1- مقام علمی حضرت معصومه علیها السلام
2- رعایت سلسله مراتب معنوی در امور دینی
3- زنان خردمند در قرآن
4- کرامت ذاتی انسان در خلقت
5- کرامت اکتسابی با کارهای نیک
6- تربیت بر اساس تکریم، نه توهین
7- حفظ شرافت و کرامت خود
8- تکریم دیگران، حتی خدمتکاران و زیردستان
موضوع: کرامت در قرآن(1)
تاریخ پخش: ۰۶/۰۶/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث در دههی کرامت پخش میشود. در دهه کرامت تولد حضرت معصومه، تولد شاهچراغ، تولد امام رضا، این تولدها در یک دهه قرار گرفته و اسمش را دهه کرامت گذاشتند. اسم به جایی است.
وقتی به من گفتند: صحبت کن، من گفتم: نمیشود تجلیل کرد. آن مقداری که ما میتوانیم تجلیل کنیم، بیاییم یک بحث قرآنی راجع به کریم و کرامت کنیم. نمونههای کرامت را بگوییم. چون میگویند: اگر میخواهید در جامعه گناه کم شود، به افراد شخصیت بدهید، مردم را محترم شمارید گناه کم میشود. اگر من عصبانی شدم خواستم فحش بدهم… یک نفر به من گفت: آقای قرائتی تو آقا هستی! تو روحانی هستی، فوری خودم را نگه میدارم. توجه به من دادند که تو یک روحانی هستی، فوری خودم را نگه میدارم. یعنی همین که به من توجه بدهند تو روحانی هستی، نباید تند شوی، نباید حرف بد بزنی، توجه به این کنم.
1- مقام علمی حضرت معصومه علیها السلام
بحث خوبی از نظر قرآن و حدیث درآمد. منتهی یک جمله هم برای حضرت معصومه بگوییم. من به این جمله تازه برخوردم. جمعی سؤالات پیچیده و علمی داشتند. در خانه امام کاظم آمدند و در را زدند، نامهها و سؤالها! حضرت معصومه(س) آمد پشت در گفت: پدرم نیست. چه کار دارید؟ گفتند: ما خیلی سؤال داریم و از راه دور آمدیم. کلی سؤال جمع کردیم. فرمود: بدهید من جواب بدهم. شما؟ گفت: بله. سؤالها را به ایشان دادند و ایشان هم نشست همه را جواب داد. این جوابها را برداشتند. داشتند میرفتند در راه برگشت امام کاظم را دیدند. گفتند: آقا شما خانه نبودید. ما کلی سؤال داشتیم. حضرت معصومه جواب داد. گفت: دخترم جواب داده است. بدهید ببینم چه گفته است؟ نامهها را گرفت و یکی یکی نامهها را خواند. دید عجب جوابهایی داده است! آن وقت سه بار فرمود: «فداها ابوها»! این کلمه را پیغمبر برای حضرت زهرا گفت. پیغمبر(ص) (صلوات حضار) پدرش قربانش برو! «فداها ابوها»! این «فداها ابوها» عاطفی نیست که خوب ما هم به بچههایمان میگوییم: قربانت بروم. در کوچه هم به دیگران قربان شما میگوییم. این مقام علمی حضرت معصومه است. اسمش را هم روز دختر گذاشتند، منتهی حالا دخترهای ما قدر خودشان را ندارند. اسلام میگوید: دختر خانم تو عزیز هستی، کریم هستی، ارزش داری، خودت را حراج نکن. اگر کسی خواست به تو نگاهی کند، به شرطی حق دارد نگاهت کند که تمام زندگیات را اداره کند. اگر خانه، ماشین و تلفن و تمام زندگی تو را تأمین کرد، حق دارد نگاه کند. تو چرا خودت را در خیابان حراج میکنی؟ سیب زمینی که نیستی. طلا هستی. حجاب یعنی طلا هستی. سیب زمینی نیستی که خودت را حراج کنی. این مفت میگوید: سینه و دست و بازوی مرا ببینید.
زیارت حضرت معصومه خیلی ثواب دارد. حدیث از سه امام است که فرمود: زیارت حضرت معصومه در قم پاداشش بهشت است. سه امام راجع به زیارت این امامزاده حرف زدند. حدیث گفتند، این مهم است. ما در سامرا میخواهیم سلام به مادر امام زمان بدهیم، در مفاتیح نوشته زیارتنامهای برای مادر امام زمان نیامده، اما بهتر این است که همین سلامی که به حضرت معصومه میدهیم، به مادر امام زمان هم بدهیم.
2- رعایت سلسله مراتب معنوی در امور دینی
چیزی که در این زیارتنامه مرا جلب کرده است، سلسله مراتب است. شما زیارت حضرت معصومه که میروی، اول میگوید: سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار سبحان الله! یعنی اول حق خدا را بدهید. سلسله مراتب، بعد انبیای اولوالعزم را سلام کن. «السلام علی آدم»، «السلام علی نوح، ابراهیم، موسی، عیسی» بعد پیغمبر اسلام، بعد دوازده امام را یکی یکی سلام کن، آخرش بگو: «السلام علیک یا بنت رسول الله» این سلسله مراتب است. این یعنی چه؟ یعنی اگر خواستیم از مقام معظم رهبری حرف بزنیم، اول بگوییم: قرآن گفته، بعد میگوییم: پیغمبر گفته، امیرالمؤمنین گفته، امام خمینی گفته، مقام معظم رهبری گفته است. این است که گاهی وقتها بعضی از دوستان ما تا میرسند میگویند: مقام معظم رهبری گفته است. روی چشم! اما خدای رهبر هم گفته است. شما به حضرت معصومه سلام میکنی، میگوید: از پیغمبر شروع کن. این سلسله مراتب هست. سعی میکنیم این را حتماً حافظ گفته، مولانا گفته، بابا خدای مولانا گفته است. یعنی هرچه حرفها را به قدیمیها وصل کنیم، اعتبارش بیشتر میشود. یکوقت یک کسی یک نقدی از امام کرد که چرا فرمودی: شطرنج حرام نیست؟ امام فوری به آیت الله العظمی خوانساری چسبید. فرمود: آیت الله العظمی خوانساری که در ورع و فقهش شکی نیست، او هم گفته: شطرنج مانعی ندارد. چون امام از متأخرین بود. آیت الله خوانساری از قدما بود. اگر خواستند بگویند: قرائتی حرفش معتبر است، میگویم: این حرف را آقای فلسفی هم گفته است. قبل از آقای فلسفی، شیخ جعفر شوشتری هم گفته است. ما فکر میکنیم اگر از نو بگوییم: ابتکار است. نه! هرچه حرفهایی که میزنیم سند قرآنی داشته باشد، امام معصوم فرمود: اگر من یک حدیثی گفتم، از من بپرسید سند قرآنیاش چیست؟ امام رضا فرمود. یک امام دیگر هم فرمود. این را از دو امام در حدیث دیدم. امام فرمود: اگر از ما یک حدیثی شنیدید، نگویید: امام صادق گفته است. بگویید: ریشه قرآنیاش چیست؟ تا ما بگوییم این حدیث از کدام آیه درمیآید.
همه اینهایی که پای تلویزیون بحث را میبینند، برای اینکه شب جمعه هدیهای به حضرت معصومه بدهیم، صلواتی ختم کنید، ثوابش به حضرت معصومه برسد. (صلوات حضار)
3- زنان خردمند در قرآن
چون امروز را هم روز دختر گفتند، این کلمه را هم بگویم. حدیث داریم امام سجاد وقتی بچهدار می شد، نمیگفت: پسر است یا دختر؟ میگفت: سالم است، یا نه؟ دختر و پسر فرقی ندارد. تعبیراتی برای دختر هست، که برای پسر نیست. این مسأله مهمی است. قرآن به زنان اولوالالباب گفته است. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب» (آلعمران/۱۹۰) آخر سوره آل عمران میگوید: در آفرینش آسمانها و زمین نشانههایی برای اولوالالباب است، به عایشه گفتند: یک خاطره خوب از پیغمبر بگو. گفت: همه خاطرههایش مهم است، ولی خاطرهای که در ذهن من است، این است که سحرها بلند میشد به آسمان نگاه میکرد، و این آیات را میخواند. ترجمهاش این است: در آفرینش آسمانها و زمین نشانههایی برای اولوالالباب است، اولوالالباب صاحبان عقل هستند. چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که میگویند: «ربنا، ربنا» حرف اولوالالباب را قرآن نقل میکند. بعد در آخر خداوند میگوید: ای اولوالالبابی که «ربنا، ربنا» گفتید، دعا کردید. «أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى» (آلعمران/۱۹۵) من کارهای شما را خراب نمیکنم. چه مرد، چه زن! از این معلوم میشود زن اولوالالباب است. در جامعه ما میگویند: زن ناقص العقل است، نه! زن اولوالالباب است. قرآن میگوید: زن اولوالالباب است. نقص یعنی تفاوت! معنای تفاوت نقص نیست. انگشت شصت ما کوچک است. اما این کوچک بودن نقص نیست. این کوچکی برود، همه وزارتخانهها میخوابد. با این چهار انگشت نمیشود آمپول زد. وزارت بهداشت میخوابد. چکش، اره، تیشه، پیچ گوشتی، بیل، اصلاً دکمه یقهات را نمیتوانی ببندی. کوچک هست اما کوچک بودن عیبش نیست.
4- کرامت ذاتی انسان در خلقت
اما مسألهای که در مورد کرامت است و من میخواهم راجع به آن صحبت کنم. دیروز عصری دیدم در قرآن، چیزهایی در مورد کرامت گفته است. کرامت دو رقم است. یک کرامتی که خداوند به همه داده «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم» (اسراء/۷۰) انسان را گرامی داشتیم. ساختمان انسان، ساختمان استثنایی است. همه موجودات در جلسه قبل گفتم که دمر راه میروند. حیوانهای دریایی و صحرایی همه افقی هستند. تنها حیوانی که صاف راه میرود، انسان است. « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم» (تین/۴) یعنی انسان را سیخکی آفریدیم. روح خدا در انسان است. « نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» (حجر/۲۹) ابر و باد و مه و خورشید… این کرامت انسان است. فهم انسان، ظرفیت انسان، استعداد انسان، انسان میتواند از خاک تا افلاک سیر کند. بینهایت کوچک است، ولی میتواند با بینهایت بزرگ…
سجده را موجودات دیگر هم میکنند. «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدان» (الرحمن/۶) درخت هم سجده میکند. «سَبَّحَ لِلَّه» (حدید/۱) به فعل ماضی، «یُسَبِّحُ لِلَّه» (جمعه/۱) به فعل مضارع. تمام شنها سبحان الله میگویند. اما این انسان است که مسجد میرود. آنهای دیگر مسجد نمیروند. این انسان است که انتخاب میکند. این یک کرامتی است که خدا داده است. هیچکس تا به حال گفته: الحمدلله من انسان هستم. میشد ما چیز دیگری باشیم. میشد جماد باشیم، حیوان باشیم. اینکه خدا به ما منت گذاشت ما را انسان آفرید، نعمتی است. اگر تا به حال نگفتیم، یک الحمدلله بگوییم. خدایا شکر که ما انسان هستیم. الحمدلله رب العالمین! خدا را شکر کنیم که در ایران متولد شدیم. ما زمان جنگ جبهه میرفتیم به رزمندهها میگفتیم: اینجا بصره به شما نزدیک است. اگر مادر شما چند کیلومتر آن طرفتر از آبادان شما را میزایید، فرمانده کل قوا صدام بود. خدا را شکر مادر این طرفتر زایید. اگر آن طرف میزایید چه خاکی بر سرمان میکردیم؟ از اینکه در ایران هستیم. از اینکه در این زمان متولد می شدیم. اگر یک قرن جلوتر بودیم، هرچه میدیدیم شاه میدیدیم. شاه پسر شاه، و گرگ پسر گرگ زاده! خدا را شکر ما امام را دیدیم. خدا را شکر انقلاب را دیدیم. خدا را شکر پیروز شدیم. خدا را شکر هرچه بر سر ایران زدند، ایران عزیزتر شد. اختراعش، علمش… اینها را آدم باید بنشیند گاهی فکر کند.
5- کرامت اکتسابی با کارهای نیک
یک کرامت هم اکتسابی است یعنی باید خودمان بدست آوریم. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات/۱۳) یک کرامت است که خدا به شما داده است و یک کرامت هست که خودت باید زحمت بکشی. دو رقم کرامت داریم. گاهی کرامت به معنای سخاوت است. «فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَریم» (نمل/۴۰) کریم یعنی سخاوت دارد. به کسی گفتند: کرم! گفت: هرچه بگویی: کرم! من هم میگویم: کرم! کریم به معنی سخی است.
یک کرامت هست که بعضی جاها معنای ارزش است. «وَ أَجْرٍ کَریم» یعنی اجر با ارزش! «إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریم» (یوسف/۳۱) زنان مصر گفتند: این یوسفی که ما دیدیم، یک فرشته کریم است. یعنی انسان بزرگواری است. خدا کریم را به خودش گفته است. به جبرئیل گفته است. «لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریم» (حاقه/۴۰) به ملائکه گفته: «کِرامٍ بَرَرَه» (عبس/۱۶) به ائمه گفته: «سجیتکم الکرم» (زیارت جامعه) قرآن به کتاب میگوید: « أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریم» (نمل/۲۹) به پدر و مادر میگوید: «قَوْلاً کَریما» (اسراء/۲۳)، «مَرُّوا کِراما» (فرقان/۷۲) بحث کرامت زیاد آمده است. کرامت چیست؟ کرامت به معنی شرافت است. اگر ما بتوانیم این شرافت را پررنگ کنیم، کرامت خیلی مهم است. فوتبال همه جا هست. اینکه فوتبالیستهای ما در میدان ورزش ادای بعضی جاهای دیگر را در نیاورند که آنها شیشه میشکنند، من هم بشکنم. این دیگر از کرامت و ورزش بیرون میرود. کرامت بزرگوار است. معلم باید با کرامت باشد.
6- تربیت بر اساس تکریم، نه توهین
یکوقتی یک معلمی سر کلاس به شاگردش گفت: گوساله! این شاگرد هم رفت به پدرش گفت. فردا پدرش یک آدم محترمی بود، آمد در مدرسه را زد. گفتند: جنابعالی؟ گفت: من گاو هستم. رفتند به مدیر گفتند: یک مردی آمده میگوید: من گاو هستم. خانم مدیر آمد، گفت: جنابعالی؟ گفت: من گاو هستم. همه را سر کار گذاشت. آخر گفتند: این دیوانه است! گفت: شما که معلم هستی به بچه من گفتی: گوساله! اگر بچه من گوساله است، من هم گاو هستم. پدر حق ندارد هرچه میخواهد به بچهاش بگوید. مادر حق ندارد هرچه بخواهد به بچهاش بگوید. خدا مرگت بدهد! مرده شور ترکیبت را ببرد. این کلمهها چیست؟ کسی حق ندارد این حرفها را بزند. پدر و مادر حق تربیت دارند، حق اهانت ندارند. در کوچه حق نداریم به کسی کلمه زشت بگوییم. «وَ لا تَنابَزُوا» (حجرات/۱۱)، «وَ لا تَلْمِزُوا» لقب همدیگر را محترم ببرید. پیغمبر بچهها را هم که صدا میزد، کنیه میگفت. ما خیلی راحت هرچه دلمان بخواهد میگوییم. این زبان کریم است. چشم ما کریم است. حیف نیست این چشم گناه کند. از این زبان این کلمه صادر شود. «التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّذَلُّلُ» (غررالحکم/ص۲۶۳) میگوید: اگر میخواهی شریف باشی، نان خالی بخور و دستت را جلوی کسی دراز نکن. با قلیل زندگی کن و…
ما گاهی برای اینکه عروسی در فلان تالار باشد، یا مثلاً بگوییم: سرویس طلا چند شد. از همه بانکها وام میگیریم. البته غیر از بانک خون! بانک خون، خون میگیرد و پول نمیگیرد. آنجا هم اگر بناست خانهمان را بفروشیم، پستی، باید مواظب باشیم به کسی توهین نشود. حتی در عزاداریها… من یکسال در ایام عاشورا در تلویزیون این را گفتم.
بنده خدایی روضه میخواند، نماز مغرب، سخنرانی، عزاداری، در آخر هم شام میدادند. یک عده افراد رنگارنگ سر کوچه بودند، اینها نه نماز میآمدند، نه سخنرانی، نه عزاداری، فقط سر سفره میآمدند. صاحبخانه رفت گفت: آقایان! اینجا روضه هست، شما فقط اصحاب شکم هستید. وقت شام میآیید. نه نماز آمدید، نه سخنرانی و نه عزاداری! فقط وقت شام میآیید. به اینها برخورد، گفتند: آقا دیگر نمیآییم. بلند شدند و رفتند. شب امام حسین(ع) به خواب این آقا آمد. گفت: اینها در طول سال به خانه تو نمیآیند، چون پرچم امام حسین است، میآیند. اینها به اسم امام حسین میآیند. شما حق نداشتی به اینها جسارت کنی. شکموها و پرروها! این کلمات را برای چه گفتی؟! روضه شما قبول نیست. به کسی که به اسم عزاداری آمده، توهین شد. ایشان میگوید: جبران میکنم. سر کوچه میرود و از اینها عذرخواهی میکند. میگوید: امام حسین به من گفت: اینها یاران من هستند. نباید تحقیر شوند. حتی اگر کسی عیبی هم دارد، نباید تحقیر کرد. یک خانمی حجابش خوب نیست. فحش نمیشود داد. یک آقایی است که مثلاً… نمیشود جسارت کرد.
مؤسس حوزه علمیه قم، حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. یکی از علما و مراجع درجه یک هم آیت الله حجت بود. ایشان به آیت الله حجت رسید گفت: آقا اگر کاری داشتی، من در خدمت شما هستم. آیت الله العظمی حجت (ره) فرمود: من اگر کاری داشته باشم به جای اینکه سراغ عبدالکریم بروم، سراغ خود کریم میروم. اسم آیت الله حائری عبدالکریم بود. ما باید شرافت خودمان را حفظ کنیم.
امیرالمؤمنین رفت دکان قصابی گوشت بخرد، گفت: مقداری گوشت بدهید. همینطور که قصاب گوشت را آماده میکرد، متوجه شد پول در جیبش نیست. گفت: آقا ببخشید، پول همراهم نیست. فردا گوشت میخرم. گفت: آقا خواهش میکنم. گوشت را ببرید و فردا پول بدهید. گفت: به جای اینکه به تو بگویم: فردا، پول! به شکم میگویم: فردا گوشت! چرا نسیه کنم؟
چه اشکال دارد برای آسان کردن ازدواج بسیج شویم. چرا دخترها ۳۱ سال و پسرها ۳۵ سال! هی میگوید: زندگیام جور نیست. چه کسی گفته: گل بشقابها مثل هم باشد؟ خاک بر سرت! چه شد. یک بشقاب شکست، گل پنجمی به ششمی نمیخورد! حالا چه خاکی بر سرم کنم؟ میدان شوش برویم. بازار برویم. پاساژ برویم ببینیم بشقابی پیدا میشود که گل بشقاب ششم به گل بشقاب پنجم بخورد.
7- حفظ شرافت و کرامت خود
خانم نشسته این ترب را به صورت گل درمیآورد. خانم حیف هستی! این یک دقیقه دیگر زیر دندان له میشود. کسی را که بخواهند اعدام کنند که کت و شلوارش را اتو نمیکنند. این ترب اعدامی است. دیگر از این ترب برای چه گل درست میکنی؟ خدا میداند روز قیامت که پرده کنار برود، میگویی: آخ آخ آخ! با عمرم چه کردم؟! یک مقدار برای عمرمان ارزش قائل باشیم. برای عضو بدنمان ارزش قائل باشیم. همه جا نرویم. همه چیز نبینیم. همه حرفی را نزنیم. ارزش داریم، ما بدانیم خلیفه الله هستیم. ما خلیفه خدا هستیم و روح خدا در ما است. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین» (مؤمنون/۱۴) را برای ما گفتند. انسان اگر بفهمد چقدر عزیز است، اینقدر مفت خودش را حرام نمیکند. حضرت امیر میفرماید: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّه» (یوسف/۸۶) من غصههایم را به خدا میگویم. حدیث داریم خداوند به مؤمن اختیاراتی داده است. اما هیچوقت به مؤمن اختیار نداده که از خودش عیبهایش را بگوید. مثلاً کنار یک خانم بنشینیم، یا آقایی کنار آقایی بنشیند، بگوید: دیشب مسافرت رفتیم، گوشتمان سوخت. خوب سوخت که سوخت! چرا به من گفتی: گوشتت سوخت! ماشینمان پنچر شد. چرا مشکلاتت را نقل میکنی؟ به ما گفتند: از سفر برگشتید، خاطرات تلخ را نگویید. از یوسف یاد بگیرید. پدر یوسف بعد از سی، چهل سال که یوسف را دید، گفت: خدا بر من منت گذاشته، «إِذْ أَخْرَجَنی مِنَ السِّجْن» (یوسف/۱۰۰) نگفت: در زندان رفتم. گفت: خدا را شکر که از زندان آزاد شدم. رفتنش را نگفت، آزادیاش را گفت. تلخیها را نگفت، شیرینیها را گفت.
بعد گفت: شیطان یک وسوسهای بین من و برادرانم کرد. نگفت: برادرانم بد هستند. قرآن میگوید: اگر مجرمی هست، مجرم بد نیست، عملش بد است. «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالین» (شعرا/۱۶۸) عملت بد است. نه اینکه خودت بد هستی. خودت آدم خوبی هستی. عملت بد است. کارت بد بود، وگرنه شما آدم محترمی هستید. در نهی از منکر باید بگوییم: آقا شما آدم بدی نیستی. ولی این کلمه در شأن شما نبود. این تأثیرگذارتر است. غصههایتان را به خدا بگویید، به کسی نگویید.
چرا به عاریه، عار میگویند. ظروف عاریه! عاریه یعنی آدم وقتی میخواهد بگیرد، باید خجالت بکشد، باید خودش را سبک کند.
زمانی که داماد شدم، به من گفتند که: برو چند قالی در بازار کاشان بگیر، دور خانه را قالی بندان کن. طلبه جوانی بودم. گفتم: حالا من بروم به تاجر بگویم: دو تا قالی به ما عاریه بده. ده، دوازده قالی بگیرم و دور خانه را قالیبندان کنیم که عروس میآید. من باید پیش تاجر سرم را خم کنم که جلوی فامیل سرم را بلند کنم؟! نه آنجا خم میکنم و نه آنجا بلند میکنم! برگشتم، گفتند: چه کردی؟ گفتم: ارزش نداشت. باید یکجا خم شوم، تا یکجا سرفراز شوم. نه خم میشوم و نه سر فراز میشوم. عروس هم که میفهمد اینها قرضی است. میفهمد از من نیست. عاریه را عاریه میگویند چون در گرفتنش عار است. باید خودت را بشکنی. یعنی باید کرامت و شرافت خودت را ضربه بزنی، که یک چیزی وام بگیری.
امیرالمؤمنین فرمود: « وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا» (تحفالعقول/ص۷۷) خدا تو را آزاد آفرید. بعضیها میگویند: جیرجیرکتم! جیرجیرک اسم یک حیوان است؟ اسم یک حشره است. من دیدم یک کسی به کسی گفت. جیرجیرکتم! یعنی حیوانت هستم. آقا خوش آمدید. قدم به چشم! چه خبر است که قدم به چشم میگویی؟ خیلی تواضع نکنید و خیلی خودتان را نشکنید.
حدیث داریم به نوکرت حق نداری برده و غلام بگویی. شما بگو: «یا فتی» اگر کنیز است، «یا فتاه» به معنی جوانمرد است. ریشه بردگی در جبهه است. آمده مرا بکشد، نتوانسته. من مچ او را گرفتم و اسیرش کردم. این قاتل من است، در عین حال حق نداری غلام بگویی. باید «فتی» بگویی. کرامت، به پدر و مادر میگوید: «قولاً کریما». پدر و مادر اگر احمق هم گفت، حق نداری بگویی: خودت هستی. دیگران را میتوانی بگویی: خودت هستی. قرآن راجع به دیگران میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان» (نحل/۹۰) خداوند در رفتار عدل و احسان گفته است. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان» عدل یعنی چه؟ احسان به معنی نیکی است. عدل هم به معنی تعادل است. یعنی میتوانیم بر وزن آن، حرف بزنیم. «ابتر» خودت هستی. «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر» (کوثر/۳) خل هستی! من خل هستم! «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاء» (بقره/۱۳) خودش خل است. اگر کسی گفت: خل هستی، میشود گفت: خودتی! احمق، میشود گفت: خودت هستی. اما اگر پدر و مادر به بچهاش احمق گفت، میشود گفت: خودتی!؟ اگر پدر و مادر احمق گفتند، هیچی نگو. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/۸۳) نگفته: «و بالوالدین عدل و احسان» نسبت به باقی مردم؛ «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان». اما رفتار با به پدر و مادر بر اساس عدل نیست. نمیشود گفت: او یکی گفت، من هم یکی بگویم. او یک سیلی زد، من هم یک سیلی میزنم.
دهه کرامت است از امام رضا بگوییم. الله اکبر! گفتنش مشکل است. امام رضا خواست غذا بخورد، فرمود: این شاید غذای آخر ما باشد. به بردهها بگویید: بیایند یک غذایی با هم بخوریم. آخر برده در شأن ما نیست.
دیروز یک نفر به من گفت: من در یکجا یک کار خدماتی کردم، توبیخ شدم که این یک کار خدماتی بود. تو روابط عمومی هستی. این در شأن روابط عمومی نیست. در شأن خدمات است. اگر از زنها بپرسند: بهترین عکس امام کدام است؟ میگوید: همان عکسی که برای خانمش چای میبرد. یعنی آن عکسی که امام در حال خدمت است، برای خانمها بهترین عکس است.
حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم در مدرسه دید یک طلبه خوابیده است. گفت: چرا خوابیدی؟ مگر امروز روز درسی نیست؟ گفت: بیمار هستم. گفت: چه مشکلی داری؟ مشکلم این است. ایشان استاد همه مراجع بود. به خانهاش رفت شوربا و سوپ درست کرد و برای این طلبه آورد. خیلی مهم است.
خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. میگفت: امام در پاریس یکبار از دستشویی بیرون آمد، تمام لباسهایش تر بود. گفتند: آقا لباسهایت تر شده است. گفت: من هروقت دستشویی میرفتم، میدیدم دستشویی تمیز است. گفتم: یک روز هم من شیلنگ دست بگیرم، دستشویی را تمیز کنم. اصلاً همه مانده بودند. بزرگان افراد و قوانین افراد… هر کشوری یک قانون دارد. در فرانسه، یک گوسفند کشتند که آبگوشتی، کبابی درست کنند. امام سر سفره آمد، گفت: گوشت گوسفند است؟ گفتند: بله! گفت: قانون فرانسه این است که در خانه گوسفند نکشید. شما چرا کشتید؟ گفتند: قانون فرانسه برای خودش است. ما خودمان کشتیم. فرمود: نه! باید به قانون اینجا احترام بگذارید. من از این گوشت نمیخورم. قانون، قانون است. دین ما دین لطیف و ظریفی است.
امام صادق میخواست دست یک نفر را فشار بدهد و آموزش بدهد، اجازه گرفت. فرمود: که من میخواهم یک مسألهای را به مردم یاد بدهم. شما اجازه بده من دست شما را فشار بدهم. گفت: آقا اشکالی ندارد. امام صادق(ع) دست ایشان را گرفت. مقداری فشار داد. فشار که داد، جا برداشت. به مردم گفت: اگر کسی دست کسی را این مقدار فشار بدهد که جا بردارد، باید دیه بدهد. یعنی امام صادق برای آموزش امت یک فشار میخواست به دست بدهد، از طرف اجازه گرفت. ما راحت وارد مجلس که میشویم، یک نفر را بلند میکنیم، و یک نفر دیگر را مینشانیم.
اگر یک بچه دو ساله جایی نشسته باشد، او را بلند کنی، رئیس جمهور هم نماز بخواند، نماز رئیس جمهور باطل است. آیت الله العظمی باشد، نماز آیت الله العظمی باطل است. بله میتوانید از اول برای او جا بگیرید. الآن هم این کار را میکنند. پاسدارها میآیند ردیف اول مینشینند، آنوقت شخصیتها که میآیند، هی یکی یکی بلند میشوند جایشان میدهند. جا بگیرید طوری نیست. اما اگر یک کسی به طور طبیعی آمده نشسته است.
ما یکبار مجلس شورا رفتیم. مقررات را بلد نبودیم. رفتیم جلو نشستیم. کار داشتیم. آمدند گفتند: حاج آقا بلند شو! گفتم: چرا؟ گفت: اینجا برای شورای نگهبان است. گفتم: امروز شورای نگهبان میآید؟ گفت: نه! گفتم: خوب امروز که نیست. گفت: اینها باید باشد برای اینکه اینها دو ماه دیگر بیایند. گفتم: من که بلند نمیشوم. اگر هم بلند شوم در تلویزیون میگویم و گفتم… کرامت افراد شکسته میشود. هرکسی برای خودش شأنی دارد. به کنیز «فتاه» گفتند. به نوکر «فتی» به معنی جوانمرد گفتند. من خیلی حرف دارم.
میگوید: اگر فقیری آمد، پول نداری با بیان نرم دلش را آرام کن. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَهٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَهٍ یَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلیم» (بقره/۲۶۳) یعنی خوب با او حرف بزن. اگر صدقه دادید، کمک کردید، با منت تحقیرش نکنید. من بودم که جهازیه دادم. من به تو وام دادم. من من نکنید. منت گذاشتن ثواب صدقه را از بین میبرد. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/۲۶۴) یک پنجم حرفهایم را زدم. انشاءالله جلسه بعد باقیاش را میگویم.
خدایا از این «کَرَّمْنا بَنی آدَم» (اسراء/۷۰) که تو ما را تکریم کردی، انسان را آفریدی و این همه ظرفیت و استعداد به ما دادی، من خواهش میکنم، این یادگاری از من داشته باشید. از این به بعد هرگاه خواستید الحمدلله بگویید، دو بار بگویید. یکبار بگویید: الحمدلله برای نعمتهایی که نمیفهمم. یکبار هم بگویید: الحمدلله سیر شدیم. الحمدلله به سلامت رسیدیم. برای اینکه میفهمم. چون آنچه را که نمیفهمیم میلیاردی است. آنچه میفهمیم یکی است. فقط بگوییم: سالم رسیدیم الحمدلله! سالم زایید، الحمدلله! خانه تمام شد، وام را دادیم، الحمدلله! یعنی یکی میفهمیم، صدها میلیارد نمیفهمیم. الحمدلله برای نعمتهایی که میفهمیم و الحمدلله برای نعمتهایی که نمیفهمیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیها چگونه آغاز می شود؟
1) با ذکر خدا
2) با نام رسول خدا
3) با سلام به حضرت ابراهیم
2- مراد از اوالی الالباب در آیه 190 سوره انعام، چه کسانی است؟
1) مردان خردمند
2) زنان خردمند
3) مردان و زنان خردمند
3- آیه 70 سوره ی اسراء به چه امری اشاره دارد؟
1) کرامت ذاتی انسان
2) کرامت اکتسابی انسان
3) خلقت ویژه انسان
4- کرامت واقعی انسان در نزد خداوند چیست؟
1) کسب علم
2) کسب تقوا
3) جهاد با دشمنان خدا
5- قرآن، کدام شیوه را در رفتار با والدین توصیه می کند؟
1) عدالت
2) احسان
3) عدل و احسان