گذشت از خود و فرزندان، در راه خدا

موضوع: گذشت از خود و فرزندان، در راه خدا
تاریخ پخش: 21،05،1400
عناوین:
1- گذشت امام حسین علیه‌السلام از نوجوان کربلا
2- حرکت حضرت ابراهیم برای اقامه نماز
3- شهادت عزیزان در برابر چشم امام حسین علیه‌السلام
4- خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام در کودکی
5- کربلا، عرصه وفاداری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام
6- نماز جماعت اول وقت، در روز عاشورا
7- سفارش امامان علیهم‌السلام، به عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان سوم محرم 1400 بحث را می‌بینند. سوم محرم، موضوع بحثمان باید حول و حوش کربلا باشد. در درس‌هایی از قرآن که برنامه‌ی همیشگی ما هست، یک بحثی در قرآن داریم بحث گذشت و در کربلا همه رقم گذشتی بود اما قرآن. قرآن یک قصه‌ای را نقل می‌کند برای گذشت از جان. ماجرا به این صورت بود که از هر قبیله‌ای در مکه بنا شد یک نفر تروریست جمع شوند، همه‌ی قبایل نماینده داشته باشند، با هم بریزند در خانه‌ی پیغمبر، پیغمبر را بکشند، اسلام تمام بشود. این خبر را خداوند، این توطئه را خداوند به پیغمبر خبر داد. بنا شد یک نفر جای پیغمبر بخوابد. امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد گفت خودم می‌خوابم. آیه نازل شد که ببینید این‌ها را، این پیشمرگ او می‌شود، جانش را فدای جان پیغمبر می‌کند، برای حفظ جان پیغمبر خودش را حاضر است شهادت را بچشد. قرآن آیه نازل شد بعضی از افراد تا این درجه بالا رفته‌اند که با خدا معامله می‌کنند. (بقره، 207) این گذشت از جان بود.
در کربلا گذشت از جان هم بود، این هم چه جانی؟ جان خودش و برادرش و پسرش و نوه‌اش را.
1- گذشت امام حسین علیه‌السلام از نوجوان کربلا
2- گذشت از فرزند. از گذشت از جان بگذریم، گذشت از فرزند. قرآن قصه‌ای را نقل می‌کند که خداوند به ابراهیم علیه السلام در عالم رؤیا دستور داد که این بچه‌ای که صد سالت است، حضرت ابراهیم تا حدود صد سالگی بچه‌دار نشد، بعد صد سال که بچه‌دار شد دستور داد که بچه‌ات را بگذار در کوه‌های مکه، برو به امید خدا. حالا ده، سیزده سالش شد دستور داد سر بچه را ببر. با پسرش مشورت کرد، «فَانْظُرْ» (صافات، 102)، نظر بده، «ما ذا تری؟» (صافات، 102)، به دیدگاه تو قصه چه هست؟ فرمود: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» (صافات، 102) انجام بده، خدا دستور داده، انجام بده. قرآن این قصه را سوره‌ی صافات نقل می‌کند، پدر و پسر تسلیم شدند. حضرت ابراهیم علیه السلام، اسماعیل علیه السلام را خواباند، کادر و چاقو را گذاشت، گفتند: بردار، نمی‌خواستیم خون ریخته بشود، می‌خواستیم ببینیم تو دل می‌کنی یا نه. این را خداوند در سوره‌ی صافات در چندین آیه مطرح می‌کند. گذشت از نوجوان.
کربلا چی؟ کربلا هم گذشت از نوجوان بود، مثل حضرت قاسم علیه السلام، هم گذشت از جوان بود، هم گذشت از برادر بود، هم گذشت از زن و بچه بود.
2- حرکت حضرت ابراهیم برای اقامه نماز
3- گذشت از همسر. قرآن نقل می‌کند که خداوند به ابراهیم گفت زن و بچه را بگذار در کوه‌های مکه، برو. زن و بچه‌اش را برد مکه، همه‌ی این‌هایی که می‌روند مکه یا برای حج می‌روند یا برای عمره، فرق بین حج و عمره هم، مثل اذان و اقامه هست، اذان و اقامه شبیه به هم هست، حیّ علی الصلاه، حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیر العمل، در دو سه تا جمله با هم فرق می‌کند. یک هجده عمل است به آن حج می‌گویند، یک سیزده عمل است به آن عمره می‌گویند، شباهت دارد به هم. وقتی مردم می‌روند مکه یا برای حج می‌روند یا برای عمره، اما حضرت ابراهیم گفت: خدایا من آمدم مکه، ولی نه برای حج آمدم، نه برای عمره، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» (ابراهیم، 37)، خدایا زن و بچه‌ام را آورده‌ام کنار کعبه در این بیابانی که هیچ گیاهی ندارد،
ربنا «لیحجّوا» نه، من برای حج نیامدم، «لیعتمروا» برای عمره هم نیامدم، پس برای چه آمدی؟ «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ» (ابراهیم، 37). نماز چه هست که حالا پیغمبر اولواالعزمی مثل حضرت ابراهیم باید زن و بچه‌اش را ببرد آنجا، یک نفر هم آنجا زندگی نمی‌کرد، چند تا کوه خلاص، آب هم نبود، که بعد دیگه حالا قصه‌ای دارد برای پیدا شدن آب. از چی گذشت؟ از زن و بچه‌اش. «أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ». گذشت از جان، گذشت از همسر. هر گذشتی را شما بگویید، بالاترین درجه‌اش در کربلا بود. خیلی مهم بود.
4- گذشت از وطن. چه قدر آیه داریم کسانی که برای حفظ دینشان از یک منطقه خارج می‌شوند. امام حسین در کربلا گذشت از وطن. از مدینه گذشت، از مکه گذشت. حرم را از حرم کردند بیرون. قصد شهادت امام حسین را در خود مکه داشتند، حضرت فرمود: اگر خود من بمانم، خون من را اینجا می‌ریزند و قداست مکه به هم می‌خورد، می‌روم آنجایی که دعوت شدم.
به هر حال قصه‌ی کربلا یک مجموعه‌ای است. گاهی وقت‌ها یک تابلو یک چیزی را نشان می‌دهد، مثلاً رودخانه را نشان می‌دهد، یک تابلو مثلاً عکس طاووس را نشان می‌دهد. اما یک تابلویی باشد که همه چیز را نشان بدهد. چه کمالی است که در کربلا برترینش نیست؟ یعنی هیچ کدام از ماجرای کربلا رتبه دو نشدند، همه چیز رتبه یک شد.
حالا گذشت هم تا گذشت فرق می‌کند. امتیازات گذشت در کربلا. این را دیگر حالا هر کس پای تلویزیون می‌خواهد بنویسد، بنویسد، منتظر حال من نباشد. امتیازات کربلا. اگر شاعری هست بتواند به شعر دربیاورد بسم الله. و خیلی کلاسیک و روان می‌گویم. امتیازات:
1- گذشت در کربلا دائمی بود. یعنی چه؟ یعنی وقتی علی اکبر را داد، رفت، که رفت، که رفت. حضرت قاسم رفت، که رفت، اباالفضل رفت، که رفت. گاهی وقت‌ها انسان از یک چیزی می‌گذرد، مثلاً از خوابش می‌گذرد، خب شب بعد می‌خوابد، یک دو ساعت اضافه می‌خوابد، از خواب شب می‌گذرد، روز جبران می‌کند، از خواب روز می‌گذرد، شب جبران می‌کند. اما این‌که انسان عزیزانش را بدهد و دیگر هم تا آخر ملاقاتی نداشته باشد. گذشت دائمی یک.
3- شهادت عزیزان در برابر چشم امام حسین علیه‌السلام
2- گذشت در مقابل چشم پدر و مادر. آخر ممکن است به پدری بگویند پسر جبهه شهید شد. خب سخت است و خیلی سخت است، داغ است دیگر، ولی این بچه روبروی چشم بابایش نیست، در جبهه تیر به او خورده، ترکش خورده، بمباران شده، گذشت دائمی بود یک، گذشت در مقابل چشم افراد بود دو.
3- گذشت اختیاری بود، داوطلبانه بود. چون گاهی وقت‌ها مثل این کرونا، افرادی را می‌اندازد و به مرگ هم می‌برد، اما اختیار دست بیمار نیست، ناخواسته این ویروس منتقل می‌شود. گذشت اختیاری، آدم با پای خودش برود. یعنی اگر کسی را هُلش دادند که برایش کف نمی‌زنند، می‌گویند اختیاری نبود، هُلش دادند،اگر کسی خودش پرید برایش کف می‌زنند. گذشت اختیاری این سه.
4- گذشت از همه چیز.خوراک هم نداشتند، آب هم نداشتند، حتی چند قطره برای علی اصغر. گذشت از غذا. گذشت از مسکن، خیمه هم نداشتند، خیمه‌ها را هم آتش زدند. این مهم است.
5- حالا گذشت از آمادگی. آخر گاهی اوقات یک کسی یک کاری می‌کند، یک افطاری می‌دهد، نذری می‌دهد، یک کار خیری می‌کند، اما دیگر فردا بگویند می‌گوید: آقا من هفته‌ی گذشته، ماه گذشته، روز گذشته سهمم را داده‌ام، دیگر من آمادگی ندارم، اما بعضی از یاران امام حسین گفتند: حسین جان، شب عاشورا گفتند دلواپس ما نباش، هزار بار کشته بشویم، باز زنده بشویم، باز جانمان را به قربان تو می‌کنیم. این‌طور نیست که حالا یک چیزی را داده پشیمان شده یا حالا یک دفعه بوده، از دستش در رفته است، این هم یک مسئله، این هم امتیازات گذشت کربلا.
6- گذشت پی‌در‌پی. امام حسین که داشت می‌آمد کربلا، به او خبر دادند نماینده‌ی شما حضرت مسلم را در کوفه کشتند. بچه‌های مسلم در کربلا با امام حسین بودند، با کاروان امام حسین، بچه‌های مسلم هم بودند. امام حسین در کربلا به بچه‌های مسلم گفت: شما پدرتان شهید شده، بس است، شما بروید، گفتند: نه، پدرمان شهید شده، ما هم می‌خواهیم با شما بیاییم، ما دست از تو برنمی‌دارم. گاهی وقت‌ها یک کسی می‌گوید آقا ما سهممان را جبهه رفتیم، ما خمسمان را دادیم، ما فلانی را یک بار کمکش کردیم، دو بار کمکش کردیم. این گذشت و یعنی پسر حاضر نشد که بگوید بابایم رفته، بسم هست.
8- در جنگ بدر شهید دادیم ما، پیروز شدیم ما، در جنگ بدر، اما به قصد جنگ نرفتند. یک کاروان تجاری از نزدیک مدینه عبور می‌کردند. حضرت فهمید، فرمود که: بروید کاروان را اموالشان را بگیرید چون این‌ها اموال مسلمان‌ها را در مکه مصادره کرده‌اند، ما هم برویم اموال این‌ها را مصادره بکنیم، مقابله‌به‌مثل کنیم. وقتی رفتند دستور آمد بجنگیم. گفت: ما به قصد جنگ نیامده بودیم، به قصد مصادره‌ی اموال آمده بودیم. نه، باید بجنگید. اراده‌ی خدا است که باید بجنگید. باور هم نمی‌کردند، چون قوای دشمن سه برابر بود، ولی رفتند، در بدر پیروز شدند، ولی به قصد جنگ نرفتند. اینجا از مدینه که آمدند قدم به قدم، یعنی هر چند قدمی، هر چند مسافتی، یک مرتبه امام حسین آیاتی می‌خواند که معنایش این بود که دیگر می‌رویم برنمی‌گردیم هان، یعنی توجه داشته باشید. این خیلی مهم است کسی به قصد برود یا.
در مکه ابراهیم نیت کرد، بچه‌اش را بکُشد، کربلا امام حسین نیت نکرد، هم نیت کرد، هم کُشت. فرق است بین کسی که نیت یک کاری را بکند، یا کسی که هم نیت بکند و هم در عمل نیت را عملی کند. این‌ها مهم است.
4- خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام در کودکی
8- معمولاً شهداء بعد از این‌که شهید شدند، مراسمی می‌گیرند، تعزیه‌ای می‌گیرند، عزاداری می‌کنند، نامش را به نیکی می‌برند، ولی ماجرای کربلا این است که از وقت تولد، امام حسین که متولد شد همه گریه می‌کردند، یعنی خبرش قبل پخش شده بود. گریه قبل از شهادت. این کار برای حضرت امیر هم پیش آمد. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جمعه‌ی آخر شعبان، یعنی که جمعه‌ی بعدش می‌شود رمضان، داشت از ماه رمضان می‌گفت که: ای مردم ماه رمضان دارد می‌آید، چه ماه شریفی است، نَفَس کشیدن در این ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد، یک آیه قرآن خواندن ثواب یک ختم قرآن دارد، به فقرا برسید، پیرمردها را احترام کنید، اطفال را احترام کنید، خیلی سفارش می‌کرد که این ماهی که دارد می‌آید استفاده کنید. سخنرانی تمام شده و نشده، امیرالمؤمنین در سخنرانی نشسته بود بلند شد. گفت: «أیّ الأعمال أفضل»؟ این ماه رمضانی که شما این قدر سر و تهش کردید، بهترین اعمال چه هست؟ فرمود: «ورع»، تقوا. بعد پیغمبر گریه کرد. گفتند: یک سؤالی بود، یک جوابی، گریه نداشت!! گفتند: یا رسول الله شما چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: همین ماه رمضانی که دارم می‌گویم چه‌قدر ماه شریفی است، در همین ماه رمضان همین علی بن أبی طالب شهید می‌شود، بیست و یکم. یعنی سی سال بعد شهید می‌شود، ولی پیغمبر برای عزای امیرالمؤمنین سی سال قبل از شهادت عزاداری کرد.
عزاداری‌ها، یعنی امتیازِ، حساب امام حسین از همه جداست. این یک کلمه‌ای که می‌گویند: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی مثل روز تو نیست، یک حقیقتی است.
5- کربلا، عرصه وفاداری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام
9- وفاداری در کربلا. خداوند در قرآن از ابراهیم تعریف که می‌کند، می‌گوید: ابراهیم وفادار بود: «إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى» (نجم، 37)، ابراهیم وفادار بود. شما وفاداری حضرت ابراهیم را دیدید، وفاداری ابالفضل را هم ببینید. آب آورد را تا لب دهانش، آب را آورد، گفت: حسین تشنه است، من آب نمی‌خورم، بچه‌های حسین تشنه‌اند، من آب نمی‌خورم. وفاداری.
ابالفضل علیه السلام یک خویش و قوم در لشکر یزید داشت، که گفت دلّالی کنم ابالفضل را بکشمش این طرف. یک امان‌نامه آورد یا پیشنهاد امان‌نامه کرد، که شما بیا این طرف، یک گذرنامه، یک دلاری را برایت می‌فرستیم، بیا این طرف آب، یک وعده‌ای می‌دهند و ابالفضل قبول نکرد امام حسین را رها کند. برای چی رها کنم؟! این وفاداری.
10- توبه در کربلا. حرّ به فاصله‌ی چند لحظه صد و هشتاد درجه عوض شد. فرمانده‌ی لشکری بود، فرمانده‌ی یک بخشی، فرمانده‌ی هزار تا سرباز، یک مرتبه همه چیز عوض شد.
11- قبول عذرخواهی در کربلا بود. حرّ رویش نمی‌شد به امام حسین نگاه کند، سرش را پایین انداخت. امام حسین فرمود: سرت را بلند کن، بخشیدمت. یعنی هر کمالی.
12- حقّ الناس در کربلا. امام حسین علیه السلام زمین‌های کربلا را خرید. فرمود: من نمی‌خواهم خونم در زمین مردم ریخته بشود. من نمی‌خواهم این‌هایی که می‌آیند به زیارت من، در زمین غصبی زیارت بیایند. خرید، وقف کرد. اصلاً شما یک کمال پیدا کن که بالاترین درجه‌اش در کربلا نباشد.
13- نماز شب در کربلا. عصر عاشورا، شب که شد، زینب کبری خواست نماز شب بخواند، دیگر رمق نداشت، نشسته نماز خواند.

6- نماز جماعت اول وقت، در روز عاشورا
14- مستحبات در کربلا، نه واجبات، مستحبات. امام حسین روز عاشورا نماز که خواند، مستحباتش را هم جا ننداخت، اول وقت مستحب است، واجب نیست، اول وقت باشد، نماز جماعت مستحب است، واجب نیست، هم جماعت مستحب است، هم اول وقت مستحب است، اذان مستحب است، اقامه مستحب است. امام حسین از نمازش که نگذشت، از مستحباتش هم نگذشت. عجب تابلویی است، این تابلو کهنه نمی‌شود، تا فطرت هست و وجدان هست و عقل هست، این تابلو هست. خیلی هم خواستند در طول تاریخ کربلا را خاموش کنند، سال به سال و روز به روز روشن‌تر شده است.
15- در اسلام راجع به شهادت و عزاداری به ما نگفتند یادبود درست کنید، روضه‌خوانی فقط برای امام حسین است. البته امام باقر علیه السلام هم وصیت کرد که بعد از شهادت من ده سال در منا عزاداری کنید، بگویید که حکومت بنی‌عباس با ما چه کرد، چون بنی‌عباس امامان را بیش از بنی‌امیه کشتند. بنی‌امیه یکی، دو امام را کشت، بنی‌عباس چند تا امام را کشتند تا امام یازدهم. ولی عزاداری کنید بگویید که ما مظلوم بودیم، مظلومیت ما نباید فراموش بشود. ولی سفارش برای عزاداری امام حسین خیلی شده است. مثلاً داریم کسی یک قطره اشک بریزد برای امام حسین، چه عبادتی دارد، البته یک معنایی هم دارد، معنایش این است به شرطی که باقی کارهایتان هم درست باشد هان. مثل این‌که می‌گویم شما یک سوئیچ بیندازی، یک کامیون را راه می‌اندازد، بله اما به شرط این‌که آن کامیون موتورش خراب نباشد، لاستیکش خراب نباشد، گاز و موتور و آب و روغن و بنزینش مشکل نداشته باشد، وگرنه اگر یک کسی بشکه را دو هزار تا سوئیچ بی‌ام‌و را در بشکه بریزید راه نمی‌رود. بشکه است. سوئیچ ماشینی را راه می‌اندازد که سالم باشد. اگر کسی خدای نکرده اهل اختلاس است، کلاهبردار است، محتکر است، اجناس عمومی، ارزاق عمومی را احتکار می‌کند، آبروی یک مسلمانی را می‌ریزد، با تهمت یک نفر را به روز سیاه می‌نشاند، حالا این سینه هم بزند. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» (مائده، 27) خدا از آدم‌های باتقوا قبول می‌کند. کربلا کجاست؟ کربلا همه‌ی زمین‌های جغرافی هستند که می‌گویند از جنوب شرقی به کجا می‌خورد، از شمال غربی به کجا می‌خورد، فقط تنها شهری که سخن از جغرافیایش نیست، کربلا است. هیچ نمی‌گوید کربلا مساحتش چه‌قدر است، شمال شرقی و جنوب غربی ندارد. کربلا تاریخ است، یعنی کربلا یک جغرافی است که پاک شد، به جای رنگ جغرافی، رنگ تاریخ گرفت. خیلی مهم است.
16- ما در جبهه می‌گفتند که آب برسانید ولی خب ما در جبهه گاهی که می‌رفتیم می‌دیدیم که نیروهای مسلح با تانکر آب می‌برند آنجا. کربلا ابالفضل با مشک هم نتوانست آب ببرد، اینجا با تانکر آب می‌بردند. نمی‌شود گفت کربلای ایران، کربلای امام حسین فرق می‌کند با کربلای ایران. کربلای ایران جوان‌هایی که شهید می‌شدند جلوی چشم پدر نبود، کربلای امام حسین روبروی چشم پدر بودند، این هم إرباً أرباً، یعنی قطعه قطعه کردن، یک وقت یک گلوله می‌خورد به مغز، تمام می‌شود، این رقمی تکه تکه کردن. چه کسی را؟ پسر پیغمبر، نوه‌ی پیغمبر. خودش آمده بود؟ نه، دعوتش کرده بودند. همه بیعت کردند در کوفه با مسلم، نماینده‌ی امام حسین، همه هم حاشا کردند. یعنی یک مرتبه یک امتی صد و هشتاد درجه زیر و رو بشود. حالا برای چی؟ حالا برای این‌که می‌خواهند فرماندار را، برای سیاست، برای رسیدن به یک خط سیاسی. مشابه این‌ها ما هم داشتیم که یک کسی، افرادی، افرادی را له می‌کردند، وقتی هم به آن‌ها می‌گفتی چرا؟ می‌گفتند: انتخابات است دیگر. خب انتخابات است یعنی به هر قیمتی هست طرف را له کنیم، هر چی می‌خواهیم بگوییم؟ این هم برای چی؟ برای این‌که یزید حکومت کند. یک وقت آدم می‌گوید من می‌خواهم خودم حاکم بشوم، یک وقت می‌گوید نه، من امام حسین را بکشم، برای این‌که یزید حکومتش باقی بماند.
کربلا هم باید تاریخ کربلا ریزش جزء کتاب‌های درسی بشود، نه دو صفحه، سه صفحه، که امام حسین چه زمانی متولد شده، کربلا شهید شده، با یارانش شهید شده، این اطلاعات شناسنامه‌ای کافی نیست. هر کمالی که در قرآن شما نگاه می‌کنید و هر آیه‌ای که راجع به هر کس، هر کمالی را گفته، بالاترش را برای امام حسین شما در کربلا می‌بینید. این است.
17- عزاداری را ساده نگیرید. عزاداری نسخه‌ی امروز دنیا است. امروز دنیا آمریکا هر کسی را می‌خواهد تحت فشار قرار بدهد مثل ایران، مثلاً می‌گوید تحریم اقتصادی، تحریم‌ اقتصادی ممکن است هواپیما به ما نفروشند، کشتی به ما نفروشند، ولی در کربلا تحریم اقتصادی آب هم نداشتند برای علی اصغر، برای بچه‌های امام حسین. تحریم اقتصادی یعنی امام حسین ثابت کرد که تحریم اقتصادی او را نمی‌شکند. بکشید ما را، زیر سم هم بگذارید، علی اصغر روی دستم پر پر بشود، اما با شما بیعت نمی‌کنم. کمالی در قرآن نیست جز این‌که اوجش در کربلا بوده است. برای هیچ پیامبری سفارش ندادند عزاداری کنید، اربعین برای هیچ کس دیگر نیست، شما یک حدیث پیدا نمی‌کنید این‌که برای فلان امام اربعین بگیرید، برای پیغمبر اربعین بگیرید، حدیث نداریم، ولی برای امام حسین اربعین بگیرید، حدیث داریم. این چه هست ماجرا؟ به ما سفارش کردند از خاک کربلا در همه‌ی خانه‌هایتان باشد، نماز که می‌خوانید سرتان را روی مهر کربلا بگذارید. بله دیگران، باقی مسلمان‌ها هم نماز می‌خوانند، سجده می‌کنند، منتها سجده‌ای که ما شیعیان به خاک کربلا می‌کنیم، یعنی هم سجده برای خدا، هم یاد شهادت، یاد امامت، یاد عطش، یاد مظلومیت، یاد وفاداری، یاد اخلاص، یاد راضی بودن از خدا، این‌ها مفاهیمی است که در مهر کربلا نهفته شده است و الّا آدم می‌خواهد نماز بخواند برای خدا سجده می‌کند، اما سجده به خاک کربلا یعنی کربلا فراموش نشود.
18- شما مسافرت که می‌روید نمازت دو رکعتی می‌شود، نمازهای چهار رکعتی در سفر دو رکعتی است، ولی به ما گفتند شما چهار جای دیگر رفتید نمازت را چهار رکعتی بخوان، ولو مسافری، آنجا انگار خانه‌ی خودت هست:
در حرم امام حسین نمازت را می‌توانی چهار رکعتی بخوانی، خانه‌ی خودت هست؛
مکه، در مسجدالحرام هم چهار رکعتی بخوان، چون خانه‌ی خودت هست؛
مدینه هم خانه‌ی خودت هست؛
مسجد کوفه هم خانه‌ی خودت هست.
یعنی غیر از خانه‌ی پدر و مادری، یا خانه‌ای که خودمان ساختیم و خریدیم و وطنمان هست، ما چهار تا خانه‌ی دیگر داریم: خانه‌ی الوهیت: مکه؛ خانه‌ی نبوت: مدینه؛ خانه‌ی ولایت: مسجد کوفه؛ خانه‌ی شهادت: حرم امام حسین.
یعنی ما چهار تا خانه‌ی دیگر هم داریم که آنجا خانه‌ی خودت است، نباید نماز را شکسته بخوانی. آدم مسافر شکسته می‌خواند، آنجا خانه‌ی خودت هست. سفارش به این.
7- سفارش امامان علیهم‌السلام، به عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام
19- عزاداری علنی، نه مخفیانه. امام صادق کسی آمد، گفت: شنیدم شما روضه می‌خوانید، مرثیه می‌خوانید؟ گفت: بله، گفت: یک مرثیه بخوان برای امام حسین. یک روضه‌ای خواند. ایشان شروع کرد خواندن، چنان امام صادق گریه کرد که صدای امام صادق تا تو کوچه رفت.
مرحوم کوثری برای امام روضه می‌خواند، می‌گفت: امام به من می‌گوید که من سیر نشدم از گریه، در حسینیه‌ی جماران سیر نشدم، بیا خانه‌ام یک روضه‌ی خصوصی برای من بخوان. مرحوم کوثری می‌گفت: می‌رفتم تو اتاق امام، روضه که می‌خواندم حالا ببین امام چه جوری گریه می‌کند. سیر نمی‌شوم از گریه. این مهم است.
نقل شده یکی از مراجع تقلید بزرگ، آیت الله عظمای خوانساری، بازار تهران، ایشان در وصیت‌نامه‌اش نوشته است که یک نگاهی به عمرم کردم، چیزی که بتوانم به آن تکیه کنم ندارم، جز اشک‌هایی که برای امام حسین ریختم. در هر خانه‌ای یک کتاب تاریخ کربلا باشد.
20- امام حسین همه‌ی مسائلش پیام داشت. سر امام حسین روی نی قرآن خواند. این یعنی چه؟ سر بریده قرآن بخواند، یعنی چه؟ معجزه است، معجزات دیگر هم هست، این معجزه پیامش چی هست؟ پیامش این هست که من سرم از تنم جدا می‌شود ولی سرم از قرآن جدا نمی‌شود. این‌ها پیام دارد.
21- امام حسین علیه السلام روز عاشورا هم بالای سر علی اکبر آمد، هم بالای سر یک غلام، این مساوات است، عدالت است. پسرم علی اکبر با یک غلام عادی یکی است. این که ما می‌گوییم کشور ولایی، ولایی، تابع ولایت فقیه و این‌ها می‌گوییم، ولایی در کربلا خودش را نشان داد.
22- امام حسین ظهر می‌خواست نماز بخواند، اول که یک نفر تذکر داد، ابوثمامه گفت: یابن رسول الله، حسین جان، الآن ظهر شده هست، امام دعایش کرد، گفت: «جعلک اللّه من المصلّین‏» خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد، پس برویم نماز بخوانیم. (تسلیه المجالس و زینه المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج ‏2، ص 291) یعنی چه؟ یعنی گاهی وقت‌ها باید به بزرگ‌ها هم تذکر داد، آقا ظهر شده، دیگر از امام حسین بالاتر که ما نداریم ولی ابوثمامه گفت: آقا ظهر شده است. طوری نیست آقا، ایشان خودش آقا است خودش می‌داند، ایشان وزیر است، وکیل است، سفیر است، آیت الله است، هر چی، ممکن است غافل بشود.
حالا جالب این است که قرآن تعریف یک افرادی را می‌کند، می‌گوید مردان: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور، 37). این عربی که خواندم آیه قرآن بود، ما مردانی داریم که تجارت و داد وستد این‌ها را از خدا غافل نمی‌کند. خدا طرف این آدم است، طرف تاجر است ولی قد قامت الصلاه می‌گوید در را می‌بندد، می‌رود مسجد.
حالا باید برای امام حسین بگوییم رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ، مردانی که داد و ستد این‌ها را غافل نمی‌کند، رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ علی اکبر و علی اصغر عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ. قرآن از کسانی که از سود بازار، داد و ستد، تعطیل می‌کنند، به یاد خدا می‌افتند، تجلیل می‌کند، امام حسین تمام اسلحه‌ها و جمعیت‌ها او را از خدا غافل نکرد. خیلی مهم است این. ما برای یک معامله‌ای که یک سود کمی داشته باشد، هر چه می‌گویند قد قامت الصلاه، می‌گویم ول کن.
23- باید به کربلا یک نگاهی دیگر بکنیم، نه به عنوان یک روضه. این روضه‌های خانگی باید راه بیفتد. ما گاهی وقت‌ها در ذهنمان این است که بنده در تلویزیون هستم دیگر لازم نیست خصوصی با کسی صحبت کنم، حرف‌هایم را در تلویزیون زده‌ام، یک عده هم گوش دادند، ولی بعد فهمیدیم نه، اصلاً گفتگوی تن به تن یک اثری دارد که روضه‌های هفتگی ندارد، منتها روضه‌خوانش حساب شده باشد، مداحش حساب شده باشد، ساعتش حساب شده باشد، مطالبی که روضه هفتگی گفته. الآن شما تاکسی که می‌خواهید یک شماره می‌زنید، تاکسی می‌آید در خانه‌ات، یعنی برای تاکسی فرد به فرد، این فرد یک تاکسی می‌خواهد. هیچ اشکالی ندارد. آدم‌هایی که بچه دارند، مثلاً بچه‌شان دانشجو هست، دبیرستانی است، یک مشکل اعتقادی دارد، شما زنگ بزنید به تشکیلاتی، آقا من پسرم چهار تا اشکال دارد، یک کسی نیم ساعت بیاید برایش صحبت کند. چه‌طور معلم سر خانه می‌گیریم برای فیزیک و شیمی، یک معلم هم برای اعتقادات بگیریم.
24- آزادی در کربلا غوغا می‌کند. شب عاشورا امام حسین فرمود: یاران من شب است، تاریک است، از این تاریکی استفاده کنید، هر کسی می‌خواهد برود، برود، من بیعتم را برداشتم. گفتند: کجا برویم؟ آزادی دادن لحظه‌ی عملیات، کسی به سربازش آزادی بدهد، بگوید می‌خواهی بروی، برو. چه کسی مرخصی می‌دهد لحظه‌ی خطر؟ من نمی‌دانم کربلا یک جوری هست که دست به هر، نگاه به هر جزئش که می‌کنیم می‌بینیم یک مکتب است، مکتبی که دنیا نفهمیده این را. ما هر چه برای امام حسین کار بکنیم، می‌ارزد.
خدایا، یک سلام هم به امام حسین بدهیم، سوم محرم بحث را گوش می‌دهید. سلام کجای قرآن است؟ قرآن می‌گوید به اولیای خدا سلام کنید، آیه‌اش این است: «سَلامٌ عَلى‏ نُوح‏» (صافات، 79)، آیه قرآن است، «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهیم‏» (صافات، 109)، آیه قرآن است، «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُون‏» (صافات، 120)، آیه قرآن است، سلام، قرآن سلام می‌کند به اولیای خدا. السَّلَامُ عَلَیْکَ یا رسولَ الله، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، سلام کردن. نفرین و لعنتی که به دشمنان می‌کنیم:
«اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ»، «آخِرَ تَابِعٍ» یعنی چه؟ یعنی انسان هم باید به خوب‌ها عشق بورزد و هم از بدها متنفر باشد. خدا در قرآن گفته: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَب‏» (مسد، 1)، بریده باد دست ابولهب. ابولهب عموی پیغمبر است، ولی چون آدم منحرفی بود، خدا گفت: دستش قطع بشود. یعنی ما باید اهل عشق به خوبان و تنفر از بدان باشیم، ولایت و برائت.
شما هم با من یک سلام بدهید، سلام لحظه‌ای:
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 102 سوره صافات به چه امری اشاره دارد؟
1) آمادگی برای انفاق در راه خدا
2) آمادگی برای جان‌دادن در راه خدا
3) هر دو مورد
2- بر اساس قرآن، هدف حضرت ابراهیم از آمدن به مکّه چه بود؟
1) انجام مراسم حج
2) انجام مراسم عمره
3) اقامه نماز
3- رسول خدا در خطبه‌ای که برای ماه رمضان خواندند، برای شهادت چه کسی گریه کردند؟
1) امام علی علیه‌السلام
2) امام حسین علیه‌السلام
3) وفاداری
4- آیه 37 سوره نجم، بر کدام کمال اخلاقی تأکید می‌کند؟
1) خویشتن‌داری
2) وفاداری
3) مردم‌داری
5- در قرآن، کدام یک از موارد ذیل آمده است؟
1) سلام بر اولیای خدا
2) لعن به دشمنان خدا
3) هر دو مورد

ابوالفضلدرسهایی از قرآنشهادتعاشوارعزاداریقرائتیکربلاگذشتمحرم
Comments (1)
Add Comment
  • محمدجواد

    فیلم مربوط به ۱۴ مرداد هست که در ۲۱ گذاشتین