یاد خدا و نگرانیهای انسان

موضوع: آثار و برکات ایمان و مکتب
تاریخ پخش: 77/11/15
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»
بینندگان عزیز بحث را در دهه‌ی فجر می‌بینید. در این جلسه می‌خواهم «نقش ایمان» را بگویم. موضوع بحث ما: آثار و برکات ایمان و مکتب.
مسئله‌ی جمهوری اسلامی با عوض شدن مهره‌ها نیست. اگر این محتوا، محتوای خوبی باشد و به آن عمل شود اثرش را خدمتتان می‌گویم؛ تمام غصّه‌هایی که انسان دارد می‌شود برطرف شود. «ایمان حل کننده‌ی همه نابسامانی‌ها و نگرانی‌هاست.» این ادّعای ماست.
1- ایمان و نگرانی‌های انسان
دلیل؟ اصولاً آدم از چه چیزهایی غصّه می‌خورد؟ من غصّه‌ها را می‌نویسم تا با هم راه حل آنها را بیابیم.
انواع نگرانیها: 1- به هدف نمی‌رسیدیم. گاهی آدم از این غصّه می‌خورد که چرا به هدف نرسید؟ چرا کنکور قبول نشد؟ در تجارت چرا سود نکرد؟ این سفر چرا نتیجه نداد؟ فلانی چرا نبود تا برویم به دیدنش؟ یک سری مشکلات در این است که چرا نشد؟ کی می‌تواند این درد را دوا کند؟ هر رئیس جمهوری، هر رهبری، هر قهرمانی، هر فیلسوفی، هر استاد دانشگاهی و هر… مشکلاتی دارد و یک سری اهدافی دارد که به آنها نرسیده است.
 اینطور نیست که فقط بگوییم: فقراء به هدف نرسیدند. رفتم تو صف نانوایی، نان تمام شده بود! گاهی وقتها بزرگان هم به هدفشان نمی‌رسند. این مشکل عمومی است. هیچ راه حلّی برای این مشکل نیست جز ایمان.
 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» (کافی/ج‌2/ص‌84) اینطور نیست که همه به هدفشان می‌رسند. تمام افرادی که کار می‌کنند مقام و اجرشان را می‌گیرند.
مثال: من می‌آیم تا شما را ببینم. در را می‌زنم و می‌گویند: ایشان در منزل نیست. اگر دین نباشد می‌گوییم: دماغمان سوخت! اما اگر دین باشد می‌گوییم: شما چرا می‌خواستی ایشان را ببینی؟ مگر نه این است که می‌خواستی مؤمنی را زیارت کنی؟ تو رفتی و او نبود، تو ثواب را برده‌ای. من رفتم نمازجماعت بخوانم، آقا در مسجد نبود، غصّه نمی‌خورم. آقا باشد یا نباشد من ثواب جماعت را برده‌ام.
لذا امام(ره) هیچ گاه غصّه نمی‌خورد می‌گفتند: آقا در عملیات والفجر 5 چقدر شهید دادیم. می‌گفت: طوری نیست. ما نه می‌خواستیم برویم جلو و نه می‌خواستیم عقب برویم. ما می‌خواستیم به وظفیه‌مان عمل کنیم. صدام به ما حمله کرد و بر ما واجب است دفاع کنی، و ما به واجب عمل کردیم. هیچ غصّه نمی‌خورد. یعنی وقتی ایمان بود، ایمان می‌گوید: تو اجرت را داری. «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌» (نجم/39) نیست برانسان مگر به مقدار سعیش. اگر سعی کردی به وظیفه‌ات عمل نمودی. بنابراین هیچ وقت هیچ کس دماغش نمی‌سوزد. اگر ایمان باشد دماغ کسی نمی‌سوزد.
2- چرا تحقیر شدیم؟ گاهی آدم غصّه می‌خورد که چرا تحقیر شد؟ از امام حسین(ع) نقل شده که وقتی در کربلا به علی اصغر(ع) که در دستش بود تیر زدند و گلوی او پاره شد؛
گفت: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ» (اللهوف/ص‌115) یعنی: آسان می‌کند برمن، چون خدا می‌بیند. یک وقت آدم می‌گوید: خدا که می‌بیند، حالا مردم ندیدند، ندیدند. خدا که می‌داند. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) دلش آرام است. خدا که می‌داند. فرقی نمی‌کند که مردم بدانند یا ندانند. حالا اگر بدانند یک سوتی یا کفی برای او می‌زنند. یک صلوات خواهند فرستاد. یک خیابان را به نام من می‌کنند. یک دسته گل روی قبر ما خواهند گذاشت. یک مؤسسه را به نام ما خواهند کرد. تشکّر مردم که بیش از این نیست.
می‌خواهم بگویم: اگر آدم ایمان داشته باشد یک آرامشی دارد. بیشتر مراجع تقلید ما عمرهای صدساله دارند. و در اواخر عمرشان هم مریض می‌شوند. برایشان رمق نمی‌ماند. مثل چراغی که نفتش تمام شده است. هیجانزده نمی‌شوند چون روح بزرگی دارند. یکی از امامان یا اولیای خدا سکته می‌کند؟ فشار به قلبش بیاید و سکته کند! می‌گویند: وظیفه‌ام این بود و انجامش دادم.
2- ایمان و رهایی از بن‌بست
3- چرا به بن بست رسیدم؟ یکی از نگرانی‌ها این است. پاسخش این است که: قرآن می‌فرماید: هیچکس به بن بست نمی‌رسد. یوسف و زلیخا قصّه‌شان معروف است و در قرآن آمده است. زلیخا عاشق یوسف(ع) شد. یکروز دید خانه خلوت است، درها را بست خودش را آرایش کرد وخواست با یوسف خلوت کند! کام بگیرد! همه درها را هم سفت بست. یوسف دید همه درها سفت بسته شده! دید چه کند! گفت: با اینکه درها بسته است من به بن بست نرسیده‌ام. من به سمت درهای بسته می‌روم. به سمت درهای بسته رفت و یکمرتبه در باز شد. قرآن می‌فرماید: «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» (یوسف/23) زلیخا درها را سفت بست.
«وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ» (یوسف/23) گفت: من آماده هستم از تو کام بگیرم. وقتی یوسف دید که او می‌خواهد او را به گناه بیندازد دوید، او هم عقبش دوید «وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ» (یوسف/25) یک مرتبه دیدند در باز شد و مرد خانه وارد شد. پس در بسته باز شد. چه کنم؟ ندا آمد: درخت خشک را تکان بده.
«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25) خرمای تازه از درخت برایت می‌افتد؛ بنی اسراییل تسنه شدند.
خدا فرمود: عصایت را به این سنگ سفت بزن «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً» (بقره/60) از آن آب بیرون می‌آید؛ از سنگ خشک آب‌تر بیرون می‌آید.
دعاها مستجاب می‌شود. خدا به زکریای پیر نوزاد می‌دهد. به ابراهیم صد ساله بچّه می‌دهد. زن نازا می‌زاید. لشکر فیل سوار با پرنده نابود می‌شود. شاهی که… به هرحال بن بست نداریم. یازده بهمن سال 57 برنامه این شد که حکومت نظامی کنند و هیچکس در تهران از خانه‌ها بیرون نیاید. بعد هم هرچه تانک و توپ بود متمرکز کنند در خیابان ایران (آنجایی که مقرّ امام بود) می‌توانستند 30-20 تا خانه را فوراخراب کنند. و امام وافراد امام را ضربه فنّی کنند. نقل شد که: امام رفت در یک اتاق، وقتی بیرون آمد فرمود: همه بریزند توی خیابان! حکومت نظامی یعنی اینکه: هرکس آمد بیرون خونش گردن خودش. همه ریختند توی خیابان. همه که ریختند توی خیابان رژیم با همه مردم مواجه شد و دید همه را نمی‌تواند بمباران کند! عقب نشینی کرد. حتی نقل شد که مرحوم آیت الله طالقانی(ره) به امام تلفن کرد که: آقا کشتار میلیونی می‌شود! ایشان فرموده بود: اگر من از یک جایی دستور گرفته باشم چه؟! چون امام زمان(ع) پیغام داده که: شما تقوا داشته باشید، در بن بستها من به شما می‌گویم چه کنید.
شما فکر می‌کنید یک جمهوری اسلامی چقدر دشمن دارد؟ تمام دولت‌ها با شاه بودند و امام خمینی را حتی یک نفر هم حمایت نمی‌کرد.
امام هم نه بودجه داشت نه حزب داشت. مردم به ایشان می‌گفتند: تو بگو چه کنیم؟ خمینی عزیزم بگو تا خون بریزیم! خمینی عزیز چه کند؟ آیا یک گروه سیاسی دارد؟ گروه مشاور دارد؟ با ابرقدرتها در تماس است؟ طرح و نقشه دارد؟ یک امام است و همه مردم بند به این امامند. امام هم یک نفر است! گاهی در یک بن بستهایی که صدها مغز سیاسی و نظامی فکر می‌کنند و برنامه می‌ریزند، آنوقت ایشان در یک آن همه این بافته‌ها را قیچی می‌کند! این امداد الهی است. و در این 20 سال هم با آنکه حوادث زیادی رخ داده همه دنیا هم با ما بد بودند، در عین حال الآن ما در دنیا مطرحیم. اینکه می‌گویم: عزیزیم من امیدوارم نه اهل تملّق باشم نه اهل… دلیلی دارد تملّق کنم. واقعاً به حق عزیزیم. در هرجای ایران حرف می‌زند روی حرفش تکیه می‌کنند. از کشورهایی که جمعیتشان از ما بیشتر است مهمتریم. بله چند تا کشور بخاطر تکنولوژی و پیشرفت‌های صنعتی اشان از ما جلوترند، ولی محبوبیت و حکومت بر دلها از آن ماست. یعنی وقتی امام از دنیا می‌رود چند نفر گریه می‌کنند؟ رئیس جمهور آمریکا بمیرد چند نفر گریه می‌کنند؟! وضع غرب خراب است.
ما دیشب یک جایی بودیم، جمعیت زیادی از اساتید دانشگاه آنجا بودند (از اساتید قدیمی) بعضی هاشان نفر علمی هستند در دنیا. 50-40 تایی بودند. یک بحثی شد. یکی گفت: اخیراً در غرب آدم کرایه می‌کنند برای تشییع جنازه! مثلاً پدری مرده می‌خواهد فاتحه بگیرد، کسی نیست که بیاید برای جلسه‌ی فاتحه، یک چکی می‌دهند، یک 80 نفر لباس مشکی می‌پوشند و یک ساعت لب در می‌ایستند و می‌روند. مثل عروسی که کسی نیاید و آدم عروسک ساختگی بیاورد! این پوک شدن است، مرگ عاطفه هاست.
وقتی امام آمد 5 میلیون نفر از او استقبال کردند، وقتی می‌رود ده میلیون تشییع جنازه می‌آیند. با وجود آن همه سختی و فقر و شهداء و بمبارانها و…! اینها بخاطر عشقی است که به اسلام و قرآن و امام دارند. اگر ماشین بود همه ایرانی‌ها می‌آمدند. چه کسی پنج میلیون را ده میلیون می‌کند با وجود اینهمه مشکلات؟! اینها کارهایی است که فقط «ایمان» می‌کند والا تکنولوژی در آن نیست و… یک جوانی در یک هتلی به پدرش کمک می‌کرد، مثلاً نمک و آب و… جوان می‌دوید و سریع آماده می‌کرد. یکی پرسید: ماهی چقدر می‌گیری؟ گفت: او پدرم است! گفت: خوب پدرت باشد، ماهی چقدر می‌گیری؟ گفت: پدرم است! نتوانست بگوید: چون پدرم است دوستش دارم. ما کاشانی‌ها یک ضرب المثل داریم که می‌گوید: فلانی پایش را از روی مار… طرف لگد هم که به قبر پدرش می‌خواهد بزند پول می‌گیرد! ولی ما 1500 سال پیش امام حسینمان شهید شد الآن به عشق امام حسین(ع) خودمان روغن نباتی می‌خوریم، روغن خوب اگر داریم خرج امام حسین می‌کنیم. گوشت یخی خودمان می‌خوریم و گوسفند تازه را برای امام حسین می‌کشیم. بعد از 1400 سال در و دیوار ما عزادار است. این عشق در تکنولوژی نیست، در کامپیوترها نیست، در پیشرفت علمی نیست. الآن وسایل ارتباطی خیلی زیاد شده است. شما موبایل دارید (تلفن همراه) با فشار چند تا دکمه با آنطرف دنیا حرف می‌زنید. روابط زیاد شده (فاکس، تلکس، اینترنت، تلفن همراه و… ) وسایل ارتباط زیاد شده اما راستش را بگو ارتباط هم زیاد شده یا نه؟! گاهی اوقات حتی کسانی هم که در یک شهر هستند چند ماه به چند ماه همدیگر را نمی‌بینند! خود ارتباط زیاد نشده است. گاهی وقتها می‌گوییم: ایشان کیست؟ می‌گوییم: ایشان داماد عمو است! بعد می‌گوییم: أء، شما دخترت بزرگ شده؟ ازدواج کرد؟ خوب، چند تا بچّه دارد؟ اصلاً گاهی ما در تشییع جنازه می‌پرسیم: او کی بود؟ این عروس عمّه است، داماد عمو است و… خیلی وقتها در مرگ و میرها همدیگر را می‌بینیم و می‌شناسیم. اما وقتی به ما می‌گویند: حسین شهید شد، یکمرتبه اشکها جاری می‌شود. کجا شهید شد؟ در کربلا! کی؟ 1400 سال پیش! یعنی این رابطه هنوز هست. در دین رابطه است وسیله‌ی ارتباط کم است. در غرب وسیله‌ی ارتباط هست خود ارتباط نیست! آدم به بن بست نمی‌رسد؛ اناع دعاهای مستجاب، معجزه‌ها و… باید برگردیم و ایمان مردم را زیاد کنیم.
3- توبه راهکار رهایی از گناهان 
4- گاهی آدم غصّه می‌خورد از گناهان: از خلافکاری‌ها نگران است. غصّه می‌خورد که چرا من یک همچین خلافی کردم؟ غصّه ندارد. قرآن می‌فرماید: راهی است به نام توبه. آدم وقتی خلاف کرد برگردد.
یک کسی به جلسات ما می‌آمد. مدّتی او را در جلسه ندیدم (جوانی بود) یکبار در کوچه او را دیدم. گفتم: نمی‌بینمت! گفت: من دیگر بد شدم! نگو پسر خوبی بوده، یک نگاهی کرده بود ویا جایی رفته بود، فکر می‌کرد که دیگر آدم بدی شده است! حالا که بد شد دیگر نمی‌خواهد برود مسجد! برو باقی کارهایت را درست کن! اتّفاقاً حالا باید بیایی مسجد. وقتی سکنجبین می‌ریزند و ترشی‌اش زیاد می‌شود حالا باید به آن شکر اضافه کنند. تا دیدی ترشی‌اش زیاد است شکرش را زیاد کن. تا خلاف کردی زود برو مسجد. راه توبه باز است. اگر خلاف کردی مسجد رفتنت بیشتر شود نه کمتر. حتماً برو مسجد. یک آقایی پول داد به یک فقیری همراه آقا گفت: به او نده، او تریاکی است! گفت: تریاکی است، پس باید به او بیشتر می‌دادم چون خرجش بیشتر شده است. حالا که تریاکی است باید بیشتر پولش داد. وقتی که بد کردی حتماً مذهبی شو. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/114) کود متعفّن است. پهن گاو یا کبوتر (فضله‌ی کبوتر) یا مرغ را وقتی دیدند بو می‌دهد پای درخت گل می‌گذارند. همان بدبو پای درخت گل خوشبو می‌شود. خداوند در باغچه‌ها پهن را تبدیل به گل می‌کند. و معنای این پِهِن تبدیل به گل می‌شود.
آیه‌اش این است: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70)
خداوند سیئه را تبدیل به حسنه می‌کند. بدیها را به خوبیها تبدیل می‌کند. مگر شراب سرکه نمی‌شود. انسان می‌تواند خودش را عوض کند. اگر خلافکاری، برگرد طوری نیست.
4- توجه به راحتی پس از سختی‌ها
5- گاهی آدم از سختی‌ها غصّه می‌خورد. در قرآن داریم: پیغمبر از سختی‌ها ناراحت بودند. خدا می‌فرماید: چرا ناراحتی؟ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/6) با سختی‌ها آسانی کن. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/5) در جای دیگر داریم: «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/7) در قرآن 12 تا کلمه‌ی «عُسر» است 36 تا کلمه‌ی «یُسر»، عُسر یعنی سختی، یسر یعنی آسانی. یعنی با هر سختی سه تا آسانی است. شما در دانشگاه چند سال زحمت می‌کشید؟ 4 سال، 6 سال، چند سال نانش را می‌خورید؟ هفتاد سال. چند ساعت می‌روی تمرین رانندگی؟ 30 ساعت. چقدر از تصدیق داشتن استفاده می‌کنی؟ یک عمری. درد زایمان چقدر است؟ یکی دو شب، اولاد داشتن یک عمری. علاوه براینکه خود سختی‌ها هم اجر دارد. آدم وقتی بداند این سختی‌ها اجر دارد آنها را راحت‌تر تحمّل می‌کند. «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا» (مفتاح‌الفلاح/ص‌45)
حدیث داریم: کاری که سخت است ثوابش بیشتر است. مثل یک کسی که قالی حمل می‌کند، وقتی قالی اول را روی دوشش می‌گذارند به او فشار می‌آید، عوضش یک پولی می‌گیرد. قالی دوم باز هم فشار می‌آید ولی چون پول می‌گیرد برایش زیاد مهم نیست و… اینکه غصّه ندارد. اگر ماشین کیلومترشمار داشته باشد راننده غصّه نمی‌خورد که مسافتش دور است. می‌گوید: هرچه دور باشد بیشتر پول می‌افتد. ایمان به خدا همه این مشکلات را حل می‌کند. خداوند است که به نیت اجر می‌دهد. وگرنه کسی به نیت ما کاری ندارد. مثلاً آدم به کسی بگوید: آقا سلام علیکم، بنده نیت کردم که به شما سلام کنم! می‌گوید: نمی‌خواهم نیت کنی، برو گمشو!! نیت کرده‌ام برای شما کادو بیاورم. می‌گوید: حالا که نیاوردی، برو کنار! فقط دین است که به نیت اجر می‌دهد. فقط دین است که می‌گوید: حالا که خدا می‌بیند پس آسان می‌شود. کسی که خدا ندارد می‌گوید: برای کی کار بکنم؟!
5- حل مشکلات با توجه به قدرت خدا و نظارت الهی
دین است که دعا را مستجاب می‌کند. خداست که توبه را می‌پذیرد. می‌خواهم بگویم: درمان این دردها کار ایمان است. اگر شما ایمان را برداری افراد به بن بست می‌رسند. من خدا دارم و هیچ وقت به بن بست نمی‌رسم. همه کارها دست خداست. اما مدیر کل همه کارها دستش نیست. وزیر همه کارها دستش نیست. رؤسای ما همه کارها دستشان نیست. قرآن می‌فرماید: «لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» (تغابن/1) حکومت جهان در دست اوست و او بر هر کاری قادر است. رؤسای جمهورها، پادشاهان، «لَهُ الْمُلْکُ» هستند ولی «وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» نیستند. ممکن است رئیس جمهور دستور بدهد و اتاق بغلی دستورش را قبول نکند. در پادگان فرمانده دستور بدهد و اتاق بغلی دستورش را اجرا نکند. بنابراین فرق بین خدا و غیرخدا در این است که: خدا «لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ»، بشر «لَهُ الْمُلْکُ» هست ولی «وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» نیست. ممکن است در مستراح رئیس جمهور آمریکا به او فحش بنویسند. او نمی‌تواند کاری بکند. یزید اینطور شد. آمد غذا بخورد دید پسرش می‌گوید: بدبخت! حسین را کشتیم! پسرش به او گفت: خاک بر سرت! زنش گفت: تو اهل بیت فاطمه را در کربلا کشتی؟! خیلی روسیاهی. گاهی وقتها شاه در خانه‌ی خودش هم از دست زن و بچّه هایش درامان نیست. خیلی‌ها را شاه فرستاد تا در آمریکا خلبان شوند تا بازوی او شوند و او بازوی آمریکا شود. این خلبانها آمدند با امام بیعت کردند و شدند بازوی اسلام. بر هرچیزی قادر نیستند. یک وقت می‌بینی از درون خودش بر علیه خودش می‌خروشند. ایمان چه می‌کند؟
گاهی انسان از اینکه باخته غصّه می‌خورد. عرض کردم که در دین « باختن » نیست. در مسایل مادی باختن هست. پول گیرم بیاید بردم، گیرم نیاید باختم. اما در کارهای معنوی باختن نداریم. امام حسین رفت کربلا و شهید شد. آیا باخت؟ شهدای ما شهید شدند، آیا ما باختیم؟ افرادی که نرفته بودند جبهه، می‌گفتند: فلانی رفت جبهه و از بین رفت! قرآن می‌فرماید: چرا می‌گویی از بین رفت؟! «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» (بقره/154) به آنکه شهید شده نگویید: مرده. آنکه نیست، هست. الآن جمعیتی شهید شدند تا انقلاب شد. نمازجمعه را آنها برای ما آوردند. ما که هستیم نتوانستیم یک نفر را به جمعیت نمازجمعه اضافه کنیم. آنها صدها نمازجمعه در جمهوری اسلامی بوجود آوردند. در زمان شاه شاید ما 20 تا نمازجمعه داشتیم، 50 تا داشتیم. الآن ممکن است 450 تا نمازجمعه داشته باشیم. آنکه رفت نمازجمعه آورد، شما که هستی نتوانستی یک نفر را نمازخوان کنی. پس آنکه نیست، هست. ما که هستیم نیستیم. شهدای ما شراب‌فروشی را از خیابانها جمع کردند. ما که هستیم نتوانستیم یک شرابخوار را کم کنیم. حساب نکنید که کی نفس می‌کشد یا کی گندم می‌خورد. حیات به خوردن و خوابیدن نیست. حیات واقعی حیات دیگری است.
6- ایمان و آینده فرزندان و گذر از دشمنی‌ها
7- گاهی آدم غصّه بچّه هایش را می‌خورد. بچّه‌هایم چه خواهند کرد؟ جمله‌ای داریم که غصّه بچّه هایت را نخور. بچّه‌ات اگر از دشمنان خداست هیچ وقت غصّه دشمنان خدا را نخور. اگر از دوستان خداست خدا دوستانش را رها نمی‌کند. قرآن می‌گوید: سقط جنین کردی؟! کورتاژ کردی؟! ترسیدی خدا از روزی او برنیاید؟!
8- گاهی به آدم تهمت می‌زنند. آدم نگران از تهمت هاست. 43 تا رادیو به امام(ره) دری وری می‌گفت. الآن اگر یک رادیو به ما فحش بدهد تا صبح نمی‌خوابیم! اگر در محلّه‌مان بنویسند: مرگ بر قرائتی! دیگر تا صبح خوابم نمی‌برد. با یک زغال سه تا فحش به من بنویسند خواب از سرم می‌پرد! 43 تا رادیو به امام فحش می‌داد. امام راحت می‌خوابید. این مشکل را کی می‌تواند حل کند؟ تکنولوژی، پول، قلدری، دلار، طلا؟ اینکه انسان اینقدر بزرگ باشد که 43 تا رادیو به او فحش بدهند و او راحت بخوابد از چیست؟ اینها کار ایمان است. ما باید همه نیروهایمان را صرف این کنیم که نسل نو ما نسل مؤمنی شوند. بچّه‌های ما اگر باایمان باشند خودکشی تمام می‌شود، فساد کم می‌شود، به هم گیر نمی‌دهند و عقده‌ای نمی‌شوند، قهر نمی‌کنند،… تمام سیلی‌هایی که ما می‌خوریم بخاطر این است که ایمان ضعیف شده است. یک مؤمن مثل امام یک انقلاب می‌کند. یک کشور مؤمن مثل ایران در مقابل همه کشورها می‌ایستد. یک شهری مثل دزفول 165 موشک در آن می‌افتد، ده نفرشان روانی نمی‌شوند. اگر ده تا از این 165 تا موشک در هر کشوری بیفتد بسیاری از مردمش روانی می‌شوند. چی دزفول را نگه می‌دارد در مقابل 165 موشک؟ کی امام را نگه می‌دارد در مقابل فحش 43 تا رادیو؟ کی ایران را نگه می‌دارد در مقابل همه گرگهای بین المللی؟ این نقش ایمان است.
9- غصّه در مقابل متلک‌ها: آیات زیادی در قرآن داریم که می‌فرماید: متلک گفتند؟ طوری نیست. به پیغمبر گفتند؟
«إِنَّا لَنَراکَ فی‌ سَفاهَهٍ» (اعراف/66) تو سفیهی! خُلی! فرمود: نه خیر، من خُل نیستم:
«یا قَوْمِ لَیْسَ بی‌ سَفاهَهٌ» (اعراف/67 )
 به یکی دیگر از پیغمبران گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی‌ ضَلالٍ مُبینٍ» (اعراف/60) تو منحرفی! فرمود: «یا قَوْمِ لَیْسَ بی‌ ضَلالَهٌ» (اعراف/61) الآن اگر به یکی از ما بگویند: خُل، تا یک هفته پنیر را با صابون قاطی می‌کنیم! به پیغمبر می‌گفتند: خُل! به او می‌گفتند: تو شاعری، تو کاهنی، تو ساحری! تو دیوانه‌ای! چه دری وری‌هایی که به پیامبران نمی‌گفتند! چیزی نبود که به آنها نسبت نداده بودند. حالا اگر بیل مکانیکی باشد همچین می‌کند؟! کامپیوتر باشد این را حل می‌کند؟ یک آقایی را بنشانی و دورتادور، کامپیوترهای دنیا را دورش بگذاری. بعد به او بگویند: تو خُل هستی! اصلاً داغون می‌شود. کامپیوتر به انسان بزرگی نمی‌دهد. ایمان به انسان بزرگی می‌دهد. روح بزرگ می‌شود. روح بزرگ دیگر تاب برنمی دارد. من مثال زدم. چرخهای تراکتور در موج تاب برنمی دارد. چون چرخش کلفت است. چرخ دوچرخه در موج تاب برمی دارد. اگر می‌خواهیم در زندگی تاب برنداریم باید بزرگ باشیم. وقتی بزرگ می‌شویم که وصل به بزرگ شویم. وصل به بزرگ که شدیم بزرگ می‌شویم. وصل به بزرگ شدن از طریق ایمان به خدا صورت می‌گیرد. از برکات ایمان است؛ توسعه‌ی سیاسی خوب است اما از نظر سیاسی مردم را بزرگ می‌کند. اما اگر یک متلک بارشان کردی چی؟ به صد رنگ این متلک را پس می‌زنند. ولی آنکه آدم را نگه می‌دارد: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» (آل‌عمران/134) خود نگه داشتن است. توسعه‌ی اقتصادی چی؟ حالا اگر موکتها شد قالی، اگر همه مردم خانه و ماشین و تلفن وشغل و… داشتند و مشکلات مادیشان حل شد، گاهی به بن بست می‌رسد، یاد خلافهایش می‌افتد، سختی،… اینها را باید که حل کند؟ انقلاب اسلامی، 22 بهمن برای این نبود که پنیر ارزان شود (البتّه پنیر باید ارزان شود) برای این نبود که پیاز ارزان شود (باید ارزان شود) اینها باید حل شوند. مشکلات اقتصادی باید حل شوند، اما نقش ایمان فقط این نیست. 50 درصدش این است و بلکه کمتر از 50%. آنکه مهم است این است که:
«مردم الهی شوند.» مردم که الهی شدند می‌توانند به آمریکا بگویند: هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی. گرچه تو همه تکنولوژی را داری و من هیچ چیز ندارم. شاه باید برود. گرچه شاه همه قدرتی دارد و امام هیچ قدرتی ندارد. اسراییل باید نابود شود. گرچه اسراییل هر قدرتی داشته باشد و عربها چیزی نداشته باشند. آنچه انسان را بزرگ می‌کند اینها نیستند. انقلاب بارش بار مکتب است. البتّه معنای مکتب این نیست که به زندگی نرسیم. انبیاء ما به مسایل زندگی می‌رسیدند. آب می‌خواستند، می‌آمدند نزد موسی و می‌گفتند: آب می‌خواهیم. خوب آب مسئله‌ی اقتصادی و مالی است.
«وَ إِذِ اسْتَسْقى‌ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ» (بقره/60) موسی(ع) مسؤول آب مردم هم بود.
به حضرت عیسی گفتند: «اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عیداً» (مائده/114) ما یک غذای آسمانی می‌خواهیم. مسؤول نان مردم هم بودند. مسؤول خانه‌ی مردم هم بودند. قرآن می‌فرماید: به موسی و هارون که دوتا پیغمبر بودند گفتیم: «وَ أَوْحَیْنا إِلى‌ مُوسى‌ وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً» (یونس/87) موسی شما باید مشکل مسکن مردم را هم حل کنید. یعنی انبیاء فکر آب و نان و مسکن مردم هم بودند و باید هم باشند. جمهوری اسلامی مسؤول زندگی مادی و امنیت مردم هم هست اما همه‌اش این نیست. ما مکتبمان یک بار معنوی دارد. آن بار معنوی برای ما اصل است. اینها را هم می‌خواهیم برای اینکه به آن هدف برسیم.
اسلام همه چیز را برای یک هدف بالاتر می‌خواهد. طوری نیست بگویم: زن و مرد همخوابی دارند. منتها قرآن می‌فرماید: «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» (بقره/223) عروس و دامادها! شما با هم همخوابی دارید. اما می‌گوید: فرق است بین مرغ و خروس و عروس و داماد. مرغ و خروس که با هم جمع می‌شوند برای یک مسئله‌ی دیگر است. اما شما که با هم جمع می‌شوید «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» باید یک هدف والایی هم داشته باشید. برای قیامت چه ذخیره می‌کنید؟ یعنی هدفتان از همخوابی هم این باشد که: رضای خدا را در نظر بگیرید. وگرنه مرغابی هم که توی آب است. من که می‌روم توی آب، با مرغابی فرق می‌کنم. من می‌روم توی آب و می‌گویم: امروز جمعه است پس یک غسل جمعه هم بکنم. مرغابی که غسل جمعه سرش نمی‌شود. همه مردم صورتشان را می‌شویند. دین گفته حالا که آب می‌ریزی قصد وضو کن. یعنی به کارهایت رنگ الهی بده. حالا که بناست گوسفند ذبح شود خوب رو به قبله باشد. یعنی: یادت نرود. آن هم که بناست سلول بدن شما شود و برود توی شکم شما (و گوشت و غذای شما شود) آن هم قصّابش با بسم الله آن را ذبح کند. حتی اگر این گوساله در آلمان هم ذبح می‌شود باید در آلمان هم مسلمان باشد و بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی گوساله‌های آلمان هم چون سلول ایرانیها می‌شوند باید رنگ الهی داشته باشند. دین آمده ما را خدایی کند. کشور الهی است. چرا این شخص رئیس جمهور شده؟ ملاکهایش الهی بودن است. چرا به این رأی می‌دهیم؟ ملاکهایش الهی است.
7- انتخاب و گزینش و ملاک‌های الهی
 در قرآن ملاک الهی را می‌فرماید:
1- ایمان «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» (سجده/18) مؤمن با فاسق فرق می‌کند. هرکه می‌خواهید به او رأی بدهید باید ایمان داشته باشد.
2- علم «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/9)
3- تقوا  «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13)
4- شجاعت «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَهً» (نساء/95)
5- هجرت «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» (انفال/72) آیا او حاضر است از یک نقطه به نقطه‌ی دیگر هجرت کند؟
6- سابقه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11-10)
7- اخلاص
8- قدرت و «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26)
 9- تخصّص «إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف/55)
 10- امانت (همان آیه)
8- حکومت اسلامی معیار صحیح زندگی نه حل تمام مشکلات
اینها ملاکهاست. طرف می‌گوید: من از این خوشم می‌آید! چرا؟ نمی‌دانم چرا. حکومت اسلامی حکومتی است که از کدخدا که می‌خواهیم تعیین کنیم، در شوراهای اسلامی که می‌‌خواهیم رأی بدهیم، تا وکیلمان تا رئیس جمهورمان تا رهبرمان و… حساب کنیم اینها ملاکها را دارند یا نه. مسؤولی که می‌خواهیم انتخاب کنیم باید رنگ الهی داشته باشد. با کی می‌خواهیم رفیق شویم؟ با کی می‌خواهیم ازدواج کنیم؟ همسر خوب کیست؟ در قرآن می‌فرماید: «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ» (بقره/221) تفکّر او چگونه است؟ اعتقاداتش چگونه است؟ در انتخاب همسر نمی‌گویند: او خانه و ماشین و… دارد یا نه؟ البتّه الآن می‌پرسند. دیروز یک دختری به من گفت: یک خواستگار داشتم و به او قول داده بودم. حالا یک خواستگار دارم که خانه و… دارد. گفتم: کدام بهتر است؟ گفت: اولی. دومی خیلی آدم خوبی نیست. گفتم: اگر از من می‌پرسی به اولی برو. دین ما عینکی می‌دهد که همه چیز را الهی ببینیم. و جمهوری اسلامی برای همین است. به موسی گفتند: موسی! آمدی چه کنی؟ ما قبل از آمدنت گرفتار بودیم حالا هم گرفتاریم. فرقی نکردیم! «قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا» (اعراف/129) نه آن زمان خانه داشتیم و نه حالا. نه آن زمان خوش بودیم و نه این زمان. موسی فرمود: من آمدم تا شماها بله قربان گوی فرعون نباشید. حالا بنده‌ی خدا شدید.
البتّه مشکلات هست. چه زمان شاه و چه الآن تابستان گرم است و زمستان هم یخبندان است. من نیامدم که مشکلات طبیعی را حل کنم. جنگ هست، در کشورهای دیگر هم جنگ هست، مشکل ندارد! مشکلات طبیعی یک راه حلّی دارد. یک کسی که می‌خواهد ویتامین سیب به او برسد باید سیب بخورد، نمی‌تواند انگور بخورد وانتظار داشته باشد ویتامین سیب به او برسد. حل مشکلات اقتصادی یک کانال دارد، حل مشکلات اخلاقی یک کانال دارد، حل مشکلات سیاسی یک کانال دارد.
آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره آیه‌ی قشنگی است: «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ» (بقره/102) عدّه‌ای بودند پیروی می‌کردند آنچه را شیاطین تلاوت می‌کردند. دنبال این بود که شیطان چه می‌گوید؟ چه زمانی این کار را می‌کردند. در همان زمانی که حضرت سلیمانم حکومت می‌کرد. می‌خواهم بگویم: شما امام خمینی را بگذار کنار، پیغمبر بیاید رئیس حکومت شود (سلیمان) حتی اگر حضرت سلیمان (پیغمبر معصوم) هم رهبر شود عدّه‌ای در زمان حکومت سلمان هم گوش به حرف سلیمان نمی‌دادند. نگویید: انقلاب شد ولی چرا باز هم رشوه هست! حتی اگر سلیمان هم بیاید رشوه خواهد بود. شما فکر می‌کنید وقتی امام زمان ظهور کند همه مردم لال می‌شوند! نه خیر، زبان خواهند داشت، دروغ هم خواهند گفت. تا انسان هست دروغ هم هست، شهوت هم هست،… آیا زمان امام زمان(ع) هیچ کس فحش نخواهد داد؟ چرا. غیبت نخواهند کرد؟ چرا. اینطور نیست که هرکه می‌خواهد در آن زمان دروغ بگوید چانه‌اش کج می‌شود. نه خیر. چانه‌ها سر جایش است. زبانها هم سر جای خود است.
مثلاً اگر امام زمان بیاید یک آمپول می‌زند به مردم و شهوتشان از بین می‌رود! امام زمان که بیاید حکومت حق می‌شود. معیارها دینی می‌شود. گرچه تک تک افراد گناهانی داشته باشند.
 نظام الهی غیر از این است که تک تک آدمها الهی شوند. نظام الهی غیر از این است که مردم هیچ گناهی نکنند. این را برای این گفتم که: گاهی وقتی حرف از دهه‌ی فجر و انقلاب می‌شود.
برخی می‌گویند: تخم مرغ که گران است! این هم که دروغ گفت! این هم پارتی بازی کرد! او هم که رشوه گرفت! فکر می‌کنند حالا که شاه رفته و امام هم آمده و حالا که مسؤولین عوض شدند نباید هیچ گناه و اشتباهی شود و همه مردم نمره‌ی 20 بگیرند! اینطور نیست.
حتی در زمان امام زمان هم که رژیم عوض می‌شود، حکومت حق می‌شود. در حکومت حق اینطور نیست که هیچکس هیچ خلافی نکند.
علی ابن ابیطالب(ع) بود و استاندارانش چپه می‌شدند! حضرت چند تا از استاندارانش را عزل کرد. اصلاً علّت اینکه در کربلا آمدند امام حسین را کشتند می‌دانید کیان بودند؟ چند تا استاندار بودند که حضرت علی آنها را عزل کرده بود، اینها ناراحت شدند، رفتند در کوفه و یک دفتر سیاسی زدند، نیروگیری کردند، امام حسین که آمد نیروهایشان را به کربلا فرستادند.
و لذا گفتند: حسن جان! ما با تو خوبیم‌ها!! «بُغضاً لِأبیک» می‌خواهیم انتقام پدرت را از تو بگیریم. پس معلوم می‌شود در زمان حکومت حضرت علی(ع) هم ممکن است یک مسؤول مملکتی خراب دربیاید.
ما باید روحمان طوری باشد که اگر قرائتی خراب شد نگوییم: آخوند بد است. آخوند اسلام شناس و خوب است. والا اگر این یکی بد است او را کنار بگذار. اینطور نیست که همه عادل باشند. نظام خوب است.
هرکه بد شد او را کنار می‌گذارند و نظام را نگه می‌دارند. مثل یک ماشینی که همه مسافرینش سالم است و هرکه حالش به هم خورد او را پایین می‌برند. ولی ماشین سالم است.
ما خیلی شهید دادیم تا انقلاب کردیم. خدایا مشکلات ما را حل بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment