سیمای اهل بهشت در قیامت

موضوع: سیمای اهل بهشت در قیامت

تاریخ پخش: 14/01/1403

عناوین:

1- صبر و استقامت در برابر نیش و نوش‌ها

2- صبر در برابر مصیبت‌ها و سختی‌ها

3- سختی‌های زودگذر، پاداش و آرامش پایدار

4- توحید و ولایت، دو قلعه محکم در برابر خطرات

5- دعوت خدا به ولایت، دعوت ولایت به توحید

6- جایگاه شب بیست و سوم در میان شب‌های قدر

7- استجابت دعای بندگان از سوی خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان را بینندگان عزیز شب بیست و سوّم گوش می‌دهند. موضوع بحثی که دنبال می‌کردیم، صحنه‌هایی از قیامت در قرآن. سیمای مجرم را گفتیم که در چه شرایطی هست. فکرش مثل مست‌ها، «َتَرَى النَّاسَ سُکارى‏» (حج/ 2). پیشانی‌اش داغ خورده با فلزهایی که در دنیا انفاق نکرده. چشمش گریان. کمرش، «یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31)، بار گناه روی دوشش. دستش، نامه‌اش به دست چپش. این‌ها را گفتیم. در این جلسه می‌خواهیم راجع به سیمای اهل بهشت را بگوییم.

یک- «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» (احزاب/ 44)، خوش‌آمدگویی به اهل بهشت این است که به هم سلام می‌کنند.

«ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» (فجر/ 28)، لحظه‌ای که می‌خواهند او را ببرند، می‌گویند برو پهلوی خدا، در حالی که تو از خدا راضی هستی، خدا هم از تو راضی هست. خیلی مهم است، بگویند خدا راضی هست، الآن در دنیا به ما بگویند فلان شخصیت از تو راضی هست، کلّی خوشحال می‌شویم، به او خطاب می‌کنند خدا از تو راضی هست، تو هم از خدا راضی هستی.

– «ادْخُلُوا الْجَنَّهَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» (اعراف/ 49)، آیه‌ی دیگر، می‌گویند تشریف بیاورید بهشت، حزن و غمی در آنجا نیست.

– «ادْخُلُوا الْجَنَّهَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ» (زخرف/ 70)، کامیابی کامل مال شما و همسرانتان.

– «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا» (آل عمران/ 170)، آیه‌ی دیگر می‌گوید که این‌هایی که قبلاً رفتند بهشت، خبر می‌دهند که فلانی هم به ما ملحق خواهد شد، یعنی بخشی از شادی‌هایشان این است که رفقای خوب و باتقوایی که در دنیا با هم بودند، آن‌ها هم به آن‌ها ملحق می‌شوند، به هم بشارت می‌دهند که این هم می‌آید، ملحق می‌شود.

– «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/ 89)، از همه‌ی سختی‌های آن روز درامانند.

سلام، بشارت، دل‌خوشی از آیندگان که به این‌ها ملحق می‌شوند، هیچ گونه حزنی نیست، همراه با همسرانشان. این‌ها چند تا آیه هست برای اهل بهشت.

– حالا، ملائکه چی؟ «وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ. سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» (رعد/ 23 و 24)، ملائکه هم از هر دری می‌آیند و به این‌ها سلام می‌کنند، می‌گویند این سلامتی به خاطر صبری که کردید. متلک شنیدید صبر کردید.

1- صبر و استقامت در برابر نیش و نوش‌ها

قرآن در سوره‌ی «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» می‌گوید که در دنیا مؤمنین را مسخره می‌کنند، کاریکاتور می‌کشند، شکلک درمی‌آورند، سوره‌ی «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»، آخرهایش می‌گوید که «أَجْرَمُوا»ها به «آمَنُوا» ها، یعنی اهل جرم، جنایتکارها، جنایتکارها به مؤمنین که می‌رسند، «یَضْحَکُونَ»: بهشان می‌خندند. «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطفّفین/ 29)، مجرمین به مؤمنین می‌خندند. به شما می‌خندند، به حجابت می‌خندند، به زبانت، به حضورت، به ترک حضورت، هر کاری می‌کنی، مسخره می‌کنند شما را، شما را دست می‌اندازند. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ» (مطفّفین/ 30)، از کنار شما که «مَرُّوا»، «مَرُّوا» یعنی مرور می‌کنند، از کنار شما می‌آیند رد بشوند؛ «یَتَغامَزُونَ» یعنی غمزه می‌آیند، چشمک می‌زنند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ» (مطفّفین/ 31): وقتی می‌روند پهلوی حزب و باند خودشان، همفکرهای خودشان، «انْقَلَبُوا» برمی‌گردند؛ ولی «فَکِهینَ» (مطفّفین/ 31): فکاهی می‌گویند، جوک می‌گویند. از راه دور هم که شما را دیدند، «وَ إِذا رَأَوْهُمْ»: از دور هم که دیدند؛ «قالُوا»: می‌گویند؛ «إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ» (مطفّفین/ 32)، این را می‌بینی، منحرف است، اُمُّل است، روشنفکر نیست.

چهار تا متلک، پشت ردّ هم، در سوره‌ی مطفّفین، مجرمین به مؤمنین چهار تا متلک می‌گویند: «یَضْحَکُونَ»، مجرمین به مؤمنین می‌خندند؛ «یَتَغامَزُونَ»: غمزه می‌آیند، چشمک می‌زنند؛ «فَکِهین»: جوک می‌گویند و فکاهی می‌گویند؛ نسبت انحراف می‌دهند. خب چهار تا متلک را چه کنیم در دنیا؟ می‌گوید: «فَالْیَوْمَ»، غصّه نخور، یک روزی می‌آید، «الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطفّفین/ 34)، یک روزی می‌آید که او به تو می‌خندد. آن جایی که جای جبران هست، دیگر جای گله نیست، این خنده‌ها جبران می‌شود، شما امروز به من بخندید، یک روزی هم من به شما خواهم خندید، «فَالْیَوْمَ».

بعد هم می‌گوید صبر کنید، مقاومت در مقابل متلک‌ها. ممکن است یک خانمی خواسته باشد، دختر خانمی خواسته باشد حجابش را بهتر کند، ممکن است افرادی تحقیرش کنند، می‌گوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ» (رعد/ 24)، شما تحقیر شدید، ولی تحمّل کردید. از خدیجه یاد گیریم، پیغمبر صلّی الله علیه و آله می‌ایستاد، می‌گفت: «الله اکبر»، خدیجه و امیرالمؤمنین، اوّل زن با‌ایمان خدیجه، اوّلین مرد با‌ایمان حضرت علی علیه السلام، یک نماز جماعت دو، سه نفری می‌خواندند، سه نفری، همه‌ی مردم مکّه می‌ایستادند این‌ها را می‌دیدند، ولی این‌ها عقبگرد نمی‌کنند.

یک وقتی چند تا از این مسئولین، زمان قبل، حالا نه خیلی قبل، در جمهوری اسلامی، منتها مال این دوره‌ها نبوده. یک جمعی از ایران سفری به خارج داشتند، در فرودگاه یادشان آمد نماز نخواندند، بعضی‌هایشان نماز نخوانده بودند. گفتند: «اینجا که نمی‌شود نماز خواند، اینجا مثلاً اروپاست، فرانسه است، اینجا آلمان است، اینجا انگلیس هست، مثلاً، باشه بعد قضا می‌کنیم.» که من شکایتشان را کردم به رئیس جمهور آن زمان، گفتم: «ببین شما رئیس جمهورید، بعضی از مسئولین و کارگزاران شما از نماز خواندن خجالت می‌کشند، هر کس می‌خواهی باش.»

امام خمینی وقتی می‌خواست بیاید ایران، در هواپیمای فرانسوی نشست، نه نماز واجب، نمازهای مستحب‌هایش را هم، نماز شبش را هم خواند. این‌هااگر سیگاری باشند، سیگارشان همراهشان است، چه‌طور سیگاری سیگارش همراهش برمی‌دارد، شما نمازت را همراهت برنمی‌داری؟! چه‌طور اگر تلفن زنگ زد، می‌گویی بله، صدای اذان، تلفن خدا زنگ می‌زند، به خدا نمی‌گویی بله؟! باید صبر کرد، تحمّل کرد. «یا الله» می‌گوید، می‌گوید: «شیخ شده، نمی‌خواهد، تو بچّه‌ی ما هستی، من تو را بزرگت کردم». من تو را بزرگت کردم، یعنی نمی‌خواهد تو «یا الله» بگویی، من چادر سر کنم، یا روسری سر کنم. مسخره‌اش می‌کنند، به یک نوجوانی که می‌خواهد به نامحرم نگاه کند، مسخره‌اش می‌کنند، این را باید صبر کرد.

2- صبر در برابر مصیبت‌ها و سختی‌ها

چند تا صبر داریم: صبر در مقابل گناه، گناه پیش می‌آید، آدم باید صبر کند. مقابل متلک، صبر در مقابل مصیبت. مصیبتی پیش می‌آید، افرادی هستند یک ناراحتی که می‌بینند، فحش می‌دهند به در و دیوار، اصلاً به خدا اعتراض می‌کند، «خدایا، می‌خواستی مرگش بدهی، چرا آوردی‌اش؟ از اوّل نباید بیاریش، چرا خلقش کردی؟ خلقش کردی، بزرگ شده، حالا مرده من داغ دیدم!» یعنی یک داغ می‌بیند، خدا را از خدایی حذف می‌کند، خدا را عزل و نصب می‌کند. زینب کبری سلام الله علیها چه کرد؟ ازش پرسیدند: «چی دیدی؟»، گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» (بحار الأنوار، ج ‏45، ص: 116)، هر چی می‌بینم زیبایی می‌بینم. حتّی برادرم را روبه‌روی چشمم سر بریدند، این هم پهلوی خدا، چون رضای خدا در آن هست، برای من زیباست.

من یک وقت مَثَلی زدم برای این‌که چه‌طور تلخی‌ها زیبا می‌شود، مَثَل مهمانی که سر سفره ترشی هست، مربّا هم هست، بچّه دستش را می‌گذارد به ترشی بدش می‌آید، ولی دستش را می‌گذارد به حلوا خوشش می‌آید. در این سفره بچّه‌ها هستند که از ترشی و فلفل ناراحت می‌شوند، ولی از مربّا و عسل خوشحال می‌شوند. امّا مادر بچّه چی؟ پدر و مادر بچّه همه‌ی سفره پهلویش زیباست، در سفره ترشی‌ها هم در جای خودش زیباست، شیرینی‌ها هم در جای خودش زیباست. صبر در مقابل مصیبت، صبر در مقابل معصیت، صبر در مقابل متلک، صبرش هم، تلخی‌اش هم بیش‌تر است.

روزی که مکّه فتح شد، مردم مکّه، خب مکّه از دستشان رفت دیگر، مسلمان‌ها، آمدند پهلوی پیغمبر گفتند: «شما با ما می‌خواهی چه کنی؟»، برادرم یوسف چه کرد؟ برادرهایش را بخشید، یوسف تمام این برادرهایی را که جمع شدند، او را در چاه انداختند، همه را بخشید، من هم امروز همه‌ی مردم مکّه را بخشیدم، «أَنْتُمُ الطُّلَقَاء»، یعنی همه آزاد، هر چی ظلم، جنایت، ظلم به من و یارانم کردید، همه را بخشیدم، یک‌جا بخشیدم. (الجامع لأحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج ‏9، ص 258 ذیل آیه‌ی 92 سوره‌ی یوسف و قرب الإسناد، ح 1354، ص 384)

3- سختی‌های زودگذر، پاداش و آرامش پایدار

صحنه‌های قیامت. غصّه‌ها تمام می‌شود، ولی اجرش می‌ماند. یکی از بزرگان رفته بود زندان، زمان شاه، بردند او را زندان، ایشان از زندان که آمده بود بیرون، یک آقایی دیگر می‌خواست تبریک بگوید، گفت: «ذَهَبَ العَناء»، یعنی غصّه تمام شد، شکنجه و زندان تمام شد؛ «وَ بَقِیَ الأجْر»، امّا اجرت مانده؛ «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/ 14)، چیزی که رنگ خدایی دارد، پاک نمی‌شود. دم طاووس را خدا رنگ کرده، هر چی هم شلنگ بگیری پاک نمی‌شود، امّا اگر یک تخم مرغ را ما رنگ کردیم، با یک خورده آب دهان، پاک می‌شود، چیزی که خدایی باشد می‌ماند. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدْ»، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید هر چی رنگ شماست می‌پرد، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/ 96)، آنی که برای خداست می‌ماند. ممکن است شما در روز صد تا سلام کنی، یکی‌اش قبول بشود که این مؤمن بود، به خاطر این‌که فرد باتقوایی بود، گفتم سلام علیکم، امّا یک کسی را سلام کردم برای خاطر پولش، یکی به خاطر زورش، یکی را می‌خواستم از او وام بگیرم، یکی را نمی‌دانم چون به ما محبّت کرده، مهمانی دعوتمان کرده، ما را جزء حزب خودش ثبت کرده. یعنی گاهی سلام می‌کنیم به خاطر این‌که یک چیزی از او گرفتیم سلامش می‌کنیم، گاهی نه، هیچی، یکی بود سلام کرد.

یک بار در قم، بین‌الطلوعین، صبح زود یکی از این کارمندهای شهرداری، رفتگرها، دارد خیابان را جارو می‌کند، گفتم بروم یک سلامی به این بکنم. رفتم کنارش و به او گفتم که: «سلام علیکم». یک نگاهی کرد، گفت: «سلام علیکم». یک خورده خیره شد و ما هم رفتیم. یک مدّتی که فاصله گرفتیم سی، چهل متر، دیدیم که این رفتگرِ عقب ما می‌دود، «حاج آقا، حاج آقا، حاج آقا»، گفتم: «بله»، گفت: «چه‌طور شد که به من سلام کردی؟ هیچ کس به من سلام نمی‌کند!» یعنی یک رفتگر را سلامش نمی‌کنیم که انسان است، حق به گردن ما دارد. یا پول دارد، یا زور دارد، یا شهرت دارد، یا عنوان دارد، یا مدرک دارد، سلام‌های ما، این‌ها رنگ خدایی‌اش کم است. سورهای ما هم همین‌طور است، این کسی را که دعوتش می‌کنیم، چون رفتیم خوردیم، پس باید پس بدهیم. نه، اگر او ما را دعوت نکرد، پس ما هم او را دعوت نمی‌کنیم. حتّی مهمانی‌هایمان. افطاری‌ها گاهی وقت‌ها سیاسی است، فلانی جزء حزب ما نیست، نه، این را دعوتش نکن. پس افطاری کی؟ تمام خودی‌ها را دعوت کن، یعنی سیاست من حتّی در خرمای افطاری هم اثر دارد. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ»، رنگ شما پاک می‌شود؛ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/ 96)، هر چی رنگ خداست می‌ماند.

یک وقت، یک حیوانی خانه‌ی پیغمبر صلّی الله علیه و آله بود، حضرت فرمود: «بکشید، گوشتش را تقسیم کنید.» این کار را کردند، فرمود: «حیوان عملی شد مسئله‌اش؟»، گفت: «بله، همه‌اش را دادیم، یک مقدار کمی برای خودمان مانده»، حضرت فرمود: «چرا این‌طور می‌گویید، بگو همه‌اش مانده، آنی را که به فقرا دادیم برای خدا مانده.» (ر. ک به: سنن ترمذی، ج 4، ح 2470، ص 644) اجرش را در قیامت می‌گیریم، آنی را که خودمان خوردیم می‌رود، نگویید آن که دادیم رفت، بگو آنی را که دادیم ماند، آنی را که خودمان می‌خوریم می‌رود، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/ 96).

4- توحید و ولایت، دو قلعه محکم در برابر خطرات

بهشت را می‌گوییم، «ذَهَبَ العَناء و بَقِیَ الأجْر». برای خطرات قیامت دو تا کلید خدا به ما داده: یکی «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» (کشف الغمه فی معرفه الأئمه، چاپ قدیم، ج ‏2، ص 308)، «حِصْن» با ح جیمی و صاد، «حِصْن» یعنی قلعه، توحید قلعه هست، اگر می‌خواهید حفظ باشید، وارد قلعه‌ی خدا بشوید، یعنی خدایی بشوید، حفظ بشوید. خوششان آمد، بدشان آمد، خدا راضی باشد، من می‌خواهم خدا راضی باشد، حالا کیه خوشش بیاید.

