موضوع: پرسش و پاسخ(11)
تاریخ پخش: 77/10/12
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را در شب عید تولد امام حسن مجتبی(ع) نور چشم فاطمه زهرا(س) میباشد. اولین نوه پیامبر(ص) و یکی از پنج تن و عزیزی که:
امام حسین(ع) فرمود: حسن از من بالاتر است.
امام حسین(ع) خیلی احترام امام حسن(ع) را میگرفت.
فقیری به نزد امام حسن(ع) آمد و حضرت 100 درهم به او عطا فرمود. بعد آمد خدمت امام حسین(ع) فرمود برادرم چقدر داده؟ گفت: 100 درهم، حضرت 99 درهم داد و فرمود: برای احترام برادرم کمتر دادم.
در سنّ کودکی پیامبر(ص) او را به دوش خود قرار داد، یکی رسید گفت حسن جان میدانی چه مرکبی داری؟ و پا به دوش چه کسی گذاشتهای. پیامبر(ص) فرمود: به او نگو که به دوش من است. به من بگو که به وجود او روی دوشم افتخار میکنم. این عید را تبریک میگوییم و زمانی که او متولّد شد پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) در جبهه بود. و سؤالات امشب در این رابطه باشد.
1- فلسفه صلح امام حسن و قیام امام حسین
سؤال اوّل: چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح و امام حسین(ع) با یزید جنگید؟
جواب: سؤال خوبی است و من این مطلب را قبلاً هم گفتهام، باز در جواب این سؤال میگویم و اگر گوش بدهید به اندازه 500 صفحه مطالعه در این یک ربع، 20 دقیقه مطلب میفهمید. خلاصه مطلب اول باید ببینیم امام حسن و امام حسین (ع) فرق دارند یا معاویه و یزید، آن دو حضرت که فرقی ندارند چون پیامبر(ص) فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا» (روضهالواعظین/ج1/ص156) هر دو امام هستند چه بپا خیزند یا بنشینند و صلح کنند.
تفاوت در معاویه و یزید است چون معاویه 20 سال حکومت کرد، 10 سال زمان امام حسن(ع) و 10 سال زمان امام حسین(ع) و حضرت بود و با معاویه درگیر نشد.
*چند مقدّمه
1- صلح همه جا بد نیست
ما قانونی نداریم که زنده باد جنگ و مرگ بر صلح، بلکه گاهی زنده باد جنگ و گاهی صلح. و صلح مخصوص آن حضرت نیست. پیامبر(ص) هم گاهی صلح میکرد.
2- امام(ع) ترسو نبود.
چون در بعضی از جنگها حضرت چنان شمشیر میزد که علی(ع) میفرمود: «الله اکبر»
3- تفاوت شرائط معاویه و یزید
*خصوصیّات معاویه
الف: سابقه داشت، یزید نداشت.
ب: حیله داشت، یزید نداشت.
ج: کاتب وحی بود، یزید نبود.
مدعی بود من کاتب وحی بودهام و چون سواد داشت و پیر بود از او قبول میکردند. یکی که هم سنّ امام خمینی(ره) است ادعا کند به هم دورهگی با امام از او قبول میکنند ولی از من کسی قبول نمیکند.
د: دایی مسلمانها «خَالُ الْمُؤْمِنِینَ»، یزید نبود.
ه: حفظ ظاهر را مینمود، یزید نمینمود.
یزید میمون بازی میکرد و سگبازی و شرابخواری و هرزه و لات بود. بوته را میشود زود کند ولی درخت کهن را نمیشود. پس شرائط فرق میکند.
و به همین دلیل 10 سال امام حسین(ع) زمان معاویه و فقط نامه ردّ و بدل میشد، انتقاد بود بدون شمشیر.
حال چرا صلح فرض کنید صحنه را، امام حسن(ع) از کوفه و معاویه از شام لشگر آن حضرت کم و معاویه زیاد. سه افسر برای امام حسن(ع) بود. لشگر باطل در باطل محکم و لشگر حق در حق سست، آنقدر طرفداران محکم که روزی معاویه میخواست امتحان کند، نماز جمعه را چهارشنبه خواند و هیچ کس اعتراض نکرد. و طرفداران حضرت مرتّب میگفتند که جنگ نه و صلح.
معاویه یکی از افسران امام حسن(ع) را به یک میلیون نصف آن نقد و نصف دیگر را بعد و او هم خود را فروخت و 400 هزار سرباز را هم همراه خود برد طرف معاویه. و جبهه آن حضرت خلوت شد. افسر بعدی گفت مثل اینکه بوی شکست میآید او هم فرار کرد و رفت کنار و عدهای هم همراه او رفتند جبهه امام حسن(ع) ضربه خورد و امام حسن(ع) در این هنگام با عدهای تازه نفس از کوفه به جبهه میآمد. معاویه هم دید… موفق دید خود را.
معاویه دو نفر ظاهر الصلاح را پول داد و مأموریت که بروند ظاهراً در میان راه جبهه با امام حسن(ع) ملاقات کرده و بعد بروند در جمعیت شایعه کنید خوب شد که صلح شد.
یادم نمیرود بنی صدر در زمان ریاست جمهوری اول گفتند من کاندید نمیشوم و نزدیک انتخابات ملاقاتی با امام خمینی(ره) کرد و فوراً مصاحبه کرد که من از الآن اعلام میکنم برای ریاست جمهوری به طوری که همه ایرانیها بگویند الآن حتماً امام خمینی(ره) به او گفته حتماً شما کاندیدا شوید.
آن دو نفر این کار را کردند و اطرافیان امام(ع) هم فکر کردند صلح میشود یا شده، رها کرده و رفتند. بعد معاویه که به این مرحله رسید یک تروریستی را دید که برود و امام حسن(ع) را بکشد. آمد و ضربه و جراحتی به آن حضرت زد و حضرت با پا و بدن مجروح خود را به جبهه رسانید.
حساسیت از اینجاست گرچه حضرت یار کم داشت میگوییم امام حسین(ع) هم یار نداشت، مسأله مهم چیزی دیگری است. امّا.
2- صلحنامه امام حسن با معاویه
معاویه تا اینجا همه برنامه هایش موفق شد به خرید افسران و شایعه و متفرق شدن یاران حضرت و طرح ترور یک برنامه مانده و آن اینکه: معاویه یک طرح صلحنامه به حضرت داد که آن را سفید امضاء کرد و به آن حضرت پیغام داد هر چه میخواهی در آن بنویس.
اگر امام حسن(ع) در این موقع صلحنامه را قبول نمیکرد چه میکرد. لشگر معاویه چندین برابر بوند، لشگر امام را از پای در آورده، امام و برادرش امام حسین(ع) و اباالفضل و جوانان بنی هاشم و نسل پیامبر(ص) قطع، اسلام ناب از بین میرود.
و تاریخ هم قضاوت میکند که حق با معاویه بود. و امام حسن(ع) «العیاذ بالله» لجبازی کرد. شما که لشگر و افسر و پا نداشتی، و او که صلحنامه سفید داد که هر چه میخواهی قبول کن، چرا لجبازی کردی.
بگویند که چرا چطور میشود. جامعه دو نوع مرض ممکن است داشته باشد: الف: نمیشناسد. ب: نمیتواند
گاهی میتواند ولی نمیشناسد و گاهی میشناسد و میترسد. امام حسن(ع) باید جهل مردم را بر طرف کند لذا تأکید کرد بر مواد صلحنامه تا مردم به حیله معاویه پی ببرند. آن حضرت هم موادّی برای صلحنامه نوشت که میدانست یکی از آنها را هم معاویه نه تنها قبول نمیکند بلکه تحمّل آن را هم ندارد مثل:
1- پسرت یزید را جانشین خود نکنی.
چون میدانست معاویه به هر قیمتی هست میخواهد یزید را جانشین خود قرار دهد.
2- حقوق شیعیان پدرم علی ابن ابیطالب(ع) را قطع نکنی.
3- در خطبههای نماز جمعه به پدرم ناسزا نگویید.
چون بخشنامه کرده بود که در همه نماز جمعهها به علی(ع) ناسزا بگویند.
4- حجربن عدی را اعدام نکنی.
چون دستور اعدام او را صادر کرده بود.
معاویه دید که عجب تکِ فرهنگی خورد از جانب امام حسن(ع) لذا رفت بالای منبر (این مطالب را شیعه و سنّی در منابع خود آوردهاند) و صلحنامه را روبروی مردم پاره کرد و گفت چه صلحنامهای؟ من کار ندارم شما نماز بخوانید یا نخوانید من میخواهم حکومت کنم. و با این کار تمام نقشهها و حیلهها و ظاهر سازیهای 40 ساله معاویه که من «خَالُ الْمُؤْمِنِینَ» و کاتب وحی و… هستم از بین رفت و به باد رفت و یک مرتبه مردم به این مسائل پی بردند و جهل مردم تبدیل به شناخت شد و فهمیدند که بنی امیه چه دودمان کثیفی هستند و این انقلاب فرهنگی بود.
و امام حسن(ع) آمد انقلاب نظامی کرد، و لذا بین راه کربلا وقتی حضرت(ع) از وضع مردم سؤال فرمودند: در جواب شنیدند که مردم دلشان با شماست، اهل بیت(ع) را دوست دارند ولی میترسند، و شمشیرشان برای بنی امیه آماده است.
حضرت فرمود: پس من یا شمشیر میروم تکّه تکّه میشوم تا ترس مردم برداشته و شمشیرشان بر علیه بنی امیه بیرونآید.
و لذا بعد از فاجعه کربلا مردم خود را ملامت و سرزنش کرده، کم کم مرگ بر یزید و معاویه شمشیرها بیرون آمد و کمکم بنی امیه ریشه کن شد. پس یک انقلاب فرهنگی و بعد یک انقلاب نظامی، یکی شناخت داد و یکی اراده.
3- اهمیت صلح امام حسن یا قیام امام حسین
* سؤال آیا امام حسن یا امام حسین (ع) مهمتر است؟
جواب: مساوی است، مثال اگر فردی را که مردم قبول دارند و او را احترام میگیرند یکی آمد و چهره واقعی او را شناختند و بر علیه او قد علم کرده و مقابل او ایستادند.
حال آنکه شناخت داد مهمتر است، یا آنکه در مقابل ایستاد، مساوی است چون تا او شناخت نمیداد، کسی حاضر به مقابله نبود.
امام حسن(ع) بنزینی کرد و امام حسین(ع) آن را آتش زد.
در انقلاب فرانسه رئیس جمهور را گرفته به زندان بردند. داشت مطالعه میکرد یک وقت بلند شد و کتابها را به هوا پرتاب کرد، علّت را سؤال کردند، گفت من فکر کردم در فرانسه انقلاب نظامی شده و حال آنکه کودتای فرهنگی شده، یعنی اول انقلاب فرهنگی کردند بعد انقلاب نظامی.
البته در همان حالی که دو لشگر بین مسلمانها در زمان امام حسن(ع) و معاویه مشغول بودند دشمنان همه که دشمن سوّمی بودند داشتند آماده میشدند تا از مرز روم به مسلمانها حمله کنند و اگر صلح نمیشد مسلمانها شکست میخوردند.
پس امام حسن(ع) صلح نکرد بلکه صلح بر او تحمیل شد و حضرت جوری از این فرصت استفاده کرد در جهت رشد و شناخت مردم و این انقلاب فرهنگی هم خود یک ارزش است.
پس امام حسن(ع) حق بینشی و فکری و شناخت و امام حسین(ع) حق جرأت و جسارت، شجاعت و شهادت بر مردم دارند.
خدایا کشور و نسل و ناموس، رهبر و دولت، امت و ملت و مکتب ما حفظ بفرما.
خدایا از تمام برکات ماه رمضان ما را بهرهمند بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته»