پرسش و پاسخ -20

موضوع: پرسش و پاسخ(20)
تاریخ پخش: 77/10/23

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- اهمیت نامگذاری و شرایط آن
سؤال اول: یکی از حقوق فرزند بر والدین نام نیکو است، نام نیکو چه ویژگی‌هایی دارد؟
جواب: اهمیت اسلام بر محتوا می‌باشد البته روی اسم هم عنایت دارد. مثلاً قرآن می‌فرماید: «لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَهَ تَسْمِیَهَ الْأُنْثى‌» (نجم/27) چرا اسم زن روی ملائکه گذاشته‌اید. یکی از کارهای خوب پیامبر(ص) بعد از اینکه مبعوث شد این بود که نامهای بد را تغییر داد.
امروز در جمهوری اسلامی هم متاسفانه نامهای زشت هست نامگذاری مکانها و اشیاء به عکس و نام فیل، کرگدن، سوسمار، گربه، پلنگ، مگر باغ وحش است، چرا پتو با عکس یک گرگ، و حوله با عکس گربه، زمانی که صورت خشک می‌کنیم سبیلهای ما با سبیلهای گربه قاطی می‌شود.
مظاهر آدم مهم است نباید زشت باشد، نام نیکو از حقوق فرزند بر پدر و مادر است.
اصلهایی که باید در نامگذاری مورد توجه قرار گیرد:
1- تحقیر نباشد.
2- خودباختگی نباشد.
اصلاً معنای این کلمه و اسم را نمی‌داند ولی چون فلان کشور استفاده می‌کند او هم از روی خودباختگی تقلید می‌کند.
3- با محتوا باشد.
4- انگیزه آور باشد.
اگر لقب کسی دانشمند شد برای خود زشت می‌داند که بی سواد باشد و اگر گفتند «جوانمرد» برای خود بد می‌داند که نامرد شود و اگر به کسی گفتند «حمیده»: یعنی پسندیده. کلمات انسان را تحریک می‌کند.
حدیث: صادق‌ترین کلمات و اسمها آن است که کلمه «عبد» در آن باشد، چون مهم اول این است که ما بنده خدا هستیم. مثل: عبدالمجید، عبداللّه، عبدالرحمن
حدیث: بهترین اسمها اسامی ائمه(ع) است
حدیث: یکی از امام صادق(ع) پرسید که: ما اسم بچه‌های خود را از اسامی شما انتخاب می‌کنیم (صادق، کاظم، جواد) آیا کافی است؟ فرمودند: بله، آیا دین غیر از دوستی است؟
2- برکات و تأثیرات نامگذاری و پرهیز از خرافات
ما باید روی نامگذاری حساسیت داشته باشیم، در زمان شاه زمانی که با امام خمینی(ره) مخالفت کرده، زیادی ازمردم اسم بچه‌ها را گذاشتند «روح اللّه».
زمانی که یحیی پسر زید که نوه امام زین العابدین(ع) بود شهید کردند، زنان خراسان هرچه پسر به دنیا آوردند نام او را «یحیی» گذاشتند، به کوری چشم طاغوت که او را شهید کردند.
معاویه بخشنامه کرد که اسم «علی» برای بچه‌ها انتخاب نکنید.
امام حسین(ع) فرمود: (به کوری چشم معاویه) هرچه فرزند پسر داشته باشم اسم او را «علی » خواهم گذاشت و لذا حضرت نام سه پسر خود را گذاشت: «علی اکبر»، «علی اوسط »، «علی اصغر».
البته اشتباهی هم در ذهنها هست که وقتی پیشنهاد مثلاً نام «فاطمه » می‌شود می‌گوید: خواهر و برادرم «فاطمه » دارندخوب باشد چه عیبی دارد چون آنها هم تلویزیون و یخچال و قالی و تلفن دارد، چطور برای اینها نمی‌گوییم ما نمی‌خواهیم.
3- شرایط و ویژگی‌های حزب اللهی
سؤال دوم: بعد از انقلاب واژه «حزب اللّهی » رایج شده است، بفرمایید ویژگیهای «حزب اللّهی» چیست؟
جواب: بعضی از کلماتی که ما بکار می‌بریم در قرآن است مثل «حزب اللّه»، و «یوم اللّه»، «مستضعف» و «مستکبر» قبلاً اگر کسی سؤال می‌کرد از این کلمات شاید کسی نمی‌دانست.
