پرسش و پاسخ -23

موضوع: پرسش و پاسخ(23)
تاریخ پخش: 77/10/27

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بیننده‌ها بحث را اواخر ماه رمضان می‌بینند، بحث ما پاسخ به سؤالات بود که در هر جلسه‌ای به چند سؤال که مورد سؤال عموم است پاسخ می‌دادیم و این جلسات باید مقداری باشد که هر مسلمان تلفن یک اسلام شناس را داشته باشد، در دانشگاه و کارخانه و بازار هرچه سؤال برایش هست بپرسد.
1- دارایی‌ها و نعمت‌ها نشانه رضایت خدا نیست
سؤال اول: آیا نعمت‌هایی که خداوند عطا فرموده نشانه رضایتی است که از ما دارد؟
جواب: گاهی هم می‌گویند اگر فلانی را خدا دوست نمی‌داشت این همه چیزی به او نمی‌داد، معاویه و شاه هم خیلی چیزی داشت، خیلی‌ها فاسد هستند و خداوند هم می‌دهد و از آن طرف بعضی مؤمن و هزار رقم بدبختی دارند.
یک مثال طبّی: گاهی دکتر می‌گوید هرچه میل دارید بخورید، و این نشانه آن است که او را چکاپ کرده که نه قند دارد٬ و نه فشار و نه تب، هیچ مشکلی ندارد هرچه می‌خواهد مصرف کند. گاهی هم دکتر می‌بیند فلانی خوب نمی‌شود و مردنی است، به بستگان او می‌گوید، هرچه می‌خواهد بدهید بخورد.
پس به دو معنا هرچه می‌خواهد بخورد یا سالم است یا خوب شدنی نیست.
یک مثال سربازی و پادگانی: سه رقم حال سرباز را می‌گیرند:
1- سربازی که تخلف کرده است، غیبت داشته و فرار کرده می‌گویند: کلاغ پَر باید بکند، او را زجرکش می‌کنند چون می‌خواهند حال او را بگیرند.
2- بعضی‌ها را برای رشد دادن دستور نظامی می‌دهند، برای سینه خیز، و… اذیت می‌کنند ولی از روی دوستی و برای رشد او.
3- برای مرخصی رفتن کار بیشتر.
به مسئولش می‌گویند من جشنی دارم باید بروم تقاضای مرخصی دارم، می‌گوید: اگر مرخصی می‌خواهی باید این روزهایی که مانده دو برابر کار بکنی.
حدیث داریم «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَهٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَهٌ» (مستدرک‌الوسائل/ج2/ص437) زجرها و بلاها برای ظالم گوشمالی و برای مؤمن رشد وبرای اولیاء باعث درجه. پس ما برای سختی‌ها خود خط کشی داشته باشیم که چرا؟
»ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ« (شوری/30) آنچه از سختی و مصیبت به شما می‌رسد چون خود چنین کسب کرده‌اید و اگرگناهی نباشد برای امتحان است، یا می‌خواهد مقامی دهد الآن سختی داده.
مثال: مسگرهای قدیم زمانی که می‌خواستند ظرف را سفید کنند در شن می‌ساییدند تا آماده شود برای سفید کردن. پس گاهی نعمت‌ها نشانه لطف است که در قرآن می‌فرماید:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ« (اعراف/96) اگر مردم ایمان آورده و تقوا پیشه کنند برکات را بر آنها نازل می‌کنیم. وگاهی هم چون طرف قابل اصلاح نیست؟ »إِنَّما نُمْلی‌ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً« (اعراف/178) فقط به آنها مهلت می‌دهیم تا گناهشان زیاد شد (و یکمرتبه به جانشان برسیم) پس نعمت گاهی نشانه لطف و گاهی نشانه قهر است، پس بودن نعمت علامت خود شخص نیست بلکه باید به عمل او نگاه کرد.
مثال: اگر راننده‌ای با هر سرعتی رفت و پلیس به او کاری نداشت معنایش این است که یکمرتبه جلو او را گرفته و با اوتسویه حساب و ماشین را متوقف خواهد کرد.
2- دلایل عدم جدایی دین از سیاست
سؤال دوم: دلائل عدم جدایی دین از سیاست چیست؟
جواب: خداوند تمام الطاف خود را نثار حضرت امام خمینی(ره) کند که فرمود: دین از سیاست جدا نیست. در حالی که کشورهای دیگر آخوندهایشان در خطبه‌ها و سخنرانی‌ها اصرار دارند که ثابت کنند دین از سیاست جداست. می‌گویند نماز بخوانید و حج بجا آورید و کار به سیاست نداشته باشید که آمریکا نفت کشورهای شما را می‌برد. و لذا دو میلیون آدم در مکه مثل دو میلیون حبّه قند است، سکوت حاکم و آب از آب تکان نمی‌خورد، و با یک میلیارد مسلمان، اسراییل بر علیه مسلمانان هر برنامه ریزی می‌خواهد می‌کند من هر کجا در دیگر کشورها در این رابطه صحبت می‌کنم و آنها می‌گویند که دین از سیاست جداست، می‌گویم: پس شما باید 500 آیه از آیات قرآن را جدا کنید، از حدود 6 هزار آیه قرآن، 500 تا از آنها سیاسی است. قرآن می‌فرماید: نگذارید کفّار بر شما سلطه پیدا کنند.
همانطور که می‌فرماید: نماز بخوانید، می‌فرماید: نفوذ کفّار در کشور اسلامی ممنوع است.
و یا می‌فرماید: »یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ« (اعراف/118) بیگانه به اسم مستشار به اندرون شما نفوذ نکند.
و یا می‌فرماید: »یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ« (مائده/51) یهود و نصاری ولی شماها نباشند.
و آنجا که می‌فرماید: »وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها« (شوری/40) جزای بدی، بدی است.
مسئله مقابله به مثل زمانی است که ما قدرت و حکومت داشته باشیم. اگر موشکی به ایران افتاد، ما نماز بخوانیم یا پاسخ آن را بدهیم.
اگر بخواهیم به این آیه عمل کنیم باید یک سیاست و حکومتی داشته باشیم، با نماز و گریه می‌شود روحیه را بالا برد ولی موشک و قدرت نخواهد شد در مقابل قدرت دیگر.
آیه‌ای است که می‌فرماید: »وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ« (مائده/45) قصاص و مقابله با کسی که جنایت کرده چشم درمقابل چشم و گوش در مقابل گوش، و بینی در مقابل بینی و معنای این آیه در زمان ما: ماهواره با ماهواره، و دوربین با دوربین، و بلندگو با بلندگو و مکر هم با مکر.
یعنی هر رقم شیطنت استکبار را ما باید پاتک علمی و فنّی داشته باشیم که این بدون قدرت و حکومت نمی‌شود.
امر به معروف، اگر فرد به فرد است حکومت نمی‌خواهد، ولی اگر خواسته باشیم با امر به معروف و نهی از منکر امتی را نجات بدهیم، و این بدون سیاست و قدرت نمی‌شود.
3- حکومت، شرط عمل به آیات قرآن
و اگر سیاست و قدرت نباشد خیلی از آیات قرآن بدون معنا می‌ماند. پس دین از سیاست امکان ندارد که جدا باشد. بدلیل آیات حکومتی در قرآن.
آیات زیادی در قرآن داریم که رهبر شما چه کسی باشد. از عده‌ای اسم برده که لایق رهبری نیستند. »وَ لا تَتَّبِعْ« (اعراف/142) گناهکار »کَفُورٍ« کافر »الْمُفْسِدینَ« مفسدین »الْمُسْرِفینَ« اسرافکار »وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ« (قلم/10) آدمهای پَست »أَغْفَلْنا قَلْبَهُ« (کهف/28) غافل »وَ اتَّبَعَ هَواهُ« هواپرست »وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً« (کهف/28) افراطی. پس رهبر چه کسی است؟
»یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ« (نساء/59) خدا و رسول و اولی الامر (کسی که کنار خدا و رسول و کارش مثل آنهاباشد)
و آیاتی که درباره حقوق و سیاست خارجی است که:
با چه کسی قهر و چه گروهی دوست و چه گروهی حتی اگر مردند بر جنازه آنها نماز نخوان، و اگر مسجد ساختند در مسجد آنها نروید. و نسبت به فلان گروه برائت داشته و نسبت به کفار «اشدّاء» شدید باش، پس خلاصه اینکه اگربگوییم دین از سیاست جداست حدود 500 آیه را باید از قرآن جد کنیم، بلکه اگر مسلمان هستیم باید همه قرآن را قبول کنیم.
مثال: آنها که آیات سیاسی را قبول ندارند و سیاست را از دین جدا می‌دانند، اینها مینی مسلمان هستند مثل مینی بوس، اینها 50 درصدی هستند. به کسی گفتند شنا می‌دانی گفت درصد گفتند چرا گفت شیرجه می‌روم دیگر بیرون نمی‌آیم.
4- نقش مردم در حکومت اسلامی
سؤال سوم: مردم در حکومت اسلامی چه نقشی دارند؟
جواب: نقش مردم در حکومت اسلامی تعیین کننده است، اگر طرفدار حاکم اسلامی باشند او هم زور و قدرت دارد.
مثال: سوزن و نخ است که اگر نخ به دنبال سوزن باشد پارچه دوخته می‌شود وگرنه فایده‌ای ندارد، و اگر جدا شدند اگررهبر علی ابن ابیطالب هم که باشد فایده‌ای ندارد، و 25 سال خانه نشین شده و سر به چاه می‌کند با ناله و گریه، و صبرمثل کسی که تیغ در چشم و استخوان در گلو دارد.
پس نقش مردم نقش بیعت، حمایت، همراهی، و اطاعت، و قدرت دادن به حکومت است.
و لذا قرآن می‌فرماید: »مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ« (فتح/29) محمد رسول خداست، کسانی که با او هستند برکفار شدید هستند.
امام خمینی(ره) فرمودند: در تاریخ مردمی بهتر از مردم ایران نبوده‌اند (حتی در صدر اسلام)
چون ملت ایران از امام خمینی(ره) حمایت کرده و او را رها نکرد، ولی مردم اول با علی(ع) بیعت کرده وسه جنگ در پنج سال به نام جنگهای جمل، نهروان و صفین بر علیه او ترتیب دادند. در نهج البلاغه هست که حضرت مرتبه ناله و فریاد دارد. در یک جا می‌فرماید:
«قَاتَلَکُمُ اللَّهُ» (کافی/ج5/ص4) خداوند شماها را مرگ بدهد.
«قبحاً لکم» (مناقب/ج4/ص110) صورتتان قبیح باد.
«أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ» (بحارالانوار/ج34/ص239) لاشه‌های بی روح
مردم با امام خمینی(ره) بودند او با گریه رفت، و برای اولین دفعه روی کره زمین خوار شد. در تاریخ آمریکا ازطرف هیچ کشوری مثل ایران خوار نشد، با اینکه اف اشتیم ولی حمایت مردم از 14 هم نداشتیم امام خمینی(ره) او را با قدرتش تحقیر کرد.
الان هم همان خط است اگر حمایت از رهبری باشد قدرت داریم وگرنه ضعیف هستیم.
5- معیار حقانیت و مشروعیت حکومت
سؤال چهارم:
با عرض سلام و خسته نباشید: معیارهای حقّانیت و مشروعیت یک حکومت چیست؟
جواب: پنج رقم حکومت داریم.
1- گروهی با اسلحه کودتا می‌کنند و قدرت را به دست می‌گیرند.
2- بعضی از موارد با اکثریت است.
3- بعضی از موارد با اقلیت است.
4- بعضی از موارد با جانشینی پدر و پسر به حکومت می‌رسند.
حکومتهای دنیا یکی از اینهاست، ولی ما چیز دیگری می‌گوییم:
اولی را قبول نداریم چون زور و قدرت نشانه حقانیت نیست و اگر اینچنین است زنده باد گرگ که همیشه بر میش پیروز است. جانشینی هم نشانه حقانیت نیست، حتی در دنیای آخوندی که اگر مردم او را قبول دارند حتماً پسر او هم باید بعد از او نماز بخواند، ممکن است او را قبول ولی پسرش را قبول نداشته باشند و گاهی هم به عکس، یکی زور گرم ویکی زور سرد. اقلیت هم غلط است، چون ظلم است اقلیتی سرنوشت اکثریت را به دست بگیرند. اما اکثریت هم گاهی درست و گاهی هم اشتباه می‌روند.
یک وقت مردم از امام خمینی(ره) که در علم و تقوا و کمالات انسانی برتر است حمایت می‌کنند این اکثریت حق می‌رود. یک وقت مردم اشتباه می‌روند مثلاً اکثریت کافر هستند بگوییم آنها بر حق هستند.
ما چه می‌گوییم: خدا پیامبر(ص) را و آن حضرت در غدیرخم علی(ع) و هر امام، تک تک، امام بعد از خود را و امام زمان(ع) مجتهد جامع الشرایط، با شرائط، نترس، شجاع، عادل، مجتهد که جانشین امام و امام جانشین پیامبر و آن حضرت مبعوث از طرف خداوند.
البته هنر جمهوری اسلامی این بوده که بین مجتهد و اکثریت گره زده است، هم معیارهای الهی و هم اکثریت اکثریت بدون وحی مثل اکثریتی است که در بقیه کشورها هست.
مردم نباشند، ملاکهای الهی باشد می‌شود زمان حضرت علی(ع) و اگر مردم باشند ملاکها نباشد جامعه منحرف می‌شود.
مثال: باید هم لامپ و هم سیم برق با هم باید باشند تا روشنایی باشد، لامپ بی برق و برق بی لامپ نمی‌شود.
خدایا، به حق محمد و آل محمد(ص) هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی ما را با متن وحی و اسلام و معیارها آشناتر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment