کیفر مجرمان در دنیا و آخرت

موضوع: کیفر مجرمان در دنیا و آخرت

تاریخ پخش: 24/12/1402
عناوین:
1- مجازات کامل در قیامت است، نه دنیا
2- تعمیر دیوار یتیمان، به خاطر صالح بودن پدرشان
3- مجازات برخی گناهان در دنیا
4- مواقف متعدد قیامت با شرایط متفاوت
5- روسیاهان و روسفیدان در قیامت
6- تنگ‌بودن مکان گنهکاران در دوزخ
7- دوری از انکار یا اظهار بی‌جا در امور نامعلوم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلساتی ماه رمضان برای معاد داشتیم، حالا هم همان بحث را ادامه می‌دهیم.
یک سؤال- آیا نمی‌شود به جای قیامت، خدا خوب‌ها را در همین دنیا جزا بدهد، بدها را هم در همین دنیا جزا بدهد؟ چرا حواله‌ی نسیه می‌دهد، می‌گوید اینجا کار بکنید، قیامت جواب، چرا؟ این بحث را من داشتم و گفتم، ولی اجازه بدهید چون بحث مفیدی هست، دو، سه دقیقه من تکرار کنم.
اگر خدا در دنیا جزا بدهد ظلم است، چرا؟ من می‌زنم تو سر یک مظلوم، سیلی می‌زنم، در دنیا جزای من چیه؟ این هست که دستم، یا انگشتم خشک بشود. خب بسم الله، دستم فلج شد. با دست فلج به خانه می‌روم، همه‌ی بستگان من غصّه می‌خورند، و حال آن‌که بستگان من سیلی نزدند، من سیلی زدم، ولی وقتی دست من فلج شد، آن‌ها هم غصّه می‌خورند. دنیا دار سرایت هست، یعنی غصّه‌ی من به دیگران هم سرایت می‌کند. باید یک جایی دست من جزا ببیند که دیگر پدر و مادر نبینند، نشنوند، چون من سیلی زدم، باید من جورش را بکشم، نه بستگان من. یک.

1- مجازات کامل در قیامت است، نه دنیا

دوّم. دنیا چیزی نداریم برای جزا، مثلاً شما نخست‌وزیر اسرائیل را چه جوری می‌خواهی جزایش بدهی؟ غزّه را خراب کرد، مسلمان‌ها را کشت، بچّه‌ها، زن‌ها، بیمارها، این جنایاتی که صدّام در زمان جنگ کرد، جنایاتی که الآن اسرائیل می‌کند بر مسلمان‌ها. مثلاً الآن نخست‌وزیر اسرائیل را بگیرند، شما چه با او می‌خواهی بکنی در دنیا؟ فوقش یک گلوله بزنی تو مغزش، خب یک گلوله که خورد تو مغزش، این مال یک نفر هست که کشته، هزاران نفر را کشته، با یک گلوله، شما …؟!
پیغمبر را می‌خواهیم جزایش بدهیم، چه چی؟ صبحانه عسلش می‌دهیم. خب عسل گیر یک آدم قمارباز هم می‌آید. کبابش می‌دهیم، نمی‌دانم هواپیمای شخصی‌اش می‌دهیم، باغ و ویلایش می‌دهیم، استخرش می‌دهیم، ماشین کذایی به او می‌دهیم. این‌ها گیر یک آدم منحرف هم ممکن است بیاید.
نه برای پیغمبر جزای خوبی داریم که به او بدهیم، نه برای صدّام و نخست‌وزیر اسرائیل جزا داریم.
سوّم. ما نمی‌دانیم این عمل آخرش چیه، اگر یک کسی هروئین تولید کرد، نباید گفت بگیرید اعدامش کنید، این اعدام مال یک جوانی هست که هروئینی کرده، ما باید صبر کنیم تا آخر عمر دنیا، ببینیم این تا آخر عمر دنیا، این هروئین چند نفر را نابود می‌کند. یک کتاب، خوب نوشته می‌شود، همین‌طور یک جایزه‌اش بدهیم، حقّ‌التّألیف به او بدهیم، یا جایزه‌اش بدهیم؟ نه، ممکن است بعد از مرگ انسان این کتاب، ما الآن کتاب‌های شیخ مفید مال هزار سال پیش هست، مطالعه می‌کنیم، چیزی یاد می‌گیریم. نمی‌توانیم فوری، دنیا جا نیست، زمان نداریم. باید یک کتاب خوبی که نوشته شد، باید تا آخر عمر دنیا صبر کنیم تا آخر عمر دنیا چند نفر را هدایت کرد، یا یک هروئینی که تولید شد، باید ببینیم تا آخر عمر دنیا چند تا جوان را هروئینی کرد، آخر خط باید جزا بدهیم، نه وسط خط. هروئین ساختی، یک گلوله بزنیم، کتاب نوشتی، یک دو تا سکّه‌اش بدهیم، این نیست. باید عاقبتش را ببینیم، «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12).
اگر بنده یک لامپی را اینجا خاموش کردم، در یک سالنی عروسی هست، من آمدم لامپ را خاموش کردم، بگویند: «آقا این لامپ را خاموش کرد، بیا ببینم، با دستت خاموش کردی؟ این هم مزدت، ها، ها [صدای زدن روی دست]»، چون ایشان لامپ را خاموش کرد، شما هم [صدای زدن روی دست]، این جزایش همین است؟! باید صبر کنیم تا لامپ‌ها روشن شود، ببینیم در این تاریکی چه حادثه‌ای رخ داد، چند تا آدم از پلّه‌ها افتادند، چند تا کفش‌ها قاطی پاتی شد، چند تا ظرف‌های شیرینی و غذا ریخت، چه‌قدر بچّه‌ها جیغ زدند ترسیدند، چه‌قدر عروسی‌ها طرفدارهای عروسی، میزبان خجالت کشید. باید این را نگهش داریم آن آقایی که چراغ را خاموش کرده تا چراغ‌ها روشن شود، همه‌ی خلاف‌هایی که در اثر تاریکی پیدا شده، همه را جمع کنیم، بعد جزایش بدهیم.
ما نمی‌توانیم در دنیا جزا بدهیم، باید صبر کنیم تا آخر عمر دنیا. من که حدیث می‌خوانم، ممکن است حدیث من نتیجه‌ی آب خنکی بوده که اجداد من به یک آدم تشنه دادند.

2- تعمیر دیوار یتیمان، به خاطر صالح بودن پدرشان

قرآن می‌گوید، قرآن می‌گوید خیلی از خیرهایی که به شما می‌رسد، مال بابایت هست، مال خودت نیست، «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً» (کهف/ 82)، حضرت موسی با حضرت خضر در منطقه‌ای رسیدند به یک دیوار خرابه‌ای، گفتند: «بیا بنّایی کنیم»، حضرت موسی گفت: «بنّایی؟! مجّانی؟! خانه‌ی مردم؟! به چه دلیل؟!، جناب خضر، من و تو، دو تا پیغمبر آمدیم در این منطقه، از این‌ها غذا خواستیم، یک تکّه نان به ما ندادند، حالا بنّایی مفت؟!»، گفت: «شما کارت نباشد»، آخر قصّه می‌گوید آن دیواری که مجّانی ساختیم، به خاطر این بود که یک پدر خوب، پدری که فرد صالحی بود، یک گنجی زیر این دیوار گذاشته بود برای بچّه‌هایش که بچّه‌ها بزرگ شوند، وصیت‌نامه را بخوانند، بروند گنج را پیدا کنند. ما بنّایی نمی‌کردیم، این گنج لو می‌رفت، دیگران می‌بردند، «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً»، چون بابایش خوب بود، یعنی خیلی خیرهایی که ما داریم، مالِ، صدقه سر نیاکان ما هست، نیاکان ما خوب بودند که ما خوب شدیم.
خب داشتیم راجع به قیامت صحبت می‌کردیم. چرا خدا در دنیا جزا نمی‌دهد؟
1- جزا در دنیا ظلم به دیگران است. من سیلی بزنم، دستم در دنیا خشک بشود، بستگان من هم غصّه می‌خورند، با آن‌که بستگان من گناه نکردند.
2- دنیا برای خوبش بهتر از عسل و کباب برگ و هو اپیما و ماشین و باغ و این‌ها گیر یک آدم نااهل هم ممکن است بیاید.
3- ما باید مزد را آخر خط بدهیم، تا ببینیم این هروئین تا آخر عمر دنیا چند نفر را هروئینی کرد، این کتاب مفید تا آخر عمر دنیا چند نفر را هدایت کرد.

3- مجازات برخی گناهان در دنیا

گاهی هم در دنیا جزا می‌دهد، «بِما عَمِلُوا» (نور/ 64، لقمان/ 23، سبأ/ 37، فصّلت/ 50، نجم/ 31، مجادله/ 6 و 7)، «بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (بقره/ 59، انعام/ 49، اعراف/ 163 و 165، عنکبوت/ 34)، «بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (انعام/ 108 و 127، یوسف/ 69، نور/ 24، شعراء/ 112، سجده/ 17 و 19، فصّلت/ 20، احقاف/ 14، واقعه/ 24)، این «بِما کانُوا» در قرآن زیاد است. می‌گوید این سیلی که خوردی، مال آن عملی بود که کردی. یعنی گاهی هم خدا در دنیا گوشمالی به آدم می‌دهد، می‌گوید: «این عوض آن، این عوض آن.»
حالا قیامت، وضع قیامت. وضع عقل را در جلسه‎‌ی قبل گفتیم.
وضع چشم. آیات مختلفی داریم، یکی می‌گوید که: «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ» (قلم/ 43، معارج/ 44)، خشوع، یعنی افتادگی، چشم‌هایش خشوع دارد، یعنی آثار کوچکی در آن پیداست، این یک آیه.
آیه‌ی دیگری می‌فرماید که، پیشانی چه‌طور؟ قرآن راجع به پیشانی مجرم می‌گوید: «فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ» (توبه/ 35)، آیه‌ی قرآن هست، یعنی مجرمین پیشانی‌شان داغ زده می‌شود. با چی داغ می‌زنند؟ با فلز. چه فلزّی؟ همان فلزّی که در دنیا طلا و نقره بود، روی پیشانی‌اش می‌گذارند، می‌گویند: «هذا»، این مهری که خورد به پیشانیش؛ «ما کَنَزْتُمْ» (توبه/ 35)، این کنز بود، پول‌هایت را گنج کردی، کنز و گنج و ذخیره و سپرده‌ی بانک‌ها و افرادی در جامعه نیاز داشتند، به آن‌ها ندادی، این عوض آن، «فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ»، «جبهه» یعنی پیشانی.
دماغشان چی می‌شود؟ راجع به بینی‌اش می‌گوید که: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ» (قلم/ 16)، اصلاً نمی‌گوید بینی، می‌گوید «خُرْطُوم»، «خُرْطُوم» مال فیل است، ولی این‌ها را می‌خواهد تحقیر کند، می‌گوید شما آدم نیستید، حیوانید. بر خرطومشان داغ می‌گذاریم، «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»، دماغشان را داغ می‌گذاریم، دماغی که در دنیا باد داشت، هر چه حرفش می‌زدی، باد دماغ، آمادگی نداشت، «فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ»، «خاشِعَهً أَبْصارُهُمْ».
عدّه‌ای در قیامت نابینا هستند، کور محشور می‌شوند. شکایت می‌کنند، می‌گوید: «لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى»، می‌گوید خدایا چرا مرا کور را؟، «‏وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً»: من در دنیا چشم داشتم، چرا اینجا چشم ندارم؟! می‌گوید چشم داشتی، امّا حق را دیدی، انکار کردی، قبول نکردی، لجبازی کردی، «لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً» (طه/ 125)، می‌گوید: «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا، خدا می‌گوید آیات ما برای تو آمد، «فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى» (طه/ 126).
چشم داشتی، ولی ندیدی، حق را ندیدی، گوش داشتی، حق را نشنیدی. واقعاً تشخیص ندادی حق با کیه؟!

4- مواقف متعدد قیامت با شرایط متفاوت

خب دیگر چه خبر هست؟ حدیث داریم چشم روز قیامت، همه‌ی چشم‌ها روز قیامت گریه می‌کند، یک موقف داریم در روایت «موقف البکاء»، چون قیامت موقف‌های مختلف دارد، مثل گمرک‌‌های مختلف مثل مرزبانان، هر به چند کیلومتری یک پلیس دارد، در قیامت مواقف زیاد هست، بعضی مواقف مهر می‌خورد به زبانشان، هر چی می‌خواهند حرف بزنند، لبشان باز نمی‌شود، به هم می‌چسبد لبشان، «نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ» (یس/ 65)، یعنی مهر می‌زنیم به دهانشان، زبانشان بسته می‌شود. بعضی جاها یک موقف دیگر نه، مهر را برمی‌داریم، با چه کسانی صحبت می‌کنند؟ با پنج گروه صحبت می‌کنند: با فرشته‌ها صحبت می‌کنند، ای خزینه‌دار جهنّم، ای فرشته‌ای که مسئول جهنّمی، از خدا بخواه تخفیفی به ما بدهد، ولو یک روز. به شیطان می‌گویند: «تو مقصّری»، می‌گوید: «نه، من وسوسه‌تان کردم، مجبورتان که نکردم، من آمدم خودت را نشان دادی، خودت آمدی، بلندت نکردم بغلت کنم بندازمت توی گناه، مجلس خلاف.» به رفیق‌هایش می‌گوید: «تقصیر تو بود»، او می‌گوید: «تقصیر تو بود.» گفت‌وگوها در قیامت خیلی هست، مَشاهد قیامت خیلی زیاد هست. هر چشمی در قیامت گریه می‎‌کند جز سه تا چشم: «چشمی که در راه بندگی خدا بیدار می‌ماند یکی، چشمی که از ترس گناه هم می‌گذارد، تا می‌بیند گناه هست، چشمش را روی هم می‌کشد.»(الکافی، ج‏2، کتاب الإیمان والکفر بَابُ اجْتِنَابِ الْمَحَارِم‏، ح2، ص80)
خنده هم در قیامت هست هان، «ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ» (عبس/ 39)، بعضی صورت‌ها شادند، می‎خندند. در عالم برزخ هم «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا» (آل عمران/ 170)، در برزخ هم، یعنی بعد از مرگ و قبل از قیامت هم، آنجا بهشتی‌ها به هم بشارت می‌دهند، می‌گویند فلانی هم چند روز دیگر به ما ملحق می‌شود، «یَسْتَبْشِرُونَ».

5- روسیاهان و روسفیدان در قیامت

خب بعضی صورت‌ها سفید هست، حدیث هم داریم، وقتی وضو می‌گیرید، این دعا را بخوانید، حالا دعا عربی هست، فارسی‌اش را من می‌گویم، خدایا، همین‌طور که آب می‌ریزی روی صورتت، بگو: خدایا روز قیامت مرا روسفید کن، «ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ» (آل عمران/ 107)، «اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ» (آل عمران/ 106)، «ابْیَضَّتْ»، «اسْوَدَّتْ» هر دو در قرآن هست، یعنی صورت‌های سفید، صورت‌های سیاه.
دعای وضو: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی‏ یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الْوُجُوه‏» (الکافی، ج ‏3، کتاب الطّهاره، باب النّوادر، ح 6، ص 70)
زمان طاغوت اهواز یک جلسه داشتم، این آیه را معنا کردم، پنجاه سال پیش تقریباً که افراد مجرم صورتشان سیاه هست. یک پسری بلند شد، گفت: «آقای قرائتی، مگر اسلام سیاه و سفید دارد؟ انسان، نژاد، رنگ پوست در اسلام مهم نیست، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/ 13)، خب اگر سیاه عیب نیست، پس چرا مجرمین صورتشان سیاه می‌شود؟ پس پیداست سیاه هست یک عیب است که وقتی می‌خواهند مجرم را معرّفی کنند، می‌گویند این روسیاه است، در فارسی‌ هم می‌گوییم روسیاه؟» به او گفتم: «سیاهی ذاتی خوب است، سیاه عرضی بد است، ببین اگر لباس من سیاه باشد، لباس سیاه را می‌پوشند خیلی‌ها، حتّی بعضی‌ها در مراسم شادی هم کت شلوار سیاه می‌پوشند. لباس سیاه چون نخش سیاه است، پشمش سیاه است، این طوری نیست. امّا اگر لباس سفید است، جوهر بریزی رویش، این سیاه عرضی است. سیاه ذاتی خوب است، نژادش سیاه است، مبارک است، سفید است، مبارک است، هر چی هست مبارک است، امّا اگر سفید را سیاه کردی، این سیاه عرضی گیر دارد. من اگر عمّامه‌ام را خودم با دست خودم بردارم زمین گذاشتم، این توهین نیست، امّا اگر عمّامه‌ی من را برداشتند، برداشتند توهین می‌شود، ولی خودم با دست خودم … شما خودت می‌روی زیر دوش، شیر را باز می‌کنی زیر دوش حمّام، این بد نیست، امّا اگر کسی یک لیوان آب بریزد توی یقه‌ات، می‌زنی توی گوشش. می‌گوید: «بابا خودت رفتی زیر دوش؟!»، می‌گویی: «من با دست خودم، با دست خودم شیر را باز می‌کنم، می‌روم زیر دوش، امّا تو می‌خواهی آب بریزی توی یقه‌ام، قبول نمی‌کنم.»
خب، گاهی روایات می‌گوید در یک موقف زبان بسته می‌شود در قیامت، «نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ» (یس/ 65)، وقتی می‌خواهد حرف بزند، نمی‌تواند حرف بزند. یک جا می‌گوید داد می‌زند. کدام‌هایش درست است؟ داد می‌زند، یا زبانش بسته می‌شود؟ مواقف زیاد است، ممکن است در یک موقف داد بزند، مثل این‌که در یک موقف اجازه‌ی مرخّصی می‌دهند به زندان، یک جا اجازه نمی‎دهند. اگر در بند هست اجازه نمی‌دهند یک حالت دارد، یک وقت بندش را باز می‌کنند، اجازه می‌دهند که با خانمش، دوستانش گفت‌وگو کند. قیامت پنجاه موقف دارد (الکافی، ج ‏8، کتاب الروضه، حَدِیثُ مُحَاسَبَهِ النَّفْسِ‏، ح 108، ص 143)، این‌ها روایت هست هان، از خودم نیست، مواقف زیاد دارد، هر موقفی یک جوری هست. اگر یک وقت، یک چیزی را تناقض دیدیم که دیدیم این با این نمی‌سازد، باید بپرسیم، بپرسیم.

6- تنگ‌بودن مکان گنهکاران در دوزخ

مثلاً یک جا داریم جهنّم تنگ است، «مَکاناً ضَیِّقاً» (فرقان/ 13)، «مَکاناً ضَیِّقاً» آیه‌ی قرآن است، یعنی جا تنگ است. یک جا داریم به جهنّم می‌گویند: جا داری؟ می‌گوید: باز هم داری بفرست بیاید، «هَلِ امْتَلَأْتِ؟»: پر شدی؟، «هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/ 30): باز هم داری بیاید. بالأخره جهنّم تنگ است، یا گشاد؟ اگر تنگ است، آیه می‌گوید: «مَکاناً ضَیِّقاً»، اگر گشاد است، می‌گوید هر چی مجرم داری، بفرست بیاید. مثالش مثال میخ است، میخ را که به دیوار می‌کوبی، جای میخ تنگ است، باید با چکّش هی میخ را فرو کرد، امّا اگر به دیوار بگوییم: «آقای دیوار، جا داری؟»، می‌گوید: «باز هم داری، میخ بفرست»، یعنی دیوار جای میخ‌های زیاد دارد، گرچه هر میخی به خودی خود جایش تنگ است، مانعی ندارد یک چیزی هم جا تنگ باشد، هم وسعت داشته باشد. زندان انفرادی تنگ است، امّا ممکن است زندان بزرگ باشد، یک زندان چند هکتار هست زندان است، ولی خب این مجرم را که بردند، در این چند هکتارش نمی‌کنند، او را می‌برند در یک قفس، زندان انفرادی قدّ یک دوش حمّام، یا کوچک‌تر.
اگر یک وقت یک چیزی شنیدید که دیدید این با آن سازگار نیست، این را بروید به یک اسلام‌شناس بگویید. اصولاً همه‌ی ما یک تلفن اسلام‌شناس باید جیبمان باشد، چون شبهه‌ها گاهی از خود آدم، گاهی از شیطان، گاهی از دوستان، گاهی از دشمنان، گاهی از آن طرف آب، گاهی از این طرف آب، القای شبهه می‌کنند، بپرسیم از ایشان. اوّل هم از خودش بپرسیم، بگوییم: «آقا من نسبت به شما یک همچین سؤالی دارم، چنین است، چنین است.» گاهی ممکن است اصلش از بیخ دروغ باشد. یک وقت گفتند: «دیشب ماه دیده شده، فردا عید فطر است.» ولوله پیچید که در منطقه ماه دیده شده، فردا عید فطر است. آقا گفتند: «کی؟»، گفتند: «فلان استان»، زنگ زدند به مسئولین استان، گفتند: «شما؟»، «بله، اینجا شهر ما پخش هست که ماه دیده شد»، گفتند: «کی؟»، گفتند: «فلان محلّه»، یعنی ایران گفت فلان استان، استان گفت فلان محلّه، فلان شهر. رفتند در محلّه، گفتند: «کی؟»، گفتند: «مسجدی‌ها دیدند.» رفتند پهلوی مسجدی‌ها، گفتند: «کی؟»، گفتند: «خادم مسجد» رفتند پهلوی خادم مسجد، دیدند کور است، اصلاً این چشم ندارد هیچی ببیند!
7- دوری از انکار یا اظهار بی‌جا در امور نامعلوم
یعنی گاهی وقت‌ها هر چه شنیدید تحقیق کنید، هست، یا نیست. اگر هست و واقعاً شبهه هست، یک تلفن اسلام‌شناس، «اَلو، آقا من یک شبهه‌ای دارم، جواب بده.» حالا اگر جوابش را هم قانع نشد، قانع نشد صبر کند، حاشا نکن. بوعلی سینا یک سفارش کرده، گفته: «هر چیزی را نپسندیدید رد نکنید، بگویید باشد تا بعد.» گاهی هم یک چیزی را قشنگ بگوییم: «بلد نیستم.» خدا به پیغمبرش می‌گوید بلد نیستم را راحت بگو، «قُلْ»: بگو، دستور خداست. «قُلْ»: بگو، بگو چی؟ «إِنْ أَدْری‏» (جن/ 25)، «إِنْ أَدْری‏» یعنی بلد نیستم. گاهی از پیغمبر سؤال می‌کردند، می‌گفت نمی‌دانم، صبر کنید اگر وحی آمد به من خبر داد، به شما خبر می‌دهم. آیات و روایات را باید تسلیم بشویم. ما یک چیزی ضدّ عقل نباید در اسلام داشته باشیم، امّا لازم هم نیست همه چیزها طبق عقل باشد، ممکن است امروز به عقل من نمی‌رسد، عقل فرد شما می‌رسد.
به هر حال خدا ان‌شاءالله به ماتوفیق بدهد اسلام را درست بفهمیم. گفتند: «در جنگ تبوک یک خرما را سه نفر می‌خوردند.» یعنی چه؟ یعنی خرما را ریز می‌کردند، به حدّاقل اقل. یک نفر گفت: «اُه! خرمای جنگ تبوک سه کیلو بوده؟!» چون سه نفر می‌خوردند. نگفت خرما کم بوده، این‌ها قناعت می‌کردند، گفت خرما بزرگ بوده، خرما بزرگ بوده.
اسلام را باید اسلام‌شناس معنا کند. هر چیزی همین‌طور هست. تخصّص الآن، یک دندان که می‌رویم سراغش، پزشک می‌گوید: «چهارده رقم تخصّص در یک دندان است.» آخر یک دندان چهارده نوع تخصّص دارد؟! آن وقت اسلام به این بزرگی که هر حرف و منطق و حدیث و آیه‌‌اش پر از نکته هست، مگر ما می‌توانیم بفهمیم. ما باید هر چیزی را فهمیدیم، بگوییم الحمدلله، هر چیزی را نفهمیدم تحقیق کنیم. اگر هم تحقیقمان به جایی نرسیده، بگذاریم برای دیگران می‌فهمند، در آینده خواهند فهمید.
زینب کبری به امام سجّاد گفت: «ما را کربلا کشتند، ای امام سجّاد، بکشند، در آینده اینجا قبّه‌هایی بالا خواهد رفت، گنبدهایی ساخته خواهد شد، زائرانی خواهیم داشت.» زینب کبری یک زن خدایی بود، دلداری می‌داد به امام سجّاد که اگر امروز این‌ها را کشتند و خیمه‌ها را سوزاندند، در آینده چنین و چنان خواهد شد. اولیای خدا ممکن است یک چیزهایی را دور ببینند، ما نبینیم، زود حاشا نکنیم. با این چهار تا کتاب هم که خواندیم، لیسانس شدیم، فوق لیسانس شدیم، دکتر شدیم، آیت الله شدیم، این‌ها چیزی نیست، قرآن گفته همه‌تان با هم یک ذرّه سواد بیش‌تر ندارید، «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (إسراء/ 85)، یعنی همه‌تان با هم یک چیزی بلد نیستید. علم ما پهلوی جهل ما یک قطره هست پهلوی دریا، آن مقداری که علم داریم. شما دویست تا کتاب خواندید، سیصد تا کتاب خواندید، سیصد میلیون کتاب را که نخواندیم، به نخوانده‌ها نگاه کنیم، نه به خوانده‌ها، به نخوانده‌ها نگاه کنیم که تحریک شویم برویم بخوانیم هفته‌ای یک کتاب لااقل، به خوانده‌ها نگاه نکنیم که فکر کنیم چون دویست تا کتاب خوانده‌‌ایم پس دانشمندیم.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 39 سوره عبس، به چه امری اشاره دارد؟
1) خنده بهشتیان
2) گریه دوزخیان
3) هر دو مورد

2- آیه 107 سوره آل‌عمران، به کدام گروه از انسان‌ها اشاره دارد؟
1) روسفیدان بهشتی
2) روسیاهان دوزخی
3) هر دو مورد

3- آیه 13 سوره فرقان بر کدام ویژگی دوزخ تأکید می‌کند؟
1) سوزندگی شدید آتش
2) تنگ‌بودن مکان دوزخیان
3) فرار دوزخیان از یکدیگر

4- چرا حضرت خضر دیوار خانه‌ای را رایگان تعمیر کرد؟
1) به خاطر صالح‌بودن فرزندان
2) به خاطر حفظ حریم خانه
3) به خاطر صالح‌بودن پدر

5- آیه 59 سوره بقره به کدام مجازات الهی اشاره دارد؟
1) مجازات گنهکاران در دنیا
2) مجازات گنهکاران در قیامت
3) هر دو مورد

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
درسهایی از قرآندوزخقرائتیکیفرمجازاتمواقف قیامت
Comments (0)
Add Comment