سه بار کلمه «حزب اللّه» در قرآن آمده:
1- آیه‌ای که می‌گوید: رهبر شما علی است. «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَ هُمْ رَاکِعُون‌» (مائده/55)
فقط رهبر شما خدا و رسولش و آنان که ایمان آورده‌اند هستند، آنانکه نماز به پا دارند و زکات می‌دهند در حالی که در رکوع هستند. بعد می‌فرماید: «وَ مَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُون‌» (مائده/56)
و کسی که پیروی کند خدا و رسولش و مؤمنان را، پس «حزب اللّه» آنان پیروز و غالب هستند. پس هرکسی ولایت خداو رسولش را بپذیرد «حزب اللّهی » است. آیه اول به جمله «وَ هُمْ رَاکِعُون‌» معلوم است که علی(ع) است. درآیه دوم هم نشانه «حزب اللّهی » را ولایت پذیری می‌داند.
2- در سوره مجادله آیه 22 می‌فرماید:
«لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ» (مجادله/22) پیدا نمی‌کنی دسته را که ایمان به خدا و روز آخرت داشته ولی با دشمنان خدا دوستی کنند گرچه آنها پدران و فرزندان و برادران وفامیلشان باشند.
«أُولئِکَ کَتَبَ فی‌ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّه‌» (مجادله/22) آنها ایمان در قلبشان نوشته شده و با روح خدا تأیید می‌شوند، خدا از آنها و آنها از خدا راضی هستند، اینها «حزب اللّه» هستند.
پس نشانه «حزب اللّهی» در این آیه آن است که با دشمن خدا قطع رابطه کنند، و درست نیست که بگوید انسان باید باهمه بسازد، اینکه امام خمینی(ره) می‌فرماید: اسلام ناب محمدی(ص)، و اسلام آمریکایی که ایشان چند ساله آخر عمرشان مرتب این جمله را می‌فرمودند.
سؤال: اسلام ناب و اسلام آمریکایی چیست؟
جواب: قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّه» (بقره/256)‌ کفر به طاغوت و ایمان به خدا، این ایمان ناب است، مرگ بر آمریکا از طرفی و کمک به مردم فلسطین از طرفی.
ولی آنها می‌گویند: «یؤمن بالطاغوت و یؤمن باللّه»: ایمان به طاغوت و ایمان به خدا
این اسلام آمریکاییاست. اگر به همه قدرتها بگویید ما نماز می‌خوانیم بله قربان گوی شما هم هستیم می‌گوید بخوان تا خسته شوید، اگر نماز تو کاری به سیاست ما نداشته باشد بخوان.
تمام دعواهایی که با پیامبر(ص) و علی(ع) این نبود که چرا نماز می‌خوانی و سجده می‌کنی آنها می‌گفتند: چرا شما حکومت می‌کنی؟ چون آنها می‌خواستند حکومت تشکیل دهند، اگر ما شبی دو لیتر هم گریه کنیم با سیاست آمریکا مخالفتی ندارد.
سؤال: حزب اللّهی چیست؟
جواب: کسی است که ضمن اینکه ولایت دارد، برائت هم دارد، ضمن اینکه راه حق را دوست دارد با راه باطل هم برخورد می‌کند. پس حزب اللّه با همه سازش ندارد.
4- چشم زخم از قرآن و روایات
سؤال سوم: آیا چشم زخم واقعیت دارد؟ و راه رفع آن چیست؟
جواب: بعضی چیزها خرافه است، و خرافه چیزی است که به عقل بند است و نه به وحی، البته بعضی از آداب در بعضی از مکانها خوب است گرچه حدیثی بر آن نداشته باشیم.
مثال: در بعضی از مناطق افراد دست مادر خود را ببوسند.
این کار خوبی است و بردن کادو و گل، اینها محبت آور و دل مسلمانی شاد می‌شود.
ولی چشم زخم، خرافه نیست، چون زهر هر چیزی به چیزی است، مار زهرش در زبان و عقرب زهرش در دم، و بعضی از انسانها زهرشان در چشم است، و این از نظر علمی هم ثابت شده، که تا به چیزی نظری خاص می‌کند نابود و معیوب می‌شود، البته دست خودشان هم نیست.
حضرت یعقوب(ع) با یازده پسر به منطقه‌ای می‌رفت به فرزندان گفت: «وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَه» (یوسف/67) همه از یک درب وارد نشود که مورد توجه و چشم قرار بگیرید. و در آیه معروف «وَ إِنْ یَکادُ الَّذین‌» هم هست که: «لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ » (قلم/51) اینها با چشم می‌خواهند تو را بکشند
پس «چشم زخم » از نظر قرآن و حدیث داریم.
راه دفع آن: 1- صدقه دادن پناه بردن به خدا مثل «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس‌» (ناس/1) 3- گفتن (اللّه اکبر) به هنگام احتمال آن 4- انگشتر عقیق، که البته ممکن است در آینده دنیا علم آن را کشف کند. 5- کمک به فقرا.
