موضوع: پرسش و پاسخ(4)
تاریخ پخش: 77/10/05
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
قرار گذاشتیم در هر جلسهای به تناسب وقت و سؤال به چند سؤال جواب بدهیم آن هم از سؤالهایی که مربوط به عموم است، و این باید انگیزهای برای همه شود که ما باید سؤالاتی که در ذهن داریم از یک نفر کارشناس سؤال کنیم، البته نه فقط از من که بعد از رمضان سیل نامهها شروع شود.
1- هدف از آفرینش شیطان
سؤال اول: با عرض سلام خدمت شما، چرا خداوند شیطان را آفرید که ما را گمراه کند؟
جواب: یکسری چیزها لازمهی چیزهای دیگر است.
مثال: اگر به کسی گفتند کُره بساز لازمهی آن این است که کُره قطر هم دارد و بدون آن نمیشود و آب جوش بدون بخارنمی شود.
اول باید فکر کرد که خداوند در دنیا انسان با اختیار آفریده یا بدون اختیار، مثل گاو و همه شیر بدهند و مثل زنبور عسل همه، عسل بدهند، یا انسان با اختیار، اگر اختیار دارد باید هم فرشته باشد و هم شیطان، و هم هوس و هم عقل وهم حق و باطل تا انسان با اختیار یکی را انتخاب کند، انتخابات تکی نمیشود.
مثال: در این شهر یک نفر کاندیدا شده، پس مردم مجبور هستند به او رأی بدهند این چه انتخاباتی است معنای انتخاب این است که چند نفر بوده تا یکی از آنها انتخاب شوند.
اگر همه چیز حق باشد، میشود کندوی عسل، و این انتخاب نشانهی عالم اختیار است، پس در عالم اختیار باید خیر وشر وجود داشته باشد.
با این جواب، سؤالات دیگری هم جواب داده میشود مثل اینکه:
خداوند چرا در وجود انسان شهوت آفرید؟ با شهوت گناه و عصیان. خداوند چرا در وجود انسان غرایز آفرید؟ با غضب، تخریب… و اما «شیطان » فقط آن شیطان «ابلیس » نیست که:
می فرماید: «شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» (انعام/112) هم انسان و هم جن پس باید بگوییم چرا انسان بد را خداوند آفرید، چون انسان هم شیطانی میکند، نمیشود گفت انسان اختیار داشته و همه خوب باشند.
طبیبی به حضرت امام خمینی (ره) گفت: شما پنیر بدون نمک بخورید. ایشان فرمودند: پس شما بگو شیر بخور، چون پنیر بدون نمک که پنیر نیست، شیر است، اگر همه خوب باشند پس جهان انسانی و اختیار نیست، جهان فرشته میشود، یعنی اختیار از برای بد کردن ندارد، و این که مهم نیست. مثال: لالی که غیبت نمیکند (البته ممکن است با اشاره و نوشتن غیبت کند) این که مهم نیست چون زبان ندارد.
مثال: فلانی چشم و نگاه بد به کسی ندارد، چون کور است.
اگر شهوت و غضب و بدی نباشد و انسان خوب باشد این که مهم و ارزش نیست، ارزش به آن است که از نظر شهوت تحریک و غضب ولی کنترل کند و ماه رمضان ببیند و بتواند، ولی خودداری کند. خداوند هم اسباب هدایت و هم گمراهی را آفرید. در درون انسان هم عقل است و هم نفس. البته شیطان تسلّط ندارد و انسان را مجبور نمیکند.
مثل: باغبان که به باغ میآید هر شاخهای که خشک شده آن را ارّه میکند، ولی او شاخه را خشک نمیکند.
شیطان هر انسانی که زمینهی گناه دارد او را گرفتار میکند. انسان کج میرود شیطان هم کمک میکند. قرآن در این باره میفرماید: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (نحل/100). روز قیامت انسانهای مجرم پنج رقم استمداد میکنند.
الف: مجرمین کوچک از مجرمین بزرگ، ما جاوید باد گفتیم تا تو به قدرت رسیده و ما کم فروشی کرده تا تو پولدارشدی و ما به خاطر تو خلاف کردیم حالا:
«فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ» (ابراهیم/21) یک روز میتوانید ما را کمک و از عذاب نجات بدهید، مجرمین شیطان را ملامت کرده، او به مجرمین میگوید:
«إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم» (ابراهیم/22).
مرا ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید، من شما را (به خلاف) دعوت کرده اجابت کردید.
بعد میگوید، «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» بدرستیکه تسلّط شیطان (بر کسانی است که او را پیروی میکنند) پس من شما را مجبور نکردم خودتان دعوت را اجابت کردید.
2- وسواس و پیامدهای کارهای انسان وسواسی
سؤال دوم: کسانی که وسواسی هستند اعمالشان چه حکمی دارد و راه درمان آن چیست؟
جواب: هر کسی ممکن است در چیزی وسواس داشته باشد، یکی در ازدواج و انتخاب همسر، آخر هم کلاه سرش میرود و بعضی در مسائل فکری و بعضی در انتخاب دوست.
و اما وسواس در مسائل فقهی (و عبادات، طهارت و نجاست)
حکم شرعی وسواس آن است که وسواسی به آن عمل کند، بگوید پاک است، در صدر اسلام که لوله کش نبوده و درمکّه آب کر نبود، آب را در سپر جنگی کرده و در جبهه با آن خون را میشستند. مگر در سپر چقدر آب جمع میشود شاید یک لیتر.
حدیث: اگر کسی با بیشتر از ده سیر آب وضو بگیرد و در غسل بیشتر از سه کیلو آب مصرف کند وسواسی است. وسواسی اگر به شک خود اعتنا کند کار حرام کرده، وسواسی با این کار گناهان زیادی را مرتکب میشود، برگ درختی که میشود با دست برداشت با شیلنگ آب آن را تا بیرون خانه میبرد، این مقدار میارزد.
مثال: کسی رفت 50 تومان داد سرش را اصلاح کرد، دیگری به او گفت اصلاً سر تو 50 تومان میارزد. وسواسی در مصرف اسراف کرده و اسراف گناه کبیره است.
حضرت امام خمینی (ره) میفرماید: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است.
وسواسی مردم را نجس میداند، و سوء ظن به مردم گناه است چون: قرآن میفرماید: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/12) سوء ظن (به مردم) گناه است.
با اسراف و زیاده روی در مصرف آب مناطق دیگر از آب (که حق آنهاست) محروم میشوند. و این مردم آزاری و گناه است. وسواسی اتلاف وقت میکند. یک لباسی را که در یک دقیقه میشود شست ده دقیقه معطّل میشود. وسواسی به همسر خود ظلم میکند. از نظر اجتماعی منزوی میشود: چون میترسد با رفت و آمد نجس شود، به همه قهر و بدبینی دارد. وسواسی از برکات زیادی محروم میماند.
شک در وقت انسان را از نماز اول وقت محروم میکند، گرچه این مسأله بسیار تلخ است ولی بگویم که در حقیقت وسواسی با عمل خود رسول الله را دروغگو میداند، چون حضرت میفرماید: پاک شد و وسواسی میگوید هنوزنجس است. همچنین به تمام امامان و مراجع و مجتهدین.
3- روش برخورد با وسواسی و درمان وسواس
همه وسواسیها، وسوسه را کنار گذاشته با لباس به خیال خود نجس نماز بخوانند گناهش به گردن من، به یک وسواسی بود همین را گفتم، بگو دو رکعت نماز میخوانم با لباس نجس «قربه الی الله».
یکی گفت در قم میدیدم سوهان فروشها را و هوس میکردم. یک روز رفتم یک نیم کیلو از آنها را خریدم و همانجاخوردم دیگر از هوس افتادم و توجهی به آنها نداشتم.
وسواسی را نباید مسخره کنیم.
وسواسی بداند کارش قابل درمان است.
خیلی از آنها چون مسأله شرعی را نمیدانند گرفتار میشوند.
و لذا ما مجتهد وسواسی نداریم.
وسواسی برای درمان به تدریج وسوسهی خود را کم کرده (و با آن مبارزه کند) چون یک دفعه شاید مشکل باشد، مثل سیگاری، کم کم، این شهرها را هم یک آجر، یک آجر ساختهاند.
وسواسی تلقین کند که میتواند، چرا نتواند.
از خداوند استمداد کنیم برای درمان آن.
وسواسی باید بداند که اسلام دین آسانی است.
می فرماید: «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» (حج/78) اسلام بر ما سختی نمیخواهد و اسلام از ما پاکی واقعی نمیخواهد، ظاهراً پاک است (و یا من نمیدانم که نجس است) پاک است، لازم نیست لباسی که به اتوشویی دادهایم در آن شک کنیم، او مسلمان است.
به این هم باید توجّه داشته باشیم که وسواسی هیچ وقت در پول دادن شک نمیکند، در کره زمین آیا کسی شک کرده که آیا خمس داده یا نداده. دوباره احتیاطاً بپردازد، ولی برای احتیاط دوبار آب میریزد، در کار وسوسه و احتیاطاً بیشتر کار کنیم.
4- گستره وسواس
مهمترین وسوسه، وسوسهی فکری است که خداوند در قرآن برای بیرون آمدن و نجات از آن سه بار قسم یاد کرده که: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» (ناس/6-1). ولی در سورهی فلق میفرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/2-1) یعنی شرّ همه مخلوقات به یک طرف و شرّ وسوسه هم به یک طرف، و این دلیل بر آن است که وسوسه مهم است.
وسوسه کردن در ارتباط، مرد و زن، و خیلی از چیزهای دیگر، افرادی هم در تجارت با وسوسه نمیتواند زود و خوب تصمیم بگیرد (می ترسد).
حدیث: علی(ع) میفرماید: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ» (نهجالبلاغه/حکمت175) از چیزی که میترسی خود را در آن پرتاب کن.
حدیث: آنها که در تجارت خیلی وسوسه میکنند به جایی نمیرسند، چون جرأت و جسارت ندارند از کجا وسواسی را بفهمیم اگر کسی غیر عادی و در انجام کارها با بقیّه مردم فرق کند، باید مثل مردم و مردمی بود و این خود یک ارزش است.
مردم مکّه میگفتند ما چون اهل مکّه هستیم باید با بقیّه فرق کرده و از راه و درب مخصوص وارد میشدند. خداوند به وحی فرمان صادر فرموده که: «ثُمَّ أَفیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ» (بقره/199) از همان راهی که مردم میروند شما هم بروید در ورود به بهشت هم میفرماید: «فَادْخُلی فی عِبادی» (فجر/29) داخل شود در میان بندگان من شما هم مثل بقیّه مردم چرا امتیاز.
بعضی از موارد هم وسوسه دکان است، همه میگویند کانادا او میگوید کوکا و حال آنکه فرق این دو را هم نمیداند همه چایی، او میگوید آب جوش و به عکس، مرضی دارد که میخواهد با بقیه فرق داشته باشد، در سلام و عطسه و گفتن آمین و گریه کردن و نشان دادن فُکل مرضی است که همه او را نگاه کنند، و این دلیل کمبود داخلی است که از بیرون میخواهند جبران کنند و این مرض است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»