حدیث داریم: «اگر برای کاری که می‌کنی، هدفت رضای خدا باشد، خداوند دل مردم را هم به سمت تو گرایش می‌دهد.» من یک کاری می‌کنم برای رضای خدا، اگر برای خدا کار کردم، قلب مردم را هم خدا متوجّه من می‌کند، امّا اگر کسی یک کاری را برای رضای این و آن کرد، برای رضای خدا نبود، از خدا که طلبی ندارد، مردم هم دلشان برمی‌گردد. ما بتوانیم کارهایی که می‌کنیم رنگ خدایی داشته باشد، مهم است. امام سجّاد سحرهای ماه رمضان یک دعا دارد، می‌گوید: «طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ الشِّرْکِ»، خدایا قلبم را پاک کن، غیر خدا در آن نباشد. حدیثی داریم: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ»، دل حرم خداست؛ «فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه» (جامع الأخبار، شعیری، الفصل الحادی و الأربعون، ص 185)، دل خانه‌ی خداست، در این خانه‌ی خدا، غیر خدا را وارد نکنید. به مردم را احترام بگیریم، حقّشان را انجام بدهیم، امّا حرکت ما برای رضای خدا باشد، نه رضای …

توحید قلعه‌ی خداست، اگر می‌خواهید حروم شوید، هدر نروید، با خدا معامله کنید. به قول قرآن: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/ 91)، بگو خدا، باقی را فکرش را کن، باقی را فکرش را نکن.

5- دعوت خدا به ولایت، دعوت ولایت به توحید

خب، حدیث دیگر داریم ولایت علی بن أبی طالب هم «حِصْن» است. اگر می‌خواهید حروم نشوید، در دامن اهل بیت پیغمبر علیهم السلام باشید، رهبران معصوم را انتخاب کنید. ولایت علی، یعنی حکومت علی، برای شما قلعه است، در پناه علی و در جوار علی و به دستور علی، امیرالمؤمنین کاری کردید، این «حِصْنِی»، در قلعه هستید؛ «فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام،  باب 38، ح 1، ج‏2، ص 136)، کسی که در آن قلعه باشد … . قلعه‌ی توحید شما را بیمه می‌کند از هر خطری، قلعه‌ی ولایت هم شما را بیمه می‌کند. حالا چرا؟ فرق این‌ها چیه؟ سر حدیث مثل هم هست، فرق می‌کند، آخر حدیث مثل هم هست.

یک مَثَل برنم، مَثَل خوبی هست. اگر دکتر به شما گفت: «این قرص را بخوری، خوب می‌شوی»، بعد دکتر گفت: «این شربت را هم بخوری، خوب می‌شوی» بیمار می‌گوید: هم قرص خوبم می‌کند، هم شربت». معلوم می‌شود حقیقت قرص و آمپول یکی هست، منتها یکی‌اش مایع هست شده شربت، یکی‌اش جامد است شده قرص. ولایت علی بن أبی طالب شما را حفظ می‌کند از هر خطری، «حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» (عیون أخبار الرضا علیه السلام،  باب 38، ح 1، ج‏2، ص 136). حکومت اولیای خدا شما را حفظ می‌کند، توحید هم شما را حفظ می‌کند، یعنی اگر بروی سراغ اولیای خدا، دست شما را می‌گذارند در دست خدا می‌شود توحید، بروی سراغ خدا، خدا برای شما رهبر تعیین کرده، گفته رهبر شما این است نه کسی دیگر، «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» (مائده/ 55)، «إِنَّما» یعنی فقط، فقط رهبر شما همانی است که در رکوع انگشتر داد. بروید ببینید در نماز چه کسی انگشتر داد؟ رهبر شما همان است که سر نماز وقتی دید فقیر التماس می‌کند، کسی کمکش نکرد و فقیر دست به شکایت برد که: «خدایا من آمدم در مسجد پیغمبر کمک خواستم، هیچ کس کمک نکرد»، امیرالمؤمنین اشاره کرد.

6- جایگاه شب بیست و سوم در میان شب‌های قدر

چون بیننده‎ها شب بیست و سوّم هست، من یکی، دو تا جمله را برای شب بیست و سوّم بگویم. شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوّم سه شب قدر است. اهمیت شب بیست و یکم از نوزدهم بیش‌تر است. اهمیت بیست و سوّم از بیست و یکم هم بیش‌تر است. البتّه خب هر کدام مناسبت خودش را دارد. شب نوزدهم ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام هست، شب بیست و یکم شهادت حضرت علی علیه السلام هست، شب بیست و سوّم افرادی می‌آمدند خدمت حضرت، می‌گفتند: «آقا ما نمی‌توانیم سه شب احیاء بگیریم، یا دو شب احیاء بگیریم، راهمان دور هست، بیرون مدینه هستیم. یک شب را تعیین کن که ما یک شب بیاییم مدینه، بمانیم، احیا بگیریم.» فرمود: «اگر هیچ راهی ندارید، شب بیست و سوّم» (ر. ک به: من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ح 2031، ص 160 و 161) یعنی افرادی که … .

شب بیست و سوّم یک عبادت اضافه‌ای هم دارد، سوره‌ی روم و عنکبوت را داریم که حدیث داریم هر کس این سوره‌ی روم و عنکبوت را بخواند، نیم ساعت بیش‌تر نمی‌کشد، خداوند همه‌ی گناهانش را می‌بخشد. (وسائل الشیعه، ج ‏10، ح 13611، ص 361) یا مثلاً غسلش، یا دعای خاصّی دارد شب بیست و سوّم. شب بیست و سوّم شب دعاست.

7- استجابت دعای بندگان از سوی خدا

دعایی که ما می‌کنیم، یک جور مستجاب می‌شود. حدیث داریم وقتی دست می‌آید بالا دعا می‌کند، خدا می‌گوید دستی که بالا می‌آید، من حیا می‌کنم هیچی‌اش ندهم، خجالت می‌کشم. یک چیزی‌اش می‌دهم، حالا چی چی‌اش می‌دهی؟ یک، یا خود آنی که می‌خواهی بهت می‌دهد، خدایا من می‌خواهم با این همسر ازدواج کنم، می‌خواهم این ماشین را بخرم،  این خانه را بخرم، این شرکت، این تحصیل، این رشته‌ی تحصیلی، اگر خواستی، یا همانی را که خدا می‌خواهی بهت می‌دهد، اگر صلاح باشد. یک وقت آنی که تو می‌خواهی صلاحت نیست، مشابهش را، این ازدواج را نکردی، یک مورد دیگر، مشابه را بهت می‌دهد. اگر نه این، نه آن، یکی دیگر، می‌گوید حالا که دستش را آورد بالا دعا کرد، یک بلا از جانش دور می‎کنم، دستش آمده بالا، یک بلا از جانش دور می‌کنم. یا می‌گوید این برای خاطر این‌که دستش آمد بالا دعا کرد، این را ذخیره‌ی قبر و قیامتش می‌کنم.

تکرار کنم دست که می‌آید بالا، محروم نمی‌شود، یا همانی که می‌خواهی بهت می‌دهد، یا مشابهش را بهت می‎دهد، یا یک بلا از جانت دور می‌کند، یا برای نسلت می‌دهد، یا برای قیامتت می‌گذارد. پس شب بیست و سوّم به احتمال قوی شب قدر است، همین امشب است، یک دو، سه دقیقه‌ای با کم و زیادش، من یک دعا می‌خوانم، شما هم این دعا را با من بخوانید. در قرآن سه مرتبه این آیه آمده: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» (اعراف/ 180)، «أَسْماءُ الْحُسْنى» سه بار در قرآن آمده، کمالات خداوند است، حدیث داریم کمالات خداوند در نود و نه تا کلمه آمده، این «أَسْماءُ الْحُسْنى» هست، من این «أَسْماءُ الْحُسْنى» را می‌خوانم، شما هم با من بخوانید، به نظر من یک و نیم دقیقه طول می‌کشد، یک دقیقه و نیم، ولی نود و نه تا اسم خداست، بعد هم دعا مستجاب می‌شود در سایه‌ی این‌ها، ان‌شاءالله.

بسم الله الرّحمن  الرّحیم. آرام می‌خوانم، شما هم بخوانید، دیگر حالا دو دقیقه شب بیست و سّوم با هم باشیم.

یا «اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْقَدِیرُ الْقَاهِرُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى الْبَاقِی الْبَدِیعُ الْبَارِئُ الْأَکْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَیُّ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ الْحَلِیمُ الْحَفِیظُ الْحَقُّ الْحَسِیبُ الْحَمِید الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّزَّاقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ الرَّائِی السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصَّادِقُ الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَى الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی‏.» (التوحید، صدوق، باب 29، ح 8 و 9، ص 194 و 195)

بعد از این نود و نه تا اسم، دعا می‌کنم شما هم آمین بگویید. خدایا به حقّ تمام آبرومندان درگاهت، همه‌ی انبیاء و اوصیاء، به حقّ محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و تسعه المعصومین من ذریّه الحسین، ده مرتبه هم «یا رَبّ» بگوییم، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ، یا رَبّ. خدایا آن چه شب قدر برای بندگان خوبت مقدّر می‌کنی، به آبروی همان بندگان خوبت، همه‌ی آن‌ها را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.

شب قدر هست، پیشینیان، نیاکان ما را ببخش و بیامرز.

روح انبیاء، ارواح انبیاء، اوصیاء، پیغمبر اسلام، ائمه‌ی اطهار، مراجع تقلید، علما، مربیان، مدرّسان، هر کس در وجود ما اثر داشته، در دین ما اثر داشته، در تعلیم و تربیت ما اثر داشته، در انقلاب ما اثر داشته، ارواح مقدّسشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

خدایا ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، اولاد صالح، نیّت خالص، عزّت دنیا و آخرت، حسن عاقبت به همه‌ی ما مرحمت بفرما.

مرگ برای همه هست، هم عمومی گفته «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ» (قصص/ 88)، «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ» (الرحمن/ 26)، این گفته «کُلُّ»، «کُلّ» یعنی همه، «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» (قصص/ 88)، «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ». به خود پیغمبر می‌گوید: «إِنَّکَ مَیِّتٌ» (زمر/ 30)، غیر از «کُلّ»، به خود پیغمبر هم می‎گوید، تو هم که اشرف مخلوقاتی، تو هم باید بمیری، مرگ حتمی است. کسی در هر چیزی شک کند، در مرگ شک نمی‎کند، چون با چشمش می‌بیند دوستان و رفقا و نیکانش دارند می‌میرند، مرگ حتمی است، مهم این است که ما با چه بیانی بمیریم، در چه حالی.

خدایا قبل از مرگ ما را ببخش، زمانی جانمان را بگیر که هیچ دِینی و هیچ گناهی به گردن ما نباشد. تقصیر و قصورهای ما را ببخش. مخالفین، منحرفین را هدایت بفرما. هدایت شده‌ها را حفظ بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ از بهترین بندگان خودت قرار بده. ارواح شهدا را از ما راضی بفرما. روح امام و مراجع تقلید و همه را از ما راضی بفرما.

شب بیست و سوّم هست، قدردانی کنیم، شب بیست و سوّم مساوی است با، قرآن می‌گوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/ 3)، شب قدر بهتر از هزار ماه است. ماشین حساب دارید؟ هزار ماه تقسیم بر دوازده سال، می‌شود هشتاد و خورده‌ای سال، یعنی یک شبی است، ولی ارزشش بیش از هزار سال است. حالا چه‌قدر از دست دادیم، چه‌قدر استفاده کردیم.

خدایا ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین و زیانکاران در دنیا و آخرت و از اهل حسرت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/ 39) قرار نده. التماس دعا داریم، حیّاً و میّتاً.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

استجابتاستقامتاهل بهشتبهشتتوحیددرسهایی از قرآنشب قدرصبرقرائتیولایت
Comments (0)
Add Comment