5- مزاح و شوخی در اسلام
سؤال چهارم: نظر اسلام درباره مزاح و شوخی چیست؟
جواب: شوخی که خوب است، من اگر در بحثها خنده نداشته باشم…
خنده مثل چاپی قهوه خانه است که اگر کسی، 20 ساعت در اتوبوس نشسته و جایی پیاده نشود خستگی او زیاد می‌‌شود ولی اگر هر دو ساعتی مقدار استراحت و صرف چایی داشته باشد، سفر آسان می‌شود.
حدیث: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِه‌» (بحارالانوار/ج64/ص305) مؤمن خنده بر لب است
دندانهایش سفید و بوی خوش دارد
پیامبر(ص) قصد بیرون رفتن داشت که عطر نداشت. روسری خانمش که بوی عطر می‌داد آب زده و به سر و روی خودش کشید
حدیث: گفته شده هر کجا بوی عطر می‌دهد همانجا امام سجاد(ع) نماز خوانده.
حدیث: آن مقدار که پیامبر(ص) پول عطر می‌داد بیش از مقداری بود که پول غذا می‌داد.
زیبایی، عطر، لبخند، خوب است ولی شوخی اصولی دارد، خوب است ولی به شرط اینکه:
1- انسان دلقک معرفی نشود.
من خوب است که در بحث مردم را بخندانم ولی خوب نیست هرکس به من می‌رسد بگوید آقای قرائتی یک جک بگو بد است که یک مؤمن دلقک شود، ولی اگر گفتند: آقای قرائتی حدیث بخوان ولی می‌دانند اگر من حدیث بگویم خنده هم دارد. فرق است که بگویند فلانی معلم قرآن است و خوشمزه حرف می‌زند یا اینکه او آخوند دلقکی است.
حدیث داریم: به شکلی شوخی نکنید که مردم بر علیه شما جرات پیدا کنند و مسخره کنند.
حدیث داریم مؤمنی نیست مگر اینکه در او رگه‌ای از خنده هست. انسانهای اخمو موفق نیستند.
انسانهایی که عصا قورت داده و خورده‌اند، اگر چوب هم باشد با آب پایین می‌رود ولی عصا قلاب شده ومی ماند.
عده‌ای آمده بودند صحبت کنیم دیدم یکی اخمو، و سر به پیش نشسته گفتم: چرا اینچنین است. گفتند: این داردخودسازی می‌کند، گفتم بیچاره راه خودسازی را هم نمی‌داند. یکی راه می‌رفت و نگاه به شکمش می‌کرد گفتند: چرا اینچنین می‌کنی؟ گفت دکتر گفته مواظب شکمت باش. مطلب دیگر اینکه در شوخی و مزاح زیاده روی نباید بشود.
حدیث داریم: «بِلَا رَفَثٍ» (کافی/ج2/ص613) به شرطی که شوخی حرفهای نامربوط در آن نباشد.
یک مورد شوخی در زمان پیامبر(ص): یک نفر ظرف عسلی آورده به دست حضرت داد فکر کردند هدیه است مقداری از آن را خورده و دیگران هم استفاده کردند تا تمام شد بعد صاحب عسل گفت: پول و قیمت آن را بدهید، همه بسیار خندیدند که ما فکر می‌کردیم این هدیه است، بعد برای عسل او پول جمع کردند، بعد از آن گاهی پیامبر(ص) از صاحب عسل سراغ می‌گرفت.
دین ما دین فطری است و چون فطرت خسته می‌شود خنده می‌خواهد و خنده فطری است، زیاده روی نباید بشود.
حدیث: خنده باشد ولی «بلا قهقهه » قهقهه و بدمستی و غافل شدن از همه چیز در آن نباشد.
دیگر اینکه: از موارد تهمت باید پرهیز کرد که می‌فرماید: «اتّق مواضع التهم» (بحارالانوار/ج33/ص509) مواظب جای تهمت باش.
مثال: جوانی ازدواج نکرده و خوش تیپ می‌رود سر کلاس دختران، حالا می‌گوید: قرائتی گفت شوخی هم خوب است بگو و بخند، فردا وصله‌ای به دختر یا پسر چسبانیده می‌شود. ممکن است در جایی شوخی برای پیرمرد یا جوان یا زن و مرد اشکان نداشته یا داشته باشد.
حدیث: در تشییع جنازه نخندید. همه دارند گریه می‌کنند او حالا شوخی می‌کند باید حساب، شب عاشورا، جوان، دختر ازدواج نکرده و مواردی که خود هم می‌دانیم باید رعایت کنیم، پس با معیارهایی که گفتیم شوخی خوب است.
خدایا، به حق محمد و آل محمد(ع) به ما توفیق بده که همه اخلاق و احکام و عقائد حقه را شناخته وخود را به وسیله آشنایی با آنها تنظیم کنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment