2- جلوگیری از سوء ظن دیگران
3- ایمان به علم خدا، عامل پیشگیری از ارتکاب گناهان
4- رسیدگی به فقراء، از سرمایه خود، نه سهم امام
5- رعایت عفت و حیاء در رفتارهای اجتماعی
6- بهرهگیری از فرصت ایام فراغت
موضوع: پیشگیری در مسائل خانوادگی و اجتماعی
تاریخ پخش: 21/01/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان بحث را آغاز سال 93 میبینند. سال نو را تبریک میگویم به همهی عزیزان. موضوع بحث پیشگیری است و من 50، 60 راه اینجا راجع به پیشگیری نوشتم. یک مسألهی مهمی هم هست. الآن مشکل کشورهای اسلامی همین است که یک عده البته با دلارهای بیگانگان، حالا یا شبکه درست میکنند، یا روزنامه درست میکنند، یا افرادی را دورههایی میبینند بدون اینکه توجه به حکمت و عدالت و عقل و دین داشته باشیم، برمیداریم یک کلمات تحریک آمیزی را میگوییم. هرچند مقام معظم رهبری میفرماید که به مقدسات دیگران جسارت نکنید. قرآن بخوانم. نه رهبر گفته، خالق رهبر گفته است. «وَ لا تَسُبُّوا الَّذین» (انعام/108) به بت پرستها هم فحش ندهید. برای آنکه آنها هم به خدای شما فحش میدهند. «فَیَسُبُّوا اللَّه»، «وَ لا تَسُبُّوا… فَیَسُبُّوا» اگر شما فحش بدهید آنها هم فحش میدهند. یک عده دارند کلمات نابهجا میگویند. آنوقت نتیجهاش مسلمان کشی، شیعه کشی، در دنیا است.
1- دوری از توهین به مقدسات دیگران
برای پیشگیری یکی از راه ها این است که مواظب باشیم، بیش از آنچه خدا از ما خواسته کاری انجام ندهیم. بعضیها فکر میکنند اگر خواسته باشند ولایتی شوند باید چنین کنند. رئیس ولایتیها علامه امینی بود، صاحب الغدیر. ببینید در یازده جلدش یک حرف زشت زده است. الآن مشکل کشور ما، مشکل امت اسلامی در افغانستان، پاکستان، نمیدانم سوریه، ایران، هرجا این انفجارها و هرچه میشود، که شاید سر ریزش. به ما هم برسد، به خاطر این است که ما جلوی خودمان را نمیگیریم. مشکل امروز ما این است. راه نجات اسرائیل هم این است که مسلمانها به هم بریزند. و بهترین راه به جان هم انداختن شیعه و سنی است. بهترین راه درگیری شیعه و سنی است. چهار تا شیعه را وادار کنیم، به مقدسات آنها جسارت کند، آنها هم انتقام بکشند و شیعه را بکشند.
مسألهی پیشگیری فقط برای سلامتی نیست. در دنیای پزشکی رسم است که میگویند: پیشگیری از درمان بهتر و ارزانتر است ولی پیشگیری اجتماعی. حرف مفت میزنند! برای اینکه با کسی حرف زدی و خودت را مورد تهمت قرار دادی. آدم وقتی از یک جایی هست که همه تریاکی هستند، میگویند: این هم تریاکی شده است. هرچه بگو والله به خدا، من مصرف نکردم. میگویند: دور تا دورت تریاکی بودند. این خانه هم خانهای است که تریاکیها در آن جمع میشوند. «اتق مواضع التهم» (بحارالانوار/ج33/ص509) تو خودت پیشگیری نکردی. پیشگیری فقط برای سلامتی نیست. برای آبرو،
امام با یک شخصی حرف میزد. با یک خانم، یک کسی آمد برود، گفت: این به من محرم است. گفت: آقا مگر ما چیزی گفتیم؟ گفت: بعد رفتی و گفتی امام با این خانم که بود حرف میزد؟ باید پیشگیری کنیم. جلوی سوء ظن را از خودمان بگیریم.
2- جلوگیری از سوء ظن دیگران
ماشین میآید مرا سوار میکند، من هم نمیدانم ماشین مدلش چیست و قیمتش چند است. نرخ ماشینها را که نمیدانم! در ماشین با راننده صحبت میکنیم، میگوییم: ماشین چیه؟ بعد میگوییم: اوه! چه ماشین گرانی سوار شدیم. میبینم در مسجد آمدم، همهی مسجدی میگویند: اوه… من باید بگویم: آقا اولاً این ماشین را نرخش را نمیدانستم، دوم اینکه برای من نیست. این بنده خدا آمده و مرا مسجد آورده است. خوب اگر نگوییم، فردا میگویند…
بنده در یک کارخانه یک چای خوردم. فقط یک چای خوردم! اشهد بالله هیچ ربطی نداشتیم. یک چای خوردیم! سالها میگفتند: این کارخانه برای قرائتی است. گاهی ادم با عمهاش حرف میزند.
من یک عمهی نود ساله داشتم، جنوب شهر تهران. دو ماهی، سه ماهی صله یک بار رحم میرفتیم. از خانه او که بیرون میآمدم، دیدم یک مشت جوان جمع شدند و میگویند: قرائتی یک خانم هم در این خانه دارد! (خنده حضار) آخرش ما عمهمان را آوردیم گفتیم: بایا این عمهی ما است، نود ساله است. پیشگیری است. بگو: آقا این برای من هست، نیست.
خدا آقای فلسفی را رحمت کند. میگفت: آخوند حق ندارد در بازار در مغازهی کسی بنشیند. مغازهی کتاب فروش بنشیند طوری نیست. برای اینکه در مغازهی یک تاجر که نشستی، بعد همهی… بنده مثلاً اگر خواسته باشم خانه بخرم، باید خانهای بخرم یک طبقه باشد. اگر در یک برج یک خانه بخرم، ولو از این بیست طبقه یک طبقهاش دست من باشد، ولی میگویند: این برج برای قرائتی است. باید مواظب باشیم. پیشگیری کنیم، پیشگیری اجتماعی.
پیشگیری سیاسی، گاهی افراد اگر افشاگری نکنند، شفاف سازی نشود، مردم قضاوتهای کج و کوری میکنند. مردم نشستند یک چیزی میگویند. قبای آخوندها اینجایش سوراخ است. این فرم دوختش است. من گاهی که بلند میشوم بنویسم این سوراخ زیر بغل پیدا میشود. یک کسی چند نامه نوشت که آقا، این قبای شما پاره است، بدوزید! این نمیدانست که این فرمش است.
این بنده خدا چند بار نامه نوشت که آقا این قبا پاره شده بدوز. من هم میدانستم، اعتنا نمیکردم. یک روز یک نامه فرستاده بود، سوزن و نخ هم در آن گذاشته بود. (خنده حضار) گفت: فکر میکنم سوزن و نخ نداری، چون هرچه میگویم بدوز، نمیدوزی. (خنده حضار)
مثل پلیس، پلیس یک قسمت هست که کلاهشان را کج میگذارند. اسمش چیه؟ یگان ویژه! این فرم کلاهش کج است.
به هر حال پیشگیری کنیم. مواظب باشیم جایی نرویم که حرف بزنند. اگر سیاسی هستیم، یک کاری نکنیم که مغازهی کسی بنشینیم و با کسی رفت و آمد کنیم.
اصل در پیشگیری، 60 درصد از پیشگیریها مربوط به اعتقاد است. اخیراً قوهی قضاییه هم یک معاونت پیشگیری از جرم درست کرده است. من چند دقیقه پیش فهمیدم. زنگ زدم که شما چه میکنید؟ دیدم «الْحَمْدُ لِلَّه» یک چیزهایی دارند. البته آنها هم یک هفت، هشت تا اضافه کردند، ولی من خودم شصت، هفتاد مورد قبلاً یادداشت کردم.
3- ایمان به علم خدا، عامل پیشگیری از ارتکاب گناهان
شصت درصد پیشگیری مربوط به ایمان است. یعنی من ایمان داشته باشم به اینکه تمام هستی دوربین است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) نه فقط ظاهر را میبیند. دوربینها ظاهر را نشان میدهند، «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» (آلعمران/119)، «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُن» (غافر/19) یعنی دوربین فقط نگاه را نشان میدهد که مثلاً من به این شخص دارم نگاه میکنم. این را دوربین نشان میدهد. اما این نگاه من چه نگاهی است، آن هدف نگاه، پشت نگاهها چه میگذرد، «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُن» خیانت چشمها را میداند. بدانیم هر کلمهای که میگوییم، دو تا فرشته ثبت میکنند. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» هر لفظی که گفته میشود، «إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (ق/18) بدانیم این زمین شهادت میدهد.
بدانیم زمان شهادت میدهد. اصلاً قرآن میگوید: «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر/51) یعنی یک شاهد. پوست بدن شهادت میدهد. پوست شهادت میدهد، «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ» (نور/24) پوست شهادت میدهد. زمین شهادت میدهد. زمان شهادت میدهد. فرشته شهادت میدهد. پیغمبر شهادت میدهد. ائمه اطهار شهادت میدهند. ما اگر بدانیم زیر چند دوربین مخفی هستیم، این دیگر آدم را کنترل میکند.
یکی از علما نجف درس میخواند، خواست به ایران بیاید، به استادش گفت: شاید دیگر به نجف برنگردم. یک نصیحتی به من بگو تا آخر عمر در گوش من باشد. استادش فرمود: این کلمه یادت نرود. «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى» (علق/14)، «أَ لَمْ یَعْلَمْ» آیا بشر نمیداند، «بِأَنَّ اللَّهَ یَرى» که خدا او را میبیند. این قویترین است. وگرنه اگر شما خدا را کنار بگذاری، مگر پلیس میتواند بگیرد؟ شما آن مقداری که جرم کردی شاید چند درصد باشد که متوجه شویم. اکثر جرمها را متوجه نمیشوید. با برنامه و قانون هم نمیشود حل کرد.
یک جایی شیرینی بود، چراغها خاموش شد. ترسیدند، شیرینیها را بخورند. گفتند: همه هم کف بزنید، هم گوشتان به کف زدن بغلی باشد. گفتند: دیگر چهار چشمی کنترل کنید. چراغ را روشن کردند، دیدند شیرینیها نیست! او گفت: آقا بنده، به سمت خودم دقت داشتم اینها کف میزدند. آخرش گفتند: پس بی خود عقب چه هستید؟ بنده کف نمیزدم، با یک دستم چنین میکردم، با یک دستم هم میخوردم، هان! (خنده حضار)
شما فکر نکنید که پلیس میتواند مشکل را حل کند. حالا آدمها که هیچ، گاهی آدم حریف حیوان هم نمیشود. من یک الاغ داشتم هی فرار میکرد. یک میخ طویلهی بزرگ گرفتم به زمین سفت کوبیدم، گفتم: حالا میخواهی فرار کنی، فرار کن. خاطرم جمع شد دیگر با این میخ طویله و زمین سفت نمیتواند افسارش را بکشد و فرار کند. آمدم دیدم که اِ این الاغ با سم پایش خاک را کنار زده، به طوری که این میخ مثل فواره وسط است. همینطور دور این میخ را خالی کرده و بعد خوابیده در آن ادرار کرده، زمین نرم شده، میخ را کشیده و فرار کرده است. (خنده حضار) اگر ایمان نباشد، هیچ چیز کار ایمان را نمیکند. ما باید روی ایمان کار کنیم.
قرآن میگوید: چرا کم فروشی میکنی؟ «أَ لَا یَظُنُّ أُوْلَئکَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/5 و 6) این آیهی قرآن بود که خواندم. تو نمیدانی در قیامت باید جواب پس بدهی؟
4- رسیدگی به فقراء، از سرمایه خود، نه سهم امام
دیشب یک جایی بودم در یک مسجدی، یک کسی آمد گفت: من وضع مالیام خیلی خوب است. سهم امام هم بدهکار هستم، ولی مقلد فلان آقا هستم، مثلاً گفته: اینقدر به اختیار خودت میتوانی به فقرای فامیل بدهی. ولی دنبال یک مرجع هستم که بگوید: همه را بده. سهم امام را با دست خودم به فقرایی بدهم که میشناسم، ولی ایشان بیش از نصف اجازه نمیدهد. من میخواهم مرجعم را عوض کنم برای اینکه اجازه بیشتری بگیرم، که من… این اصلاً مقلد نیست. گفتم: بیا کنار مسجد خصوصی با تو حرف بزنم. گفتم: مردانگی هم یک چیزی است. حالا یک مثل برای شما بزنم. همه خوب گوش بدهید.
پنج تا نان سنگک داریم، چهار تا برای من است. یکی هم میگذاریم خمس. این یک نان سنگک، فرض کنید که چهار تا برای من، این یک نان هم سهم امام. یک نفر میگوید: گرسنه هستم. اگر با اینکه چهار تا نان دست من است، بگویم: گرسنه هستی، بیا از این یک نان بگیر. یکی دیگر هم گفت: گرسنهام است، باز پولی از ایشان گرفتم. بیا! این مرد است یا نامرد؟ شما بگویید… با هم بگویید… نامرد است! نامرد هستی که تو چهار تا نان داری، یک فقیر که میآید از نان او میدهی. آقا این فقیر است، خوب دست در جیبت کن، از صد میلیون، هشتاد میلیونش برای تو است. بیست میلیونش را به امام زمان دادی. تا یک فقیر میبیند، دست در جیب امام زمان میکند، چنین میکند. اینها ولو مسلمان هستند. مرجع هم به آنها اجازه میدهد، ولی نامرد هستند. مردانگی هم یک چیزی است. گاهی وقتها آدم…
من یک حمال مرد پیدا کردم، چند سال است مریدش هستم. شغلش ضعیف بود، ولی خیلی مرد بود. به او گفتند: این فرش را آنجا ببر. گفت: من از صبح تا حالا چند فرش بردم. پول خوبی گیرم آمده است. این بنده خدا کنار من ایستاده، هیچکس او را صدا نمیزند. این فرش را به این بده، یک چیزی هم اضافه بده که شب که میخواهیم برویم، همه با هم شکممان سیر شود. یعنی میتوانست این فرش را هم ببرد و یک پولی بگیرد، گفت: چون من چند تا فرش جابهجا کردم، پول گرفتم، این یکی را شما یه این بده و یک چیزی هم اضافه بده. این را مرد میگویند. گاهی یک حمال مرد است، یک سرمایهدار مرد نیست.
یک سرمایهداری در خانهاش روضه خواند. ما هم دعوت کرد. زمان شاه، من بعد از انقلاب خانهی کسی منبر نرفتم. زمان شاه منبر میرفتیم. روز آخر یک پاکت پولی به ما داد و گفت: سهم امام است. گفتم: فردا روی منبر میگویم: آقایان این آقایی که لب در ایستاده، پول خودش نیست، دست در جیب امام زمان میکند. لابد پول قند و چای و شعله زردی هم که میدهد، از سهم امام است. گفت: نه آبرویم میریزد! گفتم: پس پیداست کار تو سالم نیست. امام رضا فرمود: کاری سالم است که در نماز جمعه بگویی و خجالت نکشی. هرکاری را که در نماز جمعه خجالت میکشید، پیداست یک ریگی در کفشت است. من فردا میآیم میگویم: آقایان این آقایی که لب در ایستاده، به او تقبل الله نگویید. این پول روضه را از سهم امام میدهد. خوب اینها ایمان نداریم به اینکه این پول را به امام زمان میدهیم، اگر ایمان داشته باشیم، این پول را در پاکت میگذاریم و پول نو میدهیم. سر سال هم خمس میدهیم. طفره نمیرویم! چطور طلبکارهای دیگر را با هیجان میدهی؟ سهم امام را عقب میاندازی؟ یعنی چه؟ یعنی ای امام زمان تو برای من مهم نیستی.
خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. منزل ما آمده بود. قرار ما ساعت شش بود، من ساعت 6:15 آمدم. گفتم: ببخشید دیر کردم. گفت: نخیر! تو مرا پست قرار دادی. تو اگر با رئیس جمهور ملاقات داشتی، دیر نمیکردی. اگر با رهبری، با مقام معظم رهبری ملاقات داشتی، دیر نمیکردی. اینکه دیر کردی یعنی من برای تو ارزش ندارم. خیلی خجالت کشیدم. کسی که بدهکار است، بدهیاش را میدهد. برای امام زمان را نمیدهد، این یعنی امام زمان تو طلبی از من نداری. برای خود من است. بعد هم حالا از هشتاد میلیون بیست میلیون که کنار میگذاری، عمه فقیر است؟ دایی هم فقیر است؟ بیا! از جیب خودمان نمیدهیم. دست میکنیم و از آن یک نان میدهیم. من کار به فقهاش ندارم. ما مسألهی فقهمان را از مراجع بپرسیم. ممکن است مرجعی به شخصی اجازه بدهد، که شما از سهم امام به فامیلها بده. اگر مرجع اجازه داد، طوری نیست. از نظر فقهی طوری نیست. ولی زیبا نیست. خیلی چیزها درست است. ولی قابل قبول نیست، مثل چای در آفتابه، چای است ولی خوردنی نیست. چای در آفتابه چای است، ولی خوردنی نیست. بعضی کارها را آدم نمیتواند در نماز جمعه بگوید که من پنج تا نان داشتم، یکی را به امام زمان دادم، هرکس هم گرسنه شد، چنگ زدم از یک نان امام زمان برداشتم، از چهار نان خودم برنداشتم. این نامردی است. من وجدانی حرف میزنم. حرفهای من فطری است، فقهی نیست. فقه را ببینیم مراجع چه میگویند. تقلید کنیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
البته خدا هم جبران میکند. یکی از اسمهای خدا جبّار است. «و اهل الجود و الجبروت» جبروت جبران میکند. یعنی این کسی که اذان میگوید، شما الآن مشتری آمد، شما الآن میبینی صبح تا حالا مشتری نبوده، حالا هم که مشتری آمده اذان میگویند. حالا نماز را بعد میخوانیم، مشتری را راه بیانداز! نتیجه چه میشود؟ یک پولی از این مشتری گیر ما میآید، میگوییم: خوب نمازمان را عقب انداختیم، در عوض از این معامله یک سودی بردیم. خدا جبار است، جبران میکند. یعنی چه؟ عصرش چه میشود؟ عصر یکی در مغازه میآید، کلی شما را معطل میکند، آخرش هم نمیخرد، میگوید: این در عوض آن. ظهر تلفن خدا صدا زد، اذان گفتند، بیاعتنایی کردی. در عوض عصری، من یک مشتری آوردم، سود هم داشت، اما آخرش در وقت تصمیم، تصمیم گرفت از تو نخرد، برود جای دیگر بخرد. این در عوض آن. جبران میکند. به زرنگی نیست. ما فکر میکنیم اگر رشوه گرفتیم، قصه حل میشود. فکر میکنیم. حدیث داریم رزق همهی افراد با حلال اندازهگیری شده است. آنهایی که تیز بازی میکنند، به حرام میپرند، سهم حلالشان را کم میگذارد. من این را بارها گفتم، یک بار دیگر هم میگویم.
پیداست چه مقدار شکر باید در شکم شما برود. یک جا تیزبازی میکنی، میبینی کسی نیست، دو تا باقلوا میخوری،دکتر میگوید: قند شما بالا رفته است. یعنی دیگر خانهی خودتان هم قند نخورید. چرا؟ برای اینکه یکجا دو تا باقلوا خوردی. تیزبازی نکنید.
اگر خواستید پیشگیری از جرم کنید، باید یک کارهای فرهنگی شود. من باید یک تشکر کنم از جناب رئیس جمهور چند سخنرانی کرده همهاش گفته: لیسانس، فوق لیسانس، برای پژوهشی کار کنید که این پژوهش یک باری هم داشته باشد. یک مشکلی را حل کند. والا ما در دانشکدهی ادبیات یک پژوهش داریم که این خندقی کندند، درست است؟ خندقی کندند، یا خندقی بکندند؟ یا خندقی بکندندی؟ (خنده حضار)
بگوییم: تا قرن ششم بکندندی بود. از قرن ششم تا الآن بکندند، الآن دیگر میگویند: خندقی کندند. تا سه قرن قبل میگفتند: بکندند. قبلش میگفتند: بکندندی. آخر تو را به حضرت عباس این بار دارد؟ در همهی رشتهها حرف مفت هست. اگر بنا است پژوهش کنیم، پژوهش کنیم راجع به یک چیزی که یک مشکلی از جامعه حل کند.
یک کسی مکه آمده بود، آمد گفت: مسجدالحرام هفتصد و چند بلندگو دارد. آخر مسجد الحرام چند طبقه است، چطور شمردی؟ گفت: سه طبقه را رفتم، دانه دانه بلندگوهایشان را شمردم. گفتم: خوب این همه راه رفتی، خوب دور کعبه میگشتی. ببین وقتی آدم خل است، (خنده حضار) در مسجدالحرام هم که میرود عوض اینکه دور کعبه بگردد، دور بلندگو میگردد. آخر بعضیها مشکل مخ دارند.
همهی سؤالها هم نباید جواب داد. بعضی از روحانیون، حالا اینجا چند روحانی هم هستند. خطاب به همهی روحانیون، میگوید: آقا آمده یک سؤالی از من کرده. گفتم: آخر چرا وقتت را صرف این میکنی؟ گفت: مردم از ما پرسیدند. گفتم: بیخود پرسیدند. مگر هرچه پرسیدند باید جواب بدهیم؟ تو که بالاتر از پیغمبر نیستی. از پیغمبر سؤال میکردند، بگو، بگو بلد نیستم. نه چون مردم خواستند، من هم بگویم. ما امام مردم هستیم. یا «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) باید امام مردم باشیم. ولی بعضیها «واجعلنا للعوام معموما» او به او میگوید: مثلاً روضهی ابالفضل بخوان، این روضهی ابالفضل میخواند. به او میگویند: تاریخ چه بخوان، این هم تاریخ آن را میگوید. من باید نگاه کنم، الآن وظیفهی اینها چیست؟ یک خرده حر باشیم. هرچه میخواهیم نگوییم. هرچه نیاز است، بگوییم، نه هرچه آنها توقع دارند.
یک چیزی را تلویزیون نشان داد، متأسفم البته خوب یک پاتکی هم «الْحَمْدُ لِلَّه» خورد. یکی از این کسانی که نمیشناسم، در یک لحظه نگاه کردم. گفته بود: من اگر ببینم مردم میخندند و شاد میشوند لباس خودم را درمیآورم، نگفته بود لباسم، گفته بود: شلوارم. اصلاً ببینید این هنرمند است ولی هنرمند احمق است. یعنی برای خندهی مردم حاضر است خودش را مثل الاغ کند. خوب الاغ هم شرت ندارد. (خنده حضار) یعنی حاضر است خودش را به پستترین شکل ها، مثل الاغ دربیاورد، که مردم بخندند. خوب این هویت است یا پوک است. مواظب باشیم اگر مردم پوک شدند دیگر دست به همه کاری میزنند.
5- رعایت عفت و حیاء در رفتارهای اجتماعی
یکی از راههای پیشگیری از جرم این است که مردم حیا داشته باشند. آدم اگر حیا را کند دیگر پلیس حریفش نمیشود. آخوند حریفش نمیشود، قوهی قضاییه حریفش نمیشود. این دیگر حیا ندارد. «والله حیاء له» کسی که حیا نداشته باشد، دین هم ندارد.
خانههای ما باید حیاء داشته باشد. حتی دیوارهای ما باید عایق بندیاش طوری باشد، حدیث داریم نکند بوی غذا به همسایه برسد. غذایی که بویش به همسایه میرسد، نخورید، مگر اینکه قبل از اینکه بخورید، یک مقداری بشقابی، فنجانی، ظرفی برای همسایه ببرید. یعنی بو توقع به وجود میآورد. حق به وجود میآورد. همین که من بوی غذای شما را شندیم، شما بوی غذای مرا شنیدی، یا برای شما حق ایجاد میکند یا توقع ایجاد میکند. بو تا چه رسد به اینکه آدم…
اصلاً در حمام میبینم بعضیها، مهندسین ما باید مهندسیشان طوری باشد که خانهها روبروی هم نباشد. دو خانه که روبروی هم باشد، این در باز میشود، داخل خانه معلوم میشود. خوب خانه معلوم میشود. حالت مختلف خانه هست، دختر، پسر بالاخره این راهها، این نگاهها، باید برای پیشگیری مهندسین هم اقدام کنند، باید دانشگاه هم اقدام کنند. جوان میآید بیکار است دست به فساد میزند. پس باید کار داشته باشد، آموزش و پرورش یک کاری کند که دیپلمش یک هنری هم داشته باشد. دیپلم فلج، لیسانس فلج، بیکار است، آدم بیکار دست به فساد میزند. یعنی مسألهی پیشگیری اینطور نیست که…
همه چیز به هم بند است، الآن بنده یک بادام که با دندانم میشکنم، بند به آمریکا میشوم. چون فشاری که با دندان روی بادام میآورم، دندان من ترک میخورد. بعد این میپوسد، بعد که میتراشند آن جای تراش را که میخواهند پر کنند، آن موادی که باید پر شود باید از خارج بیاید. یعنی من امروز بادام میشکنم، بعد از مدتی وصل به این است که دلار شود و آمریکا برود. اینها به هم بند است، اگر در جامعه فساد میشود، دیپلم ما هنری هم دارد. دخترهای ما هنر هم دارند. اگر خواسته باشیم فساد کم شود، یکی از…
آدمی که کار ندارد، ام سلمه زن پیغمبر کار میکرد. گفتند: بابا زن پیغمبر نباید کار کند. ام سلمه فرمود: اگر انسان کار نداشته باشد، دست به فساد میزند. این حرف برای ام سلمه است. زن و مرد باید کار کنند.
امام به یک کسی گفت: چه میکنی؟ گفت: وضع مالیام خوب است دیگر اخیراً در خانه نشستم. یک درآمدی داریم، مثلاً مستقلاتی، اجارهای، کرایهای، حضرت فرمود: کم عقل شدی. پول هم داری برو مغازه را باز کن. در خانه نشستن فساد میآورد. بیکاری فساد میآورد.
اولین پیشگیری که شصت درصد شاید شود روی آن حساب کرد، این است که انسان ایمان داشته باشد. من بدانم خدا مرا میبیند. من بدانم امام زمان کار مرا میداند. و واقعاً هم میداند.
دو برادر بودند، یکی از آنها خدمت امام رسید. امام پرسید برادرت چرا نیامد؟ گفت: ایشان چون از بس تقوا دارد، از خانه بیرون نمیآید. در خانه نشسته مثلاً ذکر و ورد و قرآن میخواند. امام به او گفت: به او بگو خیلی تقوا داری چرا فلان روز که یک کنیز آمد در را زد، در را باز کردی، دیدی کنیز خیلی خوشگل است، سینههایش هم بالا آمده، دست کردی در سینهاش، سینهاش را فشار دادی، اگر تقوا داری باید آنجا تقوا داشته باشی. حالا به دیدن من آمدی میخواهی تقوا داشته باشی؟ رنگش پرید! بعضی از اولیای خدا هم یک چیزهایی را میفهمند. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
6- بهرهگیری از فرصت ایام فراغت
پر کردن ایام فراغت، یک برنامه بگذاریم برای ایام فراغت، بسم الله الرحمن الرحیم، سال 93 ایام فراغتمان را چطور پر کنیم؟ یک راهی را آیت الله مکارم رفت من از او یاد گرفتم. سالها قبل از انقلاب چند طلبه بودیم ما را جمع کرد، گفت: ما میخواهیم در تعطیلات تفسیر بنویسیم. گفتیم: یعنی چه؟ گفت: پنجشنبهها تعطیل است، جمعه تعطیل است. تابستان تعطیل است. هروقت تعطیل است جمع شویم و یک آیه بنویسیم. ما ده نفر بودیم، تا حالا پنج نفر از دنیا رفتند. پنج نفرمان هستیم. این ده نفر جمع شدیم، از تعطیلات تفسیر نمونه نوشته شد و تفسیر نمونه بهترین تفسیر فارسی است. حدود هفتاد بار چاپ شده و به چند زبان دنیا ترجمه شده است. این از تعطیلات است. تعطیلات را استفاده کنیم.
دانشجوها میآیند تابستان چه کنیم؟ یک اردوهای جهادی میگویند، یک کاری است. جمعی از دانشجویان، طلبهها میروند یک گوشهای، ده روز، بیست روز یک خدمتی انجام میدهند. از تعطیلات استفاده کنیم. عید هفده روز مردم تخمه میشکنند. 17 روز تخمهی کدو میشکنند. دولت پارسال 47 روز به عید بود به نظرم، 40، 50 روز به عید مسؤولین رده بالا میآمدند، سخن از پسته… خدایا این دنیا خواهد گفت: چقدر این ایرانیها شکمو هستند. چهل روز دیگر عید میشود و مشکل اصلی ما در مملکت پسته است! این خیلی بد است. آبروریزی است. ما خیلی انرژی داریم.
این اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری فرموده، واقعاً ما میتوانیم از پاره وقتها استفاده کنیم. حالا نمیدانم تعریف خودم هست یا نه؟ خدایا شاهد باش برای مثل میگویم. غرضم این نیست که من، من نزد خدا آبرویی ندارم. ما با خانم صحبت کردیم که ما نیم ساعت مینشینیم اخبار گوش میدهیم، کلش نیم ساعت، یک ساعت، هم اخبار گوش میدهیم، هم شام میخوریم، اجازه بده من به تلویزیون بگویم یک دوربین بیاورند، در زیر زمین خودمان هروقت بیکار هستم، بروم یک آیه یک آیه تفسیر بگویم. از صدا و سیما آمدند، یک زیر زمینی داریم، دیوارهایش را یک تغییراتی دادند، ما هروقت بیکار بودیم، از اول قران تا آخر قرآن، یک دور خودم تفسیر گفتم. سه هزار و چهارصد نوار. اسمش را هم تفسیر قطرهای گذاشتیم. مثل آبیاری قطرهای. یعنی یک قاری میآید، قاری بین المللی، آیه را میخواند، من هم میآیم میگویم: این آیه میخواهد این را بگوید. صوتیاش هم کردیم، یک کسی میخواهد در جاده تفسیر گوش میدهد، صوتی گوش بدهید. قفل هم گفتیم نکنیم، وقف است. کسی حق ندارد بفروشد. یک دور تفسیر من در خانهام گفتم. یک دور تفسیر نمونه با دوستانم خدمت آیت الله العظمی مکارم نوشتم. میشود از وقت استفاده کرد.
ما چقدر دانشجو داریم که در تابستان، بچهها کوچهشان تجدید دارند، از نظر علمی ضعیف هستند. نمیشود مثلاً دانشجوها، پنج دانشجو هستیم در یک کوچه، بیاییم بچههای راهنمایی را دعوت کنیم، هر بچهای در هردرسی ضعیف است، تابستان کمک کنیم. ما نباید میلیاردها، صدها میلیارد خرج میشود آخر هم بچه از نظر علمی تجدید میشود. دانشجوها به پا خیزند. معلمین به پا خیزند. خیلی میتوانیم کمک کنیم. چقدر داروی زیادی، چقدر کتاب زیادی، چقدر لباس عروس زیادی، چقدر حیف و میل زیادی. ما این کارها را نمیکنیم، زن بیکار است، مرد بیکار است، دست به فساد میزنند، اگر کار داشته باشد تلفن دو دقیقه، این آقا یا خانم تلفن را برمیدارد، 45 دقیقه حرف میزند، پیداست بیکار است.
ایام فراغت را باید پر کنیم. ازدواج را باید آسان کنیم. ازدواج باید آسان شود، جلوی فساد گرفته شود. هرکسی باید یک هنر داشته باشد، جوان بیکار نباشد، جوان بیکار نباشد، جلوی فساد گرفته میشود. کار هم دست یک نفر نیست. زندان مشکل را حل نمیکند. اتفاقاً یک مجرم را زندان میکنند، چند رقم جرم دیگر هم آنجا یاد میگیرد. یعنی ناشی میرود متخصص بیرون میآید. زندان حل نمیکند. جریمه حل نمیکند چون جریمه که کردی او هم روی… شما یک راننده را جریمه میکنی، اینکه تا حالا میگفت: فلان شهر اینقدر، تا دید جریمه شده، میگوید: اینقدر. روی مسافرها میکشد.
یک کسی، یک ناشری برای من چند کتاب فرستاد. من خوشحال شدم گفتم: کتابهای خوبی است. تا لبخند زدم گفتم: کتاب خوبی که برای ما فرستادی، یک نفر بغل من نشسته بود، گفت: خوشحال نباش. گفتم: چرا؟ گفت: آن کتابی که مفت به تو داد، پولش را روی باقی مشتریها میکشد. برای تو و چهارتا مثل تو مفت میفرستد، آنوقت پولش را میکشد روی… رشوه مگر میتواند جریمه شود. رشوه میدهد، دو برابرش را از جای دیگر میگیرد. میگوید: حالا که چنین کردی، من هم چنین میکنم.
سرباز در پادگان تنگ هم ایستاده بود، این افسر در گوش او زد، گفت: فاصله بگیر! این سری تکان داد و رفت و از سربازخانه فرار کرد، یک کشور دیگر رفت، به افسر نامه نوشت، گفت: تا اینجا فاصله گرفتم. باز هم میخواهی فاصله بگیرم؟ (خنده حضار) نه سیلی کار میکند، اتفاقاً حدیث داریم ملامت زیاد بچه را پررو میکند. کتک بچه را پررو میکند. جریمه مشکل موقت است. مسکن است. اصل برای پیشگیری ایمان به خداست.
اصل پیشگیری ازدواج است. اصل پیشگیری اشتغال است. بقیهی حرفهایم را در جلسهی بعد میزنم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 108 سوره انعام از چه کاری نهی میکند؟
1) لعن و نفرین به ظالمان
2) توهین به بت پرستان
3) تمسخر کافران
2- راه پیشگیری از سوء ظن دیگران چیست؟
1)دوری از مواضع تهمت
2) دوری از اجتماعات سیاسی
3) عزلت و کنارهگیری از جامعه
3- آیه 19 سوره غافر، علم خداوند به چه چیزی را بیان میکند؟
1) انگیزه سخنان
2) انگیزه نگاهها
3) انگیزه رفتارها
4- قرآن برای پیشگیری از کم فروشی، به چه امری تأکید میکند؟
1) زیان مالی در دنیا
2) آبروریزی در دنیا
3) یاد قیامت
5- آیه 24 سوره نور به کدام شاهدان قیامت اشاره دارد؟
1) زبان مجرمان
2) دست و پای مجرمان
3) هر دو مورد