گزینش، شرایط کارمند

موضوع بحث: گزینش، شرایط کارمند
تاریخ: 12/10/64

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث امروز ما در نخست وزیری است و در خدمت برادرانی هستیم که در قسمت گزینش هستند و از همه‌ی وزارت خانه‌ها تشریف آورده‌اند. من وقتی خواستم در مورد گزینش صحبت کنم، فکر کردم که ما قبلا هم درباره‌ی گزینش صحبت کردیم. گزینش کار ورود به اداره است. من در این مورد چند دقیقه صحبت می‌کنم. اما بحث امروز من بیش‌تر در مورد این است که کارمندهای دولت باید چگونه باشند؟ مردم از کارمند دولت راضی هستند یا نه؟ در چه شرایطی حمایت می‌کنند؟ خدای ناکرده اگر کارمندان چگونه باشد، دست از حمایت برمی‌دارند؟ یک مقداری از شرایط کار را خواهم گفت. ولی حالا یک چند دقیقه‌ای در مورد اصل گزینش صحبت می‌کنم.
1- اولین گزینش کننده خداست
اولین هسته‌ی گزینش در عالم خود خداست. خدا پیغمبران را برمی‌گزیند. گاهی هم به پیغمبرها می‌گوید: چرا تو را انتخاب کردم؟ مثلاً به حضرت موسی(ع) می‌گوید: چرا تو را انتخاب کردم؟ «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلا» (اعراف/155) قرآن می‌گوید: حضرت موسی هفتاد نفر را از بنی اسرائیل انتخاب کرد. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ای که در عهدنامه‌ی مالک اشتر می‌فرماید که چه کسانی را برای کارمندان دولت انتخاب کن. «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَهِ فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً»(نهج‏‌البلاغه، نامه‏53) اگر خواستی از کارمندان کسی را بیاوری، کسی را بیاور که تجربه داشته باشد وحیاء و ادب داشته باشد. از نظر فامیلی «مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ» باشد. وقتی این گزینش‌ها کنار هم قرار گرفت، یک گزینش سالم می‌شود.
مثلاً یک موتور سوار می‌رود که از یک محلّه تحقیق کند. چند درصد ممکن است که یکی آدم بسیار خوبی باشد و با همسایه‌هایش دعوا هم دارد. به دلیل دودکش حمام یا به دلیل این که بچه‌اش شر است و یا به دلیل این که خانمش چنین است یا چنان است، همسایه هایش با او بد هستند؟ بعد در خانه همسایه‌ها می‌رود و می‌پرسد که چه طوری است؟ این موتورسوار چند درصد است؟ چند درصد اطلاعات مذهبی می‌تواند دلیل بر خوبی باشد؟ ما چقدر آدم داریم که از نظراطلاعات مذهبی خیلی مایه دارند ولی آدم‌های بدی هستند؟ می‌شود در جمع بندی یک چیزی را کشف کرد ولی همه را که روی هم گذاشتیم یک گزینش می‌شود. مالک اهل تجربه‌ای، از میان افراد اهل تجربه انتخاب کن.
2- ملاک انتخاب همسر
اهل بیوتات صالحه باشد، پدر و مادرش خوب باشد، چون روایت داریم اگر می‌خواهی دختر انتخاب کنی، دختر زیبا که از خانواده‌ی بد است انتخاب نکن. دختر زیبا از خانواده‌ی بد مثل گل قشنگی است که ریشه‌اش در کثافت باشد. «وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَهِ» در اسلام صاحب قدمت باشد. از مسلمان‌های قبل از انقلاب نباشد، بعد از انقلاب باشد. بعد می‌فرماید: «فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً» این‌ها از نظر اخلاق کرامت دارند، آبرودار هستند.
3- ملاک انتخاب همکار و نماینده
و قرآن می‌فرماید: «وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً» «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً»(کهف/51) در جنگ احد بود عده‌ای از یهودیان آمدند، گفتند: یا رسول اللّه! ما می‌خواهیم کمکت کنیم، فرمود: من از یهودیان کمک نمی‌گیریم. در سوره‌ی کهف داریم که من از مضلین عضو نمی‌گیرم. گمراهان را به عنوان بازو انتخاب نمی‌کنم. آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ»(قصص/17) من پشتیبان مجرمین نیستم، به مجرمین کمک نمی‌دهم. از مضلین بازو و عضو نمی‌گیرم. قصد مجرمین را پشتیبانی نمی‌کنم. امیرالمؤمنین می‌فرماید: این‌ها را بیرون بریز. در کارهایت آدمهای کسل و شل را کنار بزن. حضرت ابراهیم به خدا گفت: بچه‌هایم رهبر باشند! فرمود: ابداً! «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»(بقره/124) من به آدم ظالم رهبری نمی‌دهم، گرچه فرزند ابراهیم باشد. امیرالمؤمنین به معاویه می‌گوید: «مَتَى کُنْتُمْ یَا مُعَاوِیَهُ سَاسَهَ الرَّعِیَّهِ وَ وُلَاهَ أَمْرِ الْأُمَّه ِ بِغَیْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ»(نهج‌‏البلاغه، نامه 10) معاویه تو چرا مسؤولیت قبول می‌کنی؟ چه کار داری به این که مسئولیت قبول کنی؟ «بِغَیْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِقٍ». یا می‌فرماید که: کسانی که سابقه دارند.
معیارهایی که در قرآن است حدود 8 – 9 تا معیار است که این‌ها معیار فضیلت است:
4- چند معیار برای گزینش افراد
1- علم: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون»(زمر/9)
2-سابقه: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) «لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ»(حدید/10) آن‌ها که قبل از پیروزی مکه کمک می‌کردند، ارزش آن‌ها بیش از کسانی است که بعد از پیروزی مکه کمک می‌کردند. زمانی که پیغمبر را سنگ باران می‌کردند، زمانی که توهین و جسارت می‌کردند، آن زمان اگر کسی کمک کرد، ارزش دارد. کسانی که عالم هستند، سابقه‌ی انقلابی دارند، کسانی که اهل هجرت هستند. سالهایی را در مناطق سخت می‌روند، مناطقی که مشکلاتی دارند، آن جا خدمت می‌کنند، ارزش این‌ها بیش‌تر است. قرآن می‌فرماید: کسانی که ایمان دارند، ولی هجرت نمی‌کنند، این‌ها نباید سرپرست باشند. کسانی که «آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا»(انفال/72) ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کنند، می‌گوید: آقا اگر تهران باشد من حاضر هستم. می‌گویم: فلان جا لازم است! می‌گوید: نه! من حال رفتن به فلان جا را ندارم. این‌ها به درد نمی‌خورند.
حضرت یوسف آمد و گفت: مسئولیت اقتصاد مملکت را به من بدهید بعد دلیل گزینش خودش را اینطور گفت: «إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ»(یوسف/55) اگر من مسئول اقتصاد و بودجه باشم«حَفیظٌ عَلیمٌ» من هم حفاظت می‌کنم و هم می‌دانم چگونه حفاظت کنم.
دختر حضرت شعیب، به حضرت شعیب گفت: پدر برای استخدام موسی را بگیر، برای این که موسی خوب جوانی است و هم قوی و هم امین است. لب چاه که رفته بودیم تا گوسفندها را آب بدهیم، موسی آمد و جوان‌ها را کنار زد تا ما زودتر به گوسفندانمان آب بدهیم. حق ما را گرفت، گوسفندان را زودتر آب داد، چون ما دختر چوپان هستیم نگذاشت مردها حق ما را از بین ببرند. او آمد و هیئت مردها را کنار زد و بسیار قوی است و هم امین است چون وقتی در راه می‌آمدیم به ما نگاه نکرد. این خوب است که نگاه نکند.
عده‌ای از بنی اسرائیل گفتند: یک رهبری به ما بده که با طاغوت بجنگیم. خدا گفت: خیلی خوب، طالوت رهبر شما باشد. گفتند: پدر طالوت گداست. آیه نازل شد به پدر او چه کار دارید؟ «وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(بقره/247) ایشان علم دارد، جسم او هم خوب است یعنی توان رزمی و توان جسمی‌اش خوب است، اطلاعات نظامی‌اش هم خوب است.
قرآن معیارهایی دارد: ایمان، علم و سابقه جهاد. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(حجرات/13) هجرت، تجربه، خانواده، حیاء این معیارهای قرآن است. منتها یک سری سؤال هاست که گاهی در گزینش‌ها وجود دارد. باید سؤال با آن چیز تناسب داشته باشد. مثلاً می‌خواهد صاف کاری کند و صافکار ماشین است. از او می‌پرسیم: فرق بین وحی و الهام چیست؟ آخر صاف کاری به وحی و الهام چه کار دارد؟ بین این سؤال و مزد چه ارتباطی وجود دارد؟ یا مثلاً اسم دیگر سوره‌ی غافر چیست؟ بعضی سوره‌ها دو تا اسم دارد. آخر این صاف کار ماشین است. سؤال‌ها باید با آن شغل تناسب داشته باشد. دوم این که باید یک سری از چیزها را حساب کنیم که افرادی هستند که با آن‌ها کار نشده است. ذاتشان خیلی خوب است، اگر 20 روز یا40 روز با آن کار بکنید قول می‌دهد خوب شود.
قرآن آیه دارد که اگر زنان با ایمان از مکه آمدند و گفتند: ما هجرت کردیم و به مدینه آمدیم به شرط این که یک سری کارها را بکنند «فَبایِعْهُنَّ»(ممتحنه/12) با آن‌ها بیعت کن. آقا یک کسی می‌اید اصلاح صورتش اسلامی نیست ولی شما می‌گویی: آقاجان ما تو را می‌پسندیم اما از تو می‌خواهیم اصلاح صورتت را اسلامی بکنی، می‌گوید باشد. گاهی وقت‌ها یک چیزی ملاک نیست، اما ما این را به عنوان یک ملاک حساب می‌کنیم. مثلاً از کسی می‌پرسند، قبر زن فلان پیغمبر کجاست؟ اسم فلانی چیست؟ حالا کسی نمی‌داند قبر زن فلان پیغمبر کجاست؟ آن چیزی که امام در رساله نوشته است این است که واجب است یک مسلمان مسائلی که مربوط به اعمال روزمره‌اش است را یاد بگیرد. آقا شک بین دو و سه وچهار چیست؟ خوب همین بس است. حالا می‌پرسند: آقا شک بین 2 و 6 چه طوری است؟ آخر هیچ جنی تا حالا بین دو و شش شک نکرده است. بله باید در رساله باشد. در داروخانه باید همه دارویی باشد، اما معنایش این نیست که همه‌ی مریض‌ها همه داروها را بخورند. در رساله همه مسأله‌ای هست. چون در داروخانه همه دارویی هست اما همه…
5- گزینش مطالب برای مخاطب
اجمالاً این که گاهی وقت‌ها، جاذبه‌ها و دافعه¬ها اشتباه است، یعنی برخوردها به جای این که طرف را اصلاح کند بد می‌شود و امام هم از این ناراحت بود و الحمدللّه خیلی بهتر شده است. به امید روزی که روی چیزهایی که واجب است، تکیه کنیم. یعنی حساب کنیم که این دختر دبیرستانی چه چیز باید بلد باشد؟ این پسر دبیرستانی چه چیز باید بلد باشد؟ یک ارتشی چه چیز باید بلد باشد؟ مهندس راه و ساختمان چه چیز باید بلد باشد؟ و من این نظریه را در کتاب‌های دانشگاه هم دارم. مثلاً عقیده‌ام این است که باید دانشکده علوم و معارف دینی، معارف دینی‌اش نامه‌های حضرت علی به استانداران باشد. حضرت علی به استانداران می‌گفت: تو که فرمانداری باید این چنین باشی. در مدیریت باید آن شاخه کار باشد. دانشکده‌ای که علوم تربیتی است، معارفش باید دعای مکارم الاخلاق باشد. باید کتاب دخترهای دانشجو حجاب و حقوق زن شهید مطهری باشد. باید درس‌های پسرهای دانشجو چیز دیگر باشد. آلان وضع دانشگاه‌های ما طور دیگری است. معارف اسلامی گرچه بحث جالبی است اما برای همه جالب نیست. این فردا مدیر کل می‌شود، یکی فردا پزشک می‌شود. چه مانعی دارد که معارف دینی دانشگاه پزشکی یک سری روایاتی باشد که مربوط به بهداشت و طبابت و این‌هاست؟ درباره‌ی طبابت، بهداشت و رعایت بهداشت صدها حدیث داریم و آن روایت‌ها در معارف دینی دانشگاه پزشکی بیاید.
نامه‌هایی که حضرت علی به استاندار می‌نویسد، در معارف دینی دانشکده‌ی مدیریت و دبیرستان بیاید. خلاصه باید حساب کنیم که این فردا می‌خواهد چه کار کند؟ برنامه ریزی کنیم. در مسجدها هم همینطور است. وقتی بنده سخنرانی می‌کنم باید حساب کنم کسانی که پای منبر نشسته‌اند چه طوری هستند؟ بعضی‌ها هستند که بسیار مغرور هستند. بعضی‌ها هستند فراری هستند، بعضی‌ها عاشق آخوند و مسجد هستند. مثل حمام که بعضی‌ها اول خشک خشک هستند و باید زیر دوش بروند. بعضی‌ها خیس می‌شوند تا کیسه بکشند. بعضی‌ها کیسه کشیدند و باید صابون بزنند و هر کسی در یک شرایطی است. ما یک صابون برداشتیم، می‌خواهیم به تن همه بزنیم. یکی خشک، یکی‌تر. یکی نمی‌فهمد، یکی می‌فهمد. باید مسجدهای ما برنامه ریزی داشته باشد. باید کتاب‌های درسی ما برنامه ریزی داشته باشد و باید این برنامه ریزی بهتر شود. در گزینش نمی‌شود گفت: آقا توضیح المسائل را باز کن، و از 200 مسأله امتحان بده. این مثل این است که آدم به مریض بگوید: از آن قفسه داروها تا اینجا داروها را بخور، آخر این درست نیست. مسائلی زنانه است و به درد پسرها نمی‌خورد. احکام حواله و سرقفلی به درد دختر نمی‌خورد، باید حساب کنیم که چه مسأله‌ای را از کجا انتخاب کنیم. باید سلیقه داشته باشیم. بنده می‌خواهم مسأله بگویم، پیشنماز هستم. رساله را باز می‌کنم، می‌گویم: اگر یک کر آب داشتی دو لیتر آن یخ بست و. . . آخر این مسئله را الان خوب است آدم بگوید؟ زمستان آب‌ها یخ می‌بندد، در مرداد جای این مسئله است؟ این مسأله را بگذار زمستان بگو. چطور خود قرآن‌شان نزول دارد؟ ‌شأن نزول یعنی در یک جای خاصی این آیه نازل می‌شد که اگر‌شأن نزول این را از آن جدا بکنی، ارزش اولیه‌اش را ندارد. اجمالاً این که سؤال‌ها، جدال‌ها، تعلیمات‌ها، سخنرانی‌ها، مسجدها، فتواها، کتاب‌های درسی اگر چیزی باشد در سن خاص و در شرایط خاص نمره‌اش را می‌گیرد. اگر همان را در غیر وقت قرار بدهی نمره‌اش صفر می‌شود.
6- خاطره
قصه‌ی آن طلبه را هم که داماد شده بود می‌دانید، اولین دفعه‌ای که پهلوی عروس رفت، به عروس گفت: خوب توحید چیست؟ نبوت چیست؟ از او بسیار سوال پرسید، عروس بلند شد رفت. گفت: نفهمیدم شب اول عروسی است یا شب اول قبر ماست. باید حساب کرد که داماد آمده پیش عروس و. . .
اگر اصلاً کسی نداند که کدام عالم کجا به دنیا آمده است، چند سال عمر کرد، کجا فوت کرد، اگر نداند به جهنم نمی‌رود. اگرکسی از اول قرآن تا آخر قرآن حتی نتواند بخواند باز به جهنم نمی‌رود، عقاید حق را باید داشته باشد، نمازش را هم باید بلد باشد. در رشته‌ی خودش باید یک کلیاتی را بلد باشد. یک خورده تنگ نظری‌هایی بود و این هم خاصیت اول انقلاب بود. یک خورده گول منافقین و عوامل نفوذی را خورده بودند. آدمی که مارگزیده هست از نخ سیاه و سفید می‌ترسد، یعنی گزینش‌ها بچه‌های خوبی بودند اما چند قلم کلاه سرشان رفته بود و به خاطر همین وسواس به سرشان افتاده بود. مثل یک کسی که یک شب دزد به خانه‌اش می‌رود، از خواب بیدار می‌شود قفل بر روی قفل می‌زند و خانه‌اش را سه قفله می‌کند. این به خاطر این است که دزد به خانه‌اش آمده است.
7- نیت و عمل
حالا بحث ما این است حالا که گزینش شده‌اند می‌خواهیم چه کار کنیم؟ این بحث خوبی است. اول این که باید حساب کنیم که مردم به کسانی که برای دولت کار می‌کنند، کارمندان دولت می‌گویند. به غیر از کارمندان دولت کارگر می‌گویند، این دو تا واژه کارمند و کارگر را داریم. اما قرآن آن کسی که تکیه می‌کند می‌گوید: عمل صالح، عمل که عمل است، کار است، کار فکری، عملی، بیانی، دست و پایی، بالاخره کار، کار است. اما چگونه کار صالح می‌شود؟ کار صالح آن است که صلاحیت داشته باشد. صالح بودن، برای نیت و هدف است. وقتی انسان هدفش مقدس شد کارش می‌شود کار صالح. یک کسی می‌گوید: آقا برای خرجی استخدام بشویم، یک کسی می‌گوید: برای کمک استخدام بشویم. یک وقت اسم امام زمان را برد و می‌گوید: به احترام امام زمان بلند شویم و بایستیم. یک کسی می‌گوید: چه وقت می‌شود که اسم امام زمان را ببرند و ما بلند شویم. پاهایمان خسته شده است. گاهی وقت‌ها حساب عشق است و این که چقدر به کار علاقه دارد و به چه نسبتی کار می‌کند، این خیلی مهم است.
مسئولیت‌ها امانت است. اگر امانت را خوب اداره کردید، پُست می‌شود پُست، وگرنه پُست می‌شود پَست. حساب این است که این مسئولیت امانت است. اعضاء بدن شما امانت است، چشم شما امانت است، می‌شود آب آلوده به چشم ریخت؟ این‌ها امانت است. دندان شما امانت است. آب امانت است، هوا امانت است. می‌شود بی خود هوا را آلوده کرد؟ می‌شود آب را بی خود آلوده کرد؟ تمام داده‌ها و نعمتهای خدا امانت است و اگر کسی خیانت کند مصداق آیه‌ی قرآن است که می‌فرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) مؤمن کسی است که امانت را رعایت کند.
8- خیانت در امانت
نباید به نا اهل مسئولیت داد «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(نساء/58) پُست را به اهلش بدهید. اگر کسی خیانت کند، خدا هرچیزی را کنار چیز دیگری قرار داده است، خیانت به مردم را در کنار خیانت به خدا قرار داده است. کما این که شکر به والدین را در کنار شکر به خدا قرار داده است. می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(انفال/27) به خدا و پیغمبر خیانت نکنید به امانت‌های خودتان هم خیانت نکنید.
اگر کسی مسئولیتی را به آدمی که نمی‌تواند آن را انجام بدهد واگذار کند، خیانت کرده است. خیانت در قیامت از بین نمی‌رود. قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ»(آل عمران/161) در روز قیامت خیانت خائن همراه او است. خیانت گناهی نیست که بپرد و برود. روز قیامت خیانت بر دوش او است. اگر کارمندی، کارگری خیانت کرد، البته به این معنا نه که بگویید: بانکی را زد، چکی را چاپید، خیانت مختلف است. یک کسی به عمر مردم، یک کسی به آبروی مردم خیانت می‌کند. اگر کسی به کسی خیانت کند، اول به خودش خیانت کرده است. مثلاً بنده می‌خواهم خیانت کنم، هزار تومان به شما خیانت مالی می‌کنم. روح پاکی دارم، اما همین که نیت خیانت را کردم روح پاک خودم را از قلب سلیم به قلب بیمار تبدیل کردم. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(بقره/10) همین که تصمیم گرفتم به شما کلک بزنم، نیت من قبل از این که به شما کلک بزنم قلب سلیم من را بیمار کرد. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» فلذا قرآن می‌گوید: «تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ»(بقره/187) خودتان را به خیانت می‌زنید.
در بحث نهی از منکر قصه‌ی کشتی یادتان نرود که اگر کسی در کشتی صندلی‌اش را سوراخ کند، در کشتی آب بیاید و خودش هم غرق می‌شود. نمی‌شود گفت: آقا ایشان که من سرشان کلاه گذاشتم، طاغوتی است. امام صادق فرمود: اگر ابن ملجم همان شمشیری که بر مغز مبارک امیرالمؤمنین زد، اگر ابن ملجم همان شمشیر را به من بدهد و بگوید: این شمشیر پیش تو امانت بماند، وقتی که بیاید بگیرد، به او می‌دهم. ما در بیت المال باید رعایت کنیم.
9- رعایت حقوق افراد
می گویند: ولش کن، معلوم نیست مسلمان باشند. بله مسلمان نیست اما الان این ملک خودش است، این حقش است. یکی از دوستان امام صادق به نوکرش فحش داد و امام صادق فرمود: چرا به او فحش دادی؟ گفت: این که مادرش مسلمان نیست، گفت: مسلمان نباشد. حالا اگر کسی مسلمان نباشد، مگر می‌شود به او فحش داد؟ در دین خودشان ازدواج دارند.
10- کیفیت مهم است نه کمیت
اصولاً پست‌ها و داده‌ها، ملاک نیست. گاهی وقت‌ها افراد گمان می‌کنند که اگر رئیس شوند، بیش‌تر می‌توانند خدمت بکنند. می‌گویند: اگر آدم قدرت داشته باشد، بهتر می‌تواند خدمت کند. اینطور نیست شما اگر قصد خدمت داشته باشی در همان شعاع کم اجرت را داری. حالا اجازه بدهید من یک مثال بزنم. برای یک رئیس بالا و یک رئیس کوچک، یک کسی که قدرت دارد و یک کسی که قدرت ندارد. بنده ده تومان دارم و به یک نفر می‌دهم و ده تا نان می‌گیرد، بعد یک تومان دارم و به یک نفر دیگر می‌دهم و یک نان می‌گیرد. کدام ارزش دارند و کدام ارزششان بیش‌تر است؟ هر دو یکی است، چون به آن یک تومان دادم، یک تومان خودش را خرج کرد. به آن یکی هم ده تومان دادم، ده تومان خودش را خرج کرد.
یک مثال دیگر: یک کسی ده میلیون دارد، یک میلیون می‌دهد، یک کسی ده تومان دارد یک تومان می‌دهد، اجر کدام یک بیش‌تر است؟ باز یک طور است، پس اجر هر دو یک طور است، غصه نخوری که آقا من اگر قدرتم کم باشد، فعالیتم کم است. هر کارمند دولتی و یا هر کارگری اگر خلاف کند، کم کاری، بد کاری کند، نگوید: آقا ما خرمان از پل گذشت استخدام رسمی شدیم و الحمدللّه از مراحل گزینش رد شدیم. دیگر الان هیچ کس نمی‌تواند بگوید: ما دیگر ثابت شدیم، نه هیچ کس ثابت نشده است. شما وقتی کارمند دولت هستی که دولت باشد، اگر دولت بود شما هم هستی. چه موقع مردم از دولت حمایت می‌کنند؟ وقتی که مردم دولت را دوست داشته باشند و نسبت به آن مودت داشته باشند. چه موقع مردم دوست دارند؟ وقتی که افراد دولت «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(مریم/96) اگر ایمان و عمل صالح بود، مهرش را در دل مردم قرار می‌دهد. پس شما یک کارمند دولت (کاری به گزینش نداشته باش، گزینش شده‌ها را می‌گوییم) اگر «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بود «وُدًّا» مودت و محبت که بود حمایت هم هست، حمایت مردم که بود، دولت هم هست، دولت که بود شما هم سر کار هستید. پس اگر خیانت کنی عمل صالح تو مشکل دارد، عمل صالح که مشکل دار شد، مردم مودت ندارند. مردم علاقه که نداشتند دولت را حمایت نمی‌کنند، حمایت که نبود دولت تضعیف می‌شود، دولتی که نبود، شما هم سر کار نیستی. پس اگر خراب کنی، خودت را خراب کرده‌ای. این طرف، دنیایی آن است، آخرتش هم باقی مانده است.
یک منبری به یکی از منبری‌های دیگر رسید، گفت: احوالت چطوراست؟ گفت: از بس سخنرانی کردم، دیگر نفس ندارم. گفت: خوب این عذاب دنیایت است، عذاب آخرت تو مانده است، عذاب آخرتت این است که چه گفته‌ای؟
گاهی وقت‌ها طرف نمی‌داند، خوب شما راهنمایی‌اش کن. حواس طرف پرت است. بنده‌ی خدا پول را در ظرف شیر گذاشته و رفته است شیر بگیرد. شیرفروش هم گیج بوده است، شیر را روی پنجاه تومانی ریخته است بعد هم به او شیرداده و بقیه پولش را پس داده است، آمده خانه و دیده که پنجاه تومانی در ظرف شیر بوده است. خوب او گیج بود، تو که گیج نیستی. گاهی وقت‌ها می‌گوییم: او نمی‌داند. خوب او نمی‌داند تو که می‌دانی.
11- مردم را معطل نکنیم
معطل کردن مردم خوب نیست. حدیث داریم که قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ الْأَمِین»(کافى، ج‏5، ص‏113) خدا کسی را که امین باشد و حرفه بلد است، دوست دارد. امین کسی است که امروز و فردا نکند. یک امضا می‌خواهد همین امروز امضا کند. می‌گوید: آقا نمی‌شود، چرا نمی‌شود؟ به خدا قسم همه ما می‌توانیم کار مردم را راه بیندازیم. گاهی وقت‌ها شده که تصمیم گرفتیم و در مورد یک کاری نهادی و انقلابی عمل کردیم. یک حدیث هم داریم که در مورد امروز برو و فردا بیا، رسول خدا(ص) فرمود: «وَیْلٌ لِصُنَّاعِ أُمَّتِی مِنَ الْیَوْمِ وَ غَدٍ»(من‌‏لایحضره‏‌الفقیه، ج‏3، ص‏160) وای به کارگرهای امت من، «مِنَ الْیَوْمِ وَ غَدٍ» که کارگر می‌گوید: امروز برو فردا بیا. اگر شما می‌توانی کاری را راه بیندازی پس چرا طرف را معطل می‌کنی؟ از دفتر امام مسأله‌اش را بپرس، که آقا بنده می‌توانم کاری را انجام بدهم، این را طول می‌دهم، پول و بنزین، وقت و جوانی‌اش که در این راه صرف می‌شود، ضامن آن چه کسی است؟ یک مقداری در کارها عجله کنیم، اضافه کار بکنیم. اگر ما طبق بخشنامه‌ی دولت کار بکنیم، که تا به حال کار نکردیم. انقلابی بودن شما موقعی است که یک ساعت، دو ساعت اضافه کار بکنی و با نشاط کار بکنی. در کل کره‌ی زمین مردها به زن‌ها خرجی می‌دهند. اما مردانگی شما اینجاست که وقتی شما به خانمت پول می‌دهی به او لبخند بزنی. آن لبخند شما و آن اضافه کاری مهم است. و الا شما هر جای کره‌ی زمین که باشی، چون حقوق می‌گیری باید طبق قوانین عمل کنی. خلاصه این که اگر تنها طبق قوانین و بخشنامه‌های دولت باشد، ارزش ندارد. ارزش این است که علاوه بر بخشنامه‌ها یک نشاط وشوری هم داشته باشی.
12- هدیه یا رشوه
احترام برای مردم است. افرادی که رشوه می‌گیرند، می‌گویند به قصد هدیه آورده است و سؤال می‌کنند و می‌گویند: آقا هدیه آورد. تورا به خدا اگر پست نداشتی برای تو هدیه می‌آوردند؟ پس نگو که هدیه است. در نهج البلاغه حدیث داریم که افرادی امتحان می‌شوند «فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّهِ»(نهج‏‌البلاغه، خطبه 156) رشوه را با هدیه قاطی می‌کنند. یعنی دوشاخ برق را به تلفن می‌زنند. دوشاخ تلفن را به برق می‌زنند. رشوه می‌خورند اما اسم آن هدیه است. آقا می‌شود این هدیه را قبول کنی؟ خوب اگر بنده مشهور نبودم باز هم به من هدیه می‌دادی؟ یک مقداری مواظب باشیم که سوء استفاده نکنیم.
قرآن می‌فرماید: «لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلیمٌ»(یس/18) یعنی پوستتان را می‌کنم، رسوایتان می‌کنم. خدا با عذابش پوستتان را می‌کند، یعنی باعث می‌شود پوست و آبروی جمهوری اسلامی برود. اگر خدای نکرده یک وقت در اداره رشوه بیاید، این باعث ریختن آبروی جمهوری اسلامی و سقوط آن می‌شود. مواظب باشید آبروی جمهوری اسلامی نرود. زمان شاه اگر کسی رشوه می‌گرفت مردم به رژیم شاه فحش می‌دادند، اما اگر الان مردم را به جمهوری اسلامی بدبین کنند، صد هزار شهید را بدبین کرده است. شهدا از شما نمی‌گذرند. می‌گویند: ما خون دادیم تا جمهوری اسلامی درست شد. چرا شما با کم کاری و بدکاری‌ات کاری می‌کنید که مردم بگویند: این هم جمهوری اسلامی که می‌گفتید! اگر رفتار یک کارمند اداره طوری باشد که مردم بگویند: این هم جمهوری اسلامی، صد هزار تا شهید جلویت را می‌گیرند، چرا چنین کاری کردید؟
مسئولین حکومت، بخصوص مهره‌های دولت، باید بیش‌تر مراقب خودشان باشند، چون مسئول هستند. گاهی وقت هایک کسانی وقتی می‌خواهند بگویند: حرفمان را گوش بده، یک مقدمه چینی می‌کنند و می‌گویند: اطاعت از ولایت فقیه واجب است، ولایت فقیه و امام، دولت را حمایت کردند، دولت هم استاندار یا مدیر کل را انتخاب کرده است، وزیر هم بنده را انتخاب کرد، بنده هم شما را انتخاب کردم. پس بنده که یک دستوری به شما می‌دهم این دستور از من است، من منصوب به او، او هم منصوب او، و الی آخر. پس حرف من حرف امام است و اگر گوش ندهی، ولایت فقیه را زیر پاگذاشتی. بعضی از رئیس اداره‌ها برای این که بخواهند بگویند: حرف من را گوش بده می‌گویند: قبول نکردن حرف من، به معنی زیر پا گذاشتن ولایت فقیه است. حالا این حرف خلاف قانون و گناه است.
اما یک سؤال می‌کنم. قطره از دریا است. باید همان خواصی را که آب دریا دارد، قطره هم داشته باشد. نمی‌شود قطره هم به سفال برسد و بعد سفال بگوید: من به دریا بند هستم. کسی که قطره‌ای از اقیانوس شد، دیگر خواص و شیمیایی دریا در آن نیست. عرب‌ها به نماینده‌ی امام می‌گویند: (مثل) نماینده امام کسی نیست که از امام دستور داشته باشد. نماینده‌ی امام کسی است که نمایاننده‌ی امام باشد. نماینده به معنی نمایاننده است. نماینده‌ی دولت اسلامی یعنی کسی که نمایاننده‌ی اسلام است. قطره‌ی آب یعنی همان ترکیباتی که در اقیانوس است، در قطره هم باید باشد.
باید مواظب باشیم، آخر افرادی که در حین گزینش هستند دعا و ثنا و خیلی با احتیاط رعایت می‌کنند. در خیابان که راه می‌روند می‌گویند: نکند موارد گزینشی باشد. آن ایامی که می‌خواهند گزینش بشوند مواظب هستند، مثل عروس و دامادهایی که ماه اول به هم مرسی می‌گویند، بعد وقتی که خلاصه زندگی تشکیل شد، بچه دار شدند زبانشان برای همدیگر دراز می‌شود. باید مواظب باشیم، همه‌ی مردم را یک شکل ببینید. کار مشکلی است، وضع مردم هم خراب است. حدیث داریم بدترین آدم‌ها کسی است که خودش بگوید اما عمل نکند.
اسلام این را می‌گوید، من خودم را تبرئه نمی‌کنم. افرادی اسلام را قبول ندارند، پیغمبر می‌فرماید: من فلانی را قبول ندارم. یک سری حدیث‌ها داریم «لیس من شیعتنا» این‌ها از من نیستند.
یک ماه رمضانی بود، در زمان طاغوت در مسجد سید اصفهان جمعیت چندین هزار نفری بودند. به ما گفتند: صحبت کن، ما در این فکر بودیم که برای این جمعیت چه بگوییم، 40هزار نفری بودند و جمعیت خیلی زیاد بود، مسجد سید هم از جمعیت پر شده بود. رفتیم گفتیم پیغمبر چه کسانی را گفته است که از ما نیست؟ چون پیغمبر یک بار در مسجد رفته بود تا نماز بخواند، 9 نفر را از مسجد بیرون کرد و بعد شروع به نماز خواندن کرد. پرسیدند: چرا؟ پیغمبرفرمود: چون این‌ها نماز می‌خوانند و زکات نمی‌دهند. چون نماز می‌خوانند و زکات نمی‌دهند بیرون بروند. کسانی که پیغمبر می‌گوید: بیرون بروند چه کسانی هستند؟ ما این حدیث هارا گفتیم، بعد دیدیم اصفهانی‌ها یک جکی درست کردند. گفتند: دیشب قرائتی در مسجد صحبت می‌کرد. گفت: الآن اگر پیغمبر وارد مسجد شود چه کسانی را بیرون می‌کند؟ آن کسی که سیر بخورد. کسی که کلک بزند و کلاه برداری کند «وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَوْ شِرَاءٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ مَعَ الْیَهُودِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لِأَنَّهُ مَنْ غَشَّ النَّاسَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم‏» (بحارالانوار/ج73/ص363) بعد یک مرتبه که قرائتی سخنرانی می‌کرد، دیدیم صدا قطع شد، دیدیم برق رفت، بعد دیدیم پیغمبر دست خود قرائتی را هم گرفته و از مسجد بیرون انداخته است. در واقع این است. باید آدم همه‌ی مردم را یک طور ببیند. متأسفانه این طور است که اگر تلفن کنند بگویم: بنده قرائتی هستم گوشی را وصل می‌کنند اما اگر بگویم: بنده یک آدمی هستم که مشهور نیستم، گوشی را به مسئول وصل نمی‌کنند. این برای مملکت ما مشکل است.
راشد بود که در تلویزیون صحبت می‌کرد، در اتوبوس نشسته بود، بچه‌اش ادرارش گرفت، گفت: آقا نگه دارید. راننده اتوبوس گفت: نمی‌شود، شیخ بنشین، هیچی نگفت و نشست. یک نفر آمد و در گوش راننده گفت: آقای راننده راست است که ایشان در رادیو سخنرانی می‌کند. گفت: عجب! گفت: آقا ببخشید بفرمایید. آمد پایین بچه‌اش ادرار کرد و سوار شد. بعد گفت: که وای به مملکتی که ادرار کردنش هم پارتی می‌خواهد. الحمدلله داریم بهتر می‌شویم، نگاه به پشت سر می‌کنیم می‌بینیم خیلی جلو آمده‌ایم، اما نگاه به قرآن که می‌کنیم، می‌بینیم خیلی دیگر راه مانده است که ما مؤمن واقعی قرآن بشویم.
خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد به ما توفیق بده، که سیمای اسلامی هر کارمند ما، سیمای اسلامی هر کارگر ما، هر فردی از مملکت ما، امام، الگو، اسوه، ممثل، نمایاننده‌ی اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی باشد. خدایا! ضعف‌های ما را جبران، ایمان و علم ما را روز به روز زیاد بفرما. خدایا! ما را پیش شهدا شرمنده نکن. رهبر عزیز انقلاب را مؤید و منصور بدار، راهیان کربلا را به کربلا برسان. صدام واسرائیل و حامیانش را سرنگون کن، توطئه‌ها راخنثی بگردان، توطئه گران نابود بفرما.
نماز جمعه یادتان نرود که کم شدن نماز جمعه، به معنی شاد شدن آمریکا است.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment