گناه شناسی، عوامل بازدارنده گناه -4

موضوع: گناه شناسی، عوامل بازدارنده گناه -4، رمضان 62
تاریخ: 22/04/62

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان موجودی است اقتصادی، غلط است. انسان موجودی است شهوی، غلط است! پس چه بگوییم؟ انسان، انسان است. خلیفه خداست. آیا خلیفه خدا قمار بازی می‌کند؟ اگر یک کسی توجه به مقام داشته باشد، دروغ نمی‌گوید.
«سَخَّرَ لَکُمُ» همه را برای تو درست کردم!
«متاعٌ لَکُمْ»(نور/29)، فضیلت داری،
1- کرامت و ارزش انسان
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ»(اسراء/70) کرامت داری، خلیفه خدا هستی، انسان کرامت داری، انسان فضیلت داری، انسان شرف داری، انسان انسانی. انسان انتخابگر انسان هستی، در خلقت تو، انسان بودن چیست؟ و چه می‌تواند باشد؟
توجه به شخصیت یکی از عواملی است که باز دارنده آدم از گناه می‌شود. و لذا خیلی‌ها تا یک پستی ندارند چرت و پرتهایی می‌گویند، شوخی‌هایی می‌کنند، کارهای سبک می‌کنند ولی همین که شدند قائم مقام وزارت فلان، مدیر کل فلان، رئیس کجا! همین که آدم توجه به شخصیت پیدا کرد، باید احترام کرد. پدر من خیلی سعی داشت که من خیلی زود عمامه سرم بگذارم. چند وقتی از آخوندیم نگذشته بود که گفت: تو باید عمامه سر بگذاری. گفتم زود است حالا بگذار 10، 12 سالی از آخوندیم بگذرد بعد. گفت: من غرضی دارم. تو سبکی، بچه هستی، از درخت می‌روی بالا و چرت و پرت می‌گویی، من می‌خواهم تا عمامه سر بگیری و فکر کنی آقا شدی، آدم شدی. ! !
گاهی اینها یک واقعیتی اگر کسی بخواهد شوخی کند وقتی دید روحانی. . . وقتی دید مردم بهش. . . ، وقتی دید مسئله مطرح شده یک مقدار. . . همین که بفهمد حواسش را جمع می‌کند. این قصه را سابق در تلویزیون گفتم، دوباره تکرارش کنم. چون الان قصه‌ای مشابهش در ذهنم نیست، من همان را می‌گویم.
گاهی بچه صبح در خانه استکان می‌شکند، می‌زنند روی دستش که مگر کوری؟ اما ظهر روبروی مهمان دیس پلو می‌شکند، می‌گویند: چیزی نیست. می‌گویند آقا ناراحت نشو، اینها زیاد می‌شکند. چطور شد صبح استکان شکست، داد زدی! ظهر دیس پلو شکست، چیزی نگفتی. ؟
گفت: صبح کسی توجه به شخصیت من نداشت ولی ظهر اگر روبروی مهمان داد می‌زدی. می‌گفتم عجب صاحبخانه بی‌شخصیتی برای یک دیس خلق همه ما را تنگ کرد، ظهر چون توجه به شخصیت هست، آدم حواسش را جمع می‌کند. من وقتی ببینم می‌خواهم بیایم روبروی دوربین، یک نگاه به آینه می‌کنم، عمامه‌ام چه جور است. مثلاً می‌خواهم بروم توی آشپزخانه، توجه ندارم که عمامه سرم هست یا نه؟
بنابراین یکی از چیزهایی که انسان را از گناه باز می‌دارد این است که انسان بفهمد، انسان است. همه فرهنگیان ما رجائی هستند آنها که رجائی نیستند، عیبشان این است که نمی‌دانند، که می‌توانند رجائی باشند. حالا من یک خورده در این زمینه با شما صحبت کنم، که آدم اگر شخصیت داشت چطور خیلی از گناهان را نمی‌کند. از کجا بخوانم؟ از روی قرآن: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»(زخرف/54) چه آیه قشنگی! «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» یعنی فرعون مردم را تحقیر می‌کرد، «استخفاف» خفیف می‌کرد، فرعون مردم را پست می‌کرد، توهین می‌کرد، تحقیر می‌کرد، مردم را بی شخصیت می‌کرد، مردم وقتی بی‌شخصیت شدند او را اطاعت می‌کردند «فَأَطاعُوهُ» رژیم شاهنشاهی ارتش ما را تحقیر می‌کرد، آمریکا را تجلیل می‌کرد، ارتش تحقیر شده به مستشار آمریکایی می‌گفت: بله قربان، الان که در سایه جمهوری اسلامی ارتش ما خودش را کشف کرد دیگر از این به بعد، سرهنگ و سرگرد ما اگر هم چیزی بلد نباشد از مستشار آمریکایی نمی‌پرسد! می‌گوید: اگر جاهل باشم بهتر از این است که، معلمم آمریکایی باشد. اصولاً تا آدم خار نشود، بله قربان گو، نمی‌شود. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ» یعنی فرعون مردم را تحقیر می‌کرد، می‌گفت شما بی‌شخصیت هستید، پستشان می‌کرد مردم وقتی فکر می‌کردند بی‌شخصیت و پست هستند حرفش را گوش می‌کردند پس اطاعت از فرعون بخاطر تحقیر شدن است. اگر کسی را خواستی بله قربان گو بار بیاوری، اول کوچکش کن، آن هم زود بله قربان گو می‌شود،
2- بخاطر دنیا آخرتمان را نفروشیم
قرآن بخوانم. قرآن می‌فرماید: بشر کجا رفتی؟ «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ»(توبه/38) این چه آیه قشنگی است، تو انسانی، دنیا، دنیاست. «أَ رَضیتُمْ» یعنی راضی شدی به دنیا. به دنیا خودت را فروختی. مثال – اینکه می‌گویی: رفتی بندرعباس آدامس بخری؟ یعنی چنین لحن، یعنی که تو رفتی توی این گرما برای یک آدامس بندرعباس. آدم برای هدفهای دیگر می‌رود، خیلی می‌تواند هدفت مقدس باشد، راننده‌های ماشین می‌توانند بروند بندر، برای اینکه گندم بیاورند. برای اینکه نیاز است برطرف بشود، برای اینکه مردم بهشان بد نگذرد. رسیدن به کسب رضای مردم و خدا! آن وقت تو رفتی چهار تا هندوانه از جیرفت بگیری؟ نه ما هندوانه نمی‌خوریم، بهتر از گندم یک بار هندوانه که بار کردیم، ده تا هندوانه هم به خودمان می‌دهند، اما گندم چیزی ازش به ما نمی‌دهند. مسأله هندوانه! هوای داغ، برود جیرفت برای هندوانه؟ این خیلی سبکه! شما اگر بگویی رفتم حسینیه جماران، آنجا یک لیوان آب خوردم و آمدم، خاک به سرت کنند. امام را باید ببینی رفتی آب خوردی، آمدی اینجا امام را باید ببینی، حسینیه جماران که هم امام بود هم آب. رفتی آب خوردی، آب اینجا که بود. کسی که می‌رود آنجا باید امام را ببیند.
در دنیا خدا بود، هندوانه هم بود. خدا بود، خربزه هم بود. اخلاص بود، خلق هم بود. رضای خدا بود، رضای خلق هم بود. تو رفتی در دنیا زحمت کشیدی، جان کندی، آخرش برای رضای غیرخدا «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ» تو بزرگی، انسان اینقدر پائین آمدی، لحن لحن بزرگی است که می‌گوید تو خیلی حیفی. من بعضی از جوانها را که می‌بینم سیگار می‌کشند تنگ گوششان می‌گویم: تو حیفی. تا می‌گویم: حیفی، کلی چیز می‌شود، افت می‌کند. حیفی، یعنی حیفی، اصولاً چرا انسان پای موسیقی می‌نشیند؟ یک وقتی زمان شاه توی ماشین نشسته بودیم یک نفر می‌خواست ما را ناراحت کند گفت جناب آقای شیخ اینجا تشریف دارند، موسیقی را روشن کن. آن خوش انصاف هم موسیقی را روشن کرد، یک خورده زد و این مرد نگاه کرد من عصبانی می‌شوم، نمی‌شوم. . .
آخه یکی بود فحش هم می‌دادند عصبانی نمی‌شد، گفتن چرا عصبی نمی‌شوی؟ . گفت این که فحش می‌دهد آرزوش این است که من عصبانی بشوم. من اگر عصبانی بشوم، آرزوی دشمنم برآورده شده. من می‌خواهم آرزوی دشمنم برطرف نشود، آرزویش را به گور ببرد. من هر چه او به من فحش بدهد، می‌خندم. می‌خواهم دشمنم به آرزوش نرسد.
این موسیقی را روشن کرد که ما عصبانی بشویم، من خودم را نگه داشتم بعد یک نگاهی کرد و گفت: آقای شیخ، خوشت می‌آید، گفتم مسأله خوش آمدن یا نیامدن نیست من فکر می‌کنم مغزم ارزش دارد. من در مغزم می‌توانم حرف حسابی جا بدهم. من اگر یک نوار 15 تومانی بخرم یک صدای گربه رویش ضبط نمی‌کنم چون می‌گویم 15 تومان پولش را داده‌ام. من نمی‌خواهم روی مغزم یک صدایی ضبط کنم. مخالف تفریح نیستم اما این را تفریح نمی‌دانم، موسیقی تفریح نیست، آب جو تفریح نیست، دود تفریح نیست، تفریح چیز دیگر است. آدم اگر بفهمد نوار مغزش از این نوار سنی ارزشش بیشتر است پای هر حرفی نمی‌نشیند. شما اگر یک کاغذی را بخری 15 شاهی، تا می‌گوید یک شماره تلفن می‌گوید وایسا بنویسم، اما اگر کاغذ 300 تومان بود بگوید اگر خواستی ترب و پیازچه بخری روی این یادداشت نمی‌کنی می‌گوید کاغذ قیمتی. ما باید بفهمیم مغزمان ارزش دارد. اگر بدانیم دیگر این سلولها را دست هر کسی نمی‌سپاریم!
یک سری گناههایی که ما می‌کنیم، چون نمی‌دانیم چند می‌ارزیم، یعنی نمی‌دانیم که در جماران چیست؟ آنجا شیر آبه؟ اگر بدانیم آنجا امام هست، دیگر کسی به قصد شیر آب. . .
ما باید بفهمیم که انسانیم. این را یادمان می‌رود، که انسانیم. امام یک وقت نصیحتی کرد: یک روز برادرها و خواهرهای نهضت سوادآموزی، با برادر و خواهرهای هلال احمر ملاقاتی با امام داشتند. رفتیم حسینیه جماران، امام یک بحث جالبی کرد. امام فرمود: به هر چه آدم دلش خوش باشد، از هر چه ارزش کسب کند، معلوم می‌شود، آن ارزشش از این بیشتر است. چون به این ارزش داده مثلاً من می‌گویم این ابای من پشم شتر است، یعنی می‌خواهم بزرگی خودم را با پشم شتر. . . آن وقت امام فرمود: شتر از تو بهتر است. چون تو می‌خواهی شرفت را از راه شتر بدست آوری، خانه ما سنگ مرمر است. پس معلوم می‌شود که مرمر از تو بهتر است. چون تو می‌خواهی شرفت را از راه سنگ مرمر به دست بیاوری. این ساعت دو هزار تومان، این انگشر 900 تومان! کسی که می‌خواهد از پشم، انگشتر و سنگ مرمر بزرگ بشود، امام فرمود: از هر چی می‌خواهی بزرگ بشوی، آن به تو بزرگی می‌دهد. پس شتر به تو بزرگی داده. اگر خواستی بزرگ بشوی فقط اگر خدا به تو بزرگی داد، ارزش دارد. وگرنه از راه چیز دیگری انسان بزرگ نمی‌شود. «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»(نساء/139) یک جمله هست زشت، البته زشت و مقبولی رو جدا از فرهنگ مردم می‌گویم. ما زشتی و مقبولی رو از قرآن می‌گیریم، یعنی چیزی که در قرآن باشد، می‌گوئیم. یک چیزی در حدیث باشد، می‌گوئیم. اما از نظر فرهنگ عمومی، گاهی می‌گویند آقای قرائتی! این کلمه برای تلویزیون زشت است. این را نگو، آن را بگو. این که ما نمی‌دانیم، فرهنگ عرف قبول کنیم یا فرهنگ اسلامی را، یک حدیثی داریم از امام صادق(ع) که می‌فرماید: هر کس همتش شکمش باشد، ارزش چیزیست که از شکمش بیرون می‌آید. هر کس که فکرش، خوراکش باشد ارزشش آن است. یعنی آن قدر امام صادق(ع) می‌خواستند ما را از شکم پرستی بیاورند بیرون.
3- شکم و شهوت بخشی از انسان است نه تمام آن
روز خوشی بود! چه خبر بود؟ صبح عسل خوردیم، ظهر کباب خوردیم، اگر این باشد که. . . امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: عده‌ای از انسانها همتشان شکمشان است. نمی‌خواهم بگویم که نخوریم، می‌خواهم بگویم که برای آن نباشیم.
چند تا حدیث «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه»(غررالحکم، ص‏233)، «الکریم یرفع نفسه فی کل ما أسداه عن حسن المجازاه»(غررالحکم، ص‏381) آدم کریم یعنی بزرگوار، آدم بزرگوار نفسش را بالا می‌گیرد. یعنی روحش را بالاتر می‌داند! از چه؟ «فی کل ما أسداه» در هر چیزی که او را رها کند «فی کل ما أسداه» اسراح یعنی آدم بزرگوار اجازه نمی‌دهد که ول باشد، آدم بزرگوار شقاوتش کم است. یک مثال بزنم: بچه یک شخصیت بزرگ، حال چه در کشور اسلامی، چه در کشور غیر اسلامی، آدمی که خودش رو ببازه ممکنه با 50 تومان و 100 تومان گول بخوره. «من کرم نفسه» کسی که خودش رو بزرگ می‌داند شخصیت دارد. قال امیرالمؤمنین(ع): «لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا»(نهج‌‏البلاغه، حکمت 456) امیرالمؤمنین می‌فرماید نرخ تو بهشت است به کمتر از بهشت خودت را نفروش. قیمت تو بهشت است خودت را چند فروختی، شخصیت دادن زمان شاه بود، کلاس داشتیم برای بچه‌ها. خدا اگر قبول کند انشاء الله. ما یک 16، 17 سال هست که با تلویزیون پای تخته سیاه اصول دین و مسأله و حدیث می‌گوئیم. آن سالهای اول دو سه کلاس داشتیم برای بچه‌های قمی. خسته بودم، یک جوان قمی آمد گفت: یک کلاس هم محله ما بگذار. گفتم: من دیگر وقت ندارم! برو پیش فلان طلبه رفت پیش طلبه و گفت: من هم برنامه‌ام پر است، نمی‌توانم. آن بچه قمی به آن آقا یک جمله گفت. جمله این بود. گفت: ‌ای اباذرهای زمان به فریاد ما برسید. سید گفت، تا این جوان گفت اباذرهای زمان به فریاد ما برسید، لرزیدم. گفتم: برو آمدم! از این چه استفاده‌ای می‌کنید؟ این بچه قمی وقتی می‌خواست کار بکشد تعبیر قشنگی کرد.
4- به دیگران شخصیت بدهید
شخصیت بدهید. ! یک مثل خانوادگی بزنم: هر پدر و مادری می‌خواهد دختر و پسر در خانه حرفش را گوش بدهند، بچه را مؤدب صدا بزنند، اگر گفت: فاطی بلند شو، نماز بخوان، او بلند نمی‌شود. ولی اگر گفت فاطمه خانم، حسن جان، اگر با ادب صدا بزنید، می‌گوید: بله، بله، پا می‌شود. متأسفم از اینکه بعضی از خانواده‌ها بچه‌هایشان بزرگ شدند، عروس شدند، داماد شدند هنوز سبک صدای می‌زنند. و حال اینکه رسول خدا در حدیثی داریم که اسم بچه‌های کوچک را هم مؤدب می‌گفت. پیغمبر اسم بچه کوچک را هم مؤدب می‌برد، به کوچولو می‌گفت: حسن جان، حسین آقا. آخر تو چند تا بچه داری؟ بله بزرگش کردم، خوب بزرگش کرده باش. هم بزرگش کرده باش، هم مؤدب باش.
گاه آدم سخنرانی کرده، هر کس سؤال می‌کند، می‌گوید: گیجم! یکی دیگه سؤال می‌کند. می‌گوید: گیجم. هرکسی سؤال می‌کند، می‌گوید: گیجم. یک مرتبه یکی در جمعیت می‌گوید: جناب استاد! می‌گوید: بفرمائید. یک مرتبه استاد شل می‌شود. مثل همان حسن آقا و فاطمه خانم.
در خانه را می‌زنی و می‌گوئی حسن آقای آمپول زن هست؟ بگو یک آمپول داریم، بیاید بزند. می‌گوید برو بهش بگو خواب است! اما در خانه را می‌زنی، می‌گویی: جناب آقای دکتر هست؟ بله، بله، هست. این تعبیر زیبا تحریک می‌کند انسان را که انسان، کارها را انجام بدهد.
نانوا پای تنور هم باید بایستد، هم باید پهلوی آتش بایستد، کار هم می‌کند. سه تا زحمت نانواها می‌کشند 1- آتش، 2- ایستادن، 3- زحمت کشیدن. هر مشتری که آمد برود در دکان نانوا بگوید آقای نانوا دست شما را می‌بوسم. روزی 2300 نفر مسلمان می‌آید، می‌گوید: من دست شما را می‌بوسم. این دیگه حرارت آتش و خستگی از پایش در می‌رود. خوب بگو دستت درد نکند «صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»(توبه/103) خدا به پیغمبر می‌گوید: آنهایی که جان کندند، کشاورزی کردند، گندم و جو آوردند برای زکات «صَلِّ عَلَیْهِمْ» بگو دست شما درد نکند. درود بر تو، وقتی می‌گویی دستت درد نکند. خوشحال می‌شود، دلش آرام می‌شود. شخصیت بدهید، تشویقش کنید، منتها شخصیت کاذب نه، آخر بعضی‌ها شخصیت می‌دهند، شخصیت دروغی! که به حد تملق می‌رسد. بگذار من این جمله را بگویم: بعضیها نیم کیلو خوبی که دیدند، دو کیلو تعریف می‌کنند، اینها چاپلوسند یعنی نیم کیلو خوبی می‌بینند، دو کیلو تعریف می‌کند! این آدم متملق. بعضی‌ها نیم کیلو خوبی را یک سیر تعریف می‌کنند! این هم آدم حسودی است. یعنی دلش نمی‌آید که از روی حسادت بگوید. بعضی‌ها هر چی خوبی می‌بینند، همان را می‌گویند.
یک آدم سور چرانی بود. هر جا افطاری بود، دنبال سور می‌گشت. می‌رفت، هر جا که مرده بود، می‌رفت. آدمهای شکمو همه جا هستند، آدمهای پولکی همه جا هستند، بعضی قبرستانها گفته شد کیلویی می‌شورند، مردهای که چاق هستند، اگر بلند باشند، متری می‌شورند. اگر کوچک باشند عرضی می‌شورند. حساب می‌کند کجا پولش و کجا سورش بیشتر است. یکی از این سورچرانها به خودم می‌گفت: من که می‌روم جایی سورچرانی و یا افطاری، بی دعوت هم می‌روم، نگاه می‌کنم که چه توی سفره هست. اگر یک نوع غذای ساده هست، وقتی دعا خواندم، می‌گویم: «وللمؤمنین والمؤمنات و للمسلمین و المسلمات» اگر دیدم یک پلو خورشتی «اسئلک و ندعوک بسمک العظیم الاعظم» و اگر دیدم مرغ و ماهی بود «الهی یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِی» می‌گفت: من دعایم طبق سفره هست. حالا تعریف بعضی‌ها! هر چی خوبی می‌بینند، زیادی تعریف می‌کنند. این جمله که می‌خواهم بگویم از امیرالمؤمنین(ع) است: تعریف بیش از اندازه، تملق کمتر از اندازه، حسادت به اندازه انصاف. پس از اینکه گفتم: شخصیت بده، معنی آن این نیست که هر کس و ناکسی را آدم شخصیت بدهد. و آن هم شخصی کاذب، چون ما حدیث داریم به افراد گنهکار شخصیت ندهید. نسبت به آدمهای متکبر، متکبر باشید. تکبر نزد متکبر عبادت است. کسی که بدی می‌کند، پهلویش خوبی کن.
قال امیرالمؤمنین(ع): «قبیح بذی العقل أن یکون بهیمه و قد أمکنه أن یکون إنسانا»(شرح‏‌نهج‌‏البلاغه‌‏ابن‌‏ابى‌‏الحدید، ج‏20، ص‏306) چقدر جمله قشنگ است «احسنت قبیح بذی العقل» قبیح است که انسان چهارپا باشد «و قد أمکنه أن یکون إنسانا» انسانی که می‌تواند انسان باشد، زشت است که چهارپا باشد.
قرآن می‌فرماید: «وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعام‏» (محمد/12) افراد بی شخصیت، می‌خورند مثل چهارپا «العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها و یوبقها»(غررالحکم، ص‏239) عارف کسی است که خودش را بشناسد «فأعتقها» خودش را آزاد کند، «و نزهها» خودش را دور کند، عارف کسی است که خودش را بشناسد و تن به هر پستی ندهد «من عرف» کسی که بداند چقدر می‌ارزد، دیگر دنبال کارهای پست و گناه نمی‌رود «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا»(تحف‌‏العقول، ص‏278) کسی که بداند چقدر انسان است و شخصیت دارد، دنیای کوچک که گولش نمی‌زند «ما تکبر إلا وضیع»(غررالحکم، ص‏310) تکبر نمی‌کند، مگر انسانهایی که بی‌شخصیت و پستند، آدمی که بی‌شخصیت و پست است هی زور می‌زند، که سرور باشد! یعنی می‌بیند که در محل کسی محل به او نمی‌گذارد، زور می‌زند که برود بالا، تو اگر بزرگی، پائین جلسه هم که بنشینی، بزرگی! کسی که می‌خواهد برود بالا، حس کرده که کوچک است. این که انسان سعی می‌کند حرکتش چنین باشد، توی کدام جلسه برود؟ یک آدمهایی داریم آنقدر برای کارهایشان حساب می‌کنند، سیاست بازی می‌کند، که می‌خواهد برود، یک جلسه! خوب در این جلسه ما چه ساعتی بیاییم؟ چه کسانی آنجا هستند؟ قبلاً چه کسانی آنجا بودند؟ بابا آنقدر کانال کشی برای عزتت نکن. اصلاً دائماً در فکر عزتند. می‌خواهد داماد بشود، حتماً می‌خواهد پدرش رئیس کارخانه باشد. چه کار داری به پدر زن به مادر زن که چه کسی بود؟ کجا بود؟ رسول خدا فرمود: اگر کسی من را دعوتم کند، حتی برای پاچه بزغاله در چند کیلومتری هم می‌روم. پاچه بزغاله در چند کیلومتری دعوت کند، من می‌روم. آدم کانال کشی نباید بکند.
البته آدم سیاسی یک وقت در عمل انجام شده‌ای قرار نگیرد. می‌برند آدم را یک جایی عکس آدم را بر می‌دارند، ما نمی‌دانستیم اینجا چرا همچین شد. آدم سیاسی باید فکر کند، یک وقت آدم کلاه سرش نرود. اما یک وقت مسائل تکبری. اگر فلانی، فلانی می‌آیند، من نمی‌آیم. اگر فلان و فلان می‌آیند من می‌آیم و متأسفانه این گرفتاری هست.
دو سال پیش یکی آمد پیش من گفت: آقای قرائتی یک مقاله بدهید می‌خواهیم توی یک مجله‌ای چاپ کنیم. من که مبتلا به این مرض بودم گفتم: توی آن مجله چه کسانی مقاله می‌نویسند. گفت فلانی، فلانی، دیدم همه این‌ها سران مملکتند. گفتم: من هم می‌نویسم! بعد رفتم گفتم اگر تو برای خدا می‌نویسی، حالا اگر می‌گفتی آن‌ها سران مملکت نیستند، خوبند، ولی از مشهورترین نیستند، دیدم؛ نمی‌نوشتم! بعد تلفن کردم به او که نمی‌نویسم. چون فهمیدم کار خراب است و برای خدا نیست. اگر برای خدا می‌نویسی چکار داری که چه کسانی می‌نویسند، آدم مخلص اگر چیزی دارد، باید یا بگوید، یا بنویسد. چه کسانی می‌نویسند و. . . به هر حال آدم یک حسابهایی پیش خودش می‌کند که اگر این حسابها را پیش خودش تحلیل کند. . . ما همیشه سیاستهای انگلیس و فرانسه را تحلیل می‌کنیم. آدم باید پیش خودش تحلیل کند.
موسی بن جعفر امام هفتم(ع) فرمود: مؤمن کسی است که شب به شب خودش را تحلیل کند. آقای فلانی چرا رفتی؟ تو که گفتی فلان جا وقت ندارم؟ پس چرا فلان جلسه دکوری رفتی؟ فلان جا که همه چیز بود، دلت تپید! به عشق و نشاط رفتی. اگر آدم شب به شب خودش را تحلیل کند، آخر زندگیش می‌فهمد که کار با اخلاص در زندگیش چقدر انجام داده.
بحث این است که یکی از چیزهایی که انسان را از گناه باز می‌دارد این است که انسان ارزش دارد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»(زخرف/54) فرعون اول می‌آمد اینها را بی‌شخصیت می‌کرد، بعد اینها بله قربان می‌گفتند. قرآن می‌گوید: «أَرَضیتُمْ»(توبه/38) تو انسان راضی شدی به دنیا، حیف تو «الکریم یعرف نفسه فیه کل ما. . . » آدم بزرگوار خودش را بالا می‌گیرد، ماشین شما وقتی قیمتی ندارد، در هر جاده‌ای می‌روید. ماشین شما وقتی بنز بود، در هر جاده‌ای نمی‌روید. می‌گویید: ارزش دارد. همینطور که اگر ماشینت را برایش ارزش قائل می‌شوی و در هر جاده‌ای نمی‌روی! اگر برای خودت و مغز و گوشت و چشمت ارزش قائل بشوی، هر چیزی را گوش نمی‌دهی و به هر چیزی نگاه نمی‌کنی. این چیست که تو نگاهش می‌کنی؟ چشمت حیف است، چشمت می‌تواند خوب ببیند، چرا بد ببیند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ»(زخرف/54) ماشین قیمتی را آدم همه جا نمی‌برد. شما اگر عطسه کردی آب دهنت پرید توی صورتت اگر دستمال کاغذی باشد، پاک می‌کنی. شما با قالیچه ابریشمی زباله جمع نمی‌کنی. شما یک پارچه مخمل داری می‌اندازی روی تلویزیون، روی سطل زباله نمی‌اندازی هر چه بدانی که چیزی ارزش دارد، حفظش می‌کنی.
5- انسان خلیفه خداست
یکی از دلایلی که هنوز ما گناه می‌کنیم این است که نمی‌دانیم، ما خلیفه خدا روی زمین هستیم. ما همانیم که خدا گفت: «منا» این که خدا گفت «فضلنا» ما همانیم که ملائکه به ما سجده کردند. ملائکه به تو سجده کرد، بسیار خوب و لذا حدیث داریم «اکرم اولادکم» بچه‌هایتان را احترام بگذارید تا بچه‌هایتان احساس کمبود شخصیت نکنند. بچه‌هایتان وقتی کمبود شخصیت نداشته باشند، احترام ببینند، آن وقت با یک بستنی گول نمی‌خورند. خدایا اگر سهمیه از جمعه‌های ماه رمضان سال دیگر داریم که ما را در راه خدمت خودت قرار بده و اگر نداریم مرگ ما را اول سعادت ما قرار بده.
قال الصادق(ع): «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ»(جامع‌‏الأخبار، ص‏185)‌ ای انسان تو آنقدر شریفی که قلبت حرم خداست. دل تو خانه خداست، چقدر این حدیث آدم را بالا می‌برد! بعد می‌فرماید: «فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ» ‌ای انسان دل حرم خداست، در حرم خدا، غیر خدا را جای ندهید.
حدیث داریم دل شما برای خداست! در حرم خدا غیر خدا را راه ندهید. من خیلی از حدیثها را که می‌خوانم خجالت می‌کشم، بعضی‌ها را وقتی مطالعه می‌کنم، خجالت می‌کشم، بعضی را وقتی می‌خواهم بگویم خجالت می‌کشم، این حدیث را باید یک کسی بگوید که در قلبش غیر خدا نباشد. و ما اگر سهمیه‌ای داریم، این که دوست داریم اینطور باشد، همین مقدار خوب است. دلمان می‌خواهد که اینطور باشیم، منتها خوب غیر خدا هیچی در آن نیست.
رزمندگان ما: آرزویت چیست؟ آرزویم این است که قانون خدا پیاده بشود. آقا کجا می‌خواهی بروی؟ هر جا خدا بخواهد، هرجا که لازم باشد. بعد آدم به جایی می‌رسد که می‌افتد توی دست اندازهای سیاسی. بچه بسیجی‌ها نمی‌گویند: که بنده 6 ماه جبهه بودم رفتم تو هفت ماه. یک وقت می‌گوید: چقدر جبهه بودی؟ می‌گوید نمی‌دانم. واقعاً سلام خدا بر کسانی که در جبهه هستند و نمی‌دانند چقدر وقت در جبهه هستند. ما در علم هم داریم! خدا رحمت کند آیت الله امینی را صاحب کتاب الغدیر، ایشان در یکی از کشورها به کتابخانه‌اش رفته بود. دیده بود در مورد امیرالمؤمنین(ع) چیزهایی نوشته که کتاب منحصر بفرد است. خواسته بود که بگیرد و بیاورد بخواند. به او نداده بودند. خواسته بود فتوکپی کند، نداده بودند. گفته بود اجازه بدهید از روی آن بنویسم.
آنقدر این کتاب مفید بود که ایشان شروع کرد روزی هیجده ساعت نوشتن. بعد از 6 ماه که کتاب را نوشت و آمد، آقای خزعلی از فقهای شورای نگهبان می‌گفت: به او گفتم که: آیت الله هوای آنجا چطور بود؟ فکر کرد و گفت: نفهمیدم! اصلاً نمی‌دانم زمستان بود یا تابستان! ما داریم آدمی که عاشق علی شش ماه در یک کشور کتاب را طوری می‌نویسد که نمی‌فهمد هوا گرم بود یا سرد، داریم آدمی که تو جبهه هست و نمی‌داند و یک آدمی که می‌گوید مصاحبه من 3 دقیقه و 27 ثانیه بود و مصاحبه ایشان 3 دقیقه و 38 ثانیه، یعنی آنقدر روی مسائل حساسند. عکس او 3 در 4 بود، عکس من 3 در 6 بود. البته سران مملکتی ما اینطور نیستند. داشتیم آدمهای اینطوری را. ولی الحمدالله الان روز به روز دارد این حدیثها نمونه‌های عینی آن پیاده می‌شود.
خدایا این حرفهایی که زدیم از امام صادق(ع) بود. ما را به آبروی امام صادق(ع) قسمت می‌دهیم، که ما را توفیق بده که هم تو را بشناسیم و هم خودمان را.
خدایا تو را به مقام محمد و آل محمد به ما کمک کن که گناه را بشناسیم، جهنم را بشناسیم، حضور تو را بشناسیم، شخصیت انسانی را بشناسیم و اگر این شناخت‌ها در ما قوی بشود، ما را از گناه باز می‌دارد. توفیق شناخت دین را در ما زیاد کن.
خدایا تلویزیونی که در آن رقص بود حالا «لاتکون حرم الله» این حدیث کجا و رقص کجا، آن خونهای مقدسی که آن لحظه‌ها را به لحظه‌های قال الصادق تبدیل کردند. خدایا با امام صادق محشورشان کن ما را در روز قیامت شرمنده آنها قرار مده. اسیرهای ما را هر چه زودتر با سقوط زندان آزادگردان، حتی اسیرهای عراقی در ایران.
خدایا جمعه آخر ماه رمضان است، اگر عمر داریم عمر ما را در راه خدمت بخودت قرار بده و اگر عمر نداریم و در شب قدر تقدیر آن شد که سال دیگر نباشیم مرگ ما را اول سرافرازی ما قرار بده. قلب مبارک حضرت مهدی را از ما خشنود و رهبر عزیز انقلاب را سلامت، عبادتهای ما را قبول، عبادت عبادت کنندگان را قبول، خانواده‌های شهدا را ارج و صبر، جانبازان را شفا، اموات ما را بیامرز. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی نهضت خمینی را نگهدار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment