موضوع بحث: گناه شناسی، زمینههای اقتصادی گناه، رمضان 62
تاریخ پخش: 4/4/62
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الّدین»
1- زمینههای اقتصادی گناه
بحث ما دربارهی گناه بود و این بحث نهم است که در شب نهم ماه رمضان پخش میشود. هیچ تعهدی نیست که این بحث چقدر طول بکشد. هرچه حدیث و آیه و یادداشت دارم میگویم. زمینههای گناه را بررسی کنیم. اصولاً چه میشود که انسان گناه میکند؟ بحث امروز ما و روزهای دیگر دربارهی زمینههای گناه که بسیار مختلف است، خواهد بود. گناه زمینهی اقتصادی، زمینهی فرهنگی، زمینهی اجتماعی و زمینههای مختلفی دارد. امروز بحث زمینهی اقتصادی گناه را میکنیم که این گناه گاهی به خاطر فقر و گاهی به خاطر سرمایه انجام میشود.
گاهی فقر آدم را به گناه میکشاند. پول ندارد که زن بگیرد و به گناه میافتد. از بی پولی به گناه میافتد. بعضیها هم به خاطر پول زیاد به گناه میافتند. هر زنی را که میبیند، چشمش دنبال او میدود. ازدواجهای متعدد و عیاش خانه راه میاندازد. یکی از گرسنگی داد میزند و فحش میدهد، یکی از بس خورده است، داد میزند. هر دو از مسائل اقتصادی است که زمینهی گناه میشود.
امیدوارم در این ماه همینطور که از راه روزه به خدا نزدیک میشوید، از راه فکر با قرآن مأنوس شوید. قرآن میفرماید: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى»(علق/6) انسان طاغی میشود «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/7)
لطیفهای برایتان بگویم که یک وقت فکر انحرافی به ذهن بعضیها نیاید. منحرفها میگویند: سرمایه داری عامل تجاوز است. بعضی از افرادی که بین اسلام و چپگرایی را میخواهند جمع کنند، میگویند: قرآن نیز یک چیزهایی شبیه به حرف چپیها دارد. میگوید: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى» انسان طاغی و یاغی میشود. اگر انسان مستغنی شود، طاغوتی میشود. پس ما باید جلوی سرمایه گذاری را بگیریم تا طاغوت پیدا نشود. قرآن این را به این صورت نمیگوید. «ان الانسان لیطغی ان استغنی» اگر این گونه نبود و به جای «اَن» «اِن» بود، این طور «اِن الانسان لیطغی اِن استغنی» حرف چپیها درست بود. یعنی اگر انسان پولدار شود، یاغی میشود. پس باید جلوی سرمایه دار را گرفت. اگر «رآه» نبود، حرف چپیها درست بود اما چون «رآه» هست، حرف مسلمانها درست است. «رآه» یعنی چه؟ یعنی خود را مستغنی ببیند. گاهی ممکن است خیلی پول داشته باشد اما پولها را از خودش نداند. مثل رئیس بانک. رئیس بانک، یاغی نمیشود زیرا پولها برای خودش نیست. «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» اگر خودش را پولدار ببیند، یاغی میشود. مؤمن به خدا اگر هم پول پیدا کرد، پولها را برای خودش نمیداند. میگوید: اینها امانت است، ودیعه هست. برای کلید داری به من دادهاند. هر کاری میخواهم، حق انجام ندارم. پس مؤمن به خدا مثل حضرت سلیمان است. حضرت سلیمان این همه وضع مالیش خوب بود ولی یاغی نبود. پس هر کس که سرمایه داشت، سرمایه تنها عامل طغیان نیست. سرمایهای عامل طغیان است که سرمایه دار، سرمایه را از خودش بداند. خودش را نیز در خرجش آزاد بداند.
2- پولدار شدن خوب است یا بد؟
آیا سرمایه داری عامل فساد است؟ اگر دید انسان این باشد که سرمایه از اوست و در مصرف آزاد است، این سرمایه عامل فساد است اما اگر دید این بود که سرمایه از من نیست، از خداست «مِنْ مالِ اللَّهِ»(نور/33) قرآن میفرماید: «مِنْ مالِ اللَّهِ» یعنی مال از خداست «رَزَقَکُمُ اللَّهُ» اگر دید این شد که «جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ»(حدید/7) شما جانشین خدا هستید، قائم مقام خدا هستید، در مصرف آزاد نیستید. باید مصرف به گونهای طبیعی باشد، به اسراف و تبذیر کشیده نشود. پس خلاصه آن مسئلهای که سرمایه را در خط تجاوز و طاغوت میبرد، سرمایهی صرف نیست. سرمایهای به دست انسان است که دید او دید درستی نباشد. چاقو آدم کشی نمیآورد. چاقو دست آدم مست، دست آدم بی دین آدم کشی میکند. خود چاقو وسیلهای که اگر دست آدم مؤمن باشد وسیلهای خوب میشود و اگر دست آدم فاسد باشد وسیله ای بد است. مثل شیشه است. شیشه باعث آب جو خوردن نمیشود. مثلاً امکان دارد در این شیشه آب ریخت و در یخچال گذاشت. وسایل به خودی خود عامل نیستند، زمینه هست ولی دلیل نیست. پس قرآن فرموده است: «رَآهُ» یعنی ببینیم چه دیدی است. «رآه» به معنای دید است. اگر دید این باشد که خود را مستغنی ببیند، این طاغوت میشود. اگر دید این باشد که هر چه به او مال بدهند بگوید: مال من نیست، طاغوت نمیشود.
حضرت موسی(ع) به خدا میگوید: «إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْن»(یونس/88) ای خدا تو فرعون را سرمایه و پول دادهای و او مردم را گمراه میکند، چون سرمایه و پول وقتی دست فرعون افتاد باعث گمراهی است اما همین سرمایه و پول اگر دست حضرت خدیجه(س) باشد، باعث هدایت است. پس نظر اسلام این است که اول باید آدم، آدم شود. آدم که درست باشد نه پول او را مست میکند و نه فقر او را از بین میبرد. ابوذر غفاری در فقر میسوزد و حاضر نیست بله قربان گوی طاغوت شود. مثل سرمای زمستان که عامل سرماخوردگی هست اما دلیل نیست. چون آدم میتواند یک پوستین بپوشد وسرما نخورد. سرما زمینهی سرما خوردگی است اما دلیل سرماخوردگی نیست. دلیلش این است که بسیاری از افراد زمستان را پشت سر میگذارند و سرما نیز نمیخورند و بسیاری از افراد در تابستان سرما میخورند. پس نه سرما دلیل سرمازدگی و نه گرما، دلیل گرما زدگی است. هریک از سرما و گرما زمینهی سرمازدگی و گرما زدگی نیست. زمینه غیر دلیل است. دلیل یعنی حتماً میشود، ولی زمینه یعنی میشود که بشود. اگر انسان حواسش جمع باشد، نمیشود.
3- تفاوت قارون و سلیمان
همهی شما داستان قارون را شنیدهاید. ما در قرآن دو نفر را داریم که پولدار هستند یکی قارون است و دیگری حضرت سلیمان است. وقتی از قارون میخواهند که مقداری از پولهایی که دارد را ببخشد، میگوید: مال خودم است «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی»(قصص/78) پولها به من از روی علمی که دارم داده شده است. مغز، مغز اقتصادی است. مدیریت خوب است ولی سلیمان(ع) وقتی به عظمت نگاه میکند، میگوید: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»(نمل/40) پس پول آدم را بدمست نمیکند. تا ببینیم پول دست چه کسی است؟ اگر پول دست کسی است که میگوید: خودم «عِنْدی» قارون میشود. اگر پول دست کسی بود که میگوید: «رَبِّی» سلیمان(ع) میشود.
در قرآن کلمهی مترف زیاد آمده است. گروهی که مقابل انبیا کارشکنی میکردند، مترفین بودند. مترف یعنی چه؟ مترف به معنی پولدار عیاش است. مترفین از مخالفین سرسخت انبیا بودهاند. در قرآن در این مورد آیه بسیار است. قرآن میفرماید: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها»(قصص/58) در فارسی کم به معنی کم است ولی در عربی کم به معنی زیاد است. «وَ کَمْ أَهْلَکْنا» چه زیاد هلاک کردیم ما «مِنْ قَرْیَهٍ بَطِرَتْ» از قریههایی که «بَطِرَتْ مَعیشَتَها» زندگی آنها را سرمست کرده بود، یا زندگی را با سر مستی گذرانده بودند. هلاک کردیم قریههایی را که زندگیشان را با عیاشی گذراندند. چون خوش گذران بودند، اینها را هلاک کردیم. در این آیه قرآن میگوید: عامل هلاکت این است که انسان پول زیاد داشته باشد و دین نیز نداشته باشد و این فرد از این پولها سوء استفاده میکند و ما نیز اینها را هلاک میکنیم. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «الْمَالُ مَادَّهُ الشَّهَوَاتِ»(نهج البلاغه، حکمت 58) مال مایهی همهی شهوتها است. فقیر نیز همینطور است. گاهی پول داری آدم را بی دین میکند. گاهی پول داری باعث میشود انسان گناه کند. گاهی پول آدم را به گناه میکشد و گاهی نیز فقر آدم را به گناه میکشد. «الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَکْبَرُ»(نهج البلاغه، حکمت 163) امیرالمؤمنین میفرماید: بی پولی مرگ بزرگ است.
پیامبر(ص) فرمود: چهار چیز است که کم آن هم زیاد است. فقر که کم آن هم زیاد است. «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»(کافى، ج2، ص307) پیامبر فرمود: فقر انسان را به کفر میکشد. آدم را دین فروش میکند. چه بسیار افرادی که به خاطر یک لقمه نان شخصیت، وجدان، وطن و ایمانشان را میفروشند «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً» نزدیک است که فقر تبدیل به کفر شود. فقر به کفر خیلی نزدیک است.
امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «العسریشین الأخلاق و یوحش الرفاق»(غررالحکم، ص365) عسر به معنی سختی و بی پولی است. «إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/6) «العسریشین الأخلاق» بی پولی آدم را عصبانی میکند. یعنی بی پولی زمینهی این است که آدم فریادش به هوا برود. چه آدمهای حدیث جعل کنی در زمان معاویه بودند. معاویه به آنها پول میداد که حدیث جعل کنند و حدیث دروغی بسازند. از پیرمردهای حدیث فروش یکی سمره بن جندب بود که بسیار مرد خبیثی بود. پول میگرفت و حدیث میفروخت. یعنی بی پولی باعث این کار شده بود. رسول خدا نماز جمعه میخواند و مردم نشسته بودند. یک مرتبه صدای طبل و. . . بلند شد. همهی صحابه برای خرید و فروش بلند شدند و رفتند، فقط چند نفر نشسته بودند. حتی بعضی از صحابه هم که باید باشند نبودند. اینهایی که رفتند صحابی بودند! با این که ما به صحابی احترام میگذاریم. چون «سَبَقُونا بِالْإیمانِ»(حشر/10) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) آنها سابقهشان بیشتر است و فداکاری و ایثارکردند اما با همهی اینها آیات زیادی از قرآن دلالت میکند که در آن زمان، پیامبر از بعضی اصحاب راضی نبود.
4- شکست احد به خاطر غنایم بود
گفتیم: پول، اقتصاد، فقر، غنا، زمینهی گناه هستند. میدانید که چرا در جنگ احد مسلمانها شکست خوردند؟ غنایم جنگی عامل بود. رسول خدا فرموده بود: ای سربازها، پاسدارها، این منطقه را رها نکنید. خود رسول خدا در میدان بود. منطقه را دست اینها داده بود. جنگ پیروز شد و آنهایی که آن منطقه دستشان بود، دیدند مسلمانها پیروز شدند. الآن غنایم جنگی را جمع میکنند، گفتند: بیایید برویم، جمع کنیم آن منطقه حفاظتی را رها کردند و به سراغ اسب و زره و شمشیر آمدند. دشمن هم از همان منطقه حمله کرد و مسلمانهایی که اول پیروز شده بودند، شکست خوردند. در جنگ احد دندان پیامبر شکست. عموی پیامبر، حمزه سید الشهداء بود. لقب سید الشهداء قبل از این که به امام حسین داده شود به حمزه عموی پیامبر داده شده بود. سید الشهداء شهید شد. یاران باوفای پیامبر و چند تن از اصحاب شهید شدند. پیغمبر در این جنگ بسیار زجر دید. همه به خاطر پول بود. اگر سربازها دنبال پول نبودند، این گونه نمیشد.
از مسلمانها گروهی به نام واقفیه هستند. امام هفتم(ع) نماینده داشت. مثل الآن که رهبر انقلاب نماینده دارند. امام هفتم(ع) برای بیت المال نمایندهای داشت که هرکس میخواست خمس و زکات مالش را بدهد، به او بدهد. امام هفتم در زندان شهید شد و امام رضا(ع) به امامت رسید. این نماینده برای این که پولها را به امام رضا ندهد، گفت: ما هفت امام بیشتر نداریم. یعنی یک دین هفت امامی درست کرد. برای این که پولها را به پسر امام ندهد. پس یک مذهب به نام مذهب واقفیه داریم. امام زمان اینها امام هفتم بودند. آخرین امام امام هفتم بود. مذهب واقفیه به خاطر پول بود. شکست در احد به خاطر پول بود. حدیث جعل کردن به خاطر پول بود. خیلی از انتقادهایی که ضد انقلابها میکنند، به خاطر پول است. در قرآن آیه داریم که خیلی آیهی قشنگی است. میگوید: که بعضیها دلشان نمیسوزد، دماغشان میسوزد اما این دماغ سوزی را از راه دل سوزی بیان میکنند. میگویند: آقا خون شهیدان ما دارد از بین میرود. به خدا اگر تو دلت برای شهدا بسوزد. آخرشیطان خیلی حرام زاده است. مثلاً ما زمان شاه در ماشین مینشستیم و راننده موسیقی میگذاشت. به این قرآن قسم، گاهی دلمان برای اسلام میسوخت و بلند میشدیم و میگفتیم: آقا موسیقی حرام است. گاهی میگوییم که من یک آخوند نشستهام، چرا این راننده احترام نگذاشت؟ اصلاً زشت است. مردم میگویند که یک آخوند با موسیقی نشسته است. اصلاً گاهی شاید فکر دین هم نبودیم، فکر این بودیم که چرا راننده به روحانی احترام نگذاشت. یا مردم از روحانی توقع دارند که تو که آخوند هستی بلند شو و جلو موسیقی را بگیر. یا اگر بلند نشویم میگویند آخوند نیز پای موسیقی نشسته است. گاهی برای خدا برمی خیزیم و گاهی برای خودمان. یعنی من خودم مطرح بودم که اگر بنشینم میگویند: این آقای شیخ نیز پای موسیقی نشسته است. علیای حال گاهی مسئلهی خدا مطرح است و گاهی خود آدم مطرح است. مسئله این قدر ظریف است که آدم توجه ندارد. آدمهایی هستند که تا زمانی که پست و مقام دارند خون شهدا برایشان مهم نیست اما تا پست خود را از دست میدهند میگویند: که نباید خون شهدا را پایمال کرد.
قرآن در رابطه با انتقادها که از روی عقده است، آیهی زیبایی دارد که میگوید: اظهار میکنند که ما دلمان میسوزد در صورتی که دماغشان میسوزد «وَ مِنْهُمْ» بعضی از مردم «من» «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ إِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ»(توبه/58) یعنی بعضی از منافقین کسانی هستند که «یلمز» نیش میزنند «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»(همزه/1) «لمزه» از همین «یلمز» است. بعضی از مردم «یلمزک» هستند. یعنی به تو در مالیاتها نیش میزنند. میگویند: معلوم نیست رسول خدا پولها را چه میکند؟ پولها حیف و میل میشود. نمیفهمیم پولهای بیت المال کجا خرج میشود. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» «أُعْطُوا»(یعنی عطا بشوند) اگر از این پولها عطا بشوند، اگر 2 یا 3 هزار تومانی از این پولها به آنها بدهید «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» راضی هستند. اگر یک هزار تومانی کف دست او بگذاری. اول نیش میزند که معلوم نیست پولها کجا میرود. اما اگر«أُعْطُوا» پول به او بدهی، «رضُوا» راضی میشود. «وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها» خدا نکند که به او ندهی. اگر به او ندهی، «اذا هُمْ یَسْخَطُونَ» «سخط» یعنی عصبانی میشوند. پس برای این عصبانی میشود که چیزی به او نمیدهی. اگر به او بدهی راضی میشود. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ» این آیه ریشهی روانی دارد. خدا به پیامبرش میگوید: ای رسول الله! بعضی از مردم «یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ إِنْ أُعْطُوا مِنْها» هستند. یعنی اگر عطا شود راضی میشوند «ِانْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ» و اگر ندهی عصبانی میشوند و به سخط میافتند.
گفتم که گاهی فقر و محرومیت و یا ثروت باعث گناه میشود. گفتم حتی بی پولی باعث میشود به رسول خدا نیش بزنند. همین که پول میدهی، جلوی نیش آنها گرفته میشود. بی پولی انسان را وادار میکند که انسان به رسول خدا توهین کند.
5- ماجرای پولدار شدن ثعلبه
در قرآن قصهای است که اگر فیلم سازها گوش بدهند، میتوانند این قصه را فیلم کنند. شخصی به نام ثعلبه بود. ثعلبه فردی فقیر بود. یک روز به پیغمبر گفت: یک دعایی برای ما کن که خیلی وضعمان خراب است. دعا کن که وضعمان خوب شود. این فرد سه نوبت صبح و ظهر و شب به مسجد میآمد. رسول خدا نیز دعا کرد که خدایا وضع ایشان خوب شود. کم کم وضعش خوب شد و از روزی سه بار به روزی یک بار رسید. تا اینکه دیگر به مسجد نمیآمد. در مدینه دکان داشت. جایش تنگ بود و بنابراین بیرون از مدینه تشکیلات و مزرعهای راه انداخت. خلاصه اینکه ایشان به نماز جمعه نیز نیامد. یک روز رسول خدا، فردی را فرستاد که برو زکات ثعلبه را بگیر و بیا. وقتی این فرد آمد و اعلام کرد که آمدهام زکات بگیرم، گفت: زکات! برو گم شو و زکات نداد. آیه نازل شد که چقدر بی پولها هستند که متدین هستند و وقتی پول دار میشوند، از دین خارج میشوند. یعنی خیلی از اینهایی که الآن در مسجد هستند به خاطر بی پولی به مسجد آمدهاند و وقتی پول دار میشوند، از دین خارج میشوند. قرآن میگوید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ»(توبه/75) بعضی از مردم وقتی بی پول هستند، با خدا عهد میبندند. «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ» اگر وضع ما را خوب کردی، صدقه میدهیم. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ»(توبه/76) اما وقتی به آنها میدهیم، بخل میورزند. یعنی خلاصه همهی قراردادها، قرارداد شکمی است. این که گفتم بی پولی زمینهی گناه است، باز آدمهایی که آمادگی دارند که فکر چپی را قبول کنند، نگویند: اسلام نیز همین را میگوید. مارکسیست نیز همین را میگوید. نه ما میگوییم: زمینه است، دلیل نیست. آب زمینهی این است که اگر انسان به درونش افتاد، تر شود اما آدم میتواند پایش را در نایلونی ببندد و در حوض نیز راه برود و پایش نیز خیس نشود. میشود انسان در یک هالهای از ایمان و تقوا باشد که هیچ چیزی در او اثر نکند.
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَهٌ لِلْمَقْتِ»(نهجالبلاغه، حکمت 319) بی پولی دین را از بین میبرد و عقل را گیج میکند. «الْقَبْرُ خَیْرٌ مِنَ الْفَقْرِ»(غررالحکم، ص365) قبر از فقر بهتر است. یعنی آدم بمیرد بهتر از این است که زنده باشد و بی پول باشد. البته این مربوط به همه نیست، یک سری افراد این گونه هستند. خدا دربارهی بعضیها میگوید: اصلاً چون ما دوستشان داریم بی پول و فقیرشان میکنیم. روایت داریم، بعضی آدمها دعا میکنند و مستجاب میشود ولی خداوند میگوید: اگرحاجتش را بگیرد، دیگر یا الله نمیگوید. یک مقدار معطلش کنید، تا یک مقدار دیگر نیز یا الله بگوید. یعنی بعضیها را فقیر میکنیم، برای این که دوستشان داریم. بعضیها را در فشار میگذاریم. قرآن میگوید: «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42)، «لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94) یعنی گاهی مردم را در پرس میگذاریم تا یا الله بگویند. چون اگر شکمش سیر باشد یا الله نمیگوید. پس فقر همه جا بد نیست. فقر برای بعضیها سبب رشد میشود. روایت داریم که خداوند میداند که اگر وضع بعضیها خوب شود غافل میشوند. صلاح اینها این است که همیشه بین خوف و رجا باشند.
6- انواع فقر
فقر خوب است یا بد است؟ ما چند نوع فقر داریم:
1- فقر انتخابی است. یعنی انسان به خاطر رسیدن به مقاماتی فقر را برای خودش انتخاب میکند. دانشجو با دختر خانمی ازدواج میکند و روی یک موکت زندگی میکنند. میگویند: هر دو کار میکنیم و ساده زندگی میکنیم. چرا؟ برای این که بتوانیم درس بخوانیم. زیرا اگر خواسته باشیم از حالا به زندگی بهتر برسیم باید هر دو استخدام شویم. برای این که به تحصیل ادامه دهیم، زندگیمان را ساده میگیریم. دانشجو یا طلبهای که زندگی خود را ساده میگیرد، برای این که ادامه تحصیل بدهد، فقیر است اما فقیر ارزشمندی است. فقر انتخابی است یعنی خودش زندگی ساده را انتخاب کرده است. فقر را برای درجات بالاتر انتخاب کرده است. فقر تن پروری و فقر تحمیلی در اسلام پذیرفته نیست.
2- بعضی فقرها، فقر سرمایه داری است. یک سرمایه دار با رئیس کارخانهای انحصاری قرارداد میبندند که مثلاً دو کارخانهی قند تولید کنند. یک کارخانه قند را کیلویی دو تومان تولید میکند و 5/1 تومان هم میفروشد. پنج ریال ضرر میبیند. کارخانهی دیگر قند را 5/2 تومان تولید میکند و سه تومان میفروشد، پنج ریال سود میبرد. همهی مردم مشتری 5/2 تومان میشوند. او قندها را ذخیره میکند و مشتری ندارد. بالاخره، یک سال، دو سال، یا شش ماه پول کارگر میدهد و میبیند تولید کرد و روی هم گذاشت و کسی خریدار نیست، مجبور میشود که ورشکستگی اعلام کند. یا کارخانه را به این کارخانه واگذار میکند، یا ورشکست میشود. ورشکست که شد و از بین رفت و این کارخانه سال دیگر قند را کیلویی سه تومان و چهار ریال میکند. معلوم شد که چه کرد. مثل بوکس زنها است. وقتی بازی میکنند، آن که قوی است، بی حرکت میایستد. ضعیفتر مرتب میزند وخیال میکند که موفق است. 50 ضربه که زد، خسته میشود. آدمی که خسته شد، آدم قویتر او را با یک ضربه از پا در میآورد. یک مدتی میخورد ولی این برای این است که طرف را خسته کند تا با یک ضربه بیفتد. این فقر سرمایه داری است. یعنی سرمایه دار، یک سال، دو سال، با ضرر میفروشد تا رقیب را از میدان بدر کند. بعد از بیرون کردن رقیب، بازار برایش باز میشود. بازار که باز شد، یک مرتبه قیمت را دو یا سه برابر میکند. این که میگویند فقر سرمایه داری، یعنی این سرمایه دار، آن سرمایه دار را به فقر کشاند.
3- گاهی فقر تن پروری است، حال ندارد کار کند.
4- برخی موارد فقر تحمیلی است. ابرقدرتها نمیگذارند کشوری چیز یاد بگیرد. دانشجوی ما خارج میرود ولی وقتی برمی گردد، نمیتواند یک دوچرخه باز کند و ببندد و حال آن که این مغزش بهتر از مغز کسی است که هواپیما میسازد. به ایشان آن چیزی را که به دانشجوی خودشان یاد دادهاند یاد نمیدهند. پس گاهی فقر، فقر تحمیلی ابرقدرتها است. گاهی فقر، فقر سرمایه داری است.
یک کسی فروشنده بود، جنس را زیاد فروخته بود. مشتری رفت. یک مرتبه داد زد: آقا ببخشید شما پنج ریال به من زیادی دادهای. مشتری گفت: چقدر این آدم متدینی است که این همه راه را دوید و پنج ریال را به من داد. خریدار رفت و در منطقهی خودش گفت: یک نفر در بازار است که خیلی متدین است. خدا میداند، مشتریها را آورد و فروشنده هرچه خواست از مشتریها سود گرفت. اینها دین نیست، دام است. گاهی آدم از راه دین کسی را به دام میاندازد. در اسلام اصل انسان است و ما باید سعی کنیم، انسان، انسان شود که پول و فقر در روح او اثر نکند. پول و وضع مالی خوب و فقر هر دو اثر میگذارد.
رسول خدا آمد از جایی عبور کند. کسی گلهای داشت. بعضی از اصحاب که با رسول خدا بودند، خواستند از صاحب گله شیر بگیرند، او نداد. وقتی نداد رسول الله گفت: خدا به تو بیشتر بدهد. جایی دیگر رفتند و کسی چند عدد گوسفند داشت. از او خواستند که مقداری شیر به آنها بفروشد. او هم مقداری شیر داد. پیامبر فرمود: خدا ان شاءالله به اندازهی کفاف به تو بدهد. گفتند: یا رسول الله به آن که به تو شیر نداد گفتی: خدا خیلی به تو بدهد اما به این که به شما شیر داد گفتی: خدا به اندازهی کفاف به تو بدهد. گفت: او را نفرین کردم و او نفهمید. اگر خواستی کسی را نفرین کنی از خدا بخواهید که خیلی به او بدهد. خداوند ان شاءالله زندگی به حد کفاف و خودکفایی به همه ما مرحمت کند و ایمانی به ما بدهد که فقر و غنا ما را متزلزل نکند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»