام بن بست نیست
3- چهره سیاه دوزخیان در قیامت
4- بستهشدن دهان مجرمان در قیامت
5- نقش دوست بد در دوزخیشدن انسان
6- دلسوزی برای تربیت دینی فرزندان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلساتی را ما دربارهی معاد حرفهایی داشتیم، دلیل عقلیاش را گفتیم، آیات را گفتیم، حالا صحنههایی را که خدا در قرآن بیان کرده میخواهیم اینجا بگوییم. فقط هر جا به نظرتان آمد که چهقدر سخته، چهقدر چه جوره، شما حساب کنید با جرم. چون یک آیه در قرآن داریم، میفرماید که: «جَزاءً وِفاقاً» (نبأ/ 26)، یعنی اگر یک آیاتی میگوید وضع جهنّم اینطور است، نگو زیاد شد، کم شد، این طبق همان است.
مثالی که در این زمینه داشتم که نمیدانم این مثال را گفتم یا نگفتم، مثال این است: میگویند ما یک غیبت میکنیم، شما میگویید کسی که غیبت بکند، تمام عبادتهایش هدر میرود و اگر عبادتی ندارد که هدر برود، گناهان آن کسی که غیبتش شده، گناهان غیبت شده را میاندازند روی غیبت کننده. در ذهن میآید که حالا ما یک غلطی کردیم، یک غیبت فلانی را کردیم، آن وقت همهی عبادتهایمان نابود بشود به خاطر یک دقیقه غیبت؟! این برای انسان تعجّبآور میشود.
1- جزای الهی متناسب با جرم و گناه
جوابش این است که قرآن میگوید: «جَزاءً وِفاقاً» (نبأ/ 36)، این جرم و جریمه با هم تناسب دارد. این آقایی که آبرویش را ریختی، چند سالش بود؟ فرض کنید که چهل سالش بود، بیست سالش بود، هر چی، بیست سال زحمت کشیده تا این آبرو را خدا به او داده، خیلی کارها را باید انجام بده انجام داده، خیلی کارها را نباید انجام بده، انجام نداده، تقوا داشته. شما چهل سال آبروی او را با یک کلمهای که فلانی، فلان عیب را دارد، شما آبروی چهل سالهی او را در یک دقیقه میریزی، خب خدا هم با همین یک دقیقه غیبت، عبادت چهل سالهی شما را از بین میبرد، پس «جَزاءً وِفاقاً».
اگر گفتند بهشت چه نعمتهایی دارد، اگر تعجّب کردید، باز قرآن میگوید: «عَطاءً حِساباً»، ما عطا و هدیهای که به بهشتیها میدهیم، حساب و کتاب دارد. این دو تا آیه همیشه یادمان باشد، چون گاهی وقتها انسان به یک آیاتی میرسد، خیلی وحشتآور هست که میگویم این، اینه؟! جرم من اینه؟! بنده از شرق نشستم، غیبت یک نفر را میکنم که در غرب است، یا در غرب نشستم، غیبت کسی را میکنم که در شرق است. بعد میگویند: «قیامت زبان انسان مجرم دراز میشود، مثل یک طناب روی زمین میافتد، افراد رویش پا میگذارند.» خب این زبان دراز که زیر پا، لگد له میشود، آدم میگوید زیاد هست؟! میگوید نه، زیاد نیست، تو هم زبانت از شرق دراز شد، غربی را گزیدی. این زبان ما از مار بدتر است. مار اگر کسی بغلش بیاید میگزدش، ما از اینجا، صد کیلومتری، هزار کیلومتری، دو هزار کیلومتری را میگزیم.
وضع صحنههایی از قیامت را برای مجرمین. شما نگاه کنید، وقتی انسان میشنود که ظلم میشود به مسلمانهای فلسطین و لبنان و هر جا، غزّه و … میخواهند شیر به بچّه شیرخوارهها بدهند، جلوی حمل شیر و نان و آرد را میگیرند، یک کامیون که غذا میآورد، جمع میشوند که خرما و نانی بگیرند، جمعیتی که آمدند برای یک دانه خرما، پای ماشین، بمباران میشوند! مثلاً جزای این چیه؟! جزای این چیه؟! پس امشب، حرف اوّل من در این جلسه این شد: اگر آیاتی را دیدید که خیلی سخت است، بدان خدا عادل است، نیاز به ظلم ندارد، عطای خدا حساب و کتاب دارد «عَطاءً حِساباً»، جزایش هم طبق وفق گناهی که کردی. حالا این توافق را خود قرآن هم گفته، میگوید که روز قیامت افرادی «أَعْمى»، نابینا هستند، اعتراض میکنند که خدایا ما در دنیا چشم داشتیم، چرا در قیامت نابینا شدیم؟! «لِمَ حَشَرْتَنی»، عربیهایی که میخوانم قرآن است، «لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى» (طه/ 125)، خدایا چرا من را نابینا محشور کردی در قیامت؟ میگوید برای اینکه «کَذلِکَ»، این «کَذلِکَ» یعنی این عملکرد خودت است، آیات قرآن را ندیدی، اینجا هم چشمت نمیبیند (طه/ 126)، این همه معجزه، این همه کمال، این همه توصیه، هیچ نشنیدی. کسی که جزا را ندید، آنجا هم نابینا میشود.
« لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» (اعراف/ 179)، دل داشتی، امّا تدبّر نداشتی. «أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها» (اعراف/ 179)، در قرآن چشم داشتی، امّا حق را ندیدی. یعنی واقعاً کسی هست که بمباران یک منطقهای را، کوچک و بزرگ و زن و مرد را ببیند، بعد بگوید تنبیهش کنید. تنبهش دست شما باشد، چه با او میکنید؟
2- در اسلام بن بست نیست
عفو خدا زیاد است، اگر یک کسی واقعاً از خدا عذرخواهی کند، خدا او را میبخشد، امّا تو یک عذرخواهی هم نکردی. «وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا» (آل عمران/ 135)، یک گناهی هم کردی، آدم عذرخواهی میکند دیگر. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/ 114)، خلاف کردی، یک عبادتی انجام بده، حسنه آن را از بین میبرد. هم گناه میتواند خوبی را از بین ببرد، هم خوبی میتواند گناه را از بین ببرد، اینها روی هم اثر میگذارند، هر دویش هم در قرآن آمده، «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» (نساء/ 31)، کفّاره که میگویند، روزه خوردی کفّاره بده، یعنی … ممکن است کسی، یک خلافی بکند، خب راه که بسته نیست، یأس نیست، در اسلام بنبست نیست، سختترین و بدترین گناهان را هم اگر کسی بکند، راه توبه برایش باز است، اینطور نیست که بگوییم که اینها دیگر هیچ راهی ندارند برای برگشت، منتها صادقانه انسان برگردد، عذرخواهی کند. روز قیامت افرادی «أعمی»، نابینا هستند، میگوید: «خدایا چرا من نابینا هستم، من در دنیا چشم داشتم؟!»، میگوید: چشم داشتی، امّا حق را ندیدی، گوش داشتی، حق را نشنیدی، فقیرها را دیدی، ولی هیچ روی خود نیاوردی. «کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى» (طه/ 126)، تو در دنیا ما را فراموش کردی، ما هم در قیامت فراموش میکنیم.
خب، حالا برای هر عضوی، یک جوری هست. از بالا شروع کنیم، مغز انسان. قرآن راجع به مغز انسان میگوید: «تَرَى النَّاسَ»، هر چی عربی میخوانم قرآن است، «تَرَى النَّاسَ سُکارى»، پیغمبر، مردم را میبینی که اینها قیامت مستاند، «وَ ما هُمْ بِسُکارى» (حج/ 2)، شراب نخوردند، اینها مست نیستند، عذاب خدا عقل را از کلّهی اینها برده. مغز گیجِ گیج است، در دنیا گیج بودی، نفهمیدی حق کدام است، باطل کدام است؟!
گاهی وقتها التماس میکنند، میگویند ما را نجات بده، میگویند که: «چند سال در دنیا عمر کردی؟، مگر این نبود که چهل سال، پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، هشتاد سال عمر کردی؟ یک دو دقیقه نشد فکر کنی به خودت، کجا هستی؟ کجا میروی؟ کجا بودی؟ وظیفهات چیه؟ به وظیفهات عمل کردی، یا نه؟» مغز گیج است، این وضع مغز است، «تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى» (حج/ 2).
از مغز بیاییم پایین، پیشانی. پیشانی هم مهر میخورد، آیهی پیشانی این است، به پیشانی «جبهه» میگویند، «تُکْوى بِها جِباهُهُمْ»: مهر میزنند به پیشانی؛ «وَ جُنُوبُهُمْ» (توبه/ 35)، «جُنوب»، «جَنب»، «جَنب» یعنی پهلو، خانهاش جنب فلانی است، یعنی پهلو. فلزّی داغ میشود میزنند به پیشانی و میزنند به پهلو. با فلز میسوزانند؟ بله، برای اینکه با همین طلا و نقرهها افراد را سوزاندی، اختلاسهای کلانی که کردی، میدانی چند میلیون آدم گرسنه گذاشتی، تو برداشتی اختلاس کردی؟ پیشانیتان و پهلویتان را داغ میگذارند، میگویند: «هذا ما کَنَزْتُمْ» (توبه/ 35)، این همان گنج است، این فلزهای خودت است، این طلا و نقرههای خودت است. یعنی با همان طلا و نقرهی خودمان، خودمان عذاب میشویم. این مال پیشانی.
مغز گیج، پیشانی مهر خورده. بیاییم پایین، چشم، چشم. «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ» (قلم/ 43)، قرآن میگوید چشمها خشوعاند، چشمها پایین افتادند، «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ». نابینا، در صحنهای بیناست، در صحنهای نابیناست. چشم، یک موقفی در قیامت است به نام «موقف البُکاء»، یعنی جایی که همه فقط گریه میکنند، این مال چشم.
3- چهره سیاه دوزخیان در قیامت
بیاییم پایین، صورت. قرآن میفرماید که: «روز قیامت مجرمین صورتشان سیاه میشود» (آل عمران/106 و 136). تو با این امضا کشور را روسیاه کردی، تو با این شرکت کردنت، یا شرکت نکردنت.
جزای خدا عین عمل ما هست، «زاغُوا … أَزاغَ» (صف/ 5)، کج شدی، کجت کردم؛ «تَنصُر یَنصُر»، نصرت کردی، کمک کردی، کمکت میکنم؛ «جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/ 69)، در راه خدا کار حسابی کردی، خدا هم راههای کار حسابی را روی تو باز میکند. صبر کردی، میگویند این جزایی که به تو دادم، به خاطر آن صبری که در دنیا کردی، متلکت گفتند، به حجابت متلک گفتند، به لباست متلک گفتند، به عروسیات متلک گفتند. حتماً باید عروسی ما پر از گناه باشد؟ نمیشود عروسی باشد؟ چرا هستند، کمند، خیلی کماند، عروسیهایی که هیچ گناه در آن نمیشود. افراد میآیند، مینشینند، شام میخورند، میوه میخورند، شیرینی میخورند، میگویند، میخندند، ولی سر به سر کسی نمیگذارند، کسی را مسخره نمیکنند، تحقیر نمیکنند، ظلم نمیکنند.
عمده این است که، گناه هم ممکن است خیلی نباشد، آثارش خیلی باشد. سیگار، مگر چهقدر قدّش هست؟ چند سانت سیگار هست؟ ولی ممکن است دودش، چند ساعتی همهی اتاق را میگیرد. چهار تا سیگار، در همهی «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12)، میگوید ما آثارش را هم مینویسیم، آن را هم حساب کنیم رویش. سر بچّهمان داد زدیم، بیخود داد زدیم. یک بچّهای را آوردند دادند به حضرت، گفتند: «آقا اسم رویش بگذار، یا در گوشش اذان بگو، این را تبرّکش کن، به هر نحو.» پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بچّه را گرفت، این بچّه ادرار کرد، مادرش جیغ زد. تا جیغ زد، حضرت فرمود: «چرا جیغ زدی؟!»، گفت: «آخر دامن پیامبر نجس شد»، گفت: «پاک میشود، با آب میشوییم، حق نداری سر بچّهات جیغ بزنی. این بچّه که خبر ندارد که، دست خودش نیست. بیاختیار بود، بچّه بود.»
بچّهام هست، میخواهم فحشش بدهم، میخواهم بزنمش، میخواهم تهدیدش کنم، میخواهم تحقیرش کنم. به خصوص روبهروی مهمان، یک مهمان میآید، حالا مادر از دخترش میگوید: «این دختر من همچین کرد، همچین کرد، همچین کرد»، یا پدر میگوید: «پسر من همچین کرد، همچین کرد» شما حق داری غیبت پسرت را بکنی؟ میشود غیبت دختر را کرد؟ اولاد هم غیبت هست، «لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» (حجرات/ 12)، قرآن اینطور میگوید، میگوید هیچ کس، غیبت هیچ کس را نکند. نمیگوید اگر عمّه بودی، شوهر عمّه بودی، خاله بودی، عمو بودی، دایی بودی، برادر بزرگتر بودی، فوقلیسانس بودی مانعی ندارد. بالاترین درجات، اگر به درجات علمی، اجتماعی، سیاسی، بالاترین درجه، خلاف کردی بگو: «آقا من بد کردم.»
وضع صورت، سیاه میشود. به ما گفتند وضو که میگیری، یادی از روسیاهی قیامت بکن، همینطور که آب برای وضو میریزی، بگو خدایا من را روسیاه قرار نده، آن روزی که یک عدّه روسفیدند. حالا بهشت را هم میگوییم، بهشتیها را. قرآن میگوید یک عدّه صورتشان میدرخشد، «مُسْفِرَهٌ» (عبس/ 38). «ضاحِکَهٌ» (عبس/ 39)، یک عدّه میخندند قیامت، شادند. «ضاحِکَهٌ»، عربیهایی که میخوانم قرآن است، «ضاحِکَهٌ»: میخندند؛ «مُسْتَبْشِرَهٌ» (عبس/ 39): به هم خبر خوش میدهند. حتّی شهدا را، قرآن میگوید شهدا به هم میگویند که دو، سه روز دیگر فلانی هم به ما ملحق میشود، دو، سه روز دیگر فلانی، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا» (آل عمران/ 170)، قرآن میگوید بهشتیها به هم خبر خوش میدهند که بیست و دو روز دیگر فلانی هم به ما ملحق میشود، یک ماه دیگر، ده ساعت دیگر به ما ملحق میشود، «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا»، آنهایی که تا حالا نیامدند، بشارت میدهند به آمدنشان که کیه، چه ساعتی، چه روزی میآید.
پس هم خنده داریم، هم گریه، هم روسفیدی داریم، هم روسیاهی، هم گرفتار شدن داریم، هم ناله داریم، هم نعره.
خب بیاییم پایین، از مغز شروع کردیم، مغز گیج است، مست است، مست، شراب نخورده، ولی خطر عقل را از مغزش پرانده، مغز. پشانیاش مهر میخورد، این مهر پیشانی مال کسانی است که پولشان را قایم میکنند، در اختیار جامعه قرار نمیدهند. با این پولت، پولت را خواباندی و مشکل مردم را حل نکردی، همین پول فلز میشود به پیشانی و پهلویت، صورت سیاه.
4- بستهشدن دهان مجرمان در قیامت
لب چی؟ در قیامت مواقف زیاد است، یک مواردی نعره میکشند، همه داد میزنند، گریه میکنند. یک مواردی هم زبانشان قفل میشود، هر چه بخواهند داد بزنند نمیشود. ما در دنیا شده که گاهی وقتها اسم بچّهمان را فراموش میکنیم. یکی از مراجع درجه یک میگفت: «خدا حافظه را از من گرفت، یک ربع یادم رفت اسم من چیه» همینطور که در اینجا یک بار یادت میآید، یک بار یادت میرود، آنجا گاهی زبان باز میشود، گاهی زبان بسته میشود. آیهاش را هم بخوانم: «نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ» (یس/ 65)، «نَخْتِمُ»، «ختِمام»، یعنی مهر میزنیم، مهر میزنیم هر چه بخواهد داد بزند، نمیتواند داد بزند. اینجا یک بار در عمرت، عمری ازت گذشت، یکمرتبه، یک اذان نگفتی. خب این زبانی که اینجا مهر خورده، یک اذان در عمرش، یک اذان نگفته، اذان واجب نیست، امّا یک اذان بگوییم. نماز میخواهد بخواند به حدّاقل، تا میرسد مهر را میاندازد الله اکبر، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ». یک اذانی، یک اقامهای. شما یک شیرینی میروی بخری، این شیرینی را در ظرف خاصّی میگذارند، قیافهی خواستی به آن میدهند، طرّاحی میکنند روی جعبه شیرینی، اصلاً گاهی وقتها، به خصوص ایامی که سالروزِ تولّد میگیرند برای همدیگر، کیک درست میکنند، روی این عکس طرف را رویش میکشند. لب گاهی بسته میشود، گاهی باز میشود.
دندانها در چه حالت هست؟ دندانها را قرآن میگوید که: «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ» (فرقان/ 27)، گاز میگیرد. من این را گفتم، باز هم بگویم. گاهی آدم ناراحت که میشود، نوک انگشتش را گاز میگیرد، همچین میکند، این یعنی پشیمان شدم، بد کردم. گاهی نه، چهار تا انگشتش را گاز میگیرد، همچین میکند، این یعنی خیلی دیگر فشار میآید. گاهی وقتها دو تا دستش را با هم گاز میگیرد، روی هم میگذارد، با هم گاز میگیرد. قرآن میگوید نوک انگشتت را گاز نمیگیری، همچین نه، همچین نه، یک انگشت نه، «یَعَضُّ الظَّالِمُ»: آن که ظلم کرده، «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ». «یَدِه» نمیگوید، «یَدِه» یعنی دستش را، «یَدَیْه» یعنی دو تا دستش را؛ «یَعَضُّ»: گاز میگیرد. خب چرا همچین میکنی؟ میگوید: کاش با فلانی رفیق نمیشدم، این گفت، من را گولم زد، «یا وَیْلَتى لَیْتَنی»، اینها به هم چسبیده هست هان، آن آیهای که میگوید دو تا دستش را با هم گاز میگیرد، میگوید که، میگوید: «یا وَیْلَتى لَیْتَنی»: ای کاش؛ «لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً» (فرقان/ 28)، با فلانی کاش رفیق نمیشدم، او من را منحرف کرد.
قیامت خیلی به هم فحش میدهند. اینقدر به شیطان لعنت میکنند که آخرش شیطان به زبان درمیآید، میگوید: «لا تَلُومُونی» (ابراهیم/ 22)، من را ملامت مکن، به من فحش نده؛ «لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» (ابراهیم/ 22)، بزن توی سر خودت، من که مجبورت نکردم، من کیش کیشت کردم، وسوسهات کردم، خب نباید بیایی، من خیلی آدمها را وسوسه میکنم، گوش نمیدهند، تو وسوسهی من را پذیرفتی. قرآن بخوانم، قرآن میگوید راه منحرف را میگرفتند، راه افراد صالح را رد میکردند (اعراف/ 146)، در مقابل خوبها جبهه میگرفتند، «وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً»، راه انحرافی را میپذیرفتند. بدیها را توسعه میدادند.
5- نقش دوست بد در دوزخیشدن انسان
خب، ای کاش با فلانی رفیق نمیشدم، او یک فیلم نشانم داد، یک مهمانی کرد، جای بدی برد، حرف بدی زد، تا بدی هست، بدی را میگیرند، در بوق میکنند، به همدیگر با موبایلها، عیب این را پخش میکنند، امّا اگر یک خوبی کرد، خوبیاش را پخش نمیکنند. در عوام هست، در خواص هم متأسّفانه پیدا میشود. این مال لب، لب مهر میخورد، دندان گاز میگیرد. چی چی رو گاز میگیرد؟ دو تا دستهایش را، نه دو تا انگشتش را، نوک انگشت نه، یک انگشت هم نه. نوک انگشت این است، کلّ انگشت نه، نه نوک، نه …، دو تا دست را روی هم میگذارد، با هم گاز میگیرد، کاش با فلانی رفیق نمیشدم. من که با زبانم با هر کس و ناکسی حرف زدم، دو دقیقه هم نماز میخواندم؟ این نماز چهقدر طول داشت؟ مگر به خاطر نماز میرویم جهنّم؟ جهنّم رفتن چهار تا دلیل دارد، یکیاش نماز است، آیهاش بخوانم. روز قیامت اهل بهشت از اهل جهنّم میپرسند که «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدّثّر/ 42): چهطور شما دوزخی شدید؟ میگویند به چهار دلیل:
1- «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدّثّر/ 43)، ما اهل نماز نبودیم. دو ساعت، دو ساعت با هر کس و ناکسی حرف زدیم، پنج دقیقه با خدا حرف نزدیم، خب پس ترک نماز.
2- دیگر چی؟ گرسنهها، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدّثّر/ 44)، فقرا دور ما بودند، بیخبر بودیم از فقرا، هر چی گفتند سفره کمرنگ شده، مردم ندارند، بیخیال بیخیال بودیم، «لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ».
3- دیگر چی؟ «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدّثّر/ 45)، هر جا گعده بود، ما هم حاضر بودیم، چرت و پرت و دروغ و راست و زنده باد، مرده باد، زنده باد بیخود، مرده باد بیخود، در هر موجی سوار موج میشدیم.
4- «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (مدّثّر/ 46)، یاد قیامت هم نبودیم، قیامت را قبول نداشتیم، تکذیب میکردیم.
چی دارم میگویم؟ قرآن میخواندم برایتان، اهل بهشت از اهل جهنّم سؤال میکنند: «چگونه شما جهنّمی شدید»، میگوید: «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، نماز نمیخواندیم؛ به فقرا رسیدگی نمیکردیم، در هر موجی سوار موج میشدیم، «نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ»؛ «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ»، دلایل این هست.
6- دلسوزی برای تربیت دینی فرزندان
بهشتیها هم از میپرسند که چه طور شد شما بهشتی شدید؟ میگویند: ما به فکر بچّههایمان بودیم، «إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ» (طور/ 26). «مُشفِق» یعنی ما نگران بچّههایمان بودیم، من لذّت میبرم از بعضی از زن و شوهرهای جوان، به آدم میرسند، میگویند: «حاج آقا، دعا کن این بچّهی من عاقبت بخیر بشود»، این بچّهاش تازه راه افتاده هست هان، به فکر شصت سال دیگرش هست، «مُشْفِقینَ»، دلمان به حال بچّهها میسوخت، به فکر بچّهها بودیم. به لباسش رسیدیم، به دینش نرسیدیم، به خانهاش رسیدیم، به ازدواجش نرسیدیم، به جهازیهاش رسیدیم، به برای شرایط دیگرش نرسیدیم، «کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ».
دلایل بهشت چیه؟ به فکر نسل بودن. دلایل جهنّم چیه؟ نماز نخواندن، به فقرا نرسیدن، سوار موج شدن، هر موجی. و نباید گفت: «اکثراً میگویند»، ممکن است یک موجی راه بیندازند که یک آدم خوب را بدچهره کنند. «آقا، در سایتها آمده»، مگر در سایتها نمیتوانند؟ سایتها، من چند بار گفتم تا حالا، سایت یعنی دیوار کوچه، دیوار کوچه را با یک ذغال بهش بدهیم، مینویسد: «زنده باد قرائتی»، یا مینویسد: «مرده باد قرائتی»، یک ذغال دستش بدهیم، سایت، هر کسی الآن دیگر، افراد عادی هم برای خودشان سایت دارند، هر چیزی سلیقهاش هست پخش میکند، حالا این حق است، یا باطل؟
امام سجّاد علیه السلام میگوید: «خدایا یادم بده کجا پول خرج کنم.» بعضیها پول پیدا کردن را بلد نیستند، بعضیها پول بلدند پیدا کنند، امّا باز نمیدانند چه جور خرج کند. امام سجّاد علیه السلام میگوید: «آقا، عقلم بده، هدایتم کن که چه جور پولم خرج کنم، کجا خرج کنم.» (صحیفهی سجّادیه، دعای بیستم، دعای مکارم الأخلاق) من که گوشواره برای دخترم میخرم، بگویم: «نمازت را بخوان، من گوشواره بخرم»، من که پارک بردمش، سینما بردمش، استخر بردمش، تفریح بردمش، در باغ بردمش، برف بازی بردمش خب، یک بار هم میبردمش مسجد. رمز بهشت رفتن، به فکر بچّهها بودن است. رمز جهنّم رفتن نماز، گرسنگان تاریخ و دنبال موجهای حق و ناحق رفتن، اینهاست.
خدایا قیامت راست است، «الْواقِعَهُ» (واقعه/ 1، حاقّه/ 15)، واقعیت دارد، این همه اسم دارد قیامت، «یَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/ 9)، روزی که آدم «غَبن»، میگوید: «عجب! کلاه سرم رفت، باختم، سوختم.» خدایا تو را به حقّ آنهایی که در قرآن تعریفشان را کردی، ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین در دنیا و آخرت و از اهل حسرت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/ 39) قرار نده.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»