موضوع: ملاکهای انتخاب در قرآن
تاریخ پخش: 07/04/1403
عناوین:
1- طلب راه مستقیم در هر نماز واجب و مستحب
2- علم، تقوا، سابقه و سعهصدر، معیارهای انتخاب قرآنی
3- نقش صالحان و افراد دارای صلاحیت، در حکومت امام زمان علیهالسلام
4- انتخاب بر اساس صلاحیت، نه حبّ و بغض شخصی یا گروهی
5- بلوغ سیاسی بسیاری از عوام، برخلاف برخی خواص
6- نحوهی استجابت دعاهای حضرت ابراهیم علیهالسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان بحث را شب انتخابات گوش میدهند، ما هم شب جمعهها از اوّل انقلاب درسهایی از قرآن داشتیم، گفتیم که قرآن راجع به انتخابات چی گفته. شاید بیش از سی، چهل تا آیه گیر من آمده که از قرآن استفاده کردیم.
این انتخابات سیاسی هر به چهار سال، هشت سال یک بار هست، امّا ما صبح تا شام در حال انتخابیم، صبح تا شام در حال انتخابیم. مثلاً خود بنده اینجا نشستم، این حرف را بزنم، یا نزنم؟ با شما باشم یا با گروه دیگر؟ نیم ساعته حرف بزنم، یا کمتر، یا بیشتر؟ چه موضوعی را مطرح کنم؟ پاسخ به سؤالات باشد؟ مناظره و جدال باشد؟ چی باشد؟ همیشه ما در حال انتخابیم. این غذا، یا آن غذا؟ خب انتخاب در غذا، اگر انتخاب در غذا درست بود که این همه مریض نداشتیم که، همه مریضها یعنی چه؟ یعنی انتخاب غذایمان غلط بود. انتخاب دوست، این همه طلاق زیاد شده برای چی؟ برای اینکه در انتخاب اوّل فکر میکنند که همسر خوبی هست، با یک بستنی و پارک و نمیدانم خوش و بش و عکس و ولی بعد معلوم میشود نه، آدم خوبی هم نیست، تظاهر میکرد، انتخاب در …، ما دائماً در حال انتخاب هستیم، منتها این انتخاب سیاسی یک خورده گُر میکند و شعله میکشد و موج میاندازد، و الّا ما در هر حرفی که میخواهیم بزنیم و لذا همهی دعاها مستحب هست جز یک دعا، یک دعای واجب بیشتر ما نداریم و آن این هست که: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/ 6). «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یعنی خدایا دستم را بگیر، صاف بروم، درست بروم.
1- طلب راه مستقیم در هر نماز واجب و مستحب
چند بار باید بگوییم؟ روزی هفده بار. چون هر شبانه روز هفده رکعت نماز میخوانیم، هفت رکعتش «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُلِلَّه» هست، ده رکعتش حمد هست، در هر رکعتی هم یک بار میگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ». پیغمبر ما دو برابر ما میگفت «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، چون نماز شب بر پیغمبر واجب بود، ما اگر ده بار میگوییم، نماز شب را هم یازده بار رویش بگذار، میشود بیست و یک بار. ما ده بار باید بگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، ولی پیغمبر ما بیست و یک بار میگفت «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، با اینکه پیغمبر ما راهش درست بود. قرآن میخوانم: «یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ. إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ. عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/ 1- 4). «عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، «عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ». به آن، «عَلی» یعنی سوار است. پیغمبری که بر راه مستقیم سوار است، یعنی راه مستقیم توی دستش هست، تمام وجودش راه مستقیم است، پیغمبری که راه مستقیم توی دستش هست و تسلّط دارد، بیست و یک بار واجب هست بگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، من و شما ده بار باید بگوییم، در هر نمازی هم باید بگوییم. اگر هر نمازی هم حمد و سوره نداشته باشد، نماز نیست، «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَاب» (عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج1، الفصل التاسع، ح 2، ص 196). نماز مرده حمد و سوره ندارد، نماز مرده دعاست، اسمش را نماز گذاشتند، و گرنه اصلش دعاست.
یک کسی از یک کسی پرسید: «بهترین نمازها چه نمازی هست؟»، گفت: «نماز میّت»، گفت: «چه طور؟!»، گفت: «برای اینکه وضو نمیخواهد، جورابهایت را هم نمیکنیم، کفشهایمان را هم درنمیآوریم، بعد هم رکوع و سجود ندارد، بعد هم میبرنمان شام و ناهار، نذری به ما میدهد. بله، هر کسی با یک نگاهش.
به کسی گفتند: «برویم روضه»، گفت: «من شام خوردم!» خب این یعنی چه؟ هر کسی با نگاهش، عینک سرخ بگذاری همه را سرخ میبینی، عینک سبز همه را سبز. خیلی باید مواظب باشیم در انتخابات موجزده نباشیم. یک خاطره هم از خودم برایتان بگویم. یک روز جمعی از مسئولین کاشانی مقیم تهران آمدند منزل ما، جمعیتی، چند نفری بودند، گفتند: «آقای قرائتی بجنب که وقت جنبیدن است»، گفتم: «خبری است؟!»، گفتند: «یک راهآهن میخواهند از تهران بکشند به اصفهان، تو بیا اقدام که راهآهن از کاشان برود اصفهان»، گفتم: «خب حالا مثلاً از کاشان نرود از کجا میرود؟»، گفت: «از دلیجان میرود»، گفتم: «خب حالا به چه دلیل از کاشان بهتر است؟!، من سه تا دلیل میگویم، اگر گفتید چشم اقدام میکنم. اوّل باید بگویید مسافرهای کاشان بیشتر از دلیجان هست، دوّم باید بگویید راهش نزدیکتر است، پلسازی و تجهیز جادّه آسانتر هست، نرخش هم ارزانتر هست، مسافتش کمتر هست. اگر مسافت کم میشود، نرخ کم میشود، مسافر زیاد است، و الّا چون من بچّهی کاشانم، راهآهن بیاید از کاشان برود!» خب اینها، هر چی حرف زدند، گفتم من اینها را قبول ندارم، راهآهن باید دید کجا نزدیکتر است، کجا مسافرش بیشتر است، کجا ارزانتر است، اینها ملاک است، چون کاشانم از کاشان بیاید برود!
توی انتخابات نباید بگوییم همشهریمان هست، هملباس من هست، هیچ حسابی نکنید که جز اینکه کلید خانهتان باشد. ما گاهی وقتها سوئیچ ماشین را به یک کسی نمیدهیم، میآید میگوید: «ماشینت را بده به من»، میگوییم: «نه، ماشین من بنزین ندارد، روغن ندارد، مشکل دارد، ماشین را نمیدهیم»، امّا ماشین چند برابر قیمتی را به یک نفر دیگر میدهیم، میگوییم «برو کارت را انجام بده»، ماشین خودمان باشد نمیدهیم. این یک امانت هست که ما امین هستیم، یا امین نیستیم، خیلی مهم هست انتخابات. به همین خاطر باید بگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ». در انتخابات یک اصولی را که من اینجا نوشتم:وریمآورآوبب
2- علم، تقوا، سابقه و سعهصدر، معیارهای انتخاب قرآنی
1- ملاک انتخاب، یکی علم هست، علم مفید هان، ممکن است کسی پنج تا دکتری و لیسانس هم داشته باشد، مفید نیست، علم مفید یعنی علمی که گرهی را از کار باز کند، علم مفید. آیهاش: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/ 9).
2- تقوا، این را دیگر بلدید، نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ»؟، «عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/ 13)، تقوا.
3- سابقه، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون؟»، «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون» (واقعه/10 و 11).
4- هجرت، در قرآن آیاتی مهاجرت را طرح کرده، هجرت کردند. افرادی هستند تکان نمیخورند، یا تکان خوردن برایشان مشکل هست، اهل هجرت باشد.
5- میگوید نماز جمع میروید تند برو، «فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ» (جمعه/ 9)، نمیگوید «فَاذهَب»، میگوید: «فَاسْعَوْا»، یعنی با هیجان برو، در نماز میگوید: «حَیَّ عَلَى الصَّلَاه»، «حَیَّ» یعنی بشتاب، یعنی بانشاط باش. با نشاط باشد، با عجله باشد.
6- سعهی صدر. تأمّل بکند، نقدی کردند. من نشسته بودم توی یک جلسهای که علّامه با جمعی از بزرگان نشسته بودند، من هم یک بچّه طلبه بودم. یک نفر به علّامهی طباطبایی گفت که: «یک کسی علیه المیزان شما دارد یک چیزی مینویسد، دارد کتاب شما را سطر به سطر میخواند و علیه شما دارد کتاب مینویسد»، حالا به یک کسی مثل علّامه که استاد مطهّریها بود، استاد بهشتیها بود، هفتتیر هم هست، استاد بهشتیها و مطهّریها به او میگویند علیه کتاب شما دارند کتاب مینویسند، ایشان فرمود: «من بگویم جلوی قلمها را بگیرند؟ قلمش آزاد است، مینویسد، ما هم اگر خواندیم جواب بود، جوابش را میدهیم»، خیلی آرام، خیلی آرام.
گاهی وقتها یک کسی با جسارت یک نفر را میشکند. قبل از پیروزی انقلاب، در یکی از شهرهای ایران، یک پیرمرد نود سالهای بود تقریباً، عالم بود، پیرمرد بود، سیّد بود، ولی جوانهای انقلابی شهر این پیرمرد را تحمّل نمیکردند، میگفتند: «این به درد نمیخورد». آن طرف هم آیت الله بود، عالم بود، حالا نگوییم کدام شهر هست. یکی از جوانها گفت: «من حال آقا را میگیرم، میروم یک متلکی به او میگویم، ایشان عصبانی میشود، ناراحت میشود، قهر میکند مسجد نمیآید، خودمان مسجد را تحویل میگیریم.» برنامهریزی کردند و رفتند در خانه را زدند. این پیرمرد هم خیلی لاغر و خمیده و حدود صد سالش بود، گفت: «بفرمایید آقا». گفتند: «آمدیم، ما جوانهای شهریم، آمدیم بگوییم تو به درد انقلاب نمیخوری، تو آخوندی هستی به درد صد سال پیش میخوری»، گفت: «به جدّم به درد صد سال پیش هم نمیخورم، بفرمایید داخل چایی بخورید!» این دیگر ماندند که چه کنند، یعنی با آن هیجان و برنامهریزی آمدند که تو به درد نمیخوری.
گاهی وقتها یک کسی میگوید: «یک کسی را بشکنیم». یک شعاری مینویسند، حالا ممکن است یک نفر، یک کیلو ذغال برداشته به دیوار کوچه نوشته: «مرگ بر قرائتی»، این معنایش این نیست که حالا جامعه عوض شده، «در سایتها آمده»، خب سایت هم دیوار کوچه هست، توی سایت هم میشود دروغ نوشت، هم میشود راست نوشت. سایتها نوشتند پس درست هست، گریه کرد پس حقّش هست، فامیلیاش کی هست، فامیل باشد. به ما سفارش کردند که نگویید ما فامیل پیغمبریم پس حسابمان جدا هست، حتّی اگر فامیل باشد، گناهش دوبله میشود، «یا نِساءَ النَّبِیِّ»: ای خانمهای پیغمبر؛ «مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ»: اگر زن پیغمبر خلاف کند؛ «یُضاعَفْ» (احزاب/ 30): گناهش دو برابر نوشته میشود. «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»، شما با باقیها فرق میکنید، یک بار نگویید چون روحانی هست، چون سیّد هست، چون حاجی هست، چون نماز شب میخواند. حالا حساب نکن این،
3- نقش صالحان و افراد دارای صلاحیت، در حکومت امام زمان علیهالسلام
ببینید قرآن میگوید حکومت آیندهی جهان مال چه کسی هست، قرآن بخوانم: «أَنَّ الْأَرْضَ»، زمین؛ «یَرِثُها»، وارث زمین میشود، کی؟ «عبادِیَ الـص»؟، بلند بگویید: «صالِحُون» (انبیاء/ 105). چرا نگفته «عِبادِیَ المُتَّقون»؟ تقوا کافی نیست در ادارهی مملکت، آدم باتقوایی هست، دروغ نمیگوید، ولی حالا میتواند مملکت را میتواند اداره کند؟ صلاحیت میخواهد
یکی از علمای اصفهان رفت حمّام عمومی، قبلاً حمّام خصوصی نبود در خانهها، این آقایی که صاحب حمّام بود، یک دلّاک را صدا کرد که کمر ایشان را کیسه بکشد. بعد حمّامی، صاحب حمّام میخواست خودشیرینی کند، آمد گفت: «حضرت آیت الله این آقایی که کیسهی شما را میکشد، نماز شبش ترک نمیشود.». گفت: «مگر من به تو گفته بودم نمازشبخوان بیاور، نمیتواند حال ندارد کیسه بکشد.» او فکر میکند که چون نمازشبخوان میخواند، دلّاک خوبی هم هست، نه.
آقای قرائتی کلاسداری، بله، در کلاسداری موفّق هستم، ولی در روضهخوانی کم میآورم. یک کسی ممکن است آدم خوبی باشد، به درد این کار نخورد.
بعد هم عزّت و ذلّت را در این ندانید که اگر رأی آورد، حتماً عزیز هست، ما مگر رئیس جمهور نداشتیم که رأی هم آورد یازده میلیون، اوّل انقلاب، بنیصدر، بعد به چه روزگاری افتاد، چه جوری قیافهاش را عوض کرد، چه جوری فرار کرد، چه جوری فرار کرد، چه جوری توطئه کرد، بعد هم چه جوری با منافقین دمساز شد. خدا خواسته باشد ذلیلت کند، رئیس جمهور هم باشی ذلیل میشوی. خدا خواسته باشد عزّت بدهد، همین آقای رئیسی، خیلی حرفها برایش زدند، ولی خدا به او عزّت داد. «إلهی بِیَدِکَ»، مناجات شعبانیه، «بِیَدِکَ لَابِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِى وَنَقْصِى»، خدایا زیاد شدن و نقصم دست توست، دست کسی دیگر نیست.
یک کسی آمد پهلوی من، گفت: «آقای قرائتی، من غیبتت را کردم»، گفتم: «خب آقا حلال. این آمد اینقدر من را در گیر دیگری، گیر من نباش، برو با خدا کارت را انجام بده.» بعد گفتم: «ببین آقا جان، تو وقتی غیبت کردی، میخواستی من را بکوبی، میخواستی من را سبکم کنی. سبک شدن و سنگین شدن من دست خداست، دست تو نیست، ممکن است شما فحشم هم بدهی، محبوبیت من بیشتر بشود.» یازده تا رادیو به امام جسارت میکرد و از صدّام تجلیل میکرد، حالا عزّت صدّام توی دنیا بیشتر هست، یا عزّت امام؟ «بِیَدِکَ» به دست توست؛ «لَابِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِى وَ نَقْصِى». گاهی فکر میکنیم اگر بچّهی مان این مدرسه برود، بچّهمان این دانشگاه قبول بشود، توی این دانشگاه، توی این رشته قبول بشود، اگر فلان کشور خارج برود، اگر …، همهی اگرها را میگوییم، چیز دیگری درمیآید.
عزّت در رأی، آن کسی هم که رأی نیاورد معلوم نیست که ذلیل باشد. گاهی وقتها آدم شکست میخورد، شکست مقدّمهی پیروزی هست. نمیدانم من این را در تلویزیون گفتم یا نگفتم، شاید گفته باشم، دیگر حالا بعد از چهل و چند سال هر چه میآیم بگویم، میگویم نکند گفته باشم، حالا طوری نیست، یک دقیقه میگوییم. من مدرسهی دبستان که رفتم، برای دبیرستان میخواستم بروم دکتر، مهندس بشوم. مرحوم ابوی گفت که: «برو طلبه شو»، گفتم: «نه، من طلبگی را دوست ندارم.» مدّتی هر شب کلنجار میرفتیم تا بالأخره ما زورمان چربید و رفتیم دبیرستان، اسم نوشتیم. همان کلاس هفتم، سال اوّل دبیرستان، با بچّههای دبیرستان دعوایمان شد. ما رفتیم شکایت اینها را کردیم، مدیر آمد اینها را تنبیه کرد، گفتند قرائتی را باید حالش را بگیریم رفته شکایت کرده. روز آخر که دبیرستان تعطیل میشود، میریزیم سرش، یک کتکش میزنیم. من هم روز آخر میخواستم نروم، گفتم خواهند گفت قرائتی ترسید، غرور من را گرفت، رفتم. چند تا از این جوانهای مدرسه، نوجوانها، ریختند سر ما، یک کتکی به من زدند که دیگر روی زمین افتادم، حال بلند شدن نداشتم، کنار کوچهی کاشان افتادم. بعد خواستم بلند شوم، دیدم نمیتوانم راه بروم، مثل رکوع، دولا دولا رفتم توی خانه. بابایم آمد گفت: «چرا صورتت سیاه است؟»، گفتم: «میخواهم بروم طلبه شوم!» گاهی هم آدم رأی نیاورد، بهترش هست، مسئولیتش کم هست. حبّ و بغض این است که اگر خدا راضی هست. به مردم باید احترام گذاشت، ولی نباید عزّت و ذلّت را از مردم دانست. مردم یکمرتبه عاشق کسی میشوند، به فامیلهایش هم رأی میدهند، یک وقت برمیگردند، به خودش هم رأی نمیدهند. عزّت و ذلّت دست خداست، توفیق دست خداست. علم مفید، تقوا، سابقهی هجرت، سعهی صدر.
4- انتخاب بر اساس صلاحیت، نه حبّ و بغض شخصی یا گروهی
اگر با کسی خورده حساب دارید، میگوید نه این به من توهین کرده، این به من دعوتم نکرده، محل نگذاشته، چی چی، یک کینهای از او داری، میگوید در انتخابات آن کینه را کنار بگذار، «لا یَجْرِمَنَّکُمْ»، عربیهایی که میخوانم قرآن هست، «لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده/ 8)، چون با خورده حساب از فلانی دارید، از فلانی بدش میآید، اینجا حق را نمیگوید، حق را بگویید. وام میخواستم به من نداد، من هم به او رأی نمیدهم، عروسی دختر من نیامد، من هم عروسی دخترش نمیروم، او رفت مکّه و عمره خداحافظی نکرد، من هم سوغاتی برایش نمیآورم. میگوید اگر میخواهید حق باشید، روی حق خیلی میگویند راه مستقیم از مو باریکتر هست، از شمشیر تیزتر هست، درست هست، واقعاً آدم نمیداند چه کند. روانشناسان ما، فکر میکنند مثلاً اگر این کار را بکند بچّه تربیت میشود، بعد میبینیم نخیر، خیلیها، میگفت: «بچّهدار نشوید، جلوی نسل را بگیرید»، گفتم: «چرا؟!»، گفت: «بچّه که کم دارد، به تربیتش میرسد»، گفتم: از دروغهای عالم است، از دروغهای عالم است، ما آدم داریم هشت، نه تا بچّه دارد، یکی از یکی دیگر بهتر، چه آماری دارید که آنهایی که اولادشان کمتر است، تربیت بچّهیشان بهتر هست؟ حرف میزنیم. ما آدم داریم در مدرسههای انقلابی، ضدّ انقلاب شدند، آدم هم داریم در مدرسههای عادی، از آن انقلابیهای مثل حسین فهمیده شدند. حسین فهمیده کدام دانشگاه رفته بود؟
خود عاشورا هم در جلو هست، خود حضرت قاسم، عمویش امام حسین، گفت که، پسر امام حسن بود، به قاسم گفت که: «مرگ چه طور هست؟ فرمود: «أَحْلَى؟»، بلند بگویید: «مِنَ الْعَسَل»، «أَحْلَى مِنَ الْعَسَل»، از عسل شیرینتر است. آخر یک بچّهی سیزده ساله که میگوید مرگ …، یعنی اگر بنا باشد رژیم، رژیم بنیامیّه باشد، من بمیرم بهتر هست. این کجا درس خوانده که به اینجا رسیده که حکومت با ظلم …، آدم مرگ بهتر هست، مرگ و شهادت از عسل شیرینتر هست، اگر بناست این حکومت بکند …، این موضعگیریها گاهی مفید هست، ما باید موضعگیری را یاد بگیریم.
چه کسی به امام نزدیکتر است؟ چه کسی به آقای رئیسی نزدیکتر هست؟ چه کسی به شهید رجائی نزدیکتر هست؟ یک الگوهایی که یا حرف ندارند، یا کمتر در موردشان حرف هست، یعنی سالمترین هستند نسبت به باقیها در نظر مردم. یک الگو، بعد میگوییم خیلی خب، ما که به آن نمیرسیم، حالا چه کسی نزدیکتر هست؟ این رئیسی نمیشود، این رجائی نمیشود، امّا خصلتهای رجائی را، خصلتهای رئیسی را دارد. بدانیم که کار دست خداست، اگر بناست ذلیل بشوی، خودت، اصلاً پستهای دنیا همینطور هست، انسان به هوای عزّت میرود، بعد میبیند همین که فکر میکرد رأی بیاورد عزیز میشود، نه ذلیل شد. چرا؟ یک حرفی زد، یک مباحثهای کرد، یک چیزی را امضا کرد، یک کسانی را آورد در تشکیلات.
حالا بعد از انتخاب شما انتخاب رئیس جمهور هست، معاون اوّلش کی باشد؟ وزرایش کی باشند؟ بعد وزرا، استاندارهایش کی باشند؟ مدیر کلها کی باشند؟ حالا انتخابات شروع میشود، حالا انتخابات شروع میشود.
5- بلوغ سیاسی بسیاری از عوام، برخلاف برخی خواص
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ» (یوسف/ 22، قصص/ 14)، چند دفعه این آیه تکرار شده، یعنی چه زمانی موسی به پیغمبری رسید؟ زمانی که به فلان درجه رسید، یعنی افرادی بلوغ میخواهند، بلوغ فقط بلوغ جنسی نیست که بگوییم بچّه چهارده، ده پانزده ساله و دختر هم چند ساله، بلوغ سیاسی، بلوغ سیاسی. بعضیها عوام هستند، ولی بالغند، عوام هستند، ولی بالغند، رسیدند به جایی که، حالا یک کسی هست که همکار شماست، از مشهورین هست، میگفت نشسته بودم، این شعر را خواندم: «الهی جسم و جانم خسته گشته، در رحمت به رویم بسته گشته». این آقا مقام بزرگی در ایران دارد، میگفت این را خواندم، الهی جسم و جانم خسته گشته، در رحمت به رویم بسته گشته. میگفت یک نفر بغلم نشسته بود، هیچی سواد نداشت، گفت: «حضرت آقا، جسم و جانتان خسته گشته، دو ساعت بخواب، در رحمت خدا هم هیچ وقت بسته نگشته»، میگفت: «خجالت کشیدم، من با آن پست مهمّی که در ایران دارم …»، این عوام بالغ شده، این عوام بالغ شده. این آقا باسواد هست، ولی هنوز بالغ؟، نشده.
سال اوّلهای ادواجمان بود، قم یک خانه گرفتیم اجاره، اتاقی بود گچ و خاک بود و نصفش را، اتاق بزرگ بود، بیست و چهار متر بود تقریباً، نصفش گچ و خاک بود، نصفش هم زیلو و فرش. ابویمان مهمانم شد، گفتم: «آقا جان، اگر ما یک ده، دوازده متر زیلو بخریم، بندازیم کنار این فرش، همهی اتاقمان کامل میشود»، گفت: «محسن، هشتاد سال هست دویدم، زندگیام کامل نشده، خوش به حالت که با شش متر زیلو …!»، بعضیها بالغ شدند. یکمرتبه، من مثلاً درس خواندم، بابایم درس نخوانده، امّا یک بار به بابایم گفتم که: «این همه درخت در این باغچهی ما هست، یکیاش میوه نمیدهد»، بابایم گفت: «این همه آدم در این خانه میخوابد، یکیاش نماز شب نمیخواند.» من باسواد بودم، او بیسواد، ولی او حکیم بود. «حکمت» یعنی نگاه عمیق.
6- نحوهی استجابت دعاهای حضرت ابراهیم علیهالسلام
به چه کسی رأی بدهیم؟ از خدا کمک بخواهید. حضرت ابراهیم سه تا دعا کرد، دعای حضرت ابراهیم، حضرت ابراهیم جدّ موسی و عیسی و پیغمبر اسلام و حضرت مهدی و سرسلسلهی همهی اینها حضرت ابراهیم هست، سه تا چیزی گفت، یک بار گفت: خدایا نسل من امام بشود، همینطور که «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124)، همینطور که من را رهبر کردی، بچّههایم هم رهبر بشوند. فرمود به این گشادی نیست که، هر کس بچّهی تو هست، رهبر بشود؟ «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» (بقره/ 124)، امامت پست الهی هست، عهد الهی هست، من به هر کس و ناکسی نمیدهم. یک خیلی باز دعا کرد، فرمود به این بازیها هم نیست، هر کس بچّهی تو هست، پیغمبر بشود، ابدا. یک بار تنگ دعا کرد، یک بار خیلی گشاد دعا کرد گفت قبول نیست، یک بار تنگ دعا کرد، گفت: «خدایا هر کس دین دارد بخورد»، فرمود: حالا بیدینها گرسنه بمانند؟! «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ»، آیهی قرآن بخوانم، «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/ 126)، به اهل مکّه را از ثمرات بهشان بده، منتها «مَنْ آمَنَ»، هر کس ایمان دارد، هر کس ایمان دارد «وَ ارْزُقْ» رزقش بده، اگر ایمان ندارد نده. فرمود این حرفها چیه؟! «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً» (بقره/ 126)، من کافر هم باشد، به او میدهم بخورد، نباید بگوییم یهودی هست، مسیحی هست، حقّش هست.
یک فرشی را، یک چیزی را دزدیده بودند، دیدند لو رفت، انداختند خانهی یک یهودی که بگویند یهودی دزیده هست. پیغمبر هم گفت، آمدند به حضرت، گفت: «بله، فرش ما گمشده، حالا هم خانهی یهودی پیدا شده.» نزدیک بود که پیغمبر جور دیگری قضاوت کند، خدا دستش را گرفت، گفت که، بروید مسلمان گناه کرده، انداخته گردن یهودی. نگو حالا که یهودی هست، هر چه میخواهیم بگوییم بگوییم. این بچّهام هست، خب بچّهات هست میتوانی غیبتش را بکنی؟ بچّهی شماست، میتوانید داد سرش بزنید، تحقیرش کنید؟ بعد هم آدم شرایط که پیدا میشود، خیلی کارها را میخواهد بکند، نمیتواند بکند.
از خدا بخواهیم، من یک دعا میکنم، مستجاب الدّعوه نیستم، یک آدم عادی و زیر عادی هستم، ولی یک دعا میکنم، شما آمین بگویید، خدایا جمهوری اسلامی را روز به روز بر رشد و علم و تقوا و ابتکار و اختراع و عزّت و قدرت و تمام کمالاتی که یک حکومت سالم میخواهد داشته باشد، به جمهوری اسلامی مرحمت بفرما.
مسیر ما را مسیری قرار بده که هر چه هست رشد باشد، رشد جسمی، رشد بدنی، رشد فکری، رشد علمی، رشد عقلی. رشد را به تمام ابعادش نصیب تک تک ما بفرما.
ما را دشمنشاد نکن.
قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- کدام عبارت را نمازگزاران در هر شبانهروز، ده مرتبه تکرار میکنند؟
1) تسبیحات اربعه
2) ذکر رکوع و سجده
3) اهدنا الصراط المستقیم
2- آیه 9 سوره زمر، به کدام یک از ملاکها و ارزشهای قرآنی اشاره دارد؟
1) علم و دانش
2) سن و سابقه
3) هجرت و جهاد
3- آیه 105 سوره انبیاء، به کدام ویژگی بندگان خدا در اداره جامعه تصریح میکند؟
1) تقوا و پاکی
2) صلاحیت و صالح بودن
3) تکلیفمداری
4- آیه 8 سوره مائده، به کدام یک از عوامل انحراف از حق و عدل اشاره دارد؟
1) دنیا طلبی
2) ثروتاندوزی
3) کینهتوزی
5- بر اساس آیه 126 سوره بقره، خداوند در استجابت دعای حضرت ابراهیم، چه کسانی را مشمول رزق خود معرفی کرد؟
1) کافران
2) گنهکاران
3) منافقان