یاد مرگ

موضوع: یاد مرگ
تاریخ پخش: 76/10/30

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی»

انشاءالله که خداوند توفیقاتی را که داده است نگیرد. عبادات را قبول کند. دعاها را مستجاب کند. نیمه‌ی آخر ماه رمضان فرق می‌کند. یعنی ده روز آخر ماه رمضان با دهه‌ی اول و دوم حسابش فرق می‌کند. داریم که در دهه‌ی سوم دیگر اولیای خدا رختخوابشان را جمع می‌کنند. پیغمبر ما دهه‌ی سوم معتکف می‌شد. یعنی در مسجد می‌رفت و می‌ماند. شب قدر در دهه‌ی سوم است. چون بیننده‌ها بحث ما را در روز شهادت امیرالمؤمنین(ع) تماشا می‌کنند بحث ما راجع به مرگ و شهادت است.
1- مرگ و شهادت و کار برای خدا
آن چیزی که به کارها ارزش می‌دهد این است که مسیر الهی باشد. حالا چه مرگ در راه خدا، چه شهادت در راه خدا باشد. اول من انواع مرگ را بگویم که بعد به شهادت برسیم. اول اینکه در قرآن در سوره‌ی آل‌عمران آیه ‌ی 185 می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» از این معلوم میشود که مرگ سنت خداست. یعنی یکی از قوانین حتمی است که می‌گوید: «کل نفس» بی چون و چرا همه باید این مسیر را طی کنیم. آیه‌ی 185 می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ» همه باید بمیریم. به ریز و درشت پاداش هایتان می‌رسید. کسی که از آتش غذب خدا دور شد به بهشت راه یافت این فائز است. حضرت علی(ع) تا ضربت خورد فرمود: «فزت و رب الکعبه» (شرح نهج‌البلاغه/ج9/ص207) به رستگاری رسیدم.
فوز چیست؟ کسی که از قهر خدا رفت و به بهشت رسید این فوز است. حضرت تا ضربت خورد فرمود: «فزت» یعنی من به بهشت رفتم. من رستگار شدم. «وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» دنیا آدم را گول می‌زند. دنیا چیزی نیست. یک قهرمان که در ورزش قهرمان می‌شود چند سال قهرمان است. بعداً یک نفر دیگر می‌آید و یک گلی می‌زند و این آدم قهرمان از رده خارج می‌شود. یک خانه چند سال زیبایی دارد. بعد که نقشه‌ی جدیدی آمد این خانه فراموش می‌شود. زیباترین شکل‌ها چند سال است. نام‌ها، شهرت‌ها همه زودگذر است. سعی کنیم که مثل یوسف قهرمان تاریخ شویم. علی بن ابی طالب قهرمان تاریخ است. یک سرمایه دار بهترین ماشینی که سوار می‌شود بعد از یک مدت ماشین بهتری می‌آید و ماشین ایشان از رده خارج می‌شود. به هرچه فکر کنیم زود گذر است. چیزی که می‌ماند آن است که رنگ الهی داشته باشد.
2- دنیا محل آزمایش و ترس از مرگ نشانه شناخت افراد
«وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ» می‌گوید: خداوند مرگ و حیات را آفرید که شما را آزمایش کند. وسیله‌ی آزمایش است. تمام تلخی‌ها وسیله‌ی آزمایش است. تمام شیرینی‌ها هم وسیله‌ی آزمایش است. می‌دهد وسیله‌ی آزمایش است. می‌گیرد وسیله‌ی آزمایش است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/155) قرآن می‌گوید: شما را با گرسنگی، ترس، مرگ ومیر و داغ و کمبود محصولات امتحان می‌کنم. «وبشر الصابرین»، «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر» (انبیاء/35) همه‌ی شرها وسیله‌ی آزمایش است. «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ» (ملک/2) علامت کسی که فکر می‌کند خوب است این است که از مرگ نترسد. در سوره‌ی بقره آیه‌ی 94 داریم. هرکس که فکر می‌کند آدم خوبی است باید از مرگ نترسد. مثلاً به بنده می‌گویند: شما سه روز دیگر از دنیا می‌روی. اگر گفتند: سه روز دیگر از دنیا می‌روی. من فوری نهضت سواد آموزی را، ستاد نماز، رادیو وتلویزیون را همه را رها کردم و سراغ کارهای دیگر بروم. توبه و عذرخواهی و حلالیت خواهی، کارهای دیگر دکان است. در سوره‌ی جمعه داریم «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ» (جمعه/6) یهودی‌ها می‌گفتند: «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّه‌» (مائده/18) ما فرزندان خدا هستیم. ما حبیب خدا هستیم. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ» (آل‌عمران/24) اگر جهنم هم برویم چند صباحی بیشتر نیست. بهشت مخصوص ما است. دائم پز می‌دادند. قرآن می‌گوید: «إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‌» اگر راست می‌گویید: باید از مرگ نترسید. چون شما از مرگ می‌ترسید پیداست دروغ می‌گویید. حضرت علی توانست فزت بگوید. بنیانگذار جمهوری اسلامی توانست بگوید: من با دلی آرام می‌روم. می‌گوید: من آرام هستم. حضرت زهرا وقتی پدرش در گوش ایشان حرفی را زد، خندید. فرمودند: چه گفت که خنده کردی؟ فرمود: من که رفتم اول کسی که به من ملحق می‌شود تو هستی. من شاد شدم. زهرا می‌خواست که به مرگ لبخند بزند. علی فقط می‌توانست فزت بگوید. روایت داریم که امام حسین در روز عاشورا هرچه به ظهر نزدیک‌تر می‌شد برافروخته‌تر و صورتش گل انداخته‌تر می‌شد. یعنی گونه‌های امام حسین سرخ شده بود، ضمن اینکه داغ می‌دید اما داشت وصل می‌شد. اولیا خدا از مرگ نمی‌ترسند. هرکس از مرگ می‌ترسد پیداست که کارش درست نیست. آرزوی مرگ و از مرگ نترسیدن مهم است.
3- ضرورت توجه به مرگ و قیامت و تنهایی آن روز
ما چه کنیم که از مرگ فرار کنیم؟ سوره‌ی نسا آیه‌ی 78 می‌گوید: برج بسازید. خانه‌ی ضد بمباران بسازید. «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‌ بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ» (نساء/78) «مُشَیَّدَهٍ» محکم است. یعنی حتی اگر در برج‌های محکم باشی، «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ» نمی‌شود از مرگ فرار کرد. نمی‌شود از مقدرات هستی فرار کرد. در جای دیگر داریم می‌گوید: «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ» (جمعه/8) مرگ که شما از آن فرار می‌کنید شما را ملاقات می‌کند.
مسئله‌ی دیگر این است که مرگ ناگهانی می‌آید. در قرآن 14 مرتبه کلمه‌ی «بَغْتَهً» داریم. یعنی یکدفعه سراغت می‌آید. بعضی‌ها می‌گویند: چرا شما بحث مرگ را می‌کنید؟ در روز شهادت امیرالمؤمنین باید بحث مرگ و شهادت را کنیم. حدود هزار آیه در قرآن راجع به قیامت است. یک ششم قرآن راجع به مسائل معاد است. ما اگر بخواهیم کد بندی کنیم باید یک ششم از تبلیغات ما راجع به مرگ باشد. همه‌ی اینها که گناه می‌کنند، به خاطر این است که مرگ را فراموش می‌کنند. یاد مرگ مسئله‌ی مهمی است.
قرآن می‌گوید: «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) یعنی روز قیامت را فراموش کردند. هرکجا کسی که جرم می‌کند فکر نمی‌کند مرگش نزدیک است. اگر بداند که مرگش نزدیک است، گناه نمی‌کند. حساب و کتاب را فراموش می‌کنیم. قرآن می‌گوید: چرا کم فروشی می‌کنید؟ چرا مال مردم را نمی‌دهید؟ بعد می‌فرماید: «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ» (مطففین/4) نمی‌دانید که شما برای روز قیامت مبعوث می‌شوید. یعنی وقتی می‌خواهد به کم فروشی بگوید: چرا کم فروشی می‌کند می‌گوید: قیامت را قبول نداری. در نماز باید «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) بگوییم. یکی از برکات نماز این است که انسان یاد معاد می‌افتد. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» سر کار ما با تو است. حالا فرض که شما توانستی با هر زد و بندی کارت را حل کنی. ولی آنجا تنها هستی.
انسان در دنیا به چند چیز بند است. در دنیا انسان مشکلاتش را حل می‌کند. یکی زبان دارد. با زبان پشت هم می‌اندازد و زمین و آسمان را به هم می‌دوزد. یکی دوست دارد. دوستانش کارش را راه می‌اندازند. یکی پول دارد و با پول کارش را حل می‌کند. یکی فرزند دارد و به فرزندانش می‌گوید کمکش کنند. فامیل دارد و به فامیل می‌گوید که کارش را درست کنند. افرادی را پیدا می‌کند و توسط آن افراد کارش را راه می‌اندازد. قرآن می‌گوید: بشر همه‌ی این نخ‌هایی که در دنیا به آن وصل هستی همه پاره می‌شود. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/88) این دو نخ پاره می‌شود. «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم‌» (مجادله/17) «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» (مرسلات/36) اصلاً به تو اجازه نمی‌دهند که حرف بزنی. «وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً» (معارج/10) «حمام» آب داغ است. «حمیم» رفیق داغ است. رفیق داغ از رفیق داغ احوالپرسی نمی‌کند. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُم‌» (مؤمنون/101) نسب‌ها جدا می‌شود. تو تنها هستی. در دنیا هستی که با زد و بند کارهایت را حل می‌کنی. اما آنجا تنها هستی. «وَ کُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَرْداً» (مریم/95) اینجا خیلی هستیم اما هیچ ربطی به هم نداریم. مثل دیواری که در آن میخ می‌کوبند. صد تا میخ است. اما هیچ کدام به هم ربطی ندارد. «مَکاناً ضَیِّقاً» (فرقان/13) جای هر میخی تنگ است. ضمن اینکه هرچه میخ می‌کوبی باز هم دیوار جا دارد. به جهنم می‌گوید: پر شدی. «وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/30) باز هم دارید؟ با اینکه جای هر میخی تنگ است اما دیوار جای میخ‌های زیادی دارد. پس هم جهنم بزرگ است. مثل دیواری که جای میخ دارد و هم هر میخی به خودی خود جایش تنگ است. مرگ ناگهانی می‌آید.
4- انواع مرگ و حیاء و توجه به حقوق مردم
ما چند نوع مرگ داریم. یکی مرگ دل است. یکی مرگ جامعه است. یکی مرگ سرخ است. گاهی دل می‌میرد. «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌» (نمل/80) به پیغمبر می‌گوید: بعضی از مردم دلهایشان مرده است. اینها دلمرده هستند. هرچه موعظه می‌کنی دیگر فایده ندارد.
سؤال: چطور بعضی دلها مرده است؟ لقمه‌ی حرام خورده‌اند. امام حسین در روز عاشورا موعظه می‌کند ولی مردم به او نگاه می‌کنند. امام حسین فرمود: می‌دانید چرا حرف من به دل شما نمی‌نشیند؟ دل شما مرده است. به خاطر اینکه لقمه‌ی حرام خوردید.
بچه‌ای سیرده ساله بودم. در باغ‌های کاشان می‌رفتم و میوه می‌خوردم و فرار می‌کردم. چون در ذهنم بود که هنوز 15 ساله نشدم. چون هنوز به تکلیف نرسیدم اشکالی ندارد. در چهارده سالگی طلبه شدم. یکی دو سال از طلبگی من گذشت. داشتم مطالعه می‌کردم. دیدم نوشته کسانی که مال مردم راتلف کردند باید صاحبش را راضی کنند. گرچه در کودکی باشد. کسانی که مال مردم را تلف کردند باید صاحبش را راضی کنند گرچه خواب باشند. یعنی اگر شما در خواب کوزه‌ای را بشکنی وقتی بیدار شدی باید خسارتش را بدهی. نمی‌توانی بگویی: خواب بودم. بفهمید یا نفهمید. بدانید یا ندانید باید بدهی. دستت را به سیم برق بگذاری بدانی برق دارد یا ندانی برق شما را می‌گیرد. گفتم: چاره‌ای ندارم. اما نمیتوانم بروم و بگویم: من دزدی کردم. دو کلمه در تاریخ هست «یا عار یا نار» اگر عارت شد باید به جهنم بروی. اگر از نار می‌ترسی باید خجالت را کنار بگذاری. حدیث داریم دو نوع خجالت داریم. خجالت از روی عقل، خجالت از روی حماقت، «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ» (بحارالانوار/ج68/ص331) دو نوع حیا داریم. «حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ»(بحارالانوار/ج68/ص331) بعضی از روی عقل است. بعضی از روی حماقت است. گاهی باید خجالت نکشد. پسر به پدرش می‌گوید: پدرجان شما برای ازدواج من اقدام کنید. خفه شو! این حرف‌ها نیست. باید بگوید. دختر بگوید: خواستگار را رد نکن. اینجا خجالت درست نیست. بنده اشتباه کردم مال شما را خوردم. این پول را بگیر و حلال کن. پولی را برداشتم و سراغ صاحبان آن باغ‌ها رفتم. پولی را دادم تا من را حلال کنند. خیلی‌ها هم پول را نمی‌گرفتند و حلال می‌کردند. اما خیلی اثر تربیتی داشت. نمی‌شود که شما بزغاله‌ات را راحت روی هر زمینی بچرانی. برای اینکه راهت میان‌بر شود از روی هر زمینی عبور کنی. نمی‌شود برای اینکه خانه‌ی شما سالم باشد، نمی‌توانی شما برف‌های خانه ‌ات را در کوچه بریزی و مانع مردم شوند. برای اینکه خانه‌ی شما تمیز باشد. نمی‌توانی چاهت را در کوچه بکشی و آب ناودان خانه ‌ی شما کوچه را خراب کند. نمی‌شود شما دوبله پارک کنی. نمی‌شود شما زباله هایت را بدون کیسه بیرون بگذاری و کارمند محترم شهرداری که می‌خواهد زباله‌ها را بردارد در حلقش میکروب برود. باید کیسه‌ی زباله باشد و گرنه ظلم به مسلمان است. نمی‌شود شما در حمام سدر بزنی و حمام لیز بشود و یک مسلمان زمین بخورد. ما باید ببینیم با حق مردم چه کردیم؟ اگر انسان یاد قیامت باشد خیلی از خلاف‌ها کم می‌شود. لقمه‌ی حرام خوردید دلتان مرده است. یکی از چیزهایی که دل را از بین می‌برد گناه است. گناه دل را می‌کشد. یعنی انسان طوری می‌شود که دیگر از گناه غصه نمی‌خورد.
مرگ جامعه یکی دیگر از مرگ‌ها است. گاهی جامعه می‌میرد. «فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاهُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِین‌» (بحارالانوار/ج32/ص442) حضرت می‌فرماید: مرگ این است که شما توسری بخورید. نفس نکشید اما در سرتان بخورد مرده هستید. شهید شوید اما بله قربان گو نشوید زنده هستید. امام حسین سر به نی داد اما تن به ذلت نداد. این زنده است. جامعه‌ی فقیر جامعه‌ی مرده است. «وَ الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ» (بحارالانوار/ج69/ص45)
یکی هم مرگ سرخ است. «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن یُقْتَلُ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَکِن لَّا تَشْعُرُونَ» (بقره/154) دو نوع مرگ داریم. مرگ روح که روح مرده است. نفس می‌کشد اما دل مرده است. مرگ جامعه که جامعه ذلیل است. ایران زمان شاه مرده بود. ذلیل بود. در جمهوری اسلامی ایران عزیز است. ایران عزیز است و به همه‌ی ذلیل‌ها هم می‌تواند عزت بدهد. مرگ سرخ شهادت است. امیرالمؤمنین فرمود: قسم به خدایی که جانم در دست اوست. اگر هزار بار شهید شوم، بهتر است که یک بار در رختخواب بمیرم. هزار بار شهادت را دوست دارم اما مرگ در رختخواب را دوست ندارم.
پیغمبر فرمود: این دلها زنگ می‌زند. همینطور که آهن زنگ می‌زند. چطور آهن را زنگش را برطرف می‌کنی، دلها را هم با یاد مرگ و تلاوت قرآن زنگ دل را پاک کنیم. امام صادق فرمود: «ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَات‌» (بحارالانوار/ج6/ص133) اگر یاد مرگ بکنی هیجان‌ها و شهوات کم می‌شود.
5- مرگ چیست؟
اما مرگ چیست؟ راجع به مرگ چند جمله بگویم. یازده جمله از امام اول تا امام یازدهم درباره‌ی اینکه مرگ چیست می‌گویم. پیغمبر فرمود: «الْمَوْتُ رَیْحَانَهُ الْمُؤْمِنِ» (بحارالانوار/ج79/ص168) مرگ گل مؤمن است. یعنی مؤمن وقتی می‌میرد انگار که گلی را بو می‌کند.
حضرت علی(ع) فرمود: مرگ برای مؤمن خبر شادی است. می‌گوید: این دوستانم را از دست می‌دهم و پیش سلمان و ابوذر می‌روم. اما اگر بد باشد بشارت به عذاب است.
امام حسن(ع) فرمود: بهترین شادی مرگ است. برای کسی که دل به دنیا بسته است.
امام حسین(ع) فرمود: مرگ پل است.
امام سجاد(ع) فرمود: «مَا الْمَوْتُ قَالَ لِلْمُؤْمِنِ کَنَزْعِ ثِیَابٍ وَسِخَهٍ قَمِلَهٍ وَ فَکِّ قُیُود» (بحارالانوار/ج6/ص155) مرگ کندن لباس کثیف است و پوشیدن لباس تمیز است. مرگ باز کردن زنجیرها و آزاد شدن است.
امام باقر فرمود: مرگ مثل خواب است. نترسید.
امام صادق(ع) فرمود: مرگ برای مؤمن بهترین بوی خوش است.
امام کاظم(ع) فرمود: «الْمَوْتُ هُوَ الْمِصْفَاهُ تُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبِهِم‌» (بحارالانوار/ج6/ص155) مرگ وسیله‌ای است که شما از گناهانت تصفیه می‌شوید.
امام جواد فرمود: «الْمَوْتَ قَالَ لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَکَرِهُوهُ وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ کَانُوا مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَحَبُّوه‌» (بحارالانوار/ج6/ص156) اگر شما بنده‌ی با تقوایی باشی مرگ را دوست داری.
امام عسگری(ع) فرمود: می‌دانید چرا از مرگ می‌ترسید؟ برای اینکه نمی‌دانید مرگ چیست؟ مرگ نجات از غم و هم است.
به امیرالمؤمنین گفتند: چه کنیم که از مرگ نترسیم؟ فرمود: اگر می‌خواهید از مرگ نترسید واجبات را انجام دهید. حرام‌ها را ترک کنید. این برای مرگ است.
6- توجه به مرگ و قیامت و بازخواست نعمت‌ها
پس مرگ برای همه هست. راه فراری هم نیست. سن مرگ هم تمام نشده است. ما در قبرستان که می‌رویم عکس جوان‌ها بیشتر از عکس پیرها است. بنابراین به ما گفتند: مرگ را فراموش نکنید. به ما گفتند: کفنتان بین لباس هایتان باشد تا وقتی می‌روید لباس دیگری را بردارید کفن هم باشد. نترسید. دیر یا زود باید این لباس را بپوشیم. کفن در مقابل چشمتان باشد. به ما می‌گویند: وقتی به حمام می‌روید آب داغ روی سرت می‌ریزی یاد مرگ کن. به ما می‌گویند: اگر آتش دیدی یاد کن. به ما می‌گویند: در «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) یاد کن.
به ما می‌گویند: وقتی وضو می‌گیری یک دعایی بخوان دعای یاد مرگ است. خدایا یک روزی می‌آید که صورت‌ها سیاه می‌شود. صورت من را سفید کن. مس پا که می‌کشی بگو: خدا پای من را در پل صراط نلرزان. وقتی دستت را می‌شویی بگو: خدایا روز قیامت نامه‌ی اعمالم را در دست راست من بده. به ما گفتند: همیشه حتی روزه که می‌گیری وقتی تشنه شدی حساب کن در دنیا و قیامت تشنگی هست.
گاهی پیغمبر با نمایش برای مردم مجسم می‌کرد. یک روز یک اجاق درست کرد، پایه‌ی کوتاه گذاشت و یک تخته سنگ روی آن قرار داد. این تخته سنگ را داغ کرد. قبلش هم یک درهم به ابوذر و یک درهم به یکی از اصحاب دیگر داده بود. فرمود: این پول‌ها را خرج کنید. اینها رفتند و پول‌ها را خرج کردند. حضرت فرمود: روی این سنگ برو و بگو: چه کردم؟ روی سنگ بالا و پایین می‌پرید. ک پایش سوخت و گفت: چه کار کرده است. دیگری هم گفت: این کار را کردم. بعد پیغمبر با این نمایش و تئاتر و با این آموزش عینی و عملی گفت: روز قیامت هم همینطور باید جواب بدهی.
خیلی نگویید: خوش به حال فلانی پولدار است. خوشا به حال کسانی که به مقدار کفایت دارند. حضرت با اصحاب بودند. آمدند بروند. شیر می‌خواست. به یک نفر گفت: مقداری به ما شیر بده. گفت: نمی‌دهم. پیش یک نفر دیگر رفت. فرمود: مقداری به ما شیر بده. مقداری شیر داد. پیغمبر به آن کسی که شیر به او نداد، فرمود: خدا انشالله زیاد به تو بدهد. به آن کسی که شیر داد، فرمود: خدا به مقدار نیاز به تو بدهد. گفتند: یا رسول الله آن کسی که به تو شیر نداد، گفتی: خدا خیلی به تو بدهد. به آنکه به تو شیر داد گفتی: خدا به قدری به تو بدهد که برایت بس باشد. گفت: او را نفرین کردم. چون اگر بنده به مقدار خرجی‌ام داشته باشم هرچه گرسنه هست کنارش می‌ایستم. اما اگر شما یک نان نیاز داری و در سفره‌ات دو تا نان بود نان یک گرسنه در سفره‌ی تو است.
7- ادای حقوق الهی
روز بیست و یکم بحث را می‌شنوید. بنده جدی می‌گویم خیلی سرمایه دار داریم که خمس نمی‌دهد. خیلی از افراد پول پس انداز دارند اما به فکر خمس نیستند. خمس مالتان را بدهید. اگر کسی یک باغ انگور به شما ببخشد، بگوید: سالی دو جعبه انگور به ما بده. اگر شما دو جعبه انگور را ندهی چه آدمی هستی؟ خودت بگو چگونه آدمی هستی؟ باید به شما چه لقبی داد؟ می‌شود نامرد گفت؟ می‌شود بی انصاف گفت؟ خدا می‌گوید: من یک میلیون به تو دادم تو دویست هزار تومان بده. هزار تومان دادم. دویست تومان بده. چرا نمی‌دهی؟ می‌ترسی بدهی و جایش پر نشود؟ ایمان به خدا نداری؟ فکر می‌کنی هرچه داشته باشی عزت است؟ فکر می‌کنی همه از گلویت پایین می‌رود؟
به نماز توجه کنید. به زکات توجه کنید. به خمس توجه کنید. به حقوق مردم توجه کنید. من که گفتم: در نوجوانی به باغی رفتم و میوه خورد غرض داشتم. بسیاری از ما حقوقی را خوردیم. برو ببین در بانک چقدر حساب دارد. به حساب او 50 هزار تومان بریز. اگر نمی‌دانی حق چه کسی را خوردی نزد عالم منطقه برو و از او اجازه بگیر، و صدقه رد کن. خودتان را پاک کنید. طوری بشود که هنگام مردن مرگ را مثل گل بو کنیم.
مگر ما شیعه‌ی علی نیستیم. علی تا ضربت خورد فرمود: رستگار شدم. بگذارید ما هم رستگار شویم. دنیا چیزی نیست. همه‌ی طلاها به اندازه‌ی یکی از معادن طلا ارزش ندارد. پولدار بی دین گاوصندوق گوشتی است. ما انسان هستیم و گاو صندوق نیستیم.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده یک تحولی در ما به وجود بیاید که اهل تقوا باشیم. حقوق الهی را بدهیم. واجبات الهی را انجام دهیم. گناهان را دور کنیم. طوری باشیم که اول مردن اول راحتی ما باشد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد اول مرگ را اول راحتی ما قرار بده. روز قیامت که شهدا یقه‌ی ما را گرفتند و گفتند: ما از جانمان گذشتیم. تو از هیچ چیز نگذشتی، ما را شرمنده‌ی شهدا قرار نده. به آبروی شهید روز بیست و یکم رمضان امیرالمؤمنین ما را از بهترین یاران و شیعیان امیرالمؤمنین قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment