موضوع: پیامبر اسلام(ص)
تاریخ پخش: 78/04/10
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
پخش بحث در زمان میلاد پیغمبر(ص) و امام صادق(ع) است. این عید بزرگ را تبریک میگویم و خدا را شکر میکنم که ما از امت محمد(ص) و مسلمان هستیم.
1- آغاز اسلام با علم و ارزش
درباره پیامبر(ص) نمیدانیم چه بگوییم و از کجا بگوییم. امتیازاتی که اسلام و پیامبر(ص) دارد منحصر به فرد است.
هیچ مکتبی آغاز کلامش از علم نیست، اولین آیهای که بر پیامبر ما(ص) نازل شد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» (علق/1) (بخوان به اسم پروردگارت او که خلق کرد). دین ما با «اقْرَأْ» شروع شد. «بخوان» این از امتیازات است.
هیچ مکتبی مثل اسلام نیست که بعد از 14 قرن بازهم کلامش تازگی داشته باشد و کلامی در اوج، مثل خورشید میدرخشد بالاتر از این کلامی نیست که درخشندگی آن بیش از خورشید باشد و یا نیاز ضروری انسان به اکسیژن و آب، ضروریتر از این دو نیازی برای انسان پیدا نمیشود که انسان مثال بزند، گاهی بعضی از کلمات (و جملات) حرف اول و آخر همین است.
دستوراتی که اسلام داده، دستورات برجسته است، به طوری که انسان واقعا افتخار میکند که مسلمان است و آنها که مسلمان نیستند اگر مقایسه کنند خجالت میکشند که چرا مسلمان نیستند مگر انسان سرش پیش باشد.
یک وقتی دوستی داشتیم میگفتند چرا تنها راه میروی، گفت من با فلانی که راه میروم معلوم میشود که زشت هستم، معلوم است کوتاه هستم، ولی تنها که بروم معلوم نمیشود. گاهی وقتها افراد اگر مقایسه کنند معلوم میشود چه میشود.
2- ویژگیهای شخصی پیامبر
در این جلسه بنا داریم کمی از تصمیمها و مدیریتها و برخوردهای پیامبر(ص) را بگوییم.
اول: چشیدن مشکلات از آغاز زندگی
مسئله یتیمی پیامبر(ص)، یک رهبر وقتی خودش مشکلات را چشیده باشد، میتواند خوب با مشکلات برخورد کند.
خداوند میفرماید: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى» (ضحى/6) آیا تو را یتیم نیافتیم. یعنی یتیمی را چشیدهای.
«وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى» (ضحى/8) یعنی خودت فقر را چشیدهای. یک مدیر وقتی مشکلات را خودش چشیده میتواند خوب برخورد کند.
محل تولد پیامبر(ص) کجاست؟
جایی که هیچکس حال اینکه مفت (مجانی) هم برود زندگی کند ندارد، در یک منطقه داغ که نه مراکز دیدنی و نه طبیعی و رفاهی، دارد.
غذای او بعد از تولد چیست؟
باید زنی به او شیر بدهد که در عمر خویش شراب نخورده باشد، و تغذیه او حساب شده باشد شرائط مختلفی در همه مراحل زندگی از جوانی و نوجوانی و….
کتابی را در این رابطه موسسهی در راه حق چاپ کرده به نام «نگرشی کوتاه بر زندگی پیامبر(ص)» این از کتابهای بلعیدنی است، چون ما سه رقم کتاب داریم:
1- بلعیدنی 2- جویدنی 3- چشیدنی، مکیدنی
کتاب جیبی کوچکی که باید بلعید و شاید مطالعه آن بیشتر از یک ساعت و نیم نشود و آن را میتوان خیلی خوب بررسی کرد. در این کتاب یکی از اشکالاتی که دشمنان کردهاند این است که اسلام با زور شمشیر پیشرفت کرده است!
همه جنگها را نام برده، احد، بدر، احزاب، خندق و…. بعد میفرماید: در همه جنگها، پیامبر(ص) چند صد شهید داشته آیا مکتب و اسلامی که با چند صد شهید (در مقابل آنهمه دشمن) رشد کرده زور است؟
بعد آماری میدهد از: «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) فوج، فوج (و گروه، گروه) مردم مسلمان میشدند اینها کدام با شمشیر بوده، و بالاخره یکسری اشکالات اساسی را خوب جواب میدهد. این کتاب، کتاب خوبی است که درباره زندگی پیامبر(ص) نوشته شده است.
یعنی: مدیران از نظر مدیریت باید زندگی آن حضرت را مطالعه نمایند و روانشناسان از نظر روحی، برخوردها، و زندگی خانوادگی ایشان را مطالعه کنند، مثلا چه طور ایشان بازنهای متعدد با افکار مختلف زندگی میکرد
3- ازدواجها و زنان پیامبر
یکی از زنهای آن حضرت باکره و بقیه پیر بودهاند و داغ دیده و تا 53 سالگی یک زن بیشتر نداشت، اگر انسان اهل شهوت باشد بالای 53 سال که شهوت ندارد اگر نعوذبالله انسان اهل شهوت باشد زن جوان میگیرد نه پیر، آن هم مثل زنانی که مثل یکی از آنها مسلمان شده او را از فامیل و قبیله بیرون کردهاند، حضرت او را به ازدواج درآورد. با مردی در آورد که او هم شهید شد گفت:
نه در غربت دلم شاد است *** نه رویی در وطن دارم
به همسر شهید قوم و قبیله هم پناه نمیدهند، آدمهایی که از نظر روحی ضربه فنی شدهاند.
حالا اسم نمیبرم آبروریزی میشود یکی از زنها بد اخلاقی میکرد، پدرش به او گفت که: من تو را به زور به پیامبر(ص) دادهام (حاضر به ازدواج شده) یعنی آنقدر بد گل بود که در خانه مانده و هیچ کس حاضر به ازدواج با او نبود، پیر و بد گل بود.
حالا این را سلمان رشدی بیاید قصه را به طنز بکشد، باید یک مقداری محاسبه کرد که: تا 53 سالگی یک همسر و بعد هم تا 63 سالگی، که حضرت جبهههای زیادی را شرکت میکرد که فرماندهی هم با خود حضرت بود، و برنامه دیگر اینکه امتی را با برنامه جاهلی میخواهد متمدن کند، و بی سواد را باسواد و بالاخره از کجا به کجا.
4- ایجاد برادری میان قبایل
از آدم کشی به «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (حجرات/10)
از قتل به اخوه (اخوت، برادری)
مگر آسان است دو انسانی که بروی هم چاقو میکشند برادر شوند؟ ماهها باید کار کرد برای اصلاح دو نفر، حالا آن حضرت روبروست با امتی که افتخار میکند در شعرها که هرکس از ما یک نفر بکشد ما دو نفر میشویم، قبیله سر شب و شعر و شراب (افتخار میکند) و از غارت به ایثار. یک امت غارتگر، ایثارگر شوند.
5- تلاشهای علمی و عقیدتی پیامبر
و از جاهلیت به علم و تمدن
و از تفرقه به وحدت
و از شرک به توحید
6- تلاشهای بهداشتی پیامبر
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید: وقتی حضرت مبعوث شده همه مردم آب آلوده میخوردند. آن وقت پیامبر(ص) بهداشت را به جایی میرساند که تابستان لباس را برای ضد عفونی در دیگ میجوشاند.
از آلودگی خودشان رسیدند به جایی که حتی مرغی که میخواهید در خانه مصرف کنید او را غذای سالم بدهید، برای اینکه چیزی که میخواهد سلول بدن مرغ و بعد انسان شود باید سالم باشد.
و از بدبویی دهان کارش به جایی برسد که مسواکش را مثل قلم و مداد نجار پشت گوش بگذارد. وقتی حضرت از دنیا میرود زیر متکای اومسواک میبینند.
و فرمود: اگر نبود که کار مشکل شود مسواک را واجب میکردم.
یک وقت یک برخوردهایی، آدم یه وقت کودتا میکند، بله یک گروه و حزب و اسلحه و یک تصمیم برق آسا گرفته میشود، ولی یک نسلی را رشد دادن این خیلی مهم است.
7- کثرت عبادتهای پیامبر
بعد همه چیز به جا مثلا یک تصمیم صحیح که شرایطی دارد، مدیریت و عبادتهای آن حضرت(ص) به امام زین العابدین(ع) گفتند چقدر عبادت میکنی؟ فرمود: عبادت من کجا و عبادتهای علی(ع) کجا.به امیرالمؤمنین(ع) گفتند چرا خود را میکشی؟ فرمود: عبادت من کجا و عبادت پیامبر(ص).
آنقدر عبادت کرد که خداوند فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» (طه/2) من قرآن را نفرستادم که خود را به مشقت بیاندازی خیلی عبادت میکنی، بخواب، تا نصف شب بیدار باشی بس است، چرا خود را زجر کش میکنی؟
(یک وقت ما میگوییم برو بابا پیش پدرش، ما اگر توی ماشین ببنیم جنازهای افتاده میگوییم، کلاس دیر میشود. دوتا فرمود اسیدسولفوریک میخواهیم بخوانیم اگر دو نفر مقابل ما بمیرند میگوییم کلاس دیر میشود.
کسی هنوز چیزی نگفته نیم نمره از کلام پیامبر(ص) بالاتر، از نظر برخوردها عرب میآید با پیامبر(ص) خشن صحبت میکند.
8- ادب و حوصله و بردباری پیامبر و عواقب بیادبی پیامبر
آیهای داریم از سوره حجرات که: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ» (حجرات/2) در مقابل پیامبر(ص) بالاتر از او صحبت نکن برای اینکه: «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُم» (حجرات/2) (بی ادبی به آن حضرت) اعمال شما را از بین میبرد.
عرب بلند صحبت میکند و آن حضرت بلندتر تا صحبت کردن او شامل قهر خداوند نشود تا این حد مراعات میفرماید.
برای او هدیه میآورند میفرماید: «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/86) سلام، سلام علیکم، سلام علیکم و رحمه الله، یک سری مسائلی بوده که ما فکر میکنیم مربوط به امروز است مثل استقلال، آزادی، حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، انتخابات، مدیریت. من دو نمونه مدیریت را بگویم:
9- دو نمونه از مدیریت پیامبر
1- اصل مشاوره
میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل عمران/159) ای پیامبر با مردم مشورت کن.
پیامبری که وصل به علم الهی است با مردم بی سواد مشورت کند، که در کل و همه حجاز 17 نفر با سواد وجود داشت و در کل شهر یک باسواد هم نبود، و با مردمی که نه بهداشت و نه اخلاق و نه… دارند،
خدمت پیامبر(ص) آمده میگوید من قبل از اینکه مسلمان شوم چند دختر خود را زنده به گور کردهام.
اگر بناست درباره آزادی زن بگوییم حتی اسلام با زنده به گور کردن دختر کافر هم مخالف است، چون این عمل (زشت) از مسلمانها که نبود.
قرآن میفرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/9-1)
وقتی آثار قیامت و قیامت بپا شود سؤال میشود چرا دختر کافر را به گور کردی، زمانی که دختر به گور کردن افتخاراست قرآن با یک ریتم خاصی که: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1)
خیلی مهم است مثل اینکه من بگویم: بسم الله الرحمن الرحیم. اگر دانشگاه تعطیل شد، اگر اینجاها را خراب کردند، اگر و اگر… میگوید: چی شد بقیهاش را بگو، آنهم به صورت هیجانی، البته یکوقت آرام میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم: شنوندگان عزیز، با سلام و صلوات، خوشحالم که در محضر شما با ادب که دیدهاند، در روند تکاملی تاریخ، فیمابین، و منافع.
یک وقت حرفها دیپلماتی و اتو کشیده است، میگویند کلیشه شده و یک وقت میگوید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»
بعد از آن ریتم هیجانی و چند آیه میگوید چرا دختر کوچک کافر را به گور کردی؟ بابا کافر است و دختر خودم میگوید غلط کردی، حق نداشتی مثل اینکه حق نداری بزنی با این لحن خیلی مهم است.
10- مشورت پیامبر با مردم در هر شرایطی
می فرماید: با اینها مشورت کن. آنهم چه زمانی؟ زمانی که حضرت از آنها سیلی خورده، چون حضرت با مردم مشورت کرد که کفار مدینه میخواستند کودتا کنند ما در مدینه سنگر بگیریم یا برویم بیرون از مدینه، جوانها گفتند برویم بیرون، برای ما ننگ است که آنها به خانههای ما وارد شوند، ما مرد جنگ هستیم میرویم بیرون از مدینه، نظر حضرت بر این بود که در مدینه سنگر بگیریم آنها داخل شهر و کوچهها متفرق شده و آنها غریب و ما آشنا به شهر و از پشت بامها مسلط هستیم راحتتر میتوانیم آنها را محاصره و مغلوب کنیم بالاخره حضرت حرف جوانها را پذیرفت و بیرون از مدینه، در جنگ احد شکست هم خورد حال بعد از شکست که بر اثر مشورت با همین مردم بوده آمد: (خیلی زیباست) «وَ شاوِرْهُمْ» به این معنی که مشورت کردیم، شهید هم دادیم، شکست هم خوردیم باز هم میفرماید، دست از این مردم برندار، نگو بس است اینها امتحان دادند.
11- مواردی که مشورت جایز نیست
یعنی ارزش مشورت بیش از شکست خوردن است، ده بارهم که شکست خوردی دست از مشورت برندار، میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»، «امر» یعنی امور زندگی، پس در کارهای الهی دیگر مشورت نیست که مثلا به نظر شما نماز صبح را چند رکعت بخوانیم میفرماید: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» (شورى/38)
یعنی کاری که مربوط به خودتان است مشورت کنید، که این پول را بدهیم به بهداری با آموزش و پرورش؟ بودجه مملکت در این وزارتخانه یا آن وزارتخانه خرج بشود؟ اتوبان اینجا یا بلوار کجا؟ این «أَمْرُهُمْ» است.
ولی «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» رئیس چه کسی باشد، رئیس علی ابن ابی طالب در غدیر خم. میفرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً» (بقره/30) او خالق ما است و باید پیامبر را برای ما مشخص و منصوب نماید. رای بدهیم چه کسی پیامبر یا امام و یا ولایت فقیه باشد، کدش باید از غیب بیاید.
12- مشخصات امام
میفرماید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124) بدرستیکه من تو را برای مردم قرار میدهم. امام «یاء» «إِنِّی» کار را درست میکند که من باید قرار بدهم و تعیین کنم و تعیین امام هم دارای چنین مشخصاتی:
1- بی هوس بودن مهم است
2- زاهد بودن مهم است
3- فقیه بودن مهم است
4- از کسی نترسد مهم است
همچنین کسی را میگوید تا دست به دست او دهید، ملاکها را گفته ولی شخص را معرفی نکرده خط کش میدهد، خودت ببین چه کسی میتواند باشد.
(گاهی آدم میبیند توی روزنامهها و بولتنها حتی دانشگاهها، انسان فکر میکند اینها تحصیل کرده هستند و گول نمیخوردند، بعد میبینم بزرگترین گول را تحصیل کردهها خوردند مثلا جوانی را که چهل سال قصه نویس بوده فکرش را کنار فکر امام خمینی(ره) میگذارند آنها که سراغ رهبر منافقین رفتند فکر کردهاند که چه کمالی او دارد که امام خمینی(ره) نداشت.
یک وقت غصه میخوردیم که چرا عوام زیر نور خورشید شمع روشن میکنند در زمانی که تاریکی بود شمع روشن میکردند در زمانی که این خورشید هست روشن کردن شمع خلی است، مثل اینکه کنار دریا فواره درست کند، کنار اقیانوس اطلس فواره برای چه؟ یا مثل اینکه انسان در دیگ گلاب یک گل بیندازد، اگر گل بود ما که معتقد هستیم که گل هم نیست جز اینکه هوس باشد که درباره آن هم صحبت خواهم کرد.
13- شرائط یک تصمیم صحیح از نظر اسلام
1- معرفت
امیرالمومنین میفرماید: ای کمیل
«مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَهٍ» (تحفالعقول/ص171)
هر تکانی که هم میخواهی بخوری کارشناس لازم دارد. حتی اگر برای کباب هم معرفت نداشته باشد گوشتها به آتش میریزد.
2- آمار
ما فکر میکنیم مسأله آمار مربوط به دنیای امروز است، حضرت فرمود: با دقت برای من بشمارید هرکس را که اسلام میآورد. و هرکس از دنیا میرود بگویید، و هرزنی فرزند متولد میکند بگویید، و آمار آنرا به من بدهید تا من مطلع باشم.
3- استفاده از کارشناس
ما در اسلام چیزی داریم بنام «نقیب » جمع آن «نقباء » و « عریف » جمع آن « عرفاء » یعنی پیامبر(ص) افرادی را در شهرها و قبیلهها داشت و میفرمود تمام اخبار را به من بدهید اگر همه یک دفعه زکات میآورند و همه فقراء مراجعه میکردند نمیشد تقسیم کرد، مثلا کوفه 7 منطقه و هر منطقه یک « عریف» داشت به قول ما کدخدا و یا شوراهای شهر و روستا او مثلا میگفت در منطقه ما 32 فقیر است زکات برای آنها میگرفت و اخبار آن منطقه را هم گزارش میکرد که به آنها میگفتند
« عریف » و « نقیب »
4- دوراندیش
می فرماید: «إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ» (منلایحضرهالفقیه/ج4/ص410) اگر میخواهی تصمیم بگیری درباره عاقبت آن اندیشه کن (حالا این بست تریاک را هم کشیدی عاقبت آن چه میشود) و گیرم که این معامله را انجام داده و با این سرعت هم رفتی، فکر عاقبت آن را کردهای؟
14- چند نمونه از مضرات عدم دور اندیشی
خیلی وقتها بزرگان ما هم فکر عاقبت کارها نیستند مثل همین مشکل دانشگاه، دانشگاههای دولتی و آزاد بسیار، بسیار دانشجو میپذیرد بعد میبینند کار نیست میگویند فعلا شما دو ستاره باش تا ببینم چه میشود، دو ستاره نمیگویند؟ یعنی ستاره دار باش تا ببینم چه میشود یعنی از اول حساب کنیم چقدر میخواهیم، ماشین درست میکنیم میبینم داخل کوچه نمیرود، میگوییم فعلا باشد تا بعد، (حوزه علمیه هم متاسفانه این مشکل را دارد. میگوید میخواهم طلبه شوم، ببینیم این قیافهاش به درد آخوندی میخورد، بیان دارد؟ میخواهد مجتهد شود یا قصه بگوید؟ یا مفسر شود، و یا مدرس و یا واعظ صدایش خوب است و یا بنویسد خطش خوب است، همینطور میگوید بابایم گفته دوست دارم طلبه شوم، تو به درد طلبگی نمیخوری، و این خانم میخواهد لیسانس بگیرد چون دخترعمویش گرفته، کار ندارد که لیسانس شیمی احتیاج هست یا نه.
خیلی گز نکرده پاره میکنیم، بعد میبینیم که این راه و چیزی که درست کردیم مقرون به صرفه نبود و این اتوبانی که بودچه گذاشتیم جواب نداد و خیلی فیلسوف نماها طرح درست میکنند بعد میبینند جواب نداد. خوب است بداند میخواهد چکار کند، در یک لحظه هیجانی میشود خانم بدش میآید و قاطع میگوید طلاق میخواهم و مرد عصبانی هم تصمیم میگیرد.
افرادی که خودکشی کرده و داد وستد میکنند، توی خیابان راه میرود تو بمیری من بمیرم، بستنی و کافه، بعد میبیند خرج یک ماه رفت میگوید چه غلطی کردیم از تصمیمات جزئی تا آماده کردن یک میلیون لیسانس بی کار و یا بیشتر.
به برنامه ریزیهای من یک چیزی را گفتهام نمیدانم توی تلویزیون گفتهام یا جای دیگر:
کلمه ورامین را یادتان نرود، خوب کلمهای است، خودش اسم یک شهر است اگر واو از او پریده شود میشود «رامین» اسم است برای انسان یا یک دانشمند اگر «را» از آن پرید میشود «امین» میگویند فلانی آدم امینی است و اگر «الف» از آن پرید میشود «مین» نام یک اسلحه جنگی است اگر میم پرید میشود « ین » واحد پول است و اگر «یاء» از آن پرید میشود «نون» همان است که میخوریم یعنی هیچ چیز از آن حرام نمیشود.
کلمه «والله» هم همینطور است اگر همه بود قسم است اگر «واو» رفت میشود «الله» نام خدا «الف» رفت میشود «لله» مثل «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ» (آلعمران/189) و اگر «لام » هم رفت میشود «له» «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ» (بقره/107) «لام » هم رفت میشود » ه» هو یعنی خدا.
یعنی هیچ چیز از آن حرام (بی فایده و بی معنی) نمیشود. بیاییم جوری برنامه ریزی کنیم که اگر این میوه شد، شد، یک مرتبه همه مزرعهها را تبدیل به کیوی میکنیم، و یکمرتبه سیب زمینی میبینیم پیاز چطور شد، و میآییم روی پیاز میبینیم سیب زمینی مسأله دار میشود.
یعنی برنامه ریزی برای سیب زمینی و پیاز تا بلوار و اتوبان میکنیم که عاقبتش را نمیدانیم از یک نفر خوشمان میآید میگوییم زنده باد تو، بعد میبینیم به درد این کار نمیخورد، در آن میمانیم، باید در انتخاب همسر و شغل مواظب باشیم، همینطور توی پارک دختری را دیدم ببینم کیست؟ مگر تخمه کدو بود؟ دختر در چه خانهای چه لقمهای خورده بابای او کیست؟ کیلویی که نیست، پس دوراندیش مسأله مهمی است.
5- از راه آن وارد شویم
می فرماید: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره/189) از درب خانهها وارد شوید. میگوییم یعنی چه این هم آیه شد که خانهها را از در وارد شوید.
امام باقر(ع) میفرماید: منظور « از درب خانهها وارد شوید » یعنی هرکاری را از راهش وارد شوید.
واقعا راه مسلمان شدن به چیست؟ بایداسلام را از (علامه شهید) مطهری یاد بگیری یا از صمد بهرنگی، فیزیک را باید از آخوند یاد گرفت یا از استاد فیزیک در مریضی باید از یک زن بی سواد پرسید یا از پزشک متخصص؟ گاهی من شک میکنم میگویند روشنفکری میبینم آن طرف حماقت هست، یعنی کلمه خل برای آنها زیاد است از خل آنورتر هستند. چون حداقل یک مریض بایداز یک دکتر بپرسد، و از پلیس جاده را، اگر از قصاب پرسیدیم او نمیداند ممکن است این جاده راه بندان باشد، پلیس که هر لحظه با بی سیم از وضعیت راهها خبر دارد بابا ترافیک را از شهرداری بپرس.
آنقدر امل داریم که ژست روشنفکری گرفته و از امل هم، املتر هستند، حداقل هرکس یک جو عقل داشته باشد میداند که هرکاری را باید از کارشناس آن پرسید
این حداقل سود است، گاهی هم نمیداند من خیلی غصه این جوانها را میخورم که امام خمینی(ره) را رها کردهاند رفتند سراغ رهبر منافقین چه چیز داشت؟ شجاعت، سخاوت علم، به یکی از آنها گفتم چرا دنبال او رفتی گفت سابقه انقلابی او بیشتر است گفتم آن روز که او درقنداق بود (شهید بزرگوار) نواب صفوی اسلحه داشت، اگر کارهای انقلابی و جنگهای مسلحانه منظور است (شهید بزرگوار) نواب صفوی 20 سال سابقهاش بیشتر بود گفت دیگر معیار برتری سراغ ندارم بقیهاش هوس بود گفتم خدا پدرت رابیامرزد که راست گفتی من همین را میخواستم چون یک جوان وقتی راست میگوید باید لبهای او را بوسید برادرها مواظب باشیم.
من افتخار داشتم که چند ماهی که میآمدم قم میزبان ایشان (مرحوم شهید علامه مطهری) بودم در آن زمان یکی از رهبران منافقین حرفهای سوپر دولوکسی میزد من به او گفتم حاضری بیایی باعلامه مطهری بحث کنی گفت مگر تو با مطهری رفت و آمد داری؟ گفتم بله افتخار دارم که میزبان ایشان هستم به من گفت تو خائن هستی گفتم چطور تفسیری که تو از قرآن میکنی درست ولی (علامه) مطهری، گفتم عقل و سواد هیچ، حیا هم خوب چییزی است. تو از نظر سن و سواد درسهای (علامه) مطهری را نمیفهمی.
برادرها و خواهرها عنایت داشته باشیم شما و ما همه مسلمان شده و بنده خدا شویم برای خدا اثری ندارد و همه ضد خدا شویم برای او اثری نداردمن بارها این را گفتهام که اگر همه مردم بروی خورشید خانه بسازند یا پشت به آن برای خورشید فرقی نمیکند.
قرآن میفرماید: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (ابراهیم/8) اگر مردم همه کره زمین کافر شوند هیچ مشکی برای خداوند پیش نمیآید من از غیط خانه را پشت به خورشید، پشت یا رو به خورشید، ولی حداقل عقل را داشته باشیم.
معنی آزادی چیست؟ من 5 دقیقه میگویم شما هم 5 دقیقه بگوییدیکی از آن را انتخاب میکنیم اما یکی را دست انداخته و دیگری را مسخره کرده، توهین و فحش، خورد کردن شخصیت، پس هرکاری را از راهش وارد شویم.
6- انتخاب همکار
قرآن میفرماید: «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (کهف/51) افرادی که گمراه کننده هستند بازو و همکار نمیگیرم)
(پیامبر(ص) میفرماید: من با الاغ دزدی مکه نمیروم. یعنی در یک تصمیم گرفتن باید همکارهایش هم آدمهای درستی باشند.
7- تمرکز
می فرماید: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف/39) تمرکز یک اصل است.
8- مصلحت عامه را در نظر بگیریم
ممکن است از احداث یک خیابان در یک منطقه صدهزار نفر استفاده در یک منطقه دیگر ده هزار نفر حضرت میفرماید: در تصمیمها حساب کن مصلحت مردم، عموم آنها در کجاست؟
9- قاطعیت دراجرای تصمیم
شک و تردید و شبهه نکن. درباره پیامبر(ص) داریم که: «أُولِی قُوَّهٍ فِی عَزَائِمِ نِیَّاتِهِمْ» (کافی/ج4/ص198)در تصمیمات صاحب عزم و جزم قاطع بود. وقتی تصمیم میگرفت بعد از آن تزلزل درخود راه نمیداد.
و وقتی گفتی خدا کاری به گفته دیگران نداشته باش میفرماید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/91) بگو خدا و دیگران را رها کن.
15- قاطعیت امام خمینی مصداق بارز
به امام خمینی(ره) گفتند 43 رادیو به شما دری وری میگویند فرمود بگوید آقا دربعضی مجلهها کاریکاتور شما را کشیدهاند که امام خمینی(ره) مظهر خشونت است، فرمود بکشند،
مظهر خشونت یعنی چه؟ اگر دشمن آمد داخل کشور ما، ما دفاع نکنیم، و اگر غرب و جنوب کشور ما را گرفت داخل خانه بنشینیم، موشک و بمب به شهرها و دزفول فرستاد؟ (43 که هیچ 400 رادیو فحش بدهند) من میخواهم به وظیفهام عمل کنم. یک خاطرهای من گفتم اگر راه درست است متلک بشنویم.
16- چهار نوع تمسخر و متلک کفار علیه مؤمنین
قرآن میفرماید: بچه مذهبیها گرفتار آدمهایی میشوند که از آنها متلک میشوند، متلکها را بخوانم یک صلوات بفرستید.
آخر سوره «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» (مطففین/1) میفرماید: چهارمتلک به شما میگویند.
«إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29)
خلافکارها برای مومنین:
الف: «یَضْحَکُونَ» میخندند «ضِحْک»: خندیدن.
چنان میخندند، میخواهد نماز بخواند او را مسخره کرده و میخندند.
ب: «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ» (مطففین/30) «زمان عبور غمزه میآیند». چشمک میزنند اول میخندند و دوم چشمک غمزه معنی دار.
ج: «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ» (مطففین/31) وقتی به نزد اهل و همفکران میروند شما را دست میاندازند.
فکاهی میگویند و شما را دست انداخته، کاریکاتور میکشند، مسخره میکنند.
د: «وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ» (مطففین/32) وقتی آنها را میبینند میگویند اینها گمراهند اینها امل و ضال و گمراهند.
17- مقابله به مثل مؤمنین در تمسخر کفار در قیامت
«یَضْحَکُونَ»، «یَتَغامَزُونَ»، «فَکِهینَ»، «لَضالُّونَ» در برابر رگبار متلک چه خاکی به سر کنیم؟ میگوید مقاوم باش.
«فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) (روزی میآید که مومنین به کفار میخندند) امروز تحمل کن. آنروز میآید، روز قیامت میگویند: آنچه عوض دارد گله ندارد. این آیه همین را میخواهد بگوید، خندیدند کنار خیابان به اهل ایمان ولی مومنان: «عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ» (مطففین/35) بر روی تختهای بهشتی نظاره گر یکدیگرند».
«هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» (مطففین/36) این جزای آن رفتار ناپسند، بگو خدا بقیه را رها کن، من تصمیم را گرفتهام.
شخصی شتری را اجاره کرد تا برود عباسیه در بین راه صاحب شتر به آنکه شتر را اجاره کرده بود فحش میداد و او چیزی نمیگفت یکی دید که این دارد دری وری میگوید گفت آقا میفهمی این چه میگوید؟ گفت بله، گفت چرا جواب نمیدهی، که باباته، ننه ته، بپر پایین شمال، مغرب، مشرق، جنوب مثل بت نشستهای فحش گوش میدهی گفت این جاده، جاده کجاست؟ گفت عباسیه، گفت اگر جاده عباسیه است و مرا به مقصد میرساند هرچه میخواهد بگوید. من راه را تشخیص داده و دستم را در دست کسی گذاشتهام که بیمه هستم، این آقایان نه از نظر علمی و نه هوس بیمه هستند، در دست کسی که 80 سال است امتحان داده.
زمانهای ترور، برای من چند پاسدار فرستادند. نشستیم من میخواستم آنها را امتحان کنم یک روز به آنها تخمه دادم دیدم یوزی را کنار گذاشته تخمه شکستند تماس گرفتم که آقا این 4 پاسدار که فرستادهاید با یک مشت تخمه کدو رفتند تو را به حضرت عباس اینها را عوض کنید اگر تروریست هم مرا نکشد ممکن است اینها بکشند با یک مشت تخمه کدو مرخص هستند.
آخر انسان دستش را در دست کسی بگذارد که فردا یک موافقت اصولی پیدا شود کجا هستند آنها که میگفتند مبارزه با امپریالیسم، حالا با دلار امریکا زندگی میکنند.
18- ثبوت رأی امام در طول زندگی
شما مقایسه کنید اولین کتاب امام خمینی(ره) را بنام «کشف الاسرار» که درسن 38 و 40 سالگی نوشته و یک وصیتنامه درحدود 85 سالگی 40 سال فاصله است، هرکس میخواهد امام شناسی کند، این دو را بخواند. میبینم که حال و هوای عبارتهای دو نوشته یک جور است، چهل سال عوض نمیشود، دست در دست کسی است که 40 سال است تصادف نکرده، شناخت افراد ما چند رقم آدم داریم که نوشتهام از امیرالمومنین(ع) که ما چند رقم آدم داریم.
الف: گاهی میگوید از او خوشم میآید، این دلیل نمیشود که او کدخدا شود و یا بروی سر کلاس او (مثل منبری، چرا میروی میگوید خوشلکل است میروی مسجد که آقا خوشکل است) بدترین نوع انتخاب است.
امیرالمومنین(ع) میفرماید: «وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ أَثَرَهً» (نهجالبلاغه/نامه53) از روی دوستی پیروی نکنید. برای اینکه خوشت میآید وقت صرف او نکن.
ب: استبدادی نباشد
می فرماید: «وَ أَثَرَهً» با استبداد و زور پیروی نکن.
به تو مربوط نیست حال که تو گفتی (الف) من میگویم (ب) بعضی وقتها تصمیمات ما مثل بچههاست. مادر یک قاشق غذا میدهد بچه میگوید نمیخواهم میگوید میدهم به دیگری دهن باز میکند یعنی گرسنه نیست از بغض اینکه دیگری نخورد، میخورد.
ج: به ظاهر سازی هم نباشد
می فرماید: «بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم» (نهجالبلاغه/نامه53) به ظاهر سازی وخوش خدمتیها گول نخورید.
افرادی خوش رقصی و خوش خدمتی میکنند که دلها را جذب کنند مواظب باش.
د: به گمان تکیه نکن
می فرماید: «لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ» (نهجالبلاغه/نامه53) امتحان تو بر حسن ظنی و گمان نباشد.
به گمان خود تکیه نکن، چقدر تا حالا کارکرده و پشیمان شدهایم، ممکن است این را هم اشتباه کنیم.
ه: به تیز هوشی خود تکیه نکن
میفرماید: «لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ» (نهجالبلاغه/نامه53) (آزمون تو بر تیزهوشی تو نباشد)
به تیزهوشی خود تکیه نکن، بله خودش دوست داشت رئیس شود من هم گفتم تو رئیس،
و: به اداره و خواهش دیگران هم نباشد.
میفرماید: ما در امور به اراده و خواهش دیگران تکیه نمیکنیم. کسی دلش میخواهد رئیس شود ما رئیسش نمیکنیم.
اگر من گفتم… میگویی… یه کسی که دلش میخواهد دستش را ببوسی، نمیبوسم. مواظب باشید، دنیا طلب وروی هوسها، ایمان باید عمیق باشد نه سطحی
یکی از ساواکیها زمان شاه یکی از علما را اذیت میکرد، این عالم به او گفت دین نداری گفت من دین ندارم این عکس حضرت علی است وهمه ساله مادربزرگم شله زرد میدهد یعنی دلیل ایمان او شله زرد مادربزرگش است، این دین است؟ عکس دلیل بر دین نیست. خیلی ازجاها ممکن است عکس امام خمینی(ره) را بزنند ولی پای آن عکس راهی و کاری کنند که امام خمینی(ره) راضی نیست.) به هرحال معیارهای قرآنی، دقیقه آخر است سریع 8 معیار از قرآن بگویم.
1- علم: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/9).
این آقایی که دنبالش میروی با سوادترین است؟
2- ایمان: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» (سجده/18).
3- هجرت: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا» (انفال/72).
کسی که ایمان دارد ولی حاضر به هجرت ازاین طرف شهر به آن طرف شهر نیست.
4- شجاعت: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ» (بقره/251). خصوصیت داود این بود که در یکی از جبههها که همه فرار کردند و گفتند «لا طاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ» (بقره/249) ما طاقت نداریم نمیشود آنها زیاد هستند او کجا و ما کجا گفت نترسید «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/249) گاهی گروه کم برگروه زیاد پیروز میشوند. عربیها قرآن است. همین جوان 16 ساله رفت رهبر کفر را کشت.
قرآن میگوید: (ناز شصت، بارک الله) «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» مزد شصتت که آنقدر جگرداری «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَه»
این آقا یک سوسک توی خانهاش پیدا شود خوابش نمیبرد، بیاید رهبر من شود؟ کسی باید رهبر شود که بگوید: امیریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
19- شجاعت پیامبر(ص)، شجاعت امام خمینی
امیرالمومنین(ع) میفرماید: پیامبر(ص) درجبهه از هم به دشمن نزدیکتر بود. و امام خمینی(ره) فرمود: به جدم نترسیدم. آن شب که ریختند و مرا بردند دو سرهنگ دو طرف من نشسته بودند، دیدم دو تا میلرزند گفتم: نترسید شما مرا گرفتهاید من باید بترسم نترسید زشت است. مؤمن مثل کوه است، کوه را وقتی روی آن قرارگرفتی باز هم از او میترسی، کوه زیر پاست، باز هم میترسد، «المومن کالجبل» معنایش این است کوه زیر پاست باز میترسد اینها امام خمینی(ره) را گرفتهاند بازمی ترسند.
5- سابقه
قرآن میفرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11-10).
6- تخصص
7- تعهد
8- امانت
شکل و قلمش به نظرم خوب است، روزنامهاش، حرفهایش، مواظب باشید درشرایط سختی زندگی میکنیم. گاهی با یک کلمه وحرکت و کاریکاتو وشعار و جمله، جوانی و عمر را، کسی را انتخاب کنیم که بیمه باشد. باسوادترین و با سابقه ترین و شجاعترین و عالمترین و بی هوس ترین و زاهدترین، این ملاکها را از دست ندهیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»