موضوع بحث: پیامبر اسلام(ص)، زندگانی شخصی
تاریخ: 16/12/63
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره سیرهی زندگی پیغمبر بود. چند هفته دربارهی این صحبت کردیم که پیغمبر با دشمنانش چگونه برخورد میکرد.
1- زندگی پیامبر، صراط مستقیم
این هفته بحث ما این است که زندگی پیغمبر در خط مستقیم بود و در این که خدا به پیغمبر میگوید: «إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(زخرف/43) این را سوژه قرار میدهیم.
«إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» این آیهی 43 قرآن در سوره زخرف است. تو در خط مستقیم هستی. خط مستقیم چیست؟ خیلی خوب است که ما بفهمیم که خط مستقیم چیست. چون روزی چند مرتبه در نمازمان هم میخوانیم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6)
خط مستقیم چیست؟ خدا هم در خط مستقیم است. چون قرآن میگوید: «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(هود/56) خدا هم در خط مستقیم است. عبادت هم میگوید راه مستقیم است «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»(یس/61). انتخاب راه خدا، بندگی خدا، خود خدا، رسول خدا، اینها در خط مستقیم هستند.
روایتی داریم که امام سجاد(ع) میفرمایند: «نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ»(معانیالأخبار، ص35) به خدا قسم راه مستقیم راه ما است. پس «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی «اهدنا الصراط ربی» چون «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (هود/41)، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یعنی: «اهدنا صراط نبیک»، «اهدنا صراط ولیک»، «اهدنا صراط عبادتک» چون ولی خدا و عبادت خدا و رسول خدا و خود خدا همه با هم شدند. خصوصیات راه مستقیم را برایتان بگویم.
2- امتیازات و خصوصیات راه مستقیم
راه مستقیم:
1- راه نزدیک: نزدیک ترین فاصله بین دو نقطه خط مستقیم است. پس امتیاز اول راه مستقیم نزدیکی است.
2- راه محکم: چون داریم که راههای اطراف خطرش بیشتر است. البته حالا نگاه نکنید که زندگی ماشینی شده است. پیاده رو سالمتر است و در یک مسیر وسط جاده بهتر است.
3- راه مستقیم یکی است و لذا در قرآن صراط جمع نیست، صراط فقط مفرد است. چون یک صراط بیشتر نداریم. اما سبیل جمع است. راههای غیر خدا خیلی است، اما راه خدا یکی است. چون خدا یکتا است، راهش هم یکتا است. راه خدا یکی است اما راههای مختلف یکی نیست. اگر شما خواسته باشی یک حرف راست بزنی میگویی: امروز برنج خوردم. خوب حرف راست یک کلمه است. اگرخواسته باشی دروغ بگویی میگویی: امروز ظهر لوبیا خوردم، امروز صبح نخود خوردم، عدس خوردم. یعنی در مقابل یک کلمه راست هزار تا کلمه دروغ میگویی. یعنی راه راست یکی است و راه باطل متعدد است.
4- راه راست ما را به مقصد میرساند، اما راه متعدد و راههای انحرافی ما را به مقصد نمیرساند.
راهی هم که انسان دنبال اولیای خدا برود این هم راه مستقیم است. قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ»(یَعْتَصِم): یعنی: پناه ببرم، عصمت یعنی محفوظیت. کسی که «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ» کسی که در خط حفاظتی خدا قرار بگیرد، یعنی خودش را به خدا بسپارد، بر خدا توکل بکند، به ریسمان خدا چنگ بزند «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101) به تحقیق(هدایت شده) «إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» اگر کسی برخدا توکل کند و کارش را به خدا بسپارد، حفاظت خودش را از خدا بخواهد، درپناه خدا بیاید، این را هم خدا میگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»
حالا چه کنیم که خودمان به خدا پناه ببریم؟ در زیارت جامعه کبیره داریم: «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(کسی که به شما پناه ببرد) «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من لایحضره الفقیه، ج2، ص613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» کسی که خودش را در دامن حفاظتی امامان بیندازد، گویا خودش را در دامن حفاظتی خدا انداخته است و کسی که در حفاظت خدا قرار بگیرد، در خط مستقیم است. «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من لایحضره الفقیه، ج2، ص613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» این آیهی قرآن است. این جمله در زیارت جامعه است. یک صغری و کبری قشنگی است. ای امام رضا، ای حسین بن علی، هر که راه تو را انتخاب کند، راه خدا را انتخاب کرده است. بنابراین اگر کسی گفت: راه من راه حسین است، یعنی راه من راه خداست، حرف حسین حرف خداست، راه حسین راه خداست، توسل به امام حسین توسل به خداست. کسی نگوید: آقا شما که راست به قبر مطهر امام میروی، میگویی: ای امام حسین، به امام حسین متوسل شدی. چرا التماس میکنی؟ برای این که «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من لایحضره الفقیه، ج2، ص613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»
«افراط و تفریط » عجب بحثی است! بحث «افراط و تفریط » چیست؟ پیغمبر هم که نماز میخواند، در نمازش باید بگوید خدایا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» این راه مستقیم چیست، که همه ما باید بگوییم؟ آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه روزی ده بار واجب است، اگر نماز واجب را بخوانیم هفده رکعت است. هفت سبحان الله والحمدلله است، ده تا هم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» است. هر انسانی روزی ده بار واجب است که بگوید: «خدایا راه مستقیم را میخواهم»
3- راه مستقیم تنها راه صحیح از میان راهها
راه غیر مستقیم چقدر زیاد است و بسیار هم خطرناک است. راه مستقیم چیست؟ اصولاً راهها را بررسی کنیم و ببینیم کدام راهها مستقیم است و کدام راهها غیر مستقیم، یک نگاهی به راهها کنیم. راه شیطان، راه طاغوت، راه هوس خود، راه هوس دیگران. بالاخره کارهایی که آدم میکند، به صورت یکی از این هاست:
1- یا شیطان وسوسهاش میکند «راه شیطان».
2- یا طاغوت بخش نامه وآیین نامهای اجباری و ابلاغی دارد.
3- یا دید که خودش کیفش کشیده است.
4- یا دیگران خوششان آمده است و این به خاطر خوش آمدن دیگران بوده است.
بالاخره آدم یک کاری که میکند، راه هایش در مقابل راه مستقیم این است: وسوسه شیطان، ابلاغ طاغوت، هوسش، تقاضای دیگران، اینها راههایی است که در مقابل راه مستقیم است و دربارهی همهی اینها آیه داریم.
اما شیطان: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»(یس/60) بشر به تو نگفتم که راه شیطان را نرو؟ «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ»(ناس/5-4) «خناس» یعنی شیطان میآید و وسوسه می¬کند، یک بار دیگر میاید آن قدر میگوید تا بالاخره. . .
و اما راه طاغوت: و همه انبیا را فرستادیم تا خدا را عبادت کنید و از طاغوت پیروی نکنید. «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) قرآن میگوید: کسی که در صورت طاغوت بخندد گناهکار است. کسی که دوات طاغوت را مرکب میکند، گناهکار است. اگر این مقدار راضی باشد که طاغوت پول از جیبش در بیاورد و به شما ببخشد، به همین یک دقیقهای که زنده باشد و شما راضی باشی که زنده باشد، گناه است.
راه هوس خود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23) کسی خدای او هوسش باشد.
راه هوس دیگران: «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»(مائده/48) دنبال هوس دیگران نباش، «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ» دنبال هوس خودت نباش. «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» دنبال هوس رفتی؟ طاغوت و شیطان در جستجوی راه هستند.
4- راه مستقیم راه اعتدال و میانهروی
سیرهی پیغمبر را میگوییم. خدا در قرآن میگوید: یا رسول الله «إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(زخرف/43) راه تو راه مستقیم است. راه مستقیم چیست؟ نکند ما عمری نماز میخوانیم، اما آخرش هم نفهمیم راه مستقیم چیست؟ برایتان بگویم راه مستقیم چیست؟
کنزالعمال کتاب سنی هاست که حدیث دربارهی افراط و تفریط نقل کرده است. مثل بحارالانوار که کتاب شیعه هاست. همین طور که کتاب بحارالانوار 110 جلد است، در همه آن حدیث از شیعه است. همه کنزالعمال حدیث ازسنی هاست. در کتاب کنزالعمال جلد3 صفحه 175 حدیث نقل کرده است. از آنها 5 مورد را برایتان میخوانم.
حدیث داریم پیغمبر فرموده است: در بین امت من آنهایی خوب هستند که افراط و تفریط ندارند. چقدر خوب است وقتی آدم پول دارد، زیاد خرج نکند. چقدر خوب است وقتی که آدم بی پول است زیاد بخیل نباشد. چقدر خوب است آدم وقتی عبادت هم میکند زیاد از حد عبادت نکند. یعنی عبادت اندازه داشته باشد. پول خرج کردن، سخاوت، بخشش، همه اندازه داشته باشد و ما الان گرفتاریمان به خاطر همین افراط و تفریط است.
یک بار که با کسی رفیق میشویم بدون او مدرسه نمیرویم، دبیرستان نمیرویم، حمام نمیرویم، میدان ورزش نمیرویم، زورخانه نمیرویم، توپ خانه نمیرویم. یک بار که با کسی رفیق شدیم انگار دو قلو هستیم و نمیخواهیم از هم جدا شویم. یک وقت هم که به کسی میگوییم: خداحافظ، دیگر نامه نمینویسیم، تلفن هم نمیکنیم. ما آدمهایی را داشتیم که با هم مدیر کل بودند، با هم معاون بودند، با هم وزیر بودند، باهم وکیل بودند. حالا که از هم جدا شدند ماهها و سال هاست دو ریال خرج هم دیگر نمیکنند. نمیگویند: خوش انصاف یک وقتی ما با هم دور یک میز مینشستیم و لذا حدیث داریم، «اگر دوست کسی بودی، بعد دوستت به پست و مقامی رسید، رئیس شد، اگر یک دهم دوستی قبل را حفظ کرد، باز هم آدم خوبی است» یعنی ریاست آن قدر خطرناک است که پیش بینی میشود که دوستی صد در صد از بین برود. باز اگر ده درصدش مانده باشد یا یک دهمش مانده باشد، باز هم معلوم میشود که آدم خوبی است. یعنی اگر کسی با ایشان دوست بوده است و سالی ده بار به خانه شما میآمده، اما حالا رئیس شده است و سالی یک بار خانه شما میآید، باز هم معلوم میشود که چه قدر آدم خوبی است. ریاست این قدر آدم را مست میکند.
دربارهی مستی و ریاست قرآن بخوانم. حضرت یوسف سه خطر برایش پیش آمد 1 – درچاه افتاد 2 – در زندان افتاد 3 – رئیس شد.
وقتی در چاه افتاد نگفت: خدایا عاقبتم را به خیر کن. وقتی هم در زندان افتاد، نگفت: خدایا عاقبتم را به خیر کن، اما همین که رئیس شد گفت: «تَوَفَّنی مُسْلِماً»(یوسف/101) خدایا ما را به مسلمانی بمیران. یعنی ریاست خطر این را دارد که انسان دینش را از دست بدهد. حالا چه ریاستی؟ ریاستهایی که. . .
چقدر خوب است که انسان رئیس میشود، پول دار میشود، فقیر میشود. چقدر خوب است که آدم در وقتی هم که پول دار است، نگوید: حالا که ما داریم. به خدا قسم اگر با بی حالی کار کردی، خدا هم درست تحویل نمیگیرد. یعنی اگر شما، نسبت به من بنده خدا هستم، یک آبی آوردی و با نشاط تحویل من دادی، من هم با نشاط تحویل میگیرم. اما اگر یک آبی آوردی و گفتی: بگیر! و آب را با بی نشاطی آوردی، من هم همین طور که رویم این طرف است میگیرم و میگویم: بگذار اینجا و برو. تحویل گرفتن خدا هم فرق میکند، خدا همه چیز را از ما یک طور تحویل نمیگیرد. خدا در قرآن میگوید: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»(آل عمران/37) گاهی خدا قبول حسن میکند، خوب قبول میکند. در دعا داریم: «اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا بِأَحْسَنِ قَبُولِکَ»(کافى، ج4، ص165) گاهی خیلی خوب تحویل میگیرد، گاهی هم نه. یعنی گاهی خدا قبول میکند. گاهی قبول حسن، گاهی قبول. . . البته خدا جسم نیست.
حدیث داریم با مردم حرفی را که میزنید افراط و تفریط را مواظب باشید. یک چیزی نگویید که در ذوقشان بخورد یک چیزی نگویید: که جیغ بزنند و یک چیزی بگویید باور کردنی باشد. یک وقت من حساب کردم چندین بارخود من با این که طلبه کم سوادی هستم، شاید صد بار سخنرانی کردم، که به درد تلویزیون نمیخورد به خاطر این که ظرفیتهای همهی مردم، فرق میکند. برادران عزیزی هستند، حجه الاسلامها، آیت اللهها، ملاهای شهرستانها، گاهی تلفن میکنند، نامه مینویسند، پیام میدهند که آقا خواهش میکنیم این مطلب را در تلویزیون بگویید. میگویم: آقاجان! این مطلب مناسب تلویزیون نیست. میگوید: آقا حکم خداست، میگویم: حکم خداست. اما باید مزاج طرف را هم در نظر گرفت. اگر حتی عسل هم است، باید طرف را هم در نظر گرفت. یک چیزی باید گفت که طرف وحشت نکند. ما برای اولیای خدا خیلی مقام قائل هستیم. امامهای ما هم همینطوری بودند.
5- نمونههای افراط و تفریط و خروج از اعتدال
نمونههای افراط و تفریط: یک کسی توسل کردن به امام حسین را شرک میداند. مثل این وهابیها، سنیهای وهابی، نه سنیهای ایران، سنیهای وهابی میگوید: هرکه بگوید یا حسین شرک است. یک کسی از این طرف میافتد. و یک کس دیگر به قدری تندروی می¬کند که به درخت هم نخ میبندد. از درخت حاجت میخواهد، یعنی گاهی توسل به امام حسین شرک است. گاهی از آن طرف میافتند، گاهی هم از یک درخت میافتند و از یک چشمهی آب از یک سنگ حاجت میخواهند. افراط و تفریط آنها بسیار بد است. حدیث داریم. دین، دین خوبی است شما با افراط و تفریط خرابش میکنید.
آقا، آب خوردنی است اما اگر دیدی مردم آب را نمیخورند دو تا مسئله دارد:
1- یا توی این آب مگس است، که گاهی به خاطر یک عدد مگس، آدم آب را نمیخورد. یعنی دین خوب است اما در این دین یک خرافه میافتد، خرافه در دین مثل مگس در آب است. آدم انگار دین را رها میکند به خاطر یک مگس. گاهی هم آن کسی که دین را معرفی میکند، یک آدمی است که آدم نمیخواهد او را ببیند. یک آدمی آب را میآورد که فرض کنید یک آدم بسیار عجیب و غریبی است. سرش، دماغش، لباسش، بوی بدنش آدم را دیوانه میکند. به طوری که آدم میگوید: اصلاً نمیخواهم. گاهی هم آدم تمیزی است و مگس هم در آن نیست اما این آب را در سفال میکنند و میآورند. باز هم آدم میگوید: نمیخواهم. خلاصه کسانی که آب نمیخورند، باید دید که چرا نمیخورند؟ همهشان حرام زادهاند؟ همهشان خبیثند؟ خیلی وقتها دین را قبول نمیکنند یا به خاطر خرافه، یا به خاطر کسی که دین را معرفی میکند، چون خودش یک کپسول خرابی است قبول نمیکنند. یا این که این دین یک موقع بدی معرفی میشود.
6- توصیه اسلام به میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط
کار یک ساعت و تفریح هم یک ساعت باشد. به روحتان استراحت بدهید. یک ساعت کار و یک ساعت تفریح، آقایانی که مرتب کار میکنند، خیال نکنند که جدی هستند. اینها بعداً به روغن سوزی میافتند. آقایانی که پر خور هستند نگویند: دو پرس خوردم، فردا زخم معده میگیری و از خوردن صد پرس محروم میشوی. گاهی یک لقمه مانع میشود لقمههای آدم از دستش برود.
حدیث داریم، عبادت خدا را بر بندگان تحمیل نکنید. «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ»(بقره/215) یا رسول الله سؤال میکنند میخواهند پول خرج کنند، چه چیزی ببخشند؟ حدیث داریم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع): فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ قَالَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ»(کافى، ج4، ص52) سؤال میکنند میخواهند پول خرج کنند، چقدرخرج کنند؟ «قُلِ الْعَفْوَ» یعنی چه؟ یعنی به اندازهی میانه «إِنَّ لِرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقّاً إِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَیْکَ حَقّاً وَ لِأَهْلِکَ عَلَیْکَ حَقّاً فَصُمْ وَ أَفْطِرْ وَ صَلِّ وَ نَمْ وَ أَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ»(مجموعهورام، ج1، ص2)
حدیث داریم بدنت برتو حق دارد، خستهاش نکن و «وَ لِأَهْلِکَ عَلَیْکَ حَقّاً» زن و بچهات هم به تو حق دارند «إِنَّ لِرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقّاً» این حدیث از آن حدیثهایی است که وقتی از تلویزیون پخش میشود باید سعی کنیم، تلویزیون را خاموش کنیم. چون گاهی وقتها من در تلویزیون بحثهایی میکنم که قبل از آن که بحث پخش شود، فوری میدوم و تلویزیون را خاموش میکنم. چون اگر زن و بچه خودمان هم بفهمند میگویند: پس چرا خودت عمل نمیکنی؟ این از آن حدیثهایی است که من الان برای شما میگویم، ولی قبل از پخش خودم باید تلویزیون را خاموش کنم.
یک وقت گفتم که یک کسی گفت: آقا شما هرچه میگویید به حرف¬هایت عمل میکنید؟ گفتم: شما شغلت چیست؟ گفت: کفاش. گفتم: شما هرچه کفش میدوزی پایت میکنی؟ عرض کنم به حضور شما که ما قیامتمان مشکل داریم. حالا «إِنَّ لِرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقّاً إِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَیْکَ حَقّاً وَ لِأَهْلِکَ عَلَیْکَ حَقّاً فَصُمْ وَ أَفْطِرْ وَ صَلِّ وَ نَمْ وَ أَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» «افطر»: افطار کن. «صم»: روزه بگیر. «قم»: نماز شب بخوان. «نم»: بخواب. خلاصه این روایت افراط و تفریط است.
«وَ النَّارُ غَایَهُ الْمُفَرِّطِینَ»(نهج البلاغه، خطبه 157) امیرالمؤمنین فرمود: عاقبت کسانی که تند روی میکنند جهنم است. کسی که با مردم آرام زندگی کند، خدا هم در روز قیامت آرام با او رفتار میکند. «و من شق علی امتی شق الله علیه» اما اگر کسی به مردم سخت بگیرد، خدا هم با او سخت میگیرد.
شخصی از یک کسی پول میخواست. گفت: بده! گفت: برو فردا بیا. گفت: الآن باید پول مرا بدهی. گفت: یک خوردهاش را بگیر. گفت: نه الان باید همهاش را بدهی. تا یک قران آخرش را باید بدهی. خیلی سخت گیری کرد خسته شد. بدهکار عصبانی شد. خدمت آقا آمد گفت: آقا فلانی خیلی بد وصول است، طلبی از ما دارد و خیلی خشونت میکند، مته به خشخاش میگذارد و مو را از ماست میکشد. همین طور که بدهکار شکایت میکرد، بستانکار وارد شد. سلام کرد و آمد و نشست. امام فرمود: با ایشان چه کردی؟ گفت: هیچ کاری با او نکردم، طلب دارم به او میگویم: پول مرا بده! میخواهد تأخیر بیاندازد. من میگویم: نه باید تا قران آخرش را بدهی. امام فرمود: قرآن خواندی؟ گفت: بله قرآن خواندهام. گفت: این آیه را خواندی «و یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»(رعد/21) روز قیامت از بد حسابی میترسند؟ گفت: بله خواندهام. گفت: مگر خدا بد حساب است که مؤمنین از بد حسابی میترسند؟ گفت: بله! کسانی که در دنیا مثل تو سخت میگیرند، خدا هم روز قیامت به آنها سخت میگیرد. امام فرمود: کسانی که در دنیا به مردم سخت میگیرند، خدا هم با اینها سخت میگیرد، کسانی که با مردم رفیقند، خدا هم روز قیامت با آنها رفیق است. البته رفاقت در حق شخص بسیار خوب است.
7- گزینش و شناسایی و معیارهای آن
حالا چه کسی از راه مستقیم جدا میشود؟ کسانی که از راه مستقیم جدا میشوند، منحرفین هستند. (اهل انحراف) افرادی که «عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ»(مومنون/74) کسانی که از صراط مستقیم منحرف میشوند، بعضی در عقاید منحرف هستند، بعضی در عمل منحرف هستند، بعضی در گفتار و برخورد منحرف هستند و بعضی در تداوم منحرف هستند. حدیث داریم که گاهی خداوند عقاید کسی را دوست دارد اما عملش را دوست ندارد. گاهی خداوند به عکس است. افرادی هستند که عقایدشان خوب است ولی عملشان خوب نیست. عقیدهاش خوب است، یعنی آدم خوش باطنی است، اما رفتارهای تکبّر گونهای دارد. ولی خوش باطن است.
آدمهایی هستند که قیافه خیلی ملکوتی دارند اما فکرش درست نیست. من یک وقت در گزینش گفتم: آقایانی که میخواهید به همه ادارهها و نهادها گزینش کنید، یک چند نمرهای هم برای درون طرف بگذارید. ممکن است کسی در ایدئولوژی هر مسئلهای که از او میپرسی جواب بدهد. تعلیمات دینی را حفظ است، قرآن را حفظ است، حدیث را حفظ است. مثل بلبل حمد و سورهاش را میخواند و درست هم میخواند، وقتی از او سؤال میپرسی حالا سؤال سیاسی، سؤال اقتصادی، اجتماعی، که آیا نماز جمعه شرکت میکند یا نه؟ یک وقت میبینی هرچه بازی میکنی و با او ور میروی، میبینی در اعمال خیلی امین است. اما در ذاتش یک کمی شیشه خرده دارد. یک وقت هم میبینی یک کسی ایدئولوژی¬اش صفر است، اما خوش ذات است. ذاتش خوب است. برای یک سری کارها، نه همه کاری اما برای یک سری کارها اگر ذاتش خوب است او را بگیر و بساز.
یک وقت یک کسی در نهضت بود. به او گفتیم: ایدئولوژی بلد هستی؟ گفت: من ایدئولوژی بلد نیستم. نمازت را بخوان، دیدیم نمازش هم غلط است. گفت: آقا بنده صافکار خوبی هستم، خیانت هم نمیکنم. فلانی و فلانی هم مرا میشناسند. مواظب بیت المال هم هستم، هنرم هم خوب است. حمد و سورهام هم غلط است، هرچه بپرسی بلد نیستم ولی اگر آدم تشنه ببینم به او آب میدهم. این شوفر یک طوری برای ما حرف زد و دیدم عملش درب و داغون است اما هرچه میگویی، روحش خیلی صفا دارد. گفتیم: خیلی خوب با این میشود کار کرد. ذاتش خوب باشد، ماشین و موتورش خوب باشد، اگر اطراف ماشینش، اتاق ماشینش خراب باشد میشود درست کرد. بعضیها ماشینشان شیک است ولی موتور خراب است.
در گزینش باید یکی دو نمره هم برای خصلتها و روحیهها قرار داد. امام صادق(ع) یک یاری داشت. به قول امروزیها از این یارهای چاله میدانی و از این لاتها بود. یک چند نفر هم یار مقدس داشت، مقدسها گفتند: آقا ایشان یار خوبی نیست، این را از دور خودت رد کنید. این بهشأن شما نمیخورد. بالاخره یک بار امام نیاز به پول داشت، یک نامه هم به آن سبوح القدوسیه نوشت، یک نامه هم به آن لات نوشت. آن مقدسه گفت: که والله ما وجوهات شرعی را دادیم، هم خمسمان را دادیم، هم زکاتمان را دادیم و الان هیچ بدهکاری هم نداریم. به امام سلام برسان و بگو پول نیست. نامه را که به آن لات دادند، لات گفت: آقا نامه داده¬اند. گفت: چشم و رفت. خلاصه لاتها را جمع کرد و گفت: آقا پول میخواهد خانهتان را هم میفروشید، باید بفروشید و باید پول آقا را داد و خلاصه امام صادق با آن عمل نشان داد که هرکس عملش خراب است، معنایش این نیست که عقیدهاش هم خراب است.
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ» (بحارالانوار/ج29/ص600) گاهی خدا آدم را دوست دارد، گرچه عملش خراب است.
8- راه مستقیم افراد، پرهیز از افراط و تفریط
گاهی وقتها هم عمل خوب است. اجمالاً هم باید یک مقدار روی آن کانال دقت کرد و هم روی این کانال!
حالا راه مستقیم چیست؟ یک جا راه مستقیم سکوت است. یک جا راه مستقیم فریاد است. یک جا راه مستقیم مطالعه است. یک جا راه مستقیم این است که آدم جلو بیاید و پست را بگیرد. یک جا راه مستقیم این است که پست را تحویل بدهد.
موارد راه مستقیم فرق میکند و مردم یا افراطی یا تفریطی هستند. بعضیها پیغمبر را قبول نداشتند و به پیغمبر ساحر، مجنون و شاعر گفتند. ولی حضرت علی میگفت: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ(ص)»(کافى، ج1، ص89) حضرت علی یکی از اصحاب پیغمبر است، شاگرد پیغمبر است. علی را در حد خدا پیش میبرند، بعضی «علی اللهی» میشوند، از آن طرف بعضی پیغمبر را به پیغمبری قبول ندارند، (افراط وتفریط).
بعضی میگویند: دین از سیاست جداست، بعضی برای همهی حرفها تحلیل سیاسی میکنند. میگوییم: آقا دیدن شما آمدیم. راستش را بگو، والله به این قرآن آمدم که تو را ببینم. اصلاً باور نمیکنند که یک مسلمانی برای خدا خانهی کسی رفته باشد. میگویند: نه این که رفت خانهی ایشان این یک خط هست یک جریان است،
بعضی میگویند: دین از سیاست جداست. بعضی به سیب زمینی خط میگویند، به پیاز خط میگویند. تکان میخوری میگویند خط است و اصلاً احتمال نمیدهند که آدم برای خدا یک کسی را دید و به او سلام کرد. مریض شد به عیادتش رفتم. می¬گوید: نه! بگو ببینم چرا به عیادت او رفتی؟ هر دو غلط است یا افراط و یا تفریط است.
بعضی میگویند(مارکسیست ها): اصل اقتصاد است. بعضی میگویند: دنیا هیچ ارزشی ندارد. یکی افراط و یکی تفریط است. بعضی میگویند: اصل فرد است. بعضی میگویند: اصل جامعه است. (یکی افراط یکی تفریط) بعضی میگویند: جامعه فدای فرد شود و سرمایه داری آزاد باشد. یک سرمایه دار میتواند به قیمت نابودی جامعه پول دار شود. بعضی میگویند: اصل جامعه است، اصلاً نباید بگذاریم کسی پول دار شود، اصل جامعه یا اصل فرد هر دو غلط است. هم اصل جامعه است و هم اصل فرد است. هر دو اصل است. بعضی غرق در دنیا میشوند و بعضی مرتاض و رهبان میشوند.
یهودیها موسی را به اندازهی مربی هم قبولش نداشتند، هرچه حضرت موسی میگفت: بلند شوید. گفتند: دنبال کارت برو «إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ»(دخان/34) ما این جا نشستهایم خوب است. اینقدر یهودیها در شناخت پیغمبر کوتاه آمدند که به پیغمبرشان لبیک نگفتند. مسیحیها اینقدر پیغمبر را بزرگ کردند که گفتند: عیسی خدای ما است. یعنی یکی پیغمبر را به عنوان یک رهبر معمولی قبول نکرد، اما یکی پیغمبرش را در حد خدایی پیش برد.
یکی اینقدر غیرت دارد که اسم خانمش را در خانه نمیبرد، مثلاً وقتی میخواهد بگوید: زهرا خانم، میگوید: آهای. . . ! یکی اینقدر بی غیرت است که زنش را لخت در خیابان میفرستد. چرا هردو این چنین هستند؟ یکی هر روز صبح به صورتش تیغ میزند، یکی به ریش خود دست نمیزند، که تا ناکجا بیاید. چرا اینقدر ریش خود را بلند میکنی؟ حدیث داریم که اگر کسی ریشش را در مشت گرفت و از دنباله مشتش ریشش بیرون آمد، احمق است. پرسیدند که چرا خدا به بعضی از زنها احمق گفته است؟ جوابش دادند: خدا به بعضی از مردها هم احمق گفته است، هفتاد حدیث داریم که مردها احمق هستند یکی از آنها اینجاست، حالا چهار تا از آنها هم گفته است که زنها احمق هستند.
می خواهی ریش بگذاری معمولی ریش بگذار. جوان بود، تا دیروز میتراشید، حالا یک ریشی درست کرده که من آخوند پهلوی آن خجالت میکشم. زیر لب میپرسم این کجا بود؟ این خیلی حزب اللهی است، یک خورده اسلامتان را میزان کنید. میخواهی مو و زلف بگذاری به میزان بگذار، یک بار تیغ میزند، یک بار هیپی میشود. خلاصهاش «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»(فاتحه/6) است.
یکی از غیرت هنگام صدا زدن همسرش میگوید: آهای! یکی از بس غیرت ندارد، زنش را بی حجاب بیرون میآورد. اما پیغمبر در قرآن میگوید: اگر پول هم میخواهی خرج کنی به اندازه خرج کن! قرآن میگوید: مؤمن کسی است که «الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(فرقان/67) کسی که وقتی میخواهد پول خرج کند یک مقدارش را خرج میکند و یک مقدارش را به خودش میگذارد، این طور نیست که حالا که خوشش آمد تمام اموالش را در راه خدا بدهد و لذا کسی که تمام اموالش را در راه خدا داد، پیغمبر عصبانی شد و فرمود: اگر میدانستم، نمیگذاشتم او را در قبرستان مسلمانان خاکش کنید، این مرده هیچ چیز برای بچه هایش نگذاشت، یک عده گدا را گذاشته و از دنیا رفته است.
گاهی وقتها انسان باید بداند این به درد چه کاری میخورد. میگوید: آقا من به سرم افتاده که به جبهه بروم، میگوییم: آقا اگر بروی جبهه به اندازهی یک بچه بسیجی و بچه سرباز که زور نداری. اما در این طرفی که هستی به اندازهی هزار نفر از تو کار بر میآید. مرحوم مطهری اگر در جبهه میرفت، در تیراندازی و دوندگی و جست و خیز توانایی ندارد. مرحوم مطهری به اندازهی یک سرباز معمولی توان رزمی ندارد اما در بعد فکری به اندازهی میلیون مغز دارد.
9- راه مستقیم راه اهل بیت پیامبر
باید دید صراط مستقیم هرکسی چیست؟ در جلد 24 بحار روایت هایش را شمردیم، حدیث داریم که امامان همه فرمودند: راه مستقیم همان راه اهل بیت است. حالا بد نیست اینجا هم دو کلمه لطیف بگویم، چون امروز داریم ناخودآگاه یک خورده فلسفی حرف میزنیم. «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101) در زیارت جامعه هم میخوانیم «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من لایحضره الفقیه، ج2، ص613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» یک جملهی دیگر هم هست، روایتی است که همه قبول دارند که در فرقهی ناجیه پیغمبر فرمود: موسی از دنیا رفت و امت او فرقه شدند. عیسی از دنیا رفت و امت او فرقه شدند. و من هم که از دنیا میروم امتم فرقه میشوند. پیغمبر فرمود: در میان امت من تفرقه از همه انبیا بیشتر است. (فرقهی کج و فرقهی ناجیه) یک فرقهشان ناجیند، یعنی نجات پیدا میکنند. حالا آن فرقهی ناجی کیست؟ هرکس میگوید: فرقهی ناجیه منم، اما خود پیغمبر همان پیغمبری که گفته فرقهی ناجیه فرمود: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمِثْلِ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا»(صحیفهالرضا، ص57) راه اهل بیت مثل کشتی نوح است «مَنْ رَکِبَهَا نَجَا»، «نجا»: ناجی» یک گروه نجات پیدا میکنند، آن گروه کیست؟ بهتر است از خود پیامبر بپرسیم که یا رسول الله گروه ناجیه کیست؟ فرمود«مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی» مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است «مَنْ رَکِبَهَا نَجَا» یعنی آن فرقهی ناجیه فرقهای است که در خط عصمت باشد، باید پیغمبر و امام معصوم باشند این جزء عقیدهمان است. یک شعری است که من مقداری از آن را میخوانم، نصف دیگر را همه با هم بخوانیم:
هرچه بگندد نمکش میزنند*** وای به روزی که بگندد نمک
ما رهبر میخواهیم برای این که بدون رهبر میگندیم و منحرف میشویم. پس رهبر ما باید معصوم باشد. وای به روزی که رهبر چپه شود، پس رهبر باید معصوم باشد، اگر رهبر معصوم نباشد، چه میشود. معصوم نباشد یعنی چه؟ یعنی این که همینطور که ما چپه میشویم و آن هم چپه میشود. ما شک میکنیم، او هم شک میکند. ما خطا داریم، او هم خطا میکند. ما سهو میکنیم او هم سهو کند، ما گناه میکنیم او هم گناه کند، پس وای به روزی که رهبر اینطور باشد. بنابراین، این جز عقیده ما است که رهبر باید معصوم باشد. امیرالمؤمنین فرمود: ناله من از کسانی است که از صراط مستقیم رد میشوند.
در جملهی نصیحتها میفرماید: این بشر چیست؟ این انسان چه چیزی است؟ «فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّهُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَهٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَهُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَهُ فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ»(نهج البلاغه، حکمت 108) اگر امید پیدا کنی «أَذَلَّهُ الطَّمَعُ» یعنی امیدش طمع میشود «وَ إِنْ هاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ» اگر طمع پیدا کرد به قدری به آن شور میدهد که طمع به حرص تبدیل میشود، «وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ» اگر از یک چیزی مأیوس شد دیگر چنان خودش را میبازد که میگوید: درهای دنیا بر من بسته شد. درهای رحمت به رویم بسته شد. در هفت آسمان یک ستاره ندارد. «وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ» اگر غضب پیدا کند، غضبش شور برمی دارد و غیض میشود. چون غیض و غضب فرق میکند اگر آدم عصبانی شود، میگویند: غضب کرده است. اما اگر از عصبانیت رد شود، غیض میشود. میگوید: انسان زیاده روی میکند. افراط و تفریط است و خط مستقیم نیست «وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ» اگر غضب بردارد، غضب او شور بر داشته و غیض میشود. «وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ» اگر خوشش بیاید، عربده میکشد. خوشی کند سر میرود و ناراحت شود مأیوس میشود. یعنی خلاصه بشر میزان نیست «وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ» اگر بترسد باز چنان حذر میکند که وارد هیچ کاری نمیشود «وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى» اگر پول پیدا کند، مال پیدا کند، فنا را به طاغوت و طغیان میکشد «وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَهٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ» و اگر برای او ناراحتی پیش بیاید، جیغ میزند و علیای حال وقتی گرسنهاش شود، ناله میکند. این بشر عجب موجودی است به یک قاشق ماست سردیاش میشود و به یک دانه کشمش گرمیاش میشود و میزان نیست. یک زمانی همهی مسئولیتها را به کمیته میدادند، قاضی از کمیته، مصادرهی اموال توسط کمیته، همه چیز به عهده کمیته، ولی یک زمان هیچ کاره میشود.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یک زمانی مسواک میخریم، صبح، ظهر، شب مسواک میزنیم. یک زمان هم یکدفعه بیست روز مسواک نمیزنیم. یک زمان تازه ساعت مچی خریدیم هر دو دقیقه یکبار آن را نشان میدهیم. یک بار هم میبینی چند ماه است که ساعتت خراب شده و آن را تعمیر نمیکنی. صلهی رحمها، پول خرج کردنها، مهمانیها، یک زمان هرروز به یکجا میرویم، یک زمان به هیچ جا نمیرویم. یک زمانی جمعهها مرتب به نماز جمعه میرویم، افرادی هستند هر شب چهار شنبه مرتب یا به جمکران میروند، یا به قم میروند، یا به حضرت عبدالعظیم میروند، یا به حرم امام رضا میروند، بعضی از افراد هم مرتب به حج عمره میروند. یک زمانی هم، همه چیز را رها میکنند و هیچی به هیچی. یک زمانی مرتب به مسجد میروند و یک زمان دیگر نمیروند. یک بار چنان سینه میزنند و زنجیر همه بدنش را سرخ میکند، یک مرتبه میبینی محرم شده و یک بلوز سیاه هم نپوشیده است.
حرفهایم را جمع بندی میکنم.
10- خلاصه بحث صراط مستقیم
چه چیزهایی گفتم؟ بحث ما این است، خدا دربارهی زندگی پیغمبر یک مدالی میدهد که خوب است این مدال درس این هفتهی ما باشد. گاهی ما یک شعار مینویسیم، مثلاً به مناسبت هفتهی درختکاری، روز ارتش، روز زن، روز سپاه، روز 22 بهمن، گاهی به مناسبت یک روز ما یک تابلو شعار میکنیم. خدا یک شعاری درست کرده و به همه مسلمانها گفته است روزی10بار باید این شعار را بگویید. آن پلاکارتی را که خدا علم کرده است و به همه گفته است روزی 10 بار بگویید این است: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»
پیدا است که همهی ما در این مسأله لغزش پیدا میکنیم. برای اسلحه حدیث داریم کسی که اسلحه یاد گرفت باید گاه و بی گاه تمرین کند. بعضی افراد یک مدتی به تیراندازی میروند و برای یک مدت زیادی تیراندازی را رها میکنند. افرادی مرتب درس میخوانند و یک مرتبه درس و کتاب و مطالعه را همه را کنار میگذارند. خدا به پیغمبر میگوید: برنامه تو این است «إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (زخرف/43) تو کارهایت میزان است.
راه خدا راه مستقیم است، راهی است که نزدیک باشد، محکم باشد، راههای خدا یکی است. راههای غیر خدا زیاد است. حرف راست یکی است. در مقابل راه مستقیم، راه شیطان زیاد است. «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»(بقره/168) «لا تَعْبُدِ الشَّیْطان»(مریم/44) «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23) «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»(مائده/48) راه طاغوت، راه هوس خود، راه هوس دیگران، اینها راه غیر مستقیم است. راه مستقیم همان قرآن و حدیث است. «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» این آیه هم میگوید که اگر کسی واقعاً به خدا پناه ببرد این راه مستقیم است. به خدا پناه ببریم یعنی خودمان را در خط اهل بیت بیندازیم «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»(من لایحضره الفقیه، ج2، ص613) «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» گفتم افرادی که در راه مستقیم هستند، یا افراطی یا تفریطی هستند. بعضی توسل به امام حسین را شرک میدانند. بعضی به درخت نخ میبندند و حاجت میخواهند که هر دو اینها غلط است. بعضی به پیامبر ساحر و مجنون میگویند و او را قبول ندارند. بعضی امیرالمؤمنین را شاگرد پیامبر میدانند، که به آنها علی اللهی میگویند. گروهی دین را از سیاست جدا میکنند، بعضی اشکنه و چایی خوردن را تحلیل سیاسی میکنند. بعضی میگویند: اصل دنیا و اقتصاد است، بعضی میگویند: دنیا هیچ است. یکی میگوید اصل کار است، یکی میگوید اصل فکر است. یکی میگوید اصل عمل است، یکی میگوید اصل هدف است. یکی میگوید اصل فرد است، یکی میگوید اصل جامعه است. یکی همهی اسباب را مادی میداند. یکی همهی وسائل را معنوی میداند. یکی غرق در دنیا است. یکی مرتاض و رهبان است. یهودیها موسی را به عنوان یک رهبر معمولی قبول نداشتند. مسیحیها حضرت عیسی را تا مرز خدا پیش بردند. یکی ولخرج است، یکی بخیل است. یکی از غیرت زیاد زنش را صدا نمیزند، یکی از بی غیرتی زنش را بی حجاب بیرون میبرد. همه ما از اصلاح زلف گرفته تا سینه زدن تا عبادت تا غذا خوردن تا زن داری تا بچه داری تا دوست داری تا مردم داری تمام کارهایمان یا افراط یا تفریط است و این نشانهی این است که ما جاهل هستیم. امیرالمؤمنین فرمود: آدم جاهل است، ناشی است که گاهی گاز میدهد و گاهی ترمز میکند، راننده حسابی میزان رانندگی میکند.
در جلد 24 بحار 56 مورد حدیث داریم ، که امامها فرمودهاند: ما راه مستقیم هستیم. خدایا تو را به حق آنهایی که در راه مستقیم هستند، یعنی خدایا تو را به حق خودت «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» و تو را به حق پیغمبرت و تو را به حق امامها که در این حدیث امامها فرمودند: راه ما، راه مستقیم است و تو را به حق کسانی که به دامن تو چنگ زدند و به حفاظت تو درآمدند و به حق تمام کسانی که در راه مستقیم هستند، خودت این جمهوری اسلامی را از افراط و تفریط از این که در دامن شرق و غرب بیفتد، و امت اسلام را از این که در افکار و اعمال و عقایدش به افراط و تفریط بیفتد، خود ما و نسل ما را از افراط و تفریط حفظ بفرما. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسمت میدهیم، نعمتهایی که به ما دادی از ما نگیر و ما را حافظ قرآن و اسلام و مکتب و انقلاب قرار بده!
نماز جمعه یادتان نرود. حتماً نماز جمعه بروید. یک مقداری در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» فکر کنید. یک مدت چنان به این و آن زنگ می¬زند که وقتی قبض تلفن آمد، فریادش بلند میشود و تلفن را قطع می¬کند، بعد میگوید که راضی نیستم حتی به مادرت زنگ بزنی! عرض کردم افراط و تفریط یک چیزی است که در همهی زندگیها مویرگ هایش هست و اگر کسی بتواند در حد مستقیم باشد خیلی کار مهمی است و این که میگویند: در قیامت پل از مو باریکتر است، چون واقعاً خط مستقیم خیلی باریک است. امیدوارم که خدا همهتان را حفظ کند. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»