موضوع: پیامبر اسلام(ص)، فتوحات پیامبر و انقلاب اسلامی
تاریخ: 18/11/63
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان بحث ما زندگی و سیره پیغمبر اسلام، درگیریها، امدادها، مشابهتها، است. برای پیغمبر ما سه تا فتح است، سه رقم فتح در قرآن است:
1- فتح قریب: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ»(فتح/13) در قرآن خدا به پیغمبرش میگوید پیروزی نزدیک به تو دادیم، فتح قریب به تو دادیم.
2- فتح مبین: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً»(فتح/1)
3- یک فتح کلی، که هم فتح قریب و هم فتح مبین، یعنی آشکار و هم باقی فتوحات. فتح در مسائل سیاسی، فتح درمسائل نظامی، فتح در مسائل اخلاقی، فتح در مسائل اجتماعی، در همهی جهات و در همهی ابعاد پیروزی به تو دادیم. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»(نصر/1)
1- مشابهت پیروزی انقلاب و فتوحات پیامبر
بین 22 بهمن روز پیروزی انقلاب ما، و امدادهایی که خدا به انبیا کرده مشابهتهایی هست. یعنی حرکتهایی که در این انقلاب شده چقدر شبیه است به حرکتهایی که انبیا داشتهاند. در قرآن خدا به پیغمبرش میگوید: فتح به تو دادیم «فتح قریب»، فتحی که زود بود. ما زود پیروز شدیم کشورهایی 30 سال و 20 سال کشته میدهند و پیروز نمیشوند و ما رژیم شاه را یکی دو سال بیشتر طول نکشید. البته مبارزات تبلیغاتی، منبرها، نوارها، سخنرانیها، پیامها، زندانها، شکنجهها بود، اما وقتی حرکت عمومی شد، یکی دو سال بیشتر طول نکشید.
(فتح قریب، فتح مبین) گاهی انسان زود پیروز میشود، یک قلعهای را میگیرد، یک چیزی را میگیرد و تمام میشود. ولی انقلاب اسلامی، انقلابی بود که هر چه خواستند جلوی آن را بگیرند بالاخره به قدری مبین و آشکار بود که دیگر دشمن هم به این که در ایران انقلاب و فتح قریب و عمومی در جمهوری اسلامی شده تصدیق کرد، این سه فتح در سیره و زندگی پیغمبر بود و وعده و امداد خدا به پیغمبر، و همهی این سه فتح را خدا به امت اسلامی داد و این است معنای مشابهت.
خداوند در قرآن میفرماید: (این آیه، آیهی مهمی است، کلی است، مصداق مهم آن برای امام زمان(ع) است اما مخصوص حضرت مهدی(ع) فقط نیست، شامل همهی قومها میشود. «آیهی سوره نور» قرآن میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(نور/55)
وعده داد خدا به کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، خدا به خوبها وعده داده که چه؟ «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» خلیفه میکند، شما را، یعنی شما جانشین رژیم طاغوت میشوید. خداوند وعده داده که خوبها جانشین میشوند، حزب اللهیها حاکم میشوند. کما این که «استخلف» خلیفه شدهاند، خوبهایی که جلوی شما بودهاند.
بالاخره بلال اذان گو شد و آنهایی که بلال را شکنجه میکردند سقوط کردند. بالاخره موسی برنده شد و فرعون باخت. بالاخره حق پیروز میشود. بالاخره چهره منافق رو میشود. بله این یک قانون است.
«کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» یعنی قبل از شما خلیفه شدند خوبها. «وَ لَیُمَکِّنَنَّ» خدا به آنها مکنت میدهد. خداوند امکانات به آنها میدهد. تمکین میکند برای مؤمنین «لهم دینهم» یعنی امکانات دینیشان را ممکن میکند. اقامهی دین را برایشان ممکن میکند. اول اقامهی دین برایشان ممکن نبود، حالا برایشان ممکن شد. کدام دین؟ «دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ» دینی که «ارتضی» دینی که مورد رضای خداست، دینی که خود مؤمنین میخواهند. زمان شاه هم دین داشتیم اما دین ما دینی مرضی ما بود یا نبود؟ نبود. ما در زمان شاه دین داشتیم اما دینی که در اداره بتواند نمازبخواند؟ دینی که بتوانیم در آن اذان بگوییم؟ دینی که اگر با چادر رفت دبیرستان مسخرهاش نکنند؟ خداوند وعده داده آن دینی را که مهیا کند «ارْتَضى لَهُمْ»، راضی شما و مرضی شما باشد. «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ» خدا وعده داده یعنی تبدیل کند، جایگزین کند «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» بعد از خوفها، امنیت را، خدا وعده داده که جانشین بشوید، خدا وعده داده «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ» آن دینی که میخواهید خدا به شما بدهد. خدا وعده داده «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ» یعنی ترسها ودلهرهها تبدیل بشود به امنیت.
2- امنیت، زمینه ساز عبادت
خدا سه تا وعده داده 1- حزب الله حاکم شود 2- دلهرهها امن بشود 3 – اقامهی دین ممکن باشد. (این وعدههای خدا) حالا «یَعْبُدُونَنی» تا خانهها امن نشود عبادت خدا نمیشود برادران عزیزکمیتهای، برادران عزیز سپاهی، برادران عزیز ژاندارمری، شهربانی، ارتشی و سایر نیروهای نظامی و انتظامی، شماها دراین مملکت چه کاره هستید؟ کار نیروهای مسلح این است. مردم را با امنیت میکنند. مردم وقتی دلهره و ترشان امن شد، آن وقت «یَعْبُدُونَنی» شروع به عبادت میکنند. یعنی تا کارگر امنیت نداشته باشد، نمیتواند کارکند. تا دبیرستانی و مدرسهای و کشاورز و طلبه نماز جمعه خوان، تا افراد در کوچه و بازار آرامش نداشته باشند، عبادت انجام نمیشود. پس «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» خوفها و ترسها باید توسط برادران در جبهه و پشت جبهه، در شهر و بیابان وژاندارمری از بین برود.
تا خوفها امنیت نشود «یَعْبُدُونَنی» عبادت خدا صورت نمیگیرد. پس چه چیز میگویم؟ شهربانی وژاندارمری چه کاره است؟ کمیته و سپاه چه کاره است؟ (بسم الله الرحمن الرحیم: من مسئول امنیت هستم ولی تا امنیت نباشد عبادت خدا صورت نمیگیرد) پس شما زمینه ساز همهی عبادتها هستید.
یعنی شغل شما کمیته ایها نیست! ؟ آخه کمیتهای با سیگار فروش و قند فروش و پیوند کار فرق میکند. پیوند کار درختی را پیوند میکند دیگر کارش همین است. خیاط پارچه را لباس میکند، این پارچه که لباس شد، دیگر چیزی پشت سرش نیست. اما شماها مثل وزارت راه هستید وزارت راه که جاده میسازد برای روستا، جهادسازندگی که جاده میسازد برای روستا بعد دکتر هم که میرود روستا به خاطر جاده است پس همهی خیرها و برکاتی که به روستا میرسد در سایهی(وزارت راه است) پس گاهی شغل، زیربنایی است. گاهی شغل یک شغل است، اما همهی خوبیها بند به همین شغل است. شغل کمیته، شغل رزمنده، ارتشی و ژاندارمری، و. . . شغلشان این است «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» خوف، امنیت میشود. اگر خوف امنیت شد «یَعْبُدُونَنی» عبادت میشود. پس شغل شما شغل مهمی است. نگویید که ساندویچ فروشها بیشتر از من به دست میآورند. ساندویچ فروش شغلش به اندازه شما مقدس نیست. نمیخواهم بگویم شغل بدی است. آدم باید بفهمد که چه کار میکند، انتخاب کند. بچه تربیت کردن شغلی است مهم، مهم ترین شغلها.
به حضرت رسول(ص) گفتند دختر میخواهی به تو میدهیم، پول میخواهی میدهیم، رئیس میخواهی، رئیست میکنیم، فرمود: خورشید را در یک دست و ماه را به دست دیگرم بدهید از هدفم دست برنمی دارم و هر کس در خط پیغمبر(ص) است باید دست برندارد. اینطور نیست که حالا ما اول انقلاب آمدیم در کمیته، حالا بیا برویم. کجا بروید؟ اول انقلاب آمدیم در تربیت معلم، رفتیم دانشگاه قبول نشدیم، گفتیم خوب میرویم تربیت معلم، از بی جایی. ما دیدیم چه کار کنیم برویم آخوند بشوی، م اگر از بی جایی آخوند شدی، از بی شغلی معلم شدی، از بی کاری کمیتهای شدی که باید سرت را بزنی به دیوار. نه آقا انتخاب کردم، میفهمم چه کار میکنم «خَوْفِهِمْ» را امن میکنم بعد مردم «یعبدوننی» عبادت میکنند. و من زمینه ساز عبادتها هستم.
3- کفران نعمت انقلاب نشانه فسق
خوب دیگر چه «لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً» شرک به خدا نورزم. که خداوند میگوید تا مشرک نشود. «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» این آیه برای افراد ضد انقلاب است، «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» هر کس بعد ازپیروزی انقلاب کفران کند « فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» واقعاً فاسق است، یعنی به ضد انقلاب جز کلمهی فاسق نمیشود، کلمه دیگر گذاشت. کلمه فاسق لقبی است که خدا برای کسانی قرار داده که «کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» که بعد از این همه پیروزی کفران کنند، خوب عدهای دیر پیچ تلویزیون را باز کردند، تازه رسیدند خانه و عدهای هم گیج شدهاند. این آیه مصداق کاملش برای آقا امام زمان(عج) است اما آن طوری که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان معنا کرده و منحصر نیست، شامل هر دوره تاریخی میشود. معنای آیه: خداوند وعده داده به «امنوا» ها و «عَمِلُوا الصَّالِحاتِی» ها یعنی به مردان مؤمن وعده داده که سه کار بکند.
1 – جانشینی در زمین «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ» حکومت را بگیرند. خدا به خوبها وعده داده که حاکم زمین باشند؛
2 – دینی که مورد رضایتشان است بتوانند عملی کنند.
3 – «خَوْفِهِمْ أَمْناً»، دلهرهشان از ساواک تبدیل به آرامش شود.
کسی را که خدا جانشینی وعده داده، حکومت را گرفته و دین را به قوانین اجرا بکند و امنیت حاکم بشود، دیگر اگر کسی «کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ» بعد از این کفران نعمت بکند، جز فاسق لقب دیگری ندارد. این آیه یکی از آیههایی است که به مناسبت 22 بهمن میشود خواند، و مناسبت بهتر آن شب نیمه شعبان است. خدا وعده داده به خوبها حاکم بشوند، دین را پیاده کنند، امنیت مستقر کنند. اگر حاکم شدید، دین پیاده شد دیگر اگر نق بزنید ضد انقلاب هستید، فاسق هستید.
آیا جوانان ما دنبال شهوت نمیرفتند؟ شهوت طلب، ی شد شهادت طلبی. شهوت، شد شهادت. «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» هر کس این نعمتها را نادیده بگیرد و کفران کند بعد از این همه نعمت، یعنی این همه نعمتها را ببیند و کلیات انقلاب و نعمت را هر کس کتمان کند« فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
خط آمریکا خط امام شد. «و من کفر بعد ذلک» کسی کفران این نعمت را بکند « فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» مردم ترسوی مامردم شجاع شدند. «و من کفر بعد ذلک» کسی کفران این نعمت را بکند « فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
ارتش ما تغییر کرد «و من کفر بعد ذلک» کسی کفران این نعمت را بکند « فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
سیاست ما شد سیاست نه شرقی نه غربی «و من کفر بعد ذلک» کسی کفران این نعمت را بکند« فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
این همه تغییر، این همه رشد، جناب آقای ربانی املشی نقل میکنند که؛ «پاسدار من از جبهه آمد و گفت که یک دقیقه با شما کار دارم و دوباره میخواهم برگردم جبهه. گفتم بگو. گفت: یک زمانی یک کسی غیبت شما را کرد و من گوش دادم و دفاع نکردم. حالا در جبهه هر لحظه ممکن است شهید بشوم و نمیخواهم یک گناه داشته باشم. تا شهید نشدم از جبهه آمدهام تهران عذرخواهی کنم و برگردم جبهه. گفتم که غیبت چه بوده؟ گفت: غیبت این بود که یکی از پاسدارها شهید میشود که با شما آشناست و ایشان به خاطر این که از فقهای شورای نگهبان بوده و یا چیز دیگر. . . نرفته جلسهی فاتحه و آن وقت در یک جلسه گفتهاند چرا آقای ربانی املشی مجلس فلانی نرفت و من شنیده و دفاع نکردم و در جبهه شک کردم که نکند گناه باشد و از جبهه آمدم حلالیت بطلبم و برگردم. »
جوانی که روزی صد تا غیبت میتواند بکند، میرسد به جایی که حتی به احتمال یک غیبت از اهواز تا تهران میآید وبرمی گردد. تقوا خیلی زیاد شده، این همه بی حجاب که شدند با حجاب، این همه نمازهای هزار نفری هزارنفری «و من کفر بعد ذلک فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
روی کرهی زمین ما هستیم که پیغمبرمان دست کارگر را بوسید. روی کرهی زمین ما هستیم که امیرالمؤمنین ما بیل دست گرفت و کارگری کرد. روی کرهی زمین ما هستیم که فرماندهی کل قوا میگوید من دست رزمندهها را میبوسم. روی کرهی زمین ما هستیم که رهبرمان بچهی 13ساله را تا حد رهبری بالا میبرد. روی کرهی زمین ما هستیم که رهبرمان زندگی ساده و طلبگی دارد. روی کرهی زمین ما هستیم که بین ملت و رزمندگان اتحاد است. روی کرهی زمین ما هستیم که بعد از چند سال جنگیدن زورمان از همه بیشتر است.
روی کرهی زمین ما هستیم که نماز جمعهمان ابرقدرتها را میترساند. روی کرهی زمین ما هستیم که آمریکا از ما وحشت دارد. روی کرهی زمین ما هستیم که زنمان چند داغ میبیند و تکان نمیخورد. روی کرهی زمین ما هستیم که بعد از چند سال جنگ نشاطمان و خیلی از چیزهایمان بهتر است. «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» کفران کنید فاسقید. خدا انصاف بدهد به آنهایی که بر اثر کم کاری و بدکاری و پارتی بازی یک کاری میکنند که بگویند باز هم دارد اخلاق قبلی برمی گردد.
4- تنوع جنگهای پیامبر اسلام و انقلاب اسلامی
حالا 22 بهمن است من یک خط حرکتی برای وضع انقلابمان برای شما بگویم، خوب گوش کنید، داریم سیرهی پیغمبر را میگوییم. پیغمبر ما 4 جنگ داشت، «مؤمن با کافر»، با ابوجهل و ابولهب «مؤمن با منافق»، «مؤمن با کافر و منافق» منافقین با آمریکا و شوروی.
اول اسلام درگیری بین ایمان و کفر بود. پیغمبر ما در جنگ بدر، در جنگ احد، «مسلمانها با کفار» بعد کفار ضربه دیدند. جنگ شد بین مسلمانها و منافقین، بعد ضربه خوردند.
کفار و منافقین با هم در جنگ احزاب. این که میگویند جنگ احزاب، احزاب جمع حزب است. حزب یهود، حزب بت پرست، حزب منافق، سه تا حزب شریک شدند و جنگی به نام جنگ احزاب را تشکیل دادند.
یک جنگ هم بین مؤمن و مؤمن که قرآن میگوید «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما»(حجرات/9)
عیناً جمهوری اسلامی اینطور بود! مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، جنگ ایمان با کفر بود. آمریکای کافر، شوروی کافر، بعداً انقلاب که پیروز شد، جنگ شد بین مؤمنین و منافقین. ترورها، حزب جمهوریها، نخست وزیریها، رجاییها، هاشمی نژادها. بعد جنگ مؤمنین شد بین احزاب تودهای، لیبرال، منافقین و کفار شریکی، بعد یک ذره یک ذره همه گروهها که مالیده شدند و از لطف خدا رفتند، حالا جنگ شده بین مؤمن و مؤمن. این حزب اللهی با این حزب اللهی، این معاون با این معاون، این مدیر کل با این مدیرکل، این طلبه با این طلبه، این روحانی با این روحانی، این پاسدار با آن پاسدار، این کمیتهای با آن کمیتهای، یعنی از مرزهای بزرگ گذشتیم از مرزهای کوچک نگذشتیم، چرا؟ به خاطر این که دشمن که روبروی آدم است آدم خیز میگیرد. دشمن که مخفی است آدم خیز نمیگیرد و همیشه از دشمن مخفی شکست میخورد. زندگی پیغمبر 4 تا جنگ بود.
اول مؤمن با کافر در مشابهتها(ما هم در ایران اول جنگ ایران با آمریکا و شوروی) مؤمنین با منافقین، کفار و منافقین شریک شدند. حزب یهود، حزب بت پرست شریک شدند جنگ احزاب مؤمنین با احزاب.
جنگ چهارم: مؤمن با مؤمن مشابهت در ایران زن با شوهر، مادر شوهر با عروس، پدر و پسر، شریک وشریک یعنی از همه مراحل رد شدیم پشت دروازهی آخرین ماندیم. سخنان پریشب امام این بود که انسان اگرخودسازی و تهذیب نکند فقیه و فیلسوف هم شود فایدهای ندارد. یعنی امام میفرماید، ممکن است در جنگها پیروز بشوید اما در تسلط در هوسها پیروز نشوید. نصیحتی بود که امام به بزرگان ما و به ما و به همه فرمود.
5- بزرگداشت ایام الله و یاد بود گذشته
خوب حالا 22 بهمن ایام الله است، ایام الله میدانید چیست؟ ایام الله آیهی قرآن است، خدا به پیغمبرش میگوید: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ»(ابراهیم/5) یعنی پیغمب! ر یکی از وظایف تو این است که ایام الله را یاد مردم بیندازی، چون مردم یادشان میرود. همیشه آدم باید یادش باشد، خدا به پیغمبرش هم میگوید یادت نرود. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى»(ضحى/6)
محمد! یتیم بودی، حالا پیغمبر هستی و «وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى»(ضحى/7) گیج بودی، من خط را نشانت دادم «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى»(ضحى/8) فقیر بودی، من غنیات کردم. پس حالا «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحى/9) پس هم یتیم بودی، یادت نرود!
خدا به انسان همیشه، حتی خود پیغمبر(ص) را هشدار میدهد. 22 بهمن باید یادمان باشد که چه بود. بد نیست یک نکته اجمالی، چون ذکر است، این هم که میگویند «ذکر» یعنی یادت باشد، نماز هم ذکر است «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»(طه/14) نمازت رابخوان تا یاد خدا در تو زنده شود. قرآن هم ذکر است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ»(حجر/9) قرآن ذکر است، خود پیغمبر ذکر است در آیهی «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»(نحل/43)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «الذِّکْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّهُ أَهْلُ الذِّکْرِ»(کافى، ج1، ص210)
حدیث داریم که پیغمبر گفت ذکر منم و «أَهْلُ الذِّکْرِ»، اهل بیت من است. پس پیغمبر(ص) ذکر است یعنی یاد آور است، این هم که میگویند آیت الله، یعنی آدم او را میبیند یاد خدا میافتد. چون آیت یعنی نشانه، آیت الله یعنی آدم او را که میبیند، یاد خدا میافتد. دهه فجر، آیت الله است. روزهایش آیت الله است، ساعت هایش آیت الله است. دقیقه هایش آیت الله است. همهی دهه فجر ما را به یاد خدا میاندازد. حرکت امام آیت الله است کما این که خودش آیت الله است یعنی همهاش نشانهی خداست.
یک نگاهی به زندگی امام بکنیم و من زندگی امام را دیشب در ذهنم ترسیم میکردم به مناسبت. نمیخواهم بگویم آیه برای امام است! آیه مربوط به رهبر انقلاب نیست، آیه مربوط به چیز دیگر است اما همیشه مشابهش هست. قرآن این است یک قانون میگوید، بعد میگوید این قانون مال همه هست. «کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقینَ»(نحل/31) یعنی خیال نکنید یک قانون مال آن زمان است، قانون کلی را میگوید، که این مربوط به حضرت ابراهیم است اما همیشه و در هرزمان مشابهینی دارد. خوب گوش کنید! یک دورنمایی از زندگی امام.
6- تبعید امام خمینی و برکات الهی
شاه خائن امام را به ترکیه تبعید کرد من این را در نجف از آقا مصطفی، آقازاده امام شنیدم. در بغداد روزی که امام از ترکیه آمدند، یک سالی رفتیم آنجا خدمتشان، آقا مصطفی فرمود: در ترکیه گاهی پرده را میکشیدند که حتی امام بیرون را نبیند. در یک اتاق پرده کشیده، یک سال تبعید. برای ما چه خوب شد! برای این که ما نیاز به یک دوره فقه داشتیم و امام به خاطر درس وبحث و مسائل سیاسی و فشار کار و انجام وظیفه، فرصت نمیکرد. در ترکیه یک دوره کتاب فقه نوشت به نام تحریرالوسیله. ! ! انگار امام وظیفهاش بود. چون الان اگر در شرایط موجود بود، دیگر فرصت نوشتن تحریرالوسیله را نداشت. این تبعید ترکیه در یک سال این قدر برکت داشت که یک دوره تحریرالوسیله نتیجهی تبعید به ترکیه شد. «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ»(انبیاء/70) قرآن در باره حضرت ابراهیم میگوید: خواستند ابراهیم را در آتش بیندازند اما ما همان آتش را گلستان کردیم. خوب تبعید به ترکیه تمام شد. از ترکیه تبعید شدند به عراق. حالا در این زمینه هم خاطرات شیرینی داریم، حاج آقا مصطفی هم با ایشان بودند، ایشان وارد بغداد میشوند و میروند کاظمین(خدا رزمندگان ما را به صحن وسرای امام کاظم(ع) برسان) هواپیما امام را به بغداد میآورد، از بغداد تا کاظمین یک فرسخ است. میآیند کاظمین و بعد میروند به مسافرخانه. مسافرچی میگوید: اسم: روح الله، تا اسم و لقب را میگوید: مسافرخانهای نگاه میکند ومی گوید شما بودی که در ایران پارسال؟ (امام) بله، کجا بودی؟ ما آمدیم عراق. مسافرخانه چی احترام میگذارد و امام بزرگوار را به عوض این که مسافرخانه اتاق بدهد به خانه شخصی خودش میبرد. نجف بودیم، وقتی شنیدیم، طلبهها پول روی هم گذاشتیم، مینی بوسی کرایه کردیم و آمدیم کاظمین و رفتیم در مسافرخانه. حدود 5/10 شب بود. گفتند: آقا اینجا نیست. گفتیم: چرا ما میدانیم آقا اینجاست. گفتند: بردیمش خانه. گفتیم: پس ما برویم او را ببینیم. رفتیم خانهی آقای مسافرچی گفتند: آقا خواب است. گفتیم: ما از کجا بفهمیم آقا اینجاست یا نه. گفتیم: پس عمامه آقا را به ما نشان بده. ایشون رفت امام که خوابیده بود، لباسهای امام را آورد، لباس امام را دیدیم و بوسیدیم، خیالمان راحت شد و رفتیم خوابیدیم. صبح زود امام بزرگوار به کنار قبر جدش موسی بن جعفر(ع) رفت، بعد در خدمت ایشان رفتیم سامرا و بعد آمدیم کربلا و نجف.
14 سال تبعید در نجف که حدود 5000 روز میشود. هر شب ایشان میرفت حرم و هر شب زیارت جامعه میخواند و حوزه علمیه نجف را تغییر داد. یعنی سیاست را در حوزهی نجف آورد و فقیه تربیت کرد. حوزه نجف را عوض کرد، و یک انسان فقیه پرورده، متوسل به اهل بیت، خود ساخته، بعد از 14 سال آمد. دورخانهاش را محاصره کردند کجا؟ باید از عراق بروی بیرون، رفت کویت، کویت راهش ندادند. وقتی امام را به کویت راه ندادند، من یاد این آیه افتادم، حضرت موسی رفت برود در یک شهری قرآن اینطور میگوید: «فأبوا ان یُضَیَّفوهُما» (بحار الانوار/ ج13/ص286) حضرت موسی خواست وارد شهر بشود، «استطعما» حضرت موسی و حضرت خضر، دو تا پیغمبر خواستند وارد شهر شوند، راهشان ندادند، یعنی احترامش نکردند.
استطعام کرد، غذا خواست که به ایشان بدهند. کویت افتخار پذیراییاش را نداشت. حالا که کویت راهش ندادند، رفت پاریس، ما شنیده بودیم که یکی از علائم دورهی آخرالزمان این است که خورشید از مغرب طلوع میکند. مرحوم مطهری میفرماید: خورشید از مغرب طلوع میکند، شاید معنایش این باشد که امام از غرب به ایران میآید، چون حدیث داریم که یکی از علائم دورهی آخرالزمان این است. جالب این است که در پاریس خبرنگاران خارجی بازوی او شدند و صدای امام را در رسانهها میکردند. یاد این آیه میافتم که قرآن میگوید: برای سلیمان شیاطین دست اندر کارمی شدند «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظینَ»(انبیاء/82) یعنی شیاطین بازوی حضرت سلیمان شدند و بودن امام در پاریس این نتیجهاش شد، که آنهایی هم که مسلمان نبودند بلندگوی امام شدند. یعنی قشنگ حرکتها مشابهت دارد، با کارها.
7- مشابهت قیام امام و انبیای الهی در قرآن
بالاخره چه شد؟ کویت راهش نداد اما پاریس ایشان را پذیرفت. وقتی پاریس امام را میپذیرد آدم یاد این آیه میافتد که خبرنگاران و منجمین به فرعون گفتند: امسال بچهای به دنیا میآید که کاخت را زیر و رو میکند. دستور داد همهی بچههای متولد امسال را بکشند. مادر موسی، موسی را که بدنیا آورد، دلهره پیداکرد، اما قابله تا این نوزاد را دید قرآن میگوید: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنی»(طه/39) یک محبتی در این قرار دادم که هر کس به او نگاه میکرد دوستش داشت، قابله گفت با این که من ماما هستم هر خانهای بچه متولد میشود خبر میدهم بیایند گردنش را بزنند. من نمیدانم تا به این نگاه کردم یک جور دیگر شدم این را پس خبر نمیدهم.
الهام میشود به مادرموسی صندوقچهای درست کن و بچه را بگذار در صندوقچه، بینداز در رود، او هم همین کار را میکند. به خواهر موسی میگوید: برو ببین وضع این صندوق چه میشود. فرعون با خانم کنار رودخانه نشستهاند تماشای دریا و رود میکنند، یک مرتبه ساحل و موج صندوقچه را آورد به کنار آنها، قرآن میگوید: «یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لی وَ عَدُوٌّ لَهُ»(طه/39) کسی که هم دشمن خدا بود و هم دشمن موسی بود، مأمور شد.
پاریس هم، هم دشمن ایران است، هم دشمن اسلام، اما خداوند اراده میکند خود فرعونِ ضد موسی، به دلش برات میشود که این صندوق را بگیرد، صندوق را از آب میگیرد، در را باز میکند و میبیند بچه است. میگوید بکشیمش، یک مرتبه «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی» اگر محبت میخواهی باید خدا بدهد. افرادی که با ریاکاری میخواهند در جامعه محبوب بشوند فایدهای ندارد تو اگر میخواهی مردم دوستت داشته باشند به خدا بگو: خدایا محبت مرا در دل دیگران بینداز.
ابراهیم کعبه را میسازد، میگوید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ»(ابراهیم/37) خدایا دل مردم را بکشان به کعبه و دل اهل کعبه دست خداست. باید خدا را دید تا محبوبیت پیدا کرد. خدا میگوید: در صندوق را برداشتند و موسی را دیدند، یک محبتی به وجود آمد. زن فرعون گفت: این را به عنوان بچهی خودمان نگه داریم. خلاصه پاریس ضد اسلام، فرعون ضد موسی، مسئول پذیرایی موسی شد. ضد اسلام مسئول پذیرایی امام شد.
خوب حالا برگشت به ایران، برمی گردد به ایران آدم یاد این آیه میافتد، بچه را گرفتند هر زنی را آوردند پستان به دهن نگرفت این دختر بچه رفت جلو و گفت، من یک زنی را سراغ دارم که پستان او را به دهان میگیرد. گفتند: خوب برو بگو بیاید. رفت به مادرش گفت بیا، مادرش هم اعتدالش را حفظ کرد. اگر هیجان نشان میداد میفهمیدند که او مادرش است. اینجا تاکتیکی و اطلاعاتی برخورد کرد، خیلی راحت گفت باشد مانعی ندارد. خیلی مهم است که مادر اینقدر قوی باشد. بالاخره مادر باید هیجانی شود. موسی را گرفت و موسی شروع کرد به مکیدن، گفت تو کیستی؟ گفت: من نیز یک زنی دایه هستم، گفت چرا بقیهی پستانها را به دهان نگرفت؟ گفت: شیرم پاک است. از گناه پاک هستم، بعد قرآن میگوید: «فَرَجَعْناکَ إِلى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها»(طه/40) ما موسی را به مادرش برگردانیدیم، تا مادر چشمش روشن شود. امام را به ایران برگرداندند تا چشم ایرانیها روشن شود(مشابهت ها)
8- مشابهت قیام امام و حضرت ابراهیم
ابراهیم را به آتش میاندازند، گلستان میشود. امام را به ترکیه تبعید میکنند. تحریرالوسیله مینویسد، به عراق تبعید میکنند. توسل، تربیت فقیه، تغییر افکار نجف، به کویت راهش نمیدهند. «الحمدلله». کویت که این همه خبرنگار نداشت. باید برود پاریس «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظینَ»(انبیاء/82) شیطانها هم بلندگوی او بشوند، چه جالب شد. بعد میآید وارد ایران میشود «کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» کجا برود؟ بهشت زهرا. ! انتخاب بهشت زهرا؟ چرا؟ بهشت زهرا خط است یعنی خط من خط شهدا، بهشت زهرا احترام است. شهدا شما من را به ایران آوردید. اگر شما خون نمیدادید. . . بهشت زهرا تسلیت است به کسانی که شهید دادند. بهشت زهرا تربیت است، چون هر بی عاطفهای وقتی این شهدا را ببیند، عواطفش. . . . مرکزی که بیعت با شهداست و اعلام خط و در مسیر قم. در بهشت زهرا میدانی چه گفت؟ فرمود: من تو دهن این دولت میزنم. حضرت ابراهیم گفت: من تو دهن این بتها میزنم «وَ تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ»(انبیاء/57) به خدا بت هایتان را تکه تکه میکنم. امام هم در بهشت زهرا فرمود: من تو دهن این دولت میزنم، خوب حالا تو دهن دولت زد، شاهپور رفت، این دولت موقتها و بنی صدریها چه بودند؟ امام اینجا را چرا اینجوری کرد؟ حضرت ابراهیم آمد، دید مردم بت پرست هستند! چه کند تا مردم را رشد بدهد؟ یک چند قدمی با مردم رفت و بعد وارون زد. باز برخورد اطلاعاتی!
ما داریم، افرادی را که وقتی میخواهند اطلاعاتی برخورد کنند، مجبور هستند در قیافهی آنها ظاهر شوند. حضرت ابراهیم در یک نظام بت پرست به کوکب رسید، به ستاره رسید. گفت: «هذا ربی» این خدا باشد، گفتند: باشد به همه ستاره پرستها حضرت ابراهیم گفت: باشد! این خدا، تا گفت خدا یک مرتبه دید ستاره تمام شد، گفت: برو بابا فایده ندارد، ماه را بیاورید «فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً»(انعام/77) بعد دید ماه هم تمام شد. خورشید را دید! گفت: آهان این خوب است، این بزرگتر است، این خدا باشد. بعد دید خورشید غروب کرد. گفت: همهشان بروند گم شوند «قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ»(انعام/76) یعنی چند قدم حضرت ابراهیم با خورشید پرست و ماه پرست آمد، تا به اینها حالی کند، چیزی که غروب شدنی است ارزش ندارد.
دولت موقت را «هذا رَبِّی»(انعام/76) بنی صدر! یعنی همینطور که گام به گام حضرت ابراهیم کنار آمد، و به مردم رشد داد، ما باید برگردیم به قانون خدا و به کسی دل ببندیم که غیر از قانون خدا و وحی دلبستگی به شرق و غرب نداشته باشد و چقدر انقلابی نماها رسوا شدند. قرآن در بارهی اینها میفرماید: «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»(بقره/72) یعنی هر چه در دل دارید، من رو میآورم و بالاخره رو آمد.
9- تسخیر لانه جاسوسی و مشابهت آن در قرآن
تسخیر لانهی جاسوسی را داریم. هلی کوپترهای طبس را داریم، محاصره اقتصادی داریم، تهدید نظامی داریم، 4 تا مطلب است، اماتسخیر لانه جاسوسی! ! !
برای تسخیر لانه جاسوسی شما آیهی دوم سوره حشر را ببینید که قرآن میفرماید: «هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ »(حشر/2) خدا و حضور خدا بود که کفار را از مملکت شما بیرون کرد. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» خیال میکردند که سفارت خانه عنوان دیپلمات زور را دارد ولی «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» دانشجویان مسلمان پیرو خط امام یک مرتبه از سر دیوار و در به آنها حمله کردند «وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» ترسیدند «یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ» هلی کوپترهای طبس آدم را یاد قصه اصحاب فیل میاندازد. محاصره اقتصادی، منافقین میگفتند: «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه»(منافقون/7) منافقین گفتند: خرید و فروش نکنید، انفاق نکنید تا مردم دور پیغمبر را خلوت کنند. امام در مقابل تهدید اقتصادی فرمود: ما بچه رمضانیم. در مقابل تهدید نظامی فرمود: مافرزند محرم هستیم. جنگ است بچه محرم هستیم. محاصره اقتصادی است، فرزند رمضانیم «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً»(آل عمران/173) زمان پیغمبر آمدند گفتند: حمله نکنید، دشمن قوی است «فَزادَهُمْ إیماناً» ایمانشان زیاد میشد! عوض این که بترسند ایمانشان قوی میشد. چه چیز میگویم؟ میگویم: هر آیهای که آدم میخواند وقتی روی آن فکر میکند میبیند که فتوکپی، پلی کپی، پلی استنسیل آن در زندگی ما هست. هر توطئهای خنثی شد، هر دورویی رسوا شد، حزب الله حاکم شد و کسانی که نق میزنند «وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
و اما خطر امروز: برادران و خواهران اگر شما پنج سال پیش دروغ میگفتی، پارتی بازی میکردی، حق و ناحق بازی میکردی، نورچشم بازی میکردی، پنج سال پیش گناه بود، اما حالا گناهش بیشتر است. به خاطر این که هر روز ما در جبهه شهید میدهیم، شهدا یقهات را میگیرند و میگویند: با خون ما چرا این کارها را کردی؟ چون هر روزی که شما نشستهاید و زندگی میکنید، عدهای از عزیزان ما شهید میشوند، بنابراین، حقش این است که ما روز به روز از نقطه اخلاقیات بهتر شویم.
با سلام به عزیزانی که از 22 بهمن 57 تا 22 بهمن در این سال این همه شهید دادند، در همهی نیروها و با سلام برشهدا؛
خدایا آنهایی که خون اینها را نادیده میگیرند کم کاری، کج کاری، بدکاری، ناراضی تراشی میکنند، خدایا اگر قابل هستند هدایت، اگر بنا دارند به انقلاب شکست بدهند، انقلابی که خدا آنرا بیمه کرده، خدایا آنها را نابود بفرما.
خدایا همه خیرات را از اسلام داریم، خدایا سایهی اسلام را و رهبر اسلام را از سر ما کم نکن.
خدایا الهام انقلاب ما از قرآن بود، امتهای اسلامی را با قران آشنا، حرکت و موجی که در ایران به وجود آوردی در همه کشورها به وجود بیاور.
رهبر عزیزی که به ما دادی، رهبر عزیز جهان حضرت مهدی(عج) را برسان.
بار دیگر هم میگویم، وقتی دارم برای شما صحبت میکنم که عزیزان ما در مبارزه با قاچاق شهید شدند، قاچاقچیها آنها را کشتند و بدن اینها را سوزاندند و الآن بدن سوخته میآید. برادرانی که هروئینی نیستید بدانید قاچاقچی در شما هم اثر میکند، میدانید چرا؟ پریشب زاهدان بودم گفتم بگویید: «الحمدلله» ما هروئینی نیستیم. آب زاهدان تلخ است و شور است و آب زاهدان خوب نیست، گفتم: «زاهدانی ها» پولی که باید دولت بدهد آب شما را تصفیه کند که آب شیرین و خوب بخورید، باید بدهیم لب مرز، جاده و پاسگاه بسازیم تا قاچاقچی بگیریم. ! پس شما بچه 5 سالهات آب گچ دار میخورد، به خاطر این است که پول تصفیهاش صرف مبارزه با قاچاق میشود. پس قاچاقچی، هم به تریاکی و هروئینی ظلم میکند و هم به کسانی که تریاکی و هروئینی نیستند.
خدایا عزیزان ما را در مبارزه با فساد با انواع فسادها موفق و پیروز و خود ما را از انواع فساد حفظ بفرما. نماز جمعه رافراموش نکنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»