کمالات ویژه حضرت علی علیه‌السلام

موضوع: کمالات ویژه حضرت علی علیه‌السلام
تاریخ پخش: 05/11/1402
عناوین:
1- تولد در کعبه، قبله نماز مسلمانان
2- شهادت در مسجد کوفه، در ماه مبارک رمضان
3- جایگاه سحر در فرهنگ اسلامی
4- خطبه‌های بدون نقطه و بدون الف حضرت علی علیه‌السلام
5- ماجرای طالوت و جالوت در قرآن
6- آیات و معجزات الهی، مایه آرامش اهل ایمان
7- صبر و پایداری در راه رسیدن به هدف

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

عزیزان پای تلویزیون بحث را زمانی می‌بینند که تولّد حضرت علی علیه السلام هست. در سال‌های قبل هم مطالبی را به مناسبت سیزده رجب گفتیم، یک مروری می‌کنیم به بعضی از فضایل. هر کمالی هست و قابل تصوّر هست، بالاترین درجه‌ی آن کمال را حضرت علی علیه السلام دارد. با علی، با امیرالمؤمنین هیچ چیزی را نمی‌شود قیاس کرد.
– از نظر همسر، تنها کسی که هم خودش معصوم است، هم همسرش معصوم است، حضرت علی است، «سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»، همسر.
– از نظر فرزند، امیرالمؤمنین پدر یازده امام. در تاریخ، روی کره‌ی زمین مشابه ندارد.
1- تولد در کعبه، قبله نماز مسلمانان
– مکان تولّد، کعبه محلّ تولّد است، حالا درباره‌ی محلّ تولّد من یک مطلبی دارم، بشنوید. اواخر طاغوت جمعی از علمای ایران، اگر اشتباه نکرده باشم در این‌ها مرحوم دکتر بهشتی و شهید مفتّح و افرادی بودند، دعوت کردند از یک نویسنده‌ی مصری، یکی از دانشمندان مصر که کتاب‌های زیادی نوشته، به نام «عبدالوهاب عبدالمقصود»، علمای ایران از یکی از دانشمندان مصر دعوت کردند، به ایران آمد. یک جلسه‌ی مهمانی بود. این عالم سنّی، دانشمند اهل تسنّن گفت: «شما می‌گویید علی علیه السلام در کعبه متولّد شد، «من نظرم این است، حضرت علی علیه السلام در کعبه متولّد شد و همه‌ی مردم هم رو به کعبه نماز می‌خوانند. می‌خواهد بگوید توجّه به خدا از طریق توجّه به علی است، رابط بین خالق و مخلوق، امیرالمؤمنین است، اولیای خدا هستند. همین‌طور که در قیامت شفاعت هست، در اینجا هم استفاده از نور ولایت هست. خداوند، چون همه‌ی مردم نماز می‌خوانند مسلمان‌ها، مسلمان‌ها هم نماز که می‌خوانند، باید رو به قبله بخوانند، خدا علی را در کعبه گذاشت، یعنی توجّه به نماز، مساوی است با توجّه به علی، توجّه به علی جایگاه دارد.»
خدا علی در کعبه گذاشت که مردم هر وقت توجّه به نماز می‌کنند، این خاطره در ذهنش بماند. خب یک عالم اهل سنّت از مصر به ایران بیاید، در جلسه‌ی علمای ایران این را بگوید، مهم بود.
در آنجا خدا رحمت کند آیت الله حاج آقا مرتضی حائری، فرزند آقا شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم. ایشان هم در جلسه بوده، ایشان می‌گفت: «شما که چند تا کتاب برای حضرت علی در مصر نوشتی، هیچ توجّه کردی که تمام سخنرانی‌های امیرالمؤمنین بعد از فوت پیغمبر بود؟ تا پیغمبر زنده بود، حضرت علی سخنرانی نمی‌کرد، یعنی احترام معلّم را داشت، چون پیغمبر زنده هست، در حضور پیغمبر من خطبه نمی‌خوانم، یعنی ادب شاگرد نسبت به استاد.» ایشان هم گفت که: «من توجّه به این جهت نداشتم، سخنان حضرت علی را دیدم، شرح کردم، تاریخش را نوشتم، امّا توجه به این نکته نداشتم که تمام سخنرانی‌ها بعد از فوت پیغمبر است، تا پیغمبر زنده بود، حضرت علی چیزی نمی‌گفت، یعنی سخنرانی نمی‌کرد.»
امیرالمؤمنین کیست؟ باید یاد بچّه‌هایمان بدهیم. همسر، تنها مردی که روی کره‌ی زمین هم خودش معصوم است، هم همسرش، علی است.
– امیرالمؤمنین نسبت به شهادت. خودش شهید، همسرش شهیده، امام حسن شهید، امام حسین شهید، نسلش هم شهید. یک همچین کسی که، بی‌نظیر است.
2- شهادت در مسجد کوفه، در ماه مبارک رمضان
– مکان شهادت، مسجد کوفه. مسجد کوفه درست است مسجد کوفه هست، ولی آنجا خانه‌ی خودمان هم هست. تمام این‌هایی که به کوفه می‌روند، در مسجد کوفه ولو مسافرند، نمازشان را می‌توانند چهار رکعتی بخوانند، چون مسافر نمازش دو رکعت می‌شود، چهار رکعتی‌های مسافر دو رکعتی می‌شود، ولی می‌گویند چهار جا، شما با این‌که مسافرید، نماز را چهار رکعتی بخوان. یکی کعبه، مسجدالحرام، نمازت را در مکّه تمام بخوان یعنی چه؟ یعنی آنجا خانه‌ی خودت هست، غریبه نیستی. یکی مسجد النّبی، یعنی خانه‌ی خودت است، یکی مسجد کوفه یعنی خانه‌ی خودت است، یکی حرم امام حسین علیه السلام یعنی آنجا خانه‌ی خودت است. ما در خانه‌ی خودمان نمازمان را چهار رکعتی می‌خوانیم، آنجا هم اسلام گفته نمازت را چهار رکعتی بخوان، یعنی آنجا خانه‌ی خودت است. به یک نگاه، مسجد کوفه خانه‌ی همه‌ی امّت اسلامی است، شهادت آنجا باشد، در مسجد کوفه شهید بشود.
– در مرگ و میرها، بهترین نوع شهادت است. یک وقت یک کسی دعا می‌کرد، می‌گفت: «خدایا بهترین‌ها را نصیبم کن»، حضرت این را دید که می‌گوید بهترین‌ها را نصیبم کن، گفت: این شهید می‌شود. اگر دعا مستجاب بشود باید شهید بشود، چون در میان انواع مردن‌ها ، بهترینش شهادت است. بهترین نوع فوت، شهادت است.
– بهترین زمان فوت، ماه رمضان است، حضرت علی در ماه رمضان شهید شد. جالب است آن کسی که امیر مؤمنین هست، رهبر همه‌ی مسلمین است، این خودش از لحظه‌ی مرگ نگران بود. این قصّه دارد، بعضی قصّه‌اش را شنیدند، برای آن کسانی که نشنیدند، من بگویم. جمعه‌ی آخر ماه شعبان بود، پیغمبر اسلام داشت سخنرانی می‌کرد که مردم دارد ماه رمضان وارد می‌شود، «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ» (الأمالی، صدوق، المجلس العشرون، ح 4، ص 93)، ماه رمضان ماه خداست دارد می‌آید، آماده باشید، این ماه چه ماهی است، شب‌هایش بهترین شب است، روزهایش بهترین روز است، در این ماه چه کارهایی بکنید. مفصّل راجع به اهمیت رمضان سخنرانی می‌کرد. چه زمانی؟ آخر شعبان بود، مردم برای ماه رمضان آماده بشوند. حضرت علی بلند شد، گفت: «یا رسول الله، این ماه، این رمضان که این‌قدر مهم است، بهترین کار در ماه رمضان چی هست؟» فرمود: تقوا و دین، «وَرَع‏»، تقوا. بعد حضرت گریه‌اش گرفت. همه بهت زده شدند که حضرت علی یک سؤال کرد که ماه رمضان که این‌قدر خوب هست، بهترین کار چیه، شما فرمودید بهترین کار تقواست، گریه نداشت! گفتند: «یا رسول الله چرا گریه کردی؟» گفت: «یا علی، تو بلند شدی سؤال کردی، در همین ماه رمضان که تعریفش را کردم، در همین ماه رمضان تو را شهید خواهند کرد.» مهم اینجاست که حضرت علی نگفت چرا؟! کی من را شهید می‌کند؟! چرا شهید می‌کنند؟! کجا؟! قاتل من چه کسی است؟ چراو کجا و کی و قاتل چه کسی هست را نپرسید، فرمود که مهم این است که راهم درست است، «أ فی سلامه من دینی‏؟» (تسلیه المجالس و زینه المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج‏ 1، ص 477؛ الأمالی، صدوق، المجلس العشرون، ح 4، ص 95)، دینم سالم است؟ حالا او دین داشت، دنبال سلامتی دینش بود، حالا بعضی‌ها که اصلاً دین ندارند. یک کسی گفت: «فلانی چه می‌کند؟» گفت: «دین‌فروشی می‌کند» یک نفر به شوخی گفت، گفت «مگر دارد که بفروشد؟!» در فقه ما داریم: «لا تَبِع ما لَیسَ عِندَک»، چیزی که نداری حق نداری بفروشی، کبوتر در هوا را که تو مالکش نیستی، آقا من این کبوتر را به تو فروختم، مال تو نیست، دست تو نیست.
– بهترین مکان، مسجد کوفه. مسجد کوفه کجاست؟ آنجایی است که مسلمان‌ها، مسافرش هم می‌تواند نمازشان را چهار رکعتی بخواند. یعنی نگاهتان به مسجدالحرام، به مسجد النبی، به مسجد کوفه، به حرم امام حسین، نگاهتان به این چهار زمین نگاهی باشد خانه‌ی خودتان است.
3- جایگاه سحر در فرهنگ اسلامی
– بهترین وقت، سحر. «أَسْتَغْفِرُ اللَّه‏» همیشه ثواب دارد، امّا در دو جای قرآن می‌گوید استغفار سحر خوب است، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات/ 18)، یا: «وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» (آل عمران/ 17). این دو تا تعبیر است، دو تا هم معنای خاصّی دارد. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»، نماز شب. شب‌های زمستانی از خدا بخواهیم همه‌مان که توفیق نماز شب را به ما بدهد، نماز شب پنج تا دو رکعتی هست، یک یک رکعتی. حالا اسمش را بگذاریم شفع و وتر و این‌ها، اسمش را هم می‌خواهید ببرید، می‌خواهید نبرید، همانی که خدا گفته، مثل نماز صبح، منتها نماز شب را بی «قُلْ هُوَ اللَّه‏» هم می‌شود خواند، شما «وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/ 7) بگو، برو رکوع و سجود. می‌شود یک رکعتش را ایستاده خواند، یک رکعتش را نشسته، یک رکعتش را بلند خواند، یک رکعتش را آهسته. می‌شود در راه هم نماز شب خواند. در نافله هم همین‌طور است، در نوافل آدم می‌تواند راه هم که می‌رود، قدم بزند، به جای رکوع یک کمی سرت را پایین بیاوری، مثلاً خم می‌شوید، «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ»، یک خورده سرت را پایین بیاور، «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، سجده «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ»، بین دو تا سجده یک کمی، دو، سه سانت سرت را بالا بیاور، دومرتبه «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ». «وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ»
– بهترین وقت شهادت حضرت علی، چه زمانی هست؟ سحر، ماه رمضان، در مسجد، در مسجد کوفه، بین الطّلوعین، در حال نماز. کجای نماز خیلی مهم است؟ در حال سجده. اصلاً مشابه ندارد، با امیرالمؤمنین احدی را نمی‌شود مقایسه کرد.
– شب قدر، شهادت شب قدر.
4- خطبه‌های بدون نقطه و بدون الف حضرت علی علیه‌السلام
– در هر چیزی همین‌طور بود. خطبه‌های امیرالمؤمنین می‌درخشد. یک بار حضرت علی را می‌خواستند امتحان کنند، گفتند: «شما می‌توانی یک سخنرانی بکنی که حرف نقطه‌دار نباشد.» شما همین الآن تصمیم بگیر، قلم بردار، یک سطر بنویس، یک حرف حسابی در یک سطر که نقطه نداشته باشد. باید یا عین باشد، یا سین باشد، یا لام باشد، چند تا حرف داریم که نقطه ندارد، گفتند الآن یک سخنرانی کن در کلّ سخنرانی‌ات حرف نقطه‌دار نباشد. ایشان شروع به خواندن کرد. مردم بهتشان زد. گفتند: «یک سخنرانی بکن که الف در حرف‌هایت نباشد.» هر چه می‌خواهی حرف بزنی، به الف می‌خوری، ایشان یک سخنرانی کرد خطبه‌ی بی نقطه، خطبه‌ی بی الف.
خدا مرحوم آقای ری شهری را رحمت کند، در حرم عبدالعظیم که تولیت داشت، یک صحن جدیدی ساختند که مصلّی است، در همان صحن، خطبه‌ی بی نقطه کاشی‌کاری شده، من چند بار رفتم خوانده‌ام، دیدم بله، این خطبه یک حرف نقطه‌دار ندارد، خطبه‌ی بی الف هم کاشی‌کاری شده.
5- ماجرای طالوت و جالوت در قرآن
یک قصّه‌ای در قرآن هست، یک صلواتی هم بفرستید، «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد». سوره‌ی بقره، سوره‌ی بقره یک قصّه را نقل می‌کند، این قصّه پنج دقیقه طول شاید بکشد، وقت داریم که؟ با عنایت این قصّه را گوش بدهید. می‌فرماید که: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ» (بقره/ 246): نمی‌بینی گروهی از بنی‌اسرائیل را بعد از موسی، آمدند پهلوی پیغمبرشان، گفتند موسی مبعوث شد، پیغمبر بود و با فرعون درگیر شد و فرعون هم در آب غرق شد. حالا باز یک طاغوت دیگر غیر از فرعون آمده، فرعون دوّم پیدا شده، زور می‌گوید. ما خونمان به جوش آمده، می‌خواهیم برویم، یک فرمانده‌ی نظامی تعیین کن که ما به رهبری او برویم با دشمن دوّم، با فرعون دوّم هم بجنگیم، فرعون اوّل که غرق شد، فرعون دوّم.
«قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ» (بقره/ 246): به پیغمبرشان گفتند؛ «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً» (بقره/ 246)، از این معلوم می‌شود که فرمانده‌ی کلّ قوا، پیغمبرها بودند که انتخاب سرهنگ را باید پیغمبر تعیین کند، «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً»: تو برای ما یک مَلِکی، فرمانده‌ای تعیین کن، که «نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/ 246)، در راه خدا بجنگیم.
خب این‌ها شعار دادند، اهل عمل هم بودند؟ پیغمبرشان در گزینش با این‌ها مصاحبه کرد، گفت: «هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا» (بقره/ 246)، من نگرانم فرمان جنگ به شما بدهم، شما نجنگید، شعار می‌دهید، ولی عمل نمی‌کنید. این‌ها گفتند شما چرا به ما خوش‌بین نیستی؟! «وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ؟!» (بقره/ 246)، چرا با دشمن نجنگیم؟! «أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا» (بقره/ 246): این فرعون دوّم آمد ما را از خانه‌هایمان آواره کرد، بچّه‌هایمان را از ما گرفت، خانه‌هایمان را از ما گرفت. اگر شهدای غزّه نبودند، آدم می‌گفت مگر می‌شود، گروهی بیایند، مردم را از خانه‌ی خودشان اخراج کنند، برانند؟! بچّه‌ها را از مادرها جدا کنند، روبه‌روی پدر و مادر بچّه را بکشند. اگر ماجرای غزّه و فلسطین را نمی‌دیدیم، می‌گفتیم مگر می‌شود؟!» بله، می‌شود، «أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا» (بقره/ 246): یعنی ما را از خانه‌ی مان خارج کردند؛ «وَ أَبْنائِنا» (بقره/ 246): بچّه‌هایمان را هم از ما جدا کردند. معلوم می‌شود دفاع در وطن هم دفاع فی سبیل الله است، این‌ها می‌گفتند: «نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/ 246)، می‌خواهیم در راه خدا بجنگیم، می‌گوییم: «به چه دلیل؟» می‌گوید: «خانه‌مان را گرفتند، بچّه‌مان را گرفتند.» پس پیداست که دفاع از وطن هم فی سبیل الله است، چون سخن سر جنگ مِلْک و آب نبود، «نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»، ما در راه خدا می‌خواهیم بجنگیم، چرا؟ برای این‌که این‌ها خانه و زندگی‌مان را گرفتند. پس کسی اگر برای دفاع از خانه و زندگی‌اش دفاع کرد، آن هم فی سبیل الله است. فرمانده‌ی کلّ قوا پیغمبرها بودند که گفتند تو برای ما یک مسئولی تعیین کن که برود.
قصّه را ادامه می‌دهد، می‌گوید: «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ» (بقره/ 246)، دستور جهاد که آمد، یک عدّه ریزش کردند. حالا ما در دنیای تشبیه و تمثیل و به عنوان معلّم قرآن مثال می‌زنیم، فرض کنید ده هزار نفر بودند، فرض کنید هان، عددش را من حالا نمی‌گویم، فرض کنید می‌گویم که در ذهنمان تصوّر کنیم، ده هزار نفر شعار می‌دادند: «جنگ، جنگ»، چرا؟ بچّه‌هایمان را گرفتند، خانه‌هایمان را گرفتند. همین که دستور جنگ آمد، «تَوَلَّوْا» (بقره/ 246)، اکثرشان رفتند، یعنی اکثر ده هزار تا می‌شود شش هزار تا، هفت هزار تا، اکثرشان می‌گوید. «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ»، همین که فرمان جنگ آمد؛ «تَوَلَّوْا»: پشت کردند؛ «إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ» (بقره/ 246): یک کمی ماندند، از ده هزار نفر سه، چهار هزار تا ماندند، هفت، هشت هزار تایشان فرار کردند؛ «وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ (بقره/ 246): خدا ظالمین را می‌شناسد. اینجا بحث ظالم نبود، معلوم می‌شود کسی اگر شعار بدهد، عمل نکند، ظالم است.
خب «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً» (بقره/ 247)، پیغمبر گفت: «شما من را قبول دارید؟» بله، «می‌خواهید بجنگید؟ حتماً مرد کار هستید؟» بله. گفت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»، شما پس فرمانده‌ی نظامی می‌خواهید، در خانه‌ی من آمدید، جناب آقای طالوت مَلِک، فرمانده‌ی نظامی آقای طالوت، شخصی بود به نام طالوت. تا گفتند طالوت، گفتند: «أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ» (بقره/ 247)، طالوت به درد فرماندهی نمی‌خورد، همان قدم اوّل چانه زدند، یعنی … «أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ»، «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ» (بقره/ 247)، ما خودمان بهتر از طالوتیم. «وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ» (بقره/ 247)، طالوت یک بچّه فقیر هست، یک آدم فقیر چه‌طور می‌تواند فرمانده‌ی نظامی بشود؟! ما خودمان بهتریم، پولداریم. پیغمبرشان گفت: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ» (بقره/ 247): خدا گفت فرمانده، مگر شما از من فرمانده‌ی نظامی نخواستید؟ خب خدا به من گفته فرمانده‌ی نظامی طالوت، چه کار به جیبش دارید؟! فرمانده‌ی نظامی دو تا چیز باید داشته باشد: یکی مغز طرّاح داشته باشد که بتواند طرح بدهد، یکی هم بازوی اجرا داشته باشد. این هم مغز دارد، هم بازو: «زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/ 247)، «بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ» یعنی طرّاح خوبی است، «فِی … الْجِسْمِ» یعنی توان جسمی‌اش هم خوب است، بازویش هم خوب است. هم مغز دارد هم بازو، هم طرح دارد هم اجرا. از همه گذشته شما می‌گویید: «چوپان بوده»، چوپان باشد، مگر یوسف به او نمی‌گفتند چوپان است؟ زلیخا وقتی می‌خواست یوسف را تحقیر کند، به او بچّه چوپان می‌گفت. اشکال دارد یک بچّه چوپانی بیاید، یوسف بشود؟ «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (بقره/ 247): خداوند لطفش واسع است، انحصار نیست که حتماً/ یکی از مشکلات اسرائیلی‌ها، صیهونیست‌ها این است که می‌گویند و لذا یهودی‌ها تبلیغ نمی‌کنند کسی یهودی بشود، شما الآن برو پهلوی رئیس یهودی‌ها بگو می‌خواهم یهودی بشوم، راهت نمی‌دهند، می‌گویند: «اصلاً ما یک نژاد خاصّی هستیم، ما نژاد برتریم، همه‌ی دنیا هم برای نوکری ما آفریده شده‌اند.» نگاهشان این است، خودشان را نژاد برتر می‌دانند.
6- آیات و معجزات الهی، مایه آرامش اهل ایمان
خب پیغمبر چه کند؟ این‌ها فرمانده می‌خواستند، در خانه‌ی پیغمبر را زدند، پیغمبر هم از خدا خواسته، خدا هم «طالوت» را تعیین کرده، ولی برای این‌که ثابت کند که این «طالوت» فرستاده‌ی خداست، «قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ» (بقره/ 248)، یک علامت هم خدا داد، علامتش این است که: «یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (بقره/ 248). مادر موسی که موسی را زایید، چون طرفدارهای فرعون پسرها را می‌کشتند، چون افرادی به فرعون گفته بودند امسال یک زن پسر می‌زاید، بزرگ می‌شود، حکومت فرعون را زیر و رو می‌کند. فرعون هم دستور داد هر زنی پسر زایید بکشند. مادر موسی پسر زایید، ترسید او را بکشند، خدا به مادر موسی «أَوْحَیْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى» (قصص/ 7): به مادر موسی وحی کرد یک صندوق درست کن؛ «أَنْ أَرْضِعیهِ» (قصص/ 7): شیرش بده، در صندوق بگذار، در دریا بنداز، ما او را برمی‌گردانیم. این صندوق را یک کسی دزدیده بود، حال یهودی‌ها گرفته شده بود، چون این صندوق پهلویشان مهم بود، صندوقی بود که جان موسی را از آب نجات داد، این صندوق مقدّس بود، مثل علامت‌های هیئت‌ها که جلوی هیئت‌ها می‌برند، هر جا می‌رفتند، این صندوق را هم جلوی خودشان می‌بردند. آن صندوقی که دزیدند و شما حالتان گرفته شده و نمی‌دانید کجاست، آن صندوق را امروز فرشته‌ها روبه‌روی چشم شما زمین می‌گذارند، یعنی مثل بارانی که نازل می‌شود، این صندوق از آسمان به زمین می‌آید، این دلیل بر این است که، نشانه‌ی این است که ایشان پیغمبر هست. این‌ها منتظر بودند، دیدند بله، این صندوق آمد. حالا این صندوق چه هست؟ «فیهِ سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» (بقره/ 248)، در این صندوق، «سکینه»، از سکونت، آرام‌بخش است، این صندوق برای شما آرام‌بخش است، دغدغه‌ی شما برطرف می‌شود. «سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» (بقره/ 248): در این صندوق یادگارهای موسی و هارون است.
اینجا ما یک جمله با آقایان وهّابی می‌خواهیم صحبت کنیم. وهّابی‌ها می‌گویند: «بوسیدن ضریح شرک است»، می‌گوییم: «چرا؟» این صندوق، یک صندوقی بوده، صندوق چوبی، «تابوت» یعنی صندوق چوبی، می‌گوید این صندوق چوبی که بدن موسی را حفظ کرد، یادگار موسی است، خب این هم یادگار امام کاظم هست، یادگار امام رضاست، ضریح‌هایی که ما می‌بوسیم، یادگار پیغمبر است. چه‌طور اگر «فیهِ سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» (بقره/ 248)، اگر در یک صندوقی یادگارهای موسی و هارون باشد مقدّس است، اگر در یک صندوق یادگارهای محمّد و آل محمّد باشد، مقدّس نیست؟! این بهترین دلیل قرآنی است در مقابل وهّابی‌ها که می‌گویند این ضریح‌ها و گنبد و بارگاه شرک است.
اصلاً زیارت قبور را که سنّی و شیعه قبول دارند، خود سنّی‌ها هم در مکّه می‌روند قبرستان بقیع. می‌گوییم: «خب این آقایان که می‌روند قبرستان بقیع، ما اگر یک سایه‌بان درست کنیم که این‌ها زیر آفتاب نباشند، شرک است؟» آن‌ها می‌گویند ساختمان شرک است، ساختمان چی هست؟ یا یک مسجد می‌سازند بغل شهید، یا یک سالن درست می‌کنند، یا آبسردکن می‌گذارند، یا فرش می‌کنند، یا برق روشن می‌کنند، برای چه کسی؟ برای این که آقایی که آمده فاتحه بخواند زیارت قبور، زیر آفتاب نباشد، تشنه‌اش شد، آب باشد بخورد، خواست بنشیند، فرش باشد بنشیند. کجایش شرک است؟ زیارت قبور که شرک نیست، آن را که شما قبول دارید، خب این آقا آمده زیارت قبور، آفتاب به سرش بخورد، توحید است، اگر سایه‌بان درست کنیم شرک است! روی چه عقلی، روی چه منطقی؟ مگر قرآن نمی‌گوید: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» (مائده/ 2)، کارهای خیر را کمک کنید، این آقا آمده فاتحه بخواند زیارت قبور، ما هم برایش امکانات رفاهی درست می‌کنیم، فرش می‌اندازیم، سایه‌بان درست می‌کنیم، برق روشن می‌کنیم.
7- صبر و پایداری در راه رسیدن به هدف
خب این‌ها طالوت را قبول کردند، یک عدّه قبول نکردند. از آن ده هزار تا گفتیم هفت، هشت هزار تایشان رفتند، یک دو هزار تایش با کم و زیاد ماندند، طالوت هم بود، طالوت گفت: ببین یک تحریم اقتصادی، داریم می‌رویم جبهه با فرعون دوّم بجنگیم. در راه، یک نهر آبی هست، از این آب نخورید، «مَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» (بقره/ 249): بخورید از ما نیستید، یک حصر خودمان، نخورید هان، هر کس با من است، فرماندهی من را قبول دارد، باید از این آب نخورد. به نهر آب رسیدند، دیدند آب خوبی است، نتوانستند نخورند، «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً» (بقره/ 249)، باز یک عدّه هم آب خوردند و در این امتحان هم شکست خوردند. یک عدّه دستور جهاد آمد فرار کردند، یک عدّه فرماندهی شخص طالوت را قبول نکردند، یک عدّه هم مسئله‌ی شکم، آبِ سردِ خنک، زلال، نتوانستند، «شَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً» (بقره/ 249). این‌ها هی ریزش کردند، ریزش، ریزش، ریزش. یک چند تای دیگر ماندند، این‌ها گفتند: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً» (بقره/ 249). یک آیه در قرآن داریم، بیست بر دویست پیروز است، «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال/ 65)، «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» آیه‌ی قرآن بود که خواندم، معنایش این است که بیست بر دویست پیروز است، اگر مقاوم باشید.
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ» (بقره/ 250)، وقتی روبه‌روی هم قرار گرفتند، «بَرَزُوا» مبارز، یعنی آمدند خودشان را به جبهه عرضه کردند، «وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» (بقره/ 250)، دعا کردند: خدایا مقاومت ما را زیاد کن؛ «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/ 251): این گروه کمی که باقی مانده بودند، به لطف خدا، به عنایت خدا بر گروه زیاد پیروز شدند. حالا تا اینجایش کجایش به حضرت علی می‌خورد؟ از اینجایش مال حضرت علی است، خیلی قشنگ است، خیلی قشنگ است، خیلی خیلی خیلی قشنگ است، می‌گوید: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ» (بقره/ 251)، خداوند به طالوت مُلک داد، حکمت داد، «عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ» (بقره/ 251)، آن‌چه خدا می‌خواست به او داد. سؤال ما این است، زیادی گوش بدهید، اینجا یک خورده دقیق است و لطیف است. در جنگ طالوت و جالوت آن‌هایی که رهبری طالوت را پذیرفتند، سینه‌چاک جلو رفتند، جنگیدند، می‌گوید خدا به این‌ها مُلک و حکمت داد. خب جنگ کفّار با حضرت علی، مگر حضرت علی عمرو بن عبدود را نکشت؟ چه‌طور اگر در تاریخ گذشته کسی طاغوت را بکشد، «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ» (بقره/ 251)، در جنگ مسلمان‎‌ها هم حضرت علی دشمن قهرمان درجه یک خودش را کشت عمرو بن عبدود، پس مُلک و حکمت مال حضرت علی است، کسی دیگر حق ندارد حکومت کند.
این شخصیت حضرت علی بود که به مناسبت تولّد حضرت علی گفتیم. سعی کنیم اسم بچّه‌هایمان را علی بگذاریم، فاطمه بگذاریم، مطرح کنیم این‌ها را در اهل بیت، این یک. با نهج البلاغه‌اش آشنا بشویم. الحمدلله بعد از انقلاب مقدار زیادی کلاس‌های نهج البلاغه راه افتاده، با نهج البلاغه آشنا شویم، با اولاد علی رفیق بشویم، رهبری کسی را قبول کنیم که زندگی‌اش به امیرالمؤمنین شباهتش بیش‌تر از دیگران است. خدایا ماه رجب است، تمام خیرات رجب را نصیب همه‌ی ما بفرما، کسانی که رجب‌ها و شعبان‌ها و رمضان‌های سال‌های قبل بودند و الآن نیستند، همه را با محمّد و آل محمّد محشور بفرما.
نسل ما تا آخر تاریخ از بهترین شیعیان و یاوران امیرالمؤمنین و فرزندش امام زمان علیه السلام قرار بده.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- تولد و شهادت حضرت علی علیه‌السلام در کدام مساجد اتفاق افتاد؟
1) مسجد الحرام – مسجد النبی
2) مسجد النبی – مسجد الحرام
3) مسجد الحرام – مسجد کوفه

2- چه کسی خبر شهادت حضرت علی علیه‌السلام در ماه رمضان را به آن حضرت داد؟
1) رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله
2) حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
3) جبرئیل امین

3- آیه 18 سوره ذاریات، به چه امری اشاره دارد؟
1) نماز در سحرگاهان
2) استغفار در سحرگاهان
3) بیداری در سحرگاهان

4- بر اساس قرآن، چه کسی از جانب پیامبر بنی‌اسرائیل برای فرماندهی جنگ انتخاب شد؟
1) طالوت
2) جالوت
3) داود

5- آیه 65 سوره انفال، به چه امری تأکید دارد؟
1) 10 نفر صابر بر 1000 نفر پیروز است.
2) 20 نفر صابر بر 200 نفر پیروز است.
3) 10 نفر صابر بر 100 نفر پیروز است.

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
درسهایی از قرآنطالوت و جالوتقرائتیکعبهمسجد کوفه
Comments (0)
Add Comment