گناه شناسی، گناهان کبیره

موضوع بحث: گناه شناسی، گناهان کبیره – رمضان 62
تاریخ پخش: 27/3/62

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الّدین»

1- گناهان کبیره
قرار بود درباره‌ی گناه صحبت کنیم. گناه مسئله‌ای است که خیلی‌ها کم و بیش با ریز و درشت آن سر و کار دارند. درباره‌ی شناخت گناه گفتیم. در این جلسه میخواهیم دربارهی گناهان کبیره بحث کنیم. بعد اگر وقت داشتیم، درباره‌ی ابزار گناه، تجاهر به گناه هم بحث میکنیم.
اصولاً قرآن گفته است ما دو دسته گناه داریم. قرآن میفرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً»(نساء/31) یعنی اگر از گناهان کبیره دوری و اجتناب کنید، اگر شما گناهان بزرگ را انجام ندهید، ما گناهان کوچک را میبخشیم. مثل این که کسی مثلاً شانزده تومان بدهکار است، میگویند: 10 تومان را بده، ما 6 تومان را میبخشیم. اگر از کبائر اجتناب کنید، گناهان شما را میپوشانیم. از این آیه معلوم میشود که گناه کبیره داریم، چون کبائر در خود قرآن آمده است. البته وقتی میگویند: گناهان کبیره، اگر به یک معنا آدم خدا را در نظر بگیرد، نسبت به مقام خدا همه‌ی گناهان کبیره هستند.
فرض کنید شما، یک قرآن را در صورت یک شخصیت پرت کنید، یک سنگ یک کیلویی هم به صورت یک آدم عادی پرت کنید، شب که به خانه میروی بیشتر از کدام وحشت داری؟ گرچه یک قرآن کوچک بود، اما چون شخصیت مهم است، ترس و لرز بیشتری دارید. هرچه هم گناه کوچک باشد، اگر انسان خدا را در نظر بگیرد و بداند که در مقابل او دارد پررویی میکند، گناهان همگی کبیره میشوند. پس وقتی میگوییم گناه بزرگ و گناه کوچک، گناهان را نسبت به خودشان میسنجیم. یعنی کار به شخصیت نداریم. خلاصه این تقسیم بندی گناهان کبیره و صغیره نسبت به گناه است و نسبت به ذات مقدس خدا نیست. نسبت به ذات مقدس خداوند شاید بشود گفت: همه کبیره است.
2- تعریف و مشخصه گناه کبیره
گناه کبیره چیست و چند مورد دارد؟ رهبر انقلاب در تحریر الوسیله درباره‌ی گناه کبیره چنین میفرماید: «و اما الکبائر فهی کل معصیه و ردت توعید علیها بالنار» گناه کبیره آرم و نشانه دارد:
1- نشانه‌ی گناه کبیره این است که در قرآن وعده‌ی آتش داده شده است. خداوند درباره‌ی بعضی گناهان در قرآن گفته است که انجام ندهید. اما درباره‌ی بعضی گفته است که اگر انجام بدهید، شما را میسوزانم. آن گناهانی که مسئله‌ی جهنم را در پی دارند، گناهان کبیره هستند.
2- «أو بالعقاب أو شدد علیها تشدیداً عظیماً» امام میفرماید: اگر دوزخ در پی ندارند و تهدید تندی در پی دارند، کبیره هستند. مثلاً گفته است: هرکس ربا بخورد، با خدا جنگیده است. نگفته است که به جهنم میبرم اما جنگ با خدا مهم است.
3-«أو دل دلیل علی کونها اکبر من بعض الکبائر» دلیلی داریم اما با این که وعده‌ی جهنم نداریم، خیلی گناه بزرگی است. «أو حکم العقل بانها کبیره» گاهی در قرآن هم نیامده است، اما آدم از نظر عقلی میفهمد که گناه، گناه کبیره است.
4- فهم و برداشت مردم مؤمن نیز از دلایل کبیره بودن گناه است. مثلاً در مورد نشانه‌ی دوم، تهدید تند، خدا در بعضی آیات میگوید: «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»(توبه/24) صبر کن که به شما بگویم. نمیگوید: شما را به جهنم میفرستم، اما پیداست یک چیز مهمی است که میگوید: بعداً به شما میگویم. عقل میگوید: فاش کردن اسرار نظامی از فلان گناه کبیره به مراتب بدتر است. یا فهم و برداشت مردم مؤمن چنین حکمی میدهد، یا مردم مؤمن این کار را به قدری غلط میدانند که از فلان گناه کبیره بدتر است.
5- «أو ورد نصب کونها کبیره» ممکن است در قرآن نگفته است که کبیره است، اما حدیثی از ائمه اطهار(ع) داریم که میفرماید: کبیره است. پس از پنج راه میتوان گناه کبیره را شناخت.
در گناهان کبیره‌ها و بزرگ، هم بزرگ و هم بزرگتر داریم و لذا در بعضی از روایات داریم «أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ» که به معنی «از همه‌ی گناهان کبیره بزرگ تر» است. حالا گناهان کبیره به فتوای رهبر انقلاب را برایتان میگویم: «الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»(کافى/ ج‏2/ ص‏544) ناامید بودن از بزرگ‌ترین گناهان است. انسان میگوید: من دیگر آدم نمیشوم. یأس از گناهان کبیره است. میگوییم جوان برخیز! میگوید: فایده ندارد. مثلاً فرض کنید در همین شغل خودمان میگوییم: سر کلاس نهضت سوادآموزی بیا. میگوید: از ما گذشته است. مأیوس است. به او میگوییم: آقا او را نصیحت کن. میگوید: آقا حرف گوش نمیدهد. دو بار و ده بار گفتهام اما فایده نکرده است. وقتی شما میخواهی قند را بشکنی، وقتی ده بار میزنی و نمیشکند، قند را دور می‌اندازی؟ آن قدر میزنی تا بشکند. یأس از رحمت خدا این است که میگوید: خدا دیگر من را نمیبخشد. در قرآن داریم کسی مایوس نمیشود مگر این که آدم کافری باشد. رحم خدا بی نهایت است. ما هرچه گناه کرده باشیم، رحمت خدا عظیمتر است. منتها ما باید راهی برای این رحم باز کنیم. یک مثال میزنم. شاید کوتاه باشد ولی از لاعلاجی است. اقیانوس اطلس خیلی آب دارد، اما توپ اگر سوراخ نداشته باشد، چیزی از آن آب در توپ نمیرود. اگر یک توپ را در اقیانوس اطلس انداختیم و آب در توپ نرفت، مقصر توپ است یا دریا؟ توپ مقصر است. چون روزنه‌ای برای ورود آب باز نکرده است. اگر تو راهی به اقیانوس پیدا کنی، آب زیاد است منتها تو دربسته هستی. تو قلبت را سفت بستهای. تو راهی برای رحمت خدا باز کن و روزنه‌ی روحت را با خدا گره بزن. لطف خدا زیاد است. توپ در بسته است والا آب اقیانوس زیاد است. کسانی که میگویند: لطف خدا زیاد است، ما را میبخشد، حقیقت است. لطف خدا خیلی زیاد است. اما باید گفت: به شرطی که شما هم مانند توپ در بسته نباشی. مثل اینکه بگویی در بانک مرکزی پول خیلی زیاد است ولی به تو چه ربطی دارد؟ پول خیلی دارد ولی به کسی میدهند که اندوخته داشته باشد. باید یک حساب جاری داشته باشد.
بعضی از گناهان کبیره عبارتند از:
1- یأس از گناهان کبیره است. اگر انسان از خودش هم یأس پیدا کند بد است. یأس از این که من دیگر به جایی نمیرسم، خیلی بد است. ما چقدر دانشمند داریم که از چهل سالگی درس خوانده‌اند؟ دستوراتی در اسلام داریم که مثلاً بعضی افراد در حرف‌های شکست میخورند، باید به سراغ یک حرفهی دیگر بروند.
حدیث داریم که اگر بازاری در یک رشته شکست خورد، فوراً شغلش را عوض کند. ممکن است در یک رشتهی دیگر موفق شود. ما افرادی داشتیم، دانشمندانی که در رشته‌های مختلف شکست خوردند، اما بالاخره در رشته‌ای موفق شدند. در هر صورت انسان نباید مأیوس شود. اکثر ما نبوغ داریم. آدمهایی که ورشکست میشوند، کسانی هستند که نفهمیده‌اند در چه رشتهای نبوغ دارند.
گاهی دو برادر در خانه با هم دعوا میکنند، اما هر کدام در یک شهر فرماندار میشوند و یک شهر را اداره میکنند. یعنی گاهی در یک خانه نمیتوانند همدیگر را جذب کنند اما در یک شهر، شهر را به خوبی اداره میکنند. نباید بگوییم خاک بر سر اینها، اصلاً آدم نمیشوند. در خانه مثل سگ و گربه با هم دعوا میکنند. گاهی در خانه دعوا میکنند اما یک استعدادی دارند که میتوانند ده شهر را اداره کنند. حالات و روحیات و ساعات انسان فرق میکند.
یک وقت آدم دوچرخهاش را به برادرش نمیدهد، ولی جانش را برای دینش میدهد. سه شنبه یک حالت دارد، چهارشنبه یک حالت دارد. در هر صورت نمیشود ما این چنین زود مأیوس شویم. نگو: گفتم و فایده نکرد. ده بار گفتم و فایده نکرد، رهایش کردم. نگو: در این رشته شکست خورد، من در رشته‌های دیگر به او اطمینان ندارم. یأس از رحمت خدا گناه کبیره است و اصولاً انسان نباید مأیوس باشد. اصولاً ریشهی یأس عدم شناخت انسان از خداست.
کسی دید رسول خدا پای درخت خوابیده است. گفت: الآن همینطور که خواب است، او را میکشم. تمام سر و صداها خوابید. شمشیرش را کشید و بالای سر پیغمبر آمد. تا آمد شمشیر را بلند کند، پیغمبر چشمش را باز کرد. گفت: چه کسی الآن میتواند تو را از دست من نجات دهد. چون تو خوابیده‌ای و من مسلح بالای سرت ایستاده‌ام؟ چه کسی میتواند تو را نجات دهد؟ تا گفت: چه کسی؟ پیغمبر گفت: خدا. تا گفت: خدا، او لرزید و پاهایش سست شد و به زمین افتاد. تا به زمین افتاد، پیغمبر برخاست و شمشیرش را گرفت و گفت: حالا چه کسی میتواند تو را نجات دهد؟ قرآن میفرماید: همه‌ی شما هم صدامیان و هم حزب اللهی‌ها، لت و پار میشوید. هر دو شمشیر میخورید، منتها «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُون»(نساء/104) شما کانال دیگری و امیدی دارید که آنها ندارند. تمام قصه‌های قرآن برای این است که ما را از یاس نجات بدهد. چرا برای ما گفته است و قدرتهای غیبی را برای ما تعریف کرده است؟ قرآن از این امدادهای غیبی پر است. همه برای این است که ما مأیوس نشویم. ما قدرت را به این قدرت مادی منحصر ندانیم. چرا تمام محاسبات آمریکا و شوروی و منافقین خراب میشود؟ به خاطر این که تمام محاسبات روی کانال مادی است. آنها میگویند: مثلاً در خوزستان600 تانک است. البته 600 تانک بر 16 تانک غالب است. اینها فکر میکنند، هنوز روحیه‌ی ارتش ایران ضعیف است. سپاهش هم هنوز متشکل نشده است. بسیج هم که هنوز در خط نیست. بنابراین همه روی حسابهای مادی است.
حمله به طبس، حمله به خوزستان و غرب، تمام برنامه ریزیها روی حساب‌های مادی بود. بختیار میگفت: اگر امام به ایران بیاید و مردم او را ببینند این شور آنها کم میشود. خیال میکرد، مثل مادری است که دلتنگ بچه‌اش شده است. مادر که دلتنگ بچه‌اش است، بچه‌اش که می‌آید، میگوید: الهی برایت بمیرم. بعد کمی که گذشت، عادی میشود. او خیال میکرد علاقه‌ی مردم به امام مثل علاقه‌ی مادر به فرزندش است و فکر میکرد امام می‌آید و بعد از دو سه ماه هم این شور و اشتیاق میخوابد. نمیدانست که این علاقه، خدایی است. نفهمیدند که الآن امام چند سال است در ایران است و علاقه کم نشده است، بلکه زیاد هم شده است. قانون محاسبات این است که جنگ که طول کشید، ارتش ضعیف میشود، ولی وقتی دست غیب کمک کرد، بعد از دو سه سال زور ما بیشتر شده است. قانون محاسبات طبیعی این است که وقتی آدم در محاصرهی اقتصادی قرار گرفت، خودش را ببازد. وقتی ما به محاصرهی اقتصادی تهدید شدیم، چراغانی کردیم و روزه گرفتیم. برادران هم در کارخانهها و در کشاورزی فعالیتشان را زیاد کردند و خیلی هم خوب شد. اصولاً علت این که ایران به گمان دنیا ضعیف است اما دائم پیروز میشود و دائم خودش را نشان میدهد، همین مسئلهی یأس است. یعنی قدرتها را با مسائل مادی حساب میکنند و به حساب مادی اینطور است. مأیوس نشوید که «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»(توبه/40) خداوند با ماست. پس یأس از گناهان کبیره است.
2-«والْأَمْنَ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ»(کافى/ ج‏2/ ص‏544) اگر کسی از مکر خدا غافل شود، این هم از گناهان کبیره است. کسی میگوید: میدانی، خدا مرا دوست دارد. من هیچ وقت ناراحتی نداشتم. اتفاقاً حدیث داریم که اگر گناه میکنی و خدا پس گردنت نمیزند، باید بترسی. معلوم میشود که خدا برای امتحانات ثلث سوم گذاشته است. اگر چک تو بر میگردد، نمیآیند بگویند: آقا چک شما برگشته است. یکباره از دادگاه به خدمت تو خواهند رسید. اگر رهبران حزب توده یا منافقین یا گروهک‌های دیگر فعالیت میکنند و دستگیر نمیشوند، اعلامیه میچسبانند، بدانند که همه‌ی اینها را برای شب عملیات گذاشته‌اند. ضد انقلاب خیال میکند کسی به او کار ندارد. تا دو ساعت به حمله صبر میکنند تا همه‌ی شاخه‌ها خوب روشن شود. در فقه و اسلام ما آمده که هیچ وقت از مکر خدا غافل نباشید. ما نباید بگوییم بنده دیگر به حد اکثر رسیدم هرچه بخواهم بگویم، میگویم. صبح آدم دین دارد، شب بی دین است. یا بر عکس انسان باید در هر حال خودش را به خدا بسپارد. هیچ وقت حساب نکند که دیگر کسی حریف من نمیشود. چه موقع به فکر شاه و این فرماندهانش میرسید که زمانی قال الباقر و قال الصادق از خانه‌ی آنها پخش شود؟ اصلاً به ذهنشان نمیرسید. میگویند هیچ وقت از فکر خدا غافل نباشید.
3- دروغ بستن به خدا و رسول خدا و ائمه ی اطهار از گناهان کبیره است.
4- آدم کشی از گناهان کبیره است. آدم کشی شامل کورتاژ و سقط جنین هم میشود. اگر زنی با قرص و آمپول بچه‌اش را سقط کند، آن هم آدم کشی است.
5- عاق والدین: پسری که به پدر و مادرش جسارت کند، توهین کند، بی ادبی کند و پدر و مادر او را عاق کنند، از گناهان کبیره است. حدیث داریم که پدر و مادر هم نباید کاری کنند که فرزندشان لوس شود. گاهی پدر و مادر کاری میکنند که بچه خراب میشود. گاهی مردم کاری میکنند که مردم را به غیبت وادار میکنند.
6- خوردن مال یتیم گناه کبیره است، چون قرآن میگوید: «فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً»(نساء/10) معنای آن این نیست که خانه‌ی بچه‌ی شهید نرویم، چون خانواده‌ی شهدا بچه‌ی یتیم دارند. بالاخره پرتقالی، چایی ممکن است بخوریم. مال یتیم را نخور، یعنی به قصد خوردن مالشان آن جا نرو، اما اگر آدم به خانه‌ی شهید و یتیمی رفت و چایی و غذا خورد طوری نیست. باید در ذهنش باشد که هدفش از آمدن مال خوری نباشد. بعد هم وقتی به مناسبتی به جایی میرود، برایش سوغاتی بیاورد. چشم روشنی برایش بیاورد. مهمانی بدهد. در هرصورت روابط حسنه باشد به طوری که اگر من غذایی خوردم، نصف یا بیشتر از همان غذا را پس بدهم. بعضیها مثلاً میخواهند تقوا داشته باشند، به خانهی یتیم میروند، چایی نمیخورند. به خاطر این که مال یتیم است، نمیخورد. حالا آن یتیم بیشتر ناراحت میشود. اگر تو نمیآمدی شاید ثواب بیشتری داشت. چایی نمیخوری، بیشتر به آنها برمی خورد. یا مثلاً داریم اگر کسی به سر بچه‌ی یتیم دست بکشد، چقدر ثواب دارد، بعضی از عوام به خانه‌ی یتیم میروند و روبروی مادر میگوید: بچه جان بیا و مینشیند و دائم بر سر بچه دست میکشد. این مادر یادش می‌افتد که این بچه بی پدر است، دلش آتش میگیرد. آخر این که میگویند: دست بر سر یتیم بکش به این معنا است که به او محبت کن اما اگر بچه نمی‌فهمد، دست روی سرش بکش اما اگر بچه میفهمد که برای چه داری دست روی سرش میکشی هرگز این کار را نکن. اگر مادر بچه قصد شما را میفهمد، این کار را نکن چون شما با این کار او را آتش میزنی، این نوع مستحبات را انجام ندهید.
بسیاری از مستحبات را که ما انجام میدهیم، خراب میکنیم. مثل بعضی‌ها که به دستشویی میروند و شنیدهاند که شستن بینی ثواب دارد. یک عده در دستشویی ایستاده‌اند. او هم آب در بینی میکنند و مرتب فین میکند. آدم حالش به هم میخورد. حال چند نفر به خاطر عمل مستحب ایشان به هم میخورد. یا شنیده است که مثلاً در روز جمعه گذاشتن سدر ثواب دارد. روز جمعه به حمام عمومی میرود و سدر میزند. 20 نفر لیز میخورند و زمین میخورند. مردم در حمام به خاطر سدر زدن این آقا به زمین میخورند. مقداری در این مستحبات دقت کنید که برخوردها درست شود. حتی در عبادتها، آیا درست است آدم در اتوبوس‌ها نوارهای عزا بگذارد؟ درست است در تلویزیون نوار عزا بگذارد؟ در ماشین نشسته‌ام خسته‌ام و حال ندارم. راننده نوار گذاشته است و من هم خجالت میکشم که بگویم: برادر خاموش کن. میگویند: آقا امر مذهبی است. خدا پدر مذهب را بیامرزد. چه موقع مذهب گفته است اینطور عمل کن؟ زمانی میبینی که بلندگوهای ما، احیاهای ما، نوارهای مذهبی ما، عزاداریهای ما، سدر زدنهای روز جمعه‌ی ما، دست به سر یتیم کشیدن ما، شستشوی بینی ما و بسیاری از مستحبات ما گناه هستند.
یکی از علما در مناجاتش میگفت: خدایا ثوابهای ما را ببخش. میگفت: همه میگویند خدایا گناهان مرا ببخش، من میگویم: خدایا! ثوابهای ما را ببخش. جایی که انسان ماشینش را برای روضه پارک میکند و راه‌بندان میشود، باید حساب کند که ثواب روضهاش بیشتر بود، یا گناه راه بندانش بیشتر بود؟ یا مثلاً آقا میخواهد مغازه‌اش را جارو کند. مغازه‌اش را جارو میکند و گرد و خاکش را در پیاده رو میریزد. او شنیده است «النَّظَافَهُ مِنَ الْإِیمَان»(طب‏النبی/ ص‏21) دکانش تمیز شد اما همه‌ی خاکها را در دماغ عابرین محترم کرد. بالاخره نفهمیدیم او به چند نفر ظلم کرد یا دکانش را جارو کرد. واقعیت این است که ما گاهی باید در مسائل جزئی کلاس بگذاریم که آقا جارو که میکنی، ببین گرد و خاکش کجا میرود؟
7- «وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَه»(کافى/ ج‏2/ ص‏277) نسبت ناروا به زن شوهردار دادن، از گناهان کبیره است. مثلاً آدم به زن شوهردار نسبت بدهد که با فلان مرد رابطه دارد. این گناه کبیره است.
8- «وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ»(کافى/ ج‏2/ ص‏277) اگر کسی از جنگ فرار کند، گناه کبیره است.
9- «وَ قَطِیعَهُ الرَّحِمِ»(کافى/ ج‏2/ ص‏285) اگر انسان رابطهاش را با اقوامش قطع کند، گناه کبیره است.
10- «وَ السِّحْرُ»(کافى/ ج‏2/ ص‏285) اگر کسی در جامعه سحر و جادو کند، گناه کبیره است.
11- «الزِّنَا وَ اللِّوَاطُ وَ السَّرِقَهُ»(خصال صدوق/ ج‏2/ ص‏610) سرقت، سوگند ناحق، کتمان شهادت، مثلا کسی از چیزی خبر دارد. میگویند: بیا شهادت بده، میگوید: نه، من شهادت نمیدهم. اگر کسی قصه را میداند و میگوید: به ما چه ربطی دارد؟ چرا برای خودم درد سردرست کنم؟ حوصله ندارم. خانم تو میدانی؟ برادر تو میدانی؟ میگوید: سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. به من چه که حالا به دادگاه و کلانتری بروم. هرچه میخواهند بکنند. اگر کسی میتواند با شهادت و گواهی خود حقی را زنده کند، ولی حقی را زنده نکند و کتمان کند، گناه کبیره کرده است.
17- نقض عهد و پیمان شکنی از گناهان کبیره است. گفتی مهر تو را میدهم، چرا مهر او را نمیدهی؟ قول دادی جنس خوب بدهی، وقتی مشتری تو شد، چرا جنس متوسط میدهی؟ و لذا حدیث داریم اگر فروشنده به خریدار گفت: بیاجنس مرا بخر، من با تو مدارا میکنم حتماً باید مدارا کند و الا اگر کسی مشتری را با زبان جذب کند نامرد است. البته اگر اضطرار باشد طوری نیست.
18- «وَ الْبَخْسُ فِی الْمِکْیَالِ وَ الْمِیزَانِ»(خصال صدوق/ ج‏2/ ص‏610) کم فروشی گناه است.
19- «وَ مَعُونَهُ الظَّالِمِین»(عیون‏أخبارالرضا/ ج‏2/ ص‏126) کمک به ظالم کردن از گناه کبیره است. تکیه به ظالم گناه کبیره است.
20- «وَ حَبْسُ الْحُقُوقِ مِنْ غَیْرِ عُسْرٍ»(خصال صدوق/ ج‏2/ ص‏610) حق مردم را به آنها نمیدهی؟ آقا اجاره کردی و خالی نمیکنی؟ بدهکاری و پول داری اما بدهی او را نمیدهی. اینها همه گناه کبیره هستند.
21- کذب و دروغ و تکبر از گناهان کبیره است.
22- اسراف و تبذیر از گناهان کبیره هستند. بسیاری از ما در کار مستحب مرتکب فعل حرام میشویم. مثلاً میخواهد غسل جمعه بکند، غسل جمعه مستحب است اما آب زیاد ریختن اسراف است.
رهبر انقلاب میفرماید: اسراف گناه کبیره است، آن وقت افرادی هستند که در انجام کار مستحب دچار گناه کبیره میشوند. این که میگویند: اگر انسان جاهل باشد، هرچه هم عبادت کند فایدهای ندارد برای همین است، چون نمیداند.
23- خیانت و غیبت و سخن چینی، اشتغال به ملاهی لهو و لعب، سرگرمیهای غلط، شطرنج و قمار بازی، عیاشی ها همه از گناهان کبیره هستند.
24- استخفاف به حج: کسی واجب الحج است. میگوید: حالا دیر نمیشود. حج را سبک میشمارد. عروس خانم 20 تومان دارد و میتواند به مکه برود، بسیاری از عروسها در زمان ما واجب الحج هستند. به خاطر این که خرجشان با شوهرشان است. 99 درصد از عروسها هم مهرشان بالاست. بالاخره شوهرشان چنین مهری را کرده است. اگر میتوانند مهرشان را از شوهرشان بگیرند، البته او هم اگر میتواند بدهد. بسیاری از عروسها واجب الحج هستند ولی حاج خانمها میگویند: 16 ساله میخواهد به مکه برود؟ میگویند: حتماً اگر کسی میخواهد برود باید 50، 60، 90 سال داشته باشد. کسی که حج را سبک بشمارد، گناه کبیره کرده است. خود من که دفعهی اول به حج رفته بودم، حدود 18، 19سال داشتم. از مکه که برگشتم، کسی به من گفت: اصلاً من عارم میشود به تو حاجی بگویم. گفتم: مگر من چه مشکلی دارم؟ گفت: آخر کسی که 18 سال دارد به مکه میرود؟ حاجی باید یک تنگی نفسی داشته باشد. ریش سفیدی داشته باشد. من هم گفتم: اگر کسی میتواند به مکه برود، باید برود. گاهی انسان با هزار تومان میتواند به مکه برود. ما نجف بودیم، با ماشین، با هزار و صد تومان به مکه رفتیم و برگشتیم. لحاف دوز زود حاجی میشود. چون از مکه برمی‌گردد و سوزنش را به دست میگیرد. بنا از مکه برمی‌گردد، کارش را شروع میکند. بعضی از شغلها که به بازو است مثل لحاف دوزی و نجاری و بنایی و معماری و شیشه بری و نقشه کشی و. . . اینها تا پول دار میشوند، واجب الحج میشوند. بعضی میگویند: ای بابا! حالا هنوز زن نگرفتی. تو هنوز خانه نداری. هرکس بتواند به مکه برود و برگردد واجب الحج است اما به شرطی که ضرری به زندگیش وارد نشود. البته شرایط دیگری هم دارد. حالا من نمیخواهم شرایط واجب الحج را بگویم. در هر صورت سبک شمردن حج از گناهان کبیره است.
25- «تَرْکُ الصَّلَاهِ مُتَعَمِّداً»(کافى/ ج‏2/ ص‏285) ترک نماز از گناهان کبیره است.
26- «مَنْعُ الزَّکَاهِ الْمَفْرُوضَه»(کافى/ ج‏2/ ص‏285) کسی که زکاتش را ندهد، گناه کبیره کرده است. حدیث داریم که پیغمبر به مسجد آمد، افرادی را که زکات نمیدادند از صف جماعت بلند کرد و بیرون انداخت و بعد رفت و نماز را اقامه کرد. فرمود: شما مسلمان هستید و نماز میخوانید ولی چون زکات نمیدهید، حق به مسجد آمدن را ندارید. به قول امروزیها ایشان را بایکوت کرد. آنها را بیرون کرد و کنارگذاشت.
27- اصرار بر گناه صغیره: گاهی گناه کوچک است اما بر اثر تکرار بزرگ میشود. مانند سنگ یک مثقالی. گرچه سنگ یک مثقالی می‌اندازی ولی وقتی مرتب سنگ یک مثقالی انداختی، پیداست آخر یک سنگ یک کیلویی هم می‌اندازی. مثل نخ است. درست است نخ مثل طناب نیست اما وقتی زیاد شد، به هم تابیده میشود و طناب میشود.
28- شرک به خدا و انکار آیات قرآن که دیگر «اکبر کبائر» است. یک سری چیزها که در ذهن خود ما هم کبیره به حساب میآیند، مثلاً گناه زنا و لواط و دزدی و افتراء بر خدا، اینها در ذهن ما هم هست. یک سری گناهان کبیره هستند که در ذهن ما گناهان کبیره نیستند. مثلاً به ذهن آدم نمی‌آید که اسراف گناه کبیره باشد. شما که به اندازه‌ی 4 نفر چایی دم میکنید و بعد تفاله‌اش را دور میریزی، این گناه کبیره است. آدم باور نمیکند این تفاله‌ی چای‌ها، گناه کبیره باشند. یا این برنج و نانی که دور میریزید، گناه کبیره است. آدم فکر میکند که حتماً باید زنا کند تا گناه کبیره انجام داده باشد. همین دور انداختن نان هم گناه کبیره است. یا مثلاً پیمان بسته‌ای و قول دادی ولی وفا نمیکنی. یا مثلاً وصیت میکنی ولی در وصیت عادل نیستی. بسیاری از گناهان کبیره هستند و ما به آنها توجه نداریم. این فرمایشات امام از تحریر الوسیله بود و اما دو، سه حدیث هم بنویسم تا این جمله تمام شود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ»(خصائص‌‏الأئمه/ ص‏125) شدیدترین گناهان آن گناهی است که صاحبش آن را خفیف بشمارد. سخت‌ترین گناهان گناهی است که صاحب آن گناه آن را به حساب نیاورد. بزرگ‌ترین گناه، گناهی است که آدم انجام بدهد و بگوید: این که چیزی نیست. این خیلی گناه بزرگی است. روسری سرش کرده است و جلو موهایش بیرون است. میگوییم: خواهر کمی روسری را جلو بکش. میگوید: برو به آنها بگو که اصلاً لخت هستند. میگوید: این چند تار مو چیزی نیست. این از بی حجابی بدتر است. چون میگوید: بی حجابی بد است ولی من خوب هستم. گناه را سبک بشمارد. حلقه‌ی طلا حرام است. میگوید: این حلقه‌ی نامزدی است. میگوید: این آهنگ حرام است. میگوید: عروسی است. یعنی گاهی آدم یک گناه را سبک میشمارد و توجیه میکند.
امام باقر(ع) میفرمایند: «الذُّنُوبُ کُلُّهَا شَدِیدَهٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَیْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّهُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا طَیِّبٌ»(کافى/ ج‏2/ ص‏269) بدترین گناه گناهی است که خون و گوشت آدم از آن ایجاد میشود. یعنی لقمهی حرام باشد.
گاهی انسان با چشمش گناه میکند. گاهی انسان لقمهی حرام میخورد که پوست و گوشتش از لقمهی حرام میروید و این دومی بدترین گناه است و شاید هم منظور حدیث گناهی است که آدم به آن عادت کند.
امیر المومنین(ع) میفرمایند: «أَعْظَمُ الْخَطَایَا اقْتِطَاعُ مَالِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِغَیْرِ حَقٍّ»(ثواب‏‌الأعمال/ ص‏273) بزرگ‌ترین خطا این است که آدم مال مسلمانی را بچاپد. اگر کسی مال مسلمانی را تصاحب کند، امروز به آن استثمار میگویند. یعنی شما کار میکنی و من حق الزحمهی شما را تصرف میکنم. اگر مال کسی را تصرف کند «بِغَیْرِ حَقٍّ» به ناحق بزرگترین گناه را کرده است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَهٌ قَتْلُ الْبَهِیمَهِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَهِ وَ مَنْعُ الْأَجِیرِ أَجْرَهُ»(مکارم‌‏الأخلاق، ص‏237) «أَقْذَرُ» از «قذر» است و به معنای آلودگی و کثافت و پستی است. بدترین گناهان سه چیز است «قَتْلُ الْبَهِیمَهِ» یعنی انسان حیوانی را بیهوده بکشد. حتی اگر شکار از روی لهو و لعب باشد. چند نفر جمع میشوند و برای یک شکارتفریحی میروند. اگر شکار حالت تفریح به خود بگیرد، اشکال دارد. «وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَهِ» کسی دارد که مهر خانمش را داشته باشد که بدهد و خانم او مهرش را میخواهد، ولی مخصوصاً نمیدهد. این از بدترین گناهان است. «وَ مَنْعُ الْأَجِیرِ أَجْرَهُ» آدم مزد اجیر و کارگر را ندهد. از او کار بکشد و مزدش را ندهد یا برایش کم بگذارد. یعنی خوردن دستمزد و حق کارگر از گناه کبیره است. خوردن حق همسر از گناهان کبیره است. حیوانی که در این هستی حق دارد، انسان او را بکشد گناه است. این گناه هم از گناهانی است که باید جزءگناهان نامرئی دانست که آدم چه گناهانی میکند و خودش خبر ندارد و به گناهش توجه ندارد.
معمولاً مردان و زنان ما وقتی دور هم مینشینند، میگویند: الحمدلله! پسر و دختر من هیچ گناهی ندارند. قمار باز نیست و عرق خور هم نیست. خیال میکند گناه فقط قمار و خوردن عرق است. اصطلاحات ما با اصطلاحات قرآن فرق میکند. دو زن به هم رسیدند. یکی گفت: من تمام واجبات دخترم را درست کردم، یکی از علما داشت رد میشد، شنید که اینها به هم چه میگویند. گفت: بایستم ببینم چگونه است. آخر ما یک عمر است درس میخوانیم، نتوانستیم واجبات خود را درست کنیم. چطور است که این دو خانم تا به هم رسیدند، سلام و علیک کردند و آن یکی گفت: من برای او انبر خریدهام، جا زغالی خریدهام، هاونگ تهیه کردهام، لحافش را ملحفه کردهام. بعد او فهمید که از نظر مادر واجبات لوازم و وسایل جهیزیه‌ی دخترش است. او وقتی میگوید: واجباتش را درست کردم، یعنی جهیزیه‌اش را تهیه کردم. واجبات در اصطلاح زنان با واجبات در توضیح المسائل خیلی فرق دارد.
حالا ما میگوییم: من چه گناهی کردم؟ یکی از گناهان این است که امیرالمؤمنین میفرماید: گناه بزرگ این است که کسی کاری میکند و دیگران پزش را میدهند، یا دیگران کار میکنند ولی او پزش را میدهد. بله من باعث ازدواج او شدم. تو چه کردی؟ فقط رفته و درجلسه ی عقدش نشسته است. چنان میگوید من باعث ازدواجش شدم، مثل این که دویده و دختر پیدا کرده است. با پسرصحبت کرده است. خانه پیدا کرده است. به خرج عروسی کمک کرده است. هیچ کاری نکرده است ولی همین که می‌آید و یک چایی میخورد، میگوید: من باعث ازدواجش شدم. من کارش را راه انداختم. یک تلفن کرده و از صندوق قرض الحسنه ده هزار تومان وام گرفته و به او داده است. پول از آن خلق است، در صندوقهای قرض الحسنه گذاشتهاند، یک عده فداکار هم در این صندوق‌ها دارند به محرومین وام میدهند. شما تلفن کردی که آقا شما ده هزار تومان هم به ایشان بدهید ولی میگویی که من کارش را راه انداختم. امیرالمؤمنین میفرماید: اگر کسی کار دیگران را به خود نسبت دهد مرتکب گناه کبیره شده است. چقدر افراد میگویند: ما انقلاب کردیم، تو چه کردی؟ شما هفت دفعه راهپیمایی آمدی که هرکدام چهار ساعت طول کشیده است و جمعا بیست و هشت ساعت میشود. در ازای این 28 ساعت چقدر میخواهی؟ صد تومان میخواهی؟ بیا بگیرو برو. آقا آن چنان میگوید: من انقلاب کردم و خجالت هم نمیکشد. افرادی که کار دیگران را به خود نسبت میدهند، گناه بزرگی میکنند.
امیرالمؤمنین میفرماید: از گناهان بزرگ این است که مثلاً کسی چند درصد کاری را انجام داده است و بگوید من تمام این کار را کرده‌ام. یا مثلاً بیست درصد کار را انجام داده است و میگوید: 80 در صد کار را کرده‌ام. در هر صورت باید دقت کنیم.
دو رویی و نفاق گناه کبیره است. اصرار بر گناه و خودکشی و شرک در عبادت هم گناه کبیره است. من میخواستم دراین بحث گناهان کبیره، ابزار گناه، اصرار برگناه، تجاهر به گناه را بگویم ولی در همین گناهان کبیره ماندیم. ان شاءالله خدا از برکات این ایام به ما سهم وافر و ایمانی بدهد که ما نه دنبال گناه کبیره و نه دنبال گناه صغیره برویم. راه این که انسان گناه کبیره میکند این است که اول انسان گناه صغیره میکند، ابتدا انسان از گناه صغیره وارد گناه کبیره میشود. تخم مرغ دزد بعداً شتر دزد میشود. دروغ شوخی کم کم به دروغ جدی میرسد و لذا گفتند به شوخی هم دروغ نگویید، برای این که به دروغ جدی منجر میشود.
خدایا به ما تقوایی بده که وقتی هم بحث گناه را میکنیم، کمی فکر کنیم و این مباحث و آیات و احادیث در ما اثری هم داشته باشد.
گناه مثل سیگار میماند. آدم دفعه ی اول که کشید تنگی سینه پیدا نمیکند اما وقتی پشت سر هم سیگار کشید یک مرتبه این سیگارها و جرم‌ها و دودها جمع میشود. یک مرتبه تنگی سینه پیدا میشود. «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»(روم/10) اگر ما توبه نکنیم و خود را از گناه حفظ نکنیم، گناهان خود را با توبه شستشو ندهیم و جبران نکنیم، این گناهان مثل نخ دور هم میپیچد و تبدیل به طناب میشود و ما را خفه میکند. قرآن میگوید: عاقبت کسانی که پی درپی گناه میکنند این است که یک مرتبه بی دین میمیرند. تکذیب میکنند و کافر میشوند و ان شاءالله دربارهی آثار گناه بحثی برایتان خواهم داشت.
هم برای خود و رهبر انقلاب و بازماندگان شهدا دعا کنید و از خدا تقوا بخواهید که رسول خدا فرمود: بهترین کارها در ماه رمضان تقوا و فرار از گناه است. اگر ما در این ماه رمضان بتوانیم زبان و گوشمان را کنترل کنیم، بعد از ماه رمضان دیگر برایمان عادت میشود. اگر کسی در یک خیابان گفت: من به دختر مردم نگاه نمیکنم، درخیابان بعدی برایش آسان میشود. اگر یک بازاری گفت: من امروز از صبح تا ظهر قسم نمیخورم، عصر هم میتواند قسم نخورد. این یک ماه سکویی است که ما در آن یازده ماه پرش کنیم. این یک ماه برای ماه‌های دیگر مقدمه